کد خبر: ۳۴۵۲۸
تاریخ انتشار:

گزارشي از اكران فيلم "يزدان تفنگ ندارد!"

«یزدان تفنگ ندارد» برنامه امشب سینماهای کشور هم نیست. به قول بعضی‌ها کشش هم ندارد! ولی دانشجوها برایش دست می‌زنند جانانه! چون خودشان را در آن دیده‌اند؛ سبز، قرمز، آبی، طرفدار اسپانیا، برزیل بچه‌های مشهد، پارک سه دختران و حتی محله امیر آباد!
در مراسمي كه عصر دوشنبه (24 آبان‌ماه 1389) در سالن «سينماحقيقت» مركز گسترش سينماي مستند و تجربي برگزار شد، از مستندسازان سياسي چهارمين جشنواره بين‌المللي «سينماحقيقت» تقدير بعمل آمد.که درپایان ازحسین شمقدری به عنوان یک مستند ساز سیاسی تقدیر شد .

فتنه سال گذشته سوژه مناسبي براي كارگردانان جوان بوده تا به بررسي نكات مختلف آن بپردازند. آنچه در ادامه مي آيد خلاصه اي از فيلم "یزدان تفنگ ندارد" به نقل از تريبون مستضعفين است:
مستند «یزدان تفنگ ندارد» ساخته تعدادی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف است که در آن با روایتی بی‌طرفانه به بررسی وقایع پس از انتخابات می‌پردازد.

«من طه رضا هستم، دانشجوي دانشگاه شريف. سال 85 مدال نقره فيزيك را گرفتم و سال 86 وارد دانشگاه شدم. ورود به دانشگاه شريف براي هر كسي اتفاق بزرگي است، اما اين بزرگترين اتفاق زندگي من نيست.»
اين، اول فيلم «يزدان تفنگ ندارد» است؛ فيلمي كه طه رضا نيرهدي، محمد حسن مددي ورودي 85 صنايع و جواد نه ببخشيد، حسين شمقدري ورودي 85 متالوژي شريف درباره وقايع پس از انتخابات ساختند. اين فيلم در دانشگاه صنعتي شريف براي اولين بار اكران شد. سالن جابربن حيان دانشگاه پر شده بود و حتي روي زمين هم نشسته بودند. فيلم از جايي شروع مي شد كه طه رضا يك جوان قد بلند با موهاي ذاتا آشفته اش به محل كشته شدن ندا آقا سلطان مي رود. اهالي محل رد مي شوند و خيلي ها اصلا جواب اين دانشجوي سمج را هم نمي دهند.
دانشجوها مي خندند، نچ نچ مي كنند، حتي دست مي زنند. شايد خيلي هاشان همان ها باشند كه يك روز نوار سبز به دستشان بسته بودند، ولي با روايت هم دانشگاهي شان همراهند. «طه رضا» از پارك قيطريه تا پارك سه دختران شهر ري چرخ مي زند. با حسن عباسي، وحيد جليلي، حاضران در همايش ايرانيان مقيم خارج حرف مي زند. از جوان هاي داخل پارك مي پرسد يادتان هست ندا چه روزي كشته شد، آن روز موبايل ها آنتن مي داد؟ آن ها هم مي خندند كه نه بابا عجيب قطع بود در همين حين، حرف هاي مادر ندا در فيلم شبكه «هوم باكس» هم پخش مي شود كه من نيم ساعت يكبار به گوشي ندا زنگ مي زدم، دانشجوها دست مي زنند، مي خندند، روي صندلي جابه جا مي شوند و با بغل دستي شان پچ پچ مي كنند، دانشجوي قد بلند فيزيك شريف مشهد، تبريز و زاهدان هم مي رود حتي خامنه هم مي رود از ترك هاي به قول بعضي ها متعصب هم مي پرسد: چرا از اينكه همشهريت راي نياورده ناراحت نيستي؟ پسر لپ قرمز آذري مي گويد: «خوب نياورده ديگر، چكار كنم؟ من هم به او راي دادم ولي بقيه ندادند، رييس جمهور نشد، ناراحتي ندارد كه»!
در پارك سه دختران پيرزني با مانتو و روسري آبي، دستانش را پشتش حلقه كرده، مي گويد: «اين جا اصلا شلوغ نشد.» طه رضا داخل مسجد نرود و خودش هم شهيد شد. يزدان پسر 5 ساله اوست. كنار برادر 45 روزه اش نشسته و تعريف مي كند كه چه طور آقا دزده باباش را كشته .رفته تفنگ هم خريده ولي مي خواهد بزرگ كه شد معلم شود. يزدان تفنگ ندارد!
شب فينال جام جهاني طه رضا رفته پرديس ملت. مردم خوشحال كه 8-7 ساعت در صف بودند، بليت 10 هزار توماني هم خريدند تا فينال را در سينما ببيند. تيم ناكام، دست و پاهاي آخر را مي زند. توپ طرف دروازه مي رود، ولي گل نمي شود. داور به بازيكن كارت زرد مي دهد. طه رضا در تاريكي آخر شب كناربزرگراه راه مي رود.
فيلم تمام نشده، صداي دست زدن ممتد دانشجوها سالن را پر مي كند. «هارت لاكر» نديده اند، داستان مردم همين ايران را از قاب نگاه دوستانشان ديدند. داستان مردمي كه صدايشان را حتي از تلويزيون خودمان هم نمي شنوند. پسر لپ قرمز آذري قشنگ تر از بعضي همكلاس هاشان مسئله را حل كرده و بچه ها دست مي زنند.
روي سن مي روند. از آنها مي پرسند «چرا ندا؟» چرا دنبال قضيه كوي دانشگاه يا كهريزك نرفتيد؟»
طه رضا جواب مي دهد مي خواستيم، ولي راستش زورمان نرسيد. براي همين فيلم 12 بار دستگير شديم. بار اول كه به مادرم زنگ زدم و گفتم ما را گرفته اند، سه روز دنبالمان مي گشتند، بار دوم هم 2 روز. بار آخر مادرم گفتم حالا برايت سحري نگه دارم يا نه؟!
مي گويند فيلمشان آشفته است. فيلمسازهاي دانشگاه فني جواب مي دهند: «خب اتفاق هاي سال قبل هم آشفته بود، حقيقت واحدي بود با تحليل هاي مغشوش. همين را مي خواستيم نشان دهيم.» مي پرسند سانسور هم كرديد؟» سانسور نه! حتي گاهي دز مخالف ها را هم بالا برديم. هرچند به هر حال اين فيلم از نگاه ماست.»




Print This Post | یزدان تفنگ ندارد



از پسر معاون سينمايي وزير ارشاد مي پرسند: «رانت داشتي كه فيلم ساختي نه؟»
- نه ما هم مجوز گرفتيم. هرچند شايد اگر كسي بخواهد در مخالفت كامل با نظام، فيلم بسازد نشود. البته معتقدم بايد فضا بازتر باشد. از ما هم جايي حمايت نكرد. [آخر فيلم نوشته اند و با تشكر ويژه از تمام كساني كه به هر طريقي از ساخت اين فيلم ممانعت كردند.]
پسر شمقدري مي گويد: مي خواستيم فيلم را بفرستيم جشنواره «سينما حقيقت»، گفتند نه؛ فيلمتان سياسي است، اصلاً كشش ندارد. به اصرار بچه ها به پدرم زنگ زدم. گفت بگذار فيلمتان را ببينم. بعد زنگ زد «خب راست مي گويند كشش ندارد!» اما وحيد جليلي و ابوالقاسم طالبي كه ديدند خوششان آمد و تلاششان را كردند. البته هنوز هم معلوم نيست چه شد؟
مجري مي پرسد چرا اين سه شهر؟ چرا مثلاً اصفهان كه شلوغ شد نرفتيد؟ طه رضا جواب مي دهد: «مشهد بعد از تهران، بزرگترين شهر ايران است. تبريز هم كه شهر آقاي موسوي است. زاهدان هم براي اين رفتيم كه بعد از تهران بيشترين رأي را به موسوي دادند.اصفهان هم مي خواستيم برويم ولي پولمان نرسيد. درباره بودجه فيلم به خنده مي گويد بعضي ها (يعني خودش) تدريس خصوصي كردند تا دوستان بتوانند فيلم بسازند!»
«يزدان تفنگ ندارد» فيلم 4-3 دانشجوي فني است. برنامه امشب سينماهاي كشور هم نيست. به قول بعضي ها كشش هم ندارد! ولي دانشجوها برايش دست مي زنند جانانه! چون خودشان را در آن ديده اند؛ سبز، قرمز، آبي، طرفدار اسپانيا، برزيل بچه هاي مشهد، پارك سه دختران و حتي محله اميرآباد!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین