کد خبر: ۴۲۰۵۹
تاریخ انتشار:

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

جام جم

«رقابت شاعرانه طلاب و دانشجويان» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم سينا عليمحمدي است كه در آن مي‌خوانيد:
يكي از زير شاخه‌هاي تنومند و جدي شعر جوان كه گاه در حد يك جريان مستقل به آن مي‌پردازند شعر دانشجويي است كه مولفه‌هاي خاصي هم دارد.
شايد مهم‌ترين ويژگي ادبيات دانشجويي را بايد در رويكرد به مسائل اجتماعي و گاه سياسي جستجو كرد، چراكه نام و جايگاه دانشجو در كشور ما از گذشته با نوعى اعتبار فرهنگى ـ اجتماعي همراه بوده است. شايد از همين روست كه با يك بررسي اجمالي در فعاليت‌هاي فرهنگي ‌- هنري دانشگاه‌ها مي‌توان دريافت كه نخستين و مهم‌ترين رسانه و تريبوني كه حضور فرهنگي و اجتماعي دانشجويان را در خود منعكس مي‌كند ادبيات است كه گاه تبديل به فرصتي براي گفتمان‌هاي انتقادي ـ سياسي هم مي‌شود‌.

به بيان ديگر ادبيات دانشجويى، ادبيات پرسشگرى در حوزه نقد عمومي‌جامعه است و به هيچ عنوان سفارش‌پذير هم نيست و شايد از همين رو است كه وقتي مديران فرهنگي دانشگاه‌ها به اين نتيجه مي‌رسند كه بعد از چند سال جشنواره‌اي ادبي در سطح ملي را در دانشگاه‌ها احيا كنند موضوع «آزاد» را براي آن بر مي‌گزينند.اگرچه در راستاي تلاش براي وحدت ميان حوزه و دانشگاه اين بار دانشجويان و طلاب سراسر كشور در رقابتي فرهنگي و ادبي كنار يكديگر قرار گرفته‌اند تا در اين جشنواره همراه آثاري كه رويكرد اجتماعي و چالشي قوي دارند شاهد آثاري فاخر هم باشيم كه طلبه‌هاي جوان با ذهنيت معنوي و رويكرد به منابع ديني سروده‌اند كه گاه از پيش‌زمينه‌اي عاطفي و عاشقانه هم بهره مي‌برند.

نخستين جشنواره طلاب و دانشجويان سراسر كشور امروز در شهر مقدس قم در حالي آغاز به كار مي‌كند كه شايد بررسي آثار اين دو گروه تاثيرگذار در جامعه بتواند منظومه‌اي از تفكر، جهت‌گيري‌هاي اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي آنها را تبيين كند كه در شرايط فعلي انجام اين پژوهش محتوايي قطعا در تصميم‌گيري‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي مديران دانشگاهي نقش مثبتي مي‌تواند داشته باشد. در واقع آنچه امروز در اين صفحه مي‌خوانيم تنها چند شعر نيست، بلكه آينه‌اي است از باورها و تفكرات 2 گروه جوان، پر انرژي و تاثيرگذار جامعه كه پيراهني از كلمات بر تن كرده و رنگين كماني شاعرانه از رخدادهاي جامعه است.

از نظر فرم هم يك نكته قابل تامل است. اين كه گاهي شعر دانشجويي را شعري صرفا آوانگارد، پيشرو و جسور معرفي مي‌كنند و در مقابل آثار طلاب را بيشتر سنتي و كلاسيك مي‌شناسند در حالي كه خوانش كامل آثاري كه در اين جشنواره چه از سوي دانشجويان و چه طلاب ارائه شده است گواهي مي‌كند كه قالب‌هاي سنتي همراه با نوآوري و خلاقيت در كنار قالب‌هاي نو و مدرن دوشاودش هم حركت مي‌كنند و توانسته‌اند برآيندي متعادل از ادبيات امروز ايران در حوزه و دانشگاه را به نمايش در آورند.


كيهان

«ايام وصل» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد:
«اسلام» مهمترين نقطه مشترك كشورهاي شمال آفريقا و كشورهاي آسياي جنوب غربي است و نيز جذاب ترين عنصر تعريف كننده فرهنگ و تمدن مردم در اين دو منطقه است. اسلام از آغاز در اين دو منطقه نشو و نما كرده و در طول قرن ها ماندگار بوده است.
قرن ها اين مناطق با هويت اسلامي شناخته شده اند و قرن ها با همين هويت در برابر هجوم نظامي، سياسي و فرهنگي دشمنان خود ايستاده اند.

در طول 14 قرن گذشته، جهان اسلام در دو مقطع در معرض هجوم متراكم تر و متمركزتري قرار گرفت. يكي از اين دو مقطع حمله مغول است كه در سال 618 هجري قمري به وقوع پيوست و بيشترين خسارات را در پي داشت، حمله مغول ها به جهان اسلام و بخصوص حمله آن به ايران در شرايطي صورت گرفت كه از قرن پنجم هجري، غرب جنگ صليبي را عليه مسلمانان شروع كرده بود اين حملات 180 سال يعني نزديك به دو قرن به درازا كشيد و در نتيجه آن، بخش هاي حساسي از جهان اسلام شامل فلسطين، سوريه، لبنان و اردن به تصرف آنان درآمد.

حمله مغول ها در اين شرايط به منزله «ضربه آخر» بود و پس از آن با حمله تاتارها، بيم آن مي رفت كه جهان اسلام به كلي دچار فروپاشي شود اما عليرغم آنكه نزديك به 500 سال، جهان اسلام در اين شرايط سنگين بسر برد دچار فروپاشي نشد البته بسياري از فرصت ها را از دست داد و ويراني هاي بعضاً جبران ناپذيري به آن تحميل گرديد.

جهان اسلام بار ديگر در قرن هاي 19 و 20 ميلادي-13 و 14 قمري- مورد حمله شديد غرب قرار گرفت. فروپاشي امپراتوري عظيم عثماني كه بر بخش وسيعي از جهان اسلام سيطره داشت و نفوذ جدي در اركان دولت هاي جهان اسلام و ايجاد تقابل جدي ميان دولت ها و مردم محصول سياست هاي استعماري در اين دوره بود. غرب در اين دوره دوبار به بهانه جنگ هاي جهاني اول و دوم بخش وسيعي از كشورهاي شمال آفريقا و آسياي جنوب غربي را به تصرف خود درآورد. مراكش، الجزاير، تونس، ليبي، مصر، فلسطين، لبنان، سوريه، اردن و عراق مستقيماً توسط ارتش هاي انگليس، فرانسه و ايتاليا به اشغال درآمدند و با پيدايي «جامعه ملل» كه بعداً به «سازمان ملل» تبديل شد، عنوان اشغالگري به قيمومت تغيير كرد تا انگليسي هاي اشغالگر بتوانند فلسطين را به صهيونيست ها تحويل دهند.

جنگ جهاني دوم و ضربات سنگيني كه به انگليس، فرانسه، ايتاليا و آلمان وارد كرد مانع تداوم اشغال پرهزينه جهان اسلام توسط قدرت هاي اروپايي گرديد و لذا از آغاز دهه 1950 تا اواسط دهه 1970 كشورهاي اسلامي يكي پس از ديگري به استقلال رسيدند و از اشغال مستقيم نظامي رها شدند اما اين يك فريب و اغوا بيشتر نبود چرا كه آمريكايي ها كه از پايان جنگ جهاني دوم به خاورميانه و شمال آفريقا پا گذاشتند، سياست اشغال مستقيم كشورها كه بسيار پرهزينه و كمرشكن بود را به سلطه غيرمستقيم و برپايي رژيم هاي وابسته و مزدور تغيير دادند. از اين به بعد رژيم هايي نظير رژيم پهلوي در ايران، نميري در سودان، آل صباح دركويت، آل خليفه در بحرين، سادات و مبارك در مصر، بورقيبه و بن علي در تونس به ميدان آمدند تا كشورهايشان را بدون نياز به نيروي نظامي آمريكا تسليم ايالات متحده و غرب نمايند.
غرب در فاصله سالهاي 1945 تا 1979 يعني بمدت 35 سال سيطره مطلقي بر كشورهاي شمال آفريقا و آسياي جنوب غربي داشت.

با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در پايان دهه 1970 دگرگوني آغاز شد. رژيم هاي غربي حاكم بر جهان اسلام يكي پس از ديگري در معرض فروپاشي قرار گرفتند. اركان نظاميان وابسته به آمريكا در تركيه متزلزل شد، جعفر نميري در سودان سقوط كرد، انورسادات ترور شد، پيشروي اسرائيل كاملا متوقف و سپس معكوس گرديد و در ساير كشورهاي اسلامي رخدادهاي مهمي نظير اكثريت يافتن اسلام گراها در كشورهايي كه انتخابات و پارلمان داشتند، روي داد.

با پيروزي انقلاب ايران بار ديگر «اسلام» موفقيت خود را در انديشه، تمدن و حاكميت جهان اسلام نشان داد و «حكومت اسلامي» به يك مطالبه عمومي در خاورميانه و شمال آفريقا تبديل گرديد از اين مرحله غرب خود را در برابر وضعيتي حساس ديد و اين در حالي بود كه حالا درجه نفرت كشورها و ملت هاي مسلمان از غرب به خصوص در خاورميانه به اوج خود رسيده و ابزارهاي غرب براي اثرگذاري بر جهان اسلام كارآيي خود را از دست دادند.

غرب چاره اي جز اين نديد كه بر چهره زيباي اسلام و حكومت اسلامي رنگي از خون و خشونت بكشد آنان از يك سو به تبليغات شديداً منفي عليه جمهوري اسلامي و اهداف و دستاوردهاي آن روي آوردند تا مسلمانان رغبتي به تكرار تجربه ايران پيدا نكنند از سوي ديگر با برجسته سازي فعاليت ها و افكار گروههاي سلفي نظير القاعده و معادل خواندن آنان با اسلام، انقلاب اسلامي و «اسلام سياسي» درصدد برآمدند تا مبارزه با اسلام و مسلمانان را مخفي و موجه گردانند. اما اشغال افغانستان و عراق توسط آنان و تهديد بقيه كشورهاي اسلامي و به ميان كشيدن پاي خاورميانه جديد كه در واقع تجزيه و تكه پاره كردن جهان اسلام بود، چهره واقعي غرب را در مواجهه با مسلمانان آشكار كرد.


رسالت

«افغانستان در آستانه خيانت جديد» به قلم دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد:
سرزمين خسته افغانستان در آستانه خيانت تازه‌اي به سر مي‌برد. با نگاهي به متن پيش‌نويس توافقنامه استراتژيك آمريكا و افغانستان مي‌توان به ابعاد سرنوشت سياه تازه افغان‌ها پي برد.
بر اساس اين پيش‌نويس، آمريكا مي‌تواند در مناطق شيندند، شورايك، قندهار، بكرام و خوست پايگاه نظامي ايجاد نمايد و علاوه بر آن مي‌تواند در صورت نياز، در هر جاي ديگر افغانستان پايگاه‌هاي دائم، موقت و عملياتي مستقر نمايد.

طبق اين توافق آمريكايي‌ها علاوه بر معافيت گمركي و حق مالكيت‌هاي مختلف از حق كاپيتولاسيون نيز برخوردارند،طوري كه تمام نيروهاي آنها هنگام ماموريت در خاك افغانستان، از قوانين داخلي ايالات متحده تبعيت مي‌كنند و حتي اگر به واسطه ارتكاب به جرم توسط مسئولان افغاني بازداشت شوند، بايد بلافاصله به مقامات آمريكايي مسترد شوند.

و سرانجام اينكه به عنوان بخش‌هاي خطرناك و خطرساز توافقنامه، دولت آمريكا علاوه بر اختيار فعال سازي شبكه مخابرات افغانستان، مسئوليت نظارت و كنترل حريم هوايي اين كشور را بر عهده خواهد داشت. در تحليل كلي اين توافقنامه بايد گفت آمريكايي‌ها اختيار امنيت و كنترل زمين، هوا، مرز، تجهيزات و بويژه تاسيسات حساس مخابراتي و ارتباطي افغانستان را به صورت انحصاري قبضه مي‌نمايند. اعطاي چنين امتيازاتي در قرن بيست و يكم و نقض حاكميت ملي يك كشور مستقل خلاف منشور ملل متحد تعجب بر انگيز است. اين موضوع با توجه به شرايط ذيل قابل تامل است.

1. شان و امنيت مردم افغانستان جايي در توافقنامه مقامات اين كشور با اشغالگران ندارد. جالب اينكه طبق پيش‌نويس، تا زماني كه تهديد تروريسم (با حق تعريف و شاخص بندي و مصداق يابي از سوي آمريكا) وجود دارد، نيروهاي آمريكايي مي‌توانند فرقي ميان انسان‌هاي مسلح و غيرمسلح، داراي يونيفرم نظامي و بدون آن و... قائل نشوند. يعني بايد انتظار داشت كه در آينده حمله به غيرنظاميان افغاني البته اين بار با مجوز رسمي ادامه يابد. طبق اين بند توافقنامه، آمريكايي‌هايي كه به هر دليل زنان،‌ كودكان و مردم غيرنظامي را هدف قرار مي‌دهند، از پيگرد قضائي مصون مي‌باشند. امروز افغانستان تنها مستعمره دنيا به حساب مي‌آيد. واقعيتي كه با سال‌ها تجربه جهادي و استقلال طلبي آنها تناقض دارد.

2. بالاخره در افغانستان هم مشخص شد كه آمريكايي‌ها به خاطر بشردوستي و شعارهايي از اين نوع، پول و خون نمي‌دهند. ريچارد پرل رئيس موسسه آمريكن اينترپرايز و رئيس تيم مشاوران دونالد رامسفلد وزير دفاع وقت آمريكا، پس از حمله به افغانستان، استقرار نظامي در اين كشور را گام اول در پيشبرد ديگر سياست‌هاي منطقه‌اي آن قدرت خوانده بود.

آمريكايي‌ها اميدوار بودند در روندهاي سياسي و نظامي و امنيتي بعد از اشغال، اين امكان براي آنها فراهم‌تر شود. ولي مجموعه تحولات حاكي از سراشيبي جدي اشغالگران است. طوري كه باراك اوباما رئيس‌جمهور جايگزين بوش، افغانستان را به عنوان محور سياست‌هاي ضد تروريستي آمريكا معرفي كرد. اما تحليلگران به خوبي مي‌دانستند كه اين انتخاب نه يك راهبرد فعال، بلكه اقدامي منفعلانه جهت كاهش آسيب‌هاي اشغالگري در افغانستان بود. اعطاي امتياز انحصاري اخير به آمريكا توسط مقامات افغاني، در شرايط سراشيبي آن قدرت اقدام تعجب برانگيز ديگري است كه منجر به تضعيف جايگاه دولت كرزاي خواهد شد.

2. سكوت برخي بازيگران همچون روسيه، نه از سر ترس، بلكه به واسطه تباني است. در آخرين توافق راهبردي واشنگتن و مسكو طرفين پذيرفتند كه اولويت‌ها و حساسيت‌هاي امنيت ملي دو طرف را مورد توجه قرار دهند. در اين توافق، افغانستان در صدر حساسيت‌ها و اولويت هاي مطرح شده از سوي آمريكا مطرح گرديده است. طوري كه حتي روس‌ها پذيرفته‌اند، ترانزيت تجهيزات نظامي ناتو و آمريكا به افغانستان، از فضاي روسيه انجام گيرد.


قدس

«نسخه هاي بي خاصيت پادشاه عربستان» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم رضا واعظي است كه در آن مي‌خوانيد:
ملک عبدا... پادشاه عربستان چندي پيش حدود 35 ميليارد دلار براي کمک به اقتصاد کشورش اختصاص داد تا به مردمش که از بحرانهاي منطقه اي و جهاني تأثير گرقته و دوران متلاطمي را پشت سر مي گذارند، کمک کرده باشد.

با افزايش قيمت نفت از سال 2004 ، درآمد عربستان هم به نحو چشمگيري افزايش يافت، اما با وجود افزايش درآمدهاي نفتي عربستان، درآمد سرانه مردم اين کشور به نحو قابل ملاحظه اي از دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد قرن گذشته کمتر است.کاهش 80 درصد درآمد سرانه طي اين سالها تا حدود زيادي به سه برابر شدن جمعيت جوان اين کشور برمي گردد.

اکنون 52 درصد جمعيت عربستان زير 25 سال دارند و حدود چهل و دو درصد افراد بين 21 تا 24 سال در اين کشور بيکار هستند. در اين وضعيت، عربستان به دليل هزينه هاي گزاف ناشي از جنگ عراق، قرضهاي عمومي دولت و بحران اقتصاد جهاني با هزينه سنگين و کسري بودجه رو به روست.

اقتصاد عربستان در اختيار شرکتهاي بزرگ دولتي، مانند آرامکو (با 5400 کارمند و کنترل 98 درصد ذخاير نفتي عربستان) و سابيک (يازدهمين شرکت توليد کننده مواد پتروشيمي جهان) قرار دارد و اصلاحات اقتصادي در عربستان روند بسيار کندي دارد.عربستان، بر خلاف دوران شکوفايي اقتصادي در دهه 70 ، اکنون به تنهايي شاهد شکوفايي اقتصادي نيست. کل منطقه براي سرمايه رقابت مي کند. تقويت ارزش ريال قدرت، خريد اين کشور را در زمينه واردات افزايش خواهد داد، اما موجب افزايش هزينه هاي سرمايه گذاري خارجي در اين کشور خواهد شد.

از سال 1932 که پادشاهي سعودي بنيان نهاده شد، اين کشور پادشاهي مطلقه داشته است. در اين کشور، حزب سياسي، پارلمان و انتخابات وجود ندارد. ميزان کنترل حکومت مرکزي بر همه سرزمين عربستان به دليل حضور شاهزادگان سعودي در اميري استانها، يکسان است. در اين کشور، از فعاليت سياسي مخالفان به شدت جلوگيري مي شود. مطبوعات در اين کشور به طور کامل زير نظر دولت است و آنان در حقيقت، بازگوکننده خط فکري و سياست حاکم بر کشور هستند و خط مشي دولت را تبليغ مي کنند.

شيعيان و مخالفان دولت مرکزي عربستان، به شدت از ناحيه حکومت تحت فشار هستند و رهبران اين گروه ها، به طور دائم بازداشت مي شوند و تحت مراقبت قرار مي گيرند.
مسائل اقتصادي، همراهي عربستان با آمريکا، فشار بر گروه هاي اپوزيسيون، نبود نظام اقتصادي شفاف و پاسخگو و از سوي ديگر ديکتاتوري سياسي در اين کشور، مخالفان حکومت مرکزي را که تا اين اواخر به طور محدود اعتراضهاي خود را علني مي کردند، ترغيب کرده تا راه جديدي را براي مقابله با ديکتاتوري موجود انتخاب کنند و علناً خواستار برقراري دموکراسي اسلامي هستند.


مردم سالاري

«تورم و دستمزدها» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم شهرام صدوقي است كه در آن مي‌خوانيد:
چند روزي بيشتر به پايان سال جاري نمانده و بنا به دلا يلي که شفاف نيست موضوع تعيين دستمزد کارگران در سال آينده هنوز نهايي نشده و در جريان است. وجود بلا تکليفي  در بين کارگران و نمايندگان آنها موضوعي  است که در اين مجال کوتاه به بررسي آن خواهيم پرداخت. در واقع بلا تکليفي اين جمعيت زحمتکش و نيروي محرکه اقتصاد کشور در تعيين ميزان حقوق و دستمزد سال آينده اثرات سوئي را در راندمان و ميزان بهره وري آنان خواهد گذاشت.

علي رغم اينکه بايد اعلا م ميزان دستمزد سال آينده نيروي فعال اقتصادي کشور براي برنامه ريزي ها و توجه به نقشه راه به ماه  پاياني سال  کشيده نمي شد، اما نه تنها اين کار تاکنون صورت نگرفته بلکه طي چند روز اخير برخي اظهار نظرهاي جالب بيان شده که در نوع خود جالب توجه است و مانع تصميم گيري نهايي شوراي کار مي شود.به طور کلي در تعيين ميزان افزايش حقوق و دستمزد در بازار کسب و کار، دو روش کلي مد نظر قرار مي گيرد.
در سيستم هاي آزاد و رقابتي اقتصاد در کشورهاي توسعه يافته ميزان افزايش ها براساس رقابت آزاد موجود در بازار کسب وکار آن کشور تعيين مي شود  و هيچ دستوري از نوع آنکه در کشورها از سوي مقامات مرسوم است ديده نمي شود.

روش دوم تعيين ميزان افزايش دستمزدها به ارتباط اين ميزان و مهمترين شاخص اقتصادي يعني رشد سطح عمومي قيمتها با نرخ تورم بستگي دارد. همانطور که از قرائن مشخص است ساختار اقتصادي کشورمان با روش دوم تعيين ميزان دستمزدها هماهنگي دارد و متاسفانه اگرچه در ايجاد فضاي رقابتي تلا ش هايي انجام شده اما هنوز ساختار اقتصادي ايران با آزادسازي در همه ابعاد اقتصادي همچون نظام تعرفه اي، ساختار خريد و فروش با قيمت هاي آزاد و رقابتي، نظام تعيين قيمت نهاده ها و همچنين سيستم تعيين حقوق و دستمزدها فاصله دارد.

چندماهي است که پس از تعيين اهداف قانون هدفمندسازي يارانه ها اين قانون براي ايجاد فضاي رقابتي معين شده درکشور به اجرا درآمد اما متاسفانه براساس عملکرد دولت هيچ فضايي براي ايجاد رقابت در سيستم هاي اقتصادي کشور فراهم نشده است.


تهران امروز

«زنگهاي خطر براي بانکها و ضرورت چاره جويي فوري» عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه تهران امروز به قلم حسين احمدي است كه در آن مي‌خوانيد:
گزارش روز گذشته کميسيون اقتصادي که در جلسه علني مجلس قرائت شد روشن کننده زوايايي از مبتلا شدن سيستم بانکي به افتي ويرانگر است که چاره جويي فوري براي مهار تبعات منفي اين افت را ضروري ساخته است.

بدهکار بودن نزديک به هفت و نيم ميليون نفر به سيستم بانکي که حاضر به پرداخت بدهي هاي معوقه خود نيستند به معناي اين است که از هر 10 ايراني يک نفر به سيتم بانکي کشور بدهي معوقه دارد و در اين ميان حدود 7 ميليون نفر دستکم يک و نيم ميليون تومان به سيستم بانکي بدهي دارند.

نزديک 40 هزار نفر بدهي بالاي 100 ميليون دارند و انگونه که در مجلس عنوان شد 9 نفز هم مجموعا رقم نجومي 1500 ميليارد تومان بدهي معوقه دارند که 7 نفر از اين 9 نفر حاضر به بازپرداخت بدهي خود نيستند.

تا پيش از اين تصور بر اين بود که صرفا برخي بزرگ بدهکاران بانکي با زد و بندهاي پيدا و پنهان راه فراري براي خود جسته اند تا هر چه بيشتر بازپرداخت بدهي خود را تعويق بيندازند. اما گزارش ديروز مجلس نشان داد که طفره رفتن از بازپرداخت معوقات بانکي به يک اپيدمي تبديل شده است که از بزرگ بدهکاران به خرده بدهکاران بانکي هم سرايت کرده است.

واقعيت اين است وقتي افرادي خارج از ضوابط و انگونه که پيشتر رييس دستگاه قضايي خبر داد که برخي وام گيرندگان حتي وثيقه قلابي گذاشته و از سيستم بانکي ارقام نجومي وام گرفته و اکنون هم با قلدري از بازپرداخت ان شانه خالي مي کنند و در همان حال هم برخوردي موثر با انان نمي شود و حتي نامشان نيز علني نمي شود ، طبيعي است چنين شيوه اي يک فرهنگ غلط را در جامعه جا مي اندازد که وام بگير و پس نده.

 تحليل نموداري هفت و نيم ميليون بدهکار بانکي که مجموعا 32 هزار ميليارد تومان معادل 32 ميليارد دلار بدهي معوقه دارند نشان مي دهد که در بين بدهکاران بانکي از هر سنخي وجود دارد. از خرده بدهکاران تا کلان بدهکاران. از توليد کنندگان تا دلالان و مردم عادي.

سئوال اين است چرا سيستم بانکي به چنين افتي مبتلا شده است؟ ايا اگر همان روز که کلان بدهکاران که عمدتا هم دلال مسلک هستند و بر اساس برخي روابط خارج از ضوابط از بازپرداخت بدهي معوقه خود طفره رفتند به جاي اينکه با گرفتن وام مجدد تشويق نمي شدند و در عوض با برخورد قاطع قانوني مواجه مي شدند ايا امروز با اپيدمي به نام معوقات گسترده بانکي مواجه بوديم ؟ انگونه که در گزارش کميسيون اقتصادي امده است اعطاي وام دوباره به بدهکاران بانکي که حاضر به پرداخت معوقات خود نبوده اند از جمله دلايل تشديد پديده معوقات بانکي بوده است.


ابتكار

«ايرج افشار؛ مردي براي ايران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم  رسول جعفريان است كه در آن مي‌خوانيد:
ايرج افشار، نامي که در ميان ايرانشناسان خارج از کشور، چندين برابر آنچه در ايران شناخته شده است، نامي آشناست و اين نيست جز آن که، آنچه نوشته است، آثاري است مقبول، مهم، روشنگر و در زمينه ايرانشناسي به ويژه اطلاع رساني در اين حوزه، بي همتا.
افشار از خانداني شناخته شده است که به لحاظ فرهنگي خانداني است خدمتگزار، خانداني که کافي است سري به موقوفاتشان در تهران و ديگر نقاط و حتي خارج از کشور زده شود، موقوفاتي که همه براي آموزش و تعليم و تربيت و اعتبار و اهميت و اعتلاي زبان فارسي است.
 کارنامه ايرج افشار در حوزه «کتاب” بدون اغراق، با هيچ کس ديگري در اين کشور قابل مقايسه نيست. آنچه اين مرد در حوزه «ايران» در قالب «کتاب» و «مقاله» عرضه کرده است، به حدي است که حتي ارائه فهرستي از آن، کار بسيار دشواري است.

به جز آن کتاب‌ها، انتشار مجله راهنماي کتاب و مجله آينده براي سالهاي متمادي، و نگارش صدها مقاله و هزاران معرفي از آثار و کتب در نشريات مختلف، چنان وسعتي از کارهاي وي نشان مي‌دهد که انسان در حيرت مي‌ماند. همه اين آثار در حوزه ايرانشناسي است و اين نشأت گرفته از عشق آقاي افشار به اين مرز و بوم دارد. نکته مهم آن است که آقاي افشار منهاي آن که يک ايراني و مسلمان است، هيچ نقطه سياهي در زندگي خود ندارد.

تا آنجا که خاطرات و گفته‌ها و نوشته‌هاي موجود نشان مي‌دهد، وي در طول هشتاد سال زندگي، عضو هيچ گروه و دسته و حزبي به صورت پنهاني و آشکار نشد و يک سره، با هر کسي که رفت و آمد داشت، براي کتاب و ايران بود. خدمات وي در حوزه فهرست نويسي در انواع و اقسام زمينه‌ها، نه تنها حاوي روش‌هاي ابتکاري است بلکه آنها هم از گستره قابل توجهي برخوردار است.

صرف تأسيس نشريه نسخه‌هاي خطي دانشگاه تهران کافي است که از وسعت آن کار و اهميت آن حيرت زده شويم. مشارکت در فهرست نويسي نسخ خطي در کتابخانه مجلس از ديگر فعاليت‌هاي اوست. همين طور کتابخانه ملک که به طور ضربتي به انجام رسيد و فهرستي از اندوخته‌هاي ارزشمند آن در اختيار قرار گرفت. وي نزديک چهارده سال (44 ـ 58) رياست کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران را داشت، دوره اي که اين کتابخانه، کتابخانه شد و هزاران نسخه خطي و ده‌ها هزار برگ سند و عکس در آن جاي گرفت.

فهرست مقالات فارسي يکي از ارزشمندترين آثاري بود که از اين مرد منتشر شد و راهنماي مهمي براي دانش پژوهان براي هزاران مقاله اي بود که در نشريات و مجموعه‌هاي مختلف چاپ شده بود.دست و دلبازي افشار براي کمک به مراجعين، از دانشجو گرفته تا اساتيد، از داخل کشور تا خارج، چندان بود که کمتر کسي را مي‌توان يافت که از وي دلخور شده باشد.

علاقه‌اش به هر کاري که به نوعي به ايران مربوط مي‌شد، بسيار جدي و حامي آن بود. نه خستي نداشت و نه چيزي را براي خود نگاه مي‌داشت و نه وقتي دست ديگران مي‌ديد حسادت مي‌ورزيد. اخلاق و منش او در چهارچوب نگاهي بود که به اين قبيل آثار داشت.


آفرينش

«اعزام نيروي کار به خارج وناکامي ها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
اعزام نيروي کار به خارج از کشور معمولا سياستي است که کشورهاي داراي مشکلات اقتصادي با بيکاري گسترده همراه با نيروي کار فراوان در دستور کار خود قرار مي‌دهند و از قبل آن نيروي کار بيکارو موجود در داخل کشور رابا پشتيباني سياسي ،حقوقي،ديپلماتيک و ...به کشورهايي نيازمند اعزام مي‌کنند امري که کمک فراواني به اقتصاد اين کشور ها ميکند به طور مثال کشور مصر بخشي از در آمد هاي خود را از اين راه به دست مي آورد. در اين حال اين امر و اعزام نيروي کار به خارج از کشور بي شک امر آساني نيست و نيازمند بستر سازي هاي مختلف اقتصادي سياسي و ديپلماتيک است و بي شک موفقيت هر کشوري در اين امر بيانگر موفقيت هاي تلاشهاي مقامات آن کشور در اعزام نيروي کار خود است.

در اين بين اگر نگاهي به کشور ما در اين روند داشته باشيم درمي يابيم که اين امر با ناکامي هاي گسترده و بزرگي در کشور همراه بوده است و به طور مثال در حالي که در سال هاي برنامه چهارم توسعه بايد سالانه 20 هزار نيروي کار ايراني به خارج از کشور اعزام مي شد برآورد شده است که امسال تنها و حداکثر 100 نيروي کار ايراني براي کار به کشورهاي ديگر اعزام شده اند امري که بيش از هر چيزي بيانگر ناکامي کشور در اعزام هزاران نيروي کار بيکاري است که همچنان يکي از تهديدات بزرگ اقتصادي کشور به شمار مي‌روند.

در اين حال بايد گفت هر چند در سالهاي گذشته نيز اين روند ناکامي در اعزام نيرو ي کار بيکار کشور به خارج وجود داشت اما بي شک تداوم اين روند و افزايش ناکامي و ناتواني در اين مسير بيش از هر چيزي ضربه اي بزرگ به اقتصاد کشور و موجب افزايش بحران بيکاري در کشور مي گردد چه اينکه اکنون با تداوم نرخ بيکاري بالا در کشور ما اعزام نيروي کار به خارج مي توانست حداقل جايگزيني مناسب و کوتاه مدت در کاهش مشکلات اقتصادي کشور باشد.

دراين حال هر چند برخي ناکافي بودن توانايي علمي و تخصصي کارگران ايراني رامانعي براي اعزام نيروي کار ميدانند اما بي شک به نظر مي رسد نداشتن تفاهم نامه اعزام نيروي کار با کشور هاي ديگر و اجرا نشدن برخي از اين تفاهم نامه و پيگيري نکردن آن ها از جمله دلايل اصلي اين وضعيت است در اين حال بايد گفت که اعزام نيروى انسانى براى کار و اشتغال در خارج از کشور نيازمند برنامه ريزى و هدف گذارى است به طوري که امروزه کشور هاي زيادي همچون چين و... در اين مسير موفق بوده اند و اکنون نيز نزديک به يک ميليارد نفر از جمعيت هفت ميلياردى کره زمين را مهاجران تشکيل مى دهند.

در اين بين ناکامي مسئولان کشور در اين امر، امري است که نياز به آسيب شناسي دارد چه اينکه مشخص است که براي ورود به بازاركار جهاني، نياز به برنامه‌ريزي مسؤولان وزارت كار و امور اجتماعي و ديگر وزارتخانه‌ها و سازمان‌هاي ذي‌ربط همچون امور خارجه، كشور،با کشورهاي مختلف و سازمان هايي چون سازمان‌هاي بين‌المللي همچون سازمان بين‌المللي مهاجرت و سازمان بين‌المللي كار دارد.


آرمان

«غم نان تنها انگيزه انقلاب‌ها نيست» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمد‌فرازمند است كه در آن مي‌خوانيد:
در نخستين روزهاي شکل گيري جنبش‌هاي مردمي در جهان عرب در ژانويه 2011 تحليلگران و ناظران امور منطقه شکل گيري اعتراض‌هاي مردمي را در منطقه نفت‌خيز عربي خليج فارس اندک مي‌دانستند.

اما اين اعتراض‌ها به سرعت به سواحل جنوبي خليج‌فارس رسيد. نخستين کشور بحرين بود که مردم اين کشور در حال سپري کردن سومين هفته از اعتراض‌هاي مردمي به حکومت آل خليفه هستند. مردم  در بحرين خيابان‌هاي اين کشور را دراختيار گرفتند و بر سقوط حکومت
و برپايي نظام مشروطه اصرار دارند. عمان و عربستان نيز شاهد جنبش‌هاي اعتراض‌آميز است. اگرچه تحولات شمال آفريقا بخصوص ليبي سرخط خبرها را به خود اختصاص داده اما شواهد حاکي از آن است که اوضاع عربستان بزرگترين توليد کننده نفت جهان نيز از چند جهت به لزره درآمده است.

در شرق اين کشور شيعيان اعتراض‌هاي مدني و مطالبات انباشته شده چندين ساله خود را مطرح مي‌سازند، ليبرال‌ها و روشنفکران نيز از طريق رسانه‌ها، صفحات اينترنتي و شبکه‌هاي اجتماعي مطالباتي را در جهت اصلاح ساختار سياسي کشور مطرح مي‌کنند.

سلفي‌ها نيز با اعلام تشکيل يک حزب سياسي مخالفت‌هاي خود را نسبت به اوضاع سياسي و اقتصادي عربستان مطرح مي‌سازند. از درون خانواده حاکمه نيز خبرهايي از وجود اعتراض به روند جانشيني و ادامه فعاليت فرزندان سالخورده ملک عبدالعزيز به گوش مي‌رسد.

نگاهي به صحنه سياسي عربستان نشان مي‌دهد که اين کشور در شرايط بحراني بسر مي‌برد، مختصات اين شرايط بالاجمال به شرح زير است:  رژيم‌هاي عربي هم‌پيمان عربستان همچون مصر و تونس سرنگون شدند و عربستان نگران قدرت‌گيري شيعيان در کشور همسايه خود يعني بحرين و سرايت اعتراض‌ها به منطقه شرق اين کشور است.

آمريکايي‌ها تحت فشارافکار عمومي جهان عرب ديگر قادر به حمايت بي‌قيد و شرط از رژيم‌هاي سنتي عربي نيستند و در تحولات اخير نيز کمتر به نصايح دوستان و هم‌پيمانان خود گوش دادند و بيشتر خواستار انجام اصلاحات در کل جهان عرب شدند. در جنوب عربستان مردم يمن نيز تا مرز سرنگوني علي عبدالله صالح پيش رفته و اعتراض‌ها سراسر اين کشور را فراگرفته است.
گرچه در کشور وسيع عربستان درخواست‌هاي مردم در مناطق مختلف اين کشور از تنوع برخوردار است ولي شايد بتوان گفت يک محور مشترک بين مطالبات مردم از شيعيان گرفته تا ليبرال‌ها و سلفي‌ها وجود دارد. اين محور مشترک پايان دادن به حاکميت مطلقه فرزندان عبدالعزيز و برپايي حکومت مشروطه است.

همچنين وضعيت آل سعود و بيماري همزمان پادشاه و وليعهد اين کشور باعث شده که عربستان نتواند نقش فعالي در جهان عرب بازي کند، به نظر مي‌رسد که بايد منتظر گسترده شدن اعتراض‌ها در عربستان و ساير کشورهاي حوزه خليج فارس بود. در حال حاضر حکومت‌هاي منطقه با دادن امتيازات به مردم سعي در کنترل اعتراض‌ها دارند ولي به نظر مي‌رسد که مطالبات مردم فراتر از مسايل صرفاً اقتصادي است.   


جهان صنعت

«بي‌توجهي به قانون و انتظارات جديد» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مهرداد ميهن‌دوست‌ است كه در آن مي‌خوانيد:
وزير امور اقتصادي و دارايي اين روزها بيش از همه دولتمردان اظهار‌نظرهاي تعجب‌برانگيز مي‌کند. يک روز از عدم محاسبه افزايش دستمزد بر اساس قانون دفاع مي‌کند و از طرح تعيين حقوق با توافق کارگر و کارفرما پرده بر‌مي‌دارد و روز ديگر ناتوان از تعيين نرخ سود بانکي نشان مي‌دهد.
روز گذشته نيز شمس‌الدين حسيني گفت:  انتظار داشتيم که طي امسال نيز بودجه مانند سال‌هاي قبل به تصويب برسد. وي همچنين  برآورده شدن انتظارش را هم مستلزم عزم و همت نمايندگان مجلس عنوان کرد.

اما بد نيست جناب وزير نيم‌نگاهي هم به انتظارات نمايندگان مردم در مجلس بيندازد. آنها هم انتظار داشتند بودجه در زمان تعيين شده به دستشان برسد نه اينکه با رکورد تاخير به مجلس ارسال شود.

بدون احتياج به محاسبات سنگين رياضي و تنها با چهار عمل اصلي مي‌توان دريافت که زمان باقي مانده تا پايان سال براي بررسي بودجه به سياق سال‌هاي گذشته به هيچ‌وجه کافي نيست.
بنابراين تصويب لايحه‌اي که دولت به مجلس فرستاد يا بايد چشم بسته و تماما بر اساس خواسته دولتي‌ها انجام شود‌ يا نمايندگان موفق شوند چند ساعتي به شبانه‌روز يا چند روزي به سال اضافه کنند!

بهتر بود که جناب حسيني و مجموعه دولت دهم، زمان انجام کار‌کارشناسي در روند تدوين لايحه بودجه کمي به انتظارهايي که به هشدار تبديل شد هم توجه مي‌کردند تا بودجه به موقع ارسال و به موقع تصويب شود.


دنياي اقتصاد

«اعداد شگفت‌انگيز» عنوان سرمثقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد:
اخبار و گزارش‌هاي بسيار پرشماري درباره موضوع و اجراي قانون هدفمندسازي يارانه‌ها كه از نيمه دوم سال داغ و به مساله اصلي شهروندان و مسوولان تبديل شد، ساير موضوع‌هاي اقتصادي را به محاق برد.

روش، چگونگي و ماهيت خصوصي‌سازي شركت‌هاي دولتي كه يك مطالبه مهم جامعه ايراني از دولت بود و هست و همچنين موضوع مطالبات معوقه بانك‌ها كه از مسائل حل ناشده كسب‌وكار در كشور است از جمله بحث‌هاي به محاق رفته در ماه‌هاي اخير به حساب مي‌آيند. اكنون كه نزديك به 5/2 ماه از اجراي قانون هدفمندسازي يارانه‌ها سپري شده است، نهاد قانونگذاري كشور براساس وظايف خود تلاش مي‌كند دو موضوع مهم يادشده را از سكون و ركود بيرون آورده و به نوعي تكليف اين دو پديده بسيار با اهميت را روشن سازد. در روزهاي گذشته، كميسيون نظارت بر اجراي اصل 44 قانون اساسي در خصوص نحوه خصوصي‌سازي از طرف دولت، نكات انتقادي را طرح و از دولت خواست كه قانون يادشده را به طور كامل اجرا كند.

كميسيون اقتصادي مجلس نيز گزارش مشروحي از شرايط و كيفيت «مطالبات بانكي» را تهيه و منتشر كرده است كه نكات قابل‌توجهي دارد. بر اساس گزارش اين كميسيون ميزان تسهيلات اعطايي نظام بانكي تا پايان آبان‌ماه 1389 به 216 هزار و 145 ميليارد تومان رسيده است كه نسبت به اسفندماه 1389 رشدي معادل 19 درصد را تجربه كرده است. براساس همين گزارش، حدود 34 هزار ميليارد تومان از تسهيلات پرداخت‌شده به مطالبات معوق و مشكوك‌الوصول تبديل شده است كه بيش از دو برابر سه سال پيش است.

تداوم رشد مطالبات معوق در حالي كه اين پديده تهديدآميز در سال‌هاي گذشته در كانون توجه قرار گرفته بود و همه سازمان‌ها و نهادهاي اصلي كشور براي حل اين معضل طرح و برنامه ارائه داده و راهكارهاي خود را پيشنهاد مي‌كردند پديده‌اي حيرت‌انگيز است. در گزارش كميسيون اقتصادي مجلس همه دلايل اقتصادي و غيراقتصادي رشد مطالبات معوق بانك‌ها به‌ويژه آن دسته از بانك‌ها كه سهام دولت در آنها قابل‌توجه است اعلام شده و مي‌توان با مراجعه به اين گزارش آنها را كالبدشكافي كرد.

در ماه‌هاي گذشته و پس از طرح چندباره مطالبات معوق بانك‌ها يادآور شديم كه آيا نمي‌توان درباره آن دسته از بدهكاران بانكي به ويژه شركت‌هاي دولتي كه به نظر مي‌رسد بدهكاران بزرگ هستند، اطلاع‌رساني كرد كه بدون نتيجه باقي ماند. اكنون مي‌توان از مسوولان سه قوه اصلي اداره‌كننده جامعه پرسيد، آيا فراهم كردن شرايطي كه منجر به حبس سپرده‌هاي شهروندان ايراني در دست بدهكاران شده است توجيه قانوني و اخلاقي دارد؟

شهروندان ايراني كه راه و چاه دريافت حق و حقوق خود را نمي‌دانند و از سر استيصال دسترنج خود را براي دريافت سودي حتي كمتر از نرخ تورم يا حفظ قدرت خريد آن به دست مديران بانكي داده‌اند، چه بايد كنند؟ چگونه است كه دولت‌ها براي دريافت ماليات حقه خود از شهروندان و فعالان اقتصادي حتي لحظه‌اي درنگ نمي‌كنند و حتي جريمه نيز دريافت مي‌كنند، اما راهي براي احقاق حقوق ميليون‌ها سپرده‌گذاري پيدا نمي‌كنند؟

آيا حبس كردن ارقام شگفت‌انگيز چند 10 ميليارد دلاري از منابع بانكي نزد بدهكاران در حالي كه تامين منابع كافي و لازم براي اجراي طرح‌هاي توسعه‌اي زيربنايي با دشواري مواجه شده است را مي‌توان رفتاري منطقي و اقتصادي دانست. حبس كردن رقمي نزديك به نصف درآمد نفتي سالانه با هيچ منطق اقتصادي سازگار نيست. آيا راهي پيدا مي‌شود كه شرايط و فضايي كه منجربه رشد بيش از اندازه پرداخت اعتبارات بانكي شده، تغيير كند؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین