الا و انی اُقاتل رجلین: رجلاً ادعی مالیسله و آخر منعالذی علیه
«بدانید که من با دو کس میستیزم، آن کس که چیزی را خواهد که حق آن را ندارد و آن که حقی را که برگردن اوست نگذارد.»
امیرالمؤمنین / نهجالبلاغه خطبه 173
حادثه هتک حرمت عاشورا که در تاریخ کشور ما بیسابقه بود، نقطه رسوایی جریان براندازی است که خیلی سریع از شعار تکبیر و «کاریکاتور» انقلاب اسلامی به ماهیت واقعی خود و عناد با اسلام و نظام اسلامی ختم شد.
در روز عاشورا فرمانده اردوگاه یزید با شعار «یا خیلالله ارکبی و بالجنة البشری» حمله علیه «اصل اسلام» و قرآن ناطق را آغاز کرد و با تهلیل و تکبیر به بزرگترین جنایت تاریخ پایان داد. در حالی که به قول آن شاعر: آنها «حقیقت اللهاکبر و لاالهالاالله را سر بریده بودند و شعار تکبیر و تهلیل سر دادند.»
اما فتنه اموی امروز، چنان دچار جنون قدرت شد که آشکارا علیه «حسین» علیهالسلام شعار داد و خیمهگاه حسینی را به آتش کشید و از عزاداران قافله کربلا، انتقام گرفت. حادثه عاشورا، پرده تزویر را کنار زد و ماهیت فتنه سبز را برملا ساخت. نشان داد آنان شمشیرخود را علیه اسلام و مظهر آن «امام مظلوم» سیدالشهدا برکشیدهاند. آن قدر رسوا بود که نیازی به تحلیل نبود، یکسره هلهله کردند، کف زدند و به ساحت قتیل کربلا، جسارت نمودند. این جنایت سیاه را نه مسلمان برمیتابد و نه ایرانی. سردمداران فتنه که آشکارا پرچم سبز دینستیزی را برافراشتهاند آیا در تاریخ نخواندهاند که اولین گروهی که در همان سال 61 هجری علیه خون آشامان اموی قیام کرد و حاکم آنان را (برادر عبیداله زیاد) از سیستان بیرون کرد، ایرانیان بودند؟ نام ایرانی به عنوان اولین مُنتقمین کربلا، ثبت شده است.
از آغاز ورود اسلام به ایران، نام ایرانیان با عشق به ولایت و محبت اهل بیت عجین شد. آنان حقیقت را از سرچشمه زلال آن دریافتند. در نیشابور، با عشق سرشار از شناخت امام هشتم به استقبال حضرتش شتافتند و کلام نورانی آن حضرت را با تار و پود خود نگاشتند. و آن دو کلام، کلمه «توحید» و کلمه «ولایت» بود. «کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و انا من شروطها» کلمه توحید دژ استوار خداوند است و هر کس در آن درآید از عذاب ایمن است. اما مشروط است و من (ولیالله) از شرایط آن هستم. موج سکولاریسم که با «اصلاحطلبی» شتاب گرفت، چندین بار، ارزشهای دینی، و مقدسات آن بویژه واقعه خونین کربلا، را به سخره گرفت، و هر بار که خشم ملت را برانگیختند با توجیه و تزویر پرده دیگری از نفاق به چهره خود زدند.
اما این بار با این شدت و در چنین روزی، هیچ مجالی برای توجیه و گریز برای خود باقی نگذاشتند. طوفان خشم دینی ملت بزرگ ایران،بر اندام سردمداران و اربابان آن لرزه افکند و ملت ایران را در پیشگاه رسول و پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله سرافراز کرد. باشد که ننگ و رسوایی این اندک بقایای تفکر اموی از دامن پاک این ملت زدوده شود. متأسفانه قلب تیره یکی از این سردمداران فتنه – میرحسین موسوی – به جای برائت از این آشوبگران، خیمهسوز سیدالشهداء، از ملت عاشق کربلا، برائت میجوید و وقیحانه شعارها و حرکات ضد دینی و ضد انسانی این مهاجمان بیهویت را معلول خشونتی میداند که آن را به نظام اسلامی نسبت میدهد! در حالی که این حامیان او بودند که هم حرمتها را به نحو شرمآور و بیسابقهای شکستند و هم خشونت آفریدند و خون ریختند. اینک با حمایت این هتاکان حرمتشکن هم مردم، بسیج و نیروی انتظامی را متهم میکند و هم به ستایش از این اقدام سبّکنندگان به ساحت امام مظلوم میپردازد! و گویی همچون فرمانده اردوگاه عمر سعد به خود و پیروانش در ازای ریختن خون اباعبدالله وعده بهشت میدهد! «بکشید ما را ....» «بنده ابایی ندارم که یکی از شهدایی!! باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات بحق دینی و ملی خود تقدیم کردند و خون من رنگینتر از آن شهدا نیست. توهینی بالاتر از این به ملت ایران نمیتوان سراغ داشت که گروهی سر سپرده صهیونیسم و خودفروخته اموی را که حتی بعد از تظاهرات عظیم ملت، حسینیه دانشگاه شریف را به آتش میکشند را «مردم» ایران نامید! تأسفبارتر این است که اینک با صدور بیانیه (17) در ازای قتل امام حسین(ع) حاکمیت «ری» را مطالبه میکند و مزد خود را میطلبد!
«قبول کنید در کشور بحران است!»، «اغتشاشگران و فتنهگر را آزاد کنید»، «با دولت بیکفایت! برخورد کنید»، «کشور را عرصه حرمتشکنی، دروغپردازی و «ارجاف» رسانههای شیطانی و بیگانه کنید. به فتنهگران مجال آشوب و آتشسوزی بدهید.» باید هشیار بود. بیانیه موسوی جز این امور چیزی ندارد. اما عدهای با اتکای آن از نظام باجخواهی میکنند و بر آنند تا جام زهر دیگری به رهبری بنوشانند.
ملت ایران به خوبی شاهد بوده است که ماجرایی که به بهانه انتخابات و با دروغ آغاز شد اینک آشکارا سر بر بالین امریکا، انگلیس و رژیم اشغالگر گذاشته و با اعتقادات پاک و زلال اسلامی و با اصل دین به نزاع پرداخته است و تغییر نظام اسلامی را مطالبه میکند و شعار مرگ بر «اصل ولایت» سر میدهد. حقوق ملت را زیرپا گذاشته، آزادی آنان را سلب، زندگی آنان را تخریب و به آتش میکشد. امنیت آنان را سلب میکند، حق سیاسی و انتخابات آنان را زیرپا گذارده است. اکنون با تهدید نظام، بر آن است که از اصل نظام اسلامی باجگیری کند. یا ما کل نظام را به چالش میکشانیم یا دولت را به ما بدهید!
نامه حامیان موسوی که یا با هماهنگی و تبانی انجام شده است یا از سر جهل و نادانی مطلق است، بسترساز تاکتیک جدید فتنه است. این حرکت جدید، درعین حال اعتراف تلویحی است که در تمام این اغتشاشات ساختارشکن فرماندهی داشتهاند. اکنون پیشنهاد آتشبس دارند و راه دست برداشتن از بغی و محاربه را اسقاط دولت منتخب مردم میدانند. روشن است که نظام برای همه اولویت نخست را دارد و دولت برآمده از این نظام اعتبار و مشروعیت دارد. نهادهای مسئول همیشه موظف بودهاند که بر کارکردهای دولت نظارت داشته باشند و دولت برآمده از رأی ملت در چارچوب قانون مسئولیت دارد و البته همه دولتها ضعف و قوت داشته و دارند. اما هرگز مسئولیت قوه مجریه را در ازای ساختارشکنی به کسی هدیه نمیدهند! و سران فتنه این خواب آشفته را از سر برون کنند که یا نظام را تهدید میکنند یا باید دولت را به آنان باج داد!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالها قبل در میان موج تهدیدات سکولارهای حاکم بر برخی دستگاههای حاکمیتی، تصریح فرمودند، اگر شرایط را سخت کنند، آن روز «عاشورا» خواهد بود و شرایط، اقتضای «صلح» امام حسن مجتبی (ع) را نخواهد داشت. اکنون ملت ایران همه در صحنه با صبر و بصیرت حضور دارند، فرماندهان لشکر علی، هرگز به مقتدای خود خیانت روا نمیدارند. رفتار اردوگاه مقابل هم از کید معاویه به خشونت و دینستیزی آشکار یزیدی تغییر یافته است. نه «صلح» قابل تحلیل است و نه ضرورتی بر حماسه عاشورایی. نظام سرفرازتر از این است و مردم، وفادار و عظیم. پیمانشکنان قابل ذکر نیستند؛ لذا «علی» تنها نیست و روزگار تسلیم و سازش نیست. خواص هرکار بخواهند بکنند، رهبری را ملت کافی است. و ملت با رهبر خود بر سر عهد و پیمان تا آخر ایستاده است.