سیدمحمدصادق محمدی وفایی: «آزیه تی» در فرهنگ ما واژه ای قدیمی و شناخته شده است .«آزیه تی» یعنی اگر عزیزی یا عزیزانی فوت کردند بازماندگان و اقوام نزدیک او ، باید مدت مدیدی (شش تا یک سال)عزادارانه زندگی کنند و در آن مدت از انجام دادن هر کاری که بوی خوشحالی و تفریح میدهد اجتناب شود.
در آن مدت باید عروسی ها تعطیل شود، شمال رفتن، مسافرت رفتن هر چند تا دامنه ی کوه یا قرار گرفتن در دل طبیعت بهاری ، نیز ممنوع خواهد بود.حنا گذاشتن، آرایش کردن و ...نیز گله ساز خواهد بود.
قانون آزیه تی می گوید اگر پسر و دختری مقدمات ازدواج را مهیا کرده باشند با مرگ یکی از بستگان آنها باید عروسی یک سال به تاخیر بیفتد.اگرآن دوجوان 363روز صبر کنند و درروزهای آخر سال پیرمرد یا پیرزنی دیگر فوت کند باز باید عروسی را تاخیر بیندازند و... به یقین شش ماه یا یک سال عزادار ماندن برای همگان کار آسانی نخواهد بود .به همین دلیل شنیده شده است خانمی که سرش به حنا گذاشتن عادت داشته،با احتیاط لازم و به دور از چشم همگان حنا گذاشته است ولی بعداز چند ساعتی که سرش را شست، عزادارن از قرائنی پی بردند حنا گذاشته است و ...
پدری فوت کرده بود. فرزندان گرامی آن مرحوم به صراحت و شفافیت کامل از آزیه تی (عزادار)ماندن سخن گفتن.طبیعت بهاری همگان را به سوی خود فرا می خواند .همسایگان می رفتند و آنها خانه نشین بودند .این وضعیت دل آزار بچه ها و خانواده های آنها شده بود.بدین علت به آنها گفتم آنچه روح اموات را شاد می کند کارهای خیر است . به دست آوردن دل دیگران ثواب دارد .در ضمن عزاداری شماها تا چه حدی جدی و عمیق است؟آیا شماها خودتان واقعا شبها هم عزادارید؟ اتاق خوابتان با خانواده دوتا شده است؟ لبخندی زدند و گفتند خیر
گفتم وقتی خودتان نمی توانید شبها عزادار بمانید چرا بچه هایتان را این همه اذیت می کنید ؟! چرا اجازه نمی دهید جوانان با خیالی آسوده عروسی کنند؟!
امام صادق(ع) در ضمن حديثي ميفرمايد:مسلمان بر مسلمان،هفت حق واجب دارد،آسانترين آن اين است كه:«...ان تحبّ له ما تحب لنفسك و تكره له ما تكره لنفسك؛آنچه براي خود ميپسندي،براي ديگران هم بپسند و آنچه براي خود خوش نميداري،براي ديگران هم خوش مدار»
امام علي(ع) نیز در وصيت خود به فرزندش امام حسن(ع)فرمود:«خويشتن را ترازوي ما بين خود و ديگران قرار ده.
همان خواه بيگانه و خويش را
كه خواهي روان و تن خويش را
برادرم!
شخصی دامادی داشت و آن داماد به رحمت خدا رفت. عده وفات که چهار ماه و ده روز است به پایان رسید علاوه برآن یک ماه و بیست روز دیگر نیز سکوت کرد. بعد از گذشت شش ماه از فوت آن نازنین داماد، به منزل پدر داماد رفت فاتحهای خواند و گفت برای دخترم چه فکری کردهاید؟ آن خانواده داغدیده گفتند فکر چی؟!
پدر دختر گفت خداوندی که انسان را آفریده و از راز و رمزهای درونی او خبر دارد، چهار ماه و ده روز را، عده وفات قرار داده است و ما به احترام شما آن را تا شش ماه ادامه دادیم. آیا تصمیمی برای ازدواج دخترم با دیگر پسرتان گرفتهاید یا او را به منزل خودم ببرم؟
گفتند جناب! ما فعلا عزادریم و در بین مردم مرسوم است تا سالگرد صبر میکنند. لطفا شما نیز این قاعدهٔ عرفی را رعایت کنید.
آن حاج آقا فرمود: آیا دیگر زن و مردهای این خانواده، تا سالگرد آن مرحوم جداگانه میخوابید؟ قول میدهید تا سال نگذرد شبانه روز عزادار باقی بمانید؟!
آن خانواده چون جوابی منطقی برای تاخیر انداختن برنامهٔ خود نداشتند، تصمیم نهایی خویش را اعلام کردند و آن خانم را به عقد دیگر فرزندشان در آوردند.