کد خبر: ۲۸۶۴۳۹
تاریخ انتشار:
بسته روزنامه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ / 4 شهریور 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، ابتکار، اطلاعات، آرمان، آسیا ،جام جم، جوان، دنیای اقتصاد، رسالت، روزان، سیاست روز، شرق، شهروند، کیهان، مردمسالاری، وطن امروز، هفت صبح و همشهری جمهوری اسلامی روزنامه هایی هستند که در امروز چهارم شهریور 94، با پرداختن به مطالبی در حوزه های رسانه ملی، سینما، موسیقی، بازار نشر و کتاب صفحه فرهنگی خود را رونق بخشیده و ما سعی می کنیم گلچینی از بهترین ها

گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر،«فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، ابتکار، اطلاعات، آرمان، آسیا ،جام جم، جوان، دنیای اقتصاد، رسالت، روزان، سیاست روز، شرق، شهروند، کیهان، مردمسالاری، وطن امروز، هفت صبح و همشهری جمهوری اسلامی روزنامه هایی هستند که در امروز چهارم شهریور 94، با پرداختن به مطالبی در حوزه های رسانه ملی، سینما، موسیقی، بازار نشر و کتاب صفحه فرهنگی خود را رونق بخشیده و ما سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

*****

آرمان / «محمد رسول‌ا...(صچگونه ساخته شد؟

تهيه‌كننده‌ فيلم «محمد رسول‌ا... (ص) » مي‌گويد: انتخاب دوره‌ كودكي پيامبر هم سومين نكته‌اي است كه با نيم‌نگاهي به مخاطب جهاني پديد آمد. زيرا نخستين قضاوت نسبت به كودك در همه دنيا، معصوميت اوست و اين توافق خودجوش، بخت زيادي براي جلب هم‌دلي تماشاگر، نصيب فيلم مي‌كند. توليد فيلم محمد رسول‌ا... (ص) حاصل همكاري و همراهي گروه‌ها و افراد متعددي است و قابل مقايسه با فيلم‌هاي معمول سينمايي نيست. بيش از 300 نفر در بخش‌هاي مختلف توليد فيلم دخالت داشتند، اما شايد قريب به همين تعداد هم قبل از آن در مراحل مختلف، به توليد فيلم كمك كردند.

تهيه‌كننده فيلم محمد رسول‌ا... (ص) يكي از معدود افرادي است كه از ابتدا در جريان شكل‌گيري فيلم حاضر بوده و بنابراين اطلاعات دست اولي از روند آماده‌سازي و توليد آن دارد. محمدمهدي حيدريان در اينجا روندي را كه از شكل‌گيري ايده فيلم تا تامين بودجه فيلم طي شد توضيح مي‌دهد. روايت او از جايي آغاز مي‌شود كه هنوز ايده مركزي فيلم محمد رسول‌ا... (ص) پيدا نشده بود. او مي‌گويد احساس نياز به معرفي پيامبر اسلام (ص) به تمام مردم جهان و مقابله با تبليغات منفي رسانه‌هاي غرب عليه مسلمانان، دغدغه‌اي را به وجود آورد كه جمعي از صاحب‌نظران از مجيد مجيدي سوال كنند چرا فيلمي با موضوع پيامبر (ص) كار نمي‌كند. مجيدي اين پيشنهاد را با حيدريان در ميان گذاشت و اين، لحظه آغاز پروژه محمد رسول‌ا... (ص) شد.

چه مخاطبي مدنظر بود؟

بعد از دريافت مجوزهاي لازم از مراجع عاليقدر، اين سوال مطرح بود كه فيلم، چطور بايد بر مخاطبان گسترده اثر بگذارد. سه نكته براي سازندگان فيلم اهميت داشت و توجه به آنها نشان مي‌داد كه فيلم، بايد چه زاويه ديدي را انتخاب كند. به گزارش فارس، حيدريان توضيح مي‌دهد: «اين فيلم باید با ايده‌ معرفي پيامبر اسلام (ص) به جهانيان شكل بگيرد؛ مردمي كه اغلب نه تنها شناخت درستي از ايشان و دين اسلام ندارند، بلكه متاثر از القائات سياست‌گذاران دنياي غرب، ذهنيتي منفي نسبت به آن يافته‌اند. دوم اينكه انتخاب مخاطب بين‌المللي مستلزم آن است كه سطح كيفي فيلم نيز در حد بين‌المللي باشد، زيرا اين مخاطب با بهترين نمونه كارهاي عوامل سينما آشناست و به تماشاي آن سطح از تصاوير سينمايي عادت دارد. انتخاب دوره كودكي پيامبر هم سومين نكته‌اي است كه با نيم‌نگاهي به مخاطب جهاني پديد آمد. زيرا نخستين قضاوت نسبت به كودك در همه دنيا، معصوميت اوست و اين توافق خودجوش، بخت زيادي براي جلب هم‌دلي تماشاگر، نصيب فيلم مي‌كند. »

بودجه‌ فيلم چطور تامين شد؟

هم‌زمان با تشكيل جلساتي براي تعيين مضمون و قصه فيلم، برنامه‌ريزي براي تامين بودجه هم آغاز شد. حيدريان مي‌گويد: «از ابتدا تصميم قطعي بر اين بود كه فيلم به‌هيچ‌وجه با دخالت سرمايه‌گذاري دولتي توليد نشود تا كيفيت اثر و اهداف آن با تغييرات سياستي و مديريتي مخدوش نگردد. سرمايه‌گذاري از صندوق سينماي كشور نيز، هم به دليل محدود‌بودن سرمايه و هم به دليل شرايط بحراني موجود در سينماي ايران كه قطعاً استفاده از آن موجب حرف و حديث‌ها و اعتراضاتي مي‌شد، منتفي بود. » بنابراين اول قرار مي‌شود زمينه مشاركت مجموعه‌اي از كشورهاي اسلامي فراهم شود. وقتي فيلمنامه محمد رسول‌ا...(ص) آماده شد سفر به كشورها براي جذب سرمايه آغاز شد. شركت‌هاي فيلمسازي در تركيه و قطر، اشتياق خود را براي سرمايه‌گذاري در فيلم اعلام كردند. اما همان زمان به‌منظور جلوگيري از بروز اختلاف، قرار بر اين شد كه كل بودجه فيلم توسط سرمايه‌گذاران داخلي تامين شود. بنابراين شركتي با عنوان «نور تابان» تاسيس شد. همچنين به دليل هم‌زماني ساخت اين فيلم با تحريم‌هاي خارجي عليه ايران و با قطعي‌شدن حضور عوامل خارجي در فيلم و نياز به خريد بسياري از تجهيزات، شركتي در كشور آلمان ثبت شد تا از سد‌شدن راه‌هاي ارتباطي جلوگيري شود.

چقدر براي فيلمنامه تحقيق شد؟

سوال اصلي اين بود كه فيلم براي رسيدن به هدفش، چه‌ ساختاري را انتخاب كند؛ آيا فيلم بايد قصه‌محور مي‌بود يا شخصيت‌محور؟ داستان يا حادثه خاصي محور اصلي قرار مي‌گرفت يا خير؟ حيدريان مي‌گويد براي اين كار تحقيق درباره‌ شرايط زيست در زمان آن حضرت ضروري بود. او مي‌گويد: «تحقيقات از دوره پيش از تولد پيامبر، از محل تولد و خاستگاه ايشان آغاز شد. حاصل شش ماه تحقيق، چهارده جزوه گردآوري‌شده با عناوين تخصصي مانند آب و هوا، معاملات، آداب و رسوم دوره جاهليت و… به زبان عربي بود كه در اختيار پروژه قرار گرفت تا با رايزني‌هاي متفاوت، بهترين قالب براي فیلمنامه انتخاب شود. »

فيلمنامه چطور شكل گرفت؟

از ابتدا تصميم بر اين بود كه نگارش فیلمنامه برعهده شخصي غير از كارگردان باشد تا ملاحظات كارگرداني در آن تاثير نگذارد. حيدريان توضيح مي‌دهد كه: «ضمن اينكه كارِ گروهي هم يكي از روش‌هاي مورد توجه بود، به اين معنا كه نويسنده نهايي فیلمنامه، نويسندۀ برآيند ايده‌هاي گروه باشد. با توجه به نگاهي كه سازند‌گان اثر به بازارهاي بين‌المللي داشتند، انتخاب شخصي كه تجربه كار در عرصه‌هاي بين‌المللي را داشته باشد، ضروري به نظر مي‌رسيدبه اين ترتيب كامبوزيا پرتوي كه براي مراكزي در فرانسه نيز فیلمنامه‌نويسي مي‌كرد، به عنوان نويسنده فیلمنامه انتخاب شد. حيدريان مي‌گويد: «پس از ماه‌ها بحث و بررسي و تشكيل جلسات مختلف با افرادي مثل مهدي ارگاني، مرحوم سيف‌ا... داد،

رضا ميركريمي، عليرضا رضاداد و… تصميم گرفته شد كه در فيلم به دوره كودكي پيامبر پرداخته شود. مقطعي كه انتخاب مي‌شد، باید ظرفيت كافي براي هدف گروه را مي‌داشت و به سوال چرا بايد پيامبر جديدي مي‌آمد و ويژگي‌هاي آن دوران چه بود، در فيلم پاسخ داده مي‌شدبر اين اساس، حوادث و ماجراهايي انتخاب شد كه با روايات منابع اصلي مانند قرآن و نظرات مراجع مغايرت نداشته باشد. مذاكرات متعددي با رهبر معظم انقلاب اسلامي و همچنين مراجع و علماي ديني مانند آيت‌ا... سبحاني، آيت‌ا... وحيد، آيت‌ا... سيستاني، آيت‌ا... جوادي آملي و جناب آقاي حكيمي، در حوزه عرفان و فلسفه با آقايان ديناني، معصومي همداني، پازوكي و... در حوزه ادبيات با آقايان خرم‌شاهي، گرمارودي و... انجام شد و نظراتشان مورد توجه قرار گرفت. به اين ترتيب بعد از گذشت دو سال‌ونيم ـ از ابتداي پاييز 85 تا بهار 88 ـ فیلمنامه آماده شد و براي جلوگيري از سوءاستفاده‌هاي احتمالي، در تشكيلات سينمايي و حقوقي بين‌المللي به ثبت رسيد. اكران گسترده فيلم سينمايي «محمد رسول‌ا...(صبه كارگرداني مجيد مجيدي از صبح امروز در سينماهاي سراسر كشور آغاز می‌شود.

*****

آفتاب یزد / برای اجرای کنسرت منتظر فراغت زمانی سالن ها هستیم

حمیده موسوی: «داود آزاد» آهنگساز، نوازنده و آوازخوان سرشناس موسیقی ایرانی به تازگی تور تابستانی خارجی خود را به پایان رسانده و به ایران بازگشته است. وی در برنامه های هنری آتی خود، تورهای خارجی دیگری خواهد داشت که از مهر ماه سال جاری آغاز می گردد. همچنین آلبوم تازه ای با عنوان «لیلی نامه» از این هنرمند آماده انتشار است که به دلایلی نشر آن به تاخیر افتاده، لیکن داود آزاد امیدوار است که این اثر طی شهریور ماه سال جاری منتشر شده و در دسترس مخاطبان قرار گیرد. جزئیات بیشتری از این پروژه ها در گفتگوی کوتاه موسیقی ایرانیان با «داود آزاد» تشریح شده است که در ادامه می خوانید.

* لطفاٌ ما را در جریان اجراهای اخیرتان در خارج از کشور بگذارید.

اخیراٌ طی دو شب در فستیوال «ART IN ACTION ,Oxfordshire,2015» اجرا داشته ایم و البته پیش از آن کنسرتی خیریه در لندن نیز برگزار کردیم که در حمایت از کودکان نیازمند و بی سرپرست مکزیک تدارک دیده شده بود.

*مختصری از فستیوال «آرت این اکشن» بگویید.

فستیوال «آرت این اکشن» یکی از مهم ترین و معروف ترین رویدادهای هنری آکسفورد است که قریب به ۵۰ سال در حال برگزاری ست و در حدود ۴۰۰۰۰ مخاطب و بیننده دارد.

فعالیت های زیبای هنری در این فستیوال از کشورهای مختلف جهان ارائه می گردد که موسیقی یکی از آنهاست. از نکات جالب آن هم ارائه هنر در لحظه یا طبق نام فستیوال، هنر در عمل است. به طور مثال یک نقاش یا یک سفالگر اثری را در حضور مردم خلق می کند که به هر جهت خالی از لطف نیست. همچنین حضار می توانند هر بخشی را که علاقه دارند پیگیری کرده و فرضاٌ اگر بخواهند ساختن یک مجسمه، یک ظرف سفالی، یک نقاشی و ... را بیاموزند می توانند در همان زمان از هنرمند درخواست کرده و آموزش ببینند. ما در دو تاریخ ۱۶ و ۱۹ جولای در این فستیوال به اجرا پرداختیم.

* هنرمندان همراهتان در این کنسرت ها چه کسانی بوده اند؟

ادیب رستمی در آرت این اکشن و سریش کومار در کنسرت خیریه حضور داشتند.

* تورهای خارجی را غالبا با هنرمندان خارج از ایران ارائه می دهید ؟

بله به دلیل سهولت در اخذ ویزا، هزینه های بالا و ... غالباٌ با دوستانی که خارج از کشور هستند همکاری دارم.

*وعده ای که داده بودید چه شد استاد؟ پیش از این قول تمرکز بر اجراهای داخلی را داده بودید.

بله. قصد داشتم بیشتر قُوایم را برای اجرا در ایران صرف کنم. لیکن این موضوع می دانید که به صِرفِ خواستن محقق نمی گردد. ما مجوز اجرا در تهران را از مدت ها قبل دریافت کرده ایم و همچنان منتظر فراغت زمانی سالن ها هستیم در تالار وحدت یا برج میلاد. بستگی دارد که چه زمان و در کجا این فرصت فراهم گردد.

*به لحاظ ترافیک کنسرت ها؟

بله. ازدحام کنسرت ها در حال حاضر زیاد است و هنوز زمان مشخصی برای ما تعیین نشده اما بی صبرانه منتظریم که اجراهای داخلی را از سر گیریم.

*بسیار خب بپردازیم به اثر جدیدتان. لیلی نامه. این آلبوم قرار بود مرداد ماه به انتشار برسد چون کاملاٌ آماده است لیکن در زمان انتشار متوجه شدیم که شرکت ناشر نام دو نوازنده را از قلم انداخته است. یعنی این دو نام در فرم معرفی به ارشاد ارائه نشده بود لذا مراحل گذر از پروسه حراست و اخذ مجدد مجوز باید سپری شود که امیدوارم در اسرع وقت انجام شده و تا پیش از پایان شهریور اثر منتشر گردد.

* در مورد اشعار به کار رفته در این کنسرت هم توضیح دهید.

غالب اشعار از مولاناست. به جز چند قطعه. به طور مثال «مشق نام لیلی» که سال هاست آن را در جاهای مختلف اجرا کرده ایم و بنا بود نام اثر هم به همین عنوان باشد لیکن به دلایلی متاسفانه ناچار به تغییر آن شدیم! شعرش از جامی است.

*****

آفتاب یزد / سوپراستارها در دام نقش‌های تکراری

صبا شادور: وقتی صحبت از ساخت فیلمی با حضور چهره‌های سینما می‌شود، همراه مضمون چند موضوع و اینکه چه کسی می‌خواهد فیلم را کارگردانی کند، به ذهن خواهد رسید. اولین موضوع در سینمای ایران شاید این مسئله باشد که تهیه‌کننده برای آوردن فلان بازیگردرفیلمش چقدر می‌خواهد هزینه کند و دستمزد بدهد. دومین موضوع اهمیت کار و حرفه بازیگر است که برای یک تهیه‌ کننده سینما مهم به شمار می‌رود. درنهایت ممکن است تهیه‌ کننده بدون پرداختن به اینکه کدام بازیگر چهره است و چقدر دستمزد می‌گیرد، بازیگری را به عرصه سینما معرفی کند که با بازی درنقشی تاثیرگذار به یکی از ستاره‌های سینمای ایران درآینده تبدیل شود.به گزارش هنرآنلاین، در این سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که عرصه بازیگری در سینما به ‌سوی حضور بازیگران جوان و با استعداد پیش رفته است. به‌طورمثال هدیه تهرانی بازیگر چهره سینما بعد از دوره‌ای کمتر در محافل سینمایی و فیلم‌ها دیده می‌شد، یا وقتی کارگردانی به دنبال بازیگری با سن پائین برای نقش فیلمش است، باید مدت‌ها وقت صرف کند تا بازیگر خود را در میان بازیگران حرفه‌ای سینما بیابد. در نتیجه شاهد بوده‌ایم که بازیگران با چهره‌های تازه‌ای وارد عرصه سینما شده‌اند که اتفاقاً همان بازیگران به دلیل کارحرفه‌ای کارگردان درنقش خود موفق ظاهر شدند. درباره اهمیت سوپراستار بودن بازیگران درعرصه سینما وتاثیرآن برگیشه ونیز دستمزد بالا با چند بازیگر سینما و تلویزیون به صحبت پرداخته‌ایم. برای تهیه این گزارش به دنبال چهره‌هایی چون صابر ابر، رویا تیموریان، مهدی پاکدل، بهنوش بختیاری و پرویز پرستویی هم رفتیم که یا دراین‌باره صحبتی نکردند یا ترجیح دادند از بحث دستمزد، حرفی نزنند.

در این گزارش به دنبال این موضوع هستیم که دستمزد بازیگران را چهره آنها تعیین می‌کند یا توانایی که در حرفه‌ خود دارند و یا سطح توقع تهیه‌ کننده سینما ازحضوریک بازیگرشاخص در فیلمش حالا با هر مبلغ دستمزدی که تعیین خواهد شد. اگرچه در تمام دنیا سوپراستارهای سینما، چهره‌هایی نام‌آشنا و معتبر برای مخاطبان خود هستند. پرداختن به این موضوع که آیا حرفه بازیگری هم باید خرید و فروش شود، مهم بوده است. صحبت‌های کوتاه با بازیگران این ذهنیت را خلق خواهد کرد که آیا حرفه بازیگری تنها داد وستد مالی است یا در کنار آن کشف استعدادهای نابی است که کمتر در سینما با آن روبرو بوده‌ایم و یا کنار گذاشتن چهره بازیگرانی است که دیگر جایگاهی در این سینما ندارند. البته بازیگران قدیمی سینما هم جدی‌تر به این مسئله نگاه کرده‌اند و حضور کمرنگ خود در عرصه سینما را نداشتن وضعیت مناسب فیلمنامه‌ها نامیده‌اند.

امین زندگانی: خیلی از بازیگران گزیده ‌کارشده‌اند

به ‌زودی نسل‌های بعد از ما وارد گردونه هنر بازیگری خواهند شد. اگر مشکلات سینمایی ادامه داشته باشد، این امر موضوع نگران‌ کننده‌ای برای آینده سینما خواهد بود که نسل بعد ‌بخواهد مسیرامروزهرکدام از ما را در پیش بگیرند. سود درتولید فیلمنامه‌های ضعیف ، زمانی به دست می‌آید که عده‌ای از بازیگران چهره ثابت نقش‌های تکراری می‌شوند. به همین دلیل عده‌ای از بازیگران به دنبال دستمزد بالا برای کار خود می‌روند. این موضوع علاوه بر سینما ،در تلویزیون هم با ساخت سریال‌های سطحی به چشم می‌خورد. به‌هرحال معامله‌های مالی این وسط وجود دارد، اما خیلی از بازیگران گزیده‌کارشده‌اند و تن به هر بازی در سریال و یا فیلم سینمایی نمی‌دهند. برای آنها شرایط و مضمون فیلمنامه اهمیت بیشتری دارد. اینکه کدام بازیگرچه دستمزدی می‌گیرد، بستگی به شرایطی دارد که تهیه ‌کننده آن را در قرارداد بازیگر منعقد می‌کند.

یکتا ناصر: زمینه حسادت در میان بازیگران وجود دارد

من این مسئله را خیلی کلی‌ترمی‌بینم. به‌هرحال سوپراستارهای سینما خیلی با این‌گونه مشکلات مواجه هستند و این موضوع حساسی برای اظهارنظر بازیگران است، چرا که فکر می‌کنم باید این موضوع را به شکلی کلی‌تر بررسی کرد. از تهیه‌کننده سینما و بحث بودجه‌های گاهی کلان گرفته تا فیلم‌هایی که با هزینه‌های پائین ساخته می‌شوند، اما تاثیر آن در جشنواره‌های داخلی و خارجی بیشتر از دستمزدی است که بازیگر در انتظار آن است. اگرچه این موضوع باعث سوءتفاهم‌های زیادی هم برای بازیگران خواهد شد. به‌هرحال زمینه حسادت و یا شاید رقابتی هم در میان بازیگران وجود دارد که همین موضوع باعث تحریک رقم بالای دستمزدها برای بازیگران خواهد شد. بیشتر از این نمی‌توانم توضیح دهم. چراکه این موضوع بستگی به شرایط کنونی در سینما دارد.

سیاوش خیرابی: فیلم‌ها معطوف به چهره بازیگران نیستند

من فکر می‌کنم در شرایط فعلی، فیلم‌ها معطوف به چهره بازیگران نیستند. اکثر فیلم‌هایی که فروش می‌کنند، براساس تجربه و شناخت بازیگران است که کارگردان به آن اهمیت می‌دهد. مثلاً همکاروبازیگر خوب سینما رضاعطاران بازی خوبی از خود ارائه می‌دهد که فیلم‌هایش هم مورد توجه قرار می‌گیرد. البته در عرصه بازیگری برای بازیگران همانند همین دلیل احساس می‌کنیم بازی بعضی از بازیگران تکراری شده است. اگر چه مردم هم این ترکیب بازیگران خاص را دوست دارند و این مانند چرخه ای می‌ماند که در حال گردش است. ممکن است فلان بازیگر در این شرایط بیشتر دیده شود و یا چهره بازیگران دیگر را کمتر ببینیم. اما آنچه واقعیت دارد این مسئله است که فیلم‌های سینمایی براساس چهره حدود 10 بازیگر سینما ساخته می‌شود. در کل تعداد فیلم‌های خوب در سال‌های اخیر محدود بوده است. به همین دلیل بازیگران هم در یک فیلم خوش ساخت دیده می‌شوند. من تجربه بازی در چند فیلم و مجموعه تلویزیونی را داشته‌ام، اما همچنان سینما برایم در اولویت قرار دارد و بحث دستمزد بازیگران در سینما هم فکر می‌کنم بستگی به شرایط تهیه کننده و آن پروژه دارد.

ملیکا شریفی‌نیا: چهره شدن بازیگران را مردم انتخاب می‌کنند

خوشحالم که بازی‌های هم نسلان من در این دوره دیده می‌شود. همین که من جایزه نقش مکمل زن را از جشنواره فیلم فجر برای فیلم "اشباح" به کارگردانی داریوش مهرجویی به‌دست آوردم، یعنی بازی‌ام مورد توجه داوران و کسانی بوده که تاییدم کرده‌اند. به نظر من بازیگر پیشکسوت و بازیگر جدید و تازه کار باید در کنار هم باشند. ممکن است شرایط سینما در هر دوره ای تغییر کند، اما بازیگر حرفه و کار خود را نشان می‌دهد. حالا در دوره ای یک فیلم بر حسب اتفاق و با حضور بازیگران چهره به فروش خوبی دست پیدا می‌کند و فیلم دیگری هم با همان بازیگران چهره، ممکن است دیده نشود. شرایط در سینما هر سال یکسان نبوده ، به ویژه که مردم دوست دارند شاد باشند و فیلم‌های طنز بیشترین طرفداران را در بین مردم دارد. پس گیشه سینما همان استقبال مردم است و سوپراستارها هم متصل به شرایط و نگاه مردم هستند. در واقع چهره شدن بازیگران را مردم انتخاب می‌کنند.

مجید مظفری: فیلمنامه‌ها جذاب نیستند

دلیل اینکه بازیگرانی همانند من سال‌ها فعالیتی نمی‌کنند، شاید نبودن فیلمنامه‌های جذاب در عرصه سینما باشد. همیشه گفته‌ام که فیلمنامه درانتخاب یک نقش برای من اهمیت ویژه‌ای دارد. اگرچه فیلمنامه‌های زیادی به دستم می‌رسد، اما هیچ‌کدام به دلم نمی‌نشیند. من معتقدم یک فیلم خوب، فیلمنامه خوب، انتخاب بازیگران درست و نیز هدف مشخصی دارد. همان فیلم هم قطعاً می‌تواند در میان طرفداران خود جایگاه ویژه‌ای کسب کند و تبدیل به یک فیلم خوش‌ساخت و پرفروش شود. بازهم امیدواربه حضور آقای حجت‌الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در آینده هستم.

*****

ابتکار / جنجال تغییر یک اسم

فراخوان سی وچهارمین جشنواره فیلم فجر در حالی منتشر شد که تغییراتی جزئی نسبت به فراخوان دوره گذشته دارد. هرچند احتمال می رفت که فراخوان این دوره در مقایسه با دوره گذشته تفاوت‌هایی داشته باشد، اما انتشار این فراخوان نشان داد که فراخوان جشنواره سی و چهارم تغییرات زیادی ندارد.البته همچنان اعتراضات نسبت به تغییر نام جشنواره و دغدغه و دلواپسی برخی نسبت به حذف نام فجر از عنوان این جشنواره وجود دارد و ظاهرا توضیحات رییس سازمان سینمایی نتوانسته آن ها را قانع کند.

سال گذشته تفکیک بخش ملی و بین الملل جشنواره فیلم فجر دارای موافقان و مخالفانی بود و نهایتا بخش بین الملل در اردیبهشت ماه به نحو نسبتا مطلوبی برگزار شد و مهمانان خارجی زیادی به جشنواره آمدند. شاید برخی گمان می کردند وجود بعضی انتقادها و سختی برگزاری جداگانه کار باعث بشود برگزاری جشنواره امسال به روال قبلی برگردد. اما انتشار فراخوان نشان داد که جشنواره سی و چهارم هم به سیاق جشنواره قبلی اش، بخش ملی و بین الملل جداگانه ای دارد.البته رییس سازمان سینمایی پیش از این در گفتگویی تاکید کرده بود که این تفکیک امسال هم ادامه خواهد داشت.سال گذشته از آنجا که علیرضا رضاداد دبیر هر دو بخش ملی و بین‌المللی جشنواره بود‌، در فراخوان بخش ملی، کلیاتی هم درباره فراخوان بخش بین‌الملل منتشر شد ولی فراخوان جشنواره سی و چهارم فقط شامل بخش ملی است و با توجه به حضور رضا میرکریمی به عنوان دبیر بخش بین‌الملل‌، فراخوان این بخش به طور مجزا منتشر خواهد شد.از سوی دیگر با توجه به برگزاری جشنواره مستقل مستند "حقیقت” که ویژه فیلم‌های مستند است و برخی گمانه‌زنی‌ها، احتمال می رفت شاید در این دوره حضور آثار مستند در جشنواره فجر ضروری نباشد، اما فراخوان جشنواره سی و چهارم نشان داد که امسال هم جشنواره فجر بخشی برای فیلم های مستند دارد که شامل مسابقه فیلم‌های مستند بلند است‌.شاید مهم‌ترین تغییر این فراخوان، راهیابی دو اثر از بخش "نگاه نو” فیلم های اول به بخش "سودای سیمرغ” مسابقه ملی باشد. از آنجا که سال گذشته تعدادی از شرکت کنندگان بخش "نگاه نو” معترض بودند که چرا فیلم‌های آنها در بخش مسابقه اصلی ارزیابی نمی‌شود و به ویژه بازیگران و عوامل فیلم‌ها نیز خواستار دیده شدن و ارزیابی آثارشان بودند‌، در این دوره از جشنواره مقرر شد حداقل دو اثر از بخش "نگاه نو” به بخش "سودای سیمرغ” راه پیدا کنند.اما یکی از تفاوت های فراخوان امسال، تعریف بخشی جداگانه برای "هنر و تجربه” است که قرار است در این بخش از دو اثر تقدیر شود. از آنجاکه حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی یکی از دستاوردهای مهم خود را راه اندازی بخش هنرو و تجربه می داند، شاید تعریف بخشی برای این اثار در جشنواره فجر چندان دور از ذهن هم نباشد.از سوی دیگر نگاهی گذرا به زمان‌بندی ارسال آثار در هر دو فراخوان نشان می‌دهد که جشنواره سی و چهارم هم زمان‌بندی مشابهی با جشنواره سی و سوم دارد و از این حیث نیز تغییر چندانی نخواهیم داشت. بنابراین احتمال می‌رود دیگر برنامه‌های دبیر فعلی جشنواره نیز همچون برنامه‌های قبلی‌اش چندان جنبه عملی به خود نگیرد.تغییر در فراخوان جشنواره‌های هنری گوناگون در کشور جشنواره زده ی ما امر رایجی است و در بسیاری مواقع شاهد اعتراض و انتقاد هنرمندان هستیم که چرا جشنواره های ما مانند دیگر جشنواره‌های معتبر جهانی، فراخوان و دبیر ثابتی ندارند و در هر دوره به تناسب سلیقه دبیر آن دوره دچار تغییر و دگرگونی می‌شوند. با این حال ازآنجاکه در هر دوره ، انتقاداتی نسبی را نسبت به برخی امور شاهدیم،تغییرات احتمالی در دوره‌های بعدی، اجتناب ناپذیر به نظر می رسد اما آنچه مهم است، این است که با یک فراخوان، نمی‌توان همه را راضی کرد و در بهترین حالت هم همیشه اعتراضاتی وجود دارد.فراخوان سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر روز سوم شهریور ماه منتشر شد.

اعتراض به حذف نام فجر از بخش بین المللی جشنواره

از سوی دیگر در حالی که در روزهای گذشته حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمای بارها درباره ضرورت تفکیک بخش بین الملل و اجرای جداگانه این بخش به نام جشنواره بین المللی فیلم ایران توضیح دادند اما همچنان برخی با سرو صدا و هیاهو قصد زیرسوال بردن این کار را دارند. این درحالی است که سال گذشته برگزاری جداگانه این دو بخش باعث اجرای بهتر جشنواره و رضایت نسبی قاطبه اهالی سینما شده بود. از جمله اعتراضاتی که در این زمینه مطرح شد نامه ای بود که ابوالقاسم طالبی در اعتراض به خذف نام فجر از عنوان جشنواره به رییس جمهوری نوشته است.

حذف «فجر» یعنی حذف جهاد با طاغوت‌های فرهنگی و هنری

به گزارش فارس؛ حذف نام «فجر» از بخش بین الملل سینمای ایران واکنش های بسیاری را به همراه داشت و بسیاری از کارشناسان بین الملل که سالها در این عرصه فعالیت می‌کنند این کار را غیر متعارف خواندند اما گویا مدیران سازمان سینمایی به حذف این نام اصرار و اعتقاد دارند.ابوالقاسم طالبی یکی از چهره های فرهنگی انقلاب که مخاطب ایشان را بیشتر به ساخت اثر سینمایی پرمخاطب «قلاده های طلا» می‌شناسد در کارنامه هنری خود ساخت آثار مختلف سینمایی و سریال های تلویزیونی را به ثبت رسانده است او در دهه های 70 و 80 یکی از فعالان عرصه رسانه به شمار می آمد و با انتشار هفتگی و سپس ماهانه مجله «سینماویدئو» در حوزه سینمای انقلاب و دفاع مقدس از حرکات ضد انقلاب در عرصه سینما و تلویزیون پرده برداشت و در مسیر اعتلای هنر انقلاب اسلامی تلاش های بسیاری کرد. با حذف نام «فجر» از جشنواره بین الملل سینمای ایران نامه‌ای سرگشاده خطاب به دکتر روحانی رئیس جمهور نوشت که قسمت های از آن را می خوانید:«...اما اینک دوستان ما با غفلت از دیدگاه جنابعالی «در مورد وقایع، زندانی زمان وقوع نیستند» نام مبارک فجر را از جشنواره بین المللی فیلم حذف کردند و متاسفانه با لج بازی هایی که آدم را به یاد سه سال آخر حرکات رئیس جمهور قبلی می‌اندازد سعی دارند این غفلت مهوع خود را توجیه کنند لذا مکرر اعلام می کنند جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه باشکوه برگزار می شود و زمان جشنواره بین الملل که در دهه فجر نیست و... آنان گویا نمی دانند منظومه فکری امام روح الله (س) در بین امت اسلام ریشه دارتر از آن است که مردم متوجه نشوند حذف نام فجر یعنی حذف جهاد با طاغوتهای فرهنگی و هنری و نقد و طعن ماهوی به تفکر اسلام نام محمدی(ص) آنهم در شرایطی که حاکمان غرب مستکبر تاکید می کنند که برجام کمک میکند تا ماهیت جمهوری اسلامی عوض شود و استعمارگر پیر به بازگشائی سفارتش مشغول است و... غفلت در تصمیمات است که تحلیل ها را به سمت و سوی می برد که حذف نام فجر چراغ سبز به دشمنان اندیشه های حضرت امام روح الله(ره) است و البته جنابعالی با تدبیری که می کنید خیال هنرمندان انقلاب اسلامی را راحت و نمی‌گذارید برگرداندن نام مبارک فجر به جشنواره بین المللی فیلم شعار نامزدهای انتخابات آینده شود ان شاا... . وَ مِن الله توفیق. ابوالقاسم طالبی

جواب ایوبی به منتقدان

رئیس سازمان سینمایی با اعلام این که دیگر جشنواره فیلم فجر در دو بخش ملی بین الملل برگزار نمی شود بلکه هر کدام از آنها به طور جداگانه و مستقل به عنوان جشنواره بین الملل فیلم ایران و جشنواره ملی فجر برگزار خواهند شد، گفت: «برگزاری دو بخش از یک جشنواره در دو سال مختلف و با یک نام چندان زیبنده نیست و موجب سردرگمی مخاطبان و مهمانان خواهد شد درنتیجه پس از بررسی‌های طولانی و نشست‌های مختلف کارشناسی به این باور رسیدیم که به‌جای برگزاری ناقص و کم تاثیر بخشی به‌عنوان بین‌الملل و بخش دیگری به‌عنوان ملی هر دو اتفاق را باشکوه و درست برگزار کنیمایوبی تفاوت این دو جشنواره را این‌گونه توضیح داده است: «جشنواره فیلم فجر جشن باشکوه و معرفی تولیدات سالانه سینمای ایران است و جشنواره بین‌المللی فیلم ایران باهدف تبادل تجربه تخصصی سینمایی ایران با جهان استرییس سازمان سینمایی درباره تفکیک این دو جشنواره سینمایی بانام های متفاوت و حذف نام فجر از جشنواره بین‌المللی که دیگر در بهمن‌ماه هم برگزار نمی‌شود، گفت: «شایسته است به‌جای برگزاری ناقص، هر یک از این دو پروژه بزرگ شایسته و درخور و در حد و اندازه ایران و نظام جمهوری اسلامی برگزار شود. کیست که نداند برگزاری رویدادهای فرهنگی البته با رعایت استانداردها در نظام جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کارنامه و دستاورد انقلاب اسلامی است؛ با هر نامی و در هرزمانی که باشد. و منطقی دربند لفظ نیست. ما به نام صورت و ظاهر حقیقت و معنا را قربانی نمی‌کنیمایوبی بهترین زمان برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم ایران را با توجه به در نظر گرفتن زمان سایر جشنواره‌های داخلی و خارجی را اردیبهشت‌ماه می‌داند و درباره انتصاب رضا میرکریمی ا به‌عنوان دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم ایران هم بار دیگر از او ستایش کرد: «آقای محمدی حیدری دبیر جشنواره فیلم فجر اندیشه‌های نو و برنامه‌های مهمی در داخل و خارج از کشور برای شکوه هرچه بیشتر این رویداد دارند که به‌موقع دراین‌باره سخن خواهند گفت. اینکه که چهره درخشانی چون سید رضا میر کریمی و مدیر خوش‌سلیقه ای چون محمد حیدری این بار سنگین را به دوش گرفته‌اند بر همه ما و شماست آنها را یاری کنیم و حمایت اهالی رسانه از هر دسته و جناحی در امری ملی مورد انتظار است

*****

ابتکار / نه دنبال پول بیشتر هستم نه شهرت زیاد!

متولد ۱۳۴۱ درشهر قزوین است . بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۲ به آلمان مهاجرت کرد و در آن جا به ادامه ی تحصیل پرداخت. سپس به ایران بازگشت و حال ، درسرزمین مادری اش به کار ترجمه مشغول است . او را می توان یکی از پرکار ترین مترجم ها در زمینه ی ترجمه ی متون ادبی و داستانی از زبان آلمانی به فارسی دانست. وی تاکنون بیش از ۵۰ کتاب ترجمه کرده است که از بین آنها ۴۲ کتابش منتشر شده و چند کتاب هم در روند انتشار قرار دارند. از آثار میرمعزی می توان به «از برشت میگویم»، «نازنین من» نامه های هایدگر به همسرش، «رزهای بئاتریس»، «او بازگشته است»، «و نیچه گریه کرد»، «قطار شبانه لیسبون»، «زن ظهر»، «در محفل شاعران مرده»، «در حیاط خلوت نویسندگان»، «ادیبان آلمانی زبان» و «همه راه ها باز است» اشاره کرد. متن حاضر گپ کوتاهی است که در روزهای اخیر با او صورت گرفته . مهشید مانند ترجمه هایش روان و زلال است . صادق، و با ذوق و بذله گویی خاص خودش .

فکر کنید که در جنگل یا کوه تنها و بدون هیچ یک از وسایل ارتباطی زندگی می کردید! برای سرگرم شدن دست به چه کارهایی می زدید؟

خب، حتما گردش زیاد می کردم. کتاب هم می خواندم. کتاب که در دسترسم هست، نه؟ مطمئناً زیاد آشپزی نمی کردم، چون قرار نیست تنهایی در جنگل، کل ویژگیهای آدم را تغییر دهد. من هرگز آشپز خوبی نبوده ام و در جنگل و تنهایی هم به یقین ناگهان مبدل به یک آشپز خوب نمی شوم. ولی گاهی کیک می پختم. امیدوارم زندگی در تنهایی در آن سطح نباشد که خودم بروم و تخم مرغ از زیر مرغ ها بردارم و این ها. البته شاید جلوی خانه هم یک چیزهایی می کاشتم. به گمانم بهترین بخش این زندگی در تنهایی، نشستن در بالکن و نوشیدن چای و مطالعه باشد. تصویرش خیلی کلیشه ای است، ولی خب آدم می تواند آرزوهای کلیشه ای داشته باشد. چه اشکالی دارد؟ شبها هم فیلم نگاه می کردم و بافتنی می بافتم که از سرگرمی های مورد علاقه ام است. احتمالاً با افراد جدید معاشرت نمی کردم، چون چندان اجتماعی نیستم. شاید فقط با خودم حرف می زدم.

در مورد این سئوال باید بگویم که شما قرار نیست در جنگل یا کوه ، کتاب و تلویزیون داشته باشید . حالا برای بافتنی اش یک فکری می کنیم . مهم این است که اگر این چیزها را نداشته باشید خلاقیت شما چطور بروز می کند؟

زیاد راه می رفتم. شاید چیزی می نوشتم. فکر کنم بیشترین کاری که انجام می دادم نگاه کردن به طبیعت بود. در فیلم ها دیده ام آنهایی که در طبیعت زندگی می کنند، از آن درس های زیادی می گیرند. شاید به من هم درس می داد. با صدای بلند در جنگل آواز می خواندم. شاید حتی آهنگ مورد علاقه ام را از «سارا لئاندر» به زبان آلمانی می خواندم. در این صورت کسی نبود که صدای بدم را به رخم بکشد. من همیشه آرزو داشتم که صدای خوبی داشته باشم و خب، به این آرزویم هرگز نمی رسم ظاهراً. آدم خلاقی هم نیستم که مثلاً سبد ببافم که خیلی هم دوست دارم. بعد شاید یک روز به زبان آلمانی و یک روز به زبان فارسی فکر می کردم. ولی فکر کنم در نهایت تصمیم می گرفتم که بنویسم. برای خودم و از چیزهایی که دیده ام.

پس این امکان وجود دارد که یک مترجم دست به نوشتن هم بزند . حالا گیرم از سر اجبار و وسط جنگل باشد ! راستی داستان می نویسید ؟

نمی دانم اسمش اجبار است یا نه. شاید اگر این کار را بکنم از سر بیکاری باشد. یعنی وقتی سرگرمی های متداول خود را ندارم و وقت زیادی هم دارم، بالاخره باید روز خود را شب کنم دیگر. در ضمن ما مترجمانِ هنرمندی داریم که داستان می نویسند یا شعر می گویند. فقط من از این هنرها ندارم. چند سال پیش که کار ترجمه را آغاز کردم، یک چیزهایی می نوشتم. بیشتر داستان کوتاه بود. بعد دو جلسه رفتم به کلاس داستان نویسی آقای صفدر تقی زاده. یک داستان نوشته بودم که ایشان تعریف هم کردند اتفاقاً. چند جلسه هم در کلاسهای داستان نویسی آقای دولت آبادی شرکت کردم. بعد فکر کردم بهتر است تمرکز خود را روی ترجمه بیشتر کنم. ولی وقتی کتابی نباشد که بخوانی و یا ترجمه کنی، خب بهتر است بنویسی دیگر. نه برای انتشار، بیشتر برای دل خودت. شاید در تنهایی و جنگل و دریا و طبیعت، فکر خوبی هم به ذهنم رسید که بنویسم. ولی خیالتان را راحت کنم، من تصمیم ندارم بنویسم. ترجیح می دهم نوشتن را به نویسندگان واگذار کنم که مطمئناً این کار را بهتر از من بلد هستند. بعد من وقتی از جنگل برگشتم، از مطالعه شان لذت ببرم.

چرا ترجمه؟ چرا پزشک یا مثلاً ورزشکار نشدید؟ هم پول بیشتری داشت و هم شهرت بیشتر!

خیلی ساده، چون من نه دنبال پول بیشتر هستم و نه شهرت زیاد! از بچگی مطالعه زیاد می کردم. در آلمان هم کتاب زیاد می خواندم. بعد فکر کردم کاش همه بتوانند این کتاب ها را بخوانند. منظورم از همه در اینجا هم وطنانم است. بعد در سطح توانم و براساس سلیقه ام شروع به کار کردم. به علاوه من بیشتر ذهن ریاضی دارم و هرگز قادر نبودم پزشکی بخوانم. در جوانی والیبال بازی می کردم، ولی نمی دانم چرا وقتی می خواهم خودم را در مقام یک ورزشکار مشهور تصور کنم، فقط خود را قهرمان پرتاب دیسک می بینم که آن را هم زیاد دوست ندارم. از شهرت زیاد و اینکه همه چهره آدم را بشناسند هم خوشم نمی آید. از پول هم هیچ بدم نمی آید، ولی از پول خیلی زیاد می ترسم. شاید ویژگی های آدم را تغییر دهد. شاید خود آدم تغییر کند. البته نه لزوماً درآن جهتی که می خواهد.

راستی اگر قرار به انتخاب باشد ، برای زندگی کدام یک را ترجیح می دهید؟ دریا، کوهستان، جنگل، دشت و یا شلوغی ها و تکاپوی شهرهای بزرگ؟

دریا را خیلی دوست دارم. البته زندگی در کلبه ای که روبه رویش دریا و پشت سرش جنگل (یا برعکس) باشد را ترجیح می دهم. اما گمان نکنم بتوانم کلاً در انزوا و به دور از هیاهوی شهر زندگی کنم. این خطر وجود دارد که بعد در اثر بیکاری دست به نوشتن بزنم. فکر کنم که این نوع زندگی دور از همه و دور از تکنولوژی و کتاب و فیلم و سرگرمی های دیگر، در دراز مدت برایم کسل کننده شود.

آیا پیش آمده که با دیدن و خواندن کتابی افسوس بخورید که ای کاش شما نویسنده و یا مترجم آن اثر بودید؟ کتابی را به یاد دارید که تا این اندازه روی شما تاثیر گذاشته باشد ؟

بله، این بسیار اتفاق افتاده است. تقریباً هر کتاب خوبی را که می خوانم، به قدرت تخیل نویسنده اش غبطه می خورم و آرزو می کنم، ای کاش من هم چنین استعدادی داشتم. این آرزو شاید از خوش صدا بودن هم بزرگتر است. به خصوص وقتی نویسنده جسارت می کند و به سراغ موضوعات تکراری می رود و آنها را با زبان یا داستان تازه ای روایت می کند. یا قادر است یک داستان معمولی را چنان جذاب و قوی بنویسد که خواننده نتواند کتاب را زمین بگذارد. تعداد نویسندگانی که به قدرت قلم و تخیل شان غبطه می خورم از شمار خارج است. بنابراین بهتر است من سراغ کار ترجمه بروم تا شاید بعضی خوانندگان هم سلیقه ی من باشند و از خواندن آنها لذت ببرند. البته بسیاری از نویسندگان مورد علاقه ام آلمانی زبان نیستند، ولی همکاران مترجم فعالی دارم که لذت خواندن آثار این بزرگان را نصیب ما می کنند.

آخرین سئوال! مهشید میرمعزی اگر به سی سال پیش برمی گشت دوست داشت زمان متوقف شود یا ادامه می داد؟

من فکر می کنم زمان فقط برای مرده ها می ایستد. دوست نداشتم زمان متوقف شود. البته جوان ماندن وسوسه ای است که مقاومت در برابرش مشکل می نماید. به تعداد زیاد جراحیهای زیبایی توجه کنید، متوجه منظورم می شوید. نه، من از گذشت زمان ناراضی نیستم. گرچه با ابزار محدودی تلاش در جوان تر ماندن می کنم. مثلاً کرم ضدچروک استفاده می کنم. ولی تمام وقت خود را صرف جوان تر دیده شدن نمی کنم. به گمانم اگر به سی سال پیش برگردم، باز هم همین شغل را انتخاب می کنم. بله، همین کار را می کنم.

*****

اعتماد / آيا با فيلم «محمد رسول‌الله (ص) » اكران شبانه به راه مي‌افتد؟

سينماتيك كه محل خريد آنلاين بليت‌هاي سينمايي است در انتخاب سانس‌هاي فيلم «محمد رسول‌الله (ص) » ساعات نيمه شب را براي سينماهاي پرديس آزاد باز كرده است. با توجه به اينكه زمان آخرين فيلم مجيدي نزديك به سه ساعت است، تعيين ساعت ١٠ يا دوازده بدين معناست كه سينماهاي پرديس تا پاسي از شب و تا نزديك به سحر ميزبان تماشاگراني خواهند بود كه براي ديدن اين فيلم به اين سينماها مراجعه مي‌كنند. بدين‌ترتيب «محمد رسول‌الله(صنخستين فيلمي است كه غير از ايام ماه مبارك رمضان و طرح «افطار تا سحر» در سينماهاي كشور اين گونه و تا نيمه شب سينماهاي پرديس را باز نگه مي‌دارد. و وقتي يك سالن از پرديسي تا سه بعد از نيمه شب پر از تماشاچي باشد، قاعدتا به صرفه نخواهد بود كه سالن‌هاي ديگر تعطيل باشند، بنابراين شايد اجازه فروش بليت براي سالن‌هاي ديگر براي سانس يك بامداد هم صادر شود.

اين اتفاق در شرايطي است كه هنوز خبر رسمي‌اي مبني بر تاييد شدن طرح اكران شبانه فيلم‌ها منتشر نشده است.


در اينجا بد نيست مروري كنيم بر داستان طرح اكران شبانه سينماها. دو هفته پيش و پس از پيگيري‌هاي روزنامه «اعتماد» براي به سرانجام رساندن اين طرح و پس از سخنان سردار منتظر المهدي معاون اجتماعي ناجا كه اعلام كرده بود «به محض دريافت درخواست از سوي وزارت ارشاد و سازمان سينمايي، ساز و كارهاي ادامه اين طرح را مورد بررسي قرار مي‌دهيم و با نگاه مثبت همكاري خواهيم كرد» سرانجام اين طرح بدانجا رسيد كه نامه مربوطه براي قانوني شدن آن جهت تاييد ناجا ارسال نشده بود. با توجه به باز ماندن سينماها تا سه صبح در زمان اكران فيلم «محمد رسول‌الله (ص) » از غلامرضا فرجي، سخنگوي شوراي صنفي نمايش درباره ادامه ماجراي اكران شبانه پرسيديم. سخنگوي شوراي صنفي نمايش با توضيح اين نكته كه موسسه نور تابان توزيع‌كننده فيلم «محمد رسول‌الله (صمجوز اكران شبانه اين فيلم را دريافت كرده است به «اعتماد» گفت: «در پرديس‌هاي سينمايي اين فيلم تا نيمه شب اكران خواهد داشت. بالطبع وقتي اين فيلم تا نيمه شب در پرديس‌ها اكران داشته باشد باقي فيلم‌ها نيز اكران شبانه خواهند داشت و بر اساس مجوز فيلم «محمد رسول‌الله(صاز همين مجوز تبعيت خواهند كرد». فرجي در ادامه با اشاره به رايزني‌هاي صورت گرفته گفت: «طبق صحبت‌هايي كه ما داشته‌ايم فيلم «محمد رسول‌الله (ص) » روز دوشنبه براي نمايش در پرديس آزادي براي ساعت يازده-دوازده شب حدود ١٤٠٠ بليت پيش‌فروش كرده و اگر سري به سايت پرديس‌هاي سينمايي بزنيد از سانس شبانه‌شان آگاه مي‌شويد.

به طور مثال وقتي سانس دوازده شب سانس نمايش هست خب تا نيمه‌هاي شب و سه صبح طول مي‌كشد». اما سخنگوي شوراي صنفي نمايش در پاسخ به اين سوال كه وضعيت طرح اكران شبانه فيلم‌ها جدا از مجوزي كه موسسه نورتابان براي فيلم «محمد رسول‌الله(صگرفته به كجا رسيده است توضيح داد: «آخرين صحبتي كه ما روز دوشنبه در شوراي صنفي نمايش داشتيم و طرح موضوع كرديم اين بود كه نامه از سوي سينماي حرفه‌اي براي آقاي منتظرالمهدي ارسال شده است و هنوز پاسخي نيامده». سخنگوي شوراي صنفي نمايش با اشاره به عزم سازمان سينمايي براي به تصويب رسيدن اين طرح در پايان به «اعتماد» گفت: «جداي مجوز فيلم «محمد رسول‌الله (ص) » براي اكران شبانه‌اش و براي طرح مطرح شده من باب اكران شبانه فيلم رياست سازمان سينمايي آقاي ايوبي با سردار منتظرالمهدي صحبت كرده‌اند و ايشان نيز پيگر صدور اين مجوز هستند

اما با توجه به اينكه فيلم «محمد رسول‌الله(صآخرين ساخته مجيدي اين اجازه را دريافت كرده است كه اكران نيمه شب سينماهاي پرديس را در اختيار داشته باشد و با توجه به سخنان سخنگوي شوراي صنفي نمايش من باب باز بودن پرديس‌هاي سينمايي و امكان تماشاي ديگر فيلم‌هاي اكران شده در اين پرديس‌ها مي‌توان اين برداشت را كرد كه تا زمان اكران فيلم «محمد رسول‌الله (ص) » در تابستان، اكران شبانه نيز به همين بهانه برقرار خواهد بود. پيگيري‌هاي صورت گرفته از سوي «اعتماد» مبني بر مجوز رسمي ناجا براي طرح اكران شبانه به اين نقطه رسيد كه در هفته آينده شفاف‌تر مي‌شود درباره بررسي‌هاي ناجا درباره اين طرح سخن گفت.

پيش‌تر نمايندگان مجلس نيز درباره طرح اكران شبانه فيلم‌ها اظهارنظر كرده بودند؛ نصرالله پژمان‌فر، عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي و ابوذر نديمي، عضو فراكسيون هنر و رسانه مجلس دو نماينده‌اي بودند كه با نظراتي متفاوت با اين طرح برخورد كرده بودند. نصرالله پژمان‌فر با اشاره به اين نكته كه تغيير سبك زندگي در جامعه ايراني آرام‌آرام در حال شكل‌گيري است با اجرايي شدن اين طرح مخالفت كرده بود و دليل اين عدم موافقت را چنين مطرح كرده بود: «نسبت به اين موضوع بايد جامع‌تر نگاه كرد مثلابرخي معتقدند كه طرح اكران فيلم در ساعات نيمه شب بايد در برخي از شب‌هاي تعطيل آن هم با شرايط ويژه انجام شود كه افراد اگر مي‌خواهند در شب مقدار بيشتري بيدار باشند فرداي آن روز امكان استراحت از آنها گرفته نشود و به حوزه خانواده هم توجه شود. بايد به اين مساله توجه كنيم كه اگر اين طرح در شب‌هاي ماه مبارك رمضان اجرا شد به اين دليل بود كه افراد تا سحر بيدار و مشغول عبادت بودند، ولي شب‌هاي ديگر شرايط متفاوت دارد». اما ابوذر نديمي با استقبال از اين طرح توضيح داده بود كه «با توجه به تجربه طرح اكران افطار تا سحر كه در ماه مبارك رمضان براي اكران فيلم‌هاي سينمايي داشتيم و مورد استقبال واقع شدن آن از سوي عموم جامعه، به نظر مي‌رسد اين طرح نيز به سرانجام خوبي برسد. روزهاي گرم تابستان فرصت فروش بليت در طول روز را مي‌گيرد ولي سانس‌هاي نيمه شب مي‌تواند جبران خوبي براي فيلمسازان و سينماداران جهت جذب تماشاگر باشد. همان طور كه در تجربه‌هاي گذشته ديده شد مردم نه‌تنها مشكلي با سانس‌هاي نيمه شب نداشته، بلكه از آن همواره استقبال كرده‌اند، لذا لازم است ما نيز خود را با تماشاگران همساز كرده و تسهيلاتي براي آنها قرار دهيم». حال با توجه به اينكه فيلم مذهبي «محمد رسول‌الله (ص) » آخرين ساخته مجيد مجيدي تا نيمه شب اكران دارد به نظر مي‌رسد كه نمايندگان مخالف با اين طرح هم شكايتي از اكران شبانه فيلم‌ها نداشته باشند.

از دهه ٧٠ كه نيروي انتظامي براي كافه‌ها، رستوران‌ها و به خصوص سينماها ساعت خاموشي اعلام كرده بود تا سه سال پيش كه طرح «اكران افطار تا سحر» اين خاموشي را شكست، پيش‌بيني نمي‌شد كه طرح اكران شبانه تابستان تا اين حد مورد استقبال قرار گيرد. طرحي كه قانوني شدنش سبب مي‌شود سينماي ايران شب‌ها نيز رونق داشته باشد و دريچه‌اي باز خواهد شد به سوي ايده‌هاي پويايي كه هم به مضامين سينماي ايران در آينده كمك خواهد كرد و هم به اقتصاد اين صنعت. با توجه به آخرين پيگيري‌هاي اعتماد به نظر مي‌رسد كه مي‌توان منتظر خبرهاي خوشي مبني بر اجرايي شدن اين طرح بود تا سينماها نيز جداي فروش بليت و گرداندن چرخه اقتصادي‌شان به فكر پكيج‌هاي فرهنگي مناسب باشند براي سينماهاي پرديسي كه ٢٤ ساعته خواهد شد.

*****

افکار / ۱۵۰۰ روز با پرونده شهید علی خلیلی

پدر و مادر شهید علی خلیلی به عنوان اولیای دم فرزندشان از اجرای حکم قصاص قاتل شهید خلیلی که با حکم شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران و تأیید دیوانعالی کشور به قصاص محکوم شده است، گذشت کردند.

حدود 1500روز قبل ساعت 22:30 در یکی از شب های تیر ماه سال 90 طلبه جوانی به نام علی خلیلی توسط احسان با ضربه چاقو مجروح شد.

این حادثه که در آن سال برای چندمین بار در پایتخت رخ داده بود سر تیتر رسانه ها قرار گرفت. ولی پس از 24 ساعت مشخص می شود که برخی از بیمارستانها از پذیرش این جوان غرق به خون خودداری کرده اند که با ورود وزیر بهداشت متخلفان به سرعت شناسایی و به دستگاه قضا معرفی شدند. ماجرای علی خلیلی به دستگاه قضا کشیده شد و دادستان تهران و دادستان کشور وعده دادند اینگونه جرائم را در لیست جرائم خاص قرار داده و به سرعت رسیدگی کنند تا اینکه بالاخره در اواخر فروردین ماه سال 92 حکم دادگاه برای احسان متهم اصلی پرونده صادر شد.

اسکندری وکیل مدافع علی خلیلی طلبه ناهی از منکر با بیان اینکه آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده در تاریخ 17 اسفند سال 90 در شعبه 1033 مجتمع قضایی شهید قدوسی برگزار شده است در آن زمان گفت: قاضی دادگاه متهم ردیف اول پرونده را به 3 سال حبس و همچنین پرداخت 35 میلیون تومان دیه محکوم کرده است. پس از صدور رای خانواده علی خلیلی از طریق وکیل خود به دادگاه تجدید نظر اعتراض کرده و پرونده وارد دادگاه تجدید نظر شد.

مشتاق‌فر مادر علی خلیلی بعد از گذشت یک سال از این حادثه در آن زمان در گفتگو با مهر گفته بود که اعتراض ما به دیه نیست زیرا اساس خواسته ما رسیدگی به موضوع دیه نیست بلکه می‌خواهم بدانم آیا مجازات جرم و اقدامی که فرزند من به خاطرش به آن دنیا رفت و برگشت، کافی است؟ قوه ‌قضائیه باید پاسخ دهد که چرا این حکم را که هیچ قاطعیتی در آن وجود ندارد و احتمال تکرار جرم را ممکن می‌کند، صادر کرده است.

مادر این روحانی جوان در پاسخ به اینکه آیا وزیر بهداشت وقت (مرضیه دستجردی) به قول خود برای تامین هزینه های درمان فرزندتان عمل کرد، عنوان داشته بود که هزینه های بیمارستان عرفان پرداخت شد ولی پس از ترخیص هزینه های فرزندم اعم از فیزیوتراپی و... برعهده خودمان است.

به گزارش خبرنگار مهر، علی خلیلی بهمن ماه 1392 به دلیل عوارض عمل های جراحی قبلی (در سال 90 ) در بیمارستان عرفان تهران بستری شد و پزشکان اعلام کردند به دلیل پایین آمدن پلاکت خون و بالا رفتن گلبول های سفید که ناشی از عوارض عمل قبلی است بدن بیمار دچار اختلال در خون رسانی شده بود و حتی قادر به پیوند اعضا هم نبود. روده ها، معده و بخشی از ریه هم تخلیه شد و پزشکان گفتند احتمال تخلیه کلیه و کبد وجود دارد.

خانواده علی خلیلی با اینکه فرزند خود را سال 91 راهی کربلا کردند تا روحیه اش عوض شود ولی این بار برایشان باورکردنی نبود که نتیجه امر به معروف موجب بستری شدن فرزند طلبه خود برای چندمین بار روی تخت بیمارستان باشد.

طول درمان علی خلیلی ادامه داشت تا اینکه این روحانی جانباز ناهی از منکر ساعت 19 یکشنبه 3 فروردین ماه 1393 بر اثر بیماری طولانی پس از جراحات وارده، دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نایل شد.

جزئیات رسیدگی به پرونده شهید خلیلی در دادگاه

پس از شهادت علی خلیلی پرونده بار دیگر به دادگاه رفت و قاضی اصغر زاده رییس شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران 27 مهرماه 1393 گفت: رای صادر شده و حکم قصاص است اما مسلما به رای صادره در مورد پرونده ضارب شهید خلیلی اعتراض می‌شود.

با ابلاغ گزارش پزشکی قانونی به متهم، 30 شهریور ماه دومین جلسه محاکمه ضارب شهید خلیلی برگزار شد و در نهایت دادگاه ضارب طلبه آمر به معروف و ناهی از منکر را به قصاص نفس محکوم کرد، اما با اعتراض متهم به رأی صادره، پرونده برای رسیدگی در مرحله تجدید‌نظر به دیوان عالی کشور ارسال شد.

محسن افتخاری سرپرست دادگاه کیفری استان تهران در گفتگو با خبرنگار مهر خردادماه سال جاری در مورد پرونده علی خلیلی گفت: پرونده عامل شهادت علی خلیلی، طلبه ناهی از منکر که به دیوان عالی کشور ارجاع شده بود، با تأیید حکم اعدام از سوی شعبه رسیدگی کننده، به دادگاه کیفری بازگشت و در روزهای آینده حکم اجرا می شود.

رضایت خانواده شهید با انتشار بیانیه/ به امید لبخند رهبرمان رضایت دادیم

صبح سه شنبه 3 شهریور خانواده علی خلیلی با انتشار بیانیه ای از حق خود در قصاص قاتل فرزند شهیدشان گذشتند. در بخشی از این بیانیه آمده است: فرزند شهیدمان؛ علی‌رغم همه قصورها، کوتاهی‌ها و گاه دلشکستگی‌هایی که طی این 4 سال در حق ما روا شد، ما نیز به تو اقتدا کرده و با استعانت از الطاف خفیه الهی و با توسل به قلب عالم امکان، حضرت بقیة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌ له‌الفدا، به امید یک لبخند آقا و رهبرمان حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، ‌ بدون ذره‌ای چشم‌داشت مراتب گذشت قاطع و منجز خویش را از حق قصاص خود به اطلاع عموم مردم حزب‌الله ایران می‌رسانیم.

متن کامل رضایت نامه اولیای دم شهید خلیلی که به امضای اعظم مشتاق فرد مادر و پرویز خلیلی پدر این شهید رسیده، به شرح زیر است:

در آستانه میلاد فرخنده امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام و دهه کرامت، اینجانبان پرویز خلیلی و اعظم مشتاق فرد به عنوان اولیای دم شهید علی خلیلی، در خصوص اعمال حق قصاص خویش که پس از رسیدگی در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران، در حضور وکلای تسخیری و تعیینی قاتل، آقای احسان شاه‌قاسمی ، پس از تایید در شعبه پانزدهم دیوان عالی کشور، هم اکنون در شعبه سوم اجرای احکام کیفری دادسرای جنایی تهران مطرح می باشد، بدین وسیله ضمن سپاس از وکیل محترممان و استاد معزز دانشگاه، جناب آقای حامد صفری ریزی، به استحضار ملت شهید پرور ایران می رسانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزند عزیزمان علی جان، اکنون که با خون شاهرگ تو، رایحه دفاع از حریم نوامیس جامعه اسلامی مان با دیگر جان گرفته است و به کوری چشم معاندان داخلی و خارجی فرهنگ غنی اسلامی و فریضه امر به معروف و نهی از منکر تو به نمادی برای احیای این واجب از یاد رفته بدل شده ای، دیگر چه جای تاثر و ناراحتی از فراغ تو. ای جوان خنده روی ما دیگر چه جای غم و اندوه از ندیدن سیمای نورانی تویی که بذل خون خود را با ایثار گذشت از خطای نابخشودنی خاطیی که جانت را هدف گرفته بود به سرحد کمال رساندی.

شاید بهار کوتاه عمر تو با زنده ماندن معجزه آسای تو پس از جراحتت چندان افزوده نشد؛ اما ماندی که پیام رسان این اعتقاد راسخ قلبی‌ات باشی که اگر هر ملامت کننده ناآگاه یا مغرضی از تو می پرسید که چرا اینگونه جان بر کف، برای رهایی خواهران دینی ات از چنگال افرادی غافل عمل نمودی، فریاد می زدی که برای یک لبخند آقا و رهبرت، سید علی عزیز، که جانمان به فدایش باد چنین کردی.

بگذار تا رسانه های استکباری غرب و نهادهای ضد اسلامی بین المللی، حق ما را در قصاص خطاکاری که گل وجود تو را پرپر کرد و در اعمال آن، نمایندگان یک خواست عمومی جامعه اسلامی ایران، هستیم درحالی که نه خود و نه خانواده اش هیچگاه متنبه نشدند و بارها در اظهاراتی نسنجیده دل ما را شکسته اند، به رسمیت نشناسد که صد البته خداوند متعال این حق را بر هر ولی مظلومی که به ناروا کشته شود، ارزانی نموده و فرموده است که «و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب».

فرزند شهیدمان علیرغم همه قصورها کوتاهی ها و گاه دل شکستگی هایی که در طی این چهار سال در حق ما روا شد، ما نیز به تو اقتداء کرده با استعانت از الطاف خفیه الهی و با توسل به قلب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداء به امید یک لبخند آقا و رهبرمان حضرت آیت الله سید علی خامنه ای بدون ذره ای چشمداشت، مراتب گذشت قاطع و منجز خویش را از حق قصاص خود به اطلاع عموم مردم حزب الله ایران می رسانیم.

والسلام و علی من اتبع الهدی

پرویز خلیلی / اعظم مشتاق فرد

*****

ایران / گفت‌وگو با مریم کاظمی، کارگردان نمایش «رام کردن زن سرکش» ؛ روایت این قصه را دوست داشتم

رام کردن زن سرکش از کمدی‌های مشهور ویلیام شکسپیر است که با ترجمه و دراماتورژی کوروش اسداللهی و کارگردانی مریم کاظمی در تالار ایوان شمس اجرا می‌شود. کاظمی تاکنون آثار متعددی را هم در ژانر کودک و نوجوان کارگردانی کرده است با او در خصوص کار اخیرش گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید: درباره رام کردن زن سرکش باید گفت که باپتیستا مینولا بازرگانی بسیار ثروتمند اهل پادوآ دو دختر دارد. دختر بزرگ‌تر، کاترینا، به سبب کارها و روحیه شیطانی که دارد در شهر و دیار خود انگشت نماست و از همین رو بی‌شوهر مانده‌است؛ حال آنکه خواهر کوچک‌تر، بیانکا، که محجوب و سربه زیر است، خواستگاران بسیار دارد، ولی پدر از پذیرفتن و دادن پاسخ مساعد به خواستگاران خودداری می‌کند؛ مگر آنکه اول برای دختر بزرگ‌تر شوهری پیدا شود...

آیا می‌توان شکسپیر را به اعتبار نوشتن رام کردن، نخستین فمینیست دنیا در نظر گرفت؟

فمینیسم به معنای واقعی یعنی فرصت‌ها و حقوق برابر برای مرد و زن‌. این می‌تواند یکی از تم‌های نمایشنامه «رام کردن زن سرکش» باشد ولی اگر فمینیسم به معنای طرفداری یک جانبه از حقوق زنان باشد خیر. قبل از اینکه جنبش یا حرکتی نام فمینیسم به خود بگیرد‌ و به اصطلاح تئوریزه شود، زمینه‌های آن در جامعه وجود داشته و مردان و زنانی بوده‌اند که برای برابری‌ها‌ی اجتماعی تلاش کرده‌اند و نمودهای آن در علوم و هنرها تجلی پیدا کرده است. به وجود آورند‌گان سبک‌ها‌، الزاماً بهترین نمونه‌های آن سبک نبوده‌اند. مثلاً مبدع سبک خراسانی در شعر فارسی، ابوشکور بلخی است ولی بهترین شاعر این سبک فردوسی است. با توجه به شناخت جهانی نسبت ویلیام شکسپیر و تبحر در نوشته‌هایش نمی‌توان پذیرفت که شکسپیر نخستین فمینیست دنیا است، فقط بسادگی می‌توان گفت شکسپیر نویسنده زمانه خود است و برای جذب تماشاچیان بعد از رنسانس از همه جذابیت‌ها‌ی مد روز استفاده می‌کرد تا باب طبع همه تماشاچی‌ها با هر سلیقه و هر دانشی باشد. پروتستان بودن الیزابت و تأثیر نوع زندگی و نگرش او به سلطنت در انگلستان و فردیت‌گرایی او شکسپیر را هم تحت‌تأثیر قرار داده بود.

چه نکاتی در متن هست که شما را در مقام کارگردان واداشته که آن را کار کنید؟

علت انتخاب نمایشنامه «رام کردن زن سرکش» علاقه شخصی من به این نمایش از بین کمدی‌های شکسپیر است. با سبکی که شکسپیر در نگارش کمدی‌ها‌یش به‌کار برده، اعم از نوع داستان، شخصیت‌پردازی و استفاده از انواع حقه‌های نمایشی‌ مرسوم که در دوره خودش باعث می‌شد یک نمایش کمدی تلقی شود، این نمایش قابلیت‌های بیشتری برای اجرا در ایران و تماشاچی ایرانی دارد. ضمن اینکه موضوع کاملاً اجتماعی و خانوادگی است. ضمن اینکه من به عنوان کارگردان این داستان را دوست دارم و دلم می‌خواهد آن را تعریف کنم. تیپ‌ها باور‌پذیر و قابل تبدیل به تیپ‌های امروزی، گفت‌وگوها روان و ساده و کاربردی‌، استفاده از عناصر سنتی کمدی، پایان خوش و سوء‌تفاهم است. البته داستان خطی این نمایش، در عین جذابیت بسیار روان است‌.

با توجه به اینکه زنان ما نسبت به زنان روزگار‌ الیزابت از آزادی‌های بیشتری برخوردارند، ضرورت اجرای این اثر چیست؟

تم نمایشنامه «رام کردن زن سرکش» آزادی اجتماعی یا خانوادگی زنان نیست‌، از این بابت کاملاً با نمایشنامه‌هایی که ادعای آن را دارند مثل «‌خانه عروسک» اثر ایبسن مخالف هستم. «رام کردن زن سرکش» به نقد رفتارهای اجتماعی جا افتاده‌ و غلط می‌پردازد که چگونه آدم‌ها را اعم از زن و مرد به دروغ و ریا وامی دارد به‌طوری که بعد از مدتی تنها قالب پذیرفته شده اجتماعی می‌شود و اگر کسی پیدا شود که حقیقت را ببیند و اعتراض کند از طرف اقشار مثلاً محترم جامعه‌، لقب بددهن و شرور و سرکش‌ می‌گیرد زیرا همه خود را به خواب زده‌اند.

به عنوان یک زن ایرانی چقدر مسائل زنان جامعه‌ برایتان اهمیت دارد که در آثارتان به آن بپردازید؟

به عنوان یک زن ایرانی مشکلات زنان را جدا از مشکلات مردان جامعه نمی‌دانم‌. وقتی‌ از مشکلات و مسائل صحبت می‌کنیم نمی‌توانیم مرد و زن را جدا کنیم‌ و شخصاً از این تفکیک جنسیتی‌، حمایت نمی‌کنم‌.

آنچه باعث می‌شود که این اجرا فراتر از یک کمدی خنده‌آور، تأثیرگذار باشد. چیست؟

خواست کارگردان‌، تحلیل و جانمایی‌ متن خارجی با مقتضیات واقعی زندگی امروز نه اطلاعات کتابی و حفظ شده‌ای که از شکسپیر آموخته و خوانده‌ایم یا تقلید از اجراهای خارجی که دیده‌ایم. تمرین مستمر و فراوان‌، دقت در استفاده از حرکات و شوخی‌ها‌. توجه به تم نمایش به‌طور عمیق و تلفیق‌ و ترکیب آن با تئاتر امروز‌.

فاصله‌گذاری در اجرای شما منطق برشتی دارد؟

به هیچ‌وجه. در این اجرا هیچ فاصله‌گذاری صورت نگرفته است. صحبت با تماشاچی، فاصله‌گذاری نیست، استفاده از سبک نمایش کمدیا دل‌آرته و نمایش سنتی ایرانی است.

مرز بین خنده و زایل نشدن اندیشه بسیار لغزنده است. مواجهه شما در این نمایش چگونه است؟

خندیدن که مقابل اندیشه نایستاده است. برای اندیشیدن که حتماً نباید جدی بود. یک نمایشنامه کمدی درست نوشته شده‌؛ با توجه به نوع ارائه موقعیت‌ها یا رفتارها یا شخصیت‌های کمیک ‌و استفاده از آنها، مسأله یا موضوعی را بیان می‌کند که خندیدن جلوی دریافت آن را نمی‌گیرد. کافی است به عنوان کارگردان یا گروه اجرایی این عناصر را بدرستی تشخیص داده و در کنار هم بچینید.

کمدین در مهار خود برای رسیدن به مرزهای اندیشه در جریان بازی چگونه باید عمل کند که خنده تماشاگران مانع از بازی درستش نشود؟

اینها به تکنیک‌های اجرایی برمی‌گردد. انواع کمدی وجود دارد که در نوشته و اجرا خود را به‌گونه‌های مختلف نشان می‌دهند. کلمه کمدین به معنای مصطلح فرنگی، ‌در ایران وجود ندارد و فقط بازیگری وجود دارد که نقش کمدی را ایفا می‌کند و با توجه به سبک انتخابی اجرای نمایش از طرف کارگردان و توافق گروهی برای ایجاد فضای خنده تماشاچی‌ها، قراردادهایی را می‌گذراند که به جریان بازی لطمه نخورد.

تکنیک و فرم در تئاترتان چگونه باید اصالت پیدا ‌کند تا دچار فرم‌زدگی نشوید؟

فرم در نمایش علاوه بر سهولت بسیار زیباست و بیشتر مواقع سرپوش دلفریبی‌ بر فقدان اندیشه واقعی می‌گذارد. رفتن به سمت فرم و شکل‌، معمولاً‌ توسط دو گروه انجام می‌شود. نخست کارگردانان و گروه‌های با‌تجربه که با تحلیل درست بهترین شکل را انتخاب می‌کنند و نمایش خویش را از حالت کلیشه‌های رایج نجات می‌دهند و دوم کارگردانا‌ن کم‌تجربه که در فقر دانش و تحلیل یا مجاز نبودن به ارائه معنای واقعی متون نمایشی یا به اصطلاح سانسور، به سمت فرم، حرکت و تصویر هجوم می‌برند که تماشاچی را از درک و تشخیص فقر واقعی اجرا عاجز کنند. ما در گروه تئاتر مستقل تلاش می‌کنیم تا بتوانیم‌؛ نقطه حرکت اجراها‌یمان را به سمت استفاده از فرم ـ با توجه به متن نمایش ـ پیش برده و صرفاً چیزی را برای اینکه زیباست یا مد روز است انتخاب نکنیم‌. ممکن است اشتباه بفهیم یا درست انتخاب نکنیم ولی در این جهت حرکت می‌کنیم.

در مقام کارگردان انتخاب و هدایت بازیگران را چگونه سمت و سو داده‌اید که نتیجه دلخواه در صحنه آشکار شود؟

سعی کردم به جای اینکه بازیگران را به تصویر ذهنی خودم نزدیک کنم، خود را به امکانات بدنی، بیانی و خلاقیت موجود بازیگرانی که در اختیار دارم نزدیک کنم و نقش را به آنها نزدیک کنم.

چرا در تئاتر امروز شاهد پیدایش کمدین‌های مطرح نیستیم؟

همان‌طور که گفتم ما کمدین نداریم، زیرا نمایش کمدی نداریم و این دلایل مختلفی دارد. یکی آنکه استقبال روشنفکران جامعه از مثلاً نمایش‌های جدی پر‌ملات، اندیشه‌گرایی کاذب، تمثیل‌پردازی، استعاره به جای واقعیت‌های ملموس و حقیقی جامعه اطرافمان، رفتن به سوی کمدی را تبدیل به یک کار سخیف کرده است. بنابراین بازیگران مستعد و علاقه‌مند کمدی نمایش‌های به اصطلاح آزاد را پایه‌ریزی کرده‌اند که به اعتقاد من تنها تئاتر به معنای واقعی و مردمی هم همین آثار آزاد است. زیرا تماشاگران آن مردم ‌معمولی هستند و نه دانشمندان، هنرمندان و دانشجویان ‌تئاتر. اصرار شوراهای نظارت و ارزشیابی در سال‌های گذشته در حذف عناصر لازم واقعیت‌های اجتماعی، باعث شده تا گروه‌های تئاتری به شکل سخیفی به تئاتر آزاد سوق پیدا کنند. ولی ما آن کارها را نمی‌بینیم و تحلیل و نقد هم نمی‌کنیم چون خود را فرهیخته می‌دانیم و اجراهای آزاد را در‌شأن خودمان نمی‌دانیم‌. بنابراین‌ از نیاز واقعی جامعه بی‌خبریم. چون عملاً و عمداً آن را با قضاوت‌های نادرست خود تفکیک کرده‌ایم. ما بازیگران کمدی تئاتر‌های آزاد را داریم ولی کسی کوشش آنها را نمی‌بیند‌ بنابراین استعداد آنها شکوفا نمی‌شود و در حد شیرین‌کاری و جوک باقی می‌ماند.

اجرا کردن آثار کمدی برایتان سخت‌تر است یا تراژدی؟

برای من اجرای هردو گونه سخت است زیرا به دلایلی که قبلاً گفته‌ام زمینه‌های فرهنگی جامعه خندیدن‌ و گریه کردن را برای مردم سخت کرده است. ما براحتی نمی‌خندیم‌. برای خندیدن نیاز به جوک و شوخی‌های دست پایین و برای گریه کردن هم نیاز به تراژدی‌های فوق بشری داریم‌. آستانه درک و تأثرمان آسیب دیده است.

تنوع کاری برای کارگردان چه مزیتی دارد؟

تنوع شناخت، تجربه و آشنایی وسیع‌تری از مخاطبان و خواست‌های جدید را برایتان به ارمغان می‌آورد. می‌توان از عناصر سبک‌ها و تنوع اجراها برای کارهای دیگر استفاده خوبی کرد و گروه اجرایی را از ورطه تکرار نجات داد.

شما با گروه آناهیتا تئاتر را آغاز کرده‌اید. از آنجا چه دستاوردی را به تئاتر آوردید؟

آشنایی من با هنر تئاتر به‌طور جدی‌، با هنرکده آناهیتا و مصطفی و بعدها مهین اسکویی بوده است. مهمترین دروس من از این استادان بزرگ، احترام عمیق به تئاتر، جدا از معضلات اجتماعی و سلیقه روز‌، کار گروهی و توجه به همکاری در پشت و روی صحنه، عمل‌گرایی به‌جای اظهار فضل، احترام به هنرمندان قدیمی و کسانی که شرایط امروز را مهیا کرده‌اند، تأثیر تمرین، تلاش و احترام به حقوق تماشاچی بوده است که بعدها با رفتن به دانشکده و ورود به کارهای حرفه‌ای تکمیل شد.

چرا ارتباط‌تان با گروه بازی (‌آتیلا پسیانی) ادامه پیدا نکرد؟

علت اینکه همکاری ما با هم ادامه پیدا نکرد صرفاً جبر زمان و ادامه طبیعی هرنوع همکاری و مشارکتی است‌. همه کارهای مشارکتی عمری دارد و دیر و زود شکل عوض می‌کند‌. بهترین و منطقی‌ترین ادامه همکاری هنرمندان گروه تئاتر بازی، در تئاتر، همین شرایط کنونی است. ما اهداف مشترک‌مان را در گروه‌های دیگری که داریم پیگیری می‌کنیم، اهداف گروه تئاتر بازی که مورد‌نظر و توافق من است در گروه تئاتر مستقل هم جاری است و ادامه دارد.

در میان آثارتان کدامیک را بیشتر دوست دارید و مواجهه تماشاگران با کارهایتان چگونه بوده است؟

طبیعتاً هرکس نخستین کارش را بسیار دوست دارد. به عنوان کارگردان‌، بعد از کارهای کلاسی دانشگاه‌، نخستین کار حرفه‌ای اجرایی من نمایش «خوابگردها» نوشته مرحوم حسین پناهی بود. ترس، وسواس و دلهره آن را داشتم که آیا موفق می‌شوم یا نه! با گذر از این مشکلات‌ و درک بهتر از شغلم‌ و همچنین استقبال تماشاگران باعث شد تا قدرت کافی برای ادامه کارم پیدا کنم. ولی اکنون در مقام مقایسه نمی‌توانم هیچ‌کدام از کارهایم را جداگانه بسنجم‌. هرکدام را صادقانه و با همان وسواس و تشویش‌های روز اول انجام داده‌ام و دردش را کشیده‌ام.

تئاتر شرقی و ایرانی در پیکره آثارتان چه اهمیتی دارند؟

اینکه ناگهان تصمیم بگیریم از تئاتر شرقی و ایرانی استفاده کنیم به نظرم اشتباه است. طبیعتاً ممکن است خیلی از ما وقتی در مورد شیوه‌های نمایش ایرانی مطلبی را می‌خوانیم، مایل باشیم متون مختلف را به آن نزدیک کنیم. اغلب ما در اوایل کارمان به دلیل کم‌تجربگی فوراً این شیوه‌ها را انتخاب و از آن استفاده می‌کنیم ولی اگر دانش و ذوق کافی داشته باشیم‌، کم‌کم می‌فهمیم که خود نمایشنامه به ما می‌گوید که برای اجرایش از چه شیوه‌ای استفاده کرد.

نقاب چه هویتی به کاراکترهای تئاتر می‌بخشد که شما در کارتان از آن استفاده کرده‌اید؟

نقاب یا ماسک هویت دیگری به بازیگر می‌بخشد‌. قراردادی نمایشی که از زمان کمدی‌های آریسطوفان در یونان مرسوم شده و تماشاچی آن را پذیرفته و باور کرده است. در طول تاریخ تئاتر نمایش‌های زیادی با اهداف و کاربردهای مختلف از ماسک استفاده کرده‌اند. در نمایش کمدیا دل‌آرته‌، از آنجایی که بازیگران سیار از شهری به شهر دیگر می‌رفتند و نمایش‌های مختلفی را با گروه همراه خود اجرا می‌کردند‌، استفاده از ماسک برای جداسازی نقش‌ها بسیار معمول بوده است. از این‌رو اگر وجود ماسک با توجه به سبک اجرایی لازم باشد حتماً از آن استفاده می‌کنیم. در کار «رام کردن زن سرکش» هم از ماسک به عنوان همین ابزار قراردادی و سنتی هنر نمایش بهره‌گیری شده است.

برخی منتقدان از موسیقی ایرانی در این اجرا ناراضی‌اند. نظرتان در این باره چیست؟

هرکار و انتخاب و اقدامی، موافقان و مخالفانی خواهد داشت‌. به نظر من بسیار خوب است که کسانی ناراضی باشند‌. هرچقدر هم کارتان خوب باشد و فکر همه‌چیز را کرده باشید باز‌هم نمی‌توان همه را راضی کرد‌. این ماهیت کار هنری است‌. ولی تأثیری در انتخاب من نخواهد داشت زیرا اگر دلیل کافی برای انجام کاری از سوی کارگردان‌ وجود داشته باشد، با انتقاد و نارضایتی آن را تغییر نخواهد داد. البته گاهی هم نارضایتی‌ها نشان می‌دهد که انتخابها درست بوده‌اند.

اجرای چند‌باره رام کردن زن سرکش چه مزایایی برایتان داشته است؟

اجرای یک نمایش‌، روی صحنه بودن‌، احساس خوب بازیگر و کارگردان بودن و کار داشتن و کارکردن با مخاطبان بیشتری هم‌نفس بودن‌، تطبیق مکانی و زمانی اجرا و قابل انعطاف بودن آن برای ارائه در سالن‌های مختلف‌.

جلوگیری از استفاده ابزاری و مقطعی از هنرمند تئاتر باحمایت از اجراهای دوره‌ای و رپرتوار به منظور قدردانی کافی از زحمات یک گروه اجرایی. مبارزه با‌سنت غلط تبدیل تئاتر به گالری نقاشی در بالابردن و پایین آوردن سریع تابلوها در نمایشگاه‌های هنری. اجرای تئاتر؛ نمایشگاه نیست، نمایش زندگی روی صحنه به‌طور زنده است پس عمر آن به اندازه عمر رویداد‌های اجتماعی مؤثر در نمایش پویا است.

*****

ایران / گفت و گو با دختر جوانی که به مقام نخست جشنواره نامه ای به امام رضا(ع) دست یافت

«قدم هشتم» عنوان نامه‌ای است که در دهمین جشنواره نامه‌ای به امام رضا(ع) مقام نخست را کسب کرده است. زهرا بای با ارائه اثری ساده اما متفاوت، در گروه سنی 16 تا 30 سال این دوره از رقابت‌ها عنوان نخست را به خود اختصاص داد. او با این نامه، 5 قدم تا یکی از زیباترین احساس‌های دنیا برداشته و در هر کدام از قدم‌ها حس و حال متفاوتی را تجربه کرده است.

چشمه نور

همانطور که خود را در مشهد و صحن و سرای امام رضا(ع) تصور می‌کردم، قدم نخست را برداشتم.

«السلام علیک یا ضامن آهو!

چشم هایم پر می‌شوند از گنبد و گل‌دسته. چلچراغی از پاکی، مژه هایم را خیس می‌کند. راستش ماه هاست که چشم‌هایم را آرام می‌بندم و با همین کتانی قرمز می‌ایستم. انتظار می‌کشم، کنار ریل دور و درازی که هیچ معلوم نیست قطارش کی و از کدامین ایستگاه خواهد رسید؟ اما من خوب می‌دانم آن قطار هر وقت برسد و هرچقدر هم که مسافر داشته باشد من را هم سوار خواهد کرد و کنار یکی از پنجره ‌هایش جای خواهد داد و زیر آسمانی ابری با خودش خواهد برد. قطاری که مقصدش تنها نور است» زهرا با اشاره به قدم نخست نامه ادامه داد: قدم دوم را در حالی برداشتم که خطاب به امام مهربانی‌ها(ع) نوشتم «به دور و برم نگاه می‌اندازم. چقدر میهمان دارید آقا! خوش به حالتان که خانه‌تان یک دم خالی نیست... خوب که نـــگاه می کنم؛ می‌بینم در سینه‌ هرکدامشان یک فانوس روشن است. همه حاجت‌هایشان را آورده‌اند تا از ضریحتان بیاویزند. ولی من فقط با همین چمدان کوچک آمده‌ام. چمدانی پر از شعر. «در قدم سوم که خود را نزدیک‌تر احساس کردم نوشتم «هر صبح که کنار پنجره موهایم را شانه می‌زنم حس می‌کنم که باد می‌خواهد ادامه موهایم را به تاک‌های نیشابور گره بزند. آقاجان! نمی‌دانید که هوایتان چقدر در سرم موج می‌زند؟ به هر گنجشکی که از حیاط ما می‌گذرد می‌سپارم که سلامم را دهان به دهان به شما برساند. شرمنده‌ام! نمی‌دانم آخرش کدام گنجشک بازیگوش سلامم را نیمه‌های راه جا گذاشتبه همان منوال در قدم چهارم «بال‌های چادرم را رها می‌کنم... چقدر خوب است در عطر گلاب شناور ماندن! مگر کبوتر شدن فقط به بال و پر است؟؟... آغوش می‌گشایم. گرم‌تر از ساحلی که خودش را به وسعت نوازش دست هایتان سپرده. تعجبی ندارد اگر روی گونه‌هایم این همه ستاره جامانده رو به شما که می‌ایستم هزار کهکشان مرا موج می‌زند.

نقاره!... نقاره!... نقاره!...

دلم می‌لرزد. اصلا مگر می‌شود صدای نقاره را شنید و بی‌اختیار، از هرچه بجز حضور خداست، تکانده نشد و لب به بهار نامتان نگشود؟»و در نهایت در حالی که خود را رو به روی صحن باصفای امام(ع) می‌دیدم قدم پنجم را برداشتم و گفتم «یا امام غریب! حالا که سفره‌ دلم رو به چشمه سار این همه آیینه کاری پهن است؛ از شما می‌خواهم تا خودتان برش دارید آن دعای کوچکی را که تا کرده‌ام و گوشه‌ دلم گذاشته‌ام. باشد که مشتی نور از حوض طلایی دست هایتان رویش بپاشید. دیگر هیچ آرزویی نمی‌ماند مگر اینکه شما...سه قدم دیگر...

بی هیچ واژه‌ای نگاهم را دخیل پنجره فولاد می‌کنم. آخر آهوها با چشم‌هایشان حرف می‌زنند...

نوشتن این نامه از یک کشف ادبی شروع شد. «قدم هشتم» با ساختاری ساده به ذهنم رسید که بهانه‌ای برای نوشتن شد. درست مانند غزل «مهره تسبیح من» که در سال 1391 و در جشنواره شعر رضوی کرمان مقام دوم را کسب کرد. زهرا بای با بیان این جملات افزود: دختر تابستان هستم و در سال 1376 به دنیا آمده ام. از همان کودکی مادر برایم شعر می‌خواند و این علاقه را در وجودم پرورش داد.

کارنامه سبز

او از اتفاقی یاد کرد که سکوی پرتابش به سوی موفقیت شد: خوب به خاطر دارم کلاس پنجم ابتدایی بودم که در جشنواره داستان نویسی در سطح استان گلستان شرکت کردم و دقیقاً تا نیمه‌های شب پایانی بیدار بودم تا داستان 30 صفحه ای‌ام را کامل کنم. متأسفانه داستانم در مرحله داوری پذیرفته نشد و فکر کردن به اینکه آن همه تلاش، نتیجه‌ای به همراه نداشت، آن روز را برایم تیره ساخت، اما انگار نمی‌خواستم بازنده باشم، همان روز به خود قول دادم آنقدر کتاب داستان بخوانم و تلاش کنم که در داستان نویسی به مهارت برسم. وی با اشاره به اینکه از ارسال اثرش به دهمین جشنواره نامه‌ای به امام رضا(ع) اطلاعی نداشت گفت: حدود یک ماه پیش، در حالی که نمی‌دانستم قطعه ادبی «قدم هشتم» به دهمین جشنواره نامه‌ای به امام رضا(ع) راه پیدا کرده است، سعادت یافتم به مشهد بروم. مانند همیشه فضا پر از احساس آرامش بود. همین که به آستان و بارگاه خیره شوی می‌توانی تمام حرف‌های دلت را بگویی، دستانش به قدری کریم است که اگر به درگاهش دست نیاز بگشایی، دستانت بی‌نصیب نخواهد ماند. در آن لحظات تک بیت‌هایی به ذهنم می‌رسید که فرصت نشد هیچ کدام را روی کاغذ بیاورم، چراکه می‌خواستم، در ذهنم خوب ته نشین شوند و بعد به آنها جان ببخشم، در حالی که غافل بودم قدم‌هایم تا نگاه مهربان امام رضا(ع)، در رقابت با نامه‌های دیگر قرار گرفته است.

*****

جام جم / تولد «محمد (صبر پرده سینما

فیلم «محمد(صبه عنوان عظیم‌ترین پروژه تاریخ سینمای ایران در حالی از امروز اکران خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز می‌کند که آخرین ساخته مجید مجیدی فردا هم جشنواره بین‌المللی فیلم مونترال کانادا را افتتاح خواهد کرد.

به گزارش جام‌جم، مصطفی عقاد، کارگردان فقید و سوری سینما سال 1976 فیلمی به نام «الرساله» با موضوع تاریخ صدراسلام ساخت. این فیلم گرچه خوش‌ساخت و واجد ویژگی‌های مثبت و مورد تائید محتوایی هم از سوی بیشتر مسلمانان بود، اما آن‌طور که باید گل نکرد و در جهان دیده نشد، زیرا کسی در جهان بازیگران عربی چون عبدالله قیس (حمزه)، مونا واصف (هند جگرخوار) و حمدی قیس (ابوسفیان) را نمی‌شناخت.

برای همین عقاد یک سال بعد تصمیم گرفت همین قصه را این بار با بازیگرانی شناخته شده و بین‌المللی و با پروداکشن عظیم‌تری بسازد تا پیام فیلم را بهتر به گوش جهانیان برساند. این تصمیم جواب داد و میلیون‌ها نفر در جهان فیلم «الرساله» یا محمد رسول‌ الله را دیدند و با بازیگران و شخصیت‌های جذاب آن همچون آنتونی کویین (حمزه)، ایرنه پاپاس (هند جگرخوار) و مایکل آنسارا (ابوسفیان) همراه شدند.

انفعال سینمای دنیای اسلام

فیلم تاثیرگذار و خاطره‌انگیز عقاد تا سال‌ها تنها فیلم قابل اعتنا و شناخته شده درباره پیامبر اعظم(ص) و حوادث صدراسلام بود و در میان انبوه فیلم‌هایی که درباره پیامبران دیگر همچون حضرت عیسی(ع) و حضرت موسی(ع) و برخی دیگر از انبیا ساخته شده، ساخته شدن فقط یک فیلم شاخص درباره حضرت محمد(ص) مساله‌ای تاسفبار بود، البته این بی‌اعتنایی از سوی سردمداران و سیاستگذاران هالیوود و سینمای غرب امری طبیعی بود، اما همیشه پرسش اساسی این بود که چرا دولت‌های اسلامی قدم مثبتی در این خصوص برنمی‌دارند تا تصویر درستی از پیامبر رحمت را در بحبوحه هجمه‌های غیرمنصفانه و خصمانه غرب ارائه دهند.

پیشگامی سینمای ایران

تقدیر این بود که سینمای ایران در این زمینه پیشقدم شود و با لحاظ کردن استانداردهای فیلمسازی و ترکیب آن با نگاهی متعهدانه و مومنانه اثری ممتاز بسازد تا از طریق عرصه فرهنگ، تاثیری بارز در تغییرنگاه دنیا به اسلام داشته باشد.

مجید مجیدی، یکی از شناخته‌شده‌ترین و موفق‌ترین کارگردانان سینمای ایران در عرصه جهانی بخشی از مهم‌ترین سال‌های عمرش را صرف ساخت اثری کرد که حالا به جرات می‌توان آن را جزو دو فیلم شاخص با موضوع پیامبر اسلام در تاریخ سینما دانست.

فیلم «محمد(صگرچه از بازیگران چهره جهانی بهره نمی‌برد و فیلمساز در زمینه بازیگری به بازیگران ایرانی اعتماد کرده، اما در پشت دوربین از برخی افراد شناخته شده سینمای جهان همچون ویتوریو استورارو (مدیر فیلمبرداری) و ای آر رحمان (آهنگساز) استفاده کرده است. عاملی که باعث شده بخش فنی فیلم قابل مقایسه با استانداردهای روز سینمای جهان باشد. فیلم محمد(ص) که روایتگر دوران جاهلیت عرب و زمان تولد پیامبر است و در 12 سالگی ایشان به پایان می‌رسد، به‌طور دقیق در 143 سالن سینمایی کشور به نمایش درمی‌آید.

نخستین قدم جهانی

در‌ حالی‌که سینماهای کشور از امروز میزبان فیلم محمد (ص) هستند و سینماداران به استقبال خوب مردم از این اثر هم بسیار امیدوارند، آخرین ساخته مجید مجیدی فیلم مراسم افتتاحیه جشنواره بین‌المللی فیلم مونترال کانادا هم است و سی‌‌ و نهمین دوره این رویداد معتبر سینمایی با نمایش ویژه فیلم محمد(ص)، به‌طور رسمی آغاز به کار خواهد کرد.

احتمال اکران فیلم در آمریکا

علیرضا رضاداد، دبیر پیشین جشنواره فیلم فجر در گفت‌وگو با جام‌جم، نمایش فیلم «محمد(صدر مراسم افتتاحیه جشنواره مونترال کانادا را به فال نیک می‌گیرد و می‌گوید: برخی از عوامل اصلی فیلم برای حضور در مراسم افتتاحیه و نمایش فیلم به کانادا سفر کرده‌اند و امیدوارم اتفاقات خوبی برای این اثر در آنجا بیفتد. نمایش فیلم در مونترال، زمینه خوبی هم برای اکران فیلم در آمریکا فراهم می‌کند.

تلاشی برای چهره واقعی اسلام

این مدیر باسابقه سینمایی درباره پیام فیلم محمد(ص) هم بیان می‌کند: همه تلاش‌های صورت گرفته در ساخت این فیلم این بوده که چهره واقعی اسلام بدرستی به نمایش دربیاید. نیت، انگیزه، علاقه و تمرکز همه گروه سازنده بر این بود که در میان این معرفی‌های گوناگون و نادرست از اسلام، اسلام بخوبی معرفی شود و همه برداشت‌های افراطی و انحرافی پیرامون اسلام زدوده شود.

استقبال بالای مردمی

رضاداد نسبت به بازخوردها و استقبال مردم هم ابراز امیدواری می‌کند و می‌گوید: خوشبختانه در همین ابتدا هم استقبال مردم از فیلم خیلی خوب بوده و آنها به‌صورت اینترنی خیلی از بلیت‌های فیلم را پیش‌خرید کرده‌اند.

ارتقای استانداردهای تولید و اکران

رضاداد درخصوص این‌که چقدر سالن‌های سینماهای سراسر کشور، امکان نمایش استاندارد چنین فیلم باکیفیتی به لحاظ فنی را دارند هم توضیح می‌دهد: رشد ظرفیت‌های فنی نمایش و اکران کاملا ارتباط مستقیمی با رشد توانمندی‌های فنی در تولید دارد. اگر این دو مقوله با همدیگر به یک توازنی برسند، می‌توانیم به پیشرفت سینما در حوزه فناوری بیشتر امیدوار باشیم. هرچقدر تولید یک اثر باکیفیت‌تر باشد، سینماداران متوجه خواهند شد این فیلم باکیفیت نیاز به سالن مجهز و استانداردی هم برای نمایش دارد.

چرایی بلیت‌های گران‌تر فیلم محمد(ص)

کمتر فیلم بزرگی است که دستخوش حاشیه نشود. فیلم محمد(ص) هم که از امروز در سینماهای کشور اکران می‌شود، از این مساله در امان نبوده است. از جمله انتقاداتی که چند وقت اخیر درباره این فیلم مطرح شده، بهای بلیت گران‌تر آن نسبت به دیگر فیلم‌های روی پرده است. بهای بلیت در نظر گرفته شده برای این فیلم در سینماهای درجه یک 7000 تومان، ممتاز 8000 تومان و پردیس‌ها ده هزار تومان است.

رضاداد، یکی از مدیران اجرایی طرح فیلم محمد (ص) درباره این افزایش بهای بلیت این‌گونه توضیح می‌دهد: سالن‌های نمایش باید بتوانند نیازهای مالی خود را برآورده کنند. زمان فیلم محمد(ص) سه ساعت است که عملا زمانش به جای دو فیلم سینمایی است.

مقوله بهای بلیت جزو حقوق سالن‌های سینماست، بنابراین سینماداران از شورای صنفی نمایش تقاضا کردند برای جلوگیری از ضرر مالی بهای بلیت این فیلم را افزایش دهند که شورا هم با این درخواست موافقت کرد. به نظرم این مساله اجتناب‌ناپذیر بود، اگرچه می‌شد ایده‌های دیگری را هم در این خصوص اجرا کرد.

*****

جوان / با تپش، اضطراب و هيجان ديدار فيلم را انتظار مي‌كشم

مينا ساداتي بازيگر نقش حضرت آمنه(س) فيلم «محمد رسول‌الله(صكه در حال حاضر همراه با مجيد مجيدي، مهدي پاكدل و ساره بيات براي رونمايي از نخستين اكران جهاني فيلم عازم جشنواره مونترال كانادا شده در يادداشتي به بيان حس و حال خود از ايفاي نقش در اين فيلم پرداخته است.

مينا ساداتي بازيگر نقش حضرت آمنه(س) فيلم «محمد رسول‌الله(صكه در حال حاضر همراه با مجيد مجيدي، مهدي پاكدل و ساره بيات براي رونمايي از نخستين اكران جهاني فيلم عازم جشنواره مونترال كانادا شده در يادداشتي به بيان حس و حال خود از ايفاي نقش در اين فيلم پرداخته است.

ساداتي كه در سريال «تنهايي ليلا» نيز نقش آفريني كرده و مردم در حال ديدن قسمت‌هاي پاياني اين سريال از شبكه سوم سيما هستند، در بخشي از اين يادداشت آورده است: «نوشتن، دشوار است. نوشته‌هاي زيبا را خواندن، ساده‌تر است و شيرين‌تر. با يادداشتي ساده مواجه شدن، مطلوب‌تر است. وظيفه دشوار نوشتن يادداشتي درباره فيلم بزرگ محمد(ص) را به سادگي مي‌سپارم. من به مرورِ رويدادهايي كه در روزگار فيلمبرداري، بسيار سخت و پيچيده و رمزآلود بود و امروز با گذشت چندين ماه به جانم نشسته، قانعم و اين قناعت امروز بخشي عميق از زندگي حرف‌هاي من شده؛ بخشي قابل دفاع از روند آرام طي طريق در جاده باشكوه سينماي ايران. با بهترين‌ها بودن و از بهترين‌ها ديدن. با بهترين روايتي كه از كودكي آويزه جانمان شده. با روايت زندگي محمد مصطفي(ص). يادداشتي درباره تجربه نقشي كه يكي از نامدارترين مادرهاي تاريخ زندگي بشر است: آمنه بنت وهب. پرواز مي‌دهم جانم را به لحظه‌اي كه آمنه در كنار محمد(ص) بر دشتي زيبا به آسمان نگاه مي‌كند و بهترين آرزوهاي مادرانه را براي فرزندش دارد. پرواز مي‌دهم جانم را به روزگاري كه تلاش مي‌كردم از امورات اين جهاني كمي دست بشويم تا شفاف‌تر، جامه آمنه را بر تن كنم. اوقاتي كه با آن، شاكله نقش در كنار گفت‌وگو با كارگردان شكل مي‌گرفت و نقش مي‌بست. اوقاتي كه منتظر مي‌شدم تا همه در سكوتي عميق، سفره لحظه بازي را رنگين كنند تا من تلاش كنم اين چيدمان باشكوه را در قالب جملات و احوالات نقش به پيش ببرم. اوقاتي كه امروز حسرت دورشدنش را مي‌خورم. اوقاتي كه خوش بود و ناب. اوقاتي كه تجارب شيرين من است در فيلم محمد(ص). دركنار كارگرداني كه شاهد تلاش جانكاهش بودم براي عبور از اين مأموريت بزرگ، ويتوريو استورارو، جيانِتو دروسي، كركا و... كه از نوابغ زنده سينماي جهان هستند و رفتار حرفه‌اي و شيفته‌وارشان را براي به سرانجام رساندن اين پروژه پر فراز و نشيب ديدم. اين تجربه نفيس و گران را ارج مي‌نهم و با تپش و اضطراب و هيجان، ديدارش را انتظار مي‌كشم...»

*****

جمهوری اسلامی / زیارت امام رضا علیه‌السلام آداب ویژه و پاداش ویژه دارد

کسب اجر وپاداش زیارت،محصول آداب زیارت است. نخست باید آداب زیارت را فرا گرفت وسپس راه افتاد تا پاداش زیارت جاری گردد. بهره‌وری زیارت نیازمند کسب «مهارت‌های زیارت» است و آن مهارت‌ها درون آداب زیارت نهفته است. بهترین و با ارزش‌ترین و اثرگذارترین منبع برای کشف آداب وپاداش زیارت، احادیث رضوی مربوط به زیارت است. امام رضا علیه السلام خود بارها از حقیقت زیارت یاد کرده‌اند و زوایای پنهان زیارت را آشکارنموده و رازهای آن را گشوده‌اند. در این تحقیق دوحدیث رضوی درباره زیارت بررسی و تفسیر می‌گردد تا آداب و آثار زیارت روشن شود و کارآمدی و کارکردهای زیارت افزایش یابد.

زیارت اولیاء

بزنطی گفته است شنیدم امام رضا علیه السلام فرمود: ما زارنی احد من اولیائی عارفاً بحقی الا تشّفعت فیه یوم القیامه.1

هیچ یک از اولیاء عارف به حقم، مرا زیارت نمی‌کند مگر اینکه روز قیامت من درباره او درخواست شفاعت خواهم نمود.

نکته‌ها و پیام‌ها

- امام رضا علیه السلام در روز قیامت از زائر خویش در پیشگاه خدا شفاعت خواهد نمود و شفاعت رضوی دستاورد زیارت حرم شریف رضوی است.

- با دو شرط زائر بارگاه رضوی از شفاعت امام رضا علیه السلام در روز قیامت برخوردار می‌گردد و لیاقت و شایستگی درک شفاعت را پیدا می‌نماید یکی اینکه از "اولیاء" امام رضا علیه السلام باشد ودیگر اینکه "عارف به حق" آن حضرت باشد.

- زائری که از "اولیاء الرضا علیه السلام" است می‌تواند امیدوار به کسب شفاعت امام رضا علیه السلام در روز قیامت باشد. اولیاء امام رضا علیه السلام شدن چه شرایطی دارد؟ واژه "اولیائی" در این حدیث رضوی یادآور چه ویژگی‌هایی برای زائر است؟ بادقت درمعنای ولی می‌توان پیام به کار رفتن واژه اولیاء در این حدیث را یافت. راغب اصفهانی درماده «ولی» نوشته است: الولاء و التوالی ان یحصل شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منهما، و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان و من حیث النسبه و من حیث الدین و من حیث الصداقه و النصره والاعتقاد.2 ولاء و توالی این است که دو چیز یا بیشتر به گونه‌ای حصول یابند که بین آنها چیزی که از آنها نیست، نباشد و آن برای قرب و نزدیکی از جهت مکان و نسبت و دین و صداقت و یاری و اعتقاد، عاریه به کار رود. 3 مطابق بیان راغب در واقع معنای اصلی کلمه "ولی" و کلمات هم خانواده آن،قرار گرفتن چیزی درکنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آنها نباشد ماده "ولی" استعمال می‌شود، مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم می‌گوییم محمد در صدر مجلس نشسته است و "یلیه علی" و "یلی علی حسن" یعنی بی‌فاصله در کنار محمد، علی نشسته است و در کنار علی بی‌هیچ فاصله‌ای حسن نشسته است. به همین مناسبت طبعا این کلمه در قرب و نزدیکی به کاررفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت در مورد دوستی؛یاری،پیروی و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.3 ابن منظور «ولی» را به معنای "ناصر"4 و سعید خوری شرتونی نیز به معنای "تابع"5 دانسته است. بنابراین زائری از اولیاء الرضا علیه السلام است که در رفتار و گفتار با امام رضا علیه السلام نزدیک و متصل است و هیچ فاصله‌ای بین او وامام رضا علیه السلام نیست. زائری که امام رضا علیه السلام را بهترین اسوه و الگوی "جامع" و "جهانی" و "جاویدان" می‌شناسد، الگویی که هرگز کهنه نمی‌شود و رفتار و گفتارش همواره تا روز قیامت برای همه انسان‌های روی کره زمین در همه قاره‌ها حجت وشایسته پیروی است، چنین زائری در تلاش است همواره از آن حضرت پیروی نماید، به نوعی که هیچ ناهماهنگی میان رفتار او و سیره رضوی مشاهده نگردد. زائر با رفتار رضوی، که در اخلاق و آداب اسلامی نزدیک به امام رضا علیه السلام است استحقاق دستیابی به شفاعت آن حضرت را پیدا خواهد کرد.

زائر عارف

احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی گفته است نامه امام رضا علیه السلام را خواندم که در آن چنین آمده بود: ابلغ شیعتی ان زیارتی تعدل عندالله عزوجل الف حجه، فقلت لابی جعفرعلیه السلام: الف حجه؟ قال علیه السلام‌ای والله الف الف حجه لمن زاره عارفاً بحقه.6

به شیعیانم برسان و ابلاغ نما، زیارتم در پیشگاه خدای عزوجل برابر با هزار حج است، به ابوجعفر امام جواد علیه السلام عرض کردم: هزار حج؟ فرمود: آری به خدا سوگند هزار هزار حج است برای کسی که علی بن موسی الرضا علیه السلام را با شناخت و معرفت به حقش زیارت کند.

نکته‌ها و پیام‌ها

- امام رضا علیه السلام دراین نامه به بزنطی ثواب "زیارت" را با"هزار حج" برابر دانسته و از وی خواسته‌اند این حقیقت را به آگاهی شیعیان آن حضرت هم برساند و با رساندن این پیام کتبی امام به اصحاب امام،آنان را در راه زیارت قرار دهد.

- بزنطی از پاداش فراوان زیارت امام رضا علیه السلام و برابری ثواب آن با هزار حج شگفت زده شده و درصدد تحقیق برمی آید و محتوای پیام کتبی امام رضا علیه السلام را بر فرزندشان امام جواد علیه السلام قرائت می‌نماید و امام جواد علیه السلام باتایید نامه پدرشان برتری اجر زیارت امام رضا علیه السلام بر هزاران حج (یک میلیون حج) را یادآوری نموده و شرط آن را هم آشکارا بیان می‌کنند.

- به بیان امام جواد علیه‌السلام شرط اساسی و بنیادی اجر وثواب فراوان و شگفت انگیز زیارت امام رضا علیه‌السلام، "عرفان حق امام" است. عارف و عالم تفاوت دارد و معرفت و علم متفاوت است. راغب اصفهانی در واژه عرف نوشته است: المعرفه والعرفان ادراک الشی بتفکر و تدبر لاثره و هواخص من العلم و یضاده الانکار. معرفت و عرفان درک کردن شی با اندیشیدن و سنجیدن اثر آن است واخص از علم می‌باشد و ضد آن انکار است.7 تنها "علم" به حق امام رضا علیه‌السلام کافی نیست "معرفت" نسبت به حق امام لازم است. شناخت درست حق و مقام امام رضا علیه‌السلام و سعی و کوشش فراوان عملی در انطباق رفتار و گفتار خویش با سیره و سنت امام رضا علیه‌السلام، زائر را در راه درک اجر و پاداش بی‌نظیر زیارت قرار می‌دهد. اطلاع و آگاهی از اوصاف و فضایل و ویژگی‌های برجسته و ممتاز ائمه معصومین علیهم‌السلام به ویژه آنچه در بیان امام هادی علیه السلام در زیارت "جامعه کبیره" آمده است8 و اندیشیدن و دقت در آثار و لوازم آنها، سازنده زائر عارف به حق امام رضا علیه السلام است. چنین آگاهی و معرفت نسبت به مقام و منزلت امام رضا علیه السلام می‌تواند زائر را به اطاعت و تسلیم کامل دربرابر اوامر ونواهی امام که همان فرمان خداست برساند. آیت‌الله جوادی آملی درباره راز تاکید بر زیارت با معرفت می‌گوید: سر این که توصیه کرده‌اند زیارت زائربا معرفت باشدآن است که آنچه مایه کمال زیارت می‌گردد معرفت وشناخت مقام و موقعیت مزور است، نه اعمالی بی‌روح و همراه با غفلت، همانند بوسیدن صرف و ناآگاهانه ضریح یا در و دیوار، گردش کورکورانه در اطراف ضریح، و تماشای آثار هنری، شمارش ستون‌ها، چراغ‌ها، شمعدان‌ها، درها، پنجره ها. این کارها، به سیاحت شباهت بیشتری دارد تا زیارت. ثواب‌های اخروی و آثار دنیوی که در روایات آمده، بر زیارت واقعی مترتب است،یعنی جایی که ارتباط قلبی بامزور بر قرار شود و منشا تحول در زائر گردد، نه بر سیاحت و زیارت جسمی وصوری.9

- آگاهی از اجر زیارت امام رضا علیه السلام و آگاه نمودن شیعیان ازفضیلت زیارت حرم رضوی یک وظیفه،و ابلاغ اجر و پاداش زیارت به عموم مردم یک عمل صالح است.

-------------------------

1- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 538. * عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 636و ص 637. * روضه المتقین فی شرج من لایحضره الفقیه، ج 5، ص 394. * الوافی، ج 14، ص 1548. * المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 4، ص 48. * وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج 10، ص 434. * بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار علیهم السلام، ج 102، ص 33. * الموسوعه العلمیه للامام الرضا علیه السلام،. ج 1، ص 100. * تحفه الزائر، ص 399.

2- المفردات فی غریب القرآن، ص 533.

3- ولاء‌ها و ولایتها، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1355، قم، ص 6 و ص 7.

4- لسان العرب، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور آفریقایی مصری، ج 15، ص 406.

5- اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج 3، ص 440.

6- کامل الزیارات، باب 101، ص 306. * من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 583. * عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 631. * ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 221. * روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 5، ص 391 و ص 392. * الوافی، ج 14، ص 1546. * المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 4، ص 48. * وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج 10، ص 444 و ص 445. * بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار علیهم السلام، ج 102، ص 33. * تحفه الزائر، ص 399. * سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار،ج 1، ص 565.

7- المفردات فی غریب القرآن، ص 331.

8- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 668 تا ص 682. * بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار علیهم السلام، ج 102، ص 127 تا ص 134. * برای آشنایی با مفاهیم عالی و مضامین بلند و پیام‌های برجسته زیارت جامعه کبیره رجوع کنیدبه: ادب فنای مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره)، عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء،چاپ سوم، دی ماه 1382، ج 1تا ج 6.

9- ادب فنای مقربان، ج 1، ص 43.

* تنها "علم" به حق امام رضا(ع) کافی نیست، "معرفت" به حق امام(ع) لازم است. شناخت درست حق و مقام امام رضا(ع) و سعی و کوشش فراوان عملی در انطباق رفتار و گفتار خویش با سیره و سنت حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، زائر را در راه درک و اجرو پاداش بی‌نظیر زیارت قرار می‌دهد

* زائر واقعی و راستین و خالص کسی است که در تلاش است از حضرت امام رضا(ع) پیروی نماید، به نوعی که هیچ نا هماهنگی میان رفتار او سیره رضوی مشاهده نگردد

* زائر با "رفتار رضوی" که در اخلاق و آداب اسلامی نزدیک به امام رضا(ع) است استحقاق دستیابی به شفاعت آن حضرت را پیدا خواهد کرد.

*****

شرق / خوانش تاریخی‌گرایانه جدید از شعر «میراث» به بهانه سالروز درگذشت اخوان‌ثالث؛ در پوستین خلق

گفته‌اند که «میراثِ» اخوان، شعری نمادین است که در پس‌زمینه‌ای تاریخی، ارجاع آن به هویت ملی ایران است. گفته‌اند که اخوان پس از تجربه کودتای ٣٢، تاریخ را به‌جای سیاست می‌نشاند و در‌می‌یابد که معضل اصلی فرهنگی است. بر این منوال، پوستین مظهر ایستادگی فرهنگ ملت ایران در برابر تهاجم‌ها، تبعیض‌ها و مظالم است. حتی برخی، پوستین را در محافظ ملت در «زمستان»های تاریخی و سیاسی‌اش قلمداد کرده‌اند. این نظر، در منطق شعری اخوان و در متن «پوستین» مابازاهایی دارد. مثلا یکی اینکه شعر تاحد زیادی ساختاری روایی دارد.چینش ضمیر «من» در آخر سطر اول شعرپوستینی کهنه دارم من»- به مخاطب چنین القا می‌کند که همراه با شعر، روایتی نیز درکار است. از این بابت «من شعری» داستان پوستینی را بازگو می‌کند که در هجوم‌ها، غارت‌ها و ناکامی‌های تاریخی یک ملت دوام می‌آورد و در برابر تاریخ رسمی و مدون گزاره‌ها و دلالت‌های متفاوتی از گذشته به‌دست می‌دهد. بنابراین همان‌طور که در بند چهارم شعر می‌خوانیم، با دو روایت متفاوت از گذشته سروکار داریم. یکی روایت پوستین است و دیگری روایت «دبیر گیج و گول و کوردل، تاریخ» است. بندهای چهارم و پنجم شعر پوستین، اندکی از ساختار روایی فاصله می‌گیرد و در نقل ماجرا وقفه‌ای پدید می‌آورد تا به‌تعبیر حماسه‌شناسان، شاعر «رجزخوانی» کند. این رجز علیه تاریخی است که بنا بر تعریف سرگذشت حاکمان یا گزارشی از شکست‌های پیاپی است. در این خوانش، پوستین همان هویت ملی است که سینه‌به‌سینه انتقال پیدا می‌کند و اکنون ما را به گذشته‌های دور و از یاد‌رفته پیوند می‌دهد. پوستین را اخوان با کلمه‌های «کهنه»، «ژنده»، سالخورده»، و «روزگارآلود» توصیف کرده است.

چنین خوانشی به‌رغم ظاهر مجاب‌کننده و جلوه‌های منطقی‌اش بیش از هر چیز مبتنی بر انگاره‌ها و حساسیت‌های معاصران است. بیش از آنکه شعر را شرح دهد، برای «اکنون» حکم صادر می‌کند و توصیه‌هایی چند را تجویز می‌کند. مطابق با این انگاره، مسئله محوری و مبنایی ادبیات، نه خود آن بلکه «فرهنگ» است. از این منظر، پوستین حکایت «من شعری» سرخورده‌ای است که پس از تجربه شرکت و شکست توأمان در رویدادهای سیاسی زمانه‌اش سرانجام متوجه می‌شود که مشکل عمده «فرهنگی» است. «فرهنگ» به‌خصوص در ایران دو دهه اخیر هم زمان هم مفاهیم «هویت» و «ملیت» را تداعی می‌کند. از اینها که بگذریم، همه می‌دانند که اخوان شاعری وطن‌دوست و ایران‌پرست است که غالبا بر وجه ملی و حماسی زبان تأکید می‌گذارد. از این‌رو بهتر است بحث را اندکی موشکافانه‌تر مطرح کنیم تا تمایز خوانش‌های تاریخ‌مند «پوستین» اخوان را بتوان به‌روشنی دریافت. در قدم اول لازم است بین مفهوم ملت و ملیت تفاوت قائل شویم. بندیکت اندرسون بین ملت‌ها یا جماعت‌های انسانی، دو الگوی جداگانه را شناسایی می‌کند که اولی را «جماعت‌های واقعی» و دومی را «جماعت‌های تخیلی» می‌نامد. جماعت‌های واقعی چنان که از اسمش پیداست جماعت‌هایی هستند که به‌دلایلی واقعی مثل برطرف‌کردن نیازها، خطرات و منافع واقعی کنار هم گرد آمده‌اند. جماعتی که در کنار رودخانه‌ای با ماهیگیری ارتزاق می‌کند، یا کویرنشینانی که در کنار یکدیگر با خطرات طبیعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مصداق‌هایی از «جماعت‌های واقعی»اند. اما «جماعت‌های تخیلی» که غالبا با مدرنیته تولد یافته‌اند، نه بر اساس دلایلی عینی، که برحسب تخیلی القایی یا پیشینه مشترک اقتباس‌شده از گذشته تبلور می‌یابند. برای ایجاد یا انسجام جماعت تخیلی واجب است نهادها و مفاهیم مشترکی وضع شود تا آحاد انسانی را به تخیلی واحد سوق دهد. موزه‌ها، ادبیات ملی، فرهنگستان‌ها و تاریخ‌نگاری مدون از جغرافیایی معین، در زمره سازوکارهایی است که در نضج‌گرفتن جمعیتی تصویری اهمیت دارند. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم ملیت –یا در اینجا همان جماعت تصویری- از رویدادهای زندگی مدرن به‌حساب می‌آید. برای ملیت‌یافتن نمی‌توان از مدرنیته گریخت. بلکه درست برعکس ملیت خود یکی از عوارض مدرن‌شدن است. این را هم باید افزود که به‌زعم اندرسون، ملت با ملیت رابطه‌ مستقیم و یا علیت‌مداری ندارد. ملت‌ها همه به یکسان و مشابه با هم به حس ملیت دچار نمی‌آیند. ملیت انگلیسی- قدیمی‌ترین نوع ملیت- برحسب آرایش خاص نسبت میان نفوس و تراکم آدم‌ها در برش‌های ارضی شکل گرفته است. ملیت فرانسوی را ایده جمهور شکل داده است. ملیت آلمانی بر مبنای زبان مشترک امکان تحقق‌یافته‌ای‌ است. این سه در کنار ملیت‌های روسی و آمریکایی که اولی بر اساس دین و دومی حول فدرالیسم ایالتی شکل گرفته است، پنج شیوه ملیت‌شدن را شامل می‌شود. در مناطق بیرون از محل ولادت مدرنیته، ملیت‌شدن با فرایند دیگری یعنی «ملیت‌سازی» قرین و همراه است. در سرزمین‌های حاشیه سیطره و اقتدار مدرنیته، مدل‌های ملیت‌شدن هرازگاهی شکست می‌خورند و نظام‌های سیاسی ناچار می‌شوند مدل‌های ملیت را تغییر دهند. مثلا ملیت آلمانی‌ زبان‌مدار جای خود را به ملیت آمریکایی یا روسی می‌دهد. مثلا وقتی محمدرضا پهلوی در فاصله سال‌های ١٣٤٦-١٣٤١ از ویکتور گرون معمار و شهرساز کالیفرنیایی می‌خواهد تا نقشه جامع تهران را تدوین کند، دورنمای پایتخت را شهری شبیه به لس‌آنجلس توصیف می‌کند. درنتیجه شکل قدیمی‌تر تهران که بسیار متأثر از الگویی اروپایی و به‌خصوص پاریس بود جای خود را به شهری با ویژگی‌های ملیت آمریکایی می‌دهد.

با این مقدمه‌چینی می‌توان به طرح این مسئله پرداخت که از چه‌رو «منِ شعری» اخوان از الگوی تاریخ مکتوب دوری می‌گزیند و به «پوستین» رو می‌آورد. از این پرسش به پرسش ساخت‌مندتری می‌رسیم: چرا به‌رغم آنکه اخوان عنوان شعر خود را «میراث» گذاشته است، در انتهای شعر راوی پوستین خود را به دخترش می‌دهد. هرچه باشد حتی در لفظ «هویت»؛ «هُوَ»یی هست که به ضمیر غایب مذکر ارجاع می‌یابد. این چه میراثی است که برآمده از هویتی مذکر میراث خود را به زن وامی‌نهد. پارادُکس «پوستین» دقیقا همین ملت‌گرایی بدون ملیت یا ملیت‌گرایی بدون ملت مکان‌هایی پیرامونی مثل ایران پس از مشروطه است که در ناتمامی و ناتوانی از ملیت‌یافتن، ملت‌شدن خود را برحسب شرایط رئال پلتیک تغییر می‌دهند. پوستین از این منظر، ملتی بدون ملیت را نمایندگی می‌کند. راوی شعر بر این نظر است که نیاکانش را نمی‌شناسد. این پوستین نه صرفا تن‌پوش که به‌منزله متنی است مکتوب. متنی که در برابر قرائت مسلط- ملیت بدون ملت- ایستادگی می‌کند و دلالت‌های متفاوتی را می‌آفریند. برحسب ژئوپلتیک ایران پس از دوران قاجار، راوی شعر اصالتا ایرانی نیست. او خاطره‌هایی از کرانه جیحون در ذهن دارد. در مکنونات ذهنی او تجربه مهاجرت و کوچ ناشی از انقلاب اکتبر روسیه نیز حک شده است. این راوی هم دلبسته «ساحل پر حاصل جیحون» است و هم بر اثر «توفان خشمی باشکوه و سرخگون»، زورق به آب انداخته است و از «ساحل خشک کشفرود» سر درآورده است. بنابراین نمی‌توان هویت و فرهنگ را بدیل‌های اخوان در برابر تجربه سال ٣٢ تلقی کرد. چنین خوانشی بیش از آنکه برآمده از شعر اخوان باشد، از دل فانتزی پساانقلابی دهه هفتاد سربر کرده است. جالب اینجاست که اخوان در ١٣٦٩ درگذشت و هیچ‌گاه سوژه هویت‌مدار و اهل فرهنگی را درک نمی‌کند که اینک می‌دانیم از تبعات دوران‌های سازندگی و اصلاحات بوده است. قدر مسلم اینکه اخوان، «میراث» را در ١٣٣٥ امضا کرده است و مجموعه شعر «آخر شاهنامه» که این شعر مندرج در آن است، در ١٣٣٨، هشت سال پس از کودتا به شکل کتاب درآمده است. ظرف بیش از نیم‌قرن از زمان سرودن این شعر و به‌خصوص دو دهه و اندی پس از مرگ اخوان تحولاتی روی داده است که خوانش شعر را با پارادکسی شگفت مواجه می‌کند. این پارادکس را می‌توان به‌صورت این پرسش مطرح کرد که چرا پوستین میراث‌مانده، سهم دختر راوی می‌شود.

پوستین اخوان گذشته از ارجاع به عناصری ملی، به نشانه‌ها و نمادهایی مذهبی نیز اشاره می‌کند. این نگره در سنت شعر فارسی مسبوق به سابقه است. مثلا در شعر نظامیپیش‌وپسی هست صفت اولیا/ پس شعرا باشد و پیش انبیا»، می‌بینیم که الهام شاعرانه و جذبه عرفانی به‌منزله درجات خفیف‌تر و ضعیف و ارادت قلبی پیامبران توصیف شده است. پوستین اخوان، که ظاهری مثل لباس دارد، بیش از آنکه بپوشاند آشکار می‌کند. متنی است نانوشته که امر غایب را تجلی می‌بخشد. این پوستین مجلای شعر فارسی است که در حرکتی پارادایمی گاه به شکل دیبای پرنیان فرخی سیستانی در می‌آید که با کاروان حله از جایی به جایی دیگر نقل مکان می‌کند، گاه خرقه صوفیانه‌ای می‌شود که در غزلی به رهن شراب درمی‌آید و در وضعیتی دیگر، «قبای ژنده»ای می‌شود که نیما آن را به «شب تیره» آویزان می‌کند. الیزابت هالندر این ویژگی پارادیمی لباس را به این نحو تعبیر می‌کند که هر لباسی هم‌زمان دو لباس است. یک‌بار لباس تن را می‌پوشانند و بدن‌ها ساکن یک جامعه را به هم شبیه می‌کند و بار دیگر لباس به جای آنکه «پوشش» باشد، تن را امتداد می‌بخشد. از این بابت لباس‌ها به بدن‌ها امتداد می‌بخشند. به همین دلیل هر لباسی حامل آشوبی ادراکی است، زیرا بدن‌ها را به حالت «مفرد جمع» در می‌آورد. از یک‌سو بدن‌ها را اجتماعی و متحدالشکل می‌کند و از سوی دیگر آنها را از بقیه بدن‌ها متمایز می‌سازد. پوستین اخوان، جلوه‌ای از ادبیات و زبان فارسی است که با آنکه بیانگراست، به بیان در نمی‌آید. متن تاریخی-روایت عموی مهربان، تاریخ- با آنکه ثبت شده است و احوال و ایام امیران و روزگارشان را بازنمایی می‌کند، بیش از آنکه آشکار کند مخفی نگه می‌دارد. پوستین اخوان را می‌توان بدیل پساکودتایی کلاه کلمنتیس میلان کوندرا دانست. در کلاه کلمنتیس می‌بینیم که پس از پاکسازی همه نشانه‌ها و علائم حضور کلمنتیس مزاحم، یک نشانه هست که نمی‌توان آن را زدود. کلمنتیس در روزی بارانی کلاه خود را بر سر دیکتاتور گذاشته است و این تصویری است که به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را دستکاری کرد. پوستین اخوان هم در بافتی دیگر و متفاوت با داستان کوندرا، پارادُکس ملیت بدون ملت حکومت پهلوی را نشان می‌دهد. این پوستین که کارکردی شبیه «فتیش» در آثار فروید دارد، شیئی است که بیش از بدن‌ها و آحاد انسانی زیسته است، این پوستین «روزگار‌آلود» و «جاودان‌مانند» در گذر ایام دست به دست شده است. از جنگل‌های اخم‌آلود و کناره‌های جیحون تا ساحل کشفرود، بین پوشندگان دست‌به‌دست شده است. متنی است نامکتوب، که در برابر خوانش مقاومت می‌کند. مایه بسی شگفتی است که راوی اخوان این پوستین را به دخترش می‌بخشد تا پس از او، این دختر متن نامکتوب تاریخ را بپوشد و ملیت بدون ملت را افشا کند. این متن ناخوانای نوشتنی باید به دست زنی برسد تا مگر او متن را خواندنی کند. پوستین اخوان «ژنده» است. راوی شعر بر ژندگی این پوستین، تأکید می‌کند. شفیعی کدکنی ذیل یکی از یادداشت‌هایش بر غزلی از مولوی با نکته‌سنجی کم‌نظیری، مطلب جالب‌توجهی را مطرح می‌کند: «...گویا حرف «ژ» در ژنده و حرف «ز» در زنده بسیار نزدیک به هم تلفظ می‌شده است. به همین دلیل ژنده‌پیل/زنده‌پیل بسیار نزدیک به هم بوده است». با این توصیف این پوستین ژنده، از منظری دیگر پوست زنده نیز هست. پوستی که در حضور، تغییر می‌کند؛ اما در غیاب و به دلیل غیاب، تغییری نمی‌یابد. همواره متنی است نانوشته و خواندنی. چه‌بسا این پوستین، گذشته از هیات فیزیکی و مادی‌اش حاکی از نوعی بازی زبانی باشد. اصطلاح «در پوستین خلق افتادن»که سعدی نیز آن را در گلستان به کار برده است، کنایه از غیبت‌کردن و در غیاب کسی سخن‌گفتن است. فارغ از محتوای اخلاقی این اصطلاح، اخوان در پوستین خلق می‌افتد تا متن غایب را جایگزین غیاب متن تاریخی کند. پوستین راوی، از لباسی مردانه به لباسی زنانه تغییر کاربری می‌دهد. این نشانه از ملیت گذار می‌کند و به نشانه‌ای جنسیتی قلب ماهیت می‌یابد. با این همه هیچ‌یک از این مطالب شگفتی نیروهای تاریخی شعر اخوان را نفی نمی‌کند. در هیچ کجای شعر راز واگذاردن پوستین و زنانه‌شدن آن آشکار نمی‌شود. ولی از کجا راوی اخوان می‌خواست تاریخ دیگری را بیاغازد که از آن پس زنان با لباسشان، اصالت خوانشی تاریخی را مخدوش می‌کردند. به هر روی، پوستین اخوان هرچه هست غیاب متنی است که متن غایب را «می‌پوشاند

میراث

مهدی اخوان‌ثالث

پوستینی کهنه دارم من

یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود

سالخوردی جاودان‌مانند

مانده میراث از نیاکانم مرا، این روزگار‌آلود

جز پدرم آیا کسی را می‌شناسم من

کز نیاکانم سخن گفتم؟

نزد آن قومی که ذرات شرف در خانه‌ی خونشان

کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ

خنده دارد از نیاکانی سخن‌گفتن، که من گفتم

جز پدرم آری

من نیای دیگری نشناختم هرگز

نیز او چون من سخن می‌گفت

همچنین دنبال کن تا آن پدر‌جدم

کاندر اخم جنگلی، خمیازه‌ی کوهی

روز و شب می‌گشت، یا می‌خفت

این دبیر گیج و گول و کوردل: تاریخ تا مُذَهَب دفترش را گاهگه می‌خواست

با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید

رعشه می‌افتادش اندر دست

در بنان درفشانش کلک شیرین‌سلک می‌لرزید

حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می‌بست

زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می‌خاست هان، کجایی، ای عموی مهربان! بنویس

ماه نو را دوش ما، با چاکران، در نیمه‌شب دیدیم

مادیان سرخ‌یال ما سه کُرّت تا سحر زایید

در کدامین عهد بوده ست اینچنین، یا آنچنان، بنویس

لیک هیچت غم مباد از این

ای عموی مهربان، تاریخ، پوستینی کهنه دارم من که می‌گوید

از نیاکانم برایم داستان، تاریخ

وین ندیم ژنده‌پیرم دوش با من گفت

کاندرین بی‌فخر‌بودن‌ها گناهی نیست پوستینی کهنه دارم من

سالخوردی جاودان‌مانند

مرده ریگی داستانگوی از نیاکانم، که شب تا روز

گویدم چون و نگوید چند

سال‌ها زین پیشتر در ساحل پر حاصل جیحون

بس پدرم از جان و دل کوشید

تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد

او چنین می‌گفت و بودش یاد

داشت کم‌کم شبکلاه و جبه‌ی من نو ترک می‌شد

کشتگاهم برگ و بر می‌داد

ناگهان توفان خشمی با شکوه و سرخگون برخاست

من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد

تا گشودم چشم، دیدم تشنه لب بر ساحل خشک کشفرودم پوستین کهنه‌ی دیرینه‌ام با من

اندرون، ناچار، مالامال نور معرفت شد باز

هم بدان‌سان کز ازل بودم

باز او ماند و سه‌پستان و گل زوفا

باز او ماند و سکنگور و سیه‌دانه

و آن بآیین حجره زارانی

کانچه بینی در کتاب تحفه‌ی هندی

هر یکی خوابیده او را در یکی خانه

روز رحلت پوستینش را به ما بخشید

ما پس از او پنج تن بودیم

من بسان کاروانسالارشان بودم

کاروانسالار ره نشناس

اوفتان و خیزان

تا بدین غایت که بینی، راه پیمودیم سال‌ها زین پیشتر من نیز

خواستم کاین پوستین را نو کنم بنیاد

با هزاران آستین چرکین دیگر برکشیدم از جگر فریاد

این مباد ! آن باد

ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست

پوستینی کهنه دارم من

یادگار از روزگارانی غبارآلود

مانده میراث از نیاکانم مرا،

این روزگار آلود های، فرزندم

بشنو و هشدار

بعد من این سالخورد جاودان‌مانند

با بر و دوش تو دارد کار

لیک هیچت غم مباد از این

کو، کدامین جبه‌ی زربفت رنگین می‌شناسی تو

کز مرقع پوستین کهنه‌ی من پاکتر باشد؟

با کدامین خلعتش آیا بدل سازم

که من نه در سودا ضرر باشد؟

ای دختر جان

همچنانش پاک و دور از رقعه‌ی آلودگان می‌دار.

*****

شرق / تأثیر ادبیات روس از شاهنامه در گفت‌وگو با دکتر میر جلال‌الدین کزازی

همچون آوندهای درپیوند

می‌گوید «نام من با نام شاهنامه پیوند گرفته است» و این حرف درستی است. دکتر میرجلال‌الدین کزازی نامی است که با شنیدن آن نخستین چیزی که به یادمان می‌آید شاهنامه فردوسی است و البته تاکید بر به‌کار گیری واژگان پارسی در گفتار و نوشتار. او در گفتار و نوشتار شیوه خاص خود را دارد که مبتنی است بر واژگان خالص پارسی؛ واژگانی سترده از هر واژه‌ای که غیرپارسی است، البته تا جای ممکن. کزازی علاوه بر شاهنامه بر دیگر متون حماسی ادبیات جهان نیز اشراف دارد که گواه آن ترجمه‌های او از «ایلیاد» و «ادیسه» هومر و «انه‌اید» ویرژیل است، گرچه او شاهنامه را از این هر سه اثر برتر می‌داند و در گفت‌وگوی پیش رو نیز بر این باور خود تاکید کرده است. امسال در نمایشگاه کتاب مسکو که ایران مهمان ویژه آن است، دکتر میر جلال‌الدین کزازی نیز حضور خواهد داشت و قرار است درباره شاهنامه سخن بگوید. همین موضوع دلیلی شد تا با او درباره تأثیر شاهنامه بر ادبیات روس و شاهنامه چاپ مسکو که یکی از ویرایش‌های معروف و معتبر از شاهنامه به‌شمار می‌آید گفت‌وگو کنیم. گفت‌وگویی که البته در این حد نماند و از شاهنامه به میزان توجه به ادبیات کهن در ادبیات معاصر ایران کشیده شد. البته همان‌طور که شاهنامه بر ادب کلاسیک روس تاثیر گذاشته روسیه به عنوان یک مکان و نیز ادبیات داستانی روسیه بر داستان معاصر ایرانی تاثیر داشته که در ستون روبه‌رو با عنوان «روسیه و ادبیات داستانی ایران» به آن پرداخته‌ام. کزازی درباره ضرورت توجه به ادب کهن و بهره‌گیری از آن در ادبیات معاصر می‌گوید: «بی‌بهرِ‌گی از آن گنجینه گرانسنگ مایه آن شده است که ادب امروز ما آنچنانکه سرزمینی کهن و پهناور و فرهنگی و هنری و مینوی مانند ایران را می‌سزد مایه‌ور و پایه‌ور نباشد و مانند ادب کهن ایران به پدیده‌ای جهانی دگرگونی نیابد و فرا نرودگفت‌وگو با دکتر میرجلال‌الدین کزازی را می‌خوانید.

امسال که ایران مهمان ویژه نمایشگاه کتاب مسکو است گویا شما هم به عنوان مهمان در این نمایشگاه حضور دارید. نام شما گره خورده است با شاهنامه و به‌طور کلی متون حماسی جهان. از طرفی روسیه یکی از کشورهایی است که با شاهنامه پیوندی دیرین دارد و یکی از بهترین تصحیح‌های شاهنامه هم شاهنامه چاپ مسکو است. اگر ممکن است به عنوان شروع قدری درباره پیشینه آشنایی روس‌ها با شاهنامه و دلیل توجه ویژه روس‌ها به آن صحبت کنید؟

با سنجش شاهنامه با دیگر رزم‌نامه‌های جهان می‌توان از نگاهی بسیار فراخ، بی‌هیچ یک‌سو‌نگری و پیش‌داوری و خشک‌اندیشی، بر آن بود که این رزم‌نامه، برترین و مایه‌ور‌ترین رزم‌نامه‌ جهان است و هم در چونی و هم در چندی بیش از رزم‌نامه‌های دیگر در سرزمین‌های نیرانی یا غیر ایرانی کارساز افتاده است. این سرزمین‌ها از دیرزمان به یاری برگردان‌هایی که از شاهنامه به‌دست داده شده است با آن آشنایی یافته‌اند. برای نمونه ترنر ماکان این رزم‌نامه را به زبان انگلیسی برگردانیده است، ژول مول به زبان فرانسوی و به دیگر زبان‌های اروپایی هم یا به یکبارگی از آغاز تا انجام یا داستان‌هایی از شاهنامه، برگردانیده آمده است و حتی آنچنان دلپسند دیگران افتاده است که در سرودن، از آن مایه و بهره گرفته‌اند؛ مانند متیو آرنولد که سروده‌ای بلند برپایه داستان رستم و سهراب به زبان انگلیسی پدید آورده است. شاهنامه در روسیه نیز کارکردی از این‌گونه داشته است، اما آشنایی روس‌ها با آن بیشتر از کشورهای دیگر یا روشن‌تر بگویم دیگر کشورهای باخترینه و اروپایی بوده است زیرا که در روسیه زمینه برای این آشنایی بیش از دیگر سرزمین‌ها فراهم بوده است.

یعنی روس‌ها قبل از کشورهای اروپایی و زودتر از آنها با شاهنامه آشنا بوده‌اند؟

نه، من نگفتم که آشنایی‌شان با شاهنامه دیرینه‌تر است، گفتم که بیشتر است زیرا پاره‌ای از سرزمین‌های روس بخشی از ایران بزرگ فرهنگی بوده‌اند و شاهنامه یکی از ارجمندترین و بنیادین‌ترین شاهکارهای ادبی این سرزمین‌ها شمرده می‌شده و هنوز نیز چنین است. حتی شاهنامه در زندگانی مردم این بخش‌ها از روسیه کارکردی در دم و همواره داشته است و هنوز کمابیش دارد؛ من تنها نمونه‌ای را یاد می‌کنم که دوستی تاجیک به من گفت. او می‌گفت که در تاجیکستان، حتی در مغولستان، برترین کابینی که به عروس داده می‌شود نسخه‌ای از شاهنامه بوده است، به همان‌سان که ما در بخش‌هایی از ایران کنونی هم می‌بینیم که عروس هنگامی که به خانه بخت می‌رود به نشانه شگون و نیکبختی شاهنامه‌ای را به همراه می‌برد. از این‌روی دانشوران روسیه یا در روزگاری از تاریخ این سرزمین، شوروی، زمینه‌ای آماده‌تر داشته‌اند که با ادب ایرانی و پارسی و از آن میان به ویژه با شاهنامه بیش از دیگر مردمان آشنایی بجویند. از همین‌روی شاهنامه به زبان روسی هم برگردانیده شده است. بهترین برگردان شاهنامه به روسی هم همان است که بانوی ابوالقاسم لاهوتی، سخنور نامدار ایرانی، که زنی روس بوده است به یاری و همکاری شوی خویش به دست داده است. دیگر این است که یکی از بنیادین‌ترین و نامدارترین ویرایش‌های شاهنامه که سالیانی بسیار برترین پایگاه پژوهش‌های شاهنامه‌شناختی در ایران بوده است همان است که دانشوران روس به دست داده‌اند به تلاش پیگیر برتلس، دانشمند و ادب‌دان شوروی، که گروهی را راه می‌نموده است در این کار باریک و دشوار. در این روزگار ویرایش‌هایی دیگر، دانشورانه و سنجیده از شاهنامه در دسترس پژوهندگان نهاده آمده است اما سالیانی بسیار تنها پایگاه و آبشخور در پژوهش‌های شاهنامه‌ای همین چاپ و ویرایشی است از شاهنامه که در مسکو انجام گرفته است و به شاهنامه چاپ مسکو آوازه یافته است. این شاهنامه با تلاش انستیتوی خاورشناسی شوروی که وابسته به آکادمی علوم اتحاد شوروی بوده است سامان و سرانجام گرفته است.

چرا بین ویرایش‌های مختلف شاهنامه، چاپ مسکو بیش از بقیه معروف شد و به عنوان یکی از بهترین ویرایش‌های شاهنامه از آن نام می‌برند؟

شاهنامه چاپ مسکو برپایه چند برنوشته کهن و نژاده که تا آن زمان یافته شده بوده است ویرایش و چاپ شده است. این ویرایش، نخستین ویرایش سنجیده و دانشورانه است که از شاهنامه به دست داده شده است.

آیا شاهنامه چاپ مسکو همچنان جزو بهترین ویرایش‌ها از شاهنامه است؟

شاهنامه چاپ مسکو همچنان یکی از آبشخورهاست، هم در متن‌شناسی شاهنامه و هم در ویرایشی که کسی می‌خواهد دیگربار از شاهنامه به انجام برساند. اما چندی است که آن ارج و ارزش بسیار و بی‌مانندی را که روزگاری داشته، از دست داده است زیراکه ویرایش‌های سنجیده‌تری بر پایه برنوشته‌های نویافته، از شاهنامه انجام گرفته است؛ اما این بدان معنا نیست که ویرایشگر یا پژوهنده شاهنامه یکسره از شاهنامه چاپ مسکو بی‌نیاز شده است و آن را می‌باید به کناری نهاد. شاهنامه چاپ مسکو هنوز هم یکی از پایگاه‌ها و آبشخورهاست در هر پژوهشی که به هر شیوه درباره شاهنامه انجام می‌گیرد.

به شعری اشاره کردید که متیو آرنولد بر اساس رستم و سهراب سروده است. در ادبیات روسیه هم آیا نمونه‌هایی از چنین تأثیرهایی از شاهنامه وجود دارد؟

کارکرد و اثر شاهنامه در ادب روسی در زمان‌های کهن‌تر در آنچه از دید جغرافیایی و تاریخی کشور روسیه نامیده می‌شود یا اگر بخواهم روشن‌تر و باریک‌تر بگویم کشور مردمان روس، بیشتر به شیوه‌ای درونی و نهادین بوده است تا به گونه‌ای آشکار. برای نمونه، سخنور نامدار روس، الکساندر پوشکین، در‌پیوسته‌ای حماسه‌گونه سروده است به‌نام «روسلان و لودمیلا». در این درپیوسته که از نخستین سروده‌های این سخنور است، نشانه‌هایی از جهان شاهنامه را می‌توانیم یافت. اثر آشکار شاهنامه بر تیره‌ها و تبارهایی که روزگاری به جهانشاهی روسی پیوسته‌اند از دیرزمان دیده می‌شود و یافتنی است. من برای شما تنها یک نمونه می‌آورم: شاهکاری رزمی در زبان و ادب گرجی پدید آمده است که آن را «داستان پلنگینه‌پوش» می‌نامند. پلنگینه پوش پهلوان و چهره‌ بنیادین این رزم‌نامه است. این رزم‌نامه‌ گرجی بهره‌ای بسیار از شاهنامه ستانده است و پلنگینه‌پوش می‌توان گفت که بر پایه‌ جهان‌پهلوان بزرگ شاهنامه، رستم، پدید آمده است. این اثر ستانی و بهره‌بردن نمودی آشکار دارد در این رزم‌نامه‌ گرجی. من همچنان به یک نمونه بسنده می‌کنم: نام دلدار این پهلوان گرجی «نیستاریجان» است. این نام ریخت دگرگون شده‌ آمیغ یا ترکیبی در زبان پارسی است به نام «نیست در جهان» که نامی بوده که بر دختران می‌نهاده‌اند و در گرجی شده نیستاریجان که از نیست در جهان برآمده است. نیست در جهان هم اگر نامی شده است برای دختران از آنجاست که می‌خواسته‌اند دختر خویش را به نامی بنامند که برازنده او باشد. دختری که در زیبایی، در روی و موی و در خیم و خوی همتایی در جهان ندارد. نیز در دیگر سروده‌های ادبی و رزمیِ تیره‌هایی که از دید گوهر و نژاد روس نیستند بازتاب و کارکرد شاهنامه را می‌بینیم. نزد ازبکان، نزد ترکمانان، نزد ارمنیان.

آیا دیگر آثار کلاسیک ما هم در روسیه به اندازه شاهنامه مطرح بوده‌اند و اگرنه، دلیل این جایگاه ویژه‌ شاهنامه در روسیه چیست؟

اگر بخواهم پاسخی فراگیر به پرسش شما بدهم آن پاسخ این است که فراگیری شاهنامه در روسیه بیش از دیگر متن‌های پارسی بوده است، آن هم شاید برمی‌گردد به همین نکته‌ای که یادی از آن رفت؛ تیره‌های گونه‌گون در روسیه می‌زیند. بخش‌هایی گسترده از این کشور از ایران گسسته‌اند و هرچند از دید سیاسی، امروز پاره‌ای از ایران زمین شمرده نمی‌شوند از دید تاریخی و فرهنگی بخش‌هایی از جغرافیایی پهناور هستند که بسیار فراخ‌تر و دور مرز‌تر از جغرافیای سیاسی کنونی ایران است. چه آن سرزمین‌هایی که زبان‌شان پارسی مانده است همچون تاجیکستان، چه سرزمین‌هایی که زبان‌شان دیگر شده است.

در آغاز گفت‌وگو گفتید که شاهنامه برترین رزم‌نامه جهان است. با توجه به اینکه شما «ایلیاد» و «ادیسه» و «انه‌اید» را هم ترجمه کرده‌اید، آیا شاهنامه را از تمام این آثار برتر می‌دانید و اگر برتر می‌دانید دلیلش چیست؟

چنانکه گفتم شاهنامه برترین رزم‌نامه‌ جهان است و شما اگر شاهنامه را با آن سه‌گانه‌ پهلوانی در ادب اروپایی بسنجید، حتی اگر والایی‌ها و برازندگی‌های ادبی و زیباشناختی شاهنامه را هم به کناری بنهیم و ژرفای اندیشه‌ فردوسی را که گهگاه در دل داستان‌هایی که باز می‌سراید رخ بر می‌افروزد و با ما سخن می‌گوید و اندیشه‌های فرزانه‌وار و جهان‌شناسانه خود را با ما در میان می‌نهد، بر پایه پیکره و چندی هم شاهنامه بسیار فزون‌تر و فراتر از آن سه رزم‌نامه‌ پرآوازه است زیرا آن هر سه رزم‌نامه، «ایلیاد» و «ادیسه» که بازخوانده به هومر است و «انه‌اید» که ویرژیل، سخن‌سرای رومی، آن را در پیوسته است، بر گرد رخدادی یگانه در تنیده شده‌اند که آن هم نبرد تروا است اما شاهنامه سرگذشت تیره‌های ایرانی را از نخستین مرد ایرانی، نخستین انسان ایرانی، که کیومرث است تا فروپاشی جهانشاهی ساسانی در بر دارد. پس پیداست که شاهنامه را نمی‌توان با آن سه‌گانه‌ پهلوانی در یک تراز و ترازو نهاد. اگر آن سه آوازه‌ای بلندتر یافته‌اند این آوازه به چونی و چندی آنها باز نمی‌گردد و انگیزه‌ پرآوازگی آنها بهره‌ای است که مردمان باختر زمین از این رزم‌نامه‌‌ها برده‌اند. آوازه افکنی بسیار درباره آنها کرده‌اند، آنها را به رسانه‌ها آورده‌اند و به شیوه‌های گوناگون از آنها فیلم‌های سینمایی ساخته‌اند، آنها را به صحنه برده‌اند و داستان‌های این رزم‌نامه‌ها را به شیوه پویانمایی یا داستان‌های نگارین و مصور و هر امکان و توانشی دیگر از سال‌های خردی کسان تا روزگار برنایی و برومندی و بالیدگی‌شان فراپیش آنها نهاده‌اند. ما اما آن بهره را به هیچ روی از شاهنامه نبرده‌ایم و اگر آن تلاش که در شناسانیدن آن سه رزم‌نامه، به ویژه «ایلیاد» و «ادیسه»، به جهانیان انجام گرفته است برای شاهنامه انجام می‌گرفت یا یک دهم آن تلاش نیز، شاهنامه امروز آوازه‌ای بسیار فراگیرتر و جهانی‌تر از آن سه‌گانه‌ پهلوانی می‌توانست داشت.

در سال‌های اخیر وضعیت شاهنامه پژوهی و به‌طور کلی پرداختن به شاهنامه را در ایران چه‌طور می‌بینید و کارهای درخور در این زمینه چه اندازه بوده است؟

آنچه در پاسخ به پرسش شما می‌توانم گفت این است که رویکرد به شاهنامه و تلاش در شناختن و شناسانیدن آن، دست کم در چندی، در این سالیان فزونی گرفته است. برای اینکه ما چونی را بررسیم نیاز به بررسی و کند و کاوی باریک و دیریاز خواهیم داشت اما اگر شما شمار کتاب‌هایی را که در این سالیان در زمینه شاهنامه چاپ شده است یا چاپ‌هایی که از شاهنامه به شیوه‌های گوناگون در دسترس نهاده آمده است پایه بگیرید پرداختن به شاهنامه شتاب و گسترشی افزون‌تر از گذشته داشته است.

به «ایلیاد» و «ادیسه» اشاره کردید. ادب کهن غرب حضوری پررنگ‌تر در ادب و هنر امروزشان دارد و همان‌طور که شما گفتید علاوه بر اینکه به ادبیات امروزشان راه یافته مورد اقتباس‌های سینمایی و نمایشی و ... هم قرار گرفته. البته این اقتباس‌ها با دیدهای امروزی انجام شده اما در مورد متون کهن ما و از جمله شاهنامه، در ایران کمتر چنین اتفاق‌هایی افتاده است و اگر هم بوده کمتر با نگاه امروزی و نو بوده است. فکر می‌کنید دلیلش چیست؟

من به این پرسش یا پرسش‌هایی همانند آن چندبار تاکنون در گفت و شنودهایی که انجام گرفته است یا در آنچه نوشته‌ام پاسخ داده‌ام. پاسخی گوهرگرایانه، پدیدار شناختی و ژرف‌کاوانه بدین پرسش از دید من این است: این پدیده فرهنگیِ آسیب‌شناختی باز می‌گردد به گسلی که ادب کهن ایران را از ادب امروزینه آن جدا می‌دارد. بیشینه گونه‌ها و روندهای ادبی در ایران نو، خواست من از ایران نو ایران پس از خیزش مشروطیت است، از پیشینه گرانسنگ فرهنگی و ادبی ایران گسسته است و ادب نو در ایران به پیروی از اروپاییان پدید آمده است. این بی‌بهرِ‌گی از آن گنجینه گرانسنگ مایه آن شده است که ادب امروز ما آنچنان‌که سرزمینی کهن و پهناور و فرهنگی و هنری و مینوی مانند ایران را می‌سزد مایه‌ور و پایه‌ور نباشد و مانند ادب کهن ایران به پدیده‌ای جهانی دگرگونی نیابد و فرا نرود، همان ادب کهن که بر روندها و خیزش‌ها‌ی ادبی در جهان کارساز می‌افتاده است و سخنوران بزرگ را وا می‌داشته است که از این ادب بهره ببرند یا به پاس سالاران سخن پارسی دیوان‌های ستبر بسرایند. برای نمونه چارانه‌های خیام آنچنان در ادب انگلیسی کارساز می‌افتد که خیزش و شیوه‌ای نو آیین را در سروده‌های این زبان پدید می‌آورد که به نام کهین خیام آن را عمرگرایی یا omarism می‌نامند. هنوز هم با همه آنکه ما آنچنانکه می‌شاید نکوشیده‌ایم شاهکارهای ادب ایران را به جهانیان بشناسانیم شما می‌بینید که چگونه برگردان‌هایی خام و ناکام از سروده‌های مولانا هنگامه‌ای فرهنگی در آمریکا و در پی آن در دیگر کشورهای باخترینه برمی‌انگیزد. ده‌ها نمونه از این دست می‌توانم آورد. این پدیده آسیب‌شناختی برمی‌گردد به آن گسل. به آن بیگانگی که نمودها و نشانه‌های آن را ما در همه هنجارها و پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی، به ویژه در آفریده‌های ادبی و هنری می‌بینیم. من اگر بخواهم این زمینه را بکاوم نمونه‌های دیگری هم می‌توانم آورد اما همین یک دو نمونه بسنده است در پاسخ به آن پرسش.

به گرایش به ادبیات غرب به عنوان یکی از عوامل گسست اشاره کردید. آیا شما دانستن ادبیات غرب و ادبیات جدید را یک آسیب برای ادبیات کهن می‌دانید؟ به نظرتان اینها با هم نمی‌توانند پیوند بخورند؟

بی‌گمان ما می‌توانیم از دیگر سامانه‌های ادبی بهره ببریم و با آنها در پیوند باشیم. سخن در چگونگی این پیوند و بهره‌بری است. اگر ما از جایگاه برتر یا دست‌کم از جایگاه برابر با دیگر سامانه‌های ادبی پیوند بگیریم و از آنها بهره ببریم، نه تنها زیانبار و آسیب‌رسان نخواهد بود بر گرانسنگی و مایه‌وری ادب ما خواهد افزود. اما آن گسل که من در پاسخ‌های پیشین از آن یاد کردم ما را از اینکه با باور استوار به خویشتن، با شناخت و آگاهی بسنده از پیشینه فرهنگ و ادب ایرانی به دیگر سامانه‌های ادبی جهان بپردازیم بازداشته است و همچنان باز می‌دارد. پیوند ما با این سامانه‌ها از سر خودباختگی و اثر ستانی بوده است. انگیزه‌ای که ما را وا می‌داشته است به این سامانه‌ها بپردازیم و از آنها با پیروی کورکورانه بهره بجوییم شیفتگی بر آنها بوده است. از همین روی ما در پیوند با این سامانه‌ها به آوندی تهی می‌مانسته‌ایم که هر چه را در آن بریزند به یکبارگی می‌ستاند و در خود جای می‌دهد. پیوند سنجیده، درست، به‌آیین، سودمند، سازنده با فرهنگ و ادب دیگران تنها هنگامی انجام شدنی است که این پیوند مانند آوندهایی باشد که با یکدیگر به‌گونه‌ای دست‌کم هم‌تراز و هماهنگ پیوسته‌اند. آوندی که مایه پروردگی فرهنگ و ادب می‌شود ابزاری است که من آن‌را «آوندهای درپیوند» می‌نامم که «ظروف مرتبطه» هم نامیده می‌شوند. هرچه را ما در این آوندهای درپیوند بریزیم همواره این آوندها با یکدیگر همتراز می‌مانند. هرگز یکی فروتر از دیگری نخواهد بود. من شایسته می‌دانم در پی این پاسخ بسیار کوتاه بر نکته‌ای دیگر نیز انگشت برنهم که در این روزها کاربرد و روایی یافته است به‌ویژه در دانشگاه‌های ما. رشته‌هایی یا دانش‌هایی مانند ادب سنجشی یا ادبیات تطبیقی یا دستور زبان سنجشی یا اسطوره‌شناسی سنجشی و هر رشته و دانشی که بر سنجش در میان دو زمینه فرهنگی استوار است هنگامی برای ما کارساز و سودآور خواهد بود که ما با شناخت و آگاهی از پیشینه فرهنگی و ادبی خود، با باوری استوار بر خویشتن، این دانش‌ها را به‌کار بگیریم. اگر این‌گونه نباشد همچنان زیان خواهیم کرد. داشته‌های خویش را از مایه‌وری و توانمندی و شکفته و شادابی به دور خواهیم داشت و اندک اندک آنها را بر باد خواهیم داد، زیرا دانشجویان، جوانان ایران زمین که آینده ایران را می‌سازند، آنچنان دلبسته فرهنگ و ادب بیگانه خواهند شد، از آن روی که با ادب و فرهنگ نیاکانی‌شان بیگانه مانده‌اند، که یکسره رنگ آن فرهنگ را به‌خود خواهند پذیرفت.

امسال در نمایشگاه کتاب مسکو هم موضوع صحبت شما شاهنامه خواهد بود؟

دست‌اندرکاران این همایش از من خواسته‌اند که درباره شاهنامه سخنی بگویم. من هم خواست آنان را برخواهم آورد. از دیگر سوی سخن گفتن درباره شاهنامه همواره برای من شورانگیزتر و شررخیزتر از هر شاهکار دیگر ادبی می‌تواند بود. بختی بلند و بهین که من به پاس آن یزدان پاک را همواره سپاس می‌گذارم این است که نام من با نام برین و شکوهمند و بی‌مانند شاهنامه پیوند گرفته است. هر زمان همایشی هست در زمینه شاهنامه یا فردوسی، دست‌اندرکاران می‌خواهند که من در آن هنباز باشم و این همایش هم از همین‌گونه است.

شرق / سال ٢٠١٥ مصادف با ٤٠ سالگی تعدادی از شاهکارهای سینماست؛ ٤٠ سالگی شیرین

سال ٢٠١٥ مصادف است با ٤٠ سالگی تعداد زیادی از فیلم‌های درخشان و مطرح سینما؛ اینکه این فیلم‌ها هنوز و بعد از گذر ٤٠ سال جذابیت خود را حفظ کرده‌اند یک نکته است و اینکه در سال ١٩٧٥ چه اتفاقی رخ داد و حال و هوا چطور بوده که این تعداد فیلم‌ساز موفق شدند فیلم‌های فراموش‌نشدنی بسازند حرفی دیگر است. اهمیت فیلم‌های این سال و تعداد بالای فیلم‌های خوبی که در این سال روی پرده رفتند بهانه‌ای شد تا در این صفحه، برخلاف روال معمول پرداختن به فیلم‌های روز، نگاهی به ١٥ فیلم از بهترین فیلم‌هایی بیندازیم که در سال ١٩٧٥ ساخته شده‌اند و هنوز دیدنی و تروتازه هستند. فیلم‌هایی که در اینجا به آنها اشاره می‌کنیم طیف گسترده‌ای از آثار سینمایی را دربرمی‌گیرد؛ از فیلم‌های پرفروش تجاری مثل «آرواره‌ها» تا فیلم‌های اسکاری مثل «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، از فیلم‌های مستقل آمریکایی مثل «نشویل» و «بعدازظهر نحس» تا فیلم‌های خاص اروپایی مثل «ژان دیلمان» و «بازیگران سیار» و همچنین فیلم‌های محبوب منتقدان و تماشاگران مثل «سرگذشت آدل». فهرستی که در آن نام‌های بزرگی مثل آنتونیونی، پازولینی، فورمن، وایدا، لومت، کوبریک و تروفو دیده می‌شود. هرچه بوده، سال ١٩٧٥ سال اوج و شکوفایی هنری بوده است؛ یکی از بهترین سال‌های سینما که واقعا تصورش دشوار است.

آرواره‌ها / استیون اسپیلبرگ

«آرواره‌ها» یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست که براساس رمانی به همین نام نوشته پیتر بنچلی ساخته شده است. فیلم در زمان خودش به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما بدل شد و از نظر جلوه‌های ویژه نقطه عطفی در تاریخ سینماست. هرچند فیلم از نظر روایی الگویی بسیار رایج دارد اما به لطف کارگردانی خوب اسپیلبرگ، موسیقی به‌یادماندنی جان ویلیامز، فیلم‌برداری درخشان بیل باتلر و بازی‌های خوب روی شاردر، رابرت شاو و ریچارد دریفوس، «آرواره‌ها» به یکی از فیلم‌های هیجان‌انگیز تاریخ سینما بدل شد. این فیلم ٩ میلیون‌دلاری، به فروش ٤٧٠ میلیون‌دلاری در گیشه رسید و سه جایزه اسکار بهترین تدوین، موسیقی و صداگذاری را به خانه برد.

پرواز بر فراز آشیانه فاخته / میلوش فورمن

شاهکار میلوش فورمن با بازی حیرت‌انگیز جک نیکلسن براساس رمان معرکه کن کیسی ساخته شده است. این فیلم برنده پنج جایزه اصلی اسکار یعنی بهترین فیلم، بازیگر مرد، بازیگر زن، کارگردانی و فیلم‌نامه اقتباسی شد و هنوز هم یکی از قله‌های سینما حساب می‌شود. فیلم ماجرای مک با بازی نیکلسن است که به دلیل تجاوز، بعد از دوران کوتاهی در زندان برای ارزیابی روانی به آسایشگاه روانی منتقل شده و خیلی زود متوجه می‌شود شرایط زندگی در آنجا بسیار سخت و دشوار است. فیلم به دلیل نگاه تلخ اما موشکافانه‌اش به روابط انسانی به یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما بدل شده است.

بری لیندن / استنلی کوبریک

فیلم تاریخی کوبریک براساس رمانی به نام «بخت بری لیندن»، نوشته ویلیام میک‌پیس‌تاکری، ساخته شده و رایان اونیل، پاتریک مگی و هاردی کروگر در آن بازی می‌کنند؛ فیلمی که در زمان خودش منتقدان چندان تحویلش نگرفتند اما به مرور توانست جایگاهی والا برای خود پیدا کند و در نظرسنجی نشریات معتبری مثل «ویلج ویس» در سال ١٩٩٩، «سایت‌اندساوند» در سال ٢٠٠٢ و «تایم» در سال ٢٠٠٥ جزء بهترین‌های تاریخ سینما خوانده شد؛ فیلمی که فیلم‌برداری آن ٣٠٠ روز طول کشید و وسواس کوبریک در طراحی لباس و دکور و اصرار او بر دقیق‌بودن کوچک‌ترین جزئیات و نهایتا استفاده از نورهای طبیعی و لنزهایی که خود کوبریک کشف کرده بود موجب شد این فیلم تاریخی شبیه هیچ فیلم تاریخی دیگری نباشد. مارتین اسکورسیزی «بری لیندن» را محبوب‌ترین فیلمش در میان آثار کوبریک توصیف کرده و ریدلی اسکات در «دوئل‌کنندگان» و اسکورسیزی در «عصر معصومیت» از ابتکارهای کوبریک در این فیلم بهره بردند. فیلم برنده چهار جایزه اسکار در رشته‌های بهترین طراحی هنری، فیلم‌برداری، طراحی لباس و موسیقی شده است.

بعدازظهر نحس / سیدنی لومت

«بعدازظهر نحس» یکی از فیلم‌های جریان‌ساز سینمای مستقل آمریکاست؛ فیلمی با بازی آل‌ پاچینو، جان کازال و چارلز درنینگ که براساس مقاله‌ای در مجله «لایف» در سال ١٩٧٢ درباره سرقت از بانکی در بروکلین ساخته شد؛ فیلمی که در ظاهر درباره یک سرقت از بانک بود اما لایه‌های زیرینش واکنشی بود به جنگ ویتنام و البته حقوق اقلیت‌ها. فیلم در زمان اکران با استقبال منتقدان روبه‌رو شد و راجر ابرت، شخصیت سانی با بازی پاچینو را یکی از بهترین شخصیت‌های مدرن سینما لقب داد. فیلم در شش رشته نامزد اسکار بود و به اسکار بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی بسنده کرد. این فیلم با بودجه ١,٨ میلیون‌دلاری ساخته شده بود و به فروش ٥٠ میلیون‌دلاری در آمریکای‌شمالی رسید.

سالو، یا ١٢٠ روز سودوم / پی‌یر پائولو پازولینی

«سالو» آخرین فیلم پازولینی پیش از مرگ نابهنگامش است؛ فیلمی جنجالی که نقدی است تندوتیز به فاشیسم و حتی برخی معتقد هستند همین نقد سرسختانه باعث شد، فاشیست‌ها با صحنه‌سازی پازولینی را به قتل برسانند. فیلم ماجرای گروهی دختر و پسر جوان است که به عمارتی فرستاده می‌شوند تا گروهی اعیان فاشیست با شکنجه و آزار آنها خوش بگذرانند. «سالو» براساس رمانی از مارکی دوساد ساخته شده اما ارجاع‌های متعددی به «تبارشناسی اخلاق» نیچه، اشعار ازار پاوند و «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» مارسل پروست دارد. فیلم تا سال‌ها در کشورهای مختلف از جمله بریتانیا ممنوع بود یا نسخه‌های کوتاه‌شده‌اش به نمایش درمی‌آمد و هرچند منتقدان در آن زمان خیلی تحویلش نگرفتند اما به‌مرور فیلم در میان سینه‌فیل‌ها به اثری محبوب بدل شد تا جایی که نسخه ترمیم‌شده آن را کرایتریون منتشر کرد. میشائیل هانکه این فیلم را یکی از آثار محبوب خود نامیده است.

نشویل / رابرت آلتمن

یکی از بهترین فیلم‌های رابرت آلتمن ماجرای گروهی اهل موسیقی کانتری و گاسپل در نشویل است. فیلم ٢٤ شخصیت اصلی دارد، حدود یک‌ساعت اجرای موسیقی و چندین خط داستانی دارد؛ فیلمی که پالین کیل آن را «بامزه‌ترین تصویر حماسی از آمریکا روی پرده سینما» توصیف کرده است و منتقدانی مثل راجر ابرت و لئونارد مالتین آن را ستودند. این فیلم شاید امضای هنری رابرت آلتمن در کار با گروه زیادی بازیگر، دوربین سیار و خطوط داستانی متعدد باشد؛ رویکردی که آلتمن در فیلم‌های دهه ١٩٩٠ خود مثل «برش‌های کوتاه» دنبال کرد و آن را به کمال رساند و حتی تأثیرش را می‌شود روی کارگردانی مثل پل تامس اندرسن دید. فیلم در جوایز اسکار تنها برنده اسکار بهترین ترانه شد و جالب است که در رشته بهترین فیلم نامزد نبود و فقط در دو رشته بهترین بازیگر زن نقش مکمل و کارگردان نامزد شده بود.

آینه / آندری تارکوفسکی

«آینه» یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تارکوفسکی است که تاحدودی خودزندگی‌نامه این کارگردان بزرگ روس است و به دلیل ساختار غیرقراردادی خود شناخته می‌شود. فیلم درواقع خاطرات شاعری روبه‌مرگ را بدون درنظرگرفتن تقدم و تأخر زمانی روایت می‌کند. در این فیلم تارکوفسکی از اشعار پدرش آرسنی بسیار بهره برده و فیلم تا حدودی روایتگر زندگی آرسنی است. تارکوفسکی برای این فیلم از تصاویر رنگی، سیاه و سفید و تک‌رنگ قهوه‌ای بهره برد و با استفاده از نمادگرایی و تصاویر وهم‌گونه‌اش توانست معادلی سینمایی برای جریان سیال ذهن پیدا کند. مقامات وقت شوروی، اجازه ندادند فیلم به جشنواره فیلم کن فرستاده شود و این در حالی بود که فیلم در شوروی بسیار محبوب بود. این فیلم که تارکوفسکی آن را ٢٠ بار تدوین کرده است، امروز به‌عنوان یکی از بهترین‌های تاریخ سینما شناخته می‌شود.

عشق و مرگ / وودی آلن

«عشق و مرگ» جزء فیلم‌های درخشان وودی آلن در دهه ١٩٧٠ نیست اما قطعا یکی از بامزه‌ترین فیلم‌های وودی آلن در آن دهه است و البته فیلمی است که در آن آلن آشکارا به صحنه‌های مختلفی از فیلم‌های اینگمار برگمان از جمله «پرسونا» و «مهر هفتم» ادای دین می‌کند. فیلم البته شوخی با ادبیات روسیه (از «برادران کارامازوف» گرفته تا «جنایت و مکافات» و «ابله» و «جنگ صلح») هم هست و تازه آلن به همین قانع نبوده و با سرگئی آیزنشتاین و دو فیلم مهمش یعنی «الکساندر نوسکی» و «رزمناو پوتمکین» هم شوخی کرده است. آلن و دایان کیتن در این فیلم نقش بوریس و سونیای روس را در دوران ناپلئون بازی می‌کنند و به سبک فیلم‌های آلن، فیلم پر است از بحث‌های مفرح فلسفی و عشقی! آلن خودش آن موقع گفته بود این فیلم بامزه‌ترین فیلمش است. این فیلم سه میلیون دلاری به فروش ٢٠ میلیون دلاری رسید و در جشنواره فیلم برلین هم برنده خرس نقره‌ای بهترین کارگردانی شد و مسیر را برای ساخته‌شدن «آنی هال» هموار کرد.

درسو اوزالا / آکیرا کوروساوا

کوروساوای ژاپنی با این فیلم به نمایندگی شوروی در جوایز اسکار حضور داشت و برنده اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان هم شد! فیلم، ماجرای ولادیمیر آرسنیف است که در اوایل قرن بیستم در شرق روسیه دست به اکتشافاتی زد. فیلم در ظاهر داستان این ماجراجویی‌هاست اما درواقع اشاره دارد به از بین‌رفتن فرهنگ و سبک زندگی بومیان شرق روسیه که با گسترش تمدن باید با زندگی پیشین خود خداحافظی کنند. این فیلم، اولین فیلم غیرژاپنی‌زبان کوروساوا بود و شاید در برابر شاهکارهای او مثل «راشومون»، «هفت سامورایی» و «آشوب» اثری معمولی حساب شود اما توانایی کوروساوا در مقام یک کارگردان با دید بصری خارق‌العاده را به نمایش می‌گذارد.

پیک‌نیک در هنگینگ راک / پیتر ویر

این فیلم معمایی استرالیایی یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ استرالیاست و ماجرای خیالی ناپدیدشدن چند دختر مدرسه‌ای را در جریان یک پیک‌نیک در منطقه هنگینگ راک در روز ولنتاین سال ١٩٠٠ روایت می‌کند. این فیلم با بودجه ٤٠٠ هزار دلاری ساخته شد و به فروش پنج میلیون دلاری رسید و منتقدان هم بسیار آن را ستودند. راجر ابرت آن را یک فیلم معمایی تسخیرکننده توصیف کرده است که هم فیلم‌برداری زیبایی دارد و هم مثل هر فیلم مهم مدرن استرالیایی دیگری به دشواری زندگی اروپایی‌ها در خانه جدیدشان استرالیا می‌پردازد. سوفیا کوپولا بارها گفته است در دو فیلم «خودکشی دوشیزگان» و «ماری آنتوانت» به شدت از این فیلم الهام گرفته است.

حرفه: خبرنگار / میکل‌آنجلو آنتونیونی

«حرفه: خبرنگار» که با نام «مسافر» هم شناخته می‌شود یکی از مهم‌ترین فیلم‌های مدرن تاریخ سینماست و ماجرای مردی با بازی جک نیکلسن است که هویت یک مرد مرده را برای خود انتخاب می‌کند و این کار عواقب تلخی برایش به همراه دارد. فیلم که نامزد نخل طلای جشنواره فیلم کن هم بوده، بیش از هر چیزی به دلیل نمای هفت دقیقه‌ای بدون کات سکانس آخر خود شهرت دارد؛ نمایی که از داخل اتاق مرد (نیکلسن) شروع می‌شود و بعد دوربین از لای نرده‌های پنجره بیرون می‌رود، میدان متروک شهر را نشان می‌دهد و با چرخشی ١٨٠ درجه‌ای دوباره با تراک‌بک به اتاق مرد برمی‌گردد. این نما درواقع هویت «حرفه: خبرنگار» است و توانایی آنتونیونی را در کارگردانی نشان می‌دهد و از طرفی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما درباره هویت، ازخودبیگانگی و اشتیاق انسان برای فرار از خویشتن شناخته می‌شود.

سرگذشت آدل / فرانسوا تروفو

یکی از بهترین فیلم‌های فرانسوا تروفو در کنار «٤٠٠ ضربه» و یکی از زیباترین فیلم‌ها درباره عشق در تاریخ سینما. این فیلم تاریخی فرانسوی با بازی ایزابل آجانی و بروس رابینسن داستان آدل هوگو، دختر ویکتور هوگو را روایت می‌کند که عاشق یک افسر ارتش می‌شود، عشقی بی‌پاسخ که در نهایت آدل را به جنون می‌کشاند. ایزابل آجانی وقتی در این فیلم بازی کرد ٢٠ ساله بود و منتقدان به‌شدت بازی‌اش را ستودند و آجانی برای فیلم نامزد جایزه اسکار هم شد. پالین کیل در یادداشتی ستایش‌آمیز این فیلم را شورانگیزترین فیلم تروفو توصیف کرد، راجر ایبرت به آن چهار ستاره داد و وینسنت کنبی، منتقد «نیویورک تایمز» هم فیلم‌برداری درخشان نستور آلمندروس در این فیلم را ستود و اشاره کرد اگر ژان رنوار زنده بود حتما این فیلم را دوست می‌داشت.

ژان دیلمان / شانتال آکرمن

این فیلم ٢٠١ دقیقه‌ای درواقع زندگی بدون فرازونشیب بیوه‌زنی تنها را روایت می‌کند و یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای مدرن و از بهترین‌های شانتال آکرمن بلژیکی است. «ژان دیلمان» با بودجه ١٢٠ هزار دلاری ساخته و در پنج هفته فیلم‌برداری شده است و آکرمن آن را فیلمی عاشقانه برای مادرش توصیف کرده است. فیلم در زمان واقعی رخ می‌دهد و در آن از کات به‌ندرت استفاده شده است و نماهای آن اغلب نماهای بلند، طولانی، ایستا و بدون حرکت هستند. فیلم در بخش دو هفته با کارگردان‌های جشنواره کن نمایش داده شد و بعدش هم در جشنواره فیلم لوکارنو، برلین و سیدنی به نمایش درآمد. بعدها پیتر هاندکه، نویسنده اتریشی کتاب «ترس دروازه‌بان موقع ضربه پنالتی» گفت که این فیلم به‌شدت رویش تأثیر گذاشته است. جالب است که فیلم تا سال ١٩٨٣ در آمریکا به نمایش درنیامد و بعد از نمایشش در آمریکا، جاناتان روزنبام نه‌تنها از مدت زمان طولانی فیلم دفاع کرد بلکه آن را به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های رادیکال تاریخ سینما معرفی کرد. نقش اصلی فیلم را دلفینه سیریگ بازی کرد که در فیلم‌های مهمی مثل «سال گذشته در مارین‌باد» آلن رنه، «بوسه‌های دزدکی» فرانسوا تروفو و «جذابیت پنهان بورژوازی» لوئیس بونوئل بازی کرده است.

سرزمین موعود / آندری وایدا

یکی از مهم‌ترین فیلم‌های آندره وایدای لهستانی که براساس رمانی به همین نام نوشته ووادیسواف ریمونت ساخته شده است و محل وقوعش در ووج است، داستان پل، یک آلمانی یهودی را روایت می‌کند که در دوران سلطه کاپیتالیسم در قرن نوزدهم تلاش می‌کند یک کارخانه را تأسیس کند. وایدا در این فیلم تصویری تکان‌دهنده از شهری قرن نوزدهمی نشان داد، شهری کثیف و پر از کارخانه‌هایی که کسی در آنها اهمیت ندارد و مردمی که از فرهنگ و شعور بهره‌ای نبرده‌اند. فیلم از نظر داستانی ادامه‌دهنده راه نویسندگان بزرگی چون چارلز دیکنز، امیل زولا و ماکسیم گورکی است و از نظر بصری وامدار اکسپرسیونیسم آلمان است. این فیلم سه‌ساعته نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان بود و در جشنواره فیلم مسکو هم جایزه اصلی را گرفت و در کنار «کانال»، «خاکستر و الماس»، «مرد پولادین» و «کاتین» از بهترین‌های وایدا به شمار می‌رود.

بازیگران سیار / تئو آنگلوپولوس

فیلم ٢٣٠ دقیقه‌ای تئو آنگلوپولوس درواقع روایتگر تاریخ یونان در میانه قرن بیستم از سال ١٩٣٩ تا ١٩٥٢ است. این فیلم درواقع نگاهی است دقیق به تاریخ، افسانه و اسطوره و زیبایی‌شناسی و به‌گفته منتقدان، آنگلوپولوس در این فیلم موفق می‌شود با ترکیب زندگی بازیگران یک تئاتر سیار و تاریخ معاصر یونان به شیوه‌ای نوین در روایت برسد. فیلمی که بیننده خود را مجبور می‌کند در تمام طول فیلم در جدال بین هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌ها و تحلیل عقلانی رخدادهای فیلم باشد. آنگلوپولوس فیلم را تحت نظارت شدید حکومت ارتشی یونان وقت ساخت. روایت فیلم مثل دوربین آنگلوپولوس سیال است و سلطه دیکتاتورهای یونان، جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی یونان را تصویر می‌کند. آنگلوپولوس در این فیلم به‌شدت تحت‌تأثیر شیوه کارگردانی ماکس افولس و میکلوش یانچو است، دو کارگردانی که به دلیل حرکات دوربین پیچیده و تعدد بازیگران شهرت داشتند. میراث «بازیگران سیار» برای تاریخ سینما، هنرنمایی آنگلوپولوس در پس و پیش‌رفتن در زمان در یک نما و بدون استفاده از کات است، همان ترفندی که آنگلوپولوس بعدا در «چشم‌اندازی در مه» آن را به کمال رساند.

*****

فرهیختگان / گفت‌وگو با حامد عنقا فیلمنامه‌نویس سریال «تنهایی لیلا»

«تنهایی لیلا» از معدود سریال‌هایی است که این روزها میان انبوه برنامه‌های بی‌مخاطب تلویزیون، مورد توجه قرار گرفته و بخشی از مخاطبان ایرانی را متقاعد کرده است تا آن را دنبال کنند. بازگشت محمدحسین لطیفی به تلویزیون و قصه‌ای که دستمایه ساخت آن قرار گرفته، بی‌تردید در جذب دوباره مخاطب به شبکه 3 سیما بی‌تاثیر نبوده است. با توجه به همین اتفاق است که به سراغ حامد عنقا، فیلمنامه‌نویس سریال تنهایی لیلا رفته‌ایم. او در کارنامه خود نوشتن فیلمنامه سریال‌های «قلب یخی»، «نردبام آسمان» و «انقلاب زیبا» را دارد. در ادامه گفت‌وگوی ما را با او می‌خوانید.

در سریال «تنهایی لیلا» از فلش‌بک زیاد استفاده شده است. رفت و برگشت‌های زیاد به فرم و ساختار اصلی این سریال تبدیل شده است. این اتفاق از همان ابتدا در فیلمنامه افتاد یا اینکه در هنگام ساخت و تدوین به این نتیجه رسیدید؟

هیچ‌وقت این اتفاق نه در این کار من، بلکه در هیچ کار دیگری نمی‌افتد، مگر اینکه از قبل روی کاغذ اتفاق افتاده باشد. اگر هم شنیدید که کسی به شما گفت این فرم را بعد از اجرا یا در هنگام اجرا پیدا کردیم، یا آدم ناآگاهی است یا بی‌سواد است یا خودش را به آن راه زده است.

فکر نکردید امکان دارد این شیوه روایت باعث شود بخشی از مخاطبان داستان اصلی سریال را از دست بدهند و بخش‌هایی را متوجه نشوند؟

فرض بگیریم که این‌طوری باشد.

به هرحال مخاطب تلویزیون ایران تنبل بار آمده است و امکان دارد گره اصلی داستان را گم کند.

پس مخاطب ما نیست. تعهد ما در ساخت فیلم یا سریال یا هر برنامه‌ای که قرار است در این حوزه تعریف شود، این است که یک‌سری مخاطب را جذب و با خودش همراه کند. مخاطب تصادفی مخاطب ما نیست. یا مخاطب آنقدر برنامه را دوست دارد که هر شب می‌بیند یا یک شب نمی‌بیند. یک شب ندیدن، بهایش این است که قصه‌اش را از دست می‌دهد. یا تکرارش را می‌بیند یا آخر هفته بخش خلاصه قسمت‌هایش را می‌بیند یا از یکی می‌پرسد یا برایش اهمیتی ندارد. اینکه من بخواهم یک فرمی را خلق کنم یا کارگردان قرار است یک سریالی را بسازد که این گزینه، گزینه‌ای نیست که هیچ وقت کسی به آن فکر کند. مثل این است که شما بگویید فلان فیلم تاریخ سینما اگر یک جایش جور دیگری می‌شد، بهتر نبود؟ حالا اینکه فکر کردن در حوصله مخاطب نباشد، توهین به مخاطب است؛ اینکه چون مخاطب امکان دارد در آشپزخانه در حال شستن ظرف باشد یا ممکن است میهمان برایش بیاید یا حتی ممکن است تلفن زنگ بزند، دلیلی ندارد که آنقدر آب ببندیم و به تکرار بیفتیم که مبادا مخاطب دچار مشکل‌های احتمالی شود. یک سریال باید آنقدر ارزشش را داشته باشد که مخاطب چهل و پنج دقیقه بنشیند پای تلویزیون و تماشایش بکند. اصلا نمی‌توانم به این موضوع فکر کنم که آن‌طور سریال بسازم یا بنویسم که مخاطبم اگر یک شب ندید داستان را از دست ندهد. من برای مخاطبی سریال می‌سازم که کارم را دنبال می‌کند.

یک درصد هم از راه‌های مختلف دنبال قسمت‌های ندیده شده سریال می‌گردند. شما چه تمهیداتی اندیشیده‌اید که یک درصد هم پیگیر ماجرای داستان هستند؟

شاید به خاطر این است که مخاطب فهمیده که یک سریالی به شعورش احترام گذاشته است، آن هم به خاطر قصه‌گویی. شاید به خاطر این است که چه این سریال و چه سریال پارسال من و چه هر سریالی که کار کرده‌ام، تماشاگر داشته است. این تفاوت به خاطر این است که به مخاطبم احترام می‌گذارم. من به مخاطبم می‌گویم که تو آدم باشعور و فهمیده‌ای هستی، تو هر شب سریال‌های خارجی می‌بینی، تو دیگر آن مخاطب دهه شصت نیستی که فقط دو تا شبکه داشته باشی و سریال آینه ببینی، من به شعور تو احترام می‌گذارم و برای تو جوری قصه را روایت می‌کنم که امروز به‌عنوان مخاطبم از قصه لذت ببری و شاید به این دلیل است که سریالم با همه اشکالات و نقدهایی که ممکن است داشته باشد، دیده می‌شود. البته فراموش نکنیم مخاطبان این روزها به دنبال تماشای درام هستند و این موضوع به سریال شما هم کمک کرده است. مردم قصه دوست دارند، نه امروز، هزاران سال است که مردم قصه دوست دارند. در کتاب‌های مقدس از روایت‌های قصه‌گونه استفاده شده است برای اینکه مردم قصه دوست دارند. یکی از مشکلات مخاطب‌گریزی وقتی پیش آمد که فکر می‌کردیم قصه گفتن برای مردم کسر شأن است و باید برایشان ادای روشنفکری دربیاوریم و درگیر فرم‌شان کنیم. بعد به‌آرامی یاد گرفتیم که هم می‌توان فرم داشت و هم قصه تعریف کرد. می‌شود داستان‌های پیچیده مثل قلب یخی و انقلاب زیبا گفت و قصه هم تعریف کرد.

بعضی از نویسنده‌ها خودشان دست به کارگردانی زده‌اند. شما تصمیم ندارید این کار را انجام دهید؟

من از اول در تلویزیون کارمند بودم. بعد از چند سال کارگردانی تصمیم گرفتم در تلویزیون فقط نویسندگی کنم. نه، امروز من هیچ رغبت و علاقه‌ای به اینکه دوباره کارگردانی کنم، ندارم. سال‌های کارگردانی من هم مربوط به 14 سال پیش است.

در حال حاضر که سریال را می‌بینید فکر می‌کنید آن حس و حالی را که برای شخصیت‌ها خلق کرده بودید، شکل گرفته است؟

من مطمئنم که همه بازیگرهای ما در این سریال همه تلاش و توان‌شان را برای بهترین وضعیت ممکن انجام دادند؛ اما کار با آن چیزی که من فکر می‌کردم درنهایت انجام شود خیلی تفاوت دارد. منظورم از خیلی متفاوت، تفاوت در جزئیات است. من فکر می‌کردم در برخی از جزئیات می‌شود دقت بیشتری کرد، اما به هر حال شرایط و خیلی از مسائل دیگر حتما دخیل بوده است.

کار کردن در شبکه خانگی و رسانه تلویزیون چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟ با توجه به اینکه شما بعد از نوشتن چند سریال در شبکه خانگی دوباره به تلویزیون برگشته‌اید.

دو رسانه مختلف است و دو مخاطب مختلف دارد؛ باید بلد باشی با مخاطبت ارتباط برقرار کنی. اگر ما بخواهیم سریالی که در شبکه خانگی می‌سازیم در تلویزیون بسازیم، اشتباه است؛ مثل سریال‌هایی که الان دارد ساخته می‌شود و برعکس. هر یک از این دو رسانه ادبیات، نگاه و جنس خاص خودشان را دارد.

محمد در قسمت‌های ابتدایی سریال می‌میرد؛ این مساله تلخی سریال را بیشتر نمی‌کند؟

مرگ شوهر لیلا یکی از اتفاقاتی است که در مسیر زندگی لیلا می‌افتد. خیلی‌ها ذوق‌زده و بسیاری منتقد شدند که سریال از ته شروع شده و حالا که از ته شروع شده، چه جذابیتی دارد؟ مرگ محمد در قصه ته سریال نبود، برای اینکه قصه زندگی لیلا بعد از مرگ محمد شروع می‌شود؛ یعنی تنهایی لیلا بعد از مرگ محمد آغاز می‌شود. مرگ همیشه پایان نیست. مرگ خیلی وقت‌ها آغاز یک اتفاق است؛ مرگ هر کسی ممکن است آغاز یک اتفاق دیگر باشد و حتی می‌تواند پایان خودش باشد، به دلیل اعتقادی که هر کسی دارد. یک قصه‌ از تولد شروع می‌شود و قصه‌ای دیگر از مرگ.

یکی از قسمت‌های تاثیرگذار سریال، سوزاندن انگشتان محمد بود؛ مبنای این قصه چه بود؟

این قصه منسوب است به ماجرایی که برای میرداماد در دوران طلبگی و عشق‌اش به دختر شاه وقت رخ می‌دهد. من این فصل را از قصه میرداماد وام گرفتم؛ چون این قصه برای مردم آشنا بود، خواستم از این آشنایی و حس و حال استفاده کنم.

چگونه‌قصه‌گفتن‌هاست که اهمیت دارد

قصه نو وجود ندارد، همه قصه‌ها تکراری هستند، قصه پسر فقیر، دختر پولدار و هر قصه‌ای که شما اسم ببرید قبلا یک کسی و یک جایی به این موقعیت نمایشی پرداخته است. چگونه قصه گفتن‌هاست که اهمیت دارد. اینکه من چگونه تعریف می‌کنم، تفاوتم با یکی دیگر معلوم می‌شود. برای اینکه مخاطب علاوه‌بر اینکه قصه دوست دارد، شکل و چگونگی قصه گفتن را هم دوست دارد. بدترین اتفاقی که در سریال‌سازی افتاد این بود که فکر کردیم مردم از قصه‌های تخت خوش‌شان می‌آید یا اینکه باید 10 قسمت از سریالی بگذرد تا خوش‌شان بیاید ولی این‌طوری نبود. مردم آن موقع انتخاب دیگری نداشتند. مجبور بودند هر چیزی را که سریال‌سازها می‌ساختند ببینند، ولی امروز می‌توانند برنامه‌ای که مثلا من ساخته‌ام را نبینند و کانال عوض کنند. حالا اگر تو می‌خواهی مخاطب خودت را داشته باشی تا نرود پای «جم‌تی‌وی» بنشیند قصه خوب برایش تعریف کن و به او بگو تو مخاطب باهوشی هستی و لازم نیست من همه چیز را برایت لقمه کنم، خودت می‌توانی کشف کنی و از برداشت غیرمستقیم می‌توانی موضوع را بگیری، همه چیز را شعاری و رک و راست نباید به تو گفت؛ اگر مخاطب این را بفهمد با تو همراه می‌شود.

*****

قانون / هفت خوان سرنوشت یک برنامه تلویزیونی

آن را 90سینمایی مي‌دانند، برنامه ای که بارویکرد اصلی نقد و به چالش کشیدن آثار سینمایی توانست در حالی که ساعت پخش آن در بدترین زمان جدول پخش تلویزیون بود برای خود ،مخاطبان و ببینندگان پروپاقرصی پیدا کند. برنامه «هفت»دو دوره و دو تاریخ داردو در طول مدت‌زمانی که به روی آنتن پخش سیما رفت با دو مجری که هرکدام‌شان خوبی‌ها و مزایایی داشتند و دارند اما مانند سایر مجریان سیما(حتی فردوسی پور 90) بی عیب و خالی از اشتباه هم نبودند اما با همه این احوال، برنامه «هفت» در هر دو دوره سرحال و پرمخاطب بوده است.

راه آمده «هفت» از آغاز تا امروز

ایده اولیه ساخت «هفت» از طرف فریدون جیرانی به گروه اجتماعی شبکه ۳ ارائه شد و مورد استقبال مدیر وقت قرار گرفت. در آن زمان، مجری طرح این برنامه، حمید پنداشته و فریدون جیرانی کارگردانی، تهیه کنندگی و اجرا را برعهده داشت. اگرچه قسمت‌های اول این مجموعه با نحوه اجرای غیر معمول جیرانی و انتقادهای بی‌حد مسعود فراستی، با انتقادهایی مواجه شد ولی به مرور زمان توانست مخاطبان زیادی را برای خود فراهم کند و تعریف قابل قبولی از خود ارائه دهد. این برنامه خرداد ۱۳۹۱ از سوی مدیران صدا‌وسیما معلق شد و جیرانی از رأس کار کنار گذاشته شد. فضل‌ا.. شریعت‌پناهی، مدیر گروه اجتماعی شبکه سه تلویزیون ایران، افزایش انتقادرسانه‌ها از اظهارات جیرانی در برنامه‌های منتهی به آن تاریخ و تذکر چندباره مدیران صدا و سیمای ایران و شخص عزت‌ا...‌ضرغامي‌به جیرانی در خصوص گفته‌هایش در این برنامه را از عوامل مؤثر در این تغییر مجری دانست. مسعود فراستی افزایش انتقادهای اجتماعی به جیرانی را تایید کرد ولی فریدون جیرانی، دلیل کناره‌گیری خود را شروع پروژه ساخت یک مجموعه تلویزیونی دانست. بعد از کنارگذاشتن جیرانی، گزینه‌هایی همچون محمد خزاعی و نادر طالب‌زاده برای حضور به عنوان مجری این برنامه مطرح شد اما در نهایت، محمود گبرلو که سابقه فعالیت‌های فرهنگی از جمله حضور در جلسات نقد در جشنواره فیلم فجر را دارد اجرای این برنامه را عهده‌دار شد و نخستین قسمت از سری جدید برنامه هفت را در ۹ تیر ۱۳۹۱، روی آنتن تلویزیون برد. همچنین، تهیه‌کنندگی این مجموعه نیز که در ابتدا به محمد خزاعی واگذار شده بود، با کناره‌گیری وی به گبرلو رسید.بعد از کنار گذاشتن جیرانی و مسعود فراستی با وجود نحوه اجرای محافظه‌کارانه مجری جدید و پایین آمدن سطح اطلاعات سینمایی مطرح‌شده در این برنامه، افت قابل توجهی در تعداد بینندگان این برنامه به‌وجود آمد وبه اصطلاح برنامه از «ریتم» افتاد.

سیاست دولت بهار، خزانی برای برنامه‌های تلویزیونی

تغییر دو تیم اجرادر طی این سال‌ها تمام سرنوشت «هفت» تابه امروز نبود و انگارکه این برنامه مانند همتای ورزشی اش آن قدرخوش‌اقبال نیست که بامجری ثابت و یاحداقل میزان تغییر درکادر، به راه خود ادامه دهد. تلویزیون که هرروز راه کج تری از مسیراصلی جلب مخاطب در پیش مي‌گیردو باسیاست‌های پراشتباه و حتی کاملا اشتباه خود موجب ریزش مخاطب مي‌شود این بار هم با رویکردش در قبال «هفت» راهی را رفت که پسرفت بزرگی برایش محسوب مي‌شود.یکی از بزرگ‌ترین عللی که حال و اوضاع بد این روزهای تلویزیون را سبب شده است بودجه رسانه‌ ملی است که به طور شاخص از‌ سال ٩١ و در پی سیاست‌های اشتباه دولت دهم که کاهش و عدم پرداخت بودجه به سازمان بود عملا بحرانی به رسانه ملی هدیه داده شد تا بیش از پیش این سازمان با مشکلات عدیده رو به رو شود و کار را به جایی رساند که مدیران این سازمان راه کوچک‌سازی ویا حذف برنامه‌های زنده (که نسبت به برنامه‌های تولیدی شاید پرهزینه تر باشند) رادر پیش گرفتند . برنامه‌هایی مثل «رادیو هفت»، «مجله تئاتر»، «دستان» و در نهایت خرداد ماه تنها برنامه سینمایی «هفت» مورد غضب مدیران این سازمان قرارگرفتند. مدیر شبکه سه در گفت‌و‌گویی با «مشرق نیوز» اعلام کرد که علت تعطیلی «هفت» هم عامل بودجه و هم بحث کیفی این برنامه بوده است. میرحسینی گفت: «با توجه به رویکرد جدید شبکه سه که درواقع رویکرد ورزشی، مسابقات و تفریح بر آن غالب شده است، ما باید یک بازنگری در برنامه‌ها انجام دهیم که چه تعداد از برنامه‌ها با این رویکرد همخوانی دارند و چه تعداد از برنامه‌ها را می‌توان آرام‌آرام نزدیک کرد. مدیر شبکه سه از کیفیت برنامه هم رضایت ندارد؛ این «هفت» که الان روی آنتن داریم، واقعیت امر برنامه‌اي اثر‌گذار، موثر و پیشگام در حوزه سینما نیست. البته متوقف به معنای ممنوع نیست بلکه ما داریم کار کارشناسی انجام می‌دهیم، تیم فکری و اتاق فکر داریم و حتما زمانی که به آن مرحله رسیدیم، برنامه «هفت» مجدد خواهیم داشت».

چه کسی مجری «هفت » مي‌شود؟

باوجود گذشت 3ماه از تعطیلی «هفت» هنوز هم این برنامه تعطیل است اماخبرها ازشروع مجدد پخش این برنامه درمهرماه خبر مي‌دهند. در حالی که به گفته محمود گبرلو، مجری و تهیه‌کننده این برنامه هنوز تکلیف شبکه با گروه آنان روشن نشده است.با قوت گرفتن شروع پاییزی «هفت» گمانه‌زنی‌ها درخصوص مجری جدید این برنامه هم قوت گرفته است. در بين اسامي مطرح شده نام «فريدون جيراني»، «فرزاد حسني» و « امير قادري» «منصور ضابطیان» و حتی «محمدرضا شهیدی فر» به گوش مي‌خورد. در این میان عده‌ای هستندکه فاکتوراصلی برای سپردن سکان «هفت» به دست شخص جدید را بحث جذابیت و یا حتی محبوبیتی در حد یک ستاره برای مجری این برنامه مي‌دانند درحالی که نیاز واقعی چنین برنامه‌‌هایی در اختیار داشتن شخصی برای هدایت و اجراست که حوزه تخصصی اش را بشناسد و اشراف لازم بر آن داشته باشد درست مثل عادل فردوسی پور برای «90». یکی ازجدیدترین زمزمه‌های به گوش رسیده درخصوص «هفت» انتخاب علیرضا غفاری به عنوان مجری جدید این برنامه است. غفاری یکی ازکارشناسان با سابقه تلویزیونی است که درجرگه منتقدان سینمایی هم قرار دارد. این کارشناس تلویزیونی در پاسخ به «قانون» درخصوص شایعه‌های به گوش رسیده مبنی براینکه آیا او انتخاب جدید مدیران سیما برای اجرای جدید «هفت» است، اظهار بی اطلاعی کرد و گفتمن هم از این موضوع وگرفته شدن چنین تصمیمي‌اطلاع چندانی ندارم . تمام آن چیزهایی که من مي‌دانم درهمان حدی است که به گوش شما هم خورده و من هم جزییات بیشتری از این تصمیم به گوشم نخورده است». ساعت‌ها برای مدیران سیما به شدت درحال سپری شدن هستند واگر قرار باشد «هفت» از اول مهر به آنتن سیما بازگردد، زمان زیادی ازمهلت تصمیم گیری آن‌ها باقی نمانده است. باید نشست و منتظرماند که سرانجام معلوم شود مدیران سیمای ملی چه خوابی برای این تنهاترین نقادانه سینمایی مي‌گیرند.

*****

قدس / عالم آل محمد,؛ ظرفیت همدلی و همزبانی با گستره جهانی

اینکه گفته می‌شود ائمه معصوم(ع) کلهم نورند و در پرتوی نورانیت آنها عالمی روشن می‌شود، ...

ابعاد مختلفی دارد که از جزیی ترین امور زندگی و مسایل شخصی تا مسایل کلان جهانی را شامل می‌شود، تا جایی که حتی می‌توان با الهام از سیره و آموزه های آنها به همدلی و همزبانی و در یک کلام وحدت جهان اسلام و حتی برتر و فراتر از آن وحدت جهانی جامه عمل پوشاند. از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت باسعادت حضرت ثامن الحجج(ع)، حضرت امام رضا(ع) درباره پرچمداری امام رؤوف(ع) در میدان همزبانی و همدلی مسلمانان با حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد قائم مقامی، استاد برجسته اخلاق، استاد حوزه و دانشگاه و مؤلف آثاری همچون «سیری در معنویت اسلامی»، «درر الحکمه» و «اومانیزم پنهان و ادوار اربعه» گفت و گو کرده ایم:

چگونه می‌توان سیره و سبک زندگی اهل بیت(ع) بویژه حضرت ثامن الحجج(ع) را محور همدلی و همزبانی در جهان اسلام قرار داد و بر این اساس مسیر رسیدن به آرمان وحدت را هموار کرد؟

حضرات معصومین علیهم السلام از آنجا که شریک و همراه با قرآن کریم هستند و همانطور که قرآن منشأ وحدت و نیز محور و کانون همدلی ها و همزبانی ها هستند، از این رو، اقرار به جایگاه، مقام و عظمت آنها امری عمومی بوده و مربوط به فرقه و مذهبی خاص نیست و اگر هم اختلاف نظری وجود دارد بر سر نحوه تعاملات با این منبع است نه در اصل و حقانیت آن.

بنابراین، اگر ما معتقد هستیم به اینکه عالی ترین مقام معنوی بعد از پیامبر اکرم(ص)، عترت و اهل بیت(ع) 
ایشان اند، بتدریج و با بحث علمی و بدون اهانت و تفرقه انگیزی می‌توان به این نتیجه رسید که آنکه دارای مقام باطنی و حقیقی است همو باید دارای مقام اعتباریِ ظاهری و سیاسی نیز باشد و به عنوان حاکم و ولی الهی روی زمین معرفی شود، چراکه ملاک فرماندهی و حکومت، مقام باطنی است.

سیره حضرت ثامن الحجج(ع) و سخنان و
آموزه های ایشان به عنوان عالم آل رسول(ص) چه تاثیری بر همدلی و همزبانی امت اسلام دارد و در این باره چه کارکردهایی می‌تواند داشته باشد؟

باید توجه داشت مسأله تحقق وحدت و همدلی مسلمانان مربوط به همه ائمه علیهم السلام است و این طور نیست که به یکی از آنها محدود شود، چراکه آنها «کلُّهم نورُ واحد»ند و رسالت واحدی دارند و شاید تنها در تجلی دادن این نورانیت متفاوت باشند.

از این رو، در سیره امام رضا(ع) نیز آموزه های کاربردیِ متعددی برای این همدلی و همزبانی وجود دارد، اما به نظر می‌رسد که اگر بر آموزه های توحیدی و معارفی ایشان تاکید بیشتری داشته باشیم، راحت تر می‌توان مسیر همدلی و همزبانی امت اسلام را پیمود.

یعنی اگر تبیین کنیم وجود مقدس حضرت ثامن الحجج(ع) بویژه بعد از دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که علم صحیح از طریق اهل بیت(ع) در جهان اسلام به تفصیل مطرح شد، حقایق اسلام و معارف آن از جمله توحید را که مهمترین بحث نه تنها در جهان اسلام بلکه در جهان بشریت است، مطرح کردند، می‌تواند هم دیدگاه نسبت به توحید را اصلاح کند و هم به همدلی و همزبانی مسلمانان بینجامد، یعنی همان کاری که امام هشتم(ع) کردند.

به عنوان مثال دیدگاه و احادیث نورانی ایشان درباره امامت و تبیین این جایگاه، زمینه ساز همدلی و همزبانی مسلمانان است. در اصول کافی آمده که راوی می‌گوید: وقتی حضرت ثامن الحجج(ع) در مرو بودند، به خدمت ایشان شرفیاب شدم و عرض کردم: در مسجد جامع بودم که افراد درباره امامت و جایگاه و رد و تأیید آن بحث می‌کردند.

امام هشتم(ع) تبسم کرده و فرمودند: اینچنین مقام و جایگاهی را انسان نمی تواند انتخاب کند، امامت دقیقاً مانند نبوت است، یعنی همانطور که ادامه نبوت است، جایگاهی در شأن آن دارد و همانطور که نبی با آرای مردم انتخاب نمی شود، درباره امامت نیز اینگونه است!

بنابراین، مسأله وحدت و همدلی با بیان حقایق سیره، اندیشه و کلام رضوی امکانپذیر است و تبیین این آموزه ها منشأ اثری برای همدلی و همزبانی های جهان اسلام است و این تجربه ای است که ما در سطحی پایین تر و توسط علمای اسلام آن را تجربه کرده ایم؛ علمایی همچون علامه امینی و علامه عسکری مکتب تشیع را درست و با زبان علمی و استدلالی و محترمانه مطرح کردند که اوج آن در «الغدیر» علامه امینی است که موجی از همدلی و همزبانی را در جهان اسلام رقم زد.

آیا می‌توان تلاش مامون برای ولایتعهدی حضرت ثامن الحجج(ع) را نیز تا حدی متأثر از شناخت و آگاهی نسبت به قدرت وحدت بخشی امام(ع) و استفاده از آن در مسیر اهداف و مطامع خویش دانست؟

باید توجه داشت در میان طاغوتهای عالم، جریان بنی عباس جریانی است که بیش از دیگران بر مقام معصومین علیهم السلام واقف بودند، یعنی هیچ کدام از حکومت ها این وقوف و آگاهی را نداشتند، در حالی که بنی عباس بویژه شخص مامون به آن آگاه بودند. مامون نه تنها در ظاهر و کاملاً منافقانه به جایگاه باطنی و حقیقی امام رضا(ع) اقرار داشت، بلکه کوشید همسو با مطامع و اغراض خویش، جایگاه ظاهری ایشان را نیز نمایان کند، گرچه از یکسو طاغوت بود و نمی توانست ملزم به این اعتقاد باشد و از دیگر سو منافقانه رفتار می‌کرد و حاصل این دو حالت یعنی روحیه طاغوتی و نیز منافقانه به ولایتعهدی اجباری ثامن الحجج(ع) انجامید. این در حالی است که مقام باطنی را طاغوت نمی تواند به امام معصوم(ع) دهد و اصلاً به او تعلق ندارد که بخواهد آن را بذل و بخشش کند، از این رو بود که امام(ع) پیشنهاد مامون را نپذیرفتند. اما بر اثر رویکرد تهدیدی و اجباری مامون، امام هشتم(ع) نهایتاً در یک مقطع با کراهت تمام و بیان شرایطی که در هیچ عزل و نصب و تصمیمی ورود نکنند، ولایتعهدی مامون را پذیرفتند که قطعاً این کارشان حق و حجت بوده است تا شیعه فرصت و بصیرت بیابد و امکان توسعه مکتب تشیع فراهم شود، وگرنه ماجرای امامت، ولایت و حکومت الهی چیزی نیست که طاغوت بخواهد به امامِ برحق و حجت الهی تنفیذ کند.

به عبارت بهتر اقامه حاکمیت الهی دارای دو رکن است، یکی رکن فاعلی که خدا و پیامبر(ص) و امام معصوم هستند و دیگری رکن قابلی که شامل مردم می‌شود.

با توجه به خدمات علمی ثامن الحجج(ع) و شهرت ایشان به عالم آل محمد(ص) آیا می‌توان زمینه سازی ایشان در مناظرات علمی برای بیان آراء و عقایدِ فرق و مکاتب و مذاهب مختلف را هموار کننده مسیر همدلی و همزبانی جهان اسلام چه در آن زمان و چه امروز و فردا دانست؟

بی تردید اصلی ترین شاخصه وجود مقدس معصومین(ع) مسأله علم است، یعنی اگر سؤال شود 
اصلی ترین ویژگی کسانی که از سوی خداوند جایگاه امامت و خلافت را دارند، چیست، می‌توان گفت علم، چراکه 
عالم ترین ها حاکم، امام و ولی روی زمین اند و بدیهی است کسی که قرار است متولی امر مردم باشد و در مال، جان و آبروی آنها تصرف کند، باید عالی ترین و برترین آنها از نظر درایت و حکمت و علم باشد.

این چیزی است که در همه ائمه(ع) و در حضرت ثامن الحجج(ع) در اوج قرار دارد و این علم و عقلانیت علمی آنها مورد اعتراف و اقرار همگان حتی مخالفان آنهاست.

البته در عالَم ظاهر افرادی ادعای علم و حکمت 
داشته اند و این مسأله در زمان حضرت رضا(ع) نیز مطرح بوده است، از این رو در زمان ایشان مناظرات و گفت و گوهای فراوان علمی صورت می‌گرفت که در تمامی آنها علم عالم آل رسول(ص) برتری و تفوق داشته و همگان بر حقانیت آن صحه گذاشته اند که همین تأیید و اثرگذاری علمی حضرت(ع)، زمینه ساز همدلی و همزبانی را در جامعه اسلامی فراهم کرده و می‌کند.

چطور می‌توان با تبیین آموزه های رضوی در جهان اسلام و آشنا کردن مسلمانان با آنها، فضای همدلی و همزبانی را فراهم کرد؟

معتقدم که باید در این باره به ریشه ها، مبانی و کلیات قبل از ظواهر و جزئیات توجه داشت؛ مهمترین مسأله، موضوع الهیات و دین شناسی است که باید قبل از فروعاتِ رفتاری مورد توجه قرار بگیرد، زیرا دیدگاه غلط توحیدی نتایج غلط عملی به بار می‌آورد. از این رو، آنچه برای اسلام و نیز جهان بشری باید مهم باشد و تبیین شود، معارف توحیدی امام هشتم(ع) است که عمومی و جهانی است و همگان باید پای این منبر بنشینند و بشنوند که چگونه عالم آل رسول(ص) با یک جمله به تلاش تاریخی فلسفه و فلاسفه در تفاوت خدا و خلق پاسخ داده اند و فرمودند: «غیریت همان غیر را محدود می‌کند نه خدا را

به طور کلی مطالب وحدت زا و ریشه ای آن هم نه فقط در حد جهان اسلام بلکه برای کل جامعه بشری در سیره و آموزه های رضوی فراوان است که اگر تبیین شود و جا بیفتد، همدلی و همزبانی را با گسترده جهانی رقم می‌زند و انسانها را ذیل نوری واحد قرار می‌دهد که در پرتوی آن نور زندگی ها، افکار و اعمال ما اصلاح می‌شود و اینها همه نیازمند تبیین معارف رضوی است که در این میان آثاری همچون عیون اخبارالرضا(ع) و ... می‌توانند راهگشا باشند.

*****

قدس ذکر مورد علاقه و نحوه شکر کردن خدا در سیره امام رضا (ع)

مرور زندگانی و سبک زندگی رضوی نشان می دهد که ایشان در عبادت شبانه روزی بوده اند و لحظه ای از یاد و ذکر خدا غفلت نمی کرده اند.

به گزارش قدس آنلاین، سیره و سبک زندگانی امام رضا (ع) در همه ابعاد دارای درس و آموزه برای بهبهود زندگی انسان و هدایت او به مسیر سعادت است و عبادت و ارتباط با خدای متعال در بهترین و عالی ترین شکل، جزء این آموزه ها است که می تواند برای ما نیز راهگشا باشد؛ از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت امام رضا (ع) با حجت اسلام والمسلمین مهدی غلامعلی، عضو هیئت علمی دارالحدیث، محقق و پژوهشگر و استاد حوزه درباره عبادت های ثامن الحجج (ع) به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن را می خوانید:

در سیره عبادی امام رضا (ع) چه ویژگی ها و الگودهی های عملی وجود دارد به ویژه در امر فریضه نماز؟

امام رضا (ع) به نماز اول وقت اهتمامی ویژه داشتند و در هر شرایطی سعی می کردند نماز اول وقت اقامه کنند. نقل است که قرار بود گروهی به خراسان بیایند، خبر رسید که آنها نزدیک شهر هستند. امام (ع) به استقبال آنها رفتند خارج از شهر امام (ع) به آسمان نگاه کردند و به سوی کوشکی که در آن حوالی بود، رفتند.

راوی گوید: ایشان زیر درختی نزدیک کوشک نشستند و فرمودند: «اذان بگو»

پرسیدم: منتظر نمی مانیم تا دوستانمان به ما بپیوندند؟ حضرت رضا (ع) فرمودند: «خدا تو را بیامرزد. هرگز نماز اول وقت را بی دلیل به تاخیر مینداز. همیشه رعایت اول وقت را بکن

سپس اذان گفتم و با امام (ع) نماز خواندیم.

همچنین، نقل است هنگامی که نزدیک طلوع فجر می شد امام رضا (ع) برمی خاستند و دو رکعت نافله صبح را به جا می آوردند. در رکعت اول پس از سوره حمد، سوره کافرون و در رکعت دوم توحید را می خواندند. فجر که می رسید اذان و اقامه می گفتند و نماز صبح را به جا می آوردند و در محل نماز خویش می نشستند.

پیوسته مشغول گفتن اذکار «سبحان الله»، «الحمدالله»، «لااله الا الله» و تکبیر و صلوات بودند تا آفتاب برمی آمد، سپس به سجده می رفتند و در سجده بودند تا آفتاب بر می آمد، آنگاه برمی خاستند و به کارهای مردم رسیدگی می کردند، برای آنان حدیث می گفتند و آنها را نصیحت می کردند.

ایشان همچنین، برای نماز های ظهر و عصر، مغرب و عشاء و نیز نافله شب دقت خاص داشتند و برای سخن با خدا وقت و آداب خاص را رعایت می کردند.

مرور زندگانی و سبک زندگی رضوی نشان می دهد که ایشان در عبادت شبانه روزی بوده اند و لحظه ای از یاد و ذکر خدا غفلت نمی کرده اند.

مامون مدتی امام رضا (ع) را در خانه ای در سرخس زندانی کرد و پای حضرت (ع) را با زنجیر و پایبند بسته بودند. اباصلت از صحابی ایشان که از این ماجرا بشدت ناراحت بود دنبال راهی برای ملاقات با امام رضا (ع) می گشت. اما زندانبان اجازه نمی داد. وقتی اصرار اباصلت را دید به او گفت: تو نمی توانی ایشان را ببینی، زیرا پیوسته در عبادت است. گاه در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. فقط در اول روز و قبل از ظهر و هنگام زردی آفتاب، ساعتی از نماز دست می کشد و در این هنگام نیز بر سجاده خود نشسته است و با خدایش مناجات می کند

انس و الفت امام رضا (ع) با قرآن چگونه بود و این انس چطور در سبک زندگی ایشان تبلور داشت؟

امام (ع) از صبح این انس را آغاز می کردند و برنامه صبحگاهی ایشان در خراسان چنین بود که پس از نماز صبح تا طلوع خورشید در سجاده خود می نشستند سپس از کیف چرمی که در آن چند مسواک بود، مسواک ها را برداشته و با هر یک، یک بار مسواک می زدند، پس از آن قدری کُندُر می جویدند و به خواندن قرآن مشغول می شدند.

امام رضا (ع) می فرمودند: «شایسته است که بعد از تعقیب نماز صبح، دست کم 50 آیه از قرآن مجید خوانده شود

ایشان همچنین روز خود را با قرآن به پایان می رساندند و شب ها هنگامی که به بستر برای خواب می رفتند بسیار قرآن می خواندند و نقل است که وقتی به ایاتی که در آن یادی از بهشت و دوزخ بود، می رسیدند، می گریستند و از خداوند درخواست بهشت می کردند و از آتش دوزخ به او پناه می بردند.

ایشان همچنین هر سه شبانه روز، یک بار قرآن را ختم می کردند و می فرمودند: «اگر بخواهم کمتر از این زمان هم می توانم ختم قرآن کنم اما در ختم سه روز هیچ آیه ای را نمی خوانم مگر اینکه در آن می اندیشم که مقصود آیه چیست و برای چه نازل شده و زمان نزولش چه وقتی بوده؛ از این جهت است که سه شبانه روز طول می کشد.

آیا ایشان به دعا و ذکر هم تمسک داشتند و آیا ذکری خاص مورد توصیه و سفارش ایشان بود که برای امروز ما هم اثر داشته باشد؟

بله توجه به دعا همیشه از جانب ایشان مورد سفارش بوده و همواره می فرمودند: «بر شما باد سلاح پیامبران» از ایشان سوال شد: سلاح پیامبران چیست؟ حضرت رضا (ع) فرمودند: «دعا»

علاوه بر این، ایشان هر گاه می خواستند دعایی کنند با صلوات بر محمد (ص) و آل محمد (ص) شروع می کردند و بسیار صلوات می فرستادند و می فرمودند: «هر کس نمی تواند کاری کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمد (ص) و خاندادن او بسیار درود بفرستد، زیرا صلوات ریشه گناهان را از بین می برد

آیا در سیره ایشان شیوه خاصی برای دعا داشتند؟

بله، هر وقت امام رضا (ع) می خواستند برای کسی دعا کنند نخست رو به قبله می کردند و سپس آهسته اذکاری را می گفتند و آنگاه با صدایی که شنیده می شد برای آن فرد دعا می کردند.

علاوه بر این، ایشان هیچگاه شیعیان را از دعای خیرشان محروم نکرده و همواره آنها را دعا می کردند.

علاوه بر این، امام رضا (ع) پس از دعا، نتیجه کار را به خدا واگذار می کردند و کارها را همه در دست او می دیدند و رقم خوردن تقدیرها را خواست خدای متعال می دانستند.

امام رضا (ع) بر شکر کردن به درگاه الهی نیز توصیه فراوان می کردند و در نامه ای به یکی از یارانشان نوشتند: «در سجده شکر صد بار «شکراً شکراً یا عفواً عفواً» بگو»

ایشان می فرمودند: «کمترین ذکر در سجده شکر این است که سه بار بگوید: «شکراً لله»، پرسیدند که منظور از «شکراً لله» چیست؟

امام رضا (ع) فرمودند: «یعنی این سجده من شکری به درگاه خداوند است برای توفیق خدمت و ادای فریضه ای که به من داده. شکر موجب زیاد شدن است و اگر در نماز کوتاهی و نقضی باشد که با نوافل جبران نشده باشد، با این سجده جبران خواهد شد

*****

وطن امروز /  سلام بر محمد‌(ص)

مرتضی اسماعیل‌دوست: حقیقت آفتاب بر آسمان نگاه منتظران طلوع خواهد کرد و بشارت پیامبری خواهد داد که مهر و عشق و رحمت است. دل‌ها، آسیمه‌سر از رنج دوران‌ها در پی جستن رسول سعادت بوده و چشم‌ها به دنبال روزنی از آستان نگاهش منتظر نشسته است. باز هم سینما راهی به منزل وجود یافته و حدیث آرزومندی را به سرایش تابناکی سیمایش دوره خواهد کرد. پس از مدت‌ها انتظار، فرصت تماشای نورانیت عشق بر پرده سپید دیدگان رخ می‌دهد و از فردا در سینماهای کشور، عظیم‌ترین اثر ساخته شده از بلندقامت‌ترین مرد تاریخ برای ارادتمندان حقیقت به اکران درخواهد آمد تا نسیم خوش‌نواز عشق به تعظیم درآورد نور و صدا و تصویر را. پرونده‌ای ویژه به مناسبت این اکران فرخنده را پیش رخسار ارادت قرار می‌دهیم و رسم عاشقی را به جا می‌نهیم که «قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد». در این چند روزه از آغاز پیش‌فروش بلیت فیلم، استقبالی باشکوه از سوی طرفداران حضرت دوست به عمل آمده و شوق اکرانی تماشایی را برای فیلم «محمد رسول‌الله(صبه مخاطبان بخشیده است

به نحوی که طبق گفته‌های محمدرضا صابری، مدیرعامل شرکت نور تابان و سرمایه‌گذار فیلم در همان روزهای اول، سالن‌های تعیین شده در چرخه اکران فیلم به سقف فروش رسیدند و نوید آغازی باشکوه از حضور فیلمی دادند که نگره‌ای متفاوت را پیش چشم مخاطبان خواهد گشود و این مساله، نکته‌هایی ظریف از همدلی مردمان ایران‌زمین با آثاری دارد که به نگاه و دغدغه معنوی‌جویانه آنها نزدیک است تا در میانه سکون و سکوت آثاری بیگانه با هویت و سیمای حقیقت‌نگر مخاطبان، دریچه‌ای متفاوت به سراپرده دلدادگی پیوند یابد. اگر نگاهی به شوق نشسته در سیمای شهر افکنیم، به تابلوهایی غرق در نور و زیبایی و چشمانی خیره به قاب عاشقی می‌رسیم که هر گوشه از دل بی‌قرار را به مسیر تماشا هدایت می‌کند. در این میان تنها نمونه‌ای از وضعیت سینماهای کشور می‌تواند بازگوکننده دغدغه‌های ارادت‌ورزانه مردم به تماشای فیلمی عظیم در تاریخ سینمای دینی باشد، آنجا که رضا سعیدی‌پور، مدیر سینما آزادی با اشاره به فروش فوق‌العاده فیلم «محمد رسول‌الله(صدر روز اول از پیش‌فروش گفت: «95 درصد بلیت‌های روز اول این فیلم به صورت اینترنتی به فروش رفته و با توجه به اینکه چهارشنبه، روز شروع اکران فیلم خواهد بود، استقبال فوق‌العاده‌ای از فیلم به عمل آمده تا جایی که حتی در بعضی از سانس‌های آن، ظرفیت سالن تکمیل شده و دیگر بلیت‌فروشی نداریم و تصمیم گرفته شد سالن‌های بیشتری به این فیلم تخصیص داده شودبه طور حتم آنچه بر مسیر حقیقت به نگار درآید آدمی را بر هر دیدگاهی خوش‌نشین خواهد شد و چنین انتظار شکوهمندی از اکران فیلم «محمد رسول‌الله(صرا موجب می‌سازد. فیلمی که بزودی بر پرده سینمای مونترال هم جلوه‌ای دیگر خواهد بخشید و نشانی ارزنده بر قامت سینمای تاریخی ـ دینی را به جهانیان نمایان می‌سازد تا دیگر براساس خیالی واهی، پیامبرانی دروغین را به سرای دیده‌ها گسیل ندارند. فیلم «محمد رسول‌الله(صکه با توجه به عظمت اثر و توانایی کارگردان خود می‌تواند از گزینه‌های جدی معرفی به اسکار آینده باشد، از فردا تصویری آفتابی به پهنای نگاه ایرانیان خواهد بخشید

البته اکران سراسری فیلم بنا بود از امروز(چهارشنبه) آغاز شود که به دلیل عدم آمادگی فنی برخی سینماها با یک روز تأخیر روی پرده خواهد رفت. در فضای مجازی نیز، ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی پویش مردمی پر شور و پر حجمی را با هشتگ #به‌ـ‌سینماـ‌میـ‌‌روم آغاز کرده‌اند که نوید استقبالی بی‌نظیر را در دوران اکران می‌دهد.

در پرونده ویژه «وطن امروز» برای فیلم «محمد رسول‌الله(ص، گفت‌وگوهایی اختصاصی با کارگردان، نویسنده فیلمنامه و بازیگران و عوامل فنی شکل گرفت. در این میان به دلیل پرداختی نزدیک‌تر، سوالات خود را از عوامل این فیلم در متن پیش‌رو حذف کردم تا تنها پاسخ‌ دوستان منعکس‌کننده درون‌گاه اثر باشد. این پرونده با امید به تولید آثاری ارزنده از بزرگان معرفت و حقیقت تقدیم می‌شود.

مجید مجیدی کارگردان

آغاز حرکت عظیم سینمایی

به نظرم فیلم «محمد رسول‌الله(صمی‌تواند شروع کننده خیلی خوبی برای یک حرکت عظیم سینمایی از سوی مسلمانان در جهان باشد و قطعا برای انعکاس حقیقت وجود پیامبر گرامی اسلام، برنامه‌ریزی‌های مناسبی برای نمایش‌های بین‌المللی و حضور در جشنواره‌ها خواهیم داشت که اولین گام آن بزودی با شرکت در جشنواره مونترال خواهد بود. به نظرم این فیلم مورد توجه همه دل‌های علاقه‌مند و ارادتمند قرار خواهد گرفت و تبلیغات کاذبی که برخی‌ها علیه فیلم داشته‌اند، پابرجا نخواهد بود و در نهایت این هنر است که تاثیر خود را خواهد گذاشت و مطمئن هستم حتی کسانی که علیه ما صحبت کردند، اگر فیلم را ببینند قطعا نگاه‌شان تغییر خواهد کرد، مگر اینکه نگاه خصمانه‌ای داشته باشند. فیلم «محمد رسول‌الله(صحتما موجب وحدت مسلمانان شیعه و سنی خواهد شد، چرا که ما به گونه‌ای فیلم را ساخته‌ایم که بتواند وفاقی را در جهان اسلام به وجود آورد. من سال‌ها با این فیلم زندگی کردم و حس بسیار خوشایندی را پشت سر گذاشتم و در مواقعی که مشکلاتی پیش می‌آمد، به خود حضرت متوسل می‌شدم و به یاد سفر حج می‌افتادم. هنرمند معمولا با عوالم خیال سر و کار دارد و کمتر پیش می‌آید که رویا تبدیل به واقعیت شود اما برای من ساخت این فیلم حتی فراتر از واقعیت شد و باور قلبی دارم که صاحب کار خود پیامبر بوده است و اگر عنایت خاص آن حضرت نبود، این اتفاق عظیم پیش نمی‌آمد. من باور داشتم که روح پیامبر ناظر بر کار ما است و همین مسؤولیت ما را بسیار بیشتر می‌کرد. این احساس خاص در همه بچه‌ها پیش آمده بود و ما از برکت این کار بهره مناسبی بردیم.

بیژن میرباقری بازنویس فیلمنامه

حس اشتیاق از تماشای نور

من 9 ماه پیش از شروع فیلمبرداری به گروه اضافه شدم و پیش از این تاریخ تحقیقات مفصلی از سوی گروه با استفاده از مشاوران دینی و حوزوی و تاریخی انجام شده بود تا منابعی مفصل تهیه شود و در اختیار نویسندگان فیلمنامه قرار گیرد. در واقع من از ابتدای سال 90 بخشی از کار همکاری خود را انجام دادم. پیش از من آقایان حیدریان، رضا داد، رسول جعفریان و دوستان دیگر درباره نحوه پوشش و لباس، نوع خوراک، شکل معماری، جغرافیای منطقه، تمدن‌های همجوار، فرهنگ و آدابی که در متون صدر اسلام وجود دارد، به طور کامل تحقیق کرده بودند و بسته‌های پژوهشی انجام شده موجود است. فیلمنامه اولیه توسط آقایان مجیدی و پرتوی نوشته شد و بعد از اضافه شدن من به این پروژه و طی گفت‌وگویی که با آقای مجیدی داشتم، قرار شد رویکرد فیلمنامه در برخی موارد دستخوش تغییر شود و به فراخور نظرات آقای مجیدی و مشاور ایشان، آقای میرکریمی قرار شد فیلمنامه اولیه را بازنویسی کنیم که در این رویکرد دوباره برخی موارد تغییر کردند، به عنوان مثال: نگرش شخصیت فرعی داستان به نام ساموئل برجسته‌تر شده که دنبال موعودی است که در کتاب‌های عهد عتیق نویدش داده شده است و همان نگاه یهودیان اهل کتاب است که به دنبال بشارت منجی بودند. ما بعد از بازنویسی فیلمنامه باز هم از مشاوره دوستان حوزه علمیه استفاده کردیم. ما طبق فیلمنامه رفتار کردیم و به دلیل اینکه خودمان نویسنده بودیم، به ندرت تغییری در اجرا پیش آمد. باید بدانیم که خیلی از احساسات کار در اجرا شکل می‌گیرد. نکته دیگری که در این فیلمنامه مهم است استفاده از 4 زبان برای دیالوگ‌هاست که شامل عربی، گیزی، عبری و آرامی می‌شود، به همین دلیل فیلمنامه بدون تغییر به اجرا درآمد. به نظرم نباید به دنبال مقایسه فیلم «محمد رسول‌الله(صبا آثار جهانی باشیم و این مساله کاملا اشتباه است، چرا که ما از یک فرهنگ دیگری حرف می‌زنیم. ما نباید با دیدگاه صنعتی به این فیلم بنگریم، برای اینکه فیلم «محمد رسول‌الله‌(صکاری اعتقادی و روحی و برگرفته از زندگی مرد بزرگی است و روح نهفته در اثر باعث می‌شود شکل برخورد متفاوتی را در پیش بگیریم. تا حدی می‌توان مثالی از تعزیه زد که هر شخصی با این فضای معنوی همراهی خواهد کرد. اصولا سینمای مجیدی براساس تصویر و احساس است و ما به فیلمنامه‌ای نیاز داشتیم که چنین فضایی را ترسیم کند و به نظرم فیلمنامه به شرایط شاعرانه‌ای رسید که پیش از بازنویسی وجود نداشت. به عنوان مثال خانواده مادری پیامبر را گلاب‌ساز گرفتیم و در جایی پیامبر دستی بر آن می‌زند و عطرش باقی می‌ماند. از نظر من اگر خارجی‌ها فیلم را می‌نوشتند، شاید منسجم‌تر می‌شد اما به طور قطع آن روح عاشقانه و نگاه ارادتمندانه گروه ایرانی وجود نداشت. فارغ از این فیلم هم وقتی ساخته‌ای و نکته‌ای درباره پیامبر اسلام‌(ص) بیاید، خود به خود حس اشتیاق از تماشای آن بین مردم به وجود خواهد آمد و مهم‌تر از کیفیت فنی کار، آن نام والا است که مردم را جذب خواهد کرد و مهم‌تر از هر چیز، نام بزرگی است که وجود دارد بنابراین قطعا ساخت فیلم برای پیامبر اسلام(ص) بسیار ارزشمند خواهد بود.

محمدرضا صابری مدیرعامل شرکت نور‌ تابان

آماده برای آغازی عظیم

به دلیل دیجیتال بودن فیلم «محمد رسول‌الله(صبنا داشتیم تا سیستم D در سینماهای کشور تجهیز شده و فیلم با این قابلیت به اکران درآید اما با توجه به عدم وجود امکانات کافی این اتفاق رخ نداد و ما مجبور شدیم تعدادی سالن محدود که امکان پخش دیجیتال دارند را انتخاب کنیم که غیر از چند سینمای لوکس تهران، سینما هویزه مشهد هم از این امکانات برخوردار است. برای بقیه سالن‌ها هم براساس شرایط موجود فیلم را نمایش خواهیم داد و طوری برنامه‌ریزی کردیم که همه سالن‌های فعال کشور بتوانند این فیلم را به نمایش درآورند. برخی سالن‌ها امکان هیچ‌گونه پخش فیلم را نداشتند که با امکانات شرکت نور تابان، آنها هم تجهیز شده و به‌تدریج تکمیل می‌شوند. سیاست کلی ما در اکران فیلم‌ها به 2 صورت طولی و عرضی است که برای فیلم خاص «محمد رسول‌الله(صدر ابتدا با ظرفیت کامل سینماها اکران را آغاز می‌کنیم و به تدریج و با گذشت زمان شرایط تغییر می‌کند و به شکلی برنامه‌ریزی شده که اجحافی برای اکران فیلم‌های دیگر پیش نیاید و در واقع همان‌طور که در تولید هم خللی در روند سینمای ایران نداشتیم در زمان اکران هم چنین خواهد بود و این فیلم با استفاده از ظرفیت‌های بسیار بالای تولید و پخش به‌طور حتم سینمای ایران را ارتقا خواهد داد. متاسفانه کمبود امکانات سینمایی در ایران به چشم می‌خورد و ما باید با این شرایط فیلم را به تماشای مخاطبان مشتاقی دربیاوریم که در این چند روزه با استقبال از فروش اینترنتی بلیت‌ها نشان دادند چقدر علاقه‌مند به دیدن این فیلم هستند و شروع توفانی از استقبال مردم باعث شد اکران بسیار گسترده‌ای را پیش‌بینی کنیم. از طریق «وطن امروز» اعلام می‌کنم که در تهران سینمای شماره یک و 2 کورش و سالن‌های شماره یک آزادی، فرهنگ، چارسو، ایوان شمس و هویزه مشهد به شکل دیجیتال فیلم را نمایش خواهند داد. امیدواریم غیر از اکران مناسب داخلی، این پروژه ارزشمند در جشنواره‌ها و اکران‌های بین‌المللی هم موفق باشد که اولین حضور آن در مونترال خواهد بود که دعا کنید حضوری تاثیرگذار داشته باشیم.

مهدی پاکدل در نقش ابوطالب

ارادت خالصانه برای ایفای نقش

ایفای نقش حضرت ابوطالب(ع) مسؤولیت بسیار سنگینی بود، چرا که 5/1 میلیارد مسلمان در جهان ارادت خاصی به این عزیزان دارند و من تمام تلاش خود را کردم و از خود صاحب این نقش درخواست کمک کردم تا بتوانم نقشی باورپذیر را ایفا کنم. قطعا حضور بازیگران ایرانی به روحانی شدن کار کمک کرده است و مدیریت و تصمیم درست آقای مجیدی در انتخاب گروه ایرانی برای حضور در نقش‌های مختلف این فیلم به‌درستی صورت گرفت، به دلیل اینکه فیلم «محمد رسول‌الله(صمتفاوت از دیگر آثار سینمایی است و اعتقاد قلبی ما برای اجرای نقش‌ها مهم خواهد بود. ما این شخصیت‌های گرامی را با پوست و استخوان خود درک کردیم و به‌خوبی می‌شناسیم، برای همین هم از جان مایه گذاشتیم. در گذشته بازیگران مطرحی مانند آنتونی کوئین در اینگونه نقش‌ها بازی کردند اما به قول آقای مجیدی این بازیگران به دلیل آشنایی و ارادت ما به شخصیت‌های واقعی دینی آنقدر مورد توجه قرار گرفتند، اگرنه شاید برای کشورهای دیگر چندان باورپذیر نباشد که یک آمریکایی نقش مسلمانی را بازی کند. بحث من کیفیت بازی امثال آنتونی کوئین نیست بلکه دلیل پذیرش آن شخصیت برای مردم بوده که به دلیل تعلق خاطر با مردان برجسته دینی شکل گرفته است. در فیلم «محمد رسول‌الله(صهمه کاراکترها تلاش خود را کردند تا ارادت خود را به شخصیت‌های بزرگی که بازی می‌کنند با تمام وجود ابراز کنند و با جان و دل و با ایمانی قلبی این نقش‌ها را بازی کردند. این فیلم بسیار بزرگ بود و لازم بود که برای لحظه لحظه رفتارها و بازی‌ها دقت لازم انجام شود. ما از قبل با آقای مجیدی طی جلساتی به گفت‌وگو درباره چگونگی اجرا پرداختیم و طی تمرینات به کلیاتی از نقش رسیدیم و تمام تلاش خود را کردیم که در لحظه‌های ضبط بتوانیم بهترین شکل اجرا را داشته باشیم. مدیریت آقای مجیدی باعث شد ارتباط و هماهنگی میان عوامل فنی خارجی با بچه‌های دیگر گروه به وجود بیاید و خیلی مهم است که این همه آدم از ملیت‌های مختلف طی مدت زمانی طولانی

ـ 5/1 سال ـ بدون هیچ‌گونه حاشیه‌ای کار را به پیش ببرند. این اتفاق مهمی است و به نظرم تنها لطفی است که خود حضرت محمد(ص) داشته‌اند که باعث شد در این مدت هیچ دلخوری بین گروه پیش نیاید و ما در آرامش کامل حتی در روزهایی که در حدود 3 تا 4 هزار سیاهی لشکر داشتیم، به‌خوبی کار کنیم. تا به حال بازخوردهای خوبی از چند اکران خصوصی فیلم شاهد بوده‌ایم و هرکسی که دیده است، نوید این را داده که مورد توجه گسترده مخاطبان جهانی قرار بگیرد. امیدوارم با توجه به تلاش گروه، اتفاقات خوبی در داخل و در ابعاد بین‌المللی برای فیلم «محمد رسول‌الله(صبیفتد. ما هر چه در توان داشتیم براساس وظیفه‌ای که به عهده‌مان بود انجام دادیم و امیدوارم اتفاقات خوبی در آینده برای فیلم بیفتد.

محمد عسگری در نقش ابولهب

رسیدن به ظرفیت‌های نقش

در فیلم باشکوه «محمد رسول‌الله(صدر نقش ابولهب و نیز دستیار کارگردان حضور داشتم. قرعه به شکلی رقم خورد که من نقش منفور و ملعون ابولهب را بازی کنم و از این نظر سختی‌های خاص خود را داشت، چرا که باید نقشی را برعهده می‌گرفتم که در تاریخ اسلام و نزد مسلمین لعن شده است. اینها مسیر را برای بازیگر سخت خواهد کرد و به دنبال این بودم که چگونه رفتار کنم تا مخاطب از همان ابتدا با همه ظرفیت‌های نقش همراهی کند. برای همین با کمک آقای مجیدی سعی کردم نقش منفی متفاوتی نسبت به آثار پیشین تاریخی داشته باشم. ما تلاش خود را کردیم و به نظرم آنچه را که کارگردان از این نقش می‌خواست انجام دادم و در نهایت نظر نهایی را مخاطب با تماشای فیلم خواهد داد. ما در این کار مجموعه تمریناتی را برای سوارکاری، شمشیرزنی و موارد اجرای نقش گذراندیم تا هر چه بیشتر به شخصیت‌ها نزدیک شویم و جدا از مهارت‌های آمادگی جسمانی، مشاوره‌های مذهبی درباره شناسنامه کاراکترها صورت گرفت تا از پیشینه تاریخی کاراکترها اطلاع حاصل شود. همه تلاش گروه برای رسیدن به اثری ارزنده برای مردم بوده و امیدواریم حاصل کار رضایتبخش بوده باشد.

علیرضا شجاع‌نوری در نقش‌عبدالمطلب

فیلمی که باید با دل دید

ما باید به دنبال وارد کردن امکانات به سینما باشیم و از تولید فیلم‌هایی چون «محمد رسول‌الله(صحمایت کنیم. این فیلم نشان داد که ما می‌توانیم به دنبال پروژه‌های بزرگ و جهانی باشیم و همه باید به جای مقابله با تولید فیلم‌های عظیم سعی کنند خودشان را بالا بکشند و زمینه‌ساز فیلم‌های بزرگی برای سینمای ملی ایران باشند. به طور حتم این فیلم می‌تواند به باورمندی و ارتقای فکری و فنی سینمای ملی ما در سطح بین‌المللی کمک کند. اگر فیلمساز ما به این عقیده برسد که مثلا من هم می‌توانم مانند مجیدی سازنده آثار بزرگی باشم، همین می‌تواند راهی به سمت ارتقای سینمای ما باشد. متاسفانه برخی‌ها فقط انتقاد می‌کنند و خودشان نمی‌توانند کاری انجام دهند. وقتی در این پروژه می‌بینیم که سینماگر بزرگی مانند استورارو به عنوان تصویربردار حضور می‌یابد و در مقابل یک فیلمساز ایرانی مانند مجیدی چنان مطیع است و مبهوت ایده‌های کارگردان ایرانی ما می‌شود، نشان‌دهنده باور درستی است که طی کرده‌ایم. از این طریق من هم احساس غرور پیدا می‌کنم وقتی مجیدی به استورارو می‌گوید به نظرم ریل را آن شکلی بگذاریم، بهتر است و او با وجودی که دوباره باید این کار را انجام دهد حرف مجیدی را تایید کرده و می‌گوید چقدر ایده بهتری است. پس وقتی همین مجیدی بازی من را تایید می‌کند، من هم به خودم باور پیدا می‌کنم و این مساله در همه بازیگران اتفاق می‌افتد. ما به دنبال مقابله با هیچ فیلمی نبودیم و اصلا این اثر قابل مقایسه با هیچ فیلم دیگری نیست، چرا که این فیلم به جای عقل، با دل‌ها ارتباط برقرار می‌کند و با احساس و اعتقادات آدم سر و کار دارد. فیلم «محمد رسول‌الله(صاصلا واکنشی در برابر آثار دیگران نیست و به دنبال نمایش مهر و رحمت پیامبر است و عطر و جایگاه خود را دارد. به نظرم این فیلم برای همه کسانی که آن را با دل‌شان ببینند، تاثیرگذار خواهد بود و این شامل خارجی‌ها و غیرمسلمان‌ها هم می‌شود.

حمیدرضا تاج‌دولتی در نقش حمزه

دلهره رسیدن به حقیقت

افتخار دارم نقش حمزه سیدالشهدا را در فیلم ارزشمند «محمد‌رسول‌الله(صبه عهده دارم و بعد از اینکه مورد پذیرش گروه کارگردانی قرار گرفتم، بسیار خوشحال شدم. البته ایفای درست این نقش دلهره‌هایی را هم داشته است. در واقع نقش حمزه از 2 جنبه روحی و فیزیکی بسیار برجسته بود و من به لحاظ ایفای نقش درست این شخصیت تاریخی، تلاش بسیار زیادی را انجام دادم تا بتوانم در هر دو جنبه موفق باشم. مشاوره‌های زیادی برای این کار به کمک دوستان انجام شد و با خواندن کتاب‌های تاریخ اسلام درباره آن دوران و بویژه شخصیت حمزه سیدالشهدا به اطلاعات خوبی دست پیدا کردم و بخش‌هایی را هم از چگونگی اجرای آنتونی کوئین در فیلم «الرساله» بهره گرفتم. البته بازی ماندگار آنتونی کوئین از جهاتی کار را سخت می‌کرد چون مورد مقایسه قرار می‌گرفتم و به نظرم این مقایسه درست نیست، چرا که در آن فیلم شخصیت حمزه محوری بود و فرصت بیشتری برای بروز داشت اما در فیلم «محمد رسول‌الله(صکارگردان بیشتر به دنبال نمایش روحانیت پیامبر گرامی اسلام بوده است. به هر حال من همه تلاش خود را چه به لحاظ فیزیکی و چه مطالعاتی انجام دادم تا بتوانم وظیفه خطیری را که به عهده‌ام گذاشتند به خوبی انجام دهم.

مینا ساداتی در نقش آمنه

حسی غیرقابل توصیف

برای بازی در نقش آمنه مدتی را با بچه‌های پرورشگاه گذراندم و خودم را برای ایفای نقش خاصی که در فیلم «محمد رسول‌الله(صبه عهده داشتم، آماده کردم. حس خاصی که برای این نقش و بازی در این فیلم گرانقدر داشتم مساله‌ای نیست که به راحتی بتوان بازگو کرد و در واقع خلوتی شخصی و احساسی است که در لحظه به آدم دست می‌دهد البته من در حین بازی کاملا در قالب نقش قرار می‌گیرم و به آن کارم فکر می‌کنم و چندان تحت تاثیر اتفاقات بعدی نیستم. بعد از پایان کار و در زمان پخش آثارم ابتدا بیشتر متمرکز بر شکل بازی خودم می‌شوم و در واقع خیلی تکنیکال نگاه می‌کنم اما بحث احساسات خاصی که برای این فیلم خواهد بود نه‌تنها برای من بلکه برای همه ایرانی‌ها و مسلمانان وجود خواهد داشت. برای من کم پیش آمده که برای نقشی گریه کنم، اما برای این فیلم صورت گرفته است و به طور حتم ایفای نقش حضرت آمنه در شکل و سرنوشت بازی من تاثیر گذاشته و خواهد گذاشت. در واقع نگاه من به بازیگری بعد از این فیلم بشدت جدی‌تر و مطمئن‌تر خواهد بود. تک تک لحظاتی را که در فیلم «محمد رسول‌الله‌(صبازی کردم، حس خوب و خاصی بود و امیدوارم بازی‌ام در این اثر مورد توجه و رضایت مردم قرار گیرد.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین