کد خبر: ۲۶۰۲۱۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
دقایقی با «محمد رشیدی» به بهانه فرارسیدن روز جانباز؛

وقتی درد در برابرش رنگ می بازد

سرفه امانش نمی دهد و تیر می کشد درد در تمام وجودش. گویی این ها شده اند همه یادگاری هایش از جنگ ... درد دارد و همه دردها، پشت خنده هایش رنگ می بازند.
وقتی درد در برابرش رنگ می بازدگروه سبک زندگی، گرچه مناسبت ها بهانه پاسداشت ها و گرامیداشت هاست، ولی گاه یادمان می رود تکریم ها به یک روز ختم نمی شوند و ابراز ارادت ها با تقویم تعریف نمی شوند.

به گزارش بولتن نیوز، روز جانباز مصادف با میلاد حضرت ابوالفضل(ع) است و چه بسیارند جانبازان دوران دفاع مقدس که امروز بیش از هر روز دیگری در جای جای ایران عزیز و نیز در آسایشگاه ها و...، ما را چشم به راهند. کسانی که روزگاری حفاظت از شرف و آبرو و داشته های ما را از یاد نبردند و جوانمردانه ایستادند پای ما و میهن و نسل های آینده ما. و امروز، همین ها که همه وجودشان مهر و عشق و ایمان است، چشم به دری سپرده اند تا کسی یادشان کرد، کسی یادشان بیاورد و یادآوری کند که این ملت هنوز قدردان ایثارگرهای آنهاست... .

... وقتی به دیدن جانبازان می روی، تازه می فهمی که آنها نیستند که نیازمند توجه ما هستند، آنها هریک خود معلمان مهرورزی، شجاعت و... هستند. کسانی که خود در مکتب سرو و سالار شهیدان امام حسین (ع) تلمذ کرده و رسم عاشقی را آموخته اند و باید در محضرشان بسیاری از خوبی ها را تعلیم دید.

وقتی درد در برابرش رنگ می بازد

یکی از همین جانبازان محمد رشیدی است. کسی که با درد، هنوز می خندد... . انگار روحش در تلاطم پر فراز و نشیب زندگی آزرده نشده و درگیر تکراری شدن ها، عادت ها، دغدغه ها و خواسته هایش از دنیا نیست و همچنان با 70 درصد جانبازی در حسرت شهادت و جاماندن از جمع رفیقانش می سوزد ... .

· در حسرت شهادت می سوزم

محمد رشیدی رئیس شعبه شهید رجایی بانک سپه و جانباز آسیب نخاعی که خودش را رزمنده دیروز، امروز و فرداها می داند. ریه هایش پر شده از مویرگ های خونی آغشته به گاز خردل، گوش هایش به سختی می شوند و درد در تمام تنش حکمرانی می کند. سرفه امانش نمی دهد، گویی اینها شده اند همه یادگاری هایش از جنگ. اصلاً انگار خودش شده یک موزه کامل دفاع مقدس از آنچه 8 سال بر این ملت و سرزمین روا شده است.

وقتی درد در برابرش رنگ می بازد

رشیدی که در عملیات «والفجر 1» جانباز شده تک تیر انداز بوده و از گروهی 314 نفره جا مانده است، می گوید: از آن گردان فقط 14 نفر به عقب برگشتند. گردان ما (حجربن عدی) و گردان حنظله با هم ادغام شدیم و به نام گردان حنظله در عملیات «والفجر 1» حاضر شدیم.

طی مسیر شلوارم و پوتینم پاره شدند که با بند پوتینم را به هم وصل کرده بودم تقریباً به گردان عراقی ها رسیده بودیم پوتین و لباس بسیاری از عراقی ها در آنجا بود از فرمانده اینانلو اجازه خواستم تا از لباس های آنها استفاده کنم اما گفتند مجروحی را آورده اند و باید کمک کنم به همراه دو نفر دیگر پتوی مجروح را بلند کردم اما به یکباره موج مرا بالا برد و به زمین افتادم. دیگر نه از دوستان اثری مانده بود نه از مجروحی که قرار بود کمکش کنیم. عجیب بود، فقط من مانده بودم.

· دوست ندارم شفا بگیرم

وی در حالی که به یاد رفیقانش آهی از حسرت می کشد و مرور می کند با خود وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ (سبقت گیرندگان، آنان مقربان درگاهند) و ادامه می دهد: وقتی به عقب برگشتم متوجه شدم دچار آسیب نخاعی شدم براثر موج، گوش چپم به صورت کامل و گوش راستم55 درصد شنوایی اشان را از دست داده اند ...سندروم روده، دردهای استخوانی، ناراحتی های گوارشی و ناراحتی های عصبی از دیگر مشکلاتی است که دارم . اما از حال خودم 100 درصد راضی هستم و بسیار لذت می برم و اصلا دوست ندارم شفا بگیرم...

· درد هایم را تحمل می کنم

وی که هر ده دقیقه دست هایش به لرزه می افتاد و با فشردن دست هایش در هم سعی می کرد تا مانع از لرزش آنها شود می گوید: وقتی درد به سراغم می آید، انگارروی پاهایم چاقو می کشند، بر اثر مختل شدن سیستم عصبی نمی توانم بعضی مواقع آب گلویم را قورت بدهم، اما اصلاً دارو نمی خورم و دردهایم را تحمل می کنم.

می خندد و می گوید: در کل حال خوبی دارم و راضی ام به آنچه خدا راضی است...

· نان زحمت کشی را دوست دارم

رشیدی که خیلی دوستانه با ارباب و رجوع ارتباط برقرار می کند، می گوید: من می توانم حالت اشتغال بگیرم و بروم خانه و حقوق دریافت کنم، اما دوست دارم که زحمت بکشم ونان زحمتکشی را بر سر سفره ببرم. اینکه می خواهم تا عمری باقی است فعال باشم و در اجتماع حضور یابم...

وی سرش را بالا می گیرد و می گوید: جانباز باید تا پایان عمرش در جامعه حضور داشته باشد. جانبازان یادگاران دفاع مقدس است. باید با ارتباطی موثر با مردم، مظهری از اخلاق و ایثار باشند. مردم با دیدن جانبازان، هرگز خاطره دفاع مقدس و ایثارگریهای آن را از یاد نخواهند برد.

· «فهمیده» ها باید قهرمان باشند نه «پطروس» ها

رشیدی که می خواهد شهدای ما را همه بشناسند می گوید: باید برنامه های ارزشی ساخته شود تا همه قهرمانانشان را بشناسند. آنقدر که بچه ها پطروس را قهرمان می دانند، شهید فهمیده را نمی شناسند.

· آرزویم شهادت است

رشیدی که به گفته خودش در حسرت شهادت می سوزد و هیچ آرزویی ندارد با اعتقاد به نظر خدا برای اینکه شهادت قسمتش بشود این شعر را زمزمه می کند:

هیهات مصیبتی است، تنها ماندن / هنگام رحیل همرهان جا ماندن
سخت است، زمان هجرت هم قفسان / مبهوت قفس شدن ز ره واماندن
در چون و چرای حسرت هستی تا چند / تاچند اسیر خودسری‌ها ماندن
در حسرت پر کشیدن از دام وجود / ماندیم و نبود در خور ما ماندن
مشتاق رحیل و بال و پر سوخته‌ایم / سخت است در این سرا خدایا ماندن

· حضورش برکت است

رمضانی که شش سالی می شود همکار رشیدی است، وی را فردی مهربان، دوست داشتنی، صاف و صادق می داند و می گوید: از بس که بی شیله و پیله است اصلا حس نمی کنم رئیس هستند همه با رشیدی رفیق اند خیلی متفاوت با سایر رییس هاست.

وقتی درد در برابرش رنگ می بازد

وی که رشیدی را حاجی خطاب می کند حضورش را برکت می داند برای همه کارکنان و ادامه می دهد: حاجی وقتی به سرفه می افتد خیلی وحشتناکه، دردهایش برایم قابل درک نیست. خوش به سعادتشون.

· آستان تحملش بالاست

اسکندری نیز از دیگر همکاران رشیدی. وی می گوید: سازمان ها باید به مدیر و کارکنان جانباز خود توجه لازم را به لحاظ امکاناتی داشته باشند. وقتی درد در برابرش رنگ می بازدهرچند افرادی مانند حاجی هیچ توقعی ندارند و بی هیچ توقعی کار می کنند.

وی رشیدی را فردی منظم، مهربان و با آستانه تحمل بالا می داند.

· محمد هنوز هم رزمنده است

نورالله محمدی 17 ساله بود که به جنگ رفت و هنوز هم خاطرات آن زمان را با محمد رشیدی هم رزمش مرور می کند.

وی در توصیف خصوصیات رشیدی می گوید: خوش خلقی، خوش بیانی، تدین و سلامت اخلاقی از مهمترین ویژگی های محمد است. محمد هنوز هم رزمنده است. وقتی وضعیت جسمی اش را می بینم که چقدر درد می کشد می توانم بگویم که اعتقاد کامل به عملی که انجام داده باعث شده تا راهی را که رفته همچنان مصمم ادامه دهد.

· کسی که با خدا معامله کند ضرر نمی کند

برای دیدن همسر رشیدی به خانه اشان می روم. خانه ای معمولی و مملو از معنویت و صمیمت در یاخچی آباد تهران.

زهره قنبری 25 ساله بود که با محمد رشیدی ازدواج کرد. به قول خودش از همه چیزگذشت تا به قهرمان زندگی اش برسد و پس از آن همسرش شد همه زندگی اش.

وی که حالا 47 ساله است می گوید: همسرم کمک به آخرتم است وقتی یک قدم برای رضای خدا برداری برایت صد قدم بر می دارد.

او شاکر زندگی با رشیدی است و تأکید می کند: کسی که با خدا معامله می کند، هرگز ضرر نمی کند.

· نفس کشیدنش جای شکر دارد

وی با درک بالای خانواده اش از وضعیت فعلی همسرش ادامه می دهد: شهدای ما معرفت الهی را درک کرده اند و جانبازان نیز در کنار آنان به این معرفت رسیده اند و همین که در کنار ما هستند و نفس می کشند جای شکر دارد و به همین دلیل می گویم که نفس کشیدن حاجی جای شکر دارد و خدا به واسطه او به ما هم نظر می کند.

· عشق من و همسرم خدایی است

قنبری که فقط روزی که مادرش به رحمت خدا رفت حاجی را تنها گذاشته و از این بابت ناراحت بوده می گوید: دوست دارم کنارش باشم و خودم سعادت خدمت به او را داشته باشم. شاید خدا به عشق و من حاج آقا نظر کرده ... . اگر صد بار هم به گذشته برگردم، چون برای رضا خدا بوده باز هم با او ازدواج می کنم ... به عشقش نفس می کشم و جان ما به او بسته است.

در سخن گفتن از دردهای رشیدی می گوید: تنها چیزی که مرا سخت آزرده می کند دردهایی است که همسرم می کشد و این که همیشه آرزو می کند که شهید بشود،در حالی که من و فرزندانم نمی توانیم به این مسأله حتی لحظه ای فکر کنیم، چه برسد که روزی بخواهیم دوری اش را تحمل کنیم، برای همین همیشه دعا می کنیم و از خدا می خواهیم تا در کنارمان باشد.

· پدرم قهرمان زندگی من است

محمدحسین که فرزند کوچک محمد رشیدی 9ساله است وقتی پدرش از کار به خانه می آید به استقبال پدرش می رود و می گوید: به پدرم افتخار میکنم پدرم قهرمان زندگی من است.

وقتی درد در برابرش رنگ می بازد

او می افزاید: وقتی درد به سراغ پدرم می آید با گفتن ذکر بسم الله و سپس فوت کردن سعی می کنم دردش را کم کنم.

***

رشیدی و «رشیدی» ها، تنها قهرمان فرزندان خود نیستند، آنها قهرمان تک تک فرزندان این سرزمین هستند و مایه مباهات و افتخار مردم ایران عزیز. باید این نمادهای شجاعت و ایثار را پاس داشت و از برکت حضورشان که برکت و رحمت و نعمت است بهره گرفت. تا هستند باید قدرشان را دانست و در محضرشان طریق عاشقی را آموخت و هنر با بال سوخته و شکسته پر کشیدن را.

گزارش: وجیهه قادری

انتهای پیام/

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
ROMANIA
|
۱۶:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۲
0
0
خدایا ما را شرمنده این جانبازان نکن
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین