اينكه سينماي ايران به لحاظ فرم و تكنيك لازم است به جاي سينماي ورشكسته اروپا، مدل سينماي امريكا را الگوي خود قرار دهد، حرف تازهاي نيست.

به گزارش بولتن نیوز، اينكه سينماي ايران به لحاظ فرم و تكنيك لازم است به جاي سينماي ورشكسته اروپا، مدل سينماي امريكا را الگوي خود قرار دهد، حرف تازهاي نيست. سيد مرتضي آويني بيش از 20سال پيش از هر متفكر ديگري به طور واضح به اين مسئله اشاره كرده بود. او در زمانهاي كه الگوي سينماي كسلكننده و ضد مخاطب اروپا از سوي مديريت سينمايي دهه 60 ترويج ميشد يكه و تنها به ميدان آمد و جرئت اين را به خود داد تا از انحراف سينماي اروپا به دليل تخفيف شأن تماشاگر عام سخن بگويد و اين مسئله را تا حدودي تئوريزه كند.
مغالطه طرفداران سينماي روشنفكري
تأكيد بر مؤلفههاي سينماي امريكا چون قصه، قهرمان، خيالپردازي، پايانبندي سفيد و اميدواركننده، عنصر سرگرمي، القاي نشاط و پايانبندي بسته موضوعي است كه اخيراً در رسانههاي جبهه فرهنگي انقلاب به عنوان نسخهاي براي برونرفت سينماي ايران از رخوت ناشي از مضامين تلخ زياد به چشم ميخورد. حضور وحيد جليلي به عنوان يكي از چهرههاي مطرح جبهه فرهنگي انقلاب در برنامه هفت و برشمردن چندباره شاخصههاي سينماي مردمي و عامهپسند كه نمونه آن در سينماي هاليوود به چشم ميخورد، بازتابهاي جالبي داشت. برنامه هفت به تهيه كنندگي بهروز افخمي نيز تا به حال به سهم خود در جا انداختن شاخصههاي سينماي عامهپسند، رويكردي مثبت اتخاذ كرده و بازتابهاي آن گوياي اين است كه توفيقاتي نيز به دست آورده است. مهمترين واكنش به اين مسئله از سوي اصغر فرهادي رخ داد. او در جريان سخنراني در خانه سينما كه به بهانه تقدير از جايزه سينمايياش در كن ايراد كرد، با اشاره به انتقادهايي كه از ترويج مضامين تلخ در سينماي ايران در برخي رسانهها شكل گرفته گفت: «ميگويند چرا مثل سينماي امريكا نيستيم. اگر قرار بود سينما مسير سينماي امريكا را برود، پس چرا انقلاب كرديد. شعار غربستيزي ميدهيم و بعد به دنبال سينماي امريكا هستيم.»
بعيد است كه فرهادي و همفكرانش از فهم اينكه سينماي امريكا، نه به لحاظ محتوا بلكه از منظر فرم مردمي و احترام به مخاطب عام تجويز ميشود، عاجز باشد. سخنان او و كساني كه همواره انتقاد از سينماي مخاطب خاص با مضامين تلخ و نااميدكننده را برنميتابند، بايد نوعي فرافكني به شمار آورد؛ شبيه به مغالطهاي كه ميگويد: «اگر قرار است سينماي ما شبيه امريكا باشد پس چرا انقلاب كرديد.» در يك ماهه اخير از سوي افراد دستچندمي كه طرفدار سينماي مخاطب خاص، فلسفي و تلخ اروپايي هستند، بارها شنيده شده است. پاسخ به اين مغلطه اين است كه سينما اصولاً هنر عامهپسند است و بايد نظر به مخاطبعام داشته باشد و مخاطبعام هم لزوماً خواهان فيلمهاي سطحي و مبتذل نيست.
وقتي «50كيلو آلبالو» وارد ميشود
برخي معتقدند ساخت فيلمي چون «50كيلو آلبالو» به نوعي به انگيزه برهم زدن بازي رسانههاي انقلاب و در واكنش منفي به مطالبه براي ساخت فيلمهاي عامهپسند توليد شده و قصد جا انداختن اين پيام را دارد كه عوام خواستار ابتذال هستند. فيلمي كه بيش از همه تفوق تئوريك آثاري چون «اخراجيها» را به چالش ميكشد.
يك دهه قبل، ظهور پديدهاي چون مسعود دهنمكي با توليد سهگانه «اخراجيها» و شكستن ركورد فروش فيلمها در ايران، طرفداران سينماي مخاطب خاص اروپايي را به انفعالي 10 ساله وادار كرد. توفيق «50كيلو آلبالو» در گيشه به نوعي ميتواند پاتكي عليه سينماي دهنمكي و پاياني بر برتري الگوي «اخراجيها» در سينماي ايران قلمداد شود. دهنمكي تا همين اواخر و تا پيش از اينكه فيلم آخرش در فروش قافيه را به فيلمهاي ديگر ببازد با افتخار از ركوردشكني بلامنازع آثارش در سينماي ايران سخن گفته بود و به آن باليده بود، اما فيلم «50كيلو آلبالو» به نوعي بازي 10ساله دهنمكي را با چالش جدي مواجه كرد تا جايي كه او پس از ناكامي نسبي فيلم رسوايي 2» و جاماندن آن در جدول فروش از رقبايش از اين سخن گفت كه ديگر فيلم پرفروش نخواهد ساخت. اين موضع ده نمكي را بايد به نوعي توفيق ماني حقيقي در پازلي دانست كه او كليدش را با ساخت فيلمي چون «50 كيلو آلبالو» زد. از اين منظر توليد «50كيلو آلبالو» را بايد بيش از همه به انگيزه زير سؤال بردن تئوري سينماي عامهپسند در ايران و به چالش كشيدن پافشاري جبهه فرهنگي انقلاب بر سينماي مردمي قلمداد كرد.
حالا سينماي ايران در گذر از پديدهاي چون دهنمكي كه فيلمش پس از يك دهه گوي سبقت را در گيشه به حريفان سپرده است به فيلمسازاني نياز دارد كه با رعايت مؤلفههاي جذب مخاطب عام سينما در دهه پيشرو توليد آثار فاخرتري را رقم بزنند. آثاري كه در كنار جذب مخاطب انبوه، كالاي فرهنگي در شأن مردم قلمداد شود. مؤلفههاي سينماي عامهپسند تفاوتي نكرده است و هميشه از استانداردهاي ثابتي پيروي ميكند، اما فيلمسازان توان اين را دارند كه ذائقه مخاطب عام سينما را به سمت ابتذال سوق دهند يا برعكس، سينما را به عرصهاي براي تعالي جامعه تبديل كنند. انتخابي كه بايد چالش جدي سينماگران متعهد قلمداد شود.
منبع : روزنامه جوان