کد خبر: ۱۸۹۵۷۰
تاریخ انتشار:
پرونده‌ی ویژه‌ی بولتن نیوز: بازخوانی صحیفه‌ی امام خمینی (ره)

اولین سخنرانی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی در جمع روحانیون و طلاب حوزه‌های علمیه

مرور بیانات امام بدون هیچ نوع واسطه و تفسیر و بررسی بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. به خصوص برای نسل سوم انقلاب که شاید حتی یک بار هم این مسائل را نخوانده یا نشنیده باشند

گروه سیاسی-سید مجتبی نعیمی: با توجه به جایگاه انقلاب اسلامى و نقش امام خمینى (ره) در جهان معاصر،  طبعاً مطالعه‌ی آثار شفاهى و مکتوب سیاسى و اجتماعى، و حتى شخصى و خانوادگى امام خمینى(ره) در شرایط کنونی جهان، درحالی که چند سالی از شروع «بیداری اسلامی» که نتیجه‌ی مستقیم حرکتی است که از ابتدای دهه‌ی 40 از طرف شخص امام خمینی (ره) در کشورمان صورت گرفت و منجر به وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن 1357 و سرنگونی رژیم طاغوتی شهاهنشاهی گردید، ضروری است و به همین منظور، ما در گروه سیاسی بولتن نیوز بر آن شدیم تا با بازنشر آرا و گفتار و مصاحبه‌های حضرت امام خمینی (ره) که پیش و پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی صورت گرفته، نقشی در بالابردن آگاهی عمومی درخصوص انقلاب اسلامی در کشورمان و نیز تاثیر متسقیم و بلافصل آن بر «بیداری اسلامی» برعهده بگیریم.

به گزارش بولتن‌نیوز، مرور بیانات امام بدون هیچ نوع واسطه و تفسیر و بررسی بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. به خصوص برای نسل  سوم انقلاب که شاید حتی یک بار هم این مسائل را نخوانده یا نشنیده باشند. بی شک این کار می تواند به عنوان مانعی جلوی نسبت دادن های اشتباه به امام و تفسیر به رأی کردن ایشان و سایر تحریف هایی که نسبت به تاریخ انقلاب اسلامی انجام می شود، را گرفته و تحریف ها و تفسیرهایی که زمینه ساز بسیاری از ناهماهنگی های سیاسی و سرایت آن به جامعه شده و اتفاقاتی مثل فتنه 88 را به وجود آورده یا به آن دامن زده را خنثی نماید.

در ادامه به مطالعه‌ی اولین سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در جمع روحانیون می‌پردازیم که در تاریخ 14 بهمن 57، یعنی تنها دو روز بعد از ورود ایشان به کشور و در مدرسه‌ی علوی ایراد شد.

تحريف اسلام

بسم اللَّه الرحمن الرحيم. من از آقايان علما و افاضل بايد تشكر كنم. پيروزى ملت مرهون اقدامات علما- اولًا- و ساير طبقات- ثانياً- بوده است. شما علما همان طورى كه وظيفه شرعى‏تان هست كه امام امت باشيد، پيشقدم باشيد در مسائل امت، دفع كنيد مفاسد را از ملتها، بحمد اللَّه قيام به امر فرموديد. و من از قِبَل ملت شريف ايران از شما تشكر مى‏كنم. خداوند ان شاء اللَّه روحانيت را كه ذخيره ملت است، پشتوانه ملت است، حفظ كند و قوّت به او بدهد.

دشمنهاى اسلام و شما، هم اسلام را بد معرفى كرده‏اند و هم شما را. دشمنهاى بشريت اديان را مطلقاً مى‏گويند كه براى اين است كه افيون باشد براى مردم، براى ملتها! اينها چون ديده‏اند آن چيزى كه در مقابلشان مى‏ايستد ديانت است، و آن جمعيتى كه در مقابلشان مى‏ايستد جمعيت روحانى است، از اين جهت با اين دو نيرو به مخالفت برخاستند و از زمانهاى بسيار سابق اين دو نيرو را كوبيده‏اند. نيروى اسلام را كه بزرگترين نيروست كوبيدند، از جهت اينكه كوشش كردند تا اسلام را بد معرفى كنند. كوشش كردند تا اينكه اسلام را بگويند اگر چيزى هم باشد، يك دعا و يك وِرْدى است! يك آدابى است بين بشر و خدا. آنطورى كه در مسيحيت هست. مسيحيت هم- اين مسيحيت منسوخ- اين جور است، مسيحيتى كه نسخ شده است. مسيحيت حضرت عيسى‏ نمى‏تواند اينطور باشد. اينها با اسلام و با ساير اديان مخالفت كردند و اديان را افيون بشر حساب كردند. يعنى گفته‏اند كه اديان يك چيزى است كه ثروتمندها و قلدرها درست كرده‏اند كه‏ مردم را ساكت كنند، توده‏ها را ساكت كنند به وعده دادن. و اين تبليغات تا آنجا رسيده است كه بعد به صورت ديگر به ما هم تزريق كرده‏اند.

تز استعمارى «جدايى دين از سياست»

مسئله جدا بودن دين از سياست، مسئله‏اى كه با كمال تزوير و خدعه طرح كردند، حتى بر ما هم مشتبه كردند! حتى كلمه «آخوند سياسى» يك كلمه فحش است در محيط ما! فلان آخوندِ سياسى است! در صورتى كه آقايان خواندند در دعاهاى معتبر "ساسَةُ الْعِباد" مع ذلك از بس تزريق شده است، از بس اشتباه كارى شده است، ما خودمان هم باورمان آمده است كه دين از سياست جداست. آخوند در محراب برود، و شاه هم مشغول دزدى‏اش باشد! هركس اسلام را مطالعه كرده باشد، قرآن كريم را مطالعه كرده باشد، كافى است كه بفهمد اسلام و قرآن كريم تربيت مى‏كند يك جامعه را در همه [شئون‏].

تفاوت احكام اسلام با قوانين بشرى

فرق مابين اسلام و ساير قوانينى كه در دنيا هست- قوانين الهى را نمى‏گويم، آنها الآن منسوخ است، آنها هم همان طور بوده كه اسلام بوده- فرق مابين اسلام و آن چيزهايى كه از جانب خدا براى تربيت بشر آمده است با آن چيزهايى كه به دست بشر درست شده است، يك فرق اساسى اين است كه آنچه بشر درست كرده است يك جنبه ضعيف را ملاحظه كرده است؛ مثلًا قوانينى وضع كرده‏اند از براى اينكه حفظ نظم بكنند، حفظ انتظامات بكنند. قوانينى وضع كرده‏اند كه مال همين معاشرت دنياست و كيفيت سياست دنيوى. ابعاد ديگرى كه بشر دارد هيچ مورد توجه قواعدى يا قوانينى كه بشر درست كرده است، هيچ متوجه او نيست. شما وقتى اسلام را ملاحظه مى‏كنيد، به حسب ابعاد انسانيت [مى‏بينيد] طرح دارد، قانون دارد. از قبل از اينكه انسان به اين دنيا بيايد، قبل از اينكه پدر و مادر انسان ازدواج كند، طرح دارد براى اينكه اين بذر را خوب تربيت كند. طرح دارد اسلام: زن را چه جور انتخاب كنيد، شوهر را چه جور انتخاب كنيد، در وقتى كه ازدواج مى‏كنيد چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لِقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد. مثل زارعى كه يك تخم زراعت را مى‏كارد و مواظبت مى‏كند كه زمين خوب باشد، آبِ سالم باشد، به موقع برسد، ساير تربيتها تربيتهاى نباتى باشد كه درست تربيت بشود، اسلام [هم‏] براى تربيت انسان از قبلِ ازدواج پدر و مادر شروع كرده است. زمين را يك زمين سالم مُطَهَّر مى‏خواهد باشد؛ زوج را يك زوج سالم صحيحِ انسانْ صفت انتخاب بكند؛ بعد هم آداب ديگر تا وقتى كه متولد مى‏شود؛ و آداب رضاع و آداب حمل و رضاع و تربيت در دامن مادر و تربيت در پيش پدر و تربيتهاى بعدى كه دنبال اين مى‏آيد. هيچ يك از قوانين بشر تكفل اين امر را ندارد؛ اين امر مختص به قوانين انبياست. ابعاد ديگرى كه بشر دارد، و اصلًا قواعد ديگر دنبالش نبوده است، آن قواعدى است كه براى تهذيب نفس است براى اينكه انسان يك موجود انسانى- الهى بشود. قرآن كتاب انسان سازى است، مكتب اسلام مكتبِ انسان سازى است، انسان به همه ابعاد. نه فقط يك انسان مادى مى‏خواهد درست بكند، يك انسان الهى مى‏خواهد درست بكند؛ همه ابعاد انسان مورد نظرش هست. در اين امور اصلًا ساير قواعد و قوانين كه در دنياى ما هست آنطور مسائل طرح نيست. هركس هر جور مى‏خواهد تربيت بشود؛ توى بازار نرود عربده بكشد- اين را جلويش را مى‏گيرند- توى منزلش هر غلطى مى‏خواهد بكند! خلوت را كار ندارد كه در خلوت چه كرد. به شما چه! اسلام خلوت و جَلْوَت ندارد. خودت تنها باشى تحت مراقبت هستى، يك نفر همراهت باشد باز همين طور تا آخر ..

بُعد سياسى و اجتماعى اسلام

يكى از ابعاد انسانْ بُعدى است كه در اين دنياى مادى مى‏خواهد معاشرت بكند، در اين دنياى مادى مى‏خواهد تأسيس دولت بكند، در اين دنياى مادى مى‏خواهد تأسيسِ‏ مثلًا ساير چيزهايى كه مربوط به ماديتش هست بكند. اسلام اين را هم دارد. آنقدر آيه و روايت كه در سياست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند كتاب فقه را ملاحظه مى‏كنيد، هفت- هشت تا كتابى است كه مربوط به عبادات است، باقى‏اش مربوط به سياسات و اجتماعيات و معاشرات و اينطور چيزهاست. ما همه آنها را گذاشتيم كنار و يك بُعد را، يك بعد ضعيفش را گرفتيم. اسلام را همچو بد معرفى كرده‏اند به ما كه ما هم باورمان آمده است كه اسلام [را] به سياست چه! سياست مال قيصر و محراب مال آخوند!- محراب هم نمى‏گذارند براى ما باشد- اسلام دين سياست است؛ حكومت دارد. شما بخشنامه حضرت امير و كتاب حضرت امير به مالك اشتر را بخوانيد ببينيد چيست. دستورهاى پيغمبر و دستورهاى امام- عليه السلام- در جنگها و در سياسات ببينيد چه دارد. اين ذخاير را ما داريم، عُرضه استفاده‏اش را نداريم. ذخيره موجود است، همه چيز داريم، عُرضه استفاده نداريم. مثل اينكه ايران همه چيز دارد اما مى‏دهند او را به غير. ما كتاب و سنتمان غنى است، همه چيز در آن هست لكن بد معرفى كردند به ما؛ يعنى كارشناسها.

مطالعات استعمارگران در كشورهاى اسلامى

از آن وقتى كه راه اروپا باز شد به آسيا و به شرق، كارشناسها دوْر افتادند و مطالعه كردند. آنها بيدار بودند و من و شما توى مدرسه‏ها خواب بوديم! آنها مطالعه كردند؛ وجب به وجب زمينهاى ايران تحت مطالعه قرار گرفته. هر جا نفت بوده نقشه دارند از آن، هر جا مس بوده نقشه دارند از آن. در اين بيابانهاى بى‏آب و علف با شتر آمدند اين كارشناسها؛ رفتند گرديدند مخازن را، جاهايى را، هر چه دارد پيدا كردند و ثبت كردند. مطالعاتشان راجع به ماها هم همين بوده است كه ديده‏اند آن چيزى كه بتواند جلوى اينها را بگيرد عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام. اسلام را از آن راه كوبيدند؛ جدا كردند اسلام را حتى از خود ملت اسلام، حتى از خود خدمتگزاران به قرآن. خودِ خدمتگزاران به قرآن هم اين مطلب را نمى‏شود حاليشان كرد- بعضى از آنها را- كه اسلام دين سياست است. اين را شايد عيب مى‏دانند براى اسلام! اسلام سلطنت دارد، نه سلطنت اينطورى؛ حكومت دارد؛ اسلام امامت دارد، خلافت دارد؛ پيغمبر اسلام حكومت تشكيل كرده بود، حضرت امير- سلام اللَّه عليه- حكومت داشت، استاندار داشت، فرماندار داشت- همه اينها را داشت. اينها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند؛ همه چيز داشتند. ما مطالعه كرديم آنها را لكن از بس به ما تزريق شده است از آن طرف كه آقا برو سراغ كارت، آقا برو تو نمازت را بخوان، چه كار دارى به اينكه اينها چه مى‏كنند، [دائماً گفتند] چه كار دارى، چه كار دارى، كار ما را به اينجا رساند كه حالا ما اينجا بايد مجتمع بشويم عزا بگيريم!.

نقشه استعمار عليه روحانيت

از آن طرف كارشناسها ... روحيات مردم را ملاحظه كردند، ديدند كه روحيات شرق، خصوصاً مسلمين و خصوصاً در مسلمين شيعه، خصوصياتشان اين است كه به روحانيت‏شان ارج قائل مى‏شوند، تَبَع روحانيت هستند. چه بكنند كه روحانيت را از مردم جدا كنند؟ نقشه كشيدند كه روحانيت را مبتذل كنند پيش ملت. شما در زمان رضاشاه نبوديد اكثرتان، من ادراك كرده‏ام، كسانى كه به سن من بودند و پيرمرد هستند الآن ادراك كرده‏اند زمان او را. آقا اينها به واسطه نقشه‏اى كه خارج ريخته بود، آخوند را همچو كرده بودند كه آخوند نمى‏توانست نفس بكشد. آخوند در نظر مردم همچو شده بود كه سوار اتومبيلش نمى‏كردند! جدا كردند از مردم روحانيت را؛ منتها نقشه‏شان نگرفت. خواستند بكنند هر چه كردند [اما] خداوند: وَاللَّهُ خيرُالماكرين لكن يك جايى نقشه‏شان گرفت و آن جدا كردن روحانيت از دانشگاهها [بود]. يك روحانى حق نداشت، پيش خودمان حق نداشت كه از دانشگاهى صحبتى بكند ... سراغ نمى‏دانم [دانشگاهى برود]. دانشگاهى هم آخوند به نظرش مى‏آمد كه يك موجود مضرى است‏ كه انگليسها آوردند گذاشتند اينجا! من خودم اين را شاهد بودم. با دو نفر از آقازاده‏هاى محترم قم ما سوار اتوبوس بوديم، در چندين سال پيش از اين مى‏رفتيم. چند نفر ديگر هم سوار همان اتوبوس بودند. يكى‏شان به ديگرى گفت كه من حالا سالهاست كه از اين «هيكل» ها ديگر نديدم- اشاره به ماها-؛ بعد گفت اينها را انگليسها آورده‏اند در نجف و آنجاها گذاشتند براى اينكه مردم را [گمراه‏] بكنند! در نظر دانشگاهى، آخوند يا دربارى است يا بسته به انگليس! در نظر شما هم اين آدم دانشگاهى نمى‏دانم. [فرنگى مآب است‏]! جدا كردند ملت را بعضى‏اش را از بعض؛ استفاده بردند از اين جدايى ..

اتحاد ملت، منشأ سقوط شاه

شما ملاحظه فرموديد كه در اين مقدار كم از زمان كه طبقات مختلف با هم ائتلاف كردند- و خدا اين ائتلاف را درست كرد- شما ملاحظه كرديد كه اين ائتلاف و اين وحدت كلمه بين جناح معنوى و جناح مادى، بين علماى اسلام و آن طبقات ديگر- از هر طايفه‏اى باشند- اين وحدت كلمه باعث شد كه يك ملتى قيام كرد؛ و در اين وحدت كلمه‏اى كه اين ملت دنبال كرد و قيام كرد تمام ابرقدرتهاى عالَم را زمين زد، تمام توپ و تانكها را زمين زد.

محمدرضا را همه‏تان مى‏شناسيد كه قبل از چند سال چه چيزها برايش مى‏گفتند و خودش چه مداحيها مى‏كرد و قدرت هم داشت؛ يك مرد قدرتمندى [كه‏] روسيه با او موافق، امريكا با او موافق، انگلستان با او موافق، دوَل اسلامى همه با او موافق، چين با او موافق، همه موافق، ابرقدرتها و بعد از آنها هر چه قدرت بود موافق با او بود. اين قدرت به اين بزرگى را شما ملت، شما ملتِ سر و پا برهنه‏اى كه همه چيزتان را خوردند، قيام كرديد [و] چون وحدت كلمه در كار بود، با مشتتان تانكها را خُرد كرديد. خون بر شمشير غلبه كرد. از تخت فرو كشيديد. فرار كرد و رفت منتها مال را هم برد، هر چى داشتيم؛ سه بيليون دلار ظاهراً! سه بيليون و چند صد ميليون- آنكه حالا يك قلمهايى است كه نوشتند- خودش برد و عائله‏اش برده!

دزديهاى دودمان پهلوى

ما نمى‏توانيم بفهميم كه دزدى اينها در اين مملكت چى بوده است. در يكى از چيزهايى كه به من نوشته بودند راجع به يكى از خواهرهاى اين مرد، نوشته بودند كه يك ويلا در كجا دارد كه چقدر خريده شده است- آنش من يادم نيست اما آنى كه يادم مانده اين است- نوشته بود كه پنج ميليون دلار يعنى سى و پنج ميليون تومان خرج گلكارى آنجا شده! من و شما خوابش را هم نمى‏توانيم ببينيم؛ باور نمى‏توانيم بكنيم. شما نمى‏دانيد كه اينها با اين مملكت چه كردند. نمى‏دانيد معنويت اين مملكت را چطور عقب زدند. مى‏گويم نمى‏دانيد يعنى مى‏دانيد، حالا مى‏دانيد؛ درست الآن همه‏مان مى‏دانيم؛ الآن بدبختيها را همه‏مان مى‏دانيم كه هر چه ما بدبختى داشتيم از اين عائله بود. تا دولت صالح نباشد مملكت صلاحيت پيدا نمى‏كند. يك فرد غير صالح يك مملكت را خراب كرد. همه ديديم يك فرد غير صالح، كه اسمش محمدرضا پهلوى است، وزير وقتى مى‏خواهد تعيين كند، غير صالح است. بايد به جنس خودش باشد!- هركسى مايل به ... دزدها با دزدها رفيقند! دزدها كه با مقدسين رفيق نيستند- وكيل مى‏خواهد معين كند، به جنس خودش درست كند. وكيل هم كه دست مردم نبود. مردم در اين پنجاه سال آزادى نداشتند. نه يك وكيل و نه يك مجلس و نه يك دولت، هيچى مربوط به ملت نبود؛ همه چيز متكى به خارج بود. يك آدم فاسد را وقتى آوردند گذاشتند سر مملكتى، تحميل كردند بر مملكتى، به آنجا رسيد كه همه چيز مملكت ما را از دست داد و [دائماً] ثناخوانى خودش كرد و وادار كرد كه راديوها هم بگويند و وادار كرد كه مطبوعات هم بگويند- همه را الزام كرد كه بايد بگوييد، همه ثناخوانى بايد بكنيد!.

نمونه‏اى از مفاسد و جنايات رژيم

 «اصلاحات ارضى» اش را شما ملاحظه كنيد. آقا آنكه اينقدر برايش گفتند و خواندند و نوحه خوانى كردند و ثناخوانى كردند، اصلاحات ارضى عبارت از اين شد كه تمام كشاورزهاى ما گدا شدند؛ كشاورزى از مملكت ما پريد. الآن اگر همه ملت دست به هم‏ بدهد، بعد از چند سال ممكن است كشاورزى ما به حال اولش برگردد. بازار درست كردند براى امريكا. گندمهايش را او بايد يا بسوزاند يا به دريا بريزد؛ مى‏دهد و پول مى‏گيرد! مى‏دهد ارز مى‏گيرد. بازار درست كردند. شما الآن هيچ نداريد. تمام زراعت ايران را مى‏گويند براى سى روز يا سى و يك روز كافى است! ايرانى كه يك استانش مثل آذربايجان، مثل خراسان، مى‏توانست تمام قُوت ايران را متكفل بشود، باقى آن مى‏بايست صادر بشود، حالا ما براى سى روز يا سى و سه روز! باقى‏اش از كجا؟ از اسرائيل، از امريكا، از جاهاى ديگر. اين خرابى كه به مملكت ما وارد شد به دست اين آدم ظالم [شد] كه نوشت من آمده‏ام خدمت به وطنم بكنم! كتاب مأموريت براى وطنم! من گفتم صحيح مى‏گويد! مأمور است كه خدمت به وطنش بكند، يعنى وطنش را از همه چيز ساقط كند! اين «مأموريت» داشت كه ساقط كند اين وطن را از همه چيز. نيروى معنوى را از بين برد. نيروى جوانهاى ما كه بالاترين [لطمه‏] و صدمه‏اى كه بر اين مملكت خورده، نيروى جوانهاست كه فاسد شد. يا طرف مشروبخانه‏ها اينها را كشاندند، يا طرف سينماها اينها را كشاندند، يا تو اين بيابانها بردند و مراكز فساد برايشان درست كردند و ترويج كردند. يك جوان سالم براى ما نگذاشتند آقا. بالاترين ضررى كه به اين مملكت خورد اين بود كه نيروى انسانى‏اش رفت. حالا بايد از سر اين نيرو پيدا بشود. «خدمت» به وطن كرد! خدمت به وطن! زراعتش را بكلى از بين برد، فرهنگ را بكلى از بين برد و ساقط كرد. اگر ما فرهنگ داشتيم كه اين بازى سرمان در نمى‏آمد. اگر ما رجال فرهنگى داشتيم، رجال مستقل است؟ ... فرهنگْ مستقل بايد باشد؛ مگر مى‏گذارند اينها؟ مگر سازمان امنيت مى‏گذاشت كه اين كارها درست بشود؟

كنار زدن روحانيت از سياست و پيامدهاى آن

اقتصادمان را از بين بردند. اگر مهلت بهش داده بود اين ملت، نفت شما را بعد از ده- پانزده سال تمامش كرده بود ... رفت سراغ كارش! عوض نفت چى دادند؟ اسلحه دادند! چه اسلحه‏اى؟ اسلحه‏هاى مدرنى كه كارشناسهاى ايرانى نمى‏توانند بفهمند چه‏ هست، چه جور بايد اينها را استعمال كنند! براى چه آوردند اينجا آنها را؟ براى اينكه پايگاه باشد براى امريكا كه اگر يكوقت با شوروى دعوايش شد اين پايگاه را داشته باشد. نفت را از ما گرفتند به جاى او پايگاه درست كردند؛ پايگاهى كه اگر بنا بود درست كنند حاضر بودند ميليونها ميليونها دلار بدهند به مملكتى تا بگذارد يك پايگاه برايشان درست بشود! آنها نفت ما را مى‏گيرند پايگاه درست مى‏كنند. اين مصيبتهاى ماست. آخوند دخالت در سياست نكند؟ اين حرف را نزند آخوند؟ اگر آخوند يك همچو حرفى زد، «آخوند سياسى» است. همه چيز ما را بردند. روحانيت ما را پيش مردم ساقط كردند، از بين بردند. جدا كردند قشر روحانى را از قشر روشنفكر متجدد و همه چيز آنها را هم بردند، هم شما را بردند. اگر اين نهضت غير از اين يك خاصيت نداشت كه بين طلاب علوم دينيه و قشر دانشگاهى يك رابطه پيدا شد، اگر غير از اين ما هيچى نداشتيم، اين بالاترين نتيجه‏اى بود كه حاصل شد از اين نهضت. اگر بگذارند بماند؛ اگر بگذارند كه باز اين نتيجه باقى بماند. جديت كنيد! آقا رمز تقدم شما امروز، رمز پيروزى شما، وحدت كلمه است. اگر وحدت كلمه را از دست شما گرفتند، باز همان اسارت است و باز همان غارتگريها اعاده مى‏شود. مثل سابق نيست. سابق عذر داشتيد [كه‏] نمى‏توانم؛ فهميديد كه مى‏توانيد. شما نيرو داريد، ملت با شماست. شما در هر شهر و در هر ده نيرو داريد. هر روزى كه مى‏خواهيد يك كارى را بكنيد، نيروهاى شما مردم را راه مى‏اندازند. با هم باشيد، مجتمع باشيد، مهذب باشيد، وحدت كلمه‏تان را حفظ كنيد. الآن در صددند كه شما همه را به جان هم بيندازند و استفاده‏اش را بكنند؛ بايد نگذاريد. اين خدعه را بايد نگذاريد كه عملى بشود. تا بود او- مردِكه- اين كارها را مى‏كرد و اين شيطنتها را مى‏كرد؛ حالا اين مردِكه مى‏كند.

رهبر ملت، خادم ملت

من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه را مى‏خواهم. من از بيرون آمده‏ام كه خدمت‏ به شما بكنم. من خادم شما هستم، من خادم ملت شما هستم. من آمده‏ام كه بزرگوارى شما را حفظ كنم. من آمده‏ام كه دشمنهاى شما را زمين بزنم. من آمده‏ام كه ملت را يك ملت مستقلش كنم. دولت اگر پيدا بشود يك دولت مستقل باشد. من آمده‏ام كه دست اجانب را از اين مملكت كوتاه كنم. من آمده‏ام كه رسوا كنم اينهايى كه به اسم «مليت»، به اسم- نمى‏دانم- «قانون اساسى»، به اسم كذا مى‏خواهند مسائل سابق را عود بدهند. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را توفيق بدهد و ما را آشنا كند به وظايف خودمان.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین