گروه فرهنگی- امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
ابتکار/تلویزیون سکوی پرتاب چه بازیگرانی شد؟
از خسرو شکیبایی تا شهاب حسینی
طی سالهای گذشته تلویزیون چهرههای زیادی را به سینمای ایران معرفی کرده است. چهرههایی که بعضی دیگر به خاستگاه اولیهشان سر نزدند و بعضی هنوز به او وفادارند.مدیوم تلویزیون همیشه حتی برای سوپراستارها جذابیت بسیاری داشته و برای اهالی تئاتر و سینما جایی برای هنرنماییست و سخت میتوان بازیگرانی را پیدا کرد که فرصت دیده شدن در برابر دیدگان مخاطب میلیونی را نادیده بگیرند.
در واقع
به غیر از عده خاصی که به صورت کلی با حضور در تلویزیون به دلایل مختلف مشکل دارند
هیچ بازیگری مدیوم تلویزیون را از دست نمیدهد و همواره در لابهلای کارهای
سینمایی یا حتی حضور پررنگ در عرصه تئاتر، در قاب سریالهای تلویزیونی یا حتی
اجرای برنامههای مختلف روی آنتن میرود. اما همیشه اینطور نیست که بازیگران شاخص
تئاتر و سینما به سریالهای تلویزیونی اعتبار ببخشند و سطح کارهای سیما را با وزن
و اعتبار هنریشان بالا ببرند بلکه این تلویزیون هم هست که در میانه راه حرفهای
زمینه دیده شدن بازیگران را فراهم کرده و سکوی پرتاب آنها میشود. در تمام سالهای
گذشته بازیگران شناخته شده بسیاری که تعداد قابل توجهی از آنها در سینما به چهرهای
مطرح تبدیل شدند،کار حرفهای خود را از تلویزیون آغاز کردهاند. ستارههایی که هر
بار با به کار بردن جملاتی مثل اینکه «به تلویزیون مدیونم» یا «با حضور در
تلویزیون بود که برای اولین بار دیده و مطرح شدم» میخواهند بگویند همچنان خود را
وامدار سیما و سریالهایش میدانند. در این میان عدهای با تداوم حضور در مجموعههای
تلویزیونی –از بازیگری گرفته تا کارگردانی، نویسندگی یا حتی مشاوره به کارگردان و
بازیگردانی – دنبال ادای دین هستند و عدهای دیگر خاستگاهشان را بنا به دلایل
مختلف فراموش کردهاند.
مهران مدیری؛بازگشت ناموفق آقای فرزند
«فرززند تلویزیون» این عنوانی بود که خود مدیری بعد از پایان دلخوری هایش از مسوولان سیما برای خودش به کار برد.البته که مدیری راست میگفت.هر چند او در 24 سال اخیر همه کار کرده و به غیر از بازیگری و کارگردانی در عرصه نمایش و موسیقی هم فعالیت داشته اما او از تلویزیون شروع کرد،در تلویزیون معروف شد و اوج گرفت و حالا در همین تلویزیون به کارش ادامه میدهد. البته مدیری میزان فعالیتش را نسبت به دهه اول کارهایش در سیما بسیار کم کرده و مدتی است بیشتر روی عرصه شبکه نمایش خانگی متمرکز شده است. مدیری قبل از ورود به تلویزیون به مدت 8 سال در تئاترحضوری فعال داشت و در 11 اثر نمایشی شرکت کرد اما سال 71 با بازی در «مشتهای کوچک» به تلویزیون آمد و سال بعد از آن با «پرواز 57» و بعد با «ساعت خوش» به عنوان بازیگر - کارگردان دیده شد.مدیری از آن سال به بعد تقریبا هر سال یک کار برای تلویزیون داشت و در همین جعبه جادویی به محبوبیت رسید اما سال 88 و بعد از پخش سریال «مرد دو هزار چهره» از تلویزیون قهر کرد و با «قهوه تلخ» وارد شبکه نمایش خانگی شد. او تا امروز 6 مجموعه را به صورت دی وی دی وارد شبکه نمایش خانگی کرده و در یک کار نیمه تمام هم حضور داشته است.مدیری نوروز امسال با «در حاشیه» به تلویزیون برگشت تا وفاداریاش را نشان دهد اما سریال تازه او با آثار قبلیاش تفاوت زیادی داشت. حاشیهها چنان به پر و پای «در حاشیه» پیچیدند که خیلیها گمان کردند دیگر او را در قاب تلویزیون نخواهند دید اما او این روزها مشغول تصویربرداری فاز دوم سریالش است تا همچنان رابطهاش را با تلویزیون حفظ کرده باشد.
خسرو شکیبایی؛وفادار همیشگی
مردی که در دنیای بازیگری به تمام افتخارات ممکن رسید و از مردم هم نمره قبولی گرفت، هیچ وقت تلویزیون را رها نکرد و در تمام سالهای فعالیت هنریاش و حتی اوج مشغله کاری با شرکت در فیلمهای سینمایی،نمایشها و شرکت در تهیه آلبومهای موسیقی همچنان برای تلویزیون وقت میگذاشت و در این عرصه هم موفق بود.شکیبایی سال 42 با تئاتر شرع کرد و 5 سال بعد از آن وارد عرصه دوبله شد اما قبل از اینکه به صورت حرفهای وارد سینما شود در تلویزیون چند کار مهم و طولانی انجام داد. مرحوم شکیبایی قبل از انقلاب در سه مجموعه «گذر خلیل ده مرده»، «سمک عیار» و «لحظه» حضور یافت اما بعد از انقلاب هم حضوری مداوم و فعال در سریالهای تلویزیون داشت و بعد از بازی در سریال «مدرس» این خط کاری را پی گرفت و با «روزی روزگاری» و «خانه سبز» به اوج محبوبیت عامه بین مخاطبان تلویزیونی دست یافت.شکیبایی سال 1360 با «خط قرمز» مسعود کیمایی رسما وارد سینما شد اما به صورت موازی در سینما و سیما فعالیت میکرد و هیچ وقت به تلویزیون پشت نکرد. آخرین سریالی که از این بازیگر پخش شد «شیخ بهایی» بود که سال 87 روی آنتن رفت.
شهاب حسینی؛ از مجریگری تا سوپراستاری سینما
بازیگر شناختهشدهای که طی سالهای اخیر همیشه جایی در بین بهترینهای سینما داشته، از تلویزیون به پرده نقرهای آمد. او حدود بیست سال قبل با مجریگری در برنامه «اکسیژن» در تلویزیون کارش را شروع کرد و همین کار را در برنامههای «برپا برپا»، «به رنگ صبح» و «سایه روشن» ادامه داد.سال ۷۷ بازی او در آیتم نمایشی یک برنامه خانوادگی به نام «خانواده محبوب» احتمالا به یاد هیچ کس نمانده اما بعد از ارائه نقشهای کوتاه در «پس از باران» و «همسفر»، با «پلیس جوان» و نقش سروان یونس هدایتی به سینما معرفی شد.حسینی سال ۸۰ یعنی در روزهایی که با سریالش تازه شناخته شده بود با «رخساره» وارد سینما شد و طی ۱۴ سال اخیر با نقش آفرینی در حدود ۵۰ فیلم و ربودن جوایز متعدد و ایفای نقشهای متعدد یکی از استعدادهای برخاسته از تلویزیون بوده است. حسینی با وجود تمام مشغلههایش هیچ وقت از تلویزیون قهر نکرد و طی سالهای اخیر و در لابه لای کارهای متعدد سینماییاش در سریالهایی چون «تب سرد»، «مدار صفر درجه»، «شوق پرواز» و «سرزمین کهن» حضور داشته است.
رضا عطاران؛ از درخشیدن در تلویزیون تا قهر با آن
یکی از پولسازترین ستاره امروز سینمای ایران که حضورش در هر فیلمی میتواند تضمین کننده فروش میلیاردیاش در اکران عمومی باشد از بازی در برنامههای طنز آیتمی تلویزیون و بعدتر ایفای نقش در سریالهای سیما به اوج رسید. شاید اولین کار او به نام «بیداران» که سال ۶۹ روی آنتن رفت در خاطر هیچ کس نمانده باشد اما «پرواز ۵۷» و «ساعت خوش» فراموش نشدنی است. «سال خوش» و «دنیای شیرین» هم با حضور عطاران روی آنتن رفت تا او سال ۷۶ و با فیلم «کلید ازدواج» به سینما ورود پیدا کند و البته ماندگار شود. عطاران طی ۱۸ سال گذشته در بیش از ۳۰ فیلم سینمایی ایفای نقش کرده و جوایز بسیاری هم برده است. البته او به صورت موازی در تلویزیون هم فعالیت کرده و بعد از حضور در مجموعههایی مثل «مجید دلبندم» و «قطار ابدی» که مخصوص کودکان ساخته شد با مجموعههای موفقی مثل «زیر آسمان شهر»، «کوچه اقاقیا»، «خانه به دوش»، و «متهم گریخت» که در برخی از آنها نقش کارگردان را هم داشته به رونق گرفتن تلویزیون کمک کرده است. آخرین کار تلویزیونی او «بزنگاه» حدود ۷ سال قبل پخش شد و از آن روز تا حالا عطاران فقط یکی دو بار به دوستانش مثل مجید صالحی و سعید آقاخانی در نقش مشاور کمک کرده است.
مهتاب کرامتی؛ فقط یک بار به خاطر ابراهیم
۱۷ سال از زمان پخش سریال «مردان آنجلس» میگذرد؛ سریالی که فرج الله سلحشور در آن مهتاب کرامتی را به همه معرفی کرد. درست سال بعد از آن کرامتی با «مردی از جنس بلور» سعید سهیلی به سینما رسید و با تداوم حضورش روی پرده نقرهای تبدیل به بازیگر شناختهشدهای شد که در کنار بازیگری، فعالیتهای اجتماعی متنوعی انجام میدهد.
کرامتی اما تنها یک بار بعد از «مردان آنجلس» به تلویزیون برگشت، آن هم دو سال بعد از سریال سلحشور و این بار احتمالا به خاطر چهرهای به نام ابراهیم حاتمی کیا که «خاک سرخ» را برای سیما و در قالب سریال تعریف کرده بود.
ویشکا آسایش؛ از قطام تا قطام
داود میرباقری با سپردن نقش قطام به او باعث شد راه ورودش به سینما عملا باز شود اما آسایش اهل میانبر زدن نبود. ۶ سال بعد از پخش سریال امام علی (ع) و در سال ۱۳۷۶ بود که نام او با «ساحره» روی پرده سینماها رفت. از آن سال تا به امروز آسایش به ازای هر سه فیلمی که در سینما بازی کرده یک مجموعه تلویزیونی هم داشته است تا حضوری آهسته و پیوسته در هر دو جبهه داشته باشد. به غیر از «معصومیت از دست رفته» و «مختارنامه» که باز هم برای میرباقری نقش آفرینی کرد، «نردبام آسمان» و «پردهنشین» دیگر مجموعههای تلویزیونی او به حساب میآیند.
مصطفی زمانی؛ دنیای رنگی بعد از یوزارسیف
یازده سال قبل و در شبهایی که سریال تاریخی – مذهبی سلحشور حسابی گرفته بود، همه از هم میپرسیدند نام این جوان که همه او را به اسم یوزارسیف میشناسند چیست؟ همین حالا هم خیلیها نام واقعیاش را نمیدانند و با دیدن چهرهاش در آنونس فیلمهای سینمایی یاد سریال یوسف پیامبر میافتند. مصطفی زمانی، با این سریال شناخته و مطرح شد تا کم کم زمینه حضورش در سینما فراهم شود. سال ۸۷ در سریال جعفری جوزانی، «در چشم باد» حضور داشت و سال بعد از آن با «آل» وارد سینما شد، اما طی فقط ۵ سال در ۱۷ فیلم سینمایی حضور داشته تا مشخص شود دیده شدن در تلویزیون برای زمانی کمی دیر اما خیلی خوب جواب داده است.
لعیا زنگنه؛ ارتباط عاطفی مریم تا مادرانه
دو دهه قبل مریم «در پناه تو» کاراکتر محبوب تمام دختران جوان به حساب میآمد و طبیعی بود که بازیگر این نقش هم دیده شود. زنگنه دو سال بعد با «راز مینا» وارد سینما شد و با اینکه گزیده کار بوده اما در سینما تداوم داشته است. او البته ارتباطش با تلویزیون را قطع نکرد و بعد از «در قلب من» که نتوانست موفقیت «در پناه تو» را تکرار کند هر چند سال یک بار در مجموعههای تلویزیونی حاضر میشود که آخرینش «مادرانه» دو سال قبل در شبهای ماه رمضان پخش شد. «اغما» و «مدار صفر درجه» از دیگر سریالهای مطرح زنگنه طی سالهای حضورش در تلویزیون به حساب میآیند.
سعید آقاخانی؛ فرزند خلف همه کاره سیما
سعید آقاخانی حتی اگر طی یکی دو سال گذشته به بدنه سینما الصاق شده باشد فرزند خلف تلویزیون است و این را نمیشود کتمان کرد. سال ۷۲ آقاخانی همراه با گروه هم دانشکدهایهایش در «پرواز ۵۷» دیده شد و در «ساعت خوش» و «سال خوش» هم حضور داشت. آقاخانی تا سال ۸۸ در ۹ سریال تلویزیونی بازی کرد که در۴ تا از آنها خودش نویسنده بود. بعد از آن در نقش کارگردان سریالهای طنز با تلویزیون همکاری کرد و طی ۶ سال اخیر فقط دو بار در نقش بازیگر از طریق آنتن وارد خانههای مردم شد. درست درهمین شش سال بود که او در سینما برای خودش کسی شد تا جایی که بعد از بازی در ۷ فیلم سینمایی به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر جشنواره فجر برای نقش آفرینی در «خداحافظی طولانی» هم رسید.
ابتکار/ناگفتههای رضا ایرانمنش با «ابتکار» از جنگ و یلدا؛
دوست داشتم شهید میشدم
پویان خوشحال: در روزهای اخیر شاهد به راه افتادن موجی در فضاهای مجازی هستیم. موجی که بر خلاف بسیاری از موارد، این بار رنگ و روی مثبتی گرفته و به شکل چالشی شخصیتهای معروف سینمایی و ادبی را فراگرفته است. شب یلدا، شبهای عید و به طور کلی زمانی که خانواده در کنار هم جمع میشوند؛ زمانی است که باید به دور از شبکههای اجتماعی در فضای پر مهر خانه و خانواده از وقت خود به نحو صحیح استفاده کنیم. حال سوال اساسی این است که آیا شما در این شبها تلفن همراه خود و در کنار آن شبکههای اجتماعی از جمله تلگرام، اینستا و بسیاری دیگر را رها میکنید؟ همین مورد بهانهای شد تا با رضا ایرانمنش به گفتگو بنشینیم.
رضا ایرانمنش، بازیگر توانمند کشورمان در مورد ارتباطات زمان حال به خبرنگار فرهنگ و هنر روزنامه ابتکار میگوید: قانون زندگیم این است که وارد خانه میشوم موبایلم را خاموش میکنم. حالا اینکه برخی در شب یلدا این کار را انجام میدهند، عادت هر روزه و هر شب من است. حتی اگر روز جمعه نیز در خانه باشم، در خدمت خانواده هستم. منزل هستم و صله رحم را باید به جای بیاورم. شب یلدا، بهانهای است برای اینکه همان یک دقیقه غوغایی به پا کند. یک جرعه بیشتر نیست ولی بهانهای میشود برای اینکه صله رحم کنیم و اقوام و دوستان را ببینیم. در شب یلدا، یک سری اقوام دعوت را دعوت کردیم که در خدمتشان باشیم. ما ایرانیها به قول معروف خیلی انعطاف پذیر هستیم و سعی میکنیم، زمان را از دست ندهیم و شرایط را به گونهای مهیا میکنیم که با این حال و هوا یکسان شود. وی در خصوص حال و هوای شبهای یلدا در زمان گذشته میگوید: بچه که بودم، کرسی بود و نعمت و برکت خدا آنقدر زیاد بود و برف زیاد میآمد. کرسیها به راه بود؛ زیرش هیتر نبود بلکه زغال بود. خدا رحمت کند رفتگان شما را کنار مادربزرگ مینشستیم. انار دانه میکردیم و میخوردیم. یادم میآید، مثل الان هندوانههای ارگانیک نبود. ولی الان یادم است تنقلات زیاد بود. فکر میکنم الان هم شاید با سالهای قبل فرقی نداشته باشد چون اصل مطلب و آن چیزی که حال و هوایش را ما ایرانیها داریم، به نوعی درونمان ریشه دارد. یک شبی است که همه گپ میزنند و میخندند و هدفی است که این شب را به نوعی به خوبی بگذرانیم.
این بازیگر در ادامه میگوید: شاید یک سری دلخوریهایی را که از کسی داریم، در آن شب بیایند و دلخوریها را کنار بگذاریم. برگردیم و همدیگر را ببخشیم. شاید وحدت مجدد در خانوادهها و دوستان پیش آید. آخرین عیدی که داشتیم، غدیر خم بود که گذراندیم. معمولا ما ایرانیها، عادت داریم که دلخوریهایمان را کنار بگذاریم و دوباره صمیمیتها بین هم متبادر شود و به آن رشد دهیم و تقویتش کنیم. دیشب هم یکی از همان شبها بود و خدا کند دل همه ایرانیهای عزیز، آنهایی که غمگین هستند، شاد شود. انشاءالله خداوند به همه سلامتی دهد. فال حافظی گرفتیم. البته بعضا بعضیها، قرآن را برمیدارند و سورهای از قرآن را میخوانند. امیدوارم در هر شب، هر کسی با هر اعتقادی که هست، به یاد عزیزان از دست رفته بیافتد. به یاد رفتنگان، به یاد شهدا، بچههای جنگ که به هر حال زندگیشان و جانشان را کف دست گذاشتند و برای اینکه امشب را بتوانیم دور خانواده با آرامش خاطر بنشینیم، رفتند و جنگیدند.
ایرانمنش میافزاید: در این ایام باید از بچههای اعصاب و روان، شیمیایی و قطع نخاعی که در آسایشگاه معلولان و جانبازان هستند، یادی کنیم. آنها هم دوست داشتند در جمع خانوادههای خود باشند. چه در ایران و چه در هر جای این کره خاکی برایشان آرزوی سلامتی میکنم. خدا کند مسئولان قدر مردم و بچههای جنگ را دانسته و بدانند اگر الان آرامشی برپاست، به یمن خون شهدایمان و تحمل و صبر و شکیبایی آزادگانمان است. برای مردم تلاش کنند. آنها را هب و بغض نگیرد و بدانند که این آرامش، فقط و فقط به خاطر جان بر کفی این عزیزان است و انشاءالله تدبیری بیاندیشند.
این بازیگر سینما و تلویزیون همچنین در گفتگویی که با کانال تلگرامی «پشت پرده» داشت، در خصوص یلداهای زمان جنگ، گفته بود: در گذشته، هیچ نداشتیم اما یلدا را با شکوه برگزار میکردیم. یک دل پاک و سفره نان کپک زده هم داشتیم! اگر داشتیم و خیلی اوضاعمان خوب بود. یک گوجهفرنگی خرد میکردیم و میخوردیم. یک شب را یادم میآید چون قرارگاهمان نزدیک اهواز بود، یک هندوانه گرفتیم و شب آمدیم و با بچهها قاچ کردیم و خوردیم. بعضیها فال حافظ میگرفتند و گپ میزدیم. از قدیم و جدید میگفتیم. شبهایی مثل شب قدر، عید و تحویل سال بود یا یک سری شبهای اینچنینی، بیشتر تذکر میدادیم که پشت سر هم حرف نزنیم و پشت هم را داشته باشیم. صدای عمو خسروی شکیبایی، از صدای ایشان شنیدم که میگفت: حالمان خوب است، اما تو باور نکن!
وی میگوید: ما میگوییم مسئولان آمدند، ابرویش را درست کنند، چشمش را هم کور کردند. ما مسالهای داشتیم به نام فرار مغزها. من دلم میسوخت که رتبه یک دانشگاه شریف با آن فکر و مغز بعد از اتمام تحصیلات میرفت خارج از کشور و او را به کار میگرفتند. حداقل کاری کنیم، نخبگان فرار نکنند. مسئولان حیطه دیگری را خراب کردند و شاهد فرار هنرمندان هستیم. این خیلی بد است برای این نظام ارزشمند. قضاوتی نمیکنم اما به نظر من هیچ کسی خبر ندارد جز خدا و خود آنها. اما چیزی که من درک کردم، اگر بنده نیز از متولیان هنر بیمهری ببینم، مطمئنا دلسرد میشوم. خود من سالهاست در پی این هستم که برای کشور کار کنم. به هر حال من دکترای رشته هنر را دارم.
ایرانمنش به دوران کودکی خود اشاره میکند و میافزاید: خیلی راحت میگویم، خدا را هزار مرتبه شکر، کودکی خود را با فروختن آلاسکا و آدامس و بادکنک و ... مشغول بودهام و به این مورد افتخار میکنم. زمانی هم شاگرد تعویض روغنی بودم. یک قران دوزاری را که میگرفتم، کلی ذوقزده میشدم.
ایرانمنش
میگوید: خدا به همه قلبها و زبانها اشراف دارد. یادمان نرود، اگر سر نمازیم و
یک لقمه نان میخوریم، یادی کنیم از نیازمندان. از خدا بخواهیم به سفره آنها برکت
دهد. اول دعا کنیم برای دیگران و بعد اگر دسترسی داریم و از پسش برمیآییم، کمک
کنیم. از هر دست بدهیم، از دست دیگر خدا دو برابر میرساند. از بچگی یاد گرفتم،
دستم روی زانوی خودم باشد و دستم پیش کسی دراز نباشد. باور کنید از کلاس پنجم از
مرحوم پدرم هم پول دستی نگرفتم. اگر بعد از کلاس پنجم پولی گرفتم، کاری انجام دادم.
وی با اشاره به سالگرد فوت ناصر عبدالهی بود میگوید: سعی میکنم یاد رفتگان را به بچهها یادآوری کنم. همچنان که در صفحه اینستاگرامم میبینید، ترویج مهربانی میکنم. ایرانمنش در ادامه میافزاید: من خیلی دوست داشتم شهید شوم و نشدم. لیاقتش را نداشتم اما یک جورهایی خودم را متقاعد کردم و چون در هر حال طلب مرگ میکردم. وقتی دیدم که خداوند از طلب مرگ خوشنود نمیشود، دل سپردم به تقدیر. گفتم هر زمان که مقدر باشد، شهید میشوم. شاید خداوند برایم مقدر کرده که زنده بمانم و به درد کسی بخورم.
من برای هر کسی که تعریف کردم از زمان جنگ واقعا تعجب کرده و گفته که واقعا بچهها اینطور ایستادند جلوی عراقی ها. دیروز دختر شهیدی را دیدم و گفت که دو سال پیش فوت شده. گفتم بگو شهید شده، گفت پدر من را به این خاطر که درصد جانبازی اش، زیر 70 درصد بوده، شهید اعلام نکردند. معتقدم هر کسی حتی اگر یک روز در جبهه حضور داشته، چون برای دفاع از میهن و ناموسش رفته، حتی اگر بعد از 120 سال هم بمیرد، شهید است. اگر همین بچههای جنگ را وقتی شهید اعلام کنید، برای شما که میخواهید فرهنگ رشادت را ترویج دهید، موثر باشد. وی را در گلزار شهدا بگذارید، و افتخارش برای شماست و میگویید برای ناموسمان اینقدر خون دادیم. در انتها برای همه مردم دنیا آرامش و آسایش و صلح طلب میکنم و برای ایرانیها روزهای خوشی را آرزو دارم.
اعتماد/گفتوگو با دان دليلو، نويسنده امريكايي
من باقيمانده مدرنيستها هستم
او از امكان شاعرانگي انسان حرف ميزند
بهار سرلك/ «دونالد ريچارد دليلو» رماننويس، نمايشنامهنويس و مقالهنويس امريكايي است. آثار او موضوعات متنوعي را از جمله تلويزيون، جنگ اتمي، ورزش، پيچيدگيهاي زبان، هنر پرفورمنس، جنگ سرد، رياضيات، آغاز عصر ديجيتال، سياست، اقتصاد و تروريسم جهاني، شامل ميشود. با انتشار نخستين آثارش، منتقدان او را نويسندهاي صاحبسبك دانستند اما سال ١٩٨٥ و انتشار رمان «صداي سپيد» او را به اوج شهرت رساند. پس از آن كتاب «ليبرا»ي او در سال ١٩٨٨ به فهرست پرفروشترين كتابها راه يافت. دليلو براي نگارش كتابهاي «مائو دوم» و «جهان زيرين» به فهرست نامزدهاي نهايي جايزه پوليتزر راه يافته است. سال ١٩٩٢ جايزه «پن/فاكنر» را براي رمان «مائو دوم» به خانه برد. سال ٢٠١٠ نيز جايزه يك عمر تلاش در خلق داستان امريكايي جوايز «پن/ سال بلو» و همچنين سال ٢٠١٣ جايزه كتابخانه كنگره را براي داستان امريكايي از آن خود كرد.
آثار دان دليلو عناصر مدرنيسم و پسامدرنيسم را به نمايش ميگذارد. جالب است كه دليلو ادعا ميكند نميداند آثارش پسامدرنيسم هستند يا نه و ميگويد: «پستمدرن نيست. من آخرين نفري هستم كه ميپرسم. اگر بخواهم خودم را در دستهاي قرار دهم، احتمالا در انتهاي فهرست طويلي از مدرنيستهايي كه از جيمز جويس تا ويليام فاكنر و ديگران ادامه دارد، قرار خواهم گرفت. اين نويسندگان هميشه الگوي من بودهاند.» او نخستين تاثيراتش را از «اكسپرسيونيسم انتزاعي، فيلمهاي خارجي و جاز» ميداند.
چندي پيش نيز دان دليلو مدال بنياد كتاب ملي را براي يك عمر دستاورد ادبي و اعطاي هنر منحصر به فردش به ادبيات امريكا دريافت كرد و در همين حين ناشر اين نويسنده خبر از انتشار كتاب جديد دليلو در سال آينده داد.
كتاب «صفر ك» روايتگر داستان زندگي «راس لاكهارت» ميلياردري است كه همسر جوانش دچار بيماري لاعلاجي است. لاكهارت، سرمايهگذار پروژه محرمانهاي است كه در كمپي دورافتاده صورت ميگيرد. در اين پروژه مرگ كنترل ميشود و اجساد افراد تا وقتي پيشرفتهاي دارويي بتواند آنها را به زندگي بازگرداند، نگهداري ميشوند. لاكهارت هم ميخواهد همسرش را با اين تكنولوژي به زندگي بازگرداند. «ما بدون انتخاب بودن به دنيا آمدهايم. بايد به همين شكل هم بميريم؟ عظمت انسان در اين نيست كه خودش تقديرش را رقم بزند؟» اين گفته دليلو در ابتداي كتاب «صفر ك» است؛ كتابي كه ماه مي٢٠١٦ منتشر ميشود.
در ادامه مصاحبه «كارين بت»، گزارشگر و خبرنگار «هافينگتونپست»، با دان دليلو را كه در ليسبون پرتقال و حين برگزاري «جشنواره فيلم ليسبون- استوريل» صورت گرفته است، ميخوانيد.
جستوجوي آنچه هرگز پيدا نخواهد شد، درونمايه هميشگي آثار دان دليلو است؛ مثلا در كتاب «صداي سپيد» (١٩٨٥) اعلاميه گم شدن سگ يا گربهاي در كوچه و خيابانهاي محله ديده ميشود يا فردي به نام «جسي» كه در اثر هنرمندانه «نقطه امگا» (٢٠١٠) گم شده است و پدرش با وحشت اينكه ديگر جسي را نميبيند دستوپنجه نرم ميكند. او فقط ميتواند جسي را در خاطراتش ببيند. همين حس فراموششده جستوجو براي چيزي كه ماوراي دسترسي است در تازهترين اثر منتشرنشده دان دليلو «صفر ك» ديده ميشود. دليلو در داستان «صفر ك» دنياي علمي- تخيلي را تصور ميكند كه پدر راوي روي پروژهاي سرمايهگذاري كرده است؛ در اين پروژه با اميد برگرداندن ذهن و جسم انسان به زندگي، اجساد را فريز ميكنند. اين نويسنده ممتاز در ليسبون خلاصهاي كابوسگونه از اين داستان را با صداي جدي و مصمماش براي حضار خواند؛ اين قطعه از رمان درباره جستوجوي راوي براي «اتاقش» در انتهاي يك راهرو بود؛ او با دلواپسي در اتاقها را يكي پس از ديگري باز ميكند: يكي از درها به روي سه مردي باز ميشود كه پارچه به سر بستهاند و زنده زنده خود را ميسوزانند، در ديگري به روي زني غريبه باز ميشود كه پارچهاي به سر انداخته است. راوي ميگويد: «فكر ميكنم در اتاق اشتباهي را باز كردهام.» و كسي پاسخ ميدهد: «همه اتاقها اشتباهي هستند.»
اما من در جستوجوهاي فردي خوششانستر بودم. دان دليلو را صبح آن روز در هتل مجللي كه در آن اقامت داشت، ملاقات كردم. فرصت نايابي كه بتوان با دليلو مصاحبه ترتيب داد، كسي كه معروف به مصاحبه ندادن است، در واقع دليلي شد تا من پروازم را به ليسبون براي شركت در «جشنواره فيلم ليسبون- استوريل» ٢٠ ساعت جلو بيندازم. اين جشنواره رويدادي خارقالعاده براي گرد هم آوردن هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و روشنفكران در محيطي صميمي است.
دليلو با ظاهري متواضع در لابي هتل ايستاده بود و براي خوشامدگويي به من روي لبانش لبخندي نقش بسته بود. در ژست ايستادنش نشاطي ديده ميشد و همين من را ياد نثرهايش انداخت. وقتي دليلو به سمت من حركت كرد و دستش را براي من تكان داد شگفتزده شدم؛ چون زبان بدن او مثل ايتالياييها بود و اصالت خانواده من هم ايتاليايي است.
همين كه در اتاق پذيرايي كه با وسايل قرن هجدهمي تزيين شده بود، نشستيم، پرسيدم: «حقيقت ندارد كه شما نوشتن را اينقدر دير و در بيستوچند سالگي شروع كرديد. با آن همه شور و حرارت و سبكي كه مينويسيد به نظر ميرسد زبان از زمان تولد در شما شكل گرفته است.»
نور خورشيد صبحگاهي از پنجره بلندبالاي هتل به داخل ميتابيد و موهاي سفيد شده اين نويسنده را مثل نور چشمهاي پرنشاطش، روشن ميكرد.
«حقيقت دارد. جوان كه بودم داستانهاي جدي نميخواندم، حتي بچه هم كه بودم سراغ اين كتابها نميرفتم. آن زمان كتابهايي مثل «از جزيره اهريمن فرار كردم» (يا «پاپيون») را ميخواندم. داستانهاي جدي نميخواندم تا وقتي رمانهاي «جيمز فارل» را كه داستانشان در شيكاگو اتفاق ميافتاد خواندم و فهميدم ادبيات ميتواند درباره مكانهايي باشد كه در آنها زندگي كردهام. وقتي فهميدم يك نفر ميتواند درباره مكانهايي كه من ميشناسم بنويسد كتاب خواندن را شروع كردم.»
نثر دان دليلو مثل ترانههاي سبك رپ است و من اين ويژگي نوشتههاي او را دوست دارم؛ فهرستهاي او از اشيايي كه در محيط است؛ از خميردندان و جعبههاي دارو در حمام گرفته تا شكل زمين بازي بيسبال. گويي كلمات، با آن حسي كه دارند، ميتوانند معني را خلق كنند و به آن پيوند بخورند، معانياي كه پايداري ندارند.
«شما هم از كلمات استفاده ميكنيد تا مكاني را به تصوير بكشيد؟»
دليلو جواب داد: «بله، دوست دارم درباره مكانها بنويسم.» بعد با اشتياق درباره لذتي كه از «مكانها» ميبرد صحبت كرد؛ از لذتي كه در بازگشت به محلهايي كه مدتها ميشناسد مثل رستوراني در برانكس، يا بازگشت به خاطراتي كه در بچگي با دوستانش دارد، تا به آغوش كشيدن امريكا براي نوشتن درباره اين كشور، صحبت كرد. دليلو فاش كرد ابتداي رماننويس شدنش ماجراي سفر والدينش از ابروتزو به امريكا را مدام مينوشت؛ مفهومش اين است كه نوشتن درباره امريكا سبكوسياق خود او از مهاجرت، همانندسازي و تخصيص بود. نخستين نوشته او درباره برانكس بود؛ در اين نوشته او مكان را به كلمات تبديل كرد.
دليلو لبخند زد و به اثري كه سال ١٩٧١ نوشت اشاره كرد: «وقتي نخستين رمانم را مينوشتم جهش كردم. به همين خاطر اسمش را «امريكانا» گذاشتند. بعد در «جهان زيرين» (١٩٩٧) دوباره برانكس را كشف كردم؛ نوشتن درباره برانكس و به اشتراك گذاشتن خاطرههايش برايم لذت داشت. هيچكس بهتر از من از برانكس نميداند؛ خيابانهايش، مردمش... وقتي با كساني كه در برانكس با آنها بزرگ شدهام دور هم جمع ميشويم، رستوران ميرويم- همان رستورانهاي قديمي- آن زبان بازميگردد. آدمهايي كه به اين رستوران ميروند مردمي هستند كه شما را ياد خيابان آرتور برانكس مياندازند. ملاقات با آنها تجديد خاطره يا بازديدي دوباره است.»
دليلو درباره لذت زبان گفت: «همهچيز با الفبا شروع شد! شكل حروف معنايي دارند كه نميتوانم توصيفشان كنم. چطور اين الفبا ما را به سوي درونمايه يك داستان كه به معناي عميقتر به مرگ اشاره دارد، هدايت ميكند؟ من هيچ پاسخي ندارم. من از ديدگاه فلسفه به كتابهايم نگاه نميكنم.»
انتظارش را داشتم كه دليلو از مرگ حرف بزند. مرگ حضوري مداوم در تمامي آثار دليلو دارد. يكي از نخستين شخصيتهايي كه او آفريد با چنان وحشتي از مرگ ميترسيد كه به دارو روي آورد تا حضور مرگ را انكار كند. يا شخصيتي كه فرد ديگري را ميكشد تا كانون توجه خودش را از ميرايي به دور نگه دارد.
اين وسواسهاي ديرينه و ديدگاه شخصي خود دليلو از ميرايي در طول ٤٠ سال حرفه نويسندگي تغيير كردهاند مخصوصا حالا كه او از قبل به مرگ نزديكتر شده است. در «نقطه امگا» (٢٠١٠) آخرين اثري كه از دليلو منتشر شد، خواننده نكاتي را كشف ميكند تا اينكه از وحشت درباره مرگومير بخواند، يك حس تعالي از توجه و جذب به پيشبيني «سنگ شدن» و جدا شدن از جسم وجود دارد.
دليلو ميتواند از تغييرات شگرف عبور كرده باشد؟
دليلو ميگويد: «تهديد مرگ را احساس نميكنم. بله، مرگ هميشه حي و حاضر است. مردم هميشه سعي دارند از آن بگذرند. اما از نظر من مرگ يك كلمه است. از نظر بينايي روي يك صفحه كلمه مرگ قدرت دارد. فكر كردن به اين كلمه و حروفش در ذهنم. مرگ كلمه پرقدرتي است، حداقل در انگليسي كه اينطوري است. مرگ. اما مرگ در مفهوم استعاري، نه اصلا اينطور فكر نميكنم. آدمهايي كه ميشناسم و مردهاند هم باعث نميشوند به «مرگ» فكر كنم. افكار من در مورد آنها يا دلتنگيشان است. از طرف ديگر «مرگ» يك كلمه است. يك كلمه پرقدرت.»
جالب است بدانيد مردي كه مستعد در استفاده از زبان است، اغلب آثارش با ايماژ بصري آغاز ميشود: چيزي كه در مقابل چشم شخصيت داستان قرار دارد (مانند نمايشگاه «رواني» «هيچكاك» كه با تصاوير آهسته نمايش داده ميشود و رمان نقطه امگا با توصيف اين نمايشگاه آغاز ميشود) يا تصويري كه شخصيت داستان در ذهنش تجسم ميكند. حتي داستان «ليبرا»، رمان پرفروش سال ١٩٨٨ كه درباره ترور «جان اف. كندي» است، به نوعي از يك تصوير الهام گرفته شده است: ويديوي مرگ كندي. دليلو معتقد است لحظه مرگ اين رييسجمهور دنيا را تغيير داد. «لحظه مرگ در فيلم» دنيا را تغيير داد.
آفتاب ظهرگاهي آسمان ساحل پرتغال در آسمان ميدرخشيد و اتاقي را كه در آن نشسته بوديم پر از نور كرده بود.
اين نور من را ياد متضاد آن و غروب خورشيد انداخت؛ يكي از استعارههاي هميشگي آثار دليلو.
گفتم: «متوجه شدهايد كه در آثارتان از غروب خورشيد مينويسيد...»
دليلو ابروهايش را بالا برد و گفت: «نه، متوجه چنين چيزي نشدم.»
نقلقولي از كتابش را برايش خواندم؛ «از نظر الستر غروب خورشيد اختراعي بشري بود. شيوهاي ادراكي در ترتيب نور و فضا براي خلق عناصر شگفتيآور. به اين ترتيب انسان به غروب نگاه ميكند و در انديشه فرو ميرود. در غروب هنگامي كه رنگهاي بدون نام و تغييرات سطح زمين معني مييابند.»
گفتم: «اين توصيفهاي غروب آفتاب نكات مشابهي را بيان ميكنند كه عقيده مكتب كلبيون است. و درباره وحشت ما از غروبهاي خورشيد است.»
با غروبهاي خورشيدي كه دليلو توصيف ميكند، نه تنها وحشت ميكنيد بلكه از ساختار انساني وحشتمان آگاه ميشويد.
دليو اشتباه حرف من را گرفت: «كلبيون كلمه درستي نيست.»
گفتم: «نه، نيست.»
به خورشيدي كه به هنگام ظهر در آسمان ميدرخشيد، اشاره كردم: «ميشود الان غروب آفتابي را توصيف كنيد- آخرين غروبي كه ديدهايد- كه در پرتغال بوده و شايد هم در دل اقيانوس فرورفته است؟ منظورم اين است كه از وقتي به ليسبون آمدهايد غروب آفتاب را ديدهايد؟»
«بله اينجا هم ديدم.» دليلو به فكر فرو رفت تا به خاطر بياورد...
«ميتوانيد آن را توصيف كنيد؟»
مثل پسربچهاي كه به بازي مورد علاقهاش (يعني بازي با كلمات) دعوت شده باشد، چشمهاي دليلو برق زد.
«غروب آفتاب يادآور اين حقيقت است كه ما روي سيارهاي هستيم و يادآور ناپايداري زندگي باشد، شرايط اين سياره (كه شرايط ما است) اين است كه در منظومه شمسي قرار دارد؛ منظومهاي كه شامل آگاهيهاي انساني است. فكر ميكنم اين موضوع چيزي باشد كه برخي خود به خود با ديدن غروب آفتاب آن را درك ميكنند. ستارهاي هست كه ١٥٠ كيلومتر با زمين فاصله دارد...»
گفتم: «اصلا همراه با شك و ترديد نيست.» در شگفت بودم كه وقتي دليلو غروب آفتاب را تجسم ميكند چشمهايش مثل يك بچه برق ميزند.»
«نه، نبود.»
گفتم: «پر از شگفتي بود.»
دليلو ايستاد و با من دست داد. او با لبخند به لذت بردن از «امكان شاعرانگي انسان» اشاره كرد.
جملههاي كليدي
داستانهاي جدي نميخواندم تا وقتي رمانهاي «جيمز فارل» را كه داستانشان در شيكاگو اتفاق ميافتاد خواندم و فهميدم ادبيات ميتواند درباره مكانهايي باشد كه در آنها زندگي كردهام. وقتي فهميدم يك نفر ميتواند درباره مكانهايي كه من ميشناسم بنويسد كتاب خواندن را شروع كردم
همهچيز با الفبا شروع شد! شكل حروف معنايي دارند كه نميتوانم توصيفشان كنم. چطور اين الفبا ما را به سوي يك درونمايه، يك داستان كه به معناي عميقتر به مرگ اشاره دارد، هدايت ميكند؟ من هيچ پاسخي ندارم. من از ديدگاه فلسفه به كتابهايم نگاه نميكنم
اما مرگ در مفهوم استعاري، نه اصلا اينطور فكر نميكنم. آدمهايي كه ميشناسم و مردهاند هم باعث نميشوند به «مرگ» فكر كنم. افكار من در مورد آنها يا دلتنگيشان است. از طرف ديگر «مرگ» يك كلمه است؛ يك كلمه پرقدرت.
اعتماد/جايگاه دوم بهترين فيلمهاي سال «آسوشيتدپرس» و «اينديواير» به «درباره الي» رسيد
فرهادي علاقهمند به انعكاس يك رويداد در زندگيهاست
بهار سرلك/
«درام روانكاوانه «درباره الي» كه سالها پيش ساخته شد تا آوريل سال 2015 روي پرده سينماهاي امريكا نيامده بود. اصغر فرهادي اين فيلم را قبل از «جدايي نادر از سيمين» ساخته بود و هر سكانساش استادانه ساخته شده است. داستان فيلم روايت سفر چند دوست از تهران به درياي خزر است؛ جايي كه ناپديد شدن مرموز الي مهمتر از خود سفر ميشود.» «جيك كويل» منتقد فيلم خبرگزاري «آسوشيتدپرس» اين معرفي كوتاه را درباره هفتمين ساخته فرهادي نوشته است و اين فيلم را دومين فيلم منتخب سال 2015 خود معرفي كرده است. از طرفي وبسايت فيلم « اينديواير» 13 فيلم مستقل و خارجي را از نگاه منتقدان خود اعلام كرده است كه در اين فهرست هم «درباره الي» جايگاه دوم را به خود اختصاص داده است؛ «اميلي بودر» درباره اين اثر فرهادي نوشته است: «بهترين فيلمهاي رازگون به خاطر تبحر نويسنده در حل معما يا پيچوتابهاي پيرنگ داستان هيجانانگيز نيست. در عوض، بهترين آثار رازگون روي شخصيتهاي داستان سرمايهگذاري ميكند و بيننده هيجان داستان را از سرشت ناشناخته انسان دريافت ميكند. هر چند «درباره الي» داستان گم شدن فردي است و سوال حول محور ناپديد شدن او ميچرخد و درست است كه جواب به اين سوال گيجكننده است اما در درجه دوم اهميت قرار ميگيرد. اصغر فرهادي در ديگر شاهكارش «جدايي نادر از سيمين» نيز تجربهاي روانكاوانه از انسانهاي كشورش را به تصوير كشيده و توانست جايزه اسكار را به خانه برد، علاقهمند به انعكاس يك رويداد در زندگيها است. مجموعه بازيگران قدر «درباره الي» مولفههاي يك بازي خوب را به نمايش گذاشتهاند و در همين حين ريسماني كه ارتباطات آنها را محكم كرده است كم كم پوسيده و بالاخره اين ريسمان از هم گشوده ميشود. ناپديد شدن الي آينه تكهتكه شدهاي از فرهنگ ايراني است كه نشان از بياعتمادي ذاتي به زنان و ديگر حقايق تلخ جامعه دارد.»
هفتم ماه مه زماني كه فيلم فرهادي روي پرده سينماهاي امريكا رفت «كنث توران» منتقد روزنامه لسآنجلس تايمز نوشت: «درباره الي جديدترين اثر اصغر فرهادي نيست. در واقع اين فيلم پنج سال پيش جايزه خرس نقرهاي بهترين كارگرداني جشنواره بينالمللي فيلم برلين را براي اين كارگردان به ارمغان آورد. اما مسائل حقوقي باعث شده بود تا به الان اين فيلم در سينماهاي امريكا اكران نشود اما قدرت بازيگران اين فيلم آنقدر بالا است كه هنوز بازيهايشان ملموس است و با توانايي تاثير برانگيزشان مخاطب فيلم را در منگنهاي احساسي ميگذارند و در آن نگاهش ميدارند. «درباره الي» بازيگران فيلم را درگير ماجرايي بين فردي ميكند كه بهشدت ايراني و عميقا جهاني است. در اين فيلم ميبينيم كه وقتي شرايط بهشدت بغرنج ميشود چگونه طفره رفتن از حقايق كه جزيي از زندگي روزمرهمان است چه مسير ويرانكنندهاي را پيش ميگيرد.»
منتقد روزنامه نيويورك تايمز نيز «درباره الي» را با «ماجرا» اثر «ميكلآنجلو آنتونيوني»، كارگردان ايتاليايي مقايسه كرد و نوشت: «اگر مقدمه فيلم گيجكننده درباره الي آشنا به نظر ميرسد به اين خاطر است كه داستان گم شدن اين زن جوان طي سفر آخر هفته به منطقه ساحلي شبيه به فيلم كلاسيك «ماجرا» از ميكلآنجلو آنتونيوني است. در هر دو اثر، جستوجويي آشفته و بيحاصل شكل ميگيرد. اما در «ماجرا» طولي نميكشد كه اين جستوجو كنار گذاشته ميشود اما در درباره الي، تنش جستوجو بالا ميگيرد و شخصيتها انگشت اتهام به سمت يكديگر نشانه ميروند. با اينكه پاي آبرو در ميان است اما دروغهاي زيادي گفته ميشود. در همين حين كه مسافران احتمال غرق شدن الي را از نظر ميگذرانند، خصومت و كينه جاي رفاقت را ميگيرد و احساس گناه و ترس در وجودشان ريشه ميدواند. فرهادي با استفاده از داستان به اهداف ديگري دست مييابد. اثر آنتونيوني بيقراريهاي متافيزيكال طبقه مرفه ايتاليا را در جامعه پس از جنگ اين كشور به تصوير ميكشد، درباره الي ريسمانهايي كه بين آداب و رسوم مذهبي و مدرنيسم است را در طبقه متوسط مصنوعي و رو به بالا به تصوير ميكشد. درباره الي نمايشي جذاب است. آسمان و دريايي كه مدام تغيير ميكنند آنقدر ويژگي دمدميبودن را پررنگ به نمايش ميگذارند كه گويي خود آبوهوا يك شخصيت اصلي و مجزا است كه مسير رويدادها را ديكته ميكند؛ بهتر است بگوييم در اين فيلم آبوهوا حكمران است. »
درام «99 خانه» به كارگرداني «رامين بحراني» كه فيلمنامه اين اثر را خود او و «امير نادري» نوشتهاند در جايگاه پنجم فهرست بهترينهاي آسوشيتدپرس قرار دارد.
«كارول» ساخته تاد هاينز، «فينيكس» اثر كريستين پتزولد، «افشاگر» از تام مككارتي، فيلم موزيكال «شي-رك» ساخته اسپايك لي، مستند جنگي «سگ ولگرد» اثر دبرا گارنيك، انيميشن استاپ-موشن «انوماليزا» ساخته چارلي كافمن و دوك جانسون، «45 سال» از آندرو هي، «خاطرات دختري نوجوان» از مارلي هلر و «عهد جواني» از جيمز كنت ديگر فيلمهايي هستند كه به فهرست فيلمهاي منتخب جيك كويل راه يافتهاند. اما در فهرستي كه خبرنگاران اينديواير از فيلمهاي خارجي زبان تهيهكردهاند فيلم «نفس بكش» از ملاني لورن كارگردان فرانسوي؛ «اتاق نگهداري» از دانيل باربر كارگردان انگليسي؛ مستند «نمك زمين» به كارگرداني ويم وندرس و خوليو ريبريو سالگادو؛ «پسر» ساخته كريگ مكنيل؛ «قصههاي وحشي» به كارگرداني داميان زيفرون فيلمساز آرژانتيني؛ «6 سال» از هنا فيدل كارگردان امريكايي؛ درام «آللويا» از فابريك دو ولز كارگردان بلژيكي؛ «در سايهها چه ميكنيم» ساخته جامين كلمنت و تايكا وايتي به چشم ميخورد.
اعتماد/با انتخاب «فصل هرس» به عنوان بهترين فيلم
نهمين دوره جشنواره سينما حقيقت برگزيدگانش را شناخت
فرناز ميري/ نهمين جشنواره سينما حقيقت به نقطه پاياني خود رسيد و يكشنبه ٢٩ آذر با اعلام برگزيدگانش پروندهاش را تا سال آينده بست. در مراسم اختتاميه اين جشنواره كه با حضور جمعي از مسوولان و مستندسازان در تالار وحدت برگزار شد، حجتالله ايوبي رييس سازمان سينمايي گفت كه بين هنرهاي مختلف، حوزه مستند تنها جايي است كه شعار «هنر براي هنر» در آن معنا ندارد. او مستندساز را داراي رسالت دانست كه ميخواهد حقايق جامعه را به بهترين زبان يعني زبان تصوير بيان كند شايد از همين منظر است كه ايوبي اعتقاد دارد هرقدر به مستندسازان توجه شود، كم است. او همچنين به تفاوت و تنوع قومي كشورمان اشاره و تاكيد كرد كه «بايد اين فرهنگ را ايجاد كنيم كه اقوام مختلف هم قدري قدرت پذيرش اين را داشته باشند كه در فيلمها از آنها حرف زده شود.»طباطبايينژاد، مدير نهمين جشنواره سينما حقيقت نيز طي سخناني از «سينماي مستند به عنوان سينماي آگاهي و آگاهي بخشي» ياد كرد و گفت: «مستندساز آيينهدار جامعه است و زيباييها و زشتيها را به جامعه مينماياند تا كاستيها به حسن تبديل شود. سينماي مستند فراتر از سينما و هنر است و رابطهاي مستقيم با فرهنگ دارد و كارآمدترين عنصر فرهنگ است.» اصلاني، مستندساز پيشكسوت نيز كه براي اهداي جوايز روي صحنه آمده بود اشارهاي به آلودگي هواي اين روزهاي تهران كرد و با كنايه گفت: «جالب است كه با اين وضع هوا كه خود معضل محيط زيستي است جايزه محيط زيست ميدهيم. اميدوارم اين جايزهها حركتي ساختاري در اين راستا ايجاد كنند. معضل آلودگي مساله طبيعت نيست بلكه مساله اخلاق است.»
در بخش جوايز «محيط زيست و بحران آب» فيلمهاي «آزادي» ساخته رضا فرهمند و كميل سهيلي، «شكارچي» ساخته كتي جهانگيري و «اشك سياه» ساخته فتحالله اميري به عنوان فيلمهاي برگزيده معرفي شدند. در بخش «جايزه بينالمللي شهيد آويني» كه به فيلمهاي حوزه دفاع مقدس، انقلاب اسلامي و مقاومت اختصاص دارد مستند كوتاه «نشاني» ساخته اصغر بختياري تنديس جشنواره را دريافت كرد. در بخش نيمهبلند نيز فيلم «تنها ميان طالبان» ساخته محسن اسلامزاده جايزه نخست و فيلم «وضعيت ذهن» ساخته داريا ليپكو جايزه دوم را دريافت كردند. جايزه نخست مستند بلند نيز در اين بخش به فيلم «زمناكو» ساخته مهدي قربانپور اهدا شد. همچنين فيلم
«A-١٥٧» ساخته بهروز نورانيپور و فيلم «پرچم سياه» ساخته ماجد نيسي نيز ديپلم افتخار دريافت كردند. در بخش بينالملل اين جايزه مستند كوتاه «برد» ساخته حميد جعفري، شايسته دريافت جايزه شناخته شد. همچنين جايزه نخست مستند نيمهبلند به فيلم «خانواده چچني» ساخته مارتين سولا از آرژانتين و جايزه دوم به فيلم «جيانو» ساخته فرانچسكو دنجيواني از ايتاليا اهدا شد. اما در اين بخش «عشق من از آن رودخانه مگذر» ساخته جين مويونگ از كره جنوبي، به عنوان فيلم برگزيده انتخاب شد و فيلم «A-١٥٧» ساخته بهروز نورانيپور جايزه ويژه هيات داوران را به خود اختصاص داد. در بخش جايزه ملي نيز جايزه نخست بهترين كارگرداني مستند كوتاه به فيلم «قارلي داملار» ساخته هايده مرادي و جايزه دوم به فيلم «برد» ساخته حميد جعفري اهدا شد. اميرحسين نوروزي تنديس جايزه بهترين كارگرداني مستند نيمهبلند براي فيلم «پل» را به خود اختصاص داد و در بخش بهترين كارگرداني مستند بلند نيز مهرداد اسكويي براي فيلم «روياهاي دم صبح» و لقمان خالدي براي فيلم «فصل هرس» به طور مشترك برنده جايزه شدند. همچنين جايزه بهترين فيلم از سوي رييس سازمان سينمايي به مهدي شاهمحمدي، تهيهكننده فيلم «فصل هرس» اهدا شد. ايوبي پس از اعلام نام برنده و جايزه آن، جايزه ١٤ ميليون توماني را به ٢٠ ميليون افزايش داد.
اعتماد/گفتوگوي «اعتماد» با مهرداد اسكويي، كارگردان برنده سه جايزه از جشنواره «سينما حقيقت»
دهه آينده، دهه سينماي مستند ايران است
مهرداد اسكويي، كارگردان فيلم مستند بلند « روياهاي دم صبح» در نهمين دوره جشنواره سينما حقيقت در شش بخش تدوين، موسيقي فيلم، صدابرداري و صداگذاري، فيلمبرداري، كارگرداني و تهيهكنندگي نامزد دريافت جايزه شد و توانست جايزه بهترين فيلمبرداري، بهترين موسيقي فيلم و بهترين كارگرداني مستند بلند را به خود اختصاص دهد. به همين مناسبت «اعتماد» گفتوگويي با اين كارگردان داشت. در اين گفتوگو از اسكويي درباره كيفيت فيلمهاي به نمايش درآمده در جشنواره امسال پرسيدم كه توضيح داد: «از آن جايي كه تمامي فيلمهاي جشنواره را نديدهام، نميتوانم نظر جامعي داشته باشم اما بهنظر ميرسد در بخش نيمهبلند و بلند شاهد رشد كيفي در فيلمهاي جشنواره بوديم و رقابت شديدتري ميان فيلمها بود. جشنواره سينما حقيقت سال به سال به اهداف خودش نزديكتر ميشود. بهويژه آثار نسل جديد مستندسازها به لحاظ ساختاري و روايي قدرتمندتر شدهاند و شاهد رشد چشمگيري در نوع نگاه و روند ساختاري مستندهاي پرتره، اجتماعي و... هستيم. از همين رو بهنظر ميرسد در آينده جشنواره سينما حقيقت به لحاظ فيلمهاي شركتكننده در نوع خودش بتواند با ديگر جشنوارههاي فيلم مستند رقابت كند. البته در حال حاضر اين جشنواره در بخش جايزه ملي با ديگر جشنوارهها فاصله دارد و در بخش بينالملل بايد با دقت بيشتري فيلمها انتخاب شود؛ چراكه بهنظر ميرسد نيازمند كارشناسي بيشتري در اين بخش هستيم تا بتوانيم در اين بخش بهخوبي رقابت كنيم.» فيلم «روياهاي دم صبح» اسكويي با وجود نامزد شدن در چند بخش و دريافت سه جايزه در بخش بينالملل اين دوره از جشنواره حضور نداشت. اسكويي درباره اين موضوع گفت: «نهتنها فيلم من كه فيلم «فصل هرس» هم در بخش بينالملل حضور نداشت و اين ترديد به وجود ميآيد كه چرا فيلمهايي كه ميتوانند در چندين حوزه بخش مسابقه ملي كانديدا شوند واجد ويژگيهاي لازم براي حضور در بخش بينالملل نيستند. البته شايد تاحدي پرداختن به مسائل روز و مسائل سياسي در فيلمهاي مستند بلند مدنظر بوده است. اما اميدوارم در آينده در اين بخش متمركزتر عمل شود.»
امسال در روزهاي جشنواره شاهد استقبال گسترده و چشمگير مخاطبان سينماي مستند بوديم. سالنهايي كه سرشار از جمعيت بود و حتي تماشاگران ايستاده يا نشسته روي پلهها فيلمها را دنبال ميكردند. اما باوجود اين استقبال طبق رسم اين جشنواره تنها دو سينماي فلسطين و سپيده ميزبان فيلمها بودند و سينما و سالنهاي بيشتري به اين جشنواره اختصاص داده نشد. ديدگاه اسكويي را در اين زمينه جويا شديم كه توضيح داد: «سال به سال توجه مردم به سينماي مستند بيشتر ميشود. نه اينكه بخواهم شعار بدهم اما بهنظر دهه آينده دهه سينماي مستند ايران است و حتي سينماي داستاني نيز كه در حال حاضر با فرمولهاي تكراري از نظر ساختاري و روايي در حال ساخت فيلم است در آينده توان مقابله با برخي از مستندها را نخواهد داشت. اگر سينماي هنر و تجربه فعالتر و بهتر عمل كند و بيشتر به فيلمهاي مورد توجه مخاطب سينماي مستند و مستقل بپردازد، شاهد اتفاقهاي بهتري در حوزه سينماي مستند هستيم.» اسكويي معتقد است شوراي سياستگذاري سينما و بهويژه سينما هنر و تجربه بايد دايما تغيير كند و نوشود؛ چراكه با حضور مديريتهاي جديد و تجربههاي نو ميتوانيم شاهد خلاقيت بيشتري باشيم كه منجر به تربيت مستندسازان و نيروهاي نخبه، خلاقتر، جديدتر و باانرژيتر و پوياتر ميشود. اما اين مستندساز در پاسخ به اينكه از نظر او چه فضايي براي نمايش فيلم مستند مناسبتر است، گفت: «بهترين فضا براي من تلويزيون و شبكه مستند است. اميدوارم با مديريت جوان و پوياي اين شبكه اتفاق خوبي براي فيلمسازان مستند بيفتد و در تعامل سينماي مستند، سينماي هنر و تجربه، انجمن سينماي جوان، انجمن تهيهكنندگان سينماي مستند و انجمن سينماسازان فيلم مستند با يكديگر شكوفايي بيشتري را در اين زمينه شاهد باشيم.»
اطلاعات/معاون وزیر آموزش و پرورش:
جعل مدرک تحصیلی سازمان یافته است
معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه همه مدارک تحصیلی جعلی افراد باطل میشود، گفت: جعل مدرک تحصیلی در فضای مجازی رخ میدهد و باید گفت پدیده جعل به صفر نخواهد رسید.
علی زرافشان در گفتگو با فارس اظهار داشت: جعل از یک حرکت فردی محدود در گذشته به یک حرکت سازمان یافته و نامحدود تبدیل شده است.
وی با بیان اینکه با توجه به پیشرفت علم و فناوری این پدیده هم به شکل سازمان یافته در حال پیشرفت است، خاطرنشان کرد: اگر در گذشته یک جعل در مدرسه یا آموزشگاهی رخ میداد به صورت فردی بود و مدرکی برای یک نفر صادر میکرد، اما اکنون با توسعه فناوری اطلاعات، جاعلان هیچ لزومی به حضور در مدارس ندارند و از طریق سیستمهای نرم افزاری، کار جعل را انجام میدهند.
زرافشان افزود: ظرف دو سال گذشته سعی کردیم که عوامل بازدارندگی را افزایش دهیم، زیرا تاکنون عمدتاً جعل اتفاق میافتاد و پس از آن به دنبال این بودیم که با جاعلان چه برخوردی کنیم، اما باید کاری کرد که جعل اتفاق نیفتد.
وی به ذکر مثالی در خصوص جعل مدرک تحصیلی که چهار سال قبل رخ داده بود، اشاره کرد و گفت: تعداد زیادی جعل مدرک تحصیلی در یکی از استانهای شمال غربی کشور رخ داده بود و از طرفی قابل توجه بود که چرا هیچ فردی در استان و شهرستان پیگیری نکرده که این واحد آموزشی که ۱۰۰ دانشآموز دارد چطور ۲ هزار و ۵۰۰ نفر را یکجا فارغ التحصیل میکند.
زرافشان در پاسخ به این پرسش که «افرادی که مدارک جعلی دریافت کردهاند از ادامه تحصیل آنها خودداری میشود؟»، گفت: بله، مدارک تحصیلی این افراد باطل میشود و حتی اگر دانشگاه هم رفته باشند، مدارک آنها باطل خواهد شد.
وی با تأکید بر اینکه بزرگترین جعل مدرک تحصیلی در فضای مجازی رخ میدهد، گفت: در فضای فیزیکی جعل مدرک اتفاق نمیافتد و از سامانه مدارس اطلاعات تولید و به مدرسه دیگری در استان دیگری میرود، اما با یکپارچهسازی اقدامات جلوی این کارها گرفته شده است
اطلاعات/وزیر فرهنگ: ایران و بلغارستان ظرفیت های فرهنگی مشترکی برای همکاری دارند
ظرفیتهای علمیو فرهنگی برای همکاریهای دو جانبه میان دو کشور ایران و بلغارستان بسیار بالا است و دو کشور در حوزههای علمی، فرهنگی، آموزشی، مطبوعاتی، سینمایی و … همکاریهای خوبی میتوانند با یکدیگر داشته باشند.
به گزارش مرکز روابط عمومیو اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیصبح دیروز در دیدار با وزیر امور خارجه کشور بلغارستان که به منظور امضای برنامه مبادلات فرهنگی میان دو کشور انجام شد، با بیان این مطلب گفت: جمهوری اسلامیایران و کشور بلغارستان بیش از یک قرن است که با یکدیگر روابط نزدیک و دوستانه ای دارند و اشتراکات فرهنگی میان آنها بسیار زیاد است.
وی افزود: اشتراکات فرهنگی موضوعی است که دو ملت را به هم پیوند میدهد و در سالهای اخیر روابط دو کشور ایران و بلغارستان همواره رو به توسعه بوده و امیدوارم با توجه به توافق هسته ای صفحه جدیدی برای روابط دو کشور و دیگر کشورهای اروپایی باز شود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: ایران و بلغارستان صاحب فرهنگ و تمدن دیرینه ای هستند و این اشتراکات میان آنها منجر میشود تا در زمینههای اقتصادی، سیاسی و … نیز در جهت توسعه روابط تلاش شود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیافزود: تبادل اساتید و دانشجویان میان دو کشور، همکاریهای ادبی از جمله ترجمه کتب به زبان دو کشور، همکاری میان کتابخانههای ملی دو کشور، حفاظت از میراث فرهنگی، برگزاری نمایشگاههای آثار تجسمی، برگزاری هفتههای فرهنگی و کنفرانسها و همایشهای علمیو فرهنگی و … از جمله برنامههایی است که ایران برای همکاری مشترک با بلغارستان از آنها استقبال میکند.
وی در ادامه با اشاره به زندگی مسالمت آمیز مسلمانان و مسیحیان و سایر مذاهب در کنار هم در کشور بلغارستان، بر آمادگی ایران برای گفت و گو با رهبران دینی بلغارستان تاکید کرد.
جنتی با اشاره به خشونتهای تروریستها در دنیا افزود: خشن ترین نوع حرکتهای تروریستی را در قرن حاضر با آن موجه هستیم که حتی به آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشورها هم رحم نمیکنند و آنها را از بین میبرند.
وی گفت: برنامه مبادلات فرهنگی میان ایران و بلغارستان شامل همکاریهای مشترک در زمینههای سینمایی، هنری، برگزاری نمایشگاههای فرهنگی و هفتههای فرهنگی، برگزاری همایشها و کنفرانسهای فرهنگی و هنری، گردشگری، حفظ میراث فرهنگی و تاریخی، همکاریهای علمیو آموزشی و … است.
در ادامه این دیدار «دانیل میتوف» وزیر امور خارجه بلغارستان گفت: گسترش روابط فرهنگی و آموزشی و تبادل دانشجویان و استادان میان دو کشور امر مهمیاست که موجب پیوند و نزدیک شدن دو ملت میشود.
وی با ابزار رضایت از برگزاری نمایشگاه فرهنگی بلغارستان در فرهنگسرای نیاوران افزود: ایران و بلغارستان دارای اشتراکات فرهنگی بسیاری هستند و میتوانند همکاریهای مختلفی در این زمینه از جمله حوزههای سینمایی، رسانههای تبادل هیاتهای ترجمه کتابهای ادبی، برگزاری همایشهای علمیو فرهنگی و … با یکدیگر داشته باشند.
در پایان این دیدار برنامه مبادلات همکاری در زمینه فرهنگی، علمی، آموزشی، ورزشی و رسانههای گروهی بین جمهوری اسلامیایران و دولت جمهوری بلغارستان از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیو وزیر امور خارجه بلغارستان به امضا رسید.
در ادامه وزیر امور خارجه بلغارستان و هیات همراهش به همراه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیاز موزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیدیدن کرد.
اطلاعات/پایان سومین جشنواره بین المللی شعر اشراق
سرویس فرهنگی ، هنری : مراسم پایانی سومین جشنواره بین المللی شعرحوزه(اشراق)،ویژه شاعران حوزوی فارسی زبان دیروز در ایوان شمس برگزار شد.
به گزارش خبرنگارما، در این مراسم پس از انتشار بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد جشنواره شعر حوزه که در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۹۴ برگزار شده بود، حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ضمن سخنانی درباره جایگاه پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) گفت؛حضرت محمد( ص) جایگاهی دارد که خداوند فرمود،لو لاک ما خلقت افلاک،و حضرت امیر هم درباره شخصیت پیامبر فرمود؛ مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ اَشْرَفُ مَنْبِت، فى مَعادِنِ الْکَرامَةِ،یعنی شرافت خانوادگی او نیز اشرف همه است و درجایی دیگر درباره پیامبر فرموده است؛ طبیب دوّار،یعنی پیامبر رحمت، طبیب دلسوزی است که سراغ بیماران مىرود، اما متأسفانه امروزه ما با حرکات جاهلانه وعامدانه روبرو هستیم که با نام مبارک پیامبر اسلام (ص) همراه شده است و افرادی نام ایشان را بر پرچم سیاه خود نوشتهاند. این کار باعث میشود جهان نسبت به اسلام بدبین شود. امیدوارم روزی برسد که به چشم خود ببینیم آیین اسلام چنان که در قرآن وعده داده شده همه جهان را فرا بگیرد. همه باید بدانند که پیروزی با اسلام است.
او ادامه داد: جلسه امروز هم از نظر کیفی و هم از نظر فنی در درجه خوبی قرار دارد. باید بدانیم که شعر خیلی مهم است. کسانی که از آن کمبهره یا بیبهرهاند به نوعی محروم حساب میشوند. گاهی یک شعر کار هزاران مقاله را انجام میدهد. در اینجا باید از آقای مجاهدی برای کتابش تقدیر کنم. روزهایی بیاید که ما نباشیم اما این کتاب باشد تا صدها سال دیگر آیندگان ببینند که چنین کتابی داشتهایم. البته از من خواسته شد که یک شعر برای این مجموعه بفرستم به همین سبب یک شعر از من در این کتاب وجود دارد.
حجت الاسلام والمسلمین گلپایگانی افزود: پیش از ظهر خدمت آقا بودم و به ایشان گفتم که در جلسه امروز شرکت میکنم. ایشان از من خواستند سلامشان را به شرکتکنندگان در جلسه اختتامیه برسانم.
رئیس دفتر مقام معظم رهبری در ادامه قطعه شعری از سرودههای خود را به مناسبت میلاد پیامبر اکرم(ص) قرائت کرد که به شرح زیر است:
در آن زمان که نشانی ز نوبهار نبود
به سبزه زار گیاهی به غیر خار نبود
سکوت تلخ شب بی ستاره حاکم بود
گل امید به گلزار روزگار نبود
طنین نعره شب می فسرد روح زمان
شعاع نور امیدی به آن دیار نبود
به قتلگاه شرف خون ز دیده ها می رفت
ز ظلم بی حد و جوری که در شمار نبود
کشیده سر به فلک کاخ جور و گوش زمان
سرود نرگس غم را به انتظار نبود
سپاه شوم پلیدی به نیش خنجر شب
دریده سینه صبح و ره فرار نبود
ندای حق طلبی در طلسم بسته ظلم
غریب ماند ورا ارج و اعتبار نبود
به پای بوس بتان صف کشیده لشکر کفر
علی نبود که شب تیغ و ذوالفقار نبود
رسید قافله گل زگرد ره ناگه
در آن کویرکه یک گل به سبزه زار نبود
شمیم عطر دل انگیز گل ستان برخاست
ز دشت تفته زمانی که نوبهار نبود
امیر قافله عشق ناگهان آمد
چو نوش شهد کرامش به روزگار نبود
از آن زمان که چون خورشید آسمان سر زد
زپا فتاد سیاهی که پایدار نبود
شرار تیغ ستم سوز چون زبانه کشید
بسوخت ریشه ظلمی که در شمار نبود
رسد به اوج فلک «علویا» کلام رسول
که هر چه گفت بجز گفت کردگار نبود
در این مراسم،محمد حسنی – رییس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و رئیس جشنواره شعر حوزه – گفت: امسال این جشنواره راه بینالمللی شدن را آغاز کرد و امیدوارم استمرار پیدا کند. لازم است در ابتدا از شهدای نیجریه که غریبانه در گورهای دستهجمعی مدفون شدند یاد کنیم.او افزود: امسال برگزاری این مراسم را به انجمن شعر طلاب سپردیم و تجربه خوبی بود و امیدوارم با قوت ادامه پیدا کند.
حجت الاسلام والمسلمین سیدعبدالله حسینی – دبیر جشنواره شعر حوزه – نیز با بیان اینکه بعد از سه دهه این جشنواره نخل پرباری شده است اظهار کرد: امسال استقبال سه و نیم برابر دوره پیش است و به علت آنکه از نظر کیفی آثار نزدیک بود این دوره شاعر برگزیده نداریم.
او ادامه داد: امسال شاهد جشنواره متفاوتی هستیم. چنان که در قم، زابل و اهواز جلسات پیش جشنواره برگزار کردیم و بهجز کشف استعداد آن را پرورش هم دادیم. ۱۰۰ نفر از راهیافتگان به مرحله دوم در نشستها و جلسه اختتامیه حضور دارند.
دبیر جشنواره شعر حوزه در پایان سخنانش گفت: تا امروز عنایت مقام معظم رهبری را داشتیم. دو ماه پیش نامه درخواست دادیم و با فاصله نزدیک به ۱۰ روز با ۱۵ نفر از اعضای ستاد جشنواره با ایشان دیدار کردیم.
حجت الاسلام والمسلمین علیاکبر صادقی رشاد رئیس شورای مدیریت حوزههای علمیه استان تهران نیز در این مراسم گفت: اگر بپرسید به چه شعری شعر حوزه میگویند، باید بگویم شعری شعر حوزوی است که افراد غیرحوزوی نتوانند آن را به وجود بیاورند.
او در ادامه اظهار کرد: رسالت شاعر حوزوی این است که شعر مایهور و ماندگار بگوید.پسندیده نیست شاعر حوزوی در شعر صورتزده و احساسی گرفتار شود و خود را مانند شاعران معاصر اسیر کند. ما در شعر معاصر شعر مایه ور و ماندگار کم داریم و اگر شاعر ماندگار است، شاعر حوزوی است. نباید خودشان را به سبکها و صورتهای متاخر محدود کنند. همچنین نباید شعر احساسی بگویند زیرا شعر احساسی ماندگار نمیشود. مایه اصلی شعر طلاب، معنویت است.در طول تاریخ اگر شعر مایه وری ماندگار شده است،شاعرش حکیم حوزوی بوده یا سابقه حوزوی داشته است.
رشاد تصریح کرد: شعر به مثابه یک ابزار در دست طلبه است. شعر به خودی خود اصالت ندارد و صاحب شأن نیست. باید از آن در راه رسالت نبوی استفاده کرد. نباید در شعر متوقف شویم. باید از این نعمت برای ادبیات دینی استفاده کنیم.
او بیان کرد: طلبه بایدنظریه ادبی، فلسفی و ادبی اسلامی را تدوین کند. باید نظریه ادبی اسلامی و انقلابی داشته باشیم که نداریم. ۳۷ سال از انقلاب گذشته است اما ما چه کردهایم؟ طلبهها و اصحاب رسانه باید نظریه ادبی هنری بیافرینند اما از سایر جاها نظریههای ادبی به دانشگاه ما سرازیر میشود.
رئیس شورای مدیریت حوزههای علمیه استان تهران در پایان سخنانش گفت: حضرت آقا در گفتههایشان فرمودهاند شعر نباید به مشغله تبدیل شود و باید تنها به شاعر بودن رضا دهیم. میبینیم که برخی طلاب خوشفکر که به وادی شعر آمدند از حوزه خارج شدند. یعنی از طلبگی بازماندند.من معتقدم که طلبه صالح اگر از طلبگی خارج شده است،اخراج شده است نه اینکه خارج شده باشد.به هرحال گاهی شعر تبدیل به آفت می شود. کار اصلی طلبه کسب علم و تدوین نظریه است. البته ظرایف روحی و هنری موهبت الهی محسوب میشود اما نباید درگیر موهبت شویم و از رسالت اصلی غافل بمانیم.
حجت الاسلام والمسلمین میثم امرودی معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران هم در سخنانی گفت: موثرترین، عمیقترین و دقیقترین فعالیت برای گسترش شیعه توسط روحانیت انجام شد. ایثار علما و خون علمای شهید، شیعه را بیمه کرده است.
او همچنین افزود: هرجا که طلبهای قدرتمند است اوج دین را میبینیم. متاسفانه مطلع شدم که دبیر جمعیت مسلمان نیجریه که سه پسرش را پیشتر به اسلام هدیه داده بود دو پسر دیگرش را هم در این راه داده است، همچنین حسینیه بقیه الله را با خاک یکسان کردند. اما تا طلبه ایثارگر هست، شاهد ساختن حسینهها و قدرتمندتر شدن شیعه خواهیم بود.
امرودی در پایان سخنان خود گفت: امام (ره) جمله زیبایی دارد که میگوید هر کلمهای که از زبان خارج میشود تا قیامت همچون موجی تأثیر خود را خواهد گذاشت. درست است شعر ابزار است اما چه ابزاری؟ همه ما این جمله را شنیدهایم که مادران شهیدان میگویند مگر خون پسر من رنگینتر از علیاکبر (ع) است؟ همین جمله میتواند شهیدپرور باشد. گاهی یک شعر و یا جمله باعث میشود تغییرات خوبی صورت بگیرد.
سپس محمدعلی مجاهدی مولف کتاب «تذکرةالاشراق»،در ابتدای سخن خود گفت؛من با سخن جناب رشاد درباره اینکه شعر دینی هویت اش را مدیون قشر خاصی باشد مخالفم.حکما،عرفا،بزرگان حوزه و ودانشگاه و سایر علما در این عرصه حضور چشمگیری داشتند.
وی در سخنان خود اظهار کرد: کتاب«تذکرهالاشراق»، ۳۶۰ زندگینامه و برگزیده آثار از شاعران حوزوی است که در سه بخش سده ۵ تا ۱۲، سده ۱۳ و ۱۴ و سده حاضر نوشته شده و شعرهای شاخص بزرگان شعر فارسی و آیینی در آن آمده است.
او بیان کرد: ما قلههای بزرگی همچون میرداماد، میرفندرسکی و فیاض لاهیجی را داریم اما بزرگان دیگری نیز هستند که خیلی شناختهشده نیستند. امیدوارم این کتاب مورد عنایت اهالی ادب و مردم شیعه قرار بگیرد.
کتاب «تذکرهالاشراق» با حضور محمدی گلپایگانی، واعظی، حسنی و سیدعباس صالحی ،معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی شد.
همچنین علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه حضورش در این جمع لطف برگزارکنندگان است، گفت: علت حضورم در این مراسم را نمیفهمم و آن را تنها لطفی میدانم که نصیب من شده است. من به گفته آقای گلپایگانی جزو محرومین هستم و از شعر سررشته ندارم. البته صحبت کردن در جمع بزرگان هم سخت است و من تنها برای عرض ارادت اینجا هستم.
جنتی بیان کرد: این جشنواره همانطور که مستحضرید نام اشراق را دارد، سهروردی نیز ترویجکننده فرهنگ اشراق است. شیخ اشراق معتقد بود همه موجودات از نور به وجود میآیند و انوارشان به یکدیگر میتابد. وی معتقد بود هرچیزی که در جهان است از نور به وجود آمده و انسان هم از این قاعده مستثنا نیست. خداوند بالاترین نورهاست و هرچه در دنیا متجلی میشود از اوست. اوست که کالبد انسان را به نور خود روشن میکند و راه انسان را روشن میکند. شاعر و هنرمند تا به نور خدا آراسته نشود قریحه شاعری پیدا نمیکند، شعر در سینه شاعر و نظم در زبان او نمیآید.او همچنین اظهار کرد: شعر حوزوی شعر هویتگراست و به امید یافتن حقیقت در جست وجوی حقیقت موعود است. این شعر به شرطی دینی است که خداوند منابع الهی را به او بدهد. دین سرشار از مضامینی است که میتواند دستمایه شعر قرار بگیرد. شعر دینی پویاست و مدام حرف نو دارد و اشارهاش به سمت عالم برین و بیکران هستی است. آن زمانی که مظهر بروز هنر تنها شعر بود شاعران ایرانی مفاهیم معرفتی را با واژگان موزون به آثار ماندگار تبدیل میکردند.
وزیر ارشاد ادامه داد: زمانی که آیین اسلام به ایران رسید ذهن شاعران روشن و ذوقشان شکفته شد و شعر با شعور آمیخته شد. زبان شعر صریحتر، آهنگینتر و ماندگارتر شد. کافی است به دیوان شاعران سر بزنیم و آنها را تورق کنیم. در اول همه دیوانها حمد و ثنای خداوند و پیامبر (ص) و ائمه (ع) را خواهیم دید. گاهی کل دیوان به این اتفاق اختصاص مییابد. ما ایرانیان ملت شعردوستی هستیم. شعر برای ما ایرانیان بیانگر زندگی، اسطوره و تاریخ است. ما با شعر پا به عالم خاکی میگذاریم و شاعرانه میمیریم. زندگی ایرانیان نمایانگر شعر و دلدادگی است که خداوند است.
جنتی همچنین درباره شعر حوزوی گفت: شعر حوزوی دغدغه آیینی و اجتماعی دارد و این دغدغهها در شعر حوزوی موج میزند. اشعار شاعرانه حوزوی درگیر مسائل سطحینگر عشق نشده است. نهال جشنواره بینالمللی شعر حوزه که سه دهه از کاشته شدن آن میگذرد امسال در تهران به درخت پرثمری تبدیل شده که ادامه این مسیر بشارت بازگشت شعر آیینی به جایگاه اصلی خود است.
در این مراسم جوایز با حضور حجت الاسلام والمسلمین صادقی رشاد ، حجت الاسلام والمسلمین امرودی ، سیدمحمود دعایی و علیرضا قزوه اهدا شد و برگزیدگان به این شرح معرفی شدند:
بخش شعر کلاسیک:حسن بیاتانی – محمدحسین انصارینژاد (مشترکا اول) ر محمدمهدی خان محمدی و سیدسلمان علوی گنابادی (مشترکا دوم) ر زهرا حسینزاده (سوم)
بخش شعر نو:سیدمهدی موسوی – حمیدرضا فاضلی – مبینا مقدسی
بخش شعر کودک و نوجوان: سیدمهدی موسوی – طیبه رضوانی – سعید عسکری
تقدیریها:طیبه عباسی، ریحانه ابوترابی زارچی، رضا حاجحسینی، سعید مبشر، محمد میرزایی، سیدابوالفضل مبارز، سیداحمد حسینی شهریار از پاکستان، محمدعلی والتمن از اتریش، سمیه زارع و آرش محبوبزاده.
ایران/نماینده سازمان ملل در ایران:
ایران شبیه یک گالری هنری است
گری لوئیس نماینده سازمان ملل در ایران معتقد است، هنر ایران بسیار غنی است و ادامه همان هنر قدیمی است که امروز میتوانیم در آثار باستانی و تاریخی کشور شما ببینیم. هنر ایران بسیار شاعرانه است و این شاعرانگی را در تمام بخشها میتوان دید. گری لوئیس نماینده سازمان ملل در ایران در گفت و گو با خبر آنلاین درباره هنر ایران و تأثیر آن برجامعه امروز گفت: هنر امروز ایران دنبالهای از هنر و فرهنگ قدیم ایران است که میشود در گالریهای شهر دید. در واقع همان فرهنگ و هنر ایران به شکلی تاریخی است که در ادامه فرهنگ غنی تاریخ ایران از دوره ایلامیها، هخامنشیان، پارتیها و... شروع شده و تبلور یافته و در ادامه آن هنر مدرن و معاصر ایران را شکل داده است. معتقدم که همه اینها به هم وصل هستند و برای من بسیار جالب است که هنر ایران خود را به شکلی شاعرانه در تمام اعصار نشان میدهد. لوئیس درباره میزان آشنایی خود با فضاهای هنری ایران اظهار کرد: به نظرم کل ایران شبیه یک گالری هنری است. با مقایسه این را به شما میگویم که چرا ایران را اینگونه میبینم: من از کشوری میآیم که تنها 400 سال قدمت دارد (کشور باربادوس در امریکای جنوبی) اما کشور شما هزاران سال از عمرش میگذرد.
ایران/در نشست خبری طرح «زمین مقدس» عنوان شد
جامعه هنری باید محیط زیست را به عنوان یک دغدغه بزرگ مطرح کند
سیدمحسن روحانی مدیر طرح «زمین مقدس» در نشست خبری تبیین سلسله کنسرتهای این طرح که ظهر دیروز ۳۰ آذرماه در مؤسسه فرهنگی- هنری جهاناندیش مهر جوان برگزار شد گفت: این روزها همه مردم از جامعه هنری گرفته تا جامعه ورزشی دغدغه محیط زیست دارند و خوب میدانند معضل بزرگی طی ماههای اخیر گریبانگیر همه مردم شده به طوری که زندگی را برای آنها سخت کرده است.
وی افزود: متولیان سیاسی بویژه مسئولان دولتی ما در حوزه محیطزیست وظایف خود را انجام میدهند، اما لازم است که جامعه هنری با زبان لطیف هنر تلنگری به فضای عمومی جامعه بزند که ماجرای محیط زیست به عنوان یک دغدغه بزرگ مطرح شود. ما در شرایطی این نشست را برگزار میکنیم که هر کدام از ما روزانه ۵۰۰ گرم زباله تولید میکنیم؛ چرا که هنوز تفکیک زباله تر و خشک به ما آموزش داده نشده است. ما امروز جزو ۷ کشور اول تولید گازهای گلخانهای هستیم که اگر تحریم سیاسی هم نبودیم، به جهت همین یک شرط با سختترین تحریمها مواجه میشدیم. وی افزود: در این کنسرت که طی روزهای پنجم و ششم دی ماه در تالار وحدت تهران برگزار میشود، ۱۳ قطعه در قالب روایتهای مختلف و بهم پیوسته که با ویدئو آرتهایی همراه است توسط گروه کر «نامیرا» به سرپرستی فرهاد هراتی تقدیم مخاطبان خواهد شد.
مدیر طرح «زمین مقدس» در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به فضای ویژهای که برای این کنسرت در نظر گرفته شده است، توضیح داد: دعوت از مسئولان عالی رتبه سیاسی، نماینده سازمان ملل در ایران و تعدادی از سفرای کشورهای خارجی از جمله برنامههایی است که ما در این کنسرت در نظر گرفتهایم و با توجه به فرارسیدن تعطیلات سال نو میلادی این عزیزان به ما قول دادند تا در مراسم حضور داشته باشند. هراتی ادامه داد: خانم ابتکار به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط زیست یک ساعت وقت گذاشت و به تمرین ما آمد و در طول این یک ساعتی که ما از حضور وی بهرهمند شدیم، مشاهده کردیم که لحظهای چشم از فضای کار برنداشت و حرفهای خوبی به ما زد که انگیزه ما را برای کار مضاعف کرد.
ایران/اُفت اعتماد مردم نسبت به واقعنمایی صداوسیما
کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند به طرز معناداری نظر منفیتری نسبت به انعکاس واقعیت در صدا و سیما دارند
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) وابسته به جهاددانشگاهی در یکی از آخرین نظرسنجیهای ملی خود در اوایل ماه جاری(آذرماه 1394) به بررسی اعتماد مردم به رسانههای مختلف پرداخت. این طرح ملی در مناطق مختلف کشور شامل مراکر استان ها، شهرهای درجه 2 و روستاها با حجم نمونه 4390 نفر به شیوه نمونهگیری چند مرحلهای انجام گرفته است.
در ابتدا به بررسی دیدگاه مردم در خصوص رسانه ملی پرداخته شد و سؤالی با این مضمون که «به نظر شما صدا و سیما تا چه حد واقعیت جامعه را منعکس میکند» پرسیده شد. نتایج نظرسنجی حاکی از آن است که 29 درصد مردم کشور معتقدند صدا و سیما تا حد زیادی واقعیت جامعه را منعکس میکند و در مقابل 40 درصد مردم معتقدند صدا و سیما واقعیت جامعه را به میزان کم منعکس میکند. 30 درصد نیز نظر بینابین داشتهاند. میانگین ارزیابی مردم کشور از انعکاس واقعیت توسط صدا و سیما بر روی طیف صفر تا 100 برابر با 45 است که پایین تر از نقطه متوسط طیف قرار گرفته است. نتایج نظرسنجی ایسپا نشان میدهد کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند به طرز معناداری نظر منفی تری نسبت به انعکاس واقعیت در صدا و سیما دارند، به این ترتیب که 32 درصد افراد دارای تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم و 25 درصد افراد دارای تحصیلات دانشگاهی معتقدند صدا و سیما به میزان زیادی واقعیت جامعه را منعکس میکند. نتایج نشان میدهد صدا و سیما در جلب اعتماد جوانان موفق عمل نکرده چرا که 23 درصد جوانان 18 تا 29 ساله کشور معتقد به انعکاس واقعیت توسط صدا و سیما هستند و این میزان برای گروه سنی میانسال (30 تا 49 ساله) برابر با 29 درصد و برای گروه سنی بالای 50 سال برابر با 39 درصد است.
اما نتایج مربوط به این سؤال در شهر تهران متفاوت است، به این ترتیب که 23 درصد مردم شهر تهران صدا و سیما را در انعکاس واقعیت جامعه موفق دانسته و معتقدند صدا و سیما به میزان زیاد واقعیت جامعه را منعکس میکند و در مقابل 49 درصد مردم نظر عکس داشته و معتقدند صدا و سیما واقعیت را به میزان کمی منعکس میکند. حدود 28 درصد نیز نظر بینابین داشتهاند. میانگین ارزیابی مردم تهران از انعکاس واقعیت توسط صدا و سیما از 100 برابر با 40 است که در مجموع نشان میدهد از نظر مردم تهران انعکاس واقعیت در صدا و سیما کمتر از حد متوسط است. 25 درصد کسانی که تحصیلات دیپلم و کمتر از دیپلم دارند و 20 درصد کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند معتقدند صدا و سیما به میزان زیادی واقعیت جامعه را منعکس میکند. حدود 17 درصد جوانان 18 تا 29 ساله تهرانی، 20 درصد افراد 30 تا 49 ساله تهرانی و 33 درصد افراد 50 سال به بالا در شهر تهران معتقدند صدا و سیما به میزان زیادی واقعیت جامعه را منعکس میکند.
بررسی روند اعتماد مردم شهر تهران به صدا و سیما از سال 1389 تاکنون قابل تأمل است. در نظرسنجی ایسپا در سال 1389، حدود 35 درصد مردم شهر تهران گفته بودند به صدا و سیما نسبت به سایر رسانهها اعتماد بیشتری دارند. دو سال بعد یعنی در سال 1391، میزان اعتماد به صدا و سیما در بین شهروندان تهرانی به حدود 47 درصد افزایش یافت و مجدداً پس از سه سال این میزان اعتماد کاهش پیدا کرده و به 36 درصد تنزل کرده است.
ایران/علی مرادخانی در دومین جلسه ستاد صیانت از حقوق شهروندی و حریم امنیت عمومی مطرح کرد
در ارشاد سعی کردیم راهها را برای مردم کوتاه کنیم
دومین
جلسه ستاد صیانت از حقوق شهروندی و حریم امنیت عمومی در سال 94 روز یکشنبه 29
آذرماه در معاونت هنری وزارت ارشاد برگزار شد. حجتالاسلاموالمسلمین مهدی سیف
جمالی، در ابتدای این جلسه با بیان اینکه ستاد بازرسی وزارت کشور در 4 ماه گذشته
با همه بخشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ارتباط بوده است، افزود: وزارت
ارشاد منحصر به ساختمان وزارتخانه و شهر تهران نیست، بلکه در تمام کشور فعالیت
دارد و ما از همه استانها درخواست کردیم که فعالیتهای خود را همراه با گزارش
مکتوب و تصویری به ما منعکس کنند. سیف جمالی افزود: تا به حال 19 استان فعالیتهای
خود را در زمینه حقوق شهروندی و عفاف و حجاب به ما ارائه دادند و تا پایان سال
گزارش استانهای دیگر هم به دست ما خواهد رسید. بر اساس این گزارشها به نظر میرسد
آنچه در وزارت ارشاد با نگاه حقوق شهروندی و عفاف و حجاب انجام شده است نتایج مثبت
و ارزشمندی خواهد داشت. پس از آن علی مرادخانی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد
اسلامی گفت: با توجه به نکات مطرح شده به نظر میرسد ابتدا باید بین دو گرایش عفاف
و حجاب و حقوق شهروندی به یک جمعبندی مشترک برسیم تا بتوانیم این دو را در کنار
هم بررسی کنیم، چون دو موضوع متفاوت را نمیتوان در یک ترازو قرار داد.
مرادخانی افزود: تفاوت وزارت ارشاد با سایر وزارتخانهها این است که بخشی از فعالیت ما مربوط به خودمان است و بخش دیگر آن به کارکرد ما مربوط میشود. در حوزه سینما، موسیقی، تئاتر، تجسمی و... میتوانیم مفاهیم مورد نظر خود را ترویج دهیم و به عنوان مثال نحوه پوشش مجری یک برنامه میتواند عامل تبلیغی در موضوع عفاف و حجاب باشد. بنابراین آنچه در این وزارتخانه انجام میشود میتواند در سایر نهادها نیز تأثیرگذار باشد. او با اشاره به موضوع حقوق شهروندی گفت: ما در این وزارتخانه سعی کردیم راهها را برای مردم کوتاه کنیم. به عنوان مثال افراد برای دریافت مجوز مؤسسات تک منظوره، انتشار کتاب، آثار موسیقی و... قبلاً باید مدتها منتظر میماندند، اما حالا این کار در یک ماه انجام میشود. با آماده کردن زیرساختها میتوان به انجام کارها سرعت بخشید و بخش نظارت باید به این زیرساختها توجه کند تا مردم بتوانند حداکثر استفاده را ببرند. عفت شریعتی، مشاور وزیر ارشاد در امور بانوان نیز گفت: وزارت ارشاد مجموعه متنوعی است که ما تلاش داریم در جهت اهداف صیانت از حقوق شهروندی و عفاف و حجاب اقدامهای مناسبی در آن انجام دهیم و در موضوع عفاف و حجاب برنامههای بسیار خوبی در دست است. پروین داداندیش مشاور وزیرارشاد در امور زنان و خانواده هم در این نشست گفت: حقوق شهروندی یک مجموعه متقابل بین مردم و حاکمان است و علاوه بر آنچه دولت وظیفه دارد برای رفاه و آسایش مردم انجام دهد، مردم هم وظایفی بر عهده دارند. نقش وزارت ارشاد در این زمینه بسیار پررنگ است و میتواند مردم را آموزش دهد.
جام جم/گفتوگو با «سهراب پورناظری» درباره آلبوم «خدوندان اسرار»
برخی ما را «داعش موسیقی» خطاب قرار دادند
موسیقی ایرانی در روزگار کنونی نمایندههای شناختهشدهای دارد که درحال ارایه فضاهای جدید و ظرایف کمتر پرداختهشده هستند. آنها با هر اثری که ارایه میدهند مورد انتقاد عدهای از مخالفان قرار میگیرند. با این وجود اما در مسیری که برای پیمودن برگزیدهاند، ثابت قدم هستند. سهراب پورناظری یکی از همین موزیسینهاست. او به همراه برادرش تهمورس پورناظری بخشی از موسیقی ایران را نمایندگی میکنند که اهل خرقعادت و ساختارشکنی است.
تصویر برخی ما را «داعش موسیقی» خطاب قرار دادند
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از موسیقی ایرانیان ، سهراب پورناظری پس از ارایه آلبوم «آرایش غلیظ» که درواقع موسیقی فیلمی با همین نام به کارگردانی سعید نعمتالله بود، آلبوم دیگری را روانه بازار کرده که باز هم خوانندگیاش را همایون شجریان به عهده دارد. این دو نام چند سالی است در کنار هم درحال ارایه آثاری هستند که توانسته با بسیاری از مخاطبان موسیقی در ایران ارتباط برقرار کند. در ادامه با سهراب پورناظری را بخوانید.
– فلسفه نامگذاری این آلبوم چه بود و منظور از خداوندان اسرار در این کار چیست؟
برگرفته از شعر حضرت «مولوی» است؛ اما میتوان اینگونه تعبیر کرد که شاعران بزرگ سرزمین ایران یعنی مولوی، حافظ و خیام به عنوان خداوندان اسرار هستند.
– به نظر میرسد استفاده اشعار خیام نسبت به مولانا و حافظ در آثار شما متاخرتر است…
بله. ارتباط من با خیام به دهه اخیر باز میگردد.
– از طرف دیگر به نظر میرسد بار معنایی و حسی اشعار مولانا، حافظ و خیام در این آلبوم با هم مشابهاتی دارد. آیا بهره گیری از این سه شاعر آن هم اشعاری که به نظر با هم ارتباط دارند، به شکل عمدی صورت گرفت؟
دقیقا همینطور بوده است.
– تلفیق شعر و موسیقی از نظر شما چه قدر اهمیت دارد؟ این سئوال را از آن جهت مطرح کردم که در یکی دو قسمت از آلبوم تلفیق شعر و موسیقی را میبینیم. مثل شعر از خون جوانان وطن لاله دمیده که عارف در آن این تلفیق را انجام داده و احتمالا همه این تصنیف را شنیدهاند…
البته من هم ممکن است نسبت به تلفیق عارف انتقاد داشته باشم اما فکر میکنم انتقاد در مورد کار او درست نیست. چون اولا باید کار عارف را با شرایط زمانهای که در آن زندگی میکرده، بسنجیم و دوما او با این تصنیف به منظور نهایی هر موزیسینی که شنیده شدن کار است، رسیده. در مورد آلبوم خدواندان اسرار باید توضیحی بدهم. طبیعتا آهنگسازی که با شعر ارتباط دارد، بیان شعر برایش مهم است. مثلا در قطعه خداوندان اسرار واژه چرخ دوار را با ملودی هماهنگ کردهایم طوری که این حس به مخاطب داده شود که چرخ در حال گشتن است. البته باید بگویم که شعر در جان من مینشیند و در اصطلاح من با شعر زندگی کردم. بیش از هر هنری با شعر سرو کار دارم. طبیعتا این وضع باید در کار من رعایت شود و اتفاقی نیفتد که در ذوقم بخورد. شاید اگر اکثر آثار موسیقایی را بشنوم چنین ایرادهایی را بتوانم در آنها بیابم اما مثلا در عبارت «جانا چه گویم» تعمدا نخواستم که ملودی را که در بیت قبل شکل گرفته تغییر دهم. خواننده در این قسمت ناچار است بگوید: جانا چه گو یم؟ شر ح ف را غت. من اینجا مجبورم شعر را فدای ملودی کنم. چون اولا اثرگذاری ملودی خیلی بیشتر است و دوما این مورد آن قدر بد نیست که ذهن شنونده را به هم بریزد؛ اما از خو ن جوااا نان در تصنیف عارف این حالت را ندارد و میتواند اصلا مخاطب را به هم بریزد. من اگر یک ملودی زیبا بسازم این ملودی در بیت اول نشسته، ممکن است در بیت دوم تلفیق عوض شده باشد اما من ملودی را عوض نمیکنم و اولویت را به ملودی زیبا میدهم البته ملودیای که به شعر آسیب نزند.
– چرا شما به عنوان یکی از شناخته شدهترین آهنگسازانی که با فرهنگ تنبور آشنایی دارید، تلاش نکردهاید از تحریرهای موسیقی تنبور بیشتر استفاده کنید؟
تاکید میکنم که من نخواستم اثرم را بر اساس موسیقی تنبور بسازم. این آلبوم یک گرته برداری از موسیقی مبتنی بر تنبور آن هم در برخی قطعات بوده است. من اطمینان دارم که خوانش «همایون شجریان» در آثار آهنگسازی شدهٔ من و تهمورس منحصر به این آثار است.
– اما آواز در این کارها بسیار مشابه است.
طبیعی است. چون ذهن من و تهمورس در یک بستر پرورش پیدا کرده است. کارهایی که ما انجام دادهایم، المانهای خاص خودش را دارد. به عنوان مثال در کار «بر سماع تنبور» با صدای علیرضا قربانی جلوه دیگری از صدای این خواننده ظهور پیدا میکند.
– اما اجرای آواز سهراب پورناظری با گروه شمس تفاوتهای زیادی نسبت به لحن آوازی همایون شجریان دارد…
قطعا. هیچگاه نخواستهام خواننده کار که در این آلبوم همایون شجریان است، از کاراکتر خودش فاصله بگیرد. در حالی که میدانم توانایی های همایون عزیز چقدر بالاست و تا چه اندازه میتواند آثار متفاوتی را ارایه دهد؛ اما تاکید میکنم کاراکتر اصلی خواننده نباید زیر سئوال برود، با این وجود گاهی الگویی را که مد نظر دارم با خواننده در میان میگذارم. در کار بر سماع تنبور آنجا که علیرضا قربانی از نتهای بم استفاده میکند، فضای صدایش به آثار پدر من و شهرام ناظری شباهت پیدا میکند.
– منظور من این نیست که همایون شجریان از کاراکتر اصلی خودش فاصله بگیرد. مسئله این است که در موسیقی ردیفی معمولا تحریرها بالا رونده است اما در موسیقی تنبور تحریرها عموما به صورت درجا یا گاهی پایین رونده است. چرا همایون سعی نکرده این نوع خوانش را ارائه دهد که لااقل با حال و هوای موسیقی تنبور نزدیکی داشته باشد؟
این اتفاق افتاده است. مثلا در آن بیت از خیام که میگوید: ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست فضا و تحریرهای خوانش همایون عزیز مربوط به ساروخانی است بعد از آن یک کلام حقانی در جواب میآید. من تا همین اندازه را میخواستم و تمایل نداشتم که ساز به عنوان یک ابزار انحصاری در دست من باشد. اگر قرار باشد روزی من پروژهای در موسیقی تنبور داشته باشم، هیچ وقت از یک خواننده شهری برای کار استفاده نمیکنم. چرا باید من خواننده ا را به درد سر بیاندازم و در نهایت خودم هم به منظوری که میخواهم، نرسم؟ اگر قرار به چنین کاری شد خوانندهای مربوط به منطقه را دعوت میکنم. چون هر قدر یک خواننده موسیقی دستگاهی و ردیفی ایرانی بخواهد خودش را به موسیقی تنبور نزدیک کند باز نمیتواند به اندازه خواننده متخصص تنبور کار را در آورد. اساسا رسالت خوانندههای ردیفی این نیست. قرار نیست همایون شجریان خواننده مقامخوان تنبور باشد.
– وقتی به کار عبدالقادر مراغهای گوش میدهیم معلوم است که تحریرها برای یک خواننده شهری نامانوس است اما شجریان آنها را از کار در آورده. به نظر میرسد همایون شجریان فاکتورهای صدایی برای این خوانش را دارد…
کاملا درست است. اما باز هم میگویم هدف در این اثر این طور خوانش نبوده ما حتی نمیخواستیم تحریرهای غیر معمولی بشنویم. ارایهٔ موسیقی تخصصی برای من کار سادهای است. اما این نکته نباید فراموش شود که ما باید کاری انجام دهیم که قابل شنیدن باشد.
– به نظر میرسد استفاده از حال و هوای موسیقی تنبور در این آلبوم به صورت زینتی صورت گرفته است…
بله. در اصفهانی که اول کار خوانده میشود، فواصل موسیقی تنبور مد نظر قرار گرفته. چون اصفهانی که قرار است با تنبور اجرا شود با اصفهانی که در ردیف است، فرق دارد. به همین دلیل مداوما با هم تمرین میکردیم که به سمت اصفهان در ردیف نرویم.
– وقتی مخاطبان جدی موسیقی پورناظریها قرار است در مورد کار سهراب اظهار نظر کنند دو مشخصه تکنیک و سرعت را برای معرفی کارش بیان میکنند. اگر قرار باشد خود شما در مورد سهراب پورناظری نظر دهید، چه خواهید گفت؟
من هم با این دو شاخصه موافقم. البته وقتی در حال اجرا هستم به دنبال سرعت در کارم نیستم اما بعدا که کار را میشنوم سرعت کارم را میبینم و فکر میکنم جاهایی از کار به لحاظ تکنیکی قابل تامل است. در عین حال احساس میکنم تا امروز آن طور که باید و شاید موسیقیام شنیده نشده به خصوص در مواردی که فکر میکنم تخصص دارم مثل بداهه نوازی روی موسیقی تنبور یا ملودیپردازی و بداهه نوازی در موسیقی سنتی. این موارد دیگر چندان برای مردم جذاب نیست. به عنوان مثال انتظار عکسالعمل بیشتری نسبت به ساز و آواز خداوندان اسرار داشتم.
– منظورتان کدام ساز و آواز است؟
تراک یک و دو از آلبوم خداوندان اسرار.
– البته باید کمی برای شنیده شدن این کار فرصت بدهیم…
تجربه به من این را میگوید. امروز اگر در مورد سهراب پورناظری سئوال شود ممکن است بگویند نوازندهٔ با سرعتی است، نوازنده خوبی است یا اینکه نوازنده بدی است. هیچ کس در مورد گردش ملودی در یک مقام خاص یا فضای موسیقایی کار چیزی نمیگوید. به گمانم این موارد تخصص من است و چیزی است که سعی کردهام از پدرم یاد بگیرم. من یاد گرفتهام که به اصطلاح شیره ملودی را بکشم. حتی در تنظیماتی که مربوط به آلبوم خداوندان اسرار است من میتوانم خیلی تکنیکیتر کار را انجام دهم. اما اینکه شما بتوانید وارد عمق شوید و جانمایه ملودی که میسازید را در بیاورید، هنر است. درست مثل اثری که بتهوون خلق میکند و همهاش واریاسیون است. این هنر است. کاری که جلیل شهناز در یک مقام و گوشه مینوازد، هنر است. من مجبورم الان خودم همه این موارد را توضیح دهم. تا امروز پیش نیامده که یک نفر بیاید و با دیدن سه شب از کنسرتهایم بگوید: «ما دیدیم که هر بار در اجرا یک اتفاق صد در صد متفاوت در حال اجرا است.» این اتفاقات متفاوت در ابتدا برای خود من ترسناک بود. چون هر بار که روی صحنه میآمدم کار را از جایی شروع میکردم که شب قبل از آنجا شروع نشده بود. نمیخواستم اجرایم تکرار شب قبل باشد. شاید گاهی اصلا به یاد نمیآوردم که شب قبل چه مسیری را رفتم. این توانایی به هنرمند اجازه حرکت در مسیر بداهه را به بهترین نحو میهد. با استفاده از این توانایی است که میتوان در موسیقی لحظات درخشانی را فراهم آورد. نظر شخصی من اگر قرار باشد خاصیتی را در موسیقی سهراب پورناظری برشمریم، همین است. در آرایش غلیظ صحبتهای زیادی شد اما کسی در مورد گردش ملودی کار صحبت نکرد. گردشی که از موسیقی کردی و موسیقی ردیف بهرههای زیادی برده بود. به نظر من این نکته میتوانست مورد بحث قرار گیرد.
– تهمورس در مورد پرفورمنس تهمورس و ما راه خوبی را انتخاب کرد و در مواجهه با این سئوال که آیا تکلیف مخاطب را روشن میکند یا خیر گفت نه. اگر این مسیر برای آرایش غلیظ نیز انتخاب میشد شاید دیگر در موردش چنین صحبتهایی نمیشد…
من در کنفرانس مطبوعاتی آرایش غلیظ به دوستان مطبوعاتی گفتم که کاری که ما انجام دادیم، اصلا موسیقی راک نیست. در آن جلسه گفتم اگر قرار باشد کاری را در موسیقی راک انجام دهم اصلا این مسیر را نخواهم رفت بلکه کسی که این موسیقی را به خوبی بشناسد، پیدا میکنم و از او میخواهم ملودیم را تنظیم کند. استفاده از سازهای غیر ایرانی در آرایش غلیظ فقط یک امتحان بود. البته این خوب است که بعد از انجام چنین کارهایی همه میخواهند نظرشان را بگویند و آنچه از شنیدن کار احساس کردهاند، مطرح کنند. توقع من این است که در کنار بحثهایی که در حاشیه کار پیش میآید، اثر هم دیده شود. من گفته بودم در آرایش غلیظ با سازهای ایرانی به نتیجه نرسیدم در نتیجه این طیف صدایی را جایگزین کردم. دوستان اگر کمی تحقیق کنند خواهند فهمید که از ابتدا نه ما چنین هدفی داشتیم و نه اصلا این کار (ساخت موسیقی راک) را انجام دادهایم. استفاده از درامز به جای دف، گیتار بیس به جای عود، گیتار الکتریک به جای کمانچه جایگزینهایی بوده که در آرایش غلیظ انجام شده. البته من در این مورد که این کار جواب داده یا نداده، بحثی ندارم. این اقدام فقط یک تجربه بوده. اما برخی از دوستان در مورد این حرکت چنان ایراد میگیرند که نکاتی را به من یادآوری میکنند. من در مواجهه با چنین واکنشهایی میفهمم که عرصه آنچنان تنگ است و به قدری کمبود تریبون و فضا برای صحبت کردن هنرمندان وجود دارد که برای عرضه کردن اندیشه شخصیشان مجبورند از این ابزارها استفاده کنند. در پس انتشار کارهای این چنینی موجی راه میافتند و بعضی از دوستان سعی میکنند با سوار شدن بر این موج نظرات خودشان را مطرح کنند. از دیدگاه من این مسر چندان جالب و درست نیست. اما کاش میآمدند و کار را بررسی میکردند. در این کار اتفاقات ملودیک جالبی افتاد. به لحاظ ریتمیک این کار قابل بحث است. کاش میگفتند که ترک دو این آلبوم بود که باعث شد مردم پس از ۲۰سال آواز بشنوند. چرا کسی در مورد این قطعه آوازی حرف نمیزند؟
– کسانی که در مورد این قطعه آوازی صحبت کرده بودند روزنامه نگاران یا هنرمندان بودند؟ نکند ما برای فهمیدن نظر مخاطب باید به خانههای مردم برویم و در مورد ترکهای مختلف آلبومهای متفاوت سرشماری و نظر سنجی کنیم؟
من در مورد چیزهایی که خواندم صحبت کردم. فضای ژورنالیست در آن دوره این طور بود که برخی می-گفتند این دو هنرمندن که پدرانشان بزرگان موسیقی بودند چرا این کار را انجام دادند. عدهای گفتند موسیقی ایرانی را نجات دادید و برخی ما را با عنوان داعش موسیقی مورد خطاب قرار دادند.
– هر چند به عنوان یک جریان نمیتوانیم نهضتی تحت عنوان تحلیل موسیقایی نام ببریم اما نمی-توان گفت که هیچ تحلیلی در موسیقی ما اتفاق نمیافتد…
بهتر است یک مثال کاربردی برای شما بیاورم. تحلیل در مورد یک اثر موسیقایی باید جزء جزء آن اثر را مورد بحث قرار دهد، به عنوان مثال در ساز و آواز «خداوندان اسرار» باید در مورد فرم نوازندگی و جواب آوازها تامل کرد. نحوه برخورد همایون شجریان با شعر جای تفکر دارد. در دو غزلی که همایون عزیز در این کار اجرا کرده برخوردی با شعر اتفاق میافتد که با کارهای قبلی کاملا متفاوت است. این نکات مغفول مانده و کاری هم نمیشود کرد. من نمیتوانم شنونده را مجبور کنم که این کار را باید این طور شنید. برخورد من موزیسین با کارهایی که میشنوم با واکنش دیگران کمی متفاوت است. اگر کاری را در حوزه تنبور بشنوم سعی میکنم به کار دقت کنم تا متوجه شوم مضراب گذاریها چگونه اتفاق افتاده. گاهی یک نوازنده برای استفاده از پردازش یک ملودی ممکن است از ده جای کاسه ساز استفاده کند. این استفاده است که از نظر من هنر نوازنده را نشان میدهد. این دید را میتوان در مورد خوانش یک خواننده هم داشت. آقای شجریان وقتی در اوج میخواند از کجای حنجرهاش استفاده میکند که شبیه اوج کس دیگری نمیشود. البته همان طور که فضای موسیقی حرفهای ما خیلی فقیر است، طبیعی است که فضای نقد این موسیقی هم فقیر باشد.
– استفاده از آزاد میرزاپور که ساز تخصصیاش تار است به عنوان نوازنده عود در این کار دلیل خاصی داشت؟
این پروژه چهار نوازنده عود داشته که آخرینش آزاد میرزاپور بود. با تمام احترامی که برای دیگر نوازندگان عود در این پروژه قائلم باید بگویم ما در ایران در مورد ساز عود هنوز خیلی جا داریم و خیلی مانده تا به اوج برسد. در سازهایی مثل کمانچه، سنتور و تار به اوج رسیدهایم اما در مورد ساز عود که ساز بسیار تکنیکی هم هست هنوز جای کار داریم. به نظر من کاملترین ساز ایرانی عود است و این ظرفیت را دارد که ساعتها شنیده شود، بدون اینکه مخاطب آزار ببیند. با اینکه ساز تخصصی آزاد عزیز، تار است اما من از همکاری با او به عنوان نوازنده عود در این آلبوم بسیار راضی بودم.
– آیا انتخاب آزاد ارتباطی با زبان و زادگاه او داشت؟
نه. من به خاطر تواناییهای او در نوازندگی به سراغش رفتم. از سوی دیگر موسیقی کردستان وکرمانشاه با هم تفاوتهای بنیادین دارد و درست مثل دو زبان کاملا متفاوت است.
جام جم/علی انصاریان:
حقیقت در دنیای واقعی است نه مجازی
متولد خیابان ایران و بزرگ شده خیابان شهید غیاثی است. پدر و مادرش هم متولد خیابان ایران هستند. فوتبالیست دیروز، تهیهکننده و بازیگر امروز است. عاشق فوتبال و به سینما علاقهمند است.
تصویر حقیقت در دنیای واقعی است نه مجازی
علی انصاریان 38 ساله عاشقانه از پدرش یاد میکند، او را بیشتر از سینما و فوتبال دوست دارد و از او به عنوان اسطوره زندگیاش یاد میکند.
با انصاریان درباره زندگی، فوتبال و سینما گفتوگو کردیم.
چندی پیش شایعهای از قتل شما در فضای مجازی منتشر شد، این یکی از تهدیدات فضای مجازی است. به نظرتان چرا در این فضا امنیت حریم شخصی وجود ندارد؟
فضای مجازی را نمیتوان حریم شخصی دانست، چون همه به آن دسترسی دارند! اما انتشار این شایعات یک طرف سکه است و طرف دیگر تخریب آدمهاست. کسانی که از موفقیت دیگران ناراحت میشوند از فضای مجازی و مثلا اینستاگرام استفاده میکنند و هر چی فحش و ناسزا دلشان میخواهد، مینویسند. این رفتار بسیار آزاردهنده است. اگر کسی من یا فلان بازیگر یا ورزشکار را دوست ندارد، چه لزومی دارد که صفحه آنها را ببیند و فحش بنویسد! معتقدم ما هنوز اصول استفاده از فضای مجازی را یاد نگرفتهایم. البته منم زیاد درگیر دنیای مجازی نیستم، چون حقیقت در دنیای واقعی است.
بسیاری آن چیزی را که در دنیای واقعی پیدا نمیکنند در دنیای مجازی برای خود میسازند. چهره غیرواقعی از خود معرفی میکنند و با این چهره دست به کارهای عجیب و غریب میزنند...
اما من همیشه تلاش میکنم خودم باشم؛ چه موفق چه ناموفق. همیشه تلاش کردهام برای علی انصاریان شناسنامه خوب و واقعی بسازم.
از چند سالگی وارد حرفه فوتبال شدید؟
دوره ابتدایی بودم، کلاس چهارم دبستان که معلم ورزشمان، آقای مجید هراتی مرا برای تیم مدرسه انتخاب کرد. وقتی به مدرسه راهنمایی رفتم خوشبختانه ایشان به مدرسه توپچی آمد و باز معلم من بود. در بازی مدارس در منطقه 14 خوب ظاهر شدم که مهدی مهدویکیا هم بود. بعد رفتم باشگاه پیام که دنیای حرفهای فوتبال برایم شروع شد و پیش رفت.
در تیمهای زیادی بازی کردهاید، برخلاف برخی که سالها در یک تیم میمانند. این همه تغییر تیم دلیل خاصی داشت؟
من 9 سال در تیم پرسپولیس بودم، اما مرا نخواستن و مجبور شدم از این تیم بروم. مدیران باشگاه با هم اختلاف داشتن که ترکش آن به ما خورد. سالی که از پرسپولیس رفتم برای این تیم 11 گل زده بودم. متاسفانه سلیقهای رفتار کردن مدیران باعث شد تا از این تیم جدا شوم.
شما بازیگر و تهیهکننده فیلم هم هستید، به گمان خیلیها بین سینما و فوتبال شباهتهای زیادی وجود دارد، شما هم به این شباهتها عقیده دارید؟
بله، خیلی شباهت وجود دارد. مثلا گروه کارگردانی در سینما شبیه گروه مربی و دستیارانش در فوتبال است. کارهای گروهی مثل سینما و فوتبال شباهتهای زیادی بههم دارند. اما فوتبال خیلی زنده است، بازیکن نفس به نفس تماشاگران میدهد و با هیاهوی آنها جلو میرود. در فوتبال نمیتوان اشتباه کرد. اولین اشتباه میتواند آخرین اشتباه باشد، اما در سینما میتوان بارها اشتباه کرد، کات داد و دوباره فیلمبرداری کرد تا درست شود. به نظرم انرژی فوتبال بیشتر از سینما و بازیگری است.
پس میتوان گفت که فوتبال بیشتر شبیه تئاتر است؟
بله، اما تئاتر آدمهای خاص خود را دارد. تئاتر کار دشواری است، من بیشتر به تصویر علاقه دارم و زیاد اهل تئاتر نیستم.
بازیگرها شانس ماندنشان در دنیای هنر خیلی بیشتر از فوتبالیستهاست.
بله. بازیکن فوتبال در نهایت تا 35 سالگی میتواند در این حرفه بماند، اما یک بازیگر میتواند تا آخر عمر به کارش ادامه دهد و نقشهای مختلفی را بازی کند و اگر بتواند در این حرفه ماندگار میشود و خودش را تثبیت میکند.
شما بیشتر به فوتبال علاقهمند بودید یا بازیگری؟
من همه عمرم عاشق فوتبال بودم و هر اتفاقی که افتاد تا جایی که میتوانستم در دنیای فوتبال ماندم.
علاقه خاصی به فیلمهای اکشن دارید مثلا فیلم کلاف که خیلی اکشن بود.
واقعیت این است که ما بچه دوره فیلمهای اکشن و جنگی هستیم؛ دورهای که فیلمهایی مانند عقابها، عبور از میدان مین و... ساخته میشد.
اسطورههای سینمایی ما بروس لی و راکی بودند. ما با این شخصیتها بزرگ شدیم. من عاشق سینمای مسعود کیمیایی هستم و فضای فیلمهای او را دوست دارم.
تهیهکنندگی فیلم ریسک بزرگی است. شما وضع مالی خوبی دارید که این ریسک را میکنید یا به این کار علاقهمند هستید؟
هر دو تا را دارم! من دستم به جیبم میرسد. از پولی که در فوتبال به دست آوردم برای سینما خرج میکنم.
یعنی پولتان را صرف علاقهمندهای خود میکنید؟
من جوری که دوست دارم زندگی میکنم و آنطوری که فکر میکنم درست است. معتقدم باید در لحظه زندگی کرد، چون نمیدانم یک ساعت دیگر یا فردا چه اتفاقی میافتد.
ما این روزها آنقدر نگران آینده هستیم که همه تلاشمان را برای امنیت آینده بهکار میگیریم و در لحظه و حال زندگی نمیکنیم. شما چطور به این نتیجه رسیدید که در لحظه زندگی کنید؟
من 16 ماه از پدرم پرستاری کردم که سرطان کبد داشت و متاسفانه درگذشت. من با فوت پدرم متوجه شدم، عزیزترین آدم زندگیات میتواند در یک لحظه از دست برود. برای همین تصمیم گرفتم زندگی امروز را فدای فردای نیامده، نکنم. باید برای آینده مقداری پسانداز داشت، اما نباید همه تمرکز را روی این موضوع گذاشت. من فیلم تهیه میکنم و از این طریق به گروهی نان میرسانم. این برایم مهم است که بگویند خدا پدرش را بیامرزد...
از پدرتان برایمان بگویید و از زندگی در خانه پدری.
پدرم کارمند وزارت نیرو بود.برادرم، محمد از من بزرگتر و خواهرم از من کوچکتر است. خدا را شکر همه تحصیلکرده هستیم. در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم، مادرم خانهدار بود.
پدرم بهترین آدم زندگیام بوده و هست. با همه کار و گرفتاریهایی که داشت، حواسش کاملا به ما بود. روزهای جمعه که تعطیل بود، صبح ما را به سینما میبرد و بعدازظهر به دیدن مسابقات فوتبال. البته صبح اول وقت ما را به حمام نمره میبرد، چون وقتی ما بچه بودیم محلههای پایینشهر در خانه حمام نداشتند!
فکر میکنید توجه پدر به فرزندان با همه مشغلههای کاری چه تاثیری در سرنوشت و انتخابهای آنها دارد؟
بچهها اولین کسی که در زندگی میبینند، پدر و مادر است. به نظرم پدرهای قدیم بیشتر برای بچهها وقت میگذاشتند. پدرم در اوج خستگی، شبها به ما دیکته میگفت. گاهی وقتی به خانه میآمد از خستگی چرت میزد، اما هر کاری از دستش برمیآمد برای ما انجام میداد. همیشه قدردان زحمات پدرم هستم.
از واژه پدرهای قدیم استفاده کردید، یعنی الان پدرها مثل سابق نیستند؟
روزگار سخت شده! الان پدرها خیلی درگیر تامین مخارج زندگی هستند. واقعا گاهی توانش را ندارند مثل سابق به بچهها رسیدگی کنند. امیدوارم شرایط جوری شود که هم بچهها برای والدینشان بیشتر وقت بگذارند و هم پدر و مادرها برای بچههایشان.
جام جم/رسانه ملی و منافع ملی
آنچه این روزها شاید بیشتر از روزهای دیگر اهمیت خود را نشان میدهد آن هم با توجه به شرایط جهانی و منطقهای و داخلی، بحث درخصوص منافع ملی است.
تصویر رسانه ملی و منافع ملی
فارغ از هر گونه نگرش جناحی یا طیفی و سیاسی مقولهای به نام منافع ملی و اهمیت آن چنان با زندگی فردی و اجتماعی ما عجین شده که نمیتوان آن را سرآمد و فوق همه اختلافنظرها یا اختلافدیدگاهها و اختلاف منافع حزبی و گروهی تلقی نکرد و به آن نپرداخت. خصوصا این که اکنون ما در آستانه 2 انتخابات مهم و سرنوشتساز یعنی انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم و منافع ملی در هر دوی این انتخابات اصل و اساس مشارکت حداکثری مردم و جامعه را طلب میکند.
منافع ملی در واقع اهداف اولیه و همیشگی یک کشور تعریف میشوند و به ارزشهای چهارگانه امنیت وجودی، رفاهی، حفظ و ازدیاد و توسعه قدرت کشور در روابط با دیگر کشورها و پرستیژ اطلاق میشود.
از نگاه هانس جیمورگنتا، دو مفهوم اساسی امنیت و منافع ملی، نیروی محرکه هدایت امور دولت ـ ملتها در جهان پرهرج و مرج امروز هستند.
با همه این تعاریف و تقسیمبندیهای معمول و مرسوم در جهان امروز در مورد منافع ملی باید گفت تلاش رسانه ملی برای حفظ و گسترش این منافع است و به نظر میرسد رسانه ملی علاوه بر رسالت ذاتی خود که همان حفظ و تعمیق و گسترش این منافع است بایستههای دیگری هم دارد که به آن میپردازد:
1 ـ رسانه ملی وابسته به هیچ جناح و گروه و طبقه و طیف خاصی از مردم نیست و تعلق آن به همان رسالت ذاتی آن یعنی حفظ منافع همه گروهها و آحاد جامعه بازمیگردد و چون اتکا به عزم ملی دارد از چنین پشتوانهای برخوردار است.
2 ـ رسانه ملی وظیفه دارد تا نسبت به آسیبهایی که میتواند بالفعل و بالقوه این منافع را مورد هجمه قرار دهند بجا و به موقع و بزنگاه موضعگیری داشته و مردم و جامعه را نسبت به خطرات هوشیار نماید و طریقه مقابله با این حملات و هجمههای دشمنانه را برای مردم شناسایی و تعریف کند.
3 ـ رسانه ملی رسالت دارد تا علاوه بر آسیبشناسی و ارائه راهکار در مقابل هجمههایی که به منافع ملی بازمیگردد خود نیز به عنوان یک ارگان و نهاد ملی از خود دفاع کرده و به کسانی یا گروهها یا جناحها و طیفهایی که قصد تخریب این رسانه را دارند پاسخ مناسب دهد و ضمن روشنگری مقاصد شوم آنان را در قصد و نیت و فعل و عمل به مردم معرفی کند. هرچند گاه این هجمهها متاسفانه از اتاقهای فکر بیگانه طراحی میشوند ولی به دست عوامل داخلی به اجرا درمیآیند.
4 ـ رسانه ملی خصوصا در مواقع حساسی مانند امروز که جامعه ما در جریان دو انتخابات مهم قرار دارد نقش ویژه و بسیار بااهمیت را بر عهده دارد و آن اطلاعرسانی درست، صحیح و بدون حاشیه به مردم است تا مردم بتوانند در بزنگاه تصمیمگیری دچار تشتت رای نشده و آنچه صلاح و مصلحت جامعه است و منافع ملی در آن است را تشخیص داده و به آن عمل کنند. اینجا پیوند عملی رسانه ملی و منافع ملی خود را بیشتر از هر زمان دیگر نشان میدهد.
5 ـ در این میان رسانه ملی به جهت این که در راستای منافع ملی گام برمیدارد و به منافع حزبی و گروهی و طیفی توجهی ندارد، توسط همین گروهها مورد حمله نیز قرار میگیرد تا به نوعی نتواند نقش مهم و کلیدی خود را ایفا کند. چنان که در همین چند ماه اخیر موج این حملات گستردهتر هم شده و مسلما با شرایطی که در آن قرار داریم و نزدیکی هر چه بیشتر به انتخابات این حملات گسترش خواهد یافت، ولی دشمن و دشمنان این نظام بدانند که این دو مفهوم یعنی رسانه ملی و منافع ملی نهتنها از هم جداناپذیر هستند بلکه پشتوانه محکم و قدرتمندی دارند که به اتکا به آن تمامی این حملات را پاسخگو خواهند بود، آن پشتوانه محکم هم چیزی نیست جز عزم ملی.
دکتر مهدی گلجان - عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس
جوان/دبير چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت در نشست خبري:
به مجلس زنگ زدند و نگذاشتند جشنواره مقاومت بودجه ۲۰ ميلياردي بگيرد
در اولين نشست خبري چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت از حاشيههايي چون حذف شدن ۲۰ ميليارد توماني كه كميسيون مجلس براي سينماي مقاومت تصويب كرده بود، تا اعلام برنامهها و اولويتهاي جشنواره چهاردهم فيلم مقاومت صحبت شد.
نویسنده : ایزد مهرآفرین
نشست
خبري چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت با حضور محمد خزاعي، دبير
چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت و محمدحسين نيرومند، مديرعامل انجمن
سينماي انقلاب و دفاع مقدس در تالار فرهنگي اسوه برگزار شد. در ابتداي اين نشست
خزاعي گفت: سازمانها و مجامع بينالمللي در مقابل جنايات و كشتار بيش از هزار
انسان در كشور نيجريه سكوت كردهاند و اين خود جاي تأمل دارد. وي صحبتهايش را در
مورد جشنواره فيلم مقاومت اينگونه شروع كرد: 32 سال از برگزاري اولين دوره
جشنواره فيلم دفاع مقدس ميگذرد. از سال 62 در بحبوحه جنگ اولين دوره اين جشنواره
شكل گرفت و محل برگزاري آن در پارك لاله بود. آثار سينماي انقلاب و دفاع مقدس در
محفلي به صورت هفته فيلم خيلي ساده شكل گرفت و اين جريان با كشف استعدادها، حمايت
از توليد و اكران آثار سينمايي دفاع مقدس مسيرش را تا به امروز ادامه داد.
ابعاد گستردهتر جشنواره چهاردهم
خزاعي افزود: چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت، به صورت جدي با حمايتهاي آقاي نيرومند، 9 ماه پيش از برگزاري، كارش را شروع ميكند. خيلي خوشحالم كه مانند سالهاي گذشته نيست كه در يك ماه مانده به شروع جشنواره سمت دبيري را به من بدهند. دبير چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت خاطرنشان كرد: جشنواره چهاردهم مقاومت ابعاد گستردهتري پيدا كرده است. اين دوره از جشنواره در 24 بخش، در ابعاد داخلي و خارجي برنامههاي متنوعي خواهد داشت. وي خاطرنشان كرد: سريالهاي تلويزيوني براي دوره چهاردهم به جشنواره اضافه شده است. البته اين آثار در فاصله سالهاي 89 به بعد خواهد بود و براي دورههاي بعدي، وجود اين بخش به ميزان توليدات نمايشي تلويزيوني در حوزه انقلاب و دفاع مقدس بستگي دارد. دبير چهاردهمين جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت همچنين افزود: بخش پويانمايي، نماهنگ و كليپ هم از بخشهايي است كه به اين دوره از جشنواره اضافه شده است. بخش قلم طلايي كه در دورههاي پيشين جشنواره بود بار ديگر با معرفي فيلمنامهنويسان برتر حوزه مقاومت و دفاع مقدس به جشنواره باز ميگردد. در بخش قلم طلايي آثار در دوبخش طرحهاي سينمايي و طرحهاي فيلم كوتاه بررسي ميشود. خزاعي افزود: طرحهاي فيلمنامه اقتباسي از كتابهايي كه مقام معظم رهبري براي آن تقريظ داشتند، در اين جشنواره داوري ميشوند و از آثار موفق در اين حوزه حمايت ميشود.
وي در مورد بخشهاي بينالملل جشنواره مقاومت گفت: چهار اثر سينمايي را كه عليه ايران و اسلام ساخته شده است نمايش ميدهيم و با محوريت اسلامهراسي و ايرانهراسي بررسي ميكنيم.
فيلم با موضوع مقاومت نداشتيم كه جشنواره سالانه مقاومت برگزار شود
خزاعي پيش از شروع سؤالات خبرنگاران خودش دو حاشيه را كه سال گذشته براي جشنواره مقاومت پيش آمده بود، مطرح كرد و گفت: در مورد بررسي اينكه جشنواره سالانه برگزار نشد، بايد بگوييم كه به اين نتيجه رسيديم كه آثار كافي در حوزه مقاومت توليد نميشود. واقعاً جاي سؤال است كه چرا در كشوري كه طعم مقاومت را چشيده است از توليد در اين عرصه غفلت شده است. نميخواهم به فرد يا گروه خاصي اشاره كنم در مجموع كليت مديريت فرهنگي طي اين سالها غفلت داشته است. چشم اميد مراكز فرهنگي منطقه به سينماي انقلاب و ايران است. كشورهايي كه صنعت سينما ندارند منتظر آثار سينماي ايران هستند، اما از آنها غافل هستيم.
20 ميليارد توماني كه حذف شد
خزاعي در پاسخ به حاشيه ديگر و با اشاره به بودجه 20 ميليارد توماني كه پيش از اين قرار بود به جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت تعلق بگيرد، گفت: اين بودجه توسط كميسيون فرهنگي تأييد شده بود اما آنقدر اعتراض كردند و به آنها زنگ زدند كه اين رقم به سبد سينماي ايران اضافه نشد. چرا مخالفت ميكردند؟ چرا مخالف اين هستند كه اين بودجه به سبد فرهنگي كشور اضافه شود.
در ادامه اين نشست نيرومند گفت: لازم است از كميسيون فرهنگي مجلس تشكر كنيم كه براي تصويب اين بودجه تلاش كردند. اين بودجه مصوب شد ولي در لايحه بودجه سال گذشته اختصاص نگرفت. امسال هم كميسيون فرهنگي در پي آن است كه بودجهاي را به صورت جداگانه به حوزه فرهنگ مقاومت و دفاع مقدس اختصاص دهد. وي همچنين درباره ساخت پنج فيلم جديد در جشنواره فيلم مقاومت توضيح داد: ساخت سه اثر قطعي شده است كه يكي از آنها درباره دستگيري ريگي است و ديگري فيلمنامهاي مرتبط با لانه جاسوسي است. در كنار اين دو فيلم؛ نقي نعمتي هم فيلم ديگري را با رويكرد هنري به دفاع مقدس ميسازد. اميدوارم اين آثار به همراه دو اثر ديگر از دو كارگردان جوان، براي جشنواره فيلم مقاومت آماده شوند. مديرعامل انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس در پاسخ به پرسشي درباره جلسهاي كه چندي پيش با رئيس سازمان سينمايي و رئيس صداوسيما داشته است، توضيح داد: از آنجا كه مقوله مقاومت امري ملي است، نيازمند كمك همه نهادها به ويژه وزارت ارشاد و سازمان صداوسيماست و در اين جلسه نيز قولهايي براي كمك به برگزاري جشنواره داده شد كه بعداً آن را اعلام ميكنيم. خزاعي در اين باره گفت: آقاي ايوبي قول دادند كه در برگزاري جشنواره حمايت ميكنند ولي در جلسات آتي ميزان مشاركت سازمان سينمايي مشخص ميشود.
ساخت يك فيلم مشترك با سوريها
خزاعي در پاسخ به پرسش ديگري درباره مطالبي كه ابراهيم حاتميكيا در دوره پيشين جشنواره فيلم مقاومت مطرح كرده بود، تصريح كرد: آن سخنان درددلهاي ايشان بود كه نسبت به جرياناتي كه در جشنواره فجر وجود داشت مطرح كرد، البته آقاي حاتميكيا مسائل مختلفي را بيان كرد. جشنواره فيلم مقاومت هم به هيچ گروه خاصي وابسته نيست و متعلق به تمام طيفهاست. خزاعي درباره توليد مشترك فيلم ميان ايران و كشورهاي ديگر گفت: نجدت اسماعيل انزور كارگردان «پادشاه شنها» فيلمنامهاي براي ما ارسال كرد چون در نهايت انديشه آن فيلمساز با ما همخواني نداشت، نتوانستيم آن را بسازيم.
او درباره اكران فيلم «پادشاه شنها» نيز گفت: نميدانم چقدر از نمايش اين فيلم استقبال ميشود. مواضع ضدسعودي آن بسيار درست است، اما كسي درخواستي براي اكران آن نداشته است. نيرومند نيز درباره ساخت پروژههاي مشترك گفت: سينماگران سوريه به شدت علاقهمند به همكاري با ايران هستند. امسال كار مشتركي با اين كشور اتفاق افتاد كه سازندگان آن بسيار جوان بودند اما توانستند اثر قابل توجهي را ارائه بدهند.
جوان/«بهمن» تجربهاي نو و تماشايي در تئاتر كشور
درماندگي زير بهمن مشكلات
مهمترين اصل در به روي صحنه بردن يك نمايش 100 دقيقهايِ تك پردهاي خسته نكردن مخاطب است و نمايش «بهمن» جذابيتهاي لازم براي راضي نگه داشتن مخاطبش را دارد
نویسنده : احمد محمدتبريزي
مهمترين اصل در به روي صحنه بردن يك نمايش 100 دقيقهايِ تك پردهاي خسته نكردن مخاطب است و نمايش «بهمن» جذابيتهاي لازم براي راضي نگه داشتن مخاطبش را دارد. از موقعيتهايي كه خلق ميكند تا شوخيهاي كلامي به موقعش همگي بر جذابيتهاي اثر ميافزايد. تماشاگر در طول اين 100 دقيقه كه براي مخاطب كم حوصله امروزي زمان كمي نيست چنان محو دنياي ساختگي گروه نمايشي ميشود كه گذر زمان را حس نميكند. اين يك امتياز مثبت و يك موفقيت بزرگ براي نويسنده و كارگردان اين نمايش است.
«بهمن» داستان يك گروه نمايشي در شب جشنواره را روايت ميكند كه براي اجرايشان كه چند ساعت ديگر است با مشكلات زيادي مواجه شدهاند. نمايش «بهمن» يك تلاش صادقانه براي نشان دادن سختيهاي بيش از حد انجام يك كار هنري است. نمايش در نگاه اول شباهت زيادي به نمايشهاي ديگري كه روي صحنه ميروند، ندارد. نه طراحي صحنه در معناي كلاسيكش دارد و نه بازيهاي خطكشي شده.«بهمن» در اجرايش بعضي قواعد كلي را زيرپا گذاشته و دست به خلاقيت در اجرا زده است. نمايش حتي به رسم نمايشهاي ديگر هم شروع نميشود. نمايش با صداي دعوا و داد و بيداد تماشاگران در راهروها شروع ميشود و دامنهاش تا داخل صحنه ادامه مييابد. اتفاقي كه بسياري از تماشاگران را به اشتباه مياندازد و آنها را براي جداكردن از صندليهايشان آماده ميكند.
شايد به ظاهر كارگرداني چنين نمايش شلوغ و پر رفت و آمدي كه نياز چنداني به چيدن ميزانسن ندارد كار راحتي به چشم آيد ولي بر عكس در چنين مواقعي است كه هنر نويسنده و كارگردان به خوبي به چشم ميآيد. اين نمايش نه ميخواهد تماشاگرش را محو زيباييهاي صحنه كند و نه با بازي با نور قابهاي زيبا بسازد. نقش مهم كارگردان در درست چيدن موقعيتها و عوامل بيش از هر چيزي است. او بايد از هيچ، همه چيز بسازد و چقدر خوب اين كار را انجام ميدهد. روند داستان و ديالوگهايي كه به خوبي و بدون اضافهگويي و شاخ و برگ نوشته شدهاند باعث ميشود «بهمن» از ريتم نيفتد و تا پايان مخاطبش را با گروه نمايشي همراه كند. مجموع اين عوامل هوشمندي افروز فروزند نويسنده و كارگردان نمايش را ميرساند. شايد تنها صحنهاي كه نمايش را كمي شعاري ميكند و از ريتم مياندازد صحنه رأيگيري كل گروه براي اجرا كردن يا به روي صحنه نبردن نمايش است.
همچنين بازي خوب سيما تيرانداز هم كمك زيادي به ترسيم يك فضاي واقعگرايانه ميكند. ديگر بازيگران هم بازيهاي قابل قبولي دارند و دليلي ميشود تا مخاطب مصائب و مشكلات گروه روي صحنه را لمس كند و نمايش را باور نمايد. باورپذير بودن در يك اثر كه از دل واقعيت آمده، موضوع مهمي است كه «بهمن» با سربلندي از اين آزمون بيرون آمده است. تماشاگر همراه با ديگر عوامل روي صحنه از بيبرنامگيهاي پيش آمده حرص ميخورد و با گريه كارگردان، بغض ميكند. حتي در پايان علاقهمند بوديم نمايش نهايي گروه را هم تماشا كنيم.
بهمن در كنار فضاسازيهاي خوب و درستش، نگاهي كاملاً انتقادي به آنچه در پشت پرده دنياي تئاتر ميگذرد، دارد. هم از سختيهاي به روي صحنه بردن تئاتر ميگويد هم از برخورد عوامل با هم و هم از برخورد و نگاه مديران به اين هنر شريف. حتي ميتوان اين نگاه انتقادي را از صحنه نمايش فراتر برد و هر بازيگر را نماينده يك گروه دانست. از دختر بيمسئوليت و پرتوقع بازيگر كه كار را براي پيدا كردن آيفونش رها كرده تا عابد و فاضل و محمدرضا كه هر كدام دغدغهها و دلمشغوليهاي خودشان را دارند و با منيتشان حاضر نيستند دل در گرو كار دهند. اينها همه نماينده اجتماعي هستند كه منافع شخصي را بر منافع گروهي ترجيح ميدهند و نگران مشكلات دوست، همسايه و همكارشان نيستند. نمايش «بهمن» در فضاي اين روزهاي تئاتر كشور اتفاق و تجربه خوشايندي است كه به سادگي نميتوان از كنارش گذشت.
جوان/درخواست عجيب فارابي از كارگردان «فراموششدگان»
اصرار نهاد دولتي براي گنجاندن فتنه در يك فيلم
درخواست عجيب بنياد سينمايي فارابي از يك فيلمساز براي گنجاندن كاراكتر يك مجرم حوادث سال 88 باعث شد تا يك فيلمنامه به توليد نرسد.
نویسنده : هادي عسگري
فارابي نهادي دولتي و متولي حمايت از توليد فيلمهاي سينمايي در كشورمان است. سابقه طولاني فارابي در حمايت از توليدات سينماي ايران باعث شده تا اين نهاد مرجعي مطمئن براي ساخت فيلم و پشتيباني از توليدات مهم سينماي كشور باشد. در طول سنوات برگزاري جشنواره فيلم فجر نيز غالباً فيلمهاي توليدي فارابي يا آثاري كه با حمايت اين نهاد توليد شدهاند جوايز اصلي جشنواره را به خود اختصاص دادهاند.
گره زدن فراموش شدگان به فتنه
در حالي
كه غالباً گفته ميشود فارابي در قبال توليداتي كه مفاهيم ضد ملي دارند مقاومت ميكند،
نادر طريقت كارگردان سينما در گفتوگويي از درخواست عجيب فارابي از اين فيلمساز
سخن گفته كه با نفس حضور فارابي در تعارض است.
طريقت در گفتوگو با «نسيم» با اشاره به عدم حمايت فارابي از توليد فيلم سينمايي « فراموش شدگان» ميگويد:در فيلمنامه يك كاراكتر مستندساز وجود دارد كه شوراي فيلمنامه فارابي از ما خواست اين مستندساز را تبديل به مستندسازي كنيم كه در جريان حوادث انتخاباتي دستگير شده و به زندان رفته است(!) اما من زيربار نرفتم و گفتم اين كار را نميكنم چون خاستگاه كاراكتر جاي ديگري است و به جز آن خودم هم آدم سياسي نيستم كه وارد اين بازيها شوم. اينجا بود كه كليد اختلاف با فارابي زده شد و ادامه پيدا كرد.
اين كارگردان اضافه ميكند: با اشاره به اينكه فارابي از وي خواسته بود فيلمنامه به شخص معتمد اين سازمان براي بازنويسي ارائه شود، بعد از آنكه زيربار تغيير كاراكتر مستندساز نرفتم فارابي از من خواست يك نفر را به عنوان بازنويس فيلمنامه معرفي كنم و من هم مهدي سجادهچي را معرفي كردم و فارابي هم قبول كرد. فارابي فيلمنامه «فراموش شدگان» را 20 ميليون تومان از من خريد و من هم عين اين 20 ميليون را به سجادهچي دادم تا فيلمنامه را بازنويسي كند. وي ادامه ميدهد: فيلمنامه مجدداً بازنويسي شد و به فارابي ارائه شد اما اين بار مديران فارابي تغيير كردند و محمدرضا جعفري جلوه از فارابي رفت و تيم جديد نيز كلاً فيلمنامه را رد كردند!
نادر طريقت با اشاره به اينكه بعد از دو سال وقتي كه صرف پيشبرد «فراموش شدگان» شده بود با حضور مديران جديد فارابي با پيشنهادي عجيب از سوي مديران اين نهاد روبهرو شد. وي ميگويد: فارابي گفت، 100 ميليون تومان وام بلاعوض به شما ميدهيم كه بروي هر چه دلت خواست بسازي اما من گفتم شما هنوز نادر طريقت را نميشناسيد. من آدمي نيستم كه از اين پولها به خانه ببرم و خيلي راحت قيد اين 100 ميليون را هم زدم.
معناي سينماي اميد اين است؟!
ادعايي كه طريقت در اين گفتوگو بيان كرده در صورت صحت ميتواند آبروريزيای براي سازمان سينمايي باشد كه قرار است سينماي ايران را به سمت اميد و اميدواري سوق دهد.
هرگاه در سينماي ايران صحبت از فيلمهاي سياهنما ميشود فارابي خود را از ماجرا مبرا ميداند و سريعاً فيلمهايي كه با بودجه بخش خصوصي! ساخته شدهاند را پيش ميكشد كه فيلمساز براي ديده شدن فيلمش سراغ موضوعات مورد پسند جشنوارههاي خارجي رفته يا مانند اشتباهي كه در «يك خانواده محترم » رخ داد فيلم توسط نهادي غير از فارابي ساخته شده است. اما اكنون بايد از مديران اين نهاد پرسيد گنجاندن مستندساز زنداني حوادث سال 88 بر چه اساسي شكل گرفته است؟!
اشاره نادر طريقت به دوران مديريت جعفري جلوه در فارابي و اينكه در آن زمان اين درخواست مطرح شده، در حالي است كه ايوبي رئيس سازمان سينمايي در مراسم معارفه جعفري جلوه گفته بود: بنياد سينمايي فارابي در دسترسي به سينماي اميد جايگاه والايي دارد و رصدخانه فكري و ملجأ و پناهگاه هنرمندان است. سينماي ايران امروز نياز به پاتوقهاي فكري دارد و اميدوارم فارابي هم در ايجاد اين پاتوقهاي فكري كمك كند. پاتوقهايي كه فضا را براي نقد دوستانه فراهم كند و در فضاهاي درست بتوان انديشه را به نقد گذاشت. رئيس سازمان سينمايي همچنين از جعفري جلوه خواسته بود تا «با مشي اعتدالي و تدبير، روند سينماي ايران را پيش ببرد». در اين مراسم جعفري جلوه نيز طي سخنراني درباره جايگاه فارابي گفت: بنياد فارابي كارآمد يعني چه؟ آيا كارآمدي در بسط انحصار و تصديگري و ايفاي نقش به جاي اهالي و رقابت با ايشان است؟ يا كارآمدي يعني شكل دادن مؤثر زنجيرهاي از حمايتها در همه چرخه عمل سينماي ملي از پيش سينما و سينما تا پس از سينما.
از ايجاد فضاي فرهنگي و هويتي و كريدوري براي رؤيت خود و باور خويش و اعتماد به فرهنگ و هويت ما تا بسترسازي براي نظريهپردازي و تلاش براي تدوين مباني نظري و زيبايي شناختي خودي و گفتمان سينماي ملي، تا فعالسازي سامانه نشر درباره سينما در طيف رسانههاي قديم و جديد و در همه گستره علمي، فني، هنري و اقتصادي اين هنر - صنعت - رسانه برتر... اگر ادعاي نادر طريقت را قبول كنيم عملكرد بنياد سينمايي فارابي نه با درخواست رئيس سازمان سينمايي از مديرعامل وقت و نه با گفتماني كه جعفري جلوه در فارابي به دنبال آن بوده است، همسان در نميآيد.
عدم نظارت صحيح بر توليدات سينمايي كشور اكنون به عدم نظارت بر نهادهاي حمايتي سينما تعميم داده شده و بايد فكري براي ارگانهايي كرد كه با پول بيتالمال در حال دامن زدن به اختلافها و روشن نگه داشتن آتش فتنه هستند.
جوان/رحمان سيفي آزاد مدير مركز امور نمايشي سيما شد
نويسنده «من مادر هستم» در دايره مديران ارشد صداوسيما
رحمان سيفيآزاد در حالي به عنوان مدير مركز امور نمايشي سيماي جمهوري اسلامي ايران منصوب شد كه در سابقه سينمايياش نويسندگي فيلم ضدقصاص «من مادر هستم» به چشم ميخورد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
روز يكشنبه ۲۹ آذرماه استعفاي محمودرضا تخشيد كه گفته ميشود پيش از اين چندين بار قصد كنارهگيري از رياست مركز امور نمايشي را داشته، پذيرفته شد و بلافاصله با حكم علياصغر پورمحمدي معاون سيما، رحمان سيفيآزاد جاي او را به عنوان مدير مركز امور نمايشي سيما گرفت. رحمان سيفيآزاد پيش از اين انتصاب مديريت گروه فيلم و سريال شبكه يك سيماي جمهوري اسلامي ايران را عهدهدار بود. سيفيآزاد جزو مديراني است كه مشهور است با موضوع «قصاص» به عنوان يكي از مباحث مهم شرعي و ديني مسئله دارد. بهترين شاهد مثال براي اثبات اين مدعا فيلم جنجال برانگيز «من مادر هستم» به كارگرداني فريدون جيراني و نويسندگي رحمان سيفيآزاد، مدير كنوني مركز امور نمايشي سيماست. در اين فيلم كه در آن موضوعاتي همچون روابط نامشروع و ولنگاري موج ميزند، كارگردان و نويسنده فيلمنامه همه اتفاقات فيلم را جوري هدايت و دراماتيزه كردهاند كه وقتي فيلم به موضوع قصاص كردن يك قاتل ميرسد، فرد يا خانوادهاي كه به دنبال قصاص قاتل عزيزشان هستند افرادي در نهايت قساوت قلب تبيين ميشوند. در واقع مخاطب با ديدن صحنههاي قصاص پيش خودش ميگويد: اي لعنت بر اين قصاص و اعدام!
نكته اينجاست حالا كسي با طرز تفكر و نگرشي اينگونه به زندگيبخشترين احكام اسلامي و شرعي آيا ميتواند تفكيكي بين طرز انديشه خود و مسئوليتي كه قرار است عهدهدار آن باشد قائل گردد. به هر ترتيب موضوعي كه مديران سيما بايد به آن توجه داشته باشند اين است كه نوع نگاه و تفكرات مسئلهدار سيفيآزاد در برنامههاي توليد يا سفارشي تلويزيون ظهور و بروز پيدا نكند.
حمایت/«فرهاد هراتی» در گفت و گو با «حمایت» :
رسانهها به کمک موسیقی فاخر بیایند
گروه فرهنگی-فرزانه دیانتی:
امروزه با صنعتی شدن جوامع خطرات و آلودگیهای محیط زیستی در کمین تنها مأمن و مکان زندگی نوع بشر قرارگرفته است. گرمای زمین، آلایندهها، خشکسالی و قحطی، مهاجرت انسانها، خسارتهای ناشی از جنگها، از بین رفتن جنگل و زمینهای کشاورزی، فرسایش خاک، آب شدن یخهای قطبی، عدم استفاده صحیح از انرژی، عدم توجه به انقراض حیوانات، پیدایش سریع و رو به رشد ویروسها و بیماریهای ناشناس و کشنده، آلوده شدن آب رودخانهها و دریاها با مواد شیمیایی و ... همه و همه ازجمله عواملی هستند که بهمرورزمان کره زمین را به سمت مرگ تدریجی هدایت میکند. «فرهاد هراتی» آهنگساز باسابقه هم با تأثیرپذیری از محیط پیرامون خود از ابزار موسیقی بهره گرفته تا این دردنامه را به تصویر بکشد. سمفونی «زمین مقدس»، روایتی تلخ از قصه زمین است.
موسیقی در خدمت محیطزیست
رهبر گروه کُر «نامیرا» در پاسخ به چرایی اجرای کنسرت «زمین مقدس» به «حمایت» گفت: دغدغههای من شخصی است. شاید تصور کنند من با توجه به شرایط به این موضوع علاقهمند شدهام درحالیکه از اسفند سال گذشته طرح این موضوع در ذهنم ایجاد شد و با پایان تحقیقاتم ، از مردادماه شروع به آهنگسازی کردم. یک ماه از کارم گذشته بود که متوجه شدم دانشمندان در شهر مارسی فرانسه جمع شدهاند که در رابطه با آخرین تحولات گرمای زمین صحبت کنند و خیلی خوشحال شدم که این قضیه با تلاش ما برای برگزاری کنسرتی با این موضوع در ایران توأمان شده بود.وی یادآور شد: با توجه به اینکه من معمولاً برای کارهایم از موضوعات اجتماعی استفاده میکنم هدفم بیان حرفهایی در سطح جهانی و با مفاهیم بینالمللی به زبان موسیقی است. برای اجرای «زمین مقدس» گروه کر «نامیرا» با 65 خواننده و 5 نوازنده درصحنه حضور دارند و کار 60 دقیقه بدون وقفه اجرا میشود. همچنین تمامی قطعات با کلیپها و ویدیو آرتهای مختص همین اجرا همراه شدهاند که همزمان با اجرا پخش خواهد شد.هراتی همچنین با بیان اینکه من با تأثیرپذیری از محیط پیرامون جذب تولید کار جدید میشوم، گفت: در حقیقت نمیتوانم نسبت به محیط پیرامونم بیتفاوت باشم. این کار قطعاً برای درآمدزایی نبوده و دغدغه فرهنگی و اجتماعی است. تولیدات ما نشان میدهد با هدف تولید آثار ارزشی و فاخر تمام سعی خود را برای ارتقای غنای شنیداری مخاطبان به کار میبریم. آثار ما تماماً با مفاهیم و موضوعاتی است که برای مخاطبان ملموس و قابلدرک است؛ ضمن آنکه فرد با موسیقی و سناریو کار همراه میشود تا موسیقی مفهوم مدنظر خود را به فرد منتقل کند. « قیامت عشق» با محوریت قیام عاشورا، «آوای زندگی» با محوریت زندگی، «اتوپیا» با مضمون ضد جنگ، «چه دنیای قشنگی» با موضوع روز جهانی کودک را میتوان ازایندست آثار معرفی کرد. درواقع مخاطب با شنیدن این آثار مفهوم را از طریق نتهای موسیقی دریافت میکند.
مسئولان امر نیمنگاهی به هنرمندان عرصه موسیقی داشته باشند
رهبر گروه «نامیرا» درخصوص حمایت مسئولان از عرصه موسیقی بالأخص گونه موسیقی کلاسیک هم عنوان کرد: ژانر موسیقی که ما کار میکنیم مخاطب خاصی دارد نه اینکه مردم این ژانر موسیقی را دوست نداشته باشند، نه اینطور نیست! در حقیقت مردم ما با این موسیقی آشنا نیستند. این امر میتواند با حمایت مسئولان امر و رسانهها تحقق یابد و لازم است تا مسئولان فرهنگی همت بیشتری برای آشنایی مخاطبان با این ژانر موسیقی داشته باشند.وی تصریح کرد: شاید وقت آن رسیده باشد که مسئولان امر نیمنگاهی به هنرمندان عرصه موسیقی بالأخص این ژانر موسیقی داشته باشند.رهبر ارکستر «نامیرا» در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا ذائقه مردم فقط به سمت و سوی موسیقی پاپ گرایش دارد هم اظهارکرد: من هم نسبت به این موضوع انتقاد دارم. این وظیفه ما است تا مخاطبان را با گونههای مختلف موسیقی آشنا کنیم. لازم است سیاستهای ما برای ارائه کارهای ارزشی تغییر کند. من مخالف اجرای دو سانس در یک روز برای یک خواننده پاپ نیستم. میبینید که چه خبر هم میشود. مردم هم میروند هیجان خود را تخلیه میکنند. این اتفاق خوبی است، اما مشکل این است که در تمام دنیا همه ژانرها دیده میشود. چون خوراک به مردم داده شده است، اما من اینجا نمیتوانم به مردم ایراد بگیریم، چون خوراکی به آنها داده نشده است. هراتی همچنین با بیان اینکه به دلیل مشکل مالی نمیتوانم آثارم را ضبط کنم خاطرنشان کرد: اسپانسرها معمولاً برای کارهایی هزینه میکنند که توجیه اقتصادی داشته باشد. حامیان مالی برای جریان سازی و ارائه محصولات فرهنگی با گونههای دیگر قدمی برنمیدارند. شاید بتوان گفت یک حرکت کوچک در این زمینه مخاطبان را با آثار دیگری با مضامین و مفاهیم اجتماعی بهغیراز مفاهیم عاشقانه آشنا میکند و این نیازمند یک حرکت و عزم جدی برای هنردوستانی است که دغدغه فرهنگی دارند.وی با اشاره به طرحی درباره مجوز فعالیت هنرمندان موسیقی که به وادی فراموشی سپرده شده است هم اظهارکرد: آقای مرادخانی در اواخر حضورشان به عنوان ریاست مرکز موسیقی میخواستند طرحی را عملی کنند که طبق آن، هنرمندی که یکبار مجوز فعالیت میگیرد، برای دفعات بعد نیازی به ارائه آثارش به شورای موسیقی نباشد. به هرحال تائیده در شورای موسیقی روند زمانبری است که هنرمندان را آزار میدهد اما خوب این مهم عملی نشد.هراتی در خصوص منابع مالی این کنسرت هم یادآور شد: این کار با هزینه شخصی بدون حمایت از ارگان یا سازمان خاصی تهیهشده است. برای اینکه یک هنرمند بتواند تمام انرژی خود را صرف تهیه یک اثر هنری کند لازم است تا ذهن او درگیر مسائل مالی نباشد. گاهی وقتها اتفاق افتاده که ما به30 درصد انرژی بر روی صحنه رفتهایم زیرا 70 درصد انرژی درگیر مسائل مالی و حاشیهای بوده است.وی همچنین خطاب به مسئولان ادامه داد: «زمین مقدس» یک پروژه بینالمللی است که موضوعاتی مهم نظیر جنگ، مهاجرت، تروریست، انقراض حیوانات، آلایندهها و بیماری ایدز و ... در آن وجود دارد و همه را تکان میدهد. ما از انقلاب صنعتی شروع کردیم که این شهرسازیها چگونه به جنگلها آسیب میزند.باید تصریح کنم که کارهای بزرگی ازایندست برای ادامه حیات، نیازمند حمایتهای مالی دولتی است.
ارتقای سطح موسیقی به کمک رسانهها
هراتی در ادامه این گفت و گو با بیان اینکه بسترسازی ریشهای برای موسیقی وجود ندارد اظهار کرد: موسیقی فاخر در جایگاه درستی قرار ندارد. باید به مخاطبان خود حق این انتخاب را بدهیم که وقتی وارد فروشگاه محصولات فرهنگی میشوند با گزینههای مختلف و گونههای مختلف موسیقی برای خرید مواجه شوند. چرا نباید ازایندست محصولات و ارکسترهای مختلف در این فروشگاهها برای عرضه وجود داشته باشد؟ وی ادامه داد: متاسفانه منبع شنیدن نیز برای مخاطبان ما فقط از ژانرهای محدودی تغذیهشده است بهطوریکه ذائقه موسیقیایی مخاطبین فقط اینگونه آثار را میپسندد. به گفته هراتی، منابع شنیداری ما از طریق فضای مجازی یا رسانهها تامین میشود. توقع ما از تلویزیون و رادیو این است لااقل یک اثر کرال از این منابع پخش شود تا گوش مخاطبین با این نواها هم غریبه نباشد. ما به دنبال تولید آثار فاخر هستیم و این رسانهها هستند که بهعنوان نیروی محرکه به ما کمک میکنند تا صدا و اثر ما به گوش مخاطبان برسد.
روزان/کتابی که در بازار کتاب ایران رکورد زد
روزان نیوز- کتاب «زندگی و زمانهی حضرت آیتالله خامنهای» در بازار کتاب رکورد زد.
این کتاب «زندگی و زمانهی حضرت آیتالله خامنهای» نام دارد و کارهای مربوط به تولید و انتشار آن در بخش خصوصی انجام شده است.
ناشر این کتاب نشر «سایان» است و مولف آن جعفر شیرعلینیا است. این کتاب از لحاظ تاریخی به زندگی و زمانهی رهبر معظم انقلاب از سال 1318 (تولد ایشان) تا سال 1393 (پایان روایت تاریخی کتاب) میپردازد.
پیش از این هدایتالله بهبودی نویسنده و پژوهشگر تاریخ، کتابی را به عنوان «شرح اسم» منتشر کرده بود که این کتاب روایتی از زندگی حضرت آیتالله خامنهای از زمان تولد تا مقطع انقلاب اسلامی بود. کتاب بهبودی برنده جایزه جلال آلاحمد در بخش مستند شد.
شیرعلینیا که به همراه یک تیم تحقیقاتی کارهای مربوط به این کتاب را انجام دادهاند اما مسیر دیگری را در این کتاب پیمودهاند. این کتاب چه به لحاظ روایت، چه به لحاظ صفحهآرایی و چه به لحاظ استفاده از تصاویر با سایر آثاری که در زمینه تاریخ و زندگی شخصیتهای سیاسی و فرهنگی منتشر میشوند، متفاوت است.
همین مساله باعث شده تا هم حجم صفحات کتاب بالا برود و هم قیمت آن، اما باوجود قیمت 140 هزار تومانی در فاصله یک ماه از انتشار این کتاب 20 هزار نسخه از آن به فروش رفته است.
شیرعلینیا میگوید که برای تالیف این کتاب از منابع مطالعاتی استفاده شده که همه آشکار است، کتاب، روزنامهها و نشریات، صحبتهای مقام معظم رهبری در مقاطع مختلف، گفتوگویهای ایشان در سالهای گذشته و ...
البته جدا از این منابع، شیرعلینیا و تیمش به سراغ افراد مختلفی رفتهاند که در این مقطع تاریخی حضور داشتهاند و با مقام معظم رهبری در دورههای مختلف آشنایی و همکاری داشتهاند. آنها روایتهای شفاهی را با مراجعه به منابع مکتوب پالایش کردهاند و برای روایت این کتاب از آنها استفاده کردهاند.
عکس در این کتاب نقش عمدهای دارد و در صفحهآرایی هم توجه خاصی به انتخاب و چینش و ارائهی عکسها شده است. درواقع میتوان گفت که این اثر نخستین اثر متن محوری است که در آن به عکس هم به اندازه متن توجه شده و گاه دوصفحهی کتاب بدون ترس و دلهره به یک عکس تاریخی اختصاص یافته، کاری که معمولا در سایر آثار نمی شود.
این عکسها و امتیاز آنها برای کتاب خریداری شده و از آرشیو روزنامهها و خبرگزاریهایی مثل همشهری و ایرنا هم برای تکمیل روایت تصویری کتاب استفاده شده است.
شیرعلینیا میگوید که یک ریال هم از ادارات دولتی و نهادهای حکومتی پولی برای این کار دریافت نکردهاند و همهی هزینهها را خودشان تقبل کردهاند. این نکته را معاون هماهنگی موسسه انقلاب اسلامی و دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای تایید میکند و میگوید که کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله خامنهای» را موسسه حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب تهیه نکرده است.
البته شیرعلینیا میگوید که پیش از انتشار کتاب و بعد از تمام شدن کار، این کتاب را به دفتر رهبر معظم انقلاب دادهاند تا اثر ملاحظه شود و مجوز دفتر معظم له برای انتشار گرفته شود.
شیرعلینیا و همکارانش میخواهند این مسیر را ادامه بدهند و برگهای دیگری را به آثار تاریخی ایران در مقاطع مختلف اضافه کنند.
سیاست روز/چرا پس از گذشت بیش از سه دهه هنوز برای جشنوارههای خارجی استراتژی مشخصی نداریم؟
خودسوزی در سالن سینما!
حذف فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» از فهرست نهایی بخش فیلمهای غیرانگلیسیزبان بهانهای شد تا به موضوع حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای بینالمللی بپردازیم.
واقعیت آن است که هنوز و همچنان پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب اسلامی، هنوز یک راهبرد مشخصی در حوزه سینما تعریف و طراحی نشده است و حتی در صورت طراحی آن هیچگاه اجرایی نشده است. با تغییر دولتها، حوزه فرهنگ و هنر و البته سینما هم به درد تغییرات اتوبوسی مبتلا شده است و جلوس هر دولتی همراه با شعارهایی بوده است که البته عملی هم نبوده است. اما همه این دولتها با هر گرایش سیاسی و حزبی، در یک نقطه به اشتراک رسیدهاند: «بیبرنامگی در حوزه فرهنگ و هنر»
به عنوان
مصداق و مثال و موضوع این سطور، بعد از گذشت این همه سال، هنوز مشخص نیست فیلمهای
ایرانی با چه هدفی در جشنوارههای خارجی حضور مییابند. آیا قرار بر معرفی فرهنگ
ایرانی دارند؟ آیا قرار است انقلاب اسلامی ملت ایران را صادر کنند؟ آیا هدفشان
نشان دادن هنر - صنعت سینما در ایران است؟ یا اهداف دیگری را دنبال میکنند؟ آنچه
به وضوح قابل مشاهده است اینکه اگر هرکدام از اینها به عنوان دلیل مطرح شده باشد،
طرحی شکست خورده است.
واقعیت آن است که علیرغم سادهانگاری و سهلاندیشی عدهای آنچه در جشنوارههای خارجی مورد توجه قرار میگیرد، نشان دادن تصویری نه چندان درست و واضح از ایران پس از انقلاب است. بگذارید قدری به عقبتر برگردیم. حدود شانزده سال پیش سیدرضا میرکریمی فیلم «زیر نور ماه» را روی پرده سینماها میبرد. این فیلم به زعم مخاطب ایرانی فیلمی به شدت انسانی و شریف است. در همان زمان این فیلم قصد حضور در جشنواره کن فرانسه را دارد. اما پاسخ مسئولان جشنواره چیست؟ «سکانس پایانی فیلمت را حذف کن» اگر خاطرتان باشد، سکانس پایانی فیلم بازیگر نقش اول فیلم را در لباس روحانیت نشان میدهد که درپی کمک به نوجوان بزهکار است. آن فیلم از نظر مخاطب ایرانی یک تصویر بسیار عاطفی دارد، اما کافی است زاویه دید را از سمت و سوی مخاطب خارجی در نظر بگیریم. یک فیلم که در اغلب لحظههای فیلم آدمهای طبقه ضعیف یا منفی جامعه را به تصویر میکشد. آدمهایی که زیر پل زندگی میکنند، پسرک نوجوان دزد، و یک زن جوان به عنوان تنها بانوی اثربخش فیلم که نقش یک زن بدکاره را ایفا میکند.
هیچکس در تعهد سیدرضا میرکریمی کمترین شک و شبههای نداشته و ندارد، او در آن سالها قصد داشته بخشی از جامعه نادیده کشور را به تصویر بکشد، اما مهم طرف خارجی است که چه از فیلم برداشت میکند و اساسا چرا مسئولان جشنواره نمیخواهند در سکانس پایانی، یک روحانی نقش قهرمان داستان را ایفا کند؟
این مثال و مقدمه شاید دریچهای باشد تا بتوانیم موضوع را دستهبندی شده بررسی کنیم.
رویای خارج!
بخشی از طبقه روشنفکرنمای سینمای ایران خود را دانای کل جامعه ایرانی میدانند. اما همین دانای کل معمولا فقط آنچه را که دوست دارد و میپسندد، روایت میکند. نمایش تصویری سیاه یا در کمال انصاف خاکستری پررنگ سبب میشود که انسان نتواند به راحتی از کنار برخی نامها بگذرد. فیلمسازانی که گویی ماموریتشان نشان داده چهره منفی از ایران است.
دست گذاشتن روی موضوعاتی خاص و البته بدون کمترین کورسوی امید در سرنوشت آدمهای داستانهایشان این شبهه را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که آیا واقعا فراوانی موضوعاتی مثل فقر، تبعیض، فساد، فحشا و... اینقدر در جامعه ما زیاد است که هر تعداد فیلمی که ساخته شود باز هم کم است؟
یادمان نرود که قرار نیست نگاهی غیرواقعی به جامعه داشته باشیم. قرار نیست از آن سوی بام بیفتیم و با نادیده انگاشتن مشکلات و ضعفها همه چیز را مثل محله گل و بلبل نشان دهیم. اما آنچه از قلم نباید بیفتد انصاف است.
عجیب نیست چنین فیلمهای تلخ و سیاهی در همه جشنوارههای خارجی از اروپا و امریکا گرفته تا کشورهای حاشیه خلیجفارس طرفدار دارند و به خوبی میتوانند انواع و اقسام جوایز را درو کنند؟ عجیب نیست که دولتهایی که دشمنیشان با ما اثبات شده است، برای فیلمسازان ما دلار خرج میکنند و جوایز درشتی میدهند؟ عجیب نیست که حتی زمینه اکران فیلمها و دیده شدن آنها هم فراهم میشود؟
با عرض معذرت در مقابل افرادی که چنین نگاهی را «توهم» و «دشمنپنداری» تلقی میکنند باید گفت که اتفاقا اشکال کار سرهایی است که در برف فراموشی فرو رفته و یا نمیخواهد باور کند و یا اصلا اعتقادش بر این است که در زمین حریف بازی کند.
یک نمونه واضح
در سال ۱۳۸۹، یک سال پس از اتفاقات تلخ ۸۸ فیلمی در ایران ساخته میشود که از زمان مراحل فیلمبرداری نگاهها را به خود میکشاند. «جدایی نادر از سیمین» فیلمی که اصغر فرهادی سازنده آن بود. تماشای بادقت آن فیلم به خوبی نشان میداد که همه آنچه در داستان قرار گرفته در خدمت توهین به ایران، انقلاب و حتی در برخی مواقع اسلام است. اما عجیب آنکه همین فیلم در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر بیشترین جوایز را از آن خود میکند.
یادمان
نرود که متولیان آن جشنواره مدیران دولت احمدینژاد بودند و اتفاقا رئیس سازمان
سینمایی آن زمان هم از جمله افرادی است که مدام سینمای دوران اصلاحات را تخطئه میکند
و حرف از سینمای انقلابی میزند. اتفاقا بعد از جشنواره هم در گروه اکران نوروزی
قرار میگیرد و در یک رقابت احمقانه ساخته دست برخی افراد در قامت اپوزیسیون یا
طرفدار جنبش سبز، دوقطبی متوهمانه رقابت با اخراجیهای دهنمکی شکل میگیرد و
اتفاقا بازنده میشود، اما فروش قابل توجهی هم دارد. «جدایی» پس از «فجر» و اکران
موفق نوروزی نماینده ایران در اسکار میشود، اما پیش از رسیدن به اسکار انواع و
اقسام جوایز بینالمللی را از آن خود میکند. اما سوال اینجاست که چرا به یکباره
این فیلم توجه جهانی را به خود جلب میکند و اساسا چرا فیلم قبلی فرهادی که اتفاقا
فیلمی خوشساختتر، شسته و رفتهتر و جذابتر است، لیاقت این همه توجه را ندارد؟
بگذریم.
قبل از مراسم اسکار همان مدیر سینمایی انقلابی و ارزشی در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها جمله عجیبی میگوید «اين فيلم سينمايي تمامي شرايط را براي حضور در بخش فيلمهاي غيرانگليسيزبان اسكار را دارد، اما آخرين مرحله انتخاب و كانديداتوري براي بخش غيرانگليسيبان اسكار است. انتخاب يا عدم انتخاب اين فيلم، نشانه سياستهاي نظام حاكم آمريكا به ايران است كه ميخواهند چه سيگنالهايي را بدهند. فكر ميكنم اگر بخواهند دشمنيهايشان را ادامه دهند يا تشديد كنند، «جدايي نادر از سيمين» را انتخاب نميكنند.» در واقع آن مدیر وقت در یک تئوری به دور از عقل و درک دست به این نتیجه میرسد که میتوان از کاندیدا شدن یا نشدن یک فیلم به این نتیجه رسید که امریکا از دشمنی با ملت ایران دست میکشد یا ادامه میدهد.
جالب آنکه این فیلم نه تنها در بخش فیلمهای غیرانگلیسیزبان کاندیدا میشود که اسکار بهترین فیلم را هم از آن خود میکند. حال آن مدیر باید پاسخ میگفت که این سیگنال درشت امریکا چه معنا و مفهومی داشت؟! آیا امریکا نه تنها دشمنیهایش را کنار گذاشت بلکه کشور دوست و برادر و همسایه هم شد؟!!
اما این اظهارات شاذ به همین جا ختم نمیشود و همین جناب مدیر معتقد است برای اسکار فرهادی از سوی معاونت سینمایی ایران لابی صورت گرفته است. یعنی لابی با دشمن؟!
شرق/گفتوگو با امید طاهری، نویسنده و میثم عبدی، کارگردان گروه تئاتر«اشتباهات»
گروهمحوری مهمترین اصل در تئاتر اشتباهات است
مریم رودبارانی
شکلگیری گروه و ثبات آن، یکی از مهمترین عوامل رشد تئاتر است. بیشک ثبات در گروههای تئاتری باعث ایجاد ارتباطی عمیق بین افراد گروه و درنتیجه درک بهتر از مبانی و اصولی است که در محک تجربه قرار میگیرد و درنهایت باعث گشودهشدن عرصههای تازه و بکر در تولیدات آن گروه خواهد شد. رسیدن به هویت خاص و شناسنامهدارشدن آثار تولیدی، اتفاق مثبتی است که فقط در گروههایی رخ میدهد که به معنای واقعی کلمه گروه باشند و در حرکتی مستمر و در زمانی گسترده با آزمون و خطا، مطالعه و تلاش برای یافتن زبانی خاص، ادامه حیات دهند و هیچگاه از حرکت باز نایستند. گروه تئاتر «اشتباهات» که پیش از این با نام وشند فعالیت میکرد، از جمله گروههایی است که سالهاست به صورت اختصاصی در زمینه نمایشهای کمدی کار میکند. الف و تهای این گروه برای بخش عمدهای از جامعه تئاتر ایران شناختهشده است. حرکتی که در این گروه شکل گرفت و سرنخی که پیدا شد، میتواند آینده خوبی در افق این گروه ایجاد کند. بهتازگی نمایش «کمدی اتفاقات» از این گروه در فرهنگسرای نیاوران و تئاتر باران روی صحنه رفته بود که به دلیل استقبال خوب مخاطبان، هماکنون نیز در تالار باران این نمایش اجرایش را از سر گرفته است. به همین بهانه، گفتوگویی با میثم عبدی، کارگردان و امید طاهری، نویسنده ثابت این گروه و از اعضای اصلی تئاتر اشتباهات انجام دادیم. البته لازم به ذکر است متن کمدی اتفاقات براساس نمایشنامهای از ادواردو دفیلیپو به نام کمدی هنر تئاتر توسط منوچهر رمضانی تنظیم شده و این نمایشنامه نوشته طاهری نیست.
درباره تئاتر اشتباهات توضیحاتی را که لازم میدانید، بیان کنید.
میثم عبدی: این گروه از سال ١٣٧٦ شکل گرفت؛ بعد از یکی، دو سال تمام افراد گروه ما وارد دانشگاه شدند. در رشتههای مختلف هنری و بهویژه تئاتر. تجربیاتی که در دانشکده سینما و تئاتر به ما منتقل شد و در گروه سامان گرفت، باعث شد توان خود را در تولید نوع خاصی از کمدی امتحان کنیم. کمدی اشتباهات ویلیام شکسپیر، نقطه آغازینی بود که از طریق آن به کمدی افتضاحات برسیم. این اولین الف و ت گروه اشتباهات بود که آن زمان با نام آفرینش، بعدها وشند و اکنون به نام اشتباهات فعالیت میکند. بعد از آن کمدی ارتباطات را کار کردیم که به جشنواره بینالمللی تئاتر فجر راه یافت و در مجموعه تئاترشهر یک ماه اجرای عموم داشتیم. از آنجایی که اغلب بچههای گروه دانشجوی تهران شدند و سپس در تهران شاغل شدند، مجبور شدیم مرکزنشینی را برگزینیم و این برخلاف میلمان بود، چراکه کارکردن در شهرستان اساسا راحتتر است. دغدغه کمتری دارد و با تمرکز بیشتری میتوان به تئاتر پرداخت. ما تاکنون شش نمایش کمدی تولید کردهایم و علاوه بر آن، نمایشهای دیگری در ژانرهای دیگر داشتهایم که پنجتای آنها در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حضور داشتند و برخی از آنها اجرای عموم شدهاند.
کمدیهای گروه وشند چه ویژگیهای منحصری دارد که شما را به ادامه کار روی آنها تشویق میکند و اینکه بر این کار اصرار میورزید؟
امید طاهری: شاید اگر الان مجموعه کمدیهای ما را بررسی کنید، متوجه گسترش این نوع نگاه در میان برخی گروههای دیگر که کار کمدی میکنند، شوید. نمیگویم این نگاه از ما به دیگران تسری پیدا کرده، اما مثلا زمانی که کمدی افتضاحات را کار کردیم، آن نوع کار و آن نوع نگاه به کمدی، منظر تازهای را حداقل در تئاتر شهرستان گشود و خیلیها را متوجه کار ما کرد. ممکن است این نیاز زمانه بوده باشد. خب، این نیاز از سوی ما درک و منجر به تولید آثاری شد که مورد توجه سلیقههای مختلف قرار گرفت. الان ممکن است کمدی افتضاحات مشمول گذر زمان شده باشد. این را خودمان هم متوجه هستیم. اما این یک روند روبهرشد بوده. از کمدی افتضاحات تا کمدی اتفاقات، مجموعهای شکل گرفت که حداقل تئاتر اشتباهات میتواند مؤلفههای خاصی از دل آن برای کارهای بعدی خود استخراج کند و چراغ راهی بیابد که مسیر خودمان را روشن کند. چیزی که برای خودمان خیلی اهمیت دارد، این است این تولیدات و اتفاقاتی که در آنها رخ داد، از دل زندگی خودمان آمد.
آقای عبدی، نظر شما دراینباره چیست؟
عبدی: ضمن تأیید نگاه امید، این را باید تأکید کنم درک نیاز اجتماع و قابلیت این نوع کمدی در ارتباط با سلیقههای مختلف مردم زمانه، نکته مهمی بود که ما را در این مسیر نگاه داشت. تئاتر باید کارکرد اجتماعی داشته باشد. تئاتری که با مردم زمانه خودش و مردم جغرافیای خودش نتواند ارتباط درستی برقرار کند، به هیچوجه موفق نبوده. تئاتر شعر نیست که بگوییم شاعر امروز میسراید، امروز درک نمیشود ولی ممکن است ٥٠ سال دیگر درک شود. حتی درباره شعر هم من معتقدم شعری که به درد مردم زمان خودش نخورد، دردی از آیندگان را هم دوا نخواهد کرد. حالا تصور کنید تئاتر جدا از متنش که باقی میماند، چیز دیگری از آن برای آیندگان نخواهد ماند. درواقع اجرا تمام میشود. اجرا مهمترین رکن تئاتر است. اجرا باید توانایی ارتباط با مخاطب زمان خودش را داشته باشد.
این نوع کمدی را در کدامیک از انواع کمدیهای شناختهشده دستهبندی میکنید؟
عبدی: درواقع کمدیهای گروه وشند یکجور کمدی تلفیقی است؛ تلفیقی از انواع کمدیهای شناختهشده، البته نه لزوما همه آنها. مثلا ما روی کمدی ادلارته ایتالیا مطالعاتی داشتیم. همچنین روی تختحوضی خودمان و به همین نسبت کمدیهای کلاسیک و کمدی انگلیسی. با وجود این، در مورد هر یک از آثار بهطور جداگانه میتوان ارجحیت برخی شیوهها را بررسی کرد. این تلفیقی که گفتم با حساسیت و دقت باید صورت بگیرد در غیراینصورت اثر دچار یکپارچگی و استقلال فرمی و ساختاری نمیشود.
با توجه به اینکه سالهاست گروه شما در مرکز مستقر شده، اینجا با چه مشکلاتی در کار مواجه هستید؟ و چه راهحلی برای عبور از این مشکلات دارید؟
عبدی: همان مشکلاتی که سایر مردم مرکزنشین برای زندگیکردن دارند. ازدستدادن زمان یکی از مهمترین آنهاست. ترافیک نصف عمر ما را میگیرد. برای یک قرار تمرین، باید یک روز کامل وقت بگذارید. این یعنی که شما باید در تئاتر حرفهای باشی. یعنی منبع درآمدت چیزی جز تئاتر نمیتواند باشد. چون آنوقت اگر باز هم بخواهی تئاتر کار کنی، مجبوری آن کار را از دست بدهی. خب، آیا شرایط ایجاد تئاتر حرفهای برای همه گروههای مرکز وجود دارد؟ به من سالن بدهند، قیدوبندهای بیخود و بیجهت را بردارند، من تضمین میدهم زندگی تمام افراد گروهم را از طریق اجرای عموم تأمین کنم. ولی آیا شرایط ایجاد تئاتر خصوصی در کشور ما مهیا و کامل است؟
نظر شما دراینباره چیست؟
طاهری: بخشی از تئاتر تهران دچار یک نوع تفاخر توخالی است. شاید دلیل آن قرارگرفتنش در یک کفه ترازو باشد. یعنی ما دچار گفتمان انتزاعی تهران و شهرستان شدهایم که هیچ مبنای درستی ندارد. تهران را یک طرف میگذاریم و کل شهرستانهای ایران را میگذاریم طرف دیگر. فقط هم در تئاتر اینطور است. مثلا هنرهای تجسمی دچار چنین آفتی به این وسعت نیست. یا مثلا در اقتصاد، شما چنین دیدگاهی را نمیبینید، اینکه اقتصاد تهران یک طرف باشد و اقتصاد شهرستانها یک طرف. خب، چرا ما در تئاتر دچار چنین وضعی شدهایم یکی از دلایلش این است که تئاتر تهران به لحاظ برخورداری از امکانات زیربنایی، جلوتر از شهرستانها قرار دارد. خبری از سالنهای بزرگ و متناسب تئاتر در شهرستانها نیست، یا مثلا تمرکز دانشکدههای هنری در یک دوران چند ١٠ساله در تهران، مهاجرت استعدادهای درخشان شهرستانی به تهران، دیدهشدن تئاتر در تهران، تمرکز نشریات پرتیراژ و پرخواننده در تهران و عوامل بسیار دیگر. اگر حواسمان نباشد، این گفتمان تهران و شهرستان، گاه مانع کار درست میشود که امیدوارم مانع ما نباشد.
اشاره کردید برخی از آثار شما ممکن است مشمول گذر زمان شده باشد، آیا این امر برایتان مهم نیست که اثر هنری نباید به مکان و زمان محدود شود؟
طاهری: چندان نسبت به قطعیت نظر شما در بایدونباید مطمئن نیستم. با وجود این، اگر قضاوت را بر مبنای تاریخ بگذاریم، مثلا تاریخ درام به ما میگوید آثار ارزشمند زیادی از مرزهای زمان و مکان عبور کردهاند. این آرزوی هر هنرمندی است که به چنین جهانشمولی دست یابد. برای ما هم اهمیت دارد. خب، ما در این سالها در حال تجربهکردن و آموختن بودیم. در مقطعی از کارمان اصلا سنوسالی که داشتیم، اجازه نمیداد به سمت تئوریهایی برویم که از قد ما بزرگتر بود. بنابراین ما مثل خودمان و به اندازه قدوبالای خودمان کار کردیم. اما آدمی در حال رشد است. همانطور که کمدی اشتباهات با کارهای قبلی فرق داشت، قطعا کار بعدی نیز متفاوت خواهد بود. دغدغهها در طول زمان تغییر میکنند. همین تغییرات است که زندگی را میسازد. ما هم خود را به دست تغییرات میسپاریم. تا چه پیش آید.
شرق/گفتوگو با احترام برومند، گوینده باسابقه تلویزیون
امیدوارم اصغر فرهادی را ناامید نکرده باشم
فرانک آرتا: احترام برومند، مجری محبوب سالهای کودکیمان، بعد از چند سال دوری از فضای سینما با بازی در سه فیلم، دوباره به سینما بازگشت. او که همسر داوود رشیدی و خواهر مرضیه و راضیه برومند است، در دورهای بهعنوان یکی از بهترین مجریهای تلویزیون برای کودکان برنامه اجرا میکرد. به بهانه بازی در سه فیلم، با این گوینده پیشکسوت گفتوگو کردیم. ضمن اینکه در کارنامه کاری احترام برومند، نویسندگی نمایشنامه هم دیده میشود.
زمان طولانی از بازیتان در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» آقای صدرعاملی میگذرد و تازه امسال در سه فیلم حضور پیدا کردید. چرا؟
آقای وحید موسائیان پیشنهاد خواندن فیلمنامهشان را به من دادند. وقتی آن را خواندم، به نظرم رسید فیلمنامه قشنگی است. البته با توجه به مسائل داخلی خانوادگیام در شک و تردید بودم. اما خانوادهام مرا ترغیب کردند در این فیلم بازی کنم. درنهایت من هم قبول کردم. از انتخابم هم پشیمان نیستم. امیدوارم حاصل کارم رضایتبخش باشد.
نقش راحتی بود؟
اصلا، نقش راحتی نبود و من هنوز فکر میکنم چقدر شهامت به خرج دادم که در این فیلم بازی کردم. البته فیلم هنرپیشگان زیادی دارد. نظیر آقایان رضا کیانیان و افشین هاشمی و خانمها بیتا فرهی و رعنا آزادیور. فیلم زندگی دو خواهر سالخورده به نام قشنگ و فرنگ را به نمایش میگذارد و مسائل پیرامون این دو خانم سالخورده را تعریف میکند. من نقش یکی از آن خواهران را بازی میکنم و نقش خواهر دیگری را هم خانم منظر لشگری. برخی از لوکیشنها هم در دوبی، تهران و فرانسه بود ولی بازی من فقط در تهران بود.
چه مدت در این فیلم بازی داشتید؟
معمولا فیلمبرداری هر فیلمی میان ٤٠ روز تا دو ماه طول میکشد. من هم میتوانم بگویم نصف این روزها در لوکیشن فیلمبرداری حضور داشتم.
خانم برومند! آیا تمایل دارید بار دیگر بهعنوان مجری یا گوینده در تلویزیون برنامه اجرا کنید؟
اگر برنامه خوبی که هویت داشته باشد و به من پیشنهاد شود، حتما حضور خواهم یافت. منظورم این است که در این برنامه بتوانم هویت خودم را داشته باشم و به علایق و سلیقه من نزدیک باشد. نظیر طرح مسائل اجتماعی یا موضوعاتی پیرامون کودکان. البته در برنامههای آقای ضابطیان گاهی حضور داشتم. حتی در برنامه «صدبرگ». ایشان همیشه به من لطف دارند. گاهی متنی را به من میدهند که بخوانم. البته جوانهایی مثل ایشان و افرادی که در سنین ٤٠ تا ٥١ سال هستند، همیشه نسبت به حضور من در تلویزیون حس نوستالژیک دارند.
الان که صدای شما را میشنوم، همچنان جوان، جاندار و دلنشین است و واژگان و حروف را بهدرستی ادا میکنید. موردی که مجریهای ما فاقد آن هستند.
خب من تهرانی اصیل هستم. چیزی که اغلب هنگام شنیدن رادیو و بیش از آن، موقع نشستن جلوی تلویزیون مرا اذیت میکند، این است که اغلب کلمات فارسی توسط مجریها درست ادا نمیشود. البته شاید مجریها در تهران بزرگ نشدهاند یا بنا به دلایلی دیگر. من فکر میکنم برای رفع این معضل بهتر است مجریها آموزش ببینند. میزان سوادشان بررسی شود و حتی بر این اساس گزینش شوند.
ضمن اینکه صدایی برای مخاطب جذابیت دارد که خستهکننده نباشد، چیزی که در صداهای مجریهای قدیمی کمتر شنیده میشد؟
امروز را نمیتوان با گذشته مقایسه کنید. در گذشته تنوع شبکه وجود نداشت. زمان برنامهها هم محدود بود. درحالیکه امروز تعداد شبکهها و برنامهها زیاد شده و واقعا مدیریت چنین جایی خیلی سخت است. اما همه این مسائل بهانهای نمیشود که بهراحتی از کنارش گذشت. هرچند که گویندهها و مجریهای بااستعداد زیاد داریم. حتی الان هم از چند سال گذشته بهتر شدهاند. ولی بااینحال گاهی اوقات آدم به مواردی برمیخورد که چندان خوب نیست. مثل پوشیدن لباسهایی که زیبا نیستند. بالاخره هر گویندهای باید قیافه استاندارد داشته باشد. لباسهایش هماهنگ باشد. حتی این مسئله به میهمانان هم تسری پیدا میکند و مثلا میبینیم در برنامه هنری یا روشنفکرانه، میهمان کاپشن میپوشد که هیچ سنخیتی با محتوای آن برنامه ندارد.
به چه دلیل در فیلم آقای هاشمزاده، دستیار کارگردان و برنامهریز کهنهکار سینما، بازی کردید؟
ایشان را از سالها قبل میشناسم و نقشی که پیشنهاد کرد را دوست داشتم. همینطور نسبت به آقای صمیمیپور ارادت دارم. به نظرم فیلمنامه هم خوب بود و به این دلایل در آن بازی کردم.
تجربه بازی مقابل دوربین آقای فرهادی چطور بود؟
بازیام در فیلم «فروشنده» مثل قطرهای است در دریا. نقشم کوتاه بود. اما خوشحالم هرچند کوتاه با آقای فرهادی کار کردم. ایشان بسیار خوشاخلاق، صبور و فروتن هستند. امیدوارم آقای فرهادی از همکاری با من پشیمان نشده باشد.
و علت حضورتان؟
آقای فرهادی هم نسبت به مجریگری خانم برومند نوستالژی داشتند. درواقع خاطرهبازی بود.
فرهیختگان/گفتوگو با علی زندوکیلی، خواننده موسیقی سنتی
بار وجدانی دانلود موسیقی بر دوش مخاطب
بیشتر جوانان این روزگار دیگر به موسیقی ملی و سنتی خود وقعی نمینهند و روزبهروز از علاقهمندان این هنر کم میشود. اما خوشبختانه خوانندگانی با صداهایی گیرا، هرچند کمی ناپخته در ورطه هنر موسیقی ایرانی وارد شدهاند. این گونه از موسیقی بسیار سنگین و طاقتفرسا است و در پارهای از اوقات هنرجوها دیگر از ادامه آن سر باز میزنند. اما علی زندوکیلی از جمله خوانندگانی است که توانسته با صدایی گرم در دل مردم جایی برای خود باز کند. این خواننده ۲۹ ساله شیرازی این روزها مشغول ضبط آلبوم جدید خود است. اولین آلبوم موسیقی او به نام «میان تاریکی» در سال 1390 بیرون آمد و پنجمین اثرش به نام «یادی به رنگ امروز» سال ۱۳۹۴ منتشر شد. از سبک او میتوان به تصنیفخوانی با احساسات و شور و اشتیاق فراوانش اشاره کرد. توجه به دستگاههایی مانند اصفهان و همایون و تلفیق آن با حالتهای حزنانگیز موسیقی غربی از نکات بارز سبک او است، مخصوصا اینکه صدای او معمولا با پیانوی ایرانی سامان احتشامی همراه است و هر دو توانستهاند به مسیر خود ادامه بدهند. اما معضل حق مولف و دانلود بیش از اندازه موسیقی از سایتهای اینترنتی و تلاشهای زندوکیلی برای ضبط آلبوم جدید بهانهای شد که با او به گفتوگو بنشینیم.
آلبوم جدید شما چه زمانی به بازار عرضه میشود؟
انشاءالله بهزودی آلبوم جدید را منتشر میکنیم و دست به کار ضبط قطعات آن میشویم. البته هنوز هیچ کدام از کارهای جدید خود را در استودیو ضبط نکردهایم.
این قطعات در چه دستگاهی است؟
این قطعات را در همه نوع از دستگاههای موسیقی سنتی ایرانی اجرا میکنیم. دشتی، بیات ترک و اصفهان از دستگاههای اصلی این آلبوم جدید هستند.
آهنگساز این آلبوم کیست؟
خودم و چند نفر از دوستان این آهنگها را نوشتهایم.
برنامه جدید کنسرت شما چه زمانی است؟
از 10 دی در برج میلاد شروع میشود و بعد در شهرهای اصفهان، شیراز، بیرجند، تبریز، رشت، اهواز و دیگر شهرها اجرا خواهیم داشت. خوشحال هستم که این کنسرتها برقرار است و میتوانیم برای مردم شبی به یاد ماندنی به یادگار بگذاریم.
سخنگوی ارشاد درباره موسیقی گفته است فهرست سیاهی در زمینه موسیقی نداریم و به تعدادی از هنرمندان درباره شبکههای غربی هشدار دادهایم. آیا به شما هم پیامی رسیده است؟
بله، به من هم این پیام رسیده است. به نظرم میتوان به همین بهانه سایتهای معتبر و با کیفیت داخلی برای خبررسانی و اطلاع از برنامههای برون مرزی تدارک دید تا این خبرها به شکلی وسیع دیده شود. اگر بتوانیم کلیپها و نمونه آثار خود را به صورت مجاز در این سایتها و شبکههای داخلی عرضه کنیم، بسیار خوب است.
نظرتان در مورد حق کپیرایت آثار موسیقی چیست؟ پیگیر آن هستید؟
این موضوع بسیار سخت است. امیدوارم یک جورایی مردم با احساس و وجدان خود به موسیقی توجه کنند و دیگر به صورت رایگان این آثار را دانلود نکنند.
طبق اطلاعاتی که هست مردم برای دانلود رایگان سریال شاهگوش مبالغ زیادی پول به صورت داوطلبانه پرداخت کردهاند. شما نظری برای ارائه این شیوه ندارید؟ یعنی به صورت رایگان محصول را روی سایت اینترنتی قرار بدهید و در کنار آن گزینهای برای پرداخت هزینه در اختیار مخاطبان قرار گیرد. این کار باعث میشود مردم کم کم این بهای آثار هنری را نیز بپردازند. نظرتان چیست؟
این همان بار وجدانی است که بر دوش مردم و مخاطبان آثار هنری است. کارهایی که من تا حالا ارائه دادهام به صورت دلی بوده است و اکثر آنها را به صورت رایگان در اختیار علاقهمندان گذاشتهام و حتی یک قران هم از آنها درآمد نداشتهام. اما دوست دارم همین کاری را که گفتید، اتفاق بیفتد.
شما چه سازی مینوازید؟
سنتور.
مخاطبان آثار موسیقی سنتی بسیار دوست دارند که خواننده محبوب آنها روی صحنه دست به نواختن ساز هم بزند. قصد ندارید روی صحنه این کار را انجام دهید؟
بهزودی این کار را انجام میدهم. سال آینده در کنسرتها این کار را انجام خواهم داد.
قدس/در اختتامیه شعر اشراق مطرح شد
یادی از شیخ زکزاکی و دیدارش با رهبر انقلاب
جشنواره شعر اشراق با یادی از شیخ زکزاکی به کار خود پایان داد.
به گزارش قدس آنلاین و به نقل از تسنیم، اختتامیه سومین دوره شعر اشراق با حضور آیتالله رشاد، حجتالاسلام دعایی و جمعی از شاعران طلبه و اهالی فرهنگ عصر امروز در تالار ایوان شمس در حال برگزاری است.
حجتالاسلام امرودی اظهار داشت: روحانیت در طکل تاریخ موثرترین تأثیر را در گسترش شیعه داشته است. در واقع قلم، ایثار و علم علما و خون آنها شیعه را بیمه کرده است.
وی با اشاره به شیخ زکزاکی گفت: او سال گذشته سه فرزند و امسال دو فرزندش را تقدیم اسلام کرد. الآن هم پیام آمده که حسینیه بقیه الله را در نیجریه کاملاً خراب کردهاند.تا روحانی شیعه قدرتمند هست، در نیجریه حسینیههای دیگری راه اندازی شود. چه شیخ زکزاکی بماند و چه به فیض شهادت برسد، شیعه نیرومند خواهد شد.
امرودی به نقش شعر در جامعه اشاره کرد و گفت: امام فرمودهاند که هر کلمهای که از زبان خرج میشود تا قیامت تأثیرگذار است گاهی یک جمله به جای صدها کتاب شهید پروری میکند. شعر حوزه نیز باید مخاطب را به سمت خوبیها مانند امام، انقلاب، خانواده و ... ببرد.
آیتالله رشاد نیز در این مراسم گفت: شاعر حوزوی رسالتش این است که یک شعر ماندگار بسازد. پسندیده نیست که غیر این باشد. دوستان طلبه مبتلی به شعرهای صورت زده نشوند. از شعر به مثابه برندهترین ابزار بهره بگیرند. ما در شعر نباید متوقف شویم وقتی خدا چنین موهبتی داده باید برای تعمیق بخشیدن به تعالیم دینی استفاده کنیم.
وی افزود: من سراغ ندارم کسی به بحث فلسفه ادبیات براساس حکمت اسلامی پرداخته باشد. این همه مسایل برعهده اهالی حوزه است.
رشاد یادآور شد: نکته دیگر اینکه مبادا شعر به مشغله تبدیل شود. رهبر انقلاب هم بر این امر تأکید دارند. گاهی شعر برای طلبه به آفت تبدیل میشود و انها را از طلبگی باز میدارد. مبادا شهر بهانهای برای خروج از خیل سربازان حضرت حجت شود چرا که هر کس را به بهانهای از این بیان خارج میکنند. طلبهها باید شعر در شأن حوزه بسرایند و خلأهایی که دیگران قادر به حلش نیستند، رفع کنند.
وی در ادامه سخنان خود یکی از سرودهایش با این مطلع را قرائت کرد:
غزل ها غزلها غزلهای مست
از این دل خدا را بدارید دست
محمد حسین انصاری نژاد نیز در ادامه این مراسم سوردهای را به شیخ زکزاکی تقدیم کرد:
نهجالبلاغه بود به چشمش ورق ورق
در شرح خطبه چشم به منبر نشسته بود
تا پیر ما ابوالشهدایش خطاب کرد
دیدم چو باغ لاله معطر نشسته بود
علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، دیگر سخنران این همایش بود. وی در این مراسم با بیان اینکه این جشنواره به اسم جشنواره اشراق نامگذاری شده است و مروج حکمت اشراق سهروردی است، گفت: این حکمت و فلسفه معتقد است که وصول حقیقت از طریق کشف و شهود صورت میگیرد. شیخ اشراق معتقد بود همه موجودات از نور به وجود آمدهاند و هستی غیر از نور چیز دیگری نیست. انسان هم از این قاعده مستثنی نیست و میتواند از نور خود به موجودات دیگر بدهد و از نور آنها بگیرد و سرچشمه فیض خداوند است.
وی با بیان اینکه شاعر و هنرمند تا به نور وحدانیت خداوند آراسته نگردد، قریحه شاعری پیدا نمیکند، ادامه داد: شعر در سینه شاعر متجلی از نور الهی است، شعر حوزه شعری هویت گرا و امیدبخش است و از واقعیت وجود به حقیقت موعود پی میبرد. این شعر به شرطی دینی خواهد بود که حضور الهی در آن مشهود باشد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه سخنان خود به شعر دینی و ظرفیتهای آن اشاره کرد و یادآور شد: شعر دینی هر روز حرف نو دارد و در پی متجلی کردن خالق هستی است. این هنر دیرینه با این همه سابقه چنان پر و بال نداشت تا ایران شکل گرفت. کیمیاگران واژهها شعر را با شور و شعور امیختند، زبان شعر ماندگارترین زبان در بین مردم است. آنچه از بررسی تاریخ ادبیات دینی برمیآید، این است که شعر آیینی در میان شاعران ایرانی حضور پررنگی دارد. ما ایرانیان ملت شعر هستیم، با شعر پا به این عالم خاکی میگذاریم و با شعر میمیریم. شعر پیشانی تمدن ایرانی است و جهانیان ما را بیشتر با اشعارمان میشناسند. این خود مردم هستند که تصمیم میگیرند چه شعری در ذهن بماند و برای همین شاعرانی ماندگار شدهاند که برای مردم شعر گفتهاند نه حاکمان.
جنتی در پایان سخنان خود با بیان اینکه بیتردید برای پیشرفت فرهنگ به شعری نیازمندیم که مورد پذیرش جامعه باشد، تأکید کرد: اکنون که با عنایت پروردگار و رهبری بنیانگذار انقلاب و رهبر معظم انقلاب از خطرهای بزرگ رها شدهایم، شعر میتواند به ما کمک کند. خرسندیم از اینکه در جمع شاعران پویای حوده علمیه هستیم، همانها که شعرشان در شیشههای گلاب اشراق بوی دیگری گرفته است. این شاعران هم دغدغه آیینی دارند هم اجتماعی. ادامه مسیر این جشنواره بشارت بازگشت شعر آیینی به جایگاه اصیل خود را زمزمه میکند.
محمدعلی مجاهدی، شاعر نیز در این مراسم گفت: اینطور نیست که هویت شعر دینی وامدار قشر خاصی باشد؛ علما، حکما، عرفا و ... در این زمینه تأثیرگذار بودهاند.
وی با اشاره به کتاب تذکره شاعران روحانی با عنوان «رواق اشراق» گفت: این اثر در سه بخش به شاعران روحانی از سده پنجم تاکنون میپردازد. تلاش شده تا چهره ادبی این علما که گاه در سایه وجهه علمی آنها قرار گرفته، با نگاهی منصفانه بررسی شود.
مجاهدی افزود: اگر از کسانی مانند میرداماد و شیخ بهایی و دیگر بزرگان را کنار بگذریم، به شعر روحانیونی مانند شیخ کمرهای برمیخوریم که سرودههایش اعجابآور بوده و همانند صائب است.
در ادامه این مراسم، با حضور حجت الاسلام گلپایگانی از کتاب رواق اشراق رونمایی و از برگزیدگان این دوره از جشنواره تجلیل شد. در این دوره از جشنواره، شاعرانی از کشورهای افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، هندوستان، لهستان و... شرکت کرده بودند.
مردم سالاری/ استاد کزازي تشريح کرد:
اثرپذيري ادب پارسي از ديگر سامانههاي ادبي
ميرجلالالدين کزازي با شرح برخي تاثيرات ادبيات فارسي بر ادب جهان در گذشته، اين موضوع را در حال حاضر وارونه ارزيابي کرد.اين استاد پيشکسوت زبان و ادب فارسي در گفتوگو با ايسنا، در پاسخ به اين سوال که ادبيات فارسي چقدر وامدار و متاثر از ادبيات ديگر ملتهاست، گفت: اثرپذيري ادب پارسي را از ديگر سامانههاي ادبي از نگاهي بسيار کلان و فراخ ميتوانيم به دو روزگار بخش کنيم؛ يکي روزگار کهن است و ديگر روزگار نو يا روزگاري که آن را روزگار ادب همزمان يا ادب کنوني ميناميم.
او سپس اظهار کرد: در روزگار نخستين ادب پارسي بيشتر اثرگذار بوده است تا اثرستان. در آفريدههاي ادبي بسيار کهن که خواست من از آن ادب ايران در پيش از اسلام است، من تنها به يک نمونه بسنده ميکنم. متني کم و بيش آييني به زبان پهلوي نوشته شده است که خوشبختانه از زيان و گزند و رخدادهاي زمان برکنار مانده است و به دست ما رسيده است. اين دفتر پهلوي «ارکاويراز نامک» نام دارد که بيشتر آن را با نام «ارداويرافنامه» ميشناسند. اين دفتر گزارش سفري است شگفتانگيز و رازآميز به جهان فراسو و نهان بر مينو. موبدي با نام «ارکاويراز» پس از نوشيدن جامي از نوشابهاي مستيبخش، هفت شبانهروز در گونهاي از بيخويشتني و بيهوشي به سر ميبرد. در اين زمان به گشت و گذاري ميپردازد در بهشت و دوزخ. هنگامي که به خويشتن بازميآيد و به جهان پيکرينه و ديدارين، گزارش اين گلگشتها را در اين دفتر مينگارد. پژوهشگران ادب برآنند که اين دفتر پهلوي آغازگر روندي يا گونهاي ادبي بوده است که بر پايه آن کتابهايي نوشته يا بيشتر سروده آمده است. نامورترين اين سرودهها شاهکار دانته سخنور ايتاليايي است که خندستان خدايي يا «کمدي الهي» نام دارد. کزازي ادامه داد: از سوي ديگر سرايندگان ايراني در سدههاي نخستين هجري که به زبان تازي ميسرودهاند و مينوشتهاند، فرهنگ و داستانها و انديشهها و باورهاي ايراني را در اين زبان ميريختهاند و به يادگار مينهادهاند. سخنوران تازي يا تازيزبان از اين سرچشمههاي گرانسنگ ادبي و فرهنگي بهره ميبردهاند. نمونه آن کتابهايي است که ابن مقفع از پهلوي به زبان تازي برگردانيده است. بسياري از سخنان کوتاه نغز و پرمغز از راه اين کتابها به زبان تازي راه جسته است، داستانها و زبانزدهايي را در آن پديدآورده، چونان سخنان ارزنده و انديشهورزانه و فرزانهوار در زبان بزرگان تازيزبان نهاده شده است. يا نمونهاي ديگر اگر بخواهم بياورم سخنور نامدار ايراني که از بزرگان ادب تازه است. «بونواس اهوازي» در چامههايي که به زبان تازي سروده است آنچنان از فرهنگ و تاريخ و پيشينههاي ايرانيان در آنها سخن گفته است که بخشي از اين سرودهها را «فارسيات» ناميدهاند. اين شاهنامهپژوه درباره تاثير ادب فارسي بر کار شاعران و اديبان اروپايي نيز گفت: اندکي اينسوتر چارانههاي خيام هنگامي که به زبان انگليسي برگردانيده ميشود، خيزشي در ادب انگلستان پديد ميآورد که آن را بر پايه نام خيام عمرگرايي يا عمريسم مينامند. نمونه ديگر آشکارتر از آن است که نياز به يادکرد داشته باشد؛ ديوان خواجه شيراز آنچنان هنگامهاي هنري در سخنور بزرگ آلمان گوته برميانگيزد که به نام و ياد اين غزلسراي بزرگ ديواني را با نام «خاورانه» درميپيوندد. نمونههايي ديگر از اين دست ميتوانم آورد.
کزازي همچنين گفت: در روزگار دوم کار کمابيش وارونه شده است. ما از ادب ديگران به ويژه اروپاييان بسيار بهره بردهايم. پارهاي از گونهها و کالبدهاي ادبي را در داستاننويسي از آنان ستاندهايم که يکي از پرسمانهاي فرهنگي و ادبي در روزگار ماست که من شايسته نميدانم به آن بپردازم و چرايي آن را بازنمايي کنم.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با سعید نبی، تهیهکننده برنامه اقتصادی «626»
به دنبال خودکفایی
گروه فرهنگ و هنر: برنامه زنده «626» به تهیهکنندگی سعید نبی با محتوای طنز اقتصادی و با هدف حمایت از کمپین تولید ملی در روزهای فرد از شبکه یک سیما پخش میشود. برنامهای که میتواند بسیاری از مخاطبانی را که دغدغه کسبوکار موفق داشته یا ایدههایی در ذهن دارند به دیدن و دنبال کردن آن وسوسه کند. همچنین میتواند جریانی را برای برپایی ذوق و تحرک به منظور ایجاد کسب و کارهای کوچک و کمسرمایه و متکی به خود در سراسر کشور ایجاد کند. استودیوی
13 ساختمان تولید میزبان عوامل و میهمانان برنامه «626» است. دکور برنامه به حد کافی کنجکاوی بیننده را برمیانگیزد. روبانهای نازک فلزی مواجگونه و درهم تنیده با رنگهای سفید، خاکستری، آبی و سبز که قرار است آرامش دریا را تداعی و فضای امیدبخشی را برای مخاطبان القا کند. در تولید و پخش این برنامهها امکان هر نوع اتفاق غیرمنتظرهای وجود دارد، مسالهای که دامن برنامه اقتصادی شبکه یک را گرفت تا با تغییر ساعت برنامه به بعد از خبر 19 و کم شدن مدت زمان آن از یک ساعت به
20 دقیقه شرایطی متفاوت رقم بخورد، اما دستاندرکاران برنامه با تغییر کنداکتور، حذف آیتمها و ولهها و بالابردن سرعت گفتوگو با 2 میهمان کارآفرین، موجبات ریتمی تند و جذبکننده برای مخاطب را فراهم کردند. گفتوگوی «وطن امروز» با سعید نبی، تهیهکنندهای که پیشتر او را با عنوان مستندساز و البته تهیهکننده برنامه «مناظره» میشناسیم، اطلاعات کاملی را از اهداف و برنامههای «626» حاصل میسازد.
چه شد به فکر تولید برنامهای با رویکرد و نگاه اقتصادی افتادید؟
این پیشنهاد از سوی گروه دانش و اقتصاد شبکه یک به من شد. این گروه قدمت زیادی در شبکه دارد و همواره نگاه اقتصادی آن در سیما شکل راهبردی داشته است. وقتی برنامهای با این تعریف به من پیشنهاد شد، قطعاً میدانستم قرار نیست یک برنامه اقتصادی جدی بسازم. برای همین، اولین شکلی که در ذهنم جان گرفت، این بود که این برنامه تلویزیونی صرفاً اقتصادی نیست، بلکه یک برنامه مفرح و سرگرمکننده است و نمیتوان نگاهش را صرفاً به بخش اقتصادی و اجتماعی محدود کرد.
دلیل انتخاب عدد «626» بهعنوان اسم برنامه چیست؟
این عدد نشان بارکد ایران است. همانطور که میدانید 3 رقم اول یک بارکد از نوع EAN13 مشخصکننده کشور سازنده کالاست و کد ایران هم «626» است. قصدمان دوری از کلیشههای رایج و انتخاب نامی بود که کنجکاوی مخاطب را برانگیزد.
مهمترین نکتههایی را که این برنامه به دنبال بیان آن است عنوان کنید.
ما دنبال این هستیم که ایرانیها به ایرانی بودنشان بیشتر فکر کنند و با خرید محصول داخلی از یکدیگر حمایت کنند اما نکتهای که روی آن تکیه میکنیم، این است که مشتری محصول باکیفیت میخواهد و اگر قرار است از محصول ایرانی حمایت شود، باید از محصول باکیفیت حمایت شود.
اینکه موضوع اقتصادی را در فضای اجتماعی بررسی کنیم میتواند امکان تازهای به رسانه دهد. با چه نگاهی به سمت ارائه چنین رویکردی در برنامه رفتید؟
به عقیده من موضوعات اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با مسائل اقتصادی دارند و به طور دائم یکدیگر را پوشش میدهند، بویژه در کشور ما روی هر موضوعی که دست بگذارید، جنبههای اقتصادی و اجتماعی خواهد داشت. با این حال ما از زاویهای وارد میشویم که آنها را مفرح و طنزآمیز بیان کنیم.
برای تقسیمبندی موضوعات و رسیدن به شکلی متنوع از ارائه برنامه چه راهکارهایی را در پیش گرفتید؟
ما در هفته 3 روز برنامه داریم. روزهای یکشنبه را با مبحث کارآفرینی شروع میکنیم. با حضور علیاصغر جهانگیری، کارشناس کارآفرینی در کلینیک کسبوکار مخاطب میتواند کسبوکار تازهای را برای خود آغاز کند. در این بخش مباحث مختلف در حوزه کسبوکار را بررسی میکنیم و مشاورههای لازم را ارائه میدهیم. در کنار آن، آیتمهای متنوعی مانند انیمیشن طنز هم به جذاب شدن این برنامه کمک کرده است.
بخشی نیز به عنوان ایدهپردازان جوان در برنامه دارید، در اینباره توضیح دهید.
بله، روزهای سهشنبه را با حضور ایدهپردازان جوان و مشاوران حقوقی سپری میکنیم. هر بار 4 ایدهپرداز به برنامه میآیند و از ایدههایی که در سر دارند، میگویند. در این میان کارشناسان برنامه (مهدی محمدی، مجید دهبیدیپور، مینا مهرنوش و جمشید عدالتیان) ضمن داوری این ایدهها، مشاورههای لازم را هم در اختیارشان میگذارند.
ایدهها نقش بسزایی در شکلگیری برنامهها دارند و خطر سرقت ایدهها در همه شاخهها وجود دارد. ایدهپردازان جوان هراسی از این ندارند که ایدههای مطرح شده در این برنامه به مخاطره بیفتد؟
مخاطب به این برنامه میآید و ایدهاش را معرفی میکند و تا جایی که لازم است درباره آن صحبت میکند. مسلماً تمام جوانب کار و بهقول معروف، فوت و فن کار گفته نمیشود و درباره جنبههای عمومی آن بحث میشود. مهم این است که این ایده به مشارکت گذاشته میشود و کارشناسان ما راهنماییهای لازم را ارائه میدهند.
به دنبال معرفی نخبههای ایرانی در برنامه «626» هستید؟
روزهای پنجشنبه، به معرفی تولیدکنندگان نخبه ایرانی اختصاص دارد؛ معرفی تولیدکنندگانی که توانستهاند با فناوریشان ما را به خودکفایی آن محصول نزدیک کنند یا مبتکرانی که با تولید یک محصول در آیندهنگری گام برداشتهاند، میتوانند مشوق بسیاری از جوانان باشند.
برنامه ویژهای هم برای نخبگان در برنامه تدارک دیدهاید که کاملا غافلگیرکننده است!
با دقت در زندگی اغلب نخبگان میبینید افرادی در زندگیشان بودهاند که به آنها مدیون هستند و در روزهای سخت همراهشان بودهاند. ما در این بخش فردی را که در زندگی آن میهمان مؤثر بوده، بدون اینکه میهمان بداند دعوت میکنیم و لحظه دیدار این دو میتواند جالب باشد.
وطن امروز/تحلیل گاردین از حذف فیلم «محمد رسولالله(ص)»
فیلم هولوکاستی «پسر شائول» به اسکار نزدیک شد!
روزنامه گاردین
در تحلیلی جالب درباره اعلام پیشفهرست فیلمهای راهیافته به اسکار بهترین فیلم
خارجی زبان، حذف 3 فیلم محبوب از جمله فیلم «محمد رسولالله(ص)» از این مرحله
رقابتها را تا حد زیادی به نفع فیلم هولوکاستی «پسر شائول» دانست. به گزارش فارس،
پنجشنبه گذشته 9 فیلم از میان 80 فیلم راهیافته به رقابتهای اسکار فیلمهای
خارجیزبان 2016 به عنوان پیشفهرست این بخش از رقابتها اعلام شد که در این میان
جای خالی فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» ساخته «مجید مجیدی»، بهرغم نقطههای
قوت بسیاری که داشت در کنار چند فیلم دیگر تعجب بسیاری را برانگیخت.
در این میان روزنامه انگلیسی زبان «گاردین» نیز با اعلام این خبر نوشت: اسامی فیلمهای راهیافته به پیشفهرست اسکار بهترین فیلم خارجی زبان 2016 در حالی اعلام شده که جای خالی 3 فیلم بسیار محبوب و مورد توجه شامل: «محمد رسولالله(ص)»، «کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست» فیلم برنده شیر طلای جشنواره ونیز و همچنین «آدمکش» برنده جایزه جشنواره کن از تایوان به چشم میخورد. این روزنامه در ادامه عنوان کرد: چنین حذفهایی به این معناست که فیلم درخشیده در جشنواره کن، «پسر شائول» ساخته «لازلو نمس» در صدر توجه منتقدان و کارشناسان (رأیدهندگان اسکار) قرار گیرد. نام این فیلم در بسیاری از فهرستهای برترینهای سینمای 2015 از جمله فهرست 50 فیلم برتر سال از نظر منتقدان سینمایی «گاردین» وجود دارد. «پسر شائول» داستان مردی یهودی به نام شائول است که در آشویتس زندانی است. او با کار کردن در اتاق گاز از مرگ میگریزد. کار او تخلیه اجساد یهودیان از اتاق گاز است، کار کثیفی که نازیها حاضر به انجام آن نبودند. در میان اجساد، شائول جسد پسرش را شناسایی میکند و در جدال برای بازگرداندن وجدان انسانیش، تصمیم میگیرد او را با احترام به خاک بسپارد. بنا بر این گزارش، 14 ژانویه سال 2016 فهرست نامزدهای اسکار در این بخش شامل 5 فیلم و دیگر بخشهای اسکار اعلام خواهد شد. مراسم اعطای جوایز اسکار نیز 28 فوریه اعلام خواهد شد.
وطن امروز/«پیغام ماهیها» برای مدافعان حرم
سردار حسن شکری، مدیر نشر ۲۷ بعثت از انتشار ترجمه عربی کتاب «پیغام ماهیها» سرگذشتنامه شهید همدانی از دوران دفاعمقدس و مقاومت سوریه به زبان عربی خبر داد و گفت: این کتاب برای استفاده مدافعان حرم در سوریه و مردم لبنان منتشر میشود.
به گزارش تسنیم، سردار حسن شکری، مدیر نشر 27 بعثت از ترجمه کتاب «پیغام ماهیها» سرگذشتنامه استاد جنگهای نامتقارن محور مقاومت شهید حسین همدانی به زبان عربی خبر داد و گفت: در نظر داریم پس از انتشار این ترجمه کتاب را در سوریه و لبنان توزیع کنیم. وی ادامه داد: البته با توجه به اینکه کتاب «پیغام ماهیها» در یک پروسه زمانی کوتاه مدت تقریبا 25 روزه آماده انتشار شد، بخش حضور سردار در سوریه و جبهه مقاومت به صورت فشرده و خلاصه منتشر شد، ما در نظر داریم این بخش را کاملتر کرده و سپس برای ترجمه به عربی اقدام کنیم. سردار شکری تصریح کرد: به منظور تکمیل بخش سوریه امکان دارد کار ترجمه اندکی با تأخیر همراه باشد. وی در پایان اظهار امیدواری کرد تا مراسم سالگرد شهادت شهید همدانی کار ترجمه کتاب به زبان عربی انجام و همزمان با برگزاری مراسم سالگرد، منتشر شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com