گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
*****
آرمان/مردم نباشند، ما بازيگران هيچ هستيم
همايون ارشادي كه به تازگي همكاري اش با كاظم راست گفتار در فيلم سينمايي «آشوب» به پايان رسيده است، گفت: ما بازيگران جايگاهمان را از مردم داريم. مردم نباشند ما بازيگران هيچ هستيم لقب سوپراستار را مردم نميدهند، اين عناوين توسط مطبوعات داده ميشود. همايون ارشادي در گفتوگو با فارس، در ارتباط با اينكه در حال حاضر مشغول به چه كاري است، گفت: در حال حاضر هيچ فيلمي را براي بازي انتخاب نكردهام البته چند پيشنهاد دارم كه اگر قطعي شود حتما اعلام خواهم كرد. چندي پيش بازي در فيلم سينمايي «آشوب» به كارگرداني كاظم راستگفتار را به اتمام رساندم. آخرين فيلمي كه در سينما اكران شد و من در آن حضور داشتم؛ «اشباح» به كارگرداني داريوش مهرجويي بوده است البته چند فيلم هم آماده اكران دارم.
همایون ارشادی درباره كمكاري خود در سينما و همچنين نحوه انتخاب آثاري كه قرار است در آنها حضور پيدا كند، گفت: عوامل مختلفي در انتخاب فيلمي كه قرار است در آن بازي كنم تاثير دارد، نميتوانم به يك مورد خاص اشاره كنم. در مجموع بايد شرايط كلي را ببينم و نسبت به آن تصميم بگيرم. بهطور قطع نميتوانم بگويم كه بر اساس فلان ويژگي فيلمنامه را براي بازي انتخاب ميكنم، عوامل مختلفي چون كارگردان، محتواي فيلمنامه، كيفيت كاراكتر و تاثيرگذاري آن در فيلم و... در انتخابم تاثير دارد. ارشادي در پاسخ به اين پرسش که با توجه به تجربه حضورتان در آثار خارجي و همچنين همكاري با هنرپيشگان اروپايي فكر ميكنيد تفاوت اصلي و فاحشي كه بين سينماي ما و آنها به چشم ميخورد چيست؟، گفت: البته پر واضح است كه اصليترين تفاوت ما با سينماهاي درجه يك در كشورهايي كه اين صنعت را در بهترين كيفيت خود دارند، به داشتن تكنولوژي برميگردد و اين امر بديهي است كه ما به لحاظ تكنولوژي از آنها چندين گام عقبتريم البته مدتي است كه در حال وارد كردن اين تكنولوژيها به سينمايمان هستيم. وي در ادامه افزود: يكي ديگر از تفاوتهايي كه بسيار به چشم ميخورد، ميزان هزينهاي است كه آنها براي ساخت فيلمشان انجام ميدهند، آنها با اطمينان از بازگشت سرمايه، هزينه بسيار زيادي را در زمان ساخت فيلم صرف ميكنند كه باعث بالا رفتن كيفيت آثار آنها شده است. به لحاظ ميزان هزينه هم نميتوانيم خودمان را با آنها مقايسه كنيم. او در ارتباط با اين موضوع كه کشورهایی كه داراي سينماي پيشرفته هستند چگونه از ستارههايشان براي فروش فيلم استفاده ميكنند، گفت: آنها تنها به اين فكر نميكنند كه فيلمشان بفروشد و صرفاً فردي را كه ستاره است وارد فيلم كنند بلكه در نظر دارند ستارهاي كه قرار است در فيلمشان حضور پيدا كند به كاراكتري كه قرار است بازي كند بسيار نزديك باشد و همچنين توانايي اجراي آن را در نظر ميگيرند. نكته ديگري كه ميتوان به آن اشاره كرد اين است كه آنها از چند سوپراستار در يك فيلم استفاده نميكنند اما در سينماي ما گاهي شاهد هستيم چهار تا پنج سوپراستار در يك فيلم سينمايي بازي ميكنند. البته ساير بازيگراني هم كه در فيلمشان حضور دارند قطعاً جزو بازيگران خوب و مطرح هستند.
انتقاد از استفاده بيمورد از عنوان سوپراستار
ارشادي با انتقاد از استفاده بيمورد از عنوان سوپراستار نسبت به برخي از بازيگران گفت: ابتدا عذرخواهي ميكنم و ميگويم كه شما مطبوعاتيها عنوان ستاره را درست كرديد اينها چيزهايي است كه از دل مطبوعات بيرون آمده است.خود دوستان در مطبوعات فردي را مطرح و يكي ديگر را از سوپراستار بودن خارج ميكنند. اين در شرايطي است كه واقعا مردم به هيچ بازيگري لقب سوپراستار نميدهند، اين لقب را مطبوعات به بازيگران داده است. بازيگر فيلم سينمايي «كافه ستاره» در پاسخ به اينكه مگر به فردي كه مخاطب براي ديدنش به سينما ميرود، ستاره نميگويند و حالا ميتوان در صورت عدم توافق درباره اين كلمه از كلمه ديگري استفاده كرد، گفت: ابتدا اجازه دهيد بگويم كه در همه جاي دنيا اين رويه به همين شكل است، منظورم اين است كه اين لقب توسط مطبوعات به بازيگران داده شده است. اگر قرار بود ما سوپراستار داشته باشيم، آن بازيگر بايد تمام فيلمهايش به فروش خوبي ميرسيد، اين در شرايطي است كه ميدانيم اينگونه نيست. البته بايد دقت داشته باشيم كه سوپراستار به كسي گفته ميشود كه بازيگري را به خوبي بشناسد كه درآمد خوبي هم در گيشه داشته باشد. ارشادي در ادامه با بيان اين كه اصولا مطبوعات در برههاي از زمان تعدادي از بازيگران را مطرح ميكنند و خودشان هم آنها را پايين ميآورند، گفت: مردم به هيچ عنوان چنين كاري را انجام نميدهند اما همانطور كه همه ميدانيد، مطبوعات و رسانه به روي افكار مردم و مخاطبين تاثير زيادي دارد. در واقع مطبوعات، خودش فردي را به عنوان سوپراستاري انتخاب ميكند و خودش هم همان را پايين ميآورد. اين بازيگر گفت: واقعا ما بازيگران خوبي داريم اما چون به نظر برخي به فروش كمك نميكنند خيلي مورد استفاده قرار نميگيرند. فردي كه نگاهش به بازيگري بسيار احاطه داشته باشد، ممكن است در كارهايي بازي كند كه به لحاظ سينمايي داراي ارزش باشد اما فروش خوبي نداشته باشد.
نبايد به حاشيههاي بازيگر اهميت داد
وي در ارتباط با برخي از افرادي كه تلاش ميكنند براي خود حاشيه به وجود بياورند تا همچنان در صدر اخبار باشند، گفت: به نظرم مطبوعات نبايد به چنين افرادي بپردازد چرا كه ناخودآگاه، مردم هم براي پيگيري اخبار اين افراد كنجكاو ميشوند و كار آنها را دنبال ميكنند البته باز هم ميگويم كه اين روال در تمام رسانههاي دنيا وجود دارد. ارشادي در پايان صحبتهايش درباره برخورد روزانهاي كه با مخاطبين خود دارد، گفت: اصولا از اينكه بازيگر را از مردم جدا ميكنند، راضي نيستم چراكه من هم همانند همين مردم عادي هستم و هيچ فرقي بين خودم با آنها نميبينم. اگر احساس تفاوت كنيم، درد همدردمان را نميفهميم. من افتخار ميكنم كه اين را بگويم و از آن هم هيچ نگراني ندارم. اين مردم و مخاطبان هستند كه ما را در جايگاهي كه قرار داريم، نگه داشتهاند، مردم نباشند ما بازيگران هيچ هستيم. ولي اميدوارم شرايط به گونهاي پيش برود كه همين مردم دوباره به سينما بازگردند. ميزان فروش بالا رفته اما به لحاظ تعداد مخاطب به نظر افول كردهايم، فيلمهاي خوبي داريم كه حيف است توسط مردم ديده نشود. او در پايان خاطرنشان كرد: همواره افراد مختلفي را ميبينم كه با ديدن من جلو ميآيند و ميگويند ببخشيد اسم شما چيست؟ من هم ميگويم همايون ارشادي هستم. از اينكه خودم را براي اين مخاطبان معرفي ميكنم به هيچ عنوان احساس ناراحتي نميكنم. برخي هم مرا به نام سريال يا نقشي كه بازي كردهام ميشناسند و عدهاي به من ميگويند چقدر چهرهتان آشنا است. رفتارهاي مردم بسيار خوب است و از هزار نفر ممكن است يك نفر برخوردي داشته باشد كه خارج از عرف است اما اطمينان دارم آن هم تعمدي نبوده است.
آرمان/بازگشت استادان به جشنواره موسيقي فجر
رئيس جشنواره موسيقي فجر درباره ساختار جديد اين جشنواره گفت و از بازگشت استادان به اين رويداد مهم هنري خبر داد. حميدرضا نوربخش كه به تازگي حكم رياست جشنواره موسيقي فجر را از مرادخاني، معاون هنري وزارت ارشاد دريافت كرده است، در گفتوگو با ايسنا اظهار كرد: در جشنواره فيلم همه دنبال سيمرغ هستند و براي آن تلاش ميكنند اما در جشنواره موسيقي بايد به استادان التماس كنيم كه در جشنواره حضور داشته باشند كه آخر هم قبول نميكنند. تا به حال از خودتان پرسيدهايد چرا شرايط اينگونه است؟ او ادامه داد: رويكرد جشنواره موسيقي فجر بايد عوض شود تا همه خودشان بخواهند در اين جشنواره شركت كنند. يكي از مسائلي كه هميشه در رسانهها مطرح ميشود، غيبت بزرگان است و اينكه چرا بزرگان جايي در جشنواره فجر ندارند. مديرعامل خانه موسيقي در پاسخ به اين پرسش كه آيا حضور استادان موسيقي را در اين جشنواره تضمين ميكند يا خير، گفت: اميدوارم اين اتفاق بيفتد و ما هم بر همين اساس حركت خواهيم كرد، اما قطعا در شروع كار و در بدو تغيير رويكرد نميتوان انتظار حد ايدهآل را داشت. او همچنين از جايزهمحور شدن جشنواره موسيقي فجر خبر داد و افزود: هماكنون خيلي نميتوانم وارد جزئيات شوم اما بايد بگويم در زمينه توليد موسيقي بايد رقابت وجود داشته باشد. البته تاكيد ما رقابتي شدن اجراها نيست. نوربخش در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه اين امر با شعار جوانگرايي جشنواره در چند سال اخير همسو نيست، توضيح داد: جشنواره جوان هر سال برگزار ميشود و اتفاقا سطح خيلي خوبي هم دارد. اين موضوع را بايد جشنواره جوان به دوش بكشد. درباره موسيقي نواحي هم همين طور است و اين بخش يك حضور نمادين در جشنواره خواهد داشت. اين هنرمند با بيان اينكه جشنواره امسال فراخوان ندارد، اظهار كرد: جشنواره موسيقي فجر بايد ويترين موسيقي حرفهاي ايران باشد. بايد ساز و كار جديدي را تعريف كنيم تا از آن جدول عريض و طويل جشنواره كه دو هزار نفر بازديدكننده هم نداشت، فاصله بگيريم. البته اين در حالي است كه امسال فقط چهار يا پنج سالن ميزبان جشنواره خواهند بود.
آفتاب یزد/در راستای تبدیل خانه «مهدی اخوان ثالث» به خانه موزه این شاعر
این بازسازی است یا خرابکاری؟!
حدود سه سال است که شهرداری تهران خانه «مهدی اخوان ثالث» را به قصد تبدیل آن به خانه-موزه این شاعر در تملک خود درآورده است، اما امروز هیچ نشانی از این شاعر فقید و آثارش در این خانه مشاهده نمیشود. به گزارش ایسنا، پس از گذشت سه سال از تملک خانه اخوان ثالث و وعدهای که سیدمحمدهادی ایازی - معاون وقت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران - در سال 92 مبنی بر راهاندازی خانه- موزه این شاعر مطرح معاصر داده بود، در محدوده خیابان زرتشت غربی با خانهای مواجه میشویم که طوری بازسازی و تعمیر شده که هیچ نشانی از صاحبش یعنی مهدی اخوان ثالث در آن وجود ندارد. از شمایل ساختمان، رنگآمیزی، سنگکاری، کفسازی و نقاشی دیوارها و درها و پنجرههای خانه مهدی اخوان ثالث تنها چیزی که به ذهن بازدیدکننده نمیرسد شعر است و محل زندگی شاعر «زمستان» خانه دوطبقه است با حیاطی حدودا چهلمتری که با موزاییک فرش شده است. دو باغچه کوچک و آبنمایی آبیرنگ و یکی دو درخت در آن خودنمایی میکنند. طبقه پایین بنا شامل یک اتاق بزرگ است که فعلا چند صندلی شیک و میزهای شیشهای در آن قرار داده شده است. زیر پلهها آشپزخانهای کوچک است که یک یخچال در آن قرار دارد و کاشیهایش جدید به نظر میرسد.
ظرفشویی آشپزخانه نیز مدرن و امروزی است مثل کاشیکاری آشپزخانه و حمام و کولر گازی. راهرو و راهپله به صورت شطرنجی با موزاییکهای نو قرمز و سفید کفپوش شده است. دکوراسیون کلی خانه به سردستیترین شکل ممکن انجام شده است. طبقه دوم ساختمان شامل یک پذیرایی و یک اتاق کوچک است. بخشهایی از کف به وسیله تعدادی فرش کهنه ماشینی و موکتهایی با رنگ مایل به قهوهای پوشانده شده است. یک تلویزیون رنگی، چند صندلی به نسبت قدیمی و یک میز که یک قالی روی آن را پوشانده، چند لامپ و لوسترهایی که به گفته مسئول جوان خانه، تازه عوض شدهاند، یک ساعت و تابلو کوچکی از «مونالیزا» تمام وسایل خانه- موزه شاعر شهیرمان م. امید است. در اتاق کوچک دیگر نیز یک بخاری به نسبت قدیمی، یک قالی مچالهشده و دو پشتی مندرس قرار داده شده است و تمام. اگر منتظرید که در این خانه کتابخانهای پیدا شود و با کتابی از آثار اخوان ثالث و یا حتی عکسی از خود شاعر، سخت در اشتباهید. این خانه آنقدر نو شده است که هر آن ممکن است زوجی جوان زنگ در را به صدا درآورند و بخواهند آن را برای سکونت اجاره کنند. مسئول خانه نیز مرد جوانی است که اطلاع چندانی از مسائل مربوط به آن ندارد و در جواب مراجعهکنندگان مدام لبخند میزند و بله و نه میگوید و حرفهای خود را تصحیح میکند. معلوم است که هیچ سررشتهای از موزهداری و شعر و شاعری ندارد. این در حالی است که خانه مجاور و خانه روبهرویی خانه اخوان بهنظر قدیمیتر و همدوره خانه این شاعر بهنظر میرسند و عجیب اینکه فضا و حال و هوای این خانهها بیشتر به محل زندگی یک شاعر شبیه است تا خانه بازسازیشده اخوان ثالث! با این وصف احتمالا باید برای خانه سیمین دانشور و جلال آل احمد هم که به تملک شهرداری تهران درآمده است نگران شد و حتی از آنها خواست تا اگر بنا دارند به این شیوه خانههای مشاهیر را بازسازی کنند لطفا دست نگه دارند! باید گفت در این حالت و یا موردهای مشابهی چون خانه- موزه عزتالله انتظامی، مردم از شما به خاطر کارهایی که نمیکنید بیشتر سپاسگزاری میکنند تا بهخاطر خرابکاریها!
ابتکار/گزارشی از وضعیت امروزِ نشرِ شعر در ایران؛
هنوز هم ایران سرزمین شعر است؟
ایران را سرزمین شعر میدانند. احتمالا مهمترین دلیل آن این است که در تاریخ ادب فارسی از قدیم الایام تا همین دوران معاصر چیزی که زیاد پیدا میشود شاعر بزرگ است. اما آیا ایران را میتوان همچنان سرزمین شعر دانست؟
این عنوان زیبنده است به این دلیل که شمار شاعران بزرگ و برجسته در کشور ما، از قدیم الایام تا دوران معاصر، آنقدر هست که ایرانیان را اهل شعر بدانیم. بدیهی است اگر تقاضا نباشد عرضه هم نخواهد بود. حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، نظامی، خیام، انوری، خاقانی، مسعود سعد، رودکی و دست کم 100 شاعر دیگر میتوان نام برد که از سرمایههای شعر کلاسیک فارسی هستند.به این اسامی، نامهای بیشتری نیز میتوان اضافه کرد، نامهایی خیلی بیشتر که دوران معاصر زندگی کردند و از برجستهترین شاعران تاریخ زبان فارسی هستند. اما سرعت این سیر و روند شعر و شاعری در کجای مسیر کم شد؟ اصلا آیا کم شد؟ آیا به بن بست رسید؟ در هر صورت خارج از بررسی کیفی، که البته در انحصار متخصصان این حوزه است، میتوان این سوال را پیش کشید که آیا هنوز در ایران عرضه و تقاضای شعر پر رونق است؟
عرضه و تقاضای شعر در ایران
اگر معیار چاپ و توزیع مجموعه شعر را دلیلی بر تقاضای آن بدانیم باید بگوییم وضعیت چاپ و نشر شعر در کشور- به لحاظ کمی - چندان بد نیست. ناشران بسیاری امروز انتشار مجموعه شعر را جزو مهمترین کارهایی میدانند که باید انجام دهند. انتشاراتیهای بسیاری در ایران از جمله مروارید، نگاه، ثالث، دارینوش، ایلیا، نوید شیراز، داستان سرا یا چشمه و بوتیمار اقدام به چاپ و نشر شعر میکنند. به این فهرست دست کم 20 ناشر دیگر نیز میتوان اضافه کرد. در این میان بعضی از ناشران گاه به گاه مجموعه شعری منتشر میکنند، بعضی چند وقتی هستند بی خیال چاپ شعر شدند و بعضی نیز درست مثل یک کارخانه تولیدی مجموعه شعر منتشر میکنند. با اینکه در انبوهی از شعر امروز چندان نمیتوان دنبال مخاطب گشت، اما همین موضوع شاید اجازه دهد ما همچنان ایران را سرزمین شعر بدانیم؟
محمد آزرم در این باره میگوید: «تعداد زیاد کتابهایی که عنوان شعر دارند نتیجه انباشت نوشتههایی است که سالها اجازه چاپ شدن نداشتند یا تصور میکردند که ندارند. وقتی فضا بازتر میشود یا چنین حسی القا میشود، هرکس که فکر میکند باید نوشتههایش را کتاب کند، لحظهای هم درنگ نمیکند.»این شاعر معاصر از طرفی درباب کیفیت این آثار میگوید:«فضای تخدیری شبکههای اجتماعی و شمارش پسندها هم این وضعیت را تشدید کرده است. گسترش فضای رسانهای و برداشته شدن مرزهای اطلاعاتی با تمام مشقاتی که در کشور دارد، باعث شده، هر نوشته نازل و بنجلی با زیرهمنویسی غلط و فقط به خاطر شیوع عامهپسندی، شعر تصور شود.»برای همین هم هست که میتوان این سوال را پیش کشید که اساسا در این زمینه (چاپ و نشر شعر) میتوان به این تز قائل بود که رابطه دوسویهای میان کمیت و کیفیت شعر هست؟ یعنی آیا میتوان به واسطه شمار کثیر مجموعه شعرهای این روز و روزگار بر وضعیت مناسب شعر در کشور معتقد بود؟آزرم در این باره هم با ما حرف زده است. او معتقد است:»شعر، یک امر کیفی است و سنجیدن آن با معیارهای کمی، فقط آمار است. وقتی تعداد کتابهایی که عنوان شعر دارند مبنای سنجش وضعیت شعر میشود و خبری از کیفیت شعر با روشهای نقادی نیست، شعر در وضعیت تهی است. برای من کیفیت و میزان خلاقیتی که در فرم شعر میبینم، تنها معیار سنجش است و از این منظر، تعداد شاعران بسیار کم و تعداد کتابهای شعر، بسیار کمتر است.»آزرم میگوید:»شاید در این بین ناشرانی هم باشند که از چنین موجی با هزینه خود افراد، استقبال کنند و تلقی آنها از مخاطب شعر، خریداران کتاب باشد؛ اما معضل اصلی، دخالت سلیقههای سیاسی در وضعیت چاپ کتابهای شعر و رفتارهای انقباضی – انبساطی با امری است که دولت، همیشه باید نسبت به آن نقش تسهیلگر داشته باشد.»
سرمایهگذاری روی شعر جرات میخواهد
این حرفی نیست که ما بزنیم. کافی است سری بزنید با پاتوق شاعران تهرانی، شهرستانی یا هر جای دیگر و از شاعران بپرسید که آیا کتابهایشان را با پول خودشان منتشر میکنند یا خیر؟ البته نپرسیدید هم نپرسیدید چون ما این کار را کردیم. در این میان حتی شاعران بنامی هم هستند که شاید نام بردن آنها کار درستی نباشد. اما واقعیت این است که امروزه روز کمتر ناشری شعر شاعران را با سرمایه خودش منتشر میکنند، علی الخصوص اگر آن شاعر جوان باشد.مسعود بیزارگیتی در این باره این طور میگوید: «طبیعتا ناشر هم کارش از سویی به تجارت و سودآوری و از سوی دیگر به مسئله فرهنگ گره خورده است، اما خب با این اوضاع احوال کمتر ناشر جرات سرمایهگذاری بر «شعر» را دارد. حالا شاعر در هر ردهای که میخواهد باشد. الان خیلی وقت است که معمولا شاعران با هزینه خودشان مجموعه شعرشان را چاپ میکنند.»
ناشر خوب باعث فروش شعر هم میشود؟
این سوالی است که ما از شمس آقاجانی، دیگر شاعر معاصر پرسیدهایم. شمس میگوید:« ناشرانی که به نوعی در بازار کتاب ایران مطرح هستند و بعضا کتابفروشیهای مستقل خودشان را هم دارند به واسطه توزیع و پخش مناسب آثارشان فروش میرود. از طرفی خود این موضوع که ناشری در میان ناشران ادبی معتبر باشد، باعث میشود کتابهای منتشر شدهاش خوب توزیع بشود.»واقعیت ماجرا هم همین است؟ یعنی اساسا باید این ریختی باشد؟شمس جواب میدهد:«البته به صورت ایدهآل نباید نام ناشر در فروش آثار موثر باشد. یعنی اگربخواهیم بر مبنای یک سیستم سلامت بررسی کنیم باید بگوییم که این شکل از فروش چندان واقعی نیست. از طرف دیگر هستند شاعران خوبی که کتابهای ارزشمندی منتشر میکنند اما به این دلیل که ناشر بزرگ و معتبری از آنها حمایت نمیکند، زمین میخورند.در هر صورت واقعیت این است که ناشران بزرگی که معتبرند و توان مالی خوبی دارند کمتر در سایه آسیبهای معمول این حوزه هستند. به عبارت دیگر کتابهایی که در این انتشاراتیها منتشر میشوند به نوعی از جهت فروش تضمین شدهاند.» به هر روی ایران را امروز هم میتوان سرزمین شعر دانست، و احتمالا تنها دلیل نوشتن این گزاره میتواند این باشد که شعر در ایران همچنان نوشته و البته منتشر میشود. درباره اصل «تقاضا» معیار درست و درمانی برای محاسبه در دست نیست ولی میتوان گفت که مجموعه شعر خیلی وقت است که تا دلتان بخواهد در حال چاپ شدن است. کافی است دستتان را به هر طرفی که دلتان خواست دراز کنید.
اعتماد/گزارش پشت صحنه «ايستاده در غبار»؛ فيلمي درباره حاج احمد متوسليان
تصويري متفاوت از فرماندهان جنگ
شراره داودي / وارد ميدان كه ميشويم، سروصداي اطراف زياد است، دود سياه غليظي آسمان را پوشانده، صداي انفجار از هر طرف به گوش ميرسد و با هر انفجار از جاي خود ميپريم. روي خاكريز چند مصدوم نشستهاند، يكيشان دستش زخمي شده، كمي آنطرفتر مهمات را در گوشهاي گذاشتهاند و هركسي مشغول كاري است.
حاج احمد هم اينجاست، كنار خاكريز. نشسته و با همسنگرها صحبت ميكند، در همين بين صدايش ميكنند؛ بيسيمچي است، حاجي كنار ماشين ميرود و بيسيم پيآرسي را برميدارد و در حالي كه از ماشين دور ميشود به بيسيم هم گوش ميكند، خشكش ميزند، حالش دست خودش نيست و انفجاري كه در كنارش اتفاق ميافتد را نميبيند. چهرهاش در هم كشيده شده، ايام، ايام عمليات بيتالمقدس براي آزادسازي خرمشهر است، نكند اتفاقي افتاده باشد؟ نكند خبر بدي به او داده باشند؟
كااات!
اينها پلاني از يك سكانس فيلم «ايستاده در غبار» است؛ فيلم سينمايياي كه به روايتي از زندگي جاويدالاثر احمد متوسليان ميپردازد. محمدحسين مهدويان، كارگردان اين اثر سينمايي است، پيدا كردنش كار سختي نيست، با كلاه و پارچهاي كه روي سر انداخته، بر صندلي آبي كارگرداني نشسته و حالا در حال تماشاي سكانس گرفته شده است. موقع ديدن سكانس گرفته شده همه دور تلويزيون جمع شدهاند و تصويرهايي كه با دوربين ۱۶ ميليمتري ضبط شده را با دور كند تماشا ميكنند. به نظر ميرسد هنوز كارگردان راضي نشده و دستور تكرار ميدهد. مهدويان ميگويد: «احمد وقتي ميخواهي بيسيم را پايين بياوري، برگرد به عقب، به سمت دوربينها. آن طرف هم انفجار ميخواهيم، واكنشهاي طبيعي به انفجار هم داشته باشيم.»توضيحات داده شده است و همه بر ميگردند سركار. دوربين در لحظهاي كه بيسيم پايين ميآيد، روي صورت احمد زوم كرده و دوباره بوووم! فكر كردن به اينكه خود حاج احمد متوسليان نيست و بازيگري نقش او را بازي ميكند، هر لحظه سختتر ميشود؛ شباهتها به قدري زياد است كه اين تفكيك را سخت ميكند. پشت موي حاج احمد كمي بيرون زده، گريمورها بنا به خواست مهدويان كه اين بخش از موهايش در تصويربرداريها بيرون ميزند، آن را اصلاح ميكنند. سه باري سكانس قبلي را ميگيرند تا كارگردان راضي شود، كار با اين دوربينها، در هواي گرم و با گروه زيادي از بازيگران سخت است، اما حال گروه خيلي خوب است و راضي از نتيجه كار. ظهر است و وقت ناهار همه به سمت قرارگاه راه ميافتند. در ميان خاكريزها حركت ميكنيم تا به جاده اهواز- خرمشهر برسيم؛ مسيري كه براي اين فيلم ساخته شده. كمي آنطرفتر هم ريل قطار آن روزهاي اهواز بازسازي شده است. قرارگاه شلوغ شده، همه از فيلمبرداري برگشتهاند، خاكي و خسته؛ مهدويان خوشخنده و سازنده مستند «آخرين روزهاي زمستان» اينبار هم عوامل مجموعه قبلي را با اضافه كردن چند نيروي تازهنفس جمع كرده تا او را در تهيه اثر ديگري كه اينبار با قاطعيت آن را سينمايي معرفي ميكند، ياري دهند. كارگردان و فيلمبردار خاكها را از لباس و صورت پاك ميكنند و براي ناهار حاضر ميشوند، در يكي از اتاقها سربازخانههايي كه پيش از اين در فيلمها و سريالهاي زيادي ديدهايم، نشستهاند. روي همان تختهاي آهني با پتوهاي خاكيرنگ. در حين ناهار و استراحت حرفهايشان درباره شرايط فيلم و دنيايي كه براي رسيدن به آن تلاش ميكنند، حسابي گل مياندازد. سه سال قبل بود كه مهدويان، مجموعه مستند «آخرين روزهاي زمستان» را براي تلويزيون ساخت. مهدي زمينپرداز نقش شهيد حسن باقري را بازي كرد؛ كاري بزرگ و عظيم كه به گفته خودش مادر شهيد باقري گفته: «تو حسن من هستي.» زمينپرداز بازيگر تئاتر است و حالا همكارياش با مهدويان همچنان ادامه دارد و در اين فيلم براي انتخاب بازيگر كمك كرده است. البته خودش هم در چند سكانس حضور دارد؛ همانهايي كه در مجموعه قبلي برخوردهاي باقري و متوسليان را از نگاه باقري ديدهايم، اينبار از نگاه متوسليان همانها را ميبينيم. زمينپرداز از برنامه اعلام فراخوان و دعوت بازيگران غيرچهره ميگويد و توضيح ميدهد چقدر برخي شباهتهاي عجيبي به اين فرماندهان جنگ دارند. «فراخوان اين امكان را به ما ميداد كه عكس بازيگران و افراد زيادي را ببينيم و حتي براي اين نقشهاي غيرشبيه كه برخي در حد چند سكانس كوتاه بودند، استفاده كنيم.»البته زمينپرداز ايده فراخوان ارسال عكس را خيلي خوب ميداند و ميگويد: «اگر ميخواستيم فراخوان بدهيم و از افرادي براي كار در يك پروژه دعوت كنيم، كارمان خيلي سخت ميشد، اما با ديدن عكسهاي آنها توانستيم بهترين گزينهها را انتخاب كنيم.»اين بازيگر با تاكيد بر اينكه نقشهاي اصلي انتخاب شدهاند، ادامه ميدهد: «براي نقش احمد متوسليان ما وسواس زيادي داشتيم و در نهايت از دوستان تئاتري خودمان كه ميشناختيم، كسي را انتخاب كرديم كه هم چهرهاش با گريم به چيزي كه ما ميخواهيم برسد و هم شخصيت و اخلاقي كه دارد با كاراكتر مورد نظر ما يكساني داشته باشد.»با مهدويان كارگردان اين اثر درباره اين پروژه گپ ميزنيم. او «ايستاده در غبار» را داستان زندگي حاج احمد متوسليان ميداند و ميگويد: «دراين فيلم سينمايي كه روايتي داستانگونه دارد، برشهايي از زندگي احمد از سال ۴۶ تا ۶۱ را ميبينيم و شايد ويژگي كار در داستان و نحوه پرداخت آن و وجود جزييات زياد باشد؛ جزيياتي كه معمولا در فيلمهاي جنگي نميبينيم. روايتهاي كليشهاي در فيلمهاي جنگي ما اتفاق تكراري است و شايد به همين دليل است كه توجه مخاطب را خيلي جلب نميكند. اين فيلمها پايشان روي زمين نيست. اما آدمهاي اين فيلم خيلي معمولي هستند و با اينكه شرايط اجتماعي خاصي هم داريم، اما آنها ويژگيهاي شخصيتي خاصي براي خودشان دارند. از همين رو خواه يا ناخواه وجوه واقع گرايي فيلم افزايش پيدا ميكند و شايد مهمترين پديده فيلم هم همين واقعگرايياش باشد.»او ادامه ميدهد: «در فيلم شاهد روايت و فهم ما از واقعيتي كه اتفاق افتاده، هستيم و تلاش ميكنيم اين به تصوير كشيدن براي مخاطب به راحتي قابل درك باشد و بتواند خودش را در دل ماجرا قرار دهد.»اين كارگردان كه در مجموعه قبلي خودش هم داستان يكي ديگر از فرماندهان جنگ را به شكلي مستندگونه روايت كرده است، ميگويد كه نميخواسته بلافاصله كار بعدياش هم با همان حال و فضا باشد و با وجود پيشنهادهاي زياد در ابتدا قبول نميكرده، اما بعد تصميم ميگيرد روي چند پروژه به شكل موازي كار كند و در همين ميان شخصيت حاج احمد متوسليان برايش از بقيه جذابتر ميشود. خودش توضيح ميدهد: «شخصيت احمد با شخصيت حسن باقري كه در فيلم قبلي روي او كار كرده بودم، هم از نظر فرم و محتوا و هم شكل نمايشي خيلي فرق ميكرد كه تصميم گرفتم اين فيلم را براي سينما بسازم. كار متفاوتي ميشود. البته تصويري كه از متوسليان در اينجا ميبينيم، پيش از اين در هيچ فيلم ديگري درباره فرماندهان جنگ نديدهايم.»مهدويان ميگويد ساختن فيلم درباره فرماندهان جنگ ميتواند به شناخت آنها كمك كند، اما بايد همهچيز واقعي باشد، گاهي فيلمهايي كه درباره اين افراد ساخته ميشود، بيشتر قصهپردازي است. او ادامه ميدهد: «برخي ممكن است بدون تحقيق كاري را انجام دهند كه فاقد ارزش است، يا ممكن است تحقيق كنند و حقيقتهايي را كه پيدا ميكنند با چيزهايي كه از قبل ميدانند منطبق نبينند، از همين رو شايد اصلا آنها را منعكس نكنند و به زعم خودشان ميخواهند تصوير بهتري از افراد نشان دهند، پس يعني باور ندارد كه آدمي با همه اين خصلتهاي انساني ميتواند كارهاي بزرگ انجام دهد. در اين صورت تماشاگر يك آدم بينقص و كامل را ميبيند كه خيلي نميتواند با آن ارتباط برقرار كند چون نقص جزء جدانشدني انسان است و قرار است به كمال برسيم. آدمي كه نقص نداشته باشد، بشر نيست!»
او درباره انتخاب بازيگران پروژهاش نيز چند نكته را يادآور ميشود: «سه ويژگي براي بازيگر در نظر گرفتيم كه بايد داشته باشد، ابتدا اينكه توانايي بازي داشته باشد. دوم اينكه شبيه شخصيتها باشد. سوم اينكه تحمل حضور در يك پروژه سخت را از نظر روحي و شخصيتي داشته باشد و البته يك ويژگي را هم نميخواستيم داشته باشد و اينكه بازيگر شناخته شدهاي به لحاظ چهره باشد و اين موضوع به اين دليل بود كه به خاطر ويژگيهاي واقع گرايانهاي كه فيلم دارد، وقتي بازيگري كه نقشهاي ديگري را بازي كرده و در نقشهاي مختلف ديده شده، در پسزمينه ذهن مخاطب تاثير دارد كه بازيگر قبلا در چنين كارهايي حضور داشته و حالا اينجا هم هست و اين كار از بعد واقع گرايانه اثر كم ميكرد. از همين رو براي نقشهاي اصلي به سمت بازيگرهاي تئاتر رفتيم و بعد هم فراخوان براي كساني كه دورههاي بازيگري ديدهاند يا ديگر بازيگرهاي تئاتري كه شايد ما نميشناختيم تا در نهايت توانستيم به گزينههايي كه ميخواستيم دست پيدا كنيم.»
اين كارگردان جوان تجربه پروژه «آخرين روزهاي زمستان» را بسيار مفيد ميداند و ميگويد: «همه تجربههاي خوب كار قبلي را در اين كار آوردهايم كه يكي از آنها دوربين ۱۶ ميليمتري بود. البته در ابتدا چون ميخواستيم كار را براي سينما حاضر كنيم، كمي نگران كيفيت بوديم، اما در تستهايي كه زديم و استفاده از دوربينهاي سوپر ۱۶، در اصلاح رنگها و كيفيتي كه به دست آورديم به نتيجههاي خيلي خوبي رسيديم و حالا كار را با همان دوربينهاي سوپر ۱۶ براي سينما حاضر ميكنيم.»مهدويان اين اثر سينمايي را بازسازي نميداند و ميگويد كه آنها تنها در شيوه ساخت از فيلمهاي مستندگونه الهام گرفتهاند تا همهچيز واقعيتر به نظر برسد. فيلمبرداري اين اثر سينمايي به تازگي شروع شده و به گفته كارگردان حدود ۱۵ درصد كار فيلمبرداري شده، اما برنامهريزيهاي تيم به شكلي است كه بتوانند فيلم را امسال در سيوسومين جشنواره فيلم فجر نمايش دهند. حالا ناهار و استراحت تمام شده و گروه براي چند سكانس ديگر به محل فيلمبرداري برميگردند. آمادهسازي محل كمي طول ميكشد، در اين ميان كسي با سرعت ۱۰ كيلومتر ماشيني را داخل خاكريزها ميبرد و سرنگون ميشود. اتفاقي نميافتد، اما نماي ماشيني با چرخهاي معلق در پس زمينه سكانس خوب از آب درميآيد. قرار است سكانس مربوط به پس از شهادت محسن وزوايي فيلمبرداري شود يعني همان لحظهاي كه اين خبر را به حاج احمد متوسليان ميدهند.
اعتماد/مدير شبكه چهار در گفتوگو با «اعتماد»:
چرا نقد چهار به جاي مجله تئاتر ميآيد
پيام
رضايي / تله تئاتر از آنگونههاي نمايشي است كه مخاطبان خاص و ويژهاي دارد.
سالياني پيش تلهتئاتر جزء ثابتي از تلويزيون بودكه با هنرمندي بزرگان حوزه تئاتر
پيوندي را ميان مردم و تئاتر برقرار ميكرد. به تدريج و با پررنگ شدن سريالسازي و
تله فيلم، تله تئاتر فراموش شد و از برنامههاي تلويزيون حذف شد. با اينهمه با
تاسيس شبكه چهار سيما و رويكرد فرهنگي كه داشت دوباره تله تئاترهايي ساخته شد و
البته برخي از آثار قبلي نيز بازپخش شدند. اما اين اقبال نيز ديري نپاييد و تله
تئاتر تبديل به خاطره شد. حالا غلامرضا غلامي، مدير شبكه چهار از فراخوان ساخت ١٥
تله تئاتر براي نوروز خبر داده است. غلامي در گفتوگو با «اعتماد» تاكيد كرد كه
براي ساخت اين تله تئاترها شخص خاصي مورد نظر نيست و همه ميتوانند با ارايه آثار
و متن خوب در ساختن آنها مشاركت كنند:«براي تعطيلات نوروز براي توليد ١٥ تله تئاتر
فراخوان دادهايم. تئاترهاي ايراني، شاد و فاخر كه با سياستها و فضاي شبكه چهار
سازگاري داشته باشد. هر كسي هم ميتواند در اين فراخوان شركت كند و البته توقعمان
از مديريتمان بايد اين باشد كه بهترينها را در نظر بگيرد.»اين پرسش پيش ميآيد
كه چرا شبكه چهار دوباره به سراغ كارگردانهاي باسابقه و موفق اين حوزه نرفته است؟
« ما ميخواهيم اين تله تئاترها را توليد كنيم و از همه هم خواهش ميكنيم شركت
كنند و پيش بيايند و اتفاقا ميخواهيم پيشكسوتان باشند. اما فضايي ايجاد شود كه
جوانترها هم كار كنند.»آنطور كه حميد ابراهيمي، مدير گروه فرهنگ و ادب شبكه
چهارم ٢٤ شهريور در نشست مطبوعاتي اعلام كرده بود تاكنون در تاريخ سازمان صدا و
سيما ٤٠٠ تله تئاتر ساخته شده كه ٨٠ تله تئاتر در شبكه چهار توليد شده است. فراز و
فرود حضور تله تئاتر در تلويزيون ميتواند مورد پرسش باشد. اما مدير شبكه چهار ميگويد:
«من فكر ميكنم براي كسي كه در جايگاه من قرار ميگيرد اين يك وظيفه است. در واقع
بايد پرسيد چرا گاهي تله تئاتر در كنداكتور در نظر گرفته نشده است وگرنه اين وظيفه
هر مديري است. كاش بودجه بيشتري داشتيم كه ميتوانستيم كارهاي بيشتري توليد
كنيم.»غلامرضا غلامي از «وظيفه» حرف ميزند و بايد از او پرسيد اين وظيفه از منظر
كارشناسي و مديريتي از چه نگاهي نشات ميگيرد: «گونههاي نمايشي زيادي وجود دارد.
يك گونه هم تله تئاتر است كه بايد به آن پرداخته شود». او تله تئاتر را پرچم مشترك
تئاتر و تلويزيون ميداند: « تله تئاتر پرچم مشترك تلويزيون و تئاتر است كه ميتواند
پيوند اين دو را محكمتر كند. يكي از تفاوتهاي تلهتئاتر با مديومي مثل فيلم اين
است كه تئاتر بخشي از حسي را كه بايد به مخاطب منتقل كند بهتر و خاصتر به مخاطب
منتقل ميكند.»شبكه چهار البته پيشتر برنامه مجله تئاتر را روي آنتن ميبرد كه
تئاتريها و مخاطبان تئاتر در دورههايي استقبال قابل قبولي از آن كردند. اما چندي
پيش اين برنامه متوقف شد و طبق آنچه مديران اين شبكه در نشست مطبوعاتيشان گفتند
قرار است يكي از شبهاي برنامه «نقد چهار» با مجريگري و كارشناسي دكتر كوپالي به
نقد تئاتر اختصاص داشته باشد. مجله تئاتر برنامهاي بود كه به مدت شش سال پخش ميشد
و به مسائل مختلف حوزه تئاتر ميپرداخت. با اعلام رسمي اين تغيير نيما دهقان
دوشنبه، تهيهكننده «مجله تئاتر » ٢٩ شهريورماه با انتشار نامه سرگشادهاي خطاب به
مدير شبكه چهار از اين تغيير انتقاد كرد. و حالا غلامي درباره علت اين تغيير و در
پي پاسخ به اين نامه سرگشاده به «اعتماد» گفت كه ارزيابي كارشناسي نشان داده كه
اين برنامه ضعيف شده است: « اشاره كردهاند مجله تئاتر به دلايلي تمام شده است و
ما تهمت زدهايم و توهين شده است. اينطور نيست. قصد توهين به هيچكس نبوده است. ايشان
كارشان را انجام دادند و زحمتشان را كشيدند. اما هم اينكه فصل تازهاي است و
برنامهها هم نياز به تازگي دارند وهر كاري هم جايي تمام ميشود و گروه ديگري ميآيند.
مجله تئاتر به دليل اينكه ضعيف شده بود و مخاطب را جذب نميكرد با برنامه ديگري جايگزين شد.»شبكه چهار همواره نگاهي مثبت به فرهنگ داشته كه البته جزو ماهيت اين شبكه است. «مجله تئاتر» هم جزو برنامههاي با سابقه سازمان است كه مخاطبان خاص خود را داشت. حال بايد ديد آيا غلامي علاوه بر اين توضيح مختصر، حرفي مفصلتر و مستدلتر نيز براي مخاطبان اين برنامه خواهد داشت؟ و از آن مهمتر اينكه آيا توقف چنين برنامه با سابقهاي با برنامهاي تازه، كيفيت بهتري را به دنبال خواهد داشت؟ غلامي از ابتداي مديريتش دست به تغييرات خاص و يكسرهاي زده است. حال بايد نشست و نظاره كرد. آيا اين تغييرات بر اساس نظرات كارشناسي است يا چنان كه معمول است توفاني است كه بر گروه مديريت پيشين ميوزد.
اطلاعات/آیین نکوداشت مرحوم استاد ایرج افشار در کتابخانه ملی برگزار میشود
در آستانه نودمین سال تولد مرحوم استاد ایرج افشار، اواسط مهرماه بزرگداشتی از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار خواهد شد.
غلامرضا امیرخانی معاون کتابخانه ملی پیرامون برنامههای کتابخانه ملی در مهرماه اظهار داشت: به مناسبت نودمین سال تولد زنده یاد ایرج افشار مراسم بزرگداشتی در کتابخانه ملی برگزار خواهد شد.
امیرخانی با اشاره به جزئیات برنامه افزود: در این مراسم قرار است خانواده و فرزندان مرحوم ایرج افشار نیز حضور داشته باشند ضمن اینکه برنامههایی تدارک دیده شده تا از کتاب مجموعه مقالاتی در این راستا رونمایی صورت گیرد. این اثر حاوی بیش از ۳۰ مقاله و یادداشت است. به گفته معاون کتابخانه ملی، این کتاب با نام «فرزانه ایرانمدار» منتشر و در روز بزرگداشت رونمایی خواهد شد.
معاون کتابخانه ملی با بیان اینکه مرحوم افشار از نسخه شناسان و کتابشناسان برجسته به شمار میرفت، بیان داشت: در سالهای پایانی عمر وی رهبر انقلاب نیز از وی تجلیل کردند، مرحوم افشار شخصیت استثنایی بود که در عرصه کتاب نام آور است.
وی با بیان اینکه این کتاب شناس مدتی هم در اواخر دهه ۳۰ رئیس کتابخانه ملی بود افزود: در راستای ادامه تکریمها از بزرگان برنامه بزرگداشت مرحوم ایرج افشار را اواسط مهرماه برگزار خواهیم کرد.
اطلاعات/رییس سازمان سینمایی: انیمیشن تجلی هوش ایرانی است
رییس سازمان سینمایی دیروز با اعضای هیات مدیره انجمن فیلم سازان انیمیشن ایران (آسیفا) دیدار و گفت وگو کرد.
به گزارش ایسنا، اعضای هیات مدیره انجمن فیلم سازان انیمیشن ایران (آسیفا) با «حجت الله ایوبی» رییس سازمان سینمایی دیدار و گفت وگو کرده و معضلات امروز عرصه انیمیشن را با وی در میان گذاشتند.
دکتر «اکبر عالمی» از اعضای حاضر در این جلسه اظهار کرد: امروز انیمیشن ایران ۵۷ ساله شد، بسیاری کشورها در انیمیشن از ما عقبتر هستند و چهار دانشگاه نیز در ایران رشته انیمیشن ارائه میکند.وی افزود: دانشجویانی که خوب میدرخشند این افسوس را برای ما به همراه دارند که این استعدادها در کجا برای سربلندی انیمیشن ایران جذب خواهند شد.
این کارشناس سینما یادآور شد: تواناییهای انیمیشن در ایران فراهم است و از شما درخواست دارم انیمیشن به عنوان یک هنر مستقل شناخته شود و در این عرصه تولید انبوه برای صادرات داشته باشیم.به گفته عالمی، باید کارهای هنری در زمینه انیمیشن داشته باشیم و هنر انیمیشن را جدی و جدا از سینما ببینیم و پیشینه این هنر به ۴۲۰۰ سال پیش به شهر بابل میرسد.
این کارشناس یادآور شد: انیمیشن بسیاری از هنرهای ما را به موجزترین نحو منتقل کند و دنیا به این اتفاق نظر دارد و خیلی دور نیست که روزی احساس کنیم ای کاش ما نیز این هنر را جدیتر میگرفتیم و برای آینده استفاده بهتری از این بخش می کردیم.
عالمی گفت: ما پیش معاونتهای دیگر نرفتیم و به حسن نیت شما احترام بسیار میگذاریم.در ادامه «روانبخش صادقی» با اشاره به وجود قدیمیترین تصویر متحرک در موزه ایران باستان اظهار امیدواری کرد که این اثر در یونسکو ثبت شود.
«حجت الله ایوبی» نیز در این دیدار پس از شنیدن نظرات اعضای هیات مدیره انجمن فیلم سینمایی انیمیشن خانه سینما اظهار کرد: کمک می کنیم که نخستین تصاویر متحرک در یونسکو ثبت شود. هزینه تحقیق در ساخت فیلم را متقبل می شویم.
رییس سازمان سینمایی با اشاره به اینکه به مشکلات سینما پیش از حضور در مدیریت این بخش واقف بودم یادآور شد: عظمت هوش ایرانی را در کارهای گرافیکی جوانان کشورمان دیدم و در نمایشگاههای بین المللی از جمله فرانسه، بسیاری از رسانههای خارجی به آثار این جوانان و استعداد آنان پرداختند.وی ادامه داد: انیمیشن تجلی هوش ایرانی است و با نبود امکانات درخشش در این بخش قابل توجه است و هوش ایرانی با آثار انیمیشن به رخ دنیا کشیده میشود.
ایوبی تاکید کرد: انیمیشن میتواند سینما را از تکرار مکررات نجات دهد و بسیاری از قصههای کهن، ادبیات و متون ایرانی با انیمیشن میتواند زنده شود.
اطلاعات/معرفی برگزیدگان سمپوزیوم مجسمه سازی هفته دفاع مقدس
اختتامیه سومین سمپوزیوم مجسمه سازی هفته دفاع مقدس با معرفی برگزیدگان خود عصر یکشنبه ۲۹ شهریور به کار خود پایان داد.
به گزارش روابط عمومی و اموربین الملل سازمان زیباسازی شهر تهران، مراسم اختتامیه سومین سمپوزیوم مجسمه سازی هفته دفاع مقدس با حضور سردار خضرایی، مدیرعامل باغ موزه دفاع مقدس، دکتر عیسی علیزاده، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران، مدیران زیباسازی و هنرمندان برگزار شد.
دکتر عیسی علیزاده، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران در این جلسه با بیان اینکه هنر بهترین زبان برای بیان هر مفهومی است، ادامه داد: دفاع مقدس از این امر مستثنی نیست و می توان با تکیه بر هنر به انتقال مفاهیم آن کمک بهتری داشته باشیم.
او با بیان اینکه سازمان زیباسازی شهر تهران متولی مسائل هنری و ارتقاء کیفیت فضاهای شهری است، افزود: از این منظر هفته دفاع مقدس زمان مناسبی برای پرداختن به مسائل فرهنگ ایثار و شهادت و گسترش آن در فضاهای شهری است.
دکتر علیزاده با ارائه گزارشی از فعالیت های سازمان زیباسازی در هفته دفاع مقدس پرداخت و گفت: نورپردازی ۸ پل که به اسامی سرداران شهید مزین شده یکی از اقدامات سازمان زیباسازی شهر تهران در این هفته است.مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران با تاکید بر اینکه ۳۷ هزار متر مربع پیام فرهنگی همزمان با هفته دفاع مقدس در سطح شهر انجام شده است که به لحظات کمتر دیده شده از شهدا و رزمندگان اختصاص دارد که در کنار تصاویر پیام ها و نوشته های متناسب با حال و هوای عکس انتخاب شده است.
به گفته او این تصاویر از آرشیو عکاسان دفاع مقدس انتخاب شده است که به همه گروه ها، اقشار و افرادی که در دفاع از کشور حاضر بودند اختصاص دارد و تلاش کرده تا نشاط و انگیزه را در این حوزه نشان دهد.در ادامه این جلسه مجتبی موسوی، معاون فرهنگی و هنرهای شهری زیباسازی به ارائه گزارش از روند برگزاری این دوره از سمپوزیوم پرداخت و گفت: تفاوت برگزاری این دوره این رویداد هنری در رقابتی بودن آن است که توانست نوع متفاوتی از پرداختن به موضوع دفاع مقدس را فراهم کند.
به گفته رییس شورای سیاستگذاری سومین سمپوزیوم دفاع مقدس مدیران شجاع زمینه ساز اتفاقات مهم و مبارکی در حوزه فرهنگی هستند و اتفاقات فرهنگی تهران را باید مدیون این افراد دانست.
سید مجتبی موسوی معاون فرهنگی و هنرهای شهری سازمان زیباسازی با بیان اینکه سومین سمپوزیوم دفاع مقدس با دعوت از ۱۵ هنرمند برجسته ۲۱ تا ۲۷ شهریور در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد، گفت: در دوره اول و دوم که همزمان با هفته دفاع مقدس در سال ۸۹ و سالروز آزاد سازی خرمشهر در سال ۹۰ برگزار شد سردیس تعدادی از شهدای دفاع مقدس طی مدت برگزاری طراحی و ساخته شد.
سومین سمپوزیوم دفاع مقدس با حضور ۱۵ هنرمند با سابقه برگزار شد که تخصص ارزنده ای در خصوص پرتره به ویژه پرتره شهدا دارند که در نهایت از میان آثار این شرکت کنندگان، سه اثر برتر از سوی هیات داوران انتخاب و معرفی شد؛ سجاد سلمان روغنی، نادر قشقایی و نگار نادری پور افراد برگزیده این دوره بودند.
ایران/رضا رشیدپور در گفتوگو با «ایران» درباره «دید در شب»: با تلویزیون رقابت نداریم
«دید در شب» عنوان برنامهای است با اجرای رضا رشیدپور که قسمت اولش سروصدای زیادی بهپا کرد. رشیدپور در این برنامه سراغ گفتوگوهایی صریح و شفاف با چهرههای نامآشنا رفته است. قسمت اول این برنامه گفتوگویی با علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال بود. «دید در شب» از تلویزیون پخش نمیشود، بلکه برای شبکه اینترنتی آپارات تولید شده است اما اینکه چرا رشیدپور به سراغ برنامهسازی برای فضای مجازی رفته است موضوع گفتوگوی ما با اوست که در ادامه میخوانید:
حضورتان در فضای مجازی برای بسیاری از مخاطبان این شائبه را ایجاد میکند که چرا با وجود اینکه سال گذشته برنامه «عینک آفتابی» به کارگردانی شما روی آنتن تلویزیون بود و با تلویزیون مشکلی نداشتید، به یکباره سراغ برنامهسازی در فضای مجازی رفتید؟
من همیشه آماده همکاری با صداوسیما هستم و تولید برنامه در فضای مجازی هیچ منافاتی با کار در تلویزیون ندارد.
با توجه به دغدغه مسئولان نظام و همچنین دغدغه رهبر معظم انقلاب درباره فضای مجازی، احساس میکنم کسانی که در عرصه فرهنگ و هنر فعال هستند، باید به سهم خود بخشی از این دغدغهها را مرتفع کنند. من هم با توجه به دغدغه و توصیههایی که ایشان برای تولید محتوا در فضای مجازی داشتند، فکر کردم باید در این زمینه گام برداشت و باز هم تأکید میکنم حضورم در فضای مجازی هیچ منافاتی با کار در تلویزیون ندارد.
برنامهسازی در فضای مجازی با برنامهسازی در تلویزیون چقدر متفاوت است؟ به نظرم محدودیتها در فضای مجازی کمتر است مثلاً شاید همین گفتوگو با آقای کفاشیان با این صراحت از تلویزیون پخش نمیشد.
این عرصهها تفاوتهای بسیاری دارند. ما در تلویزیون مقید به رعایت خط قرمزهای مشخص هستیم اما مشکل، تفسیر سلیقهای این ممیزی هاست. پارهای از مدیران تلویزیون خط قرمزها را تفسیر سلیقهای میکنند و طبیعی است در چنین شرایطی خط قرمزها بیشتر شود. مثلاً برنامه آقای کفاشیان کاملاً منطبق با رعایت خط قرمزهای تلویزیون و قابل پخش بود. امیدوارم روزی خط قرمزها مشخصتر و سلیقهها کمرنگتر شود.
کمی درباره برنامه جدیدتان برایمان بیشتر توضیح بدهید.
فعلاً قرار است برنامه «دید در شب» در 12 قسمت پنجشنبه شبها پخش شود اما واقعیت این است که برای قسمت اول توقع و انتظار چنین بازخوردی را نداشتیم. پایه اصلی تصمیمگیری برای این برنامه میزان بازخورد و توجه مردم است.
چرا برنامه را بهصورت زنده پخش نمیکنید. آیا امکانش نیست؟
این امکان فراهم است و میتوانیم این برنامه را بهصورت زنده پخش کنیم، حتی سخنرانی رئیس جمهوری نیز به طور زنده از آپارات پخش شد و بیش از یک میلیون کاربر از سراسر جهان آن را دیدند. دغدغههایی داریم که باید مرتفع شوند و اگر این اتفاق بیفتد، برنامه را بهصورت زنده پخش میکنیم.
منظورتان از دغدغهها چیست؟
ما نمیخواهیم با تلویزیون رقابت داشته باشیم و قصد نداریم این حس رقابت را ایجاد کنیم. آمدهایم تا کمک کنیم و در فضای مجازی تولید محتوا داشته باشیم. ما و تلویزیون باید با هم رفیقتر باشیم و تلویزیون نیز به ما مهربانتر نگاه کند و بعد به سمت آنتن زنده برویم.
گفتوگوی صریح و شفافی با آقای کفاشیان داشتید. آیا گفتوگوهای بعدی نیز تا این حد، شفاف است؟
آقای کفاشیان لطف زیادی به من داشت. بدون اینکه سابقه برنامه را بداند، حاضر شد در این گفتوگو شرکت کند. حالا بقیه میهمانان شرایط برنامه را میدانند و حتماً گفتوگوهای بعدی چالشیتر و شفافتر خواهد بود.
جام جم/مچاندازی پاپ داخلی با ستارههای لسآنجلسی
در روزگاری که با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، برخی فعالان عرصه هنر ترجیح دادند کالا و ذوقشان را به غیر بسپارند و آنطرف مرزها آرزوهایشان را جستجو کنند، فرزندانی متولد و در دامان انقلاب تربیت شدند که حالا پس از گذشت سالها در قلب لسآنجلس عرصه را برای فعالیت آنها تنگ کردهاند.
به گزارش جامجم، کنسرت خوانندگان موسیقی داخلی پاپ ایران در حالی در کشورهای بزرگ دنیا با استقبال مواجه میشود که اغلب خوانندگان لس آنجلسی با بحران مخاطب روبهرو هستند.
شهرام شکوهی خواننده موسیقی پاپ کشورمان تور کنسرت خود را در کشور آمریکا آغاز کرده و مورد توجه مخاطبان زیادی قرار گرفته است.
او تور کنسرت خود را از سالن دالبی تئاتر در شهر لسآنجلس آغاز کرد، دالبی تئاتر سالنی است که حدود 3500 صندلی دارد و از سال ۲۰۰۲ تاکنون میزبان مراسم اسکار است.
البته پیش از شکوهی، بنیامین بهادری هم تور کنسرتهایش را در آمریکا آغاز کرده است. این خواننده اجرایش را در سالن مایکروسافت تئاتر یا نوکیا تئاتر سابق واقع در مرکز شهر لسآنجلس آغاز کرد و با حضور پرشور مخاطبان در سالنی که گنجایش حضور 7100 مخاطب را دارد، توانایی بالای جوانان موسیقی کشورمان را نشان داد.
دی ماه سال گذشته هم محسن یگانه با اجرای پرشورش در همین سالن توانسته بود ظرفیت ۷۱۰۰ نفری این سالن را تکمیل کند و روز باشکوهی را برای ایرانیان مقیم لسآنجلس در این سالن رقم بزند.
او موفق شد تندیس معتبر این سالن را بهعنوان یکی از مشاهیر این تالار دریافت کند و تور کنسرت او بارها تمدید شد و 1.5 سال بهطول انجامید. کنسرتهای شکوهی تازه آغاز شده و بهادری هم بیش از یک ماه است که در حال برگزاری کنسرت خود در آمریکاست.
استقبال در خارج مرزها
شاید باور چنین آمارهای بالایی از مخاطبان کنسرتهای پاپ ایرانی خارج از کشور برای برخی دشوار باشد، اما یکی از کنسرتگزاران ایرانی خارج از کشور همچنین آمارهایی را تائید کرده و میگوید: برخلاف کنسرتهای موسیقی سنتی که استقبال زیادی از آنها نمیشود، موسیقی پاپ ایرانی با استقبال زیادی در خارج از مرزها روبهرو میشـــود.
اظهـارات شکوهی قبل از آغاز تورکنسرتهایش هم درباره این موضوع جالب است. او در گفتوگو با سایت موسیقی ما میگوید: فکر میکنم من اولین نفری باشم که همراه با ارکستری کامل از ایران میروم. خوانندههای زیادی تاکنون از ایران به آمریکا رفته و برنامه اجرا کردهاند، اما نهایتا یک یا دو نوازنده از ایران در کنار آنها حضور داشتند. این دوستان یا از حضور نوازندههای خارجی بهره بردند یا بعضا کارها را به صورت نیمه زنده و نیمه ضبط شده برگزار کردند. من خیلی به این مساله اعتقاد ندارم زیرا در خارج از کشور خیلیها منتظر هستند چنین مسائلی را ببینند و بگویند اجرای فلان خواننده کلا کامپیوتری بود. او ادامه میدهد: مدتهاست اجرای خوانندههای مشهور به لسآنجلسی دیگر زنده نیست و پلیبک است.
حتی گفته میشود در بعضی موارد صدای خواننده را هم پخش میکنند و لب میزنند. سال گذشته در پنج شهر کانادا برنامه داشتیم و همه به چشم دیدند که ارکستر شش نفره ما همگی ساز زدند و به چشم دیدند که همه چیز به صورت زنده اجرا میشود.
بحرانهای داخلی و خارجی موسیقی ایرانی
ارجمند در این باره میگوید: بسیاری از ایرانیان خارج از کشور برای شنیدن موسیقی سنتی ایران انگیزههای نوستالژیک دارند و تکرار این دسته از آثار در غربت برایشان دلنشین خواهد بود. وقتی هم شرایط برای حضور و اجرای ارکستر ملی در دیگر کشورها فراهم نباشد طبعا این ریزش مخاطب بهطور مداوم ادامه پیدا میکند. مطمئن هستم اگر شرایط برای حضور و اجرای فرهاد فخرالدینی و ارکستر ملی در دیگر کشورها فراهم شود با استقبال خوبی مواجه خواهد شد.
او ادامه میدهد: بخش دیگری از کنسرتها که مورد توجه این مخاطبان بود اجرای چهرههایی چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری بود. اما طی چند سال گذشته از اجراهای همین چهرهها هم استقبال خوبی نشده است. این استادان در دوره طلایی کارشان بسیار مورد توجه بودهاند و تا زمانی که آثارشان پویایی خود را حفظ کرده بود برای مخاطبان جذابیت داشت. وقتی آهنگسازی و گروه قوی نباشد، خواننده هر قدر هم قوی باشد کمکم بحران مخاطب دوباره پیش خواهد آمد.
موسیقی آدامسی
به گفته پیروز ارجمند، آهنگساز و مدیرکل پیشین دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موسیقی که ایرانیهای خارج از کشور تولید میکنند، را میتوان موسیقی آدامسی نامید. این موسیقیها یک بار کاربرد دارند و حتی تاریخ مصرفشان از یک روز هم کمتر شده است.
پیش از این نیز بارها ارجمند و دیگر کارشناسان و فعالان موسیقی از کمرونق شدن کنسرت خوانندگان لسآنجلسی در کشورهای همسایه و کمتوجهی مردم به آثار آنان سخن گفتهاند. این اتفاق در شرایطی که موسیقی پاپ ایرانی پیشرو بوده و هر ایرانی در داخل و خارج کشور امکان حضور در کنسرتهای این خوانندگان را دارد، کاملا طبیعی به نظر میرسد.
جام جم/ خاطرات 8 سال دفاع مقدس از زبان فرماندهان سپاه و ارتش
رسوایی تجاوز و حماسه دفاع
بیسیم چی نابینای دیروز، دکترای علوم سیاسی امروز اسماعیل کوثری نماینده مجلس و فرمانده لشکر۲۷ محمد رسولالله در دفاع مقدس
اوایل سال 1362 در عملیات والفجر1، برادر عزیزی که تنها 15 سال داشت، در عملیات دچار ضایعه شد و متاسفانه با ترکشی که به چشمانش خورد از هر دو چشم نابینا شد، اما بعد از مداوا دوباره به جبهه بازگشت و با این که نابینا بود، اما با روحیه ای به مراتب بهتر از گذشته به عنوان اپراتور بیسیم مخابراتی به فعالیت خود در جبهه ادامه داد. این برادر رزمنده به قدری باهوش بود که هر چیزی را با یک بار تکرار یاد می گرفت وقادر بود صداها را به خوبی از یکدیگر تشخیص دهد به همین دلیل توانست در کنار فعالیت در جبهه، در مجتمع رزمندگان دوکوهه ادامه تحصیل داده و حتی دیپلم بگیرد. این رزمنده عزیز تا آخرین روز پذیرش قطعنامه در جبهه باقی ماند و بعد از پایان جنگ، با شرکت در آزمون سراسری ورود به دانشگاه، توانست در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شود و سپس در رشته روابط بین الملل نیز مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کند، البته به طوری که شنیده ام ایشان دکترای خود را هم دریافت کرده و هم اکنون آقای قلی پور به عنوان یکی از کارشناسان صداوسیما مشغول به کار است.
این خاطره را بیان کردم تا یادآوری کرده باشم دفاع مقدس به ما یاد داد فداکاری، ایثار و شهادت، فرهنگی راهگشا برای همه و سربلندی ملت ایران بود و چنین انسان های از خودگذشته ای را که با ایمان به خداوند و توسل به ائمه اطهار، نگذاشتند یک وجب از خاک کشور به دست دشمن واگذار شود در وجود خود دارد.
اولین ضربه ای که ارتش بعثی از ایران خورد
ناخدا یکم هوشنگ صمدی
فرمانده تکاوران نیروی دریایی در جبهه خرمشهر در دوران دفاع مقدس
محل استقرار تکاوران پایگاه دریایی، بوشهر و خارک بود ولی تکاوران نیروی دریایی در منطقه خرمشهر و آبادان و مرزهای شلمچه به کمک مرزنشینان، نیروهای ژاندارمری و شهربانی جهت تامین امنیت شهر که با عملیات های ایذایی ارتش عراق روبه رو بود، اعزام شده بودند.
31 شهریور زمانی که لشکر زرهی، مکانیزه و تیپ های کماندویی عراق از مرز شلمچه گذشتند و با آتش سنگین تانک و پشتیبانی سنگین هوایی و توپخانه تانک و نفربرها به سمت خرمشهر حرکت کردند، نیرویی که بتواند دشمن را متوقف کند وجود نداشت، ولی ساعت 12 شب 31 شهریور 59 گردان یکم تکاوران دریایی با تمام تجهیزات، سلاح و مهمات آماده به جنگ، از بوشهر به سمت خرمشهر حرکت کردند و در ساعت 11 و 30 دقیقه روز اول مهر، این گردان در شهر خرمشهر در مکان های مشخص شده مستقر شدند. هر چند دشمن گفته بود 24 ساعته خرمشهر را به تصرف خود درخواهد آورد، اما طبق طرح های تعریف شده پشتیبان، 4 روز تمام زمینگیر شده و قادر به حرکت نبود و با دادن تلفات سنگین مجبور به عقب نشینی شد. به طوری که در ساعت 8 شب 4 مهر پاسگاه شلمچه ایران آزاد و پاسگاه شلمچه عراقی ها به تصرف تکاوران و مدافعین خرمشهر درآمد.
زمینگیری دشمن در روزهای ابتدایی جنگ توسط نیروهای بااستعداد و البته بسیار قلیل نسبت به عراقی ها باعث تضعیف شدید روحیه دشمن شد؛ طوری که دراین عملیات، 21 عراقی اسیر شدند و اولین ضربه مهلک به ارتش عراق درجبهه جنوب وارد شد.
اشتباهی وارد جبهه دشمن شدیم
محمداسماعیل سعیدی
نماینده مجلس و فرمانده سپاه جلفا
در عملیات مرصاد قصد داشتیم از طریق مهران به سمت اهواز حرکت کنیم، اما پیش از این در کرمانشاه کاری داشتیم که باید از مسیر اسلام آباد غرب عبور می کردیم.
طبق اخبار رسیده، شهر اسلام آباد در تصرف منافقین قرار داشت ولی طبق اعلام رادیو، این شهر آزاد شده بود و ما با اطمینان از این خبر وارد شهر شدیم که این ابتدای یک اتفاق جالب و البته خطرناک بود. وقتی وارد شهر شدیم، از این که هواپیماهای خودی در ارتفاع بسیار کم در حال حرکت بودند کمی تعجب کردیم و البته خوشحال هم شدیم، ولی غافل از این بودیم که آنها ما را با نیروهای منافقین اشتباه گرفته و قصد بمباران ما را دارند! خلاصه بعد از این که در میان بمباران و دود آتش توانستیم خودمان را از این مهلکه نجات دهیم، تازه متوجه شدیم شهر در دست دشمن است!
دوستی که ما را در این مسیر همراهی می کرد و بعدا شهید شد، با دیدن نیروهای ایرانی داخل شهر فریاد زد؛ نیروهای خودی! اما غافل از این بودیم که در میان این مهلکه، خودی و غیرخودی اصلا مشخص نیست.
داخل شهر فردی دوان دوان به سمت ما در حرکت بود که با خوشحالی و هیجان از او پرسیدم «شهر در دست خودمان است یا نه» هنوز پاسخی به سوالم نداده بود که وقتی بیشتر دقت کردم، چشمم به بازوبندی که آرم منافقین داشت افتاد و تازه متوجه شدم که گیر افتادیم!
فرد منافق هم با دیدن لباس و نحوه سوال، به هویت ما پی برد و هر دو بدون هیچ عکس العملی، تنها به یکدیگر نگاه می کردیم و به عبارت ساده تر تنها به هم زل زده بودیم! بالاخره من از راننده ماشینی که ما را به شهر آورده بود خواستم سریع ماشین را برگرداند که به دلیل زیاد بودن جنازه در مسیر و تنگ شدن جاده ظاهرا این کار غیرممکن بود ولی چون چاره ای نبود، راننده با هر مشکلی بود تغییر مسیر داد و نیروهای منافقین هم که متوجه شدند ما از آنها نیستیم با بستن رگبار به خودرو قصد جان ما را کردند که با یاری خداوند و شجاعت راننده توانستیم در حالی که پشت ماشین از بین رفته بود از این مهلکه جان سالم به در ببریم و به منطقه ای برسیم که نیروهای خودی در آن مستقر بودند.
حیرت از هم سفره شدن فرماندهان سپاه و ارتش
امیرفرهاد بهروزی
فرمانده لشکر 23 نیروهای مخصوص ارتش جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس
در عملیات فتح المبین ماموریت داشتیم همراه دو گردان دیگر، در ارتفاعات «میش داغ»، دشمن را به محاصره دربیاوریم که پس از موفقیت در این عملیات مقرر شد برای گشتزنی و پاکسازی، تعدادی از فرماندهان وارد عمل شوند.
در طول ماموریت و فراز و نشیب هایی که به علت روی مین رفتن یکی از ماشین های تجسس صورت گرفت، بیسیم های ما اعلام کردند فرد عراقی به اسارت گرفته شده تاکید دارد که تنها با فرمانده صحبت می کند. بعد از ورود به قرارگاه، اسیر قد بلندی را دیدیم که با زبان انگلیسی، خود را فرمانده قرارگاه «میش داغ» معرفی کرد و اجازه خواست بعد از این که دست هایش را شست در کنار ما قرار بگیرد. خاطرم هست ساعت 5 / 2 یا 3 بعدازظهر بود که با باز کردن تن ماهی قصد داشتیم ناهار بخوریم و از این اسیر جنگی هم دعوت کردیم با ما هم سفره شود که در این هنگام یک فرمانده بسیجی ـ که بعدها فهمیدیم مهدی باکری است ـ نیز به ما ملحق شد و در کنار ما قرار گرفت. این اسیر جنگی که خود را ژنرال دخیل علی الهلالی معرفی کرد، اعلام کرد از مدت ها پیش قصد داشته خود را تسلیم نیروهای ایرانی کند و به همین دلیل مدت زیادی را در کوه پناه گرفته بوده تا این که یک سرباز کوتاه قد ما به نام سرباز فراهانی که تنها 140 سانتی متر قد داشته در کنار این ژنرال 190 سانتی متری ظاهر می شود و وی را دستگیر می کند.
این ژنرال در صحبت هایش گفت عراقی ها عقیده دارند نیروهای سپاه و بسیج اجازه نمی دهند نیروهای ارتش در جنگ حاضر شوند که بنده با نشان دادن مهدی باکری که هم لقمه ما در سفره کاملا بی تکلف بود گفتم: «می دانی ایشان یکی از فرماندهان ماست که در کنار ما در حال خوردن غذاست». این مساله باعث تعجب این اسیر عراقی شد، چون صحنه خوردن یک تن ماهی ساده توسط یک فرمانده سپاه در کنار یک فرمانده ارتش چیزی نبود که عراقی ها آن را تصور می کردند.
جام جم/ تجربههای جنگ، چراغراه دوران صلح
از جبهه در ادبیات بسیاری از راویان دفاع مقدس بهعنوان دانشگاه یاد میشود؛ تعبیری که نمونههای آن را در کلام امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز میتوان یافت. دفاع مقدس ملت ایران و جبهههایی که از حضور آنان پر میشد، در این مثال همچون دانشگاهی علاوه بر پرورش انسانها، زمینههای ساخت آینده اجتماعی - سیاسی ملت ایران را نیز فراهم میآورند.
کمی دقت در این تعبیر به درستی دو نکته مهم را یادآوری می کند؛ از یک سو دانشگاه، درس هایی را به مردم می آموزد که برای ساختن آینده جامعه نیازمند آن هستند و از سوی دیگر تفاوت دانشگاه با مدرسه در توأمان بودن آموزه ها و مهارت های بهره گیری از آن است که تحت عنوان تجربه از آن یاد می کنیم. جبهه به مثابه دانشگاه از این دو منظر دارای آموزه های ارزشمندی است که برای مواجهه با موقعیت های مختلف اجتماعی و سیاسی می توان از آن بهره برد.
نگاه به درس های دفاع مقدس ملت ایران از این دریچه در هر برهه زمانی به بازشناسی نیازهای به روز ایران اسلامی منجر می شود و به نوعی می توان گفت منشور دفاعی جمهوری اسلامی ایران شکل یافته از همین آموزه هاست.
2 مزیت مهم برای برتری نظامی
شاید مهم ترین تجربه ای که کشور ما در سال های دفاع مقدس به آن دست یافت این بود که خودکفایی رمز اصلی ایستادگی کشور در برابر تهاجم کشورهای دیگر و دوام سیستم در همه عرصه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. روشن است که این تجربه به قیمت بالایی به دست آمد و در شرایطی که کشورهای مختلف و حتی برخی دولت های اسلامی از فروش سلاح به عنوان نخستین نیاز نظامی برای دفاع در برابر تهاجم بیگانگان سر باز می زدند دستان خالی رزمندگان ایرانی، موجب تقویت عزمشان برای اتکا به نیروی داخلی به منظور تولید دانش و همچنین تجهیزات دفاعی مورد نیاز شد. معروف است که در جریان دفاع مقدس کشورهای اروپایی و منطقه ای حتی از فروش سیم خاردار نیز به کشور ما دریغ می کردند.
رویکرد کشورهای مختلف به جنگ تحمیلی عراق بر ایران این موضوع را ثابت کرد که هنگام نیاز برای تشکیل جبهه دفاعی و سیاسی، تلاش این کشورها بر گرفتن امتیاز از هریک از طرفین تهاجم متمرکز می شود و در این شرایط تنها منافع آنهاست که تعیین کننده جهت موضعگیری هایشان خواهد بود و نه چیز دیگر. اتکا به توانمندی داخلی موجب استفاده از تولیداتی می شود که به دلیل بهره مندی از دانش بومی برای دشمنان ناآشناست و معمولا امکان ارزیابی دقیق توانمندی های کشور مبتنی بر تجهیزات بومی وجود ندارد. در تاکتیک های دفاعی نیز همین طور است و دانش بومی دفاع از کشور موجب می شود دشمنان در برابر شیوه دفاعی و تهاجمی جبهه مقابل آگاهی کافی نداشته باشند.
نکته دیگری که در این باره حائز اهمیت است این که ابزار و تجهیزات نمی توانند به تنهایی سرنوشت جبهه پیروز را مشخص کنند، بلکه این فرهنگ جهاد، روحیه مقاومت و پایداری است که موجب پیروزی می شود. روحیه ای که موجب شده بود تحلیل های کارشناسان نظامی غربی در هشت سال دفاع مقدس درست از آب درنیاید و آنان را در آنالیز دلایل مقاومت جبهه ایران ناتوان سازد. بی تردید حفظ و تقویت این روحیه نه تنها در نیروهای نظامی، بلکه در جامعه همواره یکی از مهم ترین دلایلی خواهد بود که گزینه نظامی را از میان گزینه های روی میز کشورهای دیگر خارج می کند. آنچه باعث می شود استعمار و استکبار جهانی در نقشه های نظامی خود دچار تردید شود همین اتکا به توانمندی های داخلی و تقویت روحیه جهاد و مقاومت در جامعه است. دو نقطه قوتی که نه تنها در دوران جنگ بلکه در دوران صلح و حتی مذاکره شرایط برتری را برای هر کشوری به وجود می آورد.
اقتصاد مقاومتی در آینه اقتصاد جنگ
یکی از چالش های سال های دفاع مقدس مساله اقتصاد و تامین مایحتاج عمومی بوده است. این مساله وقتی با بحران جنگ همراه می شود ابعاد و زوایای دیگری نیز پیدا می کند که می تواند در سرنوشت جنگ نیز اثرگذار باشد. آنچه در سال های اخیر تحت عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح شده است شاید بهترین تجربه ای است که دفاع مقدس در حوزه اقتصاد برای کشور ما داشته است. هرچند اقتصاد مقاومتی نه تنها در جنگ تحمیلی که در طول سه دهه تجربه جمهوری اسلامی تکامل یافته و امروز تحت این نام شناخته می شود، اما آنچه ما را بیش از گذشته متوجه مدیریت مصرف، ایجاد مزیت مبادلاتی در مناسبات تجاری با کشورها و تکیه بر تولید داخلی کرد، بحران جنگ بود. آنچه تهاجم به یک کشور را تشدید می کند مساله تحریم و جنگ اقتصادی علیه آن کشور است و بهترین گزینه برای خلاصی از این تنگنا راهکارهایی است که در منظومه اقتصاد مقاومتی مطرح می شود. کشورهای مختلف تنها در صورتی در این جنگ اقتصادی علیه کشوری شرکت نمی کنند که تامین برخی نیازهای مهم آنها وابسته به روابط خارجی با این کشور باشد.
وحدت ملی، رمز جلوگیری از نفوذ خارجی
نگرانی کشورهای غربی از ظهور انقلاب اسلامی از تلاش این پدیده نوظهور برای برهم زدن نظم خودساخته ای بود که کشورهای استعماری و استکباری در دنیا حاکم کرده بودند. نپذیرفتن مناسبات رایج در دنیا و ناعادلانه خواندن آنها، این کشورها را در جنگ تحمیلی پشت سر صدام حسین قرار داد.
پافشاری بر همین نکته امروز پس از گذشت سه دهه آنان را پای میز مذاکره با ایران کشانده است تا بتوانند جمهوری اسلامی را در چارچوب مورد نظر خود قرار دهند. بر کسی پوشیده نیست همین رویکرد انقلاب اسلامی و پایداری بر آن به عنوان نقطه قوت ایران اسلامی همچنان می تواند جایگاه کشور را در مناسبات بین المللی ارتقا دهد به گونه ای که در شرایط فعلی بسیاری از سهم ایران در نظم نوین جهانی بخصوص در منطقه غرب آسیا صحبت می کنند و این دستاورد مقاومت در همراه نشدن با نظام ناعادلانه ای است که در جهان توسط چند کشور ایجاد شده است. تجربه مهم دیگری که دفاع مقدس برای گروه های مردمی و سیاسی کشور به دنبال داشت، لزوم وحدت اقشار و گروه ها در برابر دشمن خارجی است. شاه کلیدی که در زمان های مختلف کشور را نفوذناپذیر خواهد کرد. البته درس دیگری که از دفاع مقدس ملت ایران می توان گرفت این است که در میانه همین جبهه های دفاع از کشور و آرمان های انقلاب اسلامی است که ماهیت گروه های سیاسی مشخص می شود. برای نمونه گروهی که خود را مجاهدین می نامید و روزی در کنار مردم ایران بود در این میدان جهاد در صف مقابل قرار گرفت و هم آغوش صدام شد. اتفاقی که به همه گروه های سیاسی یادآوری می کند برای حفظ وحدت و یکپارچگی سیاسی کشور باید از منافع گروهی چشم پوشید و به صف مردم پیوست. نکته دیگری که باید بر آن تاکید کرد تکیه بر توان و مشارکت مردم به معنای واقعی کلمه است. امری که به روشنی در جریان دفاع مقدس دیده می شد و ارتباط صادقانه امام و امت، جایگاه تبلور آن بود.
دفاع مقدس به مثابه دانشگاهی برای جمهوری اسلامی عمل کرد که درس های مختلفی در آن به یادگار ماند. درس هایی که در حوزه های نظامی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی راهگشای بحران هاست و در هر زمان اگر به شایستگی بازخوانی شود از نفوذ کشورهای بیگانه جلوگیری خواهد کرد.
جام جم/ بررسی دلایل استقبال از 5 کتاب پرمخاطب دفاع مقدس
سفر به گرای ظفر
کتابهای دفاع مقدس چنان که ذات ادبیات چنین است در طول زمان خلق شدند. در واقع آنچه ابتدا شاهد بودیم، نوشتههایی خودجوش بود که تقسیمبندی مشخصی نداشت؛ اما به مرور، ادبیات دفاع مقدس شکل گرفت و حالا نتیجه آن انبوهی کتاب نثر و نظم است که جایگاهی مناسب در کشور ما پیدا کرده است و از ظرفیتهای بزرگ بازار نشر امروز ایران بهشمار میرود.
برخی کتاب های دفاع مقدس حالا به چنان رتبه ای رسیده اند که گاهی با عبور از مرز صدبار نوبت چاپ، رکوردشکن و خبرساز شده اند و ادبیات دفاع مقدس در متن کتاب ها، اخبار رسانه ها و رشته های تحصیلی دانشگاه ها تصویری از پایداری و مجاهدت نسلی است که فراموش نمی شوند و مصداق بارز این جمله ویل دورانت است که ادبیات نیز همچون تاریخ با گوشت وخون انسان ها زندگی کرده و ساخته شده است.
چه کتاب هایی پرفروش شدند؟
کتاب های زیادی از آغار جنگ تحمیلی تاکنون به نگارش درآمده است که طبق آخرین آمار پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، تعداد این کتاب ها از سال 59 تا کنون به 15 هزارعنوان می رسد. یافتن کتاب های پرفروش کار ساده ای نیست، چون با مراجعه به آمار خانه کتاب ایران فقط به نوبت چاپ و شمارگان دست پیدا می کنیم که می تواند در نهایت سایه روشنی از میزان استقبال را نشان دهد، ولی هیچ مرجعی به میزان فروش اشاره نمی کند بجز جریان های خبری و رسانه ای که طبعا چندان مطمئن یا خالی از شائبه تبلیغات نیست.
درنهایت برای این که پاسخی برای این پرسش همیشگی علاقه مندان کتاب پیدا شود که بالاخره کدام کتاب ها پرفروش ترند؟ به ناچار به چند نمونه آماری از یک جامعه آماری گسترده اکتفا کردیم که طبق اخبار رسانه ها در یک دوره زمانی دوساله شمارگان یا نوبت چاپ مطلوب تری نسبت به سایر آثار داشتند.
این کتاب ها نام های آشنایی دارد که به ترتیب تاریخ انتشارعبارتند از: سفربه گرای دویست و هفتاد درجه نوشته احمد دهقان، خاک های نرم کوشک نوشته سعید عاکف، شطرنج با ماشین قیامت نوشته حبیب احمد زاده، کتاب دا نوشته سیده اعظم حسینی و نورالدین پسر ایران نوشته معصومه سپهری.
چرا از این کتاب ها استقبال شد؟
کتاب های مورد نظر در یک موضوع وجه مشترک داشتند؛ از نظر محتوایی و تبلیغاتی شانه به شانه یکدیگر حرکت کرده و توانسته اند در بازار نشر راهی بگشایند.
در بخش محتوا، نقد های بی شماری درخصوص این کتاب ها نوشته شده که بررسی ما نشان می دهد ویژگی مشترک تمام این کتاب ها در یک عبارت خلاصه می شود: کتاب های پرمخاطبی که می بینید همگی داستان های غیرمتعارفی داشته اند یا نحوه پرداختشان خاص و جدید بوده است.
به عبارتی، کافی است داستان هریک از کتاب ها را بدانید. آن وقت به محتوای به نسبت جدید آنها پی می برید. سفربه گرای دویست و هفتاد درجه نوشته احمد دهقان به موضوع جوانان و جنگ می پردازد، آن هم با درونمایه شک و جنگ.
کتاب شطرنج با ماشین قیامت هم محور مشابهی دارد، ولی از نظر پرداخت به قدری استعاری است و لایه های متعدد دارد که درهمان زمان توجه منتقدان ادبی را به خود جلب کرد. حتی اسم کتاب که به ماشینی به نام ماشین قیامت ساز (که دو شخصیت اصلی روی ابزار جنگ عراقی ها گذاشته بودند) اشاره دارد و نمادین است و به موضوع قیامت اشاره می کند که طبعا با شرایط جنگ و نزدیکی به مرگ همخوانی دارد.
کتاب خاک های نرم کوشک، نوشته سعید عاکف با مجموعه خاطره های داستان واره، شخصیت شهید برونسی را دقیق و موشکافانه بررسی می کند به طوری که حتی رزمندگان شیعه در لبنان و سوریه با خواندن این کتاب تحت تاثیر شهید برونسی قرار می گیرند. شهید برونسی وجهی عرفانی داشت که بسیاری از پیش بینی های او محقق شد و حتی بعد از شهادت به خواب همرزمانش می آمد و از حقایقی سخن می گفت.
کتاب دا نوشته سیده اعظم حسینی، جزو معدود آثاری است که به وجه مردمی جنگ اشاره کرده و وضعیت شهرها را خارج از جبهه ها بررسی می کند . موضوع زنان و جنگ برای نخستین بار به صورتی تاثیرگذار در این کتاب پرداخته شده است.
کتاب نورالدین پسر ایران نوشته معصومه سپهری وضعیت جانبازی 70 درصد را بازگو می کند که با بیانی طنز و روایتی ساده از پرتنش ترین لحظه های جنگی سخن می گوید. طرح جلد کتاب هم که شبیه صورت زخمی و مجروح نورالدین عافی است وجهی تاثیرگذار درکتاب است.
این ویژگی ها همگی نشان می دهد پنج کتاب مورد نظر در زمان انتشار و حتی در زمان فعلی هم موضوع های خاصی داشته و توجه مخاطبان را به خود جلب کرده اند ؛ بنابراین نباید تعجب کرد اگر برای نمونه کتاب خاک های نرم کوشک کماکان به عنوان پرتیراژترین کتاب دفاع مقدس شناخته می شود و نوبت چاپ کتاب دا رشک برانگیز می نماید.
اما در این میان نقش مهم تبلیغات و حمایت های ناشران این آثار را نباید نادیده گرفت. تمام این کتاب ها به زبان های خارجی ترجمه شده است.
چهار عنوان از پنج عنوان کتاب یاد شده را انتشارات سوره مهر منتشر کرده که ناشری قدرتمند در عرصه انتشار آثار دفاع مقدس است و با به کارگیری انواع شیوه های فروش و بازاریابی از کتاب ها حمایت می کند. این ناشر برای کتاب ها رونمایی های مفصل می گیرد، کتاب ها را به دوردست ها می فرستد و به عنوان یک مرکز قوی و تاثیرگذار برای هر محصول خود سال ها وقت می گذارد و گاهی نگارش برخی کتاب های خاطره، هفت سال یا بیشتر طول می کشد.
این عوامل بدون شک در موفقیت کتاب ها نقش داشته و از نظری درس آموز هستند . این که سایر ناشران و نویسندگان دفاع مقدس هم باید برای موفقیت آثارشان علاوه بر تقویت محتوای کتاب ها، در معرفی بهتر آثارشان تلاش کنند و اگرچه از امکانات برخی ناشران قوی برخوردار نیستند، اما در همین راه گام بردارند؛ چرا که بهترین کتاب ها هم اگر در انزوای کتابخانه ها بمانند شناخته نمی شوند و جامعه از درک و مطالعه آنها محروم می ماند.
جام جم/شنوندگان عزیز توجه فرمایید؛ صدای ما را از جبهه میشنوید
با آغاز نبرد تحمیلی، در صدای جمهوری اسلامی ایران یک گروه به منظور پوشش رسانهای این رویداد مهم شکل گرفت. گروهی که شاید میشد نامش را مدیریت رسانهای بحران گذاشت؛ اما فارغ از نام و عنوان، این گروه با همکاری جمعی از برنامهسازان و براساس تصمیم مدیران وقت رادیو، یک شبکه رادیویی برای رزمندگان راهاندازی کرد که رادیو جبهه نام گرفت. مدیریت وقت رادیو، حمیدرضا خزایی را با توجه به سابقه چندین سالهاش به عنوان مدیر رادیو جبهه انتخاب کرد.
آقای خزایی! چرا رادیو جبهه چند سال بعد از شروع جنگ شکل گرفت؟
وقتی جنگ شروع شد کسی باور نمیکرد هشت سال طول بکشد و حوالی سال 64 بود که طرح رادیو جبهه به منظور پر کردن اوقات فراغت رزمندگان مطرح شد. در ضمن تنها شبکه رادیویی کشور، پوشش سراسری داشت و نمیخواستیم همه مردم درگیر مسأله جنگ شوند. بنابراین بعد از چند ماه تحقیق در سال 65 رادیو جبهه آغاز به کار کرد.
پس شکلگیری این رادیو بیمقدمه و یکباره نبود؟
اصلا. در این باره کار کارشناسی انجام شد و یک گروه متخصص راهاندازی آن را به عهده گرفت. در تحقیقات اولیه تمام مسیر 1200 کیلومتری جبههها تا منتهیالیه جبهههای جنوبی را بررسی و با فرماندهان ارتش، سپاه و بسیج ملاقات کردیم و پرسشنامههایی در اختیارشان قرار دادیم تا به ما بگویند چنین رادیویی چه ساعاتی برنامه پخش کند، چه اطلاعات و محتوایی در اختیارشان قرار بدهد و مواردی از این دست. هم بسیجیها، ارتشیها، سپاهیان و هم نیروهای مردمی این پرسشنامهها را پر کردند و رادیو جبهه به منظور ایجاد پل ارتباطی بین پشت جبهه و جبهه راهاندازی شد.
اولین روز کاری آن را به خاطر دارید؟
روز میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع) مصادف با اواسط آبان 65 این رادیو آغاز به کار کرد و هر روز از 8 و 30 تا 11 و 30 دقیقه برای رزمندگان برنامه داشت.
بجز اخبار جبهه و گزارشهای خبری چه چیزی از این شبکه رادیویی پخش میشد؟
تمام اطلاعاتی که مورد نیاز رزمندگان بود، از طریق این رادیو در اختیارشان قرار میگرفت. اطلاعات دینی، پزشکی، بهداشتی، نحوه برخورد با اسرا، تجربیات جنگهای صدر اسلام و جنگهای معاصر و مدرن و بسیاری موضوعات دیگر به صورت برنامههای کوتاه به سمع رزمندگان میرسید.
سیگنال رسانی این شبکه به چه شیوهای بود؟
برنامههای این شبکه در تهران روی موج اف ام پخش و به صورت ماهوارهای به جبهههای غرب و جنوب ارسال میشد. رزمندگان هم میتوانستند در مناطق مختلف جبهه آن را دریافت کنند، اما دستگاه گیرنده رادیو در جبههها زیاد نبود و به همین دلیل در بسیاری از ایستگاهها، دستگاههای گیرنده رادیویی را به یک بلندگوی بزرگ وصل میکردند تا کل رزمندگان یک ایستگاه یا قرارگاه آن را بشنوند. البته برای دسترسی رزمندگان به دستگاه رادیویی تدبیری اندیشیده بودیم و هر رزمندهای که در مسابقه این رادیو برنده میشد، یک دستگاه رادیوی ترانزیستوری به او جایزه میدادیم.
پس از قطعنامه، این رادیو چه سرنوشتی پیدا کرد؟
تا مدتی به کارش ادامه داد، چون هنوز تحرکاتی در جبهه بود و بعد از آن عوامل این رادیو به گروه تاریخ و دفاع مقدس در شبکه رادیو سراسری پیوستند. البته برخی برنامههای این رادیو مانند «در جبهه چه میگذرد» یا «تا انتهای حضور» در شبکه سراسری ادامه پیدا کرد، چون خاطرات آن سالها یک گنج ارزشمند است و حتی هنوز هم میتوان به آنها پرداخت.
در نبود تلفن همراه، اینترنت و با محدودیت خطوط ثابت تلفن، گزارشهای رادیو جبهه چطور تهیه میشد؟
از روز اول که جنگ شروع شد، ستاد تبلیغات دفاع مقدس در رادیوفعال بود و یکی از وظایفش اعزام گوینده، گزارشگر و خبرنگار به جبههها بود. تعدادی از گزارشگران از تهران و برخی دیگر هم از شهرستانهای دور و نزدیک برای تهیه گزارش میرفتند و گزارشهای خود را به سختی به دست ما میرساندند. البته آنها بر اساس یک جدول زمانبندی به جبهه میرفتند، اما همیشه گزارشهایشان تازه نبود.
ارتباط مستقیم فقط از طریق خطوط برگشت ماهوارهای بود که آن هم عمدتا به خبر اختصاص پیدا میکرد مگر این که خبرها کوتاه بود و میشد از اضافه زمان خبر استفاده کرد.
یعنی گزارشگرها به جبهه میرفتند و گزارش تهیه میکردند و برمیگشتند تهران و در اختیار شما میگذاشتند؟
تقریبا. گزارشگران بعد از اعزام به جبهه و تهیه گزارش، به مراکز در اهواز یا کرمانشاه یا کردستان میرفتند و برنامه را به اتوبوس، قطار یا هواپیماهایی میسپردند که به مقصد تهران حرکت میکردند. طبیعی است تازگی این گزارشها از دست میرفت. بارها پیش آمده بود گفتوگوی گزارشگران ما با یک رزمنده زمانی پخش میشد که خبر شهادتش به تازگی به خانوادهاش رسیده بود و خانوادهها با رادیو جبهه تماس میگرفتند و میگفتند ما امروز صدای فرزندمان را از رادیو شنیدهایم، پس او شهید نشده است و آن وقت باید توضیح میدادیم گزارشها یکی دو هفته پیش ضبط شده است. خیلی ناراحتکننده بود که خانوادهها از طریق یک گزارش رادیویی دوباره امیدوار میشدند و پیگیری میکردند، اما چارهای نبود چون باید از رزمندگان و خطوط جبهه گزارش پخش میکردیم.
جام جم/قصههای ماندگار حماسه مقدس
زندگی به سبک اصیل
شکاف بین نسلی، شکاف بین نسلی نیست!
بسیاری از مسائل ما آن چیزی نیستند که فکر میکنیم. مثلا ما تصور میکنیم مشکل بچهای که مدام پرخاش میکند روحی و روانی است، آن را بزرگ و پیچیده میکنیم و به انواع مشاور و روانشناس و روانکاو مراجعه میکنیم تا مشکل پرخاشگری فرزندمان حل شود، حال آنکه ـ برای مثال ـ مشکل این کودک بیزبان یک حساسیت ساده است.
او به دلیل حساسیت به بوی عطر سردرد می گیرد و این به پرخاشگری او منجر می شود. در این گونه موارد که در زندگی ما کم هم نیستند هم در جای اشتباه به دنبال علت مشکل می گردیم و هم در تشخیص عمق و پیچیدگی ماجرا تصور ما بیهوده و ساختگی است. مشکل هم در واقع جای دیگری است و البته عمق و پیچیدگی آنچنانی هم ندارد.
در مورد شکاف بین نسلی هم خیلی از مواقع مشکل شکاف بین نسلی نیست. مساله این نیست که فرزند من در مقایسه با من به نسل دیگری تعلق دارد؛ مشکل در جامعه شناسی نسلی و اختلاف شدید و کهنه پدران و فرزندان نیست.
البته مساله شکاف بین نسلی به کل مساله ای ساختگی و غلط نیست. در هر حال پدران ما با پدران خود، همان طور که ما با آنها اختلاف داریم، اختلاف نظرهایی داشته اند و این اختلاف سابقه ای به قدمت تاریخ و زندگی بشر دارد و شاید ریشه اش به اختلاف حضرت آدم با دو فرزندش هم برگردد.
با وجود این همه اختلافاتی که ما با فرزندمان یا نسل فرزند خود داریم مشکل نسلی و تفاوت و شکاف بین نسلی نیست، مشکل جای دیگری است، در جایی خیلی ساده تر و کلی تر. مساله بسیاری از ما با نسل های دیگر در یک عدم پذیرش ساده است.
ناتوانی من در پذیرش چیزی جدید در مورد اختلاف من و فرزندم هم صادق است. اگر همکارم هم درخصوص مساله ای نظری مخالف من داشته باشد، من را عصبانی می کند، در مورد فرزندم فقط به دلیل عواطف شدیدتر، این ناراحتی و عصبانیت بیشتر می شود.
در جامعه ما با توجه به رشد جمعیت ناگهانی پس از پیروزی انقلاب، نسلی شکل گرفت که در ظاهر با نسل قبل از خود اختلاف دارد، اما این اختلاف طبیعی است چراکه اصولا آدم های تازه نمی توانند دقیقا شبیه به آدم های گذشته فکر کنند و اختلاف در این گونه موارد کاملا طبیعی است.
اختلاف بین نسلی اگر دقیقا نگاه کنیم اختلاف بین دو گونه فکر و دو شیوه متفاوت از زندگی است، اما اختلاف در باور، رفتار، احساسات و گفتار به معنای تفاوت نسل های مختلف نیست، این اساسا تفاوت آدمهاست، تفاوتی که ما به هر حال با یکدیگر داریم و برای آرامش خودمان هم که شده باید درصد زیادی از آن را بپذیریم.
نسل ها با هم اختلاف دارند، ولی در جامعه ای که اختلافات پذیرفته می شود، اختلاف نسلی هم راحت تر پذیرفته و درک می شود. همین پذیرش و درک متقابل منتهی به شناخت و بیان راحت تر اختلافاتی می شود که در بطن زندگی اجتماعی همواره وجود داشته و دارد. این که بسیاری از جوانان زندگی مخفی و زیرزمینی پیدا می کنند به دلیل اختلاف سنی و نسلی آنها نیست، به دلیل این است که جامعه بار پذیرش متفاوت بودن برایش سنگین است و به همین دلیل مشکلات در آن در سطحی قابل تشخیص و گفت وگو پذیر دیده نمی شود.
علیرضا نراقی
جوان/زمان رأيگيري درباره برنده مسابقه خنداننده برتر ديشب تمام شد
ذهنهاي سياه مغلوب خنده سپيد ايرانيان
رقابت اميرمهدي ژوله، نويسنده طنزپرداز و امين حيايي بازيگر سينما در مسابقه خنداننده برتر(استندآپ كمدي) با تلاش كمپينهايي كه هيچ دغدغه فرهنگي نداشتند در فضاي مجازي به سمت دوقطبي شدن پيش رفت، به طوري كه در اين كمپينها القا ميشد رأي دادن به هر كدام از شركتكنندهها معناي سياسي خاصي داشت. ذهنهاي سياهي كه نميخواستند خنده سفيد روي لبان ايرانيان باشد اين بار نيز شكست خوردند.
در اينكه خندوانه اين روزها به پديده تلويزيون تبديل شده است شكي نيست، برنامهاي كه در ظاهر هيچ چيز خارقالعادهاي ندارد، يك مجري، يك عروسك و چند مهمان كه در اكثر جنگها و تاك شوهاي تلويزيوني ميشود مشابه آن را ديد اما رامبد جوان توانسته است از چيزهايي كه ديگران نيز در اختيار داشتهاند برنامهاي پرمخاطب بسازد كه شبكه نسيم به وسيله آن رقيب جدي براي شبكههاي قديمي تلويزيون شود. هنوز آمار خارقالعاده اين برنامه در ايام ماه رمضان قديمي نشده كه به راحتي برنامه «ماه عسل» را از نظر ميزان بيننده شكست داد و گفته ميشود تا چند وقت ديگر نيز ممكن است به حكومت چندين ساله «نود» به عنوان پربينندهترين برنامه تلويزيوني پايان خواهد بخشيد. خندوانه گنجي كمهزينه براي تلويزيون بود كه گويا اين محبوبيتش به مذاق عدهاي خوش نيامده است. اينكه خندوانه ميتواند تمام اقشار جامعه را شاد كند براي گروهي سنگين شده، كساني كه دوست دارند استرس دوقطبي بودن را به جامعه تزريق كنند، كساني كه سابقه فعاليتهايشان نشان داده دغدغه فرهنگي هيچگاه برايشان اولويت نبوده است.
بهترين فرصت براي ضربه زدن به يك موفقيت
خندوانه آنقدر محبوب شده است كه بتواند عاملي براي وحدت ميان فارسيزبانان شود، ياد و خاطره دفاع مقدس را در قالب بيان خاطرات زنده كند و البته چهرههاي اتوكشيده سياسي را براي چند لحظه هم كه شده وادار كند تا خودشان باشند و به دوربين لبخندي واقعي بزنند. اين همه موفقيت براي تلويزيوني كه به تنهايي در مقابل چندين شبكه ماهواره ايستاده گويا زياد بوده است چون در اولين فرصت ممكن عدهاي دست به كار شدهاند به بهانه يك مسابقه مفرح، جامعه را باز به سمت دوقطبي بودن ببرند، همان كاري كه بعد از خرداد سال 88 انجام شد. مسابقه خنداننده برتر برنامه خندوانه ميزبان اجراي امين حيايي و اميرمهدي ژوله بود. حيايي يك بار پيش از اين سابقه فضاي دوقطبي را تجربه كرده است، زماني كه با حضور در فيلم اخراجيها موجي منفي عليه اين بازيگر به راه افتاد، موجي كه پس از چند سال دوباره به همت گروهي كه نميخواهند جامعه ايراني شاد باشد به راه افتاده و يك برنامه شاد را ميخواهند به رينگ بوكسي براي تسويه حساب سياسي تبديل كنند!
در بهار سال 90 فيلمهاي «اخراجيهاي 3» و «جدايي نادر از سيمين» براي اكران نوروزي انتخاب شدند. در آن زمان كمپيني ايجاد شد كه براي اعتراض به حكومت و احتمالاً مسعود دهنمكي كه از نظر برخي فعالان شبكههاي مجازي به عنوان نماد حكومت معرفي ميشد، از مردم درخواست ميشد به ديدن «جدايي» بروند. اتفاقي كه دوقطبي را در سينما رقم زد با وجود آنكه «اخراجيها» باز هم عنوان پرفروشترين فيلم سال را به دست آورد اما دنكيشوتهاي دنياي مجازي هنوز هم به دنبال ميدان نبردي تازه بودند، نبردي كه اين بار در شبكه نسيم كه شبكه نشاط و سرگرمي مردم ايران است براي آنها مهيا شد! حتي ابراز تأسف رامبد جوان از اينگونه برخوردها نيز باعث نشد آنها از تلاش خود براي سياسي كردن ماجرا فرو گذار نكنند!
كمپين براي رأي دادن به خنداننده!
در تاريخ برگزاري مسابقات تلويزيون براي اولين بار كمپينهايي براي رأي دادن به يك شركتكننده خاص ايجاد شده است. همان دنكيشوتهايي كه زماني ميخواستند با ديدن چند باره فيلم «جدايي» رقابت پرفروشترين فيلم را به نفع فيلمي خاص تغيير بدهند اين بار تلاش دارند تا با رأي دادن موبايلي به خنداننده برتر برنامه خندوانه به اصطلاح خودشان حيايي را از ميدان به در كنند. رسانههاي برچسبداري نيز سعي ميكنند تا اين موضوع را دامن بزنند و بر دوقطبي شدن فضا دامن بزنند.
غافل از اينكه مانند جريان رقابت نوروزي سال 90 كه سود اصلي دعواي دوقطبي به جيب سينما رفت اين بار نيز تنور داغ حمايت از خنداننده برتر جيب اسپانسر برنامه را پرپولتر ميكند! كمپين رأي دادن به ژوله و رأي ندادن به حيايي ديشب به پايان رسيد. حال بايد ديد دن كيشوتهاي فضاهاي مجازي اين بار كدام آسياب را براي حمله انتخاب ميكنند و قرار است با اين اعمال قبيلهاي خود آب به آسيب چه جرياني بريزند.
جوان/اجراي نخستين نمايش خياباني درباره 175 شهيد غواص
استقبال مردم از«دريادلان» در پارك دانشجو
نمايش «دريادلان» به ياد ۱۷۵ شهيد غواص دفاع مقدس، به كارگرداني و نويسندگي اميرحسين شفيعي از ۲۶ شهريور و به مدت ۱۰ شب، در حوضچه بزرگ پارك دانشجو اجرا ميشود.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
نمايش «دريادلان» به ياد ۱۷۵ شهيد غواص دفاع مقدس، به كارگرداني و نويسندگي اميرحسين شفيعي از ۲۶ شهريور و به مدت ۱۰ شب، در حوضچه بزرگ پارك دانشجو اجرا ميشود.
پس از به راه افتادن موج احساسي – اجتماعي در بين مردم پايتخت كه همزمان با كشف و ورود پيكر 175 غواص شهيد دفاع مقدس كه با دستاني بسته به شهادت رسيده بودند، بسياري از جريانات مختلف هنري و فرهنگي نظرشان به سمت اين واقعه عظيم و جريان اجتماعي گسترده معطوف گرديد. اين توجه وقتي به اوج رسيد كه مقام معظم رهبري در واكنش به قدرشناسي و استقبال شايسته و پرشور آحاد مردم پايتخت از اين قهرمانان ملي پيامي را صادر كردند و اين روز را يكي از «ايامالله» خواندند. ايشان در بخشي از آن پيام فرمودند: «سلام بر دستهاي بسته و پيكرهاي ستمديده شما و سلام بر ارواح طيبه و به رضوان الهي بال گشوده شما. سلام بر شما كه بار ديگر فضاي زندگي را معطر و جان زندگان را سيراب كرديد. و سلام بر شما ملت بزرگ، وفادار، آگاه و مسئوليتپذير كه خطاب لطيف الهي را به درستي ميشناسيد و مينوشيد و پاسخ ميگوييد. حضور پرمضمون امروز شما در تشييع اين دردانههاي به ميهن بازگشته يكي از به يادماندنيترين حوادث انقلاب است. رحمت خدا بر شما» پس از صدور اين پيام جامعه هنري دست به خلق آثار متنوعي با موضوع اين شهدا زد كه يكي از تازهترين اين اقدامات همين نمايش «دريادلان» است. اميرحسين شفيعي كارگردان نمايش «دريادلان» درباره شيوه روايت داستان ميگويد: اين نمايش بيكلام است و به صورت فيزيكال اجرا ميشود كه ۹۰ درصد از وقايع اين نمايش در آب رخ ميدهد و تصويرسازي از اتفاقات شب و روز عمليات كربلاي4 و عبور غواصان از اروند را به صورت نمادين به تصوير ميكشد. نكته جالب اينكه حسين مسافرآستانه، مديرعامل مؤسسه رسانههاي تصويري و مديركل سابق هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد به عنوان مشاور هنري و روحالله زندي به عنوان مجري طرح در اين اثر نمايشي حضور دارند. اين نمايش ميداني در اولين شب اجراي خود با استقبال قابل توجه و كثير مخاطبان مواجه گرديد.
اصغر بالوئي پدر غواص شهيد «حسينعلي بالوئي» كه نمايش «دريادلان» با حضور وي آغاز شده بود، اظهار ميدارد: به رهبر انقلاب تبريك ميگويم كه جامعه ما چنين جواناني دارد كه حماسه شهداي غواص را به تصوير ميكشند. اين نوع حمايت از نمايش «دريادلان» به نوعي بيتوجهي به حماسه شهداي غواص است. از همه مسئولان كشور ميخواهم از اين نمايش حمايت كنند تا فرهنگ شهدا ترويج پيدا كند تا خون آنها پايمال نشود.
جوان/تكميل مستند آويني پس از ۲۲ سال
«اسماعيل به روايت هـاجر» به كارگرداني محمدحسين كشاورز و با
گويندگي ثريا قاسمي، سراغ چهار بانويي رفته كه شهيد آويني 22 سال پيش با آنها گفتوگو كرده است.
يكي از مستندهاي شبكه مستند سيما در هفته دفاع مقدس، «اسماعيل به روايت هاجر» است كه به تهيهكنندگي ناهيد دلآگاه توليد شده و محمدحسين كشاورز نويسنده و كارگردان اين اثر است. اين مستند آنچه بر خرمشهر گذشت را از زاويه نگاه بانواني كه در آنجا حضور داشتند، روايت ميكند. حدود دو سال براي ساخت اين مستند تحقيق شده و عوامل سراغ زناني رفتهاند كه ۷۵ روز در خرمشهر مقاومت كردهاند. زناني ساكن در آبادان، خرمشهر و حومه آنكه اين مستند روايتگر مشاهداتشان است. آن هم در زماني كه در آن مكان نه زندگي وجود داشت و نه عكاس و خبرنگار، ولي آنها به واسطه عزيزانشان ماندند و مقاومت كردند. مرتضي آويني يك سال قبل از شهادتش در سال ۱۳۷۱، مصاحبهاي را با همين بانوان انجام داده است كه به دليل شهادت او، تصاوير آن مصاحبه هيچوقت پخش و ديده نشد. كارگردان «اسماعيل به روايت هاجر» در تحقيقات خود تصاوير اين مصاحبه را پيدا كرده و با فاصله زماني 22 ساله به سراغ همان بانوان رفته است.
شنيدن سخنان چهار بانو پس از اين بازه زماني، جزئي از ساختار و جذابيتهاي اين مستند تركيبي است كه در آن از گفتوگو، فضاهاي تجربي و جريان سيال ذهن در روايت استفاده شده است. «اسماعيل به روايت هاجر» امروز سهشنبه 31 شهريور در نخستين روز هفته دفاع مقدس ساعت 17 به مدت 60 دقيقه از شبكه مستند سيما روي آنتن ميرود.
حمایت/حاشیههای خواندنی از دیدار امام خامنهای با جانبازان
حکم جهاد میدهم، جهاد فکری کنید
«میهمانها دور تا دور حسینیه نشستهاند و چشم دوختهاند به درِ ورودی و منتظرند تا آقا وارد شوند»
البته میهمانها همگی ننشستهاند، یعنی همهشان نمیتوانستند که بنشینند. بعضیهایشان روی تخت دراز کشیدهاند. نه فقط الان، که 28 سال است! 94 را که امسال باشد منهای 66 که آخرین مرحله مجروحیت یکی از همین میهمانها باشد میکنم و میشود 28. علاوه بر این، میهمانها همه چشم ندوختهاند به در، یعنی همگی آنها چشم ظاهر ندارند که بدوزند به در. بعضیهایشان قریب همان 28 سال – چند سال کمتر و بیشتر- است که چشمان ظاهرشان دیگر جایی را نمیبیند. حاشیه نگاری دیدار رهبر معظم انقلاب با جانبازان حتی شروعش هم فرق میکند و نمیتوان از آن شروعهای کلیشهای را از بقیه دیدارها کند و آورد چسباند اینجا.
نه تنها شروع حاشیه نگاری این دیدار که حتی خود این دیدار هم با بقیه دیدارها فرق میکند؛ مثلاً حاشیههایی دارد که مفصلتر و شاید جذابتر از متن باشد. یک ربعی به ساعت ده صبح مانده . جانبازها دور تا دور نشسته... نه، نشسته و دراز کشیدهاند! خانوادههایشان کمی آنطرفتر روی زمین نشستهاند. بیشترشان برای بار اول است میآیند دیدار آقا. بعضیها در سفرهای استانی ملاقات داشتهاند. یکیشان که دو چشم و دو دست ندارد، میگوید که در دیداری نامهای نوشته بودم برای آقا و توی جیبم بود. موقع روبوسی به آقا گفتم توی جیبم است و خود آقا از جیبم برداشتند. دیگری از جملهای که چند سال پیش از آقا شنیده میگوید: «دست ها رو زودتر فرستادی بهشت تا بعد خودتم بری...» جانبازها از شهرهای مختلف هستند. زاهدان ، کرمان ، تهران ، مشهد ، علیآباد و زنجان و ایلام و خوزستان و... و در عملیاتهای مختلف هم جانباز شدهاند. چند جانباز نیروی انتظامی هم البته هستند. امیر سرلشکر صالحی فرمانده ارتش زودتر از بقیه فرماندهان آمده و دارد با تک تک جانبازها خوش و بش میکند. دور حسینیه میگردد و با یک یک جانبازها حال و احوال میکند و چیزهایی مینویسد.
بعدتر همین کار را سردار سرلشکر جعفری فرمانده سپاه هم انجام میدهد و بعدتر سردار اشتری فرمانده نیروی انتظامی. فرمانده ارتش به یکی از جانبازها میگوید: ما رو به خاطر شما اجازه میدن بیایم اینجاها!
کمکم خانوادههای جانبازها از آن طرف حسینیه میآیند و پشت سر جانبازشان میایستند. بعضیها یکی دو نفر هستند و بعضیهم به حرف مسئولان بنیاد شهید گوش نکردهاند و به جای حداکثر دو تا همراه، با چهار - پنج نفر آمدهاند. یکی از جانبازها نوزاد کوچکی را در بغل گرفته و عکاسها دارند عکس میگیرند. فکر میکنیم نوهاش باشد اما فیلمبرداری به حسین عکاس میگوید: حسین! فکر نکنی نوهشهها، پسرشه!
دور گردن جانبازها کارتهایی آویخته شده که عکس و مشخصاتی مثل درصد جانبازی و محل مجروحیت و... نوشته شده است. البته کارتها اشتباه هم دارد و برای برخی افراد مشخصات اشتباهی درج شده! مثلا یکی از جانبازها به من میگوید نمیدونم کِی تو اینجا بهدنیا اومدم و خودم خبر ندارم! میچرخم و به کارتها نگاه میکنم، به عکسها. برخی عکسها مال دوران جوانی آنهاست. خوش تیپهایی بودهاند برای خودشان...
یک ربعی به آمدن آقا مانده. جانبازها میزنند زیر آواز! یکی شعر دکلمه میکند:
رفت اگر از جبهه روح الله پاک / چون علی با ماست از دشمن چه باک
چند نفر که شعر میخوانند، نوبت مداحی میشود. یکی میخواند بقیه دم میگیرند: حسین سالار زینب... جانبازی که دو دست ندارد و روی ویلچر هم نشسته اشک میریزد. دخترش از پشت سر خم میشود و اشکهای پدر را پاک میکند. او اشک میریزد و دختر اشک میگیرد. آخر سر هم عینک پدر را پاک میکند و میگذارد روی صورتش. آقا وارد و دیدار از سمت جانبازهایی که روی تخت دراز کشیدهاند شروع میشود. از دیدار سال 90 آقا با جانبازان قطع نخاعی، روبوسیهای طولانی آقا در یادها مانده است. اینجا هم همینطور است. آقا جانبازها را درآغوش میگیرند و صورت و سر آنها را پشت سر هم چند ماچ میکنند. بیشتر جانبازها روی صورت هم آثاری از مجروحیت دارند. جانباز اول از آقا میخواهد که با مردم اردبیل دیدار داشته باشند. اولین چفیه را جانباز سوم دشت میکند. آقا میگویند: چفیه چه قابل شما رو داره... جانباز بعدی میگوید: 32 سال من آرزو داشتم ببینمتون.. -آخی... این بی سعادتی ماهاس نتونیم بعد از 30 سال شماها رو زیارت کنیم... یکی دیگر میگوید: من همیشه میگم ما تو مشکلات همین زندگی خودمون موندیم، خدا آقا رو کمکش کنه با این مشکلات کشور...
جانباز بعدی سرش پایین است. آقا میگویند: سرتون رو بالا بگیرید من ببوسمتون... «بصیر» است و جانباز نیروی انتظامی. دارد ذکر میگوید: السلام علیک یابن رسول الله(ص)، السلام علیک یابن فاطمه الزهرا(س)
آقا بعد از حال و احوال گرم با جانبازها با خانوادههای آنها هم احوال پرسی میکنند. همسران جانبازها را دعا میکنند. از زحماتشان تشکر میکنند و از کار و بار یا رشته تحصیلی بچهها میپرسند. همه اینها در سریعترین حالت دو سه دقیقه وقت میگیرد و این یعنی احتمالاً بیش از یک ساعت این احوالپرسیها طول خواهد کشید. گفتم که این دیدار، مقدمهاش مفصلتر است. خیلی از جانبازها به خاطر گریه نمیتوانند صحبت کنند. هق هق گریه اجازه نمیدهد. آقا با گفتن جملاتی مثل احوالتون چطوره و شما خوبید و چه خبر و... و در عین حال دست کشیدن به سر رو روی جانباز، آنها را آرام میکنند. جانبازی اهل بیرجند، کودک چند ماههای را در آغوش گرفته و بچه گریه میکند. آقا میگویند بچه رو بدید بغل مادرش شما نمیتونید نگهش دارید! بچه همینطور گریه میکند. دختر یکی از جانبازها میگوید که خودش دانشجوی پزشکی است و خواهرش فیزیک هستهای میخواند. یکی از جانبازها نمیتواند خوب صحبت کند و حرفش را بیان کند. آقا دوباره او را میبوسند و میگویند: ان شاء الله پیش خدا با زبان فصیح از مجاهدت خودت میگی و ما رو هم شفاعت میکنی... بعضی از همسران جانبازها نیامدهاند. برخی به علت بیماری و برخی به دلایلی چون سفر کربلا و... آقا تاکید میکنند که سلامشان را به آنها برسانند. جانباز بعدی میگوید از پارسال تا به حالا 120 نفر از جانبازان انجمنشان شهید شدهاند. او نفر چندمی است که از راه افتادن کاروان زیارتی کربلا مخصوص جانبازان تشکر میکند. میگوید بحث مسائل مالی نیست، بالاخره جانبازها با این وضعیت جسمی نمیتونستن با هر کاروانی برن کربلا. ظاهراً سپاه کاروانی مخصوص این جانبازها تدارک دیده و تا حالا 10 نفر از جانبازان قطع نخاع گردنی هم مشرف شدهاند. یکی از جانبازها میگوید خادم همین کاروان کربلای جانبازها بوده است. آقا میگویند بیا جلو یه ماچ درست و حسابی بکنمت!
جانباز بعدی خاطرات جالبی تعریف میکند. میگوید که یکبار 48 ساعت به عنوان شهید در سردخانه مانده است. میگوید 65 بار در داخل و خارج عمل شده است. خاطرهای هم از یکی از سفرهایش به آلمان دارد: وقتی وارد آلمان شدیم، گفتند شما که نمیتونستید چرا به عراق حمله کردید... من هم گفتم ما حمله نکردیم... آقا حرفش را قطع میکنند: میخواستید بگید میتونیم خوبم میتونیم! همه میخندند. جانباز ادامه میدهد: بعد یه ته خمپاره توی ران من بود. این رو که در آوردن دیدن روش نوشته آلمان! بهشون گفتم حالا ما جنگ طلبیم یا شما که به عراق سلاح دادید... جانباز که خوش سر و زبان هم هست به دامادش اشاره میکند و میگوید: ایشون یه چیزی خواسته نمیدونم بگم یا نه...
خود آقا میگویند: انگشتر؟!
-بله -خب میدم... و از اینجا علاوه بر چفیه، گرفتن انگشتر هم شروع میشود و آخرهای دیدار حتی به درخواست عبا هم میکشد!
جانباز بعدی میگوید سال 66 اعزام شدم انگلیس برای درمان. اونجا گفتن شما با این وضعیت رفتین جنگ الان کی به شما میرسه؟ گفتم اگر دوباره هم خوب بشم میرم. آقا میگویند: همین روحیهها این کشور رو نگه داشته.
جانبازها جلوی پای آقا بلند میشوند. آقا مدام اصرار میکند که بنشینند اما کسی گوش نمیدهد. یکی از همسران جانبازها چفیه میخواهد. چفیهای را از پشت میدهند به آقا تا بدهند، اما او میگوید که همون که دور گردنتونه رو میخوام. حالا این چفیه هم فوق فوقش سی ثانیه است که آمده دور گردن آقا. هیچ چفیهای جز همان چفیه اول بیش از اینها روی گردن نمانده و هر کدام، نصیب کسی شده.
نوبت همان جانبازی میشود که نوزادش قبل از آمدن آقا سوژه عکاسها بود. از آقا میخواهند که درِ گوش نوزاد اذان و اقامه بگویند. آقا نوزاد را میگیرند و میچرخانند و شروع میکنند به اذان و اقامه گفتن. مادر بچه اشک میریزد. جانباز بعدی سر میگذارد روی شانه آقا و هق هق گریه میکند. آقا هم همینطور او را در آغوش میگیرند تا یک دل سیر گریه کند. همسرش میگوید 30 سال انتظار کشیدیم و آقا پاسخ میدهند باعث شرمندگی ماست. جانباز میگوید اگر حکم جهاد بدید همین ایثارگران صف اول هستند. «حکم جهاد میدم، ولی هنوز جهاد نظامی لازم نیست، جهاد فکری کنید، جهاد تبلیغی کنید...»
آقا رفته و نرفته سراغ جانباز بعدی، دختر کوچک جانباز که پنج ساله به نظر جانباز میگوید: فدات بشم که 70 دقیقه وقت شما رو گرفتیم...
-70 دقیقه شد؟ چه زود گذشت! سه چهار نفر بیشتر نمانده است. این چند نفر آخر از همدیگر یاد میگیرند و انگشتر آقا را میخواهند. یکی از انگشترها راحت در نمیآید. آقا به شوخی میگویند: انگشت رو قطع نکنید! یکی عبا را میخواهد تا ببرد برای جانبازهای آسایشگاهشان. آقا میگویند: آخرش که جلسه تموم شد این عبا رو به شما میدم. همسر یکی از جانبازان از آقا میخواهد که یک دیدار عمومی مخصوص بچههای شهدا و جانبازان داشته باشند که آقا به اعضای دفتر میگویند بنویسند. حدود دو ساعت گذشته است. شاید هم بیشتر. مقدمه تازه تمام میشود! و...
خراسان/رونمايي از شمشير مختار در هفته دفاع مقدس
رئيس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس ارتش در نشست خبري گفت: شمشير مختار ثقفي که يک زماني به مقامات ايران هديه شده بود را همراه با شش عنوان کتاب جديد دفاع مقدسي در موزه سعد آ باد رونمايي مي کنيم. به گزارش «نسيم»، امير گلفام، رئيس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس ارتش گفت: در اين مراسم که در موزه نظامي مجموعه سعدآباد تهران برپا خواهد شد قرار است از سه قبضه شمشير تاريخي نيز براي نخستين بار رونمايي شود.وي گفت: شمشير مختار ثقفي که يک زماني به ايران هديه شده بود را همراه با دو قبضه شمشير تاريخي ديگر به همراه اين 6 عنوان کتاب تازه تاليف شده در موزه سعد آ باد تهران رونمايي خواهيم کرد.
روزان/آلبوم «یادمان نمیرود...» رونمایی شد
روزان نیوز- در آستانه هفته دفاع مقدس آلبوم «یادمان نمیرود...» رونمایی شد.
آلبوم «یادمان نمی رود...» توسط خانه موسیقی و سرود بسیج در آستانه هفته دفاع مقدس با 7 قطعه منتشر شد.
خانه موسیقی و سرود بسیج که از ابتدای سال جاری تولیداتی چون نماهنگهای «اشتیاق»، «قطار قم – مشهد»، «آغوش امن» و سرود «باران عشق» را به مخاطبان عرضه کرده است، این بار از آلبوم «یادمان نمیرود» رو نمایی کرد.
سید محمدحسین میری، مسئول خانه موسیقی و سرود بسیج گفت: این آلبوم در راستای احیای فرهنگ سرودهای موفق ابتدایی انقلاب تهیه و تولید شده و به مناسبت هفته دفاع مقدس در 7 قطعه سرود، توسط منتخبین گروه های سرود استانی بسیج تولید شده است.
آلبوم«یادمان نمیرود» شامل کلیپهایی از گروههای سرود قم،تهران،یزد،همدان و فارس است.
گفتنی است این آثار موضوعات روز انقلاب را با تکیه بر مفاهیم دفاع مقدس مورد توجه قرار داده اند.
شرق/حضور بازیگران خارجی؛ ترفند تبلیغاتی یا ضرورت
ستارهها در ایران فرود نمیآیند
عسل عباسیان: مدتهاست خبر حضور بازیگران غیرایرانی، در پروژههای مختلف سینمایی، بر سر زبانهاست و موضوع آنقدر جدی بهنظر میرسد که وزیر ارشاد نیز در آخرین اظهارنظرهایش به آن اشاره کرده: «در همین جشنواره بینالمللی فجر که در اردیبهشت برگزار شد، قراردادهایی را با چند کشور منعقد کردیم که فیلمهای مشترک با هم بسازیم و وقتی میخواهیم فیلمهای مشترک بسازیم، ممکن است بازیگرانی از ایران و کشورهای دیگر در این فیلمها بازی کنند». این در حالی است که هیچ جزئیاتی درباره این همکاریهای مشترک، اعلام نشده است.
جانی دپ، عمر شریف و جورج کلونی
در فیلم «محمد (ص)» که اینروزها بر پردههای سینماست، ابتدا قرار بود بازیگران خارجی حضور داشته باشند؛ بنا بود ترکیبی از بازیگران ایرانی و خارجی در این فیلم حضور داشته باشند، حتی دو بازیگر هالیوودی که یکی «جانی دپ» بوده و دیگری هم گویا لبنانیالاصل که بر اساس گمانهزنیهایی گفته شده بود احتمالا «کیانو ریوز» است چون تنها بازیگر لبنانیالاصل مطرح هالیوودی است، برای حضور در فیلم اعلام آمادگی میکنند؛ اما درنهایت گروه تولید به این نتیجه رسید که استفاده از این بازیگران با وجود بعد تبلیغاتی و قدرتی که برای جذب مخاطب به فیلم میدهد، با هدف نهایی فیلم در تضاد است، پس سراغ نمونههای وطنی رفت که نتیجهاش شد انتخاب مهدی پاکدل، ساره بیات، محسن تنابنده، علیرضا شجاعنوری و داریوش فرهنگ. پروژه «لاله» هم که قرار بود اسدالله نیکنژاد آن را تهیه کند، قرار بود با بازیگران خارجی کلید بخورد. اگرچه نهایتا عوامل فیلم، اعلام نکردند کدام بازیگران خارجی به این پروژه خواهند پیوست، نهایتا گمانهزنیهایی مبنیبر حضور «جورج کلونی» و «رابرت دنیرو» در این فیلم، وجود داشت که با توقف ساخت آن، این شایعهها نیز به فراموشی سپرده شد. «آمیتا باچان» و «سلمانخان» نیز از آن دست بازیگران خارجی بودند که چندسال پیش شایعه شد بناست در سینمای ایران حضور یابند؛ گفته شد علی شاهحاتمی قصد دارد فیلمی با نام «قفس» بسازد و در آن از این ستارههای سینمای بالیوود استفاده کند! این صحبتها در حالی مطرح شد که مطابق معمول خبر از توافقهای اولیه برای حضور این بازیگران منتشر شد اما در ادامه اصلا معلوم نشد سرنوشت این فیلم به کجا انجامید. فیلم «سن پطرزبورگ» به تهیهکنندگی حمید اعتباریان و به کارگردانی بهروز افخمی، یکی دیگر از فیلمهایی بود که نامهای زیادی برای حضور در آن اعلام شد. این فیلم که پیش از اکرانش از جانب خود عوامل سازنده بهعنوان بهترین کمدی تاریخ سینمای ایران خوانده شده بود، از نامهای مشهوری چون «عمر شریف» و «مایکل کین» برای ایفای نقشهای اصلی نام برده شده بود؛ نامهایی که کسی به درستی نمیدانست چه ربطی به هم دارند! پس از مدتی شایعه حضور پرویز پرستویی در کنار عمر شریف مطرح شد که تعجب همگان را در پی داشت و در روزهای آخر هم زمزمههایی مبنی بر حضور «آدام سندلر» مطرح شد که سرانجام همگی این موارد کنسل شد و شخص نویسنده، یعنی پیمان قاسمخانی به همراه محسن تنابنده نقشهای اصلی را برعهده گرفتند.
چرا «جولی» نیامد؟
شایعه حضور «شارون استون» در فیلم «بهمن قبادی» هم در سالهای دهه ٨٠، بسیاری را به حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران امیدوار کرده بود. علی سرتیپی هم چند سال پیش خبر از رایزنیهایی برای حضور «آنجلینا جولی» در سینمای ایران داده بود. درحالیکه سال ٩٠ گفته شده بود «جولی» بناست برای پروژه «رسوایی» مسعود دهنمکی به ایران بیاید، علی سرتیپی میگوید با مدیربرنامه «آنجلینا جولی» برای بازی در فیلمی از علیرضا رئیسیان، رایزنی کرده بود. سرتیپی ماجرای این همکاری را برای «شرق» چنین روایت میکند: «مشکلات داخلی بسیاری پیش آمد که نهایتا عطای این همکاری را به لقایش بخشیدیم. هجمهای که راه افتاد و شرایطی که به وجود آمد، صرف نظر از شرایط مالی دشوار، کلا ما را پشیمان کرد. واکنشهای داخلی از سوی ارگانها و سازمانهای مختلف آنچنان تند بود که ما کلا مشکلات بیرونیمان را فراموش کردیم». سرتیپی درباره مبلغی که سال ٢٠١١ برای پرداخت به آنجلینا جولی توافق شده بود، میگوید: «نزدیک به شش میلیون دلار برای پرداخت دستمزد به خانم جولی توافق کرده بودیم؛ اما هزینههای جنبیای که باید برای حضور ایشان میپرداختیم نیز ١,٥ برابر مبلغ قراردادشان بود؛ هزینههای جنبی همچون گریمور مخصوص، محافظ و... .
جدا از این هزینه سنگین، فشارهای داخلی چندان زیاد بود که کلا این همکاری را فراموش کردیم».
حضور بازیگران خارجی، موانع و محاسن
اما حضور احتمالی بازیگران خارجی چه تأثیری بر وضعیت کنونی سینمای ایران خواهد گذاشت؟ محمد اطبایی، کارشناس بینالملل سینما، درباره موانع و محاسن حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران به «شرق» میگوید: «حضور بازیگران خارجی در فیلمهای ایرانی، بیشتر مصرف داخلی دارد. سینماگران تلاش میکنند بازیگران شناختهشده سریالهای ترکیهای و...، را به ایران بیاورند تا در اکران داخلی موفق باشند، وگرنه حضور این بازیگران، کمکی به فروش بینالمللی فیلمهای ایرانی نمیکند. در چه صورت سینماگران سراغ بازیگران خارجی میروند؟ وقتی قصهشان چنین ضرورتی را ایجاب میکند، یا اینکه این فیلمسازان، به بازاریابی بینالمللی فیلمهایشان فکر میکنند. اگر قصه، چنین ضرورتی را ایجاب کند و اگر امکانات مالی تهیهکننده اجازه دهد، تهیهکننده به سمت بازیگرانی میرود که در عین بالابردن کیفیت فیلم، به بازاریابی بینالمللی آن هم کمک کنند؛ اما چنین امکان مالیای تابهحال در سینمای ایران وجود نداشته است. مگر در فیلمهای آقای فرهادی و آقای کیارستمی، که این فیلمها هم اساسا سرمایهگذار ایرانی نداشتند. اما پیشازاین باید به ضرورت دیگری توجه کرد، آنهم تولید مشترک است. مادامیکه سیاستی روشن درزمینه تولید مشترک در ایران وجود نداشته باشد و یک نهاد یا یک مؤسسه به این امر بهطور خاص نپردازد، نمیتوان امید داشت با حرکتهای پراکنده بخش خصوصی در دعوت از عوامل خارجی برای فیلمها، اتفاق خاصی بیفتد. دولت در وهله اول باید توافقنامه تولید مشترک رسمی با کشورهای مختلف به امضا برساند».
بازیگر خارجی، ارزانتر از بازیگر ایرانی
سیواندی سال پیش بود که دو بازیگر سرشناس جهان برای اولینبار در سینمای ایران جلوی دوربین رفتند. آنتونی کوئین، یکی از بازیگران تاریخ سینما به همراه کریستوفر لی درسال ١٩٧٨ برای بازی در فیلم «کاروانها» به ایران آمدند و با محمدعلی کشاورز همبازی شدند. هرچند این تقریبا بازسازیای غیرحرفهای از «لورنس عربستان» بود و نتوانست شروعی ماندگار و موفقیتآمیز برای حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران باشد. پس از انقلاب هم این ارتباطِ تازه شکلگرفته با توجه به شرایط خاص ایران در آن زمان عملا ادامه پیدا نکرد. در دهه ٧٠ هم هیچکس جرئت طرح چنین پیشنهادهایی را نداشت اما در دهه ٨٠ فضا برای تحققِ این ماجرا بازتر شد. دراینمیان چند پروژه تلویزیونی و سینمایی توانستند وعدههایشان را محقق کنند، حضور بازیگرانی چون «پیر داغر» بازیگر مطرح لبنانی و «ناتالی متی» بازیگر فرانسوی در سریال «مدار صفر درجه»، «دارین حمزه» بازیگر مطرح و جنجالی سینمای لبنان در فیلمهای «کتاب قانون»، «٣٣ روز» و «فرشتگان قصاب»، «آلیسا کاچر»، بازیگر سرشناس کشور روسیه در فیلم «استرداد»، «ژولیت بینوش» بازیگر مطرح فرانسه در فیلم «کپی برابر اصل»، «برهنیس بژو» بازیگر معروف فرانسوی در فیلم «گذشته»، «پاملا الکیک» و «پیر داغر» در سریال«ساخت ایران» که در شبکه نمایش خانگی توزیع شد، از مهمترین این حضورهاست. بااینحال پروژههای دیگری همچون «برلین منفی هفت»، «تنهای تنهای تنها» و سریال «پایتخت٣» هم بودند که از بازیگران نهچندان مطرح خارجی استفاده کردهاند.
محسن علیاکبری، تهیهکنندهای که در فیلمهای «کتاب قانون» ساخته مازیار میری و «استرداد» به کارگردانی علی غفاری، بازیگران خارجی را در تولیدات ایرانی جلوی دوربین برده، درباره پتانسیلهای سینمای ایران برای حضور بازیگران بینالمللی در آن، به «شرق» میگوید: «سینمای ایران به حدی رسیده که قابلیت استفاده از بازیگران حرفهای خارجی را دارد؛ به جهت ساختار به استانداردهای بینالمللی نزدیک شده و بر اساس همین ساختار قوی ما میتوانیم از بازیگران حرفهای و دیگر عوامل خارجی در فیلمهایمان استفاده کنیم». اما چرا استفاده از عوامل بینالمللی بر موفقیت اکرانهای بینالمللی ما اثر نمیگذارد؟ علی اکبری اینطور پاسخ میدهد: «اکران بینالمللی، پیچیدگیهای خاصی دارد. سینمای ایران، بهلحاظ محتوا با معیارهای سینمای بینالمللی بعضا تناقض دارد. برای نمونه در فیلم «کتاب قانون» اگر مادر توی فیلم، حالش بد میشود، پسرش نمیتواند او را بغل کند و خواهرش را برای این کار صدا میزند. چنین اتفاقاتی که بر اساس قوانین و فرهنگ جامعه ماست، در سینمای خارج از ایران تعریف نشده است و اینجور اتفاقات سبب میشود تازه اگر ما بتوانیم اکران بینالمللی هم داشته باشیم، اکرانهایمان موفق نباشند». علی اکبری درباره شرایط حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران و دستمزدهای آنها نیز توضیح میدهد: «در تجربههایی که من داشتم، دستمزد بازیگران خارجی بهمراتب از بازیگران ایرانی کمتر بود. در ایران ستارهها هستند که رقمهای تولید فیلم را بالا میبرند اما در باقی کشورها، ستارهها یک میزان مشخص از مبلغ کل تولید را به خود اختصاص میدهند. در ایران برعکس است. گاهی ٧٠ یا ٨٠ درصد بودجه یک فیلم، برای بازیگران است. در سینمای دنیا حتی بهترین بازیگر، براساس فیلمنامه، کارگردان و تهیهکننده دستمزدش را تغییر میدهد. مثلا بازیگر هالیوودی در همه فیلمها دستمزد یکسانی ندارد. او با توجه به بازگشت سرمایه فیلم، دستمزدش را تعیین میکند و حتی گاهی در یک فیلم هنری، یک ستاره هالیوودی حضور افتخاری دارد. درحالیکه در سینمای ایران، دوسوم بودجه کل فیلم را بازیگران ستاره به خودشان اختصاص میدهند».
علی اکبری همچنین به مقایسه دستمزد بازیگران ایرانی و خارجی در تجربه «کتاب قانون» و «استرداد» میپردازد: «ستاره روسی، آلیسا کاچر، در فیلم استرداد ٦٠ میلیون تومان دستمزد گرفت، برای چهار ماه فیلمبرداری در سال ٩٢. درحالیکه همان وقت بازیگر ایرانی برای ما دستمزد ١٥٠ میلیونی تعیین کرده بود. یا دارین حمسه، ستاره سینمای لبنان، برای بازی در «کتاب قانون» در سال ٨٦ کلا ٢٠ میلیون تومان دستمزد گرفت اما همان زمان بازیگر زن ایرانی دستمزد ٨٠ میلیونی از ما خواست».
این تهیهکننده سینما در پایان، به ماحصل دعوت حضور بازیگران خارجی برای سینمای ایران نیز اشاره دارد: «در بهترین حالت ممکن ما بهواسطه تولید مشترک با استفاده از عوامل مشترک بین دو کشور، با طرح موضوعات مشترک در فیلم و با تصویربرداری بخشهایی از فیلم در خارج از ایران، میتوانیم امکان اکران بینالمللی را برای خودمان فراهم کنیم. درحالیکه تا وقتی ما کپیرایت نداریم، هیچ کشوری حاضر نیست با ما تولید مشترک فرهنگی- هنری داشته باشد و حضور بازیگران خارجی هم هیچ کمکی به رونق سینمای ما در سطح بینالمللی نمیکند». بااینحساب، اصرار برخی کارگردانها، تهیهکنندگان و مسئولان برای حضور بازیگران خارجی در فیلمهای ایرانی چیست؟ در شرایطی که حضور فوقستارههای جهان نیز، کمکی به نمایش بینالمللی فیلمهای ایرانی نمیکند، شایعات گاهبهگاه حضور بازیگران خارجی به چه علت است؟ آیا نباید مسئولان بهجای پرداختن به این موضوع، در پی ایجاد شرایط لازم برای امضای «توافقنامه تولیدات مشترک» باشند؟
شهروند/مچگیری چلچراغ از ابراهیم حاتمیکیا بادیگارد لو رفت
اردیبهشتماه ٩٤ بود که خبر رسید ابراهیم حاتمیکیا ٢ سال پس از ساخت «چ» پروانه ساخت فیلم تازهاش به نام «بادیگارد» را گرفته است. فیلمی که در خبرهای درگوشی شنیده میشد تمی کاملا سیاسی- اجتماعی دارد و داستانش پیرامون یک محافظ از جمع محافظان سران سیاسی کشور است که بر اثر اتفاقی به کاری که انجام میدهد شک میکند. البته مثل همیشه خلاصه داستان قابلقبولی درخصوص فیلم وجود نداشت و در سایت این فیلم تنها خلاصه داستانی که آمده چند دیالوگ کوتاه از فیلم است که هیچ معنی و مفهوم خاصی ندارد. حاتمیکیا عموما نمیگذارد تا قبل از اکران فیلم خبر خاصی از اثری که میسازد به بیرون درز کند؛ عادتی که در این سالها به شدت هم بر آن پافشاری کرده است. به همین دلیل تنها خبرهایی که از «بادیگارد» وجود داشت، طبق روال فیلمهای قبلی خبرهایی از قبیل پیوستن فلان بازیگر به پروژه، رفتن فیلم به فلان لوکیشن، جلوی دوربین رفتن فلاندرصد از کار و غیره و ذلک بود و باقی خبرسازیها طبق روال حدس و گمانها بود. این وضع ادامه داشت تا اینکه هفتهنامه چلچراغ گزارشی چاپ کرد که بلافاصله رسانههای متعددی آن را پوشش دادند. گزارشی با این تیتر: «نفوذ پاپاراتزی چلچراغ به پشت صحنه فیلم حاتمیکیا به همراه همه آنچه باید درباره این فیلم بدانید». تصور اولیه این بود که احتمالا گزارش از همان دست دامهایی است که برخی رسانهها با استفاده از تیترهای جذاب و جنجالی برای مخاطب پهن میکنند تا مخاطب مجله را بخرد و بعد با یک باکس کوچک یا نهایتا یک خبر نیمهبلند مواجه شود که نکته خاصی هم ندارد اما ماجرای این گزارش چیز دیگری بود.
داستان از چه قرار است؟
پاپاراتزی چلچراغ تقریبا همه اطلاعاتی که تا این لحظه از رسانهها دور نگه داشته بود را به دست آورده، آن هم در گپ و گفتی دوستانه با یکی از عوامل فیلم. مثلا این بخش متعلق به پروسه انتخاب بازیگران است که در آن نقشها به تفکیک لو رفته است: «بابک حمیدیان زمانی که برای بازی در فیلم دیگری (خانواده آقای فرشچی به کارگردانی نادر تکمیل همایون) به فرانسه رفته بود، برای این نقش انتخاب شد، حاتمیکیا همانجا با او ارتباط برقرار کرد و بلافاصله بعد از برگشتن او برای نقش دانشمند هستهای تست گریم داد و قرارداد امضا کرد. شیلا خداداد که بعد از ازدواجش بسیار کم کار شده، حالا با «بادیگارد» حاتمیکیا به سینما برگشته و بنا بر دیدهها و شنیدهها، قرار است نقش نامزد یک دانشمند جوان هستهای را بازی کند! جالب اینکه پیش از این هنگامه قاضیانی برای این نقش تست داد اما حاتمیکیا با او برای ایفای این نقش به توافق نرسید. سرنوشتی که برای نازنین بیاتی هم پیش آمد و نقش او پیشنهاد پژمان لشکریپور (مجری طرح) به دیبا زاهدی سپرده شد. همین اتفاق برای حمید فرخنژاد که قرار بود به جای پرستویی بادیگارد فیلم باشد هم رخ داده بود.» درخصوص داستان فیلم هم ماجرا را اینگونه لو داده است: «شنیدهها میگوید که پرویز پرستویی بهعنوان بادیگارد از یک شخصیت سیاسی محافظت میکند که این شخصیت یا وزیر کشور، شاید هم معاون رئیسجمهوری است اما این بادیگارد در حین یک عملیات تروریستی خودش را به خطر میاندازد و جناب وزیر زنده میماند. بعد از مدتی که از این اتفاق میگذرد، بادیگارد از اینکه محافظ این شخصیت سیاسی بوده پشیمان میشود و به این نتیجه میرسد که اشتباه کرده! دیالوگی بین او و مافوقش برقرار میشود که شامل کلی بحثها و مجادلههای سیاسی است و بادیگارد از محافظت این شخصیت انصراف میدهد. خیلیها میگویند قرار بوده این بادیگارد از روابط شخصیاش استفاده کند و حقایق را در مورد این شخصیت سیاسی روشن کند اما انگار فیلمنامه فیلم جدید حاتمیکیا خوشاقبال نبوده و با نظرات متعددی از سوی سرمایهگذاران فیلم روبهرو شده که باعث تغییراتی در قصه شده است. به همین دلیل هم بادیگارد بعد از مدتی تبدیل به محافظ یک دانشمند هستهای میشود.» گزارش هم با این جمله تمام میشود: «طبق گزارشهای واصله از همان مخبر محترم که از آوردن نامش یا حتی سمتش معذورم؛ در سکانس پایانی فیلم، بادیگارد فداکار...» بله پاپاراتزی چلچراغ تقریبا مهمترین نکات فیلم حاتمیکیا ازجمله داستانش را لو داده است. پاپاراتزیها در همه جای دنیا یکی از پرمسألهترین بخشهای روزنامهنگاری و فضای رسانهایاند. آنها بدون هیچ رحمی و با سماجت تمام هر کاری که دوست داشته باشند را با هنرمندان و سیاستمداران انجام میدهند. آنها همیشه مخفیانه به دنبال چهرههای مشهور میروند و عکسهای خاص یا مکالمات خاص آنها را رسانهای میکنند. شعارشان هم این است که مردم حق دارند همه چیز را بدانند اما این گزارش چلچراغ ما را به این فکر انداخت که آیا در فضای رسانهای خاص ایران پاپاراتزی میتواند اعلام وجود کند؟ و آیا فرهنگ پاپاراتزیها با فرهنگ عامه جامعه ما همخوانی دارد؟ برای پاسخ به سوالات به سراغ حاجی محمد احمدی استاد رشته ارتباطات رفتیم و نظر او را جویا شدیم.
اینجا ایران است نه آمریکا
اول از او بهعنوان استاد دانشگاه درخواست کردیم، نظر و موضع خود را بهعنوان یک فرد آگاه مقوله رسانه درخصوص حرکتی که خبرنگار چلچراغ انجام داده بگوید که پاسخش این بود: «در کل جهان تجربه اینگونه اتفاقات وجود داشته و صرفا مخصوص ایران نیست. این یک نوع روزنامهنگاری تحقیقی یا افشاگرایانه است، براساس اطلاعاتی که وجود دارد. اگر وجود نداشت و حدسی بود، ماجرا فرق میکرد ولی روزنامهنگار این حق را دارد که به مردم اطلاعرسانی کند. البته به شرطی که قصد توهین یا لو دادن اسرار خاص خانوادگی وجود نداشته باشد. اگر در این عرصه توهینی شود یا اسرار خاصی افشا شود که جنبه شخصی دارد آن وقت به لحاظ قانونی میشود وارد عمل شد و طرف را به دادگاه بکشاند. با این حال همیشه باید منصفانه به قضایا نگاه کنیم. خب آقای حاتمیکیا به گفته شما همیشه در سکوت خبری فیلمهایش را ساخته، اینجا خبرنگار که همیشه از روند کارهای آقای حاتمیکیا و روش کاری ایشان مطلع بوده پس اینجا خبرنگار عامدانه و با برنامهریزی وارد صحنه شده و کار خود را انجام داده است و این کار با توجه به مختصات روزنامهنگاری در ایران و شرایطی که داریم، کار درستی نیست. این کار عموما برای یک شانتاژ سینمایی و بالا بردن فروش مجله یا روزنامهها استفاده میشود و از این منظر کار را در عالم ژورنالیستی ایران چندان حرفهای نمیدانم.» اما به سرعت میرویم سراغ سوال خودمان. آیا بها و فرصت دادن به مقوله پاپاراتزی در جایی مثل ایران میتواند منطقی و درست باشد؟
محمدی معتقد است نه: «در کشوری مثل آمریکا فرهنگ این مسأله ساخته شده و بستر از قبل آماده است. ما در علوم ارتباطات وقتی به مقوله تأثیرگذاری میرسیم معتقدیم باید عقبه ذهنی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را برای درست رساندن پیام درنظر بگیریم. بیایید از این منظر نگاه کنیم. کلمات خاصی در فرهنگ غرب وجود دارد که بسیار عادی و معمولی به آنها نگاه میشود و به کار بردن آنها اتفاق خاصی نیست اما همان کلمات وقتی وارد جامعه ایرانی با یک عقبه فرهنگی مشخص میشود، بار معنایی بسیار سنگینی را با خود حمل میکند. شما در ایران زندگی میکنید. اگر صد برابر کاری که خبرنگار چلچراغ با عنوان خبرنگار پاپاراتزی انجام داده را در کشوری مثل فرانسه انجام دهید، هیچ اتفاقی رخ نمیدهد ولی شما نگاه کنید در فضای رسانهای ایران یک کاریکاتور ساده از یک شخصیت تا چه اندازه میتواند تبعات سنگین داشته باشد. هر قلمی که یک روزنامهنگار در ایران میزند اول از همه باید شرایط جامعهای که در آن زندگی میکند را در نظر بگیرد. متاسفانه عدم اطلاع درست از فیدبکهایی که جامعه ایران ممکن است به یک خبر و حتی عکس بدهند با خیلی از نقاط جهان متفاوت است. به همین دلیل نمیتوان حکم صادر کرد که آیا پاپاراتزی بودن در ایران خوب است یا بد.»
به گفته این استاد دانشگاه، پدیدههای علوم انسانی کاملا نسبی هستند و مثل علوم ریاضی نمیتوانیم بگوییم ٤=٢+٢ و تمام: «شما در زمینه جرم هم میتوانید این مسأله را کاملا ببینید. مثلا بیحجابی در کشور ما جرم محسوب میشود درحالیکه در کشورهای دیگر نیست، یا مثلا در آرژانتین انداختن ته سیگار کف خیابان جرم است، بالابردن صدا از یک حدی بیشتر در فرودگاه جرم است اما در خیلی جاها جرم نیست. چرا؟ چون در مورد علوم انسانی صحبت میکنیم. پاپاراتزی هم از بستر روزنامهنگاری که یکی از شاخههای علوم اجتماعی است بیرون میآید پس باید کاملا به آن نسبی نگاه کرد. ضمن اینکه وقتی چیزی را میخواهیم تحلیل کنیم ابتدا باید آن را در جهان ببینیم، بعد در منطقه و بعد در کشور خودمان. به نظرم روزنامهنگاری ایران متعلق و خاص ایران است و ربطی به جهان ندارد، اگر میخواهیم جهانی شویم اول باید قوانین، مقررات و تعریف جهانی روزنامهنگاری حرفهای در سطح جهان را بپذیریم. به عبارت دیگر اول لباس جهانی شدن را تن خودمان کنیم بعد به این مقولهها بپردازیم. مقوله پاپاراتزیها هم از این قضیه مستثنی نیستند.»
شهروند/فیتیله را هم پس از ١٥سال پایین کشیدند
در ادامه موج تعطیلی برنامههای پرسابقه و موفق صداوسیما چون «رادیو هفت»، «جمعه ایرانی»، «دستان» و «مجله تئاتر» حالا خبر میرسد که یکی از محبوبترین گروههای تلویزیونی که طی ١٥سال خاطرات زیادی برای بچهها ساخته بودند هم برای همیشه با تلویزیون خداحافظی خواهند کرد.
محمد مسلمی کارگردان و یکی از اعضای تیم فیتیلهایها در گفتوگو با ایسنا ضمن اعلام آغاز پخش سری جدید این برنامه از عید قربان از خداحافظی همیشگی عمو فیتیلهایها با تلویزیون پس از ١٥سال خبر داده و گفته: «سری جدید برنامه «فیتیله» با ساختاری متفاوت، از عید سعید قربان آغاز میشود. این برنامه که به شکل تولیدی تهیه شده است، روزهای پنجشنبه و جمعه به روی آنتن شبکه دو سیما میرود. این برنامه تا آخر امسال روی آنتن خواهد ماند و احتمالا امسال آخرین سالی است که عموهای فیتیلهای در برنامههای کودک حضور دارند؛ چراکه از کارهای کودک هیچ حمایتی نمیشود و درعینحال هیچ رقابتی هم میان برنامههای کودک وجود ندارد.» به گفته مسلمی عموهای فیتیلهای سعی خودشان را کردهاند تا پایان امسال در برنامه فیتیله متفاوت باشند و بر خلاف میلشان که برنامه از حالت زنده خارج و به شکل تولیدی تهیه شده است، سعی کردند در همین برنامه تولیدی بتوانند جذابیتهایی را اضافه کنند که مخاطبان مثل سابق برنامه «فیتیله» را تماشا کنند. او نسبت به وضع برنامههای کودک تلویزیون و اینکه طی این سالها برنامههای کودک هیچ پیشرفتی نداشتهاند، انتقاد کرده و گفته: «طی این چند سال اخیر برنامههای کودک مخاطبان خود را از دست دادهاند و به نظر میرسد بچهها بیشتر به سمت ماهوارهها میروند. متاسفانه ما طی ٧ الی ٨سال گذشته تولید هیچ برنامه جدیدی در حوزه کودک نداشتیم و بهعنوان گروهی که از سال ١٣٧٠ تاکنون به مدت ٢٤سال است که در این حوزه کار میکنیم، احساس میکنم سیر نزولی در برنامههای کودک وجود داشته که این اتفاق به این دلیل است که حمایتی از طرف شبکه نمیشود، بنابراین به احتمال زیاد امسال آخرین سالی باشد که تیم گروه فیتیله در برنامههای کودک حضور پیدا میکنند.» به نظر میرسد با این وضع هر روز باید رسانهها یکی از باکسهای خبری خود را به تعطیلی برنامههای قدیمی و پرمخاطب تلویزیون اختصاص دهند هرچند بعید است این باکسهای خبری چندان عمری داشته باشند، چرا که تعداد برنامهها خیلی نیست.
فرهیختگان/در صورت تامین بودجه غریبپور جنگی تمامعیار به راه میاندازد
اپرای آزادی خرمشهر
گروه ادب و هنر| بهروز غریبپور، کارگردان صاحبنام تئاتر ایران این روزها همزمان با هفته دفاع مقدس از طرحی میگوید که قرار است با آن بخشی از حماسه آزادی خرمشهر را در قالب اپرا روایت کند و جنگی تمامعیار در قالب عروسکی به راه بیندازد. غریبپور که سالهاست سرگرم اجرای اپراهایی با مضامین داستانهای کهن ادبیات ایران است، با دبیر پانزدهمین جشنواره تئاتر مقاومت رایزنی کرده است تا در صورت تامین بودجه «اپرای آزادی خرمشهر» را در سال 95 اجرا کند. ساخت موسیقی این اپرا را امیر بهزاد به عهده خواهد داشت. این اپرار قرار بوده است امسال همزمان با هفته دفاع مقدس اجرا شود که زمان و بودجه کافی برای تحقق آن وجود نداشته است. غریبپور درباره شیوه اجرایی این اپرا میگوید: «طبق آنچه در ذهن دارم در این اپرا آنچه سینما هم از عهدهاش برنمیآید؛ از صحنههای جنگ و شهادت و پیکار سنگین به صورت سهبعدی نمایش داده خواهد شد. این تجربه را در «بینوایان» هم داشتم که 20 دقیقه از اجرای نبرد انقلابیون را روایت میکرد و با امکانات و جلوههای ویژه حداقلی صحنه تکاندهندهای رقم میخورد. اپرای «آزادی خرمشهر» براساس تصنیفهای قدیمیای که وجود دارد و خلق متون و آثار جدید اجرا خواهد شد. ازجمله آثار قدیمی که وجود دارد به قطعه مشهور «کجایید ای شهیدان خدایی» اثر دوست عزیزم هوشنگ کامکار میتوان اشاره کرد.» غریبپور در حال حاضر با گروه تئاتر عروسکی آران در حال آمادهسازی «اپرای خیام» است. او میگوید: «همانند اپراهای دیگر باید ماهها تلاش کنیم تا تهیهکننده و سرمایهگذار راضی شود. من همواره این گرفتاری را داشتهام که اسپانسرهایی برای سرمایهگذاری کارهایم اعلام آمادگی کردهاند که بیشتر در خارج از کشور هستند و اگر بخواهم با آنها همکاری کنم، ممکن است اینطور تعبیر شود که خط و جهتی پیدا کرده و سرمایه را از خارج جذب کردهام؛ این در حالی است که دوست دارم با حمایتهایی که از داخل کشور صورت میگیرد و مبین تلاشهای فرهنگی است کارم را انجام دهم.» غریبپور که به گفته خودش در خارج از کشور سرمایهگذارانی حاضر به تامین مالی برای آمادهسازی «اپرای خیام» هستند، امیدوار است سرمایهگذار کاری که درباره خیام؛ شاعر ملی ایران است، در داخل کشور باشد.
قدس/عضو مجمع عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفتوگو با قدس بیان کرد؛
دعای عرفه ؛ رمز جانفشانی رزمندگان دفاع مقدس
گروه معارف/ آمنه مستقیمی - بی تردید واژه«مقدس» بهترین عنوانی است که میتوان به دوران هشت ساله دفاع رزمندگان ایرانی در جنگ تحمیلی داد، ...
زیرا این دفاع افزون بر رشادتها و حماسه آفرینی مردانی که از جنس افلاک بودند نه خاک، صحنه هایی بیمانند از عشق و عرفان ترسیم و خاطرهای ماندگار را برای همیشه در ذهن تاریخ ثبت کرد.
از این رو و به مناسبت فرا رسیدن هفته گرامیداشت دفاع مقدس با حجت الاسلام والمسلمین سیدطاها موسوی هشترودی، مدرس حوزه علمیه قم و عضو مجمع عمومی جامعه مدرسین درباره راز معنویت بالای جبههها به گفتوگو پرداختهایم:
با توجه به آنکه مرگ به دلیل ناشناخته بودن ابعادش همواره برای بشر چهرهای زشت و ترسناک داشته، چه چیز سبب شد در دوران هشت سال دفاع مقدس، رزمندگان اسلام نه تنها از آن هراس نداشته باشند، بلکه با آغوش باز به استقبال مرگ رفته و حتی برای رسیدن به شهادت از یکدیگر سبقت بگیرند؟!
- دلیل اصلی ترس از مرگ جهل نسبت به آن است، در حالی که فرهنگ اسلام و آموزههای اعتقادی شیعه پرده از چهره مرگ بر میدارد و انسان در مییابد مرگ تنها راه انتقال از این عالم به دنیای دیگر است.
دومین دلیل ترس انسان از مرگ این است که مرگ را پایان زندگی و عامل نابودی خود میداند و دلیل سوم که امام مجتبی(ع) آن را بیان کردهاند، این است که غالبا انسانهایی که دنیای خود را آباد و آخرتشان را نابود کردهاند به دلیل ترس از مجازات، از مرگ در هراساند. اما انسانهایی که به حقیقت در حوزه دین و اعتقادی رسیدهاند، از مرگ هراسی ندارند، چنانکه امیرمومنان(ع) در خطبه شقشقیه نهج البلاغه میفرمایند: «علاقه پسر ابی طالب به مرگ از علاقه طفل به سینه مادر بیشتر است.» و این نیست مگر به دلیل آنکه ایشان مرگ را پلی از این عالم به جهان دیگر میدانند.
جلوه دیگر این نهراسیدن از مرگ را میتوان در کربلا یافت؛ وقتی حضرت سیدالشهدا(ع) از برادرزاده خود حضرت قاسم(ع) پرسیدند: «مرگ نزد تو چگونه است؟» و او عرض کرد: «احلی من العسل» یعنی از عسل شیرین تر است.
بنابراین، اگر ما معرفت دینی بویژه به عالم پس از مرگ بیابیم و اگر مرگ در راه حق و مسیر خدایی باشد، انسان با آن به اوج سعادت میرسد و کدام انسان است که سعادت را به شقاوت بفروشد!؟
از این روست که در عاشورا از پیرمردان همچون حبیب بن مظاهر تا طفل شش ماهه تمنای رفتن به میدان نبرد را داشتند، در حالی که برابر هر یک نفر 30هزار نفر بود!
جالب آنکه پرتوهایی از این مکتب عظیم عاشورایی واندیشههای مکتب علوی و مهدوی در جبهههای ما تجلی کرد.
خود شاهد بودم رزمندگان در شبهای عملیات برای حضور گریه و زاری میکردند، در حالی که میدانستند شرکت در عملیات برابر است با شهادتشان؛ اما آنها حیات ابدی در جوار رحمت حق را بر زندگی چندروزه این دنیا ترجیح داده و با نماز شب، دعای کمیل و توسل و زیارت عاشورا تمنای شهادت میکردند. از این رو، رزمندگان با بصیرت ویژه و داوطلبانه در جبههها حاضر میشدند و آن را تکلیف شرعی خود میدانستند؛ جالب آنکه مردم هم شهادت آنها را در رکاب حضرت سیدالشهدا(ع) تلقی میکردند.
مرحوم شهید حقیقتی در وصیتنامه خود نوشت: «خدایا! دوست دارم هنگام مرگ لبخند بر لب من باشد.» و هنگام تشییع و خاکسپاری این لبخند بر صورتش نقش بسته بود!
بنابر تاریخ شفاهی و کتبی و نیز تصاویری که از دوران دفاع مقدس بر جای مانده، رزمندگان ما حماسه هایی را آفریدند که شاید نمونه آن تنها در واقعه کربلا رقم خورده باشد، در حالی که آنها محضر امام معصوم(ع) را درک نکرده بودند؛ چطور ممکن بود؟
- وقتی غزوههای پیامبر(ص) را مرور کنیم، میبینیم اگرچه تاریخ نگاران، صحنههای حماسی و شجاعت پهلوانان را به تصویر کشیدهاند، اما حالات عبادی عرفانی آنها خواندنیتر است.
یا وقتی میخوانیم حضرت رسول(ص) در جنگ بدر یا احد پیش از نبرد مشغول عبادت میشدند و صحابه نیز به ایشان اقتدا میکردند یا وقتی امیرمومنان(ع) هنگام جنگ جمل در نیمههای شب به مناجات پرداخته و حتی برای هدایت دشمن دعا میکردند، چیزی فراتر از حماسه، ما را جذب میکند. در دوران معاصر نیز امام خمینی(ره) بزرگترین آموزگار مبانی عرفانیِ رساندن انسان به سعادت بشری بودند و فرمودند: سربازان من در گهوارهها هستند و تربیت نسل جوان را از سال 42 بر عهده گرفتند که خروجی آن، عارفانه وارد جبههها شدند. به عنوان مثال شهید چمران که دارای مدرک دکترای فیزیک پلاسمای هستهای بود به عنوان بندهای مخلص در جبههها حاضر شد و در عین نبرد و دیدن شهادت یاران، دست از تضرع و مناجات شبانه برنمی داشت.
و اینگونه فرهنگ خواندن نماز شب و ارتباط با خدا از فرماندهان به رزمندگان منتقل شد و این فرهنگ توسط امام و رهبری و بزرگان انقلاب به جبههها انتقال مییافت؛ تا جایی که وقتی یک روحانی در جبههها وارد میشد، رزمندگان استقبال گرم داشته و به او مراجعه میکردند. نمیشد رزمندهای به یک روحانی مراجعه کند و تمنای شهادت نداشته باشد. بنابراین، توجه به خدا در فرهنگِ جبهه تجلی داشت و زمزمههای شبانه و مناجاتهای در خلوت رزمندگان خود بهترین شاهد بر این مدعاست تا جایی که عمل به مستحبات همچون روزهداری، دایم الوضو بودن، اهتمام به زیارت عاشورا، آواهای مذهبی، دعای کمیل، ندبه و توسل بزرگترین رمز موفقیت رزمندگان است.
امسال آغاز هفته دفاع مقدس همزمان شده با سالروز خروج سیدالشهدا(ع) از مکه؛ چقدر دل بریدنهای رزمندگان از دنیا متاثر از فرهنگ عاشورایی و این ترجیح جهاد بر حج توسط امام سوم (ع) است؟
- اگر وصیتنامه و زندگینامه شهدای دفاع مقدس را مرور کنیم، در مییابیم بسیاری از آنها بلافاصله پس از ازدواج یا تولد فرزندشان راهی جبههها میشدند. البته نمونههای اینچنینی در کربلا بسیار است، زیرا ترک برخی واجبات همچنین حفظ زندگی در مقابل حفظ دین، امری است عادی.
البته باید توجه داشت اینطور نبود که حضرت سیدالشهدا(ع) با اختیار خود و در حالت عادی حج را ترک کنند، یعنی همانطور که ایشان از مدینه با اجبار حرکت کرده و در حرم امن الهی قرار گرفتند، در مکه هم به اجبار ناچار به ترک حج و راهی شدن به سوی کربلا شدند! زیرا اگر ایشان چنین نمیکردند، عمّال یزید حتی حرمت خانه خدا را رعایت نکرده و ایشان را در همان جا به شهادت میرساندند و دیگر قیام ایشان به کربلا ختم نمیشد. بنابراین، اینکه انسان واجبِ فردی را برای حفظ دین خدا ترک کند، امری است که ما از ائمه(ع) یاد گرفتهایم.
در دوران دفاع مقدس، ملت و جوانان ما این را درک کردند که اگر امروز واجبی داریم آن حفظ اصل دین و انقلاب است آن هم زمانی که همه دنیا ضد آنها جبهه گرفتهاند از این رو، حضور در جبههها با فرمان امام راحل و به عنوان واجبی شرعی انجام میشد و این حضور نبود مگر با تأسی از فرهنگ عاشورا. برای همین است که دشمن از فرهنگ عاشورا، روضه، عزاداری و ضریح حضرت سیدالشهدا(ع) میترسد و میکوشد با شبهه افکنی جوانان را از فرهنگ عاشورا دور کند.
با توجه به اینکه در آستانه روز عرفه قرار داریم، چقدر انس عرفانی رزمندگان با ادعیه و حال و هوای معنوی آنها در خلق صحنههای بیمانند رشادت و شهادتشان اثرگذار بود؟
- به طور کلی انس رزمندگان با دعا بویژه نام و قیام حضرت سیدالشهدا(ع) نقشی مهم در تربیت آنها داشته است. یعنی در جبههها این ادعیه زمینه ساز رشد عرفانی آنها و بروز رفتارهایی میشد که انسان را به حیرت و شگفتی وا میدارد و نشان میدهد اگر کسی عاشق خدا شود، از همه چیز میگذرد.
چنانکه آمده در یکی از عملیاتها برای باز کردن یکی از معابر همه رزمندگان داوطلب شدند و قرار شد با قرعه فردی را انتخاب کنند، قرعه به نام جوانی خوش سیما و خوش قامت و محبوب درآمد، به سبب اینکه همه او را دوست داشتند درخواست قرعهکشی مجدد کردند، اما پیرمردی از میان جمع گفت قرعه به نام همان جوان درآمده و باید برود!
دوباره قرعهکشی کردند و باز هم قرعه به نام آن جوان افتاد و سپس به شهادت رسید، اما رزمندگان دیدند آن پیرمرد کنار پیکر آن جوان ایستاده و وقتی علت را جویا شدند، گفت باید جسد پسرم را به مادرش برسانم!
در کدام فرهنگ اجتماعی چنین رشادتی میتوان یافت، جز فرهنگ ایرانی و شیعی که پرتوی از پرتوهای عاشورا و رفتار حضرت سیدالشهدا(ع) در مقابل شهادت فرزندان و عزیزانشان است.
از این رو، صحنههای دفاع مقدس بویژه در عملیاتها برگرفته از معارف دعای عرفه و دیگر ادعیه است. از این رو، توصیه میشود جوانان به دعای عرفه تنها به دیده استحباب ننگرند، این دعا میتواند جهانی را در برابر همه مستکبران عالم به حرکت در آورد.
قدس/نشست «قدس» با چند جانباز؛
آقای رئیسجمهور! به مسؤولان بگویید هوای ما را داشته باشند
گروه فرهنگی / زهرا محرابی - توجه... توجه ... علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است، لطفاً محل خود را ترک و به پناهگاه بروید؛ ...
... شنوندگان عزیز توجه فرمائید... خرمشهر آزاد شد؛ آخرین اخبار از جزییات عملیات کربلای 4؛ ابراهیم همت به شهادت رسید؛ دستور امام برای عملیات مرصاد و .... صرفاً خبرها، خاطرات و تصاویری است که این روزها نسل جوان شاید تنها در فیلمها یا پوسترها و روزنامههای دهه 60 مشاهده میکنند، زیرا دنیای امروز خیلی زود قهرمانان خود را فراموش کرده و شاید کلام شهید آوینی این روزها بیشتر معنا میکند. سید شهیدان اهل قلم میگفت: پندار ما این است که شهدا رفتهاند و ما مانده ایم، اما حقیقت آن است که شهدا ماندهاند و زمان، ما را با خود برده است ...
حدود 9 هزار و 861 روز از پایان هشت سال دفاع مقدس میگذرد. جنگی نابرابر و تحمیلی که دومین جنگ طولانی قرن شهرت گرفت. این جنگ با تلفات انسانی و اقتصادی زیادی برای دو کشور همراه بود، به نحوی که آمارها نشان میدهد عراق دو میلیون کشته و زخمی از تجاوز به خاک ایران داشته و رزمندگان ایرانی هم برای دفاع از خاک خود 221 هزار و 682 شهید و 554 هزار و 858 جانباز و 41 هزار آزاده هدیه کردند. حال پس از گذشت 35 سال از جنگ تحمیلی در کنار چند ایثارگر و جانباز نشستیم تا با گپ و گفتی کوتاه بپرسیم... حالتان چطور است؟
ابوالفضل خالدی -جانباز شیمیایی، علی ثابت- جانباز شیمیایی و همراه با چند ترکش ناخوانده، حسین هرندی جانباز اعصاب و روان و علیرضا مهدوی پور جانبازقطع عضو پا ... زیاد اهل مصاحبه نبودند، اما خبرها را دنبال میکردند. شاید کمی با خبرنگاران غریبه بودند، زیرا مگر میشود یک مرتبه زنگ خانه جانبازی را بزنید وقتی 30 سال هیچ مدیر و خبرنگاری سراغی از این قهرمان نگرفته است!؟
از هر دری سخنی بود، از فراموشی بازماندگان جنگ تا جانبازانی که غریبانه شهید میشوند و روی مزار آنها نوشته میشود: تاریخ مرگ! ... آنها گاهی میخندیدند و گاهی هم به زمین خیره میشدند ... براستی گفتوگو با گمنام ترین قهرمانان ایرانی شیرین اما سخت و گاهی تلخ است. گفتیم حالتان چطور است؟ اولش تعجب کردند... فکر کردند شوخی میکنیم، اما پس از مدتی حسابی گرم صحبت شدیم.
ابوالفضل از مشکلات ریه و بستری شدن در «سی.سی.یو» گفت و اینکه در این مدت هیچ فردی از بنیاد شهید سراغی از آنها نگرفته است. میگفت: برای اثبات جانبازی به من میگویند باید امضای فرمانده ات را بیاوری به همراه گواهی پزشکی، اما فرمانده من سالهاست شهید شده و بیشک فرماندهان بالاتر هم من را نمیشناسند و بچههایی هستند که در بیمارستان صحرایی بودند و نمیتوانند گواهی تهیه کنند! خیلیها میگفتند نباید میرفتید، هنوز هم میگویند میخواستید نروید، اما ما پشیمان نیستیم و باز هم جنگ شود میرویم. علیرضا تأیید میکند و میگوید: جنگ بشود اولین نفر میرویم.
این جانباز شیمیایی در مورد واکنشهای مردم به جانبازیاش در دهه 90 میگوید: دیگران گمان کردند ما میگوییم جانباز هستیم تا کارمان را راه بیندازند، اما چنین نیست. زمانی که به جنگ رفتیم قرار نبود درصد بگیریم یا پولی دریافت کنیم؛ برای خدا رفتیم، اما آنقدر فشار وارد شده که ماندهایم چکار کنیم.
وی با اشاره به اینکه جانبازان در ایران از اعتبار اجتماعی برخوردار نیستند، میافزاید: شخصی را در اتریش میشناسم که در جنگ آسیب دیده و از او حمایتهای مالی معنوی خوبی میشود و حتی وقتی به ایران آمده بود با یک تماس اعلام کرد قصد درمان دارد و هزینه کافی ندارد که به سرعت مبلغ زیادی پول به حسابش واریز شد! ابوالفضل سری تکان میدهد و میگوید: آنهایی که درصد دارند نیز وضعشان مانند ما است و 90 درصد حال و روزمان همین است.اصلا اگر همه ما را جانباز اعلام کنند مگر چه تعداد هستیم و چقدر از عمرمان باقی مانده است؟
هر خانواده جانباز شیمیایی ماهانه 5 میلیون هزینه دارد
«ابوالفضل» در مورد هزینههای درمان میگوید: یک خانواده جانباز شیمیایی حداقل 5 میلیون تومان هزینه ماهیانه دارد و تنها اسپریهایی که تهیه میکنیم قیمت هر عدد 60 هزار تومان است که هیچ کمکی از بنیاد ارایه نمیشود.
«حسین»، اما قصه اش متفاوت است. او میگوید: دو بار بعد از جنگ ازدواج کرده ام، مرتبه اول همسرم پس از 5 سال به دلیل بچه دار نشدن و مشکلات عصبی طلاق گرفت و مرتبه دوم پس از 10 سال بچه دار شدم و اکنون دو فرزند دارم، اما وضعیتم بسیار سخت است بویژه وقتی قرصهایم را قطع کنم، اعصابم به هم میریزد، طوری که همسرم با اینکه خودش تن به ازدواج با من داده گاهی پشیمان میشود و به زبان میآورد، البته فقط به زبان میآورد و این قلبی نیست. «حسین» از پایان جنگ میگوید و از لحظههای ورود به شهر: وقتی به شهر برگشتیم دیدیم چقدر عقب هستیم و شرایط طوری نبود که درس بخوانیم ... باید وارد کسب و کار میشدیم و زندگی میکردیم.
خجالت میکشیم بگوییم جانبازیم
میپرسم، آیا در کوچه و خیابان جانبازی خود را پنهان میکنید؟ که با پاسخ مثبت حسین و دوستانش روبهرو میشویم!
حسین میگوید: این روزها خجالت میکشم بگویم جانباز هستم و از سال 88 که 9 دندانم در اغتشاشها خرد شد دیگر فهمیده ام که ارزشی برای کسی ندارم.
حقوق 7/1 میلیون تومانی جواب زندگی ام را نمیدهد
علیرضا آرام نشسته و گاهی با سر، صحبتهای همرزمانش را تأیید میکند وقتی از اوضاع و احوالش میپرسیم، میگوید: من در شمال کشور زندگی میکنم و خدا را شکر پدر و مادرم هوایمان را داشتند و خود من هم به صیادی و کاشت برنج مشغولم، البته حقوق بنیاد شهید هم هست؛ یک میلیون و 700 تومان که کفاف زندگی یک جانباز قطع عضو را نمیدهد.
از او میپرسیم چقدر برای یک خانواده که سرپرستش جانباز قطع عضو پا است کافی است، که میگوید: حداقل چهار میلیون تومان برای هزینههای درمان و مخارج زندگی... من سه پسر بیکار دارم که یکی از آنها ازدواج کرده و بقیه در حال تحصیل هستند و این شرایط سختی است.
«علیرضا» از رفتار مردم گلایههای زیادی دارد، از برخوردها در مکانهای عمومی گرفته تا ادارات... میگوید: پلاک خودرو من به دلیل قطع عضو پا، پلاک جانبازی است و یک مرتبه سرباز جوانی مرا نگه داشته بود و میگفت دروغ میگویی و کارت جانبازی برای خودت نیست!
نگاهمان به عصای فلزی «علیرضا» جلب شده و ناخودآگاه میپرسیم اکنون وضعیت درمان شما چگونه است؟ علیرضا میگوید: عصا (کراچ) که از بنیاد شهید گرفتیم پر سر و صدا بود و موجب آزار اطرافیان میشد که ناچار شدم خودم عصایی بسازم، البته وزنش سنگین است و هر دو عصا حدود 5 کیلوگرم است، اما طوری آن را تنظیم کردم که وقتی به کوه میروم در گل و سنگ گیر نکند! فقط این نیست و مشکلات بسیاری داریم مثلاً در اتوبوس برای ما جایی نیست و همین طور در هواپیما ... درحالی که در کشورهای دیگر این جایگاهها نه تنها برای جانبازان بلکه برای معلولان هم در نظر گرفته شده است. علیرضا ادامه میدهد: اوضاع مناسبسازی مازندران که در آن زندگی میکنم بویژه فریدون کنار هم طوری است که جانبازان ویلچری برای تردد در خیابانها با مشکل روبهرو هستند.
آقای رئیسجمهور! به مسؤولان بگویید هوای ما را داشته باشند
«علیرضا» سخنی با رئیس جمهور دارد، میگوید: آقای رئیس جمهور دوستت داریم فقط به مسؤولان تاکید کنید هوای ما را داشته باشند و سعی کنند ما را دور هم جمع کنند.
در این میان تنها دکترعلی ثابت موفق به ادامه تحصیل شده است، آن هم به دلیل حمایتهای خانواده. او میگوید: وقتی برگشتیم خیلیها فکر ادامه تحصیل را از سرشان بیرون کردند و وارد کسب و کار شدند و برخی مجبور شدند سرمایه قرض کرده و وام بگیرند که بعدها مشکلات زیادی برای برگرداندن مبالغ متحمل شدند و عدهای هم به دردسر افتادند.
آقای دکتر هم از برخوردها در جامعه شکایت دارد و میگوید: به ما میگویند به دنبال سوءاستفاده هستید، اما خودشان سوءاستفاده میکنند، سوءاستفاده سیاسی...!
«علی»، چند مرتبه با هزینه شخصی برای درمان به خارج از کشور سفر کرده و میگوید: در آلمان حتی به سربازهای جنگ جهانی دوم مدالهایی دادهاند که مردم آنها را بشناسند و برایشان احترام خاصی قایل هستند، طوری که من مرتبه اول تصور کردم با ژنرالهای آلمان روبهرو شدهام!
این جانباز در مورد هزینههای درمان میگوید: خود من بهخاطر وضعیت شیمیایی اگر زیاد صحبت کنم دچار کمبود اکسیژن میشوم و باید به بیمارستان بروم.
حدود 150 تومان هزینه کرده ام تا دستگاهی (pulse oxsimetry) تهیه کنم که این را بنیاد شهید و امور ایثارگران هنوز برای جانبازان شیمیایی دارای درصد هم تهیه نکرده است.با این دستگاه میزان اکسیژن موجود در خون را اندازه گیری میکنم و در زمانی که مقدار این اکسیژن از حد طبیعی پایینتر بیاید، سریع به بیمارستان مراجعه میکنم. علی ادامه میدهد: اما خیلی از دوستان ما و حتی خود ما هنوز درصد نداریم و برای تعیین درصد گواهی تأیید بیمارستان و چیزهای دیگر میخواهند که گاه تهیه آن غیرممکن است! وقتی هم سوال میکنیم چرا اینطور رفتار میکنید میگویند، افرادی با استنشاق سه اسپری حشره کش (پیف پاف) میآیند برای گرفتن درصد جانبازی، اما به نظر این کار غیر ممکن است و کسی که چنین اقدامی کند دچار بیماریهای دیگر میشود نه علایم جانبازی شیمیایی.
می پرسیم چرا چیزی نمیگویید و شکایتی نمیکنید؟ هر سه نفر میگویند در اتاق مسؤولان به رویمان بسته است و حتی نمیتوانیم معاونان وزیر را ببینیم چه برسد به وزیران، اما «حسین» میگوید من هیچوقت به هیچ جا مراجعه نکردهام و برایم مهم نبوده اما خیلی از جانبازان حرفی نمیزنند چون هنوز معتقد هستند و میگویند هر حرفی بزنیم به خودمان برمیگردد. پس از 60 دقیقه گفتوگوی صمیمی این یادگاران دفاع مقدس هنوز ناگفته بسیاری دارند و ما هم دوست نداریم از آنها جدا شویم، اما وقت خداحافظی فرا رسیده است. لحظه خداحافظی میپرسیم راستی از همه این حرفها گذشته 9 هزار و 861 روز از پایان جنگ گذشته حالتان چطور است؟...
آنها می گویند: پشیمان نیستیم و باز هم نیاز باشد می رویم.
میروند اما از گرانی داروها، وضعیت درمان جانبازان، معیشت، اشتغال، تفریح و سرگرمی، ورزش و صدها حقی که باید داشته باشند و گاه ندارند کم سخن گفتند، اما خودمان میدانیم ...
قدس/مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرد:
اعتراف انگلیسیها به تحقیر غرب توسط آیتالله خامنهای در سازمان ملل
با ایراد سخنرانی تاریخی حضرت آیتالله خامنهای در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در مقابل هجمه سیاسی و رسانهای آمریکا صورت می گرفت، هاوک وزیر امورخارجه انگلیس این نطق را سرتاسر تحریک و تحقیر غرب توصیف کرد.
به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی سخنرانی تاریخی آیت الله خامنه ای در بحرانی ترین سالهای جنگ تحمیلی درست زمانی انجام گرفت که هجمه وسیعی با سردمداری آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در جریان بود، حمایت های مستمر از رژیم صدام با صدور قطعنامه 598 ادامه داشت و تبلیغات بسیار گسترده ای علیه انقلاب اسلامی در رسانه های غربی به راه افتاده بود.
در بعد نظامی نیز جنگ نفتکش ها به اوج خود رسیده بود و ایالات متحده با حمله به کشتی تجاری ایران، حمایت همه جانبه از رژیم صدام را (با وجود جنایت شیمیایی و حملات گسترده آنها به شهرها و غیر نظامیان ایران) در دستور کار داشت. در مقابل این جریان بود که تصمیم به سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در مجمع عمومی گرفته شد و با سخنرانی و استدلال های معقول آیت الله خامنه ای پاسخ محکمی به هجمه ها و اقدامات آمریکا داده شد و باعث رسوایی آمریکا و مزدورانش شد.
در روز 30 شهریور ماه 1366، حضرت آیت الله خامنهای (رئیس جمهور وقت)، برای شرکت در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سخنرانی در آن، تهران را ترک و عازم نیویورک شدند. این سفر هفت سال بعد از حضور محمدعلی رجائی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت. در فاصله این سالها آقای ولایتی به عنوان وزیر امور خارجه نماینده ایران برای حضور در اجلاسهای سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل بودند. هیأت همراه ایشان را میرسلیم، مشاور عالی ریاست جمهوری، علیرضا معیری، معاون سیاسی نخستوزیر وقت، تشکیل میدادند.
سخنرانی آیتالله خامنهای به عنوان اولین رئیسجمهوری ایران در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل زمانی صورت گرفت که جنگ تحمیلی به دغدغه اصلی نظام جمهوری اسلامی بدل شده بود و هجمه سیاسی و اقدامات نظامی بسیار سنگینی علیه کشورمان جریان داشت. ایالات متحده و همپیمانانش حضور خود در منطقه را افزایش داده و جنگ نفتکشها با حمله مستقیم نیروهای آمریکایی به کشتی تجاری ایران به اوج خود رسیده بود.
قدرت های غربی و همپیمانان منطقه ای صدام خیال می کردند، جمهوری اسلامی ایران تحت فشار قرار گرفته و آماده پذیرش کامل شرایط آنها قرار دارد. در صورتی که با پیروزی هایی که نیرو های ایرانی در مقابل رژیم صدام به دست آورده بود، کشور های غربی بیش از پیش ناکام مانده بودند.
همین مسئله نیز سبب شده بود کشور های غربی اقدامات خود برای تسلیم ایران را افزایش دهند. لذا صدور قطعنامه 598 و تلاش برای فشار همه جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران در راستای همین سیاست قرار داشت. همه اینها در حالی بود که تمام جنایت های صدام در قطعنامه های کشور های غربی نادیده گرفته شده بود و کشورهای غربی با راه اندازی محاصره وسیع نظامی و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران، حضور مستقیم و بعضا دخالت مستقیم نظامی عملا جبهه جدیدی را علیه جمهوری اسلامی به راه انداخته بودند و عراق را در انجام جنایات کم نظیری مانند استفاده از سلاح های شیمیایی و حمله به شهرها و غیر نظامیان جریتر کرده بودند.
جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به سیاست های تبعیض آمیز کشور های غربی و حمایت مستمر آنها از صدام انتقاد های تندی بر علیه سازمان ملل انجام می داد و عملا تربیون سازمان ملل را رها کرده بود. با این اوصاف تصمیم حضور آیت الله خامنه ای در مجمع عمومی و ایراد سخنرانی در این مجمع برای مقابله با این جریان صورت گرفت. در حالی که سبک سخنرانی ویژه رئیس جمهور کشورمان و استدلال های محکمی که ارائه شد پاسخ محکمی به همه این هجمه ها بود. به بیان دیگر سخنرانی بلیغ و پرنکته آیتالله خامنهای که در میان حاضران و نیز رسانههای جهان بازتاب گسترده یافت و البته خشم محافل آمریکایی و صهیونیستی جهان را نیز بر انگیخت استدلال های معقول نظام جمهوری اسلامی در مقابل حملات رسانه ای و حمایت نظامی کشور های غربی به خصوص آمریکایی بود.
آیت الله خامنه ای سخنرانی خود را در مجمع عمومی سازمان ملل و حضور کشور های مخالف و معاند ایران اینگونه آغاز می کند: "خداوندا به نام تو آغاز میکنم و از تو هدایت و کمک میطلبم. زندگی و مرگ و نیاز و نیایش من متعلق به توست؛ تو خود روشنی و گیرایی سخن حق را به گفتههایم ببخش، و آن را پیک حقیقت بسوی صدها میلیون گوش و دلی قرار ده که هم اکنون ملتهبانه آن را میطلبند، و بسوی صدها برابر که در آینده چنین خواهند بود."
سپس آیت الله خامنه ای، بعد از نام و یاد آفرینشگر هستی برانبیای الهی با این جمله سلام می فرستد :"بارالها! درودی سپاسگزارانه از سوی من و ملتم به روان پیامبران بزرگ به ویژه ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد صلواتاللَّهعلیهم بفرست؛"و پس از آن، با روشنگری درباره ایران و انقلاب درخشان مردم مومن آن ، جهان بینی الهی انبیا را مورد تبیین قرار داده و نظام ظالمانه مادی جهان را به چالش می کشد.
دفاع اصولی و نفوذ کلام آیت الله خامنه ای در بحرانی ترین شرایط ایران و منطقه که جهان را هم متاثر از خود کرده بود و اطلاع رسانی های آگاهانه و هوشیارانه از جنایات آمریکا در خلیج فارس، تاکید بر ناعدالتی های انجام شده در جنگ تحمیلی علیه ایران، ناتوانی شورای امنیت در مواجه با این جنایات از جمله مواردی بود که از حضرت آیت الله خامنه ای رئیس جمهوری ایران مورد پیگیری و انتقاد قرار دادند. آیتالله خامنهای از سکوت و حتی کمکهای آشکار و نهان غرب به رژیم صدام پرده برداشته و رویکرد ناعادلانه و بی توجهی شورای امنیت را در محکوم کردن متجاوز، تقبیح کردند. آیت الله خامنه ای به درستی فرمودند: « ایران حداقل از شورای امنیت توقع داشت که بیطرف بماند ».
آیتالله خامنهای، صدام را به هیتلر تشبیه کردند و خواستار «استفاده از تجربه دادگاه نورنبرگ و طرح تنبیه عراق به عنوان متجاوز به منظور تضمین امنیت منطقه» شدند. ایشان ناتوانی شورای امنیت در محکومیت صدام در راه اندازی جنگ شهرها، جنگ های شیمایی و در شروع جنگ را علت موضع گیری خصمانه بسیاری از کشور ها از جمله آمریکا بر شمردند و فرمودند این تنها انتقاد از شورای امنیت نیست، بلکه «انتقاد از عملکرد سازمان ملل و یادآوری نقش شورای امنیت در حمایت از تجاوز عراق به خاک ایران» است. موضوعی که به گوش جهانیان نرفت و بعدها خود را در جنگ کویت نشان داد.
بی سابقه ترین انتقادات در رابطه با ساختار شورای امنیت و سازمان ملل از نکات بسیار کلیدی سخنرانی ایشان بود. چرا که در این سخنرانی حق وتو و عضویت دائم در شورای امنیت به عنوان دو تبعیض ناروای سازمان ملل معرفی شد. حضرت آیت الله خامنه ای ضمن تقبیح دخالت آشکار شورای امنیت در جنگ تحمیلی اعلام کردند، بنای امنیتی که با سیاست های شورای امنیت بنا شده، چیزی فراتر از کاخی پر زرق و برق ، اما مقوایی نیست.
مساله اسرائیل بخش دیگر سخنان حضرت آیتالله خامنهای بود. آیتالله خامنهای فرمودند رژیم جعلی در کنار رژیمی همچون آفریقای جنوبی فاشیست (که در آن زمان قوانین نژادپرستانه سختی را به اجرا گذاشته بود) قرار دارد.
برشمردن اقدامات آمریکا برای مقابله با ایران و درخواست اتحاد میان دولتهای جهان سوم برای مقابله با نظام سلطه محور دیگر سخنان حضرت آیتالله خامنهای در آن اجلاس بود.
آیتالله خامنهای در طول سخنرانی هم تاکید خود بر مسائل فرهنگی را نشان دادند و بر مبارزه با فساد و حفظ بنیان خانواده و حراست از حقوق و ارزشهای زن تاکید کردند.
از دیگر نکات بسیار مهم و سنجیده سخنان آیت الله خامنه ای تهدید آمریکا به اقدامات تلافی جویانه در رابطه با حمله آنها به کشتی باری ایران به بهانه مبارزه با مین ریزی در خلیج فارس بود.
همانطور که مشاهده میشود، جرات و شجاعت سخنان ریاست جمهور ایران در تهدید آمریکا درست در مقطعی بود که کشور های غربی و دولت های حامی صدام خیال می کردند جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار قرار داده اند . موضع ایشان سبب تجلیل مقامات کشور و شادی ملت شد و روحیه رزمندگان را در جبهه ها ارتقاء داد.
این سخنان در بعد بین المللی نیز بی تاثیر نبود. هنگامی که آیت الله خامنه ای از سیاست های آمریکا و علی الخصوص تجاوز آمریکا به کشتی باری ایران سخن میگفت، هاوک وزیر امورخارجه انگلیس این نطق را سرتاسر تحرک و تحقیر غرب توصیف کرد. جو کلارک وزیر امورخارجه کانادا نیز این نطق را "ویران کننده" خواند.
قدس/جنتی در جمع خبرنگاران: فلسطین از مباحث اصلی سخنرانی روحانی در نیویورک است
وزیر ارشاد با بیان اینکه مسائل مربوط به عراق، سوریه و یمن مورد توجه رئیسجمهور در نیویورک است، گفت: رئیسجمهور موضوع فلسطین را به عنوان مسئله اصلی جمهوری اسلامی در سازمان ملل مطرح میکنند.
به گزارش خبرنگار مهر، علی جنتی وزیر ارشاد در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه مطالبه شما از رئیسجمهور برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل چیست، اظهار کرد: امروز چهره واقعی ایران برای دنیا روشن شد که چهرهای اهل تعامل سازنده با همه دنیاست و آمادگی دارد با همه جهان همکاری کند.
وی افزود: رئیسجمهور قطعا این موضوع را از تریبون سازمان ملل بیان و مسائل مربوط به ایران را تبیین میکند.
جنتی تاکید کرد: در ۱۲-۱۰ سال اخیر اعلام میکردند ایران به دنبال سلاح هستهای است، ولی امروز برای دنیا روشن شده که ایران به دنبال انرژی هستهای است.
وزیر ارشاد تصریح کرد: همه آنچه تاکنون در مورد جمهوری اسلامی گفته شده دروغ بوده است و امروز ایران فضای جدیدی را برای تعامل با دنیا ایجاد کرده است.
وی با بیان اینکه مسائل مربوط به عراق، سوریه و یمن از جمله محورهای سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل خواهد بود، گفت: مسئله اصلی جمهوری اسلامی که همواره در همه سخنرانیهای روسای جمهور گذشته در سازمان ملل وجود داشته است، مسئله فلسطین بوده که آقای روحانی نیز این موضوع را در سفر آینده خود به نیویورک مورد توجه قرار میدهند.
مردم سالاری/علي ملاقليپور:
يکي از دغدغههاي من سينماي سياست است
علي ملاقليپور، فرزند رسول ملاقليپور، فيلم اولي و كارگردان مستعد جوان سينماي ايران زياد روبهراه نيست، ميگويد با «جيميجامپ» شدنش شايد فيلم آخري شود. از اينكه سانسهاي نمايش فيلمش را كم كردهاند آشفته است و حالا ميگويد رفتن در خيابان و تبليغ فيلمش با تيشرت «قندون جهيزيه» و ماندن ميان مردم و توضيح دادن به آنها حالش را خوب ميکند. پس از حواشياي که براي فيلمش پيش آمد و پريدن وسط زمين فوتبال در مسابقه ستارگان قديميايران و جهان، عدهاي با او همراه شدند و عدهاي هم نسبت به اين حرکت فيلمساز جوان خُرده گرفتند. فرصتي شد تا با او به اتفاقات اين چند روز بپردازيم. گفت و گوي پايگاه خبري فريادگر با ملاقليپور را ميخوانيد:
خيليها نظرشان اين است که شما نبايد در آن بازي به وسط زمين ميرفتيد يعني به عنوان يک فيلمساز و هنرمند در شان شما نبود که چنين کاري را انجام دهيد. نظر شما در اين باره چيست؟
بله اگر به طور مستقل به اين قضيه نگاه کنيم با همين گزاره که يک فيلمساز نبايد اينگونه اعتراض ميکرد و يا به وسط زمين فوتبال ميرفت مواجه ميشويم و خب طبيعتا «شايد اصلا» کار درستي هم نبوده و نيست. ولي وقتي که از طريق مطبوعات و مسيري که بايد اعتراض ميکردم ميروم و اعتراض ميکنم و ميگويم که نبايد سانسها و سينماهاي ما را بگيرند و در شرايطي که طبق تاريخ سينماي ايران هر فيلميکه در گيشه موفق بوده و تماشاچي پسند بوده نه تنها در پايان هفته دوم سينماها کم نشده بلکه سينماهايش هم اضافه شده است و سانسها نيز فوق العاده شده و براي فيلمهاي پر فروش حتي تا سه ماه يا سه ماه ونيم نيز ادامه مييابد ولي متاسفانه در مورد فيلم من اين اتفاق نميافتد و وقتي با چنين اجحاف يا حق خوري تاريخي بدون منطق روبرو هستم، بنابراين چارهاي برايم باقي نميماند جز آن حرکتي که انجام دادم.
هرچند من چند روز قبل در خبرگزاريها گفته بودم اين کار را نکنيد و اگر بنا باشد سانسهاي فيلم من کم شود بايد از روي جنازه من رد شويد ولي هيچکس آن را جدي نگرفته بود زيرا که اصلا هنرمند جدي گرفته نميشود. من قبل از اينکه يک هنرمند باشم يک انسانم و وقتي سنگ بزرگ يا يک ضربه محکم به من انسان زده ميشود اولين واکنشم فرياد است اما آدمها خيلي آن دردي که من کشيدم را متوجه نشدند و فقط صورت مرا ديدند که فرياد زدم سنگ روي پاي مرا نديدند. البته من به آنها هم حق ميدهم که گفتند اين حرکت در شان يک هنرمند نيست که فرياد بزند ولي در شان يک انسان هست که وقتي کمرش در حال شکستن است فرياد بزند و اين حق طبيعي اش است. اگر نگاه کنيد اين روند حق خوريها هميشه بوده و هيچ وقت هم به جايي نرسيده است و نهايتا هنرمندان در يکي دو تا از مطبوعات سينمايي اعتراض کرده اند و هميشه در حد يک نق زدن باقي مانده است ولي به صورت عملياتي که شوراي صنفي ببيند که نميشود سر يک جوان کلاه گذاشت! چون از سينماي مستقل آمده و اينگونه اعتراض خودش را اعلام کند مواجه نبوده است. حتي قبل تر هم در جشنواره فيلم فجر فيلم مرا کنار ميگذارند و بعدش متوجه ميشوند که تباني بوده است و به خاطر يک تباني 4 فيلم را از جشنواره کنار ميگذارند که بعدش هرچه از طريق قانوني اعتراض کرديم جوابي نگرفتيم. چرا بايد از مسيري که بارها از آن جواب نگرفتم دوباره بروم !؟ هميشه يک کارگردان بايد با برنامهريزي کارهايش را انجام دهد. من زماني وسط بازي ستارگان فوتبال به وسط زمين چمن دويدم که خطا شده بود تا بازيکني که زمين خورده بود بلند شود. حتي من سريع تر از يک زيرنويس تلويزيون دويدم و رد شدم هيچ بياحترامي هم به کسي نکردم و بازيکنان خارجي هم که دوران فوتبالشان تمام شده است ابدا «با اين صحنهها بيگانه نيستند و بارها اين صحنهها را تجربه کرده اند همانطور که ديديد هم هيچ کدام هيچ اظهار نظري نکردند.
آيا از عواقب کاري که انجام داديد ترسي نداريد؟ مثل اينکه در کارهاي بعدي موفق به گرفتن مجوز نشويد؟
بله اين اشتباه است که ميگويند من فيلم اولي هستم اگر کسي دنبال فيلم بعديش باشد از اين کارها نميکند اينقدر علني اعتراض نميکند در واقع من فيلم آخري هستم. من نه نگران فيلم سازي هستم و نه براي شهرت اين کار را انجام دادهام حتي زماني که در زمين بودم مهديهاشمينسب از من پرسيد که چه خبر است و من حتي وسط زمين براي او توضيح ميدادم که اين فيلم من است و چه بر سر آن رفته است. يعني من حتي در حين دويدن و آن اعتراض هم سعي ميکردم براي بازيکنان داخل زمين توضيح دهم که چرا الان وسط زمينم.! اين حال آدميست که معترض است؛ چه در زمين و چه بعدش براي فيلم سازي نميترسيدم. آينده در دست خداست. نبايد در مقابل اين حق خوريها سکوت کنيم چرا که اينها اجحاف به نسلهاي بعد است .
يکي از ويژگيهاي قندون جهيزيه اين است که آدم پولدار فيلم شما آدم خوبي است يعني حلال حرام سرش ميشود. چقدر موافق اين حرف هستيد که جامعه ما پولدار ستيز است؟
يکي از برگهاي برنده اين فيلم اين است که يک حرف نو دارد. ما با يک صاحب خانه روبه رو هستيم که آدم خوبي است اتفاقا من به آن سينمايي نقد دارم که سعي ميکند مردم را نسبت به طبقه پولدارها عقدهاي بار بياورد و اين در واقع بزرگترين خيانتي است که بعضي فيلمسازها کردهاند. نميگويم همه پولدارها خوب يا همه آنها بد هستند ولي واقعيت اين است که تا همدلي بين افراد جامعه صورت نگيرد اين جامعه رشد نميکند. خيليها به دليل زدن اين حرفهاي جديد نخواستند صداي من شنيده شود پولدار خوب هم هست مثل حضرت خديجه که تمام دارايي اش را به مستضعفين داد و به نوعي در راه اسلام قدم برداشت.
کار اول يک فيلمساز به نوعي شناسنامه کارگردان محسوب ميشود. حالا با توجه به اينکه شناسنامه شما مهر ژانر کمدي - اجتماعي خورده است کار بعديتان چه فضايي را به دنبال خواهد داشت؟
از آنجايي که تا الان اتفاق خوبي براي اين فيلم افتاده و تماشاچي رضايت داشته و اين فيلم با فروش خوبي اکران خود را به پايان خواهد رساند هر چند که من به عنوان فردي از سينماي مستقل سختيهاي بسيار کشيده ام، شايد در واقع همين ژانر را ادامه دهم. اما يکي از دغدغههاي من سينماي سياست است. ولي نه فقط صرف سياست بلکه يک قصه سياسي مانند يک ژانر فرار از زندان که اينها هم جز جذابيتها از نگاه تماشاچيست و ما اصلا در سينما آنرا نداريم.
چقدر از کمپينهاي تبليغاتي که برخي دوستداران فيلمتان در فضاي مجازي راه انداختند راضي هستيد؟ و بازخورد مردم با شما به عنوان فيلمسازي که خودش تراکتهاي فيلمش را پخش ميکند چه بود؟
آنهايي که مرا فهميدند و در واقع فهميدند که با يک فيلمساز تنها روبه رو هستند به کمک آمدند و مرا حمايت کردند ممنونشان هم هستم. هرکسي هم که نقد کرد به ديده منت خواندم و سعي کردم در آينده بهتر و آگاهانه تر عمل کنم . مردم سوال ميکنند که چرا اين کار را کردم و وقتي به آنها توضيح ميدهم عموما فيلم را ميبينند و بخشي از آنها به مدد خبرنگاران بوده است. خود همين حرکتي که من انجام دادم براي اين بود که ميدانستم توجهها به فوتبال زياد است و ميخواستم به نوعي توجهات را به سمت سينما بکشانم. خوب است که حواسمان به همه جا باشد البته که مردم ما باهوش هستند و در واقع اين توجه و نشانه گذاريها بايد درست انجام شود مانند واليبال که تماشاچي پسند شد و نتيجه هم گرفت. درباره ورزش و بقيه هنرها هم اگر خودمان و هم خاص مسئولان باشد منهاي فوتبال هم قوي خواهد شد. فيلم «قندون جهيزيه» در تنهايي و روي صورت کاراکتر اصلي داستان تمام ميشود. اينکه درصدي از صاحبخانههايي که اين فيلم را ميبينند به خودشان بيايند و خود را به جاي مستأجرانشان بگذارند و از حقشان بگذرند فيلم تأثيرش را گذاشته است، خدا کند پس از ديدن اين فيلم 100 صاحبخانه اجاره شان را اضافه نکنند.
سخن آخر دوست داريد نسل بعد و شايد هم مخاطب سالهاي بعد درباره فيلم شما و اعتراض شما وسط بازي ستارگان چه قضاوتي بکند؟
نسل بعد هرچه بگويد من قبول دارم چرا که عموما نشان داده شده که نسلهاي جوان تر حرفهاي جديد تر و نگاه بهتري دارند.
اگر آن موقع مرا محکوم کند من بايد عذرخواهي کنم و اگر هم آناليز کند و بگويد بخشي درست و بخشي غلط است باز هم ميپذيرم و مهم در واقع آيندگان هستند من اگر امروز به وسط زمين فوتبال رفتم براي اين بود که از جايي جلوي اين حق خوريهارا بگيرم و کليدي بخورد و شرايط سينما عوض شود و اميد دارم هرچند که ممکن است در ذات اين حرکت نواقصي باشد ولي در نگاه کلان يک اعتراض و تغيير جريان بوده است.
مردم سالاری/ حواشي تبليغات شهري کنسرتها
بيلبوردها خبر از تغيير فصل ميدهند
بالارفتن بيلبوردهاي تبليغاتي براي چند کنسرت مهم تابستاني بار ديگر خبرساز شده است.
در سالهاي گذشته محدوديتهاي موجود براي تبليغات سطح شهر براي موسيقي (اعم از آلبوم و کنسرت و...) باعث شده بود دست اندرکاران اين حوزه با مشکل نبود فضاهاي تبليغاتي رو به رو باشند و همين موضوع باعث شد بسياري از قديميهاي اين حوزه در شرايط موجود نتوانند دوام بياورند و ضررهاي مالي فراوان باعث شد آنها قيد حضور و ادامه فعاليت در حوزه نشر و برنامه گذاري را بزنند.
سايت موسيقي ما در گزارشي که دو سال قبل منتشر کرد، نسبت به اين روند واکنش نشان داد و انتشار اين گزارش باعث واکنشهاي فراواني شد. البته به مرور شرايط به گونهاي رقم خورد که در اکثر شهرستانها حضور و نصب بيلبوردهاي تبليغاتي بدون هيچ محدوديتي صورت گرفت و در اين بين خلاء اين قبيل فضاهاي تبليغاتي در شهر تهران همچنان به چشم ميآمد. اما در هفتههاي اخير شاهد بالا رفتن پر تعداد بيلبوردهاي تبليغاتي براي موسيقي و کنسرتهاي چهرههايي چون استاد شهرام ناظري و حافظ ناظري و همچنين کنسرت «مهدي مقدم» در تهران هستيم که باعث شده بار ديگر اين سوال مطرح شود که آيا بيلبوردهاي موسيقي مجاز شدهاند؟
شايعه ممنوع الفعاليت شدن خوانندههاي پاپ در صورت استفاده از بيلبوردهاي تبليغاتي در سطح شهر تهران، ديگر اتفاقي است که هرگزاز سوي نهادهاي ذي صلاح به درستي تائيد يا تکذيب نشده است. اما نمونههاي زيادي از جمله «روزبه نعمت الهي» و «علي لهراسبي» بوده اند که دليل اصلي ممنوع الفعاليت شدن مقطعي شان در سالهاي گذشته استفاده از بيلبوردهاي شهري عنوان شده است.
پيشاز اين «ياسر گريواني»، روابط عموميسازمان زيباسازي شهرداري تهران درباره شرايط و ضوابط کلي اعطاي بيلبورد براي تبليغ کالاهاي فرهنگي، به «موسيقي ما» گفته بود: «ما در سازمان زيباسازي شهري يک شورا، يک کميته تخصصي و يک معاونت مربوطه داريم که نتيجه و ماحصل نقطه نظرات آنها، به عنوان قوانين اين عرصه مورد استفاده قرار ميگيرند. اما نکته اصلي اينجاست که هيچ فرد حقيقي و حقوقياي، از خود شهرداري تهران اجازه يا نامهاي براي استفاده از تبليغات در بيلبوردهاي شهري نميگيرد. ما اين بيلبوردها و ضوابط کلي استفاده از آنها را به برخي شرکتها به صورت قراردادي واگذار کردهايم و ارباب رجوع براي استفاده از آنها، به اين شرکتها مراجعه ميکنند. ضوابط و تعهدات اين شرکتها در قبال استفاده از اين بيلبوردها و فضاهاي شهري به دو صورت است. برخي قوانين به صورت ثابت اعمال ميشوند و برخي نيز بر اساس شرايط موجود، متغيرند».
اين در حالي بود که پيمانکار اصلي بيلبوردهاي تبليغاتي سطح شهر تهران در اين باره به «موسيقي ما» گفته بود: «طرحهايي که براي حضور در فضاهاي تبليغاتي سطح شهر به ما ميرسد، از سوي نمايندههاي ما به وزارت ارشاد فرستاده ميشوند تا مجوز نهايي آنها از سوي اين وزارت خانه صادر شود وما به هيچ عنوان قانون گذار اين رويه نيستيم».
«مروي» (مدير بازرگاني موسسه تبليغاتي «سيما آرا») درباره برخي تناقضها درباره تبليغات محصولات موسيقي در فضاي شهري و ممنوعيت استفاده از اين فضاها براي عمده درخواستکنندگان، و از سوي ديگر استفاده از آن از سوي عدهاي انگشتشمار نيز گفته بود: «اين موضوع در حوزه وظايف ما نيست. شما بايد از طريق سازمان تبليغات وزارت ارشاد واقع در خيابان فاطميدر اين باره پرسوجو کنيد. اما در کل اگر قرار باشد که تجربيات خود را در اين زمينه به شما بگويم، قطعا اين انتخابها سليقهاي است. حالا اينکه شما ميفرمائيد که يک عده اجازه تبليغات موسيقي در فضاهاي شهري را دارند و عدهاي ندارند، اين تصميمات پيرو دستورالعملها و مصوبات و شرايط و قوانين خاص خودش است».
سرپرست دفتر موسيقي وزارت ارشاد اين روزها مقابل سوالات اهالي رسانه سياست سکوت را در پيش گرفته است و در اين باره هم پاسخي نداد.
صنعت موسيقي در تمام دنيا به عنوان پولساز ترين صنعت هنري توانسته بازار بزرگي را به خود اختصاص دهد؛ بازاري که با توجه به شبکههاي تاثيرگذار تلويزيوني و گسترش سرسام آور شبکههاي اجتماعي، ديگر کمبود و نقصي در بحثهاي تبليغاتي ندارد و توجه ويژه به اين صنعت پولساز، باعث شده آرام آرام گوي رقابت را از ديگر حوزهها بربايد. اما در ايران با توجه به محدوديتهاي موجود درباره موسيقي در صدا و سيما و کمترين توجه ممکن به آن، نبود فضاهاي تبليغاتي در سطح شهر و يک کلام «نبود امکان تبليغات براي فرآوردههاي موسيقي»، اين صنعت رفته رفته در حال پسرفت و حرکت به عقب است و افت فاحش فروش بليت کنسرتها و تنزل تعداد فروش آلبومهاي موسيقي لحظه به لحظه فشارها را به اين صنعت بيشتر ميکند. در صورت تائيد مجاز شدن استفاده از بيلبوردهاي تبليغاتي در سطح شهر براي موسيقي و محصولات آن قطعا ميتوان منتظر تکاني در بازار موسيقي کشور باشيم و اين مساله ميتواند يکي از مهمترين اتفاقات اين سالها لقب بگيرد.
وطن امروز/گزارشی از نشست «نقش مسجد در تربیت اسلامی»
به دنبال تربیت جهادی
معاون فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور در نشستی با عنوان «نقش مسجد در تربیت اسلامی» به نقش مکان در تربیت اسلامی اشاره کرد و گفت: آنچه متأسفانه از آن غفلت میشود مکان مسجد و نقش تربیتی که مسجد میتواند داشته باشد، است. وقتی بحث تربیت در مسجد مطرح میشود از آن بهعنوان فعالیت تربیتی صحبت میکنیم غیر از اینکه خود مسجد میتواند مربی باشد و مسجد خود ماهیت تربیتی دارد و تاکنون کسی تحت عنوان مقاله به این نپرداخته است که ذات مسجد تربیتگر است و البته الان که درباره نقش مکان در تربیت بحث میشود از پارک و فرهنگسرا و مکانهای تفریحی یاد میشود.
به گزارش «وطن امروز»، حجتالاسلام آقایی، معاون فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور در این باره افزود: روایاتی که برای حضور، تطهیر، روشن کردن چراغ و اعتکاف در مسجد وجود دارد و همه روایات فقط به خود مسجد پرداخته است کسی که از خانه خود به سمت مسجد حرکت میکند در واقع مسیر رشد تربیتی را برای خود طراحی میکند و این نقش تاثیرگذاری در زندگی دنیایی و آخرت او دارد و ما مثل میهمانهایی هستیم که وارد خانه میشویم به جای اینکه به صاحب خانه بپردازیم شیفته آجیل، شربت و... میشویم، اینکه خود صاحب خانه اینجا چه جوری از ما پذیرایی میکند در روایات پرداخته شده است کسی که وارد مسجد میشود برعهده صاحب خانه است که زائر را تکریم کند و این مصداق تربیت است. وی درباره حضور در مسجد و اهمیت آن بین شیعه و اهل سنت بیان کرد: در کشور ما حدود 70 هزار مسجد داریم و از این تعداد تنها 35 هزارتای آن امام جماعت دارد و مابقی تعطیل است و ما با کمبود امام جماعت روبهرو هستیم زیرا حوزه علمیه از مراجع تا همه طلبههای خواهران و برادران را حساب کنیم تنها 120 هزار طلبه داریم در حالی که حدود 35 هزارتا طلبه کم داریم که با این شکل باید مساجد ما تعطیل باشد و باید فکری کرد زیرا خود مسجد تأثیر تربیتی دارد. معاون فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور درباره حضور در مسجد تصریح کرد: قوام مسجد را به جماعت گذاشتیم در حالی که حضور در مسجد به جماعت نیست و آنچه که سبب پویایی در مسجد میشود به همین خاطر است و اهل سنت به مسجد مقید هستند و ما شیعهها مقید نیستیم و این باعث تعطیلی مساجد شده است، یعنی مردم ما اگر در مسجد نماز جماعت نباشد باید در خانه نماز بخوانند و به همین دلیل تربیت مسجدی نشدهایم و باید به این نکته پرداخته شود و این از موانع تربیت در مسجد است. وی افزود: در روایات نیز موجود است که مسجد زنده است و شفاعت میدهد و گفته شده وقتی افراد از پل صراط رد میشوند برخی سوار بر مسجد محله خود هستند؛ در واقع اینگونه افراد، مسجد محل انس آنها بوده و باید به نقش مکان تربیت در آیات و روایات توجه بشود. حجتالاسلام آقایی گفت: به حسب مراحل تربیت ما میتوانیم برای مسجد نقشهای تربیتی قائل شویم و برای آن ایدههایی طرح کنیم که برای کودکانی که متولد میشوند مسجد محل چه کاری میتواند انجام دهد. اگر همسایه بر مسجد حق دارد مسجد نیز به همسایه حق دارد. به طور مثال نباید از طرف مسجد به اهالی مسجد سختی یا سروصدایی منتقل شود. با این نگاه میتوان ایدههای تربیتی خوبی به فراخور شهر یا روستا در نظر گرفت. حضور در مسجد را فقط موکول نکنیم به برنامه اردویی و تفریحی، ما در این زمینه فرزندان خود را خوب تربیت نکردیم که اگر یک مسجد وسیله تفریح داشته باشد خوب است. حجتالاسلام آقایی درباره مسجد تراز اسلامی گفت: ما باید در ترجمان انقلابی آن مسجدی که مقام معظم رهبری و امام فرمودند را با تراز اسلامی طراحی کنیم.
از محوریت مسجد باید تعریف درستی بشود که یک نقش واقعی در شرایط گوناگون و اقتضائات زمان برای مسجد در نظر بگیریم و موضوعات تربیتی را در مسجد قرار دهیم. وی عنوان کرد: ما حتی میتوانیم بدون حاکمیت اسلامی فعالیتهای تربیتی را در مسجد داشته باشیم و اینکه برای نظام تربیتی نقش قائل شویم. اکنون در کشورهای سنگاپور، مالزی، ترکیه و اندونزی میدان تربیتی را حاکمیت باز کرده که خودشان به صورت سکولاریزه کار انجام دهند. مدل کار تشکیلاتی سنگاپور از همه ویژهتر است و حکومت نیز با آنها کار ندارد و آنها هم هیچ کاری با حکومت ندارند و حکومت فقط پول به آنها میدهد و این مورد نظر ما نیست. وی اظهار داشت: نگاههای مختلف به مسجد وجود دارد؛ یکی اینکه مسجد محل اجرای تربیتی مناسب و خوب است، نگاه دیگر این است که مسجد محل تربیت نیرو برای انقلاب است، ممکن است گفته شود از بطن کار فرهنگی نیرو نیز تربیت میشود اما باید به این پرداخته شود که آن آدم بداند که دارد کار فرهنگی میکند یا اینکه تربیت میشود که کار فرهنگی به او سپرده شود که اگر همه چیز در کار خلاصه شود از خودبیگانگی یا عملزدگی به بار میآید و جوان ما میشود تدارکچی خوب اما به خودش نپرداخته. یک فرد بسیجی که وقت بیشتر خود را در مسجد میگذراند باید دید که از مسجد و نماز آن چه استفادهای کرده است. وی افزود: یکی از مباحث دیگر تربیت جهادی است، این نسبت تربیت جهادی با مسجد است که میتواند به شکلگیری مسجد تراز اسلامی کمک کند تا ما به یک الگو برسیم. بهعنوان تربیت حماسی در مسجد در این زمینه ما مجلهای را منتشر کردیم و در آن به نسبت تربیت حماسی با اسلامی اشاره شده است که آیا تربیت حماسی غیر از تربیت اسلامی است که در این مجله بنده به این موضوع پرداختهام که تربیت حماسی چه نقشی در تربیت اسلامی میتواند داشته باشد و مسجد نیز بهعنوان نقش سوم به عنوان مکان در تربیت حماسی میتواند نقش ایفا کند. آقایی درباره اقدام مرکز رسیدگی به امور مساجد با نامگذاری هرسال با رویکرد تربیتی در مسجد عنوان کرد: ما سالها را نامگذاری میکنیم و شعاری داریم که میگوییم آینده را از مسجد بسازیم و هر سال را به یک موضوعی اختصاص دادهایم و به طور مثال یک سال خانه و خانواده اعلام کردیم، یک سال کودک و نوجوان و امسال را سال جوان اعلام کردیم و به فراخور هر سال به تولید محتوای تربیتی در این باره پرداختیم. به طورمثال در سال خانواده یکسری کارهایی انجام دادیم، با توجه به اقتضائات، یک بسته محتوایی نسبتا خوب راجع به خانواده چاپ کردیم به اندازه 10 کتاب و جزوه و در اختیار همه ائمه جماعات قرار دادیم که حداقل در کتابخانه ائمه جماعات باشد و قصد داریم سال آینده را به نام مسجد و زنان نامگذاری کنیم.
وطن امروز/خاطره مجیدی از تماشای فیلم «محمد رسولالله(ص)» توسط رهبرانقلاب
مجید مجیدی، کارگردان متعهد سینمای ایران به نقل خاطرهای زیبا و شنیدنی از اولین بیننده فیلم «محمد رسولالله(ص)» یعنی رهبر معظم انقلاب پرداخت و از آن جلسه به عنوان نمایشی که کسب رضایت تماشاگر فیلم برایش آرزو بوده، یاد کرد. به گزارش پایگاه خبری حلقه وصل، مجید مجیدی در پنجمین همایش هیاتهای محوری و برگزیده کشور خاطره زیبای اولین اکران فیلم «محمد رسولالله(ص)» را بیان کرد که به جرأت میتوان گفت در مدتی که این خاطره نقل میشد، سکوت زیبایی که نشان از شوق شنیدن بود بر سالن همایش حکمفرما شد. مجیدی درباره آن دیدار ارزنده گفت: «اولین کسی که فیلم محمد(ص) را دید حضرت آقا بودند، به هر حال ایشان بانی و ایدهدهنده فیلم بودند. در طول سال هم مرتب گزارشها را به ایشان میدادیم و در جریان ساخت و ساز کار بودند و حتی روزهای آخر فیلم هم بازدیدی از شهرک داشتند، بازدیدی که قرار بود 2 ساعته باشد ولی 6 ساعت طول کشید و ایشان با یک ذوقی تمام شهرک را بازدید کردند. بازدید ایشان در قالب فیلمی در حال تهیه است که بعدها نمایش داده میشود. فیلم قبل از نهایی شدن حدود 3 ساعت و 20 دقیقه بود، در بهمنماه قبل از انجام دادن کارهای ویژه نهایی روی فیلم، فیلم را آماده کردیم که حضرت آقا ببینند و اگر اصلاحاتی و نظراتی لازم است بگویند تا انجام دهیم. بعد از نماز مغرب و عشاء بود که برای نمایش به حسینیه امام خمینی(ره) رفتیم. در آنجا دوستان گفتند 3ساعت و 20 دقیقه زمان طولانیای است بویژه که از عمل جراحی ایشان زمان زیادی نگذشته بود و دوران نقاهت را میگذراندند. قرار شد با حضرت آقا مطرح کنیم که وسط فیلم یک زمان استراحتی بگذاریم که ایشان استراحت کنند. در بالای حسینیه یک سالن 40-30 نفره تجهیز شده بود که فیلم نمایش داده شود. در مسیر حرکت به سمت محل نمایش گزارشهای تکمیلی را به حضرت آقا دادم و گفتم فیلم همچین زمانی دارد و اگر شما اجازه بدهید وسط فیلم توقفی باشد تا شما استراحتی بکنید.
آقا در جواب فرمودند: حالا ببینیم چه میشود. در اینجا بگویم این پیشنهاد را به این خاطر دادم که تجربه فیلم دیدن حضرت آقا را داشتم، چه حضوری و چه اینکه از دوستان شنیده بودم، مثلا ایشان بچههای آسمان را در 2 نوبت دیده بودند. آقا با همه اهلبیتشان برای تماشای فیلم آمده بودند و خانمها پشتپردهای که آماده شده بود، نشستند، من هم دقیقا کنار حضرت آقا نشستم، طبق روال مرسوم کنار آقا هم یک میز عسلی کوچک بود که روی آن یک لیوان آب قرار داشت. فیلم شروع شد و آقا در شروع فیلم یک کلمه فرمودند: چه شروع زیبایی. همین را گفتند و بعد هیچی. فیلم جلو رفت و نیمی از فیلم گذشت و دیدم حضرت آقا هیچ حرکتی نمیکنند و من هم که حاصل 8-7 سال تلاشهایم را خدمت ایشان آورده بودم، فشار زیادی رویم بود که بالاخره نظر ایشان چیست. حضرت آقا اصلا تکان نمیخوردند و من هم نمیتوانستم برگردم و چهره ایشان را ببینم چون درست کنار ایشان بودم و اگر میخواستم صورت ایشان را ببینم، باید کامل برمیگشتم. همینطور صلوات میفرستادم تا در یک موقعیت مناسب ببینم چه میشود. نمیتوانستم برگردم و پشت سرم را هم نگاه کنم، برگردم بگم چی! همه اعضای دفتر پشت سرم نشسته بودند. نیمههای فیلم گذشته بود، دیدم که حضرت آقا دستشان را حرکت دادند، دست که حرکت کرد من برگشتم و دیدم که برای ایشان قرص آوردند و حضرت آقا برای گرفتن قرص دستشان را دراز کردهاند. صحنه دلچسبی که دیدم این بود که ایشان چشم از پرده برنداشتند و همینطور به پرده زل زده بودند و بدون اینکه نگاهشان را برگردانند، قرص را گذاشتند داخل دهان و لیوان آب را هم نگاه نکرده برداشتند و میل کردند؛ معمولا کسی که بخواهد آب بخورد به طور طبیعی نگاه به آب میکند. با دیدن این صحنه که کوچکترین حرکتی در نگاه ایشان نبود، دلم قرص شد و در دلم گفتم خدا پدر آن کسی را که برای آقا قرص آورد، بیامرزد. فیلم تمام شد، ایشان حتی تیتراژ فیلم که 7 دقیقه بود را تا آخر دیدند. چراغها که روشن شد، برگشتم دیدم که چهره آقا میدرخشد و چشمهای ایشان یک درخشش خاصی داشت و من آقا را تا به حال اینقدر خوشحال ندیده بودم. بعد از اتمام فیلم ایشان گفتند، آفرین، آفرین، احسنت، ماشاءالله و بعد سمت من نگاه کردند و گفتند: آقای مجیدی! همین الان- ساعت 11 شب بود- اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، مینشینم و میبینم. ایشان بعد از فیلم تعابیر زیبایی گفتند و خیلی جالب است بدانید این همه نقد که به فیلم شده است- نقدهای مثبت را میگویم- هیچکدام از این زاویه که حضرت آقا گفتند، به فیلم نپرداختهاند. ایشان گفتند که من خیلی فیلم نمیبینم ولی رمان زیاد میخوانم، در رمان نویسنده وقتی که به خلق یک صحنه درام و صحنه بزرگی میرسد و وقتی نمیتواند درست بیان کند، صحنه را دور میزند و از کنارش عبور میکند و در دل خود ماجرا نمیرود. ایشان گفتند دیدم در فیلم رفتید در وسط ماجرا و معرکه و حتی فراتر از این هم رفتید. یکی از صحنههای مورد توجه ایشان صحنه طواف پرستوها بر گرد کعبه بود؛ در هیچ جای سوره فیل گفته نشده که ابابیل در ابتدا میآیند و کعبه را طواف میکنند، اولین بار که حج مشرف شده بودم، برای تشرف به مسجدالحرام، طبق برنامهای که مرسوم است، سرم را پایین انداختم و سجده کردم و بعد از سجده که سرم را بالا آوردم، کعبه را دیدم در حالیکه جمع کثیری از پرستوها در آسمان در طواف کعبه بودند، این تصویر در ذهن من بود و این صحنه در فیلم از آنجا آمد. ایشان نکات بسیار تکنیکی را فرمودند و الحمدلله اکران خیلی خوبی بود. به برکت نام حضرت محمد(ص) بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته شد.
وطن امروز/شبکههای سیما به استقبال هفته دفاعمقدس میروند
شور شیرین حماسه
همزمان با آغاز هفته دفاعمقدس، شبکههای تلویزیونی برنامههای ویژهای را برای گرامیداشت آن ایام همیشه جاوید تدارک دیدهاند. به گزارش تسنیم، شبکه قرآن به همین مناسبت ویژه برنامههایی روی آنتن خواهد برد که از جمله آنها مستند «غواص کربلا» است که با بازسازی و نمایش عملیاتهای کربلای 4 و 5 به گفتوگو با برخی غواصان این عملیاتها میپردازد. این مستند در 7 قسمت 15 دقیقهای به تهیهکنندگی مهری سرخیل و کارگردانی حسین بیات جهت پخش در هفته دفاعمقدس آماده شده است. بازگویی خاطرات رزمندگان از جبهه و جنگ با عنوان «همسفران» نیز در قالب انیمیشن از شبکه قرآن سیما پخش خواهد شد. «نغمههای فتح»، «ارمغان» و «پلاک» با محوریت شهدای روحانی و مداح و همچنین تاثیرگذاری قیام عاشورا بر 8 سال دفاعمقدس از میانبرنامههای تدارک دیده شده جهت پخش در این ایام است. روایت خاطرات دیدار رزمندگان اسلام با امام راحل در جماران و بازدید مقام معظم رهبری از جبهههای جنگ در«روایت فتح»، پخش تصاویر اعزام و حضور کاروان جانبازان دفاعمقدس در موسم حج با عنوان «روضه رضوان» و همچنین «شبهای عاشورایی» و «خلبان حجتالاسلام حسینی» از مستندهای شبکه قرآن سیما است که در هفته دفاعمقدس روی آنتن خواهد رفت. همچنین شبکه اول سیما در ایام هفته دفاعمقدس برنامههایی روی آنتن میبرد و از شنبهشب مجموعه تلویزیونی «شور شیرین» در 5 قسمت 45 دقیقهای به کارگردانی جواد اردکانی و تهیهکنندگی ابراهیم اصغری از این شبکه پخش خود را آغاز کرد.
جشنواره فیلمهای سینمایی با موضوع 8 سال دفاعمقدس نیز هر روز حوالی ساعت 16 از این شبکه پخش خواهد شد. «یک مرد یک شهر»، «مهمان داریم»، «خانهای کنار ابرها»، «حاجی بهشتی»، «به رنگ انار»، «ضدگلوله» و «مردان آفتاب» عنوان فیلمهای سینمایی است که در ایام هفته دفاعمقدس هر روز روی آنتن شبکه یک خواهد رفت. همچنین «آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد» نام مستند داستانی است که در ۲ قسمت 45 دقیقهای، زندگی یک جانباز کرد که هنگام شهادت اعضای خود را اهدا کرد روایت میکند. «از اشنویه تا خرمشهر» مستند دیگری است که رشادت رزمندگان در جبهههای غرب کشور و عملیاتهای مهمی که روی این نوار مرزی انجام شده است را به تصویر میکشد. مستند یک قسمتی «سراج» با موضوع نقش زنان در 8 سال دفاعمقدس به تهیهکنندگی حسین سبطی، مستند یک قسمتی «شناسنامه» با موضوع مرور زندگی یکی از منافقین که پس از توبه، به مقام شهادت رسید، مستند یک قسمتی «همپرواز» که به زندگی یکی از خلبانان ویژه و گمنام دفاعمقدس میپردازد و مستند ۲ قسمتی «حصر آبادان» که توسط موسسه روایت فتح تولید شده و در آن نحوه شکسته شدن حصر آبادان به تصویر کشیده شده است نیز روی آنتن میرود در هفته دفاعمقدس همچنین شبکه اول سیما یک مسابقه جذاب را با عنوان «تیپ مخصوص» تدارک دیده که در این مسابقه تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران با پشت سر گذاشتن مراحلی سخت و دشوار با یکدیگر رقابت دیدنی و تماشایی انجام میدهند.
«خط مقدم» عنوان مستند دیگری است که دستاوردهای موشکی جمهوری اسلامی ایران را در ۶ قسمت 30 دقیقهای معرفی میکند. مستند «در محاصره کاری» از موسسه روایت فتح است که در 7 قسمت 30 دقیقهای خاطرات فرماندهان ارتش عراق را که در دوران دفاعمقدس به دست رزمندگان ایرانی اسیر شده بودند، نمایش میدهد.
از دیگر برنامههای تدارک دیده شده برای این هفته، برنامه روایت 2887 روز مقاومت است که در آن 8 سال مقاومت ایران برابر دشمن بعثی و حامیان خارجیاش به تصویر کشیده شده است. «نورالدین پسر ایران» نام برنامه دیگری از شبکه یک است که در30 قسمت 15 دقیقهای تولید و پخش میشود.
وطن امروز/انتقاد از دکان شهریارشناسی در جامعه ادبی
ایرج نوبهار از دوستان محمدحسین بهجتتبریزی، «شهریار» گفت: تنها بازمانده کهن خانواده همسر شهریار خواهر زن او است که در خانه سالمندان قزوین زندگی میکند، زنی باشخصیت و فهمیده که شخصاً به خانه سالمندان رفته تا مزاحمت خانواده را فراهم نکند. او واسطه ازدواج عزیزه و شهریار شد. نوبهار درباره شهریار و نظرات پیرامون او اظهار داشت: شهریار شاعری است که به نظر اکثر مشاهیر ادب بهعنوان پدر شعر رئالیسم ایران مقبول است، شعرهایش همچو تصویر و تابلوهای زنده و جاندار احساس یک عاشق شیفته و واله در جان و دل و احساس مینشیند. من شعر را با شهریار شناختم. شعر او غنی، پربار، ساده و صمیمی است. نوبهار درباره شخصیت شهریار افزود: شهریار تصویرگر زندگی روستایی و صفا و همدلی دورانی بود که همدلی و محبت بر دلها جاری بود و تشابه روال زندگی درد مشترک و حس انسانی مشترک در همه ایجاد کرده بود. من فاصله سنی زیادی با او داشتم اما به لحاظ اینکه پدربزرگهای من سردار عشایر و امیر ارشد حاکم منطقه بودند، خیلی با احترام با خانواده ما رفتار میکرد. وی درباره بنیاد علمی پژوهش شهریار هم توضیح داد: متأسفانه در جامعه ادبی، شهریارشناسی دکانی شده که بسیاری افراد باز کردهاند و به نام شهریار و یاران شهریار پایاننامههای دانشجویان را با هزینههای گزاف منتشر میکنند که اساساً سوءاستفاده ادبی و کار غلطی است. نوبهار به هزینههای گزاف که به مناسبت روز شهریار سال گذشته پرداخت شد، اشاره کرد و با انتقاد از آن گفت: نامه هم نوشتیم صورتحساب همایشی با این عظمت اعلام شود اما هنوز جواب داده نشده و انتقاد وارد است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com