* * *
آرمان/وعدههاي بودجهاي به سازمان سينمايي محقق نشد
رئيس سازمان سينمايي در مراسم توديع و معارفه تعدادي از مديران اين سازمان اعلام كرد كه برخي از وعدهها و تفاهمنامهها در زمينه بودجه اين سازمان از دو سال پيش تاكنون محقق نشده است. صبح ديروز ۱۶ اسفند ماه مراسم توديع و معارفه چند تن از مديران سازمان سينمايي با حضور حجت ا... ايوبي رئيس سازمان سينمايي در محل اين سازمان برگزار شد. در ابتداي اين مراسم رمضانعلي حيدري خليلي كه به عنوان معاون توسعه فناوري و مطالعات اين سازمان منصوب شده است، گفت: براي موفقيت در اين عرصه نيازمند همكاري و حمايت ديگر مديران سازمان سينمايي هستيم و تعامل مناسب ميان مجموعههاي مختلف سازمان سينمايي باعث موفقيت بيشتر در اين سازمان ميشود. در واقع با هم افزايي درست و مناسب ميتوانيم ماموريتهاي خود را به درستي به انجام رسانيم. وي ادامه داد: با توجه به تاكيدات رئيس سازمان سينمايي براي سال ۹۵، تلاش ميكنيم تا سرمايهگذاري در حوزه زيرساخت و فناوريهاي سينمايي به نحو احسن انجام شود. استفاده از ظرفيتهاي استاني براي پيگيري از ماموريت در استان ها، استفاده از ظرفيت و امكانات پژوهشي و شناسايي نيازهاي سينماي ايران در اين زمينه از ديگر برنامههاي ما در اين حوزه خواهد بود. محمد رسول صادقي مدير سابق روابط عمومي سازمان سينمايي كه به عنوان مدير روابط عمومي بنياد سينمايي فارابي انتخاب شده است، بيان كرد: من خيلي اهل سخنراني نيستم و همه دوستان ميدانند كه در طول فعاليت خود هميشه سعي كردهام تا دوستان خبرنگار را مستقيم به مديران متصل كرده تا سوالهاي خود را از آنها بپرسند. به آقاي ايوبي رئيس سازمان سينمايي براي انتخاب جليل اكبري صحت در اين پست تبريك ميگويم. در تمام مراسمها ميتوان ساعتها از گذشتهها صحبت كرد اما بيشتر از ۲ دقيقه نميتوان از آينده گفت به همين دليل براي همه آينده خوبي را آرزو ميكنم. جليل اكبري صحت نيز كه از مديريت روابط عمومي بنياد سينمايي فارابي به عنوان مدير روابط عمومي سازمان سينمايي انتخاب شده است، بيان كرد: من با زندهياد قيصر امين پور به مطبوعات و با زندهياد سيف ا... داد به دنياي روابط عمومي وارد شدم و فكر ميكنم كه امروز بايد براي آنها آرزوي شادي روح داشته باشم. از توجه و اعتمادي كه حجت ا... ايوبي نسبت به من براي اين سمت داشت تشكر ميكنم. فكر ميكنم سينماي ايران متعلق به امروز و فردا است. اين سينما گذشته ما را ساخته است و امروز و فرداي ما را نيز ميسازد. ما در اين عرصه يك وظيفه مهم داريم و آن مردمداري و با مردم بودن است. علي جعفري مديركل سابق دفتر برنامه و بودجه سازمان سينمايي نيز در مراسم توديع خود بيان كرد: طي ۲ سال گذشته تلاش بسياري براي اين معاونت انجام شد و در نهايت توانستيم به جاي يك رديف بودجه سه رديف بودجه داشته باشيم. البته تمام تلاش خود را كرديم تا بتوانيم در سال ۹۵ بودجه مناسبي براي سازمان سينمايي در اختيار بگيريم كه متاسفانه اين امر اتفاق نيفتاد اما اميدوارم در سال ۹۶ بودجه مناسبي در اختيار سازمان سينمايي قرار گيرد. همچنين جواد صباغ كه به عنوان مديركل دفتر برنامه، بودجه و تحول اداري سازمان سينمايي انتخاب شده است در سخناني بيان كرد: اميدوارم بتوانيم در سال ۹۵ با همراهي و همكاري ديگر معاونتهاي سازمان سينمايي، اتفاقات خوبي را در اين حوزه رقم بزنيم. حجت ا... ايوبي رئيس سازمان سينمايي نيز در اين مراسم گفت: همه ما در اين سازمان دست به دست هم دادهايم تا يكي از پروژههاي سنگين جمهوري اسلامي ايران را كه همان سينما است پيش بريم. پروژه سينماي ايران با تمام مشكلات پيش روي آن پيش ميرود و من از همه مديران خود در اين زمينه تشكر ميكنم. خوشبختانه استقبال مردم از سينماي ايران نشان ميدهد كه عملكرد ما در اين زمينه بسيار خوب بوده است. البته فكر ميكنم اهالي سينما نيز وقتي چيزي نميگويند و اعتراض نميكنند يعني همهچيز خوب است و ما هم كه انتظار تقدير و تشكر از آنها نداريم. وي ادامه داد: ما در روزهاي اول فعاليت خود در سازمان سينمايي، تفاهمنامههاي مختلفي امضا كرديم اما در زمان عمل هيچ كدام از اين تفاهمنامهها به مرحله اجرايي نرسيد و ما مانديم و همين بودجه اندكي كه در سازمان سينمايي داريم. رئيس سازمان سينمايي با اشاره به اينكه خوشحال هستم كه همهچيز در اين سازمان به خوبي پيش ميرود كه جاي تشكر دارد، توضيح داد: اميدوارم سال آينده سال خوبي براي سينماي ايران باشد و همهچيز به خوبي پيش رود و در حوزه بودجه از ماه رمضان خارج شويم و به ديگر ماههاي سال برسيم. وي با اشاره به زحمات رسول صادقي در مقام مدير روابط عمومي سازمان سينمايي بيان كرد: رسول صادقي بخش عمده استرسهاي سازمان و سينماي ايران را به دوش ميكشيد. من در مقطعي نگران سلامت او شدم و فكر كردم بهتر است تا مدتي در يكي از اين شاهزاده نشينهاي ما حضور داشته باشد و استراحت كند. از اين روز رسول صادقي به بنياد سينمايي فارابي رفت و جليل اكبري صحت به سازمان سينمايي آمده است و اميدوارم بتوانند مثل هميشه خدمات خوبي را ارائه دهند. رئيس سازمان سينمايي در پايان از ديگر مديراني كه در اين مراسم توديع و معارفه شدند تقدير و تشكر كرد.
آرمان/سيدمهدي شجاعي مصداق ادبيات مسئول است
معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با اشاره به كتاب ارزشمند «دموكراسي يا دموقراضه» گفت: سيدمهدي شجاعي يكي از مصدايق ادبيات مسئول در كشور است. به گزارش سايت معاونت مطبوعاتي، آيين رونمايي از كتاب سخنگوي «دموكراسي يا دموقراضه» عصر شنبه (۱۵ اسفندماه) با حضور سيدمهدي شجاعي، نويسنده اثر، علي مرادخاني، معاون امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، حسين انتظامي، معاون امور مطبوعاتي و اطلاعرساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، عليرضا رضاداد، مشاور رئيس سازمان سينمايي، با اجراي داريوش كاردان در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. انتظامي در بخشي از اين مراسم و در معرفي كتاب سيدمهدي شجاعي گفت: داستان در زمانهاي دور و در كشوري نامعلوم ميگذرد. راوي داستان، ظاهراً پژوهشگري تاريخي است كه با كشف و سندخواني خود، ماجرا را براي خواننده روايت ميكند. مطابق اين تحقيق، در سالياني دور، پادشاهي كه در آستانه مرگ قرار دارد وصيت ميكند هر ۲۵ فرزند او در مقاطع ۲ ساله بهترتيب پس از مرگ او بر تخت شاهي بنشينند، اما نه به ترتيب سن بلكه به رأي مردم. هر يك از فرزندان در دوره سلطنت خود ظلمهاي فراواني به مردم ميكنند و مردم هر بار، رنجيده از يكي به ديگري پناه ميبرند اما صورت مساله تغيير نميكند. سرانجام تصميم ميگيرند بيمارترين، زشتترين و نادانترين آنان را انتخاب كنند تا دمي بياسايند. نام فرزندان شاه همگي پيشوند «دمو» دارد و اين آخري «دموكافيه» نام دارد كه در زبان مردم شهر به «دمو قراضه» شهرت يافته است. وي ادامه داد: نسخه مكتوب اين كتاب حدود ۳ سال پيش در نمايشگاه كتاب رونمايي شد و امروز شاهد رونمايي نسخه صوتي آن هستيم. شجاعي طرح اين كتاب را در اوايل سال ۸۷ با دوستان نزديكش مطرح كرد و در فروردين ۸۸ به چاپ سپرد اما بنا به ملاحظاتي توزيع نكرد. آن ملاحظات، اتفاقات پس از انتخابات ۸۸ بود. فضاي دوقطبي آن سال، هيچ انتقادي را به رئيسجمهوري برنميتابيد، چه رسد كه اين انتقاد به طنز و طعن نيز آميخته باشد. معاون امور مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در توضيح دلايل منتشر نشدن اين كتاب در سال ۸۸ گفت: از چند نظر مصلحت نبود كه اين كتاب توزيع شود؛ اولا اثر را اگرچه به دليل بزنگاه موجود، پرفروش ميساخت اما در عين حال، آن را واكنشي و تاريخ مصرفدار ميكرد، ثانيا شرايط كشور به نحوي نبود كه هيزمي جديد بر آتش آن افزود و دامنههاي بحران را گسترده كرد، ثالثا اگرچه در ابتداي امر، محتوا كلي و غيرمصداقي بود امّا مشابهتهايي كه بهتدريج عيان و پررنگ شد، ناخواسته براي اين ضمير، مرجعي مييافت. وي ادامه داد: اين كتاب، دو وجه دارد. وجه اول در رد و بلكه تمسخر دموكراسي تودهاي است. متفكران منتقد، اين نوع دموكراسي (هر نفر، يك رأي) را «استبداد اكثريت» ناميدهاند، بهعلاوه ميگويند امكان ظهور بناپارتيسم و شارلاتانها از اين رهگذر فراهم است. برخي نظريهپردازان نيز معتقدند از آنجا كه عالمان و نخبگان همواره درصد كوچكي از يك جامعه را تشكيل ميدهند، پس به «حكومت عوام» تن دادهايم. به ديگر عبارت، اين مدل حكومتي اگرچه ظاهراً بهترين روش از بين بديلها قلمداد ميشود امّا به اندازهاي هوشمند و بالغ نيست كه در ساز و كاري مسئولانه و دروني، مانع از قدرتگيري ناصالحان شود. به همين دليل است كه پوپوليستها در جوامع نابالغ، بيش از هر كسي، اين منفذ را ميشناسند و ميتوانند ضمن رعايت قاعده بازي، برنده شوند. معاونت امور مطبوعاتي و اطلاعرساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با اشاره به نمونههاي جهاني شبيه به كتاب «دموكراسي يا دموقراضه» گفت: جان استوارت ميل، فيلسوف سياسي ليبرال در زمره نخستين منتقدان چنين نوعي از قرارداد اجتماعي بود. به باور او آراي اقشار مختلف، حسب درجه فرهيختگي خود بايد ضرايبي متفاوت داشته باشند. بعدها ديگراني نيز پيدا شدند تا دموكراسي واقعي را صرفاً در سايه خرد و فرزانگي جستوجو كنند و رنگ مايههايي از مدل افلاطوني (حكومت حكما) به آن دادند و يا تحقق دموكراسي واقعي و پايدار را منوط به رعايت حقوق اقليت تعريف كردند. منتقدان، زاويه ديد ديگري هم دارند. كم نيستند متفكراني مثل چامسكي و پستمن كه يكپارچهسازي و افكار عموميسازي را بر نميتابند و معتقدند اين نوع استحمار كه به مدد رسانهها و بمباران اطلاعاتي صورت ميپذيرد فقط پيچيدهتر و آبرومندانهتر از مدل كمونيستي است و صرفاً پوسته و ظاهري آزادنما دارد كه كرامت انساني را به چالش ميكشد. شجاعي نيز از همين زوايا به دموكراسي ليبرال مينگرد. او خطر ظهور پوپوليستها را گوشزد ميكند و شيوهاي را كه پادشاه فقيد داستان وصيت كرده بود و ظاهري دمكراتيك داشت روي ديگر سلطنت خودكامه ميشمارد. وي افزود: نامگذاري كتاب نيز تابع همين سويه است. نويسنده با زيركي به تبارشناسي واژه دموكراسي ميپردازد و آن را برگرفته از دموقراضه ميداند كه در طول زمان به دموقراضي و سپس دموكراسي تغيير يافته است و از اين رهگذر لايه اصلي داستان را برجسته ميكند. علاوه بر اين، پينوشتهايي كه او براي اصل كلمات به زبان فرانسوي در كتاب قرار داده، اين رندي و طنز را شيواتر مينماياند. نويسنده از كدهاي ديگري كه جهتگيري اصلي اثر را دلالت كند غافل نيست مانند: «دستور پادشاه اين بود كه بر مجموعه ايالتها نام ايالات متفقه گذاشته شود كه هيچگاه ميانشان تفرقه و اختلاف پديد نيايد.» انتظامي با ارزشمند خواندن كتاب «دموكراسي يا دموقراضه» اضافه كرد: شجاعي اين كتاب را رندانه در طبقهبندي ادبيات نوجوانان به دست نشر سپرده است. سادگي تركيب و روايت نيز بر اين طبقهبندي، صحه ميگذارد هرچند مخاطبان او بزرگسالاني هستند كه ترجيح ميدهند تصوير روزگار را در داستان نوجوانان تعقيب كنند. اين داستان نيز شباهتهايي با دو اثر مشهور جرج اورول (قلعه حيوانات و ۱۹۸۴) دارد. ميدانيم اورول در زمره نخستين روشنفكراني بود كه به ماهيت غيرانساني و مخرب كمونيسم پي برد. «قلعه حيوانات» او نيز در طبقهبندي ادبيات نوجوانان جا ميگيرد. يكي از هنرمنديهاي شجاعي، نامگذاري فصول آثارش است. اگرچه مرسوم نيست كه رمان، فهرست داشته باشد اما او با رندي و براي آن كه با طنز ويژه خود نشان دهد كه با يك پژوهش طرفيم، فهرست نيز برايش تهيه كرده است. تيتر بعضي فصول، سياستها و دستورات طلايي «دموقراضه» است. وي در پايان صحبتهايش گفت: زماني كه نخستين بار اين كتاب شجاعي را خواندم بهتازگي «ژاك قضا و قدري و اربابش» را تمام كرده بودم و در فضاسازي بهويژه دخالت راوي در داستان، لحن شوخ و شنگ و همچنين آميزه طنز و تخيل، شباهتهايي يافتم. اثر اخير از دني ديدرو است. اين نويسنده قرن هجدهمي يكي از اصحاب دائرهالمعارف بود كه در كنار ولتر، روسو و مونتسكيو نقشي روشنگرانه در انقلاب فرانسه داشت. باري، در «ژاك... » البته چند راوي مدام سخنان يكديگر را قطع ميكنند تا روايت خود را دنبال كنند. انتظامي درباره شخصيت سيدمهدي شجاعي نيز گفت: شاخكهاي هنرمندان اصولاً حساستر است و باوجودي كه ظاهراً سياست، دلمشغولي آنان نيست و با كنشهاي اين حوزه بيگانهاند و حتي بعضاً از احوال روزمره آن نيز بيخبرند، اين بيخبري مساوي غفلت محض نيست. با وجود اين، پارهاي از نويسندگان و هنرمندان، مسئولانهتر عمل ميكنند و ظهور و بروزي آشكارتر مييابند. شجاعي يكي از مصدايق ادبيات مسئول است. اين پارادايم ادبي بر خلاف ادبيات كمونيستي كه ادعاي مسئوليت دارد، به قدري صريح نيست كه از ادبيات فاصله بگيرد و به قطعنامه سياسي نزديك شود.
اعتماد/خلاصه گفتوگوي سالنامه «اعتماد» با پگاه آهنگراني
پگاه آهنگراني منهاي بازيگري
پگاه آهنگراني را به عنوان بازيگر ميشناسند. شناخت درستي است اما كامل نيست. او مستندميسازد، مقاله مينويسد، مديريت يك مجموعه فرهنگي را برعهده دارد، تدوين ميكند و... او حتي جايزه ويژه هيات داوران جشنواره فيلم كوتاه اصفهان را براي كارگرداني فيلم مستند «تماشاخانه» به دست آورده است. دو سال پيش پگاه به كار مستمر روزنامهنگاري در روزنامهاي كه هيچگاه امكان انتشار نيافت دعوت شد و پذيرفت. يكي از سوژههايي كه قصد داشت براي روزنامه كار كند گزارشي از سياهيلشكرهاي قديمي سينماي ايران بود كه اكنون به ياد روياي از دست رفتهشان يعني سينما، در قهوهخانه قديمي در محله
ارباب جمشيد جمع ميشوند و ياد روزهايي كه در سينما گذراندند را هر روز زنده ميكنند. همين سوژه دستمايه فيلمي مستند شد كه اكنون مراحل پاياني تدوين آن در حال طي شدن است. پگاه آهنگراني همچنين در دوران بحران
خانه سينما و تعطيلي آن در دولت پيشين، راشهاي زيادي فيلمبرداري كرده است كه قصد تدوين آن و ساخت مستندي درباره خانه سينما دارد. مجموع همه اين تلاشها نشاندهنده اين نكته است كه آهنگراني بهشدت پيگير مسائل اجتماعي و سياسي است و شايد نتوان او را جزو هنرمندان برج عاج نشين تلقي كرد. به تازگي پگاه، موسسه فرهنگي هنري آپ آرت مان را راهاندازي كرده كه در مدتي كوتاه سري در سرهاي موسساتي از اين دست درآورده است. گروه هنر و ادبيات روزنامه اعتماد گفتوگوي مفصلي با پگاه آهنگراني داشته و او درباره ديگر فعاليتهايش، جز بازيگري سخن گفته است.
آهنگراني ميگويد: «بيشترين وقتي كه براي هر كاري ميگذاري منطقا آن كار در اولويت است. وقتي بيشترين وقتم صرف بازيگري ميشود پس قاعدتا من يك بازيگرم كه در كنار بازيگري كارهاي ديگري هم انجام ميدهم اما اين متغير است؛ ممكن است در مدت زماني كار بازيگري كمتر شود و يك كار ديگر جايگزين را جايگزين آن كنم. با اين منطق ميتوانم بگويم كه الان بيشتر مدير يك موسسه فرهنگي هستم كه در كنارش بازيگر هم هستم... .»پگاه آهنگراني شديدا با حمايت دولتي در امور فرهنگي مخالف است. او ميگويد: «حمايت دولت در اين مواقع گاهي عملكرد برعكس خواهد داشت. مثلا كافي است كه وامي بگيري يا حمايتي دولتي پشت سرت باشد، آن وقت تعريف اينجا كاملا عوض ميشود. نميتواني ديگر بگويي اينجا كاملا مستقل است و با بودجه شخصي اداره ميشود بنابراين همين مجوز كافي بود برايمان و اصلا نخواستيم وابسته به جايي شويم.»آهنگراني با كاركردن در تلويزيون مشكل دارد و ميگويد: «من در تلويزيون هيچوقت كار نكردم و كار هم نخواهم كرد. چون بهشدت كارهايي كه در آن ارايه ميشود ضعيف است. حتي اگر در تلويزيون ايران نه و در تلويزيون جهان هم باشد با سيستم سريال خيلي راحت نيستم چون خيلي در دسترس است و هر روز در معرض ديد آدمها هستي و ممكن است براي بيننده تكراري بشوي. ولي اصلا با سيستم تلويزيون ايران به طور كلي مشكل دارم. چهرهاي كه از زن و جوان ايراني نشان ميدهند بسيار نازل است.» آهنگراني تئاتر هم كار كرده است، تجربه تئاتر را دوست دارد اما زياد مايل نيست اين كار را ادامه دهد. او ميگويد: «سه تا تئاتر كار كردهام اما الان كار نميكنم. ممكن است باز هم تئاتر كار كنم. به نظر من كساني كه كار تئاتر انجام ميدهند بايد خيلي عاشق تئاتر باشند كه بتوانند آن را ادامه دهند. به اين دليل كه زحمت زياد نتيجهاش اين است كه يك ماه آن را اجرا ميكنند تازه اگر به آن سالن بدهند و جلوي آن را نگيرند و در نهايت چيزي از آن باقي نميماند. من آن عشق و علاقه را در خودم نميبينم كه چهار ماه تمرين كنم و يك ماه اجرا داشته باشم و پولي هم نگيرم. واقعا آنقدر علاقهمند نيستم كه چنين كاري را انجام دهم. در مستند كه كار ميكنم ممكن است از جيب خودم مايه بگذارم اما به آن علاقه دارم.»
پگاه آهنگراني در زمان انتخابات رياستجمهوري يك چهره فعال سياسي بود اين درحالي است كه در انتخابات اخير تنها به تشويق مردم براي شركت در انتخابات اكتفا كرد. اما خودش معتقد است: «اتفاقا در دوره روحاني من فعال نبودم. من فقط بيانيهاي را كه خودم هم با خيليها تماس گرفتم كه اگر ميخواهيد حمايت كنيد بياييد امضا كنيد، امضا كردم و يك سخنراني انجام دادم. يعني هيچ فعاليت سياسي نداشتم. يك سخنراني انجام دادم كه به نظرم خيلي لازم بود و اصلا يك حركت سياسي نبود و فقط به عنوان نماينده جوانان از من دعوت كردند كه حرف بزنم و من فكر كردم كه اگر حرف بزنم مفيد خواهد بود. حرفي كه نه قرار است به كسي فحش بدهد و نه قرار است خودت را دچار مشكل كني.»
با اين حال حضور پگاه آهنگراني به عنوان يك چهره سينمايي و سلبريتي در كمپين انتخاباني روحاني تاثيرگذار بود. خودش منكر اين تاثير نيست و ميگويد: «خب نميتوان كه كاملا هم منفعل بود و هيچ كاري هم انجام نداد اما الان خيلي با اينكه كارهاي عجيب انجام بدهي موافق نيستم و الان به نظر من بايد كارهاي ديگري انجام داد. اتفاقا من با آدمهاي تند و تيزي كه خيليهايشان اصلا به خود من فحش ميدهند كه ما كه چنين تجربهاي را در سال ٨٨ از سر گذرانديم چرا رفتي به روحاني راي دادي، مشكل دارم. من ميگويم الان بايد كاري انجام داد. بايد در همين نيمچه فضايي كه ميشود كار كرد، كاري انجام داد تا ماندگار شود. اگرنه، فحش دادن سادهترين كار ممكن است. من خودم يك نمونه از آن آدمهاي تند و تيز بودم. بدترين مسير آن است كه جلو بروي و بد و بيراه بگويي و به زندان بروي و بعد برگردي و هيچ كاري انجام ندهي. كار سادهاي است، هرچند ممكن است اذيت هم بشوي. اما اين گزينه اول است و اگر به پشت آن بروي ميتواني كارهاي ديگري انجام دهي.»
مشروح مصاحبه «اعتماد» با پگاه آهنگراني را در «سالنامه اعتماد» بخوانيد.
اعتماد/چكيدهاي از دو ساعت گفتوگو با رضا رشيدپور درباره تمام كارهايي كه كرده است
تلويزيون «ديد در شب» نميخواهد
ساسان آقايي/ زمستان ٩٤، يك سورپرايز رسانهاي داشت؛ «ديد در شب» كه رضا رشيدپور در آن روبهروي چهرههاي «خبرساز» از هر ژانري مينشيند و كمي صريحتر از قواره گفتوگوهاي ويديويي است اما نه به قدر گفتوگوهاي ژورناليستي ما، بيپرده و شفاف. سوژههاي او كساني هستند كه توجه عمومي را برميانگيزند؛ به همين سبب هم روي صندلي داغ ديد در شب يك روز «امير تتلو» مينشيند و روز ديگري محمد جواد ظريف اما خودش قبول ندارد «سوژههاي ساده» را انتخاب ميكند تا بتواند در فن گفتوگو كردن از پس آنها برآيد. با هر پارامتري بخواهيم حساب كنيم، ديد در شب به دليل شكستن رخوت و سكون رسانهاي، به اين سبب كه نشان ميدهد بيرون از تلويزيون را هم ميتوان ديد و ديده شد و البته به خاطر تمام جنجالهايي كه بر پا كرده، يك اتفاق رسانهاي خوب براي زمستان ٩٤ بهشمار ميآيد، آنقدر كه «اعتماد» را بر آن داشت كوزهگر را در كوزه بيندازد، رضا رشيدپور را بنشاند روي همان صندلياي كه ميهمانانش مينشينند. براي او كه فكر ميكرد يك گفتوگوي ساده مطبوعاتي پيش رو دارد، مانند آن چندتايي كه در يكي دو جريده نوشتاري «سبك زندگي» انجام داده، كمي غافلگيركننده به نظر ميرسيد؛ غافلگيري اوليهاش حضور دوربين «اعتمادآنلاين» و درخواست براي نشستن او روي صندلي ميهمانان «ديد در شب» بود كه با كمي خودداري دست آخر انجامش داد و غافلگيري دوم خيلي زود از راه رسيد، گير افتادن در تنگناي يك گفتوگوي پينگپنگي فشرده و پر ضرب كه آخرش با اين جمله از آن راضي به نظر ميآمد؛ «كاش پيش از اين گفتوگو، جاي ديگري گفتوگو نميكردم». تمام دو ساعت چالش من و او البته به همين خوبي و خوشي نگذشت. هنگامي كه از «نزديكي او با قاليباف» گفتوگو را آغاز كرديم، گاردش را بست، هرچند «نزديكي سياسي با قاليباف» را انكار كرد اما اين را هم گفت؛ «در يك برهه زماني روتوش شدهترين و قابل پذيرشترين سياستمدار فعال در عرصه اجتماعي آقاي قاليباف بود و به جهتهايي جذابيت بيشتري نسبت به ديگران داشت. . . طبيعي است كه من هم در اتفاقهاي رسانهاي ايشان نزديكتر و راحتتر بودم». كمي عقبتر از اين هم رفتيم، به دوران محمود احمدينژاد كه دستكم در زمان دولت نخست او، ستاره اقبال رضا رشيدپور در آسمان بيستاره تلويزيون ايران سوسو ميزد. نپذيرفت كه با دولتمردان نهم رابطه نزديكي دارد و هنگامي كه يادش آوردم در بحبوحه ٨٨، او «جشن اخراجيها» را با حضور حسيني، وزير ارشاد احمدينژاد و مسعود دهنمكي اجرا كرده، در دو جمله توجيهش كرد؛ «شغل من اجراست» و «آقاي دهنمكي همين كه به سمت فيلمسازي رو آورده... خيلي بهتر از اين است كه از ديوار سفارت بالا برويم و كوكتلمولوتف پرت كنيم». پرسشهاي كمي جهتدار و پر از دستانداز، گارد مجري ديد در شب را بستهتر ميكرد اما سرانجام نقطههاي توافقي هم يافتيم، آنجا كه به تلويزيون پرداختيم، به گذشته درخشانش در برنامههاي «تاكشو»، كنار گذاشته شدن از تريبون صداوسيما و وضعيت حالاي اين رسانه كه به قول رضا رشيدپور؛ «تلويزيون شاخكهاي انگيزشي خودش را از دست داده، اصلا احساس ميكنم ارادهاي براي دويدن نيست چه رسد براي رسيدن به خط پايان، شايد خسته است، قدمزنان كنار پيست سوت ميزند و تماشاچيان و بقيه دوندهها را نگاه ميكند...». خيلي محكم به من گفت كه «تلويزيون ما ديد در شب نميخواهد» و شايد همين نخواستنها، توفيقي اجباري شد تا «ممنوعالتصوير» تلويزيون در بيرون از اين جعبه جادو حيات رسانهاي خود را ادامه دهد؛ از شبكه ايرانيان كه فراخوان خيابان جردن و بازداشت دو ساعتهاش را موجب شد كه حالا بگويد؛ «پيامهاي امنيتي من را نميترساند ولي عقل من را به كار مياندازد. من مثل برخيهايي نيستم كه پرچمشان بيا منو بگير است، اصلا دلم نميخواهد وارد چالش امنيتي شوم» تا دوستي با محمد رويانيان و پرونده فساد اقتصادي در ستاد سوخت كه رشيدپور دربارهاش گفت؛ «هيچ اطلاعي از آن پروندهها نداشتم». كمي درباره همكارانش حرف زد؛ بيشتر از همه «احسان عليخاني» را ميپسنديد، جواد يحيوي را «نارفيقي» دانست كه قدر محبتهايش را نفهميد، عادل فردوسيپور و برنامهاش را «آخرين سنگر مخاطب تلويزيون» ناميد، «خندوانه» را برنامهاي براي «خنديدن و نينديشيدن» نامگذاري كرد و به ادعاي خودش تنها اجرايي كه از «علي ضيا» ديده، كليپ مشهور «كلاهگيس» در زمان تساوي دربي پايتخت بود نه اجرايي تلويزيوني. درباره تمام اينها حرف زديم تا برسيم به «ديد در شب» و جنجالهايش و دستاولترينش سحر قريشي كه رشيدپور گفت: «قصد و غرض اين نبود نابود شود» و اصرار داشت كه حتي كمك كرده «سحر پرمخاطبتر هم بشود». آن چيزي كه در اينجا رشيدپور را به واكنش واداشت، اين پرسشم بود؛ «شهرام جزايري در آن گفتوگو مغلوبت كرد؟» و مجري ديد در شب براي آنكه ثابت كند، تمام آن ماجرا جور ديگري بوده، به قول خودش «اين را براي نخستينبار در برابر دوربين» ما گفت؛ «آقاي جزايري بهشدت از ابتداي گفتوگو خواهش ميكرد كه بچهاش جلوي دوربين بيايد، اتفاقا شايد خود آقاي جزايري از فرزندش در مقابل ميليونها بيننده سوءاستفاده كرد...». در اين مورد خاص، راست و دروغش را بايد شهرام جزايري بگويد اما گپوگفت ما، گفتوگوي جذابي شد كه متن كامل آن را در يكي دو روز آينده«سالنامه» خواهيد خواند و به زودي در «اعتماد آنلاين» هم خواهيد ديد، تلاشي بود كه پيدا و پنهان چهره سازنده «ديد در شب» را از نزديك تماشا كنيم؛ شايد هرگز نميدانيد كه «چهره عجيب تاريخ ايران» براي رضا رشيدپور، «رضاشاه» بوده است.
اعتماد/بنياد رودكي يك گام به جلو برداشت
قول اين بنياد براي حل مشكلات اركستر سمفونيك تهران
زينب كاظمخواه / علي رهبري پس از كشوقوسهاي فراوان هفته پيش نامه سرگشاده و گلايهآميزي را از وضعيت رسيدگي به اركستر سمفونيك تهران خطاب به علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر كرد و در آن نامه دادن اختيار اين اركستر به بنياد رودكي را اشتباهي بزرگ دانسته بود و از ندادن دستمزد درست به اعضاي اركستر گلايه كرده بود. او در اين نامه متذكر شده بود كه تمام مشكلات را تحمل كرده ولي ديگر اميدي براي ادامه كار با بنياد رودكي را ندارد به همين خاطر از سمت رهبر دايم و مدير هنري اين اركستر استعفا ميدهد. رهبري چند ماه پيشتر هم به رييسجمهور نامهاي درباره مشكلات مالي اركستر سمفونيك نوشته بود و از او خواسته بود كه به مشكلات اين اركستر رسيدگي كند. بعد از چند ماه از آن نامه به نظر ميرسد كه مشكلات اركستر سمفونيك تهران همچنان به روال سابق ادامه دارد. چند روز بعد از انتشار اين نامه علي رهبري اعلام كرد كه با علي مرادخاني معاون هنري ارشاد و فرزين پيروزپي مشاور اركستر سمفونيك جلسهاي داشته و مرادخاني در آن جلسه ضمن تاييد بر پيشرفت در نظم و كيفيت هنري اركستر سمفونيك تهران در ۱۲ ماه گذشته به رهبري گفته كه به هيچوجه نميخواهند او اركستر و راهي كه پيش گرفته را ترك كند، اين حرف به معناي اين بود كه مرادخاني استعفاي علي رهبري را نپذيرفته است.
معاون هنري وزير ارشاد از رهبري خواست كه يك هفته صبر كند تا او بعد از بررسي كامل نارضايتيهايي كه او از بنياد رودكي اعلام كرده، راهي را براي ادامه كار اركستر سمفونيك تهران پيشنهاد كند. رهبري هم روي حرف مرادخاني حساب كرده و گفت كه يك هفته صبر ميكند. حالا سه روز بعد از آن جلسه، تعدادي از نوازندگان اركستر سمفونيك تهران به دعوت مديريت بنياد فرهنگيهنري رودكي با مسوولان اين نهاد ديدار و گفتوگو كردند.
در اين جلسه كه با حضور بهرام جمالي مديرعامل بنياد رودكي، حسن سهرابي مدير امور اداري و امور حقوقي و مهدي اكبري مدير برنامهريزي و بودجه اين مجموعه فرهنگي برگزار شد تعدادي از نوازندگان اركستر سمفونيك تهران درباره موضوعات حقوقي و قراردادهاي نوازندگان، نوع قراردادها و بودجه اركستر سمفونيك تهران سوالاتي را مطرح كردند.
يكي از مشكلاتي كه علي رهبري بارها به آن اشاره كرده بود دستمزد نوازندگان اركستر بوده كه به صورت نامنظم و با تاخير پرداخت ميشده، اما در اين جلسه اعلام شد نوازندگاني كه نسبت به دريافت حقوق خود اعتراض داشته و مشكل دارند ميتوانند به امور اداري بنياد رودكي مراجعه كرده و مطالباتشان را اعلام كنند. اين در حالي است كه تمامي مطالبات قانوني تا پايان اسفند ماه تسويه خواهد شد ضمن اينكه تنظيم قرارداد سال آينده نوازندگان اركستر منوط به تسويه حساب كامل قرارداد سال ۹۴ خواهد بود.
همچنين در انتهاي اين جلسه اعلام شد كه پيشنهادات بنياد رودكي درباره اركستر سمفونيك تهران براي سال ۱۳۹۵ به معاونت امور هنري ارجاع داده شده است و هر تغييري كه بخواهد در اين حيطه اتفاق بيفتد در اختيار معاونت امور هنري است تا اصلاحيهها صورت بگيرد.
به نظر ميرسد كه مسوولان بنياد رودكي درصدد حل مشكلات اين اركستر هستند، حالا بايد منتظر ماند و ديد كه آيا مواردي كه علي رهبري به آنها معترض بوده حل خواهد شد يا نه؟
ایران/مانی رهنما از معضلات موسیقی پاپ میگوید
هیچ کاری از دست ما برنمیآید!
ندا سیجانی
تقریباً اواسط دهه هفتاد بود؛ آن روزها تازه پای موسیقی پاپ به موسیقی ایرانی باز شده بود و برای خود، طرفدارانی پر و پا قرص از نسل جوان یافته بود. نسل پدران به دلایل مختلف چندان راغب به این سبک تازه از موسیقی نبودند و ترجیح میدادند در دنیای موسیقی سنتی و کلاسیک ایرانی باقی بمانند و حال و هوایشان را تغییری 180 درجهای ندهند. سالها گذشت و شرایط به گونه دیگری رقم خورد، نگاهها به موسیقی تازه تغییر کرد و نواهای موسیقی امروزی و یا پاپ ایرانی برای بخشی از مخاطبان موسیقی جایگزین موسیقی سنتی شد و حتی جایگاه ویژهای نیز نزد جوانها و برخی پا به سن گذاشتهها پیدا کرد. نکته حایز اهمیت در این مسیر پر پیچ و خم کمرنگ شدن و یا حتی از یاد بردنِ نام و یاد پایه گذارانی بود که در دهه هفتاد این موسیقی را بعد از انقلاب در ایران پایه گذاری کردند. هنرمندانی چون قاسم افشار، ناصر عبداللهی، خشایار اعتمادی، حسین زمان، علیرضا عصار و... چهره هایی که اغلب با اصول موسیقی ایرانی آشنا بودند و هویت خود را در جریانهای موسیقی از یاد نبرده بودند. مانی رهنما یکی از این اولین هاست؛ خوانندهای پرمخاطب که هیچ گاه فراموش نکرده از کجا آمده و به کجا میخواهد برود؛ با او درباره موسیقی پاپ امروز ایران گفتوگو کرده ایم که میخوانید:
ë به اعتقاد شما کدامیک از مؤلفههای صدا، شعر و ملودی تأثیر بیشتر و بهتری در بالارفتن جایگاه یک خواننده پاپ نزد مخاطبان خواهد داشت؟
از نگاه من هر سه موردی که به آن اشاره کردید حلقههایی مهم برای یک اجرای موفق در ذهن مخاطب است اما متأسفانه درشرایط فعلی تقریباً هیچ چیز از جمله همین سه اصلِ اساسی، سر جای خود قرار ندارد؛ در واقع امروزه میبینیم بسیاری از آهنگسازان و ترانهسراها مشغول ساختن و نوشتن بر روی ملودیهای یونانی و ترکی هستند.
ë وقتی داخل مجموعهای باشیم نمیتوانیم تمام جوانب آن مجموعه را با هم ببینیم؛ بنابراین بهطور قطع افرادی که از بیرون موسیقی پاپ به مجموعه نگاه میکنند مسلطتر و بصورت بازتر مسائل را میبینند؛ در حال حاضر خود من بهعنوان یک خبرنگار از بیرون مجموعه خوانندگان پاپ میبینم که اشخاصی چون شما، امیر تاجیک، قاسم افشار و... تا حدی از خوانندگان جوان و پرمخاطب عقب ماندهاید، این مسأله به سبب ضعف در کار شما است یا قوت خوانندگان پر مخاطب و یا دلایلی دیگر؟
ریشه این اتفاق را باید در تحولات جامعه ایرانی جست وجو کرد. در واقع موسیقی مثل مد شده و به مرور زمان نیز در حال تغییر و تحول است و شاید دوباره به اصل خود بازگردد. در حال حاضر هم هم نسلان من کم و بیش فعالیت خود را دارند اما بخوبی دیده نمیشوند.
ë این تغییرات زمانی، تنها به دست شما خوانندگان دهه هفتاد صورت میگیرد؟
خیر. به هیچ عنوان از دست ما کاری بر نمیآید. من و هنرمندان همدورهایام در این اجتماع کارمان را با وجدان کافی و کامل انجامدادهایم و دیگر نوبت جامعه است که به درک و فهم زیبایی آثار برسد. اما در حال حاضر میبینیم که تنها موسیقی ترکیه، عربی خوراک مردم میشود و در این رابطه نه حرفمان به گوش کسی میرسد نه زورمان.
ë برخی مدعی اند بحث مافیا درهمه عرصههای هنر وجود دارد و این مسأله مربوط به یک یا دو نفر نیست. فکر میکنید که مافیا باعث نزول در کارشما شده است؟
من به مافیا و خوانندگان دیگر کاری ندارم. ما هنرمندانی بودیم که صدا داشتیم و میخواندیم اما برخی به دنبال یک تعداد خواننده سطحی بودند و برایشان تنها تجارت موسیقی اهمیت داشت نه خود موسیقی.
ë چرا هر هنرمندی که به موفقیت میرسد میگوید شرایط خوب است و وقتی هم با عدم موفقیت روبهرو میشود بحث دستهای پشت پرده و پنهانی را مطرح میکند؟
من خوانندهای مستقل هستم و هیچگاه کمکاری نکردهام، اما نمیگذارند دیده شوم در صورتی که فلان آقا در زیرزمین صد تا کلیپ تولید میکند و براحتی هم در جامعه پخش میشود. اگر این خوانندهها که به قول شما میگویید موفقاند، به مانند ما از همان مجرایی که در این 15- 10 سال کار کردهایم وارد میشدند و با تلاششان پیشرفت میکردند، محال بود به جایی برسند.
ë یکی از موقعیتها برای پیشرفت و شناختهتر شدن، خواندن تیتراژ فیلمها و سریالها است، همانگونه که شما هم با همین موسیقی فیلم مطرح شدید؛ چرا نتوانستید در این راه به موفقیت هایتان ادامه دهید؟
اگر از من درخواست کرده باشند و من نخوانده باشم آن زمان جای شرط و اعتراض دارد. اتفاقاً در زمینه تیتراژ سریال کم و بیش فعالیت دارم و حدوداً دو سال گذشته تیتراژ سریال «پروانه» را خواندهام و به نظرم از سوی مردم هم با استقبال خوبی روبهرو شد.
ë شما را هم مافیا برای تیتراژ فیلم «مرسدس» انتخاب کردند؟
خیر. چنین چیزی نبوده و بحث مافیا برای من وجود ندارد. حرف من و شما هم هیچ تأثیری در این موضوع نخواهد داشت.
ë در روزگاری که پرداختن به مفاهیم اشعار، چندان جدی گرفته نمیشود و واژههای مرتبط با زندگی خیلی سطحی نوشته و خوانده میشود، توجه و تأکید بر اشعار با مفهوم عشق چه کاربردی دارد؟! در واقع وقتی مخاطبان همان اشعار سطحی را میپسندند چه لزومی به کارهای عمیق وجود دارد؛ چراکه شما گنج یا پول بادآورده ندارید که بخواهید مدام کار کنید و با ناکامی در فروش مواجه شوید.
هنرمند آنچه را که مطابق سلیقه و عقیدهاش است ارائه میدهد و شعری را انتخاب کرده و میخواند که در سطح دانش خودش باشد حال باید دید در طول زمان و با گذشت چند دهه از دوران ما، قضاوت به چه صورت خواهد بود! چه کسانی ماندگار میشوند و چه ترانههای سطحی خواهد ماند! در واقع باید زمان و جامعه خود قضاوت کنند. باز هم تأکید میکنم هر انسان یک عقیده و توانایی دارد و من بهعنوان یک هنرمند به این موضوع توجهی ندارم که امروز طبع جامعه چه میطلبد و طیف جدید مخاطبان از چگونه آثاری استقبال میکنند! مسلماً از سبک کاری ما هم استقبال نشده اما من کار خودم را انجام میدهم و امیدوارم روزی این نوع خواندن من با نظر مردم همسو شود.
ë چرا در عرصه موسیقی پاپ به این وضعیت رسیدهایم که مفاهیم و اشعار از حالت درونی به حالت بیرونی و بسیار سطحی رسیده است.
در خصوص وضعیت فعلی موسیقی کشور هیچ نظری ندارم به این علت که خود من هم در این جریان قرار دارم و قضاوت در این مورد، بر عهده داورانی متخصص و حرفه ای است به همین سبب نظر دادن در مورد این مسأله صحیح نیست.
ë در برههای از زمان اهالی فرهنگ بر این نظر بودند که اشعار درست و عمیق ماندگار خواهد شد اما در حال حاضر میبینیم که بسیاری از اشعار بیمضمون در یادها میماند و حتی مخاطبان نیز آن را زمزمه میکنند؟
یقیناً سیاست کاری این دوستان انتشار کارهایی است که برآن پافشاری دارند اما سیاست ما ارائه آثاری است که در آن تخصص داریم. با این حال هیچگاه نمیگویم خوانندههای امروزی بهتر یا بدتر از ما هستند هرکسی کار خودش را میکند و به قول معروف مردم و جامعه تعیین کننده کار خوب یا بد هستند. اما امروزه مردم به نوعی وقتشان را با موسیقی پر میکنند تا اینکه به محتوای یک اثر توجه داشته باشند. از این رو، تنها قشر محدودی وجود دارند که موسیقی را بصورت جدی و چراغ خاموش دنبال میکنند.
ë تأکید شما براجرای ترانههای عاشقانه مسألهای است که بارها از سوی شما شنیده شده است. اما چرا مخاطبان، خوانندههای دیگری چون احسان خواجهامیری- محسن یگانه و... را رتبههای نخست این جایگاه میدانند؟
این سؤال شما راجواب نمیدهم!
ایران/در آیین گرامیداشت دوازدهمین سالگرد تأسیس نهاد کتابخانههای عمومی کشور مطرح شد
باید در فضای بعد از برجام به توسعه فرهنگی بیندیشیم/ میزان مراکز آرایشی در تهران 25 برابر کتابفروشیها است
رئیس کتابخانه ملی با بیان اینکه میزان مراکز آرایشی در تهران 25 برابر کتابفروشیها است گفت: باید در فضای بعد از برجام به توسعه فرهنگی بیندیشیم.
در آیین گرامیداشت دوازدهمین سالگرد تأسیس نهاد کتابخانههای عمومی کشور که 16 اسفندماه برگزار شد، سیدرضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران در سخنانی گفت: در دو سال گذشته که آقای مختارپور مدیریت نهاد را در دست دارند در مقایسه با 12 سال پیش از آن یکی از پرافتخارترین، باعزتترین و شکوفاترین دورهها بود. امیدوارم سال 95 شاهد شکوفایی بیشتر این مجموعه باشیم. متأسفانه ششهزار انسان گمنام ولی خوشنام که در کتابخانهها کار میکنند در وضعیت بدی از نظر معیشت به سر میبرند. کاش اوضاع بهتر شود و شاهد توسعه کتابخوانی در ایران باشیم.
او درباره اهمیت فرهنگ در کشور بیان کرد: ریل توسعه کشور بر نفت گذاشته شده است. در سال 90، 114 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم اما این عدد امسال به کمتر از 25 میلیارد دلار کاهش پیدا کرده است. این نشان میدهد نفت عنصر پایدار توسعه نیست. اما اگر ریل توسعهمان را بر فرهنگ بنا کنیم به طور قطع اتفاقهای بهتری رخ خواهد داد. ما نیازمند بازتألیف سیاستهای الگوی مصرف در کشور و سیاستهای کلی بخش فرهنگ هستیم.
صالحی امیری در ادامه تصریح کرد: ما جزو معدود کشورهایی هستیم که صاحب تمدن بزرگی هستیم. در کشور ما اسلام و ایران ممزوج شده است. ما میتوانیم پرچمدار توسعه فرهنگی در اسلام باشیم و این نیازمند بازنگری در الگوی توسعه است. در واقع راه نجات جامعه و کشور این است که دغدغه عمومی را در فرهنگ بگذاریم.
او با انتقاد از وضعیت نظام آموزشی اظهار کرد: نظام آموزشی باید بررسی مجدد شود. نظامی که افراد را تنها براساس محفوظاتشان پشت در کنکور میرساند، اما کسی به مقصد نمیرسد اشتباه است.
همچنین محمد اللهیاری معاون توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد کتابخانهها با بیان اینکه به ارائه شرح فعالیتهای نهاد نیازی نیست در اینباره گفت: در 20 ماه گذشته به گفته آقای مختارپور (دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی) که گفتند باید کاری کنیم نهاد به ساختمان شیشهای تبدیل شود در تمام سطوح همه کارمندان از آنچه گذشته است مطلع شدند. در همین راستا تا هفته گذشته ۴۱ هزار مکاتبه الکترونیک صورت گرفته است و ما از دغدغه همکاران مطلع شدهایم.
او افزود: در سال ۹۴ به پیشنهاد دبیر محترم در جنبش کتابخوانی به سراسر کشور سر زدیم. در ادامه در سال ۹۵ هم برنامههای پربارتری خواهیم داشت.
حجتالاسلام والمسلمین محمدیان رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها نیز در سخنانی گفت: در این فضا عطر معنویت حسمیشود؛ من هم به امید کسب نورانیت در اینجا حاضر شدم. خداوند به شما توفیق عنایت کرده که با کتاب زندگی کنید. برخی عمر خود را با فلزات بیروح، چوب، خاک و... سپری می کنند که البته آنها در جای خود اهمیت دارند، اما شما تمام عمر خود را با کتاب میگذرانید.
علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور هم در این مراسم گفت: این دومین سالی است که مراسم سالروز تأسیس نهاد کتابخانههای عمومی کشور برگزار میشود و حالا آرام آرام نهاد به شأن خود و کارمندانش رسیده است و این شأن تثبیت میشود. در سالی که گذشت کارهایی انجام شده که همه از آن اطلاع دارند. مهمترین آنها موضوع مغفولمانده پرداخت نشدن نیم درصد شهرداری بود که تا حدی حل شده است؛ تا اندازه ای که در این سال بیش از بودجه اصلی نهاد، از نیم درصد شهرداری درآمد داشتیم، البته این راه ادامه دارد.
همچنین در بخشی از مراسم با حضور علیرضا مختارپور دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، لاله افتخاری نماینده مجلس و حجتالاسلام والمسلمین محمدیان از تمبر دوازدهمین سالروز تأسیس نهاد کتابخانههای عمومی کشور رونمایی شد. این تمبر با همکاری شرکت پست جمهوری اسلامی ایران تهیه شده است.
ایران/ایوبی: استقبال مردم از سینما نشاندهنده موفقیت ماست
رئیس سازمان سینمایی در مراسم تودیع و معارفه تعدادی از مدیران این سازمان اعلام کرد که استقبال مردم از سینما نشان دهنده عملکرد خوب ما در این زمینه بوده است. حجتالله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در این مراسم گفت: همه ما در این سازمان دست به دست هم دادهایم تا یکی از طرحهای سنگین جمهوری اسلامی ایران را که همان سینما است، پیش بریم. سینمای ایران با تمام مشکلات پیش روی آن پیش میرود و من از همه مدیران خود در این زمینه تشکر میکنم. خوشبختانه استقبال مردم از سینمای ایران نشان میدهد که عملکرد ما در این زمینه بسیار خوب بوده است. البته فکر میکنم اهالی سینما نیز وقتی چیزی نمیگویند و اعتراض نمیکنند یعنی همه چیز خوب است و ما هم البته انتظار تقدیر و تشکر از آنها نداریم. وی ادامه داد: ما در روزهای اول فعالیت خود در سازمان سینمایی، تفاهمنامههای مختلفی با نهادها و سازمان های گوناگونی امضا کردیم اما در عمل هیچ کدام از این تفاهمنامهها به مرحله اجرایی نرسید و ما ماندیم و همین بودجه اندکی که در سازمان سینمایی داریم.
جام جم/معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد: اصلاح فرهنگ کار با بهرهگیری از فرهنگ قرآن حاصل میشود
حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا حشمتی درباره اهمیت گسترش فرهنگ قرآنی گفت: به عنوان یک جامعه موثر در اقشار گوناگون کشور، کارگران می توانند نقش موثری را در گسترش فرهنگ قرآنی ایفا کنند.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ستاد ارتباطات و اطلاع رسانی مسابقات قرآن کریم کار و تلاش کشور، حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا حشمتی، معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: تلاوت، ترتیل و حفظ قرآن نقش موثری در بهبود جایگاه کار دارد. قرآن میتواند نقش موثری در روح و روان داشته باشد. ختم و عمل به قرآن بهترین شیرینی در اذهان علاقمندان به فرهنگ قرآن است. اینکه بزرگان و شهیدان ما تلاوت و شیرینی آیات قرآن را در جانشان حس کرده بودند به خاطر این بود که با فهم درست آیات الهی، حلاوت آن اجتناب ناپذیر است.
وی افزود: با توجه به گستردگی، جامعه کارگری می تواند از قرآن بهرههای بسیاری ببرد که یکی از موارد اصلاح فرهنگ کار محسوب می شود.
حجت الاسلام و المسلمین حشمتی با بیان اینکه اصلاح الگوی مصرف با توجه به آیات قرآن محقق میشود، ادامه داد: انس با قرآن موجب بینیازی است و کسی که انس به قرآن نداشته باشد، فرد فقیری محسوب میشود؛ هرچند بسیار متمکن باشد.
وی هدف از برگزاری مسابقات قرآنی را توسعه زبان آموزی قرآن، مقدم بر سوادآموزی قرآن و در راستای هدف والای توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی خواند و گفت: استخراج راهکارهای موثر در موفقیتهای اقتصادی کارگران از آیات قرآن مسئله مهمی است که به راحتی میتواند محقق شود.
حجت الاسلام حشمتی تأکید کرد: گاهی رواج دروغ در بخشهایی از جامعه به گونهای است که حذف آن از فرهنگ، بسیار دشوار و دور از ذهن است. میتوان گفت نهادینه شدن فرهنگ دروغ نتیجه دور شدن هر چه بیشتر جامعه از مفاهیم و آموزههای قرآن است.
معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بیان راهکار برای بهتر برگزار شدن چنین مسابقاتی گفت: بهتر است از شرکتکنندگان در مسابقات برای مراسم افتتاحیه و اختتامیه بهره لازم را ببریم، در این صورت نتیجه خوبی حاصل خواهد شد.
دهمین دوره مسابقات «قرآن کریم، جامعه کار و تلاش کشور» به همت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی 18 تا 21 اسفندماه سالجاری در مشهد مقدس برگزار می شود.
جام جم/انتقاد یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از بودجه فرهنگ
سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی از اختصاص میزان بودجه به برخی نهادهای حوزه فرهنگی مانند سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما و حوزه های علمیه انتقاد کرد.
به گزارش جام جم آنلاین ، سید علی طاهری با تشریح جلسه روز یکشنبه کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد: رئیس کمیسیون فرهنگی گزارشی درباره برخی از بخش های فرهنگی در کشور مثل حوزه کتاب، فیلم و موسیقی ارائه کرد که قرار شد در سال آتی متناسب با این گزارش ها از مسئولان ذیربط دعوت شود تا موارد مورد نظر کمیسیون مطرح و اشکالات برطرف شود.
وی با اشاره به اشکالات حوزه فیلم درباره نحوه حضور فیلم های مختلف در جشنواره فجر اظهار داشت: اگرچه فیلم های فاخر و ارزشمندی در جشنواره فیلم فجر حضور داشتند، اما حضور بالای فیلم های تلخ نیز قابل قبول نیست.
نماینده مردم گرگان در مجلس با بیان اینکه جشنواره ای که نام آن با عنوان فجر است و باید نمادی از امید باشد و روحیه نشاط را به جامعه تزریق کند، گفت: متأسفانه این فیلم ها محلی برای به تصویر کشیدن صرفا تلخی های جامعه شده است.
وی درباره حوزه موسیقی نیز اظهار داشت: جشنواره موسیقی فجر امسال نیز دارای نقاط ضعفی بوده که نمونه آن حضور برخی چهره های فعال موسیقی پیش از انقلاب در این جشنواره است که هم اکنون نیز با خارج از کشور ارتباطاتی دارند، لذا لازم است مسئولان هنری وزارت ارشاد در این خصوص توضیحاتی ارایه کنند.
طاهری همچنین با اشاره به حوزه کتاب نیز اظهار داشت: در حوزه کتاب نیز هر از گاهی شاهد اعطای مجوز به افرادی هستیم که سوابق مثبتی در کارنامه خود ندارند که جای بحث و بررسی با معاونت مربوطه در وزارت ارشاد دارد.
وی به تشریح دیگر دستور جلسه کمیسیون فرهنگی پرداخت و تصریح کرد: رئیس کمیسیون گزارشی از وضعیت بودجه فرهنگی سال 95 و مقایسه آن با بودجه سال جاری ارایه کرد که بر این اساس بودجه فرهنگی در سال آتی نسبت به بودجه کل کشور 1.2 درصد و در مقایسه با بودجه عمومی 3.5 درصد است.
طاهری با انتقاد از اینکه بودجه فرهنگی در مقابل بودجه کل کشور تقریبا نزدیک به صفر است، گفت: از آنجایی که حوزه فرهنگ اهمیت بسزایی دارد نباید بودجه آن کم باشد، این در حالی است که در حوزه علمی رشد 12 درصدی بودجه را شاهدیم.
وی همچنین توزیع بودجه در بین دستگاه های فرهنگی کشور را نامتوازن دانست و خاطرنشان کرد: در حالی که بودجه وزارت فرهنگ، وزارت ورزش و سازمان میراث فرهنگی 40 تا 70 درصد رشد داشته، بودجه دستگاه هایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما و حوزه های علمیه رشد بسیار کمی داشته یا در مواردی با کاهش نیز رو به رو بوده که تلاش داریم در جلسات کمیسیون تلفیق با اقناع همکاران، عدم توازن در توزیع بودجه در دستگاه های فرهنگی را به حداقل برسانیم.
جوان/آيا با بازي الفاظ ميتوان براي جشنواره فيلم اعتبار خريد؟!
شوخي به نام جشنواره جهاني فيلم فجر
با وجود اينكه بيشترين كاركرد جشنواره فيلم فجر مربوط به سينماي ملي بوده و بخش بين المللي آن هيچگاه حرف جدياي براي گفتن نداشته است، با جداسازي بخش بين المللي و تغيير نام آن به عنوان جهاني اين شائبه به وجود آمده است كه اين كار صرفاً بازي با الفاظ جهت خريدن اعتبار براي جشنوارهاي با عملكرد داخلي باشد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
در حالي كه حجتالله ايوبي در حكم انتصاب سيد رضا ميركريمي به سمت دبيري جشنواره بينالمللي فيلم فجر، از لفظ بينالملل استفاده كرد و اين لفظ با معناي جهاني بسيار متفاوت است، در چند روز اخير به طور خلقالساعهاي جشنواره فيلم فجر عنوان جهاني پيدا كرده است! عنواني كه حتي جشنواره فيلم كن فرانسه نيز كه نماد سينماي مستقل در جهان است، ادعاي اينچنيني ندارد.
27 سال سابقه اينترنشنال
اولينبار در پوستر جشنواره دوره هفتم جشنواره فيلم فجر يعني بهمن ماه سال 67 بود كه عنوان بينالملل به نام جشنواره فيلم فجر افزوده شد. در اين دوره كه با دبيري محمد بهشتي برگزار ميشد، چيزي به عنوان بخش بينالملل وجود نداشت و حتي در ميان جوايز اهدا شده نيز هيچ فيلم خارجي نه مورد تقدير قرار گرفت و نه حتي نامزد جايزه شد. عنوان بينالملل در آن روزها به معناي دعوت از برخي از فيلمسازان بي نام و نشان بود كه در شرايطي كه تازه كشورمان از شرايط يك كشور در حال جنگ به آرامش نسبي آتشبس با عراق رسيده بود، همين كه مروري بر آثار سينماي جهان انجام شود، موفقيت خوبي به شمار ميرفت. اين روش در چند دوره بعدي نيز تكرار شد و هر بار فيلمهايي جهت مرور به جشنواره دعوت ميشد. اغلب اين فيلمها نيز جايگاه مهمي در سينماي جهان نداشتند يا اينكه اگر هم مهم بودند فيلمهاي توليدي سال نبودند و قبل از آن در جشنوارههاي مهم جهاني اكران شده و جايزه هم گرفته بودند. در دوره دهم جشنواره فيلم فجر كه در سال 70 برگزار شد، رسماً بخش بينالملل در كنار بخش سينماي ايران ديده ميشود. دبيرخانه اين دوره از جشنواره بينالمللي فيلم فجر اعلام كرد: بخش سينماي بين المللي دهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، اختصاص به نمايش آثاري دارد كه امكان ارزيابي بهتر و بيشتر وضعيت و موقعيت سينماي ايران را در مقايسه با ساير كشورها فراهم ميآورد و جنبه آموزشي و اطلاعاتي دارد، اما سينماي رقابتي در كار نبود و صرفاً منظر سينماي ژاپن و منظر سينماي هند به همراه بررسي فيلمهاي كوتاه زيمبابوه و نقاشي متحرك مجارستان بخشهاي اصلي جشنواره را در اين دوره تشكيل ميدادند.
بخش بينالملل تا مدتها غيررقابتي بود و حتي زماني كه پاي رقابت به ميان آمد اين فيلمهاي ايراني بودند كه در رقابت با فيلمهاي خارجي گوي موفقيت را ميربودند و جوايز اين بخش را از آن خود ميكردند.
به نام بينالملل، به نام ايراني ها
نگاهي كوتاه به نام فيلمهايي كه از بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر جايزه گرفتهاند نشان ميدهد كه اين بخش صرفاً براي جايزه دادن به فيلمهاي ايراني كه در بخش مسابقه ملي امكان جايزه دادن به آنها وجود نداشته، به وجود آمده است. براي نمونه كافي است جوايز چند دوره بخش بينالملل را مرور كنيم. در دوره شانزدهم (۱۳۷۶) «بانوي ارديبهشت» رخشان بني اعتماد، «تولد يك پروانه» مجتبي راعي و «درخت گلابي » داريوش مهرجويي شركت داشتند. در دوره هفدهم (۱۳۷۷)«روبان قرمز» ابراهيم حاتمي كيا، « مصائب شيرين» عليرضا داوودنژاد و «رنگ خدا» مجيد مجيدي حضور داشتند. در دوره هجدهم (۱۳۷۸) «بوي كافور، عطر ياس» بهمن فرمان آرا و «متولد ماه مهر» احمدرضا درويش حضور داشتند. از اين نوع حضورهاي ايراني به نام بينالمللي زياد است و خب دليل اصلي آن را نه در دست و دل بازي جشنواره در اهداي سيمرغ به فيلمهاي ايراني، بلكه در نبود فيلمهاي خارجي قوي در جشنواره فيلم فجر ميتوان پيدا كرد.
جدا شدن ملي و بين الملل
جشنواره فيلم فجر سال گذشته به دو بخش ملي و بينالمللي تقسيم شد. بخش ملي در بهمن ماه سال 93 و طبق روال 33 سال گذشتهاش برگزار شد و بخش بين المللي نيز در ارديبهشت ماه امسال اجرا شد. در اين دوره دبيري هر بخش ملي بينالملل با عليرضا رضاداد بود. رضا داد به خبرنگاران گفت: با تغييرات در بخش بينالملل، اين بخش از زير سايه سينماي ايران خارج ميشود، قوام پيدا ميكند و داراي شرايط بهتري ميشود. در چنين شرايطي ميتوانيم نقاط ضعف و قوت بخش بينالملل را پيدا و شرايط مناسبي را براي رشد آن فراهم كنيم. اميدوارم سال آينده بخش بينالملل بتواند به استانداردهاي مناسبي دست پيدا كند، اما در اين ميان نبايد فراموش كرد كه حجم تلاش ستاد فيلم فجر براي بخش بينالملل كمتر از مسابقه سينمايي ايران نيست. اما در مرداد ماه، حجتالله ايوبي با صدور احكامي محمد حيدري را به سمت دبير جشنواره فيلم فجر و سيد رضا ميركريمي را به سمت دبير جشنواره بينالمللي فيلم ايران برگزيد. جشنواره بينالمللي فيلم ايران با اعتراضهايي روبهرو شد. معترضان سابقه طولاني برگزاري جشنواره فيلم فجر به صورت بينالمللي و هويت فجر را كه برگرفته از انقلاب اسلامي است، به عنوان دلایل مخالفت با برگزاري جشنوارهاي به نام «ايران» كه همان بخش بينالملل فجر بود، مطرح ميكردند. اين مخالفتها با عقبنشيني وزارت ارشاد و سازمان سينمايي باعث شد تا عنوان فجر به بخش بينالملل باز گردد، اما به تازگي با حذف عنوان بينالملل، عنوان جهاني براي جشنواره انتخاب شده است. اين در حالي است كه نه هيچ فيلم خارجي در اين جشنواره رونمايي ميشود و نه جشنواره فيلم فجر جامعيت لازم را براي حضور فيلمهاي توليد شده از چهار گوشه جهان دارد. حتي مشخص نيست هدف گذاري جشنواره فيلم فجر در بخش جهاني چه چيزي است؟ آيا به سنت سالهاي گذشته با اهداي جايزه به فيلمهاي ايراني، عنوان جايزه جشنواره جهاني فيلم فجر اعتباری برای فيلمهاي ايراني به شمار خواهد آمد؟ سيد رضا ميركريمي روز سهشنبه رو در رو با خبرنگاران قرار است درباره اين جشنواره كه يكشبه جهاني شده است، توضيح دهد؛ جشنوارهاي كه اجراي بخش ملي آن با ايرادات زيادي همراه بوده است و با مديريت ميركريمي قرار است در سطح جهاني تأثيرگذار باشد!
جوان/محمدرضا عباسيان در گفت و گو با«جوان»: دعواي حاكميتي بر سر DOV به ضرر سينماي ايران است
محمدرضا عباسيان، مدير پيشين مؤسسه رسانههاي تصويري و كارشناس سينما، دعواي حاكميتي صداوسيما و وزارت ارشاد بر سر مالكيت VOD را به ضرر صنعت سينماي ايران دانست.
نویسنده : محمدصادق عابديني
عباسيان كه در برنامه جمعه شب «هفت» در انتقاد از راه اندازي VOD سخن گفته بود، در گفت و گو با «جوان» به تشريح مواضعش در خصوص سامانه «سند» پرداخت و گفت: برخلاف آنچه در گزارش «جوان» ( تلويزيون به دنبال سرقفلي ويدئو كلوپ اينترنتي ارشد) آمده من صرفاً به انتقاد از ارشاد نپرداختم، بلكه از صداوسيما نيز انتقاد كردم در صورتي كه مديران برنامه «هفت» ميخواستند من فقط از وزارت ارشاد انتقاد كنم. وي گفت: بحث دانلود فيلم با آنچه نماينده حقوقي صداوسيما در «هفت» به عنوان پخش برنامه عنوان كرد، متفاوت است و نميتوان VOD را تلويزيون ناميد در صورتي كه اين سامانه همان ويدئو كلوپ است. عباسيان ادامه داد: راه اندازي VOD تنها در سطح همان حرف بوده و ارشاد هيچ كاري تا امروز انجام نداده است. اين در حالي است كه ما VOD را چند سال پيش در مؤسسه رسانههاي تصويري راهاندازي كرديم، اما به دليل نبود سرمايهگذار كار اجرايي نشد. دبير سابق جشنواره فيلم فجر افزود: راهاندازي VOD بر بستر اينترنت همان كاري است كه مدتها توسط سايتها در حال انجام است و به صرفه نيست در صورتي كه ميتوان براي آن ستاپ باكس طراحي كرد و علاقهمندان با پرداخت آبونمان از آن استفاده كنند و ديگر هزينهاي براي دانلود فيلمها نپردازند. وي با انتقاد از عملكرد وزارت ارتباطات در فيلتر نكردن سايتهاي غيرمجاز دانلود فيلم گفت: يكي از دلايلي كه وزارت ارتباطات تمايلي به فيلتر كردن سايتهاي دانلود فيلم غيرمجاز ندارد، فروش پهناي باند اينترنت است و هر چقدر دانلود بيشتر شود، سود بيشتري به جيب شركتهاي ارائه كننده خدمات اينترنت و وزارت ارتباطات واريز ميشود، اين درحالي است كه دانلودهاي غيرمجاز به صنعت سينماي ايران ضربه ميزند. عباسيان گفت: وزارت ارشاد نام چند شركت را براي فعاليت در VOD معرفي كرده كه هيچ كدام ظرفيت ارائه حجم بالاي فيلم براي دانلود را ندارند، اين در حالي است كه هم اكنون سايتهايي وجود دارند كه چند هزار فيلم را براي دانلود قرار دادهاند. اين كارشناس سينما يكي از عواملي را كه باعث ايجاد نگراني درباره VOD شده است، احتمال توليد محتواي خارج از ارائه فيلم دانست و خواستار شفافيت در اين زمينه شد. لازم به ذكر است راهاندازي VOD توسط وزارت ارشاد، اعتراض صداوسيما را در پي داشته است.
روزان/کتایون ریاحی: اگر نقشی وسوسهام کند بازی میکنم
روزان نیوز-کتایون ریاحی گفت: اگر نقشی بتواند مرا برای بازیگری وسوسه کند حتما به این حرفه بازمی گردم
کتایون ریاحی با اشاره به فیلمنامه هایی که این روزها می خواند بیان کرد که بیشتر این آثار تلخ شدهاند و جای موضوعات امیدبخش در آنها خالی است.
کتایون ریاحی درباره اینکه چه زمانی دوباره به سینما بازمی گردد و به ایفای نقش در فیلم ها می پردازد، گفت: اگر نقش، گروه و کارگردان و در کل مجموعه یک کار به گونه ای باشد که بتواند مرا برای بازیگری وسوسه کند حتما به این حرفه بازمی گردم ولی آیا می توان چنین گروهی را یافت.
وی که این روزها اخبار فیلم ها را پیگیری می کند با اشاره به اینکه فیلم «ابد و یک روز» را در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر دیده است درباره فیلمنامه ها اظهار کرد: من این فیلم را در ایام جشنواره دیدم و اکنون هم یکی از سرگرمی هایم این است که فیلمنامه ها را می خوانم تا ببینم فیلمنامه ها چقدر پیشرفت کرده اند و چه روندی دارند. با این حال در این مدت که بعضی کارها را خوانده ام، فکر می کنم فیلمنامه ها تا حدی تلخ شده اند که این هم به نوعی نشات گرفته از خود جامعه است.
بازیگر سریال «یوسف پیامبر» اضافه کرد: اگر ما بخواهیم فضای خوبی در سینما پیدا کنیم ابتدا باید این فضا در جامعه وجود داشته باشد و البته اگر هنرمند فکر کند که باید جامعه اش را هدایت کند باید آن را به سمت امید پیش ببرد.
بازیگر فیلم های سینمایی «بانوی من» و «پاییزان» در پایان با بیان اینکه فیلمنامه های این روزها بیشتر به انعکاس وقایع جامعه می پردازند، اظهار کرد: بخشی از وظیفه هنر و هنرمند این است که جامعه را به سمتی درستی هدایت کند و به سمت امید بکشاند نه اینکه عین همان را که در جامعه است به تصویر بکشد.
شرق/گفتوگو با نغمه ثمینی یکی از دو نویسنده سریال «شهرزاد»
آدمهای درگیر در مربع عاشقانه
بهناز شیربانی: نغمه ثمینی را میتوان یکی از بهترین نمایشنامهنویسان زن ایرانی دانست که البته تجربیاتش در این سالها تنها در تئاتر خلاصه نشده است. این روزها سریال شهرزاد با متنی از او و حسن فتحی در شبکه نمایش خانگی مخاطبان خود را جذب کرده است. سریال «شهرزاد» در روزهای آخر فصل اولش است و ثمینی برای نگارش فصل دوم سریال آماده میشود. با نغمه ثمینی درباره لزوم قصهگویی و چگونگی نگارش سریال شهرزاد به گفتوگو نشستیم.
خانم ثمینی اگر موافق باشید بحث را از همکاری مشترک شما و آقای فتحی آغاز کنیم و نگارش فیلمنامهای که به نظر بسیاری یکی از نقاط قوت سریال «شهرزاد» است. با توجه به آشنایی دیرینه شما با حسن فتحی و طبعا سلیقه مشترکتان زمینهساز ایجاد این همکاری شد، روایت قصهای با محوریت وجود یک زن چطور شکل گرفت؟
پیش از پاسخ به سؤال شما باید بگویم من و آقای فتحی از حدود ١٠-١٢ سال پیش طرح نگارش چند فیلمنامه را بهطور مشترک داشتیم که به نتیجه نرسید. تا اینکه در تابستان سه سال پیش، آقای فتحی با من تماس گرفتند و درباره قصهای صحبت کردند که در دوران ٢٨ مرداد میگذرد و یک طرح کلی از آن داستان برای من ارسال کردند. من طرح را خواندم و داستان را دوست داشتم. البته قصه تا حدی از من دور بود، این قصه چند فضای کلی داشت که من با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم؛ مثلا فضای گانگستری از من دور بود، فضای سیاسی برای من بینهایت جذاب بود و البته فضای عاشقانه خیلی به من نزدیک بود و دوست داشتم نگارش فیلمنامه را آغاز کنم؛ بنابراین به این دعوت پاسخ مثبت دادم و شروع به نوشتن کردم و هرچه جلوتر رفت متوجه شدم طرح همان چیزی است که من دوست دارم بنویسم. بعد به مرحلهای رسیدم که اولین قسمت را نوشتم. حس آن لحظه را درست به خاطر دارم و با خودم گفتم چقدر خوش گذشت و انگار فیلمنامهای نوشتم که زندگیاش کردم یا به نوعی سالها با آن همراه بودم و این برای یک نویسنده نشانه خوبی است. با وجود این واقعا من تصور این استقبال زیاد از سریال را نداشتم.
شما تجربه نگارش گروهی را دارید. «شهرزاد» چطور نوشته شد، آیا اساسا از نگارش فیلمنامههای گروهی استقبال میکنید؟
فکر میکنم شکلهای مختلفی برای کار گروهی وجود دارد؛ مثلا فرض کنید در فیلم «خونبازی» بیشتر خانم بنیاعتماد مینوشتند و ما درتمام جلسات مشاوره و ایده میدادیم و خانم بنیاعتماد انتخاب میکردند و با ذهن خودشان مینوشتند. یک مدل دیگر این است که دو نفر با هم مینویسند که من این شکل را هم تجربه کردم. درباره تجربه نگارش «شهرزاد» به وسیله من و آقای فتحی، شیوه کار به این شکل بود که آقای فتحی طرح اولیه را داشت و طی صحبتهای بسیاری که با هم داشتیم، به خلاصه سکانسها رسیدیم و آقای فتحی مجموعهای از خلاصه سکانسها فراهم کرد و به من سپرد و من در طول نوشتن طبعا براساس اتفاقاتی که میافتاد یا صحبتهایی که با هم داشتیم، برخی صحنهها را جابهجا میکردم. در نهایت نگارش فیلمنامه را تمام کردم و به آقای فتحی سپردم و باز اگر لازم بود چیزی سرصحنه اضافه یا کم شود براساس ایده کارگردانی روی آن کار میکردند، اما چیزی که درباره «شهرزاد» برایم جالب بود این است که من و آقای فتحی یک نقطه خیلی مشترک داشتیم و آن این بود که هر دوی ما بهشدت به داستان علاقهمند بودیم. خیلی وقتها شده بود که با کارگردانهایی کار کردم که به داستان اعتقادی ندارند؛ درصورتیکه من عاشق داستان هستم و هر پیشنهاد داستانی من، به نظر آنها گلدرشت میآید و پیشنهادهای بدون داستان آنها به نظر من خالی و بیحس است، ولی آقای فتحی اینطور نبود. همین الان برای فصل دوم وقتی پیشنهاد داستانی میدهم، آقای فتحی داستان را گسترش میدهد؛ بنابراین فکر میکنم این نقطه مشترک خیلی به ما کمک کرد و البته نگاه مشترک ما به موضوع ٢٨ مرداد بسیار مؤثر بود.
اگر اجازه بدهید درباره موضوع قصهگفتن کمی تأمل کنیم. نکتهای که چند سالی است بسیاری بر سر آن اختلافنظر دارند؛ به این معنی که برخی معتقدند شاید زمان قصهگفتن سرآمده است، درصورتیکه تجربه ساخت سریال «شهرزاد» نشان داد مردم ما هنوز از قصهگفتن لذت میبرند و این یکی از نقاط قوت «شهرزاد» است.
همانطور که گفتم من خیلی به قصه معتقدم و اصلا فکر نمیکنم قصه یک چیز ازمدافتاده است یا سنتی و بیهوده است که سر مخاطب کلاه میگذارد. در یک دوره متأسفانه یک نگاه غالب در میان برخی نویسندگان پیش آمد که به نظر آنها قصهگفتن کار مهمی نبود یا به بیان دیگر معتقد بودند قصهگفتن را همه بلدند. اگر بدون قصه پیش برویم چه اتفاقی میافتد؟ من فکر میکنم ضربه مهمی به فیلمنامه میزند. من فکر میکنم در نهایت مخاطب از داستان لذت میبرد و در نهایت کار ما این است که به مخاطب لذت بدهیم؛ اما طبعا لذت هوشمندانه. حالا باید از خودمان بپرسیم چگونه میتوانیم داستانی روایت کنیم که سر مخاطب کلاه نگذارد و به مخاطب کلک نزند و اندیشه مخاطب را همزمان به کار بگیرد. کجای قصه باید خالی باشد که مخاطب خودش آن را پر کند و برعکس کجا اتفاقا باید پر باشد که مخاطب از آن لذت ببرد. بههرحال من فکر میکنم قصه برگ برنده نویسنده است و بیتردید مخاطبانش را خواهد داشت. حالا چگونگی روایت این قصه کمک میکند مخاطب بیشتری داشته باشید و بتوانید بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار کنید. این چیزی است که از روز اول نمایشنامهنویسی تا به امروز به آن معتقد بودم و تجربه فیلمنامه بدون قصه درباره من به نتیجه نرسیده است.
برگردیم به نکتهای که شما در پرسشهای قبل مطرح کردید. چرا ٢٨ مرداد برای شما جذاب است؟
برای اینکه فکر میکنم ٢٨مرداد، یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است. در حقیقت اگر از من بپرسند پنج برهه مهم در تاریخ معاصر ایران را نام ببر، قطعا ٢٨ مرداد یکی از آنهاست و قبلا هم این دغدغه مشترک من و آقای فتحی بود؛ چنانکه مثلا نمایشنامه «شکلک» که خیلی پیش از این نوشته شده، عملا درباره واقعه ٢٨ مرداد صحبت میکند. ٢٨ مرداد برایم مهم بوده و هست و اگر در آینده هم بخواهم درباره مقطعی تاریخی حرف بزنم، حتما ٢٨ مرداد یکی از آنها خواهد بود.
البته پرداختن به ٢٨ مرداد در روایت سریال «شهرزاد» خیلی کارکرد سیاسی ندارد، اما طبعا برای شکلگیری درام فیلم بسیار مؤثر است.
دقیقا. به دلایل متعدد ما نمیخواستیم وارد کارکرد سیاسی ٢٨ مرداد شویم و اگر قرار بود وارد اتفاقات سیاسی شویم ممکن بود سریال تبدیل به یک بیانیه سیاسی شود و به نظرم این کار نویسنده کتاب است نه فیلمنامهنویس، اما یک چیز را نمیتوانیم درباره فیلمنامه فراموش کنیم و آن این است که نقطه شروع داستانهای شخصی آدمهای این فیلم، از یک واقعه تاریخی و سیاسی است و به نظر من فیلمنامه از این حرف میزند که این واقعه تاریخی و سیاسی در شکل کلان میآید و میرود، ولی بیتردید در زندگی افراد مؤثر است و اثر تراژدی و زهر خودش را در زندگی شخصی آدمها میگذارد. درباره «شهرزاد» چیزی که مدام از خودم میپرسیدم این بود که قصه از کجا شروع شد؟ در واقع تراژدی شخصی آدمها در این سریال از یک اتفاق سیاسی آغاز میشود.
برسیم به دیالوگنویسی سریال، در این بخش هم بهتنهایی دیالوگها را نوشتید یا حاصل همفکری شما و آقای فتحی بود؟
من یک فیلمنامه کامل نوشتم و دیالوگها طبعا نوشته شده بود. آقای فتحی دیالوگنویس خوبی است و با دستدلوبازی این بخش را به من سپرد. من دیالوگها را کامل نوشتم و آقای فتحی تا جای ممکن دیالوگها را تغییر نداد، ولی طبعا براساس حس و حال صحنه چیزهایی را به متن اضافه کردند، اما آنقدر اضافهکردنها خوب شده که گاهی فکر میکنم خودم نوشتم.
شخصیتپردازی در سریال «شهرزاد» یکی دیگر از نکات بحثبرانگیز است. رنگآمیزی شخصیتها خصوصا شخصیت بزرگآقا و شهرزاد مثالزدنی است. ابتدا از شکلگیری شخصیت بزرگ آقا صحبت کنیم.
«بزرگ آقا» در طرح اصلی وجود داشت و آقای فتحی یک تصویر کلی از آن داشت و تصویر نزدیک به چیزی بود که میبینید؛ یعنی شخصیتی که درعینحال خشن است، آدم محتاطی هم هست. من این شخصیت را درک کردم و تمام سعیام این بود که این شخصیت پارهپاره نشود. دراینمیان حلقهای که شخصیت منفی و مثبت بزرگآقا را به هم وصل میکند، پیدا شد و آن عشقی بود که درکشدنی است، اما چون شخصیت اول ما را به دردسر میاندازد، دوستش نداریم و متوجه میشویم که «بزرگآقا»، «شهرزاد» را دوست دارد. در واقع این شخصیت ذرهذره ساخته شد. خاطرم هست اولین سکانس «بزرگآقا» زمانی بود که «شهرزاد» به خانه «بزرگ آقا» میرود و او شهرزاد را نصیحت میکند که وظیفه زن این هست که به بچه و زندگیش برسد. زمانی که این دیالوگ نوشته شد، احساس کردم این شخصیت پیدا شد. آدمی با ظاهر مدرن و باطن سنتی. عشقی که با آن درگیر است و درعینحال نمیتواند توجیهش کند. در مناسبات قدرت است و مجبور است چیزهایی را به دست بیاورد. دختری دارد که عاشقش هست، اما درعینحال روی دستش مانده است. برادرزادهای دارد که دوستش دارد، اما در نهایت دوست داشت یک شکل دیگری بود و همه اینها برای من شخصیت «بزرگ آقا»را ساخت.
فیلمنامهنویسان خانم، معمولا در آثارشان به شکل ویژهتری به شخصیت خانمها میپردازند و به گمان من شخصیت «شهرزاد» هم به همین شیوه، بهدرستی پرداخت شده است. از ابتدا «شهرزاد» به همین شکلی بود که میبینیم؟
ما از اول میدانستیم شخصیتهای اصلی ما «بزرگ آقا»، «شهرزاد»، «قباد» و «فرهاد» هستند. وقتی این آرایش را میچینید، میبینید «شهرزاد» در موقعیتی عجیب بین سه مرد است که هر سه آنها دوستش دارند. در واقع در یک مربع عاشقانه گرفتار شده است. دوست داشتم شخصیت زنی بسازم که قوی و محکم و متفکر است، اما درعینحال انسان است. وقتی برخی از نظرهای مردم را درباره سریال «شهرزاد» دنبال میکنم، میبینم گاهی از دست «شهرزاد» عصبانی هستند؛ مثلا میگویند چرا با «قباد» خوب نیست و یا چرا هنوز به «فرهاد» فکر میکند؟ برای من مهم بود که از این شخصیت الگو ساخته نشود. من اعتقادی به اینکه در سینما و تلویزیون برای مردم الگو بسازیم ندارم. من چیز دیگری را به جای الگو پیشنهاد کردم و آن درک و شناخت از شخصیت بود. اینکه به درک و شناخت از زنی برسیم که میخواهد در سختترین شرایط معنی و مفهوم زندگیاش را حفظ کند. در این صورت، در رویارویی با چنین زنانی و البته خودمان میتوانیم رفتار درستتری داشته باشیم. پیشنهاد من این بود که به شناخت از جنسی از زنان که جامعه همیشه یک جور آنها را پس زده یا از آنها ترسیده برسم و «شهرزاد» اینطور ساخته شد. اصلا انتخاب اینکه این شخصیت پزشکی بخواند اتفاق عجیب و غریبی نبود و در آن دوره تاریخی هم زنانی پزشکی میخواندند. اینکه این شخصیت کتاب میخواند، سلیقهای در لباسپوشیدن، رفتارکردن و... دارد ممکن بود، اما نمونههایش کم بود. بااینحال میبیینم که همین زن گوشههای پنهان انسانی خودش را هم دارد؛ مثلا در قسمت ١٧ به «قباد» میگوید درباره دو اتفاق میخواهم صحبت کنم. طبعا یکی از آنها ماجرای آذر است، ولی وقتی اولی را میگوید و رفتار «قباد» را میبیند، دومی را نمیگوید و به نظر من این درست جایی است که شخصیت ساخته میشود، بودن در این موقعیتها باعث میشود شخصیت از موقعیت الگو بیرون بیاید و به باورپذیری و شناخت برسد.
بازیگرهای این مجموعه تا چه حد انتظار شما را برآورده کردند؟
واقعیت این است از روزی که مینوشتم، آرزو میکردم خانم علیدوستی نقش «شهرزاد» را بازی کند؛ چراکه به نظر من شهرزاد دقیقا همین شکلی است که میبینید. یک زیبایی خیلی ملایم، اما در کنارش یک جور قدرت و معصومیت کودکانهای دارد که باورش میکنیم. ترانه علیدوستی یک انتخاب درخشان بود و من به رؤیایم رسیدم. برای «قباد» آقای حسینی یکی از خیالهای من بود که محقق شد. «بزرگ آقا» بهتر از چیزی شد که در متن بود و آقای نصیریان چیزهایی در نقش پیدا کرد که من زمان نوشتن به آن فکر نمیکردم و البته بازیگران دیگری مثل آقای مصطفی زمانی یا پریناز ایزدیار و... . شخصیتهای اصلی انتخابهای خوبی هستند و البته باقی بازیگران و خوشحالم که آقای فتحی سر انتخابهایش ایستاد؛ چراکه سخت است این تعداد از بازیگران خوب را در یک زمان طولانی در اختیار داشته باشید و آقای فتحی حتی سر یک بازیگر کوتاه نیامد و تمام بازیگران ایدهآلش را کنار هم داشت.
خانم ثمینی طبعا تا پیش از این تصور روشنی از شبکه نمایش خانگی نداشتید، اما بعد از گذشت چند ماه از پخش «شهرزاد» در این مدیوم میتوانید ارزیابیای از این مدیوم داشته باشید؟
بله، دقیقا اگر پنج ماه پیش این سؤال را میپرسیدید میگفتم نمیدانم؛ چراکه نوشتن برای یک سریال و در شبکه نمایش خانگی کار سختی است و سرعت نوشتن بالاست. برای من که سالها در تئاتر فعالیت کردم، مخاطبان شبکه نمایش خانگی نیز بسیار متفاوتاند؛ اما الان فکر میکنم خیلی از این تجربه راضی هستم، بعد از سالها نمایشنامه نوشتن با یک مخاطب خیلی محدود، اولینبار است که احساس میکنم، نوشتن برای این مدیوم تجربه جذابی است و با مخاطب بیشتری میتوان ارتباط داشت.
کدامیک از نظرهای مردم درباره سریال «شهرزاد» برای شما جذاب بوده یا در شما تأثیر بیشتری داشته است؟
یکی از نکاتی که در این مدت برایم جذاب بوده این است که متوجه شدم عشق داستانی تکراری است که همیشه برانگیزاننده است. نکته دوم که متوجه شدم این است که مخاطب در جزئیات خیلی دقیق است و این خیلی ترسناک است. اگر به روز اول نگارش «شهرزاد» برمیگشتم، حتما بر جزئیات متمرکز میشدم. نکته سوم اینکه پیچوخمهای داستانی در فصل دوم باید غیرمنتظرهتر باشد. ابتدا برای فصل دوم طراحی دیگری داشتیم، اما با توجه به استقبال مردم طراحی مجددی کردیم که قصه را بهاصطلاح پرجونتر و غیرمنتظرهتر روایت کنیم.
نگارش «شهرزاد» زمان طولانی از شما گرفت و طبعا از تئاتر فاصله گرفتید. نگارش طولانیمدت این سریال شما را خسته نکرد؟
شاید این از خوششانسی من بود، وقتی شروع به نگارش «شهرزاد» کردم، دولت عوض شد و بسیاری از نمایشنامههای من که قبلا مجوز نگرفته بود، مجوز گرفتند. باید از دولت قبل تشکر کرد که به متنهای من مجوز نداد و در پستو ماندند و در دورانی که فرصت نوشتن نمایشنامه جدید نداشتم، متنها اجرا شدند و حس تئاتری من ارضا شد. هیولاخوانی، نگاهمان میکنند و... کارهایی بودند که در دوران نوشتن سریال «شهرزاد» با متن من اجرا شدند و این اتفاق خوشحالکنندهای بود. نگارش سریال «شهرزاد» من را خسته نکرد، بلکه خیلی ورزیده کرد. «شهرزاد» تا حد زیادی فضای تئاتری دارد و بیرون از فضای دیالوگ و ارتباط آدمها نبود و جنسی از فیلمنامه بود که بیشترین نزدیکی را به تئاتر داشتم. سعی کردم اغراق تئاتر را از این زبان بگیرم و کمی ملموستر بنویسم.
بازخوردهایی را که در این مدت سریال «شهرزاد» داشته است چطور ارزیابی میکنید؟
چیزی که برای من در این مدت جالب بود، این است که شرایط بیرونی برای مجموعههای ناموفق نسبت به مجموعههای موفق مهربانتر است. متأسفم که این فضای ذهنی برای من به وجود آمده، اما حقیقت دارد و این مرا غمگین میکند. نکته بعد بیشتر یک تجربه شخصی فیلمنامهنویسی است. در این مدت متوجه شدم تفاوت بین یک فیلمنامهنویس بد، متوسط یا خوب این است که باید نسبت بین خودش و چیزی که مینویسد قوی باشد. یک فیلمنامهنویس خوب، لزوما همیشه هم خوب نیست و باید ارتباطش با متنی که مینویسد خوب باشد. تفاوتی که تئاتر با سینما یا تلویزیون دارد هم همین است که در تئاتر نویسنده است که تصمیم میگیرد چه کار کند و همه چیز از نویسنده شروع میشود، اما سینما سفارشی است. نکته سوم این است که متوجه شدم هزارویک شب ابدی و ازلی، همچنان در نگارش فیلمنامه جواب میدهد و با داستان میتوان گفتوگو و در روند دشوار زندگی وقفهای ایجاد کرد.
شرق/براساس آییننامه جدید
اجرای کنسرت در دانشگاهها ممنوع شد
شرق: آییننامه جدید موسیقی در دانشگاه درحالی تدوین شده است که برگزاری کنسرت و برنامههای مستقل موسیقی را دور از اولویتهای دانشگاه دانسته و به صور کلی ممنوع کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، آبانماه سال جاری معاون فرهنگی وزارت علوم، درباره انتشار اخباری پیرامون آییننامه برگزاری کنسرت در دانشگاهها، گفت: «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها متولی این آییننامه است ما هم مشارکت داریم. پس از انتخاب متولی، بررسیها دراین باره آغاز شد تا امروز که این آییننامه تدوین شده است».
این آییننامه رسالت اصلی دانشگاه را تولید و توسعه علم، هنر و رشد فضایل اخلاقی و تربیتی دانسته و تأکید کرده است ترویج موسیقی کار ویژه دانشگاهها محسوب نمیشود.
ماده دوم آییننامه استفاده از موسیقی فاخر و ارزشمند ایرانی را در کنار برنامهها مجاز دانسته و البته شش شرط هم برای این نوع موسیقی قائل شده که شامل «تقویتکننده هویت ملی و متناسب با موازین اسلامی»، «برخوردار از محتوا و مضمون هدایتگر در جهت ترغیب به وظایف اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و انقلابی»، «تقویتکننده روحیه علمی، خودباوری و میل به پیشرفت»، «استفاده از خوانندگان و چهرههای موجه فرهنگی»، «عدم التقای هیجانات خارج از عرف، مهیج و محرک شهوت و مخصوص مجالس ابتذال و لهو و لعب»، «مبرا از شعر و مضامین مشوق بیبندوباری، یأس و ناامیدی، سطحینگری و غفلت از مقام انسانی و بندگی» است.
نکته دیگری که دراینباره وجود دارد، این است که آییننامه مسئولیت صدور مجوز و نظارت بر برنامههای موسیقی را بر عهده شورای فرهنگی دانشگاه گذاشته و پیشنهاد کرده است این شورا برای ایفای نقش مؤثرتر، کارگروه موسیقی را با حضور نماینده رئیس دانشگاه، نماینده مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه و در صورت وجودنداشتن نمایندگی در دانشگاه، نماینده در استان و یک نفر از استادان دانشگاه به انتخاب، شورای فرهنگی تشکیل دهند.
ماده چهار آییننامه اجرای کنسرت و برنامههای مستقل موسیقی را دور از اولویتهای دانشگاه دانسته و به صور کلی ممنوع کرده است. این آییننامه همچنین آموزش موسیقی را در دانشگاه ممنوع کرده و فقط برای دانشجویانی مجاز دانسته که موسیقی جزء سرفصلهای آموزشی مصوب آنهاست.
اولویت برای اجرای موسیقی هم به مجموعهها و گروههای دانشجویی و دانشگاهی داده شده است.
دیدگاههای مختلف
درهمینحال فرزاد طالبی، سرپرست دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد، در پاسخ به این سؤال که این نهاد چه واکنشی در برابر این آییننامه دارد، به «شرق» گفت: «این آییننامه مربوط به فضای داخلی وزارت علوم است و دوستان برای فضای داخلی میتوانند باوجود نظرات مختلف، دیدگاههای متفاوتی داشته باشند و برای فضای داخلی دستگاههای خود تعیین تکلیف کنند».
شهروند/گالری گلستان، انجمن پایشگران محیطزیست ایران و خانه هنرمندان دستبهدست هم دادند نمایشگاه گروهی ٧٠ هنرمند براي آزادي محیطبانان محکوم به قصاص
شهروند| بيش از ٧٠ نفر از هنرمندان کشور در حمايت از محیطبانان محکوم به قصاص منطقه حفاظت شده دنا که از ٧سال پیش در زندان به سر میبرند، اقدام به برگزاري نمايشگاه گروهي و فروش آثار خود میكنند.
قضیه از این قرار است که دو محیطبان منطقه حفاظت شده دنا یکی از سال ٨٧ و دیگری از سال ٨٩ در پی درگیری با شکارچیان در زندان به سر میبرند. حالا استاد غلامحسین امیرخانی مدیر خانه هنرمندان، لیلی گلستان مدیر گالری گلستان و میترا البرزیمنش مدیرعامل انجمن پاما از هنردوستان و دوستداران محیطزیست دعوت کردهاند تا در نمایشگاه آثار هنرمندان برجسته نقاشی، مجسمه و عکس در خانه هنرمندان حضور یابند و با خرید آثار هنرمندان برجسته کشور به فراهم شدن مبالغ مورد نیاز برای جلب رضایت خانوادههای شاکی کمک کنند.
میترا البرزیمنش، مديرعامل انجمن پایشگران محیطزیست ایران (پاما) در گفتوگو با «شهروند» درباره پیشنهاد برگزاری این نمایشگاه گفت: ما بهعنوان یک تشکل غیردولتی محیطی زیستی که تمرکز فعالیتمان جلب مشارکت مردم و محافظت از محیطزیست بهخصوص در مناطق دارای ارزش زیستی یعنی مراکز چهارگانه سازمان محیطزیست است، نسبت به اتفاقی که برای محیطبانان دنا افتاد و در مناطق دیگر هم تجربهاش وجود داشته است حساسیم. یک محیطبان وقتی وظیفه خودش را انجام میدهد نباید دچار چنین آسیب و صدمهای بشود. همانطور که میدانید یکی از این محیطبانان به مدت ٧سال و دیگری در حدود ٥ سال است که در زندان به سر میبرد. محیطبان ٣٣ساله رفته زندان، امروز ٤١ سال دارد؛ شرایط او بسیار سخت است. به آن خاطر که نمیداند حکم قصاص اجرا میشود یا نه در این مدت طولانی شرایط بسیار سختی را تحمل کرده است.
او افزود: با توجه به اینکه خود محیطبان توانایی مالی برای تأمین هزینه دیه را ندارد، ما تصمیم گرفتیم کمک کنیم تا دیه آن محیطبان تأمین شود. هنرمندان مسلما یکی از اقشار بسیار تأثیرگذاری هستند که میتوانند کمک دیگران را به سمت چنین مسائلی جلب کنند؛ اگر ما بتوانیم توجه هنرمندان را به این موضوع جلب کنیم تأثیر بسیار خوبی بر روی مخاطبان این هنرمندان خواهد داشت. به همین خاطر با خانم لیلی گلستان و استاد امیرخانی تماس گرفتیم. استاد امیرخانی برای برگزاری این نمایشگاه کمک زیادی کردند تا بتوانیم در خانه هنرمندان این نمایشگاه را برگزار کنیم. خانم گلستان هم همکاری زیادی کردند. حالا بناست ٧٠ تن از نقاشان، مجسمهسازان و هنرمندان عرصه تجسمی که همگی افراد بسیار شناختهشدهای هستند، موافقت کنند این نمایشگاه برگزار شود و عوایدش برای تأمین دیه این محیطبانان مورد استفاده قرار بگیرد.
البرزی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اهمیت برگزاری این نمایشگاه هم توضیح داد: وقتی این هنرمندان شناختهشده کارهای خودشان را برای آزادی محیطبانان عرضه میکنند توجه تعداد زیادی از افراد جامعه به موضوع جلب میشود. این مسأله شرایط را فراهم میکند تا اگر نقص قانونی در حوزه فعالیت محیطبانان وجود دارد سریعتر برطرف شود و راهکار مشکلات احتمالی دیگر هم پیدا شود. از سوی دیگر میشود در آینده کمک وسیعتری از سوی افراد برای آزادی محیطبانان جلب شود.
ليلي گلستان، مدير گالري گلستان هم که در برگزاری نمایشگاه گروهی هنرمندان برای آزادی محیطبانان محکوم به قصاص دنا تلاش فراوانی انجام داده گفت: خوشبختانه برگزاري اين نمايشگاه با استقبال خوب هنرمندان نقاش، خوشنويسان، مجسمهسازان و عكاسان كشور مواجه شده و تاكنون ٨٢ اثر از هنرمندان كشورمان براي شركت در نمايشگاه به دست ما رسيده كه ٤ اثر متعلق به پروانه اعتمادي و محمد احصايي است. وي افزود: درحالیکه تنها دو روز تا برگزاری نمایشگاه باقی مانده، خانم مریم زندی، عکاس برجسته کشورمان نیز که تازه از سفر برگشتند با اطلاع از این حرکت گروهی برای نجات جان محیطبانان محیطزیست، برای شرکت در این نمایشگاه اعلام آمادگی کرده و یک اثر به نمایشگاه اهدا کردند. به گفته او هنرمنداني چون طه بهبهاني، سيمين اكرامي، بهرام دبيري، ابراهيم حقيقي، كامبيز درمبخش، پرويز كلانتري، رضا مافي، صادق تبريزي و محمود جواديپور از دیگر هنرمندانی هستند كه آثارشان قرار است در کنار دیگر آثار هنری به نفع محيطبانان دنا به فروش گذاشته شود. گلستان يادآور شد: اميدواريم با حضور خيرين و مجموعهداران و علاقهمندان بیشتر آثار به فروش رسیده و عوايد حاصل از فروش آن گرهای از کار حافظان طبیعت باز کند.
نمايشگاه گروهي هنرمندان به پيشنهاد انجمن پايشگران محيطزيست و با تلاش گالري گلستان روزهاي ١٩ و ٢٠ اسفندماه از ساعت ١٦ تا ٢٠ در محل خانه هنرمندان ايران برگزار میشود.
مدير گالري گلستان خاطرنشان كرد: ما میدانيم كه به دليل مشكلات قانوني در حوزه محيط زيست امروز اين محيطبانان در حبس به سر میبرند و همه تلاش ما اين است كه موجبات رهايي اين دو حافظ محيط زيست را كه در حين انجام وظيفه و درگيري با شكارچيان مرتكب قتل شدهاند، فراهم کنیم. او افزود: وقتي ما طبق قانون سلاح به دست محيطبان میدهيم تا از محيط زيست دفاع كند نبايد در چنين مواردي او را به قتل عمد محكوم كنيم و اميدوارم ايرادات قانوني در اين زمينه بهزودي برطرف شود و اين دو محيطبان جوان نيز با تلاش مردم و هنرمندان از حبس رهايي يابند.
گفتني است تاكنون چندين مراسم گلريزان براي تأمين مبلغ مورد نظر براي آزادي اين دو محيطبان توسط فعالان محيطزيست در سراسر كشور برگزار شده و احتمالا بهزودي يكي از محيطبانان دنا با رضايت خانواده مقتول آزاد میشود.
فرهیختگان/بررسی عملکرد یکساله صداوسیما در گفتوگو با اسماعیل عفیفه، تهیهکننده سریالهای تلویزیونی
برنامهسازی با تکیه بر اسپانسر درست نیست
ین روزها اغلب تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی به دلیل اینکه طرحهایشان در کمدها بایگانی شدهاند، شاکی هستند و عنوان میکنند مدیران صدا و سیما بودجهای برای ساخت این طرحها پرداخت نمیکنند و دلیل اصلی آن را نبود بودجه در صدا وسیما میدانند. از طرفی برخی تهیهکنندگان هم قبول نمیکنند که با اسپانسر همکاری کنند، بهطوری که مدیرگروه کودک و نوجوان شبکه دوم سیما اعلام کرده است که «کلاه قرمزی» برای نوروز 95 به دلیل به توافق نرسیدن با گروه سازنده بر سر حامی مالی ساخته و پخش نمیشود. در این مورد با اسماعیل عفیفه تهیهکننده سریالهای پرمخاطب «پس از باران» و «میوه ممنوعه» که این روزها نیز درحال تولید سریال «پریا» است به گفتوگو نشستهایم.
برای اینکه یک برنامه تلویزیونی ساخته و پخش شود آیا حتما باید اسپانسر داشته باشد؟ یعنی سازمان صدا و سیما هیچ بودجهای ندارد که برنامهای پرمخاطب مانند کلاه قرمزی را بسازد؟
درجریان پروژه «کلاه قرمزی» نیستم و اصلا نمیدانم پشتپرده ساختهنشدن این مجموعه چه خبر است. یا در توافق بین تهیهکننده و سازمان چه اتفاقی افتاده است. ولی مسلم است تلویزیون اوضاع مالی خوبی ندارد.
آیا تنها راهکار این است که تهیهکننده را دنبال حامی مالی بفرستند؟
نه. مدیران تلویزیون هم میدانند اینکه برنامهسازی با حامیان مالی گره بخورد روش خوبی نیست ولی به هر حال وقتی سازمان در شرایط مالی بدی به سر میبرد یا باید قید برنامهسازی را بزند و برنامه تولید نکند یا حامیان مالی باید به تلویزیون کمک کنند و بخشی از هزینهها را تامین کنند. لازم است صدا و سیما بودجه مستقل به خودش را داشته باشد و برنامهسازی ارتباطی با حضور حامیان مالی پیدا نکند. شاید بهتر باشد حامیان مالی مستقیما با تهیهکنندهها ارتباط نداشته باشند بلکه با سازمان در ارتباط باشند. اینها اتفاقاتی است که درچند سال اخیر همزمان با افزایش بحران مالی سازمان افتاده است.
برخی فکر میکنند تلویزیون برای برونرفت از این وضعیت ناچار است دست به تعدیل نیرو بزند و برخی شبکهها را در هم ادغام کند.
گفتن این مساله به صورت تئوریک شاید یک راهحل باشد ولی به نظر من چیزی نیست که به این سادگی اتفاق بیفتد. افزایش نیروهای سازمانی صدا و سیما در یک دوره طولانی اتفاق افتاده است. مثلا این روند 15سال یا بیشتر ادامه داشته است تا به حجمی که الان با آن مواجه هستیم، رسیده است. طبیعتا نمیتوان این حجم را ناگهان و به یکباره کاهش داد. از طرف دیگر مبنای اولیه سازمان صدا و سیما بهعنوان یک تلویزیون دولتی اینگونه گذاشته شده است، یعنی از دوره قبل از انقلاب که سازمان صدا و سیما ایجاد شد همه نیروها را در مدرسه تربیت و استخدام میکرد تا برایش برنامه بسازند.
یعنی جاهای دیگر راهکار دیگری دارد؟
الان در تمام دنیا با توجه به روشهای جدیدی که در تولید برنامه ایجاد شده است هیچ ضرورتی ندارد حتما مدرسهای داشته باشید تا به تربیت نیرو بپردازید، بلکه تمام برنامهها را خارج از سیستم صدا و سیمای آن مملکت میسازند و بعد صدا و سیما فقط پخش میکند، یعنی فقط یکسری نیروهای فنی برای پخش برنامههای ساختهشده دارد. خب این تغییر ساختار را نمیتوان به این سادگی انجام داد یعنی باید یک اتفاقات مبنایی بیفتد. تعدیل نیرو در کوتاهترین زمان عملی نیست، کمااینکه این اتفاق درحال افتادن است، از زمانی که سرافراز آمده است ظاهرا تا حدودی دارد تعدیل نیرو صورت میگیرد ولی این اتفاق نیاز به زمان طولانی دارد. تعداد زیادی شبکه ایجاد شده است که مخاطب خاصی هم ندارند و همه کارهای این شبکهها را در سه یا پنج شبکه انجام میدادند.
سریال «یادداشتهای یک زن خانهدار» به تهیهکنندگی شما درحال حاضر از تلویزیون پخش میشود. آیا این سریال حامی مالی دارد؟
نه. تصویب و برآورد این سریال در سال 91 و 92 صورت گرفته است و به دلیل اینکه حامی مالی نداشت و شرایط مالی سازمان در آن دوره خوب نبود، تولید این سریال عقب افتاد که ما بخشی از آن را سال 93 ساختیم و بخش دیگری را
سال 94.
در دورهای که برای ساخت برنامهها از حامی مالی استفاده شده است، شما پروژهای داشتهاید که به این شیوه ساخته شود؟
سریال «پریا» را با کمک وزارت بهداشت جلو بردهایم و الان هم در حال فیلمبرداری هستیم و یک پروژه دیگر هم دارم که حامی مالی دارد.
آیا حامی مالی در فرآیند ساخت اعم از فیلمنامه و... دخالتی میکند؟
حامی مالی ما دیدگاههای مضمونی داشت اینطوری نبود که ما بخواهیم برندی را نشان دهیم. مضمون کار با وزارت بهداشت ارتباط پیدا میکند. در نتیجه وزارت بهداشت چه به لحاظ مالی مشارکت میکرد و چه نمیکرد من از مشاوره علمیشان استفاده میکردم. درواقع ما به خاطر فیلمنامه پریا از سال 92 با وزارت بهداشت در ارتباط بودیم. بالاخره وقتی که تولید آن در صدا و سیما جدی شد من هم با وزارت بهداشت مساله مشارکت را مطرح کردم و آنها چون از فیلمنامه راضی بودند و فکر میکردند سوژه این سریال با اهدافشان خیلی سازگاری دارد قبول کردند که بیایند بخشی از هزینه مالی آن را تقبل کنند. این نوع مشارکتها هیچ ایرادی ندارد. اولینباری است که یک کار مشارکتی انجام میدهم و خوشبختانه از طرف مشارکت فقط مشاورههای مضمونی و کارشناسانه گرفتهام. منظور از مضمونی این است که مسائل علمی و پزشکی را با آنها چک کردم.
تقریبا دوسال پیش زمانی که محمد سرافراز ریاست صدا و سیما را برعهده گرفت شما معتقد بودید صدا و سیما فقط مشکل مالی دارد و اگر سرافراز این مشکلات را به نوعی حل کند همه مشکلات حلشدنی است حال بعد از تقریبا دوسال وضعیت صدا و سیما را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعا در شرایط بحران مالی ارزیابیکردن عملکرد صدا و سیما خیلی سخت است. ما در شرایط نرمال مالی در صدا و سیما به سر نمیبریم. اگر مسائل مالی حلشده بود و سازمان میتوانست بدون اینکه دغدغه بودجه داشته باشد، برخی از پروژههایش را اجرایی کند آن موقع میشد ارزیابی کاملی انجام داد، منتها الان در شرایطی هستیم که مسائل مالی خیلی چیزها را تحتالشعاع قرار داده است. به هرحال سازمان تمرکزی در تولید کارهای نمایش دارد که این نتیجه هم در درازمدت حاصل میشود. امیدوارم تصمیمی که گرفتهاند مناسب باشد و نتایج خوبی داشته باشد. ولی مسائل مالی خیلی چیزها را تحتالشعاع قرار میدهد.
مرکز گسترش فیلمنامهنویسی هم تشکیل شده است. نظرتان در مورد این مرکز چیست؟
همیشه فیلمنامه جزء دغدغههای مدیران ارشد سازمان صدا و سیما بوده و هست ولی شخصا اعتقادم این است که بحث فیلمنامهنویسی یکی از مشکلاتی است که الان ممکن است در سازمان داشته باشیم. همین مسائل را در حوزه کارگردانی و بازیگری هم داریم. ولی درمورد اینکه راهحل چیست یا اینکه مرکز فیلمنامهنویسی میتواند کل مشکلات را ارزیابی کند و برایشان راهحل پیدا کند، اطمینانخاطر ندارم. همیشه چارچوبهای اداری که برای رفع مشکلات ایجاد میشوند خیلی عملکرد مثبتی نداشتهاند. قبلا هم چنین تشکیلاتی درمعاونت صدا و سیما بوده است. باید تاحدودی قدم را فراتر بگذاریم و اجرایی فکر کنیم. فیلمنامهنویسی احتیاج دارد که از اساس آسیبشناسی شود قضیه به این سادگی نیست و پیچیدهتر از این است که با یک دفتر کل این مسائل قابل
حلشدن باشد.
حتما شما شایعه استعفای آقای سرافراز و گزینههای جانشین را شنیدهاید.
سازمان این مساله را تکذیب کرده است. طبق رویه 20 سال اخیر مرسوم نیست مدیری برای سازمان عریض و طویلی مثل صداوسیما از راه نرسیده بخواهد استعفا دهد؛ زیرا عملکرد صدا و سیما خیلی کند ارزیابی میشود، چون برنامهسازی کار وقتگیری است و همیشه تازه بعد از یکی دو سال که یک مدیر کارش را شروع کرد نتایج عملکرد او مشخص
میشود. فکر کنم باید مبنا را بر تکذیبیهای که صدا و سیما داده است، بگذاریم و این را شایعه تلقی کنیم.
قدس/گزارشی از سیزدهمین دوره جشن تصویر سال
یک جشنواره موازی در خانه هنرمندان
قدس آنلاین/ مجیدمردانیان : سیزدهمین دوره تصویر سال در خانه هنرمندان به تصویر کشیده شد. کمتر فعالیت هنری در بخش خصوصی داشتهایم که بتواند این همه سال دوام بیاورد. اما از آنجایی که سیفالله صمدیان، همهکاره تصویر سال، روابطعمومی بسیار خوبی دارد، هیچ مشکلی نتوانسته او را از پا در بیاورد.
ارتباط با اسپانسرهای خوب در دنیای هنر و هنرمند، از وجوه تمایز این استاد دانشگاه است که او را قادر کرده تا جشن تصویر سال را هر سال راه بیندازد. جشنی که در میان عکاسان، کاریکاتوریستها و فیلمسازان جایگاه خوبی به دست آورده است.
5تالار خانه هنرمندان میزبان آثار عکاسان، کاریکاتوریستها و فیلمسازان باتجربه و جوان هستند. اکثر آثار از عکاسان با تجربه و مشغول به کار در مطبوعات است. آنهایی هم که در مطبوعات نیستند، از راههای دیگر با آنها ارتباط دارند. بر این اساس اغلب عکاسان با اینکه در بخشهای مستند عکاسی کردهاند، با این حال رد پای خبر در کار آنها دیده میشود. این مسأله بدی نیست؛ اما اینکه گونههای دیگر عکاسی در فضای کنونی دنیای تجسمی مورد غفلت قرار میگیرد، خیلی جالب به نظر نمیرسد.
رویکرد جشن تصویر چیست؟
درست نمیدانم این جشن و جشنوارهها برای چه اهدافی برپا میشود. آیا برای هدایت عکاسان است؟ برای بررسی و مرور رویدادهای سال است؟ برای معرفی نسل جدید هنرمندان عکاس برپا میشود؟ برای بیلان کاری است؟ برای این است که بگوییم ما میتوانیم چنین جشنهایی داشته باشیم؟ یا به این خاطر است که ...
واقعاً برای من جالب است که همین یک ماه پیش، جشنواره بزرگ هنرهای تجسمی با همکاری وزارت ارشاد برگزار شد و اتفاقاً اغلب همین عکاسان در آنجا آثار ارائه کرده بودند. حالا سؤال این است که چه اتفاقی در این یک ماه افتاده که نیاز به برپایی چنین جشنوارهای با همان سبک و سیاق باشد؟ آیا مسؤولان این جشن از آن جشن خبر نداشتهاند؟ جالبتر اینکه در جشنواره مطبوعات که 3ماه پیش برگزار شد، شاهد حضور برخی آثار ارائه شده در سالن عکس جشنواره بودیم.
روی سخن این است که با اینکه میدانیم جشن تصویر سال به مراتب با کلاستر از اغلب جشنهای دیگر هنرهای تجسمی است، چه رویکردی را دنبال میکند. واقعیت این است که تفاوت خاصی در آثار 5 سال پیش و امسال ندیدم. جز اضافه کردن بخش جوانان زیر 25 سال، که آن هم کسانی که در مطبوعات چند سالی در حال کار هستند، مورد دندانگیری را شاهد نیستیم.
اینهمه عکس سیاه و سفید، چرا؟
ارائه آثار سیاه و سفید که این روزها برای ارائه در جشنوارههای بینالمللی، آرزوی کوچکی است که زمزمه آن را میان عکاسان میشنوم. معضلی که نه تنها در جامعه عکاسی به چشم میخورد، بلکه این اپیدمی در بخش فیلم هم به تازگی فراگیر شده است. شرکت برای گرفتن جوایزی مثل « ورلد پرس فتو» که آینده اسمیعکاسان را نسبتاً تضمین میکند، فرآیندی خطرناک است که متأسفانه نبودن استراتژی در عکاسی ایران، آن را نادیده گرفته است. به همین دلیل است که در این بعد از قضیه، احساس خوبی به آینده عکاسی ایران ندارم. سیاه نگر نیستم، اما به دلیل ارتباطی که با بدنه این هنرمندان دارم، مرا وامیدارد که دغدغهای به آن داشته باشم. تالار پاییز، عکسهای عکاسان سینما را میزبان است. قبلاً و در جایی دیگر گفتهام که عکاسی سینما و تئاتر را نمیشود جدی گرفت. مگر اینکه یک نگاه نو بر آن حاکم باشد. قانونهای نانوشته و نوشته شده بر عکاسی پشت صحنه فیلمها، عکاسان را تا مدتی به سمت جبر قوانین ساده این نوع عکاسی میکشاند. البته در این میان هستند عکاسانی که پس از سالها تجربه و گذشتن از چارچوبهای رایج، به سمت تک فریمهای خوب میروند. ساعد نیک ذات از آن جمله عکاسانی است که به دلیل پشتوانه عکاسی مستند، توانسته کمی راه خود را کج کند و به قابهای جدیدتر برسد. عکسهای پشت صحنه نیک ذات به خوبی گرایش مستندسازی او را نمایان میکند. انتخاب لحظه خوب، نور مناسب در بهترین جای کادر، نگاههای گنگ در فضایی وهم آلود این قاب را سینماییتر از بقیه عکسها کرده است. البته از عکس سروش جوادیان هم باید تقدیر کرد که یک کادر شسته رفته و با معنا را روی دیوار نشانده است. بازیگری که روی 2قطعه سنگ در افق غروب نشسته و بوم صدایی که درون کادر آمده تا صدای او را از آسمان ضبط کند. این عکس خوبی میتواند باشد.
اما در تالار تابستان، عکسهای سیاسی از مذاکرات و رفت و آمد مقامات دولت یازدهم را که در نمایشگاه مطبوعات نمایش داده بودند، میبینیم. عکسهایی که بارها و بارها در سایتهای خبری و در روزنامهها دیدهایم. البته چند فریم جدید در آثار بود که اتفاقاً همان چند فریم از غرق شدن این بخش جلوگیری کرده است. عکسهای خوب سعید صادقی، عکاس خوش سابقه جنگ از مجروح شیمیایی، عکس تلفیقی محمد فرنود از جان کری همراه با عصایی که در مذاکرات همراه او بود و کنار عکس جوانی با عصا در تهران و در مقابل دیوار مرگ بر آمریکا، جذابیت تصویری ایجاد کرده است. تک عکس سیدمحمد حسینی از اردوغان، رییسجمهور ترکیه در پنجره هواپیما، از قابهای خیلی بهتر مجموعه عکس به شمار میرود.
مستندهای اجتماعی خوب
اما در تالار تابستان شاهد عکسهای مستند اجتماعی هستیم. امیرعلی جوادیان عکاس کهنهکار جنگ و اجتماع، همچنان بر کارهای ساده نوشته خود پافشاری میکند و سبک کاریاش را عوض نکرده است. همچنان بین مردم و اقوام مختلف ایرانی میرود و به ثبت افکار خود میپردازد. او را میتوان از عکاسان پایبند به تفکرات سنتی در عکاسی دانست. اما نسل جوانتر مثل رامونا میریان که از موضوع ممنوعه ازدواج در سیستان و بلوچستان عکاسی کرده، میتوانند راه این استاد را ادامه دهند. البته به شیوه و نگاهی
بهروزتر و متفکرانهتر از پیش. از عکسهای خوب این مجموعه، نعل کردن اسب در اصطبل فاطمه حسینی است. فضای گرد و غباری که اسب ایجاد کرده، نور بسیار مناسبی که روی اسب ریخته، نگاه بسیار به جای اسب روی نعلبند، حرکت، هارمونی و هیجان در صحنه، همه چیز را برای خلق یک تک فریم خوب مهیا کرده که خانم حسینی به موقع حضور خود را اثبات کرده است. تالار بهار بخش کاریکاتور را به خود اختصاص داده است. موضوعات آزاد سیاسی و اجتماعی، تقریباً اغلب آثار به این موضوعات گرایش دارند. عابرانی که دیش ماهواره را از قسمت
« ال ان بی»گرفته اند و کتابهایی که در هوا معلق هستند، آیلان، کودک سوری بر لب ساحل، آلودگی هوا، تمسخر داعش، کاریکاتوری از احمدی نژاد در برنامه خندوانه، الهی قمشه ای و شکلک قلب با دست و ... از مجموعه آثار کاریکاتورهای این تالار است. باز هم همان تکرار که لبخندی روی لبانمان مینشاند و باید گفت؛ ای ..... بد نیست. تسلط کاریکاتوریستهای ایرانی به ابزار جدید تکنولوژی، بهانه ای برای خلق آثار جدیتر را نمیگذارد. کاریکاتور ایران حرفهای زیادی برای گفتن دارد و این را میتوان از موقعیت خوب جهانی آن فهمید.
جایی که با هر فراخوان، دهها تن از کاریکاتوریستهای جهان برایش آثار میفرستند. منظور من موازیکاریهایی است که آزاردهنده به نظر میرسند. خانه کاریکاتور ایران به عنوان متولی کاریکاتور ایران و مجلات فاخر کارتون، به نظر خوب کار میکند؛ یعنی نیازی نیست به خاطر جشنواره و سر و صدای آن به موازی کاری بپردازیم.
قدس/کارگردان "همه چیز برای فروش" : بی نام و نشانها فساد در سینما را مطرح میکنند
علی اکبر ثقفی گفت: ممکن است چند نمونه از مسائلی همچون فساد در سینمای ایران رخ داده باشد اما نمی توان آن را به کل سینما تعمیم داد.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از میزان، علی اکبر ثقفی تهیه کننده سینما درباره فساد در سینما گفت: اخلاق فراتر از هر چیزی است و اینکه گاهی این موضوعات در سینمای ایران مطرح می شود بستگی به خود شخص دارد این راهم باید بگویم که چنین مسائلی در همه مشاغل وجود دارد اما نسبی است و نمی توان حکم کلی در رابطه با آن داد.
وی افزود: در رابطه با موضوع فساد در سینما باید با بازیگران موفق نیز صحبت کرد و دید که چرا آنها دچار این مشکلات نشدند این درحالی است که اخیرا برخی از بازیگرانی که نام ونشانی درسینمای ایران ندارند چنین موضوعاتی را مطرح می کنند.
ثقفی عنوان کرد: البته ممکن است چند نمونه از این مسائل هم در سینمای ایران رخ داده باشد اما نمی توان آن را به کل سینما تعمیم داد. بحث دیگری که در این میان مطرح می شود فضاسازی است که درباره این موضوعات بوجود می آید برای مثال اگر یک تهیه کننده پول گروه خود را ندهد می گویند سونامی ندادن دستمزدها به سینمای ایران آمده است که همین موضوع در رابطه با فساد در سینما هم مطرح می شود.
این تهیه کننده ادامه داد: امیدوارم خداوند به هر کسی که شهرت و محبوبیت می دهد ظرفیت آن را هم بدهد که دچار چنین مشکلاتی نشوند باز هم می خواهم بر این نکته تأکید کنم که این موضوعات تنها به خود فرد بستگی دارد.
مردم سالاری/ رئيس پژوهشگاه ميراث فرهنگي:
از ياري پژوهشگران خارجي در کشور ميتوانيم بهره ببريم
رئيس پژوهشگاه ميراث فرهنگي گفت: با وجود مضايقي که در پژوهشگاه با آن مواجه هستيم هيچ محدوديتي در تهيه نقشه باستانشناسي کشور نداريم.
به گزارش مهر، سيدمحمدبهشتي رئيس پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري در مراسم گشايش چهاردهمين گردهمايي باستان شناسي ايران که با حضور رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري و باستان شناسان ايراني وخارجي در سالن اجتماعات موزه ملي برگزار شد، گردهماييهاي سالانه باستان شناسي ايران را به نوروز باستان شناسي تشبيه کرد که سال باستان شناسي با آنها آغاز و ختم ميشود .
وي با مهم دانستن جايگاه باستان شناسي کشور گفت: معمولا در مطالعات تاريخي که يکي از شاخههاي حوزه باستانشناسي است سرگذشتمان را براي دستيابي به سرنوشتمان مرور ميکنيم واز آنجايي که گذشته و آينده به هم مرتبط هستند از طريق انجام اين مطالعات قصد داريم سرنوشتمان را بشناسيم تا آينده برايمان روشن شده و در روشنايي قدم برداريم.
بهشتي تصريح کرد: از اين منظر مطالعات در حوزه باستان شناسي نشان ميدهد مطالعات تاريخي مادقيق، صحيح، قابل اتکا و به دور از غرض است و ما را در يافتن مسير و آيندهاي روشن تر کمک ميکند. وي با اشاره به گزارش عملکرد پژوهشکده باستانشناسي که توسط حميده چوبک ارايه شد فعاليتهاي باستان شناسي صورت گرفته امسال را در کشور گسترده اعلام کرد و گفت: از اهدافي که امسال همواره به مسئولان اين پژوهشکده متذکر ميشدم مهم تلقي کردن مديريت امر پژوهش در کنار انجام پژوهشهاي باستان شناسي در ميان ساير نهادها و مراکز پژوهشي داخلي و بينالمللي بود که حرکتي که صورت گرفته حکايت از اين دارد که در اين مسير گامهايي برداشته شده است .
وي با تأکيد بر ارتقاي عملکرد باستان شناسي در سال 95 گفت: در سال آينده بايد از ياري پژوهشگران خارج از پژوهشکده باستان شناسي بهره ببريم زيرا اگر تمام باستان شناسان ايران نيز جمع شوند ميتوانند تنها به گوشهاي از باستان شناسي ايران بپردازند چون کشورما در حوزه باستان شناسي خاص است .
وي تکميل نقشه باستان شناسي کشور را از اولويتهاي سال آينده پژوهشکده باستان شناسي اعلام کرد و گفت: با اينکه تا به حال نيز اين حرکت مهم تلقي شده است اما گويي در رديف اقدامات ديگر جاي گرفته که شايسته است به صورت جدي مورد توجه قرار گيرد. بهشتي تصريح کرد: در پژوهشگاه با مضايق زيادي مواجه هستيم ولي در پژوهشکده باستان شناسي براي تهيه و تکميل نقشه باستان شناسي هيچ محدوديتي نداريم و آنچه که درتوان و امکان باشد فراهم ميکنيم .
وي با تأکيد بر ضرورت افزايش استاندارد فعاليتهاي باستان شناسي تصريح کرد: اين ارتقا بايد در تمامي ابعاد مورد توجه قرار گيرد به نحوي که علوم ديگر را وارد باستانشناسي کنيم و نشان دهيم که باستان شناسي يک کار علمي، حساس و پيچيده است و بايد آداب آن به جا آورده شود.
وطن امروز/حدادعادل پس از تماشای «رسوایی 2» عنوان کرد
غفلت سیاسیون از توجه به مشکل مردم
فیلم «رسوایی 2» تازهترین ساخته مسعود دهنمکی برای جمعی از مسؤولان سینمایی و نمایندگان مجلس به اکران درآمد. پس از پایان این فیلم، غلامعلی حدادعادل طی سخنانی بیان داشت: حداقل فایده چنین فیلمی این است که میگوید مشکل، پیروزی و شکست جناحهای سیاسی نیست؛ مشکل جای دیگری است که از آن غافل هستیم. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی که به همراه همسرش میهمان ویژه این مراسم در سینما آفریقا بودند، درباره فیلم «رسوایی 2» دهنمکی افزود: این فیلم فضایی متفاوت از فضای سینمای ما را نشان میدهد. فیلمی است که مهمتر از راهحلی که عرضه میکند، مشکل را برجسته میکند. اهمیت فیلم این است که به همه ما میگوید جامعه مسائل اخلاقی و معضلات اجتماعی مهمی دارد. چه بلایی نازل شود و چه نشود، خود این معضلات اجتماعی مهم هستند. وی همچنین در پاسخ به سوال دیگری درباره کنایههای سیاسی «رسوایی2» به مسؤولان سیاسی اظهار داشت: همه ما از رسیدگی به حال مردم غافل شدیم. پیروزی را در غلبه بر طرف مقابل میبینیم، حالا چه اسم خودمان را اصولگرا و چه اصلاحطلب بگذاریم. ما فکر میکنیم زمانی کار مملکت درست میشود که در یک عرصهای پیروز شویم و طرف مقابل شکست بخورد. مشکل پیروزی و شکست جناحهای سیاسی نیست؛ مشکل جای دیگری است که از آن غافل هستیم.
وطن امروز/محمد سرافراز: رسانه ملی در انتخابات نقشی عادلانه داشت
محمد سرافراز، رئیس سازمان صداوسیما طی پیامی به پیمان جبلی، معاون خبر رسانه ملی آورده است: «حماسه بیبدیل و ماندگار انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که با راهبرد و هدایت مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) و مشارکت حداکثری مردم قدرشناس ایران اسلامی رقم خورد، برگ زرین دیگری را به افتخارات رسانه ملی افزود. نقشآفرینی فعال، هوشمندانه، عادلانه و فراجناحی رسانه ملی در انعکاس مقتدرانه این حماسه پرشکوه و ماندگار، به برکت هنرمندی، خلاقیت و ابتکار جنابعالی و همکاران خستگیناپذیر و پرتلاشتان تحقق یافته است. از زحمات و تلاشهای ارزندهتان و اعضای ستاد انتخابات سازمان تقدیر و تشکر نموده و از خداوند متعال موفقیت شما را در پیشبرد اهداف و آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و تحقق منویات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) مسألت دارم»
وطن امروز/کارگردان نمایش فاطمی «مهراوه عشق»: شهدای مدافع حرم برکت جامعه ما هستند
جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم به تماشای نمایش «مهراوه عشق» نشستند. در برنامه شب منتقدان، اهالی رسانه و هنرمندان که شامگاه شنبه 15 اسفند 94 برگزار شد جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم، به همراه مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی و مهدی افضلی، مدیرعامل موسسه توسعه هنرهای معاصر در تالار حافظ تهران به تماشای نمایش دینی و معرفتی «مهرواه عشق» نشستند. پس از پایان اجرا که با بازخوردهای بسیار خوب از سوی حاضران همراه بود، راشین امامی، کارگردان این اثر نمایشی ضمن ارج نهادن به حضور هنرمندان، اصحاب رسانه، منتقدان، خانواده شهدای مدافع حرم و مدیران تئاتر کشور در این اجرا در سخنان کوتاهی گفت: اجراهای نمایش «مهراوه عشق» به روح بلند شهدای مدافع حرم تقدیم شده است، چرا که شهدای مدافع حرم، ائمهاطهار علیهمالسلام را الگوی خود قرار دادند و پرچمدار صیانت از ارزشهای اسلام و مروج فرهنگ ایثار و شهادت شدند، لذا به الگوی جوانان و نوجوانان انقلابی برای دفاع و پاسداری از ولایت فقیه و اسلام تبدیل شدهاند. وی افزود: شهدای مدافع حرم برکت جامعه ما هستند. کارگردان نمایش فاطمی «مهراوه عشق» درباره این نمایش نیز گفت: معتقدم اتفاق جدیدی که در اجرای این نمایش رخ داده رویکرد متفاوتی است که برای روایت اثر در پیش گرفتهایم. من به عنوان کارگردان اثرم را از دیدگاه ملائک و فرشتههایی که در آسمان هستند روایت میکنم.
امامی در پایان صحبتهایش متذکر شد: انسان عصر حاضر دچار نوعی سردرگمی است که ریشه آن قطع ارتباط با آسمان است و چیزی که این نا آرامی را از بین میبرد همان اتصال انسان با آسمان است؛ سعی شده این پیام در اثر ارائه شود و با الگوبرداری از زندگی حضرت فاطمه (س) این بانوی بزرگ به آرامش از دست رفته بازگردیم. نمایش «مهراوه عشق» که برداشتی از کتاب «کشتی پهلوگرفته» یکی از آثار سید مهدی شجاعی است از 4 اسفندماه و در ایام فاطمیه با دراماتورژی و کارگردانی راشین امامی در تالار حافظ روی صحنه میرود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com