فاشيستهاي سبز بر خلاف فاشيستهاي موسوليني و هيتلري نه از توتاليتريانيسم ميگويند، و نه از سنترال اتوريته. فاشيستهاي سبز نه احزاب را سركوب ميكنند نه مخالف تحزباند. فاشيستهاي سبز نه يونيفرم نظامي ميپوشند نه پوتيني بر پاي دارند. آنها دائما دم از ناسيوناليسم (مليگرايي) و راسيوناليسم (عقلگرايي) ميزنند. فاشيستهاي سبز بر خلاف فاشيسم آلماني و ايتاليايي و اسپانيايي، به شدت مخالف رهبري فرهمند و كاريزماتيك، و عاشق مشروعيت عقلاني- قانوني «ماكس وبر»ي اند. آنها از انتخابات آزاد و مشاركت سياسي و آزادي و برابري ميگويند. فاشيستهاي سبز در نوشتهها و سخنرانيهايشان آنقدر براي مردم حق و منزلت قائلند كه اعتقاد دارند مردم حتي ميتوانند عليه خدا هم تظاهرات كنند.
با همه اينها خدا نكند همين مردم، همين مردمي كه مدام سنگشان را به سينه ميزنند، روزي روزگاري در يك انتخابات آزاد و با يك ميزان مشاركت سياسي بالا، كسي غير از آنها را انتخاب كنند. آنجا است كه ديگر نقاب از چهره مياندازند و ماهيت اصلي خودشان را نشان ميدهند و «دست چدني زير دستكش مخملي»شان معلوم ميشود. آن وقت است كه فرياد «كالحمار»شان گوش فلك را كر خواهد كرد كه مردم به چه حقي و به چه دليلي، كس ديگري غير از ما را انتخاب كردند! آن وقت است كه حاضرند تمام شعارهاي پر طمطراق و خررنگكنشان را درون چاه مستراح بريزند و يك سيفون آب هم بكشند رويش، تا ثابت كنند كه 13 ميليون بيشتر از 26 ميليون است. اصلا حاضرند براي اثبات ادعاي توخالي خود، همهي قوانين و قواعد رياضي را هم تغيير بدهند . كه غلط كرده هر كسي گفته 26 ميليون بيشتر از 13 ميليون است!
فاشيستهاي سبز حاضرند به شعور و عقلانيت و حيثيت 40 ميليون آدم توهين كنند تا بگويند كه اينها فقط به خاطر يك كيك و سانديس به راهپيمايي رفتهاند. حاضرند به خاطر خوشحال شدن يك مشت «خس و خاشاك»، مشاركت 85 درصدي مردم را ناديده بگيرند. مشاركت و انتخابات فقط آنجايي خوب است كه منجر به انتخاب آنها شود.
صد رحمت به پروپاگانداي نازيسم و استاد تبليغات رواني ارتش نازي، گوبلز. اصلا صد رحمت به خود هيتلر كه اگر ميگفت «دروغ هر چه بزرگتر، باورپذيريش بيشتر»، حداقل شيوهي دروغ گفتن را بلد بود. ميدانست چطور دروغ بگويد و به چه ميزان كه مردم باور كنند. اما فاشيستهاي سبز چنان دورغ ميگويند كه خودشان هم دروغهاي خودشان را باور نميكنند. مثلا ديروز درآمدند كه يك مرد 32 ساله به يك كودك دختر 3 ماهه تجاوز كرده! گرفتيد؟ دختر 3 ماهه! يا «بالاترين فاشيستهاي سبز» نوشتند كه جامعهي مدرسين و طلاب حوزهي نجف و قم (!!!) اعلاميهاي صادر كرده كه تقليد از مراجعي كه به ديدار رهبر انقلاب رفتهاند حرام است! خندهدار است نه؟ اصلا همين اكبر پونز و نيكآهنگ كوثر براي دست انداختنشان بس اند.
فاشيستهاي سبز از يك طرف همانطور كه گفتم دم از ناسيوناليسم ميزنند و «همهي جان و تنم وطنم، وطنم، وطنم» ميخوانند، و از طرف ديگر با اولين بادي كه ول ميشود بار و بنديل را جمع كرده و همهي جان و تن و وطن را فراموش ميكنند. آن ور آب هم تنها كارشان ميشود بيانيه ول دادن. البته آن دسته از فاشيستهاي سبز هم كه رِندتر و سيّاستر تشريف دارند به زندان – بخوانيد ييلاق سياسي- ميروند. اين طوري هم پز مبارزاتي و روشنفكريشان حفظ ميشود، و هم براي مدتي دور هم گعده ميگيرند و گل ميگويند و گل ميشنوند. منتهيآمال مطالبات سياسيشان هم ميشود احداث يك فقره «توالت فرنگي» در زندان. من ماندهام اين جماعتي كه ميگويند «در زندان اعتصاب غذا كردهايم و لب به چيزي نميزنيم و وضع زندان اسفناك است» را ديگر چه اين همه حاجت به مستراح! آن هم از نوع فرنگي!
فاشيستهاي سبز بر خلاف ادعايشان به شدت متنفرند از انسانهاي عاقل و بالغ. آنها عاشق «احمق»ها هستند. عاشق آدمهايي كه خوب سواري بدهند. حال ميكنند با انسانهايي كه وقتي بهشان بگويند به خيابانها بريزيد، بريزند. هيچ هم سؤال نكنند كه اگر به خيابان آمدن و شورش كردن خوب است پس چرا فرزندان شما پيدايشان نيست! اصلا تا به حال ديدهايد كه يكي از آقازادههاي ژيگول ميگول اين حضرات، در تجمعات حضور داشته و از آن باتومهايي كه هي ادعايش را ميكنند خورده باشد! حالا بماند كه اين روزها ديگر خودشان هم آفتابي نميشوند. در خانههاي مجلل خود مينشينند و اول از همه، يك شكم سير ميچرند و بعد هم چند تا آروغ مَشت، پشت سرش و بعد هم شروع ميكنند به بيانيه در دادن و از خود مصاحبه گرفتن.
القصه، همه 40 ميليوني كه در انتخابات شركت كردند و همهي 70 ميليون ايراني ايران زمين خوشحال باشند و خداوند را شاكر، كه دشمنان اين ملك جزو احمقترين خلائق اند. و مطمئن باشيد تا زماني كه سر و كار ما با اين جماعت «كالانعام بل هم اضل» است هيچ آسيبي به اين مملكت نخواهد رسيد.