ویژه نامۀ جام جهانی 2014، در اواخر دهۀ 80 دو مربی جوان از دوسوی جهان مقابل هم قرار گرفتند و با ایده های مشابه در مورد چگونگی فوتبال به نتایچی رسیدند و آن چه بیش از همه این دو رو به همر مرتبط می ساخت این بود که هر دو عمیقاً تحت تاثیر فوتبال هلندی در اوایل دهه 70 بودند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از
گاردین، ربع قرن است که جام جهانی، جشنواره ای نفس گیر از فوتبال و ضدفوتبال با تغییر در پیش زمینه ها شکل گرفته است. اکثر تیم ها به دنبال قهرمانی در این رویداد مهم هستند. اکثر مربیان مانند "مارسلو بیلسا" و "لوییس ون گال" مستقیم یا غیرمستقیم در جام جهانی تأثیر گذار هستند و بی شک یکی از موثرترین آنها را لوییس ون گال است.
البته که ون گال، برگذیده ترین آنها نیست، اما آرمان گرایی او تعدیل شده است؛ درحالی که صفات خاصی در او مثل همیشه باقی مانده است: اصرار بر نظم و انضباط، روش های برخورد با کنفرانس های مطبوعاتی، با شکوهی از اطمینان تجربه اش باعث شده که ون گال مسن تر، عاقل تر و قابل انعطاف تر در این جام حاضر شود.

پیروزی 2-0 هلند در برابر شیلی در بازی نهایی مرحلۀ گروهی، ناشی از اقداماتی استادانه بود. در این بازی "خورخه سمپائولی" یکی از شاگردان "بیلسا" با ون گال مواجه شد؛ کسی که می دانست فشار و مختل کردن الگوها شاید راهی برای پیروزی باشد.
ون گال پیر توانست با تاکتیک های سمپائولی مبارزه کند و نشان داد که هیچکس نمی تواند با استفاده از تاکتیک هایش، او را شکست دهد. ون گال، با دفاع عمیق و بهره برداری از فقدان مدافع بلندقامت در خط دفاعی تیم شیلی، از سد این تیم عبور کرد.

ون گال، در پاسخ یک روزنامه نگار که ادعا کرد تاکتیک او به نوعی خیانت به سبک هلندی بود و آن را "حمله به فوتبال" خواند، گفت: "ما در حال جنگ بودیم."
مفهوم حمله به فوتبال در حرف نیست، بلکه در چشم بیننده است؛ به عنوان نمونه، آلمان برای بازی تهاجمی اش در جام جهانی ستایش شده، اما جز این، طراوت و چالاکی و هیجان آنها هم موثر بوده است. آیا می توان گفت به دلیل تسلط آنها از توپ و میدان در مقابل اسپانیا، یک طرف کاملاً فعال و طرف دیگر خسته کننده بود؟

فلسفۀ ون گال هیچ وقت همانند "رینوس میشل" و "یوهان کرایف" اختیارگرا نبوده است؛ اما هنوز هم آژاکس و بارسلونای او و مبانی او در بایرن مونیخ به روشنی، نمونۀ مشتق شده از مدرسه قدیمی فوتبال هلند است.
او با سیستم 4-3-3 با یک مدافع مرکزی بازی ساز که به خط هافبک اضافه می شود، شروع می کند؛ بعد از آن ترکیب مورد علاقه اش یعنی نگه داشتن بازیکن خط میانی اضافی در میانه میدان و تنظیم به 4-2-3-1 را به کار می بندد.

تغییر به سبک ضدحملۀ تیم او که مثل شلپ شلپ کردن در آب است، بسیاری را شگفت زده کرده است. با 3 مدافع مرکزی. ون گال به درستی به فرمول ضدحمله در فوتبال، بدون بال سنتی اشاره کرد. اما تغییرشکل در ظاهر و ترکیب تیم، یک اقدام اضطراری پس از مصدومیت "کوین استرومن" بود.
ون گال به عنوان مربی تیم ملی هلند، برای اولین بار بعد از عدم راهیابی اش به فینال جام جهانی 2002 ، طلسم را شکست.
او با توجه به کمبود زمان، برای بهره برداری از سرعت روبن که در بازی با مکزیک مدام از چپ به راست حرکت می کرد، سکویی همچون "وسلی اسنایدر"، ایجاد کرد.
ون گال هرگز عقیده اش را زمین نمی گذارد و بازی را از راه درست و متمایز از دیگر مربیان هلندی پیش می گیرد؛ او در این مسابقات توانایی خود را به خرد و فلسفه معطوف کرده است.
ون گال می گوید که تنها علاقه مند به پیروزی است؛ عمل گرایی که در متن بازی های هلند به چشم می آید، او را مثل همیشه، به مربی ای رادیکال و افراطی تبدیل کرده است.