کد خبر: ۵۳۰۴۶
تاریخ انتشار:

شارلاتان هاي خاكستري

آدمي همچنان كه مستعد رفتن و رسيدن به مقصد است، ظرفيت گم كردن «راه» و «هدف» را نيز دارد. كساني راه را گم مي كنند هر چند كه مقصد را مي دانند و كساني اگرچه راه را بشناسند، هدف را گم مي كنند. آدميزاد همچنان كه مي تواند اهدافي را تعريف كند و به آن برسد، مستعد «نقض غرض» است.نقض غرض آنجا پديد مي آيد كه انسان، جهان پيرامون را بد مي فهمد و هدف را گم مي كند. از ياد مي برد كه قرار بود كجا برود و به كجا برسد. مي شود همان پينوكيوي افسانه اي كه مقصدش، مدرسه و ادب آموختن بود اما عروسك خيمه شب بازي شد. جهان هم به همين معنا براي بسياري از فرزندان آدم، تبديل به سيرك بزرگي شد براي گم شدگي و تباهي سرمايه زندگي. اوراق تاريخ حيات بشر، مالامال از اين گم كردن اهداف و نقض غرض هاست، آنجا كه از ياد بردند شيطان، هم راه را از پيش چشم گم مي كند و هم هدف را، هم گمراه كننده است و هم اغواگر.


اگر قاعده و قانون است كه «من يتّق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب» و خداوند براي اهل تقوا، «گشايش» و «بهره مندي» قرار مي دهد، اين هم جزو سنّت هاي الهي است كه عرصه با همه وسعت بر اهل غرور و غفلت تنگ شود. قرآن كريم درباره ماجراي عبرت آموز غزوه حنين مي فرمايد: «همانا خداوند شما را در سرزمين هاي بسيار و روز حنين ياري كرد، آن هنگام كه كثرت نيروها شما را به عجب و غرور كشاند اما هرگز شما را بي نياز نساخت. و ضاقت عليكم الارض بما رحبت. و زمين با همه گستردگي بر شما تنگ شد و رو به فرار گذاشتيد. پس از آن خداوند آرامش خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان فرو فرستاد...» (آيات 52 و 62 سوره توبه). بنابراين در جهان پيوسته درحال تغيير، «وسعت» يا «مضيقه» مدام قابليت تبديل به يكديگر را دارند. اهل خرد با فهم اين معنا، همواره مي كوشند به بركت تقوا گره از كار بگشايند و غير آنها، با نعمت ها و بهره مندي ها و گشايش ها چنان بد مواجه مي شوند كه جز زمين سوخته و عرصه تنگ و تنيدگي و گرفتاري در پيله خودساخته چيزي برجاي نمي ماند. در اين ميان كساني- مانند آن 3 تن كه از فرمان رسول خدا(ص) براي عزيمت به جبهه تبوك تخلف كردند- تنگ شدن عرصه را مي فهمند و جانشان به تنگ مي آيد (وضاقت عليهم انفسهم)، بنابراين به بركت توبه، از بيراهه اي كه رفته اند بازمي گردند و از طناب پيچيده به دست و پاي خويش مي رهند و جماعتي ديگر، نه. لجوجانه ادامه مسير مي دهند تا همه سرمايه انساني را ببازند.


حكايت انقلاب اسلامي ما جدا از اين داستان كلي نيست. در تنگناها باليد و برآمد و به واسطه پرهيزگاري رهبران و رهروان، گشايش هاي معجزه آسا را در طول 23 سال پيش چشم خود ديد، هر چند كه در اين ميان طيف هايي راه يا مقصد را گم كردند و زحمت افزا شدند. هنوز بيش از 001 روز از پيروزي انقلاب اسلامي نگذشته بود (3 خرداد 85) كه حضرت امام خميني راه طي شده و مسئوليت تداوم آن را متذكر شد: «همه تكليف داريم. ما الان نرسيديم به آن نقطه اي كه مي خواهيم و ملت مي خواهد... قبل از اين كه برسيم به اين قله بلندي كه آن ديوار بزرگ را شكستيم، چطور بود كه هيچ توجه نداشتيم كه ما شب كه برويم منزل شام چه مي خوريم؛ روز كه بياييم منزل ناهار چه داريم؛ گرفتاري مان چه است. هر كس خودش ادراك اين معنا را مي كند كه آن روز كه فرياد الله اكبر مي كشيد جز يك نقطه نظر كه پيشبرد اسلام باشد، چيز ديگر نبود؛ گرفتاري هاي شخصي هيچ مورد نظر نبود... نبايد ما خيال كنيم كه ديگر تمام شد كارمان؛ پيروز شديم. اين توهم پيروزي براي ما سستي مي آورد. وقتي انسان اعتقاد كرد كه ديگر كار ما تمام شده است، مثل قافله اي است كه به منزل رسيده است؛ ديگر نمي تواند پا شود يك نيم فرسخ هم راه برود، ديگر مي افتد. ما بايد توجه داشته باشيم به اينكه ما الان هم بين راه هستيم؛ مراحلي داريم كه طي كنيم. و مهمش اين ريشه هاي گنديده اي است كه در كشور ما الان موجود است؛ آن توطئه هايي كه در پس پرده الان مي شود، الان اين طور نيست كه اينها بتوانند كاري بكنند. نمي توانند؛ ملت همه با همند. لكن اگر از ما سستي و از آنها تجمع، ما رو به سستي برويم، آنها رو به توطئه بروند، كم كم عددشان زياد مي شود و عدد ما تحليل مي رود و ممكن است يك وقت خداي نخواسته نهضت شكست بخورد. و من به شما برادرها عرض بكنم كه اگر اين نهضت شكست بخورد، ايران تا آخر، ديگر تحت ذلت و تحت رنج است. يك همچو نهضتي در طول تاريخ يك دفعه اتفاق مي افتد».


سيلي يي كه ابرقدرت ها و مستكبران در طول عمر مبارك انقلاب اسلامي به ويژه دهه اخير و ماه هاي جاري از ملت ايران و ملت هاي مسلمان منطقه خوردند، در طول تاريخ كم نظير است. درهاي نعمت و قدرت و عزتي كه براي ملت ايران در همين دهه و سال هاي اخير گشوده شد، در طول تاريخ كم سابقه است. اما هر نعمتي شكري دارد و امام جواد عليه السلام فرمود: «نعمتي كه براي آن شكرگزاري نشود، مانند گناهي است كه آمرزيده نگردد». اول قدم شكر نعمت انقلاب و دستاوردهاي معجزه آساي آن، مسئوليت شناسي و همت مضاعف براي مجاهدت است. امروز دشمنان مستكبر، چون در مخمصه اي بي سابقه و مختلف الاضلاع افتاده اند، جنگ همه جانبه اي را هم عليه جبهه مقاومت اسلامي و ام القراي آن (ايران) تدارك كرده اند. از جنگ هاي آشكار سياسي و اقتصادي و نظامي باكي نيست اما عرصه اي كه مراقبت بيشتري مي طلبد، حوزه پنهان و نرم نبرد و تدارك هميشگي دشمنان براي شبيخون است. اگر دشمن 11 سال پيش به تعبير رهبر انقلاب درصدد برآمد در ايران پايگاه مطبوعاتي بزند و شارلاتانيسم مطبوعاتي را ترويج كند، امروز ابعاد آن طراحي و سرمايه گذاري ده ها برابر شده است. اگر آن روز توپخانه هاي رسانه اي دشمن مشخص بودند، امروز مي توان رسانه هاي خاكستري را سراغ گرفت كه با ميزاني از استتار- كم يا بيش- عمل مي كنند و كار ويژه آنها، شكستن خطوط مقاومت در برابر دشمن از يك سو و ايجاد خط و صف كشي در ميان دوستان انقلاب است.


آنچه امروز سرويس هاي اطلاعاتي دشمن درصدد آن هستند، بازتوليد فتنه به نحوي است كه مجددا فضا غبارآلود- گرگ و ميش- شود و تشخيص نيروي خودي از دشمن دشوار گردد، به نحوي كه نيرو هاي خودي به جاي هجوم يا دفاع مقابل مهاجمان، از همديگر تلفات بگيرند و يكديگر را بفرسايند و نيروي هم را به تحليل برند. يك روز مجلس سيبل مي شود و روز ديگر، دولت و ساير نهادها. البته كه بايد با تخلف و بي انضباطي و انحراف در هر جايگاهي كه باشد برخورد كرد و هشدار داد اما هرگز هيچ مواجهه و نقدي نبايد باعث كمرنگ شدن مرزها يا كمتر شدن هوشياري ها نسبت به مستكبران و جريان هاي معاند شود. فرسايش و تخريب همديگر، نيروي خدمت و مجاهدت و مقاومت را به تحليل مي برد و به جاي آن سرخوردگي و دلسردي و نااميدي را به ارمغان مي آورد. از دست دادن حس مسئوليت و تعهد- چه در دستگاه ها و چه در رسانه ها و تريبون ها- مقدمه لازم و كافي براي «نقض غرض» است و متأسفانه مواردي از اين آفت را طي چندماه گذشته چه از سوي برخي اجزاء دولت و مجلس و چه از سوي مطبوعات و رسانه ها شاهد بوده ايم. به تعبير رهبر فرزانه انقلاب «البته جلوي حرف كساني كه اختيار حرف زدن خود را ندارند نمي شود گرفت اما مسئولان متوجه باشند، رسانه هايي كه احساس مسئوليت مي كنند، متوجه باشند». اين حس مسئوليت، دقيقاً نقطه مقابل برخي رفتارهاي بي پروا و پرخطر- و انحرافي- است كه بعضاً در فضاي سياسي يا رسانه اي مشاهده مي شود. ناظران بيطرف، آثار «سكر نعمت» و مستي ناشي از توانايي را در برخي رفتارها يا گفتارها مي بينند. هرچه خردمند خود را بپايد، انسان مستي زده بي پروا و بي اختيار رفتار مي كند، نسنجيده سخن مي گويد، حتي حفظ ظاهر را هم نمي كند و پشت پا به سرمايه خويش مي زند و آبرو گرو مي گذارد. در امضا و حكم و اجرا همان قدر مي شود دچار سكر نعمت شد كه در نظارت و نقد.


مرز اصولگرايي با اباحي گري و فتنه انگيزي و نفاق را بايد هميشه پررنگ داشت. اين مرز آنگاه مخدوش مي شود كه جهت گيري ها مبتني بر 1- اختلاف و تقابل و قفل كردن امور 2- به حاشيه انداختن خدمتگزاري و گره گشايي از مردم 3-القاي بي اعتمادي و بدگماني و سياه نمايي 4- نزديكي به جريان هاي آلوده 5- خوش بيني يا غفلت از طراحي هاي دشمن 6- و كم توجهي به رهنمودهاي مقتداي انقلاب باشد. برخي رفتارها در اين ميان حكايت همان مردي است كه به زيان دشمن خويش مي كوشيد اما به خود آسيب مي رساند. اميرمؤمنان(ع) به وي فرمود: «تو به كسي مي ماني كه نيزه اي را در جان خود فرو كند تا آن را كه در پشت سرش سوار است بكشد» (حكمت 692 نهج البلاغه). خودكشي براي آن كه شايد نوك نيزه به تن حريف و رقيب اصابت كند، خلاف اقتضاي عقل و نقض غرض است. برخي رفتارها در حوزه دولت و مجلس و نيز در حوزه نقد و رسانه و تريبون، دلالت بر اين معنا مي كند كه فاعل فعل يا گوينده سخن اصلاً به اثري كه فعل يا قول و مصاحبه او در عرصه عمومي و رسانه اي برمي انگيزد و تحليلي كه بر آن بار مي شود، توجهي ندارد يا اساساً در اين باغ نيست كه چه نتيجه و تحليلي از كرده يا گفته او به افكار عمومي پمپاژ مي شود. به همين دليل هم شبكه رسانه اي و تحليلي وابسته به ناتوي فرهنگي، زرادخانه شليك خود را اغلب از ميان رفتارها و گفتارها و نوشتارهاي فاقد «مسئوليت شناسي» و «دورانديشي» و «موقعيت شناسي» تأمين مي كند.


استراتژيست هاي جنگ نرم و كودتاي مخملي براي شبيخون نيازمند يارگيري از جبهه مورد تهاجمند. آنها به صراحت گفته اند كه بايد از شيوه رزمي جوجيتسو بهره برد و از نيروي حريف عليه خود او استفاده كرد. دشمن، انرژي ها و نيروهاي بي هدف رهاشده در فضا را به خدمت مي گيرد، همچنان كه نفوذي ها را براي تحريك به اختلاف و فسادانگيزي و تقابل به حركت درمي آورد و همچنان كه در مستي زدگان نعمت و قدرت طمع مي كند، برايشان تله و طعمه مي گذارد و در يك بده-بستان كاملاً نابرابر، انرژي موافق! مي دهد و متقابلاً براي ضربه فني كردن طرف از خود او نيرو مي گيرد. كارويژه جريان هاي فتنه گر و انحرافي مشتركاً، توليد نيرو براي دشمن در ازاي تحليل نيرو و افسردگي و خوابزدگي در جبهه خودي است. بنابراين، جريان هاي مذكور را مجموعاً بايد در سيكل حركت دشمن ارزيابي كرد و بي مدارا اما با ظرافت و دقت با آنان برخورد كرد. جريان هاي فتنه گر و انحرافي معمولاً عمليات ايذايي و فريب براي غفلت از شبيخون اصلي دشمن هستند. بنابراين تمام آتش تهيه و حجم حمله را نبايد روي آنان متمركز كرد.


هر دولتمرد و نماينده مجلس يا هر گوينده و نويسنده اي كه اسباب «غبارآلودگي فضا»، «مشتبه شدن باطل به عنوان حق براي مردم» و «دراز شدن زبان معاندان عليه جبهه حق» را فراهم مي كند، بداند يا نداند، قطعه اي از قطعات جورچين(پازل) دشمن را سرجاي خود مي چيند و خوش بينانه اگر نگاه كنيم، نقض غرض مي كند؛ اگر دچار مرض و عارضه اعتقادي واخلاقي نشده باشد. تاكتيك هاي دشمنان و جبهه نفاق در زمينه حركت با چراغ خاموش يا به روش نعل وارونه پيچيده تر شده، همچنان كه به دنبال تجديد سازمان و هماهنگي بيشتر در برخي پايتخت هاي غربي هستند. دشمن هيچگاه مانند امروز ضعيف و منهزم و در عين حال زخم خورده و متشبث به انواع ترفندها نبوده است. شكر پيروزي در فروتني و اتحاد و احساس مسئوليت و مجاهدت مضاعف است و نه در مرگ شيرين! و خودكشي به روش فربه كردن نفس و تنيدن مداوم در هوا و هوس. اللهم اني اعوذ بك من هيجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد و ضعف الصبر و قلّه القناعه و شكاسه الخلق و الحاح الشهوه و ملكه الحميه ... خدايا به تو پناه مي برم از جنبيدن زياده خواهي و هجوم خشم و چيرگي حسادت و كم طاقتي و كاستي قناعت و تندخويي و اصرار شهوت و حاكم شدن تعصب باطل.» (دعاي هشتم صحيفه سجاديه).

ايام مباركي كه پيش روي ماست، فرصت مغتنمي است براي بيرون آمدن از تارهاي عنكبوتي و بازگشت و توبه. الهي كيف اشكو نفسا بالسوء امّاره ... الهي اشكو اليك عدواً يضلّني و شيطاناً يغويني... الهي اليك اشكو قلباً قاسياً مع الوسواس متقلباً.

محمد ايماني

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین