گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
آرمان/رقابت با «هفت» معنا ندارد
رضا حامدی خواه: رقابت با «هفت» معنا نداردرضا حامدی خواه تهیه کننده سری جدید برنامه «سینمای ایران» بیان کرد که این برنامه با توجه به رویکردهای شبکه چهار تولید می شود بنابراین رقیب «هفت» نیست. رضا حامدی خواه در گفتوگو با مهر با اشاره به تهیه کنندگی فصل جدید برنامه «سینمای ایران» در شبکه چهار و تغییر تیم این برنامه عنوان کرد: قرارداد آقای علی سلیمانی تهیه کننده سابق این برنامه ششماهه بود و سال گذشته به پایان رسید و باعث شد که تیم برنامه تغییر پیدا کند. وی ادامه داد: از طرفی متاسفانه برخی رسانهها تلاش می کردند تا این برنامه را رقیب «هفت» که از شبکه سه پخش می شوند، نشان دهند درحالیکه هر شبکهای رویکرد خود را دارد و این سخنان از روی ناآشنایی با ساختار شبکهها بیان می شد.تهیه کننده «سینمای ایران» با اشاره به رویکردهای این برنامه عنوان کرد: این برنامه با توجه به شبکهای که در آن است به دنبال سرگرمی و حاشیه نیست. «سینمای ایران» به نقد می پردازد و این نقد شامل سینمای ایران، مدیریت سینمایی، فیلم های روی پرده و بخش های تخصصی این حوزه میشود. در گذشته کمتر به همه این مسایل پرداخته شده بود و ساختار برنامه به گونه ای بود که پلی بک و بخشهای تولیدی نیز کمتر بود و حالا قرار است این بخشها بیشتر شود.
جزئیات اولین برنامه «سینمای ایران»وی با اشاره به بخش های اولین برنامه «سینمای ایران» یادآور شد: برنامه اول به نقد سینمای ایران در سال ۹۴، اکران های نوروزی و جشنواره جهانی فیلم فجر میپردازد و بعد از آن تا پایان جشنواره جهانی فیلم فجر تمام برنامهها با موضوع جشنواره تولید خواهد شد. تلاش ما بر این بود که ویژه برنامه های خود را از محل کاخ جشنواره پخش کنیم و ممکن است در این ایام، برنامه را به صورت هر شبی روی آنتن ببریم. حامدی خواه با اشاره به بعضی از مهمانان این برنامه که در سری قبل حضورشان به نتیجه نمی رسید و اینکه این حاشیه ها چه تاثیری در تغییر تیم برنامه داشت، توضیح داد: هیچ تاثیری نداشت چراکه گاهی سازمان مهمانانی را به برنامهها دعوت میکند و خود مهمانان خلف وعده می کنند و اتفاقا قرار است ما در فصل جدید بعضی از این موارد را به صورت شفاف اعلام کنیم. وی با اشاره به علاقه خود در تولید این برنامه در مکان های سینمایی اظهار کرد: من دوست دارم این برنامه را در سایر مکان های سینمایی تولید کنم اما این کار مشکلات اجرایی فراوانی دارد. به طور مثال ما در برج میلاد امکاناتی داریم که پخش زنده را راحت می کند ولی همه جا به این صورت نیست. امیدوارم همه پردیس های سینمایی به استودیوهایی که بتوان از طریق ماهواره و فیبر نوری برنامه را پخش کرد، مجهز باشند در غیر این صورت باید از واحد سیار استفاده کنیم.
بخش محتوایی برنامه تغییری ندارداین تهیه کننده با اشاره به قرارداد خود که آن هم به صورت ۶ ماه بسته شده است درباره تغییرات «سینمای ایران» عنوان کرد: بخش محتوایی این برنامه هیچ تغییری نمی کند و با توافق تیم محتوایی برنامه شامل آقای شجاع نوری، کارشناسان برنامه و مسئولان شبکه است. با این حال ما در این سری گزارش هایی از شهرستان ها هم خواهیم داشت زیرا همواره یکی از مسائل ما این است که فقط تهران را می بینیم. در این حوزه به بهترین گزارش ها در حوزه نقد جوایزی هم اهدا خواهد شد و برای این منظور ما از قبل در هر قسمت موضوعات برنامه در قسمت های بعدی را اعلام می کنیم تا مخاطبان بتوانند گزارش های خود را تهیه کنند.وی با اشاره به اینکه قرار نیست «سینمای ایران» رقیب «هفت» باشد، بیان کرد: از آنجایی که رویکرد شبکه های چهار و سه متفاوت است پس نمی تواند شباهتی بین این برنامه ها وجود داشته باشد. شبکه سه الزامی در حوزه نقد ندارد ولی این برای برنامه ما یک الزام است و از طرفی برنامه ما باید از یک پشتوانه علمی و دانشگاهی برخوردار باشد. ما برخلاف دیگر شبکه ها وظیفه داریم که مخاطب خود را ارتقا دهیم. ممکن است شبکه سه حتی بخواهد یک کشاورز را هم مخاطب برنامه خود کند چراکه در وظایف این شبکه است که همه مردم ایران آن را ببینند اما برنامه ما طیف خاصی دارد و وظیفه دارد همان طیف را ارتقا دهد. حامدی خواه در پایان خطاب به رسانه هایی که خبرهای نادرستی در این چند روز از این برنامه منتشر کردند، گفت: فکر می کنم برای اهل رسانه زیبنده نیست که از تعطیلی یک برنامه سینمایی خوشحال باشد. اتفاقا آرزوی ما باید این باشد که در هر شبکه یک برنامه سینمایی با توجه به رویکردهای همان شبکه داشته باشیم
آرمان/تلویزیون در تصویرسازی جامعه صادق باشد

ستاره اسکندری به مدیران و برنامهسازان تلویزیون توصیه میکند که در ارائه تصویر جامعه و مردم صادق باشند و آثاری تولید کنند که مردم خود را در آنها ببینند. ستاره اسکندری که بعد از سه سال نوروز ۹۵ با مجموعه «زعفرانی» در تلویزیون دیده شد درباره حضور کمرنگ خود در رسانه ملی به مهر گفت: قبل از این سریال آخرینبار با مجموعه نوروزی «هفت سین» در تلویزیون بودم و طی این مدت به خاطر شان و احترامیکه برای بازیگری در این رسانه قائل هستم هیچ نقشی را نپذیرفتم.وی افزود: من به چارچوبهایی معتقدم و فکر میکنم اگر قرار باشد بر پایه آنها کار کنم باید از پذیرفتن برخی کارها بپرهیزم. طی این مدت پیشنهادهایی نداشتم که من را ترغیب کند اما «زعفرانی» را قبول کردم چون پیش تر دوبار با ایرج محمدی که تهیهکننده «زعفرانی» بود، در سریال «ایستگاه» و «نرگس» تجربه همکاری داشتم و او وقتی به من پیشنهاد کار داد نتوانستم نه بگویم. قصه جذاب این سریال و من حیث المجموع نکات مثبتی که داشت برای من یادآور همان چارچوبهایی است که به آن معتقد بودم. اسکندری با اشاره به اینکه قضاوتش درباره رسانه ملی بر اساس موقعیتهایی است که در آن قرار گرفته و به طور کلی نمیتواند حکم کند، گفت: چند عامل باعث شد سه سال در تلویزیون حضور نداشته باشم و دلایلش فقط در قالب کارهایی که به من پیشنهاد شده میگنجد. فیلمنامههای ضعیف، بهم ریختگی و آشفتگی که به دلیل حضور یک سری تهیه کننده تازه کار و کارنابلد که عملا تلویزیون را به کمیت سوق داده بودند و دور از تخصص کار میکردند، من را از این رسانه دور کرد ولی الان به نظر میرسد اتفاقهای خوبی را شاهد خواهیم بود.وی ادامه داد: آنچه این روزها از تلویزیون میبینم فکر میکنم قدمهای بهتری برداشته شده و آن را باز هم در زمینه پیشنهادهایی که به من میشود و در جریانش قرار دارم میگویم. اتفاق سالهای گذشته باعث شد در جذب مخاطب تلویزیون دچار اشکال شویم و در طولانی مدت مردم ما از تلویزیون دور شوند. من خودم را پیش از آنکه کارمند و بازیگر تلویزیون بدانم مخاطب میدانم و سعی میکنم از زاویه نگاه بیننده به رسانه ملی نگاه کنم. به هر حال خوشحالم علی رغم آشفتگیهایی که وجود داشته امروز افرادی درصدد جبران آن هستند.اسکندری با بیان اینکه مدیریت نقش اصلی را در هر زمینه ای دارد، عنوان کرد: کسانی روی کار آمدند که با پستهای مدیریتی و عرصه نمایش آشنا هستند. مدیرانی چون علی اصغر پورمحمدی و رحمان سیفی آزاد و ... خاستگاه شان تلویزیون است و با حضور اینها امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد. هرچند هنوز جای یک سری مدیریتهای قبلی خالی است که به نظر من کارشناسان خوبی در بحث تولید فیلم و سریال بودند. مهدی فرجی مدیر سابق شبکه یک جزو مدیران بسیار نیکو و کاربلد تلویزیون است که جای خالی اش احساس میشود. این بازیگر شبکه نمایش خانگی را رقیب مناسبی برای تلویزیون دانست و توضیح داد: جذب مخاطب اتفاق نمیافتد مگر در شرایطی که رقابت سالم وجود داشته باشد. من تلویزیون خودمان را با شبکههای ماهواره ای قیاس نمیکنم چون ربطی به هم ندارند و اصلا تولیدات آنها آثار ارزشمندی هم نیستند که بخواهیم درباره شان صحبت کنیم و مطرح کردنش بها دادن الکی است، اما شبکه نمایش خانگی یک رقیب سرسخت خوب برای تلویزیون است. من به عنوان کسی که «دندون طلا» را در شبکه نمایش خانگی تجربه کردم این را میگویم. وی افزود: حضور دو کارگردان قدَر قدرت در شبکه نمایش خانگی مثل داوود میرباقری و حسن فتحی که دو مجموعه موفق را در سال ۹۴ روانه بازار کردند نشان داد که مردم جذب سریالهای خوب ایرانی میشوند و بابتش هزینه هم میدهند. من اگر جای سیاستگذاران تلویزیون بودم این رسانه را رقیب خود دانسته و سعی میکردم رقابت را حفظ و برایش تلاش کنم تا اینکه عرصه را از رقیب خالی ببینم. چون وقتی عرصه خالی از رقیب باشد با جایی مقایسه نمیشود و سطح کیفیت افت میکند. بازیگر «تعبیر وارونه یک رویا» درباره اینکه چطور میشد «دندون طلا» را در رسانه ملی نمایش داد، بیان کرد: این سریال به خاطر نوع موسیقی مطربی که دارد هیچ بخشی از آن در تلویزیون قابل اجرا نبود در صورتی که باید بپذیریم یک تاریخ هنری در مملکت ما وجود دارد و پیشینه تئاتر و موسیقی را نمیتوان کتمان کرد. «دندون طلا» شاید تنها اثر گسترده ای است که بخش تئاتر سیاه بازی را از چگونگی ایجاد تا از بین رفتنش نشان میدهد.وی اضافه کرد: نسل قدیم شاید از سیاه بازی چیزی در خاطرشان مانده باشد اما نسل جدید اصلا این هنر را نمیشناسد. از نظر من یکی از شروط موفقیت ملتها این است که تاریخ شان را خیلی خوب بدانند و از برخی مراحل آن نپرند. چرا یک کاری مثل «دندون طلا» نباید در تلویزیون ساخته شود؟ مگر جز این است که مجموعه مذکور با معرفی تئاتر و موسیقی ایرانی در زیرمتن، نجابت و تلاش و مردانگی یک زن پای یک عشق را نشان داد؟ چه ارزشهایی از این بزرگتر وجود دارد که نباید آنها در تلویزیون نشان داده شود؟اسکندری بیان کرد: تلویزیون باید به یک سری اصول درست نگاه کند و نیاز مخاطب را تشخیص دهد. مخاطب هرچه با جامعه ای که زندگی میکند به صورت واقعی تر در رسانه ملی مواجه شود طبیعتا بیشتر پذیراست تا اینکه جامعه ای تصویر شود که ما در آن زندگی نمیکنیم. تماشاچی باید صداقت را در تلویزیون احساس کند.اسکندری در پایان گفت: رسانه ملی به خاطر دامنه گسترده ای که دارد و مخاطبان زیادی که دربرمیگیرد باید یک بخش آموزشی و ارتقای فرهنگی داشته باشد اما نباید به سمت شعار و غیرواقعی جلوه دادن سوق پیدا کند.
ابتکار/اجرا نشدن قانون نمایش فیلمها از ابتدای سال 95؛
دو فیلم اکران نوروزی چگونه قربانی شدند؟همان زمان که فیلم «خشم و هیاهو» به کارگردانی هومن سیدی در جشنواره سی و چهارم روی پرده رفت بسیاری از منتقدان و اهالی سینما فروش خوبی را برای این فیلم در اکران متصور بودند. فروشی که به واسطه بازیهای خوب بازیگرانش، خوش ساخت بودن اثر از منظر کارگردانی و فیلمنامه و موضوع فیلم که غیر مستقیم به یکی از مهمترین پروندههای جنایی تاریخ بعد از انقلاب میپرداخت.
به گزارش آی سینما، با این حال کمتر کسی فکر میکرد کمتر از یک ماه پس از پایان جشنواره فجر سعید سعدی تهیهکننده تصمیم بگیرد در رقابت فشرده اکران نوروزی فیلم خود را در رقابت با چهار فیلم «من سالوادور نیستم»، «ابد و یک روز»، «پنجاه کیلو آلبالو» و «بادیگارد» روانه اکران کند. اما از آنجا که فیلم قابلیت جذب مخاطب را داشت با این تصور که فیلم میتواند به خوبی بفروشد تهیهکننده فیلم با سرگروهی «اریکه ایرانیان» آن را اکران کرد. از آن طرف فیلم «کفش هایم کو؟» به کارگردانی کیومرث پوراحمد هم در اکران نوروزی روی پرده رفت که البته این فیلم از همان ابتدا هم با توجه به جنس فیلم و داستانش فروش چندان بالایی برایش تصور نمیشد با این حال هر دو فیلم قربانی تبعیضی آشکار در بخش تعداد سالن سینما شدهاند که تاثیرات این تبعیض در خصوص فروش «خشم و هیاهو» بسیار محسوستر است. مدتی پیش سعید سعدی تهیه کننده «خشم و هیاهو» در گفتوگو با ایلنا در اعتراض به نداشتن سالنهای کافی برای اکران فیلم گفته بود: «از ابتدای فروردین 95 فیلم خشم و هیاهو فقط دو سالن تمام سانس دارد و بقیه سانسها چرخشی و تکسانس است. این مساله اصلاً خوشایند نیست و میخواهیم به این مساله اعتراض کنیم و آن را پیگیری کنیم تا روند اکران عادلانهتر شود و لااقل حق فیلم را بدهند.» نکتهای که هومن سیدی کارگردان فیلم هم در بیشتر گفتوگوهایش به آن اشاره کرده بود اما تهیهکننده و کارگردان فیلم «کفشهایم کو؟» انگار که خودشان هم از قابلیتهای فیلم برای جذب مخاطب خبر داشتند چندان به اتفاقات حول و حوش اکران اعتراض نکردند جز در بخش تیزرهای تلویزیونی!
نکته جالب ماجرا اینجاست که «خشم و هیاهو» و «کفش هایم کو؟» با اینکه هر دو جزو فیلم های اکران نوروزی هستند اما تعداد سالنهایشان از فیلمی که متعلق به اکران نوروزی نیست و حتی فرصت 7 هفتهای آن برای اکران گسترده به پایان رسیده کمتر است. فیلم «کوچه بینام» که از اکران سال 94 باقی مانده این روزها با 28 سالن سینما اکران خود را ادامه میدهد، اما «خشم و هیاهو» به عنوان فیلم اکران نوروز تنها 21 سالن در اختیار دارد و «کفشهایم کو؟» 15 سالن.
جالب است که اختلاف فروش فیلم «خشم و هیاهو» با «کوچه بینام» در یک هفته تنها 50 میلیون تومان بوده است این یعنی فیلمی که سالن کمتری در اختیار دارد در رقابتی بسیار نزدیک با فیلمی است که دو ماه از اکرانش گذشته و همچنان بیش از فیلم های اکران سال جدید فرصت دیده شدن دارد. جالبتر اینجاست که در پردیسهای سینمایی حتی تعداد سانسهایی که «کوچه بینام» به نمایش در میآید گاهی برابر و گاهی بیشتر از «خشم و هیاهو» است، برخی پردیسها مثل «آزادی» و «کورش» 4 تا 6 سانس به نمایش «کوچه بینام» اختصاص دادند اما سهم «خشم و هیاهو» 2 تا 4 سانس است در حالی که با مراجعه به سایت سینما تیکت و بررسی وضعیت پر یا خالی بودن سالنهای سینما به این نکته میرسیم که سالنهای نمایش دهنده فیلم تازه هومن سیدی در بیشتر مواقع ظرفیت تقریبا پری در هر سانس نمایش فیلم داشتهاند. اتفاقی که در برخی پردیسها و سالنها برای فیلم «کوچه بینام» رخ نداده است.
ضمن اینکه طبق قانون شورای صنفی نمایش در سال 94 هر فیلمی باید در طول 4 هفته اکران خود تمام سالنهای سینمای متعلق به خودش را در اختیار داشته باشد و پس از آن هم سه هفته میتواند با قانون کف فروش اکران خود را ادامه دهد یعنی در مجموع 7 هفته اما «کوچه بی نام» نهمین هفته اکران خود را میگذراند و هنوز بیشتر از «خشم و هیاهو» که به تازگی 4 هفته اکران اصلی خود را به پایان رسانده سینما دارد و از طرف دیگر فیلم سیدی از ابتدای اکرانش تا امروز هرگز نتوانسته به اندازه ای که نیاز دارد و حق طبیعی آن طبق قوانین شورای صنفی نمایش است سالن سینما و حتی سانس کافی در اختیار داشته باشد. اما مساله تبعیض در بحث تعداد سالنهای سینما تنها به «خشم و هیاهو» بر نمی گردد، فیلم «من سالوادور نیستم» هم در حال حاضر به تنهایی 151 سالن سینما در اختیار دارد و در بسیاری از سینماها هم در سانس های متعلق به دیگر فیلمها روی پرده می رود، در حالی که مجموع سالنهای سه فیلم دیگر اکران نوروز یعنی «ابد و یک روز»، «خشم و هیاهو» و «کفشهایم کو؟» 110 سالن است. «ابد و یک روز» هم با اینکه همپای فیلم «بادیگارد» می فروشد اما 23 سالن کمتر از بادیگارد در اختیار دارد. فیلم سعید روستایی در 74 سالن اکران میشود و فیلم «بادیگارد» در 97 سالن و اختلاف فروش این دو فیلم در هفته گذشته تنها 30 میلیون تومان بوده است. به نظر میرسد به دلیل اینکه فروش سینمای ایران در نوروز 95 رقمی فراتر از حد انتظار بوده سازمان سینمایی و شورای صنفی نمایش قانونهای موجود در این زمینه را به باد فراموشی سپرده اند تا به زعم خودشان سینمای ایران فقط بفروشد و این وسط اختیار تمام و کمال به دست سینماداران سپرده شده است. آنها نیز هر فیلمی را که صلاح بدانند در هر تعداد سانسی که صلاح بدانند و به جای هر فیلمی که صلاح بدانند اکران میکنند بیآنکه توجه چندانی به قانون و عدالت در زمینه اکران فکر کنند. البته سپردن اختیار اکران فیلمها به سینماداران اتفاقی بد نیست و چه بسا اگر به شکل اصولی و قانونمند رخ دهد بتواند به جهتگیری جریان اصلی سینمای ایران کمک کند اما در وضعیت فعلی این هرج و مرج اکران تنها برای بخشی از سینما سودآوری دارد نه همه آن.
ابتکار/صداوسیما زیر تیغ انتقاد خارجیها!وبسایت «گاردین» با انتشار گزارشی همراه با عکس، به شرایط صداوسیمای ایران در سالهای اخیر پرداخته و از کاهش مخاطبان تلویزیون خبر داده است.
به گزارش ایسنا، در این گزارش به موضوعاتی چون اختلاف صداوسیما با دولت یازدهم و همچنین انتقادهایی که به عملکرد صداوسیما در قبال پوشش مذاکرات هستهای و اخبار مربوط به برجام مطرح شده، اشاره شده است. «مخاطبانی که در سالهای اخیر از رسانه ملی ایران به فضای مجازی روی آوردهاند» موضوع دیگر گزارش گاردین است که در روزهای اخیر بر وبسایت این رسانه قرار گرفته است. این گزارش با جملاتی از یکی از استادان روزنامهنگاری ایران مبنی بر اینکه «کانالهای مجازی و شبکههای اجتماعی یک چالش بزرگ برای رسانه ملی ایران محسوب میشود، چراکه انحصار آنها را به خطر میاندازد» آغاز میشود. این مقاله با این رویکرد که «رسانه ملی ایران با استفاده از قدرت نرم، میخواهد اذهان و احساسات مردم را تسخیر کند» نوشته شده است و مثالهای را برای اثبات این موضوع آورده است که در میان آنها میتوان به پخش نشدن مصاحبه محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با عادل فردوسیپور در برنامه «90» اشاره کرد. در بخشی از این مقاله نوشته شده است، «رسانه ملی میزبان خوبی برای محمد جواد ظریف که به عقیده برخی یک قهرمان ملی است، نبوده است؛ چراکه مصاحبه ظریف با برنامه «90» به عنوان مشهورترین برنامه تلویزیونی، توسط مدیران رسانه ملی ایران پخش نشد.» طبق این مقاله، «رسانه ملی ایران بخواهد یا نخواهد، فضای مجازی راهش را در زندگی مردم ایران پیدا کرده است؛ علیرغم اینکه ذکر نام رییس جمهور اسبق ایران در مطبوعات و رسانه ملی این کشور ممنوع است، اما کلیپ منتشر شده او در شبکههای مجازی همانند تلگرام برای انتخابات اخیر (7 اسفند) باعث شده تا عده زیادی از مردم برای رای دادن به اصلاحطلبان تشویق شوند.» بخشی از گفتههای مهدی شکوری، مدیر سایت «آپارات» نیز در این گزارش آورده شده است؛ او میگوید: «برای اینکه یک مصاحبه یا کلیپهای دیگری در فضای مجازی منتشر شود، دیگر نیاز به کسب مجوز از مقامات دولتی نیست». شکوری که معتقد است «آپارات» ورژن ایرانی یوتوب(YouTube) است، بازدیدکنندگان این سایت را ماهانه 25 میلیون نفر اعلام میکند و میگوید: برای افزایش تعداد بازدیدکنندگان، «آپارات» برنامه گفتوگو محوری به اسم «دید در شب» با اجرای رضا رشیدپور را تولید کرده که مصاحبهای با محمد جواد ظریف نیز انجام شده است. شکوری میگوید: ما مجاز نیستیم که در تلویزیون تبلیغ کنیم. ولی اگر به ما اجازه پیشرفت ندهند، مردم به سایت یوتوب (YouTube) مراجعه میکنند. ما دوست داریم که با رسانه ملی همکاری کنیم. این یک موضوع ملی است. ما به کشورمان اهمیت میدهیم و نمیخواهیم که مردم به سایتهای خارجی مراجعه کنند. در بخش دیگری از این مقاله به صحبتهای محمد جواد ظریف در برنامه «دید در شب» اشاره میکند. وزیر امور خارجه ایران انتقاداتی از رسانه ملی دارد. او میگوید: رسانه ملی اخباری که مردم را خوشحال و باعث افتخار آنها میشود را منتشر نمیکند. دنیا توافق هستهای را به عنوان یک پیروزی برای ایران بیان میکند، چرا صداوسیما این کار را نمیکند؟ همچنین در این گزارش به کانال اینترنتی تی.وی پلاس و فیلم نت اشاره میشود و این دست از برنامههای اینترنتی را باعث جذب مخاطب میداند.
ابتکار/ایرادهای قانونی دلیل پیشنهاد انحلال شورای عالی سینماوزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید به دلیل ایرادهای قانونی، پیشنهاد انحلال شورای عالی سینما به کمیسیون فرهنگی دولت ارائه شده است.
به گزارش ایسنا، علی جنتی درباره موضوع مطرح شده در خصوص انحلال شواری عالی سینما که رسانه ای شده بود ، اظهار داشت: پایه و مبنای شورای عالی سینما از اساس محکم، اصولی و قانونی نبوده و در این مدت نیز عملا کارائی چندانی نداشته است. پیشنهاد انحلال شورای عالی سینما به کمیسیون فرهنگی دولت جهت بررسی و تصمیم گیری نهائی ارائه شده است. جنتی، ناکارآمدی و غیر فعال بودن شورای عالی سینما، همچنین ایرادات قانونی «کمیسیون تطبیق مصوبات دولت با قوانین» را از دلایل طرح این پیشنهاد عنوان کرد و افزود: به دلیل مغایرت مصوبه تشکیل شورای عالی سینما با قوانین، کمیسیون تطبیق مصوبات آن را مردود دانسته و رئیس مجلس شورای اسلامی رسما آن را برای اصلاح برگردانده بود اما عملا هیچ اصلاحی صورت نگرفته است. شورای عالی سینما با هدف وضع سیاست های کلان سینمای کشور و ساماندهی به وضعیت سینماگران و توجه به زیرساخت های سینمایی شکل گرفت اما در عمل نتوانسته موفق عمل کند. مدیریت حوزه سینما از وظایف ذاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و این وزارتخانه از آغاز دولت یازدهم با جدیت پیگیر مسائل مرتبط با سینما بوده و تحولات مثبتی نیز در این حوزه اتفاق افتاده است.
اعتماد/مصايب كپيرايت باز هم داستان ساخت
عتيق رحيمي: كتابم را براي شخص ناشر امضا كردم به يادگار، نه براي حق برگردان آنناشر: رضايت نويسنده را ميگيريم
عتيق رحيمي نويسنده افغان ساكن اروپاست كه چند روز پيش به ترجمه آثارش در ايران كه از سوي نشر ثالث منتشر شده اعتراض كرد. كتابهايي كه در اصل به فارسي نوشته شده اما مهدي غبرايي آنها را از انگليسي به فارسي ترجمه كرده است. مهدي غبرايي در اينباره توضيح داده بود كه با توجه به اينكه برخي از اين آثار به فارسي دري نوشته شده بود ناشر تصميم گرفت اين آثار به فارسي رايج در ايران ترجمه شود، زيرا بعضي مفاهيم فارسي دري در ايران فهميده نميشود. اما بعد از اين حرفها عتيق رحيمي به اين موضوع واكنش نشان داده و يادداشتي در اينباره نوشت او در بخشي از يادداشت نوشته بود: «زماني كه با آقاي جعفريه در پاريس ديدار و گفتار داشتم، صحبت از ترجمه يك كتاب بود، كتابي با عنوان «لعنت بر داستايوفسكي». ولي ايشان ادعا دارند كه گويا صرف با «تقديم و امضاي همه كتابهايم» براي ايشان، حقوق برگرداندن همه را هم به ايشان واگذار كردهام! پس در اين صورت، همه خوانندگانم در چهار گوشه دنيا كه كتابي از من و با امضاي من دارند، حق برگرداندن، چاپ و پخش آثارم را نيز ضميمه دارند! افسوس كه تا حال به چنين قانوني پي نبرده بودم، ورنه حقوق بسا از شاهكارهاي جهاني را از آن خود ميساختم!»عتيق رحيمي يادداشت خود را اينگونه تمام ميكند: «به هر ترتيب، به حيث نويسنده اين آثار سرگردان، از بنگاه نشريات ثالث خواهانم كه به عنوان يك بنگاه مهم و بس معتبر، آن هم از سرزمين بافرهنگ و متمدني چون ايران، در اين مورد با تمام مسووليت برخورد كند و چاپ و پخش كتابهايم را متوقف سازد. زيرا چنين عملي، اهانتي است نهتنها در برابر زبان فارسي، بلكه در برابر نويسندگي، كار ترجماني و پيشه بس حساس نشرياتي فرهنگ دو سرزمين همزبان و همريشه. نشر ثالث بعد از به وجود آمدن اين حاشيهها حالا متني را به ايسنا داده است كه در آن توضيحاتي در اينباره داده: « گفتوگو براي ترجمه كليه آثار آقاي عتيق رحيمي - تاكيد ميشود كليه آثار ايشان - به فارسي از روي نسخه انگليسي كه شخص نويسنده در اختيار نشر ثالث قرار دادند، حدود دو سال پيش با نويسنده آغاز شد. مدتي بعد از گفتوگو و توافق با ايشان نشر ثالث پس از بررسي و رايزني براي انتخاب مترجم با آقاي مهدي غبرايي، مترجم كاردان و شايسته، قرارداد تنظيم كرد. مدتي بعد آقاي رحيمي مترجمي را معرفي كردند كه آثارشان را از فرانسه به فارسي ترجمه كنند و براي نمونه ترجمه «لعنت به داستايوسكي» را براي ناشر فرستادند. به دلايلي از جمله قرارداد فيمابين با مترجم به اطلاع نويسنده رسيد كه ناشر و تحريريه نشر صلاح ميدانند كتاب به ترجمه آقاي غبرايي، مترجم شاخص، منتشر شود. به هر روي، آقاي عتيق رحيمي كاملا در جريان ترجمه اين كتابها بودند و تصور ناشر اين بود كه آنچه قبلا به فارسي منتشر شده است در نسخه فرانسه يا انگليسي توسط نويسنده بازبيني و ويرايش شده است كه اكنون خواهان ترجمه آن هستند اما همگان حق تغيير عقيده دارند و هيچكس نيز مصون از فراموشي نيست. چنان كه آقاي رحيمي در يادداشت اخيرشان از گفتوگو براي ترجمه و چاپ تنها يك كتاب (لعنت به داستايفسكي) گفتهاند و حال آنكه دستخط و امضاي ايشان براي چاپ كتابي ديگر (سنگ صبور) نيز در دفتر نشر ثالث موجود است. به هر روي نشر ثالث رعايت حقوق پديدآورندگان را شرط فعاليت خود ميداند و اين درسي است براي ناشر كه هرگز به گفتار شفاهي، حتي گفتار آنان كه بسيار برايشان احترام قايل است، بسنده نكند و در نظر داشته باشد هستند ديگراني كه هميشه مترصد يافتن بهانهاي براي برپاكردن محفلي هستند كه سودايش نه فرهنگ است و نه ادب. ناشر همه توان خود را به كار خواهد گرفت كه ضمن جلوگيري تا حد امكان از تكرار وضعيت مشابه، رضايت نويسنده محترم و مترجم گرامي حاصل آيد.»
اطلاعات/آیتالله العظمی جوادی آملی: سینما باید زبان مشترک همه جهانیان باشد
دکترحجتالله ایوبی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه جمعی از هنرمندان سینمایی کشور با حضور در بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء با حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی دیدار و گفتگو کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی اسراء، آیتاللهالعظمی جوادی آملی در این دیدار با تاکید بر این نکته که هنر بهویژه سینما، باید محل تجلی حق و حقیقت باشد؛ اظهار داشتند:
باید توجه داشت که سینما، یک رسانه مجازی نیست؛ هرجا که فکر و اندیشه و هنر در جریان است فضا فضای حقیقت است لذا همه ما در فضای حقیقت زندگی میکنیم، کسانی که از برخی هنرها و رسانهها به «مجازی» یاد میکنند اگر راه اندیشه را راه مستقیم میدانستند هرگز از این فضا به فضای مجازی یاد نمیکردند.
ایشان خاطرنشان کردند: بسیاری از جوامع بشری با حس و تجربه حسی زندگی میکنند و نه تجرید، تجرید به حکماء تعلق دارد، بشر در یک قرن گذشته با از سر گذراندن جنگ جهانی اول و دوم و جنگهای نیابتی اخیر، تجربه کرده و فهمیده است که با جنگ، کشتار و زور نمیشود جهان را اداره کرد منتهی راه بعدی و جایگزین آن را بلد نیست! کشتن نه! جنگ نه! اما چه؟
آیتاللهالعظمی جوادی آملی بشر امروز را موجودی در جستجوی گمشده حقیقی خود معرفی کردند و ابراز داشتند:غربیها خیال کردند که سرگرمیهای بشری میتواند خلأ معنوی بشر امروز را پر کند در حالی که بشر یک گمشدهای دارد و آن گمشده مشترکات فطرت است؛ همه انسانهای جهان یک زبان مشترک دارند.
ایشان با اشاره به تاثیرگذاری بسیار رسانه سینما در نهادینهسازی فرهنگ وحیانی افزودند: قرآن کریم زبان مشترک همه انسانهای جهان را کاملاً بیان میکند و میفرماید من همه جهان را با یک عنصر مشترک آفریدهام و آن «حق» است؛ یعنی مصالح ساختمانی همه جهان حق و حقیقت است و هاضمه جهان، باطل را قبول نمیکند. از طبیعت که به مرحله بالاتر یعنی مرحله فطرت برسیم دیگر دروغ، فریب، خیانت و ترک وفای عهد را هیچ کس نمیپذیرد. این حرف از سخنان بینالمللی اسلام است که انسان با انسان بیایمان میتواند زندگی کند اما با انسان بیاَیمان یعنی کسی که وفای به عهد ندارد و به پیمان خود وفادار نیست نمیتواند زندگی کند. زبان مشترک بشر، زبانی است که این پیمان را تحکیم میکند و سینما این قدرت را دارد که ایمان و وفای به عهد را در جامعه متعالی کند و این را همه افراد جهان میپذیرند. لذا زبان سینما باید زبان مشترک همه جهانیان یعنی زبان فطرت باشد.
آیتاللهالعظمی جوادی آملی در ادامه، فرهنگ اصیل و غنی کشور را یادآور شدند و اذعان داشتند:فرهنگ غنی کشور به وسیله زبان مشترک بین همه افراد جهان قابل انتقال به دیگر تمدنهاست؛ اکنون بسیاری از سخنان اسلام را جهان به راحتی میپذیرد؛ مانند وفای به عهد و حفظ حریم شخصی افراد، اگر این زبان مشترک به یک زبان معقول تبدیل شود و ما بتوانیم این معقول را هنرمندانه محسوس کنیم، جامعه استقبال میکند و هنر این قدرت را دارد تا در جامعه تأثیر بگذارد و جامعه را به جامعهای که دروغ نمیگوید، خیانت و اختلاس نمیکند و فریب نمیدهد و حتی بالاتر از آن، تبدیل کند.
ایشان در فراز دیگری از سخنان خود ضمن ابراز امیدواری جهت ساخت فصلهای بعدی فیلم سینمایی محمد رسولالله(ص) خاطرنشان کردند: آموزههای پیامبر مربوط به زبان مشترک همه افراد جهان است، فیلم محمد رسولالله(ص)، پاسخی محکم به شبهات و تحریفات مطرح شده توسط سلمان رشدی و امثال اوست چرا که تنها ابزاری که میتواند با زبان زنده، پاسخ سلمان رشدیها را بدهد همین هنر است که امیدواریم قسمتهای مربوط به جوانی و بعثت پیامبر نیز ساخته و اکران شود تا جهانیان بیش از پیش با ابعاد حقیقی وجود مبارک پیامبر اسلام آشنا شوند. ایشان با بیان روایتی از رسول اکرم در خصوص اجازه ورود مسیحیان به مسجد جهت عبادت بیان داشتند:برخی تنگنظریها در محدوده سینما کاری از پیش نمیبرد، آن وسعت نظر پیامبر(ص) بود که باعث شد مسیحیانی که جهت عبادت با اجازه پیامبر وارد مسجد مدینه شدند پس از مدتی ناقوس خود را کنار گذاشته و به اسلام متمایل شوند.
آیتاللهالعظمی جوادی آملی در توصیه به عموم هنرمندان به ویژه سینما گران اظهار داشتند:هنر باید با فقه و اخلاق یک تعامل مشترک داشته باشد. هنرمندان باید با کتب عمیق علمی که از بزرگان به ما رسیده است مانند کتب عقلی و آثار بزرگانی همچون عطار، مولوی و سنائی آشنا باشند و مایه هنری خود را از آنها دریافت کنند.
ایشان هنر را ابزار بیداری انسان از خواب غفلت دانستند و ابراز داشتند: در مقام مثال سینمای غرب مانند برخی از آهنگهاست که انسان را به خواب فرو میبرد اما برخی از آهنگها انسان را بیدار میکند؛ ممکن است آهنگی که جلوی خواب انسان را میگیرد در ابتدا برای او ناخوشایند باشد اما بعد از مدتی انسان از این بیداری و هشیاری خرسند خواهد شد، سینمای ما باید همانند اینگونه آهنگها باشد که خوابیدهها را بیدار میکند .
ایشان ادامه دادند: ما در این جهان مانند افراد خوابی هستیم که خواب میبینیم اما خواب ما تعبیری دارد که پس از این جهان چه خبر است؟! از کجا آمدهایم و به کجا میرویم؟! هر رؤیایی یک تعبیری دارد که معبّر میتواند آن را بفهمد، باید از ظاهر خواب عبور کرد و به باطن آن پی ببرد. هنر اگر توانست ما را به آن مقصد اصلی برساند و معبّر ما باشد و ما خوابیدهها را بیدار کند و هنر معقول باشد، خواهد توانست جامعه را احیا کند.
آیتاللهالعظمی جوادی آملی تناسب بین محتوا و فرم را از الزامات آثار هنری و بلکه همه آثار علمی دانستند و بیان داشتند: اگر محتوا غنی باشد اما خط خوانا نباشد کسی رغبت نمیکند به محتوا توجه کند اما اگر خط زیبا بود انسان رغبت میکند تا محتوا را نیز بررسی کند، لذا هنر حرف اول را میزند چرا که به همه حواس عنایت میکند؛ سینما همه حواس را تأمین میکند، این رسانه حیف است که مانند هنر غرب فقط خیال انسان را تأمین کند، ما باید مرز هنر حقیقی را از هنر سطحی کاملاً جدا کنیم، هنرمندان باید در پی هنر کوثری باشند و توجه داشته باشند که فرق جوهری هنر حقیقی و هنر کاذب این است که هنر کاذب انسان را میخواباند اما هنر حقیقی انسان خوابیده را بیدار و هشیار میکند و در جامعه تأثیر مثبت میگذارد.
قبل از این جلسه دکتر ایوبی و همراهان از قسمتهای مختلف معاونت هنر و رسانهای بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء و فعالیتهای آن بازدید کردند.
ایران/جنتی در دیدار با کمیسیونر آموزش، فرهنگ، جوانان و ورزش اتحادیه اروپا پیشنهاد داد
برگزاری جشنوارههای فرهنگی هنری ایران در اتحادیه اروپاوزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: برجام باعث شده روابط بین ایران با کشورهای اروپایی بهتر از گذشته شود و امیدوارم با فضای جدید ایجاد شده، به برقراری و گسترش روابط با این کشورها برسیم. جنتی عصر شنبه در دیدار با کمیسیونر آموزش، فرهنگ، جوانان و ورزش اتحادیه اروپا با تأکید بر نقش بسزای این اتحادیه در نزدیکی و پیوند فرهنگ ملتها با یکدیگر اظهارداشت: باید به تنوع فرهنگ در جهان بیشتر توجه کنیم تا یکنواخت بودن آن، زیرا از طریق این تنوع میتوان فرهنگها را بیشتر شناخت و ملتها و دولتها تعامل بیشتری با یکدیگر داشته باشند.
وی با تأکید بر این مطلب افزود: ایران کشوری با سابقه فرهنگی و تمدنی دیرینه است و در گذشته هم رابطه و همکاریهای خوبی بین ایران و اتحادیه اروپا وجود داشته است. او ادامه داد: برجام باعث شده روابط بین ایران با کشورهای اروپایی بهتر از گذشته شود و امیدواریم با فضای جدید ایجاد شده، به برقراری و گسترش روابط با این کشورها برسیم. جنتی با اشاره به مجموعه فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: ارتقای سطح فرهنگی جامعه ایرانی از طریق ابزارهای موجود در این وزارتخانه مانند فیلم، کتاب، هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی، موسیقی و... از رسالتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محسوب میشود.
وی افزود: تعامل و همکاری سازنده با سایر دولتها و ملتها در زمینه فرهنگ و هنر و استفاده از تجربیات آنها و همچنین انتقال فرهنگ و تمدن ایرانی به سایر کشورها از دیگر رسالتها و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
عضو کابینه دولت تدبیر و امید با تأکید بر اینکه ایران در زمینه تولید فیلم سینمایی از جمله کشورهای برجسته منطقه محسوب میشود، ادامه داد: بسیاری از فیلمهای ایرانی در بسیاری از جشنوارههای بینالمللی از جمله اسکار، کن و سایر جشنوارههای بینالمللی جوایزی دریافت کرده است. وی گفت: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان یکی از نهادهای حاکمیتی در حوزه فرهنگ و هنر کشور تلاش میکند به نویسندگان و نخبگان کمک کند تا بتوانند دانش خود را از طریق تألیف و نوشتن کتابها به دیگران منتقل کنند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: در فضای جدید ایجاد شده بین ایران و اتحادیه اروپا میتوان در زمینههای برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای فرهنگی و هنری در ایران و کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز همکاریهای دوجانبه داشت. وی با اشاره به ارتباط ایران با بسیاری از کلیساها و سایر ادیان افزود: گفتوگوی ادیان و تعامل با کلیساها و... در نزدیکی و شناخت فرهنگ و تمدن بین کشورها نقش بسزایی میتواند ایفا کند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان بر همکاریهای موزهای، دانشگاهی، موسیقی و... ایران با کشورهای عضو اتحادیه اروپا تأکید کرد. همچنین در این دیدار «تیبرو ناوراکسیسکس» کمیسیونر آموزش، فرهنگ، جوانان و ورزش اتحادیه اروپا گفت: در قالب احیای دوباره گفتمان و تقریب مذاهب میتوان گفتوگوی بین ادیان را توسعه داد. وی با اشاره به اینکه نخستین بار است که به ایران سفر کرده ادامه داد: همکاریهای گستردهای میتوان بین ایران و اتحادیه اروپا در زمینههای آموزش عالی داشت. کمیسیونر آموزش، فرهنگ، جوانان و ورزش اتحادیه اروپا گفت: توسعه همکاریهای فرهنگی و هنری از جمله ضروریات است زیرا فرهنگ بهترین وسیله برای گسترش مناسبات بین ملت هاست. وی افزود: ایران در زمینه فرهنگ دارای دانش و تجربیات خوبی است و در حوزه حفظ میراث فرهنگی و اسناد میتواند با اتحادیه اروپا همکاریهای خوبی داشته باشد. تیبرو ناوراکسیسکس با اشاره به اقدامات افراط گرایان در کشورهای اروپایی ادامه داد: اگر دانشآموزان بیشتر با مذاهب و فرهنگ و نمادهای اعتقادی دیگران آشنایی یابند احتمال بروز درگیری کمتر میشود و در این میان نقش فرهنگی بسیار تأثیرگذار است.
جام جم/جامجم نقش تبلیغات شبکههای فارسیزبان ماهواره بر فروش فیلمهای سینمایی را بررسی میکند
پارازیتهای آگهی مآبوسط سریالهای خیانتخیز ترکیه شبکه جم، ناگهان چشمتان میافتد به سر تراشیده عطاران در «من سالوادور نیستم» و چهره رنجور فرهاد اصلانی در «کوچه بینام» و شوخ و شنگی شخصیت های کارتونی «50 کیلو آلبالو» و داد و فریادهای پیمان معادی و دوستان در «ابد و یک روز». میان دغدغههای ذهنی سرانجامِ گوزل و برگریزان و نبرد گلها دو پرسش مطرح میشود؛ این که تیزرهای سینمایی چگونه سر از شبکههای فارسیزبان ماهوارهای درآوردهاند و اینکه پخش شبانهروزی این آنونسها و فیلمهای تبلیغاتی چقدر در استقبال تماشاگران و فروش آنها نقش داشته است؟
به گزارش جامجم ، در قانونی به نام ممنوعیت بهکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره بصراحت از ممنوعیت تبلیغ در شبکههای غیرمجاز ماهوارهای سخن گفته شده و از برخورد وزارت ارشاد و نهادهای نظارتی و قضایی با متخلفان صحبت به میان آمده است. اما چرا و چگونه فیلمهای سینمایی جمهوری اسلامی ایران در شبکههای فارسیزبان تبلیغ میشوند و چرا وزارت ارشاد و قانون در اینباره موضع انفعالی دارند و اقدامی موثر، پیشگیرانه و بازدارنده انجام نمیدهند؟
اول باید به این پرسش پاسخ داد که چگونه این تیزرها به شبکههای آن سوی آبها راه پیدا میکند؟ برای پاسخ به این سوال، سراغ دو نفر از تهیهکنندههایی رفتیم که فیلمهای آنها روی اکران است و از قضا تیزرهای تبلیغاتی این آثار هم از برخی شبکههای فارسیزبان ماهوارهای پخش میشود.
شور و نشاط و اکرانمنصور لشکری قوچانی، تهیهکننده فیلم «کوچه بینام» در گفتوگو با جامجم بر قانونمداری و احترام به قانون از سوی همه از جمله صاحبان آثار سینمایی تاکید میکند و درباره پخش تیزرهای این فیلم در برخی شبکههای فارسیزبان ماهوارهای میگوید: اینکه بگویم از پخش این تیزرها از این شبکهها خبر ندارم که سخن درستی نیست، اما اینطوری نبوده که خود من به عنوان تهیهکننده اثر آن را برای تبلیغ به این شبکهها داده باشم؛ بلکه ما با یک شرکت خارجی قرارداد بستیم و تیزر این فیلم را برای اکران جهانی در اختیار آنها قرار دادیم، اینکه این تیزر چگونه از آن شبکهها سردرآورده، من بیاطلاع هستم.
تهیهکننده فیلمهای عصر یخبندان و خط ویژه ادامه میدهد: به نظرم دلیل اصلی استقبال مردم از فیلمها در نوروز امسال را نباید مربوط به تبلیغات ماهوارهای دانست.
لشکری قوچانی درباره اکران خارجی فیلمی نظیر کوچه بینام هم توضیح میدهد: این فیلم الان در چند سینمای آمریکا و کانادا اکران میشود و تقاضا برای نمایش در سینماهای دیگر آن کشورها هم رو به افزایش است. نحوه نمایش در آنجا هم به این صورت است که یک سینما را در هر شهر برای اکران انتخاب میکنیم و پس از پایان نمایش، سینما و شهر دیگری را برای اکران برمیگزینیم. این فیلم عموما برای مخاطب ایرانی به نمایش درمیآید، اما چون زیرنویس انگلیسی دارد، تماشاگر غیرایرانی هم میتواند به تماشای آن بنشیند. این تهیهکننده که ساخت مجموعه موفق «گپ» را برای شبکه برونمرزی سیما دارد، در پایان میگوید: خودم از خوانندگان همیشگی روزنامه جامجم هستم و نسبت به خوب و خدمتگزار بودن مدیران رسانه ملی آگاهی دارم، امیدوارم مشکلات و موانعی که درباره پخش نشدن تیزر برخی فیلمهای سینمایی از تلویزیون وجود دارد، با صحبت و تفاهم برطرف شود.
کدام مخاطبسعید سعدی، تهیهکننده فیلم «خشم و هیاهو» هم درباره این موضوع به جامجم میگوید: در همان اوایل اکران، چند تیزر تبلیغاتی فیلم خشم و هیاهو از تلویزیون پخش شد، اما بعدا و وقتی بدون اطلاع و تصمیم ما آنونس این کار از شبکههای فارسی زبان ماهواره پخش شد، تلویزیون دیگر تیزر فیلم ما را پخش نکرد. مسئولان این شبکهها با شرکتی که ما برای پخش و اکران جهانی قرارداد منعقد میکنیم، وارد مذاکره میشوند و تیزر فیلمها را از آن طریق به دست میآورند و منتشر میکنند که دیگر ارتباطی به ما ندارد.
این تهیهکننده سینما درخصوص پخش جهانی فیلمهای داخل هم توضیح میدهد: مسئولیت پخش و نمایش جهانی این فیلم را خانم نسرین میرشک در فرانسه بهعهده دارند و حضور و نمایش خارجی با هماهنگی ایشان صورت میگیرد.
قانون لق ممنوعیتدر ادامه برای شفافیت موضوع تبلیغ فیلمهای سینمایی در شبکههای ماهوارهای سراغ معاون حقوقی، امور مجلس و امور استانهای وزارت ارشاد رفتیم تا تصریح و تذکر قانونی را از زبان او بشنویم.
حسین نوشآبادی در این خصوص به جامجم میگوید: براساس قانون ممنوعیت بهکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره، هرگونه نشر آگهیهای تبلیغاتی از طریق برنامههای ماهوارهای ممنوع است. در ماده 10 این قانون هم تصریح شده است که وزارت ارشاد با همکاری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و سازمانهای ذیربط موظف است با استفاده از اهرمهای حقوقی و بینالمللی در جهت حراست از مرزهای فرهنگی کشور و حفظ کیان خانواده علیه برنامههای مخرب و مبتذل ماهوارهای اقدام لازم را انجام دهند.
با این حال وقتی از نوشآبادی میپرسیم که چرا برخورد نمیکنند و میگوید: درباره پخش تیزر فیلمهای سینمایی کشور در شبکههای ماهوارهای هنوز جرمی احراز نشده است.
به نظر می رسد از مدیران وزارت ارشاد باید خواست تا یک بار دیگر قوانین منع تبلیغ و استفاده از ماهواره به خصوص ماده 13 همین آییننامه را مرور کنند.
حمایت بیدریغ صداوسیما از هنر هفتمبا مروری سریع در فضای حمایتی فرهنگی و هنری موجود در کشور به آسانی میتوان پی برد که در زمینه سینما تا به امروز بیشترین همکاری از طرف رسانه ملی و شبکههای رادیویی و تلویزیونی در پخش آگهیها صورت گرفته و صداوسیما به تکلیف واقعی خود درخصوص سینما بخوبی عمل کرده است.
این آمار در حالی است که شبکههای استانی نیز به این امر به صورت بومی پرداختهاند که در آمار در نظر گرفته نشده است .به عبارتی، با احتساب تبلیغاتی که از مراکز پخش شدهاند این رقم به مراتب بیشتر خواهد شد. این حمایت در شرایطی رخ داده که به تعبیر دکتر داود نعمتی انارکی، رسانه ملی خطوط قرمز خود را در پخش آگهیهای فیلمها به دلیل حمایت از صنعت سینمای کشور بسیار کاهش داده و در بسیاری موارد حدود 90 درصد تخفیف به آگهیهای فرهنگی تعلق میگیرد؛ حتی پخش آگهی فیلمهای سینمایی بنابر آمار اعلام شده، کاملا رایگان بوده که آخرین نمونه آن را میتوان در ساخته تاثیرگذار ابراهیم حاتمیکیا یعنی فیلم «بادیگارد» ملاحظه کرد.
نقش مهم رسانه ملی در فروش فیلمهانوشآبادی فروش بالا و 20 میلیاردی فیلمهای سینمای ایران در نوروز را مرتبط با تبلیغ در ماهواره نمیداند و میگوید: بیشتر از تبلیغات ماهوارهای، این کیفیت خود فیلمها، شهرت بازیگران و عوامل، توزیع و تبلیغ مناسب از سوی رسانه ملی و فضای مطبوعات و تبلیغات محیطی است.
جوان/جشنواره جهاني هنر مقاومت با تمام مشكلات به پيش ميرود
خواب سنگين نهادهاي فرهنگي بدون دغدغه فرهنگي
چهارمين جشنواره جهاني هنر مقاومت در حالي كه با مشكلات عديده مالي روبهرو است به مسير خود ادامه ميدهد و با وجود رايزني با نهادهاي مهم فرهنگي كشور، این نهادها حاضر به همكاري و مساعدت با اين جشنواره كه پرچمدار هنر مقاومت در جهان است، نشدهاند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
جشنواره جهاني هنر مقاومت به صورت دوسالانه برگزار ميشود و متولي برگزاري آن مانند ديگر جشنوارههاي بين المللي كشورمان كه با موضوع و عنوان مقاومت فعاليت دارند، بنياد فرهنگي روايت است. اختتاميه چهارمين دوره اين جشنواره آذرماه امسال برگزار خواهد شد. سيدمجتبی نوريان، مدير روابط عمومي جشنواره جهاني هنر مقاومت در گفت و گو با «جوان» از روند برگزاري ميگويد.
جشنوارهاي با شعار كفرستيزياولين جشنواره جهاني هنر مقاومت در سال 85 برگزار شد. نوريان درباره اهداف برگزاري اين جشنواره كه امسال چهارمين دورهاش را پيش رو داريم، ميگويد: جشنواره جهاني هنر مقاومت به منظور گسترش فرهنگ و هنر مقاومت كه همان هنر پايداري و كفرستيزي است، شكل گرفت و تلاش دارد تا با كشف استعدادهاي جوان و افراد مستعد كه توانايي خلق آثار با مفهوم مقاومت دارند بتواند از طريق هنر و آثار هنري به توسعه مفهوم مقاومت در جهان بپردازد.
تلاش براي استفاده از ظرفيت رسانهمدير روابط عمومي چهارمين جشنواره جهاني هنر مقاومت، با اشاره به اينكه پيش از اين توان رسانههاي خارجي در پوشش جشنواره جهاني مقاومت و ديگر جشنوارههاي مرتبط كمتر استفاده شد، برنامهريزي براي پوشش گسترده دوره چهارم جشنواره توسط رسانههاي خارجي را يكي از شاخصههاي اين دوره از جشنواره جهاني مقاومت اعلام ميكند و ميافزايد: تمهيداتي صورت گرفته تا خبرنگاران و رسانههاي خارجي بتوانند پوشش خوبي از اين جشنواره داشته باشند، از اكثر رسانههاي مهم جهان دعوت شده و تمهيداتي براي پوشش زنده تلويزيوني جشنواره توسط شبكههاي برونمرزي نيز انديشيده شده است. وي ميگويد: جشنواره جهاني هنر مقاومت رخداد بزرگي است و نياز است كه رسانههاي خارجي در آن حضور پر رنگي داشته باشند. پيش از اين نسبت به تأثير پوشش رسانههاي خارجي از جشنواره چندان توجهي نشده بود و در دوره سوم جشنواره هنر مقاومت رسانههاي داخلي خيلي خوب حضور داشتند و رسانههاي خارجي بسيار ضعيف عمل كردند. حتي جشنوارههاي مهمي مانند جشنواره كاريكاتور غزه با وجود اينكه اهميت زيادي داشت، بازتاب خارجي پيدا نكرد. در عوض كار رسانهاي خوبي درباره مسابقات كاريكاتور «هولوكاست» و «داعش» انجام شد. به طوري كه بسياري از رسانههاي خارجي و حتي شبكههاي تلويزيوني رژيم صهيونيستي به پوشش جشنواره كاريكاتور«داعش» پرداختند. مدير روابط عمومي بنياد فرهنگي روايت تأكيد ميكند: 120 رسانه خارجي مسابقه كاريكاتور داعش را تيتر اخبار خود كردند و براي ما جالب بود كه حتي هاآرتص اسرائيل و شبكههاي تلويزيوني امريكايي و اروپايي خبر اين جشنواره را پوشش دادند، اخبار اين جشنواره و تيترهاي خوب رسانههاي خارجي باعث شد تا ارتباط ميان داعش، امريكا و اسرائيل مشخص شود.
تأثيرات سوء كاهش بودجهكاهش بودجه جشنواره جهاني مقاومت باعث شده است تا تعداد رشتههاي اين جشنواره از 12 رشته در دوره سوم به پنج رشته در دوره چهارم كاهش پيدا كند. نوريان با انتقاد شديد از كاهش اعتبار برگزاري جشنواره جهاني مقاومت ميگويد: در همه جاي جهان تلاش ميشود فعاليتهاي فرهنگي را گسترش ميدهند، اما با كاهش بودجه مجبور شديم رشتههاي جشنواره را كاهش دهيم تا بتوانيم جشنواره را سرپا نگه داشته و آن را اجرا كنيم. مدير روابط عمومي جشنواره هنر مقاومت ميگويد: در زماني كه رهبر معظم انقلاب ميفرمايند من بعضي از شبها به خاطر دغدغه فرهنگي خوابم نميبرد، انگار برخي از مديران فرهنگي ما از سر شب تا صلاه ظهر بدون دغدغه در خواب هستند. وي ميافزايد: ما با نهادهاي مختلف فرهنگي گفت و گو كرديم و از آنها براي برگزاري جشنواره كمك خواستيم، اما متأسفانه هيچ كدام كمك نكردند، حوزه هنري، سازمان تبليغات اسلامي، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و شهرداري هيچ كدام حاضر به همكاري نشدند، در صورتي كه اين كوتاهي در پرداختن به هنر مقاومت تبعات جدي را براي كشورمان در پي خواهد داشت.
اصفهان ميزبان جشنواره!مديران جشنواره جهاني هنر مقاومت در حال رايزني هستند تا اختتاميه اين جشنواره بين المللي را در پايتخت فرهنگي و هنر ايران يعني شهر تاريخي اصفهان برگزار كنند. نوريان درباره رايزنيها براي توافق با مسئولان شهر اصفهان ميگويد: اصفهان نسبت به ديگر شهرهاي كشورمان بيشترين تعداد هنرمندان تجسمي را دارد و به دنبال جلب مشاركت شهرداري اصفهان هستيم تا با مشاركت در برگزاري جشنواره، اصفهان ميزبان برگزاري جشنواره در دورههاي بعدي نيز باشد. وي ميگويد: در اين دوره پنج رشته طراحي، نقاشي، كاريكاتور، كارتن و هنرهاي حجمي با محورهاي جنگ نرم، فلسطين، داعش، يمن، آل سعود و استكبار ستيزي براي جشنواره هنر مقاومت در نظر گرفته شده است. مدير روابط عمومي چهارمين جشنواره جهاني مقاومت درباره برنامههاي ويژهاي كه در دوره چهارم جشنواره بين المللي هنر مقاومت برگزار خواهند شد، توضيح داد: در اين دوره از هنرمندان و چهرههاي بين المللي دعوت شده تا در جشنواره حضور داشته باشند، توليد و پخش ويژه برنامههاي تلويزيوني و پخش زنده جشنواره از طريق شبكههاي داخلي و خارجي، توليد تيزر چند زبانه براي معرفي جشنواره، توليد برنامههاي راديويي و پخش نشست خبري از شبكههاي برونمرزي از جمله برنامههايي است كه در اين دوره جشنواره در نظر گرفته شده است. لازم به ذكر است اولين نشست خبري اين جشنواره روز پنجم ارديبهشت ماه در سالن اسوه برگزار خواهد شد و طي آن اخبار تكميلي درباره آنچه در جشنواره هنر مقاومت برگزار خواهد شد، اطلاعرساني ميشود.
جوان/حضرت آيتالله العظمي جوادي آملي در ديدار رئيس سازمان سينمايي: فيلم محمد رسولالله(ص) پاسخي محكم به سلمان رشدي و امثال اوست
حضرت آيتالله العظمي جوادي آملي در دیدار با ايوبي معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ضمن تجلیل از فیلم سینمایی محمد رسوالالله(ص) این فیلم را پاسخ محكمي به شبهات و تحريفات مطرح شده توسط افرادی مانند سلمان رشدي عنوان کرد.
آيتالله العظمي جوادي آملي در اين ديدار با تأكيد بر اين نكته كه هنر به ويژه سينما بايد محل تجلي حق و حقيقت باشد؛ اظهار داشتند: بايد توجه داشت كه سينما، يك رسانه مجازي نيست؛ هرجا كه فكر و انديشه و هنر در جريان است، فضا، فضاي حقيقت است بنابراين همه ما در فضاي حقيقت زندگي ميكنيم، كساني كه از برخي هنرها و رسانهها به «مجازي» ياد ميكنند، اگر راه انديشه را راه مستقيم ميدانستند، هرگز از اين فضا به فضاي مجازي ياد نميكردند. آيتالله جوادي آملي با اشاره به تأثيرگذاري بسيار رسانه سينما در نهادينهسازي فرهنگ وحياني افزودند: قرآن كريم زبان مشترك همه انسانهاي جهان را كاملاً بيان ميكند و ميفرمايد من همه جهان را با يك عنصر مشترك آفريدهام و آن «حق» است؛ يعني مصالح ساختماني همه جهان حق و حقيقت است و هاضمه جهان، باطل را قبول نميكند. از طبيعت كه به مرحله بالاتر يعني مرحله فطرت برسيم ديگر دروغ، فريب، خيانت و ترك وفاي عهد را هيچكس نميپذيرد. اين حرف از سخنان بينالمللي اسلام است كه انسان با انسان بيايمان ميتواند زندگي كند، اما با انسان بي اَيمان يعني كسي كه وفاي به عهد ندارد و به پيمان خود وفادار نيست، نميتواند زندگي كند. زبان مشترك بشر، زباني است كه اين پيمان را تحكيم ميكند و سينما اين قدرت را دارد كه ايمان و وفاي به عهد را در جامعه متعالي كند و اين را همه افراد جهان ميپذيرند. بنابراين زبان سينما بايد زبان مشترك همه جهانيان يعني زبان فطرت باشد. آيتالله العظمي جوادي آملي در ادامه، فرهنگ اصيل و غني كشور را يادآور شدند و اذعان داشتند: فرهنگ غني كشور به وسيله زبان مشترك بين همه افراد جهان قابل انتقال به ديگر تمدنهاست؛ اكنون بسياري از سخنان اسلام را جهان به راحتي ميپذيرد، مانند وفاي به عهد و حفظ حريم شخصي افراد، اگر اين زبان مشترك به يك زبان معقول تبديل شود و ما بتوانيم اين معقول را هنرمندانه محسوس كنيم، جامعه استقبال ميكند و هنر اين قدرت را دارد تا در جامعه تأثير بگذارد و جامعه را به جامعهاي كه دروغ نميگويد، خيانت و اختلاس نميكند و فريب نميدهد و حتي بالاتر از آن، تبديل كند. وي در بخش ديگري از سخنان خود ضمن ابراز اميدواري جهت ساخت فصلهاي بعدي فيلم سينمايي محمد رسول الله خاطرنشان كردند: آموزههاي پيامبر مربوط به زبان مشترك همه افراد جهان است، فيلم محمد رسول الله(ص)، پاسخي محكم به شبهات و تحريفات مطرح شده توسط سلمان رشدي و امثال اوست؛ چرا كه تنها ابزاري كه ميتواند با زبان زنده، پاسخ سلمان رشديها را بدهد، همين هنر است كه اميدواريم قسمتهاي مربوط به جواني و بعثت پيامبر نيز ساخته و اكران شود تا جهانيان بيش از پيش با ابعاد حقيقي وجود مبارك پيامبر اسلام آشنا شوند. برخي تنگنظريها در محدوده سينما كاري از پيش نميبرد، آن وسعت نظر پيامبر(ص) بود كه باعث شد مسيحياني كه جهت عبادت با اجازه پيامبر وارد مسجد مدينه شدند پس از مدتي ناقوس خود را كنار بگذارند و به اسلام متمايل شوند. در مقام مثال سينماي غرب مانند برخي از آهنگهاست كه انسان را به خواب فرو ميبرد، اما برخي از آهنگها انسان را بيدار ميكند؛ ممكن است آهنگي كه جلوي خواب انسان را ميگيرد در ابتدا براي او ناخوشايند باشد، اما بعد از مدتي انسان از اين بيداري و هشياري خرسند خواهد شد، سينماي ما بايد همانند اينگونه آهنگها باشد كه خوابيدهها را بيدار ميكند.
ما در اين جهان مانند افراد خوابي هستيم كه خواب ميبينيم، اما خواب ما تعبيري دارد كه پس از اين جهان چه خبر است؟! از كجا آمدهايم و به كجا ميرويم؟! هر رؤيايي يك تعبيري دارد كه معبّر ميتواند آن را بفهمد، بايد از ظاهر خواب عبور كرد و به باطن آن پي برد. هنر اگر توانست ما را به آن مقصد اصلي برساند و معبّر ما باشد و ما خوابيدهها را بيدار كند و هنر معقول باشد، خواهد توانست جامعه را احيا كند. اگر محتوا غني باشد، اما خط خوانا نباشد، كسي رغبت نميكند به محتوا توجه كند، اما اگر خط زيبا بود، انسان رغبت ميكند تا محتوا را نيز بررسي كند، بنابراين هنر حرف اول را ميزند، چراكه به همه حواس عنايت ميكند. سينما همه حواس را تأمين ميكند، اين رسانه حيف است كه مانند هنر غرب فقط خيال انسان را تأمين كند. ما بايد مرز هنر حقيقي را از هنر سطحي كاملاً جدا كنيم، هنرمندان بايد در پي هنر كوثري باشند و توجه داشته باشند كه فرق جوهري هنر حقيقي و هنر كاذب اين است كه هنر كاذب انسان را ميخواباند، اما هنر حقيقي انسان خوابيده را بيدار و هشيار ميكند و در جامعه تأثير مثبت ميگذارد.
جوان/چرا پدر تعزيه در سكوت خبري به خاك سپرده شد؟
عناصري خواست تعزيه فراموش نشود اما خود فراموش شددكتر جابر عناصري، استاد و پژوهشگر نامدار تعزيه و فرهنگ عامه در سن ۷۱ سالگي و در سكوت كامل خبري دار فاني را وداع گفت. عناصري، تعزيهشناس ايراني، دكتراي فلسفه در دانشگاه تهران است.
نویسنده : بهنام صدقي
دكتر جابر عناصري، استاد و پژوهشگر نامدار تعزيه و فرهنگ عامه در سن ۷۱ سالگي و در سكوت كامل خبري دار فاني را وداع گفت. عناصري، تعزيهشناس ايراني، دكتراي فلسفه در دانشگاه تهران است. او كه در زمينه تعزيه پژوهشهاي مختلفي را انجام داده بود، وصيت كرده بود كه مراسم خاكسپارياش به سادگي برگزار شود و به جاي برپايي مجلس يادبود، هزينههايش صرف امور خيريه شود.
داوود فتحعلي بيگي، كارگردان تئاتر و پژوهشگر تعزيه در گفت و گو با «جوان» در خصوص خصوصيات اخلاقي و كارهاي هنري دكتر عناصري ميگويد: من فوت مرحوم مغفور دكتر جابر عناصري را به مردم و جامعه هنري كشور تسليت عرض ميكنم. بنده در تجربه ديدارها، نشستها و حضور در سمينارهاي مختلف كه با مرحوم دكتر جابر عناصري داشتم به اين نتيجه رسيدم كه ايشان فردي منضبط و دقيق هستند. ايشان در حوزه نمايشهاي آييني و تعزيه سالها تدريس ميكردند و آثار بيشماري را در قالب مقاله به انتشار رساندهاند. بخشهايي از آنها در نشريه سروش منتشر شده است. ايشان نقد و نظر نيز داشتند و بعدها مجموعههايشان توسط جهاد دانشگاهها منتشر شدند. فتحعلي بيگي ميافزايد: مرحوم دكتر جابر عناصري دغدغه اين را داشتند كه تعزيه در ايران به فراموشي سپرده نشود، اما جاي بسي تأسف است كه خود ايشان از سوي مسئولان، عوامل فرهنگي و متوليان حوزه فرهنگ به دست فراموشي سپرده شد. مشكل، مشكل دكتر جابر عناصري نيست. اين يك نوع معضل و ضعف جامعه فرهنگي ما است، وقتي هنرمندي مد نظر نيست و هر از گاهي هم خبرساز نميشود، پس از مدتي كوتاه به راحتي از سوي مسئولان فرهنگي كشورمان به فراموشي سپرده ميشود. به خصوص اينكه دكتر عناصري مدت مديدي بود كه كسالت داشتند و دانشگاه هم نميرفتند. در كل همه اينها عواملي ميشوند براي مردن در سكوت! سكوت خبري! سكوت فرهنگي!
به گفته اين هنرمند، در رابطه با خصوصيات اخلاقي اين مرحوم، به علت حشر و نشر و رابطه اندك من با ايشان نيز تنها ميتوانم بگويم كه آن مرحوم مغفور به معناي واقعي كلمه يك انسان خداترس بود. متأسفانه من با دكتر عناصري كمتر حشر و نشر داشتم. ايشان ساليان سال تدريس ميكردند. كار هنري اجرايي نكرده بودند و بيشتر فعاليت شان در حوزه نظري بود. وي پاياننامههاي بيشماري را در تهران، سوره و... به عنوان استاد راهنما راهنمايي كرده بودند.
جوان/مردم براي بازي رايانهاي بيشتر از هر رسانه ديگر وقت ميگذارند
بازي ایرانی جایگزین گیمهای خارجیسازنده بازي رايانهاي مبارزه در خليج عدن اعتقاد دارد كه هنوز در كشور به بازي به عنوان يك رسانه نگاه نميشود.
نویسنده : مسعود دانشمنش
روز گذشته در همين صفحه درباره بازي موهوم «انقلاب 1979» نوشتيم كه در قالب يك بازي رايانهاي به تحريف و جعل وقايع انقلاب اسلامي ايران پرداخته است. به همين دليل اقداماتي از سوي بنياد ملي بازيهاي رايانهاي براي جلوگيري از پخش اين بازي و همچنين فيلتر كردن لينكهاي دانلود آن در فضاي مجازي شروع شده است. بي شك برخورد با اشاعه محصولات ضد انقلابي لازم و پسنديده است، اما راهكار اساسي براي خنثي كردن تهديدات فرهنگي، اهتمام به توليد و عرضه آثاري است كه بتواند با جذب مخاطب، فضاي مسموم كنوني را به نفع ارزشهاي اصيل ملي و مذهبي تغيير دهند. مخاطب ايراني نيازمند محتواي جذاب و اثرگذار است كه مطابق با فرهنگ و هويت ما توليد شده باشد و با شرايط مناسب از نظر قيمت و كيفيت عرضه شود. «مبارزه در خليج عدن» نمونهاي از تلاشهاي قشر فرهنگي متعهد براي بهرهگيري از ظرفيتهاي بازي به عنوان يك رسانه پرنفوذ است. اين بازي ويدئويي ايراني، در سبك تيراندازي اول شخص طراحي شده و در آن، كاربر در نقش يكي از تكاوران نيروي دريايي ايران به جنگ با دزدان دريايي منطقه خليج عدن ميپردازد. سازنده بازي «مبارزه در خليج عدن» درباره توانمنديهاي داخلي در حوزه بازيسازي از نظر فني و محتوايي ميگويد: در حال حاضر، در منطقه جزو كشورهاي تأثيرگذار هستيم، گرچه افراد زيادي را هم داريم كه بهرغم دارا بودن توانمندي توليد محصول، به صورت شايسته، از ظرفيتشان استفاده نشده است. شاهين صياد حقيقي بخشي از مشكل را در نوع نگاه به بازيهاي رايانهاي ميداند: هنوز به عنوان يك رسانه به بازي نگاه نميشود، در حالي كه به جرئت ميتوان گفت زماني كه مردم صرف بازي ميكنند به مراتب بيشتر از زماني است كه براي رسانههاي ديگر ميگذارند. صياد حقيقي گلايههايي هم در خصوص كمكاري رسانههاي داخلي در معرفي بازيهاي ايراني دارد؛ او معتقد است: يك بازي داخلي، حتي اگر محتوايي هم نداشته باشد، همين كه اوقات فراغت فرد را پر ميكند، باعث ميشود مخاطب سراغ محصول خارجي كه محتوا و پيام منفي دارد، نرود، اما متأسفانه رسانههاي ما اين توليدات را ناديده ميگيرند و صداي بازيسازان شنيده نميشود. اين فعال بازيهاي رايانهاي خاطرنشان ميكند: بازي به عنوان يك رسانه ميتواند منتقل كننده پيامهاي مختلفي باشد و اين پيامها حتي ميتوانند موارد آموزشي هم داشته باشند، اما آنچه بازي را از ساير رسانهها متمايز ميكند، ساختار تعاملي آن است.
شرق/گفتوگو با «رضا میرکریمی»، دبیر سیوچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر
فرش قرمز به دردم نميخوردفرانک آرتا: سیوچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر، اول تا ششم اردیبهشت سال جاری با دبیری رضا میرکریمی در پردیس چارسو برگزار میشود. قبل از هرگونه پیشداوری در گفتوگو با میرکریمی درباره اهداف و مسائل اجرائی صحبت کردیم. تحلیل جشنواره بماند برای روزهای برگزاری.
بعد از برگزاری جشنواره متشتت و بدون خروجی سال گذشته، امسال چه راهبردی برای عبور از بحران اتخاذ کردهاید؟
بههرحال كار سادهاي نبود. مردادماه سال گذشته که این مسئولیت را پذیرفتم، افراد بسیاری از جناحها و گرايشهاي فكري متفاوت؛ از افراد مذهبي تا روشنفكر، با من تماس گرفتند و گفتند با پذیرش این مسئولیت مرتکب کار اشتباهی خواهی شد! خلاصه توي دلم را حسابي خالي كردند.
دلایل آنها چه بود؟
آنها معتقد بودند تو جايگاه و آبرويي کسب کردهای و نباید خرج چيزي كني كه زنده نخواهد شد!
البته بیراه هم نمیگفتند. چون به هر شکل بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر در همه ادوار، پروژهاي شکستخورده و بیشتر شبیه نمایشهای سینماتکی بود تا جشنواره رقابتی و تأثیرگذار در سطح بینالملل. نظرتان چیست؟
خب تجربه نشان داده در ايران استقبال از فيلمهای خارجي در جشنوارهاي كه مردم آنها را با مقياسي از دستكاري میبینند، خیلی پررنگ نیست!
همین پاشنه آشیل جشنواره است. چون در درجه نخست جلب اعتماد مردم مهمتر است. حالا بر چه مبنایی دبیری را پذیرفتید؟
سعی کردم خوشبینانه به قضیه نگاه کنم. از همان ابتدا گفتم بايد بکوشیم نقايص را برطرف كنيم. يكي از مشكلات ما اين بود كه نميدانستيم چرا بخش بینالملل جشنواره را برگزار ميكنيم، درحالیکه بخش ملي را برمبنای اهداف ملي دنبال ميكنیم. در دهه فجر سعی میشود در جشن مردمي پیروزی انقلاب اسلامی، شور و نشاطی با محوریت فیلم و سینما به وجود آوریم. هرچند به نظرم اهداف عمیقتری را دنبال نمیکنیم. زیرا اگر میکردیم استراتژي و سياستهاي بلندمدت میداشتیم. بااینحال بخش ملي در مقایسه با بینالملل وضعيت روشنتري داشت.
به نظر میرسید مسئولان با اما و اگر و البته محافظهکارانه به انتخاب و نمایش فیلمهای خارجی میپرداختند تا کمترین چالش تفکری در جامعه به وجود بیاید. در واقع مدیران با سیاست و محافظهکاری هدفمند از اعتبار خودشان خرج نمیکردند تا با نمایش فیلمهایی که در عین اینکه قوانین جاری کشور در آنها لحاظ شده، حرفی هم برای گفتن داشته باشد و طرحی نو بیفکنند.
وقتي شما هدف مشخصي را پيگيري نكنيد، در اجزا و اجرا خودش را نشان ميدهد. چون سمتوسويي ندارد تا همهچيز را با آن بسنجيم. برای نمونه در همه شئون مانند انتخاب فيلمها و دعوت از میهمانان، اين بيهدفي معلوم بود و هزينههاي زيادي هم روي دستمان گذاشت! نبودن هدف باعث میشود شما برای هر چیزی خرج كنيد و به هيچكدام هم نرسید! چون تصمیمها در لحظه گرفته میشود. در آخرين لحظه هم پول و اعتبارات را میپردازند كه گران تمام میشود و درنهایت هم به نتيجه دلخواه نميرسيد. بنابراین تصميم گرفتم تا جايي كه ميشود جشنواره جمع و جور برگزار شود.
ریختوپاشهای بیدلیل را حذف کردید؟
بله.
به چه شکل؟
سعي كردم هر چيزي که در خدمت هدفمان نيست حذف شود. در وهله نخست جشنواره باید پلي باشد براي معرفي سينماي ايران و در مرحله دوم معرفي سينماي منطقه و مأموريت سوم هم ارتقاي ذائقه و دانش سینمایی مخاطبان عمومی و حرفهای ايراني.
یعنی نسل جدید را پرورش دهید؟
بله. ميخواهم جشنواره به یک كارگاه بزرگ علمي تبديل شود كه در آن نگاه و ذائقه مخاطبان سينمارو و حرفهای ارتقا پيدا كند و آگاه شوند به اينكه چه اتفاقي در دنيا ميافتد؛ هم به لحاظ سينمايي و هم موضوعات ديگر.
منظورتان از معرفی سینمای ایران چیست؟
خيلي مهم بود مکانی را انتخاب كنيم تا بازار فیلم در دسترس باشد، جايي را كه تبادلات اقتصادي در آن انجام میشود، دقيقا به قلب كاخ جشنواره آوردیم؛ يعني جايي که جداافتاده و دورازدسترس نباشد تا در تبادلات فیلمهایی که از نقطه نظر مالی و حمایتی نسبت به دیگران ضعیفتر و کمبنیهتر هستند حذف نشوند.
مشکلی که همهساله وجود داشته و فیلمها فرصت برابر برای رقابت نداشتهاند.
امسال بخش اقتصادي و تعامل و تبادل فرهنگی برايمان بسیار مهم است. دیگر اينكه نمايشهايي كه به فیلمهای خارجيها اختصاص میدهیم برايمان اهميت داشته باشد، زیرا جشنواره در بخش اصلي، بيشتر فيلمهاي خارجي نمايش ميدهد؛ اين چيزي نيست كه خارجيها برای آن به ایران ميآيند، آنها ميآيند كه فيلم ايراني ببينند.
درواقع میتوان اینطور استنباط کرد؛ تلویحی به منتقداني پاسخ میدهید که اعتقاد دارند فقط فیلمهای خاصی از سينماي ايران - كه به قول خودشان سياهنمايي معنا میدهد - در جشنوارههای جهانی به نمایش درمیآید، درحالیکه بخش اعظمي از سينماي ما ناديده گرفته ميشود. در واقع شما قصد دارید تنوع و تكثري را كه در سينماي ايران جاری است، در ويترينی به میهمانان خارجي نشان دهيد؟
البته اين كار براي اولينبار نيست كه اتفاق ميافتد. بالاخره فيلمهاي ايراني را در ماركت براي خارجيها نمايش ميدادند، اما هيچگاه اينقدر جدي نبوده است.
دقیقا چه نکتهای مورد توجه جدی قرار نگرفته بود؟
جشنوارههاي بينالمللي محل تلاقي سلايق، افكار و نگاههاي مختلف فرهنگي هستند. هميشه هم با اهداف ملي تعريف ميشوند؛ يعني برايشان مهم است كه فلان فیلمسازان را بياورند و به نسل جديد فیلمسازان و پژوهشگران خود نشان دهند و در تعامل با آنها مباحث فرهنگی ردوبدل شود. ما اين هدف را در جشنواره بينالمللي فجر خيلي جدي نميگرفتيم. يعني میهمانان خارجي كمترين تلاقي را با گروه مخاطبان ايراني داشتند. در نهايت در يك میهماني شام همديگر را ميديدند و هيچ جايي كه به هم معرفي شوند و گپوگفت بيشتر داشته باشند، وجود نداشت. تلاشمان بر این بود که اين ضعف را برطرف كنیم؛ يعني در همه ابعاد جشنواره سعي كرديم از كمترين امكانات استفاده كنيم تا میهمانان خارجي بيشترين ارتباط را با دانشجويان و علاقهمندان سينما و رسانهها داشته باشند.
به نکته جالبی اشاره کردید. در دورههای گذشته، میهمانان خارجی در قرنطینه بودند و وقتی از جشنواره به کشورشان برمیگشتند تازه معلوم میشد که چه کسانی وارد ایران شدهاند. رسانهها هم اغلب خبردار نمیشدند، مگر معدودی از آنها! حالا میهمانان چگونه و در کجا اقامت میکنند؟
براي اين كار نخست هتلشان را به مركز شهر منتقل كرديم كه با فرهنگ و مردم ايران تماس داشته باشند و از بافت قديمي شهر جدا نشوند. دوم، كاخ جشنواره را به گونهای انتخاب كرديم كه همه چيز مثل ماركت، کارگاههای آموزشی و نمايش فيلمها در یکجا متمركز باشد و حتی همه کنار هم غذا بخورند. بااینحال گفتم اين هم كافي نيست. بهتر است يك فيلم خارجي كه نمايش داده ميشود، توسط يك فيلمساز ايراني معرفي شود كه قبلا آن را ديده باشد و به ذائقهاش بخورد.
هدفتان از این کار چیست؟
هدف اين است كه بيشترين ارتباط را میان فيلمساز ايراني و خارجي برقرار كنم. وقتي فيلمسازی ايراني همراه كارگردان خارجی فيلم روي سن ميرود و با یکدیگر درباره فیلم گفتوگو ميكنند و مردم شاهد گفتوگوي آن دو میشوند، چنین فرایندی خودش به نوعی آموزش است. چون به نکات کلیدی فیلم پرداخته میشود و درنتیجه مخاطبان با دنیای فیلم بهتر آشنا میشوند و در ادامه قطعا سؤالاتی بهوجود میآید و همین روند فتح باب مباحث عمیق در سینما خواهد شد.
در این مسیر، انتقال تجربه چگونه صورت میگیرد؟
در این دوره سازمانی تشکیل دادیم به نام «سازمان داوطلبين همياري جشنواره»، که متشکل از دانشجویانی است كه با زبان خارجي آشنا هستند و به سينما علاقه دارند و موظفاند همراه میهمان باشند و آنها را تنها نگذارند.
دانشجویان را چگونه انتخاب کردید؟
در ابتدا فراخوان داديم. دانشجويان زيادي ثبتنام كردند كه چندزبانه بودند. از چند نفر تست گرفتيم و رسیدیم به گروه ٥٠ نفره، که قرار است ميزبانان افتخاري جشنواره باشند. يعني با میهمانان مستقيم در ارتباط باشند. حتي ممكن است با آنها براي خريد و گشتوگذار در تهران هم بروند. اما در همين فرصت انتقال تجربه صورت میگیرد. در واقع حتي يك ثانیه از زماني كه میهمان به هزينه ما درجشنواره حضور دارد، به هدر نميرود. مثلا صبحها که ساعت كمترافيكي است، براي میهمانان تور تهرانگردي گذاشتهایم. هر روز پنج تور از «هتل فردوسي» داريم كه تورهاي پياده است و فقط با يك راهنما همراه میشوند. حدود ١٥ موزه اطراف «هتل فردوسي» وجود دارد؛ موزههایی مثل ايران باستان، ملي، ملك، پست، جواهرات سلطنتي، كاخ گلستان و بازار تهران كه جايي بسیار ديدني است. در خيابان سيتير كه به سمت «پردیس چارسو» ميرويد كنيسه، كليسا و موزه آبگينه وجود دارد. یادم میآید سال گذشته يكي از میهمانان كه رئيس یکی از جشنوارههای معتبر بود و به دعوت من آمد در هتل اوين مستقر بود. پشت تلفن كم مانده بود گريه كند. ميگفت روبهروي اتاق من بزرگراه است و نميدانم كجا بروم! حتی این نکته را در طراحي داخل كاخ جشنواره هم لحاظ کردیم. ديوارهاي غرفهها كوتاه و شیشهایاند و هيچ پستويي وجود ندارد که بتوان چيزي را مخفي كرد.
به هدف منطقهاي اشاره کردید. منظورتان چيست؟
در منطقه خاورمیانه مجموعه تحولات سياسي اتفاق افتاده و زيرساختهاي فرهنگي بعضي از كشورهاي منطقه كه حرفي براي گفتن داشتند، ازبین رفت. مثلا جشنواره «قاهره» كه هنوز برگزار ميشود، اما ديگر قدرت سابق را ندارد. چون فضا امنيتي شده. جشنواره «دمشق» كه کاملا نابود شد. جشنواره «لبنان» هم در سايه رفته. جشنواره «بغداد» كه ديگر نداريم.
تنها جشنواره فیلم «دوبي» است كه آن هم جعلی است!
درست مثل خود شهرش جعلي است و فقط با اهداف توريستي بنا شده نه با اهداف فرهنگي. اصلا براي فرش قرمز طراحي شده. يعني همچنان ميخواهند بلندترين برجها را بسازند و هر كاري ميكنند كه توريست و سرمايهگذار بيشتري بيايد، جشنواره هم همین هدف را دنبال میکند. اصلا قرار نيست خاصيت فرهنگي و هنري داشته باشد. اصولا فيلمسازي ندارند و كار فرهنگي جدي در آنجا صورت نميگيرد. آسياي ميانه هم همين مشكل را دارد. در چند سال اخير خيلي سفر كردم و در چند جا داور بودم. ميدانم فيلمسازان خوبي در قرقيزستان و گرجستان در حال رشد هستند. تاجيكستان و حتي افغانستان همهشان الگوهايشان را از سينماي ايران گرفتهاند. حتي سينماي تركيه هم به ميزان زيادي تحتتأثير سينماي ايران است. تنها جايي كه اصالت و قدرت دارد و حرف اول را در منطقه آسيا و خاورميانه ميزند، كشور ایران است. حالا به نظر شما آيا نميتوانيم پل ارتباطي اينها در منطقه باشيم؟
پس پل فرهنگی شعار جشنواره شده، چیزی مثل جاده ابریشم فرهنگی؟
در شعار آييننامه جشنواره که در شهريور سال گذشته به نگارش درآوردیم، نوشتیم ميخواهيم پلي باشيم میان سينماي خاورميانه، آسياي ميانه و سینمای جهان. يعني اگر بتوانيم به اين هدف در كوتاهمدت برسيم كه هر كسي از هر جاي دنيا ميخواهد فيلم جديدي از اين منطقه ببيند يا كشف جديدي از اين منطقه كند، در جشنواره فجر ببيند به هدف اولیهمان رسیدهایم.
معیار انتخاب فیلمها چیست؟
گفتم اول سفرهاي پهن ميكنيم كه مخاطبان فرهيخته و سینمارو دور آن بنشينند. اصلا انتخاب فيلمها را به سمتي برديم كه بتوانيم ارتباطات «میانرشتهاي» ايجاد كنيم. يعني صرفا سينمادوستان، سينماگران و دانشجويان سينما به جشنواره نيايند. بلكه مردمشناسان، جامعهشناسان و حوزههای دیگر مخاطبان آنها هم باشند. اگر ميخواهند با زيست بشر امروز آشنا شوند و جلوههايي از مسائل امروز بشر در قارههاي مختلف را ببينند، به جشنواره بيايند. اصرار داشتيم از همه قارهها فيلم داشته باشيم. از ماهها پيش گروهی ٦٠ نفره را انتخاب و برایشان اهداف جشنواره را تعريف كرديم كه در فرهنگسراها، پرديسهاي سينمايي، دانشگاهها و آموزشكدهها كار تبلیغات جشنواره را انجام دهند. از اين طريق باشگاهي راهاندازي شد به نام باشگاه «هواداران جشنواره جهاني فيلم فجر» كه تا اين لحظه پنج هزار و ٥٠٠ عضو گرفته. اينها كساني هستند كه فرم پر کردهاند كه ميخواهيم فيلمهاي جشنواره را ببينيم و در وركشاپها شركت كنيم.
به نظرتان سالنهای سینمای «پردیس چارسو» ظرفيت چنین کارهايي و اين افراد را دارد؟
فراموش نكنيد در سال گذشته سالنهاي نمايش فیلم جشنواره، میزبان دو يا سه مخاطب بودند! من پيشبيني چنين استقبالي را نميكردم. هنوز هم به كسي نگفتهايم فيلمهايمان چقدر متفاوتند. اما اعتماد ايجاد كردیم تا احساس کنند جشنواره هدفمند شده. اينطور نیست با نصب چندین بيلبورد در سطح شهر بگوييم از جشنواره ديدن كنيد. حتي به نشريات سينمايي گفتم هر سال عرف اين بوده كه جشنواره پولي بابت تبليغ میداده. ولی من تبليغات اینشکلی نميخواهم. حتي نميخواهم درباره جشنواره مثبت بنويسيد. هرچه به نظرتان درست است، بنويسيد. من به جاي تبليغات، نشريات شما را ميخرم و در جشنواره استند رايگان مطبوعات ميگذارم تا مخاطبان داخلي و خارجي از نشريه شما استفاده كنند.
جشنواره بولتن ندارد؟
جشنواره ما كاتالوگ دارد. اما بولتن آن به صورت آنلاين است و برای سیستمهای عامل اندروید و IOS تلفنهای همراه طراحي شده و Wi Fi خيلي پرسرعت از طريق پارسآنلاين در كاخ جشنواره وجود دارد و همه آنلاين به اپليكيشن جشنواره وصل هستند و لحظهبهلحظه شارژ ميشود.
اين اخبار را چه کسانی راهبری ميكنند؟
تیمهای مختلف داریم كه به سه زبان عربي، انگليسي و فارسي كار ميكنند و همین طور مترجمان آلماني و زبانهاي ديگر هستند. از تعدادي بچههاي خوبي كه در خارج از كشور محقق بودند، دعوت كرديم تا به بولتن ما وجهه علمي دهند. يكي از مشكلات بولتنهاي دوره قبل اين بود كه چون جشنواره هدف نداشت، بولتنها هم پرزرقوبرق بودند كه بار علمي نداشت.
مشاورانتان چه كساني هستند؟
تقريبا همه مديران جشنواره، مشاورانم هستند ولي بيش از آن هر انتقادي كه در شش، هفت ماه گذشته از من شد و هر كسي كه گفت اين كار را نكن، سعي كردم از آنها اطلاعات بگيرم.
گفتم چرا نبايد اين كار را نكنم. دقيقا همان چيزي را كه به عنوان پاشنهآشيل ميناميدند، سعي كردم تبديل به فرصت كنم.
تا اينجا بحثمان روی اجراي جشنواره متمرکز بود. اما اعتبار هر جشنواره بنابر اهدافش، فیلمها و میهمانانش هستند.در جامعه ما عرفي وجود دارد. پوشش نامتعارف بانوان بازیگر در فیلمها، محتوای دگرباشانه، نمایش روابط عاشقانه يا مواردی ازاین دست ورود به منطقه ممنوعه تلقی میشود. ظاهرا تعداد فیلمهای خارجی از ایندست هم زیاد نیست و راهحل هم ممیزی است. بااین نگاه، چگونه بر سر نمایش فیلمها با فیلمسازان خارجی به نتیجه رسیدید؟
اين نکته چالشی بزرگ براي برگزاري جشنواره بينالمللي استاندارد است. اما وقتي هدف داشته باشيد، بخشي از اين مشكل مرتفع ميشود.
چگونه؟
بسياري از فيلمهای جشنواره از استاندارد بالايي برخوردارند و فيلمهاي خيلي خوبي هستند و با كمي تسامح، هيچ مغايرتي با قوانین رایج و عرفی ندارند.
تسامح يعني چه؟
مثلا كارهایی كه تلويزيون در فیلمها اعمال میکند را قبول ندارم. دخلوتصرف در تصوير فيلم را دخلوتصرف در كار فيلمساز ميدانم. اتفاقا ترجيح ميدهم تصویری را كه نميتوانم نشان دهم، فلو كنم تا اينكه براي بازیگران لباس بپوشانم. حتی جشنوارههای دوبي، پكن و قاهره هم چنین کاری میکنند.
از نظر شما میهمانان ويژه یعنی چه؟
جشنوارهاي كه ما برگزار ميكنيم جشنواره فرش قرمزي نيست. چون نميتوانيم برگزار كنيم. دستکم به درد من نميخورد. به نظرم میهمانان مهم بااهمیتتر از میهمانانِ معروف هستند. بيشتر دنبال اهميت فیلمسازان بودم. افرادی كه دعوت شدهاند کارنامه واقعا پري دارند و فوقالعاده باسواد هستند.
امسال به میهمانان هدایای ویژه میدهید؟
اصلا. حتی از همه پخشكنندههاي حرفهاي ايراني خواستيم بگويند به چه كساني قبلا توانستند فيلم بفروشند. همه كساني كه از ايرانيها فيلم خريدهاند را رايگان دعوت كرديم و هزينه اقامت بقیه میهمانان را دادیم و بليت هواپيمايشان را خودشان پرداخت کردند. يعني باج الكي به كسي نميدهيم.
براي میهمانان ضيافت هم برگزار ميكنيد؟
در حد يك شب بله. اما ضيافتهاي
هفت شبانهروز نه.
شهروند/علی زندوکیلی در گفتوگو با «شهروند» هنر یعنی کمکاری در عین درستکاری وقتی خودم از شنیدن آن یک آهنگ لذت ببرم مردم هم میتوانند از شنیدن آن کار لذت ببرند
علی نامجو| یکی از جوانان فعال در عرصه آواز ایرانی است که توانسته در سالهای اخیر جایگاه و سبک مورد علاقه خود را در دل مخاطبانش جا بیندازد. علی زندوکیلی خواننده شیرازی موسیقی ایرانی که در کودکی فعالیت خود را با آموختن نوازندگی سنتور آغاز کرد پس از سالها فعالیت در گروههای مختلف موسیقی ایرانی و موسیقی تلفیقی سال گذشته با آلبومی که «یادی به رنگ امروز» نام داشت توانست عده زیادی را متوجه صدایش کند. زندوکیلی در آلبوم «یادی به رنگ امروز» با همراهی دوستان نوازنده و تنظیمکنندهاش مجموعهای از ماندگارترین قطعات و تصانیف موسیقی ایرانی را با بیانی نو به مرحله اجرا درآورد. «شهروند» به بهانه توفیقهای به دست آمده برای این آلبوم و خوانندهاش با زندوکیلی گفتوگو کرده است:
آیا خودتان فکر میکردید «یادی به رنگ امروز» که آلبومی متشکل از آثار موسیقی کلاسیک ایرانی بود بتواند تا این حد مورد توجه مردم قرار بگیرد؟
همه آدمها سعی میکنند به کاری که انجام میدهند، باور داشته باشند. من نسبت به موفقیت «یادی به رنگ امروز» مطمئن بودم. هر چند نمیتوانم در مورد بازخوانی اثر میان مردم نظر دهم. این نکته را باید از واکنشهای مردم متوجه شد. خوشبختانه در رونمایی آلبوم بازتاب زیادی که در شهرهای مختلف دیدم، بسیار مثبت بود و اینطور نشان میداد که مردم از شنیدن آلبوم لذت بردهاند. همین شرایط باعث خوشبینی بیشتر من در مورد آلبوم بود و درنهایت اطمینان داشتم، کار به بهترین نحو منتشر میشود، مردم آن را خواهند شنید و احتمالا کار با فروش مناسبی همراه خواهد بود که خدا را شکر همین اتفاق هم افتاد.
اگر قرار باشد «یادی به رنگ امروز» را با دیگر کارهایی که قبلا در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی بازخوانی شده مقایسه کنیم، بهنظر میرسد لحن و صدای علی زندوکیلی به قول خودتان روی کار نشسته بود. این اتفاق را بهعنوان کاری مستقل با برداشت از یک اثر قدیمی میتوان توجیه کرد اما آیا کسانی که از خوانش قدیمی کارها خاطره داشتند و با شنیدن اثر قدیمی، خاطره بازی میکردند، پس از شنیدن آلبوم کار را پس نمیزدند؟
امروز آنچه را در گذشته برایش تلاش و پیش بینیاش را میکردم میبینم و به این خاطر به درگاه خداوند شکرگزارم. من همیشه میگویم کارهایی در ذهن تکتک ما وجود دارد که برایشان برنامهریزی و تلاش میکنیم هرچه زودتر محقق شوند. این اهداف، درست مثل بذرهای گیاهی هستند که با تلاش و برنامهریزی آنها را در دل خاک میکاریم و به میوه و محصولش دلبستهایم. دید من از این هم فراتر است و به محصول بذری که کاشتهام، اعتقاد دارم. من میخواهم بذری را که کاشتهام، برداشت کنم. تلاش میکنم تا کارها یم را با دقت فراوان در تنظیم، شعر و تکنیک ارایه دهم. امروز از آنچه به آن رسیدهام، راضی هستم. به هرحال، حرکت در این مسیر آبستن گردبادها و خطرات فراوانی است و میتواند هر کسی را از جا بلند کند و محکم بر زمین بزند. اما زمانی که آدم به کارش ایمان داشته باشد، برایش تلاش خواهد کرد و به آنچه میخواهد میرسد. امروز این مسأله برایم ثابت شده و در مورد خودم به وضوح آن را درک کردهام.
علی زندوکیلی امروز با توجه به آموزشهایی که از کودکی در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی دیده، دست به نوآوری زده. با این توضیح بهنظر شما بین کسی که در زمینه مشخصی آموزش دیده و حالا تصمیم گرفته نوآوری کند با کسی که در زمینه فعالیتش هیچ سررشتهای ندارد اما میگوید به دنبال نوآوری است، چه تفاوتی هست؟
من در این مورد همیشه استاد مشکاتیان را مثال میزنم. ساختار کار ایشان به شکلی است که ردیف را در جایجای اثر احساس میکنید. شناخت موسیقی، آواز و ادبیات در چنین توانایی به آقای مشکاتیان کمک کرده است. با این حال از نظر من استاد پرویز مشکاتیان جزو دسته علاقهمند به نوآوری در دوره خودش شناخته میشده است. قطعا کارهایی که با شناخت و درعین حال نوآوری شکل گرفته، اصول موسیقی ایرانی را در خودش حفظ خواهد کرد و باارزش است. برخی از کارهایی که بعدا ما اجرا میکنیم، در خلال تمرین گروه شکل میگیرد. مثال این مورد قطعه «فریاد» است. در مورد قسمتهای مختلف این قطعه همیشه برای شاگردانم مثال میزنم که مثلا این قسمت به بیات ترک اشاره میکند و فلان قسمت افشاری است و در این بخش به دشتی میرسد. من مینشینم و با پیانو یا سنتور این قسمتها را
در میآورم. بهنظرم این رویکرد در خلاقیت و آفرینش فرد تأثیر بسزایی دارد و میتواند بسیار مفید باشد. این وضع برای من هم اینچنین است. البته بگذارید بگویم، معلومات خودم در حوزه ردیف را کامل نمیدانم و فکر میکنم ٥٠ تا ٦٠درصد مسیر را رفتهام. هنوز غنی نیستم و نیازمند تجربه و تلاشم. با این توضیح همیشه تلاش میکنم که از تمام داشتههایم برای ارایه کارم به نحو احسن استفاده کنم.
در گذشتهای نهچندان دور با خوانندهای به نام زندوکیلی مواجه بودیم که نامش همکاری با گروههای زیادی را به یاد میآورد اما امروز بیشتر مشغول تکآهنگها یا نهایتا ساخت یک آلبوم در طول یکسال است. چه اتفاقی برای علی زندوکیلی افتاده که تصمیم گرفته زیاد پرکار نباشد؟
این حرف شاید خیلی پوچ و ارزان باشد و خیلیها این جمله را گفته باشند اما باز هم باید بگویم که هنر قیمتی ندارد و مردم هم نمیخواهند تو را با آثار زیاد بشناسند. بهنظر من یک خواننده بهتر است در سال یک یا دو تراک بخواند، هزینهاش را هم خودش بدهد اما در همان دو کار عالی باشد تا مردم او را بشناسند و همیشه با نام او یاد آثار هنری قوی بیفتند. درست مثل کاری که آقای اصغر فرهادی در کارگردانی انجام میدهد. سالی یا هر دوسال یک بار یک فیلم سینمایی میسازد اما کارش واقعا کارستان است. امیدوارم شخصا همیشه پای این حرفم بمانم که اگر یک کار انجام دهم خوب و عالی باشد، البته تجارب دیگری داشتهام که امروز آنها را کنار میگذارم. تصور من این است که باید آن تجارب را از سر میگذراندم. آن تجارب باید در زندگی من اتفاق میافتاد تا امروز به این نتیجه برسم و به خودم بگویم علی زندوکیلی دیگر همکاریها و انتخابهای بیش از حد بس است. فکر میکنم انجام هر کاری به دلایلی مرامی، معرفتی و حتی نیاز اهانت به خود هنرمند است، چون میپذیرد که خودش را ارزان بفروشد. اگر قرار باشد به خاطر دلایل مالی هر کاری را انجام دهم برای رفع نیاز کاری انجام دادهام که شاید کیفیت چندانی هم نداشته باشد. بر این اساس ترجیح من این است که در طول یکسال یک تکآهنگ عالی، اصولی و درست را انجام دهم. مطمئنم وقتی خودم از شنیدن آن یک آهنگ لذت ببرم، اشک بریزم و بخندم، مردم هم میتوانند از شنیدن آن کار لذت ببرند.
نکاتی که در این بخش به آن اشاره شد شاید نامی را در ذهن مخاطبان زنده کرده باشد که باوجود تعداد کم کارهایش با اینکه در سنین جوانی از میان رفت اما هنوز هم مردم آهنگهایش را گوش میدهند و بعد از این همه سال تحتتأثیر قرار میگیرند. داریوش رفیعی. در این بین هستند کسانی که به تسلط او بر موسیقی ایرانی ایراداتی را وارد کردهاند اما امروز آنچه از داریوش رفیعی در ذهن عموم مانده چیزی جز عشق و محبت نیست...
بله. از ایشان کارهای خاطرهانگیزی به یادگار مانده است. اینکه چه کسی در مورد موسیقی ایرانی تا چهاندازه کامل است را نه من و نه کسانی که در این زمینه تخصص دارند، نمیتوانند بهطور کامل به اثبات برسانند. هنر یعنی تاثیر. مهم تاثیرگذاری است که یک هنرمند میتواند داشته باشد. هنر یعنی تاریخ، تنوع، تحول و جاودانگی و ماندگاری. ما خیلیها را در موسیقی سنتی، پاپ سنتی و پاپ دیدهایم که بهخاطر حس، بهخاطر وجود و بهخاطر قلب هنری که داشتهاند، توانستهاند تاثیرگذار باشند و در ذهنها ماندگار شوند، با اینکه بسیاری از این بزرگان حتی سواد موسیقایی هم نداشتند. اینها قطعا در تاریخ موسیقی ایرانی خواهند ماند. بهنظر من این یعنی هنر واقعی نه صرفا تحصیلات موسیقی. البته این به معنای عدم اهمیت آموزش در مسیر موسیقی نیست. بهنظر من دست کسانی که شناخت و آموزش حداقلی در این زمینه را تجربه نکردهاند، برای اجرای کار باکیفیت، بستهتر خواهد بود. بههرحال آگاهی در هر زمینهای که انسان در آن فعالیت میکند، لازم است و دانستن بهتر از ندانستن است.
با این تعریف زندهیاد رفیعی را باید در دسته هنرمندان بزرگ ایران قرار داد؟
بیشک. این یک مسأله مشخص است. من وقتی تاریخ زندگی آقای رفیعی را بررسی کردم، اشک میریختم. داریوش رفیعی کسی بوده که شرایط اندوهبارش در صدا و هنرش مشخص است. برای همین هم هست که همیشه باقی خواهد ماند. «زهره، به سوی تو، گلنار و منتظرت بودم» کارهایی است که زندهیاد رفیعی اجرا کردهاند. به عقیده من هنر یعنی همین. کمکاری ولی درستکاری.
وقتی زندگی هنرمندان نامداری چون استاد شهناز، کسایی، بیژن ترقی و خالقی را نگاه میکنیم به رفاقتهای عمیقی برمیخوریم که پیشزمینه تولید آثار ماندگار در موسیقی ایرانی شده است. غمی که این نامداران با هم میخوردند، جرقه تولید کارهایی را در ذهنشان زد که تا امروز برای مردم ایران شنیدنی است...
روح و جانی که در آثار بزرگانی مثل همایون خرم، علی تجویدی، استاد شهناز و مجید وفادار وجود دارد فقط بهخاطر مرام و معرفت جاری بینشان بوده است. قسم به خدا که نغمات و فاصلههایی که این بزرگان روی کاغذ آوردند تا ترانهها و تنظیم و خوانندگی کارها بیدلیل نبوده و حاصل همین معرفت و نشستهای مشترکشان بوده است. میشود گفت ماندگاری این کارها متاثر از حقیقتی است که در وجود هر کدام از این بزرگان بوده است.
آقای هوشنگ ظریف درباره علت ماندگاری کارهای موسیقایی در آن دوره میگفت: دور هم جمعشدن شاعر، آهنگساز، نوازنده و تنظیمکننده در کنار هم موسیقی را ایجاد میکرد. بهعبارت دیگر شاعر دو بیت بهنظر میرسید و میگفت. آقای پایور، ملودی که با این دو بیت همخوانی داشته باشد، میزد و کمکم یک اثر شکل میگرفت. با این توضیح شاید هنرمندان امروز ما فرق بین ساختارشکنی در معنای سازنده با لگامگسیخته را نمیدانند. البته این موضوع به لحاظ جامعهشناسی قابل بررسی است اما از نظر علی زندوکیلی رفاقتهای عمیقی که در گذشته باعث خلق آثاری ماندگار میشد، امروز هم در جامعه موسیقی وجود دارد؟
من احساس میکنم که گاهیاوقات رقابتهای ناسالم ایجاد میشود و با خودمان روراست نیستیم. دلیل اصلی این ماجرا ترس است. هنر؛ چشم و همچشمی و کلکل نیست. من نمیتوانم برای اینکه خودم را ثابت کنم با کسی مبارزه کنم. اصلا هنر مبارزه نیست. هنر جریان پوریایولی یعنی همان پرباری و افتادگی است. چرا من وقتی یک قطعه یا صدای خوب را میشنوم و از آن تأثیر میگیرم، نباید بگویم که کار خوبی است، البته خوب است که اینجا در مورد رفاقت هم صحبت کنیم. ممکن است یکی از دوستان همشهریام به من بگوید علی خوش به حالت که رفتی و داری حرکت میکنی. اما دوست من فقط دارد سختیهایی که خودش با آن مواجه است را میبیند و در زندگی علی زندوکیلی نیست. بهنظر من علت دوم این است که خودمان را جای طرف مقابلمان قرار نمیدهیم، یعنی مثلا آقای ایکس جای من زندگی نمیکند تا ببیند دارم با چه سختیهایی جلو میروم. ما اگر چند ثانیه خودمان را جای دیگری بگذاریم، متوجه خواهیم شد که با چه مکانیزمی درحال پیشروی است، بنابراین هیچوقت از رشد و پیشرفتش نمیترسیم.
باتوجه با آنچه تا الان گفته شد، تأثیر دیگر فاکتورها در شنیده شدن یک هنرمند تا چه حدی است؟ با اینکه فضای امروز، بسیاری از اصول را زیر سوال برده اما هنوز بعضی از فاکتورها همچون روابط تاثیر خودش را دارد...
بله. نمیشود این موضوع را کتمان کرد، ولی نکتهای را بگویم، با شرایطی که دارم میبینم، البته به این جریان خوشبین هستم. به هر صورت باید بپذیریم که امروز نسل جوان رسانههایمان را دنبال نمیکند و تابوتب گذشته برای پیگیری اتفاقات از این طریق وجود ندارد. فکر میکنم اگر هنرمند بتواند با برنامهریزی، کار دقیق و باکیفیتی بسازد که شنیده شود، موفق خواهد بود. به عقیده من مردم ما در روزگار حاضر باهوشتر و بالغتر از زمان قبل شدهاند. قدرت تشخیص مردم ما درست است. این احساسی است که دارم. امیدوارم روزی حرفم به سندیت برسد و آن روز این گپ و گفت را به یاد بیاوریم. مثلا چهارسال دیگر بگویم بالاخره این اتفاق افتاد. قطعا برخی روابط میتواند برای برخی میانبر باشد اما من لذت رسیدن به موفقیت با پاهای خودم را دوست دارم. اگر روزی به شرایطی که گفتم برسم، خدا را شکر میکنم که به من اجازه داد با پاهای خودم به چیزی که میخواستم برسم و همیشه قدرش را خواهم دانست. شاید همان مرواریدی بشوم در دل صدف و اجازه ندهم هر لحظه، هر کسی در صدف را باز کند و مرا ببیند. من گاهیاوقات به این ماجراها اینطور هم نگاه میکنم که مروارید باید در درون صدف بماند و هرکسی نتواند به آن دسترسی داشته باشد.
برویم سراغ خود موسیقی. شما جزو خوانندگانی هستید که با وجود علاقهمندی به نوآوری همیشه به پشتسر هم نگاه میکنید. با این توضیح نوآوری از نظر شما باید از کدام جنس باشد؟
نوآوری یا خلاقیت یا نوگرایی در لحظهای اتفاق میافتد که شاید خود هنرمند انتظارش را ندارد. این حرکت آنی است که اطمینانی در آن نیست. میتوانم بگویم که خلاقیت و نوآوری نیاز به زمان دارد. مثل شعر نو یا شعر سپید که در لحظه خودش مورد توجه قرار نگرفت. حافظ تا مدتها اشعارش را پاره میکرد و دور میریخت تا بالاخره یک نفر از راه رسید و گفت این کار را نکن و قدر کلام خودت را بدان. نوآوری باید توسط زمانی که از آن میگذرد، فرصتی که به مردم برای آنالیز بیشترش داده میشود و انتخابی که توسط مردم صورت میگیرد، تأثیر خودش را بگذارد. نوگرایی که توهم باشد، قطعا تاریخ تولید و انقضایی خواهد داشت و عملا مصرفی خواهد بود. در مقابل یک نوآوری و خلاقیت استثنایی و خاص، مدت زمان طولانی را برای شنیدهشدن توسط مردم خواهد داشت و بیشتر شنیده خواهد شد. امروز صد نفر، سال آینده دویست نفر، بعد هزاران نفر و پس از آن میلیونها نفر آن نوآوری را درمییابند و میشنوند. این جریان برای نوآوری واقعی به نسلهای بعدی میرسد و کارهایی مثل «گلنار و منتظرت بودم» را معرفی میکند که نهتنها در زمان خودش که برای نسلهای بعدی هم شنیدنی و دلانگیز خواهد بود. وقتی امروز نام هر کدام از این قطعات میآید من و شما لذت میبریم و بیان لطیف، تاثیرگذار و نافذش را ستایش میکنیم. گذر زمان و تحمل میتواند کمک کند تا نوآوری حقیقی خودش را نشان دهد.
در کشور ترکیه ابراهیم تاتلیس بهعنوان امپراتور شناخته میشود و احتمالا الگوی همه خوانندگان است. با این همه در اجراهای صحنهای گاهی با یک کودک ٦ یا ٧ساله میخواند. بهنظر میرسد ترکیه توانسته این ماجرا را تبدیل به جریانی برای ایجاد ارتباط بین دو یا حتی چند نسل در کشورش کند. فکر میکنید آیا لزومی دارد که ما هم نه دقیقا به این شکل و شمایل اما در مسیر ایجاد ارتباط بین نسلهای گذشته و امروز در موسیقی ایران کاری کنیم؟
البته خیلی ایدهآل است اما نمیدانم تا چه حد به تحقق این اتفاق میتوانیم امیدوار باشیم. من خیلی دوست دارم این کار با تداوم در کشور ما هم اتفاق بیفتد. امیدوارم این اتفاق در ذهن ما تبدیل به افسانه و آرزو نشود. من شخصا حاضرم با تکتک بچهها تماس بگیرم و از خوانندهها بخواهم تا بیاییم و هفتهای یکبار در کنار هم باشیم. میتوانیم در قالب این جلسات ردیفخوانی، تصنیفخوانی و تجزیه و تحلیل داشته باشیم اما این اتفاق نیاز به شرایط زیادی دارد.
با توجه به تجربههایی که تاکنون در خوانندگی داشتهاید بهنظر میرسد نوستالژی جزء مهمی از کارهایتان را تشکیل میدهد. اساسا در زندگی خودتان هم آدم نوستالژیبازی هستید؟
من خیلی در زندگیام درگیر خاطرهها هستم. همیشه خاطرات یک انسان با موسیقی تداعی میشود. درست مثل بوی عطر گل یا ادکلنی که در کودکی احساسش کردید. امروز که بوی آن عطر را دوباره از جایی حس میکنید، همان لحظه خاطرهانگیزی که در کودکی داشتهاید، فارغ از تلخ یا شیرین بودنش از جلوی چشمتان میگذرد. با خود میگویید وای آن بوی غذا، آن عطر گل یا... موسیقی برای من دقیقا همینطور است. مثلا با بیداد استاد مشکاتیان، نینوای استاد علیزاده، چاوش هشت استاد لطفی و بسیاری از کارهای دیگر زندگی کردم. اینها همه برای من خاطره شده و هنوز هم همین وضع را دارم. وقتی یک اجرا از آثار قدیمی را دوباره اجرا میکنیم، یاد کنسرتهای قبلی که در این زمینه اجرا کردهایم، میافتم. کارهای آقای تجویدی را که با بازخوانی آقای افتخاری شنیدم برایم خیلی خاطرهانگیز است، البته آثار زیادی بوده که من با آنها زندگی کردم.
کدامیک از تکدانههایی که ساختید برای خودتان نوستالژیک است؟
رفته و ناردونه. قطعه ناردونه که بخشی از زندگی شخصی من است. درد و غم و سختیهایی که بعد از یک اتفاق تلخ در زندگی من ایجاد شد. این خاطرات به دورانی برمیگردد که پدرم را از دست داده بودم و تنها کسی که در آن شرایط میتوانست تکیهگاهی برایم باشد مادرم بود و همیشه کنارم ایستاد تا بیش از این صدمه بر من وارد نشود. این ملودی از آن اتفاق شکل گرفته و ساخته شده، «رفته» هم همینطور است و فکر میکنم بخشی از زندگی من است.
آنطور که گفتید مردم از آلبوم استقبال کردند و خوشبختانه کار به لحاظ اقتصادی هم موفق بوده اما آیا واقعا مولف نسبت به ارایه آلبومی در فضای بازخوانی موسیقی کلاسیک ایرانی به لحاظ اقتصادی ترس نداشت؟
در سه قطعه از این آلبوم چنین وضعیتی (بازخوانی آثار کلاسیک موسیقی ایرانی) حاکم بود. رفته، به سوی تو و تیتراژ سریال شاهگوش این وضع را داشتند. در مورد این سه قطعه بازخوردهای مثبت در مقایسه با نظرات منفی بسیار زیاد بودند و بهنظر میرسید شنونده، این قطعات را با لحن و صدای من بهعنوان اثری مستقل پذیرفته بود. این واکنشها به من روحیه داد. البته سختی کار برای تهیهکننده در مورد قطعات بازخوانی شده را قبول دارم. اما تمام تلاشم را کردم تا در کنار حفظ اصالت و سلامت اثر، لحن خودم را برای خوانش اثر ارایه دهم. بههرحال عطش و علاقه نسل جوان نسبت به موسیقی و ادبیات فاخر را به خوبی حس میکنم. باید بگویم در مورد اجرای این آلبوم بسیار خوشبین بودم. بارها به تهیهکننده کار دلداری و روحیه میدادم و تضمین کرده بودم که از این آلبوم به بهترین شکل استقبال شود.
شهروند/حاشیههای مربوط به ترجمه فارسی به فارسی همچنان ادامه دارد... نشر ثالث به حواشی ترجمه فارسی آثار فارسیزبان عتیق رحیمی (نویسنده افغان ساکن پاریس) به قلم مهدی غبرایی پاسخ داد

ماجرا از این قرار بود که مهدی غبرایی، مترجم باسابقه و پیشکسوت در اقدامی عجیب کتابهایی از عتیق رحیمی (نویسنده بینالمللی افغان) را به فارسی ترجمه کرده بود که پیشتر متن فارسی آنها موجود بود. غبرایی در پاسخ به این اقدام گفته بود که فارسیِ عتیق رحیمی برای مخاطب ایرانی آشنا نیست. با وجود وسایل ارتباط جمعی، به سرعت صفحاتی از کتاب عتیق رحیمی پخش شد و حکایت از این داشت که از قضا فارسی این نویسنده افغان، کاملا برای ما قابل فهم است. پس از آن عتیق رحیمی نیز در واکنشی عنوان کرد، ایران را وطن خودش میداند و چنین اقداماتی ازسوی ناشر (ثالث) قابل توجیه نیست. حالا بعد از این ماجراها، نشر ثالث نیز در متنی که دراختیار ایسنا قرار داده، نوشته: «بدیهی است که نشر ثالث از شرایط پدیدآمده ناخرسند است. گفتوگو برای ترجمه کلیه آثار آقای عتیق رحیمی- تأکید میشود کلیه آثار ایشان- به فارسی از روی نسخه انگلیسی که شخص نویسنده دراختیار نشر ثالث قرار دادند، حدود دوسال پیش با نویسنده آغاز شد. مدتی بعد از گفتوگو و توافق با ایشان نشر ثالث پس از بررسی و رایزنی برای انتخاب مترجم با آقای مهدی غبرایی، مترجم کاردان و شایسته، قرارداد تنظیم کرد. مدتی بعد آقای رحیمی مترجمی را معرفی کردند که آثارشان را از فرانسه به فارسی ترجمه کنند و برای نمونه ترجمه «لعنت به داستایوفسکی» را برای ناشر فرستادند. به دلایلی ازجمله قرارداد فیمابین با مترجم به اطلاع نویسنده رسید که ناشر و تحریریه نشر صلاح میدانند کتاب به ترجمه آقای غبرایی، مترجم شاخص، منتشر شود. به هر روی، آقای عتیق رحیمی کاملا درجریان ترجمه این کتابها بودند و تصور ناشر این بود که آنچه قبلا به فارسی منتشر شده، در نسخه فرانسه یا انگلیسی توسط نویسنده بازبینی و ویرایش شده است که اکنون خواهان ترجمه آن هستند. اما همگان حق تغییر عقیده دارند و هیچکس نیز مصون از فراموشی نیست. چنان که آقای رحیمی در یادداشت اخیرشان از گفتوگو برای ترجمه و چاپ تنها یک کتاب (لعنت به داستایوفسکی) گفتهاند و حال آنکه دستخط و امضای ایشان برای چاپ کتابی دیگر (سنگ صبور) نیز در دفتر نشر ثالث موجود است. به هر روی نشر ثالث رعایت حقوق پدیدآورندگان را شرط فعالیت خود میداند و این درسی است برای ناشر که هرگز به گفتار شفاهی، حتی گفتار آنان که بسیار برایشان احترام قایل است، بسنده نکند و درنظر داشته باشد، هستند کسانی که همیشه مترصد یافتن بهانهای برای برپا کردن محفلی که سودایش نه فرهنگ است و نه ادب. ناشر همه توان خود را به کار خواهد گرفت تا ضمن جلوگیریِ تا حد امکان از تکرار وضع مشابه، رضایت نویسنده محترم و مترجم گرامی حاصل آید.» این درحالی است که عتیق رحیمی وجود قرارداد با این نشر را تکذیب کرده است. در هرحال اگر نشر ثالث همچنان بخواهد به حواشی پیرامون این ماجرا پایان دهد، به نظر میرسد تنها راه، انتشار تصویر قرارداد با عتیق رحیمی است.
فرهیختگان/گفتوگو با هادی مرزبان به مناسبت اجرای «بازار عاشقان»
آهسته با گل سرخ
هادی مرزبان در ۷۲ سالگی همچنان آثار نمایشی خود را روی صحنه میبرد و کماکان دغدغه فرهنگ ایرانی را دارد. آخرین اثر نمایشی او «بازار عاشقان» به قلم محمد ابراهیمیان در تالار وحدت روی صحنه رفته است. این بار کارگردان «پلکان» سراغ داستان حضرت مولانا و شمس تبریزی در شهر قونیه رفته است. مضمون محوری این اثر نمایشی به سیر و سلوک در راه طریقت و پدیده عشق میپردازد. در زمانهای که زندگی ماشینی و چنگال تکنولوژی زیست ما را در چنته خود گرفته است صحبت از عشق و راه پرپیچ و خم طریقت دیگر مشکل شده است. در نمایش مرزبان شاهد دادگاهی هستیم که برای شمس ترتیب دادهاند و میخواهند او را به دلیل جرمهای گوناگون به چوبه دار بسپارند. از سوی دیگر، در دادگاه شاهد مرگ منصور حلاج هستیم که از عارفان بزرگی بوده که به جرم الحاد به دار آویخته شده است. علاوهبر این، کارگردان «آهسته با گل سرخ» در این اثر نقبی به زندگی ایران کنونی میزند که اکثر مردمان در منجلاب زندگی مادی غرق شدهاند و دیگر خبری از عشق نیست. به همین مناسبت با او به گفتوگو نشستهایم.
برای شروع بهتر است از تجربه سالها فعالیتتان در زمینه هنر باستانی تئاتر بگویید و چه تغییراتی در فضای تئاتر ایرانی رخ داده است؟
تئاتر ما دچار شتر، گاو و پلنگ شده است. نه تماشاگر تکلیف خود را میداند، نه تماشاخانه میداند باید چه کند و نه بازیگر میداند چه هدفی دارد. هیچکس تکلیفش با خودش روشن نیست. البته تقصیر اصلی متوجه خود ما است. تغییرات فزایندهای در تئاتر رخ داده است. من هم خودم دانشجو و جویای نام بودم. از برشت و آخوندزاده تا افراد دیگر کار اجرا کردهام. وقتی ما هنرجویان تئاتر فارغالتحصیل میشدیم به مراکز استانها میرفتیم و کارهای نمایشی انجام دادیم. سپس، سه تا چهار سال از این ماجرا گذشت و من از ایران رفتم و دوباره سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشتم و از آن زمان تاکنون تکلیفم با خودم روشن است. بنابراین تکلیفم با تماشاگرم هم روشن است. من صددرصد دنبال آثار ایرانی اصیل هستم. بهطور متوسط هر سال یا دو سال یک بار کارهای پرهزینه و سنگین ایرانی را روی صحنه بردهام. همچنین بیشتر آثار زندهیاد اکبر رادی را اجرا کردهام. او زمانی گفت که من و هادی مرزبان ربع قرن در کنار هم کار کردهایم. توجه داشته باشید که پارسال هم نمایشنامه «تانگوی تخممرغ داغ» را از رادی در تالار وحدت روی صحنه بردم. البته یکسری مشکلاتی برایم به وجود آمد که خوشبختانه توانستیم کار را ادامه بدهیم. با این تفاسیر اعتقاد دارم تکلیف جوانان ما با تماشاگر روشن نیست. یعنی مخاطبان و هنرمندان دقیقا نمیدانند چه باید بکنند. مثلا تماشاگر میداند نوع و شیوه اجرایی من چگونه است و بر همین اساس انتخاب میکند. ما فهیمترین و نجیبترین تماشاگرها را در ایران داریم. تا همین اندازه بگویم به ما گوجه فرنگی پرت نمیکنند، پس خیلی انسانهای نجیبی هستند و بسیاری از کارهای ما متاسفانه لیاقت گوجه فرنگی را دارند.
تماشاگر تئاتر ایرانی از منظر طبقات اجتماعی و نوع نگرشی که دارد، تغییر کرده است؟
دیگر تماشاگران ما از دسته کراواتیها و فکلیها و به اصطلاح عطر و ادکلنیها نیستند. همه قشرها کنار همدیگر در یک نمایش حاضر میشوند. من افتخار میکنم که تماشاگرم روی موتور مینشیند و از مناطق جنوبی تهران به تئاتر شهر میآید و در پایان نمایش کلی «تئاتر» مرا نقد میکند. به نظرم این خیلی زیباست. زیرا نظر یک منتقد و دانشجو جای خودش را دارد ولی نظر این کارگر که به همراه همسرش با موتور به دیدن تئاتر آمده است، چیز دیگری است و برای من خیلی ارزش دارد. تئاتر برای این مردم است. اینگونه نیست که ما بگوییم برای خودمان کار میکنیم. زمانی میگفتند «هنر برای هنر» یا «تئاتر برای تئاتر» است؛ اینها سخنان گزافه و مهملی بیش نیستند. چنین چیزهایی را در کتابها میشود دید. ۸۰ درصد کارهای ما برای تماشاگر است اما وقتی ما تماشاگر نداریم باید برویم خانه و برای خانواده خودمان اجرا کنیم. بنابراین هر کسی باید بداند کجا میرود. در بسیاری از سالنها ما فقط صدای جیغ بنفش و حرکات آنچنانی میشنویم. تماشاگر هم میترسد بگوید چیزی نفهمیده است تا نگویند هیچی بلد نیست و مکرر میگوید عالی بود. ما باید تماشاگر را سرگرم کنیم و به چند علامت سوال او جواب بدهیم تا وقتی او بیرون از سالن رفت، بتواند بیندیشد. مثلا ما هنرمند هستیم و جلوتر از دماغمان را نظاره میکنیم. مثلا ما وظیفه داریم تماشاگر را به فکر واداریم. جوانان باید کمی باورشان شود که در ایران زندگی میکنند و به حضور در ایران افتخار کنند و به هویت خودشان ببالند.
در مورد «هویت ایرانی» در تئاتر بیشتر توضیح دهید؟
ما حافظ، سعدی، مولانا، شیخ ابوسعید ابوالخیر، بلخی، رودکی و شاهنامه فردوسی داریم. من تا صبح میتوانم برای شما اسم چنین افراد بزرگی را بشمارم. ما چنین منابع بزرگی داریم ولی دوستان فکر میکنند مرغ همسایه غاز است. به نظر من این مشکل را باید در دانشگاهها جستوجو کرد. افرادی به خارج از ایران رفته و وقتی برگشتهاند همان چیزها را اجرا میکنند و به خورد دانشجویان میدهند. همه چیز باید از ذهن و کاتالیزور من کارگردان ایرانی عبور کند. ما تکنیکی را از غرب یاد گرفتهایم ولی حالا باید آن را با فرهنگ خودمان تلفیق دهیم. ما باید خودمان را دریابیم. خیلیها هستند که وقتی از کشورهای دیگر به ایران برمیگردند دیگر غذای ایرانی نمیخورند و سلیقهشان غربی شده است. این خیلی اشتباه است.
مانند نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» به قلم زندهیاد حسن مقدم...
بله. من کسی نیستم که سوفوکل، آریستوفان، آشیل، برشت، گروتفسکی و بزرگان هنر تئاتر را رد کنم. تئاتر ما در کل وارداتی است و ما آن را به عاریت گرفتهایم. من هم این امر را قبول دارم. اما به هر حال ما باید عناصر فکری و فرهنگی خودمان را به آن اضافه کنیم. ما سرچشمه تفکرات گرانبهایی هستیم. وقتی شما یک اجرای کاتاکالی از هند میبینید متوجه میشوید این اجرا پدیدهای مختص کشور هند است. کاتاکالی یکی از رقصهای ایالت کرالا است که به همراه افسانهها و اساطیر هند روی صحنه میرود. یا دقیقا مانند نمایش کابوکی از کشور ژاپن که کاملا برای خودشان است. کابوکی گونهای از تئاتر سنتی ژاپنی است که متشکل از «رقص»، «آواز» و «مهارت ویژه» است. نمایش ما هم باید چنین باشد. درست مانند «تعزیه» و «تخت حوضی» که مختص کشور ایران است.
نمایش «بازار عاشقان» را با چه رویکردی روی صحنه آوردهاید؟
من حس کردم که امروز «عشق» در عسرت است. آرام آرام ما عشق را به فراموشی خواهیم سپرد. حتی جوانان در حال تمسخر عشق هستند. مثل همان رخدادی که یک معلم جوان در مورد قصه لیلی و مجنون بیان کرده است. او میگوید وقتی داستان لیلی و مجنون را برای دانشآموزان تعریف کردم اکثر آنها تعجب کردند. وقتی دانشآموزی از من پرسید «لیلی خیلی خوشگل بوده است؟» و من هم گفتم «اتفاقا خیلی سیاهچرده هم بوده است» دانشآموز در پاسخ گفته است: «پس، مجنون رسما دیوانه بوده است. » یعنی آن عشق آسمانی دیگر خواهان ندارد. یا مثلا عدهای دیگر گفتهاند «رستم» خیلی دیوانه بوده است که خودش را در برابر «سهراب» معرفی نکرده است. اما غافل از این هستند که این تراژدی است و در تمام دنیا چنین اتفاقاتی از باستان گزارش شده است. متاسفانه گویی ما در جزایر دور از هم زندگی میکنیم. انگار پس از تولید ربات ما هم تبدیل به ماشین شدهایم. شاید ما هم تبدیل به یک ماشین شدهایم. چرا ما دیگر عاشق نمیشویم؟ چرا ما همدیگر را دوست نداریم؟ چرا ما آنقدر دروغ میگوییم؟ ما فضای مه گرفته صبحهای شهر خودمان را یادمان رفته است. ما صدای اذان و آن صفای گلدستهها را یادمان رفته است و گویی دیگر ناشنوا شدهایم. باید بنشینیم با خودمان خلوت کنیم و ببینیم چرا اینگونه شدهایم.
هادی مرزبان بهعنوان یکی از ستونهای تئاتر ایرانی به حق خودش رسیده است؟ مسئولان هوایش را داشتهاند؟
هرگز. اگر مسئولان از روز اول هوای مرا داشتند دیگر هادی مرزبان نمیشدم. شما اگر به کتاب اکبر رادی به نام مکالمات رجوع کنید، این جمله را میخوانید: «مرزبان خودش را پای نمایشنامههای من پیر کرد و هرگز به حقش نرسید. اختلاف سلیقه جای خودش را دارد، ولی در مقابل کوشش مرزبان سر تعظیم فرود میآورم.» من به آینده هنر ایران امیدوارم. با ورود مسئولان جدید در عرصه فرهنگ چشمههای امید را میبینم.
قدس/سامان سالور در جلسه نقد فیلم «آمین خواهیم گفت»: سعی کردهام بدون جغرافیا کار کنم
قدس آنلاین/ تکتم بهاردوست: جلسه نقد و بررسی فیلم «آمین خواهیم گفت» ازسلسله نشستهای نقد و نمایش فیلمهای گروه هنر و تجربه شنبه شب گذشته، با حضور سامان سالور کارگردان این اثر و علیرضا مهران بازیگر در محل سینما هویزه مشهد برگزار شد.
در ابتدای این جلسه سالور گفت: «آمین خواهیم گفت» پنجمین ساخته من است که در این زمان اکران شده است، متأسفانه سالهاست که این گونه فیلمها که فیلمهایی با سلیقههای خاص هستند، مورد کمتوجهی قرار گرفتهاند و نمایش داده نمیشوند.
وی با ابراز خوشحالی از اکران گروه هنر و تجربه گفت: فیلمهای این گروه، فیلمهایی برخلاف جریان رایج سینماست و باید برای دیدن این گونه آثار کمی سعهصدر به خرج دهیم، چراکه اگر پرچم سینمای ایران در جهان برافراشته شده است، بخاطر وجود این فیلمها و فیلمسازان است.
این کارگردان در توضیح دلیل اینکه آدمهای فیلمهایش معمولاً آدمهایی عجیب و غریب ولی جذاباند، افزود: من ساخت این فیلم را با طرح کوتاهی از برادرم شروع کردم و احساس کردم این طرح میتواند قصه متفاوتی برای فیلم متفاوتی باشد. در کارنامه کاری هر هنرمندی یکسری سلایق و مشترکاتی پیدا میکنید و این به آن معنی نیست که این آدمها نشستهاند درخصوص آن فکر کردهاند، بلکه اینها همه در ناخودآگاه آدم وجود دارد.
سالور ادامه داد: به نظر من تنهایی و مشکل ارتباط، میتواند فصل مشترک خیلی از مسائل و ایدهها باشد، هر چند من سعی کردهام بدون جغرافیا کار کنم.
وی درخصوص بازی علیرضا مهران گفت: کلاً میخواستم شخصیتهای این فیلم درونگرا باشند. میخواستم که شخصیت «حسن» عجیب و غریب باشد، حتی لکنت حسن گرگر در فیلمنامه وجود داشت. او با اینکه تنهاست، رفتارهایی زنانه در او وجود دارد، ماهواره دارد، ورزش میکند و... کلاً آدم غریبی است و واقعا علیرضا مهران خیلی خوب از پس آن برآمد.
علیرضا مهران بازیگر این فیلم نیز در توضیح پیوستن خود به این پروژه گفت: برای هر بازیگری خیلی مهم است که شروع حضورش در سینما با فیلمسازان خوبی باشد که خوشبختانه من این شانس را داشتهام که اولین کارحرفهای من همین فیلم بود، چون من کارم را از تئاتر شروع کردم و بعد وارد سینما شدم. در بدو ورود به این فیلم، خودم را دست سالور سپردم و همین باعث شد که مسیر را درست بروم. من زمانی که قرار شد این نقش را بازی کنم، فیلمنامهای در دست نداشتم، ولی با این همه دو ماه قبل از فیلمبرداری تحلیل شخصیت داشتیم و کلی در مورد نقش صحبت کردیم.
بازیگر نقش حسن گرگر افزود: من ماهها به شخصیت حسن فکر کردم و غیر از صحبتهایی که با کارگردان داشتیم، جغرافیای مکانی که ما در آن کار میکردیم به ایجاد این شخصیت خیلی کمک کرد.
مردم سالاری/رئيس سازمان سينمايي: سينماي ايران «سينماي سعادت» است
حجتالله ايوبي برگزاري جداگانه بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر را اقدامي شايسته و جشنواره جهاني فيلم فجر را يک جشنواره تخصصي و استاندارد دانست.
وي در مورد اين دوره از جشنواره و جداسازي بخش بينالملل از بخش ملي گفت: زماني که اين دو بخش را با هم برگزار ميکرديم، در واقع بخش بينالملل را برگزار نميکرديم. تصميم جداسازي به اين معناست که ما واقعا ميخواهيم جشنواره بينالمللي داشته باشيم.
ايوبي افزود: سال گذشته قدم اول درباره اين استقلال برداشته شد، به دليل اينکه اولين بار بود که اين اتفاق ميافتاد ضعفهايي داشتيم، اما امسال قدم دوم ما قدم بسيار بسيار محکمي است. آقاي ميرکريمي هنرمندي برجسته، خوشفکر و پر از ايدههاي درخشان و فيلمسازي جهاني است و سينماي جهان را به درستي ميشناسد. تيمي که با او کار ميکنند، در حوزه کاري خود، حرفهاي و متخصص هستند و مهمتر از همه اينکه با عشق و علاقه کار ميکنند.
ايوبي ادامه داد: ايدههاي جذاب و نويي که در اين جشنواره وجود دارد مثل بخش دارالفنون، باشگاه هواداران، برگزاري کارگاه در دانشگاهها، تمهيدات خوبي است که انجام شده. مجموعه برنامهها واقعا با استانداردهاي جهاني همخواني دارد. در عين حال اين جشنواره، يک جشنواره بينالمللي کاملا ايراني و اسلامي است. رييس سازمان سينمايي گفت: استقبالي که در بخش مهمانان و بازار از جشنواره جهاني فيلم فجر شده، نشاندهنده اين است که کارها به صورت حرفهاي و صحيح در حال انجام است. بالاتر از همه اينکه جامعه سينمايي ما هم متقاعد شدهاند که سينماي ايران در جايگاهي قرار دارد که بايد پايگاهي براي سينماي سعادت باشد و به نظرم اسمي که براي بخش مسابقه انتخاب شده، عنوان بسيار مناسب و خوبي است.
او ضمن تاکيد بر اينکه ما مدعي داشتن يک سينماي متفاوت، انقلابي، اسلامي و ايراني و در واقع همان سينماي سعات هستيم، در مورد بخش دارالفنون توضيح داد: با تکيه بر چنين سينمايي در بخش دارالفنون جوانان زبده و دانشجويان سينما از کشورهاي ديگر در ايران طي يک هفته آموزش سينما مي بينند. نخبگان ايراني در کل کشور، شناسايي شده و در اين بخش آموزش سينما مي بينند. ما در يک هفته نهايت استفاده را از حضور مهمانان خواهيم داشت.
رئيس سازمان سينمايي در مورد ارتباط اين دوره از جشنواره با دانشگاهها و دانشجويان گفت: از جشنواره افرادي به دانشگاههاي مختلف ميروند و در دانشکدههايي که رشتههاي مرتبط با سينما دارند، کارگاه و سخنراني خواهند داشت. در بخش باشگاه هواداران تعداد زيادي از جوانان ثبتنام کردهاند و قرار است به صورت تخصصي فيلم ببينند و از فضاي آموزشي استفاده کنند. همراه شدن جوانان با جشنواره، يک گام مثبت بزرگ است.
ايوبي در پايان جشنواره جهاني فيلم فجر را يک جشنواره تخصصي دانست و گفت: اين جشنواره يک جشنواره عمومي نيست بلکه يک جشنواره تخصصي است. مخاطبان آن کساني هستند که به نحوي در حوزه سينما فعاليت دارند، به همين دليل جشنواره، جشنوارهاي متفاوت و خاص است که هم مسابقه است و هم ابعاد آموزشي براي بينندگان و مخاطبان خاصش دارد.
وطن امروز/رابطه میان عدم حضور رئیسجمهور با تعطیلی شورایعالی سینما
فرهنگ و هنری که در اولویتها قرار ندارد!تازهترین دستاورد دولت در بخش فرهنگ و هنر اعلام تعطیلی شورایعالی سینما به عنوان مرجع نهایی تصمیمگیریها بود! و این نشان از آن دارد که فرهنگ و هنر همان طور که بسیاری از اهالی فن به آن اشاره داشتند خارج از اولویتهای دولت یازدهم و نفر اول قوه مجریه است. شورایعالی سینما در دوران مدیریت جواد شمقدری، به منظور حل مشکلات سینما و با هدف حضور بالاترین مقام اجرایی کشور سازمان یافته بود تا مسائل و مشکلات اهالی سینما با جدیت بیشتری پیگیری شود اما در دولت یازدهم با عدم علاقه و حضور حجتالاسلام روحانی در این شورا وضعیت به شکلی دیگر درآمد. به گزارش تسنیم، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش از این در این باره گفته بود: «بخشی از برگزاری جلسات شورایعالی سینما به ما مربوط میشود که این بخش مشکلی ندارد، اما بخش دیگری مربوط به حضور رئیسجمهور است که ایشان باید برای برگزاری این جلسات وقت داشته باشند.» گویا عدم فرصت رئیسجمهور برای حضور در شورایعالی سینما شرایط این نهاد را به گونه دیگری رغم زده است. رئیس سازمان سینمایی در پاسخ به این سوال که آیا عدم حضور رئیسجمهور در شورایعالی سینما، باعث به حاشیه رفتن آن شده است، عنوان کرد: ما در کشور نزدیک به 20 شورایعالی داریم. بعضی از این شوراها خیلی هم مهم هستند و خیلی مهمتر از سینما هم هستند. آقای رئیسجمهور اگر بخواهد در این شوراها دائما شرکت کند باید همه کارها را تعطیل و در این شوراها شرکت کند. ایوبی همچنین گفته بود: «به نظر من نظام شورایی در کشور ما زیاد جواب نمیدهد.» بهمنماه سال گذشته نیز منوچهر محمدی، از اعضای شورایعالی سینما، وجه دیگری از عدم تشکیل جلسات این شورا را بیان کرده بود. محمدی در ایام جشنواره فیلم فجر از استعفای خود از شورایعالی سینما خبر داد و گفت: واقعیت این است که در پایان این 2 سال و اندی که از عمر دولت میگذرد دیگر برای ما مشخص و قطعی شده است که فرهنگ اساسا اولویت اصلی این دولت نیست و این را در همه برنامهها و جزئیات میشود دید. خیلی جالب است که این شورا در طول 2 سال گذشته تنها 2 جلسه تشریفاتی داشته است. او گفته بود: گویا حضور ما در این جمع فقط نقش «زینتالمجالس» بودن دارد. با این اوصاف به نظر میرسد دلیل اصلی تعطیلی این شورا، بهرغم همه وعدههای ابتدایی رئیسجمهور به اهالی هنر، عدم فرصت کافی ایشان برای حضور در جمع اهالی هنر باشد! رضا میرکریمی، مدیرعامل خانه سینما در جشن خانه سینما هم گفته بود امیدوارم بازگشایی خانه سینما برای بار سوم به عنوان تنها دستاورد فرهنگی دولت یازدهم اعلام نشود! گفتنی است داوود میرباقری، مسعود جعفریجوزانی، احمد نجفی، جمال شورجه، مسعود دهنمکی و محسن علیاکبری از اعضای شورایعالی سینما در گذشته بودند و فروردینماه سال 93 بود که مسعود جعفریجوزانی، خسرو سینایی، پرویز پرستویی، منوچهر محمدی، احمدرضا درویش، سیدرضا میرکریمی و فرهاد توحیدی با حکم وزیر ارشاد بهعنوان اعضای جدید شورایعالی سینما منصوب شدند.