کد خبر: ۵۱۷۴۰۲
تاریخ انتشار:
نگاهی به نمایش راشومون نوشته و کار رضا کوچک‌زاده

تئاتر مخاطب‌باور، نه مشتری‌محور

در راشومون، مضمون عشق در ساحتی سیروسلوکی طرح می‌شود. این ساحت سیروسلوکی، عارفانه، عاشقانه و مرتبه‌ای، هم در فرهنگ ما وجود داشته و هم در فرهنگ شرق دور وجود دارد. در گذشته نیز برخی از هنرمندان ما در نقاط اشتراکی این دو جغرافیای فرهنگی ایستادند و آثار قابل توجهی خلق کردند.

گروه تئاتر و موسیقی: راشومون به نویسندگی و کارگردانی رضا کوچک‌زاده، براساس داستانی کوتاه از مجموعه «راشومون» نوشته «ریونوسوکه آکوتاگاوا»، نویسنده سرشناس ژاپنی، تولید شده است. در توضیحات کار هم آمده «راشومون» نام بزرگ‌ترین دروازه ژاپن کهن بود که به شهر کیوتو (پایتخت دیرین ژاپن) راه می‌گشود.

تئاتر مخاطب‌باور، نه مشتری‌محور

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شرق، پس از تغییر پایتخت از کیوتو به توکیو، این بنا رفته‌رفته به فراموشی سپرده شد و از بین رفت. در نمایش راشومون، «موریتو» سامورایی درست کاری است که به دنبال یک یورش، فرمانده خود را از دست می‌دهد و رونین می‌شود. (سامورایی‌هایی که در مبارزات فرمانده خود را از دست می‌دانند به انسان‌های آواره و دوره‌گردی تبدیل می‌شدند که گاه برای گذران زندگی به کارهای حقیر تن می‌دادند، اصطلاحا به آنها رونین می‌گفتند) «موریتو» هنگام بازگشت به زادگاهش متوجه می‌شود که اسب و مادرش را نیز از دست داده است. او تصمیم می‌گیرد با پریدن به رودی خروشان خودکشی کند اما وقتی به رود می‌رسد مردم در حال اجرای آیین گشایش پلی بر رود هستند. آنجا عشق گذشته خود را می‌بیند. زن از او می‌خواهد مردی بی‌گناه را بکشد. موریتو بر سر دوراهی می‌ماند.


راشومون اگرچه در فرم اجرا برای مخاطب ایرانی اثری متفاوت و دارای اندامی نه‌چندان آشناست، اما در محتوا، بر امری معنامند و جهان‌شمول تأکید دارد. مضمونی که در نمایش راشومون وجود دارد علاوه بر اینکه از جغرافیای فرهنگی متن زاده شده، درعین‌حال معطوف به انسان و دغدغه‌ای فرازمانی و فرامکانی به نام عشق است. این امر لزوم هارمونی بین فرم و محتوای اثر را توجیه می‌کند و شکل اجرائی که کوچک‌زاده برای مضمون مورد نظر خود انتخاب کرده را هوشمندانه و در راستای گسترش مضمون در فرم اجرائی قرار می‌دهد.


در هنر شرق دور، هم به طبیعت به‌عنوان زمینه زیست انسان و هم به طبیعت درونی انسان توجه ویژه‌ای می‌شود. اغلب آثار در این بستر جغرافیایی، زاده‌شده از فلسفه خاصی است که تأمل، تفکر و تمرکز بر طبیعت، منبع اصلی آنهاست. در رابطه بین انسان و طبیعت پیرامونش، نوعی خلسه متفکرانه وجود دارد که زایشگر تمرکزی فوق‌العاده برای خلق شاهکارهای ادبی، تصویری و سینمایی شده. نگاه کنید به خوشنویسی ژاپنی که چنان در تاروپود طبیعت پیرامون هنرمند تنیده شده که خود به یک شکل آیینی ویژه تبدیل شده است.

نگاه کنید به نقاشی‌های هوکوسای. نگاه کنید به سینمای کوروساوا. یا بشنوید موسیقی سنتی این جغرافیای فرهنگی را خصوصا زمانی که گره می‌خورد با نمایش‌هایی همچون کابوکی و تئاتر نو. در همه این آثار دو چیز نقش اساسی و کلیدی را ایفا می‌کند؛ طبیعت بیرونی و طبیعت درون انسان. راشومونِ رضا کوچک‌زاده از چنین مرجعی می‌آید و به همین دلیل است که سراسر اثر در طمأنینه و لحظات سکوت و گاه سکونی خلق می‌شود که ممکن است با ریتم زمانه خود چندان سازگار نباشد. اما این عدم سازگاری با ریتم زمانه، ایراد نمایش است یا ایراد دنیای پرشتاب کنونی؟ در این شتاب‌ناکی چه فرایافته‌ای برای انسان این قرن و انسان آینده به دست آمده و چه دیریافته‌هایی به فنا رفته؟


این شتاب‌ناکی برای رسیدن به چیست؟ چه حاصلی برای زیستمان داشته که ارج بگذاریمش و بدون هیچ دعوی و نقدی ریتم آثار هنری‌مان را با الگوی آن سازگار کنیم؟ جهان امروز بر ترن فوق‌سریعی سوار شده اما هنوز کسی نمی‌داند که دارد پیش می‌رود؟ به عقب بازمی‌گردد یا در دایره‌ای، گرد خود می‌چرخد؟ پس چرا باید توقع داشت که آثار هنری، تأمل، تمرکز و غایت‌مندی خود را بر نشستن در این ترن پرشتاب بنیان بگذارند؟

تئاتر مخاطب‌باور، نه مشتری‌محور


کمااینکه می‌بینیم در آثار و می‌شنویم از زبان بسیاری که تماشاگر امروز بی‌حوصله است و میلی به شنیدن شعر و نشستن بر کرسی تمرکز ندارد. پرشتاب می‌آید، بی‌حوصله می‌نشیند و دست خالی می‌رود!


به بهانه شتاب‌ناکی زندگی امروز، هنر ما هم دارد به کالاهایی تبدیل می‌شود که تمام تمرکزشان بر راحتی و تن‌پروری مشتری است. متأسفانه تئاتر امروز مخاطبان خود را برآمده از جامعه انسانی تعریف نمی‌کند. برای بسیاری از آثار هنری و هنرمندان امروز، تماشاگرانشان چیزی جز مشتری نیستند. به همین دلیل است که تئاترهای ما کم‌کم دارند شبیه مال‌هایی می‌شوند که انبوه مشتری‌ها را به درون می‌کشند و در دادوستدی به‌شدت مصرف‌گرایانه، جیبشان را خالی می‌کنند.


در این رابطه تجاری، آنچه در حال نابودی است، همان ارزش‌ها و مفاهیمی است که دنیای شتاب‌ناک امروز، سال‌هاست دارد نابودشان می‌کند. این نابودگری ابتدا از مفاهیم انسانی، همچون عشق، ایثار، فداکاری، انسان‌دوستی و اندیشه‌های بنیادی آغاز شده و رفته‌رفته به نابودی خود انسان رسیده است و دیر نیست که فرهنگ و تمدن بشری را نابود کند.


(نگاه کنید به مارکتینگ جهانی در حوزه زنان و محصولات وابسته به آنان که از زن چه کالای شیک و مصرفی در جهان ساخته و به بهانه آزادی و...، چه موجود صرفا جنسی و محصول اغواگرانه‌ای برای رفع نیازهای جنسی مرد از زنان ایجاد کرده است) در چنین جهان پرشتاب و دیوانه‌ای، راشومون در یک اشتراک فرهنگی با سرزمینی که مشترکات فراوانی با آن داریم، زاده می‌شود و دعوت می‌کند به تمرکز، به تأمل، به دمی‌ نشستن و شنیدن شعر، به دمی‌ نشستن و شنیدن واژگانی که از عشق می‌گویند.


در راشومون، مضمون عشق در ساحتی سیروسلوکی طرح می‌شود. این ساحت سیروسلوکی، عارفانه، عاشقانه و مرتبه‌ای، هم در فرهنگ ما وجود داشته و هم در فرهنگ شرق دور وجود دارد. در گذشته نیز برخی از هنرمندان ما در نقاط اشتراکی این دو جغرافیای فرهنگی ایستادند و آثار قابل توجهی خلق کردند. سهراب سپهری یکی از آنهاست که هم در نقاشی‌هایش و هم در اشعارش به‌شدت از شرق دور الهام می‌گیرد. هایکوهای ژاپنی نمود دیگرگونه‌ای در برخی اشعار سپهری دارند. ضمن اینکه در فرهنگ شفاهی مردمان جنوب کرمان و سیستان‌وبلوچستان، نوعی شعر شفاهی کوتاه وجود دارد که به‌شدت به هایکو نزدیک است. این اشعار را «لیکو» می‌نامند.

تئاتر مخاطب‌باور، نه مشتری‌محور

درمجموع همه این اشتراکات فرهنگی، بهانه را از مخاطب کم‌حوصله و بی‌تمرکز امروز برای عدم ارتباط با راشومون می‌گیرد و در آغاز اجرا و تا پاسی از آن نیز همین اتفاق می‌افتد و مخاطب با تمرکز می‌تواند همراه اثر و عاشقانه لطیف آن شود. اما مانایی این تمرکز به عناصر دیگری نیاز داشت که در نمایش رضا کوچک‌زاده کمی جایش خالی بود. ویژگی روایی اجرا و مونولوگ‌های بی‌ارتباط میان دو بازیگر و همچنین شکل ارائه آنها در ریتمی منظم با کمترین میزان فرازوفرود، ممکن است بر دریافت مخاطب از اجرا لطمه وارد کند. در چنین شرایطی، مثلا در گونه‌های نمایشی ژاپن، معمولا با استفاده از جذابیت‌های بصری بالا، (رنگ‌های متنوع در لباس‌ها، ماسک‌ها و گریم‌های شلوغ) و حضور گروه موزیک روی صحنه با آن سازهای عجیب‌وغریب و صداهای عجیب‌ترشان که خود یک جاذبه نمایشی منحصربه‌فرد است، بر مانایی تمرکز مخاطب کمک می‌کنند. طبیعی است که امکان مهیاکردن چنین چیزی برای یک گروه ایرانی کار ساده‌ای نیست. اما اگر نمایش رضا کوچک‌زاده حاوی جلوه‌های بصری، شنیداری و نمایشی بیشتری بود، تمرکز بیشتری را بین خود و مخاطب خود ایجاد می‌کرد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین