کد خبر: ۴۸۷۰۳۹
تاریخ انتشار:
گفت‌و‌گو با حمیدرضا دیبازر، رئیس دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران:

فاصله‌ ما با استانداردهای جهانی نجومی نیست

بستر‌سازی نگرش‌های هنری و فرهنگی موسیقی باید در دانشگاه‌ها انجام گیرد. نگرش‌های بسیار ارزشمند و متفکر مبتنی بر تصدیق سنت‌ها و مبتنی بر مقایسه سبک‌های مختلف بر پارامترهای نظری، فکری و هنری است که موسیقی‌های متفاوت را شکل می‌دهد...
گروه موسیقی: بستر‌سازی نگرش‌های هنری و فرهنگی موسیقی باید در دانشگاه‌ها انجام گیرد. نگرش‌های بسیار ارزشمند و متفکر مبتنی بر تصدیق سنت‌ها و مبتنی بر مقایسه سبک‌های مختلف بر پارامترهای نظری، فکری و هنری است که موسیقی‌های متفاوت را شکل می‌دهد. دانشجویان ما باید در نظام دانشگاهی بیاموزند که نوازنده شدن و آهنگساز بودن مبتنی بر چه تعهدات، پشتوانه و چه مطالعات اندیشمندانه ای انجام می گیرد! چه تبادل نظرهای متفکرانه و اندیشمندی می‌تواند ذهن هنرمند را به خلاقیت مبتنی بر تفکر اصول و ریشه‌های فکری و شخصیتی او شکل بدهد!گروه موسیقی دانشگاه تهران در طول سال های اخیر همیشه در این تلاش و تفکر بوده که شاید بتواند با پایبندی سخیفانه و سرسختانه اصولی را به دانشجو بیاموزد که دست یافتن به آن آسانی انجام نمی‌گیرد. 

فاصله‌ ما با استانداردهای جهانی نجومی نیست

به گزارش بولتن نیوز، این دانشجویان در دو رشته نوازندگی موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک تحصیل می‌کنند و استادان هیأت علمی گروه موسیقی دانشگاه تهران طی سال های اخیردر حوزه موسیقی‌های کلاسیک غرب، موسیقی سنتی - ایرانی و بومی تلاش کرده که برمبانی نظری، فرهنگی و اندیشه تغییرگذاری‌های فرهنگی این رشته را به دانشجویان بفهماند و بیاموزد. تلاش ما براین است ازطریق یک تلفیق صحیح بین کلاس‌های نظری و کلاس‌های عملی و یک تعادل صحیح عمل‌گرا و نوازنده‌گرا بودن و همچنین از طرفی دیگر بنیاد‌های نظری، تئوریک و فرهنگی، تاریخ و سبک شناسانه را به دوستان منتقل کنیم تا ان‌شاء‌الله بتوانیم در ذهنیت و عملکرد دانشجویان به یک تعادل دست یابیم. می‌دانم و امیدوارم این تلاش موسیقی در سال‌های آینده به ثمر خواهد نشست.

حالا دیگر یادگیری و آموزش موسیقی چند سالی است که در سبد فرهنگی خانواده‌های علاقه‌مند به هنر و بویژه موسیقی قرار گرفته است. این روزها کمتر خانواده‌ای را می‌بینیم که یک یا چند نفر از فرزندانشان در کلاس‌های موسیقی شرکت نداشته باشند؛ گویی حضور در چنین کلاس‌هایی در کنار آموزش‌هایی چون زبان انگلیسی، کلاس‌های ورزشی و... به یک ضرورت تبدیل شده است؛ اما آیا روش‌های امروز تدریس موسیقی بدرستی و طبق استاندارد انجام می‌گیرد؟ انتخاب آموزشگاه و روش‌های تدریس آن بر چه اساس و معیاری است؟ دانشکده‌های هنر که به صورت آکادمیک آموزش موسیقی و سازهای کلاسیک ایرانی و کلاسیک غربی را بر عهده دارند چه میزان بر استانداردهای بین‌المللی و به روز بودن آن با موسیقی دنیا در ارتباط هستند و آیا به‌صورت جدی به این موضوع پرداخته می‌شود؟حمید رضا دیبازر رئیس دانشکده موسیقى دانشگاه هنر معتقد است، کسی که به تحصیل در دانشگاه می‌اندیشد نگاه دیگری به رشته هنر دارد و به لحاظ حرفه‌ای تمرکز زندگی‌اش بر موسیقی است. اما کسی که آموزشگاه موسیقی را برای یادگیری انتخاب می‌کند موسیقی بخشی از زندگی‌اش است اما هدف همه آنها خدمت کردن به موسیقی است. یکی در حوزه موسیقی آکادمیک و دیگری در حوزه موسیقی عمومی. دیبازر آهنگساز، عضو هیأت علمى، بنیانگذار ارکستر و آکادمى موسیقى فوژان چندین سال است که با برعهده گرفتن ریاست دانشکده موسیقی سعی در هرچه بهتر کردن آموزش موسیقی داشته است و تا به امروز هم توانسته بخوبی از عهده این وظیفه برآید.درادامه گفت و گو را می خوانید.

شما ازجمله هنرمندانی هستید که تجربه موسیقی فیوژن (تلفیقی) در اغلب آثارتان به چشم می‌خورد، سبکی موسیقایی که این روزها بازار خوبی دارد و به درست یا غلط در حال طی کردن مسیر خود است. به‌عنوان یک فرد متخصص در این زمینه ابتدا تعریفتان را از موسیقی فیوژن بگویید.
در این مورد دو رویکرد را می‌شناسم؛ نخست میل به هم‌نشینی فرهنگی یا میل به ایجاد هم‌نشینی و گفت‌وگو بین دو یا چند فرهنگ به‌وسیله سازها و موزیسین‌ها. به‌طور مثال هم‌نشینی یک موزیسین هندی در کنار یک موزیسین اروپایی علاوه بر اینکه یک کار فرهنگی است، دو اقلیم فرهنگی، دو میراث گوناگون و دو سابقه متفاوت موسیقایی را درکنارهم قرار می‌دهد. البته گاهی اوقات این اتفاق‌ها تنها در حد یک هم‌نشینی است؛ یعنی امتزاج درونی رخ نمی‌دهد؛ اما گهگاه بنابر شرایط، انعطاف و قابلیت‌های موزیسین‌ها یا کنجکاوی برای رسیدن به فضاهای جدید یک ترکیب نوین رقم می‌زند. بخشی از این تمایل و رویکرد به تلفیق به خاطر فنّاوری است که در چند دهه اخیر امکان استفاده از سازهای گوناگون در استودیو و میکس کردن صداهایی از اقلیم‌های مختلف در یک کمپوزیسیون را ایجاد کرده است.
این تلفیق از سطحی آغاز می‌شود که صرفاً کنار هم قرار دادن و به‌نوعی کلاژ کردن است و الزاماً به ترکیب نوینی منجر نمی‌شود و تا آن‌جا در حرکت است که پدیده‌ها کنار هم قرار گیرند. به‌عنوان مثال، نسبت آب و سنگ؛ درواقع هیچ‌گاه سنگ در آب جوش حل نخواهد شد و آثار بسیاری که تحت عنوان تلفیقی به وجود می‌آیند هیچ‌گاه آشتی درونی باهم پیدا نخواهند کرد؛ اما نسبت قند و آب به‌گونه‌ای دیگر است و زمانی که در کنار هم قرار می‌گیرند بعد از مدتی به چیزی دست می‌یابیم که نه آب است و نه قند و هم آب است و هم قند.
به عقیده من این نوع تفکر تلفیقی که در جست‌وجوی تحقق و رسیدن به یک نتیجه نوین است نیاز به دانش بسیاری دارد و صرفاً باهم‌نشینی چند موزیسین فرضاً بااستعداد رخ نخواهد داد.

با این تفسیر آثاری که امروز در قالب موسیقی تلفیقی تعریف می‌شود آب و قند است یا آب و سنگ؟
اگر منصف باشیم از هر دو نمونه وجود دارد؛ بخصوص در این دو دهه اخیر.

آیا ضرورت دارد این سبک موسیقی به‌صورت تخصصی در دانشگاه‌ها تدریس شود؟
بله. افرادی هستند که با تحصیلات دانشگاهی و تخصص در این حوزه، تمایل به برگزاری چنین دوره‌هایی دارند. مثلاً در قالب مستر کلاس‌ها.

 چرا در یک مستر کلاس به‌صورت جدی به این موضوع نمی‌پردازید؟
گاهی اوقات بهترین راه نقد کردن، عمل کردن است؛ بنابراین به‌جای آنکه شعار بدهم و نقد کنم کاری را انجام می‌دهم که ازنظر خودم صحیح است. به‌عنوان‌مثال آلبوم‌هایی که تا به امروز منتشر کرده‌ام ازنظر من دارای پیشینه فرهنگی است و با دانش، تخصص، کنجکاوی، تحلیل، تحقیق و پژوهش همراه بوده است اما من دراین‌باره نظری نخواهم داد، به این سبب که در کشور ما علاقه‌مندان به هنر بیشترازاینکه بخواهند یاد بگیرند، دوست دارند تجربه کنند. تمایل به تولید بیشتر از میل به یادگیری است به همین دلیل، خیلی کارها در حد یک تجربه باقی می‌ماند و تبدیل به یک جریان و مکتب نمی‌شود.

تمایل جوانان به تجربه با نگاه شما در موسیقی که براین نظرید که موسیقی حدومرز ندارد قرابت دارد و قطعاً آنها هم به دنبال موسیقی بدون مرز می‌روند.
بله. این روند فکری در قالب شعار یک‌چیز است، اما برای به دست آوردن این تخصص و به بار نشاندن آن سال‌ها تلاش صورت گرفته است. شاید صحبت از صلح جهانی بسیار ساده باشد. مثلاً در یک مکان فرهنگی از صلح جهانی بگوییم، اما مخالف رفتن فرزندمان به کلاس موسیقی باشیم؛ درواقع از شعار دادن در مورد این پدیده تا تحقق این آرمان‌ها در عمل فاصله بسیاری است.

انگیزه شما از به کار بردن مفهوم صلح جهانی در آثارتان چیست؟ چه ایده‌ای را می‌خواهید مطرح کنید؟
موضوع صلح جهانی خارج از شعار جدی‌ترین موضوعی است که در جهان امروز مطرح است؛ امروز به طرق مختلف بشریت در تهدید است و به دنبال بهانه‌های مختلف برای جنگیدن و جدا کردن خودمان از دیگران هستیم. سلاح‌های جنگی هرروز پیشرفته‌تر می‌شوند و عموماً این سلاح‌ها در دستان افرادی است که نشان داده‌اند انسانیت و تداوم انسانیت دغدغه‌شان نیست. واقعیت این است که این تهدید هرروز جدی‌تر شده و اگر قرار باشد جنگی جهانی دربگیرد به‌یک‌باره رخ خواهد داد؛ و این بار قطعاً با دیگر جنگ‌های جهانی بسیار متفاوت خواهد بود. با پیشرفت‌های وحشتناک فنّاوری در حوزه جنگ‌افزارها و تهدیدی که شاید دریک سانتیمتری ماست، درحالی‌که فکر می‌کنیم هرگز چنین نخواهد شد. آنچه می‌تواند از چنین فاجعه‌ای جلوگیری کند پذیرش حق فرهنگ‌های گوناگون است؛ اینکه تفاوت‌ها را هرچند ناخوشایند باور کنیم، همدیگر را بپذیریم، تحمل‌کنیم و نخواهیم همه مثل ما فکر کنند (نه در شعار که در عمل)؛ و دیگر اینکه اساساً زمینه‌ای ایجاد شود که راه‌حلی برای حیات مسالمت‌آمیز گوناگونی‌ها در کنار هم پیدا کنیم.

چرا این باور و نگرانی تنها باید از سوی ما شکل بگیرد؟
حتی از سوی ما نیز چندان شکل نگرفته است. شاید تنها تعداد معدودی به این می‌اندیشند و یک اتفاق ملی و جهانی نیست. در فرهنگ‌های مختلف کم‌وبیش هستند افرادی که چنین رویکردی دارند و به استناد رویکردشان اینگونه در هنرشان عمل می‌کنند و یک فعالیت جمعی نیست.

خارج از مسأله صلح جهانی بیشتر اتفاق‌های موسیقایی چون تلفیق سازهای ایرانی با سازهای غربی اغلب به دعوت هنرمندان ایرانی بوده است.
این اتفاق برای نخستین بار در انگلستان و در موسیقی فیلم «آخرین وسوسه مسیح» ساخته پیتر گابریل موزیسین برجسته انگلیسی صورت گرفته است. این هنرمند با تجربه گسترده موزیسین‌هایی از مناطق مختلف شهر را دعوت کرد و یافته‌هایی از آنها را ضبط و با سازهای الکترونیک میکس کرد و به یک ساختار جدید صوتی دست یافت و این‌یکی از ریشه‌های اصلی چیزی است که امروزه فراوان به کار می‌رود.

اما سؤال من این است که تقاضاها بیشتر از سوی کشور ما بوده است. از منظر شما غربی‌ها چه نگاهی به موسیقی ایرانی دارند؟
به‌ این سبب که ما در خود کمبودهایی را احساس می‌کنیم. بسیاری از موزیسین‌های ما تا زمانی که در کشورشان موفق عمل می‌کنند و بهترین سالن‌های شهر را به اجراهایشان اختصاص می‌دهند کسی نمی‌گوید دستت درد نکند، اما به‌محض آنکه خارج از کشور و در یک مکان نامشخص کنسرتی برگزار می‌کنند می‌گویند در خارج اجرا داشته است؛ حالا کجا مشخص نیست! زمانی که بازمی‌گردند هم خودشان براین باورند که کار مهم‌تری انجام داده‌اند وهم اطرافیان؛ این خود یک کمبود است اما در خارج از ایران، اجرا در چنین فضاهایی هیچ اهمیتی ندارد. هنرمندان غیر ایرانی با حضور در کشور ما معنا پیدا نمی‌کنند و معنای خود را در محیط خودشان پیداکرده‌اند، صنعت موسیقی‌شان به بهترین و بالنده‌ترین شکل در حال فعالیت است و پول و اعتبار می‌سازند.

با این تفاسیر عدم توجه و کم‌لطفی مسئولان فرهنگی نیز در این کمبود و دیده نشدن بی‌تأثیر نبوده است.
به‌هرحال عشق و علاقه خارج از کشور و دیده شدن همیشه وجود داشته است. زمانی یک گروه تور حرفه‌ای راه می‌اندازد که در خارج از کشور پیش‌ازاین رخ‌داده اما در ایران وجود نداشته، به‌این‌علت که ما هیچ‌گاه جزو صنعت موسیقی جهان نبوده‌ایم.کنسرتی که خارج از ایران برگزار می‌کنیم یک اتفاق اجتماعی و فرهنگی در کشور میزبان نیست و عموماً ایرانی‌ها در آن شرکت دارند، اما زمانی که بتوانید دیگران را به کنسرت خود دعوت کنید اتفاق خوبی رخ‌داده است. در کنسرت هنرمندان شناخته‌شده در صنعت موسیقی تنها افراد شهر خودشان شرکت نمی‌کنند، بلکه از دیگر کشورها نیز مشتاقانه حضور دارند. این یک رخداد فرهنگی-اجتماعی است ولی متأسفانه ما بیشتر با خودمان در ارتباط هستیم.

شاید یک دلیل آن این باشد که موسیقی ما هنوز جهانی و پیشرفته نشده است!
معنای پیشرفته الزاماً موردقبول و توجه دیگران بودن نیست.

به‌عنوان کسی که ریاست دانشکده موسیقی دانشگاه هنر را بر عهده دارد بفرمایید چه دروسی در این دانشکده تدریس می‌شود و آیا به‌روزرسانی در بحث آموزش صورت گرفته است؟
ما برای اینکه بدانیم چه داریم بسیار مهم است که بدانیم چه داشته‌ایم و آنچه داریم و داشته‌ایم چه فاصله‌ای باهم دارند و درعین‌حال باید بدانیم چه می‌خواهیم؛ اما درس‌ها و واحدهایی که امروز تدریس می‌شود نسبت به دوران تعطیلی دانشگاه پیشرفت بسیار جدی را نشان می‌دهد. بعد از انقلاب فرهنگی دانشگاه دوباره بازگشایی شد، اما رشته موسیقی جایگاه جدی نداشت و تحت عنوان یک کارشناسی بسیار ساده بود. دروس گنگ و مبهمی که دارای استانداردهای بین‌المللی و قابل ترجمه شدن نبودند؛ اما خوشبختانه با کمک و همت عده‌ای از موزیسین‌ها که ماندند وسعی کردند آنچه را که هست و به آن رسیده‌اند با همه به‌هم‌ریختگی‌هایش بسازند و دانشکده موسیقی را راه‌اندازی کردند و این دانشکده با برنامه‌های مصوب، دقیق و سیستماتیک طی این دو دهه بازبینی و به‌روزرسانی شده است. تقریباً قسمت بیشتری از همه واحدها در ارتباط با رشته موسیقی بوده و استاندارد و بین‌المللی تعریف‌شده است و بسیار خرسندیم که دانشجویان ما در آزمون‌های دانشگاه‌های درجه‌یک دنیا شرکت می‌کنند و پذیرش می‌گیرند و البته در ایران هم که شگفتی می‌آفرینند.

فاصله‌ ما با استانداردهای جهانی نجومی نیست

فضاهای آموزشی ما با استانداردهای بین‌المللی چقدر فاصله دارد؟
کشورهایی که از فضای آموزشی خوبی برخوردار هستند و موسیقی برای خودشان است و همچنین یک سابقه حدود 2500 سال در پس آن و هزار سال سابقه نُت‌نویسی دارند، فرهنگشان همسو بوده و منعی نسبت به این جریان ندارند، طبیعی است که با توجه به بودجه فضاهای فرهنگی، همسویی ذهنی و... موسیقی آنها تحول پیدا می‌کند؛ اما خوشبختانه امروز در رشته موسیقی سازهای کلاسیک غربی، سازهای ایرانی و حوزه آهنگسازی، که هر سه رشته در دانشکده موسیقی تدریس می‌شود و علاوه بر آن رشته اتنوموزیکولوژی که به‌تازگی فعال شده است و در حقیقت بحث موسیقی نظامی کمک کرد به استناد آن بتوانیم رشته‌های موجود را راه‌اندازی کنیم و گسترش بدهیم، در این زمینه تحولات بسیار جدی در داخل کشور رخ‌داده است. مضاف بر اینکه در درجه نخست لازم است بتوانیم نیازمندی‌های کشور خودمان را برطرف بکنیم؛ اما اینکه هنرجویان ما بتوانند خارج از کشور و در دانشگاه‌های بسیار معتبر پذیرش بگیرند و درس بخوانند، نشان‌دهنده آن است که فاصله‌های ما با استانداردهای جهانی فاصله‌های نجومی نیست. قدردان تمام استادان و مدرسین برجسته هستم که در این راه تلاش فراوان کرده‌اند و می‌کنند.

باآنکه فضای دانشکده و تحصیل به‌صورت آکادمیک ذهنیت دیگری را در انسان به وجود می‌آورد، اما متأسفانه یا خوشبختانه آموزشگاه‌های موسیقی امروزه توانسته‌اند از دانشگاه‌ها پیشی بگیرند. به نظر شما این پدیده مثبت است؟
چون خاستگاه و عملکردشان متفاوت است پیشی گرفتن هم معنا ندارد. نوع برخوردها متفاوت است. کسی که به تحصیل در دانشگاه می‌اندیشد نگاه دیگری به این رشته دارد و به لحاظ حرفه‌ای تمرکز زندگی‌اش برموسیقی است، اما کسی که آموزشگاه موسیقی را برای یادگیری انتخاب می‌کند موسیقی بخشی از زندگی‌اش است. البته نسل جدیدی از هنرجویان هستند که برای آمادگی در دانشگاه‌ها راه را از آموزشگاه‌ها آغاز می‌کنند. آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها در دو حوزه کاملاً متفاوت کارمی‌کنند، اما هدف همه آنها خدمت کردن به موسیقی است. یکی در حوزه موسیقی آکادمیک و دیگری در حوزه موسیقی عمومی. کمبود نیروی متخصص در آموزشگاه‌ها یکی از معضل‌های این زمینه است که امیدواریم با توجه به بالا رفتن تعداد فارغ‌التحصیلان، این مشکل به‌تدریج برطرف ‌شود. لازم به ذکر است هر فردی نمی‌تواند در دانشگاه‌ها تدریس کند و باید مراتب و مدارجی را طی کرده باشد؛ امکان دارد کسانی در آموزشگاه‌ها زحمت بکشند این موضوع بسیار ارزشمند هم هست؛ اما توانایی تدریس در دانشگاه‌ها را ندارند و بالطبع همه کسانی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند توانایی آموزش در آموزشگاه‌ها را به بهترین شکل ممکن خواهند داشت.

برای تدریس موسیقی کلاسیک غرب امکان بهره بردن از استادان خارج از کشور وجود دارد؟
بله. در موسیقی کلاسیک غربی استادان شاخصی حضور دارند اما بحث قانون کار و مجوز کار غیر ایرانی‌ها در ایران هم وجود دارد. مضاف بر اینکه در کشور ما مدرسین خوبی در این زمینه فعال هستند و تا به امروز کسی را ندیده‌ایم که علاقه‌مند به یادگیری موسیقی کلاسیک غربی بوده باشد، اما متخصص درجه‌یک تدریس آن ساز وجود نداشته باشد.

بسیاری از هنرجویان موسیقی بر این موضوع نقد دارند که استادان آموزشگاه‌ها بسیار سطحی آموزش می‌دهند یا شاید تنها به دنبال رفع مسئولیت باشند. نظر شما دراین‌باره چیست؟
ما در دوره‌گذار قرار داریم. در این دوره از یک‌سو تعداد فارغ‌التحصیلان افزایش پیداکرده که این خود منجر به رفع کمبود نیروی متخصص خواهد شد و از سویی دیگر، به دوستانی که بنا به دلایلی سال‌ها در آموزشگاه‌ها مشغول به کار بوده‌اند و زحمت‌کشیده‌اند و امکان تحصیل تخصصی را نداشته‌اند کمک کنیم تا بتوانند با حسن نیت نواقص و کمبودهای تخصصی‌شان را مرتفع کنند. از طرف دیگر از علاقه‌مندان هم انتظار داشته باشیم که در انتخاب استاد متخصص همان‌طور که مثلاً برای درمان در بین پزشکان متخصص جست‌وجو می‌کنیم و بهتر را انتخاب می‌کنیم حساسیت و دقت لازم را داشته باشند که البته به‌تدریج این اتفاق خواهد افتاد.

سال گذشته برای نخستین بار جشنواره دانشجویی «صبا» را راه‌اندازی کردید؛‌ یکی از اهداف این جشنواره رفع خلأ‌های آموزش آکادمیک موسیقی و ایجاد بستری مناسب در جهت شکل‌دهی فرهنگ موسیقی آکادمیک کشور است. باوجود مسئولیت شما در دانشکده موسیقی چه ضعف‌هایی در بخش آکادمیک موسیقی ما وجود دارد که برگزاری این جشنواره‌ها می‌تواند به رفع آنها کمک کند؟
در جامعه‌ای که تمایل به یادگیری موسیقی بسیار است، باید برای به دست آوردن وجه کیفی آموزش هم تلاش کرد. بخشی از این تمایل به خانواده‌های فهیمی برمی‌گردد که علاقه‌مندند فرزندانشان در این حوزه فعال باشند یا خود فرزندشان نسبت به این موضوع علاقه نشان می‌دهند یا عده‌ای از دانشجویان که رشته تحصیلی‌شان موسیقی نیست ولی فعالیت‌های جدی در این زمینه‌ دارند؛ بنابراین جشنواره صبا با یک فضای دانشجویی سالم برای افرادی به وجود آمده است که موسیقی دغدغه‌شان بوده و کیفیت‌های موسیقی موضوع مهم ذهنی‌شان است و تصمیم دارند در این فضای سالم با یکدیگر رقابت کنند.

مانند این جشنواره طی سال جشنواره‌هایی چون جشنواره موسیقی جوان، جشنواره موسیقی معاصر تهران و جشنواره موسیقی کلاسیک تا معاصر برگزار می‌شود. با این تفاسیر جشنواره «صبا» چه وجه تمایزی با این جشنواره‌ها خواهد داشت؟
جشنواره‌ها بهانه‌ای برای تشویق کردن و ایجاد فرصت هستند. به‌جای آنکه بنشینیم و به آدم‌ها بگوییم امیدوار باشید، بهتر است شرایط امیدوارکننده‌ای برای آنها فراهم کنیم.

چندی پیش آلبوم «ازما» با سبکی متفاوت منتشر شد. آلبومی که فضایی مشترک با آلبوم «بوم» که پیش‌ازاین منتشر کرده بودید داشت و به صلح جهانی اشاره دارد. درواقع سبک کاری شما به صورتی است که مخاطبان سبک‌های مختلف را هم در نظر می‌گیرد. اهداف و انگیزه شما ازاینگونه آثار چیست؟ تمرکز شما بر موسیقی بی‌کلام به چه علت است؟
به‌عنوان یک متخصص تأکیدی ندارم چه کاری باید کرد و چه کاری نه، اما به‌شخصه در مقام هنرمندی که در حوزه‌هایی چون ارکستر سمفُونیک، ارکستر مجلسی، موسیقی الکترونیک، گروه کر، سازهای ملی و اقوام سال‌ها تلاش کرده برای من مهم نیست کار با کلام باشد یا بی‌کلام، ساز‌های ایرانی به‌کار رفته باشد یا نه و... قرار است پیامی ارسال شود و اگر خالق اثر تخصص گسترده و بسیطی دراین‌باره داشته باشد، متناسب با پیامی که ارسال می‌شود ابزار صوتی، بیانی و نوع موسیقی از حوزه‌های مختلف را به کار می‌گیرد. من موسیقی راک، الکترونیک، کلاسیک، معاصر و... را به‌خوبی می‌شناسم و به‌عنوان یک موزیسین مطلع متناسب با پیامی که می‌خواهم ارسال کنم، نوع موسیقی و سازبندی مشخص می‌شود. در این بخش به‌طور طبیعی کلام هم کمک می‌کند؛ البته وقتی قرار است وارد حوزه‌های کلام شویم اینکه چه حنجره‌ای قابلیت لازم را دارد بسیار اهمیت پیدا می‌کند؛ حنجره‌های آلوده برای پیام‌های انسانی مناسب نیستند. البته لازم به ذکر است تنها صدای خوب اولویت ندارد، بلکه شخصیت، کاراکتر و باورهای واقعی آن شخص نیز بسیار مهم است.  ترک اول، دوم و آخر آلبوم «ازما» پیام بسیار کلان انسانی را فارغ از مرزها و مکان‌ها با صدای «دولتمند خالف» و درک عظیم و عمیق او از زبان و گویش صحیح فارسی مطرح می‌کند.

تفسیری که از حنجره آلوده داشتید این منظور را می‌رساند که کسانی که امروزه در بخش آوازی فعالیت می‌کنند و شما چندان تمایل به همکاری با آنها ندارید همان حنجره‌های آلوده هستند.
خیر. به نظر من کسانی که در بخش موسیقی آوازی کار می‌کنند همان چیزی را می‌گویند که برای آن مناسب هستند؛ اما آثار من با آنچه آنها می‌گویند متفاوت است و این نوع آثار باید حنجره خاص خودش را داشته باشد.

به آلبوم «ازما» برگردیم؛ بیشترین مخاطبان این آلبوم افرادی هستند که در موسیقی تخصص دارند تا مردم عادی. به نظر شما این آلبوم چقدر مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
مخاطبان آلبوم «ازما» کسانی هستند که به حد مشخصی از درک و فهم رسیده‌اند. به‌عنوان یک هنرمند متخصص وظیفه‌ام تولید یک محصول باکیفیت بالا و شرافتمندانه است، اما مسئولیت اینکه چگونه وارد چرخه شنیداری مردم می‌شود بر عهده من نیست.

چطور شد تصمیم گرفتید با استاد دولتمند خالف همکاری داشته باشید؟ آن صدای خاصی که به دنبال آن بودید در هنرمندان ایران یافت نمی‌شد؟
در همان ابتدای کار و پیش از آنکه دولتمند خالف این قطعات را بخواند، وقتی این اثر را می‌ساختم می‌دانستم که این تِرک‌ها یا انتشار نمی‌یابد یا اینکه اگر انتشار یابد باید با صدای دولتمند باشد.

 چنین ذهنیتی بازهم نسبت به آثار منتشرنشده شما وجود دارد؟
بله اما تصمیم ندارم در موردش صحبت کنم. کار بعدی‌ام جریانات خاص خودش را دارد.

جلد اول کتاب روش نوین فراگیری جامع موسیقی «هیچ‌وقت دیر نیست» به‌تازگی منتشر شده است در خصوص این کتاب و کاربرد آن توضیح می‌دهید؟
در کتاب «هیچ‌وقت دیر نیست» به انتقاداتی که سال‌های بسیار مدرسین و اهل موسیقی نسبت به آموزش موسیقی داشته‌اند پرداخته شده است. ازجمله نداشتن برنامه مشخص آموزشی. به‌طور مثال نزدیک به صدسال از قدمت موسیقی کلاسیک در ایران می‌گذرد، اما تا به امروز برنامه مدونی برای آموزش آن وجود نداشته است. هر معلمی با سبک و سیاق خود تلاش می‌کند موسیقی را انتقال دهد. بخش دیگر تمرین و بهداشت در نوازندگی است. نزدیک به 10 سال است که روی این کتاب کار می‌کنم. این کتاب بر اساس نیازهای موسیقایی کشورمان طراحی شده و آن را آموزش می‌دهد. توصیه می‌کنم پیشگفتار و مقدمه کتاب را که ایده مؤلف را بیان می‌کند مطالعه کنید.

ارزیابی شما از آلبوم‌های موسیقی و کنسرت‌هایی که برگزار می‌شود چیست؟
جای امیدواری است که جست‌وجو برای کشف کیفیت چه در حوزه آموزش و چه دریافت آثار هنری بیشتر شده است.

شما تجربه‌ای هم در رهبری ارکسترها داشته‌اید. اوضاع ارکسترهای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ضرورت دارد نوازنده‌های ارکستر آموزش تخصصی ببینند؟
هنر و آموزش آن مثل جاده‌ای بی‌انتها است که باید در آن حرکت کرد، اما همین‌که برای خودمان سقفی تعیین کنیم آنجا لحظه مرگ هنری خواهد بود. در این زمینه جوانان تحولات بسیار جدی ایجاد کرده‌اند و ارکسترها و گروه‌های بسیاری فعالیت می‌کنند. اگر عرصه‌ای برای این فعالیت سالم در تعامل با محیط اجتماعی ایجاد شود، منجر به ارتقای ارکسترها خواهد شد. واقعیت این است که ما در ابتدای یک تحول اجتماعی و هنری هستیم، بنابراین همچنان آموزش یکی از جدی‌ترین مواردی است که نیاز است به آن پرداخته شود. مهم‌ترین کاری که باید در مورد ارکستر سمفونیک صورت بگیرد این است که این ارکستر اولویت خود را اجرای آهنگسازان ایرانی قرار بدهد. باخ و بتهوون از آهنگسازهای بنام و قابل‌احترام هستند، اما آثار آهنگسازان ایرانی بخصوص امروزه که پس از دو دهه این‌همه فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد کارآمد در کشور ما هستند باید امکان اجرا پیدا کنند که خود منجر به انگیزه بیشتر می‌شود. آنها سرمایه‌های ملی ما هستند. آثار برجسته و ارزشمند آنها را در اولویت اجرای ارکستر سمفونیک قرار دهیم.
منبع: روزنامه ایران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین