کد خبر: ۵۲۱۴۷۰
تاریخ انتشار:
اپرای «عشق و عقل و آدمی» آهنگ سازی و خوانندگی پرواز همای اجرا شد

روایتی از اصالت عشق

داستان این اپرا روایتی کلاسیک از شخصیتی به نام آدمی به عنوان نمادی از آدم ابوالبشر است که همواره با کشش های عشق و عقل در کشمکش و پیچ و تاب بوده و تمامی زندگی اش در نسل های مختلف را در میان جذب و کشش عقل و عشق گذرانده است.

گروه تئاتر و موسیقی: اپرای «عشق و عقل و آدمی» با آهنگ سازی و خوانندگی پرواز همای و کارگردانی امیر دژاکام پنج شنبه شانزدهم شهریور ماه در کاخ نیاوران تهران میزبان علاقه مندان موسیقی و تئاتر بود.

روایتی از اصالت عشق


به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه خراسان،  مجموعه کاخ نیاوران پنج شنبه شب شانزدهم شهریور در فضای باز خود پذیرای اپرای ایرانی «عشق و عقل و آدمی» بود. این اپرا با آهنگ سازی پرواز همای و کارگردانی امیر دژاکام با تئاتر و ترکیبی از حرکت و فرم های هنری روی صحنه زنده اجرا می شود.


این اپرای ایرانی که ۲۰ شهریور نیز اجرا خواهد شد، در 12 بخش متصل به هم و بدون تنفس به صحنه می رود که ترکیب فرم های کلاسیک و مدرن تئاتری از اپرا گرفته تا تعزیه و سبک برشت در آن استفاده شده، تا درون ساختار کلاسیک اثر به ویژه در پایان بندی اپرا با ساختاری مواجه شویم که پیش از همه اصالت را به جانب مخاطب می چرخاند و او را با عبور از دیوار چهارم وارد نمایش و اپرا می کند.


از فرم های مدرن این تلفیق، می توان به حضور خواننده نقش اصلی یعنی «آدمی» در میان مردم و همراهی تماشاگران در خوانش بخشی از تصنیف اشاره کرد. این در حالی است که استفاده از فرم های نو و بدیع نورپردازی با نور دستی توسط بازیگران فرم روی صحنه با هدف شکستن فاصله میان مردم و بازیگران از طریق نور تلفن همراه دیگر ویژگی بود که در این اپرا می توان از آن یاد کرد. این اپرا که غالب اشعار و تصانیف آن را نیز پرواز همای سروده است، ترکیبی از چیستی ها و دغدغه و آمال بشر است که از دیر باز در فرم های هنری مختلف مانند اپرا، موسیقی، تئاتر، سینما، شعر و نقاشی، شکل گرفته است.


داستان این اپرا روایتی کلاسیک از شخصیتی به نام آدمی به عنوان نمادی از آدم ابوالبشر است که همواره با کشش های عشق و عقل در کشمکش و پیچ و تاب بوده و تمامی زندگی اش در نسل های مختلف را در میان جذب و کشش عقل و عشق گذرانده است. اشعار و داستان با نقبی به هبوط آدم به زمین آغاز می شود و اصالتی از عشق که آدمی اول بار از دامان مادر به عاریت می برد و همان جا عشق را در ناب ترین حالت خود تجربه می کند، به تصویر می کشد.مادر در نمادی اسطوره ای از وجودی لایتناهی، نامیرا و زاینده که عاشق فرزند و مخلوق خود است و او را از دل و روح خود متولد می سازد، شمایلی اساطیری از خداوند است.

از همین روی عشق به مادر عشقی اساطیری و ناب و با اصالت است که در همه جای دنیا و در ادوار مختلف تاریخ از آن یاد شده است. این بخش تحت عنوان «لالایی، عشق مادر» به تولد آدمی می پردازد که بیشتر با تکیه بر فرم های نمایشی روایت می شود و موسیقی نیز در خدمت این روایت تصویری و فرمالیستی از تعبیر خدا گونه عشق مادری شکل می گیرد.


بخش های بعدی همچون «کودکی، آدمی و عشق کودکان» و نیز «مادربزرگ و نوجوانی» همچنان شکلی روایت گونه دارند و از تجربه زندگی و تجربه اشکال عاشقانه مختلف سخن می گویند. در بخش پنجم که «ورود عقل» نام دارد، موسیقی به دلیل حضور خواننده ای دیگر و ترکیب الحان با یکدیگر که تنوع صدایی را گسترده تر می کند به نوعی نقطه عطفی را در داستان شکل می دهد که در آن، راوی اصلی آدمی است و مخاطب حاصل تجربه و مقابله احساسات و عواطف گوناگون درونی او را شاهد است.

روایتی از اصالت عشق


در بخش ششم به نام «جوانی» و بخش هفتم با عنوان «راوی، عقل پدر» ترکیب فرم های هنری نمایش با موسیقی به اوج خود می رسد تا در بخش بعدی که «موسیقی گیلان» نام دارد از ظرفیت نمایشی بازیگران، بازیگران فرم، صحنه و موسیقی در راستای همان روایت استفاده شود. عمق و عرض صحنه با حضور بازیگران فرم تماما درگیر می شود و موسیقی و خوانندگی گیلانی همای و بازیگر مقابلش که با صدای سوپرانو به حالت اپرایی می خواند بیننده و مخاطب را درگیر می کند و روایت را به دلیل نمودهای عینی که در جهان هستی برای مخاطب آشناست ملموس تر می سازد.


در ادامه، مخاطبان شاهد روایت بخش های دیگری همچون «جدال، عشق آسمانی» هستند که ترکیبی از عاشقانه و عارفانه های کهن ایرانی است، که نگاه همای به عارفانه های کلاسیک ایرانی از جمله پیر چنگی، شیخ صنعان، عشق شمس و مولانا ، شوریدگی و ایمان مولانا به شمس و همچنین داستان عارفانه حلاج را نشان می دهد.


در پایان بندی اثر، با اجرای تصنیف «در ستایش عشق» با بهره گیری از فرم، اجزای صحنه دست در دست هم می دهند تا روایتی را که اپرا از معنای عشق پیش برده، تکمیل کنند.


تصنیف پایانی با مطلع «من پیام آورده ام مردم، ای مردمان عاشق شوید! » نیز بیانیه ای است که در آن آدمی، مخاطب و بیننده اثر را مخاطب خود می سازد و آن چه در زندگی بدان دست یافته را همچون تحفه ای ناب در کف مخاطب قرار می دهد. مخاطب خود را آدمی داستان می داند و در جدال عشق و عقل در صحنه شهادت آدمی در راه وصال یار و رسیدن به عشق، گویی روح نامیرای آدمی، عشق را پیروز ابدی و ازلی گذر تاریخ بشر می داند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین