شابرول در جوانی ادبیات و حقوق خواند و بعد شروع به نوشتن نقد فیلم برای مجله معتبر "کایه دو سینما" کرد. او هنوز 30 ساله نشده بود که فیلم «سرژ زیبا» را ساخت که داستان بازگشت یک مرد به دهکده زادگاهش پس از مدتها غیبت از آن است، و تحسین منتقدان را برانگیخت.
وی که از اساتید سینمای جهان و متخصص ساخت فیلمهای جنایی بود، در سال 1973 برای فیلم «عروسی در خون» جایزه فیپرشی را از جشنواره برلین گرفت و در سال 1959 برای فیلم «پسر عموها» جایزه خرس طلای برلین را گرفت.
شابرول که کارگردانی پرکار بود، در طول بیش از نیم قرن دوران کاری، بیش از 70 فیلم سینمایی و تلویزیونی ساخت. اولین فیلم سینمایی او «سرژ زیبا» موجب شهرت قابل توجه او در میان منتقدان شد و عموما به عنوان بیانیه جنبش سینمایی موج نو یا "نوول واگ" شناخته شد، که کارگردانانی مانند فرانسوا تروفو و ژان لوک گدار هم جزو آن بودند.
فیلمهای او بر بوروژوازی (طبقه متوسط) فرانسه متمرکز بود، فیلمهایی که با کنار زدن ظاهر محترم این طبقه، ریاکاری، خشونت و بیزاری را که زیر این ظاهر جریان دارد، افشا میکرد. فیلمهای او اغلب پرتعلیق بودند و با آثار آلفرد هیچکاک مورد مقایسه قرار میگرفتند. نخست وزیر فرانسه، فرانسوا فیلون، شابرول را «کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس و یکی از چهرههای اصلی موج نو خواند که سبک و تکنیک سینما را با توجه به تجربه واقعی، زندگی حقیقی که ناگسسته و پنهانی است، متحول کردند.»
«تیری فرمائو»، رییس جشنواره فیلم کن درباره این کارگردان سرشناس گفته است: «شابرول سبکی بسیار کلاسیکتر از فیلمسازان تجربیتر موج نو داشت. اما در این کلاسیسیسم چنان جسارت و آزادی و چنان دانشی وجود داشت، که به نظر من- و به قضاوت تاریخ- فیلمهای حادثهای او در سینمای فرانسه کاملا منحصر به فرد باقی خواهند ماند.»
شابرول با سرعت بسیاری کار میکرد و هر سال تقریبا یک فیلم را میساخت. او فیلمنامههای غیراقتباسی بسیاری را نوشت و همچنین از بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات فرانسه اقتباس کرد، ازجمله «مادام بوواری» (1991) و داستانهای گی دو پاسان، برای سینما و تلویزیون. از فیلمهای سرشناس شابرول میتوان به «دختران بد» در سال 1968، «قصاب» در 1970و نیز فیلم معمایی «ممنون بابت شکلات» در سال 2000 با بازی «ایزابل هوپر» اشاره کرد. هوپر از هنرپیشههای زن مورد علاقه شابرول بود و با فیلم «داستان زنان» شابرول در سال 1988 بود که در ابتدای مسیر کاریش به شهرت رسید.
آخرین فیلم سینمایی شابرول «Bellamy» با بازی ستاره دیگری از سینمای فرانسه «ژرار دپاردیو» بود. وی با فیلمهای «عروسی در خون» (1973)، «گل شیطان» (2003) و «کمدی قدرت» (2006) به بخش رقابتی جشنوارهی برلین را یافته بود.
«شابرول» در پنجاهمین سال دریافت جایزهی خرس طلا، فوریه 2009 طی مراسمی که
همراه با نمایش آخرین ساختهاش «بلامی» بود، جایزهی «دوربین برلیناله» را
دریافت کرد.
مریم صباغزاده، مدیر آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، درباره این نویسنده گفت: من صمد بهرنگی و آثار او را بسیار دوست دارم و تمام کودکی من با خاطرات کتابهای او گذشت.
این نویسنده اظهار کرد: من همیشه خود را به جای شخصیتهای داستانی صمد بهرنگی میگذاشتم. البته آن روزها ما کتابهای بهرنگی را با دید کودکانه نگاه میکردیم اما شاید این نظریه درست باشد که صمد برای بزرگترها هم نوشته است و آثار او گروه سنی خاصی ندارد. آثارش مانیفست اوست که در قالب کتابهای کودکانه منتشر شده است.
او با بیان اینکه در سالهای اولیه سوادآموزی نسبت به آثار این نویسنده بسیار علاقهمند بوده است، گفت: من به صمد که با آثارش به کودکی ما رنگ و بوی خاصی داد، علاقهمندم و همیشه با احترام از او یاد میکنم. او آدم عزتمند، شجاع و آگاهی بود و در زمان خود هر آنچه از دستش برمیآمد انجام داد؛ ولو اینکه امروز ما برخی از دیدگاههای او را نمیپسندیم اما نباید خدماتش را فراموش کنیم.
صمد بهرنگی آموزگار کودکان محروم روستاهای آذربایجان بود. او کتابخانههای کوچک روستایی برپا میکرد و به ترویج کتابخوانی در میان کودکان میپرداخت. «ماهی سیاه کوچولو» با تصویرگری فرشید مثقالی شناختهشدهترین اثر اوست. تصویرهای این کتاب جایزه براتیسلاوا را از آن خود کرد. صمد بهرنگی در سال 1347 در رود ارس غرق شد.
از جمله آثار او «اولدوز و کلاغها»، «اولدوز و عروسک سخنگو»، «پسرک لبوفروش»، «یک هلو و هزار هلو» و... است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com