به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/آغاز ماراتن فيلمها برای جشنواره فجر
در
شرايطي كه حدود سه ماه تا آغاز سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر باقي مانده است،
خيلي از فيلمها مراحل توليد و پيشتوليد خود را آغاز كردهاند تا براي اين رقابت
سينمايي آماده شوند. به گزارش هنرآنلاين، خوشبختانه امسال هم حضور كارگردانان
سرشناس و به نام زياد است و مانند سالهاي گذشته فيلمها از تنوع مضامين و تعدد
ژانرهاي مختلف برخوردار هستند تا سليقه مخاطبان را هم دريابند و همين موضوع ميتواند
نياز مخاطبان را در زمان اكران عمومي يك فيلم برآورده سازد. در اين گزارش نگاهي
گذرا به چند فيلم كه در مرحله توليد قرار دارند، مياندازيم، تا ببينيم از ميان
اين فيلمها كدامیک راه به جشنواره فيلم فجر خواهند برد.
جوان با «نگار»
نخستين فيلمي كه توجه دوستداران سينما را به خود جلب كرد، طرح و نوشته فيلم «نگار» بود كه طي هفتههاي اخير، خبرهاي زيادي درباره كارگردان آن رامبد جوان شنيدهايم. جوان را بيشتر از كارهاي قبلي، در اين چند ماه با مجموعه «خندوانه» به خاطر داريم؛ مجموعهاي كه خيلي زود مورد توجه مردم قرار گرفت و به يكي از پربينندهترين برنامههاي تلويزيون تبديل شد، اما در روزهاي پاياني برنامه «خندوانه» بود كه صحبتهاي زيادي از گوشه و كنار درباره ساخت فيلم ديگري از اين كارگردان در سينما به گوشمان رسيد. از همان ابتدا هم قرار بود نام فيلمنامه «نگار» باشد. حالا كه سري دوم برنامه «خندوانه» هم به پايان رسيده، پروانه ساخت فيلم «نگار» به كارگرداني جوان هم صادر شده است. اين فيلم را احسان گودرزي نوشته كه طبق برنامهريزيهاي انجامشده و به محض انتخاب بازيگران، فيلمبرداري آن هم آغاز خواهد شد. جوان نخستين تجربه كارگرداني در سينما را با فيلم «اسپاگتي در هشت دقيقه» آغاز كرد و بعد از آن نيز فيلمهاي، «پسر آدم، دختر حوا» و نيز فيلم «ورود آقايان ممنوع» را ساخت.
حاتميكيا با «باديگارد»
ابراهيم حاتمي كيا با فيلم «باديگارد» اين دوره از جشنواره فيلم فجر را تجربه خواهد كرد. البته طبق شنيدهها متوجه شديم كه فيلم به لحاظ توليد كار سختي در پيش داشته و وسواسهاي كارگردان در مرحله پس از توليد اين پروژه را طولانيتر از گذشته كرده است. حاتمي كيا با آخرين فيلم خود «چ» در جشنواره فيلم فجر دورههاي پيشين شركت كرد كه اين فيلم مورد توجه قرار گرفت. «باديگارد» داستان محافظ شخصي يكي از شخصيتهاي كشور را دارد كه بعد از توجه به عملكرد، آن شخص دچار تشكيك ميشود و محافظت از يكي از دانشمندان هستهاي را بر عهده ميگيرد. در اين فيلم پرويز پرستويي، مريلا زارعي، پريوش نظريه، بابك حميديان، شيلا خداداد و... به ايفاي نقش ميپردازند.
كيايي با «صافكننده»
اما مصطفي كيايي كه حالا بيشتر او را با فيلمهاي قبلياش شناختهايم، هم براي ساخت فيلم «صافكننده» پروانه ساخت دريافت كرده است. اين فيلم را همانند آثار قبلي كارگردان، كيايي نوشته است كه مهيار شاهرخي او را همراهي كرده است. كيايي سال گذشته فيلم «عصر يخبندان» را ساخت كه يك فيلمي اجتماعي بود. نخستين فيلم كيايي «بعد ازظهر سگي» بود كه آنچنان كه بايد در عرصه سينما ديده نشد اما فيلم» ضدگلوله» كه فيلمي در عرصه سينماي جنگ و دفاع مقدس بود در جشنواره نامزد سيمرغ بلورين شد. فيلم «خط ويژه» به كارگرداني او، به بهترين فيلم از نگاه تماشاگران جشنواره فيلم فجر تبديل شد و بعد از آن هم فيلم «عصر يخبندان» ساخته شد كه بازيگران چهرهاي در اين فيلم حضور داشتند. طبق گفتههاي خود كيايي، اگر شرايط مهيا باشد، فيلم «صافكننده» براي نمايش در جشنواره فيلم فجر آماده خواهد شد. كيايي كارگردان خوشذوقي است كه با ژانر فيلمهاي اجتماعي و به روز در سينما آشناست. پس آنچه ميسازد اغلب مورد توجه مردم قرار ميگيرد.
مهرجويي با «سنتوري مرد پائيزي»
داريوش مهرجويي قصد دارد امسال با فيلم «سنتوري مرد پائيزي» جشنواره فيلم فجر را تجربه كند. اين فيلم اوايل سال پيشتوليدش آغاز شد، اما مهرجويي ترجيح داد در تئاتر فعاليت كند و «غرب واقعي» را روانه صحنه تئاتر كرد. اكنون بايد ديد در اين زمان كوتاه تا جشنواره فيلم فجر ميتواند فيلم خود را به مرحله توليد برساند يا خير؟ البته آخرين فيلم مهرجويي در جشنواره فيلم فجر، فيلم «اشباح» بود كه نسبت به فيلم قبلي او «نارنجيپوش» بيشتر از آن استقبال شد.
طالبي با «يتيمخانه ايران»
ابوالقاسم طالبي در جديدترين ساخته خود به سراغ بحران ايران در صد سال گذشته رفته است. او فيلمش را با عنوان «يتيمخانه ايران» جلوي دوربين برد و هماينك مراحل تدوين را سپري ميكند. اين فيلم روايت قحطي در صد سال گذشته در ايران است و به عوامل اين جريان در ايران با يك درام اجتماعي ميپردازد. در اين فيلم عليرام نورايي، آهو خردمند؛ جعفر دهقان، قطبالدين صادقي، فرخ نعمتي و... به ايفاي نقش پرداختهاند.
فرهادي با «فروشنده»
اصغر فرهادي امسال با فيلم «فروشنده» با موضوع اجتماعي قرار است در جشنواره فيلم فجر حاضر شود. تاكنون ترانه عليدوستي و شهاب حسيني و گروهي از بازيگران غيرحرفهاي در ليست بازيگران فيلم اعلام شدند. او تعدادي از بازيگران فيلمهايش را از طريق فراخوان و ارائه ويدئو دعوت كرد و از فضاي مجازي براي همكاري علاقهمندان به بازيگري در فيلمش بهره برد. «فروشنده» بعد از فيلم «گذشته» فرهادي ساخته خواهد شد كه اگر مراحل توليد اين فيلم آغاز شود، به نظر ميرسد اين فيلم هم يكي از گزينههاي بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر خواهد بود.
ميركريمي با «دختر»
«دختر» ساخته رضا ميركريمي هم سوژه اجتماعي دارد. اين فيلم درباره دختري است كه براي شركت در يك ميهماني از آبادان به تهران ميآيد و با مشكلاتي مواجه ميشود. فيلمبرداري جديدترين ساخته ميركريمي آغاز شده و گروه هماينك مشغول فيلمبرداري صحنههاي فيلم هستند. اين فيلم در سكوت خبري در حالي فيلمبرداري است كه از بازيگران آن ميتوان به مريلا زارعي و فرهاد اصلاني اشاره كرد.
دهنمكي با «رسوايي 2»
مسعود دهنمكي در جشنواره امسال با فيلم «رسوايي2» حاضر خواهد شد. اين فيلم هماينك مراحل پس از توليد را سپري ميكند. اين فيلم با حضور اكبر عبدي، محمدرضا شريفينيا، سحر قريشي، امير نوري و... ساخته شد و يكي از اميدهاي اكران در سال 95 به شمار ميآيد.
تبريزي با «امكان مينا»
كمال تبريزي در سكوت خبري فيلم جديدش را با نام «امكان مينا» جلوي دوربين برد. اين فيلم پيش از اين نام با «كوري» آماده شده بود. داستان اين فيلم در دهه 50 ميگذرد. يك نيروي انقلابي مامور ميشود تا در ميان منافقين رخنه كند و وارد يك خانه تيمي شود او با تغيير ظاهر توسط يك زن وارد تشكيلات منافقين ميشود، غافل از اينكه همسرش يكي از اعضاي آن خانه است. اين فيلم ممكن است دوباره بتواند تبريزي را به روزهاي اوج خود بازگرداند. همكاري منوچهر محمدي تهيهكننده صاحبنام سينما نويد فيلمي درخور توجه را به مخاطب ميدهد.
پوراحمد با «كفشهايم كو»
كيومرث پوراحمد نيز قصد دارد با ساخت فيلم سينمايي «كفشهايم كو» به تهيهكنندگي مشترك سيدعلي قائممقامي و خودش، موضوع مهاجرت و تبعات آن (ملودرام خانوادگي) را به تصوير بكشد. برخلاف اخبار منتشر شده داستان فيلم ربطي به فيلم اين كارگردان «شب يلدا» ندارد و هماينك گروه در حال جذب سرمايه و رسيدن به مرحله توليد هستند. تاكنون حضور بزرگاني نظير رضا كيانيان، مجيد مظفري، فاطمه معتمدآريا، عليرضا زريندست، مجيد ميرفخرايي، مهرداد ميركياني در جديدترين فيلم پوراحمد كه اين روزها در مرحله پيشتوليد به سر ميبرد، قطعي شده است.
شهبازي با «نسيم»
پرويز شهبازي پس از ساخت فيلم موفق «دربند» اينبار به سراغ «نسيم» رفته است. اين فيلم موضوع اجتماعي دارد و در آن ساعد سهيلي به همراه چهرههاي جديد از جمله آزاده نامداري به ايفاي نقش ميپردازند. شهبازي به مرحله پس از توليد اهميت زيادي ميدهد و هماينك فيلم در مرحله پس از توليد قرار دارد.
هنرمند با «خرمگس»
محمدرضا هنرمند بعد از 14 سال دوري از سينما قصد دارد با ساخت يك فيلم كمدي به صحنه بازگردد. او فيلم جديدش را به تهيهكنندگي محمد پيرهادي ميسازد. به گفته پيرهادي «خرمگس» نام موقت فيلم است و فيلمنامه آن را احمد رفيعزاده نوشته است. اين در حالي است كه مدتي گفته ميشد هنرمند قصد دارد فيلمنامه «خواهران نازنين» را مقابل دوربين ببرد كه ساخت آن منتفي شده است.
عبدالوهاب با «به دنيا آمدن»
محسن عبدالوهاب هم با فيلم سينمايي «به دنيا آمدن» را با موضوع اجتماعي براي حضور در جشنواره آماده ميكند. اين فيلم قصه زن و شوهري را روايت ميكند كه در ميانسالي به سر ميبرند و با مشكلاتي روبهرو ميشوند. در اين فيلم هدايت هاشمي، الهام كردا و بهناز جعفري به ايفاي نقشهاي اصلي ميپردازند.
موسائيان با «قشنگ و فرنگ»
«قشنگ و فرنگ» اوايل خرداد امسال مقابل دوربين رفت و بعد از دو ماه فيلمبرداري در تهران و كيش، بخشهاي ايران آن را به پايان رسيد. رونمايي از جديدترين فيلم وحيد موسائيان در صورت تأييد هيات انتخاب جشنواره فيلم فجر امسال خواهد بود. رضا كيانيان، افشين هاشمي، رعنا آزاديور، منظر لشگري، اميد روحاني، حسين محب اهري، نورالدين جواديان، هانيه توسلي،
بيتا فرهي و احترام برومند بازيگراني هستند كه تاكنون در اين اثر ايفاي نقش كردهاند. در خلاصه داستان اين فيلم آمده است، خانهاي قشنگ دارد و فرنگ رويا دارد و واقعيت و عشقي كه خانه را سرپا نگه ميدارد.
موتمن با «آخرين بار كي سحر را ديدي؟»
«آخرين بار كي سحر را ديدي؟» دهمين فيلم بلند فرزاد موتمن پس از آخرين ساخته او «خداحافظي طولاني» محسوب ميشود كه فيلمنامه اين اثر جنايي پليسي توسط امير عربي به نگارش درآمده است. فيلمبرداري اين فيلم سينمايي هماكنون در اداره آگاهي استان تهران در حال انجام است و به گفته فرزاد موتمن فيلمبرداري تا 15 روز آينده در تهران به پايان خواهد رسيد تا اين فيلم براي نمايش در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر آماده شود. در «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» فريبرز عربنيا در نقش كارگاه ظاهر ميشود و علاوه بر او سيامك صفري ژاله صامتي آتيلا پسياني و محمدرضا غفاري، بهاران بني احمدي، عليرضا ثاني فر و... به ايفاي نقش ميپردازند. در خلاصه داستان فيلم آمده است: صبح است، مادري سراسيمه وارد كلانتري ميشود و به افسر نگهبان ميگويد، دختر جوانش سحر ديشب به خانه بازنگشته است.
باشهآهنگر با «سرو زير آب»
اگر مشكلات مربوط به بودجه «سرو زير آب» به پايان برسد، ميتوان اميدوار بود تا محمدعلي باشهآهنگر با يكي از متفاوتترين فيلمهاي دفاع مقدس در جشنواره سي و چهارم حضور داشته باشد. آخرين خبر در مورد اين فيلم همكاري بنياد سينماي فارابي در روند توليد است كه حامد حسيني تهيهكننده «سرو زير آب» از آن خبر داده است. «سرو زير آب» بر اساس مستنداتي است كه بيشتر اتفاق افتاده و قصه در زمان و مكان خاص روايت ميشود و يزد، لرستان، و خوزستان لوكيشنهاي قطعي فيلم هستند.
نعمتا... با «مينا»
اگر اتفاق خاصي نيفتد و همهچيز طبق برنامه پيش برود بايد امسال شاهد حضور حميد نعمتا... با يك فيلم اجتماعي متفاوت ديگر در جشنواره باشيم. او در شرايطي مشابه دو سال قبل «آرايش غليظ» را در آذرماه كليد زد و فيلمش توانست يكي از آثار مطرح جشنواره سي و دوم لقب بگيرد. «مينا» يك پروژه اجتماعي ديگر از نعمتا... است كه ظاهراً از يك ويژگي قابل توجه «آرايش غليظ» بهره خواهد برد. تنوع لوكيشنها در گستره جغرافيايي ايران، که بخشهاي مهمي از اين فيلم در استان سيستان و بلوچستان ساخته خواهد شد. فيلمنامه اين فيلم هم به صورت مشترك با هادي مقدمدوست، يار اين سالهاي فيلمسازي نعمتا... نوشته شده است. و پيشبيني ميشود كه اين فيلم تا چند ماه ديگر وارد روند توليد خواهد شد.
ثقفي با «هلن»
اكبر ثقفي پس از تهيهكنندگي چند فيلم براي پسرش قصد دارد فيلم «هلن» را براي جشنواره آماده کند. او كه اينبار اقبال خود را مورد آزمون قرار ميدهد از بابك حميديان، براي ايفاي نقش اصلي بهره برده است.
بهزادي با «وارونگي»
بهنام بهزادي كارگردان آثاري همچون «تنها دو بار زندگي ميكنيم» و «قاعده تصادف» در سكوت خبري كامل سومين اثر سينمايي خود را با نام «وارونگي» مقابل دوربين بهرام بدخشاني برد و بازيگراني همچون علي مصفا و سحر دولتشاهي به بازي در اين فيلم سينمايي پرداختند. در ارتباط با داستان «وارونگي» شنيده ميشود كه قصه فيلم مربوط به بيماري تنفسي مادري است كه بنا به توصيه پزشك بايد به علت آلودگي هوا، مابقي عمر خود را خارج از شهر تهران سپري كند، همين امر سبب مشكلاتي بين دو دختر وي ميشود.
هاشمي با «گذر موقت»
سومين فيلم بلند سينمايي افشين هاشمي ۲۳ مهرماه در لوكيشن بيمارستان عمل در تهران كليد خورد و گروه توليد اين فيلم هماكنون در خيابانهاي تهران مشغول گرفتن سكانسهايي از اين كار هستند. تاكنون اسماعيل محرابي، مسعود كرامتي، پانتهآ بهرام، شقايق دهقان و شبنم فرشادجو به عنوان بازيگران اين فيلم معرفي شدهاند و به زودي بازيگران ديگري كه از چهرههاي سينما و تئاتر هستند هم به «گذر موقت» اضافه ميشوند. «گذر موقت» داستان دو پيرمرد است كه در شبي تاريك، تصميمي مفرح ميگيرند. عمده سكانسهاي اين فيلم در شب فيلمبرداري ميشود. «گذر موقت» دومين همكاري مشترك مهدي رحماني با افشين هاشمي بعد از فيلم «برف» است.
آبيار با «نفس»
«نفس» تازهترين اثر سينمايي نرگس آبيار پس از گذر از شهرهاي يزد و هشتگرد كرج فيلمبرداري اين فيلم در شهر تهران به پايان رسيد. جمشيد هاشمپور يكي از بازيگران اين فيلم است كه حضور پررنگي در فيلم تازه آبيار دارد. فيلم سينمايي «نفس» روايتي است از زندگي چهار كودك با نامهاي بهار، نادر، كمال و مريم است. كودكاني كه به همراه پدرشان غفور (با بازي مهران احمدي) و مادربزرگ خود (با بازي پانتهآ پناهيها) در دهه 50 خورشيدي زندگي ميكنند. دنياي اين كودكان دنيايي است پر از روياهاي زيباي كودكانه كه قرار است رنگ حقيقت به خود بگيرد اما... مانند دو فيلم قبلي نرگس آبيار، آقايان محمدحسين قاسمي و ابوذر پورمحمدي، تهيهكنندگي كار را بر عهده دارند. گلاره عباسي، مهران احمدي، سيامك صفري، محمدرضا شيرخانلو، پانتهآ پناهيها، بهنوش بختياري، ساقي زينتي و جمشيد هاشمپور ايفاگر نقشهاي فيلم سينمايي «نفس» هستند.
درميشيان با «لانتوري»
فيلم سينمايي «لانتوري» به كارگرداني رضا درميشيان هم از جمله ديگر فيلمهايي است كه به نظر ميرسد، در جشنواره فيلم فجر حضور خواهد داشت. اكثر لوكيشنهاي فيلمبرداري اين اثر سينمايي خارجي است و محور اصلي اتفاقات فيلم در خيابانهاي تهران ميگذرد. «لانتوري» كه تم اجتماعي با رگههاي عاشقانه دارد در پاييز سال گذشته بخشهاي از آن به دليل وجود فصل سرما در فيلمنامه تصويربرداري شده بود. بازيگراني همچون باران كوثري، نويد محمدزاده، مريم پاليزبان بهناز جعفري، فاطمه تقوي، مهدي كوشكي، نادر فلاح، ستاره پسياني، بهرام افشاري، سياوش چراغي پور در دومين فيلم درميشيان نقشآفريني ميكنند. در ميان فيلمسازاني كه امسال فيلمهايشان را براي جشنواره آماده ميكنند علاوه بر فيلمسازان اول كارگردانان مطرحي چون يدا... صمدي، مجيد برزگر، عليرضا اميني، تينا پاكروان، بهروز شعيبي، محمدحسين فرحبخش، سعيد سهيلي، احسان عبديپور، هاتف عليمرداني، هومن سيدي، ابوالفضل صفاري، جلال دهقاني اشكذري، اميد بنكدار و كيوان علي محمدي، منوچهر هادي، بيژن ميرباقري، دانش اقبالشاوي، روحا... حجازي، هادي نائيجي، هادي مقدم دوست، نيز ديده ميشوند.
آرمان/«نفس گرم» از لذت بخشترين كارهاي تلويزيونيام است
محمد
مهدي عسگرپور:
محمد
مهدي عسگرپور ميگويد: سريال «نفس گرم» به سبب پشت صحنه خوبي كه داشت، يكي از لذت
بخشترين كارهاي تلويزيونياش است. اين كارگردان كه اين شبها سريالش را روي آنتن
شبكه اول ميبيند، اينگونه صحبتهايش را ادامه ميدهد كه «نفس گرم» از يك جهت تلختر
از سريال قبلياش «شيدايي» است و اين موضوع برايشان كمينگرانكننده است. كارگردان
سريال «نفس گرم» در گفتوگو با ايسنا ابتدا در پاسخ به اينكه همانطور كه در مصاحبههايش
اظهار كرده بود سريال سابقش «شيدايي» مثل شكلات تلخ است، آيا «نفس گرم» هم داراي
اين ويژگي خواهد بود؟ بيان كرد: «نفس گرم» از يك جهتهايي تلختر است؛ راستش را
بخواهيد اين مساله كميهم نگرانكننده بود؛ چراكه اين مجموعه در دورهاي در حال
پخش است كه مردم ما بيشتر به شادي احتياج دارند؛ البته تلويزيون براي شاد كردن
مردم برنامههاي مفرحي هم دارد ولي من تمام تلاشم را كردم كه تلخي اين كار
آزاردهنده نباشد؛ يعني به گونهاي نباشد كه اين تلخي به مقداري روي بيننده اثر
منفي بگذارد كه بخواهد با كل كار ارتباطش را قطع كند؛ بنابراين تمام سعيام را در
اين زمينه انجام دادم. عسگرپور ادامه داد: به هر حال بايد اين تلخي در قصه «نفس
گرم» وجود داشته باشد، تلخيهايي كه در طول روز ممكن است ما با خيلي از آنها مواجه
شويم و در زندگي روزمره خودمان و اطرافيانمان برايمان اتفاق بيفتد؛ بنابراين اصرارم
اين بود كه حتما اين تلخي در داستان وجود داشته باشد؛ منتهي در كنار اين تلخيها
سعي كردم روابط دوستداشتني هم در كار شكل بگيرد و قصههاي اصلي و فرعيمان به
گونهاي پيش برود كه دوست داشتن روابط آدمها تاثير خودش را بگذارد و در عين حال
قصه پيچ و خمهاي خودش را داشته باشد. مديرعامل سابق خانه سينما در پاسخ به اينكه
آيا در سريال «نفس گرم» اين فرصت را داشتيد تا آنطور كه دلتان ميخواهد كار را با
ويژگيهاي يك كار سينمايي پيش ببريد و اينكه «نفس گرم» چقدر با كارهاي قبليتان در
تلويزيون متفاوت است؟ خاطرنشان كرد: سريال «نفس گرم» و ساير سريالهايم به لحاظ
توليدي خيلي تفاوتي ندارند. در اين مجموعه تهيهكننده فهيميبالاي كار حضور داشت
كه لازم نبود ما سر هر موضوعي تفاهم جديد داشته باشيم، بلكه ما در اين مجموعه يك
تفاهم كلي داشتيم و خوشبختانه كار روي روال درستي پيش رفت؛ البته يك مشكل وجود
داشت و آن هم اين بود كه در ابتدا اين بحث مطرح بود كه سريال «نفس گرم» به پخش در
ماه رمضاني كه گذشت برسد و قرار شد ما پيش توليد فشردهاي داشته باشيم؛ بنابراين
مقدمات را بطور فشرده طي كرديم تا بتوانيم به سرعت كار تصويربرداريمان را آغاز كنيم
اما زماني كه وارد مسير تصويربرداري شديم، مشخص بود كه سريال به ماه رمضان نميرسد؛
بنابراين روند توليدمان حالت عادي پيدا كرد و ما با يك پيش توليد فشرده و يك توليد
عادي، كار را پيش برديم كه به نظرم اين مساله گاهي لطمهزننده است؛ يعني اگر قرار
است كاري به مقطعي نرسد، بهتر است كه پيش توليد طبيعي داشته باشد ولي ما به دليل
اينكه مجموعا همه گروه توانستند به سرعت خودشان را به اين وضعيت نزديك كنند، كار
حالت طبيعي پيدا كرد و تعداد روزهاي تصويربرداريمان تقريبا شبيه همان چند سريالي
بود كه در تلويزيون كار كردم. كارگردان سريالهاي «گلهاي گرمسيري»، «جراحت» و «شيدايي»
همچنين بيان كرد: ميانگين تصويربرداريمان در «نفس گرم» در طول روز تقريبا مثل
كارهاي قبليام بود و آرامش خيلي خوبي هم در پشت صحنه حاكم بود. به نظرم سريال «نفس
گرم» نسبت به كارهاي قبليام براي خود من يكي از كارهاي لذتبخش بود؛ به دليل
اينكه پشت صحنه بسيار خوبي داشتيم و همه دوستان با ما همراه بودند. يكي از تفاوتهاي
«نفس گرم» نسبت به ساير كارهاي تلويزيونيام اين بود كه گروه بازيگرانمان در اين
كار بيشتر بود كه به نظرم اين مساله گاهي ميتواند نگرانكننده باشد؛ ضمن اينكه
قصه هم يك قصه زنانه است؛ بنابراين ممكن است گاهي اوقات اين نگراني را به وجود
بياورد كه ريتم كار را تحتالشعاع قرار بدهد ولي به نظرم اين بخش هم خيلي خوب پيش
رفت و همهچيز روي مدار طبيعي خودش انجام شد. اين كارگردان سينما و تلويزيون سپس
در پاسخ به اينكه آيا ساخت سريالها در مدت زمان كافي و بهدور از شتابزدگي از
رويكردهاي جديد سازمان صداوسيماست؟ گفت: اين مساله بستگي به تيم سازنده دارد؛ يعني
گاهي اوقات تيم سازنده يك سرعت بيش از حد طبيعي را ميپذيرند و خودشان اين سرعت را
دوست دارند و اساسا بيشتر راه دستشان است، البته گاهي هم ممكن است اينطور نباشد. من
هم اگر ميگويم در كارمان حالت طبيعي داشتيم، حالت طبيعيمان هم بالاتر از حد
متعارف توليد است، يعني به عنوان مثال اگر قرار است در حالت متعارف كار حدودا روزي
پنج دقيقه تصويربرداري شود ما براي يك سريال شايد بيش از هفت دقيقه و نيم كار كرده
باشيم، بنابراين ما از حالت متعارف هم بالاتر بوديم ولي به نسبت برخي گروههايي كه
سرعتشان بيش از اين حد است، يك پديده خاص است كه گاهي تلويزيون خودش اين شرايط را
به وجود ميآورد و تيمهاي سازنده هم خودشان شرايط را ميپذيرند كه حالا من وارد
كيفيت كارها نميشوم ولي در اين زمينه معتقدم يك عقد نانوشتهاي وجود دارد براي
اينكه كارها را با سرعت به روي آنتن برسانند. كارگردان مجموعه «نفس گرم» در بخشي
ديگر از گفتوگويش درباره كستي كه براي كارش چيده و ظاهر شدن بازيگري چون مرجانه
گلچين و سيما تيرانداز در نقشي متفاوت توضيح داد: برخي از بازيگراني كه در اين
سريال حضور دارند، اين نوع كار را سالهاست كه تجربه نكردهاند؛ به عنوان مثال
خانم سيما تيرانداز، رامين راستاد و برخي بازيگرانمان كه بايد در اين كار با لهجه
كاشاني صحبت كنند و ديالوگهايشان هم كم نيست و حجمش خيلي زياد است، در نهايت اين
نوع داستان شكل جديدي از تجربه برايشان ميشود و حتي براي خود من هم ممكن است
تجربه باشد. ما از قبل خيلي فرصت زيادي براي تمرينهاي طولاني نداشتيم؛ ضمن اينكه
دورخواني كارمان هم دير شروع شد و فرصت زيادي نداشتيم ولي آن مقداري هم كه فرصت
داشتيم سعي كرديم با انرژي زيادي كار را انجام بدهيم و بازيگرانمان هم اين همكاري
را با ما داشتند و در دورخوانيها حضور جدي پيدا كردند و خيلي سريع همديگر را پيدا
كرديم. خوشبختانه اتفاقي كه ميخواستيم افتاد ولي حالا بايد ببينيم نتيجه كار چطور
است؛ چراكه گاهي ممكن است ما معتقد باشيم در كارمان تجربه جديدي داريم اما
بينندگان اين نگاه را نداشته باشند يا اصلا برايشان مهم نباشد. به نظرم آنچه كه
تعيينكننده است خود كار است.
عسگرپور سپس به اين پرسش كه آيا از زماني كه براي پخش سريال «نفس گرم» در نظر گرفته شده است رضايت دارد؟ پاسخ مثبت داد و گفت: در مجموع به جز ابتداي كار كه ما با يك شتاب پيشتوليدمان را پيش برديم و پس از آن همهچيز حالت طبيعي خودش را گرفت و تفاهم بسيار خوبي ميان سرگروهها شكل گرفت، از تهيهكننده سريال گرفته تا بقيه دوستان همكاري خوبي ميكردند و ما تقريبا هيچ مشكل خاصي نداشتيم؛ بنابراين از تايميهم كه براي پخش اين سريال در دهه دوم محرم در نظر گرفته شده راضي هستيم. اين كارگردان سينما و تلويزيون در بخش انتهايي گفتوگوي خود در پاسخ به اينكه آيا رفتن از خانه سينما دليلي براي فاصله گرفتنش از كارهاي سينمايي شده است؟ تصريح كرد: من سريالهايي مثل «جراحت» و «شيدايي» را در همان مقطعي كه در خانه سينما بودم، ساختم. همچنين فيلم سينمايي «مهمان داريم» را هم براي سينما ساختم، بنابراين نه قصد دارم در حوزه تلويزيون بمانم و نه بالعكس؛ چراكه قصد ندارم حوزهاي را براي مدتي انتخاب كنم و در حقيقت بايد ببينيم شرايط چه ميگويد. اگر به فيلمنامه خوبي در سينما برسم كه شرايط ساخت خوبي هم داشته باشد، حتما انجام ميدهم و برعكس اگر در تلويزيون هم اين اتفاق بيفتد حتما كار ميكنم و سعي نميكنم خودم را محدود كنم. عسگرپور اظهار كرد: ارتباطم با سينما و دوستانم در اين حوزه فعلا ارتباط ادامهدار و دوست داشتني است و خوشبختانه مشكل خاصي ندارم. اميدوارم بينندگان، سريال «نفس گرم» را با صبر و حوصله ببينند. سريال «نفس گرم» به تهيهكنندگي سيد محمود رضوي تهيه شده است. اين مجموعه هر شب ساعت 22 از شبكه اول به روي آنتن ميرود.
آرمان/تهيهكنندگي
«هفت» را با اصرار، برعهده گرفتم
بهروز افخميسردبير و مجري برنامه «هفت» درباره اضافه شدن تهيهكنندگي اين برنامه به مسئوليتهايش عنوان كرد كه اين كار به اصرار پورمحمدي معاون سيما بوده است. بهروز افخميدر گفتوگو با مهر درباره تغيير تهيهكننده برنامه «هفت» و اينكه مسئوليت برنامه بهطور كامل به خود او سپرده شده است، گفت: نظر آقاي علي اصغر پورمحمدي معاون سيما از همان ابتدا اين بود كه من تهيهكنندگي «هفت» را بر عهده داشته باشم و اصرار داشت كه مسئوليت همه كارها را من بر عهده بگيرم تا نتوانم اين مسئوليت را بر گردن ديگري بيندازم يا شخص ديگري را مقصر بدانم. وي ادامه داد: البته پذيرفتن تهيهكنندگي اين برنامه چندان تفاوتي براي من ندارد چون پيش از اين هم، همه كارها بر دوش من بود و حالا چندان تفاوتي ميان مسئوليت هايم وجود ندارد. افخميبا اشاره به شرايط سنگيني كه در اين برنامه برايش فراهم شده است، تصريح كرد: توليد برنامه اي مثل «هفت» در ۱۵۰دقيقه بسيار سنگين است و من شبانه روز مشغول به كار هستم. پخش زنده چنين برنامه اي بسيار راحتتر بود و تحويل برنامه اي توليدي كه بخواهيم فشرده، جذاب و آموزنده باشد خيلي سخت است. «هفت» اكنون مثل يك فيلم داستاني تدوين و توليد ميشود، ما در طول هفته در حال گرفتن گفتوگوها هستيم و آنها را به صورتي درميآوريم كه اصل قضيه در بازه زماني كوتاه بيان شود. سردبير برنامه «هفت» درباره كنار رفتن سيدمحمدحسين رضوي از تهيهكنندگي اين برنامه عنوان كرد: رضوي جوان فعال و پرخروشي بود اما برنامههای ديگري داشت و نميتوانست در سمت تهيهكنندگي اين برنامه فعاليت داشته باشد و اتفاقا ما قرار است در آينده برنامههاي ديگري با يكديگر داشته باشيم.
آرمان/زندگي را با مطالعه و موسيقي ميگذرانم
جلال مقاميكه سال گذشته در راديو البرز فعاليت داشت و به خاطر بيماري از فعاليت دست كشيد بيان كرد كه اين روزهايش با مطالعه، موسيقي و قدم زدن ميگذرد. جلال مقاميگوينده و دوبلور پيشكسوت در گفتوگو با مهر با اشاره به اين روزهاي خود و فعاليتهايي كه در منزل دارد، گفت: من اين روزها دوران بازنشستگي را ميگذرانم و بيشتر در حال گذران زندگي با مطالعه كتاب، قدم زدن و گوش دادن به موسيقي هستم. وي درباره اينكه قرار است فعاليتي در حوزه دوبله يا راديو داشته باشد يا خير، عنوان كرد: ديگر نوبت جوانهاست و من هم سلامتي كامل خود را به دست نياوردهام، از طرف ديگر براي كارهاي گويندگي و دوبله خسته ميشوم و راهي طولاني دارم تا بتوانم به جام جم برسم. اگر بخواهم از كرج راه بيفتم بايد 6:30 صبح حركت كنم تا ساعت ۹ به صداوسيماي تهران برسم و اين راه برايم مشكل است و مرا اذيت ميكند. اين گوينده و دوبلور پيشكسوت با اشاره به اينكه ممكن است برنامه اي در راديو جوان داشته باشد، بيان كرد: برنامه «چهارسو» به تهيهكنندگي مهدي شاهرضايي هر روز به صورت توليدي روي آنتن ميرود و قرار است من براي ضبط يكي از بخشهای اين برنامه بروم. مقاميتصريح كرد: من در بخشي از اين برنامه كه به ابنيههای تاريخي و گردشگري و شناخت آثار تاريخي كشور ميپردازد، حضور دارم و برنامه به نوعي ريشهيابي در اين راستاست. وي درباره آخرين حضور خود در برنامههای راديويي شبكههای سراسري عنوان كرد: فكر ميكنم برنامه «عصر بخير تهران» در راديو پيام از آخرين برنامههای من در شبكههای سراسري بود كه مربوط به ۶ تا ۷ سال پيش ميشود. البته آن زمان برنامههای ديگري همزمان در شبكههای ديگر داشتم با اين حال چندين سال است كه در شبكههای راديو سراسري حضور نداشتم و سال گذشته نيز بعد از برنامه راديو البرز كه دچار مشكل شدم ديگر بهطور مرتب به اين برنامه نرفتم. البته چند باري به برنامههای راديو البرز دعوت شدم كه يك بار از طرف بهروز رضوي و فرهنگ جولايي بود. مجري برنامه «ديدني ها» در پايان درباره اين روزهاي خود اظهار كرد: اين روزها همانطور كه گفتم بيشتر به استراحت و مطالعه كتاب ميپردازم و با دوستان گپ ميزنيم، فيلم و سريال هم ميبينم اما ابدا سريالهای كره اي نگاه نميكنم يا سريالهای ايراني خودمان را ميبينم يا سريالهای خارجي.
ابتکار/برگزیدگان چهارمین دوسالانه سرو نقرهای معرفی شدند
چهارمین دوسالانه سرو نقرهای با معرفی برگزیدگان و اهدای 14 سرو نقرهای در هفت بخش به پایان رسید.
مراسم اختتامیه چهارمین دوسالانه سرو نقرهای جمعه شب، 15 آبان با اجرای احسان رضوانی که از داوران این دوره نیز بود، در تالار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.در ابتدای این مراسم احسان مهدوی، دبیر این دوره با بیانی شاعرانه گفت:«دو سال هرچه کوشیدند این جامعه خوش رنگ اکنون اینجاست، این شما و این گفتمان تصویر در هفت سرو که هر یک نوعی است؛ فری و مرو و سایر... .
چهار ویژگی سرو نقره ای امسال
در ادامه علی رشیدی، رئیس هیات مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران در مورد مکان برگزاری مراسم اختتامیه گفت که نتوانستیم در کنار مکان برگزاری نمایشگاه، مراسم اختتامیه را برگزار کنیم و به همین دلیل به سالن بزرگتری آمدیم.رشیدی دومین خصوصیات سرو نقرهای امسال را تخصصی نگاه کردن در هر بخش بیان کرد و گفت که در هر دوره پنج داور برای همه بخشها انتخاب میشد اما امسال برای هر بخش سه داور متخصص، آثار را انتخاب کردند.به گفته او برگزارشدن همزمان سرو نقرهای در تهران و شیراز دیگر ویژگی سرو نقرهای 94 بود:«تمایل داشتیم شعبههای انجمن را در شهرهای دیگر نیز گسترش دهیم اما مطمئن نبودیم چقدر از این این موضوع استقبال میشود. به گفته رشیدی چهارمین ویژگی سرو نقرهای امسال افزایش چشمگیر بخش بسته بندی و تجاری بود:«هیچوقت این اندازه اثر در این بخش نداشتیم. این موضوع مژدگانی به صنف ما است که توانسته مقبولیت خود را به حرفههای دیگر نشان دهد. ضمن اینکه سرمایه گذاری بزرگتری در این بحش بوجود میآورد و تقویت صنف را به دنبال دارد. قانع کردن سفارش دهندهای که کار میلیونی میکند، سخت است.»
سرو آزاد
پس از آن ساعد مشکی به نمایندگی از فرشید مثقالی و مهران زمانی که داوری سرو آزاد را انجام دادند، به روی سن آمد. او پیش از معرفی برگزیده این بخش گفت:«وقتی از در کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان وارد شدم آنقدر برایم خاطره انگیز بود که حیفم آمد پنجاهمین سال تولد کانون را تبریک نگویم. کانون برای نسل من خاطره است و امیدوارم پربارتر و مثمرثمرتر باشد.» مشکی جایزه سرو آزاد را به تورج صابری وند اهدا کرد و در ادامه مصطفی اسدالهی به نمایندگی از پیمان پورحسین و فاطمه کرکه آبادی که داوری بخش سرو طبری (نشانه و هویت بصری) را برعهده داشتند، جوایز این بخش را اهدا کرد. سرو نقرهای در بخش نشانه به مازیار علی یاری و در بخش هویت بصری به امید نعمالحبیب رسید.
سرو مرو
برگزیده بخش سرو مرو (پوسترهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی) به ابوسعید اسکندری تعلق گرفت. قباد شیوا که به نمایدگی از دو داور دیگر شامل بیژن صیفوری و امیرحسین قوچی بیک روی سن رفته بود، پیش از اهدای جایزه این بخش گفت:«اولا درگذشت هوشنگ کاظمی را که سه هفته قبل در استرالیا درگذشت، تسلیت میگویم. او پایهگذار گرافیک نو در ایران بود. بزرگداشتی برای کاظمی در فرهنگسرای ارسباران برگزار خواهد شد و مایلم نسلی را که جلوی چشم من هست به شرکت در این برنامه دعوت کنم تا ببینید آنچه به عنوان گرافیک در دستانتان هست، چقدر از سوی کاظمی ایرانی کار شده بود. او اولین کسی بود که در گرافیک تحصیل و دانشکده هنرهای تزئینی را پایهگذاری کرد. او پدر گرافیک ایرانی بود.»
انتقاد قباد شیوا از پوستر
شیوا همچنین به پوستر این دوره سرو نقرهای انتقاد کرد:«نمیدانم چرا در پوسترهای این دوره، سروها واژگون کشیده شدهاند. اینهمه از سرو تعریف کردهایم و شعر گفتهایم. آیا طنز تلخ یا شیرینی در آن بوده یا طراح آن روانی بوده است؟ یکی از شاخههای طراحی گرافیک پوستر است و یکی از خصوصیات آن اطلاع رسانی. پوستر فرهنگ سازی میکند و حتی امروزه هنوز که هنوز است کتاب پوستر منتشر میشود. مهم است که در خیلی از خانههایی که هیچ آرمی روی دیوارشان نیست، پوستر نصب شده است.» او از نسل جوان هم انتقاد کرد:«گله من از نسل فعلی در مورد پوستر این است که چقدر تعداد کپیها زیاد شده و این موضوع جای افسوس دارد. سایتی به نام «کپی آن کپی» وجود دارد که در آن کارهای کپی در کنار اصل نمایش داده میشود. یعنی ما به جایی رسیدهایم که مورد تمسخر این سایت شویم؟ نکنید. آبروی فرهنگ ما میرود. در مورد آرم این اتفاق نمیافتد اما چون پوستر در تمام دنیا پخش میشود، اگر کپی کنید خیلی زود مشخص میشود. گرافیک با سبک ایرانی در دائره المعارف بریتانیا به ثبت رسیده و باید آن را ادامه دهیم.»
سرو شیراز، سرو زرین
پس از آن قرار بود ابراهیم حقیقی به نمایندگی از دو داور دیگر شامل احسان رضوانی و مجید عباسی برای اهدای جوایز سرو شیراز (جلد کتاب و نشریات و صفحه آرایی کتاب و نشریات) به روی سن بیاید که به دلیل حضور نداشتن در مراسم احسان رضوانی جوایز این بخش را اهدا کرد. در بخش صفحه آرایی کتاب و نشریات، هیات داوران به دلیل نگرانی از وضعیت فرهنگ و تقویت این بخش به هر سه نامزد شامل آریا کسایی، کوروش پارسانژاد و حسن کریم زاده جایزه داد و در بخش جلد کتاب و نشریات هم سرو نقرهای به رضا باباجانی رسید. امرالله فرهادی نیز به نمایندگی از مهرزاد دیرین و ایمان آل مطفر جایزه بخش سرو زربین (گرافیک تجاری و طراحی بسته بندی) را در بخش گرافیک تجاری به تهمتن امینیان و سپیده شمالی (گروه سامان) و جایزه بخش بسته بندی را به حامد هادیی اهدا کرد.
سرو فری، سرو کشمر
همچنین فرید یاحقی به نمایندگی از رضا علوی و امیرعلی قاسمی برای معرفی برگزیده سرو فری (گرافیک متحرک و طراحی وب) به روی صحنه آمد و اعلام کرد که هیات داوران این بخش هیچیک از آثار ارسال شده را شایسته دریافت سرو نقرهای نمیداند اما علی ماهی صفت، عمار عیسی پور و جواد زرینیا که سه نامزد این بخش هستند، دیپلم افتخار دریافت میکنند. جایزه سرو کشمر (طراحی حروف فارسی) نیز به امیر مصباحی رسید. مصطفی اوجی به نمایندگی از محمد احصایی و مسعود سپهر برگزیده این بخش را معرفی کرد و گفت:«آمدن به کانون پرورش من را به یاد 40 سال پیش انداخت که در معیت مرتضی ممیز، فرشید مثقالی، نورالدین زرین کلک و ابراهیم حقیقی کار میکردیم.» همچنین سه جایزه دیگر در این دوره اهدا شد. علی رشیدی جایزه «سفارش دهنده برتر» را به خشکشویی پاکان داد و دلیل این انتخاب را تقویت بخشهای اقتصادی کوچک در مقایسه با بنگاههایی دانست که بزرگتر هستند و به طبع قدرت بیشتری دارند.
دلجویی از طراح پوستر
او همچنین در واکنش به انتقاد از طراح پوستر این دوره سرو نقرهای عنوان کرد:«از فرهادفزونی به دلیل توهینی که در اینجا به او شد، معذرت میخواهیم. بهرحال انجمن سفارش دهنده بوده و این کار را تایید کرده است. تصمیم ما براین بود که وقتی طراحی را برای پوسترهایمان انتخاب میکنیم در کارش دخالت نکنیم. از طرف دیگر اساتید ما نور چشمهای ما هستند و اگر نقطه نظر دیگری دارند که از آن خوشمان نمیآید بهتر است در جای دیگری آن را مطرح کنیم و اجازه دهیم بزرگترها و جوانها زیر سایه انجمن در کنار هم باشند.» مدیر خشکشویی پاکان هم هنگام دریافت جایزهاش گفت که به طراحان گرافیک اعتماد کرده و اعضای انجمن صنفی طراحان گرافیک به مدت یک سال میتوانند از تخفیف 20 درصدی این خشکشویی استفاده کنند. جایزه «بهترین فرآیند تولید» را فرزاد ادیبی به صحافی و جلدسازی ترنج اهدا کرد. ادیبی در توضیح این جایزه گفت:«هر اثری فرایندی از ذهنیت تا عینیت دارد. وقتی ذهنیت را پیدا میکنیم ممکن است برای عینیت بخشیدن به آن از دیگران هم کمک بگیریم که این جایزه به همین دلیل است.» جواد زری نیا، مجتبی ادیبی و حامد حکیمی هم جایزه «طراح جوان برتر» را دریافت کردند. جایزه این بخش یک کتابخانه پر از کتاب بود که سرژ آواکیان به عنوان یکی از چهرههای قدیمی طراحی گرافیک، برای اهدای سرو به روی سن آمد.
رونمایی از کتاب چهارمین سرو نقره ای
در پایان احسان مهدوی باردیگر به روی سن آمد و با رونمایی از کتاب چهارمین دوسالانه سرو نقره ای گفت:«کتاب این دوره شامل 750 صفحه در هشت رنگ است که به زودی توزیع میشود.» چهارمین دوسالانه سرو نقرهای از ششم آبان به مدت ده روز در خانه هنرمندان برگزار شد. در این دوره فرزاد ادیبی، اونیش امین الهی، پریسا تشکری، علی رشیدی، کوروش قاضی مراد و ساعد مشکی اعضای شورای برنامهریزی را تشکیل میدادند. 353 طراح گرافیک در سرو نقرهای امسال شرکت کردند که 607 اثر از 267 هنرمند به نمایشگاه راه پیدا کردند.
ابتکار/بی توجهی به مجسمههای مجموعه تئاتر شهر نگران کننده است؛
تنهایی پر هیاهوی «مرد نی لبک زن»
سالهاست ساکت و آرام در همانجایی که یک روز قرار داده شده، ایستادهاند و به آمدوشدها، خندهها و حرفهای عابرانی نگاه میکنند که به یکی از شلوغترین مناطق تهران پا میگذارند. شاید همین روزها هم در میان ساختوسازهای این مکان شلوغ برای همیشه به دست فراموشی سپرده شوند.
پارک «دانشجو» و مجموعه تئاترشهر بهدلیل موقعیت مکانی و قدمتی که دارد، از پرترددترین نقاط تهران بهشمار میروند. موقعیت مکانی این مجموعه و محوطه بیرونی تئاترشهر بهدلیل فضای سبز و حضور مردم و عابران، مکان مناسبی برای نصب مجسمه ایجاد کرده است. به همین دلیل، مدتی پس از پایان ساخته شدن تئاترشهر و افتتاح آن، در محوطه بیرونی این مجموعه دو مجسمه نصب شد؛ «مرد نیلبکزن» اثر بهمن محصص (که بعدها از مکان اصلیاش جابهجا شد) و مجسمهای از پرویز تناولی با عنوان «فرهاد قفلزن». در سالهای پایانی دهه 80 با گستردهتر شدن فعالیت ادارهی حجم سازمان زیباسازی، چند مجسمهی دیگر هم در اطراف مجموعه تئاترشهر نصب شد. این مجسمهها نیمتنههایی از «امیرکبیر»، «شهریار» و «کمالالملک» بودند.
ساخت و ساز در حریم تئاتر شهر
مدتهاست در اطراف مجموعه تئاترشهر و در حریم آن، ساختوسازهایی صورت میگیرد که در چند وقت اخیر به اوج خود رسیده است. ساخت مسجدی در کنار ساختمان تئاترشهر که پس از گذشت چند سال از زمان شروع ساخت بنا، همچنان ناتمام مانده و ساختوسازهایی که به گسترش قطار شهری و مترو مربوط میشود، تهدیدهایی برای بنای تئاترشهر و این مجسمهها هستند. حتی شاید خیلی بعید نباشد که تا چندی دیگر، این آثار در شلوغی محوطه تئاترشهر و پارک دانشجو از نگاه عابران محو و برای همیشه به فراموشی سپرده شوند. از سوی دیگر، وضعیت نامساعد تئاترشهر و فرسوده شدن بخشهایی از آن، بحث بازسازی این مجموعه را بهدنبال داشته است. موضوعی که هنوز عملی نشده و بهنظر میرسد اطراف مجموعه نیز از تبعات آن مصون نخواهد بود.
پیشانیای که از خشم فرو ریخت!
ظهر روز 25 مهرماه بود که پیشانی سن تالار اصلی تئاترشهر فرو ریخت و دلیل این حادثه، نصب دکور اعلام شد. معاون امور هنری وزیر ارشاد پس از این اتفاق دربارهی مشکلات بودجه و بروکراسی اداری بازسازی این آسیب، اظهار کرد: این کار در تئاترشهر باید خیلی پیشتر از اینها شروع میشد. البته در این بین تالار وحدت و موزه هنرهای معاصر هم مشکلات کمتری ندارند. سرپرست دفتر طرحهای عمرانی وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی نیز گفت: با توجه به ضرورت بازسازی این مجموعه، مذاکراتی در دولت صورت گرفته تا بودجهای برای این کار تا دو هفته آینده تخصیص داده شود. تعمیرات و بازسازی تئاترشهر که در چند سالن آن از سال گذشته آغاز شده، هنوز به پایان نرسیده و طولانی شدن آن باعث اعتراض بسیاری از اهالی تئاتر و مدیران هم شده است.
مجسمهای با چند قفل و یک کلید
مجسمه پرویز تناولی بیش از 40 سال است که در کنار ساختمان تئاترشهر نصب شده و یکی از قدیمیترین مجسمههایی است که در این منطقه قرار دارد. این مجسمه بهخاطر قدمتی که دارد، به یک خاطرهی تصویری برای مردمی که هر روز از کنار تئاترشهر و پارک دانشجو عبور میکنند، تبدیل شده است. در تن این مجسمه قفلهایی تعبیه شده و کلیدی روی دستهایش قرار دارد. مجسمه تناولی بهدلیل نوع جانمایی و در دسترس بودنش در معرض آسیب و تخریب قرار دارد. اتفاقی که بارها افتاده است و افراد ناشناس و عابران تعدادی از قفلهای روی تن این مجسمه را کندهاند، به صورتی که نمای آن با طرح اولیهاش تفاوتهایی دارد که به چشم میآید. البته این مجسمه چندبار مرمت شده، هرچند درباره نوع این مرمتها نیز انتقادهایی مطرح شده است. با افزایش ساختوسازها در اطراف تئاترشهر و فرسوده شدن ساختمان و مرمتهای غیراصولی، این مجسمه بیش از گذشته در معرض آسیب قرار گرفته است.
شهریاری که به سرقت رفت
تازهترین مجسمههایی که در این نقطه از شهر نصب شدهاند، سه مجسمه بهصورت نیمتنه مربوط به سه چهرهی مشهور ایرانی یعنی «محمدحسین شهریار»، «امیرکبیر» و «کمالالملک» است. البته اکنون مجسمههای «امیرکبیر» اثر علی لوایی و «کمالالملک» ساخته فریدون صدیقی در جای خود قرار دارند و مجسمه «شهریار» اثر علی قهاری که در مقابل تئاترشهر در پارک دانشجو نصب شده بود، در جریان سرقتهای سریالی مجسمهها در بهار سال 1389 دزدیده شد. این مجسمه از جنس برنز بود. یکی دیگر از مجسمههای اطراف مجموعه تئاترشهر «مرد نیلبکزن» اثر بهمن محصص بود که سالها پیش آن را از محل نصب خود خارج کردند. این مجسمه نیز در سالهای حضورش در محوطه تئاترشهر بهدلیل بیمهریهایی که صورت میگرفت بارها آسیب دید.
حریم تئاترشهر باید حفظ شود
سیدمجتبی موسوی - مشاور هنری سازمان زیباسازی شهرداری تهران - در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، دربارهی مجسمههای دیگری که در پارک دانشجو هستند، اظهار کرد: علاوه بر مجسمه امیرکبیر و کمالالملک، مجسمهای هم در مجموعه آبنمای پارک دانشجو قرار دارد که کودکانی را در حال بازی نشان میدهد و یک کار سنگی اثر هنرمندی ایتالیایی و متعلق به اولین سمپوزیوم مجسمهسازی تهران است. او با بیان اینکه متولی همه این مجسمهها سازمان زیباسازی شهرداری تهران است، گفت: کار آقای تناولی پیش از انقلاب در این مکان نصب شده است. مجسمه «شهریار» اثر علی قهاری هم جزو مجسمههای سرقتی بهشمار میرود. مجسمه تناولی که با هماهنگی معمار تئاترشهر (علی سردار افخمی) جانمایی و نصب شده جزیی از کل محوطه و مجموعه بهشمار میرود و جانمایی بسیار خوبی دارد. این مجسمه چند سال پیش مرمت شد. موسوی همچنین بیان کرد: موارد دیگری که در این محدوده نصب شدهاند، ارتباط چندانی با تئاترشهر ندارند و بیشتر از محوطه پارک برای جانمایی آنها استفاده شده است. اگر اطراف تئاترشهر و نزدیک آن برای جانمایی مجسمهها کار کارشناسی انجام شود، بهطور محدود میتوان در چند نقطه مجسمههای خوبی نصب کرد. او ادامه داد: البته لزوما این نگاه وجود ندارد که هر جای خالی را باید به مجسمهای اختصاص داد. حریم ساختمانی مثل تئاترشهر با توجه به ارزش معماری، قدمت و هویتی که دارد باید حفظ شود. مشاور هنری سازمان زیباسازی دربارهی فعالیتهای این سازمان برای جلوگیری از آسیب دیدن و تخریب این مجسمهها درپی ساختوسازهای اطراف تئاترشهر، گفت: مواردی در رابطه با کفسازی محوطه و کارهایی از این دست بوده که کارشناسان ما مراجعه کردهاند تا مجسمهها آسیب نبینند. این در صورتی است که ما حتما در جریان تغییرات و ساختوسازها در اطراف تئاترشهر باشیم و بدانیم که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.
تفکر مخربی که اغتشاش بصری میآورد
جمشید مرادیان - هنرمند مجسمهساز - نیز در گفتوگو با ایسنا، به اصول نصب مجسمههای شهری در کنار یک بنا اشاره و اظهار کرد: اگر در اطراف مجسمههایی که در نقاطی از شهر نصب میشوند، بنایی با ابعاد بزرگتر از مجسمه وجود داشته باشد، اثر را از نظر بصری تحتالشعاع قرار میدهد و اصطلاحا مجسمه را میبلعد. مجسمه باید جایی نصب شود که مختصصان امر روی فرم و فضا نظارت داشته باشند. او ادامه داد: متاسفانه ما همه کارهایمان در شهرها، دیمی است و کار علمی نمیکنیم. برای همین است که بارها باید هزینه کنیم. نصب مجسمه در یک میدان که تناسبی با آن ندارد نهتنها زیبایی نیست، بلکه آلودگی بصری و اغتشاش فکری هم ایجاد میکند. مجسمه، تعامل فرم، فضا و حجمی است که فضا را معنا میکند برای همین باید هم به مجسمه و هم به فضا توجه ویژهای کرد. این هنرمند همچنین بیان کرد: در پارک دانشجو تعدادی مجسمه در مجموعه آبنما وجود دارد که برای آن فضا مناسب هستند. البته تا زمانی که ساختوساز در اطراف تئاترشهر نبود. برخی ساختوسازهایی که در اطراف تئاترشهر انجام شده، با تفکر مخربی است که باعث اغتشاش در فضای بصری آنجا میشود. مرادیان به نصب نیمتنههایی از مشاهیر در این مکان اشاره کرد و گفت: از قرن 19 به بعد، نیمتنه، تمامتنه و ساخت پیکره، کار هنری و زیبایی محسوب نمیشود. ممکن است بهعنوان یادمان از افراد مشهور مجسمههایی ساخته شود، اما اینگونه مجسمهها محیط را زیبا نمیکنند. این هنرمند دربارهی فعالیتهای زیباسازی در چند سال گذشته نیز اظهار کرد: بخش زیباسازی در این مدت اخیر، یکی از پرکارترین بخشهای مجسمهسازی پایتخت بوده است. از چند سال پیش که نخستین سمپوزیوم مجسمهسازی تهران برگزار شد، مجسمهسازی در پایتخت رشد خوبی داشته است. مرادیان به لزوم توجه به وضعیت مجسمههای نصبشده در شهر، بخصوص در محوطه تئاترشهر نیز اشاره و اضافه کرد: همراه این رشد باید مسائل جانبی هم حل شود و از مجسمهها به خوبی نگهداری کنند. ما به یک باغ مجسمه نیاز داریم تا اگر شهروندان میخواهند مجسمه ببینند، به آنجا بروند. خیال باطل است که بخواهیم با نصب هر مجسمه در شهر، به زیبایی برسیم.
اعتماد/سرنوشت ممنوعالتصويرهاي تلويزيون در يك نگاه
ممنوعالتصويري:خوب يا بد
شراره داودي/ «علي ضياء ممنوعالتصوير شد. » خبر كوتاهي بود كه روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت، ساعاتي بعد رسانه ملي نيز خبر را تاييد كرد تا گمانهزنيها درباره اين مجري جوان ادامه پيدا كند كه اصلا او چه كرده كه اين مقدار مورد غضب قرار گرفته است. در خبري كه تلويزيون منتشر كرده بود، از شركت علي ضياء در مهماني مختلط و بيان شعارهايي عليه پرويز مظلومي، سرمربي استقلال خبر داده بود كه باعث ممنوعالتصويرياش شد. مجري ۳۰ ساله در حالي ممنوعالتصوير شد كه در پنج سال گذشته برنامههاي مختلفي از جمله «ويتامين ث»، «ماهعسل»، «جنت آباد»، «خوشا شيراز» و «بعضيا» را كه همگي از برنامههاي اجتماعي پربيننده رسانه ملي بودهاند، اجرا كرده بود. او حتي يك ماه پيش هم در مكه حضور داشت و گزارشهاي زندهاي از فاجعه منا فرستاد.
اين نخستين بار نيست كه چنين اتفاقي در رسانه ملي ميافتد، سالهاست اين سازمان با چهرههايي كه خودش ميپروراند و پر و بال ميدهد، با مشكلاتي روبهرو ميشود كه بيشتر به زندگي خصوصي آنها برميگردد، جايي كه قرار است خودشان باشند و مانند خودشان رفتار كنند، اما در اين دنيا كه هر كسي با دوربين گوشياش يك خبرنگار است، نميتوان رفتارهاي خارج از محيط كاري اين صورتهاي آشنا را كنترل كرد.
با اينحال اگر كمي روي اتفاقهايي كه براي مجريان مختلف تلويزيون - همانهايي كه روزهاي پركاري را ميگذراندند و برنامههايشان پربيننده بود- كه در چند سال آخر افتاده دقيق شويم، ميبينيم گاهي برخي حوادث كوچك و در برخي موارد عجيب باعث شده آنها از كار كنار گذاشته شوند و در مدت كوتاهي تمامي اعتباري را كه طي ساليان براي خودشان دست و پا كرده بودند، از دست بدهند.
اين روند سالهاست در سازمان صدا و سيما وجود دارد و بسيار بودهاند مجرياني كه با ذوق و تلاش بسيار توانستند مردم را به ديدن تلويزيون و برنامههاي مجريمحور جلب كنند، اما ممنوعالكار شدنهاي ناگهاني يا ممنوعالتصوير شدنهاي بدون دليل و گاه بياطلاع مجريان باعث حضور جوانهاي زيادي در اين جعبه رنگي شد. جوانهايي كه از ميانشان برخي چهرهها معروفتر شدند و توانستند جاي خودشان را در ميان مردم پيدا كنند. اينها توانمنديهايي داشتند كه مردم را راضي نگه ميداشتند و مسوولان سيما را هم راضي ميكردند، اما سازمان به دلايل مختلفي آنها را هم از دست داد تا اين روزها علاوه بر اينكه هيچكدام از مجرياني كه در چند سال گذشته رشد كرده بودند، ديگر نباشند، همچنين جواناني پا به عرصه گذارند كه هنوز راه زيادي براي مجري شدن بايد طي كنند.
سعيد بشيري ٢٠ سالي است كه در تلويزيون فعاليت دارد و تهيهكنندگي برنامههاي «دو قدم مانده به صبح» و «سفيد» را در كارنامه خود دارد، اين تهيهكننده يكي از ويژگيهاي برنامههاي تلويزيوني را ويژگيهاي فردي و شخصيتي مجريهاي آن ميداند و به «اعتماد» ميگويد: «تنوع مجريان در صدا و سيما ضروري است و بايد بدانيم كه تلويزيون هم براي خودش مقررات خاصي دارد و آدمهايي كه نماينده صدا و سيما هستند، بايد الگوهاي خوبي هم باشند. تجربه در اين چند سال اخير نشان داده درباره مجرياني كه در چند سال اخير توانستهاند نظر مخاطبان را جلب كنند، سازمان صدا و سيما در زمينه زندگي خصوصي آنها با مشكلاتي روبهرو بوده است. »
او در ادامه با اشاره به اتفاقي كه براي علي ضياء افتاده است، اظهار ميكند: «من از كار اين مجري دفاع نميكنم، اما اساسا اگر طرفدار فوتبال و ورزش هستي و ميخواهي واكنشي هم نشان دهي، به عنوان يك فرد فرهنگي و يك مجري بايد واكنش متفاوت و فرهنگي هم داشته باشي. در عين حال فكر نميكنم اين قضيه به قدري جدي بوده كه با فردي مانند ضياء كه خودش براي تلويزيون اعتبار آورده است، چنين رفتاري شود. »
بشيري معتقد است در چنين شرايطي بهتر است كه سازمان اجازه دهد اين مشكلات توسط خود فرد و بدون صحبتهاي رسانهاي حل شود، چون اين افراد سرمايههاي صدا و سيما هستند كه مدتها فعاليت كردهاند و پلهپله به جايي رسيدهاند كه برخي به خاطر آنها برنامهاي را ميبينند يا حتي بعضي از مهمانان به جهت حضور آنها به برنامه ميآيند.
اين تهيهكننده همچنين اضافه ميكند: «وقتي ماجرا در همين حد باشد، بهترين راهكار اين است كه از رسانهاي شدن موضوع جلوگيري شود و با صحبتهاي پشت صحنهاي همهچيز حل شود، در اين صورت سازمان صدا و سيما هم ميتواند در بيانيهاي محترمانه اعلام كند كه چنين اتفاقي افتاده، ولي با عذرخواهي و باقي ماجرا همهچيز حل شده است. چون علي ضياء نخستين نفر نيست كه با چنين موضوعي روبهرو شده و مطمئنا آخرين نفر هم نخواهد بود و با مديريت هرچه بهتر چنين شرايطي، ميتوانيم مطمئن باشيم كه چهرههاي تلويزيوني كه ميان مردم نيز محبوب هستند را از دست نميدهيم. همچنين وقتي اتفاقي براي يك فرد فرهنگي ميافتد بهتر است در فضاي فرهنگي و با برخوردهاي فرهنگي رفع و رجوع شود.»
در چند سال گذشته مجرياني چون سيدجواديحيوي، ژيلا صادقي، آزاده نامداري، فرزاد جمشيدي، محمدرضا شهيديفر و فرزاد حسني ممنوعالتصوير شدند و دلايل هيچكدامشان به وضوح اعلام نشد، البته حدس و گمانهايي از جمله حضور در تبليغ كالاي خارجي، اجراي برنامههاي جنجالي و پر سر وصدا يا صحبتهايي كه شايد جايش در تلويزيون و روي آنتن زنده نبوده است، وجود دارد؛ اما هيچ كدام اثبات نشدند و برخي از اين افراد با اينكه مشكلاتشان حل شده و ميتوانند دوباره در تلويزيون حضور داشته باشند، اما از اين دنيا دور شدهاند و به ديگر علاقهمنديهايشان رسيدهاند يا در شكلهاي ديگر رسانهاي فعاليتهايشان را ادامه دادهاند.
سيدجواد يحيوي حالا هفت سالي ميشود كه در تلويزيون حضور ندارد و به مجريهاي فراموش شده پيوسته است، اما خودش از اين موضوع چندان هم ناراضي نيست، چون توانسته در سينما و تئاتر كه علاقه اصلياش حساب ميشوند، كار كند. در همان سالها صحبتهايي مبني بر موضعگيريهاي سياسي اين مجري وجود داشت، حرفهايي كه هرگز تاييد نشدند.
آزاده نامداري هم بعد از فعاليتهايش در تلويزيون و اجراي برنامههاي مختلف، به دلايلي كه هرگز اعلام نشد، نتوانست كارش را ادامه دهد، اما داستان حاشيههاي او بعد از نوروز سال ۹۳ شروع شد، همان برنامه سال تحويلي كه همراه با فرزاد حسني كه آنزمان همسرش بود، حضور پيدا كرد حالا كه يك سالي ميشود از رسانه ملي دور شده، نامداري فعاليتهايش را در نويسندگي، طراحي، مستندسازي و حضور فعال در رشته تحصيلياش روانشناسي ادامه داده، البته او در فيلم تازه پرويز شهبازي نيز بازي كرده و حالا تجربه بازيگري را نيز در كارنامه كارياش دارد.
رضا رشيدپور را با برنامه «شب شيشهاي» و «عبورشيشهاي» بهخوبي در خاطر داريم، همان گفتوگوهاي جنجالي كه چند باري هم، به خاطرش برنامه را توقيف كردند، اما رشيدپور جاي خودش را پيدا كرده بود كه ناگهان ديگر خبري از او نبود. بعد از آن در برنامه «شب شما بهخير» در شبكه ماهوارهاي ايرانيان حضور داشت و در اين مدت در سريالها و فيلمهاي سينمايي حاضر ميشد تا از چشم مردم دور نماند. رشيدپور بعد از اينكه مجري همايشهاي انتخاباتي حسن روحاني بود، توانست سال گذشته به تلويزيون برگردد و اينبار در شبكه نسيم برنامه «عينكدودي» را بسازد، برنامهاي كه اصلا جذابيت نداشت. با اين حال او اين روزها دوباره برنامههاي گفتوگو محور با برخي شخصيتهاي جذاب را ميسازد، اينبار براي شبكه اينترنتي آپارات كه البته تلويزيون هم آنها را پخش ميكند، اين مصاحبههاي جذاب بار ديگر ثابت كرد كه رضا رشيدپور در جذب مخاطب توانايي دارد و ميتوان روي او حساب كرد.
رضا خوشدلراد، ديگر تهيهكنندهاي است كه سالهاست در تلويزيون فعاليت ميكند و برنامههاي مختلفي را براي صدا و سيما تهيه كرده است، او دراين باره به «اعتماد» ميگويد: «زماني بود كه تلويزيون مرجعي براي همه ما بود و به عنوان يك منبع اصلي به آن رجوع ميكرديم، آن را به قدري قبول داشتيم كه ايدهآلهاي خودمان را با آن تنظيم ميكرديم. در سالهاي قبل از پشت صحنه برنامهها و اتفاقات كمتر خبر داشتيم، اما اين روزها و با گسترش رسانههاي مختلف، رسانه ملي مرجعيت قبلي خودش را ندارد و آدمهاي آن هم مانند آدمهاي ديگري كه همه روزه ميبينيم. اما نكتهاي كه در تلويزيون وجود دارد اين است كه افرادي كه در آن حضور دارند، گاهي فقط ظاهر را نشان ميدهند و اين واقعيتي نيست كه درباره آنها وجود دارد، از همين رو تلويزيون براي اينكه ضرر نكند، مجبور است عكسالعمل نشان دهد. اين عكسالعملها ممكن است كتبي باشد كه رسانهاي نميشود ولي گاهي برخوردها به شكلي است كه ما ميفهميم.»
خوشدل با تاكيد بر اينكه مشخص كردن خط قرمزها در برنامه از سوي تهيهكننده ميتواند بخشي از اين حوادث را كم كند، ادامه ميدهد: «مشخص كردن خط قرمزها و ايستادن روي آنها ميتواند به مديريت چنين اموري كمك كند. با اين حال برنامه زنده ريسك بالايي دارد و اصلا اداره كردن آنتن زنده كار بسيار پيچيدهاي است. از طرفي وقتي چنين اتفاقهايي در رسانه ملي ميافتد، هيچكسي خوشحال نيست كه برنامهاش را از دست بدهد، به هر حال براي برنامه خرج شده و تلاشهايي در جهت هرچه بهتر شدن آن صورت گرفته است.»
البته اين تهيهكننده معتقد است در مواردي مانند توهين، بياحترامي و اهانت بايد شديدترين برخوردها با فرد وجود داشته باشد، او ميگويد: «آنتن، حيثيت آدم است. شبكه جهاني بيبيسي سال گذشته حاضر شد بزرگترين منبع مالي خودش كه برنامه «تختگاز» بود را به دليل همين توهينها كنار بگذارد. چون چنين رفتارهايي، روي رفتار اجتماعي جامعه تاثير دارد و اين شبكه حاضر شد درآمدي نداشته باشد، اما برنامه توهينآميز نيز روي آنتن نبرد.»
علي ضياء ممنوعالتصوير و همان روز در اردوي تيم استقلال حاضر شد و از پرويز مظلومي عذرخواهي كرد. اينكه چرا يك مجري در محفل دوستانهاش نبايد رعايت آداب كند، مساله نيست، اما اينكه كساني از او فيلم ميگيرند و در فضاي مجازي منتشر ميكنند، حتما مساله است، گاهي يادمان ميرود همه آدمها زندگي شخصي دارند كه در آن ميتوانند بداخلاق باشند، عصباني شوند يا حتي از يك تيم خاص حمايت كنند. با اين حال ممنوعالتصويري در بسياري موارد به ضرر سيما و مردم بوده است، چون با نگاهي به پرونده مجريان ممنوعالتصوير، ميبينيم كه آنها به سراغ ديگر علاقهمنديهايشان رفتهاند و به واسطه آشنايي با برخي از افراد حاضر در اين حوزهها توانستهاند فعاليتهاي قابلقبولي داشته باشند. در اين اوضاع ممنوعالتصويري علي ضياء خوب است يا بد؟
اطلاعات/یک انیمیشن ایرانی برای اولین بار در اسکار پذیرفته شد
انیمیشن ایرانی «استریپی» به کارگردانی بابک و بهنود نکویی برای رقابت در اسکار ۲۰۱۶ پذیرفته شد. این اولین بار است که یک انیمیشن ایرانی در فهرست انیمیشنهای شرکت کننده در رقابت برای انتخاب نامزدهای اسکار قرار گرفته است.
«استریپی» (راه راه) بر اساس موسیقی کلاسیک «رقص مجار شماره ۵» اثر یوهانس برامس (۱۸۹۷- ۱۸۳۳) ساخته شده و درباره کارگر یک کارخانه بزرگ است که تصمیم میگیرد در کار ملال آور راه راه کردن بستههای کارخانه خلاقیتی ایجاد کند. فیلم فضای تک رنگی دارد و از رنگ قرمز استفاده خلاقانهای شده است.
بابک نکویی درباره چگونگی حضور این انیمیشن در اسکار گفت: یکی از شرایطی که یک فیلم کوتاه میتواند در اسکار ثبت نام کند، نمایش آن به مدت حداقل هفت روز پیاپی در سالن های سینمای شهر لس آنجلس است. فیلمهای کوتاهی که در فاصله زمانی اول اکتبر ۲۰۱۴ تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵ به مدت حداقل هفت روز پیاپی در سینماهای منطقه لسآنجلس اکران عمومی و تجاری همراه با بلیت فروشی داشتهاند مجوز حضور در بخش بهترین فیلم کوتاه جوایز اسکار۲۰۱۶ را به دست آوردهاند، مشروط بر این که در سالنهای سینمای تایید شده آکادمی در بازه زمانی و مدت زمان مشخص شده روی پرده رفته باشند. «استریپی» به واسطه یک پخش کننده بینالمللی از روز ۲۴ سپتامبر تا پایان ۳۰ سپتامبر به مدت یک هفته در قالب برنامهای به نام «نمایش نمایشها» در سینما «آرکلایت» هالیوود به نمایش درآمد و مجوز حضور در بخش فیلم کوتاه انیمیشن جوایز اسکار را به دست آورد.
این انیمیشن که در استودیو گنبد کبود، با تکنیک دو بعدی در ۳ دقیقه و ۳۵ ثانیه ساخته شده، تاکنون در بیش از ۳۰ جشنواره معتبر چون انیماموندی برزیل، ایماجیناریا ایتالیا، اکسپوتونز آرژانتین، کلیک هلند و انیمست رومانی شرکت کرده و موفقیتهایی به دست آورده است.
ایران/امروز با... سایه اقتصادینیا (منتقد ادبی)
ایمان دارم اثر با خالقش یکی است
سایر محمدی
سایه اقتصادینیا متولد 1354 در تهران است. بعد از گرفتن مدرک کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد در سال 1378، وارد دوره تخصصی ویرایش و ترجمه در مرکز نشر دانشگاهی شد و پس از اتمام این دوره به دعوت استاد احمد سمیعی (گیلانی) به فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیوست و از سال 1384 تاکنون در گروه ادب معاصر فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مجله «نامه فرهنگستان» مشغول کار است. هماکنون معاونت علمی گروه ادب معاصر و دستیاری سردبیر نامه فرهنگستان به عهده او است. از او نزدیک به صد مقاله در نقد کتاب در مطبوعات به چاپ رسیده است. مجموعه مقالات استاد سمیعی با نام گلگشتهای ادبی و زبانی (دو جلد، انتشارات هرمس) و جشننامه استاد سمیعی با نام به دانش بزرگ و به همت بلند (انتشارات هرمس، 1393) به اهتمام او به چاپ رسیدهاند. او در مجله جهان کتاب صفحه ثابتی به نام وقت شعر را اداره میکند که به نقد و بررسی شعر معاصر اختصاص دارد. آخرین کتاب او با نام «هم شاعر، هم شعر» به تازگی توسط نشر مرکز از چاپ بیرون آمده است.
خانم اقتصادی شما با دو رویکرد به سراغ شاعران رفته اید، شیوه نخست که کلنگرانه است و شش دهه بر فضای نقد ادبی سیطره داشته، چرا خودتان هم این شیوه را انتخاب کردید؟
من این شیوه را منسوخ نمیدانم. برعکس، برای منتقدانی که پیش از ما با این دیدگاه به سراغ نقد شعر رفتهاند فضل تقدم قائلم، اما معتقدم که این تنها یک رویکرد است و زاویهای از شعر را به روی ما باز میکند که به شناخت شاعر مربوط میشود. نقد ادبی ما فقط در این زاویه کار کرده و از اختیارات زوایای دیگر غافل بوده است. برای همین هم نام کتاب را گذاشتهام هم شاعر، هم شعر. یعنی از هر دو زاویه باید به متن ادبی و خالق آن نگریست.
همیشه گفتهاند اثر از خالقش جداست، زندگی شاعر که در رویکرد کل نگرانه مورد توجه شماست چه کمکی به نقد و بررسی اثرش میکند؟
من نه تنها به این جمله اعتقاد ندارم، بلکه ایمان دارم که اثر با خالقش یکی است. متن ادبی را میتوان در پرتو تاریخ نگریست و نقدی تاریخگرایانه به دست داد. میتوان در پرتو روانشناسی نگریست و نقدی روانکاوانه به دست داد. اینها زوایای مختلفی است که باید از این منظرها هم متن را نگاه کنیم. شعر که از آسمان نمیآید، ساخته روح و روان و تاریخ و فرهنگ و جغرافیای شاعر است. چطور ممکن است بررسی علمی زندگی شاعر را بیارزش دانست؟ آن رویکرد کلنگر کارش همین است و باید همین باشد. اما همانطور که تأکید کردم، بررسی علمی، نه تصفیه حساب شخصی!
شما نوشتهاید: «هنوز با تفکیک ناسزا از نقد، با فهم موقعیت انسانی شاعر به جای فضولی در زندگی شخصی او، با سخن گفتن بینقاب از حقیقت فاصله داریم» بحثی که دهههاست در ادبیات ما مطرح است، چه باید کرد؟
باید کار کرد. کار، کار، کار، دست از حرف یاوه برداشت. هر کس باید به قدر سهم کوچک خود در شناخت حقیقت و شفافسازی بکوشد. باید نترسید و صادق بود. من هم در این کتاب و به قدر سهم کوچک خود کوشش کردهام چنین کنم.
شما در فصول مختلف کتابتان به شاعرانی پرداختهاید که ظاهراً مشی و مشق ناهمگون در شعر و زندگی داشتند، سلمان هراتی با رؤیایی و فروغ و شاملو... چگونه این شاعران در کنار هم مورد توجه شما قرار گرفتند؟
اینها همه با هم تاریخ ادبیات معاصر را میسازند. انکار آنها بیفایده است. تاریخ ادبیات در موردشان داوری خواهد کرد به قول نیما آن که غربال در دست دارد به دنبال میآید. باید تابوها و تعصبها را کنار بزنیم تا داوران منصفی باشیم. هر کدام از شاعران مخاطبان خاص خود را دارند. حتی مخاطبانی دارند که به لحاظ اندیشگی در طیفهای مختلف قرار میگیرند. در جهان ادبیات هم اینگونه است که آثار نویسندگان با گرایشهای فکری و سیاسی مختلف را میخوانیم.
ایران/مکتبخانه میرزاعبدالله در واکنش به ساخت مجتمع تجاری در کنار باغمزار محمدرضا لطفی بیانیه داد
حس وظیفهشناسی فرهنگی را فراموش نکنید
مکتبخانه میرزاعبدالله در واکنش به خبر ساخت مجتمع تجاری در کنار باغمزار زندهیاد محمدرضا لطفی در گرگان، بیانیهای صادر کرد. در بخشی از متن این بیانیه آمده است:
متأسفانه دیرزمانی است که تصمیمات دستگاههای اجرایی در کشور، موازی با عشق و علاقه هنردوستان این سرزمین پیش نمیرود. استادان بزرگ موسیقی این سرزمین همچون حسین یاحقی، رضا محجوبی، حسین تهرانی، حبیب سماعی، غلامحسین درویشخان و بسیاری دیگر در گوشهای از گورستانهای متروک این مملکت خفتهاند و دریغ از شعله شمعی که در غروب شب جمعه روشنایی بخش مزارشان باشد.
این بیانیه با اعتراض به گودبرداری در نزدیکی مزار محمدرضا لطفی میافزاید: متأسفانه با خبر شدیم که با وجود وعدههای فراوانی که مسئولان شهر گرگان در مورد ساخت باغ مزار استاد یگانه موسیقی کشورمان استاد محمدرضا لطفی داده بودند و تا به امروز عملی نشده، عدهای از مالکان ذینفوذ منطقه اقدام به گودبرداری زمین در نزدیکی مزار این استاد عزیز کردهاند که موجبات رنجش خاطر هنر دوستان این شهر و سراسر کشور را فراهم کرده است. اندک اقدامات انجامشده در مورد ساماندهی مزار این استاد گرامی به همت خانواده محترم ایشان انجام شده و گویا مسئولان عزیز حس وظیفهشناسی فرهنگی خود را در میان کاغذبازیهای اداری گم کردهاند.
جام جم/الیکا عبدالرزاقی: برای خانواده وقت و انرژی میگذاریم
یک اسفندی 36 ساله به تمام معنا شاد. بازیگری که وقتی به برنامه خندوانه و استندآپ کمدی آمد و خاطراتش را از همسرش؛ امین زندگانی تعریف کرد و خندید و خنداند بسیاری متوجه شدند که الیکا عبدالرزاقی نگاه متفاوتی به زندگی دارد.
به گزارش جام جم سیما ، مثبت نگاه میکند، مثبت میاندیشد و خوشبین است. با او درباره شادی و زندگی مشترک گپ زدیم:
به عنوان بازیگری که بیشتر در آثار طنز بازی میکنید، شادی و شاد زیستن در موفقیت چه تاثیری دارد.
آدمی همیشه به شادی نیاز داشته و دارد. مردم قبل از ظهور تکنولوژی، تلویزیون و سینما در جمع سعی میکردند، بازیهای مفرح کنند و در شادی یکدیگر سهیم باشند. جسم و روح به شادی نیازمندند. آدرنالینی که هنگام شادی ترشح میشود برای جسم و روح مفید است. اما واقعیت این است که ما الان دیگر به شکل غریزی شادی را دنبال نمیکنیم به همین دلیل باید یکدیگر را به سمت شادی هل بدهیم.
شادیهای مقطعی چقدر میتواند، موثر باشد؟ مثلا یک دقیقه خندیدن و یا سطحی خندیدن تاثیری در روحیه آدمها دارد؟
بله کمککننده است. مثلا در برنامه خندوانه آقای رامبد جوان از مردم میخواست 25 ثانیه بخندند، اما بیشتر آنها مقاومت میکردند. اما این روش روی یک عده تاثیر مثبت دارد و مردم تمرین خندیدن میکنند و کمکم روی روحیه آنها تاثیر میگذارد. اما ما نیازمندیم در این شرایط سخت به خودمان کمک کنیم. برای این که سالم باشیم باید بخندیم. برای این که به خانواده خود انرژی بدهیم باید بخندیم. باید به خودمان حس مثبت را تلقین کنیم تا این حس به اطرافیانمان هم منتقل شود این روش خیلی بهتر از این است که هی نِق و غُر بزنیم.
این یک جور مهارت است؛ شاد بودن و دیگران را شاد کردن. اما واقعیت این است که مردم بیشتر به ظاهر نگاه میکنند مثلا وقتی شما بازیگران را میبینند که شاد و خوشحال هستید، میگویند: «ای بابا شما که مشکل مالی ندارید باید هم شاد باشید!»
بله و این خیلی برای من عجیب است که چرا مردم درباره بازیگران اینجوری قضاوت میکنند! به نظر آنها بازیگران آدمهای متمولی هستند. شایعاتی درباره دستمزد بازیگران هم وجود دارد ـ که اگر درباره تعداد انگشتشماری از آنها صحت داشته باشد ـ مگر یک بازیگر در سال چند تا فیلم بازی میکند؟ شاید سالی یک فیلم! حالا این دستمزد را تقسیم کنید برای طول سال، ماهی چقدر میشود؟! با برجی که یک بازیگر دارد و باید ظاهرش را بین مردم حفظ کند. در خانه بالای شهر زندگی کند، ماشین مدل بالا سوار شود و... اما واقعیت این است که بازیگران هم گاهی بیپول یا کمپول میشوند، اما مردم این را نمیپذیرند. من در فضای مجازی هیچوقت عکس غمگین از خودم به اشتراک نمیگذارم و تا جایی که بتوانم مقابل دوربین غم را بازی نمیکنم، اما عجیب است در کامنتهایی که برایم میگذارند، مینویسند شما چقدر الکیخوش هستید! وضع مالی شما خوب است که میخندید! و ... اینها غمگینم میکنم اما آدمی نیستم که غم را به دیگران منتقل کنم حتی اگر غمگینترین آدم جهان باشم.
شما درگیر حاشیهها میشوید که به قول خودتان ویترین زندگیتان را آنطور که مردم میخواهند بچینید؟
نه توان و نه تمایلش را دارم که چنین کاری بکنم. حرفه بازیگری در ظاهر شیک است به همین دلیل مردم فکر میکنند بازیگران خیلی زندگی شیک و مرفهی دارند. ما هم دوست داریم چنین باشد چون حرفه سختی داریم. وقتی سرکار هستیم تمام وقتمان در اختیار کار است، اما مردم عادی زمان مشخصی سر کار میروند و شرایط کاری ما را ندارند. در اصل ما دستمزد و پول زندگی نکردنمان را میگیریم. اما هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که من ظاهرسازی کنم، اما ناله هم نمیکنم معمولا از شرایط راضی هستم.
به نظر میرسد، همسر شما آقای امین زندگانی شخصیت آرامی دارد. برخلاف شما که خیلی پرانرژی و شلوغ هستید، چگونه با این روحیههای متفاوت مکمل هم شدید؟
این گفته شما را اصلاح کنم که امین زندگانی در آثاری که بازی کرده، شخصیت آرامی دارد، اما در زندگی شخصی بازیگوشترین آدمی است که در اطراف ماست و به اصطلاح کودک دورنش به شدت زنده و فعال است. اما با همه اینها زن و مرد مکمل یکدیگر هستند؛ هر چند خصوصیات متفاوتی داشته باشند. این خصوصیات متفاوت بعضی وقتها ما را بههم نزدیکتر هم کرده است چون برای هر دوی ما جذاب است که با این تفاوتها بههم نزدیکتر شویم و «من» را کنار بگذاریم، از خودخواهیهایمان کم کنیم و به دیگری بها بدهیم تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم. در این شرایط زن و مرد زندگی شخصی خود را دارند، اما از آن طرف زندگی مشترک خوبی هم دارند چون زندگی مشترک را درک کردهاند. خدا را شکر ما زندگی خوبی داریم چون به درک متقابل رسیدهایم.
هر دو نفر شما بازیگر هستید و مشغلههای خاص خود را دارید در این شرایط چگونه از یکدیگر در زمینه کاری و خانوادگی حمایت میکنید؟
ما معمولا همه کارهایمان را با یکدیگر هماهنگ میکنیم. گاهی امین پرکار و پرمشغله است. در چنین مواقعی من کار قبول نمیکنم چون باید یک نفرمان در خانه باشد تا محیط خانه گرم باشد، غذا آماده باشد و... البته زمانی هم که من سرکار هستم امین همین حمایتها را از من میکند. من الان هم در یک سریال بازی میکنم و هم در یک تئاتر. ساعت 6 صبح میروم سرکار تا برمیگردم خانه میشود ساعت 10 شب. شاید در ظاهر باید فقط بخوابم تا صبح بتوانم سرساعت سرکارم باشم. اما وقت میگذارم، کمتر میخوابم و با همسرم شام میخورم، صحبت میکنم و ... این وقت گذاشتن و با هم بودن برای حفظ خانواده خیلی مهم است. ما در کنار اینکه زن و شوهر هستیم دو تا رفیق خوب هم برای هم هستیم. وظایف خود به عنوان زن و شوهر را میدانیم و به آن پایبندیم، اما فراتر از آن با هم دوست هستیم که این خیلی مهم است.
جام جم/گفتوگو با رضا ناجی
تهیهکنندهها بیپولند، مریض که نیستند
شکار خرس به هر رنگی که باشد، چه قهوهای چه سیاه، چه سفید قطبی و چه سیاه و سفید (پاندا) در هر جای جهان جرم است و عواقب و گاه مجازات سنگینی دارد. اما حکایت خرسهای طلایی و نقرهای جشنواره فیلم برلین فرق میکند و سینماگران دنیا خیلی دوست دارند یکی از این خرسها را برای همیشه از آنِ خود کنند. رضا ناجی یکی از چند سینماگر ایرانی است که موفق به شکار این تندیسهای کوچک براق و ارزشمند شده و به نوعی یکی از شکارچیان خرس محسوب میشود.
عادت کرده ایم ناجی را همیشه بشاش و با روحیه در نقش هایی شیرین ببینیم. او حتی با آن لهجه دوست داشتنی آذری و خوی مهربانش، به تلخ ترین نقش ها هم رنگی شیرین و جذاب می دهد. این بازیگر چندی پیش رگ های قلبش گرفت و جراحی شد و این روزها دوران نقاهت را در خانه می گذراند. تصمیم گرفتیم به این بهانه به صورت تلفنی جویای احوال این بازیگر آرام و بی شیله پیله شویم.
موقع گرفتن شماره همراه ناجی یاد نخستین تصویری می افتم که از او در سینما به یاد دارم؛ نقش پدر زحمتکش فیلم «بچه های آسمان» ساخته مجید مجیدی؛ به ویژه آن صحنه ای که ترمز دوچرخه نمی گیرد و پدر که پسرش علی را همراه دارد، از مهار دوچرخه عاجز است. پس از سه چهار بوق، ناجی با آن لهجه شیرین آذری از پشت خط می گوید:
سلام علیکم.
می گویم علیک سلام. خودم را معرفی می کنم و می گویم قبلا چند باری با هم تلفنی و حضوری صحبت کرده ایم.
خواهش می کنم. خوب هستید؟ بفرمایید.
می گویم خدا بد ندهد آقای ناجی، ما عادت کرده ایم همیشه شما را سرحال و قبراق ببینیم. می خندد؛ مثل نقش بانفوذ و متمولش در «نهنگ عنبر» فیلم سامان مقدم که با ثروتش هر کاری می کرد که دلش می خواست. می پرسم قرار نیست شما را در فیلم جدیدی ببینیم؟
نه، فعلا که در خانه استراحت می کنم و در هیچ کاری حضور ندارم.
امیدوارم به زودی شما را در فیلم ها و سریال ها ببینیم.
(حظ می کند و چند بار پشت هم می گوید): به به. به به. ان شاءالله.
می پرسم در این چند وقت که ناخوش هستید کسی از همکاران سینما و تلویزیون به عیادت شما آمده است؟
بله، چند تا از بازیگران پیشکسوت به ملاقاتم آمدند.
کدام یک از بزرگان؟
آقای عظیمی و همکارانش!
آخرین کاری که کردید، چه بود؟
نامه های کامبیز به کارگردانی بهزاد بروجنی که در این کار با آقایان حسن پورشیرازی و محمود نظرعلیان همبازی هستم. این فیلم قرار است در جشنواره فیلم برلین شرکت کند.
یاد تصویر مشهور رضا ناجی با آن کت و شلوار و کراوات می افتم که خرس نقره ای بهترین بازیگر را طوری دستش گرفته بود که نمی توانست در برود! و یاد حرف علی معلم می افتم که همان زمان گفته بود: باور بفرمایید بازی ناجی خیلی بهتر از رقیبش، دانیل دی لوئیس، بازیگر مشهور هالیوودی بود. می گویم آقای ناجی جشنواره برلین را کردید پاتوق خودتان ها!
(با صدایی ترکیبی از ناخوش احوالی و ذوق خنده ای جانانه سر می دهد) نه بابا، خواهش می کنم. قبل از این فیلم یک کار دیگر هم در کرج انجام دادم به نام «سال های انتظار» که کارگردان آن اشکان شاپوری است.
این پا و آن پا می کنم و نمی دانم این سوال را بپرسم یا نه؟ خیلی ناگهانی یاد چهره مستاصل او به نقش کریم در «آواز گنجشک ها» می افتم؛ همان جایی که یکی از شترمرغ ها پا به فرار می گذارد. بالاخره می پرسم: در فیلم هایی که چند وقت اخیر کار کرده اید، شده که دستمزدتان را پرداخت نکنند؟ الان با خیلی از بازیگران و عوامل فیلم و سریال ها که صحبت می کنیم، می گویند همیشه دنبال دستمزدها می دوند.
یه کم دستمزدها را دیر می دهند، اما بالاخره می دهند.
یعنی دلخوری ندارید؟
چه دلخوری؟ چرا باید دلخور باشم؟ تهیه کننده اگر پول داشته باشد، دستمزد بازیگر و عوامل را می دهد؛ مریض که نیست!
از سعه صدر و قناعت ناجی شرمنده می شوم، شاید برای این که برخلاف خیلی از بازیگران نازپرورده که فقط می نالند و همواره معترضند، با یک بازیگر صبور با آستانه تحمل بالا روبه رو شدم. دارم دنبال سوال دیگری می گردم که می گوید.
الان در تلویزیون و سینما یک خرده پول کم است. مساله ای نیست، آدم باید با این شرایط بسازد. الحمدلله راضی ام.
دارم از بازیگر نقش عزرائیل مهربان فیلم «باغ های کندلوس» ایرج کریمی خداحافظی می کنم که می پرسد:
فرمودید از جام جم؟!
می گویم: بله.
هر وقت این مطلب را زدید، بگویید که ما یک جام جم بخریم.
چشم، حتما. جام جم می خوانید؟
بله، صددرصد. من اخیرا یک کار هم برای رسانه انجام دادم به نام «همسر دات کام» که در آن با علی صادقی همبازی بودم که سی دی هایش را می فروشند!
جوان/حاشیههای سینما ادامه دارد
تجارت كثيف نقشفروشي در فيلمها
ادامه اعتراضها به فساد در سينما به پررنگ شدن مشكلي به نام «نقشفروشي» منجر شد، تجارتي كثيف اما پر پول براي ساختن بازيگر از افرادي كه توانايي پرداخت پول براي حضور در سينما را دارند.
نویسنده : هادي عسگري
ادامه اعتراضها به فساد در سينما به پررنگ شدن مشكلي به نام «نقشفروشي» منجر شد، تجارتي كثيف اما پر پول براي ساختن بازيگر از افرادي كه توانايي پرداخت پول براي حضور در سينما را دارند.
سينما و حضور در آن از جمله علايقي است كه گرچه طي سالهاي گذشته سير نزولي به خود گرفته است اما هنوز هستند كساني كه براي حضور در يك فيلم و نقشآفريني در يك سكانس، حاضرند هر كاري بكنند. از زمان مطرح شدن مشكل فساد در سينما يكي از مواردي كه مورد توجه قرار گرفته معضلي به نام نقشفروشي است، همانطور كه امين تارخ نيز اشاره كرده بود براي مردها از حربه گرفتن پول و از دخترها توقعات ديگري درخواست ميشود تا آنها را سينما برده و نقشي به آنها بدهند و دست آخر نيز از خيل عظيم مشتاقان حضور در سينماي حرفهاي كساني كه با پرداخت پول وارد سينما شدهاند، به سرعت نيز از آن خارج ميشوند و تنها خاطره تلخ يك سوءاستفاده در ذهن آنها باقي ميماند.
اعتراض به روشهاي غيراخلاقي براي حضور بازيگران در نقشهاي سينمايي موضوعي بود كه تلويزيون نيز روي آن دست گذاشت. جمعه شب گزارشي از اخبار منتشر شد كه در آن طي گفتوگو با چند بازيگر در مورد جريانهايي كه باعث ميشود يك بازيگر نقشي را در فيلم بگيرد كه حق وي نبوده است، به بحث فروش نقشها و البته سركار گذاشتن علاقهمندان به بازيگري پرداخته شد. در اين گزارش با نام بردن از چند كارگردان مشهور كشور كه در حال ساخت فيلم هستند و فراخوان براي انتخاب بازيگر داده بودند، به انتخاب بازيگرهاي آنها براساس روابط ميان سينماگرها اشاره شد.
از سوي ديگر سيدضيا هاشمي تهيهكننده سينما در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران «جوان» به موضوع فروش نقش پرداخت. اين تهيهكننده گفت: متأسفانه برخي از جوانهاي فيلمساز و تازهوارد ما از شرايط ناجور براي ورود به سينما استفاده ميكنند كه جديداً بيشتر به چشم ميخورد و اين دسته افراد يا زمان توليد متوقف يا وارد دعواهاي حقوقي ميشوند.
وي ادامه داد: از ديگر اتفاقات مهم و ناگوار در خصوص ورود جوانها به عرصه فيلمسازي مقوله نقشفروشي است كه در سينماي جديد به وجود آمده و اگر با آن مقابله نكنيم به جاهاي بدتري كشيده خواهد شد. هاشمي عنوان كرد: اصليترين مشكل سينما كمكاري سينماگران حرفهاي ما به خاطر عدم تأمين بودجه كافي توسط دولت است. البته ما خوشحال ميشويم كه پاي دولت عملاً از بخش توليد در سينما قطع شود و ما از دولت تقاضا ميكنيم وارد مقوله توليد نشود. وي ادامه داد: اميدواريم كه دولت هميشه بيپول باشد و اگر زماني قصد ورود به عرصه سينما را كند، پولهايش را خرج زيرساختها و بهتر كردن شرايط سينماها براي مجموعه سينماگران كند نه اينكه با توليد و عرضه فيلمهاي به درد نخور سينماي گلخانهاي به وجود آورد.
جمال ساداتيان، تهيهكننده ديگري است كه به جريان نقشفروشي در سينما اعتراض كرده است. ساداتيان چند روز پيش به «فارس» گفته بود: شايد بتوان از زواياي مختلفي به اين موضوع پرداخت، سينما به لحاظ جذابيت زيادي كه دارد علاقهمندان زيادي دارد و در يك آمار ديدم 100 هزار فارغالتحصيل رشته هنر داريم و غير از آموزشگاهها، با توجه به اشتياق زياد افراد در جاهاي مختلف با افرادي روبهرو ميشوم كه پيشنهاد دارند كه فرزند يا يكي از منسوبينشان وارد اين حوزه شود، تعداد متقاضيان بالاست و شرايطي فراهم ميشود كه يك عده فكر ميكنند با پشتوانه مالي و امكاناتي كه دارند ميتوانند وارد سينما شوند. تصورم اين است كه شايد بشود با پارتي كسي را وارد كرد ولي آيا با پارتي هم ميتوان او را نگه داشت؟ در سينما به محض اينكه فرد نتواند به وظايفش خوب عمل كند سريع خود را در تصوير نشان ميدهد و موجب سقوط يك فيلم ميشود و اگر فيلم اصالت داشته باشد زير بار اين مراودات نميرود.
به نظر نميرسد جريان قوي فروش نقش در سينما تنها با تذكر و انتقاد چند سينماگر به طور كامل متوقف و محو شود، اما ميتوان اميد داشت با جرياني كه هم اكنون راه افتاده است از ميزان تجارت غيراخلاقي فروش نقش در فيلمهاي سينمايي شود و ديگر شاهد آن نباشيم كه جابهجايي پول در جريان توليد به ايفاي نقش يك نابازيگر يا يك بازيگر ضعيف در نقشهاي سينمايي باشيم. اتفاقي كه خود يكي از دلايل دامن زدن به فساد در سينماست.
جوان/سعيد حداديان دبير سيزدهمين همايش ادبي «سوختگان وصل»:
نويسندگان و شعراي دفاع مقدس و قيصر امينپور را تجليل ميكنيم
بنا بر اعلام دبير سيزدهمين همايش ادبي «سوختگان وصل»، آيين اختتاميه اين همايش تحت عنوان «الف دزفول» در دو بخش شعر و داستان به پاس احترام و تجليل از مقاومت و ايثارگري شهر دزفول، اين پايتخت مقاومت و ايستادگي، دوشنبه برگزار ميشود.
نویسنده : مصطفي محمدي
بنا
بر اعلام دبير سيزدهمين همايش ادبي «سوختگان وصل»، آيين اختتاميه اين همايش تحت
عنوان «الف دزفول» در دو بخش شعر و داستان به پاس احترام و تجليل از مقاومت و
ايثارگري شهر دزفول، اين پايتخت مقاومت و ايستادگي، دوشنبه برگزار ميشود.
سعيد حداديان، دبير سيزدهمين همايش ادبي «سوختگان وصل» گفت: حدود 600 اثر در دو بخش شعر و داستان توسط دبيرخانه همايش دريافت شده كه شامل بيش از 100 داستان و 500 شعر ميشود. وي ادامه داد: در اين همايش به قدرداني از 30 شاعر و 10 داستاننويس منتخب و تجليل از آقايان دكتر سنگري و سعيديراد، از نويسندگان و شاعران بنام دزفول و آقاي ناصر حسيني نويسنده «پايي كه جا ماند» و خانم سيدهزهرا حسيني نويسنده كتاب «دا» و همچنين زندهياد قيصر امينپور ميپردازيم. وي درباره لزوم پرداختن به دفاع مقدس گفت: حضرت آقا اخيراً در يك سخنراني فرمودند 50 سال ديگر هم در حوزه دفاع مقدس كار شود كم است، چه هنر و چه ادبيات. براي شخص بنده هم با اينكه دوران جنگ در دزفول زندگي كردم اختصاص اين برنامه موجب شد تا با مفاهيم و معارف مغفول مانده زيادي مواجه شوم. ما از شهيدآباد كه محل دفن دستهاي قطعشده است، از شهداي چند مزار كه بدنهايشان در دو يا سه مزار كه كيلومترها از هم فاصله دارند دفن شدهاند، از زواياي مختلف ديگر مرحوم قاضي(ره) كه امام جمعه فقيد و ابرمرد نستوه و قهرمان اين شهر بود و از شجاعت و تواضع و اخلاص و بزرگواري بيش از حد متعارف مردم دزفول غافل بوديم. نكته جالب در رابطه با اين همايش اينكه رهبر معظم انقلاب در بخشي از ديداري كه با برگزاركنندگان اين همايش در سال 91 داشتند با تأكيد بر اينكه همه كارهاي اين همايش حتماً با هماهنگي مرحوم حجتالاسلام قاضي(ره) امام جمعه فقيد شهر دزفول صورت بگيرد، در ادامه ميفرمايند: «خيلي متشكريم از اين كارهايي كه شرح دادند دوستان، چه آنچه در مورد همين ادبيات دفاع مقدس است، چه آنچه در دانشگاه اتفاق ميافتد و اين فضايي كه آقايان تصوير كرديد، تشريح كرديد، اين فضا يكي از نِعَم الهي است؛ اين فضا را ما درست نكرديم، اين فضا را خداي متعال درست كرده، دلها دست اوست، هدايت دست خداست... هيچ وقت فكر نكنيد كه از اين چيزي كه ما هستيم بالاتر نيست؛ نه، شعراي خيلي خوبي داريم - همين آقاياني كه اينجا هستند و ديگران، شعراي خيلي خوبياند - اما خوبتر از اينها، هم بوده، هم ممكن است كه باشد؛ ما ميخواهيم برسند به اوج و قلّه؛ انشاءالله بايد تلاش كنند، همه بايد تلاش كنند. انشاءالله موفق باشيد.»
جوان/ورود تلويزيون به آموزشهاي زناشويي
آموزش زوجين برای بهرهگيري از حريم مهرورزي
اولين برنامه تخصصي تلويزيون با موضوع آموزشهاي زناشويي از شبكه آموزش سينما پخش خواهد شد تا جلوي آسيبهاي موجود در اين حوزه گرفته شود و قدمي در راه استحكام خانوادهها باشد.
نویسنده : محمدصادق عابدینی
اولين
برنامه تخصصي تلويزيون با موضوع آموزشهاي زناشويي از شبكه آموزش سينما پخش خواهد
شد تا جلوي آسيبهاي موجود در اين حوزه گرفته شود و قدمي در راه استحكام خانوادهها
باشد.
پرداختن به آموزشهاي مربوط به روابط بين زوجين به دليل حساسيتهاي اخلاقي كه وجود دارد، در تلويزيون به يك تابو تبديل شده و كمتر پيش ميآمد كه رسانه ملي در اين حوزه ورود پيدا كند. عدم تمايل ورود رسانههاي رسمي و قابل اعتماد باعث شده بود تا ناآگاهي زوجين باعث لطمه ديدن روابط شده و بسياري از آمارها حاكي از تأثير مستقيم ناآگاهيهاي زوجين از ارتباط صحيح در افزايش ميزان طلاق است. اما اين بار تلويزيون دست به توليد برنامهاي تخصصي با عنوان «حريم مهرورزي» زده كه قرار است به زوجين درباره بهبود و تحكيم روابط آموزش دهد. حسين علياري، تهيهكننده و كارگردان «حريم مهرورزي» درباره اين برنامه ميگويد: اين برنامه با هدف تحكيم خانواده و پرداختن روابط بين زوجين تهيه و توليد شده و يكي از اصليترين اهداف آن پرداختن به آسيبهاي موجود است. تأكيد ما در «حريم مهر ورزي» بر ايجاد پويايي در عشق و مهر ورزي بين زوجين و به خصوص زوجهاي جوان است. علياري افزود: بخشي از اين برنامه به آسيبهاي جنسي در روابط زناشويي ميپردازد كه ناشي از عدم آموزش صحيح است. وي گفت: در اين برنامه با كمك وزارت بهداشت از نظر كارشناسان در حوزههاي مختلف از جمله اورلوژي، زنان و زايمان، روانشناسي و روانشناسي جنسي بهره گرفتهايم. علياري گفت: يكي از اهداف «حريم مهروزي» ارتقاي مهارتهاي كلامي در ميان زوجين است و آموزش اينكه ارتباط ميان زوجها صرفاً فيزيكي نيست و مهارتهاي كلامي و عاطفي نقش مهمي در استحكام روابط دارد. اين تهيهكننده با تأكيد بر اينكه برنامه «حريم مهرورزي» همانطور كه از نامش مشخص است به دنبال حفظ حريمها و شئون جامعه و عرف است، گفت: تمام تلاش ما جلوگيري از خدشهدار شدن حريمهاست و تلاش ميكنيم موضوعات را از زواياي مختلف بيان كنيم. وي ادامه داد: نبود آموزشهاي درست باعث شد تا سودجويان از طرق مختلف ورود پيدا كنند و از طريق فروش داروها و لوازم كمكي، انجام جراحيها كه اكثراً علمي نيز نيستند سلامت زوجين را به خطر اندازند. در اين برنامه با كمك سازمان غذا و دارو به اين موضوعات نيز ميپردازيم. تهيهكننده حريم مهرورزي تصريح كرد: اين برنامه در سري اول در 26 قسمت توليد شده و قرار است سري دوم آن نيز توليد شود. با توجه به هدفگذاري مخاطب بزرگسال و زوجين ساعت پخش برنامه چهارشنبهها ساعت 24 از شبكه آموزش و تكرار آن جمعه همان ساعت خواهد بود.
حمایت/دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس در گفت و گو با «حمایت» مطرح کرد
پیوند دین با لباس در جشنواره لباس عاشورایی
دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس گفت: جشنواره لباس عاشورایی با هدف بررسی و شناسایی نقش لباس در انتقال مفاهیم عاشورایی توسط کارگروه ساماندهی مد و لباس و بنیاد ملی مد ولباس برگزار میشود.
«حمید قبادی» در گفت و گو با «حمایت» بااعلام این خبر افزود: یکی از راههای انتقال «مفهوم» استفاده از نمادها و نشانههاست؛ به عبارت دیگر یکی از ابزارهای زنده نگه داشتن مفاهیم پر محتوا استفاده از نمادها و نشانه ها است. بررسیها هم نشان میدهد که در طول تاریخ همواره این نشانهها نسل به نسل موضوع عاشورا را توانستهاند منتقل کنند و تبلور این نشانهها در دوره اخیر عمدتا بر روی لباسها و همراهی لباس با مضمون متعالی ، ارزشمند و بی آلایش « عاشورا» قابل توجه بوده است بنابر این با توجه به این مساله بسیار مهم و با ایجاد یک نگاه جدید از موضوع، قرار است جشنوارهای حول محور عاشوراو لباس برگزارشود.
به گفته وی ایدههای اولیه این طرح از محرم سال گذشته پیشبینی اما جنبههای اجراییاش ازمحرم امسال آغاز شد .
وی درباره مجموعه آثاری که به جشنواره خواهد رسید نیز اظهارکرد: مجموعه آثار در دو قالب برنامهریزی شده است؛ دریک بخش کارشناسانی را هماهنگ کردهایم که به دلیل محدودیت زمان به اماکن تولید و توزیع مراجعه کرده و آثار را جمع آوری کنند.
قبادی اضافهکرد: بخش دوم نیز طی فراخوانی اعلام شد تا تولید کنندگان و توزیع کنندگان طرحهای خود را تا تاریخ معین شده به دبیر خانه جشنواره واقع در بنیاد ملی مد و لباس ارسال کنند.
دبیرکارگروه مد و لباس ادامه داد: پیش بینی میکنیم که دست کم 300 اثر در این حوزه جمع آوری شود و به دست ما برسد . ان شاء الله این موضوع هم در قالب جریان سازی در کشور ما شکل بگیرد و ادامه یابد.
قبادی تصریح کرد: طبیعتا لباس یکی از ابزارهای بسیار مهم در انتقال مفاهیم است به طوریکه جامعهشناسان از آن به عنوان یک رسانه یاد میکنند؛ پس طبیعتا نقش جدی را در ایام محرم و حتی غیراز آن ایفا خواهد کرد.
وی با بیان اینکه در حال برنامهریزی هستیم که موضوعات مختلف و مفاهیم بلند ارزشی را با کمک لباس ترسیم کنیم؛ یادآورشد: ما محدود به موضوع عاشورایی نخواهیم بود و به سایر موضوعات ارزشی نیز توجه ویِژه خواهیم کرد. ما به دنبال ایجاد جریان در همه موضوعات کشور با ابزار لباس هستیم، به طور مثال درحوزه دفاع مقدس، در مناسبت های ملی به ویژه 22 بهمن و.. میتوانیم این مفاهیم را در قالب لباس در جامعه ترویج کنیم. حتی ماندگاری بیشتری را در اذهان ایجاد خواهیم کرد. اولین گام ما به برکت ایام محرم و به لطف حضرت سید الشهدا(ع) جشنواره لباس عاشورایی است که امیدوارم به کمک آن اتفاق مهمی در حوزه مد و لباس رقم خورد.
قبادی در ادامه این گفت و گو و در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه فقط موضوعات عاشورایی در این جشنواره حضور دارند هم گفت: ما در این دوره به دلیل محدودیت زمان صرفا مفاهیم عاشورایی را اعلام کردیم ولی از همین الان گروهی در حال تنظیم فراخوان دوره بعد هستند. قطعا این شروع باعث خواهد شد نگاه طراحان ، هنرمندان و تولیدکنندگان هم بیش از گذشته به این موضوع معطوف باشد .
وی درباره مشارکت گروهها هم در این جشنواره بیان کرد: بنیاد ملی مد و لباس مجری این طرح خواهد بود و امیدواریم به خوبی بتوانیم این شروع اولیه را توسعه دهیم .
حمایت/غلامیجلیسه خبرداد
وبسایت جدید شابک راه ارتباطی جدید ناشران با ارشاد
مدیرعامل خانه کتاب از طراحی وبسایت جدید شابک با امکان ارتباط الکترونیک ناشران و معاون فرهنگی ارشاد خبر داد و گفت: از هفته کتاب نشستهای رودرروی نویسندگان و اهالی قلم با معاون فرهنگی ارشاد نیز آغاز میشود.
مجید غلامی جلیسه در گفتوگو با تسنیم، افزود: از این سایت همزمان با هفته کتاب رونمایی خواهد شد.
وی ادامه داد: یکی از اتفاقات خوبی که در چند وقت اخیر رخ داده ایجاد امکان ارتباط الکترونیکی اهل قلم با معاون فرهنگی وزارت ارشاد است، ما این امکان را در سایت شابک نیز برای ناشران ایجاد کردهایم.همچنین از طریق این وب سایت ناشران از طریق ارتباط الکترونیک همه امور خود را پیگیری خواهند کرد و نیازی به مراجعه حضوری و تلفنی نخواهند داشت، ارتباط با معاون فرهنگی ارشاد نیز می تواند مشکلات و دغدغههای ناشران را با بدنه اصلی وزرات ارشاد و شخص صالحی برطرف کند.
جلیسه همچنین از برگزاری سسله نشستهایی با حضور اهالی قلم و معاون فرهنگی وزارت ارشاد خبر داد و گفت: این نشستهای رودررو از هفته کتاب آغاز میشود، نخستین جلسه آن نیز با حضور بیش از 100 نویسنده عاشورایی هفته آینده برگزار خواهد شد.
وی همچنین با اشاره به ارائه تسهیلات برای اهالی قلم از سوی خانه کتاب در ماههای گذشته خاطرنشان کرد: صدور کارت کتابخانه ملی، پیگیری بیمههای تکمیلی و ... از جمله اقدامات انجام شده بوده است، همچنین گفتوگوهایی با شهرداری داشتهایم و توافقات اولیه برای صدور کارت کتابخانههای دانشگاهی و زیرنظر شهرداری در سطح کشور برای اهالی قلم انجام شده است.
جلیسه همچنین از بیمه شدن تمامی اهالی قلم که از شرایط مندرج در آییننامه برخوردارند، خبرداد و گفت: ما حتی اعضای جدیدی را نیز اخیراً اضافه کردهایم، تنها کسانی که مشمول آییننامه نباشند، امکان برخورداری از تسهیلات و بیمه تکمیلی را ندارند.
رسالت/گفتگو با حسن دادشکر بازيگر و کارگردان تئاتر، تلويزيون و سينما
دستمزد بالا به همه روحيه مي دهد
ناهيد جعفرپور کامي
اشاره: حسن دادشکر از پيشکسوتان تئاتر کودک و نوجوان در سال 1326 در مهاباد متولد شد. او داراي ليسانس بازيگري از دانشکده هنرهاي دراماتيک بوده و اولين گروه تئاتري نوجوانان را در تهران پايهگذاري کرده است. او به تدريس بازيگري عروسکي مشغول است و علاوه براين در چند فيلم و مجموعه مخصوص کودکان نيز بازي کرده است. آنچه در پي مي آيد ماحصل گفتگو با اين هنرمند پيشکسوت است؛
* آقاي دادشکر! بيشتر کارهاي شما طنز است. بنابر اين ميتوان اين سئوال را مطرح کرد که آيا شما طنز را انتخاب کردهايد، يا طنز شما را؟
هيچ کدام.
* پس چرا اکثراً در کارهاي طنز ديده ميشويد؟
چون دستمزدي که به کارهاي طنز ميدهند بيشتر از کارهاي جدي است.
* پس دستمزد برايتان اهميت بيشتري دارد. درست است؟
بله. به هر حال من سعي ميکنم در کارهايي ظاهر شوم که بتوانم دستمزد واقعيام را بگيرم. حالا طنز يا جدي فرقي نميکند.
* با اين حساب مخاطب چندان برايتان اهميتي ندارد؟
چرا و فکر ميکنم طي اين سالها توانستهام مخاطبان خودم را پيدا کنم، مخاطباني که هميشه همراهم بودهاند.
* ولي شما يک بازيگر هستيد و به عنوان يک بازيگر بايد در ژانرهاي مختلف، خودتان را محک بزنيد، اما انگار علاقهاي به اين آزمون نداريد؟
ببينيد، به نظرم اين حرفها براي هاليوود خوب است نه براي اينجا. اينجا بازيگر نميتواند خودش را محک بزند. با توجه به فيلمنامهها ما هم مجبوريم بالاخره يکي را انتخاب کنيم. پس فرصتي براي تجربههاي مختلف نيست.
* شما در کارنامه هنري تان آثار زيادي چه در سينما و چه در تلويزيون داريد که ايفاگر نقش هاي مختلف بوده ايد و اکثر کارهاي تلويزيوني تان هم کار براي کودک بوده است. مثل اينکه خيلي علاقه مند به کار کودک هستيد؟
کار کودک را به خاطر کودک دوست دارم. حتي خيلي از کارها را خودم، هم بازي کرده ام و هم کارگرداني. کارکردن براي کودک به من آرامش خاصي مي دهد که در هيچ کاري اين آرامش را نمي گيرم. خيلي علاقه مند به کار کودک هستم.
* در حال حاضر معيارتان براي انتخاب يک نقش چيست؟
رقم قرارداد و گروه خوب و البته مهم تر از اينها بازيگر مقابلم، چون اگر نتوانم با او بده و بستان خوبي داشته باشم نتيجه کار ضعيف خواهد شد.
* خود نقش چقدر برايتان اهميت دارد؟
مهم است، ولي نه به اندازه نقش مقابل، چون اگر او خوب بازي کند من هم انرژي خواهم گرفت و نقشم ديده ميشود.
* قبول داريد که طي اين سالها نقشهاي متفاوتي را تجربه نکردهايد، حتي در آثار طنز؟
بله. من هميشه خودم بوده ام. در واقع هميشه حسن دادشکر بودم، چون هيچ وقت هيچ کسي نبوده که از من بخواهد متفاوت باشم. براي همين من هم متفاوت نبودهام.
* پس دوست داريد متفاوت باشيد؟
بله دوست دارم، اما به شرط اينکه فرصت برايم ايجاد شود. بايد کارگردان بتواند يک نقش متفاوت و يک بازي تازه از من بگيرد. متاسفانه متنهاي ما ساده نوشته ميشوند و پرداخت خاصي ندارند، بنابر اين مجبورم هميشه از خصوصيات خودم وارد نقشهايم کنم و براي همين هميشه همان حسن دادشکر هستم.
* به همين دليل است که در بيشتر کارهايتان از بداهه استفاده ميکنيد؟
بله. چون مجبورم خودم باشم.
* معمولا چه قدر با نقشهايتان کلنجار مي رويد؟
کلنجار نمي روم، بلکه سعي ميکنم مابازاي نقشي را که قرار است ايفا کنم در جامعه پيدا کنم و از اين طريق به آن نقش نزديک شوم. مثل لباس پوشيدن، طرز حرف زدن، مدل مو و... به هر حال از هر قشري چيزي ياد ميگيرم و از آن استفاده ميکنم.
* شما در سريال تلويزيوني "آب پريا" به کارگرداني مرضيه برومند در سال 1392 ايفاي نقش کرديد. چگونه کاري بود؟ به دلتان نشست؟
اين سريال، داستاني کمدي، فانتزي داشت و داستان چند پري را روايت
مي کرد که براي نجات خواهرشان (آب پري) از چنگال ديو خشکسالي (اپوش) به زمين مي آيند. به گفته مرضيه برومند در اين مجموعه حجم بالايي از جلوه هاي ويژه تصويري استفاده شده بود. آب پريا براي گروه سني کودک و نوجوان تهيه شده بود. اين مجموعه تلويزيوني که داستان آن به محيط زيست
مي پرداخت در لوکيشنهاي متفاوت و در شهرهاي مختلف با آب و هواي گوناگون و متنوع فيلمبرداري شد. آب پريا نوروز سال 1392 از شبکه 2 سيما پخش شد. مرضيه برومند کارگردان اين فيلم به خاطر شرايط نامناسب پخش اين سريال از صدا وسيما انتقاد کرد.
* آيا تا کنون توقعاتتان از خودتان برآورده شده است؟
من زماني ميتوانم از خودم توقع داشته باشم که در نقشهاي پيشنهاد شده تغيير ببينم. وقتي تغييري نميبينم پس توقعي هم ندارم.
* اگر بخواهيد در روش بازيگريتان تغييري ايجاد کنيد، چه کارهايي انجام ميدهيد؟
من به تنهايي نمي توانم چيزي را تغيير دهم. اما به نظرم اولين تغيير اين است که بايد فيلتري بگذارند تا هر کسي نتواند به عنوان تهيه کننده وارد اين حرفه شود. مثلا راننده کاميون يک دفعه تبديل به مدير توليد مي شود، يا فردي که نمايشگاه اتومبيل دارد تهيه کننده مي شود. خب اين افراد نه سواد آن کار را دارند و نه ذوقش را. بنابر اين با اين وضعيت نمي شود توقع آنچناني هم داشت.
* فکر ميکنيد همانطور که راحت ميتوانيد مردم را بخندانيد، ميتوانيد
به راحتي اشکشان را هم دربياوريد؟
به نظر من مردم همين جوري هم راحت گريه ميکنند و جايي که همه راحت گريه ميکنند لازم نيست اشک کسي را دربياوري، بنابراين خنداندن
سخت تر از گرياندن است.
* ميگويند بازي در آثار طنز حرکت روي لبه تيغ است. هيچ وقت اين مسئله را حس کرده ايد؟
من تازه وارد اين حرفه نشدهام که چنين مسائلي برايم تازگي داشته باشد. در اين سالها ياد گرفتهام که با اعتماد به نفس کار کنم، بنابر اين هيچ وقت روي لبه تيغ نبودهام.
* يعني هيچ وقت تيغ طنز، دستتان را نبريده؟
اگر بريده هم باشد ابتداي کارم بوده که آن هم مربوط به کارهاي کودک بوده است، پس بنابر اين روي لبه تيغ نبودهام، بلکه روي آجر راه رفته ام.
* ولي بازي در کارهاي طنزي که به سمت هجو رفته است خودش ميتواند يک نوع لبه تيغ باشد. قبول داريد؟
به هر حال مخاطبان آن قدر عاقل هستند که بتوانند اين مسائل را تشخيص دهند. مثلا اينکه اگر بازيگري در اين نوع کارها ظاهر شده يا از روي رفاقت بوده يا پول خوبي گرفته است.
* خودتان از سر رفاقت در کارهايي بازي کردهايد؟
بله، دستمزد بالايي هم گرفته ام، البته هرگز به خاطر دستمزد بالا در هر کاري ظاهر نشدهام.
* شگرد خاص حسن دادشکر در ارتباط با نقشهايش چيست؟
دستمزد بالا و کيفيت بهتر.
* نه منظورم شيوه بازيگري است؟
من هم دقيقا جواب همين سئوال را دادم.
* پس با اين حساب با دستمزد بالا روحيه ميگيريد و نقشتان را بهتر بازي ميکنيد؟
دستمزد بالا به همه روحيه مي دهد.
سیاست روز/نگاهی به خطرِ تعطیلی دوباره ارکستر سمفونیک تهران؛
رفتی بر باد؟
ارکستر سمفونیک تهران در حالی با مشکلات مالی روبهرو شده که ۴ میلیارد تومان بودجه دولتی برای اداره ارکسترها از سال گذشته در اختیار بنیاد رودکی قرار گرفته است. ابهام زیادی درباره واریز این بودجه و یا نحوه هزینهکرد آن وجود دارد.
باز هم نوایی اندوهبار از سوی ارکستر سمفونیک تهران به گوش میرسد. باز هم مسئله مالی است. پول ندارند. مدیر هنری ارکستر در جمع خبرنگاران از تهدیدهایی میگوید که مدعی است مسئولان بنیاد رودکی هر روز به زبان میآورند. روایت همان روایت قدیمی است؛ «پول نداریم و هر لحظه ممکن است تعطیل شوید». اگر چنین تهدیدهایی صحت داشته باشد، آیا رمقی برای ساز زدن باقی میماند؟
کار
به همینجا ختم نمیشود و گویا بالاتر گرفته. علی رهبری مدیر هنری ارکستر سمفونیک
تهران به رئیسجمهور نامه نوشته و از خطرِ تعطیلی دوباره ارکستر سمفونیک تهران،
حسن روحانی را با خبر کرده و از او کمک خواسته است.
مسئله اصلی پول است؛ وگرنه بسیاری معتقدند که علی رهبری تجربه و تخصص اداره ارکستر و بالا بردن سطح فنی آن را دارد. صدایی که در اجراهای گذشته از ارکستر سمفونیک تهران شنیده شده، همگان را به تحسین وادار کرده است. اما مگر نه اینکه ارکستر سمفونیک تهران بودجهای چند میلیاری از دولت دریافت کرده است. مگر نه اینکه رئیسجمهور در دیدارِ دو سال پیش خود با هنرمندان وعده اختصاص بودجه به ارکسترها را داد و البته در خبرها هم عملی شدنِ این وعده تایید شد.
برخی منابع هم میگویند که احتمالاً بودجه ۴ میلیارد تومانی ارکسترها در مهر سال ۱۳۹۳ به حساب بنیاد رودکی واریز شده است اما این مسأله به صورت رسمی تأیید نشده است. با فرض اینکه این بودجه واریز شده باشد، اکنون و پس از حدود ۶ ماه فعالیت ارکستر سمفونیک تهران و البته چند اجرای ارکستر ملی، آیا بیپولی به سراغ بنیاد رودکی آمده است؟ اگر اینطور باشد، علت چیست؟
چند روزی است که مدیرعامل بنیاد رودکی آقای بهرام جمالی تلفنش را پاسخ نمیدهد. جمالی در نشست مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران هم صندلیاش را خالی گذاشت تا علت بیپولی ارکستر سمفونیک تهران نامشخص باقی بماند. آیا ۴ میلیارد تومان خرج شده است؟ آیا این رقم کفاف اداره یکساله ارکسترها را هم نمیدهد؟
امروز علی رهبری برنامهای یکساله برای ارکستر سمفونیک تهران تهیه و تدوین کرده که به گواه صاحبنظران چنین برنامهای در ایران و برای یک ارکستر کم سابقه بوده است. البته بسیاری عملی شدن این برنامه را با سیستم مدیریتی که در عرصه هنری ایران وجود دارد، محال میدانند. شاید با اوصاف بالا کسانی که سخن از محال بودن اجرایی شدن برنامه یکساله به میان آوردهاند؛ چندان هم بیراه نگفتهاند. در همین هفته گذشته کنسرت ارکستر به رهبری ارول اردینج لغو شد تا نشانههای این مدیریت ضعیف در ایران بیشتر نمایان شود.
مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران اما مشکل اصلی بر سرراه عملی شدن برنامه یکساله ارکستر سمفونیک تهران را مسائل مالی و کمبود بودجه میداند. در روزهایی که اداره ارکسترها از دفتر موسیقی گرفته شد و به بنیاد رودکی داده شده، علی مرادخانی معاون هنری وزیر این حرکت را تدبیری میدانست تا ارکسترها از سوی بنیادی نیمهخصوصی اداره شود و همین امر باعث شد که گمانه فعالیتهای اقتصادی در حاشیه هنر هم مطرح شود. در آن روزها مرادخانی از کسب درآمدهای بسیار و رویای روزی میگفت که با تدابیر مالی بنیاد رودکی ارکسترها دیگر نیازی به بودجه دولتی نداشته باشند.
اما امروز و پس از ۶ ماه فعالیت مداوم و البته قابل توجه ارکستر سمفونیک تهران، به نظر میرسد ملاقه بنیاد رودکی در خرج کردن ۴ میلیاردِ ارکسترها به کف دیگ خورده است. شاید هم اصلا ۴ میلیاردی در کار نبوده است.
اکنون مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران مجبور است دست به دامن شورای شهر و شهرداری تهران شود تا شاید هزینههای ارکستر را تامین کنند. بالاخره شهرداری تهران هم باید مانند همه شهرداریهای دنیا نقشی در پیشبرد موسیقی جدی و بالا بردن فرهنگ عمومی داشته باشد؛ اما این دلیل بر عدم تعیین تکلیف بودجههای مصوب ارکسترها نمیشود، بودجههایی که یا تصویب شده و اعطا نشده یا تصویب شده، اعطا شده و هنوز گزارش خرج آن ارائه نشده است. باید دید مسئولان معاونت هنری و بنیاد رودکی چه زمانی تصمیم بر شفافسازی در زمینه هزینههای ارکستر و چگونگی خرج کردن بودجه میگیرند. باید دید مسئولان بنیاد رودکی و معاونت هنری در راستای اجرای قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» قدم بر میدارند یا خیر؟
در این میان بیان برخی نکات برای مخاطبان خالی از لطف نیست تا با اوضاع اداره ارکسترها در ۷ ماه گذشته بیشتر آشنا شوند:
سال گذشته ۴ میلیارد تومان در ماه مهر به حساب بنیاد واریز شد. ارکسترها تا اسفند ۹۳ تعیین تکلیف نشدند و نخستین اجرای ارکسترها در اواخر اسفند ۹۳ بود. پس با سود همین پول طی ۶ ماه خیلی کارها میتوان کرد.
شنیده شده که ۶ میلیارد تومان بودجه امسال ارکسترهاست که مصوب شده و البته هنوز پرداخت نشده است.
دستمزد نوازندگان ارکستر موسیقی ملی هنوز پرداخت نشده است.
بعد از گذشت ۱۷ ماه هنوز حقالزحمه استادان هیات ژوری ارکستر سمفونیک و گروه کُر پرداخت نشده است.
ادعا شده که بلیت تمام اجراهای ارکستر سمفونیک تهران به فروش رفته، پس درآمد دیگری از محل فروش بلیت هم عاید ارکسترها شده است.
مسئولان بنیاد رودکی به هیچوجه حاضر نیستند قیمت بلیتهای ارکستر را کاهش دهند. (تسنیم)
شرق/گفتوگو با « همایون اسعدیان» پس از نامهنگاری به «سرافراز»
«هفت»، تریبون گروهی خاص شده
عسل عباسیان: صبح روز گذشته نامهای از همایون اسعدیان خطاب به رئیس سازمان صداوسیما، بخشهایی از برنامه جمعهشب «هفت» بهروز افخمی را زیر سؤال برد. این نامه سرگشاده خطاب به سرافراز به این شرح بود:
بسیار متأسفم که اولین و شاید آخرین یادداشتی که برای شما مینویسم درددلی است تلخ و تأسفبار. اما دیدن برنامه سینمایی هفت مورخ ١٥ آبان ٩٤ و فضای مسمومی که این برنامه درصدد ایجاد آن است راهی جز نگارش این نامه برایم باقی نگذاشت.
در برنامه مذکور، آقای افخمی، مجری و کارگردان برنامه، در گفتوگویی با آقای علی معلم، در یک هماهنگی ازپیشطراحیشده و بهظاهر خودجوش و دلسوزانه برای دستیابی به راهکارهای نجات!!! سینمای ایران که آقایان این وظیفه را از طرف اهالی سینما برای خود قائل شدهاند، من را نیز مورد لطف و نوازش خود قرار دادند. که البته این محبت را تا پایان برنامه و به بهانههای مختلف از من دریغ نداشتند. گویی تنها هدف تولید از برنامه دیشب نوازش من بود و بس... و ایکاش بهجای طنازی و شیرینزبانی، ابتداییترین اصول اخلاقی را رعایت میکردند که البته با شناختی که از آقای افخمی دارم چنین توقعی شاید زیادهخواهی باشد.
در برنامه مذکور، دیگر بر همگان معلوم شد که این برنامه نه تریبون اهالی سینمای ایران، که تریبون محفل خودساخته آقای افخمی و دوستانشان است. محفلی که اکثر اعضای آن با پول دولت؛ تهیهکننده و کارگردان شدهاند و امروز از سر خیرخواهی پرچم مبارزه با مشارکت و مداخله دولت در تولید را برافراشتهاند، و جالب آنکه هنوز هم فیلمهایشان را با مشارکت بنیاد فارابی و دیگر نهادهای دولتی میسازند که البته رویش اینگونه محافل در زمانه ما چندان هم عجیب نیست.
آقای افخمی از من هم برای شرکت در برنامه دعوت کرده بودند (که شرح آن را خواهم گفت) و بدیهی است که نپذیرفتم. (برنامه غیرزنده و کارگردانی بهروز افخمی!!!) و ایشان همان کردند که در دعوت تهدیدآمیزشان گفته بودند. تکهتکهکردن حرفهای من در برنامه آقای مدقق، شبکه خبر، آنهم به شکلی مبتذل و در نهایت بیاخلاقی و سپس با همراهی میهمانشان نقدی آتشین نسبت به آن حرفها....
جناب آقای سرافراز
اینکه حقیقتا چقدر آقای افخمی و محفلشان درد سینمای ایران را دارند مسئله من نیست. شیوه زشت و غیراخلاقی سازندگان برنامه در تکهتکهکردن حرفهای من و سوءاستفاده از آن هم چندان اهمیتی ندارد چراکه تکلیف همه ما برای اهالی سینما روشن است، هم من را میشناسند هم ایشان را.
اینکه برنامه هفت و رسانه ملی به تریبونی برای محفلی کوچک تبدیل شده که تظاهر به دلسوزی برای سینمای ایران میکند و منافع دیگری را در سر میپروراند و ایجاد فضایی اینگونه مسموم و آلوده هم دلنگرانی من نیست، اما امیدوارم به دغدغه شما تبدیل شود..... آنچه مرا نگران میسازد شیوه دعوت تهدیدآمیز آقای افخمی است از من، که اگر نگویم بیسابقه، کمسابقه است. و ادامه این روند آن خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان... و متأسفانه همه اینها و شروع مجدد این برنامه در دوران تصدی شما بر ریاست این سازمان اتفاق میافتد... .
دوشنبه، بعدازظهر: افخمی: سلام همایون، من بهروز افخمی هستم، و میخواستم تورو به جدل در برنامه هفت دعوت کنم، زنگ بزن وگرنه ... ساعت ٤:٤٩ افخمی: وگرنه گفتوگوتو با مدقق تو شبکه خبر تکهتکه بازپخش میکنیم و تکهتکه پنبه میزنیم و میگیم دعوت کردیم و نیومد. ساعت ٥:١٤ من: سلام و عالیه، میمیرم برا این وگرنه .... ساعت ٥:١٦ افخمی: وگرنه پس نمیای؟ ساعت ٥:١٧ من: نمیام و خوشحال میشم از پنبهزنی.ساعاتی پس از انتشار این نامه، بهروز افخمی در مصاحبهای نسبت به آن، اینطور واکنش نشان داد:
موضوع این است که آقای اسعدیان در برنامه «شهرفرنگ» شبکه خبر حرفهایی زده که حیرتانگیز است و نشان از همراهی و همکاری ایشان با سیاستهای ورشکسته آقای ایوبی دارد. بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانها، ایشان موظف به پاسخگویی درباره حرفهای جنجالی خودشان بودند. اما جواب تلفن را نمیدادند. پیامکهایی که من فرستادم با لحن دوستانه و براساس دوستی و روابط قدیمی بود. ایشان دستیار من در کارگردانی فیلم «روز فرشته» بودند و پیش از آن هم سابقه رفاقت داریم.
اینکه من گفتهام یا تهدید کردهام که اگر در برنامه سینمایی نیایی حرفهایت را تکهتکه پخش میکنیم و پنبه میزنیم، بسته به برداشت مخاطب است. همایون اسعدیانی که من میشناسم اینقدرها ترسو نبود و هر هشداری را تهدید تلقی نمیکرد.
این نامه را کسی نوشته است که ظاهرا خودش را رهبر حزب یا گروه شناختهشدهای میداند و با ترس وسواسی هر حرفی را حتی اگر شوخی باشد، تهدید و توطئه تلقی میکند. بههرحال از این فرصت استفاده میکنم و دوباره به او یادآوری میکنم که بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانان موظف است پاسخ ما را بدهد و اگر سخنگو نبود، ما او را در حدی نمیدانستیم که دعوتش کنیم.
در پس این اتفاقات به سراغ اسعدیان رفتیم تا جزئیات بیشتری درباره نامهای که خطاب به سرافراز نوشته و دلایل نپذیرفتن دعوت افخمی برای حضور در «هفت» را جویا شویم.
چرا دعوت بهروز افخمی برای حضور در برنامه «هفت» را قبول نکردید؟
اگر برنامه آقای افخمی، برنامهای زنده بود، من به احتمال زیاد در آن شرکت میکردم اما وقتی برنامه «هفت»، برنامهای ضبطشده است و با شناختی که از ایشان داریم، برنامه ضبطی او قابلیت رفتار غیراخلاقی در جهت منافع شخصیشان را دارد، برای همین در آن شرکت نکردم و نخواهم کرد. با توجه به اتفاقی که در آخرین برنامه «هفت» افتاد، اگر من هم در برنامه حضور داشتم، ایشان باز هم میتوانستند برنامه را به نفع خودشان کارگردانی کنند، چون رفتار ایشان منفعتطلبانه و محفلی است. مسلما با پیغامهای تهدیدآمیزی که از ایشان گرفتم، در برنامهشان شرکت نمیکردم. آنچه در برنامه «هفت» جمعهشب دیده شد، گواه این بود که افخمی به نفع خودش حرفهایی که من زدهام را کارگردانی کرده و با توجه به آنچه صلاحش هست، حرفهای مرا تکهپاره کرده و پخش میکند. من در برنامه شبکه شش، درباره این حرف زده بودم که چرا سینمای ایران بحرانزده است، همه دلایل را توضیح دادم و در انتها گفتم با وجود همه اینها، چشم ما به گیشه است تا تماشاگر بلیت بخرد و به سینما برود، منتها آقای افخمی همین بخش آخر حرف مرا پخش کردهاند تا مفهوم دیگری استنباط شود مثل اینکه اسعدیان میگوید سینما باید از دولت کمک بگیرد درحالیکه هیچ کجای حرف من چنین چیزی نیست.
اما احتمال ندادید افخمی ادعا کند، پیامکهایی که منتشر کردهاید را او برایتان نفرستاده؟
هیچ عجیب نبود اگر بگوید این پیامهای من نیست. منتها در یک محکمه قضائی مسلما صحت این پیامها بررسی میشد و پرینت آنها، گواه بود. آدمی به سن و سال من، مسلما اساماس جعل نمیکند و متوجه بار حقوقی این ماجرا هست.
چرا رودررو مسئلهتان را با خود آقای افخمی حل نکردید و تصمیم گرفتید به رئیس صداوسیما نامه بنویسید؟
همانطور که در برنامه عیان بود، آقای افخمی نه در جهت حفظ و تعالی سینما، که در جهت حفظ منافع یک گروه خاص برنامه میسازد. انگار این برنامه صرفا تریبون یک گروه است. در چنین شرایطی با توجه به اینکه آقای افخمی با رفتارهای غیراخلاقی، واقعیت را جعل میکند، به نظرم صلاحیت اداره یک برنامه عام سینمایی را ندارد. حالا از من میپرسید چرا موضوع را با خودشان مطرح نکردم و به رئیس صداوسیما نامه نوشتم؟ چراییاش واضح است.
عملکرد شورای راهبردی تحقیق و توسعه سینمای ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ سخنگوی این شورا، آقای معلم هم دو شب گذشته در «هفت» حضور داشتند و به نظر میرسید از تریبون این برنامه، برای نشر آرای خودشان استفاده کردند... .
فعلا درباره عملکرد این شورا حرفی ندارم. درحالحاضر مشکل من این است که چرا باید یک برنامه سینمایی عام، تریبون یک شورای خاص شود؟ یک شورا، فارغ از اینکه متشکل از چه کسانی است، نباید برنامه عام سینمایی را تبدیل به تریبون خودش کند.
برخی از اعضای شورای راهبردی که حالا بیانیه نوشته و از دولت خواستهاند از سینما حمایت نکند، کسانی هستند که در دولت پیشین خودشان با حمایت صددرصدی دولت، فیلم ساختهاند و بیانیهشان با عملکرد خودشان متناقض است... .
در نامهام هم گفتم، کسانی که حالا پرچم مبارزه با حمایت دولتی را برافراشتهاند، کسانی هستند که خودشان از دولت، کم حمایت نگرفتهاند. بیشک این بیانیه یکجور فرار به جلوست. یادمان نرفته که آقای افخمی، یکی از اعضای شورا که امروز میگویند سینما باید قصهگو باشد، «گاوخونی»ای را در پرونده خودشان دارند که یکی از شخصیترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. یا فیلمی مثل «روباه» را کارگردانی کردهاند که کاملا با بودجه دولتی ساخته شده و مخاطب هم نداشته است! حالا آمدهاند تحت لوای این شورا، یکجور فرافکنی میکنند و شعارهایی میدهند که خودشان هم به آن پایبند نیستند، با کنارهم قراردادن یکسری چیزها، اهداف و مسیر این شورا روشن میشود و اصلا پیچیده نیست که این شورا چه مسیری را دنبال میکند! برای من کلا حرفهای این شورا مشکوک است.
شهروند/عزای خانه عقبا ظرفیت قبرهای قطعه هنرمندان پر شده است و بازماندگانشان از سرگردانی برای تدفین هنرمندان گلایه دارند
یاسر نوروزی | هنرمند و نویسنده جماعت وقت حیات، غصه خانه دنیا را باید بخورد و وقت ممات، غم مسکن عقبا. اصلا این درست که بازار خانه راکد است اما سر خانه آخرت دعواست. گویا مشکل مسکن در دنیا و عقبا رهایمان نکند. البته معاونت هنری فرهنگ و ارشاد اگر مجوز دفن صادر کند، دستکم خانواده داغدار، بابت جای خاک عزیزش عذاب نمیکشد و به فراهم کردن هزینه وحشتناک نمیپردازد. با بابک اعطاء (فرزند احمد محمود) که صحبت کردم داغدار از دست دادن مادرش بود. هفته گذشته گویا رفتهاند همسر این نویسنده بزرگ را در امامزاده طاهر خاک کنند که متصدیان آنجا مبلغ آن قطعه جای کوچک ابدی را ٧٠میلیون تومان گفتهاند! از بابک اعطا پرسیدم روز مرگ احمد محمود درسال ٨١ هم همینقدر هزینه کردند که گفت: «خیر. ما آن زمان یک میلیون و
٣٠٠-٢٠٠ هزار تومان بابت قبر هزینه کردیم و این درحالی است که امروز به ما میگویند ٧٠ میلیون! بگذریم از اینکه مادرم را نپذیرفتند و گفتند همسر نویسنده به ما مربوط نیست و ما فقط به خود هنرمند و نویسنده کار داریم و پیکر اینها را فقط خاک میکنیم.» در پاسخ به اینکه چرا پدر را در قطعه هنرمندان خاک نکردند هم پاسخی منصفانه داشت: «پدرم خودش دوست داشت هزینه کفن و دفنش با خانواده باشد والا همان زمان هم از وزارت ارشاد تماس گرفتند و پیگیر کار بودند» البته درحال حاضر با چنین ارقام و مبالغی بعید است کسی حاضر به قبول هزینه دفن باشد. بنابراین اکثریت ترجیح میدهند پیکر عزیز هنرمندشان را بسپارند به قطعه هنرمندان که بههرحال هم نام و نشانی دارد و هم شأن و وجاهتی. اصلا کلنگ احداث قطعه هنرمندان در اواخر دهه ٦٠ هم به همین منظور زمین خورد. اما حالا بعد از قریب به بیست و چند سال، هزار قبر طبقه اول پر شده است و نوبت رسیده به قبرهای رویی. هر بار که هنرمندی میمیرد، صدای اعتراض اصحاب فرهنگ و هنر به گوش میرسد که رفقا، دیگر اینجا، جا نیست! همین هفته گذشته، بخشی از صحبتهای اهالی سینما در شب انجمن منتقدان هم به حیات پس از مرگ مربوط شد و سینماگران گریزی زدند به خانه عقبا. احمدرضا درویش (کارگردان) در آن گردهمایی گله کرد و گفت: «در این سالها وقتی هنرمندی دار فانی را وداع میگوید، علاوه بر مصیبت از دست دادنش، مصیبت دیگری برای یافتن مزاری برای دفن او هم داریم. این روزها فقط قول میشنویم، اما همچنان در مضیقهایم. از این مسئولان میخواهیم شتاب کنند و قطعه جدیدی را برای مزار هنرمندان در نظر بگیرند.» حق با درویش است. تا قبرهای طبقه دوم هم پر نشود و انگشت به دندان نگزیم، کسی چاره نمیاندیشد. شورای شهر تهران البته هفته گذشته جلسهای بر همین مبنا داشت. عبداللهی، معاون خدمات شهری در جلسه حاضر شده بود و گزارشی داده بود. او در ابتدا درباره مجوز دفن صحبت کرده و گفته بود اولا که در این جریان، شهرداری تهران و بهشت زهرا(س)، هیچ دخل و تصرفی ندارد و صدور مجوز فقط به عهده معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. در واقع شهرداری و سازمان بهشت زهرا(س) تنها به کار اجرایی، خدماتی و تصدیگری مشغولاند و در این زمینه دخالتی ندارند. عبداللهی در ادامه در گفتوگو با ایسنا گفته بود: «پس از اتمام ظرفیت طبقه اول قطعه هنرمندان، براساس درخواست و تاکید و نظر خود معاونت هنری وزارت ارشاد و با توجه به اینکه این قبور از ابتدا دو طبقه احداث شده بود، هیچ فرد غیرهنرمندی در طبقه دوم دفن نشود چراکه بافت قطعه و ماهیت آن بههم خواهد خورد.» بنابر اظهارات معاون خدمات شهری شهرداری تهران، باوجود بار مالی گزافی که این تصمیم برای شهرداری به دنبال دارد. اما این درخواست معاونت هنری جهت حفظ بافت قطعه و حق و حقوق هنرمندان پذیرفته شده و حتی از فروش طبقه دوم به خانوادههای هنرمندان هم چشمپوشی به عمل آمده. ماجرا از این قرار است که هزینه احداث قطعه هنرمندان، هزینه بهسازی، نگهداری فضای سبز و... هم به عهده شهرداری است و وزارت ارشاد مبلغی در این زمینه نمیپردازد. بازماندگان متوفی هم وظیفهای ندارند و معاونت هنری وزارت ارشاد هم برای تدفین هنرمندان در طبقه دوم، از بازماندگان کسی که در طبقه اول دفن شده، اجازه میگیرند. اکبر توکلی، مدیرعامل سازمان بهشت زهرا(س)، نیز دراینباره گفته: «از ابتدا قبور داخل قطعه هنرمندان به صورت دوطبقه و صرفا برای هنرمندان و نه خانوادههای آنان یا شهروندان دیگر پیشبینی شده است و پس از تکمیل ظرفیت طبقات اول، تدفین در طبقات دوم، با اجازه از خانوادههای هنرمندان صورت میگیرد و کسب اجازه توسط معاونت هنری وزارت ارشاد انجام میشود.»
اما همین طبقات نیز درحال پر شدن است و اموات هنرمندان عنقریب است که بیخان و مان بمانند. با این حال، درحالیکه هنوز وضع فاز دوم بهشت زهرا(س) مشخص نشده، مسئولان شهرداری وعده دادهاند و وعید که برای قطعه هنرمندان، فاز دومی در نظر دارند. عبداللهی در جلسه شورای شهر گفته: «براساس تاکید و مساعدت شهردار تهران با تمهیدات مدیریتی صورت پذیرفته، ظرفیت قطعه هنرمندان به مقدار قابل ملاحظهای حداقل تا ۱۰سال آینده تامین شده است.» هرچند کسانی که همین ماه گذشته در تشییعجنازه ایرج کریمی (منتقد سینما)، شرکت داشتند، میدانند که چنین جملهای فعلا درحد حرف است و ظرفیت قطعه هنرمندان واقعا تامین نشده است. خانواده کریمی در مراسم خاکسپاری رفتند سراغ بازماندگان پرتو مهتدی (منتقد سینما) و از ایشان کسب اجازه کردند تا پیکر ایرج کریمی را در طبقه دوم، روی مقبره مهتدی، دفن کنند. به گفته معاون شهرداری تهران در صورت بهرهبرداری از قبرستان جدید پایتخت، ظرفیتهای جدیدی برای قطعات هنرمندان، نامآوران و پهلوانان پیشبینی خواهد شد و البته همچنان مشخص نیست این «بهرهبرداری» چه زمانی به بهرهبرداری برسد! بنابراین باید به هنرمندان سپرد که فعلا خیال مرگ را از سر بیرون کنند. فعلا بمانند و نمیرند!
شهروند/سینمای محفلی یا برنامه محفلی
عیسی علوی| گویا در سری جدید برنامه «هفت» قرار است به جای اصلاح ساختار سینما و جلب توجه دوباره مخاطب به سینما ایجاد حاشیه در آن نقش پررنگتری داشته باشد. به نظر میرسد افخمی قرار است در قالب برنامه هفت یک برنامه محفلی با هدف تخریب چهرههای سینمایی روانه آنتن کند. هفته پیش نوبت منتقدان بود و این هفته هم که حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی و همایون اسعدیان سخنگوی کانون کارگردانان از زیر تیغ برنامهاش گذشتند. افخمی در برنامه جمعه شب «هفت» در کنار علی معلم از هر چه در توان داشتند برای مورد هجمه قرار دادن سینمای فعلی ایران استفاده کردند.
این دو عضو « شورای راهبردی تحقیق و توسعه سینمای ایران» که چند روز پیش ایوبی اعلام کرد دیگر به اعضای آن شورا که معتقدند دولت نباید به سینما کمک مالی کند، کمک دولتی نخواهد کرد به تلافی صحبتهای ایوبی و صحبتهای اسعدیان که چند روز پیش در مناظرهاش با مهدی سجادهچی گفته بود وضع سینمای ایران رو به بهبود است و شعار سینما مرده است را قبول ندارد بحثی را شروع کردند که طی آن از هیچ وسیلهای برای اثبات حرف خود پیرامون مرگ سینما در ایران رویگردانی نکردند. از نصفه و نیمه نشان دادن صحبتهای اسعدیان تا متلکهای سنگین افخمی به ایوبی، اسعدیان و بسیاری از جریانهای فعلی فیلمسازی. جالب است که هیچ کجای دنیا فیلمسازان آثار همکاران خود را تا این اندازه بیرحمانه مورد هجمه قرار نمیدهند و این وظیفه را منتقدان برعهده دارند اما افخمی در برنامهاش به راحتی کیفیت آثار فعلی همکاران خود در سینما را زیر سوال میبرد، درخصوص پول گرفتنشان از جریانهای دولتی به آنها انتقاد وارد میکند و آنها را بیتوجه به مخاطب متهم میکند. آن هم درحالیکه فیلم آخر خودش «روباه» با استفاده از پولهای دولتی ساخته شده و حتی در بین ٢٠ فیلم پرفروش سال تا امروز هم قرار ندارد.
به نظر میرسد افخمی که خودش مخالف سرسخت سینمای محفلی است با جمع کردن عده قلیلی دور خودش قصد دارد برنامهای محفلی با استفاده از آنتن تلویزیون بسازد، برنامهای که احتمالا با این رویهای که در پیش گرفته بهزودی اکثریت سینما را مقابل خود خواهد دید. در نخستین واکنش به برنامه هفت روزجمعه همایون اسعدیان نامهای خطاب به محمد سرافراز رئیس سازمان صداوسیما نوشت و برنامه «هفت» را نه تریبون اهالی سینمای ایران که تریبون محفل خودساخته افخمی و دوستانشان دانست. در بخشی از نامه اسعدیان آمده: «محفلی که اکثر اعضای آن با پول دولت؛ تهیهکننده و کارگردان شدهاند و امروز از سر خیرخواهی پرچم مبارزه با مشارکت و مداخله دولت در تولید را برافراشتهاند و جالب آنکه هنوز هم فیلمهایشان را با مشارکت بنیاد فارابی و دیگر نهادهای دولتی میسازند که البته رویش اینگونه محافل در زمانه ما چندان هم عجیب نیست.» اسعدیان در نامهاش گفته برنامه هفت و رسانه ملی به تریبونی برای محفلی کوچک تبدیل شده که تظاهر به دلسوزی برای سینمای ایران میکند و منافع دیگری را در سر میپروراند: «ایجاد فضایی اینگونه مسموم و آلوده دلنگرانی من نیست، اما امیدوارم به دغدغه شما تبدیل شود.» اسعدیان در پایان نامهاش متن پیامکهای به قول خودش تهدیدآمیز افخمی برای دعوت از او در هفت را منتشر کرده که البته بدون توجه به برخورد افخمی به نظر میرسد لحن اساماسها چیزی جز شوخی نباشد. البته در پی انتشار این نامه افخمی در گفتوگو با تسنیم به نوعی پاسخ اسعدیان را داده است: «موضوع این است که آقای اسعدیان در برنامه «شهر فرنگ» شبکه خبر حرفهایی زده که حیرتانگیز است و نشان از همراهی و همکاری ایشان با سیاستهای ورشکسته آقای ایوبی دارد. بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانها، ایشان موظف به پاسخگویی درباره حرفهای جنجالی خودشان بودند. اما جواب تلفن را نمیدادند. پیامکهایی که من فرستادم با لحن دوستانه و براساس دوستی و روابط قدیمی بود.» او در دفاع از پیامکهای خود گفته: « اینکه من گفتهام یا تهدید کردهام که اگر در برنامه سینمایی نیایی حرفهایت را تکهتکه پخش میکنیم و پنبه میزنیم، بسته به برداشت مخاطب است.همایون اسعدیانی که من میشناسم اینقدرها ترسو نبود و هر هشداری را تهدید تلقی نمیکرد. این نامه را کسی نوشته است که ظاهرا خودش را رهبر حزب یا گروه شناخته شدهای میداند و با ترس وسواسی هر حرفی را حتی اگر شوخی باشد، تهدید و توطئه تلقی میکند.به هر حال از این فرصت استفاده میکنم و دوباره به او یادآوری میکنم که بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانان موظف است پاسخ ما را بدهد و ا گر سخنگو نبود ما او را در حدی نمیدانستیم که او را دعوت کنیم.» البته باید منتظر واکنش رئیس سازمان سینمایی و دیگر سینماگران به این روند برنامه هفت که چه خواهد بود.
فرهیختگان/گفتوگوی «فرهیختگان» با استاد علی رهبری مدیر هنری ارکسترسمفونیک تهران، پس از نامه به رئیسجمهور
حقوق6 ماهه کمتر از یک شب اجرا در اروپا
بیتردید علی رهبری یکی از پرآوازهترین موسیقیدانان ایرانی است که در سمت مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران، این ارکستر را از اسفندماه گذشته احیا کرده است. او در 24 سالگی به علت درخشش در آزمونهای جهانی به مدیریت کنسرواتوار و هنرستان موسیقی منصوب شد؛ در آن زمان استادان رهبری همچون حسین دهلوی و مصطفی کمال پورتراب مشغول به کار بودند و هنرمندانی چون هوشنگ ظریف و فرهاد فخرالدینی در آن تدریس میکردند. اما او به زعم خود فضا را دور از هنر مد نظر خود میبیند و به همین دلیل سه سال پیش از انقلاب ایران را رها میکند و به اتریش مهاجرت میکند تا آوازه آثار و هنر خود را به گوش تمام جهان موسیقی برساند؛ او سالهاست رهبر ارکستر تراز اول جهانی است و بالغ بر 120 ارکستر مطرح دنیا را به دعوت آنها، رهبری کرده است، این آمار از آن رو قابل توجه است که بعید است موزیسین ایرانی دیگری را بیابیم که حتی تنها چهار شب به رهبری ارکستری دعوت شده باشد. او بدون هیچ چشمداشتی به ایران پای گذارده و ارکستری را احیا کرده است که در مدت اندکی در دنیا صدا کرده، چنانچه دعوت جهانی از آن شده است. بدون شک اعتبار علی رهبری ایران را کانون توجه موزیسینهای تراز اول ساخته است. اما بعد از شش ماه حرکت صعودی، این روزها علی رهبری مجبور به نوشتن نامه به رئیسجمهور شده است چراکه چهار برنامه او در ایران کنسل شده است و حاشیههای مالی و حذف بودجه ارکستر و دخالتهای مدیران ناوارد در موسیقی، ارکستر را به مرگ دوباره تهدید میکند و اهل شایعه نیز در اینباره از حقوق این مدیر هنری حرفهایی زدهاند که در این گفتوگو به آنها پرداختهایم.
مبلغ دستمزد خود را در این مدت برای سمت مدیریت هنری ارکسترسمفونیک تهران میفرمایید؟
فکر میکنم باید مشخص کنم که برای مدیریت هنری در ارکستر سمفونیک تهران چقدر حقوق میگیرم، چراکه مهم است در ایران این مساله گفته شود و باید بگویم که برای مدیریت هنری مبلغ دستمزد را عمدا انتخاب کردهام.
در اروپا برای رهبری ارکستر در یک شب، قیمت مشخصی داریم که کمترین آن 10هزار یورو برای یک شب، تا بیشترین مبلغ 18هزار یورو است که سئول میپردازد.
من به دنبال رهبری کردن ارکستر یا پول نیستم چراکه امکان فراهم شدن آن وجود دارد و زمانی که به تهران آمدم مجبور شدم 12 برنامهام را کنسل کنم تا بتوانم بیایم و بروم و وقت روی کارم بگذارم.
تمام 6 ماهی که در ایران بودم تمام درآمد من به اندازه یک شب کنسرتم در اروپا یعنی 10هزار یورو نبوده است.
حقوق من در اینجا 1500 یورو بوده است که در 6ماه میشود 9هزار یورو که مجموع 6 ماه آن به اندازه دستمزد یک شب من در اروپا یعنی 10 هزار یورو نیست. این مبلغ دروغ نیست و حقیقت است اما یک فرق دارد؛ در این مدت برای اینکه میخواستم اینجا درست شود به جای پنج نفر کار کردهام چون نه دفتر دارم، نه منشی، نه معاون و نه... و همه کارها را خودم با جان و دل انجام دادهام و مخصوصا این مبلغ را انتخاب کردهام چراکه ارکستر اسپانیا به من این مبلغ را اهدا کرده است که تنها نامم به صورت سمبلیک در ارکسترشان باشد.
چرا اینقدر کم؟
من عمدا این مبلغ را اسفند ماه گفتم و کسی هم متوجه نشد، چرا؟ حتی میدانستم که در اینجا افرادی هستند که از وزارتخانه ماهی پنج میلیون تومان میگیرند آنهم فقط برای مشاوره یا رفتن و آمدن. و من میدانستم یک روزی به من میگویند انگیزهام از این کار چیست. در اینجا مشخص شد که انگیزهام مالی نمیتواند باشد. وقتی به اینجا میرسیم که مالی نیست یعنی فقط باید کاری که میکنم درست باشد.
از من نباید انتظار داشته باشند که بنشینم حساب و کتاب کنم و تعارفهای دروغ را در کارم دخالت بدهم. آن هم برای مسئولیت 130 نوازنده و خواننده ارکستر که با خانوادههایشان بالغ بر هزار نفر میشوند. کسانی که پشت میز نشستهاند این چیزها را متوجه نمیشوند اما کسی که رو به اینها میایستد متوجه است. امید اینها (هزارنفر) به من است.
درست است که اکنون اتفاق عجیب و غریبی نیفتاده است اما آدمی مثل من آنقدر در کار تجربه دارد که احساس کند اگر با این سیستم (با حرفها و چیزهای عجیب و غریب) پیش برویم اصلا کار حرفهای نمیتوانیم انجام دهیم.
یعنی اکنون این انتظارات عجیب و غریب وجود دارد و چویپچههایی برای حقوق شما مطرح شده است و ملاحظاتی بر روی شما است که چه چیزهایی را اجرا کنید یا نکنید؟
بله، حتی دیروز خبرنگاری به من گفت که به ما گفتهاند آقای ارول اردینچ را فقط برای برگزاری مسترکلاس و ضبط دعوت کردهایم و من باید بگویم که این حقیقت ندارد.
بله، حقیقت ندارد و ما در نشست خبری برنامه مهر تا مهر ارکستر سمفونیک بودیم که اعلام کردید ایشان رهبر میهمان ارکستر هستند.
بله. برای رهبری ارکستر دعوت شدهاند و اگر ایشان در کشور ما مسترکلاس هم میدهند تنها به درخواست من است، چراکه دوست من هستند و مرا میشناسند و در جاهای دیگر هم کمکشان کردهام. تشکیل مسترکلاسها به ابتکار من است و حتی قرار نبود با ایشان ضبط را انجام بدهیم، چراکه اگر از رهبر ارکستری بخواهید که اجرا کند و ضبط کنید باید پول بیشتری به او بدهید. اما من ضبط را در آخرین لحظات به ایشان گفتم برای اینکه چاره دیگری نبود. اما ایشان 10 روز مسترکلاس را تنها به خاطر شخص من یعنی علی رهبری، برگزار میکنند. نه دفتر موسیقی این مساله را میدانسته نه آقای ارول اردینچ، نه بنیاد رودکی.
حالا که اعلام میکنند آقای اردینچ آمده و کارش انجام شده است حقیقت ندارد، چراکه ایشان آمد اما کنسرتش کنسل شد و ما گفتیم حالا که آمده است حداقل ضبط را انجام بدهد.
گفتهاند که بنیاد رودکی دارد برنامههای مهر تا مهر را تصحیح میکند تا بعد به آنها مجوز بدهیم و منی که مدیر هنری ارکستر سمفونیک هستم چرا نباید بدانم که برنامههایم در حال تصحیح شدن و مجوز دادن است.
مگر تاکنون کسی برای برنامههای ارکستر سمفونیک مجوزی از وزارتخانه گرفته است؟
به فرض هم مجوز باشد اما من نمیدانم که یک مسئولی بیاید اعلام کند که به دلیل تصحیح کنسل شده است.
از روزی که شما سمتی را در ارکستر پذیرفتید بلافاصله اعلام کردید که مدیر هنری خودتان هستید و درباره برنامهها و اجراها تنها نظر هنری شما لحاظ خواهد شد.
اگر مساله را کمی باز کنید میبینید کسی گناهی ندارد. اسفندماه که به ایران آمدم همسرم علت حضورم را پرسید، گفتم میدانم با صد نفری که شنا بلد نیستند در استخری هستم که یک متر بیشتر آب ندارد و گفتهاند به اینها شنا یاد بدهم، چون در یک متر آب غرق نمیشوند. اما تو میدانی که در یک متر آب هم آدم میتواند غرق شود. حالا ما در این هفت ماه به خیلیها در کر و ارکستر همراه با دیسیپلین درجه یک شنا یاد دادهایم.
ما این طرف را درست کردهایم و طرف دیگر برایش سوءتعبیر بوده است و نمیدانسته که ارکستر یکصد نفره چه مجموعه عظیمی است و موسسه، بودجه و مدیر درست و حسابی میخواهد. تمام عکسالعمل من این بوده که باید آن طرف هم حرفهای باشد وگرنه به بچهها قول میدهیم و مثل همیشه نمیتوانیم عمل کنیم.
بعد از نامه به رئیسجمهور عکسالعملها چطور بود؟
بعد از نامه من به رئیسجمهور، عکسالعملهای وزارتخانه این بود که گفتند نه. ما بودجهاش را داریم و میتوانیم مساله را درست کنیم و نمیخواهیم به هیچوجه ارکستر منحل شود. خدا را شکر. اما همین الان نباید سوءتفاهم شود چراکه ما فقط برای پول نیامدهایم، بلکه ارکستر باید یک سازمان منظم باشد.
چرا میخواهید از شهرداری کمک بگیرید؟
چرا من تنها بهعنوان هنرمند پیش آقای مختاباد رفتم که با شهرداری صحبت کنم؟ چراکه من نه نماینده وزارتخانه هستم، نه کارمند و سخنگوی آن، تنها طرف قرارداد آنها هستم. رفتم ببینم بهعنوان یک هنرمند چه امکاناتی دارم. برای اینکه دوست ندارم شهرداری بیاید یک ارکستر آماتور درست کند، ما یک ارکستر آماتور درست کنیم و صداوسیما هم یک ارکستر آماتور درست کند و همه هم به نام ایران و ایران و ایران. و همه هم آبروی ایران را ببریم آن هم با آدمهای آماتور. برای اینکه میدانم اگر شما میخواهید ارکستری را اساسی درست کنید باید یک مدیر هنری باتجربه داشته باشید که این کار را اساسی درست کند.
فقط پروژهای آمدن و با نواختن یک چیزی که مردم خوششان بیاید که این ارکستر حرفهای نمیشود. پس اگر هر سه دست به دست هم بدهیم میتوانیم حداقل یک ارکستر درجه یک داشته باشیم و بعد برویم به ارکستر دوم بپردازیم و بعد سومی و بعد شهرستانها که مهمتر است. منظورم این است که اول به کمک همه باید یک ارکستر سازماندهی شود و مستقل باشد و با تعداد نوازنده محدودی که ما داریم نمیتوانیم چندین ارکستر داشته باشیم که حرفهای باشد. تنها میشود کارهای آماتور کنیم که تا حالا کردهاند. باید اساسی را که برای ارکستر لازم است درست کنیم و این اساس را چه کسی میداند؟ این اساس را تنها من میدانم. ببخشید که اینگونه میگویم شما یک رهبر ایرانی را نام ببرید که تاکنون در جایی مدیر هنری بوده باشد.
نداریم. پس چرا نمیآیند از من بپرسند؟
مساله حسادت بین هنرمندان، موازیکاری سازمانها در ایران همیشه بوده است. چیزی که اکنون در تاسیس ارکستر فیلارمونیک میبینیم. خاطرم هست که اوایل از ایده ارکستر فیلارمونیک دفاع میکردید که بتواند از بودجه علاقهمندان نیز بهره بگیرد.
ایدهام ارکستر سمفونیک ملی ایران بود.
بله خاطرم هست و حتی اینکه ایده ارکسترفیلارمونیک را برای تامین بودجه میگفتید. چراکه جمعیت فیلارمونی ضمن حمایت مالی که مانع فروپاشی آن میشد اهرم هم برای فشار بر دولت برای نگهداری آن بود. اما نه ارکستر فیلارمونیک نه سمفونیک ملی ایران هیچکدام پذیرفته نشد و ارکستر ملی هم با ضعف تنظیم و رپرتوار احیا شد.
مثال میآورم؛ از نظر من عیبی ندارد که کسی که وضع مالیاش خوب نیست اشکنه بخورد اما اگر بخواهد با آن پارتی بدهد و خارجیها را هم دعوت کند و به سازمان ملل هم اشکنه بدهد، دیگر نمیشود. [میخندد] اگر موارد منفی را کنار بگذاریم و به مثبتها بیندیشیم باید بگویم اگر هر چه زودتر یک مدیر مثل آقای جمالی را برای ارکستر سمفونیک تهران بهعنوان مدیرکل ارکستر سمفونیک تهران بگذارند و همه پرسنل آن طبقه تنها برای این مساله کار کنند و بودجه را به ما برگردانند و دیگر ما حرفهایی چون «خیالتان راحت باشد» و «ما پیگیری میکنیم» را که معنای از سر باز کردن میدهد نشنویم، حتما موفق خواهیم بود وگرنه با این شرایط فعلی همه چیز بهزودی واژگون میشود.
قانون/داودمیرباقری صحبتهای ضرغامی را تکذیب کرد
داود میرباقری که مهمان بهروز افخمی در برنامه «هفت» بود اظهار نظر عزتا... ضرغامی دربارهنمایش چهره حضرت عباس(ع) در سریال «مختارنامه» را تکذیب کرد.پیش از این ضرغامی در صفحه اینستاگرامش نوشته بود که زمان فیلمبرداری صحنههای مربوط به حضرت عباس (ع) در سریال «مختارنامه» به میرباقری گفته که این صحنه از تلویزیون پخش نخواهد شد.میرباقری اما جمعه شب (۱۵ آبان) این حرفها را رد کرد و گفت که من این مطلب را اخیرا دیده ام و ای کاش آن موقع آقای ضرغامی به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما چنین حرفی را به ما میزد تا فکر دیگری میکردیم.
قدس/تئاترآیینی، ظرفیتی بزرگ برای معرفی عاشورا که مغفول مانده است/شرایط اقتصادی حتی نمایشهای آیینی خودجوش راهم تعطیل کرده است/ آموزش مسایل دینی با تئاترتاثیر وماندگاری بیشتری دارد
قدس انلاین –نژاد یوسفی:یکی از مسایلی که طی سالهای گذشته درمیان قشر فرهیخته جامعه مطرح شده ودربرخی موارد نیز مورد پیگیری قرار گرفته استفاده ازظرفیتهای فراوان هنر برای بیان مبانی و معانی بزرگ دینی و معنوی است ،ادبیات وبویژه شعراز گذشته های دور درخدمت دین ومعانی بلند عرفانی قرار داشته، نقاشی و خط هم از جمله هنرهایی است که سالهاست با این معانی پیوند خورده ؛ اما هنری مانند سینما و تئاتر را شاید بتوان از جمله هنرهایی دانست که خیلی از تولد وصد البته به شکل نوین خدمتشان به معانی معنوی نمیگذرد.
برخی براین باورند که با نسل جدید باید با زبان هنر سخن گفت و این بیان است که درعمق جانشان نفوذ کرده و زمینه نهادینه شدن معانی و مبانی فرهنگی اسلام را مهیامیکند ، هرچند که برخی درامیختن هنرهایی چون موسیقی را با مبانی معرفتی دشوار قلمداد میکنند ، این درحالی است که حداقل درفرهنگ کشورمان تعزیه خوانی بعنوان نوعی تئاتر خیابانی ومردمی نقش بسیار بزرگی درحفظ شعائر دینی و حماسه عظیم عاشورا درمیان مردم داشته است .
دراین میان کارشناسان براین باورند که نباید هنر تئاتر دینی را در تعزیه خوانی و موارد مشابه منحصر کردو باید از ظرفیتهای فراوان تئاتر برای بیان وقایع کربلا به روشهای گوناگون بهره برد.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس گفت: تعزیه خوانی و شبیه خوانی از عهد باستان در ایران مرسوم بوده و ایرانیان شیعه نیز در ساختن تعزیه و به نمایش در آوردن واقعه های کربلا و حدیث مصایب سیدالشهدا (ع) به سنت نمایش های آیینی ایرانیان قدیم و شیوه اجرای مناسک و آیین های آنان و پاره ای از عناصر اسطوره ای و حماسی نظر داشته اند.
مریدی ادامه داد: تعزیه هنری است که با هنر نمایش، واقعه کربلا را برای ما با درگیر کردن بیشترین حواسمان محسوس تر می کند وقتی ما یک نقاشی را می بینیم حس دیدن ما را تقویت می کند یا هنر سینما دیدن و شنیدن ما را مورد تاثیر قرار می دهد ولی تعزیه هنری است که دیدن، شنیدن و لمس کردن را در بر می گیرد و هنری برتافته از ویژگی های آیینی ملت ایران است که واقعه کربلا را بازسازی کرده است.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد فارس گفت: بازسازی واقعه کربلا با همه ویژگی هایش فلسفه پیدایش تعزیه است، فلسفه ای که نشان می دهد انسان مقلد است و تقلید را دوست دارد و انسان با نمایش می خواهد اندیشه های خود را انتقال دهد و به این وسیله اندیشه و آیین مذهبی خود را منتقل کند که تعزیه بازتاب آن است.
همچنین علیرضا بنیادی استاد دانشگاه و کارگردان و نویسنده چندین تئاتر عاشورایی دراین خصوص گفت: تئاتر یک رسانه است که ارتباطش را بخوبی با مخاطب برقرارمی کند و می توان گفت که برای تمام زبان ها و فرهنگ ها می تواند پیام خود را منتقل ساخته و از طریق نمادها و نشانه های علمی با رمز گذاری که شده، توسط تماشاچی رمز گشایی شود و بتواند حرفش را در این فضای توریست خیز، بزند.
دراین حال مراد خانی معاون هنری وزیر ارشاد با تاکید بر اهمیت حمایت از سنت ها و هنرهای اصیلی همچون تعزیه اظهار داشت:جدای از علاقه شخصی که به تعزیه دارم باید بگویم بسیار از هنر ها همچون موسیقی ایرانی ،پایداریش به حرمت تعزیه بوده است . وقتی چنین چیز با ارزشی داریم باید آن را حفظ و تقویت کنیم . چنین سنت ها و نمایش های آئینی و مذهبی حبل المتین ما هستند چرا که مبادی مقدسی به شمار می روند و به واسطه آنها هویت و باورهایمان شکل گرفته و هنرهای بومی و ملی مان حفظ شده است. یکی از ویژگی های تعزیه ارائه کار خوب در حوزه سنت و هویت است که می توان برای فعالیت های آینده با اتکا به آن و نگاهی که به تعزیه وجود دارد به نمایش های امروزی رسیدگی بهتر و مشخص تری انجام داد. البته نکته مهم این است که باید در تعزیه به سنت ها توجه کرد و تلاش کنیم اصالت این هنر از دست نرود.
***تئاتر ظرفیتی برای تصویرکشیدن عاشورا
دراین خصوص سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس معتقد است ظرفیت هنر تئاتر برای به تصویر کشیدن واقعه کربلا ظرفیتی مناسب است که به راحتی در ذهن جامعه جای میگیرد.
سیدعلی طاهری با اشاره به ظرفیتی که هنر تئاتر برای به تصویر کشیدن واقعه کربلا دارد، گفت: از آنجایی که هنرهای نمایشی ماندگاری بهتری در ذهن جامعه دارد، باید از این ظرفیت برای به تصویر کشیدن واقعه کربلا و سایر وقایع مذهبی استفاده کرد.
نماینده مردم گرگان وآق قلا در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: طبیعتا مراسم آیینی و سنتی باید تقویت شوند تا اتفاقات مهم تاریخی و مذهبی به فراموشی سپرده نشوند.
وی افزود: متأسفانه برخی اتفاقات مذهبی که آثار معنوی قابل توجهی در جامعه دارند، به سمت کمرنگ شدن پیش رفتهاند که هنرهای سمعی و بصری مثل هنرهای نمایشی و تئاتر می تواند یکی از بهترین راهها برای حفظ این وقایع باشد.
طاهری به نقش مسئولان و متولیان حوزه فرهنگ اشاره و عنوان کرد: متأسفانه شرایط اقتصادی کشور به گونهای شده که برخی حرکتهای خودجوش مردمی برای اجرای نمایشهای آیینی کم شده است، از این رو باید مسئولان رویکردی برای ترغیب گروهها برای اجرای این نمایشها اتخاذ کنند.
سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: با تمام این تفاسیر داغ واقعه کربلا همواره تازه است و مردم به خودی خود هم تمایل به اجرای نمایشهای مذهبی دارند و هم تماشاچیان بسیاری برای تماشای این گونه مراسم ها در سالن های تئاتر حضور پیدا می کنند.
***قدرت نامحسوس ابزارهای هنری
درهمین حال یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه همذات پنداری کودکان با قهرمانان فیلمها و کارتونها و دریافت حس قهرمان سبب خواهد شد که آنها هر نوع تفکری را باور و دریافت کنند، گفت: نباید قدرت نامحسوس ابزارهای هنری به ویژه هنرهای تصویری را دست کم گرفت.
مجتبی رحماندوست در گفتوگو با خانه ملت، درباره جایگاه ابزارهای هنری در انتقال مفاهیم و تاثیرگذاری بر کودکان، گفت: ابزارهای هنری همچون تئاتر کودک، انیمیشن، فیلم و بازیهای خلاقانه میتوانند تاثیر شگرفی در آموزش بایدها و نبایدها، انتقال فرهنگ و آداب صحیح انسانی، شخصیتی و اجتماعی به صورت غیرملموس و غیرمحسوس بر کودکان داشته باشند، این نوع آموزشها، تاثیر ماندگار و بیشتری خواهند داشت.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلام شهر در مجلس شورای اسلامی با تاکید براینکه با وجود رشد تکنولوژری و تغییر شرایط اجتماعی دیگر استفاده از روشهای مستقیم در آموزش کودکان و نوجوانان مفید فایده نخواهد بود، افزود: همذات دپنداری کودک با قهرمانان فیلمها و کارتونها و دریافت حس قهرمان سبب خواهد شد که هر نوع تفکری را باور و دریافت کنند، بنابراین نباید قدرت نامحسوس ابزارهای هنری به ویژه هنرهای تصویری را دست کم گرفت.
وی با بیان اینکه در وجود کودکان مانعی برای پذیرش ویژگیهای اخلاقی و ارزشی وجود ندارد و هر طور که آموزش داده شوند شکل خواهند گرفت، اضافه کرد: کودکان به دلیل فطرت پاک خود، مقتدرترین و اثرگذارترین انسانها در جامعه هستند؛ بهعنوان مثال پلیس راهنمایی و رانندگی به درک درستی از این موضوع دست یافته است و در قالب «همیار پلیس» از وجود کودکان برای ارتقاء فرهنگی جامعه بهره برده است.
رحماندوست ادامه داد: با بهرهگیری از ابزارهای هنری همچون فیلم و انیمیشن میتوان علاوه بر آشنایی کودکان با قوانین و فرهنگهای متفاوت جمعی از وجود آنها برای تغییر جامعه بهره برد.
همچنین مهدی کوچکزاده نماینده مردم تهران در مجلس گفت: قابل انکار نیست که حمایت در حد ظرفیت و پتانسیلی که هنر تئاتر میتواند در ارتقای جایگاه فرهنگی جامعه ایفا کند وجود ندارد و عدم حمایت کافی مسئولان فرهنگی از این هنر را میتوان نوعی اعمال محدودیت دانست.
این نماینده با ابزار تاسف عدم درک صحیح از وسعت و عمق تهاجم فرهنگی در میان مسئولان از یکسو و ابزار قرار گرفتن بخشی از هنر و شاخههای هنری و هنرمندان برای تهاجم یادشده از سوی دیگر، گفت: عواملی هستند که بر کمبود منابع که در شرایط فعلی تمامی بخشهای کشور را تحت تاثیر قرار داده اضافه شده و بر غربت هنر تئاتر میافزاید.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس معتقد است باید عدم آگاهی برخی مسئولان رسمی فرهنگ و هنر در کشور از پتانسیل و نقش تاثیرگذاری که تئاتر میتواند ایفا کند را به موارد فوق اضافه کرد.
***تئاتر در ایران بسیار مغفول مانده
درعین حال حسین طلا نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی درباره استفاده از ابزارهای جدید برای انتقال فرهنگ معنوی به نسل امروز، گفت: هر هنری در جایگاه خود ابزاری برای انتقال مفاهیم محسوب میشود شاید در برخی مواقع همپوشانی صورت گیرد اما جای هم را نخواهند گرفت.
بهعنوان مثال فیلم در صورت داشتن قصه و داستان حرفهای توانایی بالای در تاثیرگذاری دارد البنته جلوهها و تکنیکهای مختلفی در اختیار خالق اثر برای بیان آنچه در سر دارند، است، البته این هنر مخارج بالای خود را هم دارد اما هنر نمایش با هزینه بسیار کم و تنها بکارگیری دیالوگها و منولوگها به صورت حرفهای و هنرمندانه میتواند مخاطب را همراه و ارتباط نزدیکتری با آنها برقرار کند.
قدس/گلایه کارگردان فیلم سینمایی «محمدرسول الله» از علمای جهان اسلام
گلایهی من این بود که برخی از این علما چرا نسبت به فیلمی که ندیدند قضاوت کردند و علیه فیلم بیانیه صادر کردند. سوالم هم این بود که در مقابل هجمههایی که به ساحت مقدس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میشود چه خواهند کرد؟
به گزارش قدس آنلاین به نقل از شیعه آنلاین ، فیلم سینمایی «محمدرسول الله» به کارگردانی مجید مجیدی بیش از دو ماه است که بر پرده سینماهای کشور اکران شده است. پیش از این قرار بود اکران بین المللی فیلم به صورت همزمان با داخل کشور صورت بگیرد. اما تا به امروز هیچ خبری از اکران بین المللی آن نیست. در برخی کشورهای مسلمان هم، با تحریک علمای سعودی نسبت به این فیلم موضع گیری شده است.
هفته گذشته این فیلم به عنوان بزرگترین پروژه سینمایی ایران، با حضور چهرههای فرهنگی هنری و علمای شیعه و سنی لبنان در شهر بیروت به نمایش درآمد. این فیلم با هجمه علمای سعودی و دانشگاه الازهر مصر روبرو شده است.
در گزارشی از شبکه خبر پخش شد، مجید مجیدی نسبت به اظهارات برخی از علمای جهان اسلام گفت: من فقط یک گلایه کردم و یک سوال. گلایهی من این بود که برخی از این علما چرا نسبت به فیلمی که ندیدند قضاوت کردند و علیه فیلم بیانیه صادر کردند. سوالم هم این بود که در مقابل هجمههایی که به ساحت مقدس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میشود چه خواهند کرد؟
در ادامه این گزارش شیخ محمود ماهر مفتی اهل تسنن در مورد فیلم «محمدرسول الله» گفت: «واضح است که برای ساخت چنین اثری تلاشهای زیادی صورت گرفته است» و شیخ ولید علامه، دیگر مفتی اهل سنت اینچنین گفت: واقعا توقع چنین اثری نداشتم و در زمان دیدن فیلم، سه ساعت نفس در سینههای ما حبس شد و اشک از چشمان ما سرازیر شد.
وضعیت اکران بین المللی فیلم محمدرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، یعنی مهمترین جامعه هدف این فیلم همچنان در هاله ای از ابهام است. فیلمی که نماینده سینمای ایران در اسکار است تنها در جشنواره نه چندان معتبر فیلم مونترال و در کشورهایی چون عراق، ترکیه و لبنان اکرانهای محدودی را داشته است.
کیهان/گفت وگو با همسر و دختر شهید حمید تقویفر (مدافع حرم)
مردی که با آرزوی شهادت زندگی میکرد
سمیرا خطیب زاده
در ابتدای گفت وگو خودتان و همسرتان را معرفی کنید؟
پروین مرادی هستم. همسر شهید حاج حمید تقوی فر. از شهدای مدافع حرم در عراق. خودم و همسرم هر دو اهوازی هستیم.
از تحصیلات خودتان بگویید؟
پانزده ساله بودم که با حاج حمید ازدواج کردم و آن زمان دانش آموز سوم راهنمایی بودم. اما حاج حمید اصرار داشت که من تحصیلاتم را ادامه دهم. بعد از تمام شدن جنگ، من را در مدرسه بزرگسالان ثبت نام کرد. و بعد از طی کردن دوره دبیرستان مدرک پیش دانشگاهی را هم گرفتم. همین چند سال پیش هم با تشویقهای زیاد ایشان دوره کاردانی را ثبتنام کردم. کاردانی امور فرهنگی. بعد از گرفتن مدرک کاردانی هم ایشان دوباره برای ادامه تحصیل من اصرار کردند، هماکنون هم کاردانی به کارشناسی را در رشته مدیریت فرهنگی میخوانم و دانشجو هستم.
چه شد که با آقای تقوی فر ازدواج کردید؟
من و حاج حمید پسر خاله، دختر خاله هستیم. حاج حمید پنج سال از من بزرگتر بودند. فضای خانواده هر دو ما سنتی بود. اما حاج حمید و خانواده اش در یکی از روستاهای عرب زبان اطراف اهواز زندگی میکردند، به نام اُبوده بس. اُبوده بس در لغت به معنی پدر بس یا همان شیره خرماست. یعنی پدر شیره خرما. جو زندگی حاکم بر روستا به نوعی بستهتر از شهر است. ولی از نظر اعتقادات مذهبی فوق العاده پایبندتر از شهر بودند و مشکلات فرهنگی زمان شاه کمتر در آنجا رسوخ پیدا کرده بود.
اما منطقهای که خانواده ما در آن زندگی میکردند یکی از شهرکهای مسکونی شرکت نفت اهواز بود که انگلیسیها ساخته بودند. خانههایی با سقفهای شیروانی. چون پدرم کارگر شرکت نفت بود. برای همین فضای فرهنگی و مذهبی دو جایی که در آن زندگی میکردیم خیلی متفاوت بود. در آن شهرک همه چیز و همه امکانات رفاهی زندگی مهیا و فراهم بود. یک فروشگاه بزرگ برای خرید، مدرسه، باشگاه ورزشی، استخر، درمانگاه وحتی سینما همه وجود داشت. در حالی که در همه مناطق اهواز این امکانات نبود. به منطقهای که در آن مینشستیم کارون میگفتند. شما فکر کنید در سینما آنجا بروزترین فیلمهای روی پرده سینما را پخش میکردند. خوب طبیعتا شرایط زندگی که من و حاج حمید در آن بزرگ شدیم خیلی متفاوت بود. اما خانواده ما هم مذهبی بودند. من پنج برادر بزرگ داشتم. البته آنها اجازه نمیدادند که من و خواهرم به راحتی در کوچه و خیابان قدم بزنیم و تاثیر بپذیریم.خود حاج حمید هم جدای از خانوادهشان از همان ابتدا دارای شخصیت مذهبی محکمی بودند. مثلا تعریف میکرد که قبل از رفتن به مدرسه توی روستایشان کلاس قرآن رفته و قرائت و روخوانی قرآن را از همان زمان مسلط بوده است. حتی سعی کرده بود با همان سن کم قرآن را حفظ هم بکند. اما من تا قبل از مدرسه اصلا با قرآن آشنا نبودم. چون در زمان شاه هم در مدارس زیاد به قرآن بها نمیدادند.
حالا با این همه تفاوت فرهنگی بین خانواده شما و حاج حمید، چه شد که شما را انتخاب کردند؟
حاج حمید اوایل پیروزی انقلاب نزدیک خانه ما خیلی رفت و آمد میکردند. آنجا یک پاسگاه بود که حاج حمید و بقیه دوستان انقلابی اش تصرف کرده بودند. حتی یادم است برای برادرم پوستر و عکس و حتی قبلترش کلی اعلامیه امام(ره) میآورد. برادرم آن زمان مسئول انجمن اسلامی آن منطقه بود. برادرم و حاج حمید خیلی با هم صمیمی بودند. من هم بعضی عکسها و پوسترها را میبردم مدرسه مان. همین رفت و آمد باعث آشنایی حاج حمید با من و مطرح کردن بحث ازدواج شد.
خانواده شما چه عکس العملی نشان دادند؟
برادرم چون حاج حمید را خوب میشناخت با این ازدواج موافق بود. زمان خواستگاری ایشان عضو سپاه بودند و سپاه تازه تشکیل شده بود. من یک خواهر بزرگتر هم داشتم. اما خانواده ایشان گفتند که ما برای خواستگاری پروین آمده ایم. پدرم گفت نمیشود چون پروین از مدرسه که میآید کیفش را میاندازد یک گوشه و میرود دنبال بازی. این هنوز بچه است نمیتواند امور زندگی را در دست بگیرد. همان روز خواستگاری پدرم گفت به عنوان مثال همین دیشب لباس ایشان را مادرشان شسته است. حاج حمید به پدرم گفت اشکالی ندارد اگر بحث لباس شستن است من خودم بلدم لباسهای خودم و ایشان را بشویم. اما چون خانواده سالم و پاکی بودند، پدر و مادرم همه جوره حاج حمید را قبول داشتند. این شد که بالاخره با ازدواج ما موافقت شد.
پدر و مادر حاج حمید چگونه بودند؟
اصلا حاج حمید فرزند شهید است. پدر ایشان سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید. پدرش همیشه میگفت حاج حمید مشوق من برای رفتن به جبهه بوده است. جنگ که شروع شد حاج حمید به پدرش میگوید شما نمیخواهید برای دفاع از کشورتان و این همه تاکیدی که حضرت امام(ره) روی این موضوع داشتند به جنگ بروید؟ پدرش گفته بود بگذارید حساب و کتابهای مالی ام را بکنم میروم. دو سال بعد هم یعنی سال ۱۳۶۴ برادر حاج حمید در عملیات آزادسازی فاو در جزیره مجنون به شهادت میرسد.زمان شهادتشان یک جوان ۱۸ ساله بود.
زندگیتان چگونه شروع شد؟
خیلی ساده و بیتکلف. درست آبان ۱۳۵۸ بود. حاج حمید همان اول با من صحبت کرد و گفت دوست ندارم مراسم ازدواجمان مثل بقیه فامیل پر تکلف و پر از تشریفات باشد. من پیشنهادی دارم و اینکه عروسیمان در خود سپاه باشد. با مهمانهای کم. فقط خانواده من و خودت و خیلی ساده. خریدمان هم جزئی بود. آن زمان در منطقه ما رسم بر این بود که پول از خانواده پسر میگرفتند و جهیزیه میخریدند. یعنی جهیزیه بر عهده پسر بود. حاج حمید اصلا اعتقادی به زندگی پر زرق و برق نداشت. میگفت مگر یک پاسدار میخواهد چقدر عمر کند؟ یعنی ازدواجش را بر مبنای شهادت شروع کرده بود. ما هیچ چیزی برای جهیزیه نخریدیم. برای خرید عروسی هم یک دست لباس ساده و مقنعه گرفتم و یک چادر مشکی و حلقه ساده. که همه هم انتخاب خود حاج حمید بود. مهریه ما هم مهریه حضرت زهرا(س) بود. من در مراسم عروسی هم همان لباسها را پوشیدم.روز عروسی هم با یک پیکان خیلی ساده و معمولی آمد دنبال ما و رفتیم مراسمی که محل کارشان برایمان تدارک دیده بود. آقای شمخانی آن زمان فرمانده سپاه وقت اهواز بودند که در مراسم ما چند دقیقهای صحبت کردند. یک تئاتر طنز اجرا شد که مرحوم حسین پناهی در آن بازی میکرد با حاج صادق آهنگران به اسم «مرشد بچه مرشد». این مراسم عروسی ما در سپاه بود.
بعد از عروسی در کجا ساکن شدید؟
در روستای حاج حمید و در خانه مادرشوهرم. دو سه روز بعد از عروسی حاج حمید آمد و گفت که وسایلت را جمع کن برویم مسجد روستا. مسجد روستایشان اصلا جایی برای نماز خواندن زنها نداشت. توی مسجد من را به دوستانش معرفی کرد و گفت ایشان به کارهای هنری خیلی علاقه دارد و تجربه خوبی هم در این زمینه دارد. آخر من در دوران تحصیل در گروه تئاتر مدرسهمان بازی میکردم. روزنامه دیواری هم درست میکردم و در امور هنری فعال بودم. دلش میخواست در روستا یک کار فرهنگی خوبی راه بیندازیم. ولی موفق به انجام این کار نشدیم چون مسجد روستا از ورود زنان جلوگیری میکرد. حاج حمید همیشه میگفت که این روستا علاوه بر فقر مادی فقر فرهنگی زیادی هم دارد. بعد از دو هفته کلا رفتیم اهواز و ساکن شدیم. کار حاج حمید در اهواز خیلی سنگین بود. در قسمت اطلاعات عملیات سپاه کار میکردند و مسافت اهواز تا روستا برایشان کمی دردسر ساز شده بود. وقتشان را زیاد میگرفت.
یعنی آمدید اهواز؟
بله. حاج حمید یک وانت آورد و وسایل و خرتوپرتهایی که از مادر ایشان و مادر خودم گرفته بودیم را سوار وانت کردیم. وسایل ما به اندازه نصف وانت بود، یعنی حتی یک وانت هم پر نشد. یک فرش شش متری، یک قابلمه کوچک و مقداری ظرف خورده ریز را که از مادرشان گرفتیم. سپاه به ما یک خانه داد. یک خانه کوچک و در آن جا ساکن بودیم. حاج حمید من را برد تبلیغات سپاه. به مرحوم حسین پناهی و آقای جمالپور معرفی کرد و از کارهای هنری و فرهنگی من برایشان تعریف کرد. من از فردای آن روز در تبلیغات سپاه مشغول به کار شدم.
اخلاق حاج حمید چطور بود؟ از روحیاتش بیشتر بگویید.
حاج حمید واقعا تک بود. هم توی خانواده من و هم همسرم، حتی در بین دوستانش. این چیزی نیست که من الان بعد از شهادتش بگویم. همیشه میگفتم. حاج حمید کارهایی را در زمان حیاتش انجام میداد که از هیچ کس سراغ ندارم. به عنوان نمونه همین مداومت حاج حمید بر روزه. حاج حمید از سال ۱۳۶۲ یعنی زمان شهادت پدرشان تا سال ۱۳۹۳، یعنی ۳۱ سال تمام هر روز روزه بود. البته غیراز روزهای حرام مثل روز عاشورا. اوایل زندگیمان اگر مسافرت بودند روزه نمیگرفتند، اما این اواخر حتی در سفرها هم روزه بودند. چون کثیرالسفر حساب میشدند.
حالا چرا از شهادت ایشان به بعد روزه گرفتند؟
حاج حمید علاقه خاصی به پدرش داشت و بالعکس، این علاقه دوطرفه بود. جوری که پدرش حاج حمید را وصی خودش قرار داده بود، برای مسایل مالی و نماز و روزه. حتی من خودم شنیدم که پدرشان میگفتند حاج حمید مربی من است. یعنی تا این حد به حاج حمید اعتقاد داشتند. حاج حمید اول از گرفتن روزههای پدرش شروع کرد و همین منوال را تا آخر ادامه داد. حاج حمید حتی از طرف پدرش به مکه رفت و حج ایشان را بجا آورد.
هیچ وقت به ایشان غر نمیزدید که چرا اینقدر روزه میگیری، چرا یک ناهار با ما نمیخوری؟
بعضی مواقع و ایشان میخندیدند و میگفتند عوضش شام را با هم میخوریم. از دیگر خصوصیات اخلاقی ایشان نماز شبشان بود. یاد ندارم که شبی نماز شب ایشان ترک شده باشد. ما حتی به احترام حاج حمید سجادهاش را که هنوز در کنار پذیرایی پهن است جمع نکرده ایم. یعنی دلمان نمیآید که جمعش کنیم. پایین و جای پای سجاده به قدری پوسیده شده است که گمان میکنید سجاده قدیمی است. در حالیکه سجاده خیلی هم کهنه نیست. مداومت زیاد ایشان در نماز خواندن سجاده را اینگونه کرده است. نماز شبش هم طولانی بود. از ساعت سهنیمه شب دیگر خواب نداشت. گاه در قنوت و سجده نماز شبش چنان گریه میکرد که من از گریه ایشان منقلب میشدم. ایشان خیلی آرام و بیصدا نماز میخواندند، هیچگاه برق را روشن نمیکرد. اما چون من روی نماز ایشان حساس شده بودم مراقب کارهایشان بودم. از زمان جوانی هم همین طور بود. همیشه به من هم توصیه میکرد که شما هم بلند شو و نماز شب را بخوان. میگفتم من نمیتوانم مثل شما باشم. میگفت شما نمیخواهد مثل من نماز بخوانی،بلند شو حتی اگر شده دو رکعت نماز بخوان. چیزی که برای من جالب بود حاج حمید چه از زمانی که یک پاسدار جزء بود و چه از زمانی که به درجات بالای سپاه رسید فرقی نکرد. چه در ظاهر و چه در باطن. یعنی آن زمان که با ایشان ازدواج کردم و زندگیمان را شروع کردیم تمام خردهریزهای زندگیشان نصف وانت بود، الان هم تمام زندگیشان را بعد از این همه سال در یک وانت بریزی همان نصف وانت است، نه بیشتر. از نظر اخلاقی هم هیچ تغییری نکرده بودند. همان چیزهایی که سال ۵۸ که با هم ازدواج کردیم برایشان مهم بود الان هم برایشان اهمیت داشت. مثل اعتقادات مذهبی.همین چند وقت پیش قبل از شهادتش بستگان که به منزل ما آمدند، صدایشان درآمده بود. میگفتند این چه وضع زندگی کردن است. یک مسجد هم اگر بروی اسباب و وسایلش بیشتر و به روزتر از شماست.
وطن امروز/تجلیل از نویسندگان دفاع مقدس در اختتامیه «سوختگان وصل»
دبیر سیزدهمین همایش ادبی «سوختگان وصل» گفت: سیزدهمین همایش ادبی سوختگان وصل تحت عنوان «الف دزفول» در 2 بخش شعر و داستان بهپاس احترام و تجلیل از مقاومت و ایثارگری شهر دزفول، این پایتخت مقاومت و ایستادگی، دوشنبه 18 آبانماه از ساعت 14 الی 18 در تالار فردوسی دانشگاه تهران برگزار میشود. سعید حدادیان، دبیر سیزدهمین همایش ادبی «سوختگان وصل» در گفتوگو با «وطن امروز» افزود: این همایش با ذکر خیر مقدم به میهمانان توسط دکتر کلانتری رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران آغاز میشود و پس از آن سردار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، دکتر سنگری و حجتالاسلام والمسلمین دکتر خسروپناه سخنرانی خواهند کرد همچنین در پایان مراسم حاجصادق آهنگران به مرثیهسرایی خواهد پرداخت. وی درباره آثار رسیده به این همایش گفت: حدود 600 اثر در 2 بخش شعر و داستان توسط دبیرخانه همایش دریافت شده که بیش از 100 داستان و 500 شعر را شامل میشود. حدادیان ادامه داد: در این همایش به قدردانی از 30 شاعر و 10 داستاننویس منتخب و تجلیل از آقایان دکتر سنگری و سعیدی راد، از نویسندگان و شاعران بنام دزفول و آقای ناصر حسینی نویسنده «پایی که جا ماند» و خانم سیده زهرا حسینی نویسنده کتاب «دا» و همچنین زندهیاد قیصر امینپور میپردازیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com