به مناسبت 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی
شاعر بزرگی که 200 سال بایکوت شد
چرا کسی از وجود شاهنامه فردوسی به رغم جایگاه بلندش تا 200 سال خبر نداشت و چرا اکنون شاهد زنده شدن آن دشمنی ها با این حماسه ادبی هستیم؟
گروه ادبیات: در یادداشت پیش رو که محمد حملهدار آنرا به رشته تحریر در آورده، تلاش شده بر این پرسش که « چرا کسی از وجود شاهنامه فردوسی به رغم جایگاه بلندش تا 200 سال خبر
نداشت و چرا اکنون شاهد زنده شدن آن دشمنی ها با این حماسه ادبی هستیم؟» پاسخ داده شود.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
از اتفاقات بسیار خوب تاریخ ادبیات ما به دنیا آمدن «ابوالقاسم» در خانوادهای بود که او را تبدیل به «حکیم فردوسی» کرد. دهقانان در دوره غزنویان زمینداران ثروتمندی بودند که عشق به ادبیات فارسی ویژگی برجستهشان بود و طبیعتا کسی که در چنین خاندانی تربیت شود از همان کودکی طعم شیرین شعر و ادب را میچشد.
فردوسی یکی از همین کسان بود و به مدد ثروت خانوادگی و سرمایههای پدری توانست خودش را وقف شعرسرایی و خدمت به ادبیات کند و سی سال از عمر عزیزش را پای حماسهای بگذارد که امروز آن را شاهنامه میخوانیم.
فردوسی را به همراه حافظ، سعدی و مولوی پیامبران شعر فارسی خواندهاند و در معرفی جایگاه او همین بس که شعرشناس برجسته کشور دکتر زرینکوب گفته: «سعدی باید افتخار کند و به خود ببالد که در کنار فردوسی قرار گرفته است».
پیامبر خواندن این چهار تن از این جهت است که بسیاری از کهتران و مهتران شعر پارسی دنبالهرو آنها بودند و تلاش کردند همچون آنها شعر بسرایند اما از میان 400 شاعر نامی مقلد فردوسی که نامشان در تاریخ ذکر شده کمتر کسانی توانستد به خوبی از پس این الگوگیری بربیایند.
رامایانا، مهاباراتا و شاهنامه
مقایسه آثار یک ادیب با آثار دیگر ادیبان جهان یکی از راهکارهای خوب شناخت جایگاه آن شاعر یا نویسنده است. برای این منظور به سراغ استاد سید علی بنیفاطمی رفتیم. کسی که نه تنها بارها شاهنامه را خوانده و تدریس کرده بلکه بسیاری از حماسههای جهان را نیز به دقت مطالعه نموده.
این استاد دانشگاه در مقام مقایسه شاهنامه با دیگر حماسههای دنیا میگوید: هنگامی که شاهنامه را در کنار ایلیاد و ادیسه، رامایانا، مهاباراتا و... مینهیم میبینیم که تفاوت برجسته قهرمانهای فردوسی با قهرمانهای دیگران، آرمانگرایی آنهاست. امثال هرکول و آشیل غالبا برای قدرت، ثروت و شهوت میجنگند و خونریزیها به پا میکنند اما امثال رستم و اسفندیار با هدف نیکنامی و دفاع از شرف و حیثیت به میدان کارزار وارد میشوند.
وی در ادامه میافزاید: جدای از این امر، ظرافتهای ادبی فردوسی بسیار بهتر از دیگران است به گونهای که صحنههای نبرد را همچون یک فیلم به تصویر کشیده و خواننده به آسانی میتواند آنها را در ذهن خود تصور کند.
عجم زنده کردم بدین پارسی...
تاریخ زندگی فردوسی به درگیری با اعراب گره خورده است. اینکه در شاهنامه 60 هزار بیتی تنها 800 واژه عربی مییابیم بیانگر وجود رخدادهایی در زمان فردوسی است که او را به فکر پاسداری از این زبان کهن انداختهاند.
اعراب پس از حمله به ایران، تصرف این کشور و در دست گرفتن زمام حکومت دست به اقدامات بسیاری برای نابود کردن فرهنگی ایرانی زدند که یکی از آنها اجرای قانون ممنوعیت نوشتن کتاب به زبان فارسی بود و همین سبب شد که تا 200 سال هیچ کتابی در ایران نوشته نشود مگر به زبان عربی و این درحالی است که تا پیش از حمله اعراب، نویسندگان ایرانی کتابهای زیادی در زمینه نجوم، ریاضیات، پزشکی و... به زبان فارسی نوشته بودند.
استاد بنی فاطمی با اشاره به این موضوع میگوید: بسیاری از کشورهای عرب همسایه ما از آغاز عرب نبودند اما در اثر هجوم اعراب، فرهنگ و زبانشان را به کلی از دست دادند. اگر تلاشهای فردوسی برای حفظ و نگهداری زبان فارسی نبود قطعا اکنون این زبان یا به ما نمیرسید یا بسیار سست و ضعیف بود.
وی اضافه میکند: زبان فارسی در اثر عملکرد اعراب واقعا در حال نابودی بود اما فردوسی با سرودن شاهنامه نه تنها زبان ایرانی بلکه فرهنگ و آرمانهای این کشور کهن را زنده کرد.
فردوسی و 200 سال بایکوت
همچنان که اکنون سیاست و مذهب، هنر و ادب را تحت تاثیر قرار میدهند در زمان فردوسی نیز چنین بود. بسی شگفتانگیز و غم انگیز است که حماسه بزرگ شاهنامه تا 200 سال در این کشور شناخته نشد و کسی از وجودش خبر نداشت.
شیعه بودن فردوسی و ستایشش از شاهان گذشته دو عامل مورد خشم واقع شدن وی از سوی حکومتهای آن زمان بود. پادشاهانی سنی غزنویان نه تاب شنیدن تعریف و تمجید حکومت های پیش از خود را داشتند و نه حمایت از یک شاعر شیعه را برمیتابیدند و همین دو امر مایه پدید آمدن یک تغافل عمومی از سوی سیاسیون و ادیبان نسبت به فردوسی شد تا اینکه حمله مغول به ایران زمینه از بین بردن تعصبات دینی را فراهم کرد.
استاد بنی فاطمی در این باره میگوید: حمله مغولها در کنار آسیبهای بسیار، مایه ایجاد فضای بازی در زمینه اندیشههای مذهبی شد و در نتیجه دوستانداران فردوسی که دو قرن، شاهنامه را نگه داشته بودند توانستند آن را به جامعه عرضه کنند و آن حماسه بزرگ را به دست مردم و ادیبان برسانند.
فردوسی پس از هزار سال
اکنون که بیش از هزار سال از زمان فردوسی میگذرد احساس میکنیم آن بایکوت 200 ساله مجددا زنده شده است. بردن نام فردوسی ممنوع نیست اما خالی بودن پردههای سینما و صفحههای تلویزیون از داستانهای شاهنامه سبب شده اند که نسل جوان و نوجوان ما از آن حماسه بزرگ چیزی جز نام رستم را نشنیده باشد.
برای روشن شدن دلایل این مسئله سوال برانگیز باز هم به سراغ استاد بنی فاطمی رفتیم. وی ترسهای بیهوده و تصورات غلط را دلایل این امر میداند و می گوید: متاسفانه صدا و سیما و برخی از مسئولین ترویج شاهنامه را به معنای ترویج زرتشتیگری و حکومتهای شاهنشاهی میدانند و به همین دلیل برای به تصویر کشیدن آن داستان ها یا ترویجشان از راه های دیگر تلاشی از خود نشان نمی دهند.
وی می افزاید: راه حل این مشکل، تمرکز بر جنبه های دیگر شاهنامه است. اگر هنگام ارائه شاهنامه در قالب کتاب های درسی و هنرهای نمایشی بر امور اخلاقی آن همچون جوانمردی، مردانگی، شجاعت و از خودگذشتگی تمرکز کنیم بی شک از آن آفت ها دور می مانیم.
به این ترتیب باید گفت با توجه به جایگاه بلند شاهنامه فردوسی و اینکه شاعر آن حماسه با چه سختی هایی آن را سروده و همچنین با توجه به این نکته که این شاهنامه به آسانی به دست ما نرسیده و در سایه تلاش های ادبدوستان از گزند روزگار محفوظ مانده خوب است که قدر این فرصت را بدانیم و بیش از بیش به میراث گرانبهای ادبیمان توجه کنیم.