گروه سینما و تلویزیون: «پرسه در حوالی من» فیلمی ساده، جمع و جور درباره آدمهای این روزگار است.در سالهای اخیر فیلمهای زیادی با محوریت زنها در سینما ساخته شده است که سازندگانش تلاش کردهاند مشکلات و چالشهای زنان ایرانی را به تصویر بکشند. غزاله سلطانی در فیلمش میکوشد از زاویه متفاوت و نویی برود به سراغ طرح مسائل زنانه.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه ایران، غزاله سلطانی فیلمساز مستعد و جوان سینمای ایران متولد تهران است و دورههای فیلمسازی را نزد کارگردانهایی چون اصغر فرهادی و مانی حقیقی گذرانده و همچنین مدرک کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه هنرتهران و دیپلم فیلمسازی از مدرسه فیلم ونکوور را دارد و تاکنون چند فیلم کوتاه نظیر «شمیران شماره ۱۵»، «باغ بیبرگی»، «صبر کن تا خورشید» و... را کارگردانی کردهاست. «پرسه در حوالی من» نخستین فیلم بلند سینمایی این کارگردان است. غزاله سلطانی در اوایل دهه نود با ساخت مستندی درباره عزتالله انتظامی به نام «...و آسمان آبی» توانست خودش را بهعنوان یک فیلمساز جوان و صاحب تفکر به سینما معرفی کند.«پرسه در حوالی من» عنوان نخستین ساخته بلند سینمایی غزاله سلطانی محسوب میشود که سال گذشته آماده نمایش شد و چندی است اکران آن در سینماهای «هنر و تجربه» آغاز شده است. در این فیلم مهراوه شریفی نیا، بهناز جعفری، سوسن مقصودلو، نسرین نکیسا، آتوسا راستی و مریم نورمحمدی به ایفای نقش میپردازند. فیلم سینمایی «پرسه در حوالی من» فیلم زنانه درباره زن امروزی جامعه ایرانی و دغدغههایش است ودرباره دنیای زنی به نام سایه است که در آستانه سی سالگی در دل تهرانِ امروز، به دنبال رؤیا و خواسته خودش میرود. با غزاله سلطانی درباره ساخت فیلمش و ابعاد اجتماعی آن گفتوگویی انجام دادهایم.
بعد از نمایش موفق فیلم «...و آسمان آبی» انتظار میرفت فیلم بعدیتان را زودتر از این بسازید؟
بعد از ساخت «...و آسمان آبی» به ادامه تحصیل پرداختم و ازدانشکده هنر مدرک فوق لیسانسم را گرفتم و چند فیلم کوتاه داستانی ساختم. بارها با تهیه کنندگانی برای ساخت فیلم به نتیجه رسیدم. اما در عمل با شرایطی مواجه شدیم که امکان ساخت فیلمم مهیا نشد.
شرایط فیلمسازی برای نسل جوان چگونه است؟
برای فیلمسازی در هر شرایطی با مشکل بهدست آوردن سرمایه مواجه میشویم. من هم این شرایط را داشتم و سعی کردم فیلمم را به شکل مستقلی بسازم و کاری کنم تا بودجه کمتری نیاز داشته باشد. همینطور هم شد و دوستان و عوامل فیلم هم خیلی همراه و همدل بودند. نه اینکه کسی پولی نگرفته باشد، بلکه خیلی لطف کردند از دستمزد واقعی خودشان پایینتر گرفتند. این بودجه را از جاهای مختلف تهیه کردم. در کل یک فیلم «لوباجت» بود و از طرفی مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد، سینمای حرفهای و شورای پروانه ساخت میبایست کمی با سعه صدر و مهربانتر با فیلمسازان جوان برخورد کنند. نه اینکه به فیلمسازان فیلم اولی بها نمیدهند اما میشود بستر لازم را برای عرضاندام بیشتر و بهتر مهیا کرد. نسل جوان نشان داده است که استعداد و مهارت و توان زیادی دارد و در این سالها فیلم اولهای درجه یک و درخشانی ساخته شده است. اما این فیلمها با سختیهای فراوانی ساخته شده که میتواند با حمایت درست و منطقی کمتر باشد.
یادداشت
نگاه درست و بدون شعار به احوال زن ایرانی
سینمای ما برای پویایی این نیاز را دارد که مثل دهههای قبل فیلمسازان زن هم به تولید فیلم از نگاه زنانه بپردازند. رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده، تهمینه میلانی و یاسمین ملک نصر فیلمسازان شایستهای بودند که توانستند نماینده خلفی برای بانوان فیلمساز باشند. در سالهای اخیر هم فیلمسازانی نظیر مرجان اشرفیزاده و نرگس آبیار این جریان را تداوم بخشیدهاند و نسل بعدیشان با بروز و ظهور فیلمسازانی نظیر غزاله سلطانی به راهشان ادامه میدهند، با راهاندازی گروه و هنر و تجربه فرصت تجربه اندوزی و فیلمسازی برای خیلی از جوانها و فیلمسازان با تجربه فراهم شد که فیلمهای مورد علاقهشان را بسازند. شاید اگر این گروه شکل نمیگرفت هیچ سرمایهگذاری راضی نمیشد روی ساخت فیلمهایی سرمایهگذاری کند که داستانهای شخصیتر و خاصی دارند.
در کنار این موارد رشد سینمای دیجیتال و عدم استفاده از نگاتیو خیلی از هزینههای تولید فیلمها را کاهش میداد و شاید به همین دلیل در 5- 6 ساله اخیر تعداد زیادی کارگردان جوان وارد عرصه فیلمسازی شدهاند که برخیهایشان مایه امیدواری هستند و میتوان امیدوار بود که در آینده تبدیل به فیلمسازان بزرگی بشوند. یکی از فیلمسازان مستعد غزاله سلطانی است که با ساخت مستندی درباره زندگی استاد عزتالله انتظامی به نام و آسمان آبی توانست خودش را بهعنوان یک فیلمساز جوان و صاحب تفکر به سینما معرفی کند. فیلمسازی که با پشتکار و سماجت مدتها در کنار استاد انتظامی زندگی کرد تا یک مستند اثرگذار و درست و خوب بسازد.
غزاله سلطانی فیلمساز تحصیلکرده و با دانشی است و دورههای فیلمسازی را نزد کارگردانهایی چون اصغر فرهادی و مانی حقیقی گذرانده و همچنین مدرک کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه هنرتهران و دیپلم فیلمسازی از مدرسه فیلم ونکوور را دارد و چند فیلم کوتاه نظیر «شمیران شماره ۱۵»، «باغ بیبرگی»، «صبر کن تا خورشید» را نیز ساخته است. سلطانی در نخستین اثر بلند سینماییاش به سراغ طرح موضوعی حساس، اما فراگیر و مهم میرود و چالشهای زن میانسال ایرانی را در جامعه مدرن شده ایرانی با نگاهی درست به تصویر میکشد.
شخصیت اصلی و محوری فیلم سایه زن جوانی است که نتوانسته با مرد زندگیش ادامه بدهد و جدا شده و تنها در این کلانشهر تلاش میکند که با به دست آوردن فرزندی تنهایش را از بین ببرد. اما در این راه باوجود بچهای که به دست میآورد با چالشهای مهم و اساسی روبه رو میشود و شاید پرسه زدنهایش در زیر پوست شهر و آشنایی با آدمهای مختلف برای پیدا کردن مادر واقعی بچه باعث میشود زندگی را از زوایه دیگری نگاه کند و تبدیل به آدم دیگری بشود که صبور و آرامتر بتواند زندگیش را ادامه بدهد. شاید سایه در سی سالگی تبدیل به زن پختهای بشود که راحتتر بتواند با آدمها ارتباط برقرار کند و بتواند خطاهای آنها را ببخشد و در کنارشان زندگی کند و خودخواهی و خصلتهای فرد گرایانهاش را کمتر مورد توجه قرار بدهد.
یکی ازویژگیهای مهم فیلم پایانبندی درست و مناسب فیلم است که هیچ نگاه شعار و تحمیلی در آن دیده نمیشود. اصولاً درجوامع بشری زنها بواسطه طبیعت و خصلتهایشان نسبت به مردان بیشتر آسیب پذیر هستند و همیشه در کانون حوادث قرار میگیرند و آنهایی که شخصیت قوی نداشته باشند محکوم بهزوال خواهند بود.
سلطانی با بردن دوربینش بیرون از آپارتمانهای محصور و کوچک، در دل شهر شخصیتش را رها میکند تا زندگی کردن را بیاموزد و در سالهای اخیر فیلمهای زیادی با محوریت زنها در سینما ساخته شده است که سازندگانش تلاش کردهاند مشکلات و چالشهای زنان ایرانی را به تصویر بکشند. گاهی موارد این سینماگران در ورطه اغراق و ارائه فمینیست سطحی اسیر شدهاند و اثرشان تبدیل به اثر شعاری و سطحی شده است. در مقابل برخی از فیلمسازان مثل غزاله سلطانی نگاه واقع گرایانه و معتدلی داشتهاند و توانستهاند ضمن طرح موضوع نظرها را نسبت به مشکلات زنان جامعه جلب کنند. حضور بازیگران حرفهای و محبوبی مثل مهراوه شریفی نیا بعد از درخشش در سریال کیمیا در کنار بازیگران با تجربه و نقشپذیری نظیر، بهناز جعفری، سوسن مقصودلو، نسرین نکیسا، آتوسا راستی و مریم نورمحمدی باعث شده بازیهای فیلم ضمن یکدست بودن بشدت قابل باور و درست باشند. باید منتظر ماند و اثر بعدی غزاله سلطانی را دید که آیا میتواند روند روبه رشدش را ادامه بدهد.
ساخت فیلم «پرسه درحوالی من» چگونه شکل گرفت؟
در سال 94 استارت تولید فیلم زده شد و با انتخاب عوامل ساخت فیلم کلید خورد.
چقدر در شخصیتپردازی سایه به ارائه مختصات زنان و آدمهای امروز جامعه که درگیر تنهایی خاص خودشان هستند نظر داشتید؟
خیلی به این مسأله توجه داشتم. زیرا خودم هم در این سن و سال هستم و این فیلم را وقتی ساختم که درگیر بحران سی سالگی شدم.خیلی از دوستان نزدیکم نیز درگیر چنین مسائلی هستند و قصه این فیلم از حال و هوای شخصی من نشأت میگیرد. البته نه به این صورت که همه اتفاقات موجود در «پرسه در حوالی من» برای خودم رخ داده باشد بلکه این موضوعات خیلی زاییده حال و هوای درونیام بود وبرای دراماتیک شدن مسائل نمایشی را به داستان افزودم و به نوعی این شرایط را درک کرده بودم. به همین علت میتوانم بگویم بیشترمسائل و تنهاییهای «سایه» که شخصیت اصلی داستان است از اتفاقاتی سرچشمه میگیرد که خودم درگیر آنها بودم. همه این موضوعات باعث شد که سراغ ساخت «پرسه در حوالی من» بروم. موقع نوشتن هم به حضور خودم در فیلم فکر میکردم و خیلی از دوستان بعد از خواندن فیلمنامه من را تشویق میکردند خودم نقش سایه را بازی کنم. اما امکانش فراهم نشد.
برای ارائه درست این مسائل آیا تحقیقات خاصی هم انجام دادید؟
بله، کلی زمان وقت تحقیقات میدانی انجام دادم وبا خیلیها در این مورد سؤال و جوابهای زیادی انجام دادم.در جامعه امروز ایران خیلی این موضوع عمومیت پیدا کرده است.
ریشه اصلی این تنهایی و عدم ارتباط در دنیای امروز چیست؟
متأسفانه در این بحث با بحران جهانی مواجه هستیم وفقط مختص ایران نیست.رشد تکنولوژی و فضای مجازی و اینستا وتلگرام و غیره آدمها را بیشتر به این انزوا و تنهایی سوق داده است و ارتباط رودررو روزبه روز کم وکمتر شده است. در چنین فضایی زندگی خیلی از آدمها به سمت ایزوله شدن رفته است. من هم تحت تأثیر چنین موضوعی مناسب دیدم در فیلمم از این سوژه استفاده کنم.
در بحث قبلی به عدم امکان بازی خودتان در فیلم اشاره کردید. به چه دلیل چنین کاری را انجام ندادید و آیا با توجه به حضور مهراوه شریفی نیا که بعد از بازی در سریال کیمیا تبدیل به چهره شناخته شدهای شده است، به فروش بیشتر فیلم با حضور او فکر کردید؟
اکران و فروش بحث مهمی است وبه آن هم توجه داشتم. البته خودم میترسیدم بازی در نقش محوری فیلم را انجام بدهم. حالا اگر فیلم یک اثرکوتاه یا دورهمی وجمع و جور بود بازی میکردم. در فیلم تمام عوامل سازنده حرفهای و با تجربه بودند و بههمین دلیل صلاح دیدم بازی نکنم.
تم گرفتن فرزند و پا پیدا کردنش ، تمی دراماتیک وفراگیر است و در خشت و آیینه ابراهیم گلستان بهعنوان بنیان اصلی داستانی مورد استفاده قرار گرفت؟
سی سالگی سنی است که در بدن اغلب خانمها یک سری اتفاقات بیولوژیکی رخ میدهد که تمایل زیادی به مادر شدن پیدا میکنند. به همین دلیل مادرشدن تبدیل به دغدغه اصلیشان میشود و اگر خانمی در این سن ازدواج نکرده باشد با این چالش ذهنی مواجه میشود که نکند زمان مادر شدنش دیر شده باشد و علاقه دارد زودتر ازدواج کند. مجموعه این شرایط میتواند باعث سردرگمی بشود و «سایه» شخصیت فیلمم هم تحت چنین شرایطی به فکر گرفتن بچه افتاد.
وجود چنین مسألهای میتواند باعث گرفتن تصمیمات نه چندان درستی بشود؟
بله، بارها دیده شده خیلی از دختران ازدواجهای زود هنگام و اشتباهی را انجام دادهاند و بعداً دچار مشکل شدهاند.
آیا «سایه» طی مسیری که در شهر برای یافتن مادر واقعی نوزاد انجام میدهد به یک خودشناسی در پایان فیلم دست پیدا میکند؟
به نظر من سایه در این پروسهای که طی میکند به یک خودشناسی میرسد.
آیا سایه را میتوانیم قهرمان فیلم «پرسه درحوالی من» بدانیم؟
سایه یک زن ساده، معمولی و عادی است که زود تصمیم میگیرد و خیلی زود هم پشیمان میشود. سعی کردم سایه را ملموس و قابل باور نشان بدهم و قرار نبود کارهای عجیب و غریب و قهرمانانهای انجام بدهد و به قول معروف شاخ غول را بشکند.زن امروزی در تهران معاصر با تمام اتفاقات ریز و درشتش زندگی میکند و یکسری خواستهها و انتظارات دارد و درپیله تنهاییاش اسیر و محصور شده است.
در تهران امروز شرایط و روابط اجتماعی، فردی و خانوادگی نسبت به دهههای قبل بخصوص در دهه شصت که خیلی از مسائل جنبه آرمانی داشت تفاوت داشته است؟
پرسه در حوالی من اثری اجتماعی و مربوط به همین روزگار است و سایه هم در چنین فضایی زندگی میکند. بیرون میرود و در محیط کار و اجتماع با آدمهای مختلف در ارتباط است.
نبود پدر و مادر تنهایی سایه را تشدید میکند؟
پدر و مادرش از او دور هستند و در شهرستان زندگی میکنند. خیلی از آدمهایی که در تهران زندگی میکنند چنین وضعیت و شرایطی دارند و خانوادهشان در شهرستان زندگی میکنند. در جامعه کنونی تهران و ایران زندگیها به سمت انفرادی شدن رفته است. من نمیخواستم فیلمی بسازم که شخصیت اصلیش غیرواقعی زندگی کند و به همین دلیل به واقعیتگرایی در شخصیتپردازی رویکرد داشتم و سایه هم خصلتهای یک زن جوان ایرانی را دارد و به طور مثال به یک زن غربی و سوئدی شباهتی ندارد و رفتار و کنشهایش شرقی و عاطفی است.
در روزگار امروز مهاجرت چه برون کشوری و چه درون کشوری تبدیل به یک پدیده بزرگ اجتماعی شده است و در زندگی آدمها تبعات مثبت و منفی زیادی داشته است؟
بله، همینطور است. مهاجرت مسأله مهمی است و من در فیلمم کوتاه و گذرا به آن پرداحتهام. مهاجرت هم در گوشهای از ذهن سایه وجود دارد. سایه در این تردید و دو دلی قرار دارد که یا برای تجربه زندگی جدید ومتفاوتتر مهاجرت کند یا با شرایط فعلیش کنار بیاید و بماند. در سکانسی که سایه با دوستانش در حال گپ زدن است متوجه میشویم آنها همچنین دغدغه و تفکری دارند.
آیا سایه را میتوانیم در شرایطی که برای زندگیش رخ داده مقصر بدانیم یا اینکه در این وضعیت مقصر نیست؟
هر آدمی در زندگیش با شرایطی روبه رو میشود که مجبور میشود تصمیمگیری کند و این تصمیم گیریها برخی از مواقع باعث میشود که شرایط نامطلوبی برایش رخ بدهد. همه ماها شرایطی که در زندگی تجربه میکنیم برآیند اعمالمان است. شاید اگر سایه در رابطه قبلیش با بهنام او را میبخشید و راحتتر با او رفتار میکرد. الان تنها و بیکس نبود و زندگی بهتر و پویاتری میداشت.در این بحث نکته مهم این است که برخی از مواقع تصمیماتی میگیریم که آگاهانه نیست وگذشت و بخشش آنقدری که درنسلهای قبلی برجسته و مورد توجه بود، در نسل جوان مورد اهمیت و توجه نیست و بابت این مسأله هم کلی دچار لطمه و آسیب میشوند. باید نسل جوان نسبت به این مسائل توجه داشته باشند.
آیا از اول هم به این پایان فکر کرده بودید یا پایانهای دیگری هم مدنظر داشتید؟
بین انتخاب چند پایان و استفادهاش در فیلم مردد بودم.
به چه دلیل این پایان را انتخاب کردید؟
زیرا مناسب حال و هوای فیلم بود و قبل از شروع فیلمبرداری و در زمان پیش تولید در هنگام بازنویسی فیلمنامه کم کم به این جمعبندی رسیدم که این پایان، پایان مناسبی برای فیلمم است.
آیا دیدن پرسه در حوالی من میتواند دو دهه بعد برای نسل آن روزگار یک سندیت اجتماعی داشته باشد؟
راستش را بخواهید در زمان نوشتن فیلمنامه به این مسأله که اشاره کردید فکر نمیکردم. اما اگر در فیلم شرایط زمانی این روزگار درست ترسیم شده باشد میتوان به سندیت اجتماعی داشتن فیلم برای نسل بعدی امیدوار بود.
با توجه به وجود یک داستان دراماتیک و حضور بازیگران مطرح، شناخته شده و محبوبی مثل مهراوه شریفی نیا، آیا اکران فیلم در گروه هنر وتجربه اکران مناسبی برای فیلم است؟
ببینید مدتها برای اکران درست و خوب فیلم تلاش کردیم و با چند تا از تهیهکنندگان و پخشکنندگان حرفهای و باسابقه سینما مشورت و صحبتهایی داشتیم. همه این دوستان هم عقیده بودند که اکران گسترده فیلم میتواند باعث لطمه خوردن به فیلم بشود.
به چه دلیل اکران گسترده باعث چنین وضعیتی میشد؟
عقیده داشتند فیلم مؤلفههای تجاری زیادی ندارد و به همین دلیل اگر در بین چند فیلم تجاری و گیشه پسند اکران بشود. به طور حتم در سایه این فیلمها میماند و اکرانش هم به دو هفته نمیرسد و سینمادارها خیلی سریع اکران فیلم را قطع میکنند و در چنین شرایطی استرسهای تبلیغ و اکران چند برابر میشود.
اکران هنر و تجربه بهر حال شرایط متفاوتی برای اکران فیلمها دارد؟
در اکران هنر و تجربه چون اکران طولی و بلند مدت است برای کارگردان و تهیهکننده فیلم یک امنیت خاطر به وجود میآورد و فیلم اگر واجد ارزشهایی باشد بتدریج راهش را در اکران باز میکند و مخاطب این نوع فیلمها به دیدن آن میآیند. در همین مدت چون فرصت داریم به شیوههای مختلف تبلیغ و اطلاعرسانی فکر کردهایم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com