عمرسعد در شب عاشورا، از شب تا صبح خواب نميرفت و با خود فکر ميکرد که چه کند! آيا جنگ با امام حسينعليهالسلام را قبول کند يا نکند. اينکه کسي که چندين سال در دارالاسلام زندگي کرده و پاي منبر اميرالمؤمنين عليهالسلام بزرگ شده، اينگونه متحير بماند که چه کند، نشاندهندة سختي امتحان است.
گروه دین و اندیشه: پایگاه اطلاع رسانی علامه مصباح یزدی گفتاری از ایشان را پیرامون نمونهاي از امتحانهاي زمان پيامبر صلياللهعليهوآله که به صحرای کربلا نیز مربوط می شود را منتشر کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، متن این گفتار از علامه مصباح یزدی به شرح زیر است:
در صدر اسلام، شرايط جامعه تا امام يازدهم عليهمالسلام به چه صورت بود؟ مسلمانان در زمان پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله امتحانهاي متفاوتي داشتند؛ چندين سال در شعب ابيطالب گرفتار فقر بودند؛ در برابر شکنجههاي مشرکان صبر پيشه کردند؛ چند سال آخر را به حبشه و مدينه مهاجرت کردند؛ سختيهاي ناشي از اين مهاجرت خود امتحاني بزرگ بود؛ مهاجرين در مدينه املاک مزروعي نداشتند؛ در نتيجه سربار اهالي مدينه شدند، تا آنجا که پيغمبر بهطور رسمي بين آنها اخوت ايجاد کرد؛ يعني اموال مردم نصف شد و هر کسي هر چه داشت، با يکي از مهاجرين که برادر او بود، تقسيم ميکرد. بر همين اساس منافقين گفتند: لَيُخْرِجَنَّ الأعَزَُّ مِنْهَا الأذَلّ اينها ذيل هستند و بيرونشان ميکنند. پس در آن شرايط، بهجز آوارگي، سربار مردم نيز بودند. مردم آنجا نيز زندگي عشايري داشتند و هر عشيرهاي مسئول محلة خودش بود. اين امتحان خيلي سختتر از امتحان قبلي بود. افزون بر اين، اين جامعه گرفتار جنگهايي مانند بدر و احد نيز بود. بههرحال، در اين گيرودارها، اکثريت آن جامعه به پيغمبر گرويدند. عدهاي نيز با منافقين همراه بودند و مدتي مسجد ضرار درست کردند و با مشرکان و يهوديان همکاري ميکردند؛ درحاليکه پيامبر اسرارشان را فاش نميکرد تا جامعه سروسامان گرفت؛ چه بسا بر اساس مصالح جامعه، با برخي از آنها ازدواج نيز ميکرد؛ يعني همة مردم رهبري پيغمبر را پذيرفته بودند. وقتي ايشان از دنيا رفت، از همان روز باطل پيدا شد؛ فَلَمَّا مَضَي الْمُصْطَفي ... انْتَهَزُوا الْفُرْصَة؛يعني امتحان جديدي براي جامعه پيدا شد. اين امتحان خيلي سختتر از جنگ بدر و احد بود؛ زيرا اين مردم در جنگها شرکت ميکردند يا پول و اموالشان را براي جنگ ميفرستادند؛ اما پس از رحلت پيامبرصلياللهوعليهوآله، شرايط عوض شد و امتحان عجيبي بهوجود آمد؛ امتحاني که حدود25 سال طول کشيد. در اين امتحان، همان اصحاب بدر و حنين حضور داشتند؛ اما بسياري از آنها مردود شدند. حال پرسش اين است که آيا قانوني که پيغمبر آورده بود نقص داشت که شرايط اينچنين دگرگون شد؟ آيا قانون خدا و مديريت پيغمبر نقص داشت؟ ما معتقديم نه قانوني بهتر از قانون اسلام است و نه مديري بهتر از پيغمبر اسلام. پس چه اتفاقي افتاد که نزديک بود مسلمانان به دوران جاهليت اولي برگردند؟ اگر حرکت فاطمه زهرا سلاماللهعليها نميبود، آنها به دوران جاهليت بازميگشتند.
بههرحال،اين جريان ادامه يافت تا اينکه بعدها با امام عليعليهالسلام بيعت کردند و امتحاني ديگر آغاز شد. جنگهاي جمل و صفين بخشهايي از اين امتحان بود؛ حتي افرادي نيز که تابع اميرالمؤمنين بودند و بعد از مدتهاي طولاني در جنگ صفين باقي مانده بودند، دچار امتحان جديدي شدند. در اين امتحان نهروانيها و خوارج از مسير حق جدا شدند و در نهايت همين افراد امام عليعليهالسلام را به شهادت رساندند؛ مگر ابنملجم جزء آنها نبود؟ بعضي از آنها نيز باقي ماندند تا سيدالشهدا را به شهادت برسانند.
عمرسعد در شب عاشورا، از شب تا صبح خواب نميرفت و با خود فکر ميکرد که چه کند! آيا جنگ با امام حسينعليهالسلام را قبول کند يا نکند. اينکه کسي که چندين سال در دارالاسلام زندگي کرده و پاي منبر اميرالمؤمنين عليهالسلام بزرگ شده، اينگونه متحير بماند که چه کند، نشاندهندة سختي امتحان است.
انتهای پیام/