کد خبر: ۴۲۸۲۸
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار:
به بهانه سالروز ملی شدن صنعت نفت ایران

ملی کردن نفت و داستان خیانت ها

بايد دانست بر عكس تبليغاتي كه مي كنند رهبري جنبش بر عهده آيت الله كاشاني بود نه مصدق. چرا كه به خوبي مي دانيم در اختلافي كه چند روز قبل از 30 تير بين مصدق و شاه بر سر وزارت جنگ پيش آمد مصدق قهر كرده و از تهران خارج مي شود. . .

بولتن نيوز: [دشمنان[ اگر نتوانستند از راه مقابله رو در رو كاري از پيش ببرند از راه غير مستقيم وارد مي‌گردند، و فريادش را با ما هماهنگ مي سازد. يعني اگر ما مي‌گوييم زنده باد اسلام، او با فرياد شديدتر مي گويد زنده باد اسلام. ما نسبت به هر فردي اظهار علاقه مي كنيم او هم چنين مي‌كند. اين جاست كه ما بايد موضع دشمن را بشناسيم. گاهي انسان با گرگ روبرو است و با آن نبرد مي كند، ولي گاهي گرگ در لباس ميش در مي آيد. اين دشمن خطرناك است. تا ما دشمن را نشناسيم و از نقشه هاي دشمن اطلاع نداشته باشيم، و تا ندانيم چه نقاط ضعف و چه نقاط قوت داريم كه دشمن از آن بهره برداري مي كند بالطبع نمي توانيم سياست دقيقي را در پيش بگيريم . (شهيد آيت)

***

در يك سال گذشته و در جريان حوادث پس از انتخابات در كنار نام شهيد ديالمه، نام شهيد ديگري نيز زياد به كار برده مي شود: «شهيد سيد حسن آيت». او كه در سال 1317 در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد مبارزات سياسي خود را با قرار گرفتن در صف طرفداران آيت الله كاشاني شروع كرد و بعدها در دهه 40 و با شروع مبارزات امام خميني به او پيوست. زندگي و فعاليت سياسي ـ اجتماعي در دوران ملي شدن صنعت نفت و مبارزات آيت الله كاشاني از يك سو، و مطالعه جامع تاريخي و هوش بالاي سياسي وي از سويي ديگر باعث شد تا شهيد آيت تحليل هاي بديعي از تاريخ معاصر ايران داشته باشد. در اين مقاله سعي داريم به صورت اختصار به بازخواني پرونده ملي شدن صنعت نفت و علل كودتاي 28 مرداد بپردازيم . اما قبل از آن ذكر دو نكته ضروري است:

 

1 ـ در سبك هاي جديد تاريخ نگاري مبتني بر رويكرد پست مدرن، تاريخ چيزي نيست جز مجموعه‌اي از رخدادها و حوادث فارغ از خوب و بد، حق و باطل، و روشن و سياه. و مورخ وظيفه اي ندارد جز نقل اين رخدادها بدون هرگونه ارزش گذاري و تحليل خاص. در حالي كه از منظر ديني وقرآني ، تاريخ مايه عبرت است «ان في ذلك لعبرة لاولي الابصار» . عبرت از تاريخ گرفتن همان موضوعي است كه اميرالمومنين (ع) در وصيت نامه ي خود به امام مجتبي(ع) از آن سخن مي گويد.

ديدگاه شهيد آيت مبتني بر رويكرد قرآني نسبت به تاريخ است. او تاريخ را تنها نقل نمي كند بلكه سعي دارد تا با تجزيه و تحليل حوادث تاريخي، عبرت هاي آن را به مخاطب بياموزد و از اين خلال درس هايي براي چگونگي خط مشي انقلاب اسلامي بگيرد.

 

2 ـ از نظر شهيد آيت تنها نيرويي كه توانايي بازتوليد فرهنگي و امكان بسيج عمومي را دارد روحانيت اصيل و اسلام راستين است و اساساً جنبش‌هاي اجتماعي دوران معاصر ايران از آنجا شكست خوردند كه پيوند خود را با روحانيت و اسلام گسستند. مانند جنبش مشروطيت و جنبش ملي شدن صنعت نفت . به همين دليل است كه وي براي مبارزات سياسي خود صف آيت الله كاشاني و سپس امام خميني را انتخاب مي كند. از نظر وي گروه‌هايي چون جبهه ملي نه تنها براي پيروزي جنبش ها عمل قابل توجهي انجام ندادند بلكه حتي گاهي خود عاملي شدند در جهت تضعيف فضاي انقلابي جامعه. او مي گويد: «حضراتي كه الان ادعاي آزادي خواهي مي كنند، شما اگر توانستيد حتي يك اعلاميه به عنوان اعتراض به حادثه 15 خرداد از اينها نشان بدهي من تمام حرف‌هايم را پس مي گيرم. زور زدند گفتند اصلاحات آري، استبداد نه. گفتند يك حكومت دموكراتيك كه ما هم يك گوشه آن وزيرو وكيل باشيم به ما بدهيد تا تسليم باشيم.»(2) به همين علت است كه مي بينيم در زمان تاييد اعتبارنامه نمايندگي مجلس شوراي اسلامي شهيد آيت طيف ليبرال ها و ملي- مذهبي ها با وي مخالفت مي كنند كه شرح آن خود مجال ديگري مي طلبد.

 

 

حال با فرض دانستن اين دو نكته به پاي نظرات شهيد آيت پيرامون وقايع مربوط به ملي شدن صنعت نفت و كودتاي 28 مرداد مي نيشينيم:

 

دكتر مصدق كيست؟

دكتر مصدق در يك خانواده اشراقي و ثروتمند متولد شد. پدرش در دربار قاجاريه كار مي‌كرد. مصدق جوان بود كه به عضويت جامع آدميت يعني يكي از لژهاي فراماسونري پذيرفته شد. سند عضويت او و تني چند از افراد ديگر براي اولين بار در كتاب «فكر آزادي» آدميت به چاپ رسيد.

بعد از اين جريان يكي ديگر از مطالب قابل ذكر در مورد مصدق، استانداري فارس است. كه برخي عقيده دارند با حمايت انگليسي‌ها بوده است. چرا كه در آن دوران جنوب كشور، منطقه نفوذ انگليسي ها بود. از طرف ديگر وقتي مصدق از استانداري استعفا مي دهد، اين كنسول انگليس و سفير انگليس هستند كه به دولت نامه نوشتند و از دولت مي خواهند كه مصدق را در اين پست ابقا كند. سپس مناصب ديگري چون وزير خارجه، وزير دارايي، وزير دادگستري، استانداري آذربايجان و نمايندگي مجلس را نيز عهده دار شد.

 

مصدق جزو يكي از هشت مشاور مخصوص رضاخان نيز بود. علي رغم تبلغيات بر عكسي كه انجام مي دهند، همان طور كه ذكر شد در دولت رضاخان داراي مناصبي بود و از طرفداران سلطنت رضاخان به شمار مي رفت. چنان چه در يكي از سخنراني هاي خود مي گويد: «اما نسبت با آقاي رضا خان پهلوي ، بنده نسبت به شخص ايشان عقيده‌مند هستم و ارادت دارم... عرايضي كه عرض كردم از روي نظريات شخصي نبوده و مبني بر مصالح مملكت و وطن خواهي بوده است كه از اين حيث به بنده معتقدند. يعني هم من به ايشان معتقدم و هم ايشان به بنده معتقدند.»

جالبي ماجرا در اين است كه هر هشت مشاور رضاخان يعني آقايان مستوفي الممالك، تقي‌زاده، فروغي، مشيرالدوله، مصدق، ميرزا يحيي دولت آبادي، حاج مخبرالسلطنه هدايت و حسين علاء عضو لژ فراماسونري در ايران بوده اند.

 


اما سوال مهمي كه وجود دارد اين است كه چه عاملي باعث پيروزي جنبش مردم در 30 تير 1331 شد؟ و چطور شد مردمي كه در اين روز به خيابان‌ها ريختند و در مقابل استبداد و استعمار ايستادند و با خون خود نوشتند «يا مرگ يا مصدق»، در 28 مرداد 32 (يعني تنها 13 ماه پس از اين حادثه) هيچ گونه عكس العمل و مقاومتي در برابر كودتاي زاهدي انجام ندادند؟

اولا بايد دانست بر عكس تبليغاتي كه مي كنند رهبري جنبش بر عهده آيت الله كاشاني بود نه مصدق. چرا كه به خوبي مي دانيم در اختلافي كه چند روز قبل از 30 تير بين مصدق و شاه بر سر وزارت جنگ پيش آمد مصدق قهر كرده و از تهران خارج مي شود. و اساسا به همين دليل بود كه قوام السلطنه كه به دستور شاه پس از مصدق بلافاصله روي كار مي آيد، حسن ارسنجاني را نزد آيت الله كاشاني فرستاده و پيغام مي دهد كه 6 وزير حاضرم به تو بدهم به شرط اين كه سكوت كني. كاشاني نيز نپذيرفت و گفت به شاه بگوييد اگر تا فردا دولت دكتر مصدق برنگردد عواقب ناشي از آن متوجه خود شاه خواهد بود.

 

به هر ترتيب با اعلاميه‌هايي كه آيت الله كاشاني و اقليت مجلس شوراي ملي و افرادي چون دكتر بقايي دادند مردم در سرتاسر ايران قيام كردند. تعداد بسيار زيادي توسط دولت و ارتش كشته شدند. تا سرانجام در عصر سي‌ام تيرماه قوام السلطنه سقوط كرد و دولت مصدق مجدداً روي كار آمد بدون آن كه خودش حتي كوچك ترين نقش در اين پيروزي داشته باشد. بديهي است اين مصدق غير از مصدق قبل از 30 تير بود. چرا كه حال به زعم خودش پشتوانه ميليوني مردم را داشت. و از طرف ديگر مصدق قبل از 30 تير درست است كه نخست وزير بود امام عملاً شاه قدرت در اختيار داشت و دولت ضعيف بود. اما بعد از 30 تير كه ديگر ارتش شكست خورده و شاه هم سلطنت‌ش به خطر افتاده بود، دولت از قدرت بالايي برخوردار شده بود.

 

واضح است در چنين فضايي انتظار مردم از مصدق هم بيشتر شده بود. في المثل يكي از انتظارات به حق مردم اين بود كه با عوامل كشتار 30 تير برخورد شده و آنان مورد محاكمه قرار بگيرند. از همين روي در همان غروب 30 تير جمعيتي حدود 40 هزار نفر در ميدان بهارستان جمع شده و خواهان مجازات عوامل كشتار مردم شدند. ولي تاريخ نشان داد مصدق  نه تنها اقدامي در جهت اين خواست مشروع مردم انجام نداد بلكه حتي بسياري از آن عوامل كشتار را مجدداً بر سر كار آورد. اشخاصي چون باقر كاظمي، رضا مندح، سهام السلطان بيات، سرلشگر وثوق، نصرت الله اميني و .... اين انتصابات مورد اعتراض مردم و شخص آيت الله كاشاني قرار مي گيرد. چنانچه آيت الله نامه به دكتر مصدق مي نويسد و اظهار مي دارد: مي‌دانيد كه من در امور و در انتصابات شما مداخله نكردم. اما الان درب خانه من باز است . مردم شهيد داده اند و از من كه از شما حمايت مي كنم مي خواهند كه اين انتصابات غلط انجام نگيرد و اشخاصي مثل سرلشگر وثوق كه مردم را كشته است و دكتر اخوي و نصرت الله اميني اينها را چرا شما سركار آورده ايد؟ پاسخ مصدق اين است كه وثوق و اخوي حاضر شده‌اند بدون حقوق براي ملت خدمتگزاري كنند! و خطاب به كاشاني مي گويد چنانچه بخواهد اصلاحاتي واقع بشود بايد از دخالت در امور پرهيز شود.

 

اقدام ديگر دكتر مصدق گرفتن اختيار تام قانونگذاري بود. با آن كه انتخابات مجلس شوراي ملي در دوره هفدهم به وسيله دكتر مصدق انجام شده بود و اكثريت قريب به اتفاق نمايندگان نيز هرگونه لايحه اي را كه از طرف اين دولت به مجلس داده مي شد در جهت حمايت از نهضت ملت ايران و به خصوص قضيه ملي شدن صنعت نفت تصويب كرده بود، اما باز هم مصدق در صدد گرفتن اختيارات قانون گذاري بدون محدوديت از مجلس بود. يعني امري خلاف نص صريح قانون اساسي و اصل تفكيك قوا . نتيجه چنين فرآيندي ، يعني سلب اختيار از نمايندگان مجلس چيزي نبود جز ديكتاتوري ! استدلال مصدق اين بود كه دولت بايد بتواند با قدرت كافي قوانين را وضع و اجرا كند ابتدا 6 ماه چنين اختياراتي را در 20 مرداد گرفت . سپس مجدداً لايحه اي را به مجلس برد و تقاضا كرد كه اختيارات او را براي يك سال ديگر تمديد كنند. به همين علت خيلي‌ها پيش بيني كرده بودند با روشي كه مصدق در پيش گرفته دو حالت ممكن است بوجود بيايد: يا يك ديكتاتوري كمونيستي و يا يك ديكتاتوري فاشيستي. اما معتقد بودند چون شرايط ايران از نظر تاريخي و اجتماعي امكان تسلط ديكتاتوري كمونيستي را نمي دهد، يك ديكتاتوري فاشيستي به وجود مي آيد. كه به وجود هم آمد.

 

آيت الله كاشاني به محض اطلاع از چنين لايحه اي با آن مخالفت كرد. بنابر اين 2 نامه مي نويسد. يكي به مجلس و خطرات ناشي از تصويب چنين لايحه اي را گوشزد مي كند و يكي هم به مصدق و به او مي گويد كه چنين عملي هم با قانون مغايرت دارد و هم با راهي كه قرار بود در مبارزات آن را طي كنيم . اما براي اين كه اين موضوع مستمسك افراد فرصت طلب براي ضربه زدن به نهضت قرار نگيرد از اين پس تا كودتاي 28 مرداد، آيت الله كاشاني نامه هاي گوناگوني نوشته و ضمن انتقاد از عملكرد هاي اشتباه دولت ، از مصدق حمايت نيز مي كند.

اما مصدق كه با روي كار آمدن مجدد، سياست جدايي دين از سياست را در پيش گرفته بود به سخنان آيت الله كاشاني وقعي نمي نهد. و حتي سعي مي كند كه آيت الله را از گردونه تصميم گيري كلان مملكت خارج سازد. بدين ترتيب كه اولاً مصدق تمام كوشش خود را به كار برد تا از انتخاب دوباره آيت الله كاشاني به رياست مجلس جلوگيري كند. كه موفق هم شد و در نتيجه دكتر معظمي كانديداي دكتر مصدق رياست مجلس انتخاب شد و هم او بود كه زاهدي را با اتومبيل رياست مجلس و با اسكورت كامل از محوطه مجلس يعني جايي كه زاهدي در آنجا قابل كنترل بود بيرون آورد و دست او را در راه اجراي كودتا باز گذارد .

 


از طرف ديگر عوامل آشكار و پنهان استعمار ، تهمت‌ها و حملات خود را در روزنامه‌ها عليه آيت الله كاشاني آغاز كردند و تا آنجا پيش رفتند كه خانه آيت الله را سنگباران كردند. جالب است ، حتي توده‌اي‌ها هم كه در ابتدا با مصدق و نهضت ملي شدن صنعت نفت مخالف بودند اينك با طرح رفراندوم مصدق و تعطيلي مجلس همراه شده و شروع به جوسازي عليه آيت الله كاشاني كردند. براي مثال روزنامه «به سوي آينده » نوشت: «تنها دشمنان ملت هستند كه با انحلال مجلس مخالفت مي كنند» و نيز روزنامه «شهباز» نوشت: «ما به نام صدها هزار مبارز ضد امپرياليست موافقت اصولي خود را با انجام رفراندوم اعلام مي داريم.»

و اين چنين بود كه باز هم با كنار گذاشتن روحانيت از رهبري مردم، جنبش از مسير اصلي خود خارج شد و مقدمات ظهور كودتايي ديگر فراهم آمد. بسياري بر اين عقيده اند كه مصدق از قبل، خبر از كودتا داشت و خود نيز يكي از بازيگران آن به شمار مي رفت. نكته بسيار مهمي كه رابطه دقيق بين حكومت مصدق و دستگاه اداره كننده كودتا را نشان مي دهد اين است كه سرتيپ دفتري، برادر زاده مصدق، يعني همان كسي كه در جريان حادثه 15 بهمن 1327 در پست رئيس دژبان رزم آرا در مقام دستگيري آيت الله كاشاني بر آمده بود و اهانت به شخصيت آيت الله را تا بدان حد رساند كه سيلي به او زد‌، در روزهاي قبل از كودتا از طرف مصدق به رياست شهرباني منصوب مي شود و همين سرتيپ دفتري يك ابلاغ رياست شهرباني هم از زاهدي در دست دارد!

آيت الله كاشاني كه از درايت و هوش بالاي سياسي برخوردار بود وقع دسيسيه اي را پيش بيني مي كند. به همين دليل در 27 مرداد 32 يعني درست يك روز قبل از انجام كودتا نامه اي عجيب به مصدق نوشته و او را با خبر از انجام كودتا مي كند. نامه اي كه براي هميشه در تاريخ اين كشور ثبت و ضبط گرديده است. او مي نويسد:

«حضرت نخست وزير معظم جناب آقاي دكتر محمد مصدق دام اقباله

گر چه امكاني براي عرائضم نمانده، ولي صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصي است و علي رغم غرض ورزي‌ها و بوق و كرناهاي تبليغات، شما خودتان بهتر از هر كس مي دانيد كه همّ و غمم در نگهداري دولت جنابعالي است كه خودتان به بقا آن مايل نيستيد.(!) از تجربيات روي كار آمدن قوام و لج بازي هاي او بر من مسلم است كه مي خواهند مانند 30 تير يك بار ديگر دولت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد. عرض اينجانب در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندوم را نشيندند و مرا لكه حيض كرديد. خانه‌ام را سنگباران و ياران و فرزاندانم را زنداني فرموديد و مجلس را كه ترس داشتيد شما را ببرد بستيد و حالا نه مجلسي است و نه تكيه گاهي براي ملت گذاشتيد . زاهدي را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم با لطايف الحيل خارج كرديد. و حالا همان طور كه واضح بوده در صدد به اصطلاح كودتاست. اگر نقشه شما نيست كه مانند 30 تير عقب نشيني كنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح نيست كه همان طور كه در آخرين ملاقاتم در دزاشيب گفتم و به هندرسن هم گوشزد كردم كه آمريكا ما را در گرفتن نفت از انگليس ها كمك كرد و حالا به صورت ملي و دنيا پسندي مي خواهد به دست جنابعالي اين ثروت را به چنگ آورد،‌ و اگر واقعاً با ديپلماسي نمي خواهيد كنار برويد اين نامه من سندي در تاريخ ملت ايران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بدي هاي خصوصيتان نسبت به خودم، از وقوع حتمي يك كودتا وسيله زاهدي كه مطابق با نقشه خود شماست آگاه كردم كه فردا جاي هيچ گونه عذر موجهي نباشد. اگر به راستي در اين فكر اشتباه مي كنم با اظهار تمايل شما سيد مصطفي (‌فرزند آيت الله) و ناصر خان قشقايي را براي مذاكره خدمت مي فرستم. خدا به همه ما رحم بفرماييد . ايام به كام باد. سيد ابوالقاسم كاشاني»

 

مصدق همان روز جواب آيت الله كاشاني را مي دهد كه آن هم به عنوان سندي براي هميشه در تاريخ ملت ايران ماندگار شد:

«مرقومه حضرت آقا (حتي نام هم ذكر نمي كند!) وسيله آقا حسن آقا سالمي زيارت شد . اين جانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم .والسلام . دكتر محمد مصدق»

 

روز بعد وقتي زاهدي كودتا كرد و با چند تانك برخي سازمان ها را اشغال كرد و مصدق را دستگير كردند مصدق تنها سخني كه گفت اين بود كه كاري از من ساخته نبود!


محمد پورغلامی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۵
1
3
این آقای کاشانی که اینقد مبارز بودن چرا بعد از بازگشت شاه و نصب دوباره توسط امریکا که مشروعیت شاه رو زیر سوال میبره به آقای زاهدی تبریک گفتند؟
مدیر پایگاه سند !؟
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۳
0
0
تاریخ تکرار میشود ، زحمت پیروزی اسلام را علی کشید ، دیگران به جاه و ثروت رسیدند و دین ناب را به شکست کشاندند. کاشانی و نواب خون دادن ، مصدق نامش را برد و نهضت را به شکست کشاند. زحمت هسته ایی را کسی دیگر کشید ظریف نامش را برد و به شکست خواهد کشاند.
خضری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۰۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۲۵
0
0
مصدق اسلام شناس آمریکائی بود.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین