کد خبر: ۴۴۰۰۱
تاریخ انتشار:

7 سال چشم‌انتظار داماد فراري

 زن جوان پس از 7 سال چشم‌انتظاري وقتي مطمئن شد همسرش قصد بازگشت به كشور را ندارد، با بخشيدن مهريه 500 سكه طلا تقاضاي طلاق داد.

 زن جوان در شعبه 268 دادگاه خانواده - ونك- مقابل قاضي عموزادي نشسته و منتظر شروع جلسه رسيدگي به پرونده بود كه قاضي گفت: خانم الناز... دادخواست را مطالعه كردم؛ شما گفته‌ايد كه حدود 7 سال قبل به عقد آقاي «سپهر...» درآمديد اما چند ماه بعد شوهرتان با فريب شما، به خارج از كشور رفته و ديگر بازنگشته است. در اين باره بيشتر توضيح دهيد. زن جوان در حالي كه عقدنامه‌اش را به قاضي نشان مي‌داد، با صداي بغض‌آلود گفت: شما را به خدا تاريخ عقدنامه‌ام را ببينيد. من فقط 117 روز با همسرم زندگي كرده‌ام و او به همين راحتي با احساسات و آبروي من و خانواده‌ام و زندگي و‌ آينده‌ام بازي كرده و فريبم داده است. حالا هم پس از هفت سال چشم‌انتظاري، پيغام فرستاده كه هرگز به ايران بازنمي‌گردد. «الناز» در حالي كه اشك‌هايش را پاك مي‌كرد، درباره نحوه آشنايي با شوهرش گفت: در 19 سالگي پس از گرفتن ديپلم، همراه خانواده‌ام به عروسي يكي از آشنايان رفته بوديم كه همان جا با «سپهر» آشنا شدم. از آنجا كه او جواني شيك‌پوش و خوش سر و زبان بود، پس از چند بار گفت‌وگوي تلفني و ملاقات حضوري، علاقه‌مندش شدم. او مي‌گفت در كار واردات پوشاك خارجي است و درآمد خوبي هم دارد. با اين حال وقتي پيشنهاد ازدواج داد، خانواده‌ام به دليل اين كه او شغل و تحصيلات قابل توجهي نداشت، بشدت با اين وصلت مخالفت كردند. چند ماهي گذشت تا اين كه سرانجام خانواده‌ام به خاطر پافشاري‌هايم، با ازدواج‌مان موافقت كردند. بعد هم در يكي از تالارهاي بزرگ شهر جشن باشكوهي گرفته و زندگي مشتركمان را در خانه اجاره‌اي شمال شهر شروع كرديم. 117 روز به خوبي و خوشي گذشت تا اين كه يك شب سپهر با خوشحالي به خانه آمد و گفت: «الناز» جان بالاخره تلاش‌هايم به بار نشست و آماده‌ باش كه بايد براي ادامه زندگي به خارج كشور برويم. من كه با شنيدن اين خبر مات و مبهوت مانده بودم، به شوهرم گفتم: من كه بارها گفته‌ام علاقه‌اي به زندگي در خارج ندارم و... اما او بشدت بر خواسته‌اش پافشاري كرد و از من خواست همراهش بروم. با اين وجود به دليل نگراني از وضعيت زندگي و آينده‌مان، سعي كردم «سپهر» را از اين تصميم منصرف كنم كه به هيچ عنوان قبول نكرد. صبح چند روز بعد هم وقتي از خواب بيدار شدم، در كمال ناباوري دريافتم «سپهر» بدون خداحافظي و با برداشتن اسناد و مدارك و لباس‌هايش، از خانه رفته است. بنابراين بلافاصله با تلفن همراهش تماس گرفتم اما خاموش بود. در حالي كه بشدت نگرانش بودم، موضوع را با خانواده خود و شوهرم در ميان گذاشتم تا اين كه پس از پيگيري‌‌ها، دريافتيم او بي‌خبر راهي مالزي شده است. چند روز بعد هم تلفني تماس گرفت و با خوشحالي گفت در يك فروشگاه مشغول كار شده و بزودي كار مناسب‌تري پيدا خواهد كرد و مرا هم به آنجا خواهد برد. با اين حال پس از مشاجره تلفني و بحث طولاني، از من خواست مدتي صبر كنم تا مقدمات سفرم را فراهم كند. سرانجام به خاطر شدت علاقه به همسرم و از سر ناچاري، پيشنهادش را پذيرفتم اما متأسفانه حدود هفت سال است كه او رفته و مرا بلاتكليف رها كرده است. آقاي قاضي در اين چند سال بارها نزد خانواده همسرم رفتم و از آنها كمك خواستم اما افسوس كه «سپهر» حتي به درخواست مادر و پدر پيرش هم جواب درستي نداده و در اين مدت آنها را نيز چشم به راه گذاشته است اما من از تمام سرزنش‌هاي خانواده و اطرافيان و تنهايي و دلتنگي به ستوه آمده‌ام. حالا هم تصميم دارم با بخشيدن مهريه 500 سكه‌ايم از شوهر فراري و دروغگويم براي هميشه جدا شوم. قاضي دادگاه پس از شنيدن اظهارات زن جوان، صدور حكم را به تحقيقات قضايي و بررسي نهايي اظهارات زن جوان و همسرش يا موكل قانوني او موكول كرد.

منبع: ایران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین