کد خبر: ۲۹۱۲۱۷
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ / 23 شهریور 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکندچه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفتدر این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودندتا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازنداما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اندبه عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده استاما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیمبه عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه »تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشورتا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شودالبته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

*****

آرمان/براي بازيگر شدن بايد رانت قوي داشت

بازيگر سينما و تلويزيون گفت: براي بازي در يك سريال تلويزيوني قرارداد بسته بودم، ولي پس از مدتي متوجه شدم، تهيه‌كننده آن سريال براي فراهم كردن منابع مالي كارش، نقشم را به يك بازيگر تازه‌كار فروخته است.

فرهنگ در رسانه

پويا اميني بازيگر سينما و تلويزيون در گفت‌وگو با فارس، در ارتباط با وضعيت فعلي فعاليت در سينما و تلويزيون و دلايل كم كار شدنش در عرصه بازيگري اظهار كرد: با اين وضعيتي كه سينما و تلويزيون ما دارد، اگر كسي حاضر به كار كردن در آن باشد، جاي تعجب دارد. وي در ادامه گفت: شرايط كار در حوزه سينما و تلويزيون به قدري بد شده كه باعث توليد آثاري با كيفيت بسيار پايين شده است، در نتيجه حضور در اين آثار نه تنها به يك بازيگر كمكي نمي‌كند بلكه سابقه كاري او را نيز خراب مي‌كند. اين بازيگر سينما در ارتباط با شيوه‌هاي انتخاب بازيگر در سينماي ايران گفت: اين روزها در سينماي ما مرسوم شده است كه براي يك فيلم سينمايي از يك يا دو بازيگر سرشناس استفاده مي‌كنند و بقيه نقش‌هاي اصلي را از ميان كساني كه سفارش شده باشند و يا نزديكان و بستگان تهيه‌كننده و كارگردان فيلم انتخاب مي‌كنند. وي افزود: نتيجه اين كار اشتباه آن است كه زماني كه مخاطبان فيلمي را مي‌بينند، تفاوت زياد كيفيت بازي بازيگران به قدري براي آنها آزاردهنده خواهد بود كه نسبت به تماشاي اين‌گونه آثار بي‌ميل و رغبت خواهند شد. اميني با بيان خاطره‌اي از امين حيايي بازيگر سينماي ايران اظهار كرد: آقاي حيايي دوست و همكار خوب من چند سال پيش تعريف مي‌كرد كه براي حضور در يك فيلم سينمايي از تهيه‌كننده آن پرسيده بود كه فلان نقش را چه كسي بازي مي‌كند؟ گفته بودند: آقاي فلاني؛ بعد پرسيده بود آن نقش ديگر را چه كسي بازي مي‌كند؟ گفته بودند: خانم فلاني. من هم با خودم گفتم اينها بازيگران جوان و مستعدي هستند و بازي با آنها تجربه خوبي است. وي افزود: آقاي حيايي در ادامه براي من تعريف كرد كه بعد از پرس‌و‌جو در مورد بقيه نقش‌ها متوجه شدم كه يكي از نقش‌هاي اصلي را به برادرزاده آقاي تهيه‌كننده داده‌اند. كسي كه اصلا بازيگري بلد نيست و فقط به خاطر داشتن روابط خانوادگي با تهيه‌كننده فيلم، چنين نقشي را به دست آورده است. بازيگر سريال «خط قرمز» با اشاره به برخي از پشت پرده‌هاي سينما و تلويزيون گفت: براي حضور در يكي از نقش‌هاي اصلي يك سريال تلويزيوني قراردادي را امضا كرده بودم ولي مدتي بعد متوجه شدم كه تهيه‌كننده آن سريال نقش من را به يك بازيگر تازه‌كار فروخته است!وي اضافه كرد: اين درحالي بود كه من بيش از دو ماه براي اين نقش تمرين كرده بودم ولي تهيه‌كننده سريال مثل آب خوردن نقش من را به يك نفر ديگر فروخت و در جواب اعتراض من گفت كه ما براي ساخت سريال به پول نياز داريم. اميني با ابراز تاسف از فضاي نامناسب حاكم شده بر سينما و تلويزيون ايران گفت: متاسفانه در شرايط فعلي كسي كه رانت قوي نداشته باشد، نمي‌تواند وارد عرصه بازيگري شود، حتي اگر در عرصه بازيگري تحصيل كرده باشد و در اين زمينه استعداد داشته باشد. وي افزود: اين تاسف‌آور است كه با وجود تعداد زيادي از نيروهاي تحصيلكرده در حوزه سينما، بايد هر روز شاهد چهره‌هايي باشيم كه همچون صاعقه و به يك باره در عرصه سينما و تلويزيون ظاهر مي‌شوند و خود را بازيگر مي‌دانند. بازيگر فيلم سينمايي «بزرگ‌مرد كوچك» در توضيح دلايل كم‌كاري خود در عرصه سينما و علاقه‌اش به كار در تلويزيون گفت: عده‌اي فكر مي‌كنند من به سينما علاقه ندارم در حالي علت كم‌كاري من در سينما حساسيت بيشترم براي پذيرفتن نقش در اين حوزه است. وي در ادامه افزود: حاضر نيستم براي حضور در سينما هر نقشي را بپذيرم و ترجيح مي‌دهم كارنامه كاري‌ام در عرصه سينما با حضور در نقش‌هاي ضعيف آسيب نبيند. اميني با اشاره به سياست‌گذاري نادرست سينما در چند سال گذشته و تاثير آن بر كيفيت آثار توليدي در اين عرصه گفت: سياست‌گذاري‌هاي نادرست مديران سينما و سخت‌تر كردن شرايط كاري در اين عرصه باعث شده سينماي ما به سمت نابودي برود. وي افزود: وجود خط قرمزهاي بيش از حد نيز در اين زمينه بي‌تاثير نبوده است. براي مثال در جامعه ما اين‌گونه باب شده است كه در ارتباط با هر گروهي اثري توليد ‌شود، عده‌اي در مقابل آن اعتراض مي‌كنند و مي‌گويند به صنف ما توهين شده است و اين تبديل به يكي از خط قرمزهاي هنرمندان ما شده است. اين بازيگر سينما و تلويزيون در پايان در ارتباط با فعاليت‌هاي فعلي خود در سينما و تلويزيون گفت: نزديك به 6 ماه است كه در هيچ پروژه‌اي حضور نداشتم و فعلا مشغول به مطالعه چند فيلمنامه هستم كه به زودي يكي از آنها را براي بازي انتخاب خواهم كرد.


آفتاب یزد/در مراسم «عصر کتاب طهران» برگزار شد

تقدیر از دو نماد زنده تهران

آفتاب یزد: عصر روز جمعه 20 شهریور به پاس تلاش‌های تهران‌شناسی «عبدالله انوار» و تهران‌گردی‌های «احمد مسجد جامعی»، فرهنگسرای عطار در باغ موزه‌ هنرهای ایرانی، مراسم «عصر کتاب طهران» را برگزار و از این دو چهره تهران شناس تقدیر کرد. در ابتدای این مراسم،‌ رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم ایران عبدالله انوار را مظهر فرهنگ دانست و گفت: او 60 سال گوشه کتابخانه را انتخاب کرد و عمرش را به پژوهش و تحقیق گذراند. شما به او «فرهیخته» می‌گویید و من به او «بافرهنگ» می‌گویم؛ او مظهر فرهنگ است. در واقع بزرگی انوار در این است که با کتاب زندگی کرده است.

فرهنگ در رسانه

* باید راز مسجد جامعی فاش شود

او با اشاره به نوشته‌های عبدالله انوار در شرح زندگی خودش عنوان کرد: او در دانشکده حقوق درس خوانده، اما به خواسته پدرش به دنبال علم حقیقی یعنی ریاضی رفت. بعد از آن بود که امروز او را یک تهران‌شناس می‌دانیم. داوری اردکانی فرهنگ را همین روابط، مناسبات و اعتبارات دانست و افزود: با فرهنگ همیشه رسم، شیوه خاص و زندگی را می‌توان دنبال کرد. می‌گویند یک نفر «با فرهنگ» است، اما کسانی نیز هستند که فرهنگ با آن‌ها شناخته می‌شود، فرهنگ یک عادت نیست. رئیس فرهنگستان علوم ایران افزود: فرهنگ‌سازی غلط نیست، آداب را یاد می‌دهد. فرهنگ قلب، باطن و بنیادی دارد که کسانی که او را می‌یابند، متفکراند. کسانی نیز هستند که پاسدار و نگهبان فرهنگ‌اند و فرهنگ را می‌توان در آن‌ها دید. این‌طور نیست که مصلحت را تشخیص بدهد و به کتاب روی بیاورند. نمی‌توان به کسی یاد داد و تعلیم کرد که همواره انیس و مونس کتاب باشد. داوری اردکانی همچنین با اشاره به اقداماتی که احمد مسجدجامعی برای پاسداشت فرهنگ در سطح کشور انجام داده است بیان کرد: او آنقدر متواضع است که نمی‌توان درباره وی چیزی گفت. او پیش‌بین و آینده‌نگر است. در دوره معاونتش در وزارت ارشاد و زمانی که وزیر ارشاد بود برای سینما و به ویژه برای کتاب کارهای بزرگی انجام داد. وی همچنین با اشاره به وجود اختلافات زیادی که در عبدالله انوار و احمدمسجدجامعی وجود دارد، گفت: وجوه مشترکی نیز در آن‌ها وجود دارد. آن‌ها هر دو فرهیخته و مظهر فرهنگ‌اند.مهدی محسنیان‌راد، استاد علوم ارتباطات و جامعه‌شناس ایرانی نیز عبدالله انوار را از جمله کسانی دانست که همیشه در خدمت کتاب است و اظهار کرد: در شرایطی که نسل جدید حوصله خواندن متن‌های بلند را ندارد، باید قدر چنین افرادی را بدانیم. او که در دو نوبت در سال‌های 1375 و 1377 به عنوان پژوهشگر نمونه سال کشور انتخاب شده، با اشاره به تلاش‌های احمد مسجدجامعی در شناخت تهران در برنامه‌های تهران‌گردی تصریح کرد: 35 سال است که یک رسم بیرونی را در مقامات ایرانی می‌بینم. همه سعی می‌کنند از خود یک خشوع نشان دهند، اما وقتی پرده مقابل‌شان را کنار می‌زنیم در آن‌ها فقط غرور می‌بینیم، اما کمتر مواقعی در احمد مسجدجامعی این غرور را دیده‌ام. این استاد علوم ارتباطات با بیان این نکته که فکر می‌کنم رازی در احمد مسجدجامعی وجود دارد که باید فاش شود، گفت: در 35 سال گذشته سرنوشت برخی افرادی که در راس حکومت بودند را دیدیم، اما احمد مسجدجامعی که وزیر دولت اصلاحات بود باید رازش فاش شود که چطور به عنوان وزیر دولتی که رئیس جمهورش ممنوع‌التصویر است، اقدامات فرهنگی زیادی می‌تواند انجام دهد. حضورش در شورای شهر و احیای تهرانگردی از جمله این اقدامات است.

* مسجدجامعی اصیل‌ترین عنصر انسانی تهران است

محسنیان‌راد افتادگی غیرمکّارانه را از جمله دلایل این اتفاق در مسجدجامعی دانست و اذعان کرد: نمی‌دانم آقای مسجدجامعی چقدر راضی است که با شهرداری و شورای شهر تهران اتصال دارد. او شغلش را به گونه‌ای تزریق کرد که بتواند تهران‌گردی‌ها را برگزار کند. حجت‌الاسلام محمود دعایی، ‌سرپرست موسسه اطلاعات از دیگر سخنرانان این برنامه بود. او در سخنانی اظهار کرد: احمد مسجدجامعی انسانی فرهیخته است که در نخستین عرصه‌ حضورش در حوزه‌ فرهنگ در زمان وزارت آقای ناطق نوری در وزارت کشور به وزارتخانه او بها داد و باعث زینت و فخر وزارتخانه‌اش شد. پس از آن بود که در مناسبات و فعالیت‌های بعدی دعوت شد. بهترین معاونتی بود که وزیر را یاری می‌کرد و بهترین وزیری بود که باعث افتخار رئیس اش شد. او در ادامه به تهران‌گردی‌های مسجدجامعی اشاره کرد و افزود: گاه در محله‌هایی که او می‌رود شخصیت‌های گمنامی هستند که او خودش را کوچک می‌کند تا آن اشخاص را بزرگ جلوه دهد. مسجدجامعی اصیل‌ترین عنصر انسانی است که به شایستگی در حال زندگی کردن در تهران است.

فرهنگ در رسانه

* مسجد جامعی دغدغه‌های فرهنگی را درک می کند

سیداحمد محیط طباطبایی، پژوهشگر تهران قدیم و قائم مقام ایکوم ایران نیز از جمله کسانی بود که در مراسم تقدیر از عبدالله انوار و احمد مسجدجامعی صحبت کرد. او با اشاره‌ای کوتاه به چگونگی شکل گرفتن تهران و پایتخت شدن این شهر، این دو تهران‌شناس را راویان تهران دانست و بیان کرد: آنها مانند دکتر حسین کریمان به جنبه علمی تهران پرداخته‌اند. وی مسجدجامعی را نماینده معرفت و جایگاهی دانست که در سطح شهر فعالیت می‌کند و افزود: یکی از روش‌های خوب مسجدجامعی این است که به راحتی می‌توان تاثیرگذاری حضورش را در رفتارهای دیگران به خوبی مشاهده کرد. ساعد باقری نیز با خواندن چند بیت شعر درباره‌ احمد مسجدجامعی گفت: کدام چهره فرهنگی است این تجربه را نداشته باشد که با مسئولی درباره دغدغه‌های فرهنگی حرف بزند و پس از پایان صحبت‌هایش به دلیل فرسنگ‌ها فاصله با او از طرح مسئله پیشیمان نشود؟ هرکس با احمد مسجدجامعی در ارتباط بوده، متوجه شده است که او دغدغه‌های فرهنگی را به درستی درک می‌کند و در بسیاری از اوقات پرسش‌ها برایش تبیین شده است. سهیل محمودی،‌ شاعر نیز در که در مراسم «عصر کتاب طهران» حضور داشت، اظهار کرد: مسئولانی را در دانشگاهمان داشتیم که پس از برکناری از سمت‌هایشان نه تنها کار دیگری به آنها واگذار نشد، بلکه هرگاه به دانشگاه بازمی‌گشتند توسط دیگر افراد «هو» شدند، اما عکس ماجرا افراد قلیلی نیز وجود دارند که اثر گذارند. آنها کم‌ هستند، اما زمانی که از مسئولیت‌شان کنار می‌روند اصحاب فرهنگ و هنر به آنها عشق می‌ورزند. او ادامه داد: در جمع‌های هنری، حضور یک مسئول معمولا با طعنه و کنایه همراه است، مگر اینکه آن شخص خدمت کرده باشد. در اوج هشت سال گذشته که می‌خواستند تاریخ و هنر را نابود کنند در مراسم تشییع حمید سمندریان یک نفر از آن افراد جرات آمدن نداشت، اما علی مرادخانی و احمد مسجدجامعی که به چشم اهالی هنر، اهل فرهنگ و هنر بودند، حضورشان مغتنم بود. همان‌طور که آقای انوار اجازه می‌دهد دانشجویانش به او نزدیک باشند.

* عبدالله انوار چگونه تهران شناس شد؟

در ادامه برنامه عبدالله انوار که از ابتدای مراسم بزرگداشتش روی سن حضور داشت، نخست درباره این‌که چرا به تهران‌شناس معروف شده است، صحبت کرد. او گفت: در حدود 55 سال پیش انجمن آثار ملی دو کتاب «میرزا مهدی‌خان استرآبادی» را چاپ کرد که درباره نادرشاه بود. لغتنامه‌ دهخدا، کار بررسی کتاب جهان‌گشا را به عهده من گذاشت تا نقاطی که نادرشاه در آن‌ها کاری انجام داده بود را مشخص کنم. کار بسیار سختی بود، اما سرانجام موفق شدن آن را انجام دهم، کاری که دولت افغانستان اعلام کرد نتوانسته بود برخی از نقاط آن را مشخص کند. این تهران‌شناس افزود: با پایان یافتن آن اتفاق مدت‌ها این فکر در ذهن من بود که چون تهران در حال بزرگ شدن است و در حال گرفتن مرض سرطانی است که آن را بالاخره روزی می‌کشد، تصمیم گرفتم قبل از اینکه این شهر به پایان برسد، نقاط گذشته آن را مشخص کنم. انوار ادامه داد: به همین دلیل روزی 30 کیلومتر در تهران راه می‌رفتم و نقاط مختلف را بررسی می‌کردم. از ضلع شرقی خیابان لاله‌زار که حدود 150 سال پیش جلوه‌ تهران بود تا ضلع غربی خیابان قوام‌السلطنه یا 30 تیر امروزی را به پایان بردم، اما متاسفانه آن کتاب توقیف شد.

فرهنگ در رسانه

* تلاشم دمیدن جان تهران به جسم تهران است

احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات نیز زمانی‌که پشت تریبون قرار گرفت، بیان کرد: شب گذشته به من گفتند فقط برای تهران گردی‌ها قرار است از من تقدیر کنند، نگفته بودند قرار است این مراسم در این حد بزرگ باشد. او سپس با بیان این نکته که حس فرهنگ قدیم در تهران امروز گم شده است، اظهار کرد: در حالی روح فرهنگی در تهران فراموش شده که استاد انوار برای پیدا کردن یک اثر کیلومتر‌ها تهران را وجب به وجب دیده است. اما این اقدام امروز دغدغه‌ علمی ما نیست. عضو شورای اسلامی شهر تهران، با اشاره به اینکه چند سال پیش رشته کتابداری در سطح دانشگاه‌ها حذف شد، خاطرنشان کرد: در آن زمان همه مجامع دنیا نسخ شرقی‌ها که بیشتر آنها متعلق به ایران بود را در دست مطالعه و بررسی داشتند، اما وضعیت ما تا اینجا پیش رفت که اسم دانشگاه «تربیت معلم» را چون معتقد بودند نام معلم در شان دانشگاه نیست برداشتند و نام یکی از معلمان را روی آن گذاشتند. با این اقدامات سختکوشی‌های گذشته از بین می‌رود. مسجدجامعی تاکید کرد: تلاشم این بود که در جسم تهران، جان تهرانی بدمَم، چون معتقدم این شهر یک روح دارد که باید به آن پرداخت که نماد و نمونه آن استاد عبدالله انوار است. او با تاکید بر اینکه علم و دانایی براساس فرهنگ رشد می‌کند، به بیان یکی از خاطراتش در تهران‌گردی‌ها پرداخت و گفت: حول محور افرادی که از گذشته باقی مانده‌اند و برای تهران ماندن تلاش می‌کنند، کسانی هستند که دانایی‌ها، دلسوزی‌ها و خردمندی‌های شهر را در ذهن‌شان دارند، اما امروز وضعیت آن‌ها نیز نامناسب است. مسجد جامعی تصریح کرد: امروز ما به این افراد بیش از ساخت و سازها نیاز داریم به چیزی که لطف و مهربانی را در جان ما بسط می‌دهد. در هر برهه‌ای از زمان، یک چیز در تهران در اولویت بوده است. یک زمان اولویت با بنا بوده، یک دوره با ماشین و یک بار با ساختمان‌های بلند و زمانی هم با خیابان‌ها، پل‌ها و بناهایی که به زیبایی دیده می‌شوند. اما امروز متاسفانه اولویت با این ساخت‌وسازهای ناهمگون است. گفتنی است در این مراسم افرادی مانند مهدی حجت، حسام‌الدین سراج، مجید انتظامی، حسن نمک‌دوست، سیدمحمد بهشتی، اسدالله امرایی،‌ایرج حسابی،‌لوریس چکناواریان و حورا صدر فرزند امام موسی صدر حضور داشتند دو کتاب «سلسبیل» نوشته معصومه جوادی نسب و «طهران قدیم» رونمایی شد.


آفتاب یزد/مهرانه مهین‌ترابی: در سینمای ایران جایی برای بازیگران زن میانسال نیست

غفورپورغفور: مهرانه مهین‌ترابی از جمله بازیگرانی است که به واسطه ایفای نقش در یک سریال تلویزیونی مورد توجه قرار گرفت؛ سریالی با نام «همسران». در کانون توجه قرار گرفتن «همسران» و به دنبال آن «خانه سبز» موجب شد مهین ترابی سال های پرمشغله ای را در اواخر دهه هفتاد تا ابتدای دهه هشتاد طی کند. با این حال در سال های اخیر فعالیت مهین ترابی در سینما خیلی کم شده است و در تلویزیون هم بیشتر ایفاگر نقش مکمل است.

تمام سناریوها برای جوانان نوشته می‌شود

فرهنگ در رسانه

مهین ترابی در گفتگو با سینماژورنال با بیان اینکه مشکل اصلی کم کار شدن اش ناشی از فیلمنامه هایی است که جای کار برای بازیگران میانسال ندارند، بیان می‌دارد: اصلی ترین مسئله اینجاست که سناریوهای ما بر محوریت جوانان نگاشته می‌شود و فیملنامه ها پر می‌شوند از جوان اول هایی

که انگار ارتباط آنها با نسل قبل تر کاملا قطع شده! وی ادامه می‌دهد: طبیعی است که این تمرکز بر یک جور نگاه باعث می‌شود قصه هایی

که با محوریت زنان و مردان میانسال پیش می‌رود در سینما کمتر مشاهده شود و امثال من کم کارتر شویم. این بازیگر خاطرنشان می‌سازد: نگاهی به آثاری که در سال های اخیر تولید شده اند بیندازید تا ببینید در سینمای ایران جایی برای بازیگران زن میانسال نیست و این مطمئنا در درازمدت مشکل ساز خواهد شد چون مخاطب را گرفتار تکرار و دلزدگی می‌کند.

با کمبود پیشنهاد روبرو نیستم

مهرانه مهین ترابی درباره کمیت پیشنهادات بازیگری اش در سال های اخیر می‌گوید: به لحاظ کمیت هیچ وقت با کمبود پیشنهاد روبرو نبوده ام. هفته ای نبوده که یک فیلمنامه پیشنهاد نشود اما مشکل با نگاه تکراری سناریست های ماست که بازیگران میانسال را در قالب کاراکترهای هزاران بار تکرار شده مادران و مادربزرگان می‌خواهند. بازیگر «قطار ابدی» و «صاحبدلان» خاطرنشان می‌سازد: درست است که دایره کاری ما محدود است اما در همین دایره محدود هم دوست دارم بروم سراغ داستان هایی که تجربه نشده باشند. دلم می‌خواهد وقتی سناریویی را می‌خوانم خودم به عنوان مخاطب ابتدایی از آن لذت ببرم وگرنه جز این باشد می‌شود کارمندی که در تناقض با بازیگری است.

برای کار سینمایی به دنبال

یک نقش محوری درست و حسابی هستم

مهین ترابی با اشاره به اینکه سال گذشته بعد از مدت ها در قسمت دوم «آتش بس» ایفای نقش کرد ،بیان می‌دارد: فکر می‌کنم در میان فیلمنامه های پیشنهادی این یکی وضعیت بهتری داشت و خوشبختانه اقبال عمومی‌به آنهم نسبتا خوب بود. وی که از سال ۸۷ به بعد فقط در تنها یک فیلم سینمایی به نام «آتش بس۲» بازی کرده درباره این کم کاری می‌گوید: برای کار سینمایی به دنبال یک نقش محوری درست و حسابی هستم نه ایفای نقش مادر و مادربزرگ هایی که برای خالی نبودن عریضه در فیلم ها گنجانده می‌شوند.

دوست دارم شخصیت مادری را ایفا کنم

که معادل بیرونی داشته باشد

مهین ترابی ادامه می‌دهد: البته مشکلی با ایفای نقش مادر ندارم اما دلم می‌خواهد شخصیت مادری را ایفا کنم که کاراکتر آن پرداخت لازم را داشته و واقعا مادری باشد که در این روزگار دور و برمان می‌بینیم یعنی معادل بیرونی آن را حس کنم. بازیگر «برگ برنده» و «نگین» خاطرنشان می‌سازد: اینکه مادری را ایفا کنم که بناست برای شخصیت اصلی فیلم که یک جوان است میز ناهار بچیند یا او را نصیحت کند واقعا لذت بخش نیست چون تاریخ مصرفش تمام شده است.

فیلمنامه های ضعیف و متوسط را رد می‌کنم

این بازیگر با تاکید بر اینکه ترجیح می‌دهد فقط به کاراکترهای متفاوت فکر کند می‌گوید: شخصا ترجیح می‌دهم قید همکاری در یک کار ضعیف و متوسط را بزنم تا اینکه در آن ایفای نقش کنم و بعد در پاسخ به نقدها از فیلمنامه گلایه کنم. من که از همان ابتدا فیلمنامه را فاقد کیفیت تشخیص می‌دهم بهتر آن است که در آن ایفای نقش نکنم.


آفتاب یزد/گزارش آفتاب یزد از نخستین جشن سینما و کتاب در خانه هنرمندان ایران

مسعود رایگان: صدا و سیما برای ترویج کتابخوانی کاری نمی‌کند

فرهنگ در رسانه

آفتاب یزد - گروه فرهنگی: نخستین جشن «سینما و کتاب» شنبه 21 شهریور با حضور هنرمندانی همچون بهروز افخمی، مسعود رایگان، رویا تیموریان، سیروس ابراهیم زاده، مرجان شیرمحمدی، اشکان خطیبی، سیروس الوند، لیلا اوتادی، اندیشه فولادوند، بهاره رهنما، کاظم هژیر آزاد، شمس لنگرودی و تعداد دیگری از هنرمندان سینما و هم چنین استاد «غلامحسین امیرخانی» در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در ابتدای این مراسم دکتر «مجید سرسنگی» مدیرعامل خانه هنرمندان ایران با توجه به اهمیت توجه به فرهنگ کتاب و کتابخوانی گفت: بی اغراق باید ادبیات را روح یک ملت بدانیم که از یک نسل به نسل دیگر منتقل می‌شود، اما متاسفانه در کشور ما فرهنگ کتابخوانی جایگاه مناسبی ندارد. ملت توسعه‌یافته، ملتی است که با کتاب انس گرفته باشد. وقتی شرایط نشر کتاب، مطالعه و به‌طور کلی ارزش نهادن به کتاب را می‌نگریم، فاصله زیادی بین وضعیت کنونی و وضعیت مورد انتظار از یک کشور صاحب فرهنگ و تمدن وجود دارد. وی در ادامه افزود: جشن امروز که از نتایج تفاهمنامه خانه هنرمندان ایران و خانه کتاب است، حرکتی نمادین برای قدردانی از هنرمندانی است که در عین انجام فعالیت‌های هنری، از کتاب و نوشتن نیز غفلت نورزیده‌اند. این هنرمندان هم‌زمان که هنر خود را متاثر از عرصه نوشتن می‌بینند، تاثیری بزرگ نیز بر مخاطبین خود دارند. سرسنگی در بخش پایانی صحبت‌های خود و در نقل قولی گفت: فقر لزوما به بی‌پولی مربوط ،اشاره ندارد بلکه روزنامه‌های برگشتی یک شهر و کتاب‌های خاک گرفته کتاب‌ فروشی‌ها نیز نشان از فقر دارد. تبدیل شدن کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب به فلافل‌فروشی، فقری تاسف‌برانگیز است.

در ادامه این نشست «مجید غلامی‌جلیسه» مدیرعامل خانه کتاب با اشاره به اهمیت نقش سینما در توسعه کتاب و کتابخوانی در کشور گفت: یقین دارم که سینما نقش مهمی‌در توسعه کتاب و کتابخوانی در کشور دارد و سینماگران نیز به طور بالقوه می‌توانند تاثیر مهمی‌در پیشرفت و گسترش کتاب و کتابخوانی داشته باشند. این جشن قرار است به سینماگران یادآوری کند که چه نقش مهمی‌در توسعه کتابخوانی دارند. من از این هنرمندان عاجزانه درخواست می‌کنم بیشتر به کتاب بپردازند، بیشتر بنویسند، بیشتر درباره کتاب صحبت کنند و بیشتر در فیلم‌های خود به کتاب بپردازند. وی در پایان افزود: این نخستین جشن «سینما و کتاب» است و آرزو دارم در سال‌های آینده نیز ادامه پیدا کند. همچنین امیدوارم برپایی این جشن باعث پیوند هرچه بیشتر کتاب و سینما شود.

فرهنگ در رسانه

در بخش تجلیل از هنرمندان، ابتدا از داریوش مهرجویی تجلیل به عمل آمد. این کارگردان سینما در این مراسم حضور نداشت،اما در پیامی‌ویدیویی که پخش شد،اظهار کرد: سینما و کتاب به ویژه سینما و رمان در سراسر دنیا از یکدیگر تغذیه می‌کنند و این موضوع در ایران نیز در حال روبه راه شدن است. در ادامه این مراسم از مسعود رایگان بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون، تقدیر شد. وی تلاش خانه هنرمندان و خانه کتاب برای ارتقای سطح مطالعه در ایران را بی وقفه اما ناکافی دانست و یادآور شد: باعث تاسف است که رسانه ملی به رغم ظرفیت بسیار بالایی که برای ترویج فرهنگ کتاب خوانی در کشور دارد اما از این ظرفیت استفاده نمی‌کند؛ من طرحی برای ترویج کتاب خوانی دارم و قول می‌دهم که بعد از اجرای آن هر ایرانی دست کم در سال 5 کتاب مطالعه کند.

سیروس ابراهیم زاده بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون نیز که در این مراسم لوح تقدیر دریافت کرد با بیان اینکه نوشتن برای هنرمندان تفنن نیست بلکه یکی دیگر از ابعاد خلاقیت آنهاست، گفت: کتاب از قدیمی‌ترین رسانه ها و سینما یکی از ستون های مدرنیته است و تلفیق این دو با یکدیگر بسیار مبارک است.

کاظم هژیر آزاد که چهارمین هنرمند نویسنده ای بود که از وی تقدیر شد، در سخنانی کوتاه تصریح کرد که نوشتن را از طریق نگارش بیوگرافی فراگرفته و برای نگارش بیوگرافی ناچار به مطالعه بسیار زیاد کتاب شده است.

بهاره رهنما بازیگر و نویسنده سینما، تئاتر و تلویزیون نیز بعد از دریافت لوح تقدیر خود از انتشاراتی هایی که آثار وی را چاپ کرده اند، تشکر کرد.

نرگس آبیار کارگردان فیلم شیار 143 پس از دریافت لوح تقدیر در این مراسم ابراز امیدواری کرد اقتباس های بیشتری از آثار نویسندگان ایرانی در سینما شود. وی تاکید کرد: نویسندگان سخت گیری های کمتری درباره اقتباس از آثارشان داشته باشند و کارگردانان نیز به جای مولف بودن به سمت اقتباس از آثار نویسندگان بروند.

شمس لنگرودی شاعر و نویسنده که به تازگی در یکی از فیلم های سینمایی بازی کرده است و لوح خود را از سیروس الوند کارگردان سینما در این مراسم دریافت کرد نیز در این مراسم، گفت: یکی از دوستان کارگردان چندی پیش با من تماس گرفت و گفت: نمایشگاه نقاشی برگزار کرده است؛ سوال کردم چرا؟ گفت چون وضع سینما خراب است. گفتم پس ببین وضع شعر تا چه اندازه خراب است که من وارد سینما شده ام.

سیروس الوند نیز در سخنانی با مقایسه کتاب خوانی در ایران و ژاپن اظهار کرد: در ژاپن دانستن و آگاهی یک ارزش است و اگر این ارزش در کشور ما نیز حاکم شود، همه رسانه ها می‌توانند به مقوله کتاب و کتاب خوانی بپردازند.

در نخستین جشن «سینما وکتاب» از بهروز افخمی، داریوش مهرجویی، شمس لنگرودی، مسعود رایگان، اندیشه فولادوند، کاظم هژیرآزاد، سیروس ابراهیم زاده، مرجان شیرمحمدی، بهاره رهنما، نرگس آبیار، لیلا اوتادی و اشکان خطیبی، به دلیل حضور فعالانه در عرصه کتاب با اهدای لوح و یک جلد کتاب نفیس از مجموعه آثار استاد محمود فرشچیان تقدیر شد. گفتنی است این مراسم به منظور تجلیل از سینماگرانی که در سال 94-93 مولف کتاب بوده‌اند و با حضور اهالی سینما، هنرمندان حوزه‌های مختلف و علاقه‌مندان به هنر و با هدف تشویق و ترغیب اهالی سینما به نوشتن کتاب و ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه، برگزار شد.


اعتماد/گپ و گفتي با داوود ميرباقري، نويسنده و كارگردان « دندون طلا »

اينكه از زن حمايت كني فمينيسـم نيست قهوه‌خانـه هم لمپنيسـم نيست

فرهنگ در رسانه

رضا صديق/ داوود ميرباقري، نويسنده و كارگرداني است كه پس از مواجهه با سينما و حيرت از اين پديده «جادويي» حوزه علميه را رها مي‌كند چون به گفته خودش در آن زمان «سينما رفتن فعل حرامي بود» و او «به دليل علاقه به سينما نمي‌توانست در آن زمان حوزه را ادامه دهد». ميرباقري را بر‌خلاف حال و هواي سينماي ايران با كارهايش مي‌شناسند نه حواشي‌هاي عرفي در سينما يا سخنان كلامي و ژورناليستي‌اش. كم مصاحبه مي‌كند و زياد اهل بسط حاشيه‌ها نيست. از كنار همه اتفاق‌هايي كه بر سر فيلم‌هايش مي‌آيد بي‌سر و صدا مي‌گذرد، از «آدم برفي» كه توقيف و اصلاحيه خورد تا «مختارنامه» كه سكانس‌هايي از آن حذف شد و... همه را مانند رودي كه در مسيرش به سنگي برمي‌خورد و به‌جاي ايستادن و سر به سنگ كوفتن آب باريكه‌اي پيدا مي‌كند تا مسيرش را ادامه دهد، از سر مي‌گذراند. خودش مي‌گويد: «حيف مي‌دانم كه بخشي از ذهن خودم را درگير مسائلي كنم كه نتيجه آن از قبل مشخص است و هيچ اثري ندارد.» و همين نگاه او به كار و اجرا و خلق است كه گپ و گفت با داوود ميرباقري را از سطح به تعمق مي‌برد و راه به ديگر سوي ذهنيت و انديشه باز مي‌كند. با داوود ميرباقري درباره سريال «دندون طلا» كه اين روزها در حال انتشار است، گپ زدم؛ سريالي كه ١٥ سال پيش به همين نام روي صحنه تئاتر رفت و بازخوردهاي متفاوتي داشت.

پس از ١٤ يا ١٥ سال دوباره به سراغ «دندون طلا» رفتيد، تفاوت پرداخت تئاتر «دندون طلا» با سريالش جدا از اقتضائاتي كه مديوم سينما و سريال ايجاد مي‌كند، در چيست؟

زماني كه براي تنظيم يك فيلمنامه شروع به كار مي‌كنم، دوست دارم براساس شرايط روز تغييراتي در ساختار و معنا ايجاد كنم اما نتوانستم اين كار را در «دندون طلا»، كنم چون ديدم هر كجايش را دست بزنم خراب مي‌شود. براي همين از اين حيث زياد تغيير نكرده شما متن نمايش را در كل مجموعه مي‌بينيد. همان‌طور كه گفتيد اقتضائات يك كار نمايشي با يك سريال متفاوت است، تفاوت‌هاي اين كار در مديوم تصوير هم به دليل اقتضائات است. شما در نمايش يك منطق روايي انتخاب مي‌كنيد، با بيننده يك قول و قراري مي‌گذاريد و بر آن اساس حركت مي‌كنيد. در اين مجموعه من ناگزير شدم روايت‌هاي دختر دانشجو را كه زير نور دارد توضيح مي‌دهد يا مفاهيمي را كه توضيح مي‌دهد، زمان‌هاي حذف شده از كار و اينها را بازگو كنم. در سريال بايد مناسبات رئاليستي يا به تعبيري واقع‌گرايانه باشد. به همين دليل هم تغييرات در اين محدوده است وگرنه از لحاظ تماتيك فرقي نكرده و همان مفاهيم نمايش در سريال وجود دارد. در نمايشنامه دندون طلا مساله هويت، نفرت، عشق و خيانت است كه اين مفاهيم در سريال هم مطرح است.

يعني در خرده داستان‌ها يا وجه تماتيك كار تغييري ايجاد نشده است؟

خيلي نتوانسته‌ام در وجه تماتيك دندون طلا تغييراتي ايجاد كنم. به اين دليل كه درست بود و اگرتغييراتي ايجاد مي‌كردم، كار اشتباهي بود. برخي مفاهيم شامل مرور زمان نمي‌شوند. شايد مفهومي امروز ارزش و كاربرد دارد و ١٠ سال ديگر ارزشش را از دست مي‌دهد، اما اين مفاهيم‌ و كاربردشان و نوع مواجهه ما با آنها بدون تغيير است مثل مرگ، ترس، خدا، عشق. اينها مفاهيمي نيستند كه مرور زمان آنها را كهنه كند. به هر حال، دندون طلا عمده محورهايش مفهومي‌ است. حتي من در سكانس‌ها و صحنه‌هايي كه در اين نمايش وجود داشته، دست نبرده‌ام، يكي دو بار صحنه‌هايي را تست كردم و تغيير دادم خوب نشد، ديدم بهترين فرم همان است كه قبلا وجود داشته است. در مجموع به اين نتيجه رسيدم كه در نمايشنامه يكسري صحنه‌ها كم داريم كه بايد اضافه شود و آن هم به‌خاطر منطق روايي است.

شما روي نمايشي دست گذاشته‌ايد كه به سنت نمايش تخته‌حوضي (روحوضي) رجعت دارد، نمايش تخته‌حوضي با ريتم، شعر و موسيقي است و اين قابليت را در مديوم سينما و تصوير ايجاد مي‌كند كه به سمت موزيكال شدن حركت كند. آيا به‌خاطر اين ويژگي انگيزه پيدا نكرديد كه دندون طلا را يك سريال موزيكال بسازيد؟

اين نكته‌اي كه فرموديد از ويژگي‌هاي نمايش تخته حوضي نيست، تخته حوضي از موسيقي زنده و شعر استفاده مي‌كند كه اين موسيقي و شعر مكمل روايت و نمايش هستند. ساختار موزيكال يعني شما كل روايت‌تان را براساس شعر و موسيقي بيان كنيد، به نوعي شبيه باله با صدا مي‌شود، موزيكال يعني اين... اما تخته حوضي اين ويژگي را ندارد. شعر و موسيقي در روحوضي مكمل معاني و مضامين هستند يا كاركردهاي خاصي دارند كه دقيقا به‌خاطر همين كاركردها هم مورد غيظ و غضب واقع شد. در روحوضي يك جاهايي مثلا موسيقي به‌شدت مرفه يا سرگرم‌كننده مي‌شود و اصلا به معنا كاري ندارد. نمايش روحوضي از موسيقي بسته به مجلسي كه عرضه مي‌شود، استفاده مي‌كند. سطح كيفي آن مجلس تعيين‌كننده است كه از موسيقي و شعر چه نوع استفاده‌اي بكند و به نظر من اين يكي از مواردي بود كه نمايش تخته روحوضي را آسيب‌پذير كرد، من سعي كردم در اينجا از موسيقي در واقع يك استفاده معنايي داشته باشم. استفاده‌اي كه هم به روايت كمك كند، هم خود تصنيف و شعر داراي يك معنايي باشد كه حالا يك كمي آن جنبه‌هاي تفنن درونش وجود داشته باشد. اما داستان را هم جلو ببرد.

درست است، مثل قسمت سوم كه كريم سگ‌دست دارد از نير جدا مي‌شود موسيقي تخته‌حوضي انگار دارد روايت دل كريم را مي‌خواند؟

بله، آنها دارند خداحافظي مي‌كنند. موسيقي بيانگر احوالات دروني است يا مثلا در قهوه‌خانه آن دو تا لات كه معركه‌هايي را با شعر ايجاد مي‌كنند. در اصل حديث نفس قنبر قهوه‌چي است. بخشي از آن در مورد خاطرخواه شدن لات‌هاست و بخش ديگر مي‌گويد كه حواست را جمع كن خاطرخواهي تاوان هم دارد. من سعي كردم اشعار و موسيقي توي كار يك چنين مسووليتي پيدا كند. سعي كرده‌ام كاركرد دراماتيك به آنها بدهم. نمي‌دانم موفق شدم يا نه. در صورتي‌كه در تخته حوضي اصيل اين كاركرد دراماتيك خيلي معنا ندارد و موسيقي در تخته حوضي براي اين است كه يك حالت مفرح و شادي را ايجاد كند. چون كار كمدي است.

در اصل شما از نقاط مثبت اين نوع نمايش استفاده كرديد؟

يك شيوه نمايشي وقتي خلق و متولد مي‌شود ممكن است نقاط ضعف و قوتي داشته باشد. نوع برخورد ما و زمان مي‌تواند نقاط قوت و ضعف را مشخص كند و به كمال برساند. اگر از اساس بخواهيم با آن برخورد داشته باشيم و كنارش بگذاريم كار اشتباهي است. واقعا سخت است كه يك مجموعه‌اي بيايد و از دل مناسبات فرهنگي و سليقه‌اي يك ملت يك گونه نمايشي خلق كند. كار ساده‌اي نيست و من در تمام اين سال‌ها تلاش كرده‌ام، نمايش‌هايي را كه روي صحنه بردم و ناخنك‌‌هايي كه در بعضي از سريال‌هايم به اين‌گونه نمايش‌ها زدم، چه وجه تراژدي كه تعزيه باشد، چه وجه كمدي آن تخته حوضي باشد، سعي كردم كه اين نقاط قوت و ضعف را شناسايي كنم و به كمال نزديك‌تر كنم. نمي‌دانم موفق بوده‌ام يا نه؟ اين قضاوت با تاريخ و آيندگان است كه آيا توانسته‌‌ام اثري داشته باشم و يك قدم جلوتر بروم و آيا توانسته‌ام يك شكل كامل‌تري به گونه نمايش بدهم يا نه؟ هدف من اين بوده است.

يعني كاركرد موسيقي تخته حوضي در دندون طلا براساس مناسبات داستان تعريف مي‌شود؟

بله، سعي كرديم يك كاركرد دراماتيك داشته باشد و برخي از لحظات حسي كار و حتي گره‌هاي دراماتيك كار را بتوانيم با موسيقي، اشعار و تصنيفاتي بيان كنيم كه مسووليت‌شان از اين حيث بيشتر مي‌شود. در بعضي موارد موسيقي حال شخصيت را بيان نمي‌كند بلكه گره‌هاي دراماتيك كار را بيشتر مي‌كند.

رفتن به سمت نمايش تخته حوضي و قهوه‌خانه از دو سو خطر دارد. يك‌سو همان‌ها كه اين نمايش مورد غضب‌شان بوده كه هيچ و سوي ديگر هم اصطلاحا روشنفكران كه به محض مواجهه با سبيل و تمپك و اشعار، برچسب لمپنيسم را به اثر مي‌زنند. اين ايام هم برخي منتقدان اين برچسب را به «دندون طلا» مي‌زنند.

آنها جواب خودشان را مي‌گيرند. شما وقتي كاري را با بغض و كليشه بررسي مي‌كنيد، روي اصول و قواعدي كه آناليز و نقد بايد داشته باشد، حركت نمي‌كنيد. بالاخره قصه از يك جايي شروع مي‌شود و براي اينكه مفاهيمش را و شخصيت‌هايش را باورپذير كند ناگزير است از يك بستر استفاده ‌كند. وقتي شما با فضاي قهوه‌خانه سرو‌كار داريد، آن هم با قهوه‌خانه‌هاي دهه ٤٠ همين آدم‌هاي لمپن شخصيت‌هاي محوري هستند. به‌خصوص قنبر قهوه‌چي كه خودش يك قهوه‌چي است. در نتيجه، من چاره‌اي نداشتم كه فضا را قابل درك و لمس دربياورم و از اين شخصيت‌ها استفاده كنم و خطرشان را بپذيرم.

اسم كاراكتر شما قنبر است و تداعي‌گر اصطلاح «قهوه‌خونه قنبر»، اگر نشانه‌شناسي هم نگاه كنيم، همين پيغام را مي‌دهد كه اينجا قرار است قهوه‌خانه قنبر باشد.

بله، در اصل اين شخصيت‌هاي لات يك‌جورهايي ترجمه خصلت‌هاي شخصيت‌ اصلي هستند. مجموعه را با هم يكجا كامل مي‌كنند. يعني آن فضاي قهوه‌خانه با در و ديوار و با ابزارش، آدم‌هايش و حتي اوستا قنبر‌قهوه‌چي هويت واحد دارند. اين هويت واحد است كه در اصل تاثير روي شخصيت زن مي‌گذارد كه الي‌الابد با نفرت زندگي كند همين تاثير باعث خلق تراژدي مي‌شود. اگر اين فضا نبود و تاثيري كه نير از فضا گرفته نبود، آن نفرت ايجاد نمي‌شد، قصه طور ديگر حركت مي‌كرد و اتفاق ديگري مي‌افتاد. بالاخره شما مي‌خواهيد نقد كنيد، براي اينكه شرايط يك اجتماع و فرهنگ را تحليل كنيد، از نشانه‌ها بايد استفاده كنيد و براي بهتر شناختن آن فضا، همين‌هاست كه به شما كمك مي‌كند.

اما به صرف ديدن مناسبات قهوه‌خانه‌اي برچسب لمپنيسم به آن مي‌زنند.

اين عنواني است كه دوستان از آن اسم مي‌برند. به نظر من اين برخورد عالمانه‌اي نيست و آدم بيشتر احساس مي‌كند طرف از روي بي‌ميلي مطلبي نوشته، بدون آنكه زحمت كندوكاو و جست‌وجوي بيشتر يا تحليل عميق‌تر داشته باشد و در نهايت بداند كه قصه چه چيزي را مي‌خواهد بيان كند. بله اگر من مي‌خواستم فضايي بسازم كه اين آدم‌ها را محبوب كنم و از آنها قهرمان بسازم، شايد حق با آن اشخاص باشد اما بستر داستان و روايت ما اين‌گونه نيست. حقيقتش هيچ‌وقت اين نقطه‌نظرها براي من ارزشي نداشته كه حتي خودم را به زحمت بيندازم و در موردش فكر كنم. شما هر كاري انجام دهيد بالاخره يك عده مخالف‌نظر شما هستند. ما هم نمي‌خواهيم به‌گونه‌اي صحبت كنيم كه افراد را موافق خودمان كنيم، ما هم منطق خودمان را بيان مي‌كنيم يا منطق ما مجاب‌كننده است و آن شخص به وجدانش مراجعه مي‌كند يا نيست و ما اشكال داريم. به هر حال فكر مي‌كنم براي بررسي يك اثر بايد به صورت دقيق و عالمانه رفتار كرد و بايد صبر كرد تا خيز اصلي كار و جهت كلي كار پديدار شود و بعد در معنا ديد كه آيا اين كار توانسته به مفاهيمي كه مدنظرش بوده برسد يا نه؟ اين برخورد هم منحصر به دندون طلا نيست.

مي‌خواهيم وارد متن دندون طلا شويم، دندون طلا اقتباسي از داستان شاهنامه، رستم و سهراب و تهمينه است. اما با يك نگاه زيركانه و بسيار موشكافانه، زاويه اين روايت تغيير پيدا كرده و داستان از زاويه نگاه تهمينه روايت مي‌شود؛ تهمينه‌اي كه كف خيابان‌هاي دهه ٤٠ زندگي مي‌كند.

اين نگاه به دندون طلا نگرش و استنباطي است كه واقعا نمي‌توانم بگويم غلط است يا استنباط درستي نيست. من يك گوشه چشمي به داستان رستم و سهراب داشتم كه نشانه‌هاي آن را جلوتر برويد به وضوح در كار مي‌بينيد.

فرهنگ در رسانه

مثلا بازوبند رستم به گردنبند قنبر تبديل شده است.

بله. يكي از دغدغه‌هاي اصلي من كه خيلي به آن فكر مي‌كنم، آن است كه چرا قصه‌هاي ما عمرشان كوتاه است؟ چرا قدرت حركت در درازمدت را پيدا نمي‌كنند؟ و به تعبيري چرا عمر جاودان پيدا نمي‌كنند؟ بعد از يك دوره زياد فكر، تحقيق و پرس‌و‌جو احساس كردم مشكل توي حرفي است كه ما براي گفتن انتخاب مي‌كنيم. اغلب قصه‌هاي ماندگار عشقي ما را نگاه كنيد، بحث‌شان، بحث فراق است. اينكه دوتا آدم به‌هم نمي‌رسند يك تراژدي ساخته مي‌شود، يك اندوه بزرگ ساخته مي‌شود. اين يك حرف براي گفتن است كه آقا بله جدايي و نرسيدن به هم و هجران چنين طبعات و تاثيري دارد و احساسات را به غليان وا مي‌دارد و در نهايت يك مجموعه‌اي ساخته مي‌شود و قصه‌هاي خوب و ماندگاري برايش خلق مي‌شود. اين خاص فرهنگ ما نيست، در فرهنگ غرب هم وجود دارد، مثلا شما مي‌بينيد كه برخي قصه‌ها بر همين مبنا طراحي مي‌شوند، مثلا رومئو و ژوليت يكي از نمونه‌هاي خيلي خوب است. آن تراژدي براساس عشقي است كه بين دو جوان وجود دارد و موانعي كه مانع رسيدن اين دو نفر به يكديگر مي‌شود و يك تراژدي و يك قصه جذاب را خلق مي‌كند، اين يك معناست، يعني شما يك نگاهي داريد و غم‌نامه‌اي از هجر ساخته مي‌شود. اين حرف از زمان‌ها عبور مي‌كند و براي همه زبان‌ها قابل استفاده است. زنده و جاودانه است. همين امروز اگر بخواهيم اين حرف را بزنيم و قصه‌اي براين مبنا بسازيم قوي‌تر و زيباترش بارها و بارها ساخته شده و گفته شده است. به نظر من اين طور آمد كه اگر هجر را در داستان ‌ببينيم و به جايش وصل را قرار دهيم، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ خودم به اين نتيجه رسيدم تراژدي‌هايي كه ناشي از اين جايگزيني است، خيلي هولناك‌تر است.

بله، اين سوال هولناك كه پس از وصل چه اتفاقي خواهد افتاد؟

يك مقدار جسارت كردم و جلوتر رفتم و به يك تعبير رسيدم كه عشق در وصل مي‌ميرد. اين شايد مجموعه استنباط من از همه خوانده‌هايم، آموخته‌هايم، شنيده‌هايم و حتي روايات مذهبي است. يك دوره طولاني در اين روايت بودم كه حضرت موسي به خدا مي‌گويد، خودت را به من نشان بده و خدا مي‌گويد تو نمي‌تواني مرا ببيني و اگر ببيني مي‌سوزي. يك معني و مفهومي غني در آن وجود دارد. بازي همين است. همين وصل است كه مي‌تواند عواقب سوزاننده‌اي داشته باشد.

جايي در حديث قدسي هم به اين مفهوم به‌نوعي اشاره شده و خداوند مي‌گويد: من عشقني عشتقته و عشقته قتلته. كسي را كه من عاشقش شوم مي‌كشم و ديه‌اش خودم هستم.

بله در مختار از اين جمله استفاده كردم در ديالوگ‌هاي ميثم تمار. خداوند مي‌گويد كسي را كه دوست بدارم، مي‌كشمش. فكر كردم كه اين يك نوع نگاه ديگري است. همان مساله، اما از يك زاويه متفاوت‌تر. اين مفاهيم در واقع قدرت بناي ساختمان‌هاي با‌شكوهي را دارند كه به قول فردوسي از باد و باران و توفان گزندي به آنها نرسد. آرزو دارم قصه‌هايي بنويسم كه بتوانند در زمان جاري شوند و يك عمر طولاني پيدا كنند. البته اين فقط يك چالش است و يك پژوهش و چالش براي خودم است. ادعا نمي‌كنم چنين اتفاقي افتاده اما تلاشم اين بوده كه زاويه نگاهم را عوض كنم. چون شما نگاه كنيد در روزگار ما شايد عمده مضامين تغيير شكل و فرم داده‌اند، مثلا اگر بخواهيم راجع به مسائل انساني صحبت كنيم اين همه ازدواج‌هايي كه منجر به طلاق مي‌شود وگرفتاري‌هايي كه در خانواده‌ها وجود دارد، ريشه‌اش كجاست؟ عشق در وصل به اين سرنوشت گرفتار مي‌شود، پس تجويز ما چيست كه به آن سمت نرويد؟ نه! اين مدنظر من نيست اما به هر حال يك حوزه پژوهشي است كه مي‌تواند آدم را درگير كند و منشأ يكسري داستان‌هايي شود كه براي طيف عظيمي از مخاطب كه الان با اين مضامين درگير هستند قابل فهم و استفاده باشد. اين نوع تفكر من را به سمتي سوق مي‌داد كه داستان‌هايي را كه ماندگار بوده‌اند بيشتر بررسي كنم. داستان رستم و سهراب از آن قصه‌هاي هميشه جاويد فرهنگ ما است. شما اگر بخواهيد مثال بزنيد كه در مجموعه فرهنگي خودمان چه تعداد از اينگونه قصه‌ها داريم تعداد زيادي وجود ندارد. يكي از قله‌هايش همين قصه است.

داستان‌هاي عاشقانه ما در متد عاشقانه مي‌شوند مثل رستم و تهمينه، ليلي و مجنون، فرهاد و شيرين و. . اسلوب شكل‌دهنده همين روايات هستند.

آفرين. اين مقدمه طولاني را توضيح دادم كه بتوانم از سوالي كه پرسيديد، نتيجه بگيرم. آن قصه با آن فرم درست مي‌شود و يك جدايي اتفاق مي‌افتد، اگر بخواهيم هنري نگاه كنيم، شايد انگيزه‌ها خيلي متفاوت باشد، اما اينجا دختري مي‌آيد و به وصل مي‌رسد با قنبر قهوه‌چي و حاصل اين وصلت بچه‌اي است كه قنبر تحت تاثير آن فضاي فرهنگي انكار مي‌كند. من فكر مي‌كنم اين با معنايي كه در ذهنم بود قرابت بيشتري داشت. از درون مي‌توان اين منظر را هم نگاه كرد كه از زاويه ديد تهمينه به داستان نگاه كردم. شايد تهمينه اين حس را نسبت به رستم نداشته، اما اين جفا اتفاق افتاده است. شايد رستم آن بچه را انكار نكرده كه نكرده است اما در قصه من اين اتفاق مي‌افتد. سعي كرده‌ام مقدمه‌اي كه توضيح دادم و قرابتي كه با اين نوع داستان‌ها دارم يك پل ارتباطي پيدا كنم و به يك مفهوم جديد برسم و طبعا مضامين «دندون طلاي من» با رستم و سهراب متفاوت خواهد بود. آن گوشه چشمي كه به اين قصه نظر داشتم يك بخش‌اش درست است و يك بخش‌اش مضامين جديد است و به دلمشغولي خود من ارتباط دارد و در اصل متكي بر تجارب و آن احساسات شخصي من است و درك و دريافتم از زندگي امروز.

يك قدم جلوتر برويم، شما يك متن ضدزن به تعبير ابراهيم گلستان و بسياري از روشنفكران را در دهه چهل روايت مي‌كنيد، زني تنها در عصري كه مردسالاري نهادينه شده است، در جامعه‌اي رو به مظاهر مدرن؛ يعني روايت مناسبات مردسالاري در دهه ٤٠ كه ريشه بسياري از موضوعات در جامعه ما است.


بله، نير هم محور اصلي قصه بود و تا جايي كه در داستان حضور دارد محور اصلي داستان است و اين مناسبات را از منظر او نگاه مي‌كنيم. حتي قسمت سوم را كه خودم مي‌ديدم،

يكي، دوجا از وضعيتش بغضم گرفت.

اينكه چگونه در اين معركه مردسالاري محكم مي‌ايستد و همه را پس مي‌زند.

هنوز مطلقه نيست، چرا نمي‌تواند در مقابل مرد ديگر؟ اين همه وفا از كجا مي‌آيد؟ از درون فرهنگي مي‌آيد كه به آن اعتقاد دارد. هنوز عقد آن شخص- قنبر- است. بنابراين به عشق ديگري نمي‌تواند تن دهد و مرد ديگري را نمي‌تواند در زندگي‌اش بپذيرد. اين منطق مذهبي ماجراست و يك منطق حسي هم دارد كه به نظر من منطق حسي آن قوي‌‌‌تر است.

از ابتدا تاكيد شما در روايت پيش از نوشتار اين متن بر نير بود؟

بله، از همان روزهاي اولي كه اين طرح به ذهن من رسيد شخصيت محوري من، نير بود. مي‌خواستم از منظر نگاه اين زن قصه را حركت بدهم و جلو ببرم به همين خاطر طوري طراحي كردم كه قدرت حركت داشته باشد و جلو برود، ماجرا خلق كند و با مسائل پيرامون خودش در‌گير شود و قصه‌اي را بسازد، بنابراين اين استنباط كه شما مطرح كرديد، اصلا استنباط غلطي نيست.

دندون طلا يك‌جورهايي در مديوم و زمانه خودش يك سريال فمينيستي محسوب مي‌شود؟

اين اصطلاح بايد مقداري اصلاح شود، چون فمينيستي و تفكر فمينيستي يك مقداري متفاوت است، اينكه از زن حمايت كني، تفكر فمينيستي نمي‌شود.

منظور من باب معضل‌شناسي مردسالاري در تاريخ ايران است.

از اين باب بله، به هر حال شخصيت اصلي يك زن و مشكلات و معضلاتي را كه دارد و نگاه تبعيض‌آميزي را كه وجود دارد، بررسي مي‌كند.

دندون طلا در يك پارادوكس فرهنگي روايت مي‌شود؛ يك‌سو قهوه‌خانه قنبر است و آدم‌هاي تيپيكال لمپن و مناسبات جامعه پايتختي كه حاشيه‌نشينان را روايت مي‌كند و سوي ديگر جامعه پايتختي است كه مردمش به قول كريم سگ‌دست دارند ژيگول مي‌شوند و تحت تاثير مظاهر مدرنيته قرار گرفته‌اند. همين پارادوكس در زيرلايه روايت داستان انگار مخاطب را با تاريخ روبه‌رو مي‌كند.

خيلي خوشحال هستم كه اين مفاهيم را از دل كار بيرون كشيدي، چون همين‌ها مدنظر من بوده است. منتها اگر منتقدان، بعضي وقت‌ها بخواهند لجاجت كنند و كج بينديشند و كج حركت كنند، همه اين مفاهيم ناديده گرفته مي‌شود. اما يك مقدار صبوري و بررسي اين بستر پر از تلاطم و پر از مساله در آن دوره تاريخي واقعا يكي از اهداف اصلي من در دندون طلا بوده است. من فكرمي‌كنم اين موضوع خيلي خوب از كار درآمده است و من به‌شدت راضي هستم. قسمت چهارم كه فضاي ديگري است، يك فضاي فرهنگي است و بستر آن فضا مطربي و نمايش‌هاي رو‌حوضي است و به‌هرحال جدال اين زن با شرايط پيراموني خودش. اين بستر روايت خوب درآمد و من دلم نمي‌‌آيد به خانم اسكندري براي بازي نير دست‌مريزاد نگويم.

در قسمت سوم اين قوام‌يافتگي روايت بيشتر نمايان است. كريم سگ‌دست توي اين مناسبات يك شخصيت خاكستري است و برعكس همه مرداني كه

دور و بر نير هستند شرافت دارد. مي‌خواهم از پرداخت شخصيت خاكستري كريم سگ‌دست نقبي به كارهاي شما بزنم و بگويم شما اصولا شخصيت‌هاي فيلم‌هاي‌تان خاكستري است. حتي قنبر دندون‌طلا هم سياه و سفيد است، حتي رييس دباغي، پاسبان دندون‌طلا و اگر به كارهاي ديگرتان برگرديم مثل آدم برفي، مختارنامه و حتي امام علي و عمروعاص تا آنجا كه فضاي روايت فيلم مذهبي اجازه مي‌داده خاكستري است.

فرهنگ در رسانه

اين شخصيت‌هاي خاكستري كه مي‌فرماييد خيلي مهمند. چون به ذات انسان خيلي نزديك‌تر و قابل ‌باورترند. چرا انسان از بهشت رانده شد؟ به دليل گناهي كه كرد. انسان بايد گناه كند تا پيغمبر باشد و هدايتش كند. وقتي كه گناه نيست، شيطان نيست كه آدم را وسوسه كند. نفس هدايت انبيا معنايي ندارد، پس انسان به اين دليل كه ميل به گناه دارد، انساني‌تر است و اگر ما اين را به عنوان يك خصيصه و به اصطلاح ويژگي در انسان دنبال و بررسي كنيم قطعا به موارد جذابي مي‌رسيم. اين‌طور ما مي‌توانيم شخصيت‌هايي خلق كنيم كه قابل درك‌تر و باورپذيرترند. بالاخره كريم سگ‌دست هم ويژگي‌هاي مثبت دارد و هم ويژگي‌هاي منفي، همانند همه ما. من اصولا نگاهم به انسان اين‌گونه است. انسان مجموعه‌اي است از ويژگي‌هاي خوب و بد، يك‌سري غرايض كه او را تشويق و ترغيب مي‌كند كه گناه كند و از زندگي لذت ببرد، البته همه لذت زندگي گناه نيست، به‌هر‌حال بخشي از آن است، اصلا غير‌‌از اين نمي‌توانم آدمي را تصور كنم، چون مي‌گويم در غيراين‌صورت معصوم است و ما طبق عقايد مذهبي‌مان چهارده معصوم بيشتر نداريم كه از گناه منزه هستند. خطا نمي‌كنند، اشتباه نمي‌كنند و يك حوزه ملكوتي و قدسي دارند و بقيه آدم‌ها مشمول اين قاعده هستند.

يعني كسب معرفت را از همين دريچه معنا مي‌كنيد؟

بله، انسان بايد گناه و اشتباه كند تا مسير معرفت را پيدا كند تا معرفت معنا‌پذير دربيايد و باور‌پذير باشد. شما فرض كنيد در جزيره‌اي به دنيا بياييد كه هيچ امكان گناهي در آن وجود نداشته باشد، خودبه‌خود قدسي مي‌شويد. يا هيچ غريزه‌اي نداشته باشيد و نخواهيد دنبال چيزي برويد. اصولا من فكر مي‌كنم آدم‌هايي كه با اين ويژگي طراحي مي‌شوند آدم‌هاي جذابي درمي‌آيند چون به روح ما آدم‌ها نزديك‌تر هستند. بنابراين شخصيت قصه‌هاي ما براساس نوع نگاه، باورها و تجربيات شخصي خودمان شكل مي‌گيرند. من وقتي بخواهم يك شخصيت را خلق كنم مجموعه نگاه و دريافت من از محيط اطرافم و زندگي‌ام، تصوراتم و استنباطم از عقايدم است، همه اينها در شكل‌گيري يك شخصيت دخالت دارد. به اضافه هنجارها و ناهنجاري‌هايي كه در پيرامون ما وجود دارد. كريم سگ‌دست از نظر من چنين آدمي است كه روح نير را خوب شناخته و مي‌داند اين زن با گذشته و تعصبي كه دارد غيرتي است. حتي يكجا به وردستش مي‌گويد: «مي‌گم غيرتيه باهاش ور نرو وگرنه زيرو روت مي‌كنه». به همين دليل است كه خيلي قدرت بيان احساسش را پيدا نمي‌كند اين حجب به آن دليل است چون اگر اين اتفاق بيفتد واكنش او برايش غيرقابل پيش‌بيني است.

شما مي‌گوييد تا انسان گناه نكند به معرفت نمي‌رسد و راه توبه او را به معرفت مي‌رساند.

اين گناه مي‌تواند اسباب معرفت ما باشد.

اين نگاه، يك نگاه سالكانه به شخصيت‌پردازي مي‌دهد. شما براي شخصيت‌هاي‌تان يك دنياي بيرون از متن تصور مي‌كنيد، اجازه‌ مي‌دهيد هركدام بيرون از متن و جايي كه ما نمي‌بينيم و شايد در ذهن‌مان نقش بسته است زندگي كنند و ممكن است به آن فضاي معرفتي برسند يا نرسند يا به تعبير ديگر به عنوان مثال كريم سگ‌دست در اين روايت اين شخصيت را دارد اما بيرون از جهان متن شايد روزي به معرفت برسد به دليل شرافت انساني‌اش.

براي شخصيت‌ها همين اتفاق مي‌افتد. تعبيرسالكانه را به‌كار برديد كه شايد اين‌طور بتوانم كامل‌ترش كنم كه آدم در تنهايي خيلي فكر مي‌كند. انبيا غالبا چوپان بودند، در چوپاني آدم بيشتر با طبيعت و تنهايي سروكار دارد و بيشتر مجال فكر كردن و انديشيدن دارد. فكر و انديشيدن انسان را بيشتر سالك مي‌كند. اين ويژگي در كريم سگ‌دست وجود دارد. با وجود ظاهر شلوغي كه دارد و گداها را اداره مي‌كند آدم بي‌انصافي نيست.

از ابتدا كريم سگ‌دست را اين‌گونه طراحي كرديد يا در اجرا چنين درآمد؟

از همان ابتدا كه اين نقش را طراحي مي‌كردم به همين شكل در ذهنم بود. بالاخره با آدم‌هايي سرو كار ‌داري كه نفس كارشان بر پايه كلك و دروغ استوار شده است. كنترل كردن اين جماعت كار خيلي مشكلي است، نير در اين جماعت غريبه و بيگانه است، مي‌گويد كه من نمي‌توانم قسم دروغ بخورم، من نمي‌توانم اين كار را انجام دهم. كريم از يك طرف زرنگي‌هاي خودش را دارد اما از طرف ديگر به‌شدت آدم تنهايي است. اين تنهايي عميق‌ترش كرده است، احساساتش را شفاف‌تر مي‌كند. از ابتدا كريم سگ‌دست را آدم بدي نديدم. البته ضعف‌هايي دارد و ضعفش اين است كه رييس يك مجموعه است كه در اين مجموعه كارهاي نادرستي انجام مي‌دهند. كارشان كار موجهي نيست ولي آدم منصفي است. آدمي است كه به هر حال يك‌سري احساسات برايش قابل درك و فهم است.

شما فرموديد تنهايي انسان را متعالي مي‌كند؟

عميق و شفاف مي‌كند.

مي‌خواهم از اين عبارت استفاده كنم و بپرسم كه شما فيلم مي‌سازيد كه تنهايي‌تان را پيدا كنيد؟ نه‌تنهايي فيزيكي كه آن تنهايي كه انسان در آن به ساحت انديشه مي‌رسد.

يكي از اهداف مهمي كه فيلم مي‌سازم يا هركاري انجام مي‌دهم بخشي از آن مربوط به نيازهاي دروني خودم است. جست‌وجويي كه براي خودم خيلي ضروري است. اگر روزي نتوانم فكر و كار بكنم، آن روز، يك روز سخت، تلخ و سنگين خواهد بود بنابراين فيلمسازي را اينگونه ياد گرفته‌ام. فيلمسازي متكي به انديشه، فكركردن و جست‌وجو... همه تلاشم اين بوده كه در هر كاري به يك درك جديد برسم يعني اگر فيلم تاريخي بخواهم بسازم كه قرابتي با زندگي امروز نداشته باشد، نمي‌سازم. حتما مصداقي را ديدم كه طرحش ضروري است و تصميم گرفتم فكر خودم را به مشاركت بگذارم.

با اين تفاسير شما سينما را ساحت انديشه مي‌دانيد.

فيلمسازي را يك حوزه معناگرا و قابل تحمل و بحث‌برانگيز و تفكر‌آميز مي‌بينم. من از نمايش مي‌آيم و اصلا زادگاه نمايش تفكر است. وقتي در تاريخ بررسي كنيد به‌راحتي متوجه اين قضيه مي‌شويد كه با نمايش فلسفه مي‌گفتند، تفكر و جهان‌بيني عرضه مي‌كردند، حتي ايدئولوژي عرضه مي‌كردند. تاريخ نمايش پر از اين فراز‌و‌فرودهاست. زادگاه نمايش براساس تفكر است. مبتني بر هستي‌نگري و خودنگري است و من كه علاقه‌مند به نمايش بودم از دنياي نمايش مي‌آيم و قدم به حوزه هنري و تصويري مي‌گذارم، طبعا اين علايق همراه من مي‌آيد. اصلا يكي از ويژگي‌هايي كه من، شيفته و مجنون حوزه نمايش شدم همين بود كه اين امكان را مي‌داد دروازه‌هاي جديدي ببينم و از مناظر متفاوت به جهان نگاه كنم. وقتي يك اثر نمايشي را مي‌خواندم يك تفكر در مقابل خودم مي‌ديدم كه بايد تلاش كنم زواياي تاريك و روشن آن تفكر را بفهمم. طبيعي است چنين آدمي دغدغه و علاقه اصلي‌اش و حتي اينكه به‌صورت تجربي و تخصصي اول با اين مقوله آشنا شده به انديشه خيلي اهميت مي‌دهد.

و همچنين پيوند انديشه با مخاطب و تماشاچي؟

بله، چون فكر مي‌كنم وقتي شما نتواني يك تفكر را جذاب عرضه كني خودت را به مشاركت نگذاشتي و نتوانستي ارتباط برقرار كني. بنابراين ارتباط اصل است و هيچ تعارضي با سينما ندارد. صنعت و هنر است يا در واقع سرگرمي است. من سعي كرده‌ام در تمام اين ٣٥ يا ٣٦ سالي كه به طور مستمر كار دراماتيك انجام مي‌دهم بينش خودم را عميق‌تر كنم. سعي كرده‌ام ناشناخته‌هايي را پيدا كنم. كشف براي من خيلي اهميت دارد. نمايش، ذاتش به تفكر متكي است و بر پايه انسان هستي‌شناسي و جهان‌شناسي است.

اينكه انسان يك انديشه را دراماتيزه و به مخاطب عرضه كند مسيري است كه آدمي را به كشف و شهود مي‌رساند.

دقيقا، اين‌كار سرشار از معاني جديد است. دراماتيزه كردن لذت دارد چون پا به قلمرويي مي‌گذاري كه در موردش فكر نكرده‌‌اي. وقتي تمام اين مسير درست طي شود و محتوا، ساختارها و چالش‌هاي دروني در يك ساختار باهم خوب تركيب ‌شوند كار قابل قبولي عرضه شده. كاري است كه مي‌تواند تاثيرات شگرف داشته باشد.

فرهنگ در رسانه

با اين تفاسير مي‌توان اين‌گونه گفت كه سلوك ميرباقري طريقت سينماست و با سينما در خويش غور مي‌كند.

من با آثارم شناخته مي‌شوم و بازگشت به خويشتن در من به‌وسيله فيلمسازي اتفاق مي‌افتد. سينما تاثير شگرف و عجيبي بر من داشته كه اگر يك‌بار ديگر متولد شوم و بخواهم مسير زندگي‌ام را انتخاب كنم، همين مسير را انتخاب مي‌كنم چون احساس مي‌كنم مسيري است كه خود من را كامل مي‌كند و برايم جاذبه دارد، پر از انديشه‌هاي نو و ناشناخته‌هايي است كه كشف ناشناخته‌ها به من لذت و قدرت حركت مي‌دهد. اين‌طور بگويم كه سينماست كه دليل «بود»نم را توجيه مي‌كند و آن روز كه نتوانم بنويسم و نتوانم كار كنم برايم خيلي دشوار است.

از آنجا كه شما بر مسير طي شده و كارهاي‌تان بيشتر از هر كسي واقف هستيد، اگر بخواهيد نقدي بر آثارتان داشته باشيد، آن نقد چيست؟

كارهاي من مثل مسير زندگي‌ام فراز و فرودهايي دارد. بالاخره برخي كارهاست كه خيلي كامل درنيامده و در شرايط خاصي توليد شده. اگر شما نگاه كنيد همين كار آخر من، مثلا مختار كه يك كار تاريخي بود، خيلي از لحظاتش، لحظه‌هايي بود كه مي‌شد خيلي بهتر ساخته شود ولي من در شرايطي نبودم كه بتوانم بهتر از آن بسازم يعني اگر بخواهم الان به آن مراجعه كنم و همان صحنه را دوباره بسازم با توجه به شرايط مشابه، بهتر مي‌ساختم. اينها هست چون آدميزاد رو به رشد است. من فردا قطعا نسبت به امروزم جلوتر خواهم بود. انسان تجاربي كه به دست مي‌آورد و حتي ديدگاه‌هايي كه پيدا مي‌كند و فرم‌هايي كه تجربه مي‌كند سنگ محك كارهايش مي‌شود و شما مي‌توانيد با اين سنگ محك مرا بسنجيد.

يعني هر كار را با شرايط زمانه‌اش مي‌سنجيد؟

بله، اين در شرايط ساختش اين‌طوري بوده و اين‌طوري ساخته شده است. اگر در شرايط ديگري بود طور ديگري ساخته مي‌شد. بسياري از لحظات است مثلا در همين كار آخرم با تلويزيون -مختارنامه- كه كار را خيلي دوست دارم يعني فكر مي‌كنم اگر بخواهم برگردم همان‌طوري خواهم ساخت اما لحظاتي هم هست كه فكر مي‌كنم اگر بخواهم دوباره بسازم، طور ديگري مي‌ساختم. منظورم اين است كه اين ضعف و قوت‌ها وجود دارد چون ما انسان هستيم و داريم خلق مي‌كنيم، كاري را كه امسال خلق مي‌كنم با كاري كه سال ديگر بخواهم بسازم متفاوت خواهد بود يعني يك‌سال تجربه و فهم من به بهتر شدن آن كار كمك مي‌كند ولي مجموعا اگر بخواهم قضاوتي بكنم راجع به كارهايي كه انجام داده‌ام اين است كه پشيمان نيستم يعني احساس مي‌كنم كه اين كارها لازم بوده و من هم تا حدودي از عهده اداي مطالب برآمده‌ام. البته اين به آن معنا نيست كه همه مطلب درآمده چون اگر امروز بگويند بيا امام علي را بساز، قطعا يك‌جور متفاوت‌تري خواهم ساخت كه هم در ساختار قوي‌تر باشد و هم در معنا ساده‌تر و جذاب‌تر. اينها تجربه‌هايي است كه آدم به دست مي‌آورد. آدميزاد در مسير تجربه، روزبه‌روز پخته‌تر و كامل‌تر مي‌شود قطعا كارهاي بعدي توفيقي باشد بهتر از كارهاي قبلي است. اين خاصيت آدميزاد است كه جلوتر مي‌رود و پخته‌تر مي‌شود. هرچه جلوتر مي‌رود به كشف و شهود عميق‌تر و بهتري هم در فرم هم در معنا مي‌رسد و من هم مستثني نيستم.


افکار/ارزیابی 5 هنرمند از تبدیل شبکه پویا به شبکه کودک

افکارپرس: بالاخره صاحب شبکه کودک می‌شویم؛ شبکه‌ای که شاید همین حالا هم با وجود فعالیت کانال‌های متعدد ماهواره‌ای که برخی از آنها مدت‌هاست به زبان فارسی برنامه‌ی کودک پخش می‌کنند، راه‌اندازی آن دیر باشد.

فرهنگ در رسانه

راه‌اندازی شبکه کودک و نوجوان سال‌هاست که به عنوان یکی از دغدغه‌های اصلی مدیران صداوسیما مطرح بوده و در این سال‌ها با اتخاذ تمهیدات متفاوت سعی در اختصاص یکی از آنتن‌های خود به این شبکه داشته‌اند. حتی در مقطعی با تمرکز تولید و پخش تمام برنامه‌های کودک تلویزیون در شبکه دو، تلاش کردند این شبکه را به عنوان شبکه کودک معرفی کنند، اما ظرف مدت کوتاهی، شبکه دو بار دیگر در تعریفی گسترده‌تر به عنوان شبکه خانواده معرفی شد تا جای خالی شبکه کودک در تلویزیون ما تا به امروز حس شود.

ایده‌ی راه‌اندازی شبکه کودک از چند سال پیش در صداوسیما قوت گرفت؛ زمانی که خصوصا راه‌اندازی شبکه‌ای چون پرشین‌تون فارسی که بسیاری از مخاطبان کودک ایرانی را به سمت خود جذب کرده بود، مسوولان صداوسیما را به شدت نگران از دست دادن قشری از مخاطبان کرد که از آنها به عنوان آینده‌سازان کشور یاد می‌شود.

پس از آن بود که راه‌اندازی شبکه کودک ایرانی از سوی کارشناسان، برنامه‌سازان کودک و همچنین مخاطبان بارها مورد تأکید قرار گرفت که در نهایت این تاکیدات به راه‌اندازی یکباره شبکه پویا انجامید.

شبکه پویا با تعریف شبکه‌ی انیمیشن قرار بود تولیدات ایرانی را روی آنتن ببرد و مدیر این شبکه تأکید کرده بود که درصد پخش برنامه‌های ایرانی به انیمیشن‌های خارجی باید 80 به 20 باشد، اما طولی نیانجامید که کمبود بودجه صاحبان این شبکه را مجبور کرد که با برعکس کردن این رقم، بیشتر آنتن خود را از تولیدات خارجی پُر کنند؛ اتفاقی که به ظاهر نه برای خودِ این مدیران خوشایند بود و نه برای کارشناسان و البته نه برای پدر و مادری که به امید تماشای یک کارتن ایرانی، فرزندش را پای شبکه پویا می‌نشاند.

حالا بعد از حدود سه سال از راه‌اندازی شبکه پویا تلویزیون تصمیم گرفته است با گسترده‌تر کردن تعریف این شبکه، بالاخره صاحب شبکه کودک شود؛ شبکه‌ای که قرار است علاوه بر پخش انیمیشن، سایر ساختارهای برنامه‌سازی مانند مسابقه، سریال و برنامه‌های عروسکی را نیز در دستور کار داشته باشد.

از شبکه پویا به عنوان ششمین شبکه دیجیتال صداوسیما یاد می‌شود و این شبکه با مدیریت محمد سرشار که یکشنبه - 22 شهریور ماه - قرار است در نشستی برنامه‌هایش را اعلام کند، آنتن خود را 24 ساعته به برنامه‌های کودک و نوجوان اختصاص می‌دهد.

اما اینکه تبدیل شبکه پویا به شبکه کودک می‌تواند اتفاقی مثبت برای برنامه‌سازی حوزه کودک و نوجوان تلقی شود، پرسشی است که در ماه‌های اخیر با کارشناسان در میان گذاشته است.

فرهنگ در رسانه

خامنه : امیدوارم زودتر این اتفاق بیفتد

گیتی خامنه - مجری قدیمی برنامه‌های کودک - به انتخاب شبکه پویا به عنوان شبکه تخصصی کودک، نگاهی مثبت دارد.

وی می‌گوید: خوشحالم که شبکه پویا را برای کودکان انتخاب کردند و امیدوارم این اتفاق به‌زودی بیفتد.

این برنامه‌ساز کودک ادامه می‌دهد: دلم می‌خواهد یک امیدواری همراه با دغدغه داشته باشم و آن هم این است که امیدوارم مدیران جدید که به تلویزیون آمده‌اند، واقعا برنامه‌سازان کودک را حمایت کنند و حمایتشان به نحوی باشد که فقط نیروی جوان یا بالعکس قدیمی‌ها را حمایت نکنند؛ بلکه هر دو طیف را حمایت کنند؛ چرا که به نظر می‌رسد حرف‌های هر دو طرف به درستی ادا نمی‌شود و این اقدام صحیحی نیست.

این برنامه‌ساز درعین حال تاکید می‌کند: نیروی جوان به جهت اینکه هنوز امتحانشان را پس نداده‌اند، بعضا جدی گرفته نمی‌شوند و در مقابل، نیروهای قدیمی هم به جهت اینکه کنار گذاشته شده‌اند، اهمیت آنچنانی ندارند که به نظر من هیچ یک از این کارها درست نیست و باید به هر دو طیف توجه شود. نیروی جوان قالب‌های نو و قدیمی‌ترها تجربه‌های خوبی دارند که هر دو گروه می‌توانند در امر کودک تاثیرگذار باشند.

خامنه ادامه می‌دهد: امیدوارم شبکه پویا میزان مخاطبانش را حفظ کند و با ماموریت جدیدی که خواهد گرفت، آمار مخاطبانش را بالاتر ببرد. ان‌شاءالله ما هم بتوانیم این مسیر را ادامه بدهیم و موفق باشیم.

تهیه‌کننده خاله شادونه: کاش شبکه کودک مستقل از پویا بود

فرهنگ در رسانه

اما تهیه‌کننده «خاله شادونه» که او هم از برنامه‌سازان قدیمی در حوزه کودک است نظری متفاوت دارد.

علی اکبر ذاکری ادغام برنامه‌های کودک و انیمیشن را در یک شبکه اقدامی نامطلوب می‌داند و اظهار می‌کند: بچه‌ها دوست دارند در شبکه‌ای که با عنوان انیمیشن برایشان تعریف شده است، کارتون‌های مورد علاقه‌شان را ببینند؛ بنابراین اقدام صحیحی نیست که ما برنامه‌های تولیدی و زنده کودک را در کنار انیمیشن قرار بدهیم.

او درباره انتخاب شبکه پویا به عنوان شبکه تخصصی کودک می‌گوید: شبکه کودک قطعا با انیمیشن متفاوت است و هیچ ربطی به هم ندارند و فکر نمی‌کنم کنار هم قرار بگیرند. در شبکه پویا که کارتون‌های مورد علاقه کودکان به روی آنتن می‌رود، قطعا برنامه‌های عروسکی و سایر برنامه‌های کودک، فضای انیمیشن را اشغال می‌کنند و جا دارد برای کودکان یک شبکه تخصصی جدا از انیمیشن داشته باشیم.

این برنامه‌ساز کودک همچنین تاکید می‌کند: تاسیس شبکه کودک، آرزوی همه بچه‌ها و برنامه‌سازان کودک است که به شکل تخصصی تاسیس شود اما با سیاست‌ها و تغییر مدیریت‌های جدید هنوز این امر محقق نشده است و امیدواریم که زودتر این اتفاق بیفتد؛ چراکه با وجود شبکه کودک برنامه‌های این حوزه از پراکندگی و آشفتگی درمی‌آیند. همیشه جای یک شبکه تخصصی برای کودکان در تلویزیون خالی بوده است.

وی در ادامه اظهار می‌کند: با توجه به اینکه درصد مخاطبان برنامه‌های کودک بالاست، پس بهتر است که زودتر این اتفاق بیفتد؛ این در حالی است که طی این مدت از برنامه‌های موفق حوزه کودک غافل مانده‌ایم و سنگ‌اندازی به سمت برنامه‌های کودک زیاد اتفاق افتاده است. متاسفانه مدیران تلویزیون به جای اینکه انگشت روی نقاط ضعف برنامه‌ها بگذارند، تمام نگاهشان به برنامه‌های پربیننده کودک است و به جای اینکه برنامه‌های کم بیننده و بی جهت این حوزه را شناسایی و آنها را حذف کنند، به برنامه‌های پرمخاطب این حوزه تمرکز می‌کنند و چالش به وجود می‌آورند و این روزها این ماجرا حساس‌تر هم شده است.

ذاکری سپس تصریح می‌کند: با توجه به تغییر مدیریت‌ها در سازمان صداوسیما انتظار می‌رود برنامه‌های اضافی در حوزه کودک حذف شوند اما چرا مدیران فقط به برنامه‌های دیدنی و پرطرفدار این حوزه زوم کرده‌اند و می‌خواهند به نوعی چالش ایجاد کنند؛ در حالی که به نظرم این کار اصلا صحیح نیست. به عنوان مثال وقتی بچه‌ها فلان خاله یا فلان عمو را نمی شناسند، به این معنی است که بیننده نداشته است که کودک آنها را بشناسد. در حال حاضر پربیننده ترین برنامه‌های حوزه کودک «عمو پورنگ‌»، «خاله شادونه‌»، «عموهای فیتیله‌ای» و «رنگین کمان» هستند.

کارگردان «شکرستان»: چیزی از انیمیشن نمی‌ماند

بابک نظری - کارگردان انیمیشن «شکرستان» - هم درباره‌ی انتخاب شبکه پویا به عنوان شبکه کودک می‌گوید: اگر قرار باشد شبکه پویا با کودک ادغام شود و با عموها و خاله‌ها همراه شود، دیگر چیزی از انیمیشن باقی نخواهد ماند.

فرهنگ در رسانه

این انیمیشن‌ساز در همین زمینه مطرح می‌کند: اگر با انتخاب شبکه پویا به عنوان شبکه کودک توجه به انیمیشن بیشتر شود و تولیدات انیمیشن بالاتر برود، مسلما انیمیشن هم وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد و این حرکت خوبی است. عمل کردن به این اقدام بستگی به رویکرد مدیران صداوسیما دارد. اگر شبکه پویا یک شبکه تخصصی انیمیشن بود از آنجایی که پروسه تولید انیمیشن بسیار زمان‌بر است، معمولا باید در طولانی‌مدت مورد توجه قرار گیرد و با برنامه‌ریزی مدت‌دار دنبال شود.

وی تصریح می‌کند: به نظرم در حال حاضر انیمیشن در حال مرگ است و اگر با همین وضعیت در کنار شاخه‌های دیگر آثار مربوط به کودک قرار بگیرد که دیگر کاملا کشته می‌شود؛ چراکه وضعیت انیمیشن بستگی به بودجه دارد؛ در حالی که بودجه این حوزه رضایت‌بخش نیست و با تاخیرهای بسیار طولانی همراه است. ما دیگر تولید انیمیشن به آن معنا نداریم. در حال حاضر تولیدات مرکز پویانمایی صبا بسیار محدود است و من به عنوان یک کارگردان دو سال است که تولید جدیدی نداشته‌ام و هرچه که دارم از سال‌های قبل بوده است.

این انیمیشن‌ساز سپس به وضعیت انیمیشن در گذشته اشاره می‌کند و می گوید: طی سالیان گذشته، وضعیت انیمیشن رو به بهبودی بود و کاملا جان گرفته بود. ما به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان انیمیشن در منطقه تبدیل شده بودیم و کمیت و کیفیت تولیدات ایرانی بسیار بالا رفته بود اما ناگهان مشکلات بزرگ مالی پدیدار گشت و با رکود وحشتناکی روبرو شدیم و دیگر رمقی برای انیمیشن باقی نماند و اکنون به جایی رسیده‌ایم که انیمیشن نفس‌های آخرش را می‌کشد، به‌ویژه در بخش پویا که درصد انیمیشن‌های ایرانی بسیار پایین آمده است و جای خود را به انیمیشن‌های خارجی داده است.

او در همین راستا ادامه می‌دهد: این اتفاق به دلیل پایین آمدن تولید انیمیشن داخلی است. طی سال‌های اخیر درصد زیادی از تولیدکنندگان انیمیشن دست از تولید کشیدند و به دلیل تاخیرهای طولانی در پرداخت بودجه‌های انیمیشن دچار مشکلات بسیار بزرگی شدند.

کارگردان انیمیشن «شکرستان» در پایان تصریح می‌کند: هزینه‌های تولید انیمیشن بسیار بالا رفته است و دیگر با بودجه‌های قبلی نمی‌توان تولید انیمیشن کرد؛ این در حالی است که همان بودجه‌های قبلی هم با مشکلات بسیاری در پرداخت همراه است. در هر صورت امیدوارم اوضاع بهتر شود و بودجه انیمیشن به وضعیت مناسبی بازگردد.

شمشکی: پرمخاطب‌ترین شبکه به کودک تعلق گیرد

پروین شمشکی - از تهیه‌کنندگان قدیمی تلویزیون – معتقد است: باید شبکه‌ای را برای کودک انتخاب کنند که بیشترین مخاطب را دارد.

شمشکی درباره‌ی انتخاب شبکه پویا به عنوان شبکه کودک می‌گیود: به نظرم بهتر بود شبکه یک را به عنوان شبکه کودک معرفی می‌کردند. اگر شبکه اول در کنار برنامه‌هایی که دارد ساعات بیشتری را به کودک اختصاص می‌داد و سپس تکرار برنامه‌ها را از شبکه‌ای مثل پویا به روی آنتن می‌بردند خیلی بهتر بود؛ چراکه شبکه اول به علت تعداد مخاطبان بالایی که دارد برای پخش برنامه‌های کودک مناسب‌تر است. شبکه اول را حتی در روستاهای دور افتاده کشور هم می‌شناسند و نیازی به معرفی ندارد.

وی اضافه می‌کند: من واقعا نمی‌دانم شبکه پویا چقدر توانسته در میان علاقه‌مندانش جا پیدا کند. اگر شبکه پویا واقعا شناخته شده است، پس انتخابش به عنوان شبکه کودک درست است اما وقتی هنوز حتی خود ما برنامه‌سازان که 40 سال است در تلویزیون کار کرده‌ایم، اولین شبکه‌ای که به آن رجوع می‌کنیم شبکه یک است، باید انتخاب شبکه‌ای مثل کودک با دقت و در عین حال با تبلیغات گسترده‌ای انجام شود تا همه بدانند فلان شبکه، شبکه کودک شد.

این برنامه‌ساز کودک در ادامه کنار هم قرار گرفتن انیمیشن و برنامه‌های کودک را اقدامی مثبت می‌داند و می‌گوید: شاید این اتفاق باعث شود برنامه‌سازان کمی به خودشان بیایند و برنامه‌های خوب تولید کنند؛ چراکه به نظرم انیمیشن همیشه در کنار کودک لازم بوده و خوب است که این دو در کنار هم قرار بگیرند تا بچه‌ها خسته نشوند از اینکه فقط بخواهند انیمیشن ببینند و یا بالعکس. به یاد دارم زمانی که برنامه «کلاه قرمزی» سال‌ها پیش پخش می‌شد در سه آیتم مختلف به روی آنتن می‌رفت و لابه‌لای برنامه، کارتون پخش می‌کردیم تا کودک خسته نشود.

شهریاری: اتفاق خوبی است

محمود شهریاری، مجری برنامه‌های تلویزیون از انتخاب یک شبکه تخصصی برای کودکان اظهار امیدواری می‌کند و می‌گوید: اگر قرار است برنامه‌های کودک در یک شبکه تخصصی باشند، باید برایشان تفکیک قائل شد.

فرهنگ در رسانه

این مجری تلویزیون با بیان اینکه انتخاب شبکه تخصصی برای کودکان اتفاق خوبی است، خاطرنشان می‌کند: اینکه یک شبکه تخصصی برای کودکان داشته باشیم، اتفاق کاملا مثبتی است اما باید برنامه‌های کودکمان را جدا کنیم. به نظرم برنامه‌ای که برای کودکان است با برنامه‌ای که درباره کودکان است باید از یکدیگر تفکیک شود؛ چراکه هم از نظر رفتارشناسی و هم از نظر تأثیراتی که بر روی کودکان دارد، مهم است. متأسفانه در دوره‌ی گذشته سازمان صداوسیما، این تفکیک‌ها خیلی به وجود نیامد.

وی می‌افزاید: پیش از این که همزمان شبکه کودک داشتیم اما شبکه‌های یک و تهران هم برنامه کودک پخش می‌کردند و پیرو این اتفاق انرژی‌ها و سرمایه‌ها از بین می‌رفت، بر این اساس اگر قرار است شبکه پویا به عنوان شبکه کودک معرفی شود، باید ببینیم چه تعریف درستی از خود خواهد داشت و چقدر متخصص به این شبکه روی می‌آورند. همچنین در عین حال مدیریت شبکه پویا را باید کسی برعهده داشته باشد که برای کودکان کار کرده باشد و جنس کودک و انیمیشن را بشناسد.

شهریاری در ادامه تصریح می‌کند: گاهی اوقات انیمیشن‌ها و برنامه‌هایی که برای کودکان پخش می‌کنیم، مختص آن‌ها نیست و بیشتر بزرگسالان از آن‌ها استفاده می‌کنند که به نظرم باید در این زمینه تفکیک صورت بگیرد.

او که پیش از این در برنامه «عموهای فیتیله‌ای» اجرا داشت، به خلاقیت در تولید برنامه‌های کودک اشاره و تاکید می‌کند: امیدوارم در حوزه کودک از تجارب باسابقه‌ها استفاده کنند؛ چراکه کپی کردن از برنامه‌های خارجی خیلی هنر نیست و باید از خودمان خلاقیت نشان بدهیم؛ به عنوان مثال به یاد دارم، «عطر و گلاب بپاشید» که مربوط به چندین سال قبل می‌شود، از برنامه‌های جذاب و خوبی بود که واقعا طراحی نابی داشت اما متأسفانه در حال حاضر برنامه‌ها به ویژه در بخش کودک فقط از کارهای خارجی کپی‌برداری می‌کنند و حتی بعضا مشاهده می‌کنیم که مدیران تلویزیون به برنامه‌سازان می‌گویند نمونه خارجی بیاورید تا ببینیم چه برنامه‌ای می‌خواهید بسازید! که به نظرم این کار اصلا اسمش برنامه‌سازی نیست.

شهریاری در همین زمینه عنوان می‌کند: خوشبختانه ما نیروهایی در حوزه کودک داریم که متخصص هستند اما متأسفانه در خانه‌هایشان نشسته‌اند و کسی سراغی از آن‌ها نمی‌گیرد؛ در حالی که بهتر است در کنار نیروهای جوان، از تجربه با سابقه‌ها هم استفاده کرد. چرا کودک امروز ما نباید بداند فردوسی و سعدی کیست؟ افسوس می‌خورم که برنامه‌های کودکمان بعضا به برنامه‌هایی تبدیل شده‌اند که از ادبیات کشور خودمان در آن‌ها استفاده نمی‌شود؛ به عنوان مثال جناب سعدی ما چقدر در کتاب‌هایش مفاهیمی درخصوص کودکان دارد که می‌تواند به راحتی به کودکان منتقل کند. متأسفانه علاوه بر برنامه‌های کودک، اخبار و سایر برنامه‌هایمان از دکور گرفته تا نحوه اجرا شبیه برنامه‌های ماهواره شده‌اند که این اقدام اصلا صحیح نیست.

محمود شهریاری در پایان گفت‌وگوی خود با ایسنا اظهار می‌کند: امیدوارم با مدیریت خوب شبکه پویا، اتفاقات خوبی در حوزه کودک بیفتد.


ایران/گزارش «ایران» از نخستین جشن «سینما و کتاب» در خانه هنرمندان ایران

سینماگران برای آشتی مردم با کتاب واسطه می شوند

برگزاری نخستین جشن مشترک سینما و کتاب با همراهی فعالان این دو عرصه و ارائه نظرات آنان در ارتباط با راهکارهایی برای علاقه‌مند ساختن مردم به کتاب و کتابخوانی همراه شد.

فرهنگ در رسانه

به گزارش «ایران» طی روزهای اخیر اهالی سینما در حالی روز ملی هنر هفتم را جشن گرفتند که دست‌اندرکاران کتاب نیز با همکاری مسئولان خانه هنرمندان نخستین جشن سینما و کتاب را به مناسبت آشتی فعالان این 2 حوزه با یکدیگر برگزار کردند.

آغاز مراسمی که عنوان نخستین جشن مذکور را یدک می‌کشید با تأخیر قابل توجهی در سالن استاد شهناز همراه شد. سالنی که با توجه به گنجایش پایین آن میزبانی تعداد بسیاری از علاقه‌مندان و حتی اهالی رسانه را در حالی بر عهده داشت که اغلب ایستاده به تماشا پرداختند.

فقر، تبدیل شدن کتابفروشی به فلافلی است

شاید بتوان گفت با وجود کم و کاستی‌هایی که این جشن در نخستین دوره خود داشت به واسطه اجرای متفاوت امیر کربلایی، بازیگر تئاتر این مراسم رنگ و بویی متفاوت از دیگر جشن‌های روز ملی سینما به خود گرفت. برنامه با کسب اجازه کربلایی برای شوخی با اهالی سینما همراه شد و کربلایی در استندآپ کمدی‌ حتی فراتر از اهالی سینما رفته و پای دکل نفتی گمشده را هم به شوخی‌هایش کشاند. بسیاری از حاضران گمان می‌کردند تنها از سینماگرانی تجلیل می‌شود که صاحب کتاب در حوزه تخصصی سینما هستند. مجید سرسنگی، مدیر عامل خانه هنرمندان ایران این مسأله را تکذیب کرد و گفت: «برای تجلیل از هنرمندان به سراغ افرادی رفتیم که طی یک سال اخیر از آنان آثاری منتشر شده است. بنابراین ملاکمان تنها آثار مکتوب سینمایی نبود.»

از اجرای مجری برنامه که حاضران را با وجود برخی کاستی‌ها تا پایان مراسم در سالن نگه داشت بگذریم، موسیقی بخش‌های مختلف جشن که با استفاده از سازهایی عجیب به صورت زنده اجرا شد نیز از نکات مثبت آن بود. مجید غلامی جلیسه، مدیرعامل خانه کتاب با اشاره به تأثیر سینما در علاقه‌مند ساختن مردم به مطالعه گفت: «این جشن بهانه‌ای برای یادآوری مسئولیتی است که اهالی سینما در ارتباط با نهادینه کردن فرهنگ کتابخوانی برعهده دارند.»

داریوش مهرجویی به عنوان نخستین فردی که از او در این برنامه قدردانی شد به صورت غیرحضوری و از طریق پخش ویدئو کلیپ ضبط شده، برگزاری این جشن را آغاز خوبی برای تشویق مردم به مطالعه دانست.

مسعود رایگان به عنوان یکی از تقدیرشوندگان این جشن لوح خود را از دست فرخ نعمتی دریافت کرد و گفت: «شمارگان هزار و 200 نسخه‌ای کتاب‌ها برای کشوری که بیش از 80 میلیون جمعیت دارد باعث تأسف است. با توجه به نقشی که رسانه ملی در جذب مخاطبان خود به مطالعه دارد از همین تریبون اعلام می‌کنم که آماده همکاری با تلویزیون برای برطرف کردن این مشکل از طریق طرح‌هایم هستم.»

سینما یکی از ستون‌های ارزشمند مدنیت

سیروس ابراهیم‌زاده بعد از دریافت لوح خود از غلامحسین امیرخانی، هنرمند پیشکسوت عرصه خوشنویسی تصریح کرد: «سینما یکی از ستون‌های ارزشمند مدنیت و مدرنیته به شمار می‌آید از همین رو پیوند کتاب و سینما به واسطه چنین جشن‌هایی ثمرات مثبتی برایمان به دنبال خواهد داشت. با وجود موفقیت‌هایی که تا به امروز به دست آورده‌ایم هنوز موفق به پیوستن به دهکده جهانی نشده‌ایم و در این راستا باید تلاش کنیم.»

بعد از تجلیل از کاظم هژیر آزاد، بهاره رهنما و نرگس آبیار، سیروس الوند برای اهدای لوح شمس لنگرودی به روی صحنه رفت و گفت: «اینکه در کشورهایی نظیر ژاپن مردم حتی در اتوبوس هم مشغول مطالعه هستند به دلیل نهادینه شدن مطالعه در میان آنان به عنوان یک ارزش و ضرورت است. مسأله‌ای که ما از آن غافل هستیم.»

اندیشه فولادوند نیز بعد از دریافت لوح خود از کیوان کثیریان گفت: «نکاتی که دوستان به آن اشاره کردند را قبول دارم اما مشکل اصلی که امروز مردم را از کتاب دور کرده بحث اقتصادی است. قبل از هر اقدامی باید به اصلاح وضعیت اقتصادی مردم توجهی جدی شود.» رویا تیموریان قبل از آنکه لوح لیلا اوتادی را به وی اهدا کند تصریح کرد: «چندان موافق گفته‌‌هایی که مطرح شد نیستم. بخش مهمی از مشکلاتی که حوزه کتاب به آن دچار شده به خود ما بازمی‌گردد. ما مردم همگی در این مسأله دخیل هستیم و برای حل آن باید از خانواده‌های خود شروع کنیم.» نخستین جشن سینما و کتاب در حالی به پایان رسید که بر خلاف خبرهای منتشر شده و عکسی که از مسعود کیمیایی در سالن به چشم می‌خورد، هیچ سخنی از وی به میان نیامد.


جام جم/ پروژه جدید سینمایی غرب درباره انقلاب ایران

فیلم، فیلم انگلیسی‌هاست!

دایی جان ناپلئون همیشه تاکید می‌کرد که کار، کار انگلیساست. این توهم همیشه با دایی جان بود که انگلیسی‌ها به‌خاطر خرده حساب‌های قدیمی‌ به‌دنبال از بین بردن او هستند. این طرز تلقی گرچه در سریال پایه درستی ندارد، اما به لحاظ تاریخی و کارنامه بریتانیایی‌ها در ایران می‌دانیم که دایی جان با نگاهی به فرامتن بیراه هم نمی‌گفت. خبر تولید فیلم زندگی محمدرضا شاه پهلوی با نگاهی به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی‌ایران، آن هم در حالی که انگلیس با بازگشایی سفارتش در تهران قصد بهبود روابط با کشورمان را دارد، سنخیت و مطابقت چندانی ندارد.

فرهنگ در رسانه

به گزارش جام جم، نشریه ورایتی روز گذشته از تولید فیلمی به نام «شاه شاهان» از سوی کمپانی فیلمسازی گت وی در لندن خبر داد.

این فیلم قرار است روایتگر زندگی محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران باشد و در این میان نگاهی هم به وقایعی که منجر به رخ دادن انقلاب اسلامی ایران شد، خواهد داشت.

فیلمــی فعلا بــدون کارگردان

نگارش فیلمنامه این فیلم را ملیسا والاک به عهده دارد؛ کسی که پیش از این نویسنده فیلمنامه آثاری چون باشگاه خریداران دالاس، آینه آینه و بیل را ملاقات کن بوده است.

کمپانی گت وی لندن در حالی پیش تولید این فیلم را شروع کرده که هنوز جستجو برای یافتن فردی مناسب که حاضر به کارگردانی این اثر باشد، ادامه دارد. همچنین تاکنون نامی درخصوص بازیگران این اثر رسانه ای نشده است و دانستن این نکته که چه بازیگران شاخصی نقش شخصیت هایی واقعی چون محمدرضا شاه و دیگر درباریان یا چهره های انقلابی ایران را بازی خواهند کرد، ذهن را به کنجکاوی وا می دارد.

بنا به ادعای نشریه سینمایی ورایتی، این فیلم به رابطه پررنگ محمدرضا شاه با ایالات متحده آمریکا خواهد پرداخت و اسناد و مدارک موجود را که در نهایت به وقوع انقلاب ایران به رهبری حضرت امام(ره) انجامید، بررسی می کند. تهیه کنندگی این فیلم را تری استون و کریس هاوارد به طور مشترک انجام خواهند داد.

«شاه شاهان»؟!

انتخاب نام فیلم هم بامزه است؛ عنوان اثر تناسبی با حال و روز و سرانجام سوژه و شخصیت اصلی اش ندارد و باید منتظر ماند و دید اگر همین نام روی فیلم بماند، سازندگان چه توجیهی برای این عنوان پرطمطراق دارند.

این نام همچنین یادآور فیلم معروف آمریکایی به همین اسم ساخته نیکلاس ری در سال 1961 است که در آن جفری هانتر نقش حضرت عیسی مسیح را بازی می کرد. اما پرسش اصلی اینجاست که اصولا غرب و حالا انگلیس با چه انگیزه هایی درباره تاریخ معاصر ما و بخصوص جریان پیروزی انقلاب اسلامی آثاری را تولید می کنند؟ در طول سال های گذشته هم شاهد پخش چند مستند تاریخی و تلویزیونی توسط شبکه های فارسی زبان بیگانه که در انگلیس فعالیت می کنند ، بوده ایم.

تحریف تاریخ

فرهنگ در رسانهرئیس بخش تخصصی مطالعات انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در رابطه با انگیزه انگلیس برای تولید چنین فیلمی به جام جم می گوید: انگلیس با ایجاد مراکز شرق شناسی، اسلام شناسی، ایران شناسی از گذشته و در 20 سال اخیر با تاسیس مرکز شیعه شناسی همواره به دنبال تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن واقعیت هاست. نمونه اش هم تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است که بی.بی.سی در اوایل انقلاب انجام داد.

قاسم تبریزی ادامه می دهد: وقتی کشوری ماهیتی استعمارگر و متجاوز دارد و سابقه خیانت، جنایت و غارت در این سرزمین را دارد، همیشه همین کار را خواهد کرد. این کشور که عوض نشده، در آنجا انقلابی صورت نگرفته و حاکمیت سلطنتی و امپریالیستی اش هم تغییر نکرده است که ما انتظار بیان حقایق را از سوی آنان داشته باشیم. در این 300 سال کارنامه انگلیس کاملا مشخص است؛ به عنوان نمونه می توانیم به حمایت آنها برای انتشار کتاب آیات شیطانی اشاره کرد.

این پژوهشگر تاریخ معاصر می افزاید: اتفاقا امسال صدمین سال تجاوز انگلیسی ها به بوشهر و صدمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری است. بنابراین کارهایی همچون تولید فیلمی ضدایرانی و انقلابی از سوی انگلیسی ها عادی است. یعنی اگر انگلستان کاری علیه اسلام، تشیع، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران نکند، باید تعجب کرد.

تبریزی ضمن فاقد ارزش علمی و تاریخی دانستن اسنادی که انگلیسی ها در طول تاریخ منتشر کرده اند، حرکت غرب در قبال جهان اسلام را چنگیزی می داند و می گوید: البته چنگیز برخلاف غربی ها این قدر شرافت داشت که حرکتش دنباله نداشت و دنباله هایش هم در فرهنگ ایرانی و اسلامی حل شدند و خدماتی را هم انجام دادند.

استعمارشناسی و تاریخ گاری درست

این کارشناس، استعمارشناسی و ارائه تاریخ درست ایران و جهان را از موثرترین راه ها برای مقابله با تحریف تاریخ توسط غرب می داند و می افزاید: برای برخورد درست با شیطنت های غرب باید در دانشگاه ها و حوزه علمیه رشته هایی چون استعمارشناسی، غرب شناسی، آمریکاشناسی و انگلیس شناسی به وجود بیاید و تقویت شود و کارنامه آنها را از 300 سال قبل تا امروز رصد کنیم. همچنین تاریخ درست ایران، جهان اسلام و جهان باید برمبنای فرهنگ ایرانی و اسلامی و از سوی محققان خودمان به نگارش درآید تا اجازه دروغگویی به غربی ها ندهیم.

تلاش برای تطهیر

دکتر حمید شاه آبادی هم درباره حرکت جدید انگلیسی ها به جام جم می گوید: تردیدی نیست که نیاز امروز دنیای غرب تطهیر چهره خودشان در داخل کشور ماست. به طور مسلم آنها راه نفوذ خودشان را به داخل کشور ما در این می دانند که چهره واقعی را که مردم ما از آنها می شناسند پاک کنند و چهره نوینی از انگلیس و دنیای غرب به وجود بیاورند.

مشاور وزیر ارشاد و معاون سابق هنری این وزارتخانه در این خصوص ادامه می دهد: تصور انگلیسی ها این است که با ایجاد شبکه های اجتماعی می توانند فاصله ای بین نسل جدید و جوان با نسل های گذشته به وجود بیاورند و کاری کنند که جوانان اطلاعی از وقایعی که آنها در گذشته در این کشور رقم زده اند، نداشته باشند. بنابراین موثرترین راه نفوذ برای تحریف تاریخ استفاده از قالب های هنری و نمایشی است.

فرهنگ در رسانه

رئیس موسسه آموزش عالی علمی کاربردی فرهنگ و هنر در پایان می گوید: این اتفاق عجیبی نیست که دنیای استکبار دست به تهیه فیلم هایی از این دست بزند. مهم این است که ما باید نسبت به این اقدامات هشیارانه عمل کنیم و نسل جوان را از پیشینه کشورهایی چون انگلیس آگاه کنیم و همه خوش رقصی های این چنینی را جزو نقشه های آنها بدانیم. مادامی که ما این اقدامات را خوش رقصی فرض نکنیم در دام اقدامات نوین انگلیسی های 2015 می افتیم.

سپتامبرهای شیراز

در حالی که کشور انگلیس تولید فیلمی درباره زندگی محمدرضا شاه پهلوی را در دستور کار قرار داده است، آمریکایی ها هم در اقدامی مشابه فیلمی ضدایرانی را بزودی روانه اکران سینماها می کنند. این فیلم که سپتامبرهای شیراز نام دارد درباره وقایع سال های آغاز انقلاب است که به شکلی وارونه و کینه توزانه روایت می شود و بازیگران هالیوودی چون آدرین برادی، سلما هایک و شهره آغداشلو در آن بازی می کنند. کارگردان فیلم هم وین بلر است. پیشتر نیز آمریکا فیلمی ضدایرانی چون گلاب را ساخته و اکران کرده بود.


جام جم/گفت‌وگو با فرج‌الله سلحشور

هالیوود، جایگاه پیامبران را تخریب می‌کند

فرج‌الله سلحشور کارگردان سریال ماندگار یوسف پیامبر، سریالی که دنیا را درنوردیده است و مشتاقان و علاقه‌مندان بسیاری در آسیا و اروپا دارد را بیشتر با گفت‌وگوهای جنجالی و پروپاگاندایی می‌شناسند و سایر رسانه‌ها سعی می‌کنند سلحشور را با دیدگاه کاملا مصلحانه وارد دعوای حیدری ـ نعمتی رسانه‌ای کنند.

واقعیت این است کسی که یوسف پیامبرش تسخیر‌کننده قلوب بسیاری بود و به قول خالد احمد بهجت حسینی، کارگردان مصری، خیابان‌های مصر حتی حین بازپخش سریال خالی از جمعیت می‌شود را باید از دریچه‌ای دیگری شناخت و منظر ماهنامه سینما رسانه در این پوشه ویژه شناخت کارگردان بزرگ مجموعه روایت‌های قرآنی است و در مجالی که دست دادسعی کردیم دیدگاه‌ و آرای کارگردان خستگی‌ناپذیر سینما را بازتاب دهیم و از حاشیه پرهیز کنیم.

برای شروع نظر یک‌خطی خود را در مورد مجموعه آثاری که در هالیوود درباره پیامبران ساخته بفرمایید.

در تمام آثاری که در هالیوود درباره پیامبران ساخته شده است اثری نمی‌بینید که آن اثر بازتاب‌دهنده شمایل پیامبری صالح باشد.

حالا مساله ما در گام نخست نمایش شمایل پیامبر صالح است می‌توانید کمی جزئی‌تر به این بحثی که طراح آن خود شما هستید ورود کنید.

فرهنگ در رسانه

در حال حاضر که بنده روی فیلمنامه موسی(ع) کار می‌کنم و پژوهش گسترده‌ای حول این شخصیت داشتم، مشهورترین فیلمی که راجع به ایشان ساخته شده و از کلاسیک‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود «ده فرمان» است.

تصور این است که بحث ما با این روال مصداقی‌تر می‌شود. البته این نکته را بهتر می‌دانید که به روایتی 20 نسخه به صورت انیمیشن، سریال و فیلم سینمایی درخصوص حضرت موسی(ع) ساخته شده است. عمده آثار ساخته شده زیر نظر یا توسط جریان صهیونیستی ساخته شده است.

صهیونیست‌ها اجازه نمی‌دهند درخصوص تاریخ بنی‌اسرائیل کسی بجز خودشان و از خودشان، ورود داشته باشد، با شیوه‌ای ماهرانه منابع اصلی تاریخ قومشان را خودشان در اختیار گرفته‌اند. مقداری عظیم از منابع تاریخی را تحریف می‌کنند و کسی به آنها اعتراضی نمی‌کند.

کما این‌که ما به عنوان مسلمانانی که به تمام این انبیاء معتقدیم چه شیعه، چه سنی و... یک‌بار هم نشده به تولیدات تحریف شده هالیوود از پیغمبران اعتراض کنیم به غیر از مورد نوح(ع) و فیلم آرنوفسکی که موضوع خیلی حاد بود.

به هر ترتیب موسی(ع) و عیسی(ع) پیامبران ما هم هستند و جریان صهیونیستی هر طور که خواسته پیامبران را نشان داده است.

مثلا حضرت موسی را به عنوان معمار جا زدند یا مثلا گفتند با زنان درباری روابط نامشروع دارد و خیلی مسائل ناراحت‌کننده دیگر که به یک پیامبر نسبت می‌دهند.

کاملا هم هدفمند به نظر می‌رسد. خیلی راحت عرض کنم؛ آغاز به قدرت رسیدن بنی‌اسرائیل از دوران قدرت حضرت یوسف(ع) در دربار مصر بود.

منتها حضرت یوسف(ع) در دربار مشغول ترویج دین بود و در خدمت دین خدا و هدایت بندگان بود و تلاش می‌کرد حکومت آن زمان را هدایت کند ولی حضور حضرت یوسف(ع) در دربار برای بنی‌اسرائیل یک مستوره شد تا در دربار نفوذ کند.

مثلا علامه مجلسی هم در دربار صفویه بوده‌اند؛ اما خدمات آنان شامل حال حاکمیت نبود، بلکه در خدمت اسلام بود.

بعد از حضرت یوسف(ع) خیلی‌ها در دربار نفوذ کردند، ازجمله قارون در دربار فرعون یا عمران پدر حضرت موسی(ع) که خدمتکار دربار فرعون بود. با این‌که عمران انسان صالحی بوده و در جهت اعتقادات خود و منافع مردمش کار می‌کرد، ولی به هر حال نفوذی بنی‌اسرائیل، در دربار فرعون بود.

فرهنگ در رسانه

همین‌طور قارون که با نفوذ در دربار فرعون ثروتمند می‌شود و سعی می‌کند دربار را با سرمایه خودش تقویت کند و در عین حال خودش از درباریان به شمار می‌رود.

بنی‌اسرائیل این شیوه را در طی قرون متمادی ادامه دادند و در دربارهای مختلف نفوذ کردند.

یعنی نفوذ سیاسی برای بنی‌اسرائیل یک الگوی باستانی و تاریخی است؟

احسنت. ریشه این کار در یک الگوی باستانی است.

آیا این مساله در مجموعه آثاری که درخصوص حضرت موسی(ع) تولید شده است نمود داشته است؟

به صورت کاملا استراتژیک و همچون یک خط باریک قرمز در آثار سینمایی و سریالی که در مورد حضرت موسی(ع) ساخته‌اند نمود داشته است.

اقداماتی از قبیل؛ نفوذ در دربار، سرمایه‌سالاری، سلطه بر ملل دیگر، اختلاف‌افکنی، جنایات متعدد مرتکب شدن و خود را قوم برتر دانستن، از ویژگی‌های اصلی بنی‌اسرائیل است و چون پیامبران الهی مانع این‌گونه رفتارها در سران قوم بنی‌اسرائیل می‌شدند، بنابراین سران بنی‌اسرائیل با انبیا میانه خوبی ندارند.

و قرائت‌های نادرستی که از حضرت موسی(ع) وجود دارد ریشه در چنین نگرشی دارد که انبیا مانع زیاده‌خواهی کلان بنی‌اسرائیل می‌شدند؟

دقیقا سعی می‌کنند انبیا را تخریب کنند و جایگاه معنوی و الهی انبیا را مخدوش کنند. در آثار آنها بندرت پیامبری می‌بینید که با عالم وحی در ارتباط باشد و از خداوند تغذیه شود و از جانب خدا دستور بگیرد، بلکه معمولا خود شخص پیامبر اقداماتی را برای راهنمایی ملت انجام می‌دهد. در این فیلم‌ها بندرت پیامبری در حال عبادت نشان داده می‌شود.

این تحلیل مثلا در نسخه سینمایی بی‌بی‌سی «ده فرمان» مصداق می‌کند، اما در «ده فرمان» سیسیل ب دو میل این ارتباط با خدا هرچند به مقدار کم، ولی وجود دارد.

بنده هم عرض کردم شاید وجود داشته باشد، اما به ندرت. تلقی بنده این است که در مجموعه آثاری که در مورد انبیا ساخته می‌شود، اولیاءالله را خیلی شخصیت‌های بزرگی نشان می‌دهند و از قضا سلاطین را هم بزرگ نشان می‌دهند.

قدرتمندان بزرگ‌تر نشان داده می‌شوند و در داستان‌هایی که برای مردم نقل می‌کنند شما می‌بینید که تحریفاتی را به صورت هوشمندانه ایجاد می‌کنند.

یک نمونه مصداقی مثلا در مورد موسی(ع)؟

در روایت‌های متعدد آمده است که حضرت موسی(ع) و فرعون باهم چالش دارند یا مباحثه. فرعون می‌گوید: من می‌توانم کاری کنم که رودخانه نیل از حرکت بایستد. موسی(ع) می‌گوید: من می‌توانم این کار را کنم و تو نمی‌توانی.

در این چالش که در حضور مردم انجام می‌شود فرعون پیروز می‌شود نه موسی(ع)! یعنی دعای موسی(ع) مستجاب نمی‌شود، اما دعای فرعون مستجاب می‌شود.

علت پیروزی فرعون را هم در این می‌دانند که فرعون در تمام طول شب گذشته با خدا راز و نیاز کرد و از خداوند خواسته بود که جلوی موسی(ع) او را خجل نکند و از طرف دیگر موسی(ع) با خیال راحت تمام شب را خوابید. عوام‌فریبی است.

درواقع با عقل ساده‌اندیش هم جور درمی‌آید و دیگر کسی سوال نمی‌کند آن 20 هزار کودکی که فرعون سر برید و شکم‌های زنانی که پاره کرد و ده‌ها هزار نفر از قوم بنی‌اسرائیل که به بردگی گرفت و کشت، پس عدالت خدا در این موارد چگونه است؟

فرهنگ در رسانه

آیا با یک شب راز و نیاز تمام این جنایات پاک شد و خداوند پیامبرش را رها می‌کند و طرفدار فرعون می‌شود؟ یا می‌بینیم که در این گونه داستان‌ها فرعون طرفدار زن و بچه‌اش است و از همسرش حمایت می‌کند، اما در مقابل موسی(ع) عیاش نشان داده می‌شود و با زنان درباری رابطه دارد.

حتی نسبت دادن روابط نامشروع جنسی در انیمیشن‌هایی که درباره این پیامبر عظیم‌الشان ساخته شده است، نمود دارد.

در هر دو نسخه کلاسیک «ده فرمان» موضوع نسبت دادن روابط نامشروع جنسی به تصویر کشیده شده است.

یکی از استراتژی‌های بنی‌اسرائیل این است که انبیا را تخریب و در مقابل؛ سلاطین و قدرتمندان را بزرگ جلوه دهند و آنها را تبرئه کنند چون خودشان همیشه در طول تاریخ اثبات کرده‌اند با جناح قدرتمند زد و بند و بده‌بستان‌هایی دارند و انبیا همیشه تنها مانع آنها بوده‌اند، پس باید مورد هجمه تصویری و تاریخی قرار گیرند.

یکی از راهکارهایی که می‌بینید بنی‌اسرائیل در هالیوود به‌عنوان یک استراتژی یا تئوری سیاسی در دنیا و در فیلم‌هایش مطرح می‌کند این است که همه فرهنگ‌ها باید نابود شوند و فرهنگ ما باید جایگزین شوند، همه پیشینیه‌های تاریخی و تمدنی را تخریب کنید.

شاید یکی از دلایلی که هالیوود درخصوص تاریخ دیگر ملل فیلم می‌سازد موضوعی باشد که شما به آن اشاره کردید؟

دقیقا همین‌طور است. دو فیلم 300، یعنی قسمت اول و قسمت دوم کل پیشینیه تاریخی قومیت پارس را تخریب می‌کند.

عده‌ای از مخالفان آثار شما گاه با لحن تمسخرآمیز درخصوص تولیدات شما سخن می‌گویند آیا به این جهت است که تاب این زبان فطری و مولف را ندارند؟

آنچه گفتیم و به تصویر کشیدیم براساس اعتقاداتم بود، در حالی که در حوزه کلان سینما در سراسر دنیا بروز و نمود اعتقادات در اثر سینمایی، محلی از اعراب ندارد.

دیزنی بزرگ‌ترین کمپانی فیلمسازی دنیا که عمده تولیداتش را برای کودکان و نوجوانان می‌ساخت می‌دانید بزرگ‌ترین شعارش که حتی بر سر در ورودی کمپانی نصب شده بود و در همه جا هم به چشم می‌خورد چیست؟ «در این کمپانی کسی حق ندارد از خدا اسم ببرد!».

این اشاره صرفا یک نمونه است وگرنه موجودیت و ساز و کار هالیوود صرفا براساس شعار مذکور است. رسالت نانوشته و غیرمکتوب هالیوود از بین بردن مذهب و فرهنگ است تا با یک برنامه صد ساله فرهنگ منحط صهیونیست، ابرقدرت‌ها و استکبار را جایگزین کند.

اوایل انقلاب در ایران کردها را با لباس کردی، لرها، ترکمن‌ها، بلوچ و... را با لباس مخصوص خودشان می‌دیدیم. در حال حاضر چنین نیست.

با چنین شرایطی مشخص است آنچه که فرهنگ متکثر اقوام را تضعیف کرد هجوم فرهنگ منحط بیگانه است. آن هم از طریق فیلم، سریال ورسانه‌های جمعی همچون ماهواره و اینترنت.

چگونه می‌توان این زبان فطری را توسعه داد؟ تاکنون تصور می‌شد این گونه سخنان در حد شعار است و اصلا ذائقه مردم متمایل به آثاری نیست که با زبان فطری برآمده از قرآن ساخته شده باشد، شما با یوسف پیامبر نشان دادید که چنین نیست و حتی ذائقه توده را با صورتی عامه‌پسندانه با زبان فطری برآمده از قرآن و متجلی در اثر، می‌توان تأمین کرد.

فرهنگ در رسانه

خیلی از معیارهای سینمای ملی و بومی ما با معیارهای موجود در سینما همخوانی ندارد. مثلا در سینما موضوعی به اسم شیوه غافلگیری وجود دارد.

بر اساس این شگرد، معتقدند باید تماشاگر را در غفلت نگهداشت و ناگهان گره‌ای را برای او باز کرد تا او از این کشف ناگهانی لذت ببرد.

این درست است، اما آیا اگر به اصطلاح «رو» بازی کنی و همه چیز را صادقانه به مخاطب ارائه کنی، کسی آن را تماشا نخواهد کرد؟ داستان کربلا را کدام شیعه است که نداند؟ اما با وجود این وقتی به تصویر کشیده می‌شود همه با علاقه‌ای وافر آن را تماشا می‌کنند.

داستان حضرت یوسف(ع) را از ابتدای تولد، ماجرای برادرانش، عشق زلیخا و حتی انتهای قصه که رسیدن حضرت یعقوب(ع) به فرزندش است را همه می‌دانند، اما چرا باز هم مخاطبان تا این حد مشتاقانه به تماشای سریال می‌نشستند؟ پس می‌توان گفت شگرد غافلگیری جهت جذاب کردن فیلم، یک اصل لایتغیر نیست!

بلکه می‌توان داستانی که همه ماجرای آن بر مخاطب روشن است یا می‌تواند دنباله آن را براحتی حدس بزند را هم به گونه‌ای ارائه کنیم که مخاطب مشتاقانه آن را پیگیری کند. اینها شگردها و مولفه‌هایی خاص در روایتگری است که از جهان تولیدات هالیوود برون آمده و تئوریزه شده است و امروز به عنوان اصول درام‌پردازی و روایتگری تبیین شده است.

و از آن به عنوان الگویی جهانی نام می‌برند.

احسنت! اگر شما با واقعیات زندگی روبه‌رو بشوید، می‌بینید این‌طور هم نیست. مثلا فلان زندگی زناشویی به طلاق و جدایی منتهی شده است.

حال اگر یکی از طرفین، بخواهد کل ماجرا را برای شما تعریف کند آیا مشتاقانه گوش نمی‌دهید؟ بنابراین اصولی که آنها به عنوان الگوی فیلمسازی مطرح می‌کنند می‌تواند صرفا محض فریب ما باشد.

در واقع یک اصول صنعتی کلیشه‌ای برای جذب مخاطب بیشتر براساس همان زبان غریزی. از منظر شما مولفه‌های و گزاره‌های دیگر روایی قابل نقد و تحلیل است؟

اجازه بدهید با شیوه‌ای مصداقی فرمول دیگری را تفسیر و ارزیابی کنیم، شما برای این‌که دروغ بگویید باید خیلی فکر کنید تا بفهمید چگونه باید این دروغ را تعریف کنید که مخاطب باور کند.

نیاز به مقدمه چینی و زبان شیرین و... دارد. دروغ اینچنین است؛ نیاز به ترفندهای زیادی دارد، اما سخن راست این‌طور نیست مثلا راستگو خیلی راحت می‌گوید فلان چیز را من برنداشتم، اما دروغگو کلی مقدمه‌چینی می‌کند تا بگوید من برنداشتم.

در سینما هم این‌طور است. اساس سینما بر دروغ و روایت‌های خیالی است. بنابراین تمام تلاش او بر این است که این داستان‌ها و دروغ‌ها را قابل باور کند.

یعنی شما سینمای رویاپرداز را قبول ندارید؟

چرا! سینمای رؤیایی و تخیلی را باور دارم، اما نوع سینمایی که قبول دارم از جنس سینمای فعلی نیست.

من سینمای رویاپرداز، تخیلی و دروغ‌پرداز را که با ترفندهای مختلف سعی در باورپذیر کردن یک حرف دروغ دارند را قبول ندارم.

دروغ ایدئولوژیک؟

چه ایدئولوژیک و چه غیرایدئولوژیک. ببینید آنها در فیلم‌های خود، حضرت موسی(ع) را دارای روابط نامشروع با زنان درباری نشان می‌دهند.

فرهنگ در رسانه

بایستی مقدمه‌چینی کند تا شما باور کنید که یک پیامبر این کار را انجام می‌دهد. اگر با ترفند‌ها و مقدمه‌چینی‌ها نتواند این مساله را برای مخاطب باورپذیر کند شما فیلم او را تماشا نخواهید کرد.

آیا ما تخیل نداریم؟ ما شاعری مثل مولانا داریم که اکثر اشعارش تخیلی است یا سعدی که بسیاری داستان‌ها و تمثیل‌هایش، صرفا ساخته ذهن اوست.

در عصر حاضر هم میرزای شیرازی یا حاج آقا قرائتی را داریم که در منابر، سخنرانی‌ها و آثارشان سعی در خلق مثال‌هایی برای فهم بهتر مخاطب دارند و یک داستانی که وجود ندارد را ایجاد می‌کنند.

آیا باید بگوییم هدف این افراد هم دروغگویی و فریب مردم است؟ خیر. آنها قصد دارند حقیقتی را گویا کنند. برای این منظور مثال می‌زنند و داستان خلق می‌کنند، که به قصه‌ها عنوان تمثیلی اخلاقی الصاق می‌شود، دیگر عنوان روایت یا داستان به آن گفته نمی‌شود.

یعنی با تخیل قصه‌ای را خلق کرده، اما خود قصه هدف نیست بلکه مطلبی که در ذیل این قصه مطرح می‌شود، منظور اصلی است.

بنابراین ما هم داستان‌های تخیلی را قبول داریم ولی خلق داستان تخیلی توسط علما، عقلا و عرفا مورد قبول است نه این‌که توسط افراد مبتدی که اطلاعات و سواد و آگاهی خاصی ندارند.

همین که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدند سریع تصمیم به سناریونویسی می‌گیرند. این افراد بی‌اطلاع و ناآگاه و بیسواد و بی‌ایمان چیزهایی را که تخیل می‌کند قطعا منفعتی برای مخاطب ندارد و قطعا ضرر آن بیش از منفعت‌اش است.

ما تخیل را قبول داریم، اما مهم است که توسط چه کسانی تخیل‌پردازی صورت گیرد. سینمای خیالی به درد ما نخورده است و جز انحطاط و انحراف در جوامع بشری حاصلی نداشته است.

می‌دانم که سریال حضرت یوسف(ع) در خاورمیانه خیلی دیده شد، اما در مجموع پخش جهانی ما اصلا مثل هالیوود نیست و همتی از طرف دولت در این زمینه وجود ندارد.آیا شما به این مساله اندیشیده‌اید تا (حتی از طرق غیرمجاز) کاری کنید تا تعداد مخاطبان حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی افزایش پیدا کند؟

اول این‌که رئیس جشنواره فیلم و سریال‌های اسلامی که سال قبل برگزار شد، (و خیلی از کشورها هم حضور داشتند) به من گفتند این سریال در اروپا و آمریکا و حتی در چین تا شرق دور و در آسیای میانه تا شوروی پخش شده است.

حتی دوبله به زبان‌های مختلفی چون روسی، عربی، ترکی، استانبولی، آذری، کردی، انگلیسی، فرانسه، مالایی، بوسنیایی، اردو و چینی انجام شده است.

حتی در شبکه‌های خصوصی متعددی در آمریکا پخش شده است. در آفریقا و کشورهای اسلامی پخش خوبی داشته، اما درخصوص کشورهای غیراسلامی؛ من کشوری را نمی‌شناسم که سریال یوسف پیامبر را ندیده باشد.

شخصی از کشور چین به من گفت ما عده‌ای را جمع کردیم و دوبله این سریال را انجام دادیم ولی از آنجا که این کشور، کشوری بی‌دین است ما این سریال را دست به دست، بین مردم پخش کردیم و می‌گفت تا آن زمان (یعنی یکماه قبل) و در عرض دو ماه توانسته‌ایم 170 میلیون نسخه از این سریال را توزیع کنیم.

پس واقعا مردم می‌بینند. البته ما باید سیستم منظم‌تری برای پخش تولیدات خود داشته باشیم. اگر آمریکا سیستم توزیع قوی‌ای دارد برای این‌که هر کمپانی هزار سینما در دنیا برای خود دارد.

اصلا لازم نیست کسی فیلم‌هایش را از او بخرد. خودش در سینماهای اختصاصی خود در سراسر دنیا آن را اکران می‌کند.

مساله من دولت نیست. سوالم این است که آیا شما نمی‌خواهید از برند یوسف(ع) برای اکران خاورمیانه‌ای فیلم حضرت موسی(ع) استفاده کنید؟

اگر خدا توفیق بدهد ما حضرت موسی(ع) را در 72 قسمت و با شش اکران سینمایی مستقل خواهیم ساخت. یعنی شش فیلم سینمایی با داستان مستقل از دل این سریال بیرون می‌آید.

فکر می‌کنید بتوانید اکران خاورمیانه‌ای بگیرید؟ مثلا در کشورهای عربی؟

بله، اما به شرطی که سرمایه‌گذاری از کشورهای عربی داشته باشیم.


حمایت/ رییس سازمان اوقاف و امور خیریه:

مشکلات فرهنگی را مثل مشکلات اقتصادی جدی بگیریم

رییس سازمان اوقاف و امور خیریه در اختتامیه نوزدهمین دوره مسابقات سراسری همخوانی، ابتهال و مدیحه سرایی گفت : قدرت فرهنگی ما دشمن را می‌ترساند بنابراین باید مشکلات فرهنگی را جدی گرفت.

فرهنگ در رسانه

حجت‌الاسلام والمسلمین علی محمدی در این مراسم با اشاره به بخشی از مطالبات مقام معظم رهبری اظهار کرد: رهبر معظم انقلاب به عنوان پرچم‌دار و هادی فعالان قرآنی بارها تأکید فرمودند که فعالیت‌های خود را در هر عرصه با قدرت انجام دهید. بنابراین لازم است گروه‌های قرآنی و به ویژه گروه‌های مشترک در این زمینه تمام همت خود را به کار گیرند.a

نماینده ولی فقیه همچنین با بیان اینکه قرآن خوانی به صورت گروهی در دنیا کم نظیر است، گفت: رهبر معظم انقلاب بارها بر لزوم نوآوری در آهنگ‌ها و سروده‌هایی در شأن رسول اکرم و اهل بیت (ع) تأکید داشتند. بنابراین مبتهلان و مدیحه‌سرایان باید به این فرموده توجه داشته باشند.

محمدی همچنین ضمن تأکید بر لزوم خلاقیت در محتوای ابتهال و مدیحه‌سرایی تصریح کرد: بیان فضائل و مناقب رسول اکرم (ص) و اهل بیت(ع) خوب است اما برای معرفی آن بزرگان کفایت نمی‌کند چرا که طبق فرموده مقام معظم رهبری یکی از اوصاف این بزرگان ظلم ستیزی است که لازم است در محتوای مدایح و ابتهال‌ها به آن اشاره شود.

وی با تأکید بر عدم سازش ائمه اطهار(ع) با ظلم و لزوم اشاره به استکبارستیزی در متن مدایح خاطرنشان کرد: صرف بیان شأن و منزلت رسول اکرم(ص) به طوریکه موجب ناراحتی دشمنان اسلام نباشد، مناسب نیست زیرا در این صورت تفاوتی میان ملت انقلابی ایران با سایر دولت‌ها و ملت‌های غیرانقلابی وجود نخواهد داشت.

نماینده ولی فقیه در سازمان اوقاف و امور خیریه اضافه کرد: مطالبی باید در جلسات دینی و ابتهال و مدیحه‌سرایی مطرح شود که عزت مسلمانان و ذلت دشمنان اسلام را در پی داشته و باعث ایجاد ترس در دل دشمنان اهل بیت (ع)شود.

محمدی با اشاره به بخش دیگری از منویات مقام معظم رهبری هم بیان کرد: قدرت مسلمانان و نشان دادن آن در مراسم اجتماعی و فرهنگی باعث ترس دشمنان اسلام می‌شود که این قدرت در زمینه‌های گوناگون سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی بروز کرده است اما قدرت فرهنگی ما در وهله اول به توان دشمن شناسی ما مربوط می‌شود. وی افزود: مقام معظم رهبری تأکید فرمودند که در بحث استکبار جهانی خواب و خیال راه ندارد بلکه واقعیتی است که باید به آن توجه داشت. بنابراین لازم است مشکلات فرهنگی را مانند مشکلات اقتصادی جدی بگیریم و آن را توهم و خیال فرض نکنیم. رییس سازمان اوقاف و امور خیریه با بیان اینکه جامعه قرآنی سرآمد و الگویی برای جوامع دیگر است نیز تصریح کرد: افرادی که در عرصه افزایش و تقویت روحیه آموزشی و انقلابی و استفاده از آیات موضوعی از جمله جهاد و توکل تقویت می‌کنند شخصاً آنها را حمایت خواهم کرد چرا که بیان چنین مفاهیمی در قالب مدیحه سرایی و ابتهال باعث ترویج و تقویت فرهنگ سازی قرانی در جامعه خواهدشد.

وی با تأکید براینکه خط امام و رهبری باید به صورت روشن در فعالیت‌های قرآنی بیان شود هم گفت: بدون هیچ تعارفی باید به طور واضح در محتوای ابتهال و مدیحه سرایی خط و مسیر اسلامی و انقلابی خود را روشن کنیم.

ابتهال و تواشیح باعث افزایش جذابیت مفاهیم قرآنی می‌شود

فرهنگ در رسانه

حجت الاسلام والمسلمین سید مصطفی حسینی رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه هم در این مراسم گفت:هرچند تمام اعضای جامعه قرآنی هنرمند هستند اما در این میان گروه‌های ابتهال، مدیحه‌سرایی و همخوانی قرآن جزو هنرمندترین آنها هستند چون فعالیتشان باعث افزایش جذابیت مفاهیم قرآنی می‌شود.

وی همچنین با اشاره به اثرگذاری مسابقات در دوره‌های قبل اظهار کرد: این مسابقات از لحاظ کیفیت در حال رشد است و هر سال شاهد افزایش اثرگذاری آن در سطح جامعه هستیم.

حسینی همچنین با اشاره به رشد این مسابقات طی سال‌های اخیر گفت: شاید در دهه‌های 60 و 70 شور و استقبال امروز در مسابقات وجود نداشت اما خوشبختانه امروز مسابقات به عنوان یک موتور محرک شور و هیجان خاصی در بین جوانان ایجاد کرده و منجر به خلاقیت و نوآوری آنها شده است.

وی با اشاره به انعکاس مسابقات در سطح جامعه هم خاطرنشان کرد: براساس همکاری مشترکی با شبکه قرآن سیما قرار است بخشی از مسابقات از طریق این رسانه در جامعه منعکس شود.

رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه تأکید کرد: هرچند تمام اعضای جامعه قرآنی هنرمند هستند اما در این میان گروه‌های ابتهال، مدیحه‌سرایی و همخوانی قرآن جزو هنرمندترین آنها هستند چون فعالیتشان برای افزایش جذابیت مفاهیم قرآنی بسیار مهم است.

حسینی همچنین از انتشار و پخش آلبوم گروه‌های برتر مدیحه سرایی و ابتهال در پایان مسابقات نوزدهم خبر داد و یادآورشد: این کار برای افزایش انگیزه در گروه‌های ابتهال و مدیحه سرایی صورت گرفته است.


خراسان/با حضور خانواده شهداي غواص انجام شد

تقدير از سازندگان نماهنگ هاي موسيقايي درباره شهداي غواص

فرهنگ در رسانه

عوامل ساخت نماهنگ هاي موسيقايي با موضوع شهيدان غواص عصر شنبه با حضور خانواده‌هاي اين شهيدان در تالار سوره حوزه هنري تقدير شدند.به گزارش تسنيم فاضل نظري مشاور رئيس مرکز موسيقي حوزه هنري گفت: شهيدان غواص موج خروشاني را در دل مردم ايجاد کردند. آنچه در اين ميان ارزشمند بود واکنش هنرمندان نسبت به موجي بود که پيکر شهيدان غواص ايجاد کرد. بخش پاياني اين مراسم به تقدير از خانواده شهيدان غواص اختصاص داشت. براي اجراي اين مراسم گل‌علي بابايي، محمدرضا شفا، فاضل نظري و الهام چرخنده روي صحنه آمدند. تجليل از مادر شهيد علي صبوري، تجليل از دختر و پسر شهيد شيخ‌شجاعي، تجليل از پدر شهيد مهدوي و تجليل از پدر شهيد بالويي مهم ترين بخش‌ اين مراسم بود.همچنين در اين مراسم قرار بود از خانواده شهيد خرازي تجليل شود که به دليل کسالت، اين خانواده نتوانستند در اين مراسم حاضر باشند. بخش پاياني اين مراسم به تجليل از هنرمندان با حضور خانواده شهدا اختصاص داشت. عوامل ساخت نماهنگ هاي «يک، هفت، پنج»، «اشک آئينه»، «دفاع از شط» و «غواصان مرواريد» هداياي خود را از خانواده‌هاي شهدا دريافت کردند.


شرق/وحید جلیلوند، کارگردان «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» پس از دریافت جایزه منتقدان بین المللی:

سینما گران ایرانی در ونیز مورد توجه هستند

وحید جلیلوند، کارگردان «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» پس از دریافت جایزه منتقدان هفتادودومین جشنواره فیلم ونیز، در‌حالی‌که در فرودگاه شهری دیگر منتظر بود تا سوار هواپیمای ونیز شود و بعد آنجا را به مقصد تهران ترک کند، خوشحالی در لحن صدایش موج می‌زد و به پرسش‌های «شرق» درباره تجربه نمایش فیلمش در این جشنواره پاسخ داد:

پس از نمایش «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» در جشنواره ونیز، استقبال از فیلم شما چطور بود؟

فرهنگ در رسانه

در ونیز غیر از اکران مارکت، ما چهار اکران دیگر داشتیم. فیلم دوبار برای عموم به نمایش درآمد و دوبار هم برای اهالی رسانه. نمایشی که برای اهالی رسانه‌ها داشتیم خیلی خوب بود، پیش از اکران عمومی، اهالی رسانه خیلی برخورد خوبی با فیلم داشتند و حاصلش شد گزارش‌ها و نقدهایی که در آسوشیتدپرس و... منتشر شد. در نخستین اکران عمومی فیلم، حدود ١٠ دقیقه بعد از اکران، تماشاگران کف زدند و تشویق کردند و به ما محبت داشتند. حقیقت این است که من می‌دانستم فیلم شمول جهانی دارد و حرفی بین‌المللی می‌زند ولی این‌همه تشویق و لطف مخاطب را هرگز تصور نمی‌کردم. خیلی بازتاب خوبی گرفتیم و وقتی فیلم‌های دیگر را هم دیدم، فهمیدم تشویق تماشاگران، رسم همیشگی این جشنواره نیست. آنها فیلمی را که دوست نداشته باشند به‌راحتی هو می‌کنند ولی خوشبختانه ما واکنش‌های خیلی خوبی از مردم و رسانه‌ها گرفتیم و فکر می‌کنم برای سینمای کشورمان نماینده بدی نبودیم.

فیلم شما جایزه منتقدان بین‌المللی هفتادودومین دوره جشنواره ونیز را از آن خود کرد. پیش از دریافت این جایزه، چه واکنشی از منتقدان داشتید؟

گپ‌وگفت‌هایمان با منتقدان مفصل بود و خیلی جزئی درباره فیلممان صحبت کردیم و بازخوردهای خیلی خوبی داشتیم. اما جایزه منتقدان بین‌المللی که در ونیز برگزار می‌شود، سبب می‌شود منتقدانی از سراسر دنیا فیلم را نگاه کنند و به آن رأی دهند. این برایمان بسیار ارزشمند بود که فیلم ما در تمام بخش‌ها توسط منتقدان انتخاب شد. انتخاب این فیلم برای دریافت جایزه ویژه منتقدان، نظر و واکنش آنها را درباره فیلم ما مشخص می‌کند.

در مصاحبه‌ای که با «هافینگتون‌پست» داشتید، گفته بودید باانصاف و تلخید. این تلخی از کجا می‌آید؟

نمی‌دانم دوستانمان در ایران چرا اشتباهی حرفم را ترجمه کرده‌اند. در مصاحبه هافینگتون‌پست از من پرسیدند سه‌تا از خصوصیاتت را بگو. گفتم جمله‌ای در فیلمم هست که کاراکترها چندجا آن را تکرار می‌کنند و می‌گویند خیلی بی‌معرفتی. تصورم از خودم این است که من بی‌معرفت نیستم و بی‌معرفتی در ترجمه دوستان به بی‌انصافی تعبیر شده. بعد هم گفتم تلخم. اما این تلخی از کجا می‌آید؟ طبیعتا یک بخشی از آن مربوط به زندگی شخصی است و مربوط به شیوه زندگی من است، بخشی از آن هم به خاطر شرایط جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنم. نمی‌توان در جامعه‌ای با انواع و اقسام مشکلات زندگی کرد و تلخ نبود. البته من این نکته را به رسانه‌های خارجی نگفتم و دلم نمی‌خواست چرایی این تلخی را به آنها اذعان کنم. اما به رسانه‌‌های در کشور خودم می‌گویم بخشی از این تلخی هنرمندان و سینماگران، حاصل جامعه آنهاست. هنرمند نمی‌تواند تلخی ببیند و بعد از آن راحت بگذرد و تلخ نباشد.

تجلی این تلخی در فیلم شما کجاست؟

هیچ مؤلفی قصد ندارد تلخ باشد. این اتفاق خودش می‌افتد و برایند درونی آن چیزی است که به آن فکر می‌کند و چیزی که اطرافش می‌بیند به‌طور ناخودآگاه در اثرش منعکس می‌شود. من از این قاعده مستثنا نیستم. در فیلم من تجلی این تلخی، نگاه کاراکترهاست. نگاه همه کاراکترهای فیلمم نگاه تلخی است. جلال، کاراکتر محوری من، به‌شدت نگاه تلخی دارد و این مهم‌ترین ظهور این تلخی است.

شما در همان مصاحبه از فیلم‌سازان محبوبتان حرف زدید. مسیر شما چطور طی شد که پس از پشت‌سرگذاشتن تجربه گویندگی و کارگردانی مستند و... رسیدید به ساخت «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» و یک گام جدی در سینما برداشتید؟

فرهنگ در رسانه

مسلما از ابتدا هدف اصلی‌ام سینما بوده. در ایران، همیشه اتفاقی که باید برای یک هنرمند بیفتد، دیر می‌افتد. سال‌ها مستندسازی کردم، کارگردانی تلویزیونی کردم، ولی مدام در پی همین نقطه بودم. آنجا، در آن مصاحبه از کارگردان محبوبم پرسیدند، من پرسیدم کارگردان محبوبم در آمریکا یا در کل دنیا؟ گفتند هردو را بگو. من هم گفتم در آمریکا کارگردان محبوبم ران هاوارد است، به این دلیل که حس می‌کنم او ارتباط درستی بین ذهن و قلب برقرار می‌کند و درکل کارگردان محبوبم ایناریتو است البته فیلم «مرد پرنده‌ای» را دوست ندارم اما باقی فیلم‌هایش را دوست دارم چون خیلی خوب درد را لمس و آن را منتقل می‌کند. درمجموع، سینمایی که دوست دارم، سینمای راست‌گوست که مغزش بر قلبش و قلبش بر مغزش نچربد و لینک متناسبی بین قلب و ذهن بزند.

ادامه مسیرتان را چطور می‌بینید؟ پروژه بعدی‌تان چیست؟

درحال‌حاضر با علی زرنگار که فیلم‌نامه «چهارشنبه» را نیز با او کار کردم، مشغول نوشتن فیلم‌نامه جدیدی هستیم و امیدوارم نکته‌ها و دقایقی را از اکران‌های بین‌المللی در نظر داشته باشم، ولی از آنها تأثیر نگیرم. به نظرم مهم‌ترین کاری که یک سینماگر باید بکند این است که ناب‌بودن خودش را از دست ندهد. امیدوارم با این تأثیر به ایران برنگردم. فیلم‌نامه تازه‌ام باز هم در فضای اجتماعی است و دغدغه‌های مشابهی با «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» دارد ولی شاید از منظری تلخ‌تر روایت کند.

در ونیز، جدا از واکنش‌هایی که به فیلم خود شما داشتند، اهالی جشنواره چه واکنشی نسبت به سینمای ایران و سینماگر ایرانی نشان‌دادند؟

آن چیزی که در سینمای ایران برای خارجی‌ها جذاب به نظر می‌رسد، روابط عاطفی و روابط انسانی‌ای است که بین آدم‌هاست و این را با دهان باز نگاه می‌کنند. حرفم این‌طور برداشت نشود که در غرب انسانیت جاری نیست و آنها در سینمای ما دنبالش هستند! اما آن چیزی که سینمای ایران را مورد توجه آنها می‌کند، شکل روابط انسانی عمیقی است که بین آدم‌ها در جریان است. سینماگران ایرانی در ونیز مورد‌توجه اند و طبیعتا عباس کیارستمی و اصغر فرهادی را خیلی دوست دارند. خانم بنی‌اعتماد را هم خیلی خیلی دوست دارند و از ایشان، آقای کیارستمی و آقای فرهادی به‌عنوان بزرگان سینمای ما یاد می‌کنند.


قدس/استاد حوزه علمیه در گفتگو با قدس آنلاین تشریح کرد:

از جود و سخا تا شکست علما در اعجازهای حضرت جواد (ع)

قدس آنلاین- آمنه مستقیمی: امام جواد (ع) که مردم ایشان را با لقب تقی و نیز باب حوائجِ الی الله می شناسند و برای رزق و روزی ،ایشان را واسطه درگاه الهی می کنند، جوان ترین امام معصوم (ع) ما هستند که در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسیدند.

فرهنگ در رسانه

به گزارش قدس آنلاین، به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام جواد (ع) و با توجه به تبلور عالی ترین سجایای اخلاقی انسانی در زندگانی آن حضرت (ع) علی رغم سن کم و شهادت در اوج جوانی با حجت الاسلام والمسلمین سید محمدرضا علم الهدی، استاد حوزه علمیه قم و مولف مجموعه 40 جلدی «چشمه سار معرفت» به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

برای ورود به بحث مختصری درباره زندگانی امام جواد (ع) توضیح دهید و بفرمایید امامت حضرت جوادالائمه (ع) با دیگر معصومین (ع) چه تفاوتی داشت؟

امام جواد (ع) که مردم ایشان را با لقب تقی و نیز باب حوائجِ الی الله می شناسند و برای رزق و روزی ایشان را واسطه درگاه الهی می کنند، جوان ترین امام معصوم (ع) ما هستند که تنها 25 بهار را دیدند و به شهادت رسیدند!

از خصوصیات این امام بزرگوار (ع) این است که در خردسالی از پدرشان (ع) جدا شدند، یعنی بعد از مهاجرت اجباری امام رضا (ع) از مدینه به مرو در سال 200 هجری، ایشان از پدرشان جدا و در هفت سالگی در مدینه جانشین پدر شدند و پس از دو سال توقف امام رضا (ع) در خراسان و رسیدن خبر شهادت حضرت ثامن الحجج (ع)، عملا حضرت جوادالائمه (ع) از سال 203 هجری به امامت رسیدند و عمر مبارک ایشان به نسبت تاریخ امامت و تاریخ شهادت از 9 تا 24 سالگی بوده و 15 سال بیشتر طول نکشیده است اما ایشان در همین زمان کوتاه کارهای خاصی انجام داده اند.

مهمترین مسئله در موضوع امامت ایشان آن است که امام جواد (ع) در سنی به امامت رسیدند که سابقه نداشت کسی در چنین سنی، دارای چنین مقامی باشد و اینچنین از عهده آن به خوبی بر آید!

از این رو، بیشتر عمر مبارک ایشان در دوران مامون عباسی گذشت و چون امام رضا (ع) می دانستند که مامون نمی گذارد فرزندشان در مدینه بمانند لذا مامون را سفارش بسیار کردند که با فرزندشان مدارا کند و خود حضرت (ع) وقتی بعد از شهادت پدر و انتقال مامون به بغداد برده شدند، ادامه راه و سیره رضوی را در پیش گرفتند.

همزمانی دوران امامت جوادالائمه (ع) با خلافت مامون عباسی چه سختی هایی را به ایشان تحمیل می کرد؟

اگرچه حضرت جوادالائمه (ع) همچون پدرشان امام رضا (ع) با مامون مدارا می کردند اما معاشرت با مامون و تکبر و نخوت حکومت عباسیان شرایط سختی را برایشان فراهم کرده بود و از سختی های مضاعف ایشان دامادی مامون بود چراکه مامون دخترش ام فضل را به عقد حضرت (ع) در آورد.

البته برای آن به این دختر ام فضل می گفتند که قبلا ازدواجی کرده بود و از آن فرزندی به نام فضل داشت اما از حضرت جوادالائمه (ع) فرزندی نداشت، بلکه امام جواد (ع) از یک کنیز صاحب امام هادی (ع) شدند.

مسئله مهم زندگانی اولیاء الله (ع) در دوران سخت حکومت عباسی، تزاحم قدرت خلافت با مقام امامت است لذا در اواخر عمر مبارکشان وقتی به امام (ع) در مقابل زندگانی پُرمشقت در دربار مامون تسلی می دادند، ایشان فرمودند: «سی ماه بعد از مرگ مامون فرج من می رسد.»

وقتی کسی در جوانی مرگ را برای خود فرج بداند یعنی زندگانی برایشان به قدری سخت بوده که مرگ خود را از خدا طلب کرده است.

با توجه به اینکه ائمه علیهم السلام دارای جامع خصوصیات عالیه هستند، کدامیک از این خصوصیات عالیه متناسب با شرایط زمانه در حضرت جوادالائمه (ع) تبلور بیشتری داشته و با آنها از ایشان یاد می شود؟

امام جواد (ع) به سه خصلت معروف هستند: جود و سخا، قدرت بالای عملی که در مناظرات و پاسخ به سوالات تبلور یافته و نیز زهد و تقوا.

درباره زهد روایات متعددی از ایشان وجود دارد؛ در تحف العقول در بخش کلمات قصار امام جواد (ع) آمده است: مردی به خدمت امام رسید و از ایشان درخواست نصیحت کرد، امام (ع) فرمودند: «آیا اگر بگویم و تو را نصیحت کنم، نصیحت من را می پذیری؟ (کنایه از عمل کردن)» آن فرد پاسخ داد: آری.

امام (ع) فرمودند: «اول تکیه بر صبر کن که بی صبری تو را هلاک می کند، دوم خودت را برای فقر آماده کن که ثروت تو را از خدا دور می کند و از شهوترانی دست بردار که شهوت تو را هلاک می کند و با هوای نفس مخالفت کن و بدان که تو هرگز از نگاه خداوند و نظر او خالی نخواهی بود (هر آن خدا بر تو ناظر است)، پس نگاه کن ببین چگونه هستی»

این جملات کوتاه نشان می دهد که حجت خدا در هنگام نصیحت واژه هایی را بیان کرده اند که برای هر مسلمانی در هر زمان قابل استفاده است، یعنی هر کس از شهوت دوری و با خواهش هوای نفس مخالفت کند و هر که در طاعت خدا صبر بدارد و خدا را ناظر بر اعمال خود بداند، نجات می یابد.

از همین حدیث کوتاه می توان دریافت که تلاش حضرت جوادالائمه (ع) بر متوجه کردن انسان به سوی خدا متمرکز است.

یا در روایتی دیگر امام جواد (ع) فرمودند: «اگر کسی توبه را در وقت گناه نکند و به امید آخر عمر بگذارد خودش را فریب داده، اگر آرزوی دراز داشته باشد متحیر می ماند، اگر بر خدا عذرجویی کند (بهانه تراشی کند برای رد خواسته ها و واجبات خدا) هلاک می شود، اگر کسی خود را از عذاب خدا در امان ببیند حتما زیانکار است (که این جمله پایانی آیه 90 سوره مبارکه اعراف است)»

چراکه بسیاری از مردم در مسئله حجاب، دروغ، ربا، اسراف، تهمت و ... اصرار بر تکرار گناه دارند اینها مثل کسی هستند که از عذاب خدا خود را معاف می بینند.

علاوه بر این، حضرت جوادالائمه (ع) از نظر طاعت و عبادت شهره زمان خود بودند و مناجات های آن حضرت (ع) به نام «صحیفه جوادیه» همچون «صحیفه سجادیه» امام زین العابدین (ع)، جمع آوری، ترجمه و منتشر شده است.

جالب آنکه مناجات های حضرت جواد (ع) نشان از طاعت و بندگی خداوند دارد؛ معروف است که حضرت جوادالائمه (ع) در سفرهای حج که مامون به عنوان امیرالحاج حضور داشت و امام جواد (ع) به عنوان داماد خلیفه مورد توجه خاص مردم قرار می گرفتند، هیچ گاه از منصب حکومت و اقتدار دولت عباسی استفاده نکردند و مانند پدر بزرگوارشان (ع) با اینکه در چنگال مامون گرفتار بودند، نصب و عزل حکومتی را قبول نکردند و خودشان نیز منصبی از مناصب حکومت را در دوران امامت نپذیرفتند چراکه حجت خدا عواقب امور را می داند و به مردم اعتماد نمی کند.

فرهنگ در رسانه

با توجه به اینکه امام جواد (ع) محل رجوع و توسل مردم در حاجات مادی و طلب رزق و روزی از درگاه خداوند متعال هستند، چرا ایشان به این لقب و صفت در میان مردم شناخته می شوند؟

از صفات بسیار مهم امام جواد (ع) مسئله جود و بخشش آن حضرت (ع) بود که در اثر آن هر روز جمع زیادی بر در خانه ایشان صف می کشیدند تا از مَراحم امام (ع) استفاده کنند و جالب آنکه ماموران حفاظت امام (ع) را از در دیگری عبور می دادند تا فقرا حضرت (ع) را نبینند؛ اما در حالی که امام جواد (ع) در مدینه بودند و ثامن الحجج (ع) در مرو، امام رضا (ع) در نامه ای خطاب به فرزندشان جوادالائمه (ع) نگاشتند: «از دری که فقرا جمع اند عبور کنید و نگذارید ماموران میان شما و فقرا مانع شوند!»

ایشان از نظر علمی نیز مقامات عالیه ای دارند که مامون می کوشید از طریق برگزاری مناظرات علمی این مقام و شان ایشان را زیر سوال ببرد، در میدان علم جوادالائمه (ع) چگونه عمل کرده اند؟

مساله مقامات بالای علمی در عین سن کم امام جواد (ع) همواره مورد توجه است و حضور علمای معروف در زمان ایشان و طرح سوالات معماگونه به محضرشان برای خدشه وارد کردن به این درجه بالای علمی در تاریخ تصریح شده است.

به عنوان مثال در زمان مامون یکی از معروف ترین و جنجالی ترین شخصیت های علمیِ دربار فردی به نام یحیی بن اکثم بود که در زمان امام کاظم (ع) نیز با حضرت (ع) سخت تقابل داشت و سوالات سختی را عنوان و پاسخ های مهمی را دریافت کرد، وی در زمان امام رضا (ع) نیز در خدمت مامون و در زمان جواد الائمه (ع) مفتی اعظم دربار عباسی بود و می توانست از نظر مباحث کلامی با امام (ع) برخورد داشته باشد.

نقل است روزی یحیی بن اکثم به امر مامون وارد شد و خلیفه به او امر کرد سوالی سخت که پاسخش برای کسی ممکن نیست را به محضر جوادالائمه (ع) مطرح کند.

یحیی بن اکثم به خیال خود سوال بسیار سختی را آماده و به امام (ع) عرضه کرد: شما چه می فرمایید مردی را که با زنی اول زنا و بعد ازدواج کند؟

امام (ع) فرمودند: «از آن زن دوری کند تا پاک شود پس از دو بار دوران نطفه زنا تمام می شود، چون نطفه حلال بعد از ازدواج با نطفه حرام قبل از ازدواج مخلوط می شود، باید سه طُهر را پشت سر بگذارد.»

سپس امام جواد (ع) از وی پرسیدند: «مردی با زنی است که صبح این زن و مرد بیگانه اند (نامحرم اند)، ظهر به یکدیگر حلال می شوند، نیمه دوم روز بر هم حرام می شوند، قسمت بعد ازظهر بر هم حلال می شوند، بعد از عصر حرام می شوند، مغرب بر یکدیگر حلال می شوند، نصف شب حرام می شوند، طلوع فجر همان شب حلال می شوند، نیمه روز حرام می شوند، قبل از ظهر حلال می شوند.»

یحیی بن اکثم و همه علمای حاضر از پاسخ این سوال به تعبیر روایت متحیر شده و زبانشان بند آمد و مامون به وحشت افتاد چراکه چنین ضعفی سبب رسوایی دربار و علما می شد، پس مودبانه خواهش و به امام (ع) عرض کرد: خداوند تو را عزیز بدارد خودت جوابش را بده.

امام (ع) فرمودند: «این مرد نگاه به کنیزی می کند که بر او حلال نیست، همان جا او را می خرد، کنیز حلال می شود، بعد همین کنیز را آزاد می کند در راه خدا، بر او حرام می شود، بلافاصله با او ازدواج می کند بر او حلال می شود، بعد این مرد همسر تازه را با ظهار حرام می کند، کفاره ظهار را که بدهد بر او حلال می شود، ان زن را که طلاق بدهد، با طلاق اول بر او حرام می شود اگر بعد از طلاق رجوع کند، زن بر او حلال می شود، اگر این مرد مرتد شود، زن بر او حرام می شود اگر بلافاصله توبه کند، زن بر او حلال می شود.»

وقتی این پاسخ را با سوال مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که هم طرح سوال و هم نظم جواب از عهده ما خارج است، به عبارت بهتر امام (ع) با نظم در پاسخ این سوال، ابواب بزرگی در فقه در هر موردی از حلال و حرام را گشوده اند.

به عنوان مثال باب حلال کردن مملوک، باب آزاد کردن، باب تزویج و نکاح، باب ظهار کردن همسر، باب کفاره ظهار، باب طلاق، ابواب رجوع در طلاق رجعی، باب ارتداد و... که هر یک توضیحی مفصل دارد اما امام جواد (ع) همه را در یک مسئله به خوبی آورده اند.


قدس/عضو هیأت علمی دانشگاه امیر کبیر در گفت وگو با قدس:

چاپ مقاله، ریختن آب در آسیاب کشورهای صنعتی است

گروه فرهنگی – اعظم طیرانی - طی چند سال اخیر بارها مطرح شده که آنچه به‌عنوان « تولید علم » در ایران مطرح می‌شود، ...

چیزی نیست جز استناد به تعداد مقاله‌های منتشر شده ایرانی‌ها در سایتهای نمایه‌سازی‌ بین‌المللی؛ درحالی‌که دکتر رضا حاجی ابراهیم بر این باور است که انتشار مقاله‌های «ISI» تنها یکی از شاخصهای تولید علم در دنیا محسوب می‌شود و شاخصهایی نظیر تعداد و تجاری‌سازی‌ اختراعات، شمار دانشگاه‌ها، بودجه پژوهشی کشورها و نسبت آن با تولید ناخالص داخلی و سرانه تحقیقات و اعضای هیأت علمی و جوایز نوبل و ده‌ها مؤلفه دیگر در این مهم تأثیرگذار است.

فرهنگ در رسانه

در ادامه، گفت وگوی ما با این عضو هیأت علمی دانشگاه امیر کبیر را در خصوص « تولید علم »و موانع موجود در «تبدیل آن به ثروت» می‌خوانید.

برای تولید علم چه ابزاری مورد نیاز است ؟

- ایجاد مسأله، پیکره اصلی تولید علم است و تولید علم از مسأله شروع می‌شود. یعنی زمانی که مسایل مختلف مطرح شود، می‌کوشیم برای آنها راه حل پیدا کنیم و فرایندی به نام نظریه پردازی شکل می‌گیرد که در این فرآیند افراد با توجه به پیشینه علمی خود راه حلهایی پیدا می‌کنند که نظریه نامیده می‌شود و پیش بینی‌های مطرح شده را تأیید یا رد می‌کند.

پس از آنکه نتایج نظریه ها استخراج وآزمونهای تجربی انجام شد، آنچه باقی می‌ماند، قوانینی است که بر اساس آن در خصوص طبیعت غیر انسانی و یا رفتارهای انسانی داوری می‌کنیم و این قوانین، تصویر علمی ما از جهان را می‌سازند. بنابراین مهمترین رکن علم ؛ مسأله و فرایند حل آن از طریق نظریه پردازی در جامعه علمی است.

ارزشهای اجتماعی، بویژه ارزشهای دینی نیز در تولید علم تأثیرگذار است.برای نمونه اگر هدف از کاری که انجام می‌دهیم، کسب درآمد و ثروت باشد، دغدغه ای برای کسب علم باقی نمی‌ماند و اگر هم قرار باشد افراد سراغ علم بروند، رشته‌های نیازمند نظریه پردازی وپر زحمت را انتخاب نمی‌کنند، بنابر این پس از طرح مسأله، بحث ارزشهای اجتماعی و ارزشهای فرهنگی حایز اهمیت است .

به نظر شما در کشور ابزارهای لازم برای تولید علم را داریم؟

- نیازهای جامعه منجر به طرح مسأله و سپس تولید علم می‌شود، اما نیازهای ما در صنعت با نیازهای کشورهای اروپایی و آمریکایی متفاوت است.مثلاً شاید نیاز کشورهای صنعتی در خودروسازی برای پنج سال آینده چیزی باشد که ما نیم قرن با آن فاصله داریم، به همین دلیل آنها از همین امروز برای پنج سال آینده شروع به طراحی پروژه هایی برای دوره‌های دکتری می‌کنند که نتایج آن طی دو سال آینده در اختیارشان قرار گیرد تا پس از پنج سال بتوانند از آن بهره‌مند شوند.اما مسایل ما با نیازهایمان مرتبط نیست.یعنی با مرور مقاله‌های خارجی، مسایلی را که آنها مطرح می‌کنند، بررسی می‌کنیم و با آنها پیش می‌رویم تا تولید علم کنیم.در حالی که این تولید علم به درد جامعه ما نمی‌خورد و با نیازهای اجتماعی وصنعتی ما همخوانی ندارد.البته در برخی حوزه‌های پزشکی ممکن است این فاصله کم باشد، اما در حوزه‌های علوم کاربردی نظیر فنی مهندسی، نرم افزار و یا حتی برخی از شاخه ها که بین مهندسی وپزشکی است، مشکل داریم.به همین دلیل گرچه ممکن است پژوهشهایی نیز که منجر به تولید علم می‌گردد، انجام ‌شود، اما بهره ای که از آن برای ما حاصل می‌شود، بسیار اندک است و در حقیقت این روند به معنای آبی است که در آسیاب کشورهایی که نیازهایشان را از طریق مرزهای دانش برطرف می‌کنند، می‌ریزیم.

پس باید در طرح مسایلی که مشغله‌های علمی ما را سامان داده و فرایند حل مسأله را انتظام می‌دهند، نیازهای واقعی کشور را در نظر گیریم و بر اساس آنها پروژه‌ها را تعریف کنیم تا فعالیتهای علمی پژوهشی و نظریه پردازی ها در تحول علمی و ساختار صنعت کشور مؤثر باشد.

در موضوع تولید علم جهانی جایگاه ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

- با توجه به اهدافمان، هنوز تا رسیدن به جایگاه مورد نظر فاصله داریم، اما با توجه به موانع و رشد علمی سالهای اخیر،می توان گفت، برنامه ریزی‌های بسیار خوبی در سطح دانشگاه‌های کشور صورت گرفته است که اگر تحقق یابد و در نقشه توسعه کشور دیده شود، در آینده پیشرفتهای خوبی در حوزه صنعت ودانشگاه خواهیم داشت.

برای تبدیل علم به ثروت چه موانعی در کشور وجود دارد؟

- تولید علم به ثروت با تولید علم متفاوت است. یکی از موانعی که ممکن است تولید علم به ثروت تبدیل نشود، این است که تولیدات علمی مان در راستای نیازهای کشور نیست، یعنی قسمت مهمی از علوم که در رشته‌های فیزیک ،شیمی، پزشکی و مهندسی کار می‌شود و در مجلات معتبر منتشر می‌شود، نشان تولید علمی کشور است، اما در عمل تبدیل به فناوری و در پی آن ثروت نمی‌شود.

بنابراین در زمینه تولید علم هر چه استعداد‌های بالاتر بیشتری را به کار گیریم، تولید علم بیشتر خواهد بود که این مهم تابع ارزشهای اجتماعی و نیازمند برنامه ریزی است. در کشور ما بسیاری از استعدادها به جای آنکه جذب علم و تولید علم شوند، جذب کسب ثروت می‌شوند.اینجا نقش ارزشهای فرهنگی بسیار حایز اهمیت است. نباید وضع به گونه ای باشد که تمام استعدادهای کشور در علوم پزشکی ومهندسی متمرکز شوند و علوم پایه که علوم مادر محسوب می‌شوند، جزو دانشهای درجه دو و درجه سه قرار گیرند و در حوزه برنامه ریزی کشور به جای اینکه از متخصصان علوم پایه استفاده کنیم، به دلیل اینکه استعداد قابل قبولی در این حوزه نداریم، از مهندسان و پزشکان استفاده می‌کنیم .

پس علاوه بر موانع فرهنگی و به کار نگرفتن صحیح استعدادها، نبود سیاستگذاری‌های کلان در سطح دانشگاه‌ها برای جذب دانشجو و ناهماهنگی بین نیازهای واقعی کشور در حوزه‌های مختلف علمی، بویژه صنعت ودانشگاه مهمترین موانع تبدیل علم به ثروت محسوب می‌شوند.


مردم سالاری/ حسين عليزاده:

هيچ کس در هيچ مقامي‌حق توهين به هنرمندان را ندارد

حسين عليزاده با تحليل وضعيت فعاليت جوانان عرصه موسيقي تاکيد کرد ابتدا فضاي کار را براي آنها باز و آنها را تشويق مي‌کنيم ولي در ادامه مسير، راه را بر آنها مي‌بنديم. حسين عليزاده نوازنده صاحب‌نام تار و آهنگساز پيشکسوت موسيقي ايراني در گفت‌وگو با مهر در پاسخ به اينکه چرا وجود بخش «استعدادهاي درخشان» جشنواره موسيقي فجر و رويدادهاي نظير آن تاثيري در روند استعداديابي، پرورش و معرفي هنرمندان نوپاي موسيقي ايران براي ورود به عرصه‌هاي حرفه اي نداشته است، توضيح داد: اصولا وقتي جشنواره‌‌اي برگزار مي‌شود اين سياستگذاري‌هاي درست و اصولي است که مي‌تواند راه درست را براي ما هنرمندان و فضاي موسيقي به وجود آورد. اينکه مي‌گويم «ما» يعني همه افرادي که در حوزه موسيقي فعاليت مي‌کنند و به طور کلي با دولتي‌ها فرق زيادي داريم.

فرهنگ در رسانه

وي افزود: متاسفانه فضا به گونه‌اي است که وقتي مي‌خواهيم درباره موضوع مهمي‌چون جشنواره‌ها و معايب آن صحبت کنيم، برخي اوقات برداشت‌هاي سياسي از اين صحبت‌ها و نقدها مي‌شود. وقتي خود موسيقي تکليف روشني در ايران ندارد بنابراين اينکه چرا استعدادهاي درخشان موسيقي کشور فقط در جشنواره‌ها عرض اندام مي‌کنند و بعد از آن به فراموشي سپرده مي‌شوند ديگر موضوعي نيست که بتوانيم به صورت دقيق آن را آسيب‌شناسي کنيم. استاد عليزاده تاکيد کرد: اگر ما به هويت ملي‌مان در دنيا اهميت بدهيم و با در نظر گرفتن همين استعدادهاي درخشان موسيقي نسبت به برگزاري فستيوال‌ها و جشنواره‌هاي بين‌المللي با کيفيت در حوزه موسيقي همت کنيم، قطعا اتفاقات خوبي براي کليت جامعه موسيقي کشور مي‌افتد. همين فستيوال موسيقي «موغام» کشور آذربايجان گوشه‌اي از يک فعاليت موسيقايي موثر است که مسئولان آذربايجاني براي معرفي فرهنگ خود آن را برگزار کرده‌اند و قطعا هنرمندان جوان و مستعد اين کشور در آن حضور دارند و به جهانيان معرفي مي‌شوند.

عضو شوراي عالي خانه موسيقي توضيح داد: به طور حتم چهره‌هاي جوان بسيار زيادي در حوزه موسيقي سنتي ايران وجود دارند که مي‌توانيم هنر تک تک آنها را به دنيا عرضه کنيم، اما متاسفانه روند فعاليت‌ها به گونه‌اي است که هر زمان اين استعدادهاي درخشان موسيقي بروز پيدا مي‌کنند به مرور توجه به آنها کمتر مي‌شود و آنها فقط با تکيه بر تلاش‌هاي فردي است که وارد عرصه‌هاي جدي‌تر حوزه موسيقي مي‌شوند؛ موضوعي که سياستگذاران هر جشنواره اي بايد به آن توجه ويژه کنند.

سوال مهم اين است که چرا اين جوانان بعد از برگزاري جشنواره‌ها ديگر فضايي براي عرض اندام ندارند؟

عليزاده با اشاره به اينکه يک هنرمند جوان وقتي وارد فضايي مانند جشنواره موسيقي جوان و يا جشنواره موسيقي فجر مي‌شود بايد احساس کند کاري که کرده براي مسئولان هم اهميت دارد، بيان کرد: جوانان مستعد عرصه موسيقي بايد احساس کنند که مسئولان فرهنگي مي‌خواهند راه ورود آنها را به عرصه‌هاي حرفه اي باز کنند.

فرهنگ در رسانه

اما اين هنرمندان جوان با هزاران اميد فقط در اختتاميه و يا حين برگزاري جشنواره‌ها مرتب از جانب مسئولان تشويق مي‌شوند و اين اميد مي‌رود که آنها موسيقيدان‌ها و نوازنده‌هاي خوبي شوند ولي در نهايت مي‌بينيم راه براي آنها بسته مي‌شود. اين را کسي مي‌گويد که 37 سال است در حوزه موسيقي خون دل خورده و اين نکته بسيار عجيبي است که بايد روي آن بحث جدي شود.

اين نوازنده پيشکسوت تار در بخش پاياني صحبت‌هاي خود گفت: ما در جامعه اي زندگي مي‌کنيم که نبايد به هنرمندان آن توهين شود. هر مسئولي که امکانات سياسي دارد نبايد به فضاي کاري هنرمندان به ويژه اهالي موسيقي توهين کند. هيچ کس در هيچ مقامي‌ حق توهين به هنرمندان را ندارد. بار ديگر تاکيد مي‌کنم که ما ابتدا جوانان را تشويق مي‌کنيم اما بعد راه را بر آنها مي‌بنديم و اين مساله مهمي‌است که بعد از 37 سال فعاليت در موسيقي درباره چرايي آن به پاسخ مشخصي نرسيده‌ام.


وطن امروز/شبکه مستند به فرمایشات رهبری لبیک گفت

فرهنگ در رسانه

مدیر شبکه مستند سیما اعلام کرد در لبیک به فرمایشات رهبری در دیدار چهارشنبه گذشته با اقشار مختلف مردم، مجموعه‌ای از مصاحبه‌های کمتر دیده شده یا دیده نشده از شخصیت‌های مختلف، مناظره‌ها، دادگاه‌های عمال رژیم پهلوی و موارد متعدد دیگر در جدول پخش شبکه قرار می‌گیرد و در گام اول، خاطرات شفاهی ارتشبد حسین فردوست پخش خواهد شد. به گزارش روابط عمومی شبکه مستند سیما، امیر تاجیک مدیر شبکه مستند سیما، با اعلام این خبر، گفت: در همین راستا و در گام نخست شبکه مستند سیما، مستند خاطرات شفاهی حسین فردوست ارتشبد ارتش شاهنشاهی و رئیس دفتر ویژه اطلاعات در دوران محمدرضا پهلوی را در 11 قسمت برای پخش در نظر گرفته است. این مجموعه در اواسط دهه 60 ضبط شده و هدف آن آشنایی مخاطبان با ابعاد کمتر مطرح شده زندگی و پادشاهی محمدرضا پهلوی است. مدیر شبکه مستند ادامه داد: فردوست به‌عنوان رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی در خاطرات خود، به انتصابش به‌عنوان نماینده و رابط محمدرضا پهلوی با سفارت انگلیس، نقش انگلیس در به سلطنت رساندن محمدرضا، تلاش برای اقناع شوروی و آمریکا برای پذیرش ولیعهد به‌عنوان شاه، پیشنهاد راه‌اندازی ساواک توسط نماینده دولت انگلیس و مسائل دیگر اشاره می‌کند. قسمت اول این مستند 53 دقیقه است و دوشنبه 23 شهریور ساعت 22 پخش می‌شود. قسمت دوم تا یازدهم این مستند نیز هر کدام شامل 33 دقیقه می‌شود و هر شب ساعت 20:30 روی آنتن می‌روند. وی در پایان اعلام کرد: مجموعه‌ای از دادگاه عوامل متهم به مشارکت در آتش‌سوزی سینما رکس آبادان همچنین مجموعه‌ای 14 ساعته از مصاحبه‌ها و دادگاه متهمان کودتای نوژه نیز در دست آماده‌سازی برای پخش از این شبکه است.



منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین