کد خبر: ۳۵۳۷۹۵
تاریخ انتشار:
نوشتاری پیرامون دیاثت سیاسی در گذر تاریخ ایران:

«السیاسة و الدیاثه»؛ واژه‌ای جدید در ادبیات سیاسی ایران/ جستاری تاریخی در موضوع دیاثت سیاسی در ایران

دیاثت پیشگان شخصیت‌های عیاش ،بی‌سواد و خرافه‌ پرستی بودند که ترس‌شان از بیگانگان باعث وابستگی و خضوع‌شان در مقابل آن‌ها شده بود و برای ارضاء حس قدرت‌طلبی‌ شان فریادشان را برای ملت خود بلند می‌کردند و به‌جای اعتماد به آن‌ها به بهانه‌های مختلف تحقیرشان می کردند.
غیرت صنفی که از علل به وجود آمدن اراده و انگیزه در حفاظت از یک جریان است دقیقاً همان مفهومی است که دیاثت صنفی در مقابل آن قرار دارد و اگر کسی غیرت صنفی نداشته باشد قطعاً دیاثت صنفی دارد.

به گزارش بولتن نیوز، اخیراً فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن حضرت آیت‌الله جوادی آملی در دیدار با آقای دکتر عارف رئیس شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، منتخب مردم تهران و از گزینه‌های ریاست مجلس دهم به این نکته اشاره فرموده و فاقدان غیرت سیاسی را موردنقد و اعتراض قراردادند. ایشان در این دیدار با تبیین عنصر غیرت فرمودند کسانی که راه نفوذ بیگانگان را در فضای اقتصادی و یا سیاسی به کشور می‌گشایند از غیرت سیاسی برخوردار نبوده و دیوث سیاسی هستند.



ازآنجاکه ضمیر مرجع خود را پیدا می‌کند خاطر گروهی از سیاست‌مداران مکدر گشته و با استفاده از قدرت و نفوذ خود سعی در جلوگیری از انتشار خبر این نشست نمودند که باوجود فضای رسانه‌های غیررسمی مثل شبکه‌های اجتماعی عملاً این ممانعت امکان‌پذیر نبود.

در ادامه از گوشه‌ای از تاریخ شروع می‌کنیم و چند نمونه از کسانی را که فاقد غیرت لازم در عرصه سیاسی بوده‌اند و خود را به بیگانه فروخته و حتی در مواردی هبه نمودند موردبررسی قرار می‌دهیم تا از این رهگذر معیارهایی برای شناخت بی‌غیرتان سیاسی از غیور مردان این عرصه به دست آوریم و بتوانیم در هر روزگاری سیاست‌مدار غیور از دیاث سیاسی تمیز دهیم.

شاه سلطان حسن؛

آخرین و بی‌لیاقت‌ترین پادشاه سلسله قدرتمند صفویه بود که ازلحاظ روحیات فردی شخصی راحت‌طلب، تن‌آسان، خوش‌باور بود و ازلحاظ اجتماعی و سیاسی برعکس سیره‌اش با رعایا در برخورد با ملوک سایر کشورها و امراء و تجار دائم الضحک بود. در بعد علمی فردی بود بی‌سواد که جز حرم‌سرا چیز دیگری را نمی‌شناخت و ازلحاظ فکری انسانی خرافاتی و زودباور بود و به‌شدت تحت تأثیر افکار دیگران قرار می‌گرفت.

این شناخت از طرف شاه سلیمان قبل از فوت به درباریان داده‌شده بود و مشهور است که به درباریان خویش گفته بود اگر طالب آسایش هستند بعد از وی پسرش حسین میرزا را به تخت سلطنت بنشانند و اگر جویای تعالی و افتخار هستند میرزا مرتضی پسر دیگرش را به شاهی برگزینند امرای راحت‌طلب هم که یک پادشاه ضعیف بیشتر از یک فرمانروای سلحشور باب طبع آن‌ها بود در انتخاب حسین میرزا که ارشد نیز بود تردید نکردند و او را بانام شاه سلطان حسین بر اورنگ فرمانروایی نشاندند.

شاه سلطان حسین در بعد سیاست خارجی انسانی واداده بود که هرکس به ایران سفر می‌کرد و یا سفیری ارسال می‌کرد به‌راحتی امتیازاتی از دربار می‌گرفت و گاه حتی بخش‌هایی از ایران را به تاراج می‌برد. اوج این امتیازدهی‌ها زمانی بود که پطر کبیر که می‌خواست از راه ایران به خلیج فارس و هندوستان راه یابد. وی ابتدا از طریق مسالمت درآمده شخصی را به نام‌آوری به دربار شاه سلطان حسین فرستاد. شاه، او و همراهانش را به گرمی پذیرفت و حاضر شد امتیازاتی به تجّار روس بدهد. هفت سال بعد پطر، به این میزان امتیاز قانع نشد و سفیر دیگری به ایران فرستاد و به بهانه تعرّضانی که در حدود بخارا به تجّار روس شده بود درخواست غرامت کرد. به دلیل رفتار مستبدانه سفیر و اوضاع پریشان ایران، مذاکرات، بی‌نتیجه ماند. همین امر بهانه‌ای به دست پطر داد تا در امور ایران مداخله کند. ابتدا به‌عنوان جنگ با شاه سلطان حسین، بعد به بهانه کمک به او در مقابل افغان‌ها از حدود سال ۱۱۳۴ به قفقاز حمله کرد و تمام سواحل دریای خزر را از دربند تا حدود استراباد(گرگان) تصرّف کرد. این نتیجه همان امتیازدهی اولیه به دولت اجنبی روس بود و باعث شد نام شاه سلطان حسن در زمره بی‌غیرتان سیاسی ثبت شود.

مقام معظم رهبری (حفظه الله) در خصوص جریان شاه سلطان حسین و تأثیرش بر ملت چنین فرمودند: آن روزی که شهر اصفهان در دوره‌ی شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل‌عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسین‌ها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمی‌کنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمی‌کنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.(بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌ 24/9/1387)


دوره قاجار

دیاثت سیاسی در دوره قاجار خسارات جبران‌ناپذیری به دنبال داشت که گوشه‌ای آن‌ها عبارت است از:

عهدنامه گلستان

دوره قاجار که باروی کار آمدن فتحعلی شاه قاجار شروع شد سرآغاز روابط دیپلماتیک ایران و اروپا بود؛ روابطی که سنگ بنای کج آن با معاهده «فين كن اشتاين» بين ايران و فرانسه نهاده شد؛ معاهده‌ای که به استناد آن ایران موظف به همکاری با فرانسه در سرکوب انگلیس‌ها در شبهه قاره هند شد تا در عوض فرانسوی‌ها روس‌ها را از ممالک و اراضی ایران بیرون کنند. این اعتماد به فرانسوی‌ها باعث شد تا پس از تأمین منافع فرانسه در هند، فرانسه ایران را در مقابل روس تنها بگذارد تنها ماندنی که منجر به تحمیل عهدنامه‌های سنگین و باورنکردنی میان ایران و روس شد؛ ازجمله اين پیمان‌ها، عهدنامه گلستان بود، طي اين قرارداد بسياري از شهرهاي ايران و متصرفات قبلي روس‌ها از طرف ايران به روس‌ها واگذار شد.

عهدنامه ترکمانچای

خسارت اعتماد به فرانسوی‌ها به همین‌جا خلاصه نشد و در ٣٠ اسفند ۱۲۰۶ (۲۱ فوریه ۱۸۲۸) عهدنامه دوم معروف به عهدنامه ترکمانچای بین ایران و روس امضا شد این معاهده بعد از عهدنامه گلستان و به دنبال شکست ایران در جنگ در قفقاز جنوبی و آذربایجان امضا شد و طی آن برخی قلمروهای دولت قاجار در قفقاز شامل خانات ایروان و نخجوان از حکومت ایران سلب به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای خزر را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور تومان به‌عنوان غرامت به روسیه شد.

معاهده دوم ارزروم

این بی‌کفایتی باعث به طمع افتادن ترکان عثمانی گردید و ایران در سال 1163 در معاهده دوم ارزروم   متعهد شد از سليمانيه و قسمت غربي سرپل ذهاب صرف‌نظر نماید و در عوض عثماني نيز مالكيت ايران را برمحمره و ساحل چپ شط العرب و حق كشتيراني در اين رود را به رسميت شناخت و زوّار و بازرگانان ايراني نيز از امنيت برخوردار شدند. جالب این است که ایران در آن زمان‌بر تمام چیزهایی که در معاهده به ایران واگذارشده بود سلطه کامل داشت و درواقع سلیمانیه و بخش غربی سرپل ذهاب را به‌صورت رایگان به عثمانی واگذار نمود. البته دولت وقت برای حفظ چهره خود در داخل این معاهده را از افتخارات خود جلوه داد و جارچیان از آن به‌عنوان یک دستاورد سیاسی و بازی برد- برد یادکردند.

عهد امتیازات عجیب

عهد ناصری اوج دیاثت سیاسی قجرها بود در این عهد امتیازات عجیب‌وغریبی به بیگانگان عطا شد تا آنجا که علمایی مثل میرزای شیرازی به مبارزه و با بعضی ازاین‌قرار دادها پرداختند .این امتیازات به حدی بود که ایران آن زمان به بهشت اجنبی نام‌گذاری شده بود و عصر او را عصر امتيازات بيگانگان نامیده‌اند.

نکته جالب این است که معاهدات دوره قاجار و امتیازاتی که داده می‌شود در اکثر موارد دو لبه بود یعنی اگر عهدنامه سیاسی بود در بین آن امتیازات اقتصادی نیز می‌گرفتند و اگر عهدنامه اقتصادی بود در لابه‌لای آن امتیازات سیاسی نیز دریافت می‌شد و به‌اصطلاح معروف از آب‌کره می‌گرفتند .

دامنه بی‌غیرتی و دیاثت سیاسی در دوره قاجار آن‌قدر گسترده است که خسارات متحمله ناشی از آن را نمی‌توان به‌راحتی برشمرد و فقط به‌صورت فهرست‌وار به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1. امتياز تأسيس تلگراف در سال 1280 ق.

2.  امتياز تأسيس بانك شاهنشاهي در سال 1289 ق که به‌واسطه آن تمام دارائی‌ها و اطلاعات اقتصادی ایران در اختیار انگلستان قرار گرفت .

3. امتياز رويتر كه استفاده از تمام معادن زيرزميني ازجمله نفت و زغال‌سنگ (1289 ق) را به مدت 60 سال به يك انگليسي می‌داد.

4. امتياز كشتيراني در كارون به كمپاني برادران لنج.

5. امتيازات شيلات 1306 ق به پسر رويتر.

6.  امتياز كاوش و حفريات شوش 1301 ق در عصر ناصري به انگليسي ها اعطاء شد.

7. امتياز انحصاري اكتشاف آثار عتيقه در تمام خاك ايران به انگلیسی‌ها داده شد 1315 ق.

8.  امتياز رژي كه در سال 1309 ق كه به امتياز تنباكو معرف است كه به مدت 55 سال تمام خریدوفروش تنباكوي ايران به انگلیسی‌ها داده شد كه توسط ميرزاي شيرازي لغو شد.

9. امتيازات نفتي كه ابتدا در 1289 ق به رويتر داده شد و در سال 1306 ق با امتيازات ديگري تمديد شد كه به‌موجب آن حفاري چاهه‌ای نفت در مناطق جنوبي و نفت‌خیز به عهده شركت انگليسي بود. امتيازي به نام دارسي نيز كه امتياز نفتي بود باز به انگليس اعطا شد كه تا سال 1914 سي حلقه چاه در مسجدسلیمان كنده شد و به آبادان از طريق يك لوله منتقل می‌شد، اين امتيازات تا سال ملي شدن صنعت نفت برقرار بود كه در كنار آن امتيازات زيادي انگليس از ايران گرفتند.



روس‌ها که برای خود حق همسایگی با ایران قائل بودند نخواستند تا از قافله امتیاز گیری از شاهان بی‌غیرت قاجار عقب بمانند و لذا باقدرت به میدان آمدند و هرچه توانستند از این مملکت به تاراج بردند که گوشه‌ای از آن‌ها عبارت است از:

1. در سال 1285 ق امتياز انحصاري بهره‌برداری از شيلات شمال، كه ناصرالدین‌شاه به آن‌ها اعطا كرد.

2. در سال 1286 ق اجازه احداث سيم تلگراف بين يك تبعه روسي و دولت ايران منعقد شد.

3. تأسيس بانك استقراضي در مقابل بانك شاهنشاهي انگلیسی‌ها، كه در فعالیت‌های اقتصادي و نفوذ اقتصادي روس‌ها به دولت دخيل بود.

4. در سال 1297 تأسيس و تشكيل هسته نظامي بريگارد قزاق توسط روس‌ها كه تمام نيروي نظامي و امنيتي ايران را در اختيار می‌گرفت. رؤساي قزاق همه روسي بوده با آزاديخواهان مبارزه می‌کردند و در سركوب مردم در مشروطه و... دخالت داشتند ازجمله آن‌ها لياخوف روسي بود.

5. در سال 1310 امتياز احداث خط شوسه بين بندر انزلي و قزوين به يك شركت روسي داده شد . اين قرارداد به مدت 99 سال بود. در عصر مظفرالدين شاه نيز امتياز احداث خط شوسه بين قزوين و همدان به آن‌ها داده شد.

6.  در سال 1316 امتياز استخراج معادن قراجه داغ آذربايجان از طرف دولت ايران به شركت روس به مدت70 سال داده شد. كشور فرانسه نيز بی‌بهره از امتيازات اهدائي شاهان قاجار نبود. آن‌ها نيز در حدود مهروموم‌های 1314-1315 امتياز کاوش‌های علمي براي كشف آثار باستاني را در سراسر خاك ايران براي ابد و به مدت نامحدودي از مظفرالدين شاه گرفتند. مجري اين طرح كنت دمرگان بود كه مصر مشغول تحقيقات علمي بود. او از کهنه‌کارترین باستان‌شناسان بود كه به ايران احضار شد و از سال 1317 كار خويش را آغاز كرد. كشيشي به نام شيل كه آشنا با زبانه‌ای اسلامي بود به همراه دمرگان به ايران آمد و آثار به‌دست‌آمده در 183 صندوق را با خود به پاريس برد و در سال 1318 در پاريس به نمايش گذاشت كه اكنون در موزه لور پاريس نگهداري می‌شود.

تمام این خسارت و امتیازات ثمره این بود که شاهان بی‌غیرت، بیگانگان را به خود راه می‌دادند  و آنان از این رهگذر شلاق بردگی را بر گرده ملت می‌نواختند.

عصر پهلوی

اوضاع غیرت سیاسی از دوره قجر نیز افتضاح‌تر شد و رسماً دیاثت بر دستگاه فکری کشور حاکم گردید در این دوره حتی غیرت ناموسی از حکام رخت بربست و شاهان حتی به معنی مصطلح بین مردم در زمره دیاثت پیشگان قرار گرفتند.

رضاخان پهلوی که با کودتا بر سرکار آمده بود و از طرفی موردحمایت دول اجنبی نیز واقع‌شده بود پس از استقرار چون سایر شاهان وابسته گارد خود را در مقابل هجوم‌های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان باز گذاشت وی در اقدامی خلاف شرع و فرهنگ اسلامی پس از سفر به ترکیه و دیدار با آتا ترک کشف حجاب را واجب نمود تا بی‌غیرتی خود را حتی نسبت به نوامیس کشور به‌وضوح نشان دهد.

رضاخان به خاطر کمک انگلیس‌ها در كودتاي دسامبر 1925 به‌شدت وامدار آن‌ها  بود و از طرفی نداشتن جایگاه مردمی باعث شده بود که  براي ادامة ديكتاتوري نظامي خود كاملاً وابسته به حمايت خارجي باشد به همین دلیل  در مقابل فشارهاي سياسي خارجي كاملاً ضعيف و شكننده بود و برای تضمین بقاء خود مجبور بود به ابرقدرت‌های آن زمان باج‌های گزافی بدهد ازاین‌رو دولت‌های  انگليس، آمريكا، روسيه و حتي فرانسه از او امتیازاتی گرفتند که هیچ عاقل مستقلی چنین امتیازاتی نخواهد داد.

مهم‌ترين امتياز اقتصادی كه دولت ايران در اين دوره اعطا كرد موافقت‌نامه نفت 1933 بود. قرارداد قراردادی بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس بود که در دوره رضاشاه پس از الغای قرارداد دارسی و خوانین بختیاری منعقد شد. که به استناد مفاد آن تا 60 سال شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه می‌داد. جالب آن است که مجلس در آن زمان که موجودیت خود را به تأمین نظر شاه می‌دید در عرض چند دقیقه اقدام به تصویب این معاهده ننگین نمود.

رضا خوان که بیگانگان را طوری به خود راه داده بود که دیگر نمی‌توانست بیرونشان کند برای بقای خود از دادن هیچ امتیازی دریغ نمی‌کرد؛ و در همین راستا در سال 1927 امتياز شيلات درياي خزر را به روس‌ها واگذار نمود تا صدای آمریکایی‌ها دربیاید و این زنجیره با دادن امتيازهاي باستان‌شناسي در فاصله سال‌هاي 1931 تا 1941 به موزه‌هاي آمريكايي کامل‌تر شود.آنچه امروز می‌توان گفت این است که ظاهراً به خاطر حماقت و بی‌غیرتی دربار پهلوی و شخص شاه قدرت‌های بزرگ بر سر غارت باارزش‌ترین منابع ايران يعني آثار باستاني‌، نفت و خاويار به توافق رسیده بودند.

کار ازاینجا نیز جلوتر رفت تا آنجا که بیگانگانی که بر گرده ملت سوار شده بودند به‌راحتی تصمیم گرفتند شاه تاریخ‌مصرف گذشته را برکنار کنند و پسرش را به‌جای او بنشانند. رضاخان دیگر پیر شده بود و خوب سواری نمی‌داد و باید شاهی خام‌تر و جوان‌تر بر مسند تکیه دهد تا چموشی نکند و راهوار باشد برای غارت و تحقیر ملت ایران.

 در دوره پهلوی پسر کارد به استخوان رسید؛ اعطای امتیازات مانند کاپیتولاسیون دیگر جایی برای سکوت نگذاشت و مردم به رهبری امام راحل برای بازگرداندن شرف و عزت به ملت قیام کردند تا ریشه دیاثت سیاسی کنده شود .

با نگاهی به تاریخ سراسر خیانت ایران تا انقلاب اسلامی، می‌توان معیارهایی را برای تشخیص غیور مردان از دیاثت پیشگان سیاسی مشخص نمود که این شناخت و عمل به آن می‌تواند قابلیت تکرار را از  تاریخ بگیرد.

معیار تمایز غیور مردان از دیاثت پیشگان سیاسی

در بعد فردی :

راحت‌طلبی، رفاه‌زدگی و عیاشی: دیاثت پیشگان تاریخ ایران همگی شخصیت‌های راحت‌طلب، رفاه‌زده و عیاشی بودند که زهد و سادگی در زندگی آن‌ها جایگاهی نداشت؛ بر بهترین سفره می‌نشستند، بهترین مرکب‌ها را سوار می‌شدند، در بهترین خانه‌ها زندگی می‌کردند و حرم‌ سراهایشان پر بود از زنان رنگارنگ که نشان از فساد دربار داشت. این صفت در دوره‌های مختلف و به فراخور شرایط سیاسی- اجتماعی متفاوت، ظهور و بروزهای گوناگونی داشت.

در بعد سیاست خارجی:

خضوع در مقابل بیگانگان: دیاثت پیشگان تاریخ ایران کسانی بودند که در مقابل بیگانگان همیشه از در ضعف بیرون می‌آمدند و با مهر و محبت صحبت می‌کردند و در رویارویی با آن‌ها لبانی خندان داشتند تا نکند خدایی نکرده بر آن‌ها غضب کنند و راه‌ آب خوردن آن‌ها را ببندند. این صفت در بعضی از دوره‌ها آن‌قدر بارز بود کسی مثل شاه سلطان حسین به سلطان مهربان در بین ملوک مشهور شده بود.

حس وابستگی: دیاثت پیشگان تاریخ سیاسی ایران ملوکی بودند که حس وابستگی در آن‌ها آن‌قدر قوی بود که خود را در قالبی غیر از قالب بیگانگان نمی‌توانستند تعریف کنند.

ترس از قدرت‌های بزرگ: دیاثت پیشگان تاریخ ایران کسانی بودند که دل‌هایشان پر از رعب و وحشت از قدرت‌های پرهیاهوی دنیا بود آن‌ها گمان می‌کردند که قدرت‌های بزرگ در چشم به هم زدنی می‌توانند نابودشان کنند.

در بعد روابط داخلی:

سرکشی در مقابل رعایا: دیاثت پیشگان به همان اندازه که در مقابل بیگانگان رام بودند در مقابل رعایا و مردم عادی سرکش بودند آن‌ها مردم را موجودات بی‌ارزشی می‌دانستند که نه دانشی دارند و نه حقی برای حرف زدن و فقط باید گوش‌به‌فرمان ملوک باشند.

عدم اعتماد به توان داخلی: دیاثت پیشگان کسانی بودند که معتقد بودند ایرانی توان رقابت با نیروی خارجی را ندارد و فقط باید مصرف‌کننده کالای خارجی باشد آن‌ها کرباس ایرانی را فقط برای کفن مناسب می‌دانستند و باور نداشتند که آنکه کرباس تولید کرد اگر حمایت شود حریر هم تولید خواهد نمود.

در بعد علمی:

بی‌سوادی و خرافه‌پرستی: دیاثت پیشگان تاریخ ایران انسان‌های بی‌سوادی بودند که تلاش می‌کردند خود را انسان‌های فرهیخته‌ای جلوه دهند؛ آن‌ها حتی گاه به کسانی پول می‌دادند تا از طرف آن‌ها کتاب بنویسند و یا شعر بسرایند تا خود را به‌عنوان اندیشمندان فرزانه به جامعه غالب کنند. در بعد باوری آن‌ها انسان‌های خرافی بودند تا آنجا که پیشگو، جادوگر ، ستاره‌شناس و طالع‌بین از اعضای دائمی دربار به شمار می‌آمدند.

در یک جمله دیاثت پیشگان شخصیت‌های عیاش ،بی‌سواد و خرافه‌پرستی بودند که ترسشان از بیگانگان باعث وابستگی و خضوعشان در مقابل آن‌ها شده بود و برای ارضاء حس قدرت‌طلبی‌شان فریادشان را برای ملت خود بلند می‌کردند و به‌جای اعتماد به آن‌ها به بهانه‌های مختلف تحقیرشان می کردند؛ چنین کسانی به‌حق مستحق همان صفتی هستند که آیت‌الله جوادی آملی (حفظه الله) به ادبیات سیاسی کشور اضافه فرمودند.

منبع: پایگاه خبری تحلیلی 598

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین