شاید بهتر باشه عکاسها بعد از همه مانورهای تبلیغاتی و تجاری و مطالعه دفترچههای راهنما، کمی هم در مورد معیاب و محدودیتهای قابل استفاده این ابزار کنجکاوی و دقت به خرج بدهند.
سعید فلاحفر: این روزها یه جورایی عکاسی همش شده مد و تب. پرستیژ و برندبازی. یعنی عکاسی از همون اولین مرحله خرید اولین دوربین (به نسبت مارک و قیمت دوربین) شروع میشه و با هر خرید تازه، شکلشم عوض میشه. پایه مونوپاد میاد توی بازار؛ پشت بندش عکسهای سلفی و یهویی چند برابر میشه. یه شرکت بازرگانی یه لنز ماکرو ارزون قیمت وارد میکنه؛ صفحههای اجتماعی پر میشه از عکس ملخ و سوسک و پشه و مگس. اینستاگرام کادرهارو مربع میکنه. روی گوشیها و دوربینها نرم افزارهای جدید میذارن؛ همه میشن عاشق و متخصص عکسهای اچ دی آر و پاناروما و... . شاید برای عکاسی تجهیزات نمیخریم، برای تجهیزات عکاسی میکنیم.
یه وقتی یه جایی نوشه بودم: "چاقو پیچ گوشتی نیست." اما این نصیحتی نیست که در عکاسی به درد بخوره. کارخانههای سازنده لوازم عکاسی به طور مداوم ابزارها و تجهیزاتی تولید و عرضه میکنند تا عکاسهای حرفهای و آماتور از آنها برای همین کاربردها و شرایط ویژه پیشنهادی استفاده کنند. همیشه حسرت میخورم وقتی میبینم بعضی از عکاسها از این تجهیزات (معمولاً گران قیمت) کلیشه وار، همان استفادههایی را میبرند که کارخانهها یا کمپانیهای طراح و سازنده، پیش بینی و معرفی کردهاند. فکر میکنم عکاس هنرمند باید خلاقتر، جسورتر، بلندپروازتر و دوراندیشتر از طراحان فنی و صنعتگران کارخانهای عمل کنه. باید فرق بذاره بین دفترچه راهنما و مراقبتهای لوازم خانگی با دوربین عکاسی.
کارخانههای سازنده معمولاً به قدر کافی و حتی اغراق آمیز روی محاسن و توانائیهای محصولات خودشون تبلیغات میکنند. شاید بهتر باشه عکاسها بعد از همه مانورهای تبلیغاتی و تجاری و مطالعه دفترچههای راهنما، کمی هم در مورد معیاب و محدودیتهای قابل استفاده این ابزار کنجکاوی و دقت به خرج بدهند.
این که دوربینهای عکاسی (بعد از عبور از دوره اتاق تاریک و نصب عدسیها) در تمام شرایط و فاصلهها قادر نیستند تصویری واضح و فوکوس ثبت کنند یا نمیتوانند بدون تنظیم روزنه دیافراگم و تراز سفیدی، تصویری با نور و رنگ طبیعی نمایش دهند و... همه ایرادات اولیهای است که در واقع ابزار و مصالح کار هنرمند عکاس میشوند. این نوع ایرادات را در بیشتر تجهیزات مدرن هم میتوان پیدا کرد. مثلاً دوربین های کامپکت خانگی از طرف تولیدکنندگان برای رده کاربران خاصی معرفی و تولید میشوند و معمولاً به خاطر ابعاد کوچک حسگر (و عمق میدان زیاد) مورد پسند عکاسان حرفهای نیستند. ایرادی که به بهترین شکل ممکن در ثبت بعضی از عکسهای شهری به من کمک کرده. یا دوربینهای ورزشی گوپرو که محتویات فیلمها و کاتالوگهای معرفی آن شباهت زیادی به آنچه من از آن استفاده میکنم نداره. به نظرم حتماً در جدیدترین و پیشرفتهترین لنزها، فلاشها، دوربینها و... هم میشه از این معایب ماهوی طراحی پیدا کرد و از شر کارهای تکراری خلاص شد. باید چیزی بخریم و تهیه کنیم که، فارغ از مد و قیمت، به درد عکاسیمون بخوره.
انتهای پیام/