گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 14 اسفند به آیه 13 سوره بلد پرداخته شده و در آن آمده است:
فَكُّ رَقَبَةٍ
سوره بلد (90) آیه 13
ترجمه:گشودن گردنی [ از یوغ بردگی ]
حدیث1) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
هر کس دوست دارد از دنیا خارج شود در حالی که - شبیه طلایی که خالص باشد - از گناهان خلاص شده باشد، و هیچکس از او به خاطر ظلمی طلبکار نباشد [ظاهرا یعنی: هرکه میخواهد خداوند توفیقش دهد که هنگام مرگ، حقالناس و حق الله بر گردنش نباشد] بعد از نمازهای پنجگانه، نَسَبِ [= شناسنامه] خداوند عز و جل را بخواند:
دوازده مرتبه [سوره] قل هو الله أحد، سپس دستانش را بگشاید و بگوید:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَخْزُونِ الطَّاهِرِ الطُّهْرِ الْمُبَارَكِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ وَ سُلْطَانِكَ الْقَدِيمِ يَا وَاهِبَ الْعَطَايَا يَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى يَا فَكَّاكَ الرِّقَابِ مِنَ النَّارِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ أَخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا آمِناً وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ سَالِماً وَ اجْعَلْ دُعَائِي أَوَّلَهُ فَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ نَجَاحاً وَ آخِرَهُ صَلَاحاً إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ
[خدایا ! تو را به آن اسم نهان و در خزانه که طاهر و پاک و مبارک است سوگند میدهم و از تو به حق آن اسم عظیم و سلطنت همیشگیات درخواست میکنم، ای بخشنده عطیهها ! ای آزاد کننده اسیران! ای رها کننده گردنها از آتش! بر محمد و آل محمد درود فرست و گردن مرا از آتش رها کن، و مرا از دنیا ایمن بیرون بر و سالم وارد بهشت کن؛ و دعایم، اولش را رستگاری، و میانهاش را به مطلوب رسیدن، و پایانش را صلاح قرار بده، که تنها تویی که دانندهی همه غیبهایی.]
سپس فرمود: این از آن اسراری است که رسول خدا ص به من آموخت و مرا دستور داد که آن را به حسن ع و حسین ع بیاموزم.
معاني الأخبار، ص140
2) از امام باقر ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمودند: هر که مسلمانی را آزاد کند، خداوند عز و جل به ازای هر عضو او، عضوی را از آتش آزاد خواهد کرد.
الكافي، ج6، ص180
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَعْتَقَ مُسْلِماً أَعْتَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْواً مِنَ النَّارِ.
3) عرب بادیهنشینی خدمت پیامبر ص آمد و عرض کرد: کاری یادم بده که مرا به بهشت داخل سازد. فرمود: اگر کوتاه سخن گفتی، اما مطلبت را خوب بیان کردی! «نَسَمه» [= جان، نفس] ای را آزاد کن یا گردنی را [از یوغ بردگی] بگشای!
گفت: آیا این دو یکی نیست؟ فرمود: خیر! آزاد کردن «نَسَمه» [= جان، نفس] یعنی بتنهایی به آزادیاش اقدام کن؛ اما گشودن گردن آن است که در [ادای] قیمتش کمک کنی ...
مجمعالبیان، ج10، ص750 ؛ الفائق في غريب الحديث (زمخشری)، ج3، ص105]
4) از امام صادق ع روایت شده است که منظور از «رها کردن گردنی [از یوغ آتش]» (بلد/13) ، ولایت امیرالمومنین ع است که آن است که گردن را رها می کند.
الكافي، ج1، ص422
تدبر1️⃣ درباره اینکه منظور از این آیه چیست، معانی زیر گفته شده (که همه آنها میتواند درست باشد و با توجه به قاعده «امکان استعمال یک لفظ در چند معنا» قبول یکی، به معنای نادرستی بقیه نیست)
الف. آزاد کردن یک برده در راه خدا (المیزان، ج20، ص293)
ب. آزاد کردن گردن خود از آتش جهنم با التزام به ولایت کسانی که خداوند دستور به تولی آنها داده است (اهل بیت ع)
ج. آزاد کردن گردن خود از گناهان. (عکرمه، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص750)
د. آزاد کردن گردن خود از عقاب اخروی با انجام طاعات
2️⃣ دقت کنید که فرمود «فَكّ رَقَبَة: رها کردن یک گردن» و صریحا نفرمود «عتقُ عبدٍ: آزاد کردن یک برده»
ظاهرا تعبیر «فک رقبة» گستردهتر است از «عتق عبد» چنانکه در بسیاری از ادعیه از خدا میخواهیم که «گردن ما را از آتش رها کند»: ما هیچگاه برده جهنم نمیشویم، بلکه به خاطر گناهانمان، در بند آتش میشویم و آزادی از این بند را میخواهیم.
به همین ترتیب، شاید بتوان مصادیق دیگری را هم برای «فَكّ رَقَبَة» برشمرد:
آیا
ادای دین یک بدهکار و رها کردن او از دست طلبکارانش (یا از زندان)، قرضالحسنه دادن به کسی رباخواران میخواهند او را به بند خود کشند، کمک به رهایی مردم مظلومی که امثال داعش و صهیونیستها شهرهای آنها را در بند کشیدهاند، رها کردن مردمی که به خاطر حقوقی ناچیز در بند نظام سرمایهداری افسارگسیخته افتادهاند، نمیتواند مصداق «آزاد کردن گردنی [از بند]» باشد؟
3️⃣ نسبت این آیه (و آیات بعدی که عطف به این هستند) با آیات قبل چند حالت دارد (که با توجه به قاعده «امکان استعمال یک لفظ در چند معنا» همه آنها میتواند درست باشد):
الف. این (و آیات بعدی) نمونهای از «درنوردیدن آن گردنه»ای است که در آیات قبل، انسان به خاطر عدم عبور از آن مواخذه شد. (یعنی: آن گردنهای که باید درمینوردید، «فک رقبه و ...» است) (أمالي المرتضی، ج2، ص290؛ المیزان، ج20، ص293)
ب. این آیه (و آیات بعدی)، دلیل (یا علت) «عدم عبور از آن گردنه» است؛ (یعنی: از آن گردنه عبور نکرد، زیرا گردنی را [از یوغ بندگی] نگشود و ...)
ج. این آیه (و آیات بعدی) نمونه دیگری است در ردیف «مبادرت نکردن به عبور از عقبه» یعنی فرموده: او از گردنه عبور نکرد، و رقبهای را هم نگشود، و ... (مخصوصا بر اساس قرائتی که به صورت «فَكَّ رَقَبَةً» میخواند، یعنی چنین باید ترجمه کرد: «نه چنین بود که آن گردنه را درنوردد و گردنی را بگشاید و ...» تفسیر کنزالدقائق، ج14،ص288)
4️⃣ این سوره از سورههای مکی است؛ یعنی هنوز اغلب احکام شریعت نیامده است؛ اما جالب است که از اولین اهتمامهای اسلام، آزادی بردگان بود.
اما چرا آزادی بردگان (ویا سیر کردن گرسنگان در قحطی و ...) این اندازه اثر دارد که راهکار رهایی از گردنه صعبالعبور قیامت شمرده شده است؟
الف. شاید بدین جهت که در بسیاری از کارهای خیر (مانند راستگویی، حسن خلق و ...) ، اثر آن کار در همین دنیا مستقیما به خود شخص برمیگردد؛ اما در مسائل مالی سنگین (مانند این آیه، و آیات بعدی) شخص غالبا هزینهای میکند که در ظاهر همهاش برای دیگران است: اگر بردهای را میخرید، وی کارهایش را برایش انجام میداد؛ اما وقتی آن برده را آزاد میکند، دیگر آن برده کاری به کار وی ندارد؛ یا وقتی در قحطی، گرسنگان را سیر میکند (آیه بعد) و یا ...
ب. شاید از این جهت است که زندگی ما بشدت با مساله «مال» گره خورده (جلسه335، تدبر3) و دل کندن از «مال» مهمترین عامل نجات انسان است؛ چنانکه از انسانی که در این آیات مورد مذمت است، تنها دغدغهای که ذکر شد، این بود «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً: میگوید مال فراوانی هدر دادم».
5️⃣ آزادی بردگان از اولین شعارها و دغدغههای اسلام بوده است.
نکته تخصصی اسلامشناسی (مساله بردگی)
از شبهاتی که گاه علیه اسلام مطرح میشود این است که بردهداری را قبول کرده است!
حقیقت این است که اسلام در دورهای از تاریخ پا به عرصه گذاشت که بردهداری در بین جوامع کاملا رایج بود؛ و اصلا زندگی بدون بردگان قابل تصور نبود.
در این شرایط، اسلام برای اصلاح این فضا چند کار را با هم انجام داد.
از مهمترین برنامههای خود را آزادی بردگان قرار داد؛ نهتنها افراد را بشدت به این کار تشویق کرد، بلکه کفاره بسیاری از گناهان را آزاد کردن برده قرار داد؛ و بسیاری از احکام را به گونهای قرار داد که با نقل و انتقال یا مردن ارباب، فرد خودبخود آزاد میشد (مثلا کنیزی از صاحبش بچهدار میشد). درواقع، کار حذف بردهداری را به صورت تدریجی و عمدتا تشویقی آغاز کرد.
حقوقی برای بردگان قرار داد و دیگر ارباب حق نداشت هر بلایی سر بردهاش بیاورد و به لحاظ کار کشیدن هم محدودیتهایی برای اربابان تعیین کرد.
امکان اینکه بردهای بتواند خودش برای خرید و آزادی خودش اقدام کند، قرار داد (اصطلاحا: عبد مکاتب)؛ در حالی که تا پیش از آن، بردگان نمیتوانستند مالک چیزی شوند و همه چیزشان در اختیار اربابشان بود.
آزادی بردگان را به صورتی قرار نداد که خودشان لطمه بخورند. (بسیاری از بردگان در صورت آزاد شدن، توانایی گرداندن زندگی خود به طور مستقل را نداشتند؛ لذا در بسیاری از روایاتی که درباب آزادی بردگان آمده تاکید شده که اولویت را به آزادی کسانی بدهید که میتوانند زندگی خود را مستقل بگردانند و حتی در بسیاری موارد تاکید شده که اگر کسی بردهای را آزاد کرد که میتواند زندگی اش را بگرداند، موظف است تا زمانی که او به این توانایی برشسد از او حمایت (مالی و ...) کند (الكافي، ج6، ص181)
اکثر راههای بردهگیری (مانند دزدیدن افراد، برده کردن در ازای بدهکاری، و ...)را ممنوع کرد، و تنها راه مجازی را هم که باقی گذاشت، عملا مشکلات اجتماعی فراوانی را حل می کرد.