کد خبر: ۳۰۹۲۶۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 28 آبان 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آرمان/مرا الگوي خود قرار ندهيد! 
 
سيد شهاب‌الدين حسيني بازيگر مشهور سينما و تلويزيون، در حال حاضر جلوی دوربين اصغر فرهادي براي فيلم «فروشنده» قرار گرفته است. باشگاه خبرنگاران جوان گفت‌وگويي را با اين بازيگر تدارك ديده است و در آن درباره وضعيت سينما و نحوه ورود علاقه‌مندان نظرات اين بازيگر سينماي كشورمان را جويا شده است كه در ادامه آن را مي‌خوانيد: 
 
 تأثير‌گذاري سينما در جامعه چگونه است؟
به طور معمول در بستر اجتماعي كمتر هنري مي‌تواند تأثير‌گذارتر از هنر نمايشي و سينما وجود داشته باشد كه در حافظه جامعه نيز ماندگار شود و از اين طريق توليد انديشه كند. 
 موافقيد كه مقوله صنعت در سينماي امروز ما از بين رفته و فقط بعد هنري آن مدنظر قرار مي‌گيرد؟
 تصور مي‌كنم هنرش از بين رفته و صرفاً صنعت مدنظر قرار گرفته است. 
 چطور؟
هنگامي كه يك اثر هنري در حال تبديل شدن به يك محصول اقتصادي باشد، طبيعتاً قوانين اقتصادي شامل اين محصول اقتصادي خواهند شد. به طوري كه هر اتفاقي در سرمايه براي اقتصاد رخ دهد، اعم از كم و زياد شدن، ورشكستگي و... مشمول محصول نهايي نيز خواهد شد.

http://media.jamphoto.jamnews.ir/Larg1/1392/08/13/IMG10550025.png

 به چه دليل اين اتفاق رخ مي‌دهد؟
ماهيت هنر در ماديات نبوده بلكه در معنويات خلاصه مي‌شود. بنابراين هنگامي كه از هنر بخش صنعت به جا ماند، به سمت ورشكستگي حركت مي‌كند. در نهايت به اين دليل كه هنر به سمت كميت رو مي‌آورد و كيفيت از بين مي‌رود، محتواي درستي توليد نمي‌شود. اين مورد مانند جنس نامرغوب است. 
 راه‌حل برطرف شدن اين معضل چيست؟
بهترين تلاش براي جلوگيري از هر نوع هدر رفت سرمايه اعم از سرمايه‌ انساني، مادي، زماني و...، ممانعت از اسراف آن است. اگر هر سرمايه‌اي در جريان صحيح خود قرار بگيرد، سازنده است. 
 آيا اين چالش‌ها شامل سينما هم مي‌شود؟
سينما هم از اين قاعده مستثني نيست. اگر سرمايه‌گذاري‌ها هدفمند و به روش صحيح خود در راستاي توليد آثار محتوا محور صرف شوند، مي‌تواند تأثيرات خوب در جامعه داشته باشد. هميشه براي ساخت يك فيلم وجود سرمايه‌گذار از شروط اوليه بوده و بايد وجود داشته باشد و حفظ شود و به همان نسبت جامعه نيز از محصولي كه در اختيارش قرار مي‌گيرد، رضايت داشته باشد تا به اين شكل روند خوبي شكل بگيرد. ما قصد داريم تا بر اساس يك روند متقابل و بر اساس صداقت و راستي و دوستي كار كنيم. 
 هنگامي كه هنرمندان درصدد راه‌اندازي كارهاي زيربنايي باشند، برچسب‌هايي به آنان زده مي‌شود. شما نگران اين مشكل نيستيد؟
 من خدا را صد هزار مرتبه شكر مي‌كنم كه زندگيم را مرهون لطف الهي بوده و هستم و لطف خداوند در قالب دوستان خوب، عزيران و همراهان خوب شكل گرفته است. هيچگاه در زندگي حاشيه‌پرداز نبوده‌ام و به دنبال آن نيستم. مهم نيست، مهم هدف متعالي است كه بايد مدنظر داشته باشيم. بايد با خودمان صادق باشيم. هنگامي كه هدفي را دنبال مي‌كنيم، در راه رسيدن به آن نه كسي را آزار مي‌دهيم و نه كاخ آرزو‌هايمان را بر ويرانه‌هاي ديگران مي‌سازيم. ما اعتقاد داريم و احساس مي‌كنيم كه جامعه به خوراك هنري نياز دارد. هنگامي كه شما در خيابان حركت مي‌كنيد، به وفور رستوران مي‌بينيد و صد‌ها انتخاب داريد؛ اما پس خوراك هنري چه مي‌شود؟ آيا روح گرسنه نيست و احتياج به تغذيه ندارد. بنابراين هنر و فرهنگ اينجا به كار آمده و ياري رساننده است. 
  آيا شما موافق تحصيل رشته سينما براي علاقه‌مندان بازيگري و هنر هستيد؟
بازيگري نيز مانند تمام رشته‌هاي ديگر يك رشته تخصصي و دانشگاهي است. اينكه مي‌گويند تمام در‌هاي سينما براي ورود علاقه‌مندان بسته است، درست نيست. هر كسي كه در اين رشته تحصيل مي‌كند، در كار خود موفق خواهد بود و در آن پيشرفت مي‌كند؛ چرا كه داراي خلاقيت است. ما بازيگران زيادي داريم كه دانش‌آموختگان اين رشته هستند و در عرصه‌هاي گوناگون مانند تئاتر، حضوري درجه يك و قوي داشته‌اند كه در عرصه سينما هم توانسته‌اند بسيار خوب كار كنند. 
 با اين تفاسير راه‌حل پيشنهادي شما چيست؟
به نظرم بايد كمي واقع‌بيني را در خودمان تقويت كنيم. زيرا بازيگري يك هنر است. به‌ويژه سينما يك هنري است كه روانشناختي انساني در آن مطرح بوده و حرف اول را مي‌زند. خودشناسي مي‌تواند در رسيدن به يك ديدگاه روشن از اطراف و جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم، كمك‌كننده باشد. از آنجا كه رويه سينما بر اساس ادبيات روانشناختي و جامعه‌شناختي است، همه اين موارد دست به دست هم داده تا اثري خلق شود. تمام اين موارد قابل تحصيل است. فقط نياز به زحمت و كوشش و جديت دارد. بنابراين مانند هر رشته ديگري مي‌توان به دانشگاه رفت و تحصيلات مربوط به آن را پشت سر گذاشت. 
 افراد بسياري با وجود تحصيلات آكادميك از شرايط كنوني ورود به سينما گله مند هستند. شما علت را در چه مي‌بينيد؟
به اين دليل كه سينما كار عملي است. مدرك دانشگاهي فقط مشخص‌كننده اين است كه من نوعي در آن رشته تحصيل كرده‌ام، اما بايد دانست كه سينما يك كار عملي است. كسي كه فارغ‌التحصيل سينماست، نبايد بيكار بماند. ممكن است يك دوربين كوچك برداشته و فيلمي كوتاه بسازد و پيگير آن باشد تا در يك جشنواره ارائه دهد. اگر استعداد و هنري در نگاه و كار كسي نهفته باشد، به طور قطع ديده خواهد شد. موضوع مورد توجه همت و كارگرداني است. به طور مثال كساني كه از تئاتر فارغ‌التحصيل مي‌شوند، به صورت خودجوش گروه‌هايي را تشكيل داده و تمرين نمايشنامه‌ها را آغاز كنند. مطمئن باشيد محصول وقتي آماده باشد، خريدار آن هم پيدا مي‌شود. 
 مواقعي علاقه‌مندان به سينما خود را با بزرگان اين عرصه مقايسه مي‌كنند. آيا اين قياس كار درستي است؟
توصيه مي‌كنم اين افراد بروند و زندگينامه بزرگان را مطالعه كنند تا متوجه شوند اين افراد چه كساني هستند. از كجا و چگونه كار خود را آغاز كرده‌اند. در دنياي امروز هم اطلاعات ماشاءا... (با خنده) وجود دارد و هر آنچه را كه مايل باشيد، خواهيد يافت.

http://images.takpix.com/pics/image/64884218147773493024.jpg

 شرايط كنوني را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟
در حال حاضر بسيار راحت‌تر شده. زماني كه من درس مي‌خواندم يكي از رشته‌هاي مورد علاقه‌ام تئاتر و بازيگري بود. در همين راستا پيدا كردن يكسري كتاب‌هاي مرجع بسيار سخت بود. اما هم‌اكنون همه‌چيز آسان‌تر شده است. 
 بسياري از علاقه‌مندان مايلند تا جا پاي شهاب حسيني بگذارند. اين كار درست است؟
غلط است. الگوسازي به اين شكل درست نيست. هر كسي جايگاهي مخصوص به خود را در اين دنيا دارد. خداوند هر كسي را با مختصات و ويژگي‌هاي خودش خلق كرده است. من مي‌توانم تجربيات خود را در اختيار دوستان قرار دهم اما كاملاً اشتباه است كه كسي بخواهد به جاي فرد ديگري باشد؛ چرا كه در اين صورت نظم‌آفرينش بر هم مي‌خورد، هر كسي بايد تلاش كند تا در جايگاه اصلي خود قرار بگيرد. اصولا هر كسي قابلیت‌هایی دارد كه در ديگري نيست. 
 شما چه راهكاري را پيشنهاد مي‌دهيد؟
منطقي نيست كسي در خانه‌اش بنشيند و انتظار داشته باشد، همه‌چيز رو به راه شود. از آن طرف كسي كه رنج سفر را به خود تحميل مي‌كند، به نتيجه دلخواه خود مي‌رسد. زيرا زحمت خود راكشيده است. اگر خاطرتان باشد، در كتاب‌هاي درسي‌مان هم مي‌خوانديم، «مزد آن گرفت جان برادر، كه كار كرد»؛ كار و كار. هيچ آدمي نبايد ادعا كند كه بيكار است. حتي در آن صورت هم مي‌تواند كتاب بخواند، فيلم ببيند و مدام دريافت داشته باشند. من حتي به خودم مي‌گويم «شهاب نگذار راكد بماني، در فواصل بين كارهايت كاري انجام بده».

آرمان/حاضرم باز هم با «آريان» كار كنم 

مديرعامل مجمع صنفي توليدكنندگان آثار شنيداري و تهيه‌كننده چندين اثر موسيقايي ضمن تشريح وضعيت موسيقي كشور از تربيت چند خواننده جديد در گروه هاي سني مختلف خبر داد.

http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2015/11/18503201-e1447845195737.jpg

محسن رجب‌پور در گفت‌وگو با مهر در تشريح تازه ترين فعاليت هاي خود گفت: از سال ۶۸ كه وارد جريان موسيقي شدم به واژه 
«گوش شنيداري جامعه» توجه بسيار زيادي داشتم و درباره اين واژه بيش از ۱۰ سال است كه تحقيق مي كنم. بر اين مبنا تمام زواياي جامعه‌شناسي و آسيب‌شناسي هاي مربوط به حوزه موسيقي را مطالعه كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مساله گوش شنيداري همه افراد بالاي ۱۲ سال و كمتر از ۶۵ سال را شامل مي شود زيرا اين مخاطبان افرادي هستند كه در حوزه كاري ما فعاليت دارند، يعني با انتخاب خودشان كنسرت مي آيند، آلبوم خريداري مي كنند و به‌طور كلي در حوزه موسيقي فعاليت دارند. وي با اشاره به پروژه آموزشي كه براي گروه‌هاي سني مختلف اجرا مي‌كند، افزود: از پنج سال پيش گوش شنيداري جامعه ولو با شيب كم رو به توسعه بوده و مخاطب همواره خواهان شنيدن صداي جديد با يك جريان جديد در موسيقي بوده است. همچنين در اين چند سال گوش شنيداري جامعه در يك خط كاملا تكراري رفته است و اين بزرگ‌ترين علتي بود كه احساس كردم بايد يك كار متفاوتي صورت بگيرد و به همين منظور خواننده هايي را دسته‌بندي كردم كه گروه اول بين ۱۲ تا ۲۵ سال، گروه دوم ۲۰ تا ۳۵ سال، گروه سوم ۳۰ تا ۴۵ سال و گروه چهارم خوانندگان ۴۰ تا ۶۵ سال را شامل مي‌شود. اين تهيه‌كننده موسيقي گفت: من براي هر يك از گروه هاي سني كه نام بردم يك يا دو خواننده دارم و غالب اين خواننده ها استعدادهاي جديدي در عرصه موسيقي هستند كه بيش از دو سال است آنها را آموزش مي‌دهم. من به اين خوانندگان جامعه‌شناسي و مخاطب‌شناسي حوزه موسيقي را آموزش دادم تا به نقطه‌اي برسيم كه فكر مي كنم مخاطب دنبال آنها مي شود. البته فضا مانند روال قبلي كارهاي من است به‌طوري كه با اين خواننده‌ها قرارداد مدت‌دار امضا مي كنم. به هر ترتيب من براي اين خوانندگان برنامه هاي بلندمدتي دارم و اميدوارم اين جريان‌سازي بتواند به تربيت و اصلاح امور تربيتي طيف جديدي از خوانندگان و مخاطبان كمك كند. رجب پور با بيان اين نكته كه تجربه مديريت گروه‌هايي چون «آريان» و بنيامين بهادري به او در ارائه چنين طرحي كمك قابل توجهي كرده است، بيان كرد: من با «آريان» اصلا تجربه تلخي ندارم. ما در فصل آخر كار با اين گروه با يك بي‌انصافي مواجه شديم زيرا من در هر دوره آنچه به گروه آريان پرداخت كردم از حد معمول هم بيشتر بود. اتفاقا در اين مورد هم مدارك دارم. من امروز باز هم مي‌گويم اگر آرياني ها بخواهند دور هم جمع شوند و كاري كنند، من هيچ مشكلي با كار كردن آنها ندارم. اما اعتقاد دارم علي پهلوان كنار پيام صالحي قرار نمي گيرد چون هيچ ربطي به هم ندارند. در حال حاضر هم گروه به دو بخش تقسيم شده كه هر كدام از اينها ساز خود را مي زنند. گروهي كه جناب پيام صالحي مسئول آن است تصور كرد با خراب كردن من مي تواند از نردبان آريان بالا برود كه فكر مي كنم با انتشار آلبوم جديدش واقعيت هايي براي او مشخص شد. سر من بابت تمام كارهايي كه براي آريان انجام دادم، بالاست. ما هر آنچه به آريان پرداخت كرديم حتي چند برابر معمول دستمزدها بوده است. وقتي آرياني پيش من آمدند مي خواستند آلبوم خود را با يك ميليون تومان واگذار كنند، اما بابت همان آلبوم ۲۹ ميليون تومان دريافت كردند. مديرعامل مجمع صنفي توليدكنندگان آثار شنيداري در بخش ديگري از صحبت هاي خود به ماجراي مجوز نداشتن تعدادي از خوانندگان به اصطلاح زير زميني اشاره كرد و گفت: من معتقدم در حوزه فرهنگ بايد يك آشتي ملي اعلام شود و يك جايي از تقصيرات جواناني كه دانسته يا غالبا نادانسته كار غير اصولي انجام دادند، گذشت كرد البته بايد آنها بدانند كه در چه مسيري بايد گام بردارند و در گذشته چه اشتباهاتي انجام داده‌اند. 


آرمان/زندگي مادرم را سريال مي‌كنم 
مهوش صبركن از نگارش يك فيلمنامه در قالب سريال با موضوع زندگي مادرش با نام «سودابه» خبر داد.

http://www.cinscreen.com/album/cxhe1386188227.jpg

اين بازيگر در گفت‌وگو با ايسنا، اعلام كرد: حدود سه سال است كه در تلويزيون كار نكردم ولي پيشنهادهاي خوبي داشتم كه به لحاظ متن و كارگرداني پسنديدم و حتي در حال حاضر تعدادي از كارهاي پيشنهاد شده به من، در حال پخش هستند اما در حوزه مالي صلاح نبود كه حضور داشته باشم. در حال حاضر هم دو پيشنهاد در شهرمان شيراز داشتم كه متأسفانه به يكي از آنها نرسيدم اما يك پيشنهاد ديگر دارم و فعلا منتظرم ببينم چه پيش مي‌آيد. وي در ادامه به نگارش متن سريالي اشاره كرد و توضيح داد: در حال حاضر نوشته‌اي در دست دارم كه چندين سال است روي آن كار مي‌كنم و گاهي هم دلسرد شدم و آن را كنار گذاشتم. «سودابه» كار بسيار سنگين و جالبي است كه در آن از دوستان عزيزم هم در بخش نگارش كمك گرفتم. اين كار به قدري سنگين و شايد پرهزينه باشد كه نمي‌دانم آيا بايد برايش اسپانسر بگيرم يا براي شبكه نمايش خانگي بسازم؛ چراكه وقتي صحبت از اسپانسر مي‌شود، اسپانسر، كار با شبكه نمايش خانگي را راحت‌تر انجام مي‌دهد و دليل اين اتفاق به خاطر فروش بيشتر كارها در شبكه نمايش خانگي است، ولي من دلم مي‌خواهد كارم را همه ايران ببينند. او ادامه داد: طرح «سودابه» شامل 200 صفحه مي‌شود اما فعلا مانده‌ام كه با اوضاع حال حاضر تلويزيون چه كار كنم. «سودابه» سريال جالبي است و مطمئن هستم اگر از تلويزيون پخش شود پربيننده و موفق خواهد بود. از طرفي ديگر به دليل اينكه من هميشه براي تلويزيون كار كردم دلم مي‌خواهد مخاطب عام كارم را ببيند ولي متأسفانه وقتي با اسپانسر حرف مي‌زنم اسپانسر تمايل دارد تا كار را براي شبكه نمايش خانگي بسازد؛ چراكه معتقد است مثل سينما پولش برمي‌ شودو از طرفي ديگر از لحاظ نگارش، تصويربرداري، نوع لباس، گريم و... آزادي‌هاي عملي در شبكه نمايش خانگي وجود دارد كه در تلويزيون نيست. او در همين راستا ادامه داد: متن سريال «سودابه» هنوز به پايان نرسيده اما چيزي به پايان راه نمانده است. اين مجموعه موضوع اجتماعي و خانوادگي دارد و برگرفته از زندگي مادرم است كه در قيد حيات است. هميشه دوست داشتم زندگي مادرم را سريال كنم چراكه معتقدم مادرم نسبت به خانم‌هاي هم سن و سالش هميشه متفاوت بوده و هست؛ بنابراين دوست داشتم يك الگو براي نسل جوان باشد و نسل جوان صبر و استقامت و ايستادگي در مقابل سختي‌ها را ياد بگيرند تا به موفقيت برسند. صبركن كه همسر محمود پاك نيت، بازيگر تلويزيون، است همچنين اعلام كرد: متن اين سريال تصويب خواهد شد؛ چراكه موضوع سياسي ندارد و فكر نمي‌كنم با طرح آن مخالفت شود؛ ضمن اينكه اگر هم بخواهم آن را براي شبكه نمايش خانگي كار كنم ديگر نيازي به تصويب تلويزيون ندارد. بازيگر سريال‌هاي «پس از باران»، «پشت كوه‌هاي بلند» و «يادآوري» در ادامه صحبت‌هايش ارزيابي‌اش از فضاي جديد تلويزيون پس از آمدن رئيس جديد سازمان صداوسيما را اينگونه ارائه داد: به نظرم هنوز كار آقاي سرافراز شروع نشده است ولي شنيده‌ام كه ايشان خيلي اصرار داشتند كه پيش از شروع كار، همه متن‌ها آماده باشند؛ چراكه مدتي عادت شده بود سريا‌ل‌ها در شرايطي كه متن‌ها نصفه و نيمه بود، آغاز مي‌شد و اواسط كار مشكلاتي به وجود مي‌آمد. اين اتفاق به نفع ما بازيگران است؛ چراكه وقتي از اول كار، متن را مي‌خوانيم خيلي برايمان بهتر است تا اينكه متن نصفه و نيمه دستمان برسد. اما درباره مسائل مالي من نمي‌دانم كه چگونه مي‌خواهند رفتار كنند، بنابراين نمي‌توانم در اين زمينه اظهارنظري داشته باشم. مهوش صبركن در بخشي ديگر از صحبت‌هايش در پاسخ به اينكه چه پيشنهادي به رئيس جديد سازمان صداوسيما دارد؟ اظهار كرد: به عنوان يك عضو كوچك از جامعه هنري خواهش مي‌كنم بستر را براي جوانان بيشتر از اينها فراهم كنند و از طرفي به هر طريقي كه مي‌توانند دست آن‌هايي كه در حوزه هنر افراد را اذيت مي‌كنند كوتاه كنند و در عين حال مديريت درستي در همه بخش‌ها داشته باشند و حواسشان بيشتر جمع باشد. من از سن خيلي كم وارد حوزه تئاتر شدم و در كنار حوزه تئاتر، دستي هم در زمينه كودك و كارهاي عروسكي داشتم، بنابراين دوست دارم در اين حوزه قوي‌تر عمل كنيم. اما متأسفانه سطح كارهاي كودك و نوجوان خيلي پايين است؛ اين در حالي است كه واقعا كار سختي نيست كه ما سطح اين حوزه كاري را بالا ببريم و هزينه آن چناني هم نمي‌خواهد.  


آرمان/«پايتخت» در كارنامه‌ام اثر متفاوتي است 
هومن حاجي‌عبداللهي گفت: از شانس من، پسر ۲ سا‌له‌ام از عروسك پنگول مي‌ترسد و عاشق كلاه‌قرمزي است و من كه خودم صداپيشه پنگول هستم، بايد براي جانان، سي‌دي كلاه‌قرمزي بخرم.

http://dl.overdoz.ir/Uploads/93/01/Hooman-HajAbdolahi-www-OverDoz-IR%20(1).jpg

«هومن حاجي عبداللهي» در گفت‌وگو با فارس درباره حضورش در برنامه كودك، سريال و فيلم‌هاي سينمايي گفت: اين را قبول دارم كه در اغلب مديوم‌هايي چون: دوبله انيميشن، خودم را بازيگر مي‌دانم، اما از آنجايي كه كار حرفه‌اي‌ام را با بازيگري شروع كردم و در كارنامه‌ام چند كار سينمايي و سريال دارم، دغدغه اول زندگي كاريم نيز بازيگري است. وي ادامه داد: در اين زمينه اولويت‌بندي هم دارم. بازيگري را انتخاب كردم، اما در كنارش هيچ دليلي نمي‌بينم تا به كارهاي ديگرم نرسم. دوبله انيميشن، كار عروسكي، مسابقه و... را در كنار يكديگر انجام داد. معتقدم در هر حيطه‌اي كه بتوانم حرفي براي گفتن داشته باشم و موفق ظاهر شوم، حتما وارد شده و كارم را به سرانجام مي‌رسانم. منتهي در اين بين استثنايي هم وجود داشت و آن هم اين بود كه براي حضور در «پايتخت4» به مدت سه ماه پنگول را كنار گذاشتم تا با ذهن متمركز بتوانم در اين سريال بازي كنم. بازيگر سريال «آقا و خانم سنگي» افزود: ‌در حال حاضر هفته‌اي يك روز براي ضبط توليدي برنامه «رنگين كمان» به استوديو مي‌روم، آن‌هم براي احترام به كودكاني كه پنگول را دوست دارند. وي درباره حضورش در برنامه «رنگين كمان» نيز بيان داشت: حدود هشت سال از زمان پيدايش پنگول در برنامه «رنگين كمان» مي‌گذرد و تا به حال هيچ عروسكي را در تاريخ تلويزيون نداشتيم كه مثل پنگول در تمام روزهاي سال برنامه اجرا كند، حتي كلاه قرمزي و پسرخاله نيز هر روز از سال در تلويزيون برنامه ندارند. حاجي عبداللهي با اشاره به حال و هواي كار كودك براي خودش نيز گفت: ‌كار كودك حال و هواي ديگري دارد، آن‌هم به اين دليل كه بچه‌ها يا به سرعت باورت مي‌كنند يا به سرعت تو را پس مي‌زنند، ‌پس بايد مراقب باشي تا بر اساس سليقه آنها عمل كني. بازيگر فيلم سينمايي «آهوي پيشوني سفيد» در ادامه درباره دليل محبوبيت پنگول نزد بچه‌ها افزود: معتقدم كه دوست داشتن پنگول از بزرگ‌ترها به بچه‌ها رسيد. تكه كلام‌ و بداهه‌هاي اين عروسك كه به عبارتي بزرگانه بود، براي بزرگ‌ترها جالب بود و همين باعث شد كودكان با ديدن علاقه والدين خود به پنگول، به ديدن آن رغبت پيدا كنند و آنها هم نسبت به اين عروسك تعلق خاطر پيدا كنند. اين بازيگر و دوبلور درباره شخصيت پنگول ادامه داد: پنگول نمونه نسل حاضر جواب امروزي است كه در برخي مواقع بزرگ‌ترها كه جوابي براي سوال‌هايشان ندارند، آنها را بي‌ادب خطاب مي‌كنند و بايد بگويم كه او نماد قشر حاضر جواب امروزي است. صداپيشه عروسك پنگول درباره شكل گيري اين عروسك در برنامه «رنگين‌كمان» بيان داشت: هنوز هم مي‌گويم اگر صداي پنگول را فرد ديگري مي‌گفت، ‌تا اين اندازه مورد توجه واقع نمي‌شد، آن‌هم به اين دليل كه من از همان ابتدا مي‌دانستم كه مي‌خواهم با پنگول چه كار كنم. حمل بر خودستايي نشود، اما همان ابتداي شكل گيري اين عروسك به همراه علي زارعان مدير گروه آن زمان گروه كودك و نوجوان و امير كاوه تهيه‌كننده، زماني حدود يك‌سال براي شكل‌گيري شخصيت اين عروسك فكر كرديم. در ابتدا قرار بود عروسك ما الاغ شود نه گربه، اما به دليل برخي از مسائل گربه شد. وي افزود: نكته مهم درباره پنگول اين بود كه شخصيت اين عروسك با توجه به توانايي‌هاي من طراحي شد و به همين دليل است كه با جرأت مي‌گويم اگر اين عروسك با صداي هر صداپيشه ديگري بروي آنتن مي‌رفت تا به اين اندازه مورد توجه واقع نمي‌شد. به عبارتي پنگول امضاي ما را پاي خودش دارد. اين صداپيشه با اشاره به برنامه‌هاي عروسكي ديگري كه از تلويزيون پخش مي‌شد، ‌بيان داشت: يادم هست زماني عروسك‌ها فقط عروسك بودند و هيچ حرف تازه‌اي براي بچه‌ها نداشتند، مي‌آمدند و براي بچه‌ها آواز مي‌خواندند و مي‌رفتند، همين. اما در اين بين من با يك شخصيتِ شيرين و مثبت به نام پنگول كاري كردم كه هم بزرگ‌ترها و هم كودكان را به برنامه‌هاي عروسكي جذب كردم. وي كه سال‌ها پيش صداپيشه برنامه سياسي-عروسكي شبكه دو سيما بود، درباره تفاوت بين عروسك پنگول با ساير عروسك‌هايي كه تا به حال صداپيشه‌شان بوده است نيز گفت: در مديوم كودك صداپيشه عروسك «چپل» در برنامه «رنگين كمان» بودم، اما هنوز هم بر اين باورم كه هيچ كدام‌شان به اندازه پنگول برايم خاص و منحصر به فرد نبودند. بازيگر فيلم «چند مي‌گيري گريه كني» درباره تجربه حضور در دنياي كودك در اين سال‌ها و تلاقي آن با حس پدر شدنش نيز بيان داشت: دنيايي كه با حضور پسرم به آن وارد شدم با دنيايي كه از گذشته تجربه حضور در آن را داشتم، تفاوت بسياري دارد. در دنياي جديد با حضور جانان مي‌بايست خيلي از موارد را براي خودم نيز مرور كنم، براي مثال زمانيكه صداي گنجشك مي‌آيد، بايد براي او يادآور شوم كه اين چه صدايي است. به طور كلي نگاهم به دنياي كودك‌اي كه تا الان داشتم خيلي فرق كرده است. همچنين مدتي است به اين نتيجه رسيدم كه بايد بدون خستگي بيشتر مطالب را به كودكان متذكر شويم و برايشان زمان بگذاريم. دوبلور كارتون «شرك» در ادامه گفت: اغلب زماني كه من در خانه و در كنار فرزندم حضور ندارم، همسرم اين‌بار را به دوش مي‌كشد و زماني كه در خانه هستم سعي دارم كار ديگري انجام ندهم تا نبودنم را جبران كنم. اين را هم بايد بگويم كه سريال «پايتخت» كارِ خاصي است وگرنه به خاطر هر كاري سه ماه دوري از خانواده را نمي‌توانم تحمل كنم. وي درباره كودكان امروزي كه كمتر به سمت كارهاي كودك گرايش دارند و در قبال آن وظيفه مسئولان در برابر اين كودكان نيز گفت: به نظرم ديگر نمي‌شود كاري كرد، چراكه زمانش گذشته و ديگر كنترل اين موضوع از دستمان خارج شده است. بازيگر فيلم سينمايي «گينس» درباره حضورش در سريال «پايتخت» گفت: در «پايتخت4» اتفاق لذت‌بخشي براي همه ما بازيگران اصلي افتاد و آن هم اين بود كه همه ما يكديگر را از قبل مي‌شناختيم و در دانشگاه با هم هم كلاس بوديم و در «پايتخت 4» مجالي فراهم شد تا همه ما در كنار هم بازي كنيم.

آرمان/موسیقــی 
چرا آلبوم شهرام ناظری منتشر نشده است؟
آهنگساز آلبوم «درفش کاویانی» به خوانندگی «شهرام ناظری» درباره دلایل به تعویق افتادن انتشار این اثر توضیح داد.

http://bultannews.com/files/fa/news/1394/2/22/359566_633.jpg

به گزارش ایسنا، «فرید الهامی»، آهنگساز آلبوم «درفش کاویانی»، درباره دلایل به تعویق افتادن و پخش‌ نشدن این اثر صوتی - تصویری گفت: این آلبوم، یک پروژه ملی است و برای آماده‌ شدن آن به‌لحاظ زمانی و مادی هزینه‌های زیادی صرف شده است. ما در حال حاضر، با چند حامی مالی، اسپانسر و تهیه‌کننده مذاکره کرده‌ایم؛ اما متأسفانه هنوز به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ایم و کماکان در حال مذاکره هستیم. در آینده باید ببینیم برای انتشار این اثر، با چه اسپانسر و تهیه‌کننده‌ای به توافق می‌رسیم.او اظهار کرد: پروژه شاهنامه فردوسی، اثری است که با همراهی گروه موسیقی «فردوسی»، گروهی از شاهنامه‌پژو‌هان و تعدادی از دوستان صاحب‌نظر که در حوزه ادبیات نمایشی و در بخش نقالی و نیز در حوزه سینما فعال هستند، بیش از هشت سال است که روی آن کار شده است. اکنون نیز کارشناسان حوزه موسیقی و ادبیات از آن به‌عنوان یک پروژه ملی نام می‌برند.وی ادامه داد: این آلبوم درباره یکی از داستان‌های شاهنامه فردوسی است که ما از ابتدا تا انتها، داستان را روایت‌گونه ارائه داده‌ایم و در واقع یک باب جدید در موسیقی روایی ایران است که فعالیتی در این زمینه انجام نشده است.این نوازنده تنبور درباره خصوصیات آلبوم «درفش کاویانی» گفت: این اثر، با مقام‌های باستانی تنبور تلفیق شده است؛ خیلی از آن‌ها بیشتر از هزار سال قدمت دارند، یک بخش‌هایی از آن، آوای هوره و مور است که خنیاگران کُرد میراث‌دار آواهای آیین مهر هستند و این آواها در واقع آواهای گاتها هستند که سال‌ها از آن‌ها میراث‌داری شده است و استاد «شهرام ناظری» در بخش‌هایی از آواز، از هوره و مور استفاده کرده است.الهامی معتقد است: آلبوم «درفش کاویانی» با دیگر آلبوم‌های شاهنامه که منتشر شده متفاوت است، چون هم لحن ملودی‌ها و هم نوع آوازها حماسی است و از قدیم این مقام‌ها به شیوه حماسی خوانده شده است.این آهنگساز درباره اجرای آلبوم صوتی - تصویری «درفش کاویانی» با صدای «شهرام ناظری» گفت: این اثر را استاد «شهرام ناظری» خوانده، چون شاید بیش از 20 سال است که ایشان درباره لحن‌های حماسی و نوع خوانش شاهنامه تحقیق کرده و به نظر من بهتر از ایشان، هیچ گزینه‌ای برای اجرای موسیقی حماسی ایران وجود ندارد. استاد ناظری حماسه‌خوان بی‌نظیری است و این اثر، در آینده با صدای ایشان منتشر خواهد شد.وی درباره آلبوم تصویری «درفش کاویانی» گفت: در این آلبوم تصویری که توسط «اهورا ذوالنور» کارگردانی شده است از نریشن، نقالی، انیمیشن، نقاشی و ... استفاده شده و مانند یک فیلم سینمایی دکوپاژ شده است و واقعا هزینه‌های تهیه و ساخت آن بالا رفت.این نوازنده و آهنگساز درباره اجراهای آینده گروه موسیقی «فردوسی» اظهار کرد: این گروه، با اجراها و آثار جدید روی اشعار مولانا فعالیت خواهد کرد و با تلفیق جدیدی از همخوان و سازهای تنبور، کمانچه، عود، قیچک و سازهای کوبه‌ای بعد از ایام محرم و صفر در تهران و چند شهر کشور کنسرت برگزار می‌کند. من نیز خوانندگی این اجراها را برعهده خواهم داشت.سرپرست گروه موسیقی «فردوسی» اضافه کرد: سال‌های زیادی است که من در محضر استاد «شهرام ناظری» چه به لحاظ تلفیق شعر و موسیقی و چه به لحاظ بعضی نکات آوازی، آموزش دیده‌ام.

اطلاعات/معاون فرهنگی ارشاد: کتاب را به کالایی مدفون تبدیل نکنیم
سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سه‌شنبه (۲۶ آبان‌ماه ۱۳۹۴) در اختتامیه چهاردهمین جشنواره کتاب و رسانه که در فرهنگسرای شفق برگزار شد، ضمن قدردانی از استادان و فعالانی که با دوبال کتاب و رسانه پرواز می‌کنند، گفت: رسانه‌ها می‌توانند در بال و پر کتاب، در پرواز کتاب و در عمق جاگیری کتاب در دل ملتی که می‌خواهد مدنیت را فراموش نکند نقش ایفا کند.
به گزارش ایبنا، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به کارکردهای مختلف رسانه‌ها در پرداختن به کتاب اظهار کرد: می‌توان کارکردهای رسانه‌ها را در این باره گسترش داد. رسانه‌ها در اطلاع‌رسانی حوزه کتاب فعالیت می‌کنند، حوزه کتاب از جمله عرصه‌هایی است که در آن تولید خبر بسیار اتفاق می‌افتد اما اطلاع‌رسانی آن به خوبی صورت نمی‌گیرد.

http://www.ana.ir/Media/Image/1393/11/27/635596930429773871.jpg

صالحی تاکید کرد: چون اطلاع‌رسانی در حوزه کتاب به خوبی صورت نگرفته علاوه بر اینکه زحمات مولدان به بار نمی‌نشیند مصرف‌کنندگان هم از دستاوردهای آن محروم می‌مانند.

وی تبلیغ در حوزه کتاب را یکی از کارکردهای رسانه در این حوزه عنوان کرد و گفت: کتاب کالای فرهنگی اقتصادی است و رسانه‌ها نقش اساسی در این موضوع دارند که کتاب به کالایی مدفون تبدیل نشود.

به گفته معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رسانه‌ها همچنین در حوزه کتاب و کتابخوانی کارکرد ترویجی دارند چرا که کتاب در کنار تبلیغ نیاز به ترویج دارد و رسانه‌ها در این باره می‌توانند نقش مهمی ایفا کنند.

این مقام مسئول در ادامه با تاکید بر کارکرد رسانه‌ها درباره نقد کتاب اظهار کرد: اگر کتاب کانون تفکر و تمدن‌سازی است با نقد پالایش می‌یابد، رسانه‌ها ابزار نقد کتاب هستند و می‌توانند با نقادی مسیر تفکری را که کتاب در آن کاشته شده به پیش ببرند.

صالحی همچنین تکریم و تجلیل از مولفان و فعالان عرصه کتاب را یکی دیگر از کارکردهای رسانه‌ها در این حوزه عنوان کرد و گفت: رسانه‌ها می‌توانند با به یادآوردن پدیدآورندگان کتاب به تجلیل از تمدن، مدنیت و پیشرفت بپردازند.

وی افزود: کتاب‌پژوهی نیز یکی دیگر از کارکردهای رسانه‌ در حوزه کتاب است و این حوزه‌ای است که سیدفرید قاسمی باب این ادبیات را گشوده است.

اطلاعات/برپایی همایش «حکمت و فلسفه» به مناسبت روز جهانی فلسفه
همایش یک روزه «حکمت و معنویت» به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه‌ایران و به مناسبت روز جهانی فلسفه ظهر دوشنبه ۲۵آبان در محل‌این موسسه با حضور استادان، بزرگان و چهره‌های ماندگار فلسفه برگزار شد.

دکتر رضا داوری اردکانی در‌این همایش درباره موضوع «حکمت و معنویت از دید فلسفی» سخنرانی کرد. وی گفت: هر روز، روز جهانی فلسفه است و چه خوشتان بیاید، چه خوشتان نیاید، فلسفه همه جا هست. در کشور ما رسم شده که حکیم و فیلسوف را یکی بدانیم و من باید توضیح بدهم که‌این طور هست یا نه. پاسخ من به‌این سئوال‌این گونه است که هر فیلسوفی ضرورتاً حکیم نیست و وقتی به زندگی فیلسوفان نگاه می‌کنیم، از زمان کِندی تا عصر حاضر و زمان علامه طباطبایی همه فلاسفه، عمل را شرط درک دانسته‌اند و همواره حکمت را به عنوان یک صفت الهی ذکر می‌کنند.

http://rasanews.ir/Images/News/Larg_Pic/25-8-1394/IMAGE635833135366730506.JPG

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در قرآن نزدیک به ۲۰بار لفظ حکمت آمده و همه جا هم به عنوان لفظ محمود است. همه پیامبران در قرآن، حکیم ذکر شده‌اند. لقمان هم حکیم است، پس از همین جا متوجه می‌شویم که فقط پیامبران و ائمه حکیم نیستند و هر کسی می‌تواند حکیم باشد. نکته ظریفی که در‌اینجا وجود دارد‌این است که حکیمان ضرورتاً فیلسوف نیستند، چون فیلسوف باید اهل بحث باشد، در حالی که‌این افراد فقط حرف‌های زیبا و دلنشین گفته‌اند.

داوری اردکانی تصریح کرد: ما به ندرت به ملاصدرا حکیم می‌گوییم ولی از ملاهادی سبزواری به عنوان حکیم یاد می‌کنیم. ما به فردوسی، سنایی غزنوی و نظامی‌گنجوی و ناصرخسرو حکیم می‌گوییم، چون در شعرهای آنان حکمت موج می‌زند، اما چرا به عطار و حافظ، حکیم نمی‌گوییم یا مثلا حکمت در مجموعه‌های سعدی موج می‌زند و اگر همه مجموعه‌های حکمت را جمع کنیم، با حکمت موجود در گلستان و بوستانِ سعدی برابری نمی‌کند. من پاسخ‌این سئوال را به پای اتفاقات تاریخ می‌گذارم که تعدادی شاعر، حکیم شوند و تعدادی نشوند و فعلا پاسخ دیگری برای‌این سوال ندارم.

وی افزود: زمینه‌اینکه حکمت و فلسفه یکی شوند از زمان یونانی‌ها وجود داشته است. ارسطو فضائل را به فضائل اخلاقی، نظری، عقلی و عملی تقسیم می‌کند. خود فضائل عقلی را هم به عفت، شجاعت، عدالت و حکمت تقسیم می‌کند؛ بنابراین همین طور که می‌بینید حکمت جزو فضائل اخلاقی حساب می‌شود. توجه داشته باشید که‌این فضائل قابل رتبه‌بندی نیستند و ما نمی‌توانیم بگوییم که حکمت فرعِ فرعِ فضیلت‌هاست.

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/16/3/1906107.jpg

جایگاه معنویت در الهیات اسلامی

‌ایت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد به عنوان چهارمین سخنران‌این همایش درباره موضوع «جایگاه معنویت در الهیات اسلامی» سخنرانی کرد. وی گفت: من می‌خواهم در‌این سخنرانی به دو سوال پاسخ دهم؛ اول‌اینکه آیا از نظر الهیات اسلامی‌مراد از معنویت، تقید به عمل و احکام شریعت است؟ یعنی‌اینکه چنانچه فردی به تمام احکام عمل کند و رفتارش منطبق با شریعت باشد، یک شخص معنوی است یا نه؟ و سوال دیگرم هم‌این است که آیا مراد از معنویت همان اخلاق است؟ مطالعات نشان می‌دهد که پاسخ هر دو سوال منفی است.

محقق داماد افزود: از نظر الهیات اسلامی، هدف اصلی از بعثت انبیاء عمل به شریعت و اخلاق صرف نیست. در قرآن ما تعبیرات زیادی داریم که افراد عامل به شریعت هستند، اما چون فاقد عنصر و گوهر و دین‌داری که می‌خواهم درباره آن صحبت کنم، هستند، مورد نکوهش قرار می‌گیرند. ممکن است برایتان سوال پیش بیاید که فقدان عنصر و گوهر دین‌داری چه تاثیری دارد. اول‌اینکه فرد آثار خوب دین‌داری را پیدا نمی‌کند، دوم‌اینکه دین‌داری بدون عنصر و گوهری که قرار است درباره آن سخن بگویم خطرش از بی‌دینی بیشتر است. «وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا» مصداق‌این دو مورد است.خُسر یا خُسران یعنی‌اینکه روزبروز عقب گرد داشته باشیم.

عضو هیئت امنای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی‌ایران ادامه داد: به عقیده من دین یک چاقوی دو پهلو است. اگر درست درک بشود آدمی‌را به اعلا می‌رساند، اما اگر بد فهمیده شود انسان را به اسفل السافلین می‌برد. بنابراین مشخص می‌شود که ما برای یک دین‌داری درست باید گوهر اصلی آن را پیدا کنیم. همه ما جوامعی را می‌بینیم که در آنجا دین وجود ندارد اما خصلت‌های خوب و جوانمردی وجود دارد، از آن طرف هم جوامعی را می‌بینیم که دین وجود دارد ولی دینداران آنجا دُگم و بدون رحم و مروت هستند ولی تصور می‌کنند در جوار رحمت الی هستند. وی اضافه کرد: دین احمقانه و کج‌اندیشانه مرض و درد می‌آورد به همین دلیل فضیلت بی‌دینی از دین‌داری بدون فهم گوهر و عنصر دین‌داری بیشتر است به همین دلیل باید همیشه از خدابخواهیم اگر قرار است ما دیندار احمق باشیم، کمک کند بی دین شویم.

اهل معنویت یعنی کسی که طالب معنی است

دکتر غلامحسین ابراهیمی‌دینانی نیز در‌این همایش در باره موضوع «حکمت و معنویت» سخنرانی کرد. وی گفت: هر حکیمی‌فیلسوف است ولی ممکن است یک فیلسوفی حکیم نباشد چون فیلسوف کسی است که دانایی و خرد را دوست دارد ولی ممکن است که یک نفر خیلی بداند ولی خرد و دانایی را دوست نداشته باشد بنابراین او فیلسوف نیست.

وی افزود: حکمت از استحکام و محکمی‌می‌آید اما معنویت از نظر لغت شناسی با معنی هم ریشه است و اهل معنویت یعنی کسی که طالب معنی است. ممکن است بپرسید معنویت چیست که همه طالب آن هستند؟ جواب‌ها به‌این سوال یکسان است. معنی همه جا هست و نمی‌شود جایی رفت که معنی نباشد حالا اگر معنی همه جا حضور دارد پس چرا دنبالش می‌گردیم و برای رسیدن به معنی کوشش می‌کنیم؟ دقت کنید که معنی ظاهر نمی‌شود مگر در یک شرایط خاص. معنی در کوه سبلان با معنی در اعماق دریا فرق دارد. معنی خودش را با صورتی که ظاهر می‌شود تطبیق می‌دهد. نویسنده «خرد گفتگو» ادامه داد: همانطور که اشاره کردم معنی در شرایط خاصی ظهور می‌کند و اگر آن شرایط نباشد، امکان ظهور آن فراهم نیست، حالا‌این شرایط فرق دارد چون ما لایتناهی شرایط داریم پس معنی همیشه حاضر و با یک تفسیر هم همراه است. همه ما آدم‌های روی کره زمین اهل تفسیر هستیم پس نمی‌توانیم بپرسیم تفسیر چیست و مفسر کیست؟ چون همین که یک چیزی را توضیح می‌دهیم یعنی آن را تفسیر می‌کنیم. پس فکر نکنید فقط کسانی که کتاب تفسیر نوشتند مفسر هستند. هر تفسیری کلام و هر کلامی‌تفسیر است.

همه موجودات عالم معنا دارند

عبدالحسین خسروپناه درباره «مبانی حِکمی‌معنویت» از منظر ملاصدرا سخنرانی کرد. وی گفت: صحبت از معنویت ‌این روزها آن قدر مطرح شده که گمان می‌کنیم یک واژه نوظهور است، در حالی که با یک جستجوی سطحی می‌بینیم که واژه معنویت در آثار قدما به خصوص در آثار عارفان و حکیمان به صورت مکرر و بسیار زیاد به کار رفته است. همه موجودات از معنویت برخوردار هستند.

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه افزود: معنویت را اگر به معنای روحانیت در نظر بگیریم، مقابل مادیت است و ساحت‌های مختلفی دارد. احساس معنوی، کلام معنوی، علوم معنوی، رفتار معنوی و حیات معنوی از جمله ساحت‌های معنویت است. در حکمت اسلامی‌هم عالی‌ترین مرتبه معنویت، عشق حقیقی است. حقیقت عشق و معنویت یافتنی است نه بیان کردنی. به عبارت دیگر عشق حقیقی با جان آدمی‌پیوند دارد. لذا انسان در نسبتی که با معنا دارد، جان و روح تازه پیدا می‌کند.

وی ادامه داد: معنویت در دنیای مدرن با عقلانیت خودبنیاد پیوند خورده است و از آن به عنوان سوبژکتیویته یاد می‌شود؛ یعنی در عصر فعلی از معنویت منهای شریعت، منهای دین و خدا یاد می‌شود، اما ما معتقدیم در حکمت اسلامی، معنویت در سرشت آدمیان نهفته است یعنی همه عالم اهل معنا و معنویت است. انسان هم گرایشش فطری است.

حکمت، صرف آگاهی نیست

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/16/3/1906118.jpg

آیت الله حسن رمضانی هم با موضوع «حکمت و معنویت» سخنرانی کرد. وی گفت: صحبت کردن درباره معنویت و حکمت برای من سخت است چون خوف آن را دارم، حرفی بزنم که نتوانم به آن عمل کنم. حکیم باید از حکمت و اهل معنا از معنویت سخن بگوید.

این استاد علوم عقلی و عرفانی حوزه علمیه قم افزود: شاید معنی حکمت به معانی علم، معرفت و خبرویت نزدیک باشد اما ‌اینطور نیست و هرکدام ‌اینها معنی خاص خود را دارند. علم، مطلق آگاهی است، همان چیزی که در زبان فارسی آن را دانستن می‌نامیم بنابراین ما از علم تحت عناوین متفاوتی می‌توانیم یاد کنیم اما معرفت،‌اینگونه نیست. در معرفت عالم بالله یک معنا و عارف بالله یک معنای دیگر دارد. رمضانی ادامه داد: حکمت صِرف آگاهی نیست، بلکه آگاهی از حقایق اشیاء و عمل کردن به اقتضای آن آگاهی است. ملاصدرا در جلد سوم اسفار گفته است: حکمت صرف آگاهی قابل توجه نیست و پیش از آن فرد باید به حقایق آگاه و براساس‌این آگاهی ملتزم باشد. چنین فردی را حکیم می‌نامند. بنابراین اگر شخص به حقایق اطلاعات پیدا کرد و ملتزم شد حکیم است. قلب انسان حکیم لایروبی و تنقیه شده است.

وی در پایان اضافه کرد: باید مرزها، حجاب و حدودها برداشته شود تا انسان احساس نزدیکی با ملکوت بکند. اگر فردی‌اینگونه باشد حکیم معنوی است. اصل اسلام هم یعنی راستی و درستی.فلسفه و حکمت را باید گونه‌ای یادگرفت که بماند و جاودانی باشد و دنیا و آخرت را آبان کند.

اطلاعات/برگزاری جشن به مناسبت یک میلیون عنوان کتاب منتشرشده بعد از انقلاب
جشن انتشار«یک میلیون کتاب» بعد از انقلاب اسلامی ، دیروز به همت مؤسسه خانه کتاب با حضور سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجید غلامی‌جلیسه، مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب و دبیر بیست و سومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، احمد مسجد‌جامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران، محمود صلاحی، رئیس سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران، سیدرضا صالحی امیری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، همایون امیرزاده، مشاور معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی مطهری، نماینده مجلس شورای اسلامی، حجت‌الاسلام سیدمحمود دعائی، مدیر مؤسسه اطلاعات، محمود آموزگار، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، زلفی تومان، رئیس کتابخانه ملی ترکیه و جمعی از صاحبنظران عرصه فرهنگ و نشر در پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد.

به گزارش ایبنا، سیدرضا صالحی‌امیری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در این مراسم با بیان این نکته که باید در عرصه نشر و کتاب از کمی‌گرایی به کیفی‌گرایی حرکت کنیم، بیان کرد: برای تحقق این امر، باید دید که نیاز جامعه چیست؟ به عبارت دیگر باید دید که لازم است چه چیزی، برای چه کسانی و با چه هدفی تولید کرد. سپس باید نیازها را اولویت‌بندی کرد. امروزه مهم‌ترین نیاز جامعه، اخلاق، فضیلت و مهم‌ترین چالش ایران، بی‌اخلاقی و بی‌فضیلتی است.

http://www.ibna.ir/images/docs/000230/n00230037-t.jpg

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ضمن ابراز ناراحتی از این موضوع که چرا کتابخانه‌ها باید از کتاب‌های بی‌ارزش پُر باشند، گفت: متأسفانه تولید کتاب بر اساس نیاز و اولویت نیست. همچنین سرانه مطالعه در کشور بسیار پایین است. در کشور آمارهای خوبی در حوزه نشر نداریم؛ اکنون در ۳ هزار ۲۶۰ کتابخانه عمومی کشور، ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر عضو هستند یعنی چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد ایرانیان عضو کتابخانه عمومی کشورند.

همچنین مسجد جامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران، به مؤسسه خانه کتاب پیشنهاد داد که از اطلاعات، آمار و ارقام در دست، برای رصد چشم‌اندازی حوزه نشر و پیش‌بینی آینده این عرصه استفاده کند.

در ادامه این مراسم از کتاب «آمار و اطلاعات کتاب ایران بعد از انقلاب» رونمایی شد. همچنین از مدیران مسئول انتشارات فعال و پیشکسوت پس از انقلاب اسلامی تجلیل به عمل آمد. اسامی این انتشارات به شرح زیر است:

انتشارات امیرکبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انتشارات پیام آزادی، انتشارات سروش، انتشارات صدرا، انتشارات ققنوس، دارالکتب اسلامیه، انتشارات نگاه، انتشارات اقبال، شرکت سهامی انتشار، انتشارات نوید شیراز، انتشارات رسا، انتشارات چهر، انتشارات روزبهان، انتشارات بعثت، انتشارات عطایی، انتشارات حکمت، شرکت انتشارات قلم، انتشارات تلاش، انتشارات اسلامی، انتشارات چاپ پخش، انتشارات طهوری و انتشارات مفید .


اطلاعات/رونمایی از برگردان ایتالیایی کتاب «زیبایی شناسی و هنر در اسلام» اثر علامه محمد تقی جعفری
در همایشی با عنوان "هنر و زیبایی شناسی میان شرق و غرب: تأملاتی در خصوص اندیشة علامه جعفری؛ ‏Philip Sherrard ‏Attilio Mordini‏» از برگردان ایتالیایی کتاب «زیبایی‌شناسی و هنر در اسلام» اثر علامه محمد تقی جعفری که با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا و موسسه علامه جعفری در تهران توسط انتشارات عرفان(ایتالیا) به چاپ رسیده؛ رونمایی شد.

جلسة رونمایی این کتاب‎‎‏ با حضور پرشمار علاقه‌مندان در شرایطی در محل خانة فرهنگ و هنرRomana‎‏‏S. Francesca در مرکز تاریخی شهر رم برگزار شد که در پی حملات تروریستی شامگاه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ م. (۲۴ آبان ماه ۱۳۹۴) در شهر پاریس و تهدید به اقداماتی مشابه در شهر رم، حضار با حضور پرشمار خود در این همایش به برگزارکنندگان آن اعلان کردند که تحت هیچ شرایطی سنگر فعالیت‌های فرهنگی؛ به ویژه در حوزة گفتمان بینا فرهنگی و بین الادیان را خالی نخواهند گذاشت.‏

http://enews.etedaal.ir/images/news/1447769354-3296

در آغاز این همایش ‏Giuseppe Aiello‏ معاون مرکز مطالعات بین المللی «خانة دانایی» شهر رم که به همراه رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا و بنیاد تدوین و نشر آثار علامه جعفری برگزارکنندگان این همایش بودند؛ برنامة همایش و سخنرانان آن را به اجمال معرفی کرد.‏‎ ‎‏ وی با اشاره به ضرورت شناخت جوامع غربی از هنر قدسی در شرق، برگردان ایتالیایی کتاب «زیبایی شناسی و هنر در اسلام» و معرفی نقطه نظرات علامه محمد تقی جعفری در حوزة زیبایی شناسی و هنر در این همایش را گامی در این راستا معرفی و بر ضرورت چنین رویکرد گفتمانی‌ای در جهت یافتن راه برونشدی برای مسائل مبتلا به جوامع امروز تأکید کرد. ‏

نخستین سخنران این همایش جیان لوکا مارلتا بود که مقاله‌ای با عنوان «از ‏‎ ‏)نماد) تا ‏ابلیس: پایان هنر قدسی در غرب» را ارائه کرد.

سخنران بعدی این همایش ‏ادوارد و جیامپی شکسپیر شناس شهیر ایتالیایی و رئیس دپارتمان مطالعات زبان شناختی و ادبی مرکز مطالعات بین المللی خانة دانایی شهر رم بود که مقاله‌ای با عنوان «امر قدسی در زندگی و هنر» را ارائه کرد. مقالة ‏جیامپی ‏ به معرفی تاریخچة مختصری از آثار تألیفی و برگردان‌های ایتالیایی کتب در حوزة هنر قدسی اختصاص داشت.

سخنران بعدی این همایش، قربانعلی پورمرجان؛ رایزن فرهنگی سفارت ایران در ایتالیا بود که در آغاز سخنان خود از قربانیان حملات تروریستی پاریس یاد کرد و بیان داشت: «حادثة تلخی بود… که دل هر انسانی را از هر کیش و آئینی… آزرده خاطر کرد». وی پس از خیر مقدم به حضار؛ مقاله خود با عنوان «هنر و معماری مسیحی در ایران» را ارائه کرد.

مقالة پایانی بخش نخست این همایش با عنوان «باغ‌های غربی و شرقی» عناصر هنر سنتی در اندیشة ‏«آتیلو موردینی» توسط «آلبرتو پرانی»‏ ارائه شد. در این مقاله از رهگذر متن خوانی کتاب «باغ‌های غربی و شرقی» اثر ‏Attilio Mordini، نظر وی در حوزة هنر قدسی مبتنی بر مطالعات مصداقی وی در خصوص معماری باغ‌های شرقی و غربی بازروایی شد.‏

«پرانی» در سخنان خود خاطر نشان کرد: «اندیشة حاکم بر ساخت باغ‌های شرقی، بازروایی نمادین مفهوم بهشت با مساعدت از شیوه‌های بیان هنر قدسی بر روی زمین بوده است». وی با تحلیل تاریخی روند تحول این مفهوم در پس‌زمینة تحولات اجتماعی؛ به همراه تشریح تحول درک تاریخی از مفهوم رابطة انسان با طبیعت و… تاریخ تحولات باغ‌های شرقی را در تناظر با باغ‌های غربی از دورة یونانی تا عصر حاضر، مورد بررسی قرار داد و بیان داشت: «باغ‌های دورة مسیحی عمدتاً به دستور حکامی ساخته شده‌اند که باغ نماد و تجسم وضعیت معنوی ایشان بوده است».‏

در آغاز بخش دوم این همایش، علی جعفری؛ فرزند علامه محمد تقی جعفری و رئیس بنیاد تدوین و نشر آثار علامه جعفری، مقالة خود با عنوان «جایگاه و ارزش هنر نزد پیروان ادیان ابراهیمی» را ارائه نمود. جعفری در ادامة سخنان خود به تجلیل از سجایای اخلاقی علامه فقید با ذکر مصادیقی از زندگی شخصی ایشان پرداخت و بیان داشت: «او عمر با برکت خویش را صرف اعتلای حیات معقول و درک آن کرد. حیات معقول در جوهرة خود، زیبایی، هنر و زندگی را معنا می‌بخشد. هنر در گام نخست بر پایة شناخت پدیدار می‌شود و در ذات خود، آفرینندگی بر بنیاد اصول زیباشناسانه را به همراه دارد».‏

سخنران پایانی این همایش، خانم جواننا مالادرودو شاعره و طراح مسلمان ایتالیایی بود. وی که بازبینی متن برگردان ایتالیایی کتاب «زیبایی شناسی و هنر از دیدگاه اسلام» اثر علامه محمدتقی جعفری را برعهده داشته است، در سخنانی با ابراز خرسندی از مشارکت در انتشار کتاب مذکور، هنر اسلامی، به ویژه نگارگری؛ سرامیک و خوشنویسی را منظر زیبایی شناسانة خود به روح اسلام معرفی کرد و هنر خوشنویسی را از حیث نگارش متون مقدس، هنری تعالی دهنده دانست.

در حاشیة جلسة رونمایی از کتاب «زیبایی شناسی و هنر از دیدگاه اسلام» اثر علامه محمدتقی جعفری که توسط کاظم ذاکری ترجمه شد توسط انتشارت عرفان شهر رم با همکاری رایزنی فرهنگی ایران در ایتالیا و بنیاد تدوین و نشر آثار علامه جعفری به چاپ رسیده است؛ نمایشگاه کوچکی از آثار خوشنویسی فارسی – ایتالیایی جملات برگزیده از علامه جعفری اثر توسط هنرمند جوان کشورمان آقای کرمی نیز برگزار شد.

جام جم/گفت‌و‌گوی جام‌جم با حدیث فولادوند، بازیگر معمای شاه
نقش فوزیه هیجان‌زده‌ام کرد
حدیث فولادوند برای اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم «دست‌های آلوده» به کارگردانی سیروس الوند بازی کرد و به این ترتیب اولین حضورش را در سینما سال 1378 اعلام کرد. او که پس از گرایش به هنرهای مختلف از جمله موسیقی و نقاشی، خودش را در بازیگری موفق می‌دید، یک سال بعد از اولین تجربه خود در فیلم سینمایی «مارال» به کارگردانی مهدی صباغ‌زاده هنرنمایی کرد.
 تصویر نقش فوزیه هیجان‌زده‌ام کرد

http://www.iransit.com/wp-content/uploads/2013/06/hadis-fuladvand-www.iransit.com-03.jpg

به گزارش جام جم سیما ، درخشش فولادوند در تلویزیون با بازی در سریال تلویزیونی «گمگشته» به کارگردانی رامبد جوان آغاز شد که پخش این اثر در ماه رمضان توانست نظر بسیاری از مخاطبان تلویزیون را جلب کند.
وی در مجموعه‌های تلویزیونی همچون «سال‌های خاکستری»، «دیوار شیشه‌ای»، «معصومیت از دست رفته»، «مسافر ری» و «مختارنامه» بازی کرده‌ است.
حال این روزها مخاطبان تلویزیون مشغول تماشای بازی فولادوند در نقش فوزیه، همسر اول محمدرضا شاه در سریال تلویزیونی «معمای شاه» هستند که جمعه شب‌ها از شبکه یک پخش می‌شود. به همین بهانه با او درباره این نقش به گفت‌وگو نشستیم.
خانم فولادوند! شما هم مثل بقیه مردم اطلاعات عمومی درباره فوزیه، همسر اول محمدرضا شاه داشتید، اما بعد از این که قرار شد این نقش را با همه چالش‌هایش به تصویر بکشید، چقدر مطالعه کردید تا با شناخت کافی جلو دوربین حاضر شوید؟
قبل از این که نقش فوزیه در سریال معمای شاه پیشنهاد شود، با مطالعه کتاب‌های تاریخی اطلاعات کلی درباره این شخصیت داشتم . بعد از بستن قرارداد احساس کردم باید درباره این ملکه مصری عرب زبان در دربار تحقیقاتی داشته باشم اما به جز چند دقیقه فیلم، سند تصویری دیگری وجود نداشت برای رسیدن به نقش و ایفای کاراکتر به گونه‌ای واقعی، نیاز به مطالعات فراوان داشتم.
بنابراین سعی کردم در بین منابع تاریخی درباره این شخصیت تحقیق کنم و در کنار خواندن کتاب‌های تاریخی به فیلمنامه سریال هم رجوع کردم. ضمن این‌که با آقای ورزی کارگردان هم خیلی صحبت کردم. در کل برایم خیلی جذاب و هیجان‌انگیز بود که نقش شاهزاده مصری را در یک اثر تاریخی بازی کنم.
شما به ندرت در تلویزیون بازی می‌کنید، آیا دلیل خاصی دارد؟
راستش علاقه‌مند بودم در تلویزیون بازی کنم، اما ترجیح دادم نقشی را در تلویزیون بازی کنم که برای مخاطبان تلویزیون و خودم جالب باشد. تا این که نقش فوزیه در سریال معمای شاه پیشنهاد شد. بازی در آثار تاریخی خیلی هیجان‌انگیز است، به ویژه این که بازیگر وقتی قرار باشد یک شخصیت واقعی را بازی کند، با چالش‌های بیشتری همراه خواهد بود و همین به شیرینی کار
اضافه می‌کند.
خوشبختانه این اتفاق خوب در سریال تلویزیونی معمای شاه افتاد و کارگردان هم در طول کار مرتب راهنمایی می‌کرد. در مجموع شخصیت فوزیه هم مثل بقیه آدم‌ها خاکستری است. نگاه ورزی منطبق بر حقایق تاریخی بود و نکته‌ای فرای واقعیت در این کار وجود ندارد. این کارگردان تجربیات خوبی در ژانر تاریخی دارد و همین تجربیات به او کمک کرده «معمای شاه» برای مخاطبان دیدنی شود.
قبل از بازی در این سریال، فکر می‌کردید چنین نقشی را در یک اثر بازی کنید؟
راستش نه! هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم. من قبل از بازی در سریال معمای شاه در مجموعه‌های تاریخی همچون مسافر ری، مختارنامه و معصومیت از دست رفته بازی کرده بودم، اما در این آثار شخصیت‌هایی که بازی کردم، واقعی نبودند، اما فوزیه در تاریخ معاصر بوده و پارسال هم فوت کرد. گرچه ایفای چنین شخصیت‌هایی کار بازیگر را سخت‌تر می‌کند و مرتب زیر ذره‌بین منتقدان قرار دارد، اما به نظرم شیرین است. خوشحالم پیشنهاد این نقش به من داده شد و امیدوارم از عهده آن برآمده باشم.
در دو قسمتی که از سریال معمای شاه پخش شده، فوزیه دیالوگ زیادی نداشت، آیا تا پایان نقش فوزیه خیلی صحبت نمی‌کند؟
اتفاقا بازی من با سکانس‌های دیالوگ‌دار شروع شد، اما از آنجا که سکانس‌های این سریال پراکنده ضبط شده، شما این طور احساس کردید.
برایتان سخت نبود برخی صحنه‌های این سریال را بدون دیالوگ بازی کنید و فقط با میمیک صورت حس فوزیه را نسبت به نا‌به‌سامانی‌های ایران در آن روزگار و آزارهایی را که مردم می‌دیدند، نشان بدهید؟
صددرصد کار سخت‌تر می‌شود. بازیگر با دیالوگ و صدا بهتر می‌تواند حس شخصیت را به تماشاگران منتقل کند تا این که در سکوت و با میمیک صورت بخواهد احساسات نقش را منتقل کند. در این مواقع تکنیک و تجربه به کمک بازیگر می‌آید. خوشبختانه من هم با توجه به راهنمایی‌ کارگردان حس و حال این شخصیت را درآوردم. امیدوارم بینندگان هم راضی باشند.
چند وقت جلوی دوربین بودید؟

http://www.aksoo.ir/photo/actors/%20%D8%AD%D8%AF%D9%8A%D8%AB%20%D9%81%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%AF/v1dgkyzkwjki2mm6ct4g.jpg

بازی من اسفند سال 93 تمام شد و از زمان کلید خوردن سریال به صورت پراکنده بازی می‌کردم و این طور نبود که مدت طولانی جلوی دوربین باشم.
این پراکنده کاری منجر به این نمی‌شد که حس‌تان برای ایفای این نقش با مشکل روبه‌رو شود؟
نه، چون وقتی گریم می‌شدم، لباس می‌پوشیدم، دیالوگ‌ها را می‌خواندم و با آقای ورزی صحبت می‌کردم، همان حس و حال به من برمی‌گشت و برایم آشنا بود. در واقع چیزی نبود که فراموش کنم.
گریم و لباس در آثار تاریخی چقدر به بازیگر کمک می‌کند تا با شخصیتی که قرار است بازی کند، عجین شود؟
خیلی موثر است. خدا را شاکرم که این اتفاق خوب در سریال معمای شاه افتاد و گریم و لباس کمک کرد تا بیشتر به نقش فوزیه نزدیک شوم. فکر می‌کنم طراحی گریم و لباس مناسب تا حدود 50 درصد بازیگر را به نقشش نزدیک می‌کند.
در تاریخ آمده که فوزیه و شاه با هم فرانسه صحبت می‌کردند، اما شما در این سریال فارسی صحبت می‌کنید. آیا این را کارگردان از شما خواسته بود؟
بله، از روز اول قرار شد شخصیت‌های خارجی، فارسی صحبت کنند تا یکدست شود.
دوست نداشتید فرانسه صحبت می‌کردید تا این شخصیت‌ واقعی‌تر می‌شد؟
راستش بدم نمی‌آمد که فرانسه یاد بگیرم و صحبت کنم، اما زیرنویس هم مشکلات خاص خودش را داشت، به همین دلیل بنا شد همه فارسی صحبت کنیم.
شما هم در کارهای روز بازی کردید و هم تاریخی. برایتان کدام جنس کار جذاب‌تر است؟
بازی در آثار تاریخی در مقایسه با کارهای رئال لذت بیشتری برایم دارد و حس بهتری دریافت می‌کنم.

جوان/گزارش «جوان» درباره برخي آثار برگزيده جشنواره فيلم كوتاه تهران
ادامه ریل‌گذاری سینمای روشنفکری برای فیلم کوتاه
سي و دومين جشنواره بين‌المللي فيلم كوتاه تهران در حالي با معرفي برگزيدگانش به كار خود پايان داد كه همچنان روال و روند جايزه دادن، توليد اثر و تربيت فيلمسازان در چنين جشنواره‌هايي بر مدار تفكرات شبه روشنفكري، تقليد از سينماگران غربي و غربزده و همچنان به دور از اهداف سينماي تراز انقلاب اسلامي مي‌گردد.
نویسنده : مصطفي شاه‌‌كرمي 
سي و دومين جشنواره بين‌المللي فيلم كوتاه تهران در حالي با معرفي برگزيدگانش به كار خود پايان داد كه همچنان روال و روند جايزه دادن، توليد اثر و تربيت فيلمسازان در چنين جشنواره‌هايي بر مدار تفكرات شبه روشنفكري، تقليد از سينماگران غربي و غربزده و همچنان به دور از اهداف سينماي تراز انقلاب اسلامي مي‌گردد. 
متأسفانه به رغم گذشت سي و چند سال از پيروزي انقلاب اسلامي در كشورمان هنوز هم نه در سطح مسئولان و نه در سطح فيلمسازان نتوانسته‌ايم مدعي اين باشيم كه به سطحي از فيلمسازي و تربيت نيرو براي آينده سينما آن هم در تراز انقلاب اسلامي ايران رسيده‌ايم. برگزيدگان هر جشنواره‌اي نمايانگر نوع نگاه و استراتژي و منظرگاه برگزار كنندگان آن جشنواره است. در جشنواره امسال فيلم كوتاه تهران نيز به رغم سردادن شعارهاي جذاب و در عين حال آرمانگرايانه‌اي مانند «ايمان و اميد»، «چشم‌انداز سرزمين ما»، «حمايت از توليد» و همچنين اظهارات سرخوشانه و به دور از واقعيات جاري در لايه‌هاي مختلف فرهنگي كشور از جانب مسئولان و مديران حوزه فرهنگ و هنر وزارت ارشاد، آثاري مورد تشويق و تقدير قرار گرفتند كه نه در حيطه و گستره شعارهاي داده شده قابل ترجمان هستند و نه قابل گنجاندن در مسير و پيكره استراتژي نداشته سينماي كشورمان مي‌باشند. بحث ديروز و امروز نيست. سال‌هاست كه روند توليد و نمايش فيلم‌ها و آثاري سرشار از تفكرات غربزده و غربگرايانه كه تحت تأثير انگاره‌هاي نهيليستي و پوچگرايانه و در فضايي آبزورد و سوبژكتيويته كه كمترين تناسب و قرابتي با جامعه اسلامي و ارزش‌ها و هنجارهاي آن و واقعيات جامعه ندارند در انجمن سينماي ايران نهادينه شده است.  اين برگزيدگان جوان و نو سفر امروز كه قرار است ذخيره‌هاي طلايي آينده سينماي كشورمان باشند در حال غور و كنكاش در مفاهيمي مانند خيانت، بزه كاري، قمار‌بازي، خلافكاري، ارتباط نامشروع، اعتياد و چندين و چند مولفه سياه و چرك كه به دليل اقبال و توجه ويژه جشنواره غربي و بعضاً داخلي كشورمان از آثاري با تم و محتوايي اين چنيني به سمت توليد فيلم‌هايي متناسب و منطبق بر سلايق صاحبان و داوران جشنواره‌ها و نيز برگزيده شدن و درخشيدن خودشان سوق داده مي‌شوند.

http://media.mehrnews.com/d/2015/06/06/3/1729400.jpg?ts=1447218659337

گندم از گندم بِرويَد جو ز جو!
در جريان برپايي همين جشنواره برخي ورك‌شاپ‌ها و كلاس‌هاي آموزشي براي علاقه‌مندان و هنرجويان برگزار شد كه مدرسان و مربيان اين ورك‌شاپ‌ها كساني نظير عباس كيا‌رستمي يا محمد شيرواني بودند كه آموزه‌ها، نگاه‌ها و توصيه‌هايشان به فيلمسازان جوان و مشتاق در يك چنين گعده‌هايي، كمترين قرابت و تناسبي با انقلاب، نظام و ارزش‌هاي آن ندارد. حال مسئولان سينمايي و حوزه فيلمسازي در وزارت ارشاد با چنين اساتيدي كه تا بن دندان با ارزش‌هاي مورد نظر انقلاب تنافر و تناقض دارند توقع تربيت نسل فيلمسازي را دارند كه اين ارزش‌ها را سردست بگيرند و در جشنواره‌هاي خارجي آنها را ارائه نمايند؟! چه اينكه به قول خواجه شيراز «گندم از گندم بِرويَد جو ز جو»
    
جايزه حمايت از توليد به قاچاقچيان!
در اين دوره از جشنواره فيلم كوتاه تهران آثاري همچون «كشتارگاه»، «روشويي» و «قمار‌باز» موفق به كسب جايگاه بهترين‌ها شده‌اند كه با نگاهي سطحي و نه عميق و موشكافانه مي‌توان به عمق سياه‌نمايانه نگاه فيلمساز يا ذهن بسته شده بر اساس سلايق داوران و جهت جشنواره‌ها پي برد. به طور مثال محتواي فيلم كوتاه «كشتارگاه» يكي از برگزيدگان اين دوره از جشنواره فيلم كوتاه تهران كه توانسته است «جايزه ويژه هيئت داوران» و همچنين «جايزه حمايت از توليد» را كسب كند روايتي از چهار دوست نوجوان است كه براي وارد شدن به يك گروه قاچاق مواد مخدر، بايد مقداري هروئين خريداري و تست كنند. به واقع در اين اثر شرايط زندگي در محله‌اي خاص ـ محله كشتارگاه شهر شاهين‌دژ ـ و زندگي سطح پايين اقتصادي كاراكترها باعث مي‌شود آنها به فكر تشكيل باند قاچاق مواد مخدر باشند. آرمان آنها ثروتمند شدن از طريق كاري بزهكارانه و تشكيل باند فروش مواد مخدر است! كاراكترهاي اصلي اين فيلم همه آنها دوست دارند زود پولدار شوند و به هويت تازه‌اي دست يابند، از آن مكان بروند و به مكان‌هاي بزرگ‌تري دست يابند، اين افكار آنها را وادار به هر كاري مي‌كند. 
اين فيلم با چنين محتوا و مضموني نه تنها جايزه ويژه هيئت داوران كه يكي از اصلي‌ترين و بهترين جوايز يك جشنواره را كسب مي‌كند بلكه در كمال تعجب و حيرت جايزه حمايت از توليد را هم كسب مي‌كند؛ حالا ربط محتوا و اقدامات كاراكترهاي فيلم «كشتارگاه» با حمايت از توليد چيست؟ موضوعي است كه داوران جشنواره بايد به آن پاسخ بدهند. 
    
بهترين فيلمنامه براي ترويج قمار‌بازي
فيلم كوتاه «قمار‌باز» يكي ديگر از آثار منتخب اين جشنواره است موضوع آن درباره دو پسر جوان است كه در جريان يك شرط‌بندي بين خودشان فرد قمار‌بازي را كه اتفاقاً از طريق قمار توانسته پول زيادي هم به دست بياورد دفن مي‌كنند و با همديگر قرار مي‌گذارند كه اگر فرد قمار‌باز زنده از گور بلند شد پول‌هايش را به او بازگردانند و اگر چنين نشد پول‌ها را بين خودشان تقسيم كنند. در بخش بعدي فيلم فرد قمار‌باز كه برخي از دندان‌هايش طلاكاري شده‌اند زنده از گور خارج مي‌شود و زماني كه نزد دو پسر جوان مي‌رود آنها را ترغيب مي‌كند تا با شرط بندي روي دندان‌هاي طلايش با آن دو جوان قمار كند! نكته جالب اينكه در صحنه‌هايي از اين فيلم مخاطب با شرب خمر، مصرف مواد مخدر و شوخي‌هاي اروتيك مواجه مي‌شود. حال با اين توضيح فيلم «قمار‌باز» كه اثري در راستاي ترويج قمار و قماربازي و شرط بندي است موفق شده «جايزه بهترين فيلمنامه» جشنواره فيلم كوتاه تهران را كسب كند! 
فيلم كوتاه «رو‌شويي» يكي ديگر از آثار منتخب جشنواره فيلم كوتاه تهران است كه موضوع آن در رابطه با خانواده يك حاجي (بنابر آنچه در فيلم عنوان مي‌شود) است كه بر اثر تصادف فوت كرده و داراي دو همسر است. يكي از آن دو همسر حاجي فوت شده در عين اينكه زن جواني است، باردار نيز هست. در بخشي از اين فيلم همسر اول حاجي به بهانه‌اي و البته با قصد و نيت سقط جنين هووي جوانش كه به نوعي ميراث خوار جديد به حساب مي‌آيد به طرزي وحشتناك و البته وحشيانه اقدام به كتك زدن زن جوان مي‌كند. اين فيلم كه يك سياه‌نمايي تمام عيار از جامعه است در لايه‌هاي زيرين و پنهانش گرفتن همسر دوم از جانب حاجي فوت شده كه حقي قانوني و شرعي و اسلامي (البته با لحاظ كردن شرايط آن) است را مورد هجمه و انتقاد قرار مي‌دهد. «روشويي» كه «جايزه ويژه هيئت داوران» را كسب كرده نيز در مسير آثار شبه روشنفكري قابل ترجمان است كه با تشبث به دروغگويي و قلب واقعيات و حقايق نسبت به برخي احكام شرعي و اسلامي، با وارد آوردن هجمه ناجوانمردانه به احكام روشني بخش و زندگي آفرين اسلام عزيز سعي مي‌شود نسبت به آنها در ميان افراد جامعه مخالف‌پروري شود. به هر ترتيب از آن جايي كه رئيس سازمان سينمايي انجمن سينماي جوان را اميد آينده ايران دانسته كه سينماي آينده ما را رقم مي‌زند و در شهرهاي مختلف سفره‌اش گسترده شده قطعاً با چنين توليدات و محتوايي نه تنها موضوع استراتژيك انتقال، ترويج و تبيين ارزش‌هاي انقلاب به ديگر ملت‌ها و كشورهاي دنيا در سطح سينماي تراز انقلاب اسلامي به محاق خواهد رفت بلكه حتي توان اقناع مخاطب داخلي و توجيه جوانان كشورمان در حفظ و حراست از داشته‌هايمان را نيز نخواهيم داشت.

جوان/گزارش ويژه «جوان» از نفوذ فرهنگي در محیط‌های علمی
دست به سينه در خدمت شركت‌هاي چند مليتي
از پله‌هاي دانشكده مديريت دانشگاه علامه طباطبايي كه پايين بيايي، مسئولان دانشگاه برايت بستري فراهم كرده‌اند كه...
نویسنده : محمدحسین تیرآور 
از پله‌هاي دانشكده مديريت دانشگاه علامه طباطبايي كه پايين بيايي، مسئولان دانشگاه برايت بستري فراهم كرده‌اند كه ذهنت مديريت منابع و نيروي انساني كشورت را كنار بگذارد، و به جاي هرمزگان، اهواز، قزوين و تبريز، وقت بگذاري براي رونق هرچه بيشتر لندن، نيويورك، آمستردام و نوتردام.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/27/190607_164.jpg

پايين دانشكده مديريت دانشگاه علامه طباطبايي غرفه ايست آبي رنگ، مانند همان شعبه از كارخانه در آفريقاي جنوبي خودنمايي مي‌كند؛ غرفه‌اي از شركت بزرگ و چند مليتي يونيليور. شركت يونيليور، شركتي است چند مليتي كه مالكيت 400 برند مطرح دنيا را در اختيار دارد و از سال 1930 فعاليت خود را شروع كرده است. بعد از ورود به غرفه، كاتالوگي به تو داده مي‌شود كه رويش نوشته است: اگر يونيليور بخواهد از ميان برند‌هاي خود كه در ايران نيست محصولي را وارد كند، كدام را توصيه مي‌كنيد و چرا؟
و براي توضيحات بيشتر كه به سايت مراجعه كنيد نوشته است: «ﻣﺎﻣﻮرﯾﺖ ﺷﻤﺎ يافتن ﻣﺤﺼﻮلي ازبين 385 محصول ﯾﻮﻧﯿﻠﯿﻮر ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ در ﺳﺒﺪ ﻣﺤﺼﻮﻻت اﯾﺮان ﻣﻮﺟﻮد ﻧيست.» اين شركت از ميان 400 برند خود، 15 برند را به ايران وارد مي‌كند و حالا به دنبال مشورتي حساب شده و كارشناسي شده مي‌گردد براي واردات بيشتر برندهاي خود به وعده يك تبلت، سفر به تركيه و يك گوشي موبايل. اين فضايي است كه مسئولان بزرگ‌ترين دانشگاه علوم انساني غرب آسيا در اختيارشان قرار داده‌اند. مشخص نيست اين بستر‌سازي با كدام مفاد طرح منطقي اقتصاد مقاومتي همخواني دارد؟! پيشتازي اقتصاد دانش بنيان؟ يا توسعه هرچه بيشتر كارآفريني؟ يا تأمين شرايط و فعالسازي همه امكانات و منابع مالي و سرمايه‌هاي انساني و علمي كشور به منظور توسعه كارآفريني؟ يا بند ششم كه مي‌گويد: افزايش توليد داخلي نهاد‌‌ه‌ها و كالاهاي اساسي (به ويژه در اقلام وارداتي)، و اولويت دادن به توليد محصولات و خدمات راهبردي و ايجاد تنوع در مبادي تأمين كالاهاي وارداتي با هدف كاهش وابستگي به كشورهاي محدود و خاص؟ و شايد گوشه‌اي از يك بند كه نوشته است: «به كارگيري ظرفيت و قابليت‌هاي متنوع در جغرافياي مزيت‌هاي مناطق كشور» آن‌هم با توجيه رشد هرچه بيشتر كشورمان در صنعت حمل و نقل؟! و مشكل نه خلاقيت آزموده شده يك شركت چند مليتي براي رشد فروش محصولاتش، بلكه بي‌توجهي مسئولان يك فضاي علمي به توانايي جهت دهي ذهني داشجويان است. اينكه، آيا اصلاً توجهي به عاقبت و اثر فعاليت و بستر‌سازي خود نكرده‌اند كه دقيقاً ذهن‌ها را بر خلاف آينده مثبت و نياز كشور سوق مي‌دهند؟ يا اينكه اصلاً نقشي در جهت‌دهي ذهن‌ها براي خود قائل نيستند، يا نياز كشور برايشان روشن نيست، كه هر سه مورد خطرناك است. اصلا مهم نيست كه چند نفر از دانشگاه به اين غرفه توجهي كرده‌اند يا در مسابقه شركت مي‌كنند؛ مشكل در بحث مديريتي است. اين حضور و اين مصداق، نشانه‌اي است نگران‌كننده از فقدان مديريت صحيح در مهم‌ترين فضايي كه قرار است مديران آينده كشور در آنجا تربيت شوند و بايد سؤال شود كه آيا اهميت جايگاه مورد توجه قرار گرفته است؟  ما نيز بنا به تحليل يك توطئه را نداريم و مصمم به اثبات اينكه اقدام صورت گرفته مصداقي از «تحريم مثبت» گفته شده توسط اريك باب (دانشيار دپارتمان علوم سياسي و روابط بين‌الملل دانشگاه فلوريدا) است يا خير، نيستيم، و توجهمان به هماني است كه ذكر شد. روزنامه امريكايي واشنگتن پست در تحليلي به قلم اريك لاب، با بيان اينكه تحريم‌هاي پيشين عليه ايران در تغيير نظام حاكم اين كشور موفق نبوده‌اند، پيشنهاد استفاده از روش‌هايي موسوم به «تحريم مثبت» براي دستيابي به اين هدف ناكام‌مانده را مطرح كرده است. تغيير اين روند، مستلزم تعامل با تهران و ترغيب آن با چماق‌هاي كمتر و هويج‌هاي بيشتر - يا به تعبير ديويد بالوين - استفاده از «تحريم‌هاي مثبت» هستند كه زمامداري اقتصادي و قدرت بازار نرم در شكل كمك‌هاي خارجي، سرمايه‌گذاري، بازرگاني و انتقال‌هاي فناوري را شامل مي‌شوند. مفهوم «تحريم‌هاي مثبت» استفاده از اقدامات مثبتي نظير آنچه در بالا مطرح شد، براي دستيابي به همان هدف‌هاي مدنظر از «تحريم‌هاي منفي» است.»  لازم به ذكر است كه اين غرفه، در چند دانشگاه بزرگ ديگر در تهران (به گفته غرفه دار مجموعه) برگزار شده است، و اين شركت به گفته مسئولان، در حكم وارد كننده بوده و فقط در چهار نمونه از 15 برند خود در ايران، اقدام به بسته‌بندي اين كالاها مي‌كند.

جوان/چطور يك انيميشن در صدر فروش سينماي ايران ايستاد
انيميشن ايران راه تازه‌اي را در پيش گرفت
با گذشت 13 روز از آغاز اكران «شاهزاده روم» اين فيلم توانسته گوي سبقت را از ساير رقباي خود بربايد و لقب صدرنشين جدول فروش سينماها را به خود اختصاص دهد.
نویسنده : سپيده آماده 
با گذشت 13 روز از آغاز اكران «شاهزاده روم» اين فيلم توانسته گوي سبقت را از ساير رقباي خود بربايد و لقب صدرنشين جدول فروش سينماها را به خود اختصاص دهد.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/27/190604_394.jpg

به گزارش«جوان»، شاهزاده روم نه تنها در شهر تهران با فروش خوبي روبه‌رو شده بلكه در شهرستان‌ها هم فروش قابل توجهي را از آن خود كرده است. «شاهزاده روم» فيلم سينمايي انيميشن به كارگرداني هادي محمديان محصول سال 1394 است كه پس از اخذ پروانه ساخت، در مدت ۱۵ ماه در گروه هنرپويا به توليد رسيد. اين انيميشن سينمايي محصول گروه هنرپويا با همكاري مؤسسه مجله مهدي لبنان است كه با سرمايه‌گذاري بخش خصوصي و پيش فروش نسخه عربي آن به مجله مهدي كشور لبنان توليد شده است. فيلم داستان عاشقي و دلدادگي پرنسسي مسيحي و پاكدامن به نام مليكا را روايت مي‌كند كه از تبار پدر از نوادگان يشوعا وصي حضرت عيسي و از تبار مادر نواده قيصر روم است. سرنوشت اين بانوي پاكدامن به گونه‌اي رقم مي‌خورد كه وي نهايتاً به بلاد اسلامي عزيمت مي‌كند. اين پرنسس مسيحي نهايتاً پس از آنكه به همسري امام يازدهم شيعيان در مي‌آيد، مادر منجي بشريت مي‌شود. اولين اكران فيلم در سي و سومين جشنواره بين المللي فيلم فجر بود كه توانست لوح تقدير ويژه اين دوره را به خود اختصاص دهد. انيميشن سينمايي «شاهزاده روم» از ۱۳ آبان ماه همزمان با روز دانش‌آموز در گروه سينمايي آزاد اكران خود را آغاز كرد و با گذشت كمتر از دو هفته از اكران توانست لقب پرفروش‌ترين فيلم گيشه را از آن خود كند. بهرام عظيمي، كارگردان انيميشن پرفروش تهران 1500 در گفت‌وگو با «جوان» در خصوص دلايل فروش خوب فيلم «شاهزاده روم» مي‌گويد: كيفيت خوب انيميشن «شاهزاده روم» مهم‌ترين دليل اقبال گسترده مخاطبان به اين فيلم سينمايي بوده است و انيميشن «شاهزاده روم» بر اساس استانداردهاي روز دنيا ساخته شده است. وي ادامه مي‌دهد: داستان انيميشن «شاهزاده روم» بسيار جذاب و گيرا است و كاراكترهايي دوست داشتني دارد. عظيمي با اشاره به اينكه شاهزاده روم از لحاظ فني كار، بسيار پيشرفته است تأكيد كرد: بهره‌گيري از آخرين متدهاي بين‌المللي ساخت انيميشن در اين فيلم باعث شده است كه مخاطبان تفاوت چنداني ميان «شاهزاده روم» و معادل‌هاي جهاني احساس نكنند و به همين دليل تماشاي فيلم را به يكديگر توصيه مي‌كنند. اقبال مردم به فيلم انيميشن «شاهزاده روم» نشان مي‌دهد كه علاقه به انيميشن در ذات مخاطبان ايراني وجود دارد و اگر فيلم‌هاي سينمايي انيميشني باكيفيت بر پرده سينماها به نمايش در بيايند با فروش‌هاي قابل توجهي هم روبه‌رو خواهند شد.

جمهوری اسلامی/سلمان ومردانی از تبار سلمان
به بهانه 8صفر سالروز رحلت سلمان فارسی (علیه السلام) وآیت‌الله العظمی خوئی (رحمه‌الله علیه)
سلمان فارسی یکی از مصادیق مومنان و صالحانی است که در سوره والعصر از آنها سخن به میان آمده است. (الغدیر، ج 10، ص134)او از سبقت گیرندگان به اسلام، در میان ایرانیان است. (بحارالانوار، ج10، ص140)وی از کسانی بود که آیه 9 سوره زمر درباره آنان صادر شد. «اَمَّن هو قانتٌ آناء اللیل.... و این صحابی بزرگ از جمله شب زنده‌داران معرفی شد. (الغدیر، ج9، ص22) دربین اصحاب پیامبر از افراد با فراست و هوشیار و نزدیک به پیامبر و امامان بوده است. (بحارالانوار، ج 22، ص349) سلمان فارسی از کسانی بوده که آیه «السابقون الاوّلون....» درباره آن‌ها نازل شده است. (نفس الرحمان، ص187)و از شخصیتهایی است که همواره در مسیر ولایت بوده و تا آخر عمر، بر عهد و پیمان خود باقی می‌ماند. (الاختصاص، مفید، ص58)طبق روایات امام صادق(ع) آیه 28 سوره کهف، «وَ اصبِر نَفسک مَعَ الّذینَ یدعُونَ رَبَّهم بِالغُدوه وَ العشَی» درباره سلمان فارسی نازل شده است. (نوالثقلین، ج3، ص257) مقام اوبه گونه‌ای بوده که پیامبر(ص) ابوذر را مامور می‌کند که همواره از سلمان فارسی پیروی نماید و نافرمانی او را نکند. (روضه کافی، ص162)در روایت آمده است سلمان یکی از مصادیق عملی آیه 28 سوره حج «و هُدوا اِلی الطّیب مِنَ القول...» سلمان فارسی می‌باشد.(اصول کافی، ج1، ص426) او مورد توجه خداوند متعال بود زیرا هرگاه جبرائیل بر پیامبر(ص) نازل می‌شد، سلام خداوند را به سلمان ابلاغ می‌داشت. (الاختصاص، مفید، ص216)و از جمله صحابی بود که پاداش بدون منت به وی داده شده است. (بحارالانوار، ج22، ص345)در جایگاه قیامتی او آمده است که اشتیاق بهشت به سلمان، بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است. (مشکاه المصابیح، ص298) زیرا که او جزء حواریون، یعنی یاران پاک و برگزیده پیامبر(ص) بوده است. (التوحید، صدوق، ص 421)و مقام سلمان فارسی، همانند لقمان حکیم است. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج18، ص 36) و پیامبر بارها فرمودند سلمان از اهل بیت می‌باشد. «سلمانُ منّا اهلَ البیت» (بحارالانوار، ج22، ص373)او در علوم ومعارف الهی گوی سبقت را از دیگران ربوده بود و از جمله شخصیت‌هایی است که اسم اعظم به او آموخته شده است.(بهجه الآمال، ج4، ص412) و به درجه‌ای از قرب الهی نائل گردیده بود که از علم غیب بهره‌ها داشت و از عالم ملکوت به او الهام می‌شده است. (آمالی، شیخ طوسی، ص260)و قلب او همواره مرکز اسرار الهی بوده و حقایقی که مخصوص اولیای الهی است، در دل و جان او، جای داشته است.(الاختصاص، ص9) سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در 8 صفرسال 35ه.ق وفات یافت. (بحار، ج 22، ص 391 - 392.) حضرت علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن ابی طالب و حضرت خضر، در حالی که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند. (بحار الانوار ص 373.) بعضی از راویان چنین نقل کرده‌اند که حضرت علی(ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است:«بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی‌آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم؛ ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت‌ترین کار است.» (طرائف الحقائق، ج 2، ص 5) با این درجه از معرف ومقام شامخ در روایات دیده می‌شود که امامان معصوم افرادی از یاران خود را به سلمان تشبیه نموده‌اند.
ابوحمزه ثمالی
«ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی ابوصفیه (م150ق)» بی‌شکّ، یکی از بزرگ‌ترین راویان احادیث تربیتی، اخلاقی و دعایی در تاریخ حضور امامان شیعه علیهم السلام و از راویان نیمه دوم قرن اوّل و نیمه اوّل قرن دوم است. وی چهار امام معصوم علیه السلام، یعنی از امام سجّاد علیه السلام تا امام کاظم علیه السلام را درک نموده و از ایشان روایت کرده است. «ابوحمزه ثمالی» از راویان ثقه است، و بیشتر رجالیان شیعه وی را توثیق کرده‌اند. ابو حمزه ثمالی یکی از اصحاب خاص حضرت امام سجاد علیه السلام بود و با او انس خاصی داشت. دعای شریف امام که طولانی‌ترین دعای سحر ماه رمضان است، از طریق او روایت شده و به همین علت «دعای ابوحمزه ثمالی» نام‌گذاری شده است.او کتاب «تفسیر القرآن» را نوشته و رساله الحقوق امام سجاد علیه السلام را نیز روایت کرده است. ابوحمزه ثمالی در زمانی قبر امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام را با امام سجاد علیه السلام زیارت کرده‌ که همچنان قبر ایشان مخفی بوده است و فقط اصحاب سرّ ائمه علیهم السلام می‌توانستند به زیارت قبر حضرتش علیه السلام نایل شوند. روزی حضرت صادق علیه السلام به او فرمود: «من هر گاه تو را می‌ببینم، احساس آرامش می‌کنم.» ابوحمزه در کوفه با زید بن علی مراوده داشته(ابن طاووس، ص 140) و شاهد دعوت و شهادت او در کوفه بود.(طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 37) سه فرزند ابوحمزه یعنی حمزه، نوح و منصور، نیز در قیام زید بن علی شهید شدند.(نجاشی، ص 115)او امام حضرت رضا(ع) را درک نکرد و طبعاً راوی حدیثی از آن حضرت نیست، اما به اعتبار موقعیتی که در عالم تشیع داشته، مورد مدح و تمجید آن حضرت قرار گرفته و این ستایش در بسیاری از کتب رجالی شیعه انعکاس یافته است.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/8/27/1339191_136.jpg

امام رضا(ع) درباره او فرمود‌ه‌اند: ابوحمزه در زمان خویش مثل سلمان در زمان خود بود، بدان سبب که به چهار تن از ما، یعنی علی‌بن حسین، محمدبن علی، جعفربن محمد و در برهه‌ای موسی‌بن جعفر خدمت کرده و با چهار تن از ما رفت و آمد داشته است.
یونس بن عبدالرحمان
وى از ثقات اصحاب موسى بن جعفر و حضرت رضاست. او از وجوه شیعه و صاحب منزلتى عظیم بوده است که در ایام هشام بن عبدالملک متولد شده و حضرت صادق(ع) را بین صفا و مروه دیدار کرده ولى از حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا روایت نموده است و حضرت رضا(ع) بعضى از اصحاب را در علم وفتوى به او ارجاع داده‌اند.
نوشته‌اند که واقفه حاضر شدند اموال فراوانى به وى بپردازند تا از قول به امامت حضرت رضا(ع) منصرف گردد و او قبول نکرد و بر حق ثابت ماند.تفریشى از کتاب « مصابیح الانوار » شیخ مفید نقل مى کند که ابوهاشم جعفرى کتاب «یوم ولیله» یونس را به حضرت عسکرى(ع) عرضه داشت، حضرت پرسید: تصنیف کیست؟ عرض کرد: نوشته یونس مولى آل یقطین است. امام فرمود: خداوند در روز رستاخیز در برابر هر حرف آن نورى به وى عطا فرماید. عبدالعزیز بن مهتدى قمى که سمت وکالت حضرت رضا(ع) را داشته به آن حضرت عرض کرد: من همه وقت موفق به زیارت شما نمى شوم، معالم دین را از چه کسى بگیرم؟ فرمود: از یونس بن عبدالرحمان. نقل شده است که حضرت رضا(ع) سه بار بهشت را براى یونس ضمانت فرمود.یونس از کسانى است که شیعه بر فقاهت و مقام علمى آنان و صحت احادیث منقوله از ایشان اجماع دارند.
ابن ندیم وى را علامه زمان خود شمرده است. یونس داراى تالیفات بسیارى است که به قول شیخ در فهرست، بیش از سى کتاب است که نام آنها را در فهرست مزبور و رجال نجاشى مى توان دید. وی را نجاشی با تعبیرات «کان وجهاً فی اصحابنا متقدماً، عظیم المنزله درباره جایگاه و منزلت او نزد امام رضا (علیه السلام) این گونه نقل کرده است که:« کان الرضا یشیر الیه فی العلم و الفتیا »(نجاشی، 1418ق، ص 446، ش 208.) هم چنین کشی درباره او روایات مدح بسیاری نقل کرده است. این روایات بالغ بر 38 روایت است. (طوسی، 1384، ص 483-494، ش 910-947.) ارجاع به یونس در فتوا، (طوسی، 1384، ص 483، ش 910 و ص 490، ش 935 و ص 491،‌ش 938.) ضمانت بهشت برای او(1384، ص 484، ش 911 و 912، و ص 490، ش 936.)،، عاقبت خیر او(طوسی، 1384، ص 488، ش 921 و 926.)، رضایت امام از او(60)، نفی کمال عقل مخالفان او(طوسی، 1384، ص 488، ش 929.)، تایید دیدگاه‌های او(طوسی، 1384، ص 490، ش 934.) در مقام دفاع و بزرگداشت یونس از امام رضا (علیه السلام) در آن عصر صادر شده است ,واز جمله این روایات روایتی است که مولای ما امام رضا علیه السلام بونس بن عبدالرحمن را را تشبیه به سلمان در زمان خودش نموده است(طوسی، 1384، ص 486، ش 919.)
آیت‏الله‏العظمی سیدابوالقاسم خویی مردی از تبار سلمان
آیت‏الله‏ العظمی سیدابوالقاسم خویی فرزند سیدعلی‏اکبر بن میرهاشم موسوی خویی، از مفاخر بزرگ جهان تشیع و از مشاهیر فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علمیه نجف اشرف و از مفسران و قرآن‏پژوهان عالیقدر اسلام، در 15 ماه رجب 1317 هـ. ق در خانواده علم و تقوا در شهر «خوی» دیده به جهان گشود.
سیدابوالقاسم، دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر بزرگوارش گذراند و مقدمات علوم عربی و صرف و نحو و قرآن را از وی آموخت. در سال 1330 هـ رهسپار نجف اشرف شد و به پدرش پیوست. او جوانی باهوش بود واز همان ابتدا استعدادش مایه شگفتی و اعجاب استادان حوزه علمیه نجف گردید.
در همین دوران آیت‏الله سیدمحمد کاظم یزدی (م 1337)، صاحب کتاب مشهور «عروه الوثقی»،طی یک پرسش وپاسخ و ایرادی که مرحوم خوئی به سید وارد می‌کند به هوش و ذکاوت او در سن پانزده سالگی‏اش، پی می‌برد و به پدرش توصیه فرمود که: «قدر این بچه ات را بدان، او آینده درخشانی خواهد داشت». ایشان مدت 6 سال مقدمات و سطوح را فرا گرفت و چهارده سال تمام فقه و اصول و علوم کلامی ومعقول را از محضر استادان بزرگ نجف آموخت. چونان: 1 ـ شیخ فتح‏الله شریعت اصفهانی (م 1339هـ)؛ 2 ـ حاج شیخ مهدی مازندرانی (م 1342 هـ)؛ 3 ـ میرزا حسین نائینی (م 1352 هـ)؛ 4 ـ شیخ محمدجواد بلاغی (م 1352 هـ)؛ 5 ـ میرزا علی‏آقا شیرازی فرزند میرزای شیرازی (م 1355 هـ)؛ 6 ـ سیدحسین بادکوبه‏ای (م 1358 هـ)؛ 7 ـ آقا ضیاءالدین عراقی (م 1361 هـ)؛ 8 ـ شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به «کمپانی» (م 1361 هـ)؛ 9 ـ شیخ مرتضی طالقانی (م 1370 هـ)؛ 10 ـ سیدابوالقاسم خوانساری (م 1380 هـ).فرا گرفت به گفته خودش تحصیل آیت‏الله خویی بیشتر در محضر درس میرزای نائینی و کمپانی بوده‏است و همواره در جلسات درس آن دو شرکت می‏جست وبرای محفل درس آنها ارزشی بسزا قائل بود تا حدی که آنگاه که شنید جلسات درس میرزای نائینی آغاز شده، سفری را که به ایران داشت، ناتمام گذاشت و دوباره به نجف بازگشت.وی پس از 20 سال تحصیل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسید و جمعی از علمای بزرگ به اجتهادش شهادت دادند. مشهور است که پس از انتشار جلد اول کتاب «اجود التقریرات» ایشان، که تقریر دروس آیت‏الله میرزای نائینی است، وی را به عنوان یک مجتهد جوان در حوزه نجف معرفی کرده، جمع کثیری از علمای بزرگ در سال 1352 قمری به مقام اجتهادش گواهی دادند. او در خلال تحصیل، به تدریس نیز پرداخته و هر کتابی را که می‏آموخت، کتاب پیش از آن را تدریس می‏کرد. شاگردانش می‌گویند:«این استاد بزرگ، الحق بیانی رسا دارد و مطالب اصولیه، چون مومی در دستش می‏باشد و تسلط کاملی نیز بر آنها دارد2».حوزه درسش تا پایان عمر ادامه داشت و چنان شهره یافت که در دو دهه آخر عمرش، در حوزه‏های علمیه عراق، بلکه جهان اسلام بی‏نظیر بود و صدها نفر از جویندگان علوم و معارف اسلامی در درسش حضور می‏یافتند. بسیاری از فقها و مراجع امروز و در گذشته شیعه، خوشه‏چین دانش بیکران این استاد والامقام می‏باشند.
قلم او نیز همواره در راه نشر معارف الهی وبیان شرایع دینی حرکت نمود وبدیع‌ترین آثار ونوشته‌ها را در علوم مختلف به عالم علم ودانش هدیه نمود«معجم رجال حدیث»؛ در بیست و دو جلد که فرهنگ بزرگی در زمینه شناخت بیش از 5670 نفر از رجال و راویان احادیث است؛ «فقه الشیعه»، در 5 جلد، در فقه؛«مصباح الاصول»، در 2 جلد، در اصول استدلالی؛ «اجود التقریرات»، در تقریرات دروس مرحوم میرزای نائینی، در 2 جلد؛ گوشه‌ای از مجموعه عظیم نوشتارهای این مرد بزرگ دانش وقلم می‌باشد.
هر مرجع وعالم علوم دینی در زندگی خویش ویژگی‌هایی دارد و این فقیه مبتکر، علاقه بیشتری به تدریس و تالیف و تربیت استاد و فقیه داشته است، از این جهت می‌بینیم که در این مدت 70 سال (1340 ـ 1410 هـ ق) که قدرت و توانائی تدریس داشت، صدها مجتهد مطلق و استاد ارزنده که هر یک در قامت یک رهبر فکری در حوزه فقهی شیعه نمودار گشته اند، در پیرامون خود پرورش داد و هم اکنون عده‌ای از آنان در نجف، بلاد عراق، ایران، پاکستان و کشورهای دیگر عهده‌دار وظائف سنگین هستند و برخی از آنان در راه اعتلای دین وعلوم دینی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و غالب آنان دروس استاد خویش را به رشته تحریر در آورده‌اند که شرایط حاکم بر عراق اجازه طبع اغلب آنها را نداده است. اما در عین حال، در قلمرو «اصول» و «فقه» از این استاد بزرگ آثار زیادی چه به قلم خویش و چه به قلم شاگردانش منتشر شده که بدون اغراق باید گفت که در تاریخ مرجعیت شیعه بی‌نظیر است.از این روی بعضی از فحول علم ودانش او را "اعلم فقهای عصر غیبت " بشمار می‌آورند ودایره علمی اورا ستوده‌اند.

http://www.ahadith.ir/fa/images/phocagallery/olama/s-abo-ko/thumbs/phoca_thumb_l_2.jpg

وی یک فقیه ایستا ومحصور در کتاب وتدریس نبود ودر کنار فقاهت ومرجعیت آثار ارزشمند و کم‏نظیری به جهان اسلام ارائه نمود او با دستور تاسیس مراکز فرهنگی و تبلیغی و خدمات اجتماعی، چون: مدرسه و کتابخانه حضرت آیت‏الله خویی در مشهد؛ مدینه العلم حضرت آیت‏الله خویی در قم؛ مدرسه دارالعلم آیت‏الله خویی در نجف اشرف.همچنین موسسات علمی شیعی در بمبئی هند، بانکوک، داکا، پاکستان، مالزی، بیروت، نیویورک، لندن، اندونزی، فرانسه، لوس‏آنجلس و دیگر نقاط جهان، درجهت تبلیغ مذهب تشیع در جهان کوشش نمودوبا این آثار"اعتقاد به درست بودن آنچه می‌اندیشد" را به نمایش گذاشت.مناظرات او با سران مسیحیت و یهود وهمچنین عالمان فرق مختلف نیز تلاشی در جهت رساندن پیام اسلام واقعی به اقصی نقاط جهان وجهان فکر واندیشه بود. او با تسلط کامل مبانی شریعت را منتقل می‌نمود در یکی از سفرها،‌ یکی از مفتیان اهل تسنن در مناظره‌ای که برگزار شده بود، به ایشان گفتند که شما خیلی خوب به مبانی علمی و فتوای اهل تسنن آگاهی دارید. آقا نیز در جواب گفتند که من می‌توانم بگویم که بیشتر از ابو حنیفه مبانی فقهی شما را بلد هستم. دکتر تیجانی در تالیفاتش ذکر می‌کند که از یکی از عوامل موثر در استبصارش ملاقات وی با مرحوم آقا و مباحثات مطرح شده بوده است. همچنین یکی از افتخارات آقای طنطاوی، شیخ الازهر این بود که خود عنوان می‌کرد که دو سال شاگرد آقا بوده است و وقتی مرحوم آقا درس تفسیر می‌دادند، ایشان استاد دانشگاه بصره بوده، از بصره به نجف می‌رفته که در درس تفسیر آقا شرکت کند.
اوبا این مقام شامخ علمی ونفوذ بی‌مثالش در جهان شیعه واسلام در سلوک وروش زندگی نیز نمونه واُسوه‏ای اخلاقی به شمار می‏رفت. دکتر ابوالقاسم گرجی که خود از شاگردان او به شمار می‌امد می‌گوید: آیت‌الله العظمی خویی صرف نظر از مقام ممتاز علمی، مردی بودند وارسته، باتقوی، سلیم النفس، متخلق به اخلاق فاضله و عادل به تمام معنای کلمه.
راقم این سطور معتقد است در راس تمامی محاسن اخلاقی وفضایل والای روحی او زهد وساده زیستی او توام با قدرت ومکنت دنیائی درخشندگی خاص دارد.او بعد از درس خود که صدها مجتهد افتخار حضور در آن را داشتند خاضعانه به منزلش می‌رفت،از گاوش شیر می‌دوشید وبا دستان خود ماست مایه می‌زد وبا مختصری غذا سر می‌نمود و زاهدانه طی عمر می‌کرد واین در حالی بود که پادشاهان در محضر او کوچکی می‌کردند. این صفات انسانی است که از او "مردی از تبار سلمان"ساخته است.
آیت‏‌الله العظمی خویی که عمر ارزشمند خویش را در راه نشر معارف اسلام و قرآن گذراندند، سرانجام در روز شنبه 17 مرداد 1371 ش (مطابق با 8 صفر 1413 هـ) در کوفه دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت وپیکر رنجور وسختی کشیده اش، غریبانه و شبانه پس از نمازآیت‌الله العظمی سیستانی در مسجد «الخضراء» در صحن مطهر امام علی(ع) نجف اشرف به خاک سپرده شد. با انتشار خبر رحلت این مجتهد و عالم برجسته جهان تشیع، در همه نقاط جهان اسلام، مراسم عزاداری برگزار گردید ودر غم از دست دادن "مردی از تبار سلمان" به سوگ نشستند.
*سلمان فارسی یکی از مصادیق مومنان وصالحانی است که در سوره والعصر از آنها سخن به میان آمده است
*ابوحمزه ثمالی یکی از بزرگترین راویان احادیث تربیتی، اخلاقی و دعایی در تاریخ حضور امامان شیعه تا نیمه اول قرن دوم هجری است
*امام رضا(ع) می‌فرمایند ابوحمزه در زمان خویش، مثل سلمان در زمان خود بود
*آیت‌الله العظمی سیدابوالقاسم خویی مرجعی بود که در راس تمامی محاسن اخلاقی و فضایل والای او، زهد و ساده‌زیستی توام با قدرت و مکنت دنیایی وی از او «مردی از تبار سلمان» ساخته بود

شرق/گفت‌وگو با «اسکندر مختاری» درباره حذف تدریجی حیاط از معماری خانه در کلان‌شهرها
آينده‌اي بی‌کیفیت پیش‌روی شهر است
نگار حسینی: از حدود دهه‌های ٢٠ و ٣٠ شمسی که آپارتمان‌ها آرام‌آرام جایشان را در معماری ایرانی باز کردند، حیاط عقب‌نشینی کرد. هرچه شهر جلوتر آمد، ساختمان‌ها چگال‌تر شدند و حیاط‌ها کوچک‌تر. به‌تازگی حتی در مواردی سطح اشغال صددرصدی هم دیده می‌شود و این یعنی حیاط به معنای فضایی محصور که در آن آب و گیاه کنار هم دیده شود، از میان رفته است. با «اسکندر مختاری»، معمار و معاون سابق حفظ و احیای میراث فرهنگی تهران، درباره تأثیر حذف حیاط بر ساکنان کلان‌شهرها گفت‌وگو کرده‌ایم. مختاری معتقد است «حیاط» به اعتباری خود «حیات» است. اصلا شاید عمدی وجود داشته که این دو معنا یک شکل دارند؛ یعنی «زندگی». حیاط یعنی زندگی و بدون‌حیاط‌بودن یعنی کار و فقط کار.

http://news.mrud.ir/download?f=2015/10/14/4/17656.jpg


 به نظر می‌رسد «حیاط» در معماری کلان‌شهرها آرام‌آرام در حال حذف‌شدن است. تبعات این حذف تدریجی در جامعه و آدم‌ها چگونه است؟
حیاط در معماری ایرانی در حال حذف‌شدن است، اما هنوز حذف نشده و در شهرهای کوچک حیاط دیده می‌شود. حذف حیاط در معماری شهرهای بزرگ عارضه بزرگی در جامعه به‌جای خواهد گذاشت. این بدان علت است که حیاط پاسخ‌گوی بسیاری از نیازهای روحی انسان است. اتفاقی نیست که در معماری گذشته حیاط یکی از ارکان اصلی معماری مسکن به شمار می‌رفته، بلکه این یک نیاز بشری است. انسان از کودکی تا سالمندی به ارتباط مستقیم و بی‌واسطه، فوری و بی‌دردسر با طبیعت نیاز دارد. این ارتباط با طبیعت که ترکیبی است از محصورشدن فضا، درخت، آب و فضای باز و آسمان اختصاصی _که نکته بسیار خاصی در معماری گذشته ما بوده- به‌ویژه در اقلیم‌های گرم و خشک همواره از نیاز‌های جوامع انسانی بوده است. در اقلیم‌هایی که سرد یا معتدل و مرطوب هستند مانند نواحی شمال ایران به دلیل حضور انسان در متن طبیعت، این نیاز کمتر احساس شده است. درواقع ساکنان این مناطق به هرجا که نگاه کنند، گویی حیاط خانه‌شان است. در معماری مناطق گرم و خشک و حتی مناطق کوهپایه‌ای بر خصوصی‌بودن این فضا تأکید زیادی شده؛ این تعریف چیزی است که انسان به تجربه به آن رسیده است. اگر به معماری قدیمی‌ترین خانه‌های ایرانی نگاه کنید، می‌بینید به‌طور قطع فضایی برای تنفس در آنها تعبیه شده است. در خانه‌های هزاره ششم قبل از میلاد که در حفاری‌های دشت قزوین به دست آمده است و البته بعدها در سایر محوطه‌های پیش از تاریخ، می‌بینید که یک فضای باز در واحدهای مسکونی وجود دارد، هرچند این فضا با تعریف امروزی حیاط محسوب نمی‌شود. در دوره هخامنشی می‌بینید که حیاط به معنای اصطلاح شناخته‌شده‌ای که همگی بر آن اتفاق‌نظر دارند، شکل گرفته است؛ این فضا، فضایی است محصور که با آب و درخت به نظم در آمده است. نیاز به داشتن چنین فضایی در دوره‌های مختلف تاریخی هرگز دست از سر انسان برنداشته است تا دوره معاصر...، در دوره معاصر به دلیل اینکه به تدریج محیط‌های شهری پاسخ‌گوی نیاز اسکان نیستند و نیاز به بالاتررفتن میزان تراکم در عرصه شهری به وجود آمده است، آپارتمان‌نشینی شکل می‌گیرد. حتی در دوره آغاز آپارتمان‌نشینی در ایران که از دهه‌های ٢٠ و ٣٠ به بعد است، دیده می‌‌شود که حیاط از ارکان واحدهای مسکونی است، اما ویژگی این حیاط، اشتراکی‌بودن آن است. در واقع حیاط در این آپارتمان‌ها فضایی است که همه ساکنان از آن استفاده می‌کنند و همه به آن عادت دارند؛ صبح و هنگام خروج از خانه، گل و گیاه می‌بینند، به آنها رسیدگی می‌کنند، آب می‌بینند و عصر که به خانه برمی‌گردند، این اتفاق تکرار می‌شود. حتی در دوره‌ای که طرح جامع شهر تهران تکلیف می‌کند که ٦٠ درصد از عرصه هر ملک یا پلاک ساختمانی می‌تواند به توده و استقرار ساختمان اختصاص یابد، ٤٠ درصد به حیاط اختصاص می‌دهند. در این فضا که قبلا حتی فضای گسترده‌تری هم بود، حوض و درخت و گل تعریف می‌شده است. درختان حیاط بیشتر ترکیبی از درختان سایه‌ساز و میوه هستند و در کنار آن، درختانی که سایه‌ساز و رونده‌اند. بعدها در چنین فضاهایی اجازه پارک ماشین هم داده می‌شود. چیزی که در درختان این حیاط‌ها دیده می‌شده، وجود میوه‌های فصلی از انار و خرمالو تا گیلاس بوده است. ویژگی این درختان نیز این بوده که مردم به آنها علاقه دارند و راجع به آن با هم حرف می‌زنند؛ به علاوه چیدن میوه نوبرانه از این درختان و استفاده از آن به عنوان تحفه، یکی دیگر از راه‌هایی بوده که باعث می‌‌شد این درختان و حیاط به ایجاد ارتباط کمک کنند. واقعیت این است که تولید در فضای شهری می‌تواند در بهبود روحیه افراد تأثیر زیادی داشته باشد. اینکه افراد با درختان خانه خاطره دارند، موضوع بسیار مهمی است که آنها را به خانه پیوند می‌دهد. درختان حتی میان همسایه‌ها ارتباط و عاطفه ایجاد می‌کردند. برای مثال برای ما درخت مو خانه کودکی‌مان بسیار مهم بود چون مادرم آن را کاشته بود و میوه‌های آن را به صورت یک تحفه به دیگران عرضه می‌کردیم. بعدها که مادرم رفت، این درخت یادگار او بود؛ هیچ یادگاری برای من ارزشمندتر از آن درخت انگور نبود. حتی یادم هست که بابت این تاک، ارتباطی هم میان همسایه‌ها ایجاد شده بود، چون یک طرف درخت به کوچه رفته و طرف دیگر به خانه همسایه. همسایه تلفن می‌کرد و می‌گفت ما از میوه‌های شما برداشته‌ایم، حلال کنید، این کار عاطفه ایجاد می‌کرد. ما در حیاط خانه‌مان خرمالو داریم، این درختی است که خودمان کاشته‌ایم. وقتی همه برگ‌ها می‌ریزد، این خرمالوهای نارنجی می‌ماند و وقتی از پنجره بیرون را نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم زنده‌ام و دارم زندگی می‌کنم. فکر می‌کنم که این خرمالو مال من است. این یک‌جور پیوند عاطفی با طبیعت و تذکری از سوی طبیعت است.
 یکی از مسائلی که این روزها در جامعه ایران زیاد دیده می‌شود، نبود تعلق‌خاطر به خانه و محله است. گویی مکان زندگی برای آدم‌ها جایی نیست که به آن دلبسته باشند و احساس کنند اساسا به جایی تعلق دارند. از گفته‌های شما این‌طور برداشت می‌کنم که حیاط می‌تواند در آنها احساس تعلق به محل زندگی ایجاد کند. درست است؟
حیاط این تعلق مکان را ایجاد می‌کرد، چون زندگی در آن جریان داشت. هرجایی که زندگی هست، شما با احتیاط بیشتری رفتار می‌کنید؛ در واقع این نوع زندگی و روح زندگی به شما تذکراتی می‌دهد که ممکن است آنها را در جریان زندگی شهری فراموش کرده باشید. شما در طول روز متوجه گرفتاری‌ها هستید و حتی درگیر ارتباط با اطرافیان اما با طبیعت کاری ندارید. چه زمانی با طبیعت کار دارید؟ وقتی که ناگهان رخی به شما نشان می‌دهد و این خارج از اراده شماست. این رخ، مثل یک لبخند است؛ لبخندی که از جانب عزیزی است و یادآور خاطرات. برای من این‌طور است که به خودم فکر می‌کنم. وقتی طبیعت مرا وادار به آرامش کرد، به خودم فکر می‌کنم و می‌بینم که بسیاری چیزها برای من درگیری بیجا ایجاد کرده‌اند. می‌بینم با وجود همه مشکلات جامعه شهری که این همه انسان‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد و بیشتر آنها را به کار متوجه می‌کند تا زندگی، جریان حیات هنوز هست. این خاصیت کلان‌شهرهاست که در آنها فعالیت جدی‌تر و زندگی کم‌رنگ‌تر است. یک‌بار در دانشگاه از بچه‌ها پرسیدم آخرین‌باری که به آسمان نگاه کرده‌اید، چه زمانی بوده است. خیلی‌ها یادشان نبود. برای چه آدم به آسمان نگاه کند؟ تعبیر «آسمان خودم» که مهندس بهشتی به آن اشاره می‌کنند، آسمان حیاط است. در حیاط، شما آسمان شخصی خودت را داری؛ یعنی یک بیکران شخصی. این عاطفه ایجاد می‌کند و بدون عاطفه، نمی‌شود زندگی کرد. حیاط به اعتباری خود حیات است. اصلا شاید عمدی وجود داشته که این دو معنا یک شکل دارند؛ یعنی زندگی. حیاط یعنی زندگی و بدون حیاط بودن یعنی کار و فقط کار!

http://www.herampey.com/conference/drmokhtari.jpg

پیش‌ترها کودکان در حیاط جمع می‌شدند و بازی می‌کردند. حالا با حذف حیاط، کودکان چه تأثیری می‌گیرند؟
زمانی محل کار من در کاخ سعدآباد بود. به طور معمول دانش‌آموزان را برای اردو به آنجا می‌آوردند. برای من عجیب بود که وقتی درِ اتوبوس دانش‌آموزان باز می‌شد، آنها از آن بیرون می‌پریدند و دقایقی طولانی بی‌توجه به ناظم و مدیر، بی‌هدف می‌دویدند و می‌پریدند. واضح بود این کودکان‌ در خانه‌شان جایی برای بازی نداشتند و در خانه تمام سهم آنها یک اتاق و یک دیوار بود؛ درنتیجه طبیعی بود کودکان به یک نیاز درونی بدون‌ اراده و با این شیوه پاسخ دهند. اگر امروز فضاهای عمومی در کلان‌شهرها، این همه مهم شده‌اند، بابت آن است که در آپارتمان‌ها به بسیاری از نیازها پاسخ داده نمی‌شود. انسان نیاز دارد با طبیعت پیوند داشته باشد. قدیم‌ها مردم آرامش داشتند، چون با طبیعت بودند. یک ساعت با گل‌ها بودن نیازی به مدیتیشن باقی نمی‌گذارد. کسی که حیاط دارد و می‌تواند صورتش را با آب حوض بشوید که افسردگی نمی‌گیرد.
 همه این‌ها درست است اما چه شده که این روزها حیاط با همه مواهبی که با خود دارد، در حال حذف از معماری کلان‌شهرهاست؟
این اتفاقی است که باید راجع به آن فکر کرد و در طرح‌های شهری به آن توجه کرد. در طرح‌های شهری و به لحاظ قانونی هنوز حیاط به عنوان فضای باز مورد توجه است ولی در عمل نسبت توده و ساختمان و حیاط، به نفع ساختمان و به ضرر حیاط در حال تغییر است. اخیرا ضوابطی آمده که اجازه صد درصدی سطح اشغال زیرزمینی را می‌دهد، این عمل امکان رویش هر گیاهی را می‌گیرد. در چنین حیاط‌هایی تنها می‌توان گل و گیاه نگهداری کرد، در فلاورباکس‌هاست. در نهایت اتفاقی که می‌افتد این است که حیاط‌ها به محیطی انسان گریز تبدیل می‌شوند. چرا؟ چون معمولا آن را سنگ می‌کنند و این سنگ بازتاب‌های حرارتی دارد و موجب می‌شود همان گل و گیاهی که در فلاورباکس نگهداری می‌شود هم بابت اینکه از هر طرف در معرض هجمه‌های حرارتی است، از بین برود. پس فضای باز تنها یک فضای تهویه می‌شود نه تذکر به طبیعت انسانی. از سوی دیگر، وقتی که نیاز به تعریض معابر وجود داشته باشد و شهرداری به خاطر تعریض بخشی از ملک مالکان را بگیرد به معبر اضافه کند، توده ساختمان تا صددرصد هم می‌رسد و این موجب از بین رفتن حیاط است. واقعیت این است که اولویت‌ها در حال تغییر هستند. درحال‌حاضر تهویه و چشم‌انداز است و نور بیش از هرچیز دیگر برای طراحان و قانون‌گذاران اهمیت دارد. در واقع توده و فضا باید نسبتی داشته باشند که امکان آمدن نور و تهویه وجود داشته باشد. از سوی دیگر، هرچقدر تراکم بالاتر برود، کیفیت سکونت نازل‌تر می‌شود. برای مثال، در منطقه ٩ شهر تهران که تراکم ٨٠٠ نفر در هکتار است، کیفیت زندگی بسیار پایین است. در تهران به زحمت می‌توان منطقه‌ای با کیفیت بالای زندگی یافت. حتی منطقه یک هم نابود شده است. شما فقط کافی است درختان معابر منطقه یک را بردارید، می‌فهمید چه جای بی‌کیفیتی برای زندگی است. در واقع به نسبت تراکم باید به شهر خدمات داده شود. یعنی زیرساخت‌های شهری مانند آب، برق، شبکه رفت‌وآمد و فضاهای خدماتی و عمومی مانند دانشگاه و آموزشگاه و... این‌ها با هم نسبیتی دارند. هرچقدر که نسبت سکونت به نسبت خدمات بالاتر برود، از کیفیت زندگی کم می‌شود. درحال‌حاضر بابت برنامه‌های توسعه شهری و فراتر از آن برنامه‌های توسعه ملی که به کیفیت نگاهی ندارند و نسبت به موضوع کیفیت کور هستند، مرتب فضاها در حال افت کیفی هستند. این روزها مسائل مدیریتی و سیاسی اولویت نخست هستند و کیفیت، ته جدول اولویت‌هاست.
 اگر تهران و سایر کلان‌شهرها با همین روند پیش بروند، چه آینده‌ای در انتظارشان خواهد بود؟
من شهرهایی در جهان دیده‌ام که به این مسائل بی‌توجه بوده‌اند و الان، شهر نیستند؛ جاهایی مانند قاهره. در قاهره در دوره حکومت نظامیان تراکم بالا رفت. درحال‌حاضر در بسیاری از مناطق این شهر، صددرصد سطح اشغال دیده می‌شود. نتیجه این است که مردم جای پارک ندارند و خودروشان را در پیاده‌روها پارک می‌کنند. در تمام پیاده‌روهای محلات قاهره ماشین پارک شده است. درنهایت یک خط باریک برای عابران و عبور خودروها باقی می‌ماند. این جا می‌توانید ببینید که چه اغتشاش عملکردی در شهر ایجاد می‌شود. یکی از نتایج واضح آن این است که نظافت شهر مختل می‌شود. در جایی مانند اروپا جدا از اینکه به دلیل پایین بودن جمعیت و نبود نیاز به اسکان کمتر مشکلی وجود دارد، ثبات توسعه شهری نیز هست. توسعه شهری در ایران در حال‌گذار است و شهرهای ما شهرهایی هستند که هنوز به ثبات توسعه نرسیده‌اند. برای این است که نمی‌توانیم یک جا بمانیم و به طور مرتب از یک نقطه‌ای در سیاست‌گذاری و طراحی و کیفیت به نقطه دیگر می‌رویم. البته که جمعیت شهرها هم مرتبا در حال افزایش است. درهرحال چیزی که من می‌بینم این است که آینده کلان‌شهرها با روند کنونی، تلخ است. چشم‌انداز آینده چشم‌انداز خوشایندی نیست. ما زندگی سخت‌تری خواهیم داشت. ما نیاز بیشتری به پزشک خواهیم داشت. نیاز به بیمارستان‌های بیشتری خواهیم داشت. افزایش بیماری‌ها بابت ازدست‌دادن کیفیت زندگی شهری است. برخی می‌گویند روستاییان کمتر مریض می‌شوند. این طبیعی است. آنها هم ورزش می‌کنند هم ثمره کارشان را می‌بینند و هم اینکه با طبیعت سروکار دارند.
یکی از مسائلی که این روزها بیش از همیشه دیده می‌شود و به نظر می‌رسد در حال تبدیل شدن به یک معضل است، ویلاسازی در شمال ایران است. به شکل مرتب جنگل‌ها به زمین‌های کشاورزی تبدیل می‌شوند و بعد از تغییر کاربری، همین زمین‌های کشاورزی تبدیل می‌شوند به ویلا. در نهایت آخر هفته‌ها و روزهای تعطیل مردم پس از چندین ساعت کشنده در ترافیک به آن جا می‌رسند. به عقیده شما این هم می‌تواند یکی از عوارض حذف حیاط و طبیعت از خانه‌ها باشد؟

http://tarikhirani.ir/Images/files/1386588742_Eskandar%20mokhtari%20taleghani.jpg

بله، این هم از عوارض نداشتن حیاط است. ما یک موقعی حیاط دم دستمان بوده است ولی الان برای اینکه حیاط را ببینیم باید چندین ساعت در ترافیک جاده بمانیم و حیاطی در جای دیگر داشته باشیم. واقعیت این است که روستاهای شمال را از بین برده‌ایم، جنگل‌های طبیعی و اقتصاد کشاورزی را نابود کرده‌ایم چون حیاط‌ها را از دست داده‌ایم. من معتقدم ما وظیفه داریم به هر مرحله‌ای از آگاهی رسیدیم، آن را ابراز کنیم. گاهی اوقات این تأثیر می‌گذارد. فعلا ما سرمست توسعه هستیم. توسعه‌ای که خودمان هم نمی‌دانیم به کجا می‌رود. ما داریم به ناکجا می‌رویم. در نهایت وقتی می‌فهمیم چه کرده‌ایم که همه منابع را از دست داده‌ایم.
 در قانون‌گذاری‌ها و طرح‌های شهری به این نکات توجه می‌شود. اما چه می‌شود که در عمل این نتیجه‌ها حاصل می‌شود؟
به‌تازگی رویه‌ای در طرح‌های شهری باب شده است که حرف‌های شیرینی زده می‌شود ولی تلخ عمل می‌شود. شما طرح‌ها را ببینید، دیدگاه‌ها آرمان‌گرایانه است و کیفیت‌طلب ولی در عمل وقتی ضوابط را نگاه کنید می‌بینید که هیچ نزدیکی با چشم‌اندازها ندارد. طرح تفصیلی تهران نتیجه طرح جامع نیست. لااقل نتیجه چشم‌انداز و اهداف و راهبردهای طرح جامع نیست. صرفا بحث اقتصادی نیست. مباحث اجتماعی هم مطرح‌ هستند. برای مثال فرض کنید اگر تراکم تهران محدود شود، ساخت‌وساز محدود می‌شود. اگر ساخت‌وساز محدود شود اشتغال هم کم می‌شود چون بخش عمده‌ای از ساکنان شهر در بخش ساخت‌وساز فعالیت می‌کنند. نسبت درآمد شهر از محل سکونت در تهران را با یک شهر توسعه‌یافته مقایسه کنید. آنها اساسا نیازی به ساخت‌وساز ندارند و در بخش صنعت و کشاورزی صنعتی سرمایه‌گذاری می‌کنند. ما اگر این کار را کنیم اشتغال از بین می‌رود. باید دید کاهش ساخت‌وساز چه تبعاتی برای دولت دارد. ظاهرا شهرداری‌ها را مقصر می‌دانیم اما مقصر اصلی برنامه‌های توسعه ملی است که در آنها فكري براي اقتصاد نشده است. در نهایت باید بگویم با همین رویه، آینده، آینده‌ای بی‌کیفيت است.

شهروند/گفت‌و‌گوی «شهروند» با ‌هادی منتظری نوازنده پيشكسوت كمانچه
 اولویت مسئولان فرهنگی باید موسیقی نواحی باشد
در جامعه هنری ایران، نوازندگانی حضور دارند که در کنار تسلط بر سازهای موسیقی ایرانی در زمینه نوازندگی سازهای غربی نیز از توانایی بالایی برخوردار هستند.‌ هادی منتظری از جمله همین افراد است. او که برخلاف معمول، نوازندگی را با ساز ویولن آغاز کرد و پس از آشنایی با زنده‌یاد محمدرضا لطفی نوازندگی ساز کمانچه را نیز فراگرفت. کم‌کم منتظری، کمانچه را به‌عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و به جز اجراهای استودیویی، در محافل رسمی دیگر به سراغ ویولن نرفت. او که خود از علاقه‌مندان موسیقی سمفونیک غربی است، نظریه غیرعلمی بودن موسیقی ایرانی را به کلی رد می‌کند و اساسا همه موسیقی‌های مناطق و اقوام مختلف جهان را علمی می‌داند. منتظری که دارای نشان درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، موسیقی دستگاهی و نواحی را به‌عنوان یک موسیقی ملی، شایسته معرفی و ارایه بهتر در جهان می‌داند. او بارها و بارها به‌عنوان نوازنده در گروه‌های مطرحی همچون گروه موسیقی شیدا تلاش کرد تا موسیقی ایرانی را به جهانیان معرفی کند.‌ هادی منتظری که مهم‌ترین دغدغه و چالش موسیقی کشور را عدم توجه به اقتصاد هنر معرفی می‌کند، توجه به ریشه‌ها و اصالت موسیقی ایرانی را از مهم‌ترین رسالت‌های مسئولان فرهنگی و هنرمندان فعال در حوزه موسیقی ایرانی می‌داند و لازمه رشد و پیشرفت انواع موسیقی در کشور را توجه همه‌جانبه و حمایت مستمر از جانب مسئولان فرهنگی معرفی می‌کند. منتظری درگفت‌وگویی صمیمانه از مشکلات و راه‌حل‌های موجود در حوزه موسیقی به‌ویژه موسیقی نواحی و دستگاهی سخن گفت و به سوالات اساسی در مورد تفاوت‌های موسیقی سمفونیک و موسیقی مبتنی بر ردیف پاسخ داد. پاسخ به این سوالات و شرح گفت‌وگوی این هنرمند با روزنامه شهروند را در ادامه مطلب بخوانید:
آقای منتظری با توجه به این‌که شما از اساتید و هنرمندان حوزه موسیقی ایرانی هستید، به نظرتان توجه مردم به موسیقی ایرانی چه ضرورتی دارد؟ امروزه علوم به صورت کاملا مجزا و به پیشرفته‌ترین حالت‌شان در طول تاریخ تبدیل شده‌اند و در این میان برخی معتقدند موسیقی به‌عنوان یک علم به ایران را نیافته  و به بیان دیگر موسیقی ایرانی فاقد ارزش علمی است. در مورد به كار بردن اين تعبير چه نظري داريد؟
من با این نظر کاملا مخالفم و از نظر من موسیقی ایرانی یک موسیقی کاملا علمی است. اصلا چه کسی می‌تواند علمی یا غیرعلمی  بودن نوع خاصی از موسیقی را به صراحت بیان کند. بزرگان موسیقی می‌دانند که موسیقی مورد نظر قبایل بدوی آفریقایی نیز علمی است. در حقیقت آنچه امروز به‌عنوان موسیقی ملل اقوام و قبایل مختلف در جهان رایج است، توسط گذشتگان به نسل امروز آموخته شده و همین امکان آموزش دادن، برابر با علمی بودن آن موسیقی است. انواع مختلف موسیقی در یک پروسه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در مواجهه با رویدادهای مختلف شکل گرفته‌اند و به دست مردم می‌رسند و عملا به شکل امروزشان درمی‌آیند؛ در نتیجه شکل‌گیری هر یک از انواع موسیقی را باید علمی ‌دانست. اصلا این شکل‌گیری در جریان رفتارهای آن قوم ایجاد می‌شود که طبیعتا باید آن را علمی نامید. امکان دارد من سواد خواندن و نوشتن نداشته باشم اما شعر حافظ را از بر بخوانم. پدربزرگ من سواد خواندن و نوشتن نداشت اما قرآن را به روایت‌های مختلف می‌خواند. دریافت‌های مختلف افراد یک جامعه، خود به معنای علم است و نمی‌توان دریای علم را در ظرف کوچک خواندن و نوشتن محدود کرد. در تکمیل صحبت‌هایم باید بگویم، ما هیچ هنری در جهان نداریم که غیرعلمی باشد. من در مورد موسیقی کلاسیک نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم و توانایی این نوع موسیقی را نادیده بگیرم اما وقتی برخی از دوستان عدم گرایش عوام و بیشتر جمعیت به موسیقی ایرانی را نشانه بلااستفاده بودن و ناکارآمدی موسیقی دستگاهی و نواحی ایرانی در شرایط امروز معرفی می‌کنند، باید بگویم موسیقی کلاسیک غربی نیز به‌عنوان یک موسیقی فاخر و سنگین در کشورهای اروپایی که خود صاحبان این نوع از موسیقی هستند، طرفداران انگشت‌شماری دارد. موسیقی کشور ما، موسیقی دستگاه و نواحی ایرانی است، همان‌طور که شاعر کشور ما حافظ است. وقتی گوته به‌عنوان یک شاعر آلمانی شناخته می‌شود، این طبیعی است که موسیقی کلاسیک هم با مفهوم رایج آن، به کشورهای اروپایی تعلق داشته باشد و در نتیجه دوستان ما باید با تعلق مردم  به موسیقی ایرانی، به راحتی کنار بیایند. با این وجود در کشورهای اروپایی هم کسی مثل شکسپیر را همه انگلیسی‌ها نمی‌شناسند و با ادبیات او آشنایی ندارند. اما شهرداری‌های کشوری همچون انگلستان برای باز شناساندن شکسپیر هزینه می‌کنند. باید ببینیم ما به‌عنوان کشوری که صاحب تمدن و فرهنگ غنی هستیم، تا چه اندازه برای حمایت و زنده نگه‌داشتن فرهنگ خودمان هزینه کرده‌ایم.

http://ritmeno.ir/wp-content/uploads/2015/11/montazeri.jpg

سلیقه موسیقایی که از آن صحبت کردید، در تمامی دنیا وجود دارد و علتش را هم می‌توان در میزان تحصیلات، جامعه‌پذیری و پرورش در خانواده‌های مختلف جست‌وجو کرد. به ‌نظر شما آیا مسأله موسیقی در کشور ما مواجهه موسیقی کلاسیک غربی با موسیقی ایرانی است یا مشکل توجه بی‌رویه به موسیقی پاپ است؟ ما در حوزه‌ای که شما به‌عنوان موسیقی فاخر و سنگین معرفی می‌کنید، یک اختلاف‌ نظر صریح می‌بینیم. به ‌نظر می‌رسد برخی از اساتید و دانش‌آموختگان موسیقی کلاسیک غربی آن را موسیقی جهانی و بین‌‌المللی می‌نامند، درحالی‌که معتقدند موسیقی ایرانی دیگر کارکردی ندارد...
متاسفانه برخی از دوستان بدون این‌که با مراتب و گستردگی‌های موسیقی ایرانی آشنا شوند، موسیقی کلاسیک غربی را بدون ایراد می‌دانند و اصطلاحاتی همچون بین‌المللی و جهانی را برای این نوع موسیقی به کار می‌برند. من در مورد این نظرات، صحبت‌های زیادی دارم اما ترجیح می‌دهم به جای بحث در حوزه نظری در مورد شرایط امروز موسیقی در ایران و جهان صحبت کنم. از دیدگاه من وضعیتی که موسیقی امروز ایران با آن مواجه است، بیش از هر دلیل دیگر متاثر از دلایل سیاسی است. در مورد این سوال، مثال کاربردی را می‌توانم مطرح کنم. تا امروز حدود٢٢ ماه از تلاش ما در مورد توافق هسته‌ای می‌گذرد. به نظر من توانایی نشستن سر میز مذاکره و آن هم برای ٢٢ ماه، هنر بزرگی است. پس از گذر از دوره‌ای که ما چارچوب‌های دیگری در مورد این مسأله داشتیم، امروز توانستیم این تعاریف را تغییر دهیم و باورهای سیاه و منفی گذشته را به رنگ سفید درآوریم. این مثال در مورد موسیقی هم قابل استفاده است. ما باید با جهان ارتباط داشته باشیم؛ نه فقط ما بلکه همه کشورهای دنیا باید با هم در ارتباط باشند. جهان امروز به یک دهکده جهانی تبدیل شده است، بنابراین ما با تشکیل ارکستر سمفونیک، مشکلی نداریم. این حق طبیعی هنرمندان و رهبران ارکسترهای سمفونیک در ایران است که مورد حمایت مالی قرار بگیرند و به آنها توجه شود. اما هر کشوری در زمینه فرهنگی طبیعتا برای خودش اولویت‌بندی‌هایی دارد. توجه به موسیقی سمفونیک غربی زمانی می‌تواند کاربرد داشته باشد که به کشورهای دیگر جهان نشان دهد موسیقی ارکسترال در ایران هم وجود دارد و می‌توان شاهد اجرای ارکستر سمفونیک غربی هم بود اما در این میان ما وظیفه مهم‌تر از این هم داریم. ما نیاز داریم که موسیقی خودمان را به دنیا معرفی کنیم چون اساس کار ماست. ما نوازندگانی مثل حاج قربان سلیمانی داشته‌ایم. امروز هم تعداد نوازندگان حوزه موسیقی ایرانی در کشور کم نیست. هنرمندانی که در مورد موسیقی کشورشان برای جهانیان حرف‌های زیادی دارند. به نظر من ایجاد پدیده سمفونی‌زدگی با توجه به پیشینه‌ای که در کشور ایران دارد، فارغ از دلایل هنری بنا بر استدلال‌های سیاسی اتفاق افتاده است. صحبت من برای دفاع و حمایت از موسیقی دستگاهی نیست. به ‌نظر من رسالت و مسئولیت اصلی مسئولان فرهنگی کشور، رسیدگی و توجه به موسیقی نواحی ایران است. بعد از این‌که حمایت همه‌جانبه از موسیقی نواحی صورت گرفت، تازه نوبت به موسیقی دستگاهی کشور خودمان می‌رسد. درنهایت اگر شرایط برای حمایت از موسیقی کلاسیک غربی فراهم بود، باید به این موسیقی هم توجه شود. اگر بنشینیم و با یک روش علمی به  بررسی ریشه‌های موسیقی دستگاهی ایران بپردازیم، طبیعی است که موسیقی نواحی باعث ایجاد و شکل‌گیری موسیقی دستگاهی در طول سال‌ها شده است. در نتیجه مسئولان فرهنگی کشور، نخست باید از موسیقی نواحی حمایت کنند. نواحی مختلف کشور به‌عنوان خاستگاه و مرکز ایجاد موسیقی نواحی، در طول تاریخ باعث شکل‌گیری موسیقی دستگاهی شدند و متاسفانه امروز با شرایط خوبی مواجه نیستند. حمایت از موسیقی نواحی نیاز به صرف هزینه و زمان دارد. در چنین شرایطی لازم است مسئولان فرهنگی کشور، از اهمیت این مسأله غافل نشوند، البته مشکلات در زمینه سخت‌افزاری موسیقی در کشور کم نیست و متاسفانه کشوری مثل ایران با سابقه چند صد ساله در موسیقی، امروز یک سالن مناسب برای اجرای موسیقی ارکسترال ندارد. تالار وحدت یا تالار رودکی در واقع سالن‌هایی برای اجرای اپرا هستند و با توجه به تعاریف مشخص سالن‌ها در مورد کاربری‌های مختلف هنری به‌ هیچ ‌عنوان استانداردها و شرایط لازم برای اجرای گروه‌های موسیقی را ندارند. خود من ‌سال گذشته، اجرایی در یکی از تالارهای ٢٥٠ ساله شهر مسکو داشتم و پس از آن نیز در سن‌پترزبورگ در سالن ٢٦٠ ساله‌ای به اجرای برنامه پرداختم. قدمت این سالن‌ها به قدری زیاد بود که صندلی‌هایی که در سالن به کار رفته بود، امروز به‌عنوان عتیقه شناخته می‌شدند. با این حال معماری این سالن‌ها به قدری برای اجرای موسیقی‌سازی مناسب بود که من در هر گوشه استیج یا محیط سالن، سازم را می‌نواختم، میزان صدادهی برای قسمت‌های شرقی، غربی و جنوبی سالن به یک اندازه بود. جالب اینجاست که در این اجراها اصلا احتیاجی به استفاده از بلندگو با میکروفن نبود. در سالن‌هایی که بیش از دو قرن از ساخت آنها می‌گذرد، از همان دوره، ویژگی‌های معماری یک سالن موسیقی به درستی در نظر گرفته شده و می‌تواند امروز به‌عنوان یک سالن استاندارد با ملاک‌های امروز معماری موسیقی شناخته شود.
شما فکر می‌کنید به چه دلیلی باید به موسیقی ایرانی بیشتر از موسیقی سمفونیک توجه شود؟
چون مثلا شعر حافظ و نمای نقش‌جهان اصفهان جزو هویت ما ایرانیان به حساب می‌آید. چرا ما به مولانا افتخار می‌کنیم؟ مسأله موسیقی ایرانی نیز همچون همه این عناصر هویت‌ساز ایرانی یادآور غم‌ها، شادی‌ها، فشارها جنگ‌ها، جشن‌ها و همه اتفاقات مهمی که بر تاریخ فرهنگ ایران گذاشتند، است. موسیقی ایرانی به‌عنوان سمبل فرهنگی کشور ایران شناخته می‌شود. وقتی موسیقی ایرانی اجرا می‌شود، شنونده در فکر فرو می‌رود. برخی از کسانی که دانش کافی راجع به موسیقی ندارند، موسیقی ایرانی را مروج غم می‌نامند، درحالی‌که موسیقی ایرانی درواقع تحریک‌کننده عنصر اندیشه در ضمیر شنونده است. تعریف غمی که در موسیقی ایرانی وجود دارد، با آنچه برخی برداشت کرده‌اند کاملا متفاوت است. سعدی در مورد غمی که در ادبیات فارسی وجود دارد، بیت بسیار معروفی دارد و در آن می‌گوید:  
 تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی. این بیت دقیقا نشان می‌دهد که غم داشتن، اصلا چیز بدی نیست، در حقیقت تعریف غم و غصه کاملا با هم فرق می‌کند. ممکن است خودرو یا دسته کلید من گم شود و من به این دلیل غصه‌دار شوم، ولی وقتی پسرم از سفر باز می‌گردد، غمگین می‌شوم. این غم، مرا به فکر فرو می‌برد، مرا متعالی می‌کند و چشمانم را به اشک ریختن وامی‌دارد. در اثر چنین امری، قلب من رقیق می‌شود. وقتی به موسیقی ایرانی نیز توجه کنیم، به وسیله آن قلب انسان رقیق شده و تفکرش به تعالی می‌رسد. اندیشه آدمی، عملا به آن سبقه تاریخ و فرهنگی به پهنای تمدن ایرانی بازمی‌گردد. حسی برای سفر در تاریخ ادبیات ایران و به لابه‌لای کتاب‌های حافظ سعدی و مولانا. ریتمی که من و دوستان نوازنده دیگر آن را به کار می‌بریم، دقیقا همان ریتم و آهنگی است که در کلام شاعران کهن و بزرگ ایرانی آمده است.
این آرزو  تا چه اندازه با فضای امروز حاکم بر موسیقی ایران مطابقت دارد؟ در شرایطی که بسیاری از هنرمندان موسیقی کلاسیک، موسیقی ایرانی را درگیر نوعی بی‌سوادی و به عبارت بهتر یک موسیقی غیرعلمی می‌دانند، چطور می‌شود منتظر همراهی و تلاش موسیقی کلاسیک برای احیا و اعتلای موسیقی ایرانی شد؟
چه کسی ادعای غیرعلمی‌بودن موسیقی ایرانی را مطرح کرده است. اگر فضای نقد و مناظره علمی فراهم شود، من آماده‌ام با معتقدان غیرعلمی بودن موسیقی ایرانی به بحث بنشینم. وقتی به معنای کلمه ردیف که در حقیقت چارچوب‌بندی موسیقی ایرانی است، بازگردیم به سادگی متوجه علمی‌بودن این نوع موسیقی خواهیم شد. اساسا مشخص‌شدن حدود این ملودی‌ها و مدون‌کردن آنها از نظر آهنگ‌سازی به دلیل علمی بودن، ردیف نامیده می‌شود. ما در موسیقی ایرانی گام نداریم، بلکه هزاران مقام داریم، درحالی‌که موسیقی سمفونیک تنها از دو گام برخوردار است و این نشان می‌دهد که موسیقی ایرانی تا چه اندازه می‌تواند علمی‌تر و حساب‌شده‌تر از موسیقی سمفونیک غربی باشد. فواصل موسیقی غربی، اندازه‌گیری شده، مکانیکی و با توجه به طبیعت انسان غلط است. وقتی من به صدای گیتار و پیانو گوش می‌دهم، گوش من صدای فالشی را می‌شنود. در موسیقی غربی فواصل به صورت پرده و نیم‌پرده تقسیم‌بندی شده و کاملا به شیوه مساوی است. درحالی‌که این تقسیم‌بندی با توجه به طبیعت و درون انسان، تقسیم‌بندی درستی نیست. آنچه در تنبور خراسانی شنیده می‌شود، صدای درست و بجایی است و در حقیقت باید آن را گام مادر نامید. علاوه بر نکاتی که در مورد تقسیم‌بندی فواصل موسیقی غربی وجود دارد، ایرادات زیاد دیگری در این نوع موسیقی وجود دارد که در فضای مناسب، می‌توانیم همگی را مطرح کنیم.

http://media.nasimonline.ir/original/archive/3-2-1393/IMAGE635338546437478550.jpg

از نظر شما در این شرایط، موسیقی ایرانی باید چه امکاناتی را در اختیار بگیرد تا خود را همچون موسیقی‌های ملی جمهوری‌آذربایجان، ترکیه، کشورهای عربی و هندوستان به‌عنوان یک موسیقی ملی مستقل و پرطرف‌دار در سطح جهان معرفی کند؟
مسأله اصلی‌مان در این قسمت بی‌توجهی به اقتصاد هنر و به‌ویژه هنرهای فاخری است که برای ادامه حیات خود به حمایت مستقیم ارگان‌های دولتی نیاز دارند. برگزاری سمینارهای مختلف در زمینه تارنوازی،  سنتورنوازی و کمانچه‌نوازی اقداماتی است که می‌تواند باعث بازتعریف و ارایه مجدد موسیقی ایرانی با تبلیغات وسیع‌تر و رنگ‌آمیزی بهتر باشد. در این سمینارها باید جوانان و پیشکسوتان ساز و آواز ایرانی حضور پیدا کنند و این امکان به شنوندگان داده شود که اجرا‌ها را به چالش بکشند و در مورد چرایی و کیفیت همه اجراها سوالاتی مطرح کنند، اما امکان برگزاری چنین اقداماتی، باز هم کمبود در بخش اقتصاد هنر را نشان می‌دهد. همین‌طور که برای تهیه یک برنامه تلویزیونی صدابردار، فیلمبردار، کارگردان، تهیه‌کننده، منشی و طراح صحنه نیاز به حمایت مالی دارند تا بتوانند گذران زندگی داشته باشند، من و شما هم برای زندگی خودمان نیاز به پول داریم. ما هنرمندان موسیقی ایرانی حاضریم در همه سمینارهای پیشنهادی به‌طور مجانی ساز بزنیم اما آیا نباید شرایط به‌طوری فراهم شود که حداقل هزینه رفت‌وآمد و کرایه خودرو خوانندگان و نوازندگان را تأمین کنند. اگر هنرمندی حرفی از پول مطرح کند، به سرعت او را متهم می‌کنند و در نظر عموم تبدیل به هنرمندی بد و بدون اخلاق می‌شود. درحالی‌که مسئولان باید باور کنند که ما نیز هزینه‌هایی برای زندگی خودمان داریم و برای ادامه زندگی نیاز به یک درآمد مشخص داریم. باید تکلیف موسیقی در کشور مشخص شود. اگر هنر موسیقی وجاهت شرعی ندارد، باید به‌صورت مشخص بیان شود تا سازهایمان را به زمین بگذاریم و به دنبال شغل آبرومندی بگردیم. در این شرایط دیگر دعوا بین موسیقی سمفونیک و موسیقی ایرانی نیست. بی‌توجهی به انواع موسیقی در کشور ما وجود دارد. در این وضع موسیقی ایران، باید باز تعریف شود و اگر از نظر چارچوب‌بندی شرعی و قانونی است، جایگاه و حقوق صریح و رسمی خودش را بازیابد. البته مدتی قبل، ارگانی تحت‌عنوان حمایت از هنرمندان تشکیل شده و با یکی از بانک‌ها قراردادی امضا کرده ‌است. در این مورد تبلیغات زیادی هم انجام دادند و از کسانی همچون آقایان کامکار، پژمان و خود من دعوت کردند تا در کاخ سعدآباد برای برگزاری جشن تشکیل چنین انجمنی جمع شویم و اتفاقا به همه هنرمندان حاضر شام هم دادند. اما حمایت از هنرمندان فقط به صورت صوری بود و در حقیقت انجام نگرفت. وقتی قرار بود قلب آقای میرجلالی را عمل کنند و ایشان هزینه پرداخت پول عمل را نداشته‌اند، بعد از عمل در بیمارستان توسط پزشکان توقیف شدند تا این‌که نزدیکان ایشان توانستند به بیمارستان پول عمل را پرداخت کرده و آقای میرجلالی را از بیمارستان مرخص کنند. این اتفاق برای آقای مهدی فتحی، کارگردان و بازیگر درگذشته سینمای ایران هم افتاد. بی‌توجهی اقتصادی مهم‌ترین مشکل حوزه فرهنگی ایران است.
با این وجود به‌نظر می‌رسد وضع برای خوانندگان موسیقی پاپ در کشور آنچنان هم بد نیست. مگر حمایت ارگان‌های دولتی میان موسیقی پاپ و موسیقی کلاسیک غربی و ایرانی متفاوت  است؟
با توجه به توضیحاتی که دادم، اصولا بخش موسیقی در کشور جایگاه مشخص و معینی ندارد. از طرف ارگان‌های دولتی هیچ‌گونه حمایتی از موسیقی به‌طور عام صورت نمی‌گیرد و در چنین شرایطی موسیقی‌های فاخر و سنگین درست مثل موسیقی سمفونیک غربی در کشورهای انگلیس و آلمان مخاطب گسترده‌ای ندارد. با این تفاوت که در کشورهای اروپایی، ارگان‌های مختلف دولتی وظیفه حمایت از مشخصه‌های فرهنگی همچون موسیقی را برعهده می‌گیرند و با پرداخت تمامی هزینه‌ها حمایت کامل خود از نمادهای فرهنگی‌شان را دارند. در کشور ما این حمایت از موسیقی فاخر صورت نمی‌گیرد و در شرایطی که فضای مناسبی برای معرفی و ارایه موسیقی‌های کلاسیک ایرانی و غربی وجود ندارد، انواع دیگری از موسیقی که در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته‌اند (آن هم به واسطه تغییر ذائقه و سلیقه شنیداری مردم) توسط برخی از کنسرت‌گذاران مورد حمایت قرار می‌گیرند و درنهایت در شرایط نامناسب و پرچالش موسیقی در کشور بعضی از خوانندگان موسیقی پاپ به درآمدهای خوبی دست پیدا می‌کنند. ناگفته نماند که این درآمدها را نمی‌توان به‌عنوان درآمد اقتصادی جامعه موسیقی کشور قلمداد کرد، چون این حمایت به شیوه‌ای نامتعارف و توسط برخی دلالان و تهیه‌کنندگان، آن هم از بخش کوچکی از هنرمندان موسیقی عامیانه صورت می‌گیرد و در بلندمدت هیچ تأثیر مثبتی بر اقتصاد هنرمندان موسیقی کشور (به طور کلی) ندارد. البته در شرایط اقتصادی و سیاسی که امروز در ایران حاکم است، پیشنهاد می‌کنم که این مشکلات را زیاد بزرگ نکنیم و با تیزهوشی و ملایمت تعریف مناسبی از موسیقی ارایه دهیم.
یکی از ویژگی‌های موسیقی ایرانی چارچوب‌بندی مشخص آن است. در این شرایط، هنرمندان موسیقی ایرانی باید چگونه کار کنند که در عین حفظ اصالت، دست به خلاقیت و نوآوری در این موسیقی بزنند؟
از نظر من یکی از اصول مهم در مورد موسیقی ایرانی چه در بخش دستگاهی و چه در قسمت نواحی آن است که به اصالت این موسیقی لطمه‌ای وارد نشود و چارچوب کلی آن به دقت حفظ شود. یک آهنگساز، زمانی می‌تواند موفق و خلاق باشد که ادبیات و چارچوب موسیقی ایرانی را به خوبی بداند و در آن زمان با توجه به خلاقیت و اندیشه‌ای که دارد، از موسیقی و ادبیات به‌عنوان الفبای کار هنری‌اش بهره  بگیرد و آنچه در فکر دارد را اجرا کند.  با توجه به این‌که موسیقی نواحی به صورت سینه‌به‌سینه نقل می‌شود و از منطقه‌ای به منطقه دیگر متفاوت است، باید چه کنیم که اصالت و ناب بودن خود را از دست ندهد؟ متاسفانه در سال‌های اخیر با مرگ اساتید موسیقی نواحی در مناطق مختلف کشور، بخشی از فرهنگ شفاهی موسیقی آن منطقه از بین رفته و عملا به دست فراموشی سپرده شده است.
به‌تازگی برخی از دانشگاه‌های کشور اقدام به جذب و آموزش دانشجویان در رشته موزیکولوژی کرده‌اند، البته وظیفه فارغ‌التحصیلان این رشته است که اقدام به جمع‌آوری و ثبت انواع  و قرائت‌های مختلف  موسیقی در کشور کنند. این دوستان باید کار خود را با آوانویسی آغاز و پس از ثبت موسیقی‌های مختلف آنها را بایگانی ‌کنند. ابزار این کار در دست متخصصان رشته موزیکولوژی است اما بسیاری از آنها به دنبال کسب درآمد هستند و زیاد به وظیفه اصلی خودشان توجه نمی‌کنند. البته کسانی مثل آقایان فاطمی و  درویشی در این زمینه، زحمات زیادی کشیده‌اند اما تلاش یک یا دو نفر تاثیرگذاری چندانی ندارد و باید روزبه‌روز بر تعداد کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، افزوده شود. در پایان خوب است نکته زیبایی را برای شما بازگو کنم. من، آقایان هوشنگ کامکار، رضا درویشی و پرویز مشکاتیان ٤ نفر بودیم که شب و روزمان با هم می‌گذشت و در عین حال همگی  ورودی سال‌ ١٣٥٣ دانشگاه هنر بودیم. آقای درویشی در زمینه موسیقی عمرش را  گذاشته  و اگر به زندگی‌اش هم توجه کنید، به لحاظ مالی چیزی ندارد. امروز، او درست مثل همه ما خسته است. اگر بنا باشد، همین ارکستر ملی که به‌تازگی کارش را به رهبری  آقای  فخرالدینی آغاز کرده، ٣ شب در برج میلاد اجرا داشته باشد، مطمئن باشید که شب سوم مخاطبان به سالن  نخواهند رفت. درحالی‌که اگر یک خواننده پیش‌پاافتاده موسیقی پاپ در کشور، ١٠٠ شب در یک سالن ٢هزار نفری برنامه داشته‌ باشد، هر ١٠٠ شب با استقبال مخاطب روبه‌رو خواهد شد. مشکل اساسی ما مسأله عوام است، باید فرهنگ‌سازی از پایین‌ترین سطوح جامعه آغاز شود تا از شرایطی که امروز در آن قرار گرفتیم، خارج شویم. اگر به آمار هنرجوهای ساز گیتار در سال‌های اخیر دقت کنیم، متوجه می‌شویم که تعداد هنرجو‌های این ساز از تعداد کل هنرجوهای سازهای ایرانی روی هم بیشتر است. جالب این است که بازار واردات گیتار بسیار داغ است، درحالی‌که سازنده سازهای ایرانی به دلیل عدم رونق بازار ساز ایرانی از پرداخت اقساط وامی که برای خرید دستگاه خراطی گرفته، ناتوان است.

شهروند/نشست نقد و بررسی فیلم «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» به‌عنوان نخستین برنامه از طرح «سینما - دانشگاه» برگزار شد
فیلمی موفق با ٣ محور خلأ معرفت، مشکلات طبقه متوسط و زنان

http://www.salamcinama.ir/public/images/usrUploader/movImg/4shanbe19aban3.jpg

آزاده صالحی | نشست نقد و بررسی فیلم «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» روز ٢٦ آبان‌ماه با حضور جمعی از منتقدان و کارشناسان رشته جامعه‌شناسی در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد. در ابتدای این نشست، یونس نوربخش، رئیس دانشکده علوم اجتماعی با بیان این‌که اکران فیلم‌هایی با مضامین اجتماعی در فضای دانشگاه بی‌تردید اتفاق خوشایندی محسوب می‌شود، گفت: «ما ایده‌ای داشتیم مبنی بر این‌که پلی میان سینما و دانشگاه بزنیم و برای این ایده مدت‌های زیادی تلاش کردیم. امروز خوشحالم که این مسأله به بار نشسته است و ایده اکران فیلم‌هایی با مضامین روز جامعه در فضای دانشگاه به مرحله عمل گذاشته شده است.»
همفکری سینماگران و دانشگاهیان
 برای تولیدات کیفی
به گفته نوربخش سینما درحال حاضر به‌عنوان هنر و صنعت شناخته شده است و در این سال‌ها اتفاقات بزرگی در عرصه سینما رخ داده است، به‌ویژه این‌که تعداد فیلم‌هایی که با مضامین اجتماعی
ساخته می‌شوند، افزایش یافته است. از این منظر اکران فیلم‌هایی همچون «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» می‌تواند برای دانشجویان رشته جامعه‌شناسی مفید باشد تا آنها از رهگذر تماشای این فیلم‌ها به تجزیه و تحلیل مشکلات جامعه بپردازند. نوربخش اما این‌گونه تعامل را مفید و دوطرفه می‌داند: «از طرفی چنین حرکتی می‌تواند برای فعالان عرصه سینما هم مفید واقع شود، چرا که تولیدات خود را در فضای دانشگاه به نمایش می‌گذارند و می‌توانند از همیاری و همفکری اهالی دانشگاه به‌ویژه استادان و دانشجویان رشته جامعه‌شناسی برای تولیدات کیفی و بهتر استفاده کنند. نقد فیلم همواره در رسانه‌ها مطرح بوده و هست اما مسأله این است که امروز دانشگاه توانسته در غنابخشی به سینما نقش زیادی داشته باشد. البته همان‌طور که اشاره کردم، قرار است در دانشکده علوم اجتماعی از این پس، فقط فیلم‌هایی به معرض نمایش گذاشته شود که دارای مضامین اجتماعی است، یعنی فیلم‌هایی که حرفی برای گفتن دارند در اولویت نمایش در این دانشکده به‌شمار می‌روند.» رئیس دانشکده علوم اجتماعی در ادامه این وعده را داد که دانشکده علوم اجتماعی با مشارکت و کمک مدرسه ملی سینمایی قصد دارد به شکل ٢ هفته یک‌بار به اکران فیلم‌هایی با مضامین اجتماعی بپردازد و ابراز امیدواری کرد نمایش این فیلم‌ها به مدت ٦ماه ادامه داشته باشد تا دانشجویان مقطع دکتری رشته جامعه‌شناسی بتوانند از رهگذر تماشای این فیلم‌ها به کندوکاو و تحلیل مسائل اجتماعی بپردازند.
معرفت از یادمان رفته است
در ادامه این نشست، محمد گذرآبادی، فیلمنامه‌نویس درباره «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» گفت: «این فیلم در ژانر درام اجتماعی دسته‌بندی می‌شود. درام اصولا به آثاری گفته می‌شود که به زندگی عادی و روزمره ما اختصاص داشته باشد. در این فیلم نیز همان‌طور که دیدیم، مشکلات جامعه روز محور اصلی قرار گرفته است. مسأله این فیلم به‌طورکلی فقر است، ضمن این‌که فیلمساز در هر ٣ اپیزود به شکل تلویحی این مسأله را بیان می‌کند که عواطف و اصولا معرفت از یاد مردم در جامعه رفته است. کما این‌که در هر ٣ اپیزود، مسأله معرفت مطرح می‌شود و هر یک از کاراکترهای فیلم به گونه‌ای با این مسأله مواجه می‌شوند و برخورد می‌کنند. اتفاقا پیام این فیلم برخلاف برخی از فیلم‌ها، ساده و روان است. من امروز می‌خواهم در قالب این نشست این پرسش را مطرح کنم که ما برای چه هزینه و وقتمان را صرف می‌کنیم و به سینما می‌آییم؟ پاسخ این سوال این است که ما به سینما می‌آییم تا در مجموعه‌ای از عواطف با یکدیگر شریک شویم.»
بر سر  دو راهی‌های اخلاقی
به گفته این فیلمنامه‌نویس «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» فیلمی است که مخاطب را با مجموعه‌ای از عواطف درگیر می‌کند: «درواقع مخاطب با دیدن چنین فیلمی به واسطه مضمون آن به‌شدت تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد. اما مسأله این است که مخاطب علاوه بر این‌که نسبت به هر کدام از شخصیت‌های فیلم، احساس دلسوزی دارد آنها را به واسطه قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف مورد تحسین هم قرار می‌دهد. درواقع در فیلم ٣ شخصیت لیلا، ستاره و آشتیانی دارای چنین مولفه‌ای هستند. به نظر می‌رسد مخاطبان این فیلم در حالت بیم و امید سرگردانند، اگرچه می‌بینیم شخصیت‌های فیلم با وجود آن‌که دارای کنشی هستند ولی کنش‌های آنها فرعی است و نمی‌تواند حس تعلیق را در مخاطب ایجاد کند.» گذرآبادی به دیگر مولفه‌های فیلم هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «شخصیت‌ها در این فیلم در دو‌راهی‌های اخلاقی قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، لیلا در اپیزود اول فیلم در تردید است که به خاطر شوهرش پول را از آشتیانی بگیرد و از طرفی، شوهر او راضی به این کار نیست. یا درباره ستاره نیز چنین دو‌راهی وجود دارد که از همسرش جدا شود یا همسرش به خاطر نداشتن دیه در زندان بماند. درباره آشتیانی هم همین‌طور است. او هم به نوعی بر سر دوراهی می‌ماند، منتهی دوراهی او به نسبت دیگر شخصیت‌های فیلم، کمرنگ‌تر است.»

http://media.mehrnews.com/d/2015/01/09/3/749184.jpg?ts=1447569438568

تصویر عینی از جامعه امروز
حمیدرضا جلایی‌پور، عضو هیأت‌علمی دانشکده علوم اجتماعی یکی دیگر از اعضای حاضر در این نشست بود که درخصوص ویژگی‌های فیلم می‌گوید: «پیشتر هر وقت می‌خواستم به فیلمی درباره مشکلات زنان اشاره کنم به فیلم «نرگس» رخشان بنی‌اعتماد اشاره می‌کردم و از آن فیلم برای دانشجویان مثال می‌زدم اما امروز با دیدن این فیلم به این نتیجه رسیدم که «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» توانسته به این درجه برسد و مشکلات زنان را به خوبی بیان کند. در مجموع می‌توان فیلم را نمونه خوبی از شرایط جامعه حاضر عنوان کرد. در فیلم مشکلات اجتماعی به خوبی مطرح می‌شود. به‌عنوان مثال زندگی لیلا که با مریضی همسر دستخوش تغییرات گسترده‌ای شده یا همین ستاره که بازمانده زلزله بم است و دست تقدیر او را به تهران می‌کشاند یا همین‌طور جلال آشتیانی که فرزندش را از دست داده است، هرکدام از این شخصیت‌ها نماینده قشر متوسط جامعه هستند که به دلایل مختلف در طبقه فرودست جامعه فروکوبانده شده‌اند» به گفته جلایی‌پور، خیابان سهروردی در این فیلم به نوعی نماد جامعه امروز ما به‌شمار می‌رود: «در جامعه نرمال، حکومت یعنی شبکه رفاهی رسمی و نیروهای مدنی با یکدیگر در تعامل هستند و در خدمت آدم‌های فرودست جامعه کار می‌کنند. درحالی که در جامعه امروز ما این مسأله وجود ندارد. نیروهای مدنی و شبکه رفاهی رسمی از یکدیگر فاصله دارند و به نظر می‌رسد مشکلات مردم در چنین جامعه‌ای عادی
 شده است. درواقع این جامعه، کرخت شده و چیزی احساس نمی‌کند. در همه جای دنیا این‌طور است که آمار آدم‌های عاصی مشخص است ولی در کشور ما هنوز نمی‌دانیم که چه تعداد از این آدم‌ها در جامعه داریم و از همه مهم‌تر باید برای ‌حل مشکلات آنها چه کنیم. در شرایط کنونی، جامعه ما دچار مشکلات زیادی شده است. آسیب‌های اجتماعی متعددی گریبان جامعه را گرفته است که یکی از آنها نوعی از تن‌فروشی است که امروز در شبکه‌های اجتماعی به شکل محفلی اتفاق می‌افتد و این دردناک است. با این حال تصور می‌کنم، فیلم «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» به شکل درونی به تبیین مشکلات جامعه می‌پردازد و این حسن فیلم به‌شمار می‌رود.» این استاد دانشگاه در ادامه خاطرنشان کرد: فیلم به ما می‌گوید که درحال حاضر مسائلی چون معرفت و عاطفه و عشق در جامعه ما کمرنگ شده است و اگر می‌بینیم آسیب‌های اجتماعی روزبه‌روز درحال افزایش است به همین خاطر است و ما باید از این منظر نگران باشیم. نکته قابل تامل درباره این فیلم، حضور نیروی انتظامی در صحنه‌ای است که مردم برای اطلاع یافتن از آگهی به خیابان سهروردی آمده‌اند. در فیلم، یک جور تعامل بین نیروی انتظامی و مردم می‌بینیم درحالی‌که در حالت عادی و خارج از فیلم این‌طور نیست. امیدوارم نیروی انتظامی این فیلم را ببیند و تعامل با مردم و اصولا جامعه را بیشتر دریابد.»
موضوعی برای همه زمان‌ها
سخنران پایانی این نشست مجید حسینی‌زاد، عضو هیأت‌علمی دانشکده صداو سیما بود. او صحبت‌هایش را این‌گونه آغاز کرد: «این فیلم فرصت خوبی را در اختیار جامعه‌شناسان قرار می‌دهد تا به آسیب‌شناسی مشکلات روز جامعه بپردازند. فیلم «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» حاوی این پیام است که مسائلی که در فیلم نشان داده می‌شود فقط مختص ١٩ اردیبهشت نیست، بلکه این مسائل هر روز اتفاق می‌افتد. یکی از محاسن فیلم این است که نشانه‌های اجتماعی زیادی دارد. درواقع ما این نشانه‌ها را از تیتراژ گرفته تا اسم فیلم به خوبی می‌توانیم دریابیم. منتها مسأله‌ای که درباره فیلم وجود دارد این است که به‌زعم منتقدان، دارای یک جور دستپاچگی و سرگشتگی است. این آشفتگی هم مطلقا به فیلمنامه برنمی‌گردد بلکه به نوع نگاه کارگردان هم ربط دارد. البته از حق نباید گذشت که جلیلوند مستندساز خوبی است و این مستند‌سازی در برخی از صحنه‌های فیلم به خوبی اتفاق افتاده و آن را دلنشین کرده است. با این حال یکی از چیزهایی که باعث شده است تا فیلم دستخوش سرگردانی شود این است که در برخی قسمت‌ها به دیالوگ مستمسک می‌شود و این مسأله در ذهن مخاطب به گره‌سازی می‌انجامد.»
زنان در صحنه، مردهای مأیوس
حسینی‌زاد در ادامه می‌گوید: «نکته جالبی که در فیلم به خوبی به آن پرداخته شده است مسأله فعالیت پررنگ زنان در سطح جامعه است. در این فیلم این طور بیان شده که زنان در امور اجتماعی حتی در کشتارگاه فعالیت می‌کنند درحالی‌که مردها در جامعه‌ای که فیلمساز نشان می‌دهد، بریده‌اند و به نوعی کم آورده‌اند. با این حال زنان هستند که بار همه چیز را به دوش می‌کشند. از اینها گذشته، خیابان سهروردی ‌نمایی از جامعه امروز ما به‌شمار می‌رود که طبقه متوسط جامعه را به خوبی به تصویر می‌کشد. در ابتدای فیلم که دوربین چهره آدم‌ها را در خیابان سهروردی می‌گیرد، می‌بینیم هر یک از این آدم‌ها آبرودار ولی گرفتار هستند. فیلم به ما نشان می‌دهد که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که عاطفه و معرفت در آن رنگ باخته است. کما این‌که می‌بینیم، صحنه‌هایی که دارای حس عاشقانه است، در نماهای بسته اتفاق می‌افتد. مثل گفت‌وگوی ستاره و مرتضی در زیر طاق بازارچه یا گفت‌وگوی آنها در اتاق ملاقات زندان. با این حال مهم‌ترین پیام فیلم این است که در بین این همه آشفتگی و بی‌مروتی و ناجوانمردی، فقط عشق است که می‌تواند نجات‌بخش باشد و اگر عشق از یاد برود جامعه به سمت نابودی کشیده می‌شود. با این حال تصور می‌کنم این فیلم یکی از تجربیات خوب جلیلوند در جایگاه کارگردان بوده است و اگر زمان بیشتری بگذرد، به‌طور قطع شاهد آثار زیباتری از این کارگردان خواهیم بود.»

فرهیختگان/اکران پاییزی در خواب تلخ مردم به شیفت شب نرفتند
افتتاحیه اکران عمومی فیلم شیفت شب با حضور عوامل فیلم نیکی کریمی، تعداد بسیار کمی عکاس و حتی کمتر از 10 نفر مخاطب در سینما آزادی برگزار شد.
این امر در حالی اتفاق افتاده که خبر از حضور دیگر عوامل فیلم و میهمانان دیگر داده می‌شد اما فقط خود کارگردان و تهیه‌کننده فیلم، یعنی نیکی کریمی حضور داشت.‌ البته او علاقه‌ای به عکاسان و خبرنگاران محدود حاضر در این مراسم نداشت و در بیشتر مواقع رویش را از لنز دوربین‌ها مخفی می‌کرد و از عکاس دائم سوال می‌پرسید که شما از کدام رسانه هستید. به‌رغم تبلیغات بسیار زیاد برای شروع اکران فیلم شیفت شب طرفداران اندکی ساعت ۱۱ ظهر در سالن آزادی حاضر شدند که اغلب آنها برای گرفتن عکس سلفی با نیکی کریمی آمده بودند و نشستن در سالن و دیدن فیلم. در چند روز گذشته نیکی کریمی از مردم به علت تاخیر در اکران فیلمش عذر‌خواهی کرد. همچنین اضطراب زیادی در گروه اجرایی این فیلم حاکم بود. حبیب اسماعیلی، مدیر رسانه فیلمسازان به مثابه پخش‌کننده این کار گفت: «برای اولین‌بار یک ماه قبل از آغاز اکران یک فیلم پیش‌فروش بلیت آغاز می‌شود.» شاید این کار به این منظور این صورت گرفته است که هر نوع احتمال برای کنار گذاشتن فیلم شیفت شب از اکران منتفی شود. با این حال فیلم شیفت شب با حضور کمتر از 10 تماشاگر در سینما آزادی چهارشنبه ۲۷ آبان اکران شد. نیکی کریمی در پاسخ به این سوال که آیا در این رخوت و سرمای سینما خواهد توانست تماشاگران را به سالن سینما بکشاند، گفت: «سعی می‌کنیم سینما را گرم کنیم.» این فیلم روایت زنی به نام ناهید است که در خیابان‌های تهران به دنبال شوهرش می‌گردد تا راز زندگی‌شان را کشف کند. اثر آخر نیکی کریمی چهارمین ساخته او پس از «یک شب»، «چند روز بعد» و «سوت پایان» است که در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم فجر اکران شد و توانست دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن برای لیلا زارع و جایزه ویژه هیات داوران را برای نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده دریافت کند.

http://cinemapress.ir/download?f=2015/01/31/4/124788.jpg
 حذف فیلم ارغوان و حکایت عاشقی از اکران
روزهای کمی به شروع جشنواره فیلم فجر مانده است و بسیاری از فیلم‌های جشنواره گذشته هنوز اکران نشده‌اند یا اکران شده و از پرده به پایین کشیده شده‌اند. رقابت برای گرفتن تعداد سالن‌های بیشتر فضا را نا‌آرام کرده است و بعضی از گروه‌ها برای جلب توجه مخاطب دست به کارهایی زده‌اند که آن هم باعث بروز اختلاف شده است. مثلا فیلم «ارغوان» ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی طبق گفته مسئولان سینمایی به علت حضور هنرمندان در بلیت‌فروشی، از برخی سینماها پایین آمد و باعث شد کارگردانان این اثر نامه‌ای به رئیس‌جمهور بنویسند. در قسمتی از نامه آمده است: «درد از عدم رعایت عدالت بر سر تقسیم امتیازات نیست که بر آن چشم بسته‌ایم. درد بر تقسیم ناعادلانه‌ مجازات است!» از سوی دیگر، فیلم «حکایت عاشقی» نیز قرار بود چهارشنبه اکران شود که ناگهان این اتفاق نیفتاد و مسعود جعفری‌جوزانی، تهیه‌کننده فیلم واکنش تندی به این ماجرا نشان داد. این اختلافات در زمانی صورت می‌گیرد که بیشترین سالن‌ها و ساعات اکران در دست فیلم «محمد‌رسول‌الله(ص)» با بیش از ۸۸ روز اکران و فروش بیش از ۱۱ میلیارد تومان است.
در چند روز اخیر فقط سه فیلم توانسته‌اند مجوز اکران بگیرند. «این سیب هم برای تو» اثر سیروس الوند، شیفت شب به کارگردانی نیکی کریمی و «ناهید» به کارگردانی آیدا پناهی و بالاخره فیلم «خواب تلخ» امیر‌حسین یوسفی نیز بعد از 12 سال به‌زودی اکران خواهد شد.

قدس/نگاهي به مجموعه شعر «به قانون جاذبه مشکوکم» سروده ارغوان جهانگيري؛
صدف‌ها دلتنگ که مي‌شوند،گريه مي‌کنند
گروه هنر- ليلا کردبچه - در بين تمام تقسيم‌بندي‌هايي‌که مي‌شود از شاعران ارايه داد، يکي، تقسيم شاعران به دو گروهِ شاعران متمايل به خلوت‌و حريم شخصيِ حفاظت ‌شده و شاعران فعال در جلسات ادبي گروهي است.
 
 و البته دستة دوم هم خود قابل ‌تقسيم به دو گروه مجزاست؛ گروه اول شاعراني‌که با حضور مداوم و پيگير در جلسات شعر، بتدريج همرنگِ ديگر شاعران جلسات شده و تا حدّ زيادي شعرشان را با سليقه کارشناسان و منتقدان جلسات، همسو و همجهت مي‌کنند، به ‌گونه‌اي‌ که بعد از مدتي، مي‌بينيم که شعر آن شاعر با بيشتر شعرهاي خروجيِ اين جلسات، فرق چنداني ندارد و مشخص نيست که آن شعر، سرودة يک ‌نفر است، يا سرودة يک گروهِ هم‌ انديش، همدل، همزبان و همسبک.
امّا گروه دوم، شاعراني هستند که با وجود شرکت در جلسات شعر و شنيدن شعر شاعران ديگر و بهره‌بردن از نظرهاي کارشناسان و منتقدان جلسات، اصالت شعريِ خود را حفظ مي‌کنند و براحتي مي‌شود امضايشان را پاي شعرهايشان ديد.
 شعر اين گروه از شاعران، از فرديّتي برخوردار است که مي‌تواند آن را بين هزاران شعر ديگر، متمايز و متفاوت کند و«ارغوان جهانگيري» با وجود اينکه هنوز شاعر جواني است و راه درازي پيش رو دارد، در همين ابتداي راه نشان داده که حاضر نيست همرنگ جماعت شود، چون حرف خودش را دارد و شعرش از فرديّت و اصالت برخوردار است.
 شعر ساختمند و تنوع مضموني
ارغوان جهانگيري بتازگي اولين مجموعه شعرش را با عنوان «به قانون جاذبه مشکوکم» توسط نشر الف به دست چاپ سپرده است. اين مجموعه، نخستين تجربه‌هاي شعريِ اين شاعر جوان را که البته تجربه‌هايي قابل‌تأمل هستند، دربرگرفته است.
وجه‌تمايز مجموعه «به قانون جاذبه مشکوکم» از ديگر مجموعه‌هاي نخستين هرچند، تأثير مثبت جلسات شعر بر شعرهاي اين مجموعه‌است؛ تأثيري‌که به ساختمند بودنِ بيشتر شعرهاي اين مجموعه منجر شده؛ اتفاقي‌که کمتر در اولين مجموعه‌‌شعرها رخ مي‌دهد:
(اين پارک کوچک/ عشق‌هاي زيادي را/ در خودش جا داده/ دلم براي دخترت مي‌سوزد/ يک‌روز همين‌جا/ درست همين‌جا/  اشک‌هايش درخت مي‌شود/ و شايد مثل من/ با وحشت/ به تمام درخت‌هاي پارک/ نگاه کند)

http://nashrealef.com/wp-content/uploads/2015/09/arghoo92-300x300.jpg

يکي از ويژگي‌هاي اولين مجموعه‌هاي شعر، تنوع مضموني آن‌هاست؛ شايد به اين دليل که شاعر، گزيده‌اي از اولين سروده‌هايش را تا هنگام انتشار مجموعه، به دست چاپ سپرده؛ يعني ماحصلِ چندين سال شاعري را؛ گزينشي‎که در مجموعه‌هاي بعديِ شاعران کمتر اتفاق مي‌افتد، چون مجموعه‌هاي بعدي، بيشتر سروده‌هاي يکي ‌دوسال شاعر را در برمي‌گيرند و نه بيشتر و طبيعي است که سروده‌هاي يکي‌دوسال، تا حدّ زيادي از وحدت مضموني، وحدت زباني، لحن، ساختاري،  سبکي و موسيقايي برخوردار باشند.  همين مسأله موجب مي‌شود که براي اولين مجموعه‌‌شعرها، به رغم داشتن برخي ضعف‌ها، هويّت و ارزش خاصي قايل باشيم؛ چون اين مجموعه‌ها، حاصل تجربيات زيستيِ مختلف شاعر، طي چندين‌سال شاعري است.  اگرچه در اين مجموعه، غلبه با مضامين عاشقانه ‌است، بازهم تنوعي در شعرها وجود دارد که اميدواريم در کارهاي بعديِ اين شاعر هم تداوم پيدا کند:
(از کنار دريا عبور کرده‌اي/ ماهي‌ها گوش‌هايشان را/ روي ساحل جا گذاشته‌اند/ و کنار شن‌ها/ من/ دخترکي‌که مرواريد بند مي‌کند.../ مادربزرگ مي‌گفت/ صدف‌ها دلتنگ که مي‌شوند/ گريه مي‌کنند)
 
 شاعري که دستش خالي نيست
يکي از ويژگي‌هاي بارز شعرهاي ارغوان جهانگيري در مجموعة «به قانون جاذبه مشکوکم»، وسعت دايرة واژگانيِ اين شاعر است که براي نخستين مجموعه، اتفاق بسيار خوبي است. متأسفانه در کارهاي آغازين شاعران جوان‌تر، بيشتر فقر دايرة واژگان بيداد مي‌کند. امّا ارغوان جهانگيري در نخستين مجموعه‌اش نشان داده که بخوبي از قدرت کلمات و از وسعت دنياي آن‌ها آگاه است، و در سال‌هاي آينده، بايد در انتظار تجربه‌هاي بهتري از او باشيم.
علاوه بر عاشقانه‌ها که بخش عمدة مضمونيِ شعرهاي ارغوان جهانگيري را در مجموعة «به قانون جاذبه مشکوکم» تشکيل داده‌اند، يکي از مضامين قابل ‌توجه در اين مجموعه، دلگيري از دوري از طبيعت است.
شاعر در شعرهاي بسياري، از فضاي شهري ابراز انزجار کرده و آرزوي بازگشت به دامان طبيعت را به شکل‌هاي مختلفي به اجرا درآورده و اين مضموني است که در شعر شاعران جوان‌تر کمتر مي‌بينيم و اغلب در شعر شاعران ميانسالي که سال‌ها از طبيعت دور بوده‌اند، شاهد اين‌گونه شعرها هستيم. و به هرحال اين ‌هم تجربه‌اي است در ميان تجربيات سال‌هاي آغازين شاعريِ ارغوان جهانگيري.

قدس/شمس لنگرودي:

کمبود مطالعه و نبود پشتکار ضعف شاعران جوان است

گروه هنر- جليل فخرايي: شمس لنگرودي، شاعر معاصر در گفت‌وگويي با خبرنگار ما در مشهد در پاسخ به اين پرسش که چرا بيشتر آثار شعري معاصر در حافظه ادبي مرز و بوم ما ماندگار نشده‌اند، گفت: ...
 
http://www.salamcinama.ir/public/images/usrUploader/ehtemal1.jpg

يکي از علت‌هاي اصلي اين مهم نبود پشتکار و ممارست و تداوم راه و نيز ضعف مطالعاتي در ميان نسل جوان شعر ماست. وي در عين حال بر اين نکته تأکيد کرد که ما در ده پانزده سال گذشته شاهد انتشار اشعاري بوده‌ايم که شبيه هيچ شعري نيست.
وي با بيان اينکه اين گونه شعرها زبان مستقل شعري خود را دارند و نمي‌توان آن را به يقين رد يا اثبات کرد، گفت: بايد صبر کرد و شاهد رشد و پخته شدن اين جريان بود تا بعد بتوان
درباره اش به قضاوت پرداخت.
وي يکي از دلايل ضعف معلومات و پشتوانه محتوايي در نسل جوان معاصر را نبود قله‌ ادبي در شعر نسل معاصر عنوان کرد که بتوان به عنوان مرجع و مأخذ به آن استناد کرد. شمس لنگرودي که اين روزها به عنوان هنرپيشه نقش اول در فيلم «احتمال باران اسيدي» نقش آفريني کرده است، اين فيلم را از نگاه کارگردان فيلمي موفق برشمرد و اکران اين فيلم را فراتر از حوزه داخل دانست، چنان‌که در هندوستان و سريلانکا نيز جايزه گرفته است. فيلم در سينماهاي تهران نيز با استقبال زيادي همراه بوده است. وي اين فيلم را خوب ارزيابي کرد، زيرا محتواي اين فيلم همنوا با حالات اکثر مخاطبان و شرح تنهايي آدم‌هاست.

کاروکارگر/همزمان با چهارمین سالگرد شهادت شهید حسن طهرانی مقدم؛
کتاب خاطرات پدر موشکی ایران رونمایی شد
جلد ۲۵ مجموعه یادگاران کتاب شهید حسن طهرانی‌مقدم روز گذشته با حضور رئیس سازمان فرهنگی هنری، شهردار منطقه۲۰، هم‌رزمان شهید و خانواده شهدا در کتابخانه ۱۳ آبان رونمایی شد.
به گزارش کاروکارگر به نقل از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در چهارمین سالگرد شهادت پدر موشکی ایران و همزمان با هفته کتاب آیین رونمایی از «کتاب حسن طهرانی‌مقدم جلد ۲۵ مجموعه یادگاران» با حضور رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شهردار منطقه ۲۰، سردار مهدی زارع، خانواده این شهید و نویسنده کتاب در کتابخانه ۱۳آبان شهرری منطقه ۲۰ برگزار شد.
محمود صلاحی در این آیین با عرض تسلیت به مناسبت ایام ماه صفر تصریح کرد: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اقدام‌های ویژه‌ای را همچون یکپارچه‌سازی و سامان‌دهی کتابخانه‌های شهر تهران انجام داده و فهرست‌نویسی از کتاب‌ها، جمع‌آوری کتاب‌های کهنه و جایگزین کردن آن را در دستور کار دارد و در هفته کتاب پرداختن به کتاب‌های خاطرات و معرفی شهدا به عنوان فصل جدیدی از فعالیت‌های سازمان آغاز می‌شود.
وی با تاکید بر اینکه در موضوع کتاب‌شهدا نباید فقط به خاطره‌ها بسنده شود، افزود: زندگی شهدا می‌تواند راه درست را برای نسل جوان معرفی کند؛ در واقع در هشت سال دفاع مقدس مدینه فاضله‌ای شکل گرفته بود، چیزی که همه به دنبال آن هستند و اندیشمندان از افلاطون تا ابن‌خلدون درباره مدینه فاضله نوشته‌اند.رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تصریح کرد: دفاع مقدس نورانی‌ترین بخش از تاریخ جمهوری اسلامی ایران است و نگین دفاع مقدس شهدا هستند و وظیفه ما غبار روبی از این ستاره‌هاست. در دفاع مقدس فرماندهان پیشروان و سرمشق هستند و همیشه در جبهه باطل پست‌ترین و پلیدترین انسان‌ها فرمانده‌اند اما در جبهه حق کریمان هستند. مانند اینکه در دوره‌ای از تاریخ معاویه و عمروعاص در یک سو قرار دارند و در سوی دیگر حضرت علی(ع) و مالک اشتر.

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/18/3/1908519.jpg

صلاحی با اشاره به اینکه واقعه عاشورا جنگ لئیمان و کریمان بوده است، گفت: این مسئله در طول تاریخ ادامه خواهد داشت و در زمان‌هایی لئیمان فضا را غبارآلود می‌کنند و چهره کریمان برای گروهی نامشخص می‌شود و حتی خودی‌ها ممکن‌ است که راه را اشتباه بروند مانند حوادث سال ۸۸ که عده‌ای گیج شدند.وی افزود: دقت و درنگ در خاطره‌ها و زندگی شهیدان می‌تواند مسیر را روشن کند؛ کتاب‌هایی که فراتر از انتقال حس باشند. شهید طهرانی‌مقدم ۵۲ سال در بین ما زندگی کرد و معرفی این زندگی فصلی از کار ماست. به خصوص برای نسل جوان وظیفه داریم مسیر را روشن کنیم و زوایای مختلف زندگی شهیدان را دریابیم.همچنین در این نشست سردار زارع هم‌رزم شهید حسن طهرانی‌مقدم در سال‌های جنگ از رشادت‌های بی‌بدیل این شهید تعریف کرد. وی با اشاره به پیچیدگی‌های فن‌آوری موشکی گفت: شهید طهرانی مقدم سامانه موشکی که بیش از چند سال زمان برای یادگیری و راه‌اندازی آن نیاز بود را ظرف سه ماه آموزش دید و با ابتکار و خلاقیت خود سامانه موشکی جبهه ایران علیه رژیم بعثی را ساماندهی کرد.
سردار زارع با تاکید بر اخلاق‌مدار بودن شهید طهرانی مقدم تصریح کرد: طهرانی‌مقدم ارادت و احترام ویژه‌ای برای رزمندگان، جانبازان و شهیدان قائل بود و طهرانی مقدم که مقتدرانه با سپاه دشمن روبه‌رو می‌شد اگر رزمنده‌ای را می‌دید که در بستر بیماری است به پای او می‌افتاد.
در ادامه این نشست فرزانه مردی نویسنده کتاب با بیان اینکه پس از به شهادت رسیدن حسن طهرانی‌مقدم با او آشنا شده گفت: در نوشتن این کتاب همسر شهید همکاری و نقش به‌سزایی داشتند که از ایشان تشکر می‌کنم.وی افزود: اگر همه صحبت‌ها و خاطره‌های زندگی شهید حسن طهرانی مقدم را بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم به فرمایش رهبری می‌رسیم که در توصیف شهید طهرانی‌مقدم می‌فرمایند: «سردار عالی قدر، دانشمند برجسته و پارسایی بی‌ادعا.»فرزانه مردی با اشاره به اینکه هدف این کتاب آشنایی نسل جوان و الگو گرفتن از شهید است، گفت: کتاب حسن طهرانی مقدم از تولد تا شهادت این شهید را در خاطره‌هایی کوتاه روایت می‌کند.شعرخوانی سیامک رجاور، پخش فیلمی از گفته‌های مادر شهید از دیگر بخش‌های این آیین بود.در پایان این برنامه از این کتاب رونمایی شد و با حضور رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شهردار منطقه ۲۰ منصور کتان‌باف، محمدجواد حیدری‌پور مدیر فرهنگی هنری منطقه ۲۰ و سردار مهدی زارع از همسر شهید طهرانی‌مقدم و نویسنده کتاب حسن طهرانی مقدم تقدیر شد.کتاب حسن طهرانی‌مقدم ۲۵امین جلد از مجموعه یادگاران است که به معرفی شهیدان می‌پردازد. این کتاب شامل یکصد خاطره کوتاه درباره شهید حسن طهرانی‌ مقدم به روایت خاطر‌ه‌هایی از زبان برادر، همسر، فرزندان و دوستان شهید، به قلم فرزانه مردی است.

مردم سالاری/اظهار تاسف سفير ايران در باکو از جريان‌سازي‌هاي جدايي‌طلب‌ها
 اشتباه برنامه فيتيله عمدي نبوده است 
سفير کشورمان در باکو به توضيحاتي درباره «برنامه فيتيله» پرداخت و گفت: تاسف‌آور است که برخي گروه‌هاي مرتبط با نيروهاي ثالث از اين واقعه (برنامه فيتيله) استفاده و براي تخريب مناسبات دو کشور (ايران و جمهوري آذربايجان) تلاش کردند و شعارهاي تجزيه‌طلبانه سر دادند. به گزارش ايسنا، محسن پاک‌آيين در گفت‌و‌گو با شبکه اسپيس در مورد برنامه کودکي که يکي از قسمت‌هاي آن اخيرا با حاشيه و اعتراضات فراواني روبرو بوده است به شبکه تلويزيون اسپيس آذربايجان، گفت: در برنامه فيتيله، اشتباه روي داده اما، عمدي نبوده است. اين برنامه به مدت 10 سال است که پخش مي‌شود و براي کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شده است. وي ادامه داد: اين برنامه به هيچ وجه قصد بي‌احترامي به اقوام ساکن ايران از جمله آذربايجاني‌ها را نداشته است. حتي تهيه‌کننده و پخش‌کننده اين برنامه نيز آذري هستند و پس از برنامه، به زبان آذري سخن گفته و از آذري‌ها عذرخواهي کرده‌اند. سفير کشورمان در آذربايجان با اشاره به اينکه رئيس سازمان صدا و سيماي ايران نيز به خاطر اين واقعه عذرخواهي کرده است،افزود: ساير مسئولان تلويزيون نيز عذرخواهي و اعلام کرده‌اند که اين مساله عمدي نبوده و اشتباه صورت گرفته است.

http://www.honarnews.com/images/docs/000085/n00085122-b.jpg

وي تاکيد کرد: اين حادثه در ساير کشورها نيز ممکن است روي دهد. تاسف آور اين است که گروه‌هاي مرتبط با نيروهاي ثالث از اين واقعه (برنامه فيتيله) استفاده و براي تخريب مناسبات دو کشور (ايران و جمهوري آذربايجان) تلاش کردند و شعارهاي تجزيه طلبانه سردادند. سفير ايران در باکو افزود‌: حتي روز سه شنبه نيز يک گروه کوچک 30 نفري براي برگزاري حرکت اعتراضي در مقابل سفارت (ايران در باکو) تلاش کردند و شعارهاي جدايي طلبانه سر دادند. جمعيت آذري‌هاي ايران بيش از 30 ميليون نفر است. آنها نيز از اين برنامه ابراز نارضايتي کرده‌اند، اما آنها هيچ وقت اجازه نمي دهند که برخي گروه‌ها با استفاده از اين مساله، جاه‌طلبي کنند و ادعاهاي جدايي طلبانه عليه ايران مطرح کنند. سفير ايران در باکو افزود‌: من از ملت منطقي، روشنفکر و فهيم آذربايجان تشکر مي کنم که فريب اين سروصداي گروه‌هاي کوچک را نخوردند و به ادعاهاي آنها اعتنا نکردند.

وطن امروز/تحلیلی از وضعیت مطالعه و کتابخوانی در کشور به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی
اقیانوس‌های بندانگشتی
مالک شیخی‌زازرانی*: توجه به فرهنگ در عصر مدرنیته و پسامدرنیته، تحلیل‌های مارکسیستی برای روبنا بودن «فرهنگ» در برابر «اقتصاد» را نقض و آن را به‌عنوان زیر بنایی حتی برای اقتصاد مطرح کرد که پرداختن به تاثیر فرهنگ در تمام عرصه‌های زندگی بشری را مهم و قابل توجه جلوه داد. تحقیقات امروز در دنیا مؤید این نکته است که لازمه توسعه اقتصادی و سیاسی، توسعه فرهنگی است چراکه توسعه در دیگر عرصه‌ها بدون درنظر گرفتن توسعه فرهنگی نه دارای تداوم لازم است و نه موجب شکوفایی انسان می‌شود. همچنین که اگر توسعه فرهنگی در سایر ابعاد آن در جوامع، با توجه به تحول و گسترش شاخص‌های مختلف آن ارزیابی و اندازه‌گیری شود می‌تواند مدیران فرهنگی را در برنامه‌ریزی هر چه بهتر یاری کند. سازمان یونسکو به‌عنوان یکی از متولیان اصلی فرهنگ در جهان، در سال 1379 با توجه به 3 بعد «خردورزی، تبادل اطلاعات و فردیت»، 18 شاخصه را برای توسعه فرهنگی عنوان کرد. از مجموع شاخص‌های اعلام شده 4 شاخصه به‌طور مستقیم با موضوع  «کتاب و کتابخوانی» در ارتباط است که این 4 شاخصه عبارتند از: واردات کتاب، صادرات کتاب، تولید کتاب و تعداد کتابخانه‌ها. این موضوع نشان می‌دهد چنانچه به موضوع مطالعه و کتاب به نحو مطلوب پرداخته شود بزرگ‌ترین گام در توسعه فرهنگی را برداشته‌ایم و به تبع آن زمینه برای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را فراهم کرده‌ایم. اما به نظر نویسنده، نکته‌ای که مهم‌تر از تولید کتاب است، مطالعه و سرانه مطالعه کتاب است؛ چه آنکه تولید کتاب وقتی فرهنگ مطالعه وجود ندارد تنها صنعتی کردن فرهنگ است و موجب شکوفایی یک ملت نمی‌شود چنانکه در گذشته‌های دور در همین سرزمین، آمار تولید کتاب بالا نبوده  اما به سبب فرهنگ نهادینه شده مطالعه و پژوهش، پیشرفت‌های علمی چشمگیری ثبت شده است. در کشور ما ایران سرانه مطالعه کتاب نیز مانند سایر آمارهای منتشره‌ دارای نکات ضد و نقیض فراوانی است. برخی در ارائه آمار سرانه مطالعه، حتی مطالعه زیرنویس‌های تبلیغاتی، نیازمند‌های روزنامه‌ها و بیلبوردهای شهری را نیز لحاظ کرده‌اند و از آن طرف طیف، برخی خواندن و مطالعه کتاب‌های درسی را هم جزو محاسبات سرانه مطالعه کتاب محسوب نمی‌کنند. یکی از منابع موثقی که می‌توان درباره شیوه گذران وقت مردم از آن استفاده کرد و میزان زمان اختصاص داده شده برای مطالعه را استخراج کرد، «مرکز بین‌المللی مطالعات گذران وقت(timeuse)» است. براساس تحقیقی که این مرکز در سال ۲۰۱۰ در ۲۲ کشور انجام داده است بیشترین زمان اختصاص داده شده برای مطالعه در بین مردمان جهان مربوط به کشور فنلاند و ۴۴ دقیقه در روز است اما در کشور ما برخی مسؤولان دولتی سرانه مطالعه کتاب را 75 دقیقه و حتی بالاتر نیز اعلام کرده‌اند که در واقع این آمار و ارقام اعلام شده، بیشتر جنبه ژورنالیستی و تبلیغاتی در تایید عملکرد داشته و از پایه علمی محکمی برخوردار نیست. از دیگر سو، جامعه‌شناسان و محققانی که وابستگی به آمارهای دولتی ندارند این عدد را در حد3 تا 5 دقیقه اعلام کرده‌اند.

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1394/5/12/601060_142.jpg

کاستی‌ها در بخش مطالعه و کتاب به‌گونه‌ای است که مقام معظم رهبری در سال 90 در دیدار با مسؤولان کتابخانه‌های عمومی و جمعی از کتابدارها، با اشاره به سابقه کهن و تاریخی ملت مسلمان ایران در تولید کتاب و کتابخوانی، شرایط تولید و نشر کتاب و آمارهای مطالعه کتاب در کشور را راضی‌کننده ندانستند و همه مسؤولان دستگاه‌های فرهنگی و مرتبط با موضوع کتاب و کتابخوانی را به بازنگری جدی و حرکتی جدید و فراگیر برای ترویج کتابخوانی و مطالعه کتاب‌های مفید و سالم بویژه در میان نوجوانان و جوانان فراخواندند. فروردین‌ماه امسال بود که دبیر کل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور اعلام کرد: «در حال حاضر در کشور ما برای مطالعه شرایط مطلوبی وجود ندارد... بارها عرض کرده‌ام که توجیهات ارائه شده برای کتاب نخوانی در جامعه مبنی بر اینکه مردم پول و وقت ندارند که کتاب خرید کنند و بخوانند، توجیه اشتباهی است». رضا امیرخانی، یکی از نویسندگان موفق سال‌های اخیر که کتاب‌هایش فارغ از حمایت‌های دولتی با استقبال خوبی روبه‌رو بوده است نیز با یک نگاه آسیب‌شناسانه می‌گوید: «مخاطب غیرکارشناس را می‌فرستیم در دریایی با 30 یا 50 یا 70 هزار عنوان کتاب و می‌گوییم تصادفی یکی را انتخاب کن! کتاب از جنس موجود زنده است. گوشت دارد، پوست دارد و مهم‌تر از همه نام دارد. از هر کسی که حرف کلی راجع به کتاب زد و گفت کتاب بخوانید سریع باید بپرسیم کدام کتاب؟! مساله این است». آمار مطالعه در کشور ما هرچه باشد مطمئناً عدد بالایی نیست که البته موضوع بحث ما رقم آن نیز نخواهد بود. اما اینکه چرا مطالعه کتاب در کشور ما پایین است شاید دلایل متعددی دارد که به چندی از آن می‌پردازیم:
اولین دلیلی که ممکن است به ذهن هر پاسخ‌دهنده‌ای متبادر شود بحث قیمت و گرانی کتاب است. این موضوع اگرچه تا بخشی پذیرفتنی است اما دلیل محکمی برای فرار از آمار پایین مطالعه نیست، چراکه فروردین امسال یکی از نهاد‌های مسؤول اعلام کرد پیامک‌های تبریک عید در امسال، رقمی حدود 300 میلیارد تومان بوده است یا رتبه خیره‌کننده ایران در مصرف لوازم آرایشی که رقم مصرف این لوازم، رقمی سرسام‌آور اعلام شده است. از طرفی تعداد کتابخانه‌هایی که عضویت در آنها هزینه چندانی ندارد نیز می‌تواند پتکی محکم باشد بر شکست این نوع توجیهات برای عدم مطالعه. به هر حال اینکه گرانی و کمبود کتابخانه، در این حوزه بهانه‌ای بیش نیست، چون مردم برای پیگیری سوالات‌شان و گذراندن اوقات فراغت‌شان با وجود کتاب‌های فراوان و آثار خوب، اصلا احساس نیاز به کتاب نمی‌کنند. یکی دیگر از دلایل بااهمیت کاهش سرانه مطالعه کتاب در کشور ما، اقناع ما ایرانیان از فرهنگ شفاهی جاری در جامعه است که با ظهور رسانه‌هایی مثل رادیو و تلویزیون این معضل تشدید شده است. بنابراین آحاد جامعه ما معمولا برای تامین نیازهای اطلاعاتی خود به هر رسانه‌ای متوسل می‌شوند، غیر از کتاب. طی چند دهه گذشته، برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های جدی برای رفع این معضل در عرصه ملی به اجرا در نیامده است. هنوز متناسب با شأن و نام ایرانی، کار خاصی صورت نگرفته و فرهنگ مراجعه به کتاب آموزش داده نشده است. بنابراین اگر تمام خیابان‌های شهرمان را پر از قفسه‌های کتاب کنیم باز هم سطح کتابخوانی جامعه ما تغییری نخواهد کرد. در ادامه این نوع استدلال‌ها تا قبل از ورود شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی دلایل دیگری نیز وجود داشت که البته توجیه منطقی و عقلانی نیز دارد اما از قوت زیادی برخوردار نیست. برای مثال در حوزه کتاب‌های مذهبی، به عدم وجود جلوه‌های جذاب در محتوا و حتی در حداقل‌ترین سطح یعنی طراحی جلد می‌توان اشاره کرد. شاید کمتر کتاب مذهبی بتوان یافت که از یک طراحی جلد جذاب به عنوان اولین فاکتور جذابیت برخوردار باشد که البته این موضوع بررسی عمیق‌تری لازم دارد اما استدلالی که تقریباً محکم‌تر از بقیه استدلال‌هاست و پذیرش آن عقلانی به نظر می‌ر‌سد گسترش شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است. فضایی که رسانه‌های متنوع و متعددی بر آن حاکم هستند و اغلب آنها به وفور جایگزین مکتوبات چاپی شده‌اند. مهم‌ترین آنها منابع الکترونیکی، شبکه‌های اجتماعی و شبکه وب است. تمام مشترکان شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی متفق‌القول موضوع وقت‌گیر بودن فعالیت‌های دنیای مجازی را تایید می‌کنند. چه آنهایی که استفاده مثبت از این فضا می‌کنند و چه کسانی که حتی هرزنامه‌ها را نیز چک می‌کنند. از دیگر سو اغلب مشترکان شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی معترفند که اصلا وقت به خواندن هم نمی‌گذرد بلکه فقط گروه‌ها را با یک «نگاه سرانگشتی» می‌گذرانند (نگاه سرانگشتی، ساخته ذهن نگارنده و به معنای رد کردن مطالب با انگشت سبابه در گوشی‌های هوشمند است). این یعنی اینکه، از طرفی زمان فرد بدون بهره‌وری مصرف می‌شود و در لایه تأسف‌بار‌تر آنکه، مخاطب فقط با یکسری اطلاعات کم‌عمق، بدون سند و سطحی خیال می‌کند اطلاعاتی دریافت کرده و خود را صاحب نظر تلقی کرده و از مطالعه و کتاب خواندن منصرف می‌شود. مواردی که بشدت در جامعه امروز قابل مشاهده است. آدم‌هایی با سطح تحلیل پایین، اطلاعات بدون سند اما مدعی تحلیل در تمام زمینه‌ها. این نقل‌قول شاید برای همه ما آشناست که اطرافیان با پز روشنفکرانه آن را بیان می‌کنند که: «دیشب یه مطلبی رو می‌خوندم...» و یا «امروز یه مقاله‌ای برام اومده بود...» و یا «من یه تحلیلی می‌خوندم از...» و حال اگر از تمام این افراد بپرسیم که این مطالعه و تحلیل شما از کدام کتاب، مقاله یا پایگاه اطلاعاتی بوده جوابی ندارند چون حقیقت آن است که همه این حرف‌ها شاید شایعه‌ای بیش نباشد در فضای مجازی که ما به‌عنوان مطالعه به سندیت آن اکتفا کرده‌ایم و شاید همین دلیل کافی باشد برای اثبات اینکه ما شده‌ایم  اقیانوس‌هایی به عمق یک بند انگشت! سطحی اما گسترده!
* دانشجوی دکترای مدیریت فرهنگی

وطن امروز/بررسی پشت‌پرده سرقت‌های اخیر در میراث فرهنگی
میراث به باد رفته!
وقتی مجسمه‌های شهر تهران سرقت می‌شد، عکس‌العمل‌ میراث فرهنگی تنها یک ابراز نگرانی ساده برای آن بود! و بارها شاهد اخباری از دزدی مجسمه‌ها از سطح شهر بوده‌ایم و تنها نگاهی افسوس‌وار به آن دوخته‌ایم. از طرفی مساله خروج آثار هنری از موزه هنرهای معاصر شکل جدیدی از هدر دادن سرمایه ملی را نمایان کرد! چراکه سرقت فوق از جنس تاریخ بود و با آثار ارزشمندی از هنرهای تجسمی ارتباط داشت و نکته حیرت‌انگیز این بود که با وجود پیشرفته‌ترین وسایل حفاظتی و مراقبت‌های اداری باز هم این حادثه رخ داد و تنها یک آه را به دنبال داشت! اما این روزها خبر سرقت آثار تاریخی بار دیگر در رسانه‌ها مطرح و موجب حیرت اهالی فرهنگ و هنر شده است. از سرقت تزئینات ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی و سردر باغ ملی تا حالا که صحبت از سرقت تزئینات دروازه‌ غربی مسجد مدرسه سپهسالاراست (!) ابهامات و سوء‌مدیریتی شدید در میراث فرهنگی به چشم می‌خورد.

http://www.bultannews.com/files/fa/news/1390/4/21/55232_669.jpg

به گزارش ایسنا، مهدی معمارزاده، کارشناس ارشد میراث فرهنگی استان تهران سرقت‌های رخ داده‌ اخیر را مانند زنجیره‌ای متصل به سرقت مجسمه‌های شهری می‌داند و معتقد است: سارقان از آن مجسمه‌ها به تزئینات آثار تاریخی و حتی آثار تاریخی مهم رسیده‌اند. او ادامه می‌دهد: جالب است در مناطقی این سرقت‌ها رخ می‌دهد که از نظر امنیتی باید وسایل پیشرفته‌ حفاظتی، دوربین و نگهبان داشته باشند. تزئینات برنجی که از نظر ارزش‌های تاریخی بسیار اهمیت دارند ناگهان حذف می‌شوند و حتی اگر سارقان‌شان را بگیرند، نمی‌توانند آثار سرقت‌شده توسط آنها را به دست آورند. وی این دزدی‌ها را یک سلسله سرقت می‌داند که ساماندهی و برنامه‌ریزی شده‌ است و ادامه می‌دهد: حتما افراد کاربلد این کار را انجام می‌دهند. این افراد در راستای سرقت مجسمه‌های برنزی سطح شهر این‌بار سراغ تزئینات ارزشمند و از جنس برنج بناهای تاریخی رفته‌اند. این مدرس دانشگاه معتقد است: اگر در زمان سرقت مجسمه‌ها برخورد جدی با اینگونه اقدامات می‌شد شاید امروز شاهد نبودیم در مدرسه‌ای را که حدود 160 سال سرجایش بود و حتی در بسیاری از اوقات هیچ وسیله‌ای برای حفاظت از آن وجود نداشت، با وجود پیشرفته‌ترین دستگاه‌های حفاظتی به سرقت ببرند. معمارزاده تاکید می‌کند: جای تاسف و تعجب زیاد دارد، حتی اگر اعلام شده که سارق تزئینات دروازه مدرسه سپهسالار را گرفته‌اند، پس می‌توانند نشان دیگر دزدها را با اقرار از این سارق بگیرند. در واقع سارقان به درستی می‌دانند در کدام بنا چه ساعتی امکان سرقت وجود دارد. باید آنها را شناسایی کرد. حتی کسانی سراغ این کار می‌روند که با چگونگی جداسازی این آثار آشنا هستند. این کارشناس ارشد میراث فرهنگی دلالانی که این نوع سرقت‌ها را انجام می‌دهند، کسانی می‌داند که ارزش این نوع آثار را می‌دانند. وی در ادامه می‌گوید: کاملا مشخص است باندهای تشکیلاتی به این سرقت‌ها اقدام می‌کنند. او ادامه می‌دهد: باید از آثار و نمادهای تاریخی و فرهنگی سطح شهر حفاظت کرد.
در واقع نخست باید بفهمیم چگونه این آثار و نمادها را معرفی کنیم و بدانیم آنها از نظر فرهنگی و تاریخی چه ارزشی دارند؟ ما باید برای این آثارمان مانند
برج آزادی یا تئاتر شهر ارزش‌گذاری کنیم و به همان نسبت کار حفاظت از آنها را انجام دهیم.
وی تاکید می‌کند: تا زمانی که این آثار برای‌مان بی‌اهمیت باشد، سارقان و دلالان نیز از این رفتارها سوء‌استفاده می‌کنند.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۸
0
0
بسیار عالی ممنون از اطلاع رسانیتون
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین