به گمان من در عصر ما نيز روشنفكرانى تحت تأثير جريان روشنفكرى بيمار و وابسته، راه امثال مارتين لوتر را طى طريق نمودند. كسانى كه متأثر از القائات منفى و مخرب روشنفكران غربى، بر طبل خدمت كوبيدند و نداى خيانت سر دادند، روشنفكرانى كه از صراط مستقيم، به صراط هاى مستقيم و از پلوراليسم دينى، به سكولاريسم ضد دينى مى رسند!
گروه سیاسی: به مناسبت نكوداشت ياد جلال آل احمد و برگزارى نشست"درخدمت و خيانت روشنفكران" در يادداشت اين هفته، تعريف روشنفكر و مسئله جريان روشنفكرى، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
به گزارش بولتن نیوز، محمدتقى فرجى نويسنده "تفسيرهفته" در تفسير امروز خود، همچنين با اشاره به "در خدمت و خيانت روشنفكران" و باز تعريف تحريفات و انحرافات جريان روشنفكرى مى نويسد،
" فرهنگ قرون وسطي، فرهنگ ديني بود، اما همان طور كه اشاره كردم، اين عصر، عصر ظلمت خوانده مي شود. زيرا در اين عصر و عرصه، علماي مسيحي كه ديني تحريف شده در دست داشتند و خود را يكه تاز ميدان مي ديدند، صدمات زيادي را بر جامعه و انسان وارد كردند و به بهانه حفظ دين مردم، جامعه اي كاملا بسته را به وجود آوردند".
متن "تفسيرهفته" را در ادامه مى خوانيم،
واژه روشنفكر از نظر لغوى، به كسانى إطلاق مى شود كه داراي انديشه روشن باشند و باز و متجددانه فكر كنند. همچنين نوگرايى، تجدد، جذب آيين نو و دفع افكار كهنه، نشان از علائم روشنفكرى دارد، اما از نظر معناي اصطلاحي و تحليلى روشنفكرى، در حقيقت برگردان فارسي كلمه منور الفكر به روشنفكر مي باشد كه مركب از دو جزء منوّر (روشن) و فكر(انديشه) است. روشنفكر و روشنفكرى كه پس از شهريور 1320 هجري شمري در ايران رواج پيدا كرد. به عقيدة بسياري از جمله جلال آل احمد، ترجمه اي غلط از واژة انتلكتوئل (Intellectuel) مي باشد. در يكي از فرهنگ ها اين واژه اينگونه تعريف شده است كه روشنفكران بيشتر در قرن نوزدهم و نخست در دهه 1860 ميلادي براي ناميدن آن دسته از جوانان دانشگاه ديده به كار مي رفت كه شخصيت هايي با انديشه هاى انتقادي بود داشتند و به نام عقل و ترقي در تمام ارزش هاي سنتي تشكيك روا مي داشتند. مطهري (ره) از جمله كسانى بود كه به دنبال تعيين چارچوب و محدوده اين واژه بود. ايشان به جاي تعريف روشنفكرى، به صفات روشنفكر مي پردازد. وي كسي را روشنفكر مي داند كه داراي چهار خصلت و ويژگي مي باشند، اول خودآگاهي طبقاتي (به موضع و مسئوليت طبقاتي خودآگاه است.) دوم خودآگاهي ملي (با فرهنگ و شخصيت خاص ملّي خود آشنا است.) سوم خودآگاهي انساني (به روابط خود با همة انسان هاي ديگر آگاهي دارد.) چهارم سعي ميكند آگاهي خود را به جامعه منتقل كند(مردم را به حركت براي رهايي و آزادي بخواند) مطهرى در بيان فرق ميان پيامبر(ص) و روشنفكر مى گويد، "پيامبر(ص) مي كوشد نيروهاي فطري بشر را بيدار كند…... و حساسيتي در برابر كل هستي در انسان ميآفريند و خودآگاهي خود را نسبت به كلّ هستي به مردم خود منتقل ميسازد، اما روشنفكر حداكثر شعور اجتماعي افراد را بيدار و آنها را پيرامون مصالح ملي يا طبقاتي آگاه مي سازد. يكي از متفكران غربي به نام اتين ژيلسون سير تفكر غربي را به اين سه دوره تقسيم مي كند، عصر فلسفه يونان كه مشهور به معجزه يوناني و عصر طلايي تفكر بشر و بسط علوم عقلي محض است، دورة قرون وسطي كه عصر ظلمت خوانده شده، چرا كه در اين دوران اعتقاد بي حدّ و مرز به مسيحيت مانع استفاده از عقل شد و در نتيجه فلسفه به عنوان ابزاري در دست عالمان غير الهي قرار گرفت و دورة جديد كه در اواخر قرن پانزدهم با كمك قائلان به مذهب اصالت انسان و دانشمندان و مصلحان ديني به دوره تفكر عقلي مبدل گرديد. در دوران قرون وسطي كه 1000 سال به طول انجاميد.
تمدن و فرهنگ اروپا از ميان رفت و تنها چيزي كه باقي مانده بود، كليساي مسيحيت بود. فرهنگ قرون وسطي، فرهنگ ديني بود و همان طور كه اشاره شد، اين عصر، عصر ظلمت خوانده مي شود. بدليل اينكه علماي مسيحي كه ديني تحريف شده در دست داشتند و خود را يكه تاز ميدان ميديدند، صدمات زيادي را بر جامعه وارد كردند و براي حفظ دين مردم، جامعه اي كاملا بسته را به وجود آوردند. در اين دوران جنگ هاي صليبي رخ داد كه در اثر آن افكار بسياري از مسيحيان به دليل ارتباط با ديگران تغيير كرد، و از اين پس ما شاهد استحالة فرهنگي در ميان اروپاييان هستيم. رو آوردن به مصرف گرايي و دنياگرايي مشخصة اين مقطع تاريخي است. پادشاهان كه تا قبل از اين زمان براي هر كارى مي بايست با مشورت رهبران مذهبي آن را انجام مي دادند، از اين موقعيت استفاده كرده و در برابر كليسا قد علم كردند كه عمدتاً دچار مشكل ميگشتند و برخي از آنها در مقابل پاپ رفته و توبه ميكردند و برخي ديگر از مقام خود عزل ميشدند. قدرت كليسا به حدي بود كه مقام پادشاهي به وسيلة پاپ مشروعيت پيدا مي كرد. پادشاهان كه تنها راه ايستادگي در برابر كليسا و نفوذ در آن را فقط به وسيله عناصر كليسا ميديدند، لذا كوشيدند با روحانيوني كه جاه طلب بودند، ارتباط برقرار كنند. شورش هايي از طرف روحانيون در برابر كليسا رخ داد كه محركان اصلي آن سياستمداران بودند. اين شورش ها نيز عمدتاً به شكست منجر ميشد، تا اينكه روحاني زيرك، صاحب سخن و صاحب قلمي به نام مارتين لوتر آلماني به حمايت شاهزادگان پرچم طغيان عليه پاپ را به دست گرفت. او از ضعف هاي موجود كه حقيقت هم داشت نتيجهاي غير ديني مي گرفت. او خريد و فروش بهشت و جهنم را مسخره كرد، عدم ازدواج كشيشان را مردود دانست و..... از همين جا مذهب پروتستان (مذهب اعتراضخواهي) صورت گرفت. موضع گيريهاي مهم لوتر عبارت است از، تنها منبع رسيدن به مسيحيت راستين كتاب مقدس است. (وي با اتخاذ چنين موضعي و نفي سنت، بسياري از احكام مسيحيت را تعطيل كرد و مذهب او باب ميل اشراف و پادشاهان گرديد، دين از سياست جدا است. دين امري فردي و جداي از اجتماع است و دين منهاي روحانيت مي باشد و نبايد ميان خالق و مخلوق فاصلهاي باشد و هر كس به مقدار فهم خود ميتواند از كتاب مقدس استفاده كند و برداشت هاي متفاوت داشته باشد. از اين به بعد در غرب انديشهاي به وجود آمد كه با انديشة ديني قرون وسطي تفاوت زيادي داشت. اين رو برگرداندن از تفكر ديني و الهي به تفكري نفساني و انساني در واقع زيربنا و مبناي مدرنيته قرار گرفت. روشنفكران در غرب كساني بودند كه در تمامي حوزه ها من جمله اخلاق، سياست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و تاريخ و…....اين طرز تفكر جديد را تبليغ و ترويج مي نمودند. اصل جريان روشنفكري رو آوردن به مباحث عقلي و انساني و كنار نهادن و بي اهميت نشان دادن دين و مذهب ميباشد. و مهمترين عامل شكل گيري اين جريان مسيحيت تحريف شده و عملكرد نامناسب رؤساي دين مسيحيت بود. لازم به تذكر است كه اسلام به دليل فطري بودن آن، عدم تحريف آن و هماهنگي كامل تعاليم اصلي آن با اصول عقلي دچار چنين انحرافي نشده است و مبحث روشنفكري در اسلام به گونهاي ديگر مطرح شده است و حدّ و مرز خاصي را داراست و از همين رو عملكرد روشنفكر دينى و روشنفكر غربي متفاوت است. جدا از تقسيم بندي بين روشنفكران و نيت هاي آنها و با توجه به سير تاريخي جريان روشنفكري به نظر ميرسد روشنفكر كسي است كه به واسطة ضعف ها و مشكلاتي كه پيرامون خود مشاهده ميكند (اعم از اجتماعي، سياسي، ديني و.......) درصدد برطرف كردن آنها و ارائة راه حلي مناسب و نو به جامعة خويش است. البته به گمان من در عصر ما نيز روشنفكرانى تحت تأثير جريان روشنفكرى بيمار و وابسته، راه امثال مارتين لوتر را طى طريق نمودند. كسانى كه متأثر از القائات منفى و مخرب روشنفكران غربى، بر طبل خدمت كوبيدند و صداى خيانت سر دادند! روشنفكرانى كه از صراط مستقيم به صراط هاى مستقيم و از پلوراليسم به سكولاريسم مى رسند. برخلاف شعر مشروطه كه با ستايش ايده هاي مدرن به مثابه ايده هايي كلي و بي زمان همراه بوده است، درك رمان گونه از زمان و مكان، امكان توجه به زندگي روزمره، فرهنگ بومي و پيوستگي هويت فردي و جمعي ـ ملي را ايجاد خواهد كرد. در واقع، در اين نوع نگاه به تاريخ، هويت شخصي و جمعي بر مبناي آگاهي در طول زمان و در بستر مكان تحقق خواهد يافت و نمي توان كنش هاي آيندة فردي و جمعي را بي ارتباط با آگاهي و فرهنگ تاريخي و ملى يك سرزمين موجب شد. البته با وجود رواج ژانر رمان در ايران، برخي از رمان نويسان معاصر مانند صادق هدايت بهخاطر ضديت با فرهنگ بومي و ديني، همچنان بر گذشتة باستاني ايران، كه از حافظه و تخيل فرهنگي آنان نشئت نمي گرفت، و نه فرهنگ معاصر و بومي به منزلة منابع هويت بخش تأكيد ميكردند؛ اما ذهنيت رمان گونه شان شرايط را براي توجه به زندگي روزمره و فرهنگ بومي مردم فراهم كرده بود. چنان كه، صادق هدايت از جمله دوستان آل احمد بود كه به جمع آوري آداب و رسوم مردم ايران پرداخته و آل احمد نيز محصول اين بذر مردمى را در داستان ها و تك نگاري هاي خود درو كرد بود. البته تقويت سنت بومي و ارجاع به آن، به مثابة منابع هويت بخش با شناخت صرف سنت بومي براي تحقق اهداف مدرن و شكل گيري مفهوم زمان تاريخي، به تنهايي امكان پذير نيست؛ بلكه نوعي هم دلي و همراهي با سنت و مخالفت با غرب و مدرنيته براي اين امر لازم است، كه اين همراهي به تدريج در نگرش برخي از روشنفكران دهة چهل، بهويژه جلال آل احمد به وجود آمد. در واقع، گسترش مدرنيته در ايران، بعد از دورة مشروطه با حوادث مختلف تاريخي و از جمله گسترش دخالت و نفوذ غربيان در ايران همراه بود؛ اين همراهي موجب مي شد كه ميان برخي از آرمان هاي روشنفكران، از جمله استقلال طلبي و تجددخواهي، تناقض ايجاد شود و به مرور دوگانه و كليت غرب مترقي و شرق عقب افتاده در هم شكسته، و نوعي همدلي نسبت به سنت ايراني و بومي ايجاد شود.
این مطلب را می توان به مفهوم تعمیم باورها و برداشت های امروزی بر واقعیت های دیروزی تفسیر کرد. واقعیت هایی که خارج از ذهن من و تو در عالم واقع بوقوع پیوسته و تاریخ مشحون از آثار و تبعات آن است.
مى كنند! تمدن و مندرنيته نبايد در مقابل خدا و اسلام باشد.
ناشناس 16:50 !
اگر تعریفی از هر دو قشر ارائه شود سئوال شما خود بخود جواب خود را بدست خواهد داد .
"... خوش بینی و بدبینی هر دو می توانند ثمر بخش باشند. نومیدی از خویشتن است که باید طرد شود. زیرا همین نومیدی است که بشدت عمل میدان می دهد."
" با این دفتر بود که دیدم اگر دردی هست دنیایی است و نه محلی. گرچه ما به سرطانی شده اش دچاریم. و فلسفی است نه عاطفی. گرچه شناسندگان این درد همه جا نویسندگانن تا عاقبت دریابم که دردیست سیاسی و اجتماعی و نه فردی".
بنقل از : " عبور از خط " از آخرین ترجمه و تقریرات جلال آل احمد
جناب برادر ارجمند فرجی !
بنظر می رسد که شناخت فراز و فرود های "جلال" و بتاکید خود وی ، بدون خواندن مقدمه و اصل ترجمه ایشان از این کتاب که نخستین بار در سال چهل و شش به چاپ رسیده است حاصل نمی گردد.
برخی از پدیده های معاصر که چهره ای خشن از ادراکات اعتقادی در انظار جهانیان بنمایش می گذارند ریشه در انباشت تصورات ذهنی و گنگ احساسی از سبب و علت العلل برخی از پدیده های اجتماعی چشم آزار دارند.
زنده یاد جلال ، در همانجا ابراز افسوس می کند و خود بر خود ایراد می گیرد و علت بدور ماندن از قافله شناخت را بر آشنایی دیر هنگام خود مثلا از فرانتس فانون ابراز می دارد که :
"... چرا که آشنایی با "فرانتس فانون" و دیگر اهل این قبیله پی از این ها حاصل شد".
مصلحان روشنفكر و روشنفكران مصلح، ذخائر ملى هر ملتى هستند،
اما روشنفكران ليبرال و وابسته، منشاء استبداد و استعمارند.
"... خوش بینی و بدبینی هر دو می توانند ثمر بخش باشند. نومیدی از خویشتن است که باید طرد شود. زیرا همین نومیدی است که بشدت عمل میدان می دهد."
" با این دفتر بود که دیدم اگر دردی هست دنیایی است و نه محلی. گرچه ما به سرطانی شده اش دچاریم. و فلسفی است نه عاطفی. گرچه شناسندگان این درد همه جا نویسندگانن تا عاقبت دریابم که دردیست سیاسی و اجتماعی و نه فردی".
بنقل از : " عبور از خط " از آخرین ترجمه و تقریرات جلال آل احمد
جناب برادر ارجمند فرجی !
بنظر می رسد که شناخت فراز و فرود های "جلال" و بتاکید خود وی ، بدون خواندن مقدمه و اصل ترجمه ایشان از این کتاب که نخستین بار در سال چهل و شش به چاپ رسیده است حاصل نمی گردد.
برخی از پدیده های معاصر که چهره ای خشن از ادراکات اعتقادی در انظار جهانیان بنمایش می گذارند ریشه در انباشت تصورات ذهنی و گنگ احساسی از سبب و علت العلل برخی از پدیده های اجتماعی چشم آزار دارند.
زنده یاد جلال ، در همانجا ابراز افسوس می کند و خود بر خود ایراد می گیرد و علت بدور ماندن از قافله شناخت را بر آشنایی دیر هنگام خود مثلا از فرانتس فانون ابراز می دارد که :
"... چرا که آشنایی با "فرانتس فانون" و دیگر اهل این قبیله پی از این ها حاصل شد".
این یکه تازی ذیگران ما روکشته بلانسبت خودمون
روشنفکر جماعت خیانت نمی کند ؛ احتمالا منظور شما کوتاه فکران هستند .
ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد
دل رميده ي ما را رفيق و مونس شد
نگار من كه به مكتب نرفت وخط ننوشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
خيلى مطلب جالب و به موقعى بود كه در ستون تفسير هفته توسط آقاى فرجى مطرح مى شود، اين ورزها فاصله سنت و مدرنيته و مدرنيسم و پست مدرنيسم، غوغا مى كند.
دوست گرامی من متن بالا را بطور دقیق خوانده ام ولی چون در این موضوع مطالعات و دانشم کمتر از استاد محمد تقی فرجی است لذا این حق را به خودم نمیدهم که مقاله ی ایشون رو مورد نقد قرار بدم.
استعفا و آخرین نامه امیرکبیر
قربان خاک پای همایونت شوم جسارت است اما:
چو آید به مویی توانش کشید
چو برگشت زنجیرها بگسلد
باری معلوم است مقدر آسمانی در تمامی کار این غلام است زیرا:
از منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد...
آن فرمایش صبحی، دستخط همایونی هم مزید واهمه این غلام شده که یقین خواهید فرمود این غلام بیخبر نیست لابد با کمال روسیاهی جسارت عرض میشود که اولاً از خدا مرگ میخواهم که این روزهای زیادتی را نبینم ثانیاً الحکملله به قضای آسمانی و حکم پادشاهی حاضرم. امر همایون مطاع!
فهرست کشورها، بر پایه استفاده از مصارف اب شیرین است. امار بر اساس کتاب حقایق جهان منتشر شده است.
1-مجموع مصرف کیلومتر مکعب/سال
2- سرانه مصرف مترمکعب در سال
3 - مصرف خانگی /درصد
4- مصرف صنعتی /درصد 5
- مصرف کشاورزی
ایران : 72.88 – 1048- 7-2-91
بریتانیا: 11.75 -197-22-75-3
آلمان : 38.01-12.46-68-20-
فرانسه : 33.16-548-16-74-10
سوئد : 2.68 -296-37-54-9-
به جای حدس زدن اگر به منابع علمی دنیا رجوع کنیم آمار مصرف آب شیرین 169 کشور را میبینیم که کشورها برحسب مصرف آب شیرین رتبه بندی شده اند و معدل سرانه مصرف آب شیرین ایران سه برابر معدل سرانه مصرف کشورهای اروپائیست.
ضمنا در اروپا با توجه به اینکه اکثر مردم در آپارتمانها و مجتمع های مسکونی چندین طبقه زندگی میکنند در آپارتمانشان استخر ندارند و فقط تعداد معدودی از کسانیکه اکثر در قصبات یا کنار شهر ها زنگی میکنند استخر دارند که با پمپ الکتریکی و فیلتر آب از چاه درون آن پمپاژ میشود.ضمنا بخاطر نوع ظرف شستن آنها ( به اصطلاح خودشان گربه شوئی ) و داشتن ماشین ظرفشوئی و استفاده از فاست فود کلا مصرف آب پائین دارند و از همه مهمتر روزی دوبار دوش نمیگیرند و لوله کشی شهری جداگانه آب آشامیدنی و آب مصرفی ندارند وبعضا منازل با حیاط بزرگ از سیستم آب چاه و آب آشامیدنی ( مثل بسیاری از منازل در ایران ) استفاده میکنند. هوای اروپا مرطوب وبارانیست و کشاورزی اکثرا دیم کاشت است.آمار نوشابه و آبجو و آبمیوه های صنعتی فوق العاده بالاست.
در روزنامه دنیای اقتصاد-شماره 3515 چاپ 94/4/4 آمده است که مصرف سرانه آب در بخش خانگی در ایران بطور متوسط 157 لیتر در روز است. {البته با توجه به اینکه حدود 40 درصد از این میزان بعلت فرسودگی تجهیزات انتقال آب به هدر میرود لذا میزان واقعی سرانه آب خانگی در ایران حدود 95 لیتر در روز است}
در ادامه این روزنامه آورده است که مصرف سرانه آب خانگی در کانادا 329 لیتر در روز، اسپانیا 265 لیتر، ترکیه 250 لیتر، نروژ 224 لیتر، هلند 218 لیتر و در بلغارستان و رومانی چندین برابر بیشتر میباشد.(البته میزان مصرف رو ذکر نکرده)
من قبلاً از این آمار خبر نداشتم ولی در سفرهایم متوجه شدم که اروپایی ها چندین برابر ما آب مصرف میکنند در حالیکه مسئولین سازمان آب کشورمان بارها و بارها این موضوع رو وارونه به خورد ملت میدادند! خداییش چطور ممکنه ملت ما که بطور متوسط هفته ای یکبار آنهم به زور حمام میکنند مصرف آبشان سه برابر ملتهایی که دوبار در روز دوش میگیرند و همگیشان در ویلاهای تابستانیشان استخر دارند باشد؟!!
از شما بیسواد تر و کم دانتر نیستند .آمار فوق ربطی به ایران ندارد آمار مبسوط از دنیاست که فقط برای درج در بولتن فارسی آنرا نوشتم.
اروپائیها متوسط هر 14 روز یکبار حمام میکنند و اکثرا به شستن پائین تنه خود و همان گربه شوئی اکتفا میکنند.من نمیدانم شما در کدامین دهات دور افتاده ایران زندگی میکنی که مردمش هفته ای یکبار حمام میکنند. واقعا هرکسی جای تو بود از خجالت آب میشد که اینهمه عاشق و شیدای غربیها یی و از مردم ایران متنفری. شاید هر باری ماموریتی بهت خورده هول هولکی رفتی اروپا ولی افرادیکه به اندازه سن تو در اروپا زندگی میکنند و یا در نسل دوم وسوم هستند فقط به این همه ادعاهای پوچ میخندند . نوشتی 40 درصد از این میزان( آب آشامیدنی ) بعلت فرسودگی تجهیزات انتقال آب به هدر میرود یا دروغ مینویسی یا متاسفانه موضوع را نمیفهمی .
اصل خبر اینست:
حدود ۱۰ درصد آب استحصالی از طریق شبکه های فرسوده آب رسانی هدر می رود( در کشورهای دیگر آمار نصف است). .... ۴۰ درصد از شبکه آب رسانی کشور فرسوده است ....و متاسفانه بازهم با ناشیگری تمام 40 در صد فرسودگی را 40در صد هدر رفتن آب جا زده ای ...
از کسی که دائم از صداقت و تجربه و اطلاع رسانی دقیق !!!! حرف میرند پشت سر هم انداختن و آمار و اخبار را وارونه جلوه دادن البته مثل همیشه بسیار زشت و مشمئز کننده است. سعی کن فقط وفقط در مواردی که مطلعی نظر بدهی یعنی در هیچ مطلبی .
من عاشق و شیدای غربیها نیستم، فقط از دروغ بدم میاد و اگه مقایسه ای کردم بخاطر این بود که شما رو با حقایق روشن کنم.
شما نوشتید: "به جای حدس زدن اگر به منابع علمی! دنیا رجوع کنیم..." دوست من ویکی پدیا به هیچوجه جزو منابع علمی بشمار نمیرود چون هرکسی میتونه اونو ویرایش کنه و من در مقابل آن آمار را از منابعی ذکر کردم که تا حدودی زیادی قابل استناد است.
بعد نوشتید: "معدل سرانه مصرف آب شیرین ایران سه برابر معدل سرانه کشورهای اروپائیست...روزی دوبار دوش نمیگیرند...تعداد معدودی در قصبات و کنار شهرها زندگی میکنند!!!...لوله کشی شهری جداگانه ندارند! ..."
خب همگی حرفهای شما دروغ محض است و من با آمار قابل استناد و همچنین تجربه ی شخصی حقایق رو افشا کردم. شما برچه اساسی ذکر حقایق را شیفتگی به غرب و تنفر از مردم ایران میدونید؟!
چند سال پیش بعلت یکطرفه بودن خیابان جمهوری مجبور شدم سوار اتوبوس شوم، آنقدر بوی بد از مسافرین در فضا پیچیده شده بود که به محض رسیدن به ایستگاه بعدی پیاده شدم ولی چرا حتی یکبار هم بوی بدی در شهرهای اروپا به مشامم نخورد؟! جالب اینکه برخلاف تصور به ندرت از ادکلن استفاده میکنند! و هر دفعه هم که با افراد مختلف دوست شدم همگیشان بعد و قبل از خواب دوش میگرفتند، یعنی شما میگید همه این تجربه هایم اتفاقی و استثناء بوده اند!!؟
بازهم توهین به مردم ایران و بالا بردن اروپائیها یعنی فقط شما تشخیص بوی بد را میدهی واتوبوس یعنی ماشین گوسفند کشی؟؟!!
اصلا متوجه میشی که اگر فقط یکبار هوای همیشه سرد و در هم کشیده اروپا به 38 درجه برسد از بوی تعفن آبجو و عرق و عرق بدن نمیتوانی چند دقیقه بیشتر در اجتماعاتی مثل فوتبال و کنسرت های سرباز ....بند شوی .در صورتیکه همین اجتماعات در هوای سرد زمستان یا پائیز مشکلی ایجاد نمیکند.
فقط کافیست یک روز گرم 39 درجه ای در اروپا سوار اتوبوس شوی و کولر اتوبوس خراب باشد ..حالت موقع سوار شدن به هم میخورد نه ایستگاه بعدی .
در ایران هم زمستان و پائیز در اتوبوس کسی عرق نمیکند که بو بدهد.ضمنا ما ایرانیها روزی چند بار طهارت میگیریم و با آب خودمان را میشوئیم چند روزی سعی کن مثل اروپائیها بعد از قضای حاجت خودت را فقط با دستمال رول توالت تمیز کنی بعد عشق اروپا از سرت بیرون میرود.
بله من هم موافقم که نباید بیهوده آب را به هدر داد ولی اصل موضوع رو شما نگرفتید! من میگم چرا باید برای ترغیب ملت در جهت صرفه جویی متوسل به "دروغ" شد؟ چرا؟
اصلا شما نمیدانی که حداکثر در اروپا بیشتر از 45 روز ( نه پشت سرهم ) نمیشود از استخر سرباز استفاده نمود بخاطر سردی هوا و ناپایدار بودن آن .70 درصد اروپائیها ویلا ندارند یا در ویلا رندگی نمیکنند این داستانهای تخیلی را شما مینویسی در حالیکه افرادی آنرا میخوانند و به شما میخندد که در نسل سوم ویا دوم در اروپا درحال زندگی کردن هستند.
متاسفانه باز تکرار در تکرار . به جای داستانسرائی تخیلی همیشه به مرکز آمار آنکشورها رجوع کن تا مجبور به نوشتن اراجیقی نظیر 70 درصد اروپائی ها یا کلا در ویلا زندگی میکنند یا دارای ویلای تابستانی ؟؟؟!!!! هستند , نشوی . آپارتمانها و برجها اصلا استخر مشترک ندارند وشما اروپا را با شمال تهران عوضی گرفتی .
اما در ایران مدعیان روشنفکری سیاست بازان قهار ی هستن که برای بقای خودشان غرب زدگی را به جای روشنفکری به مردم غالب میکنن!
روشنفکرنمایان ایرانی با ادعای آزادی در حق انتخاب پوشش ، از کشف حجاب فلان بازیگر حمایت میکنید اما به حجاب گذاشتن فلان بازیگر حمله میکنند! این یعنی حق انتخاب برایشان کشک است
روشنفکرنمایان ایرانی با ادعای دفاع از آزادی بیان از فلان بازیگر که توافق هسته ای را موفقیت بزرگ خوانده است تمجیدی میکنن اما به فلان بازیگر که به توافق هسته ای انتقاد میکند میتازد! این یعنی آزادی بیان برایشان کشک است
روشنفکر نمایان ایرانی قصاص قاتلان را نکوهیده میخوانند و برای زنان قاتل کمپین های حمایتی راه میاندازند اما وقتی یک مرد زنی را بکشد خواستار اشد مجا زات و سوزاندن آن شخص در دیگ اسید در ملا عام میشوند! این یعنی اعتقاد به نابرابری زن و مرد
روشنفکرنمایان ایرانی نژاد پرست هستند. ..
در متن نظرات این مقاله دقت فرمائید "احمدی نژاد: رسانه هادروغ می گوینذ " متن نظرات تمام کاربران خلق الساعه بدون " پ " و فقط چند بار مصرفند.
به عنوان يك متفكر و پژرهش گر اصول گرا، به نقد آثار آنها پرداخت و كتاب اسلام و سكولاريسم را در رد قبض و بسط سروش نوشت و ده ها مقاله را در نقد روشنفكران وابسته به دست چاپ سپرده است و اين روزها كه به همت سايت ارزشى بولتن نيوز شانس اين را پيدا كرده ايم كه از ياد داشت هاى ايشان استفاده كنيم و تفسير هفته جايگاه خودش را بين كاربران پيدا كرده است، متأسفانه فرد يا افرادى كه مى توانند از ته مانده و نوچه هاى جريان انحرافى باشند، شروع به سم پاشى كرده اند!!
به جاى تشكر از بولتن نيوز و قدرشناسى از نويسنده متعهد و توانا و بهره گيرى و يا حتى نقد آثار منتشره، به بازى هاى كودكانه از قبيل تهمت و افترا و تشويش اذهان عمومى مى پردازند!؟ ضمنأ دوستى كه ادعا كرده مسير نت و خط كامپيوتر را شناسايى مى كند، خوب است به دو مطلب توجه كند، يكى اين كه اين اقدام توسط اشخاص حقيقى از مصاديق مجرمانه و قابل پيگرد قانونى است و ديگر آنكه همه بايد بدانيم كه دست بالاى دست بسيار است و شناسايى امثال شما از مسير آيتى كار سختى نيست!
تجربیات , تجربیات ,تجربیات هر جا مدرک و دلیل کم می آوری به اسلحه تجربیات روی می آوری این شگرد نخ نماشده را همه میشناسند و خصوصا مثل مارکوپولو از داستانهای تخیلی سفر به دور دنیا مدرک می آوری آنهم در حضور کاربرانی که بعضا فارغ التحصیل ارو پایند و یا دقیقا از اروپا پیگیر بولتن هستند و اگر شما از بچه 8 ساله اروپائی به قول و نوشته خودت بیسواد تر و ساده لوح تری آن ایرانیان دانشجوبان اروپائی را تدریس میکنند .شاید چند ماموریت به شما خورده و میهمان کارخانه ای بودی و شما را بخاطر خرید ایران تر و خشک کرده اند بعد فکر کردی اروپا یعنی قند و عسل!!!!؟؟؟؟؟ یکبار سعی کن با پول خودت و بدون آشنائی به اروپا سفر کنی و چند ماهی بمانی تا شاید فقط متوجه شوی در اروپا به ندرت ویلا و استخر پیدا میکنی .آنها پول خودشان و سرمایه خوشان را نه سنگ نما میکنند نه ویلا نه استخر و نه میخوابانند بانک 20 درصد سود بگیرند .پول آنها سرمایه کار میشود.
جناب مارکوپولو سعی کن در موضوعاتی نظر بدهی که شاهد نداشته باشد بعد هرچه خواستی خاطره !!!چاشنی آن بکن.
حالیا بنده نمی دانم که جناب پاینخت در چند کشور اروپایی و یا در چه هتل های منقش به چند ستاره کذایی رحل اقامت گزیده اند ولی شخصا بعنوان فردی که باصطلاح سفر های کثیری در داخل و خارج کشور داشته است بعرض می رساند که آرامش فکری از نظر تنظیف افراد عامه در ایران از غالب کشورها و جوامع برتر است و بوی عطر آن از همان مبادی ورود به کشور انسان را فرا می گیرد.
یک خنده ساده و بی آلایش هموطن و یا یک مشت خاک پاک این کشور ، به هزاران فرنگ و یا فرنگی وا رفته مرجح است.
« فتنه ای در راه است...خیلی مهم»
شما ناراحت نباش جناب هومن جواب هرکسی را بایستی طبق فهم و درک او داد .وجواب شما را بااحترام دادم و حتی به شما هومن امریکائی هم نگفتم در جواب ناشناس آلمانی شما .موفق باشی عزیز.
و در مورد کاربری که حداقل دوسال است به مردم ایران توهین میکند و به تذکرات منطقی و برادرانه و خواهرانه کاربران دقت نمیکند و با تکبر و نخوت هرچه بیشتر میتازد و در عین بی صداقتی داستانسرائی میکند که یکی از آنها را هم نمی توان اثبات کرد , بالاخره روزی فرا میرسد که از مرزها و خطوط نامرعی عرف تجاوز نموده و کاربران نمیتوانند ساکت باشند. وقتی میگوید 90 درصد مردم ایران نفهم و بیسواد و ساده لوحند و در اوج دفاع از غربیها و پرستش آنان در هزیز ترس فقط با کنایه که یک نوع فراافکنی و دروغ و آشفته کردن جو است به اعتقادات ما می تازد , اینرا دیگر نمیشود بعد از دوسال برتابید و آرام بود.
علت جواب نوشتن برای شما اینبود که شما کاملا واضح و بدون تعارف به بنده اعتراض کردید و این ارزشمند است نه با خراب کردن اعتقادات و باورهای دینی. زیرا انتقاد صحیح و گرفتن ایرادهای وارد به بنده را اینجانب با تشکر و امتنان پاسخ خواهم داد چون پیدانمودن عیب و رفع آن همیشه ارزش است ونه ضد ارزش.
پاینده باشید عزیز
شاید دو سه باری فراموش کرده باشم که نامم رو تایپ کنم و لذا بعنوان ناشناس نظرم منتشر شده که اتفاقاً هیچکدام از آنها در پاسخ به تو نبوده است. ولی تا بحال نشده که با نامی غیر از پایتخت کامنت گذاشته باشم پس تهمت نزن.
بله من اعتقاد دارم که حدوددرصدی از مردم حسود، دروغگو، بیسواد و ساده لوح اند ولی یادم نمیآید که گفته باشم نفهمند! پس دروغ نگو.
من از سواد، سبک زندگی، امنیت، چشم نواز بودن شهرها و زیبایی دختران اروپایی بارها تعریف کرده ام ولی هیچوقت غربیها رو لایق پرسش ندانسته ام مگر آنکه روزی عاشق یکی از دختران سرزمینشان شوم که آن حسابش جداست و اتفاقاً زمانهایی که برخی از شخصیتهای غربی به کشورمان توهین کرده اند شدیدترین دفاع رو از کشورم کرده ام. فقط کافیست به آرشیو بولتن سری بزنی. پس فضا رو با نیرنگ آشفته نکن.
...
احتیاج نیست توجیح کنی وقتتو تلف نکن دیرت میشه !!!
بالاخره شور و حرارت و ذوق ردگی های تخیل گرایانه پایتخت، برای نتیجه گیری های مشعشع خود مبنی بر باصطلاح رجحان فرهنگ فرنگیان جماعت بر فرهنگ مردمان کوچه بازار کشورش که از قضای روزگار از قبل دسترنج همان مردمان عامی در سیر و سیاحت آفاق خود و با حاصل آشنایی با مه رویان بنقل از شخص شخیص ایشان پرداخته است در برابر آن دوست دیر آشنای سلیم النفس و شیوا قلم ،کار دست اش داد و قافله یکسره به جایی کشیده شد که در خوشبینانه ترین حالت برای بازگشت آن باید امیدوار بود ...
بهر تقدیر مانند همه وقت، واقعیت را نمی توان بنا به خواسته خود اختراع کرد و "پایتخت" برای خود و برای ما یک واقعیت است...
با تشکر از عموم دوستان بولتنی که ماجرا را تا پایان پی گرفتند
با تشکر از بولتن
"... خوش بینی و بدبینی هر دو می توانند ثمر بخش باشند. نومیدی از خویشتن است که باید طرد شود. زیرا همین نومیدی است که بشدت عمل میدان می دهد."
" با این دفتر بود که دیدم اگر دردی هست دنیایی است و نه محلی. گرچه ما به سرطانی شده اش دچاریم. و فلسفی است نه عاطفی. گرچه شناسندگان این درد همه جا نویسندگانن تا عاقبت دریابم که دردیست سیاسی و اجتماعی و نه فردی".
بنقل از : " عبور از خط " از آخرین ترجمه و تقریرات جلال آل احمد