کد خبر: ۳۲۸۳۸
تاریخ انتشار:

پاسخ معتضد به جعفریان:تعریف از شاه را سردبیر در یادداشتم افزوده بود

مدتی پیش حجت الاسلام رسول جعفریان، رئیس كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس، با انتشار یادداشتی در خبرآنلاین با عنوان «آیا تاریخ آلت فعل است؟» به مقاله ای از «خسرو معتضد»، مورخی كه در شبكه دوم سیما برنامه «پلی به گذشته» را اجرا می‌كند، اشاره داشت.

جعفریان در آن یادداشت آورده بود: «روزنامه جشن شاهنشاهی ایران را كه مدتی قبل یكی از نهادها به كتابخانه مجلس اهدا‌ كرده و كنارم بود، باز كرده، می‌خواندم... به مورخانی نگاه كردم كه تئوریسین آن جشن‌ها بودند و در این مجموعه مقاله داشتند... حقیقت بار دیگر این پرسش برایم مطرح شد كه آیا ما جماعت مورخان ـ كه بنده كوچك‌ترین هستم ـ چه رسالتی داریم؟‌ نكند غافلیم و هر زمان در پی توجیه امری و دستوری... در این فكرها بودم و ورق می‌زدم كه چشمم به نام خسرو معتضد افتاد. دوست نادیده مورخی كه شب‌های متوالی ایشان را در سیما می‌‌بینیم و از داستان‌هایی كه می‌گوید و بسیار شیرین نقل می‌كند بهره‌مند می‌شویم. دیدم چندین سلسله مقاله در آن روزنامه جشن شاهنشاهی دارد...»

رئیس كتابخانه مجلس شورای اسلامی، در ادامه این یادداشت به نقل از خسرو معتضد آورده بود: «... پیمان وفاداری و همبستگی میان شاهنشاهان و توده ایرانی از قدیم‌ترین دوران‌های تاریخی به طور ضمنی و قلبی به امضا رسیده است و با خون و شرف ایرانیان عجین گشته است... بنده ایرادم به آقای معتضد عزیز و دوست داشتنی نیست، به سیما هم اعتراضی ندارم، بلكه اصل ایرادم به علم تاریخ است كه «آلت فعل» شده و این اشكال نه از سر بی‌تعهدی است كه گاه به اسم تعهد این كارها صورت می‌گیرد، بلكه از سر نامردی این علم است كه بی‌دلیل خود را راهنمای تمام عیار سیاست و جوسازی تبلیغاتی برای مقاصد منظوره كرده و شماری مورخ را هم كه دنبال یك لقمه نان هستند در خدمت خود درآورده است.»

به دنبال انتشار این یادداشت، آقای معتضد امروز با انتشار یادداشتی در سایت عصرایران، به اظهارات آقای جعفریان پاسخ داده است كه در ادامه می‌خوانید:

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بسمه تعالی

مطالبی را كه جناب حجت‌الاسلام والمسلمین رسول جعفریان درباره این گوشه‌نشین فارغ از حادثات روزگار قلمی كرده و شرح گلاویز شدن وجود نازنین‌شان با تاریخ و این كه وجود محترمشان مورخ هستند یا «تاریخ آلت فعل برای تحقق و توجیه خواسته‌های دیگران (باید می‌نوشتند خواست، زیرا خواسته، دارایی و مال و منال معنی شده) است»، دوستی برایم فكس كرد زیرا گرفتاری‌های روزمره نوشتاری و غم نان درآوردن كه ایشان الحمدلله ندارند و من سخت بدان گرفتارم ، فرصتی برایم برای وبلاگ‌نویسی و غیره نمی‌گذارد.

خوشا به حالتان آقای جعفریان، كه چقدر وقت آزاد دارید. بسیار تعجب كردم كه ایشان در شب مقدس جمعه میان دو نماز مغرب و عشاء، به جای عبادت و طاعت و شكرگزاری از الطاف خداوند در حق‌شان، روزنامه باطله جشن شاهنشاهی 39 سال پیش را كه هر جا پیدا می‌شود بررسی كرده و خوشبختانه توانسته‌اند كشف كنند كه خسرو معتضد در آن زمان درباره كوروش و دولت هخامنشی قلمفرسایی كرده است.

كشف مهم معظم له اینست كه در مقدمه مقاله كه سردبیر وقت نشریه چند سطری افزوده و از زمامدار وقت تعریف كرده است.

باقی مقاله درباره دولت هخامنشی است كه امروز دولت جمهوری اسلامی ایران منشور كوروش را كه آقای جعفریان جلوه و درخشش او را از سر بركت وجود مستشرقین اروپایی و بیش‌تر یهودی می‌داند، از موزه بریتانیا به مدت چهار ماه به امانت می‌گیرد و به ایران می‌آورد و مردم در صف می‌ایستند تا آن نماد معرفت و انسانیت و بزرگ‌منشی و آزادگی را تماشا كنند و مدیركل موزه بریتانیا به ایران می‌آید تا آن امانت سنگین و ارزشمند را صحیح و سالم بازگرداند.

من تعجب كردم كه شما اوقات شریف‌تان را آن هم بین نماز مغرب و عشاء صرف آن كرده‌اید كه خطا و خیانت من را كشف كنید.
چند هفته پیش سایتی همتای شما نیز كشف كرده بود كه من از توده‌ای‌های باسابقه هستم! اما در زمان برچیده شدن بساط حزب توده در سال 1332 من 11 سال سن داشتم.

این برنامه تلویزیونی خیلی اسباب زحمتم شده و همتایان شما كه الحمدلله غم روزگار ندارند، از این كشفیات درباره من بسیار كرده‌اند. تجزیه‌طلبان، كمونیست‌ها، شاه‌پرستان افراطی، فرقه‌های ضاله و غیرضاله هم مدام در حال اكتشاف هستند.
البته آن‌ها در خارج از كشورند ولی بسی جای افسوس دارد رئیس كتابخانه مجلس شورای اسلامی و مورخی كه به قول خودش با تاریخ گلاویز است، بنشیند و بین نماز مغرب و عشاء برای همچو منی، سابقه كشف كند.

نوشته آقای جعفریان مرا به یاد خرده‌گیری‌های یكی از اندیشه‌گران انقلابی در ماه‌های نخست انقلاب كه بررسی كتاب‌ها و محك زدن عیار نویسندگان و مولفان را عهده‌دار بود، از شادروان استاد دكتر عنایت‌الله رضا انداخت. استاد فقید كه چند ماه پیش پیكرش در ساختمان دایره‌المعارف بزرگ اسلامی به گونه رسمی و با احترامات خاص مقام علمی و فرهنگی آن بزرگمرد تشییع شد و در قطعه خاص نویسندگان و هنرمندان و بزرگان معارف و هنر كشور در بهشت‌زهرا دفن گردید.

به او در دوران پیش از انقلاب اسلامی، مدتی معاونت كتابخانه پهلوی تفویض شده و در این پست هزاران جلد كتاب‌های مرتبط با تاریخ ایران را از اطراف و اكناف جهان تهیه كرده بود.

عنوان یكی از كتاب‌هایی كه او از روسی به پارسی ترجمه كرده بود گویا تمدن ایران شاهنشاهی ساسانی بود.
آن اندیشه‌ورز سخت انقلابی و دلسوز انقلاب كه بعدها ضد انقلابی شناخته شده و اكنون در غربت به سر می‌برد، شادروان دكتر رضا را احضار كرده و دو جرم برای او ترشیده بود تا پاكسازی‌اش كند. نخست این كه چرا معاون كتابخانه پهلوی شده و كتاب‌های روسی، فرانسوی انگلیسی و عربی را از اقصی نقاط جهان شناسایی و در كتابخانه گرد آورده، دوم این كه چرا در ترجمه، واژه شاهنشاهی را در مورد ساسانیان به كار برده است.
فیلسوف غربت‌نشین امروزین، اندیشه‌ورز انقلابی آن روز، این دو جواب را شنید:
- من معاون كتابخانه پهلوی بوده‌ام، هرگاه معاون قمارخانه پهلوی می‌بودم جای سخن داشت.
- عنوان شاهنشاهی ساسانی در روی جلد و متن كتاب بوده است «گویا كتابی اثر ولادیمیر لوكونین»، مترجم نمی‌تواند عنوان كتاب را عوض كند.
كار او، ترجمه و وفاداری به آن است و بس در حالی كه فیلسوف غربت‌نشین امروزی كه آن روزها حرف او نفوذ زیادی داشت مات و مبهوت مانده بود ،استاد و دوست عزیز من خانه‌نشین شد تا روزگاری گذشت و ارج و ارزشش را شناختند و به صد احترام به دایره‌المعارف دعوتش كردند و مقالات بی‌نظیری كه از او در مجموعه دایره‌المعارف به چاپ رسیده و ده‌ها كتاب دیگرش چه ترجمه و چه تالیف حكایت از آن می‌كند كه قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری.

آقای جعفریان دغدغه تاریخ دارد و وجود و حضور ناخودی‌هایی چون من در عرصه تاریخ و مطبوعات رادیو و تلویزیون این سرزمین، ناراحت‌شان می‌كند.

من دغدغه آن دارم كه ایشان كه وارث و مسندنشین دانشمندانی است كه كتابخانه مجلس را بنیان نهادند، آن را بزرگ و نام‌آورش كردند، به مكانی برای تحقیق و تتبع و نگهداری اسناد و مدارك و ارزشمندترین كتب خطی مبدل كردند، چرا دغدغه شغل فرهنگی مهم‌اش را ندارد و اوقات مقدس بین نماز مغرب و عشاء آن هم در شب جمعه را صرف یافتن مدرك برای بنده و امثالهم می‌كند؟ حیف از آن ساعات نیست؟

تصادفا از مدت‌ها پیش دلم می‌خواست شما را می‌دیدم یا یادداشتی برایتان می‌فرستادم. نمی‌دانستم آن‌قدر اوقات فراغت دارید كه سایت هم دارید و در آن پیام می‌نویسید. می‌خواستم احساس ناخوشایندم از مراسمی كه یكی دو سال پیش برای گشایش سالن علنی قدیم و تاریخی مجلس شورای ملی سابق برگزار و من را هم به آنجا دعوت كرده بودید برایتان بازگو كنم. در حضور آن همه مهمان كه دعوت كرده بودید، حتی یك گزارش از تاریخچه تالاری كه در آن نشسته بودند، خوانده نشد. تاریخ اصلا مطرح نشد. جای تاریخ در آن مجلس خالی بود. كسی نیامد برای حضاری كه دعوت شده بودند 10 دقیقه سخن براند كه آن تالار چه زمانی ساخته شده، چه حوادث مهمی در آن روی داده و طی 24 دوره مقننه مجلس شورای ملی سابق شاهد چه صحنه‌هایی بوده است.
در شگفت شدم شما كه خود را مورخ می‌دانید و دغدغه تاریخ دارید، چرا در آن جلسه از تاریخ گذشتید و جز هزینه‌های بازسازی و تخته و چوب و شیشه و قاب عكس، مبحثی به بیان نیامد و بیش‌تر مهمانان تعجب كردند.

به هر ترتیب، آن‌چه درباره من نوشتید بسیار ناعادلانه بود. دولت هخامنشی و موجودیت و نقش برجسته آن در تمدن جهان را منكر شده‌اید و آن همه شهرت را ساخته و پرداخته صهیونیست‌ها و اسراییل دانسته‌اید. حال آن كه قرن‌هاست دانشمندان و مورخان بزرگ جهان چه یونانی، چه رومی، چه سریانی، چه چینی، چه اروپایی (فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، دانماركی، ژاپنی) نتوانسته‌اند فروغ درخشنده‌ای كه ایرانیان باستان به جهان بخشیده‌اند و بشر را از ظلمات امپراتوری‌های خون‌آشام آشوری و امثالهم به جهان مسالمت و تفاهم رهنمون گشته‌اند، تایید نكنند.

در شگفتم دولتی باستانی چرا باید این حد مورد بغض و كین فرزندان ناسپاسش باشد كه بر مرز و بوم میراث او نشسته، از تمام مواهب طبیعی ایران‌زمین برخوردار می‌شوند و به اجداد خود كه جهان را از ظلم و بیداد و غارتگری امپراتوری‌های سفاك نجات بخشیدند، دشنام می‌دهند.

فرموده‌اید مورخان دنبال یك لقمه نان هستند. احتمالا همه شامل این قاعده نیستند. هستند كسانی كه در عنفوان جوانی از غم نان نجات یافته و بر اریكه‌هایی تكیه زده‌اند كه سی یا چهل سال پیش حتی در خواب هم تجسم رسیدن بدان مسندها برایشان میسر نبوده است.

ایشان از سر بزرگواری مرا دلداری داده‌اند كه ایرادی به من ندارند. به سیا هم اعتراضی ندارند بلكه ایرادشان به علم تاریخ است كه آلت فعل شده و قس علیهذا!

تصادفا من هم ایرادم به روزگار است كه بس بی‌حساب و كتاب است. كسانی را مورخ می‌كند و كسانی چون مرا كه زحمت فراوان می‌كشند و به هزار تلاش و زحمت مردم را بر سر سفره تاریخ كشورشان، فقط قصه‌گوی شیرین گفتاری كه وجود نازنین مورخ را به زحمت می‌اندازد كه شب جمعه، بین نماز مغرب و عشاء به جای آن كه پس از عبادت ذات خداوند و شكرگزاری از الطافشان بنشینند و برای آن همه اوراق و اسناد و مدارك ارزشمند كتابخانه مجلس و این كه چگونه آن‌ها را از مخزن‌ها نجات دهند و به صورت كتاب به دست صاحبان واقعی‌شان یعنی ملت ایران برسانند، به مچ‌گیری من و امثال من به كنجی نشسته وامی‌دارد كه كشف فرموده‌اند بنده 40 سال پیش مقاله‌ای در باب هخامنشیان و نقش آنان در تمدن جهان نوشته‌ام.

من بسیار خشنود می‌شوم اگر تمام مقاله‌ام را نقل می‌كردید. در همان نشریه برای نخستین‌بار از سلسله ایرانی سامانی سخن به میان آوردم. در همان نشریه كه مانند كیهان و اطلاعات و آیندگان و ضمیمه آن‌ها بود، مورخانی را كه درباره ایران كتاب نوشته‌اند معرفی كردم. در همان نشریه مقالاتی پیرامون نكات فراموش شده تاریخ ایران نوشتم.

چه زمانی من نگفته‌‌ام پیش و پس از انقلاب اسلامی نویسنده و روزنامه‌نگار نبوده‌ام؟ در تمام زندگی‌نامه‌هایی كه از من در كتاب‌هایم، در مقالات و در مصاحبه‌هایم به چاپ رسیده اشاره شده كه آغاز روزنامه‌نگاری من از سال 1338 و آغاز فعالیت‌های رسانه‌ای از سال 1337 ه.ش بوده است.

كشور در سراسر دوران بین 1332 تا 1357 زیر محاق سانسور بوده است. در فهرست كتاب‌های نامطلوب و ممنوعه ساواك در همان سال‌های دهه 1350 نام من آورده شده است، آن هم به دلیل چاپ كتابی درباره ترور ناصرالدین شاه، راز 71 ساله، در سال 1349 كه نمی‌دانم جنابعالی در چه سنی بودید و چه كار می‌كردید. من در زمره یكی دو دانشجویی بودم كه رساله فوق لیسانسم را به راهنمایی استاد فقید مرحوم دكتر محمد اسماعیل رضوانی در باب زندگی شیخ فضل‌الله نوری مجتهد و نقش روحانیت در انقلاب مشروطه گذراندم. اخیرا در یك تحقیق دانشگاهی كه خلاصه آن در پایگاه‌های خبری منتشر شد به این موضوع اشاره رفته است.

از زمانی كه برنامه «پلی به گذشته» از حدود 800 شب پیش شروع به تولید و پخش شد، نظایر این حملات و افشاگری‌ها را بسیار دیده‌ام.
زمانی نوری‌زاده، زمانی بقایای جدایی‌طلبان فرتوتی كه 70 سال است خواب استقلال آتروپاكان گاهواره و سرزمین آتش جاودانی را می‌بینند، زمانی بقایای فرقه ضاله، زمانی قشریون مانده در خواب پیش از سال 1357 و زمانی كمونیست‌های قبله مسكو از دست داده، بهتان‌های متفاوت را بر من وارد ساختند.
فقط مانده بود مورخ معظم له شمشیر قلم كشیدند و رازها عیان كردند و زهد خود و كفر همچو منی را در تارنمایشان نمایاندند.
خشنودم كه بین نماز مغرب و عشاء، چه خدمت بزرگی كرده‌اید و یك ناخودی را با چشمان عقاب‌آسای تیزبین خود از خودیان كشف فرموده‌اید.

به زغم شما و همگنان جنابعالی ملت ایران بی‌ریشه و اصل و نسب بوده، از زیر بوته به عمل آمده و تاریخ همانست كه جنابعالی درك فرموده و در كتاب‌هایتان مرقوم كرده‌اید.

در عجبم این برنامه كوتاه تلویزیونی اگر دشمنان و بدخواهان را رنجانده، چگونه شما را هم آن چنان غضبناك و آزرده كرده كه شمشیر برداشته، خواسته‌اید كاخ و كوخ مرا ویران كنید نمی‌‌دانید كه:
سعدی افتاده ایست آزاده، كس نیاید به جنگ افتاده

ملاحظه فرمودید كه نظر ورای جنابعالی «علم محور»، و «متقن» ولی عیب و نقص نیست. همین دوست مشترك، آقای فرید قاسمی كه خوب مرا می‌شناسد، بسیاری از جراید سال‌های 1320- 1332 را شناسایی نكرده‌اند. بنابراین ایشان متخصص اول در مطبوعات نیستند. كما این كه جنابعالی نیز مورخی نیستید كه چون بر صندلی مهمی تكیه زده‌اید، تمام نظرات و داوری‌های شما نص تاریخ باشد.
جنابعالی نمی‌توانید درباره اینجانب داوری كنید. باز نمی‌توانید فضای سال‌هایی را كه دور از معركه و یا در گهواره بوده‌اید، مجسم كنید. شما معتقدید كه همه انسان‌های پیش از سال 1357، گنهكار بوده‌اند اما ما در آن فضا و در آن زمان نیز شاید به حكم شوخی زمانه بوده و زندگی كرده‌ایم و شاهد اوامر و نواهی حكومت بر زندگیمان بوده‌ایم.
كسانی كه در آن كودك یا نابالغ بوده یا شهرتی نداشته‌اند حق ندارند درباره خلایق متولد شده در آن دوران قضاوت كنند. شما از كجا می‌دانید هر آنچه كه می‌فرمایید نص تاریخ و هر آنچه من در تلویزیون می‌گویم قصه است؟ چگونه به خود حق و اجازه می‌دهید مرا به قصه‌گویی متهم كنید، چرا با توجه به نفوذ و موقعیتی كه دارید به تلویزیون تشریف نمی‌برید و با سخنان شیوای خود، «پلی به گذشته» را اجرا نمی‌فرمایید تا مردم را مستفیض فرمایید؟

آقای جعفریان!

شما خود را در مقام داور تاریخ گذاشته، درباره تاریخ شامخ ایران بدین سهولت قضاوت می‌كنید و شهرت جهانی كوروش را كه قرن‌ها نقل قول مورخان بوده، ناشی از تكاپوی صهیونیسم و زد و بند شاه با آنان قلمداد می‌كنید. خود محوریتان در اعلام نظرهایتان مرا به یاد مشی استالینیسم می‌اندازد كه جهان را مطابق آنچه خود ذهنیت داشتند و می‌شناختند معرفی می‌كردند. شگفتم كه مردی در كسوت علم چگونه می‌تواند این سان بیندیشد؟ در همین سطوری كه آورده‌اید، اشتباهات فاحش وجود دارد. خواست را خواسته نوشته‌اید كه به معنای طلا و نقره و جواهر و اموال و دارایی است.

درباره دوست‌تان آقای فرید قاسمی، بسیاری چون من به دلایل متقن ایشان را متخصص اول مطبوعات نمی‌شناسند و در كار تحقیقات ایشان نواقص فراوان می‌بینند. آقای قاسمی چندی پیش پاورقی در روزنامه اطلاعات را كه دوره‌های آن همه‌جا در دسترس است فقط محدود به پاورقی 10 نفر قزلباش استاد حسین مسرور دانستند در حالی كه من این نظر را رد می‌كنم و به طور قاطع می‌گویم اطلاعات پاورقی‌های بسیار داشته كه معروف‌ترین آن «كجا می‌روی»، «ربه كا»، «دزیره» و خواندنی‌تر از همه «یادداشت‌های یك دیكتاتور» و «گیتا دختر كولی» از شادروان هدایت‌الله حكیم الهی است.
به هر ترتیب، این مبحث را پایان یافته می‌انگارم. معمولا به مطالبی از این قبیل پاسخ نمی‌دهم. اهتمام شما در باب چاپ یادداشت‌های آیت‌الله مجتهدی مرا واداشت زحمت‌افزا شوم و جواب دغدغه‌هایتان را بدهم.

خسرو معتضد

در این حال محمد رضا اسدزاده در نقد پاسخ "خسرو معتضد" برای یادداشت "رسول جعفریان" نوشت:

 گرچه با 30 تكه و طعنه صریحی كه در متن دكتر"معتضد" موجود است، ذهن جست وجوگر سخت می پذیرد كه بر این نوشته، عنوان "پاسخ" بگذارد. بیشتر به "متلك نامه" ای می ماند كه این روزها، ماموران و مدیران دستگاه های دولتی برای دیگری بسیار می نگارند، نه پاسخ فرهیخته مورخی نخبه به محققی نخبه.

مورخ پیشكسوت دراین نامه، خود را با مرد علم و ادب، جناب دكتر "عنایت اله رضا" قیاس كرده اند؛ بی آنكه به یاد آورند، پروفسور رضا هیچگاه در طول عمرش متنی به دور از ادب و هنر ننوشت. روزی كه یكی از بزرگان ارشاد در یكی از روزنامه ها بر وی توهینی روا داشته بود، از وی خواسته شد پاسخ بگوید. استاد رضا گفت: "نیازی نیست، از ادب ما به دور است. از نگاه ایدئولوژیك خود كمی تند نقد كرده، دروغ هم كه نگفته اند"

آنچه در این نگاشته به چشم می آید آن است كه جناب دكتر معتضد پیش و بیش از آنكه خواسته باشند به درستی از گذشته و نوشته خود، سخنی بگویند، خواسته اند تا برای فرافكنی موضوع، شخص حقیقی و شخصیت حقوقی جناب دكتر جعفریان را زیر واژه های تند و تیز خود بكوبند و با تكه ها و طعنه های فراوان، به كوچك نمایی ایشان بپردازند. و این چه زشت و از خوبی خسروان به دور است.

(بنده هیچ خصومتی با جناب معتضد ندارم و هیچ نسبتی نیز با جناب جعفریان. جز آنكه اهل مطالعه نوشته ها و گفته های محققانه هر دویشان بوده ام. این پاسخ را به دان دلیل نوشتم كه می بینیم در این روزگار وانفسا هراهل علم وخردی خصوصا اگر ملبس به لباس روحانیت باشد، به كوچكترین بهانه ای زیر سوال می رود.)

بعید است مورخی چون جناب معتضد، از آثار علمی و تلاش های فرهنگی روحانی ای كه در تمام این سی سال گذشته در دانشگاه و خصوصا حوزه، عمرشبانه روزی خود را صرف تحقیق و مطالعه كرده، بی اطلاع باشد. اما آنچه نوشته اند كه حتما ازسر عصبیت و تشویش بوده است، جز جفایی علمی و ظلمی ناحق بر شخصیت علمی جناب جعفریان نیست. اگرچه خود نوشته پیشین را متهم كرده اند كه " آن‌چه درباره من نوشتید بسیار ناعادلانه بود."

واژه های به كار برده جناب معتضد درباره جناب جعفریان از جمله" مورخی كه به قول خودش با تاریخ گلاویز است" ، " شما كه خود را مورخ می‌دانید" ، "به زغم شما و همگنان جنابعالی، ملت ایران بی‌ریشه و اصل و نسب بوده، از زیر بوته به عمل آمده" واژه هایی است كه تنها برای كوچك كردن شخص به كار برده شده اند. ایشان این كلمات را برای فردی به كار برده اند كه تا كنون بیش از صدعنوان كتاب و مقاله تحقیقی وعلمی درباره احیا تاریخ معاصر نگاشته اند- البته نه از آن دست كتاب سازی ها و مقاله سازی های مرسوم روزگار ما- تنها جست و جویی كوتاه با نام "رسول جعفریان" در اینترنت كافی است تا هر خواننده هشیاری را از آثار و تلاش های علمی وی مطلع سازد.

عجب آن است كه استاد معتضد كه خود از مسیرعلمی نخبگان و زندگی دشوار آنان آگاه است چگونه به راحتی این استاد دانشگاه اهل تحقیق و علم را، تنها با این تصور كه ایشان در مسلك روحانیت هستند و به این بهانه كه درسالیان اخیر، پس از سی سال معلمی و نویسندگی و تحقیق در كسوت ریاست یك كتابخانه درآمده اند با زشت ترین ادبیات، تحقیر می كنند و می گویند ایشان دغدغه نان ندارند!

آیا اگر فرد نخبه ای - چه روحانی و چه دانشگاهی - در روزگار ما با ابزارهای ارتباطی جدید جهان معاصر آشناست ، سایت و وبلاگ می شناسد، با منابع دیروز و امروز در ارتباط است، باید متهم شود كه وقت آزاد دارد یا بی دغدغه روزگاران است و بی غم نان ؟

آیا اگر یك روحانی بیدار روز گار ما كاركرد خود را درعرصه معرفتی تعریف كرده و نیایش و عبادت را همچون متحجرین واپسگرای حوزه، تنها در تسبیح چرخاندن و مستحب به جا آوردن و به تعبیرعلی (ع) همچون "خر دواری گرد خویش گشتن" نمی داند و بین دو نماز خود تاریخ معاصر را بخواند، عیب است؟

دكتر معتضد، در این نوشته دكترجعفریان را متهم كرده است كه " به زغم شما و همگنان جنابعالی، ملت ایران بی‌ریشه و اصل و نسب بود" و نوشته است:" نمی‌توانید فضای سال‌هایی را كه دور از معركه یا در گهواره بوده‌اید، مجسم كنید." و ایشان را متهم كرده اند كه جعفریان، تاریخ همان كتابخانه قدیمی مجلس را نیز به فراموشی سپرده و... با خواندن این واژه ها می بایست تنها این پرسش را از خود بپرسیم كه آیا تنها مقالات اخیر منتشر شده دكتر جعفریان در خبر آنلاین را خوانده اید:" تجربه ارزشمند یك صد و اندی سال قانونگزاری در ایران" ، " لوث شدن استناد به تاریخ اسلام برای محكومیت این و آن" ، "رابطه مؤلفه های تمدنی" وبیش از50 عنوان كتاب تحقیقی و تالیفی ایشان درباره شناخت تاریخ.

در این میان اما جناب معتضد، پاسخ نداده اند كه چرا برنامه تلویزیونی شان دراین مدت بسیار مورد انتقاد نخبگان سی سال قبل و سی سال گذشته قرار گرفته است؟ چرا حرف هایشان برای نسل جدید و قدیم به طنز بدل شده است و چرا تصاویرشان در حال تاریخ گویی، دست مایه كاریكاتورهای رسانه ها شده است؟ آیا اینها نمایانگر تندروی ایشان در نقل های تاریخی نبوده است؟ از نخبگان كه بگذریم، همگان شاهد روایت مردمان كوچه و بازار درباره برنامه های اخیر تاریخی شان هستیم. قضاومت مردم چقدر معیار است؟ بی شك نكته جناب جعفریان در یادداشت " آیا تاریخ آلت فعل است" برهمین تندروی های بی رویه درجامعه اشاره داشته است.

اگرحتی بپذیریم كه متن رسول جعفریان كه نه در نقدجناب معتضد كه در نقد وضعیت تاریخ معاصر است، طعنه ای برای استاد معتضد دارد، آیا مورخ پیشكسوت تاریخ باید یك طعنه نقد آمیز را با 30 طعنه و تشر پاسخ گوید؟ و آیا جناب معتضد به عنوان مورخی كه باید عادلانه و منطقی سخن بگوید، پاسخ همه تشرهای تند تاریخ را اینگونه می دهند؟ مباد كه چنین باد.

جهت اطلاع خوانندگان 30 طعنه صریح در نوشته جناب دكتر خسرو معتضد به رسول جعفریان را به پیوست استخراج كرده ام كه تامل كردنی است:

1- شرح گلاویز شدن وجود نازنین‌شان با تاریخ و این كه وجود محترمشان مورخ هستند

2- ایشان الحمدلله غم نان ندارند و من سخت بدان گرفتارم ، فرصتی برایم برای وبلاگ‌نویسی و غیره نمی‌گذارد.

3- خوشا به حالتان آقای جعفریان، كه چقدر وقت آزاد دارید.

4- بسیار تعجب كردم كه ایشان در شب مقدس جمعه میان دو نماز مغرب و عشاء،

5- به جای عبادت و طاعت و شكرگزاری از الطاف خداوند در حق‌شان،

6- كشف مهم معظم له اینست.

7- آقای جعفریان جلوه و درخشش او را از سر بركت وجود مستشرقین اروپایی و بیش‌تر یهودی می‌داند

8- من تعجب كردم كه شما اوقات شریف‌تان را آن هم بین نماز مغرب و عشاء صرف آن كرده‌اید كه خطا و خیانت من را كشف كنید.

9- همتایان شما كه الحمدلله غم روزگار ندارند، از این كشفیات درباره من بسیار كرده‌اند.

10- (جعفریان) مورخی كه به قول خودش با تاریخ گلاویز است

11- آقای جعفریان دغدغه تاریخ دارد و وجود و حضور ناخودی‌هایی چون من در عرصه تاریخ و مطبوعات رادیو و تلویزیون این سرزمین، ناراحت‌شان می‌كند.

12- من دغدغه آن دارم كه ایشان كه وارث و مسندنشین دانشمندانی است كه كتابخانه مجلس را بنیان نهادند، آن را بزرگ و نام‌آورش كردند، به مكانی برای تحقیق و تتبع و نگهداری اسناد و مدارك و ارزشمندترین كتب خطی مبدل كردند، چرا دغدغه شغل فرهنگی مهم‌اش را ندارد و

13 - اوقات مقدس بین نماز مغرب و عشاء آن هم در شب جمعه را صرف یافتن مدرك برای بنده و امثالهم می‌كند؟ حیف از آن ساعات نیست؟

14- نمی‌دانستم آن‌قدر اوقات فراغت دارید كه سایت هم دارید و در آن پیام می‌نویسید.

15- در شگفت شدم شما كه خود را مورخ می‌دانید و دغدغه تاریخ دارید، چرا در آن جلسه از تاریخ گذشتید و جز هزینه‌های بازسازی و تخته و چوب و شیشه و قاب عكس، مبحثی به بیان نیامد و بیش‌تر مهمانان تعجب كردند.

16- فرموده‌اید مورخان دنبال یك لقمه نان هستند. احتمالا همه شامل این قاعده نیستند.

17- هستند كسانی كه در عنفوان جوانی از غم نان نجات یافته و بر اریكه‌هایی تكیه زده‌اند كه سی یا چهل سال پیش حتی در خواب هم تجسم رسیدن بدان مسندها برایشان میسر نبوده است.

18- ایشان از سر بزرگواری مرا دلداری داده‌اند كه ایرادی به من ندارند.

19- كسانی را مورخ می‌كند و كسانی چون مرا كه زحمت فراوان می‌كشند

20- به هزار تلاش و زحمت مردم را بر سر سفره تاریخ كشورشان، فقط قصه‌گوی شیرین گفتاری كه وجود نازنین مورخ را به زحمت می‌اندازد

21- فقط مانده بود مورخ معظم له شمشیر قلم كشیدند و رازها عیان كردند و زهد خود و كفر همچو منی را در تارنمایشان نمایاندند.

22- خشنودم كه بین نماز مغرب و عشاء، چه خدمت بزرگی كرده‌اید و یك ناخودی را با چشمان عقاب‌آسای تیزبین خود از خودیان كشف فرموده‌اید.

23- به زغم شما و همگنان جنابعالی، ملت ایران بی‌ریشه و اصل و نسب بوده، از زیر بوته به عمل آمده و تاریخ همانست كه جنابعالی درك فرموده و در كتاب‌هایتان مرقوم كرده‌اید.

24- در عجبم این برنامه كوتاه تلویزیونی اگر دشمنان و بدخواهان را رنجانده، چگونه شما را هم آن چنان غضبناك و آزرده كرده كه شمشیر برداشته، خواسته‌اید كاخ و كوخ مرا ویران كنید نمی‌‌دانید

25- كما این كه جنابعالی نیز مورخی نیستید كه چون بر صندلی مهمی تكیه زده‌اید، تمام نظرات و داوری‌های شما نص تاریخ باشد.

26- نمی‌توانید فضای سال‌هایی را كه دور از معركه و یا در گهواره بوده‌اید، مجسم كنید.

27- شما معتقدید كه همه انسان‌های پیش از سال 1357، گنهكار بوده‌اند

28- چگونه به خود حق و اجازه می‌دهید مرا به قصه‌گویی متهم كنید، چرا با توجه به نفوذ و موقعیتی كه دارید به تلویزیون تشریف نمی‌برید و با سخنان شیوای خود، «پلی به گذشته» را اجرا نمی‌فرمایید تا مردم را مستفیض فرمایید؟

29- شما خود را در مقام داور تاریخ گذاشته، درباره تاریخ شامخ ایران بدین سهولت قضاوت می‌كنید و شهرت جهانی كوروش را كه قرن‌ها نقل قول مورخان بوده، ناشی از تكاپوی صهیونیسم و زد و بند شاه با آنان قلمداد می‌كنید.

30 -خود محوریتان در اعلام نظرهایتان مرا به یاد مشی استالینیسم می‌اندازد كه جهان را مطابق آنچه خود ذهنیت داشتند و می‌شناختند معرفی می‌كردند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین