کد خبر: ۲۳۳۴۹۸
تاریخ انتشار:
نگاه همسایه‌ها از قاب پنجره به هم؛

بررسی مجسمه های دانشجویان دانشگاه تهران

نمایشگاه گروهی دانشجویان مجسمه سازی دانشگاه تهران در گالری «میرمیران» خانه هنرمندان ایران در حال برگزاری است.
همسایه‌ها از قاب پنجره به یکدیگر می‌نگرندگروه هنرهای تجسمی، نمایشگاه گروهی دانشجویان مجسمه سازی دانشگاه تهران در گالری «میرمیران» خانه هنرمندان ایران در حال برگزاری است.

به گزارش بولتن نیوز، در این نمایشگاه بیش از 20 اثر از دانشجویان مجسمه سازی دانشگاه تهران در معرض دید علاقمندان قرار گرفت.

بیننده در بسیاری از این آثار وادار به تاویل اثر می‌گردد. او باید جاهای خالی اثر را پر کند. مجسمه «شور نوازنده» نوازنده‌ای را مجسم می‌کند که دل از زمین برکنده است و همراه ساز خود راه دیگری برگزیده است. سماع، می‌چرخد و می‌چرخد تا شوری به پا کند. زخمه‌ها بر ساز نواخته می‌شود و آوای موسیقی طنین انداز می‌شود و هر لحظه طنین آن، فضا را در لبریز می‌کند. شنوندگان با شور نوازنده موسیقی را احساس می‌کنند. شنوندگان گرداگرد نوازنده می‌چرخند غافل از اینکه خود در این شور همراه نوازنده گشته‌اند.

فاطمه حیدری حجمی را در معرض دید بینندگان قرار داده است که عنوان خاصی ندارد. همین امر سبب خوانش‌های آزادانه از این حجم می‌شود. حجم در نگاهی کلی نگرانه درختی را تداعی می‌کند که ریشه‌هایش بر روی زمین کشیده شده است. وجود یک مکعب پیش روی حجم نگاه را به سمت یک پرنده با پاهای بلند می‌کشاند. گویی قامت برافراشته و بلند پرنده مجال خم شدن و رسیدن به مکعب را به او نمی‌دهد.

حجم «فراموشی همیشگی» با اندازه‌ای کوچک اولین رفتاری را که از سوی بیننده بر می‌انگیزد، او را وا می‌دارد که خم شود و با دقت درون پنجره‌ها و آدم‌های رنگی نقش بسته بر روی شیشه‌ها را نگاه کند. گویی بیننده به قصد تجسس از لای پنجره منزل خود پنجره خانه روبرویی را دید می‌زند. بیننده به عنوان عاملی کنشگر با چرخش به اطراف حجم خوانش‌های متفاوت از پنجره همسایه‌ها دارد. حجم «فراموشی همیشگی» شکلی متفاوت از آپارتمان‌های امروزی را نمایش می‌دهد، اما بر خلاف آن‌ها که قامتی بلند و عمدی دارند و اتاق‌ها و آدم‌ها را در سیری عمدی در راستای هم قرار می‌دهد؛ این حجم انسان‌ها و اتاق‌ها را در عرض هم قرار می‌دهد. شکل به هم پیوسته حجم نشان دهنده زندگی جدا نشدنی انسان‌ها به یکدیگر است. در این نوع ساختمان‌ها همواره پیوستگی خاصی وجود دارد که انسان‌ها از یکدیگر جدانشدنی هستند.

درحجم «تعلیق خاکستری» جمعی بر قاعده یک ستون مکعبی ایستاده‌اند. وحشت زده پشت به هم قرار دارند. ترس از سقوط آن‌ها را به هم نزدیک کرده است. گویی آن‌ها جمعی بوده‌اند در خواب که چون چشم باز کردند خود را در بلندی این ستون یافتند. ستونی که از دل یک اسفنج بیرون زده است. آیا آن‌ها تبدیل به موجوداتی دریایی شده‌اند که بایست خود را در همچون ماهی در دریای بیکران که در یک حجم شیشه‌ای محصور است‌‌ رها کنند. حتی اگر از بلندای ستون خود را‌‌ رها کنند باز زندان دیگری چون مکعب شیشه‌ای آن‌ها را در بر گرفته است.

یک شهر در درون هسته یک سیاره. اینبار شهر دیگر بر گرد پوسته سیاره نبود. برای دیدار با ساکنان خاموش شهر فراموش شده مدخلی وجود دارد که چشم را بر آن بگذاری و ساکنان شهر فراموش شده را یاد کنی. اما اتاقی در این شهر بزرگ وجود دارد که چراغ آن خاموش است. با هر صدایی و نگاهی که بینندگان این سیاره بدان می‌کنند، باز صدایی از آن شنیده نمی‌شود. اتاق در خاموشی است، لطفا فریاد نزنید. «اتاقی درشهری بزرگ» شهری خالی از سکنه است که در تاریکی فرو رفته است. این شهری است که تنها یک مدخل ورودی دارد اما راهی برای ورود به این شهر وجود ندارد.

پسرک خود را در آب‌‌ رها کرد. خود را مچاله کرد، زنوانش را به سینه چسباند و با کف دست‌هایش آن‌ها را به یکدیگر نزدیک کرد. غوطه ور در آب، چشمانش را بسته بود. به دیروز می‌اندیشید به فردا می‌اندیشید. پسرک دیگر نفس نداشت که در آب بماند باید جستی می‌زد و سرش را از آب بیرون می‌برد. قبل از اینکه او جستی بزند، مجسمه ساز لحظه را ثبت کرده بود. اینبار پسرک مچاله شده سر و دستانش بیرون بودند اما بدن او در خاک مانده بود. پسرک برای همیشه می‌توانست نفس بکشد. اما در قاب مجسمه ساز برای همیشه ثابت شده بود. پسرک غوطه ور‌‌ همان پسرک تنهایی است که در دنیای خود تنها زندگی می‌کند و برای اینکه در دریای اطراف خود غرق نشود باید همچون شناگری تازه کار مداوم فن غوطه ور ماندن در آب را تمرین کند.

انسانهایی که در برزخی میان تردید و تنهایی به سر می‌برند. با احساس نا‌امنی، بی‌اعتمادی و ناامیدی، آن‌ها پناهگاهی از نوعی دیگر و جنسی دیگر برای خود می‌سازند. چرا که قادر به زندگی در کنار هم نیستند و ترجیح می‌دهند در میان حصارهایی در هم پیچیده و جدا از هم باشند و هیچگونه ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند.

فاصله‌های آهنی این‌‌ همان پناهگاهی است که برایشان توهم امنیت ذهنی و جسمی ایجاد می‌کند این انسان‌ها از کجا می‌آیند و به کجا خواهند رفت؟ افسوس آن‌ها را می‌بینیم که در سایه‌هایشان به هم رسیده‌اند و چه صمیمیتی است سایه‌هایشان.

آنچه از این نمایشگاه گروهی می‌توان دریافت، تاکید بر عنصر معنا در مجموعه کارهاست. هنرمندان به وضوح بر عنصر معنا و شکل دادن به تاویل‌های مخاطبان تاکید داشته‌اند. آثاری که عمدتا بر عنصر فرم و قالب حجمی تاکید داشته باشند در این نمایشگاه گروهی بسیار کم و ناچیز بود. اما عنصر معنا و تاویل‌ها فرآیندی بود که در این نمایشگاه نگاه مخاطبان را بیشتر به خود جلب می‌کرد.


منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین