سیر از گرسنه خبر نداره سوار از پیاده

درسرمایی سخت ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش افتاد

 

دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل و وافور شاهی را هم در آن مهی سازند، آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دو طرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه، دستور حرکت داد، کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش را بخنداند، با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می لرزید، گفت:

درشکه چی ! به سرما بگو ناصرالدین شاه "تره هم واست خرد نمی کنه!" 

درشکه چی بیچاره سکوت کرد...

اندکی بعد ناصرالدین شاه دوباره سرخوشانه فریاد زد:

درشکه چی! به سرما گفتی؟؟؟

درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت، پاسخ داد: بله قربان گفتم!!!

-خب چی گفت؟؟؟

گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم، 

اما پدر تو یکی درشکه چی رو درمی یارم...

برداشت خوش نویس:

ضرب المثل؛

سیر از گرسنه خبرنداره سوار از پیاده 

حکایت؛

میگوینددرشکه چی بنام" ناصر" بوده است وهمانند "کریم" عمله کریم خان زند رو به اسمان گفته خدایا: تو ناصری او هم ناصرالدین است ومن هم ناصرم 

مهدی سهیلی گفت 

میان ماه من تاماه گردون / تفاوت اززمین تااسمان است 

حافظ هم.سرود

خون دل وجام می هریک به کسی دادند/دردایره قسمت اوضاع چنین باشد 

یغمای جندقی نیز چنین گفت 

گوش اگر گوش تووناله اگر ناله من /انچه البته به جایی نرسد فریاد است 

نظامی گنجوی درماجرای عاشقانه لیلی ومجنون اورده است 

میان عاشق ومعشوق رمزی است 

چه فهمد انکه اشتر میچراند!

فریدون مشیری جالب تر ازهمه:

وین کهنه اسیای گران سنگ اسمان,بی اعتنابه ناله قربانیان خویش,همواره گشته است 

سیاستمداری ازاداندیش که یقین دارد عاقل انست که اندیشه کند پایان را گفت:

همه دیکتاتورها وسلاطین که از  حرمسرای اندرونی وبیرونی برخورداربوده اند خودرا ارباب,قبله عالم وظل الله وعموم مردم را صغیر وحقیرو رعیت وذل الله میپنداشتند!