کد خبر: ۳۶۴۳۰۲
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار:
قرآن و قصه‌گویی در گفت‌وگو با سیدمهدی شجاعی:

خدا بهترین روایتگر است

یکی از مواردی که می‌توانیم با قطعیت درباره‌اش حرف بزنیم این است که هیچ کشوری به اندازه ایران منابع قوی، شیرین و مفید در حوزه داستان‌نویسی ادبی و مذهبی ندارد؛ با قطعیت بیشتری هم می‌توان گفت که اصلی‌ترین و مهم‌ترین این منابع، کتاب مقدس ما مسلمانان است، قرآن کریم که خود حاوی قصص دلنشین و پر از نکات ریز نوشتاری و داستان‌نویسی است.
گروه فرهنگ و هنر: با توجه به این‌که در ماه مبارک رمضان هستیم مناسب دیدیم که با یکی از قله‌های ادبیات معاصر درباره رابطه قرآن و قصه گفت‌وگو کنیم. سیدمهدی شجاعی؛ نویسنده و روزنامه‌نگار، متولد شهریور سال ۱۳۳۹ در شهر تهران است. «کشتی پهلو گرفته»، «کمی دیرتر»، «سانتاماریا»، «غیر قابل چاپ»، «سری که درد می‌کند»، «آفتاب در حجاب»، «پدر عشق و پسر»، «از دیار حبیب»، «طوفان دیگری در راه است»، «سقای آب و ادب»، «دوکبوتر دو پنجره یک پرواز»، «دموکراسی یا دموقراضه»، «کرشمه خسروانی»، «خداکند که بیایی» و از جمله آثار شاخص وی هستند.


در زمان انجام این گفت‌وگو چون سیدمهدی شجاعی تهران نبود، پرسش‌ها را برایش ایمیل کردیم و او به آن‌ها پاسخ‌های مکتوب داد که می‌خوانید.

در ماه مبارک رمضان هستیم و در این ماه انس با قرآن نیز بیشتر است. قرآن از ابعاد مختلف دارای اعجاز است؛ از اعجاز مانایی گرفته تا اعجاز کلام. با توجه به این‌که بهترین قصه‌ها در قرآن آمده است؛ چگونه می‌توان از ظرفیت این سرمایه عظیم در حوزه ادبیات و داستانمان به‌خوبی استفاده کرد؟

خداوند تبارک و تعالی، برترین روایت‌کننده بهترین قصه‌هاست و گواه این معنا کلام خود اوست؛ که می‌فرماید: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ؛ ما بهترین داستان‌ها را برای تو روایت می‌کنیم.»

پس چه به لحاظ محتوا و چه از حیث قالب، قصه‌های قرآن می‌تواند، الگو و نمونه قصه‌نویسی قرار بگیرد.

از آن‌جا که خداوند متعال آیه نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ را در سوره یوسف آورده است، برخی گمان کرده‌اند که این آیه فقط بر سوره یوسف و داستان او دلالت می‌کند؛ اگرچه به همین دلیل و بسیاری دلایل دیگر، قصه یوسف، بهترین قصه قرآن است.

اما اگر مقصود خداوند فقط همین بود؛ صراحتا می‌فرمود که قصه یوسف بهترین قصه است. در حالی‌که چنین نفرموده است؛ فرموده است بهترین قصه‌ها را برای تو روایت می‌کنیم و این دلالت به عموم قصه‌های قرآن دارد. پس بر اساس همین آیه، خداوند بهترین روایتگر است و قصه‌های قرآن، بهترین داستان‌های ممکن هستند.

معمولا از قصه و داستان به عنوان ابزارهای تربیتی یاد می‌شود. با عنایت به اهمیت بحث قصه در قرآن که شما گفتید. مایلم نظر شما را در رابطه با جایگاه قصه در قرآن بدانم.

قصه ذاتا برای قرآن، اصالت ندارد. قصه از منظر قرآن فقط وسیله‌ای است برای تزکیه، برای تعلیم، برای انتقال مفاهیم، برای آموزش عبرت‌ها و برای نزدیکتر شدن. هدف این است که معانی بلند به ذهن و دل مخاطب راه یابد و پیام‌ها در اندیشه خواننده و شنونده، ثبت و ماندگار شوند.

یعنی قصه برای قصه گفته نمی‌شود؟

بله؛ قصه برای قصه و هنر برای هنر، از دیدگاه قرآن فاقد معنی است.

همچنان‌ که در همان زمان حیات پیامبر و نزول قرآن کسانی بوده‌اند که برای سرگرم کردن مردم و غافل کردن آنان از توجه به قرآن و کلام وحی، برای مردم، قصه‌های شیرین و جذاب شنیدنی می‌گفته‌اند. خداوند از این داستان‌ها که صرفا برای سرگرمی و غفلت مردم بیان می‌شود، به لهوالحدیث تعبیر می‌فرماید: «و وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ؛ و پرداختن به آن را گمراهی تلقی می‌فرمایند.»

با توجه به پیشرفت بشر در حوزه‌های مختلف و بالا رفتن تب استفاده از فضای مجازی بین عموم مردم، آیا می‌توان به آینده قصه و قصه‌گویی امیدوار بود؟ استفاده قرآن از قصص مختلف تاریخ مصرف داشته است یا یک امر ذاتی و دائمی است؟

قصه، نیاز فطری بشر است. استفاده قرآن از قصه برای بیان مفاهیم مورد نظر، نشان می‌دهد که قصه، نیاز فطری انسان است و با ذات و فطرت انسان، هماهنگی دارد.

پیامبران پیش از پیامبر خاتم صلی‌اله و علیه و آله هرکدام معجزه‌ای داشته‌اند که به‌واسطه آن معجزات حقانیت خود را اثبات می‌کردند و مردم را به سمت خداپرستی و ارزش‌های جاودانه الهی رهنمون می‌شدند.

این‌که قرآن به عنوان بزرگ‌ترین معجزه پیامبر خاتم صلی‌اله و علیه‌و‌آله بیان شده است، جدای از همه ابعاد دیگر آن، نشان از مبتنی و متکی بودن به فطرت بشر دارد. چرا که همه انسان‌ها، با همه مختصات متفاوت اعم از زمانی، مکانی، اقلیمی، فرهنگی، جغرافیایی، و تاریخی باید بتوانند با آن ارتباط برقرار و از آن استفاده کنند. بر این اساس، استفاده از قالب داستان، نشانگر مبتنی بودن داستان بر فطرت الهی انسان است.

شما به عنوان کسی که سال‌هاست در حوزه ادبیات داستانی و مذهبی فعالیت می‌کنید؛ چه وجوه مشترکی بین داستان‌پردازی قرآن با اصول داستان‌نویسی متعارف می‌بینید؟

می توانم چند مورد را برشمارم:

الف: تعلیق و کشش که یکی از عناصر مهم و اساسی داستان است؛ به این معنی که نویسنده باید از همان ابتدای کار، کنجکاوی مخاطب را برانگیزد و خواننده را به خواندن و دنبال کردن ادامه داستان، ترغیب کند.

قصه‌های قرآن عموما از چنین محور جذابیتی برخوردارند و خواننده با اولین اشارات و در اولین گام‌های شروع داستان، علاقه‌مند می‌شود که آن را تا به آخر دنبال کند.

ب: شروع از میانه یا انتهای ماجرا. یکی از شیوه‌های داستان‌نویسی، شروع قصه، از میانه یا انتهای داستان و سپس بازگشت به ابتدای ماجرا و مرور بقیه وقایع است. این شیوه در داستان‌های متعددی از قرآن کریم به کار گرفته شده است.

ج: توصیف غیر مستقیم که یکی از شیوه‌های بسیار برجسته، دشوار و تاثیرگذار در داستان‌نویسی متعارف است؛ به این شکل که به‌جای پرداختن مستقیم به شخصیت، از طریق انعکاس آن در اطرافیان و دیگران، پی به ابعاد مختلف شخصیت مورد نظر ببریم.

در سوره یوسف زیبایی بی‌نظیر او را در عکس‌العمل زنان مجلس زلیخا درمی‌یابیم و بریدن دست به جای ترنج‌هایی که در دست دارند.

یا توصیف مهمانان آسمانی حضرت ابراهیم را در عکس‌العمل‌های همسر او.

د: ارائه پیام داستان از زبان قهرمان اصلی که این شیوه را قرآن کریم در داستان‌های متعدد ابراهیم، موسی، لقمان، سلیمان، نوح، هود و دیگران به کار برده است.

این اصول که گفتید، به فراخور مکتب ها، سبک‌ها و دوره‌های مختلف داستان‌نویسی، شدت و ضعف‌هایی دارند. در این باره توضیح می‌دهید؟

یک امر طبیعی و بدیهی است که اصول داستان‌نویسی متعارف،‌ اصولی جاودانه، خلل‌ناپذیر و لایتغیر نیستند. برای اثبات این مدعا، بهترین دلیل همین است که در عمر صدساله داستان‌نویسی در ایران و عمر چند صدساله آن در جهان، این اصول، با تغییراتی جدی و بنیادین روبه‌رو بوده‌اند.

بسیاری از داستان‌های امروز اروپا و آمریکا حتی با داستان‌های پنجاه سال پیش همین کشورها قابل قیاس نیستند و اصلا همین که داستان‌نویسان معاصر ایران، برای قصه‌نویسی ایران، عمر صدساله قائل شده‌اند خود دلالت بر تغییر معیارها و موازین داستان‌نویسی دارد چرا که اگر داستان، به ما‌هو داستان و نه با تعابیر امروزی آن مورد تامل باشد، عمر چند صدساله ادبیات ما آکنده از شیرین‌ترین، جذاب‌ترین و پرمحتواترین داستان‌های تاریخ ادبی است.

از «سمک عیار» بگیرید تا «حسین کردشبستری» تا «شاهنامه» تا «الهی‌نامه» و «اشترنامه» و «منطق‌الطیر» و داستان پرندگان عطار تا حکایات «تذکره‌الاولیاء» تا «مثنوی» مولانا جلال‌الدین رومی، همه حکایات و قصص و داستان‌های بلند و کوتاهی هستند که در زمان خود به همین تعبیر امروز ما، داستان شناخته می‌شده‌اند؛ بنابراین قرآن و داستان‌های جاودان و خدشه‌ناپذیر آن را نباید با اصول تغییرپذیر داستان‌نویسی قیاس کرد بلکه باید اصول داستان‌نویسی قرآن را شاخص گرفت و تحول و تطور داستان‌نویسی در زمان‌ها و کتاب‌های مختلف را مورد قیاس و بررسی و مداقه قرار داد.

آن وقت قصه‌گویی قرآن چه تفاوت‌هایی با اصول داستان‌نویسی متعارف دارد؟

اگر بخواهیم به طور کلی برآیندی از آنچه را که در چند صد ساله گذشته بر ادبیات داستانی جهان رفته است در نظر بگیریم، به وجوه افتراق زیر می‌رسیم.

الف: پیام مستقیم: یکی از اصول داستان‌نویسی متعارف پرهیز از ارائه پیام مستقیم در داستان است.

از فیشر تا فاکنر تا کنراد و اخیرا تا جویس همه بر این باورند که داستان‌نویس باید حرف و پیام خود را نگوید بلکه نشان دهد. در پروسه تغییر و تحولات شخصیت‌ها و حوادث باید پیام نویسنده به مخاطب منتقل شود و نویسنده هرگز نباید به‌طور مستقیم، پیام خود را بازگو کند.

داستان‌نویسی جدید اروپا و به عبارتی پست‌مدرن اصولا با هرگونه پیام و باید و نبایدی در داستان و رمان مخالف است. در حالی‌که راوی قصه‌های قرآن عزوجل- نه‌تنها پرهیزی از ارائه پیام مستقیم ندارد بلکه داستان را برای ارائه آن پیام‌ها طرح می‌کند. به همین دلیل جا‌به‌جا و در میانه داستان، قصه را قطع می‌کند و هدف مورد نظر از داستان و پیام آن را مستقیم طرح می‌نماید.

ب: انسجام: از آنجا که قصه‌پردازی فی‌نفسه برای قرآن دارای اصالت نیست به همین دلیل خود را ملزم به رعایت انسجام کامل در بیان داستان نمی‌کند. به همین دلیل در جایی فقط به داستان اشاره می‌کند و نتیجه می‌گیرد، در جای دیگر بخشی از قصه را طرح می‌کند و درجایی دیگر بخشی دیگر را.

به عنوان نمونه به قصه آدم، رانده‌شدن او از بهشت و هابیل و قابیل می‌توان اشاره کرد.

داستان حضرت ابراهیم، موسی، هود و... اگر چه بخشی عمده‌ای از آن در سوره‌هایی با همین عنوان‌ها آمده است ولی انسان برای اطلاع از کل ماجرا، بی‌نیاز از مراجعه به سوره‌های دیگر قرآن -که اشاراتی در همین باب دارند- نیست.

ج: دخالت راوی: یکی از ضوابط داستان‌نویسی متعارف، پرهیز از دخالت راوی است. در حالی‌که راوی قصه‌های قرآن عزوجل- جا‌به‌جا در میان داستان حضور پیدا می‌کند و نقش خود را بیان می‌فرماید.

د: توصیف کامل و بیان جزییات: یکی از اصول داستان‌نویسی توصیف دقیق و کامل از زمان، مکان، فضا، ابزار و شخصیت‌هاست. درحالی‌که ما در قرآن به هیچ‌وجه با چنین توضیحات جزیی و دقیق مواجه نیستیم. حتی با خواندن دقیق و مو‌به‌موی قصص قرآن ما به هیچ‌وجه نمی‌توانیم تصوری از شخصیت‌های داستانی قرآن اعم از مثبت و منفی داشته باشیم. نمی‌توانیم بفهمیم که حضرت ابراهیم، موسی، عیسی، نوح، هود و شخصیت‌های منفی مثل فرعون و قارون و نمرود و... دیگران از لحاظ چهره، قد، رنگ پوست و مو، اندام و دیگر جزییات ظاهری چگونه بوده‌اند؛ ما نمی‌توانیم تجسمی از خانه، زندان یا قصر یوسف داشته باشیم. نمی‌توانیم بفهمیم که ظاهر حضرت مریم، لباس فرعون و ابزار خانه شعیب چگونه بوده است.

.................

تشنگی عمیق من و باران مداوم تو

«خوشبختی من کجاست پروردگار من، وقتی که سعادت، جز از مشرق دست‌های تو طلوع نمی‌کند.

مفر من، روزنه نجات من، گریزگاه من کجاست، وقتی هیچ پناهی جز تو نیست...

نه آنکس که نیکی کند از یاری و رحمت تو مستغنی است، نه آن کس که اهل بدی و بی‌باکی است و در مسیر نارضایتی تو قدم می‌زند، می‌تواند از حیطه قدرت تو خارج شود.

خدای من! من تو را به خودت شناختم، با خودت و به واسطه خودت. تو بودی که مرا به سوی خودت راه نمودی، تو بودی که مرا به خودت خواندی و دعوتم کردی. اگر تو نبودی و اگر تو نمی‌کردی، من چه می‌دانستم که تو کیستی.»

«خدایا! تشنگی عمیق من و باران مداوم و بی‌حد و حصر تو، مرا از اقامت در زیر خمیه شرکت بازداشته است. خدایا! دست یاری هر لحظه تو در نشیب و فراز صخره‌های صعب زندگی، مرا از اندیشه پرتگاه‌های ناسپاسی واگذاشته است...»

منبع: خبرگزاری صبا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۳۱
0
0
من هم به عنوان یکی از علاقمندان و دنبال کنندگان آثار ارزشمند و جذاب برادر عزیزم سیدمهدی شجاعی فقط می توانم بگویم: "شما یکی از بهترین نویسندگان این سرزمینی!"
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۳۱
0
0
راستی چرا دیگر کمتر کتابی از آقای شجاعی به بازار عرضه می شود؟نکند تحت سانسوره یا خودسانسوره؟
مصطفی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۳۱
0
0
به نظر من اگه از زاویه دیگه ای به موضوع نگاه کنیم شاید جواب دقیقی بگیریم.از موقعی که نهادهایی مثل حوزه هنری که خاستگاه بزرگانی همچون سیدمهدی شجاعی،سیدمرتضی آوینی،مرتضی سرهنگی و بهبودی بودند رو به نابهبودی و ضعف در مدیریت کلان حوزه هنر به معنای واقعی رفتند دیگه این توقع زیادیه که بخواهیم امثال این بزرگواران از حوزه بیرون بیاند و نسل جدیدی مث اونا را شاهد باشیم.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین