در هندوستان، مراسم این روز فرخنده به طور عمده شامل مراسم دستههای خیابانی است که نعتها خوانده میشودو وعاظ، در مورد زندگی و آموزههای پیامبر صحبت میکنند. در مکانهایی مانند بمبئی، مردم به صورت خودجوش با آیین بندی، خیابان ها و مراکز خرید را تزئین میکنند و زنان، کودکان و مردان جوان در مساجد با دعا و نیایش به برگزاری هرچه باشکوه تر مراسم این روز بزرگ یاری می رسانند.
مسلمانان هند همچنین با بیان اذکاری برای ستایش از پیامبر(ص) و حضرت امام علی(ع) این مناسبت را برگزار میکنند. این مراسم با میوهها، گلها و یا حتی صحنههایی که وقایع مذهبی را به تصویر میکشند، تزئین میشود. ظرف شیرینی "خیر"(فرنی شیرین ساخته شده از برنج یا رشته فرنگی)، به عنوان یک سنت در خانههای مسلمانان تهیه میگردد.
در لکنو، مراسم میلاد، جاذبهٔ اصلی ست که توسط هزاران نفر از ارادتمندان اهل سنت برگزار میشود. جوانان و کودکان در قالب بخشی از دسته اسب سواران آهنگهای مذهبی میخوانند.
در مصر و کشورهای مسلمان شمال افریقا نیز سنت جشن تولد پیامبر در مقیاس بزرگ توسط فرزندان دختری ایشان(حضرت فاطمه) آغاز شد و ریشۀ برگزاری این مراسم در آن دیار به سلطنت خاندان فاطمیون بازمی گردد و این مراسم به طورعمده توسط علمای مذهبی و تشکل های دینی جشن گرفته میشده و تا به امروز نیز با همان شور و حال ادامه یافته است. مردم برای برگزاری این مراسم گردهم میآمدند تا برای شنیدن موعظه و توزیع شیرینی و صدقه(به ویژه عسل) که بنابر روایات مورد علاقهٔ پیامبر اکرم(ص) بوده، می پردازند.
شایان ذکر است جشن میلاد رسول اکرم(ص) برای شیعیان، علاوه بر جایگاه والایش نمادی از حبیله(زنجیرهای از امامت یا رهبر بعدی و ولایت) است. بنابر روایات شیعه و سنی در این روز، مؤمنان برای خواندن نماز مخصوص و شکرگذاری خدا برای نعمت هایی که به همراه تولد پیامبر اکرم(ص) به عنوان راهنما و رهبر امّت، نازل نموده، گرد هم میآیند.
«محمد؛ پیامبر بت شکن»
«محمد؛ پیامبر بت شکن» مقاله ایست کوتاه از سیّد موسی صدر، مرجع دینی و سیاسی شیعیان که پس از هجرت از ایران به لبنان، مجلس اعلای شیعیان لبنان را تأسیس کرد و رهبری فکری و سیاسی شیعیان این کشور را عهدهدار شد. او در میان شیعیان به «امام موسی صدر» مشهور است. او در ۹شهریور ۱۳۵۷، طی سفری رسمی به لیبی به دعوت معمر قذافی، ناپدید شد. در حالی که بسیاری گزارشها حاکی از قتل او در همان زمان توسط قذافی است، برخی گزارشها حاکی از وجود او در زندانهای لیبی بوده است. مقالۀ «محمّد؛ پیامبر بت شکن» باوجود اختصار، باتوجه به پرداختن به جوانب مختلف وجودی حضرت رسول(ص) بارها در مجامع علمی و مذهبی بازخوانی شده و بسیار مورد استناد قرار گرفته و می گیرد و در این جا گلچینی از این مقاله را که با ترجمه مهدی فرخیان در کتاب «ادیان در خدمت انسان» منتشر شده است، در ادامه می خوانید:
رسالت همۀ انبیا یکی است، و اختلافشان، تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به تکامل و تکوین. جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بت پرستی به هر شکلی که باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمیکند. زیرا که آنان رهبرانی رهایی بخشند؛ به دقیقترین معانیای که ما امروز از این دو واژه (رهبر و رهایی بخش) در مییابیم. گزاف نیست اگر بگوییم حضرت محمد(ص) بزرگترین پیامبر است و انقلاب او بزرگترین انقلاب. این بیان واقعی این انقلاب است و نتایج این انقلاب و تاریخ، این را ثابت کرده است. در این گفتار بر آنیم که عظمت پیامبر را با پارهای کارهای قهرمانانهاش برای آزاد ساختن بشر از بندها و بتها به سوی جهان بهتر بر شمریم.
یکم: دعوت به توحید در دنیای خدایان بی خرد
پیامبر
در جهانی که فرقهها و گرایشهای متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر
توحید بنیان نهاد. برای دنیا خدایانی بیخرد ساخته بودند. این خدایان
منجلابهای تفرقه، رسوایی و نادانی بودند. پیامبر اسلام در دعوت رهایی بخش
خود با سختیهایی رو به رو شد که خود ـ در حالی که او فداکار و شکیبا بود ـ
چنین میگوید: «هیچ پیامبری آنچنان که من آزار دیدم، آزرده نشد.»
او با
رد شرک و زشت شمردن بت پرستی دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ
رسالتش (یعنی توحید)، آغازید. تا این که در «یوم الفتح» پیروزی درخشانش را
به اوج رساند. و علی جوانمرد اسلام را بر شانههایش بلند کرد. خداوند با
این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی(ع) دستان خود را زیر
بزرگترین بت، هبلِ یک چشمِ وصله دار برد و آن را از ریشه برکند. دیگر
بتهای کوچک را نیز برکند تا با نابودی آنها نظام شرک را از میان برد.
پیامبر
در نبرد با شرک به از میان رفتن ظواهر بسنده نکرد. بلکه در سنگرگاههای آن
یعنی جانها و دلها به مبارزه با آن پرداخت و جانها و دلها را از
نگرانیها و وسوسهها پاک کرد. پیامبر میفرماید: «شرک پنهانتر است از
جنبش مورچهای سیاه، بر تخته سنگی، در شبی تیره».
دوم: دعوت به فراگیری علم و آزادی اندیشه
مردم
را از یک الوهیت خیالی رهاند. برای نخستین بار در تاریخ، اندیشه را به
نیکوترین شکل آزاد، و از ویرانۀ بتها راهی به علم باز کرد. دیگر دریاها،
کوهها و ستارگان حریمهایی نبودند که فکر فقط با زنجیرهای سنگینی از
قداست میتوانست به آنها نزدیک شود. پیامبر مسلمین را به فراگیری علم
خواند، تا آن را برای خیر آدمی به کار گیرند. آنها را به باز نمودن
قفلهای طبیعت، به یاری تأمل و تجربه فرا خواند. دستور داد تا علم بیاموزند
«حتی اگر در چین باشد». دستور داد تا «از گهواره تا گور» پایداری پیشه
سازند و تلاش کنند. پیامبر راه را بر شیادی و خرافه سازی بست، و اجازه نداد
تا ساده اندیشان عقاید مبهم را در پوششی از تقدس و ترس بپذیرند. چنانکه در
اروپا وضع چنین بود. در قرون وسطا شدیدترین تنبیهات را به دانشمندان و
آزادیخواهان چشاندند. حکایت گالیله و کو پرنیک و دکارت و صدها نفر دیگر
هنوز از ذهنها پاک نشده است.
سوم: ایجاد جامعه ای برتر بدون اختلاف طبقاتی
پیامبر برای برپایی یک جهان واحد و اجتماعی برتر، همۀ قیدها را در یک فراگیری بیسابقه و بیهمتا در هم شکست.
1. نخست اعلام کرد، نظام فاسد اثر مستقیمِ رفتار و سلوک آدمی است. اگر انسان نظام برتری بخواهد، چنین چیزی به دست خواهد آمد. گفت: «در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.» همچنین گفت: «به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا (سزای) بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.»
2. تصریح کرد هر جا که بوی ظلم استشمام میشود، باید بر ضد آن انقلاب کرد. و به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. فرمود: «به ستمکاران میل نکنید، که آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هیچ دوستی نیست وکسی یاریتان نکند.»
3. برابری در حقوق و واجبات را وضع کرد. پس میان آدمیان اختلاف طبقاتی فرقی نیست مگر در علم و عمل و تقوا. در سلسله مراتب آدمیان، نژاد و ثروت جایگاه و اعتباری ندارد. پادشاهان و رهبران همچون دیگران که «در برابر خدا بر چیزی توانا نیستند».
چهارم: فروریختن ارزش و اعتبار خدایان شرک
پیامبر
مصرانه با خدایان شرک چه از سنگ و چه بشری تحدی میکند، هستی و بیپایگی
آنان را مینمایاند و در انداختن ارزش و اعتبار آنها پیروز میشود. «ای
مردم، مثلی زده شد. پس بدان گوش فرا دهید. کسانی را که جز خدا میخوانید
هرگز (حتی) مگسی نمیآفرینند، هر چند برای آفریدن آن اجتماع کنند، و اگر آن
مگس چیزی از آنان برباید نمیتوانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر
دو ناتوانند.»
چه بسا قصه یک عرب بادیه نشین پر معناترین چیزی باشد که
از پیامبر برای زدودن ترس مردمان و در هم شکستن هیبت غیر حق از اذهانشان
روایت شده است. یک بادیه نشین متحیرانه و از روی ترس به عظمت پیامبر اقرار
کرد؛ همچون بندگان در برابر پادشاهان. پیامبر مهربانانه به او گفت: «همانا
من فرزند زنی از قریشم که خرده گوشت میخورد.»
پنجم: ستیز با اوهام و خرافات
شدت
موضع پیامبر در برابر تطیر و تفأل و تنجیم کمتر از ستیز او در برابر دیگر
اوهام و خرافات نبود. در برخی جنگها، پیامبر به دلیل «طالع نحس»، از رفتن
به نبرد نهی میشد، اما پیامبر روانۀ جنگ میشد، و طالع نحس را به «طالع
سعد» دگرگون میکرد، و میگفت: «نه نحسیای هست و نه دشمنیای.» میگفت:
«با روزها دشمنی نورزید و الا با شما دشمنی میورزند.» همچنین میگفت:
«هرکس به سنگی ایمان بیاورد، خداوند با او محشورش میکند.»
ششم: تقدس زدایی از سنت ها
پیامبر
در برابر عادات و سنتها همان موضع پیشین را داشت. پیامبر سنت گذشتگان
را تحت تأثیر تحولات زمانه معرفی کرد پس نباید سنتها به بت و خدایی بر
ساخته تبدیل شوند و به آنها تقدس بخشیم. خود پیامبر با تشریعِ اسلامیِ
آسانی در حادثۀ زید، فرزند خواندهاش و زینب دختر جحش، دختر عمهاش، یکی از
مخاطره آمیز و دشوارترین این رسمها را نفی کرد. نیکوست که در این باره
به تفسیر امام شیخ محمد عبده و دیگران رجوع کنیم تا مفصلاً از حکمت تشریع
در این حادثه بر ضد بتِ عادت آگاهی یابیم.
هفتم: مبارزه با خودخواهی، بت بزرگ
تنها
بتِ بزرگتر که همان «خودخواهی» است، باقی ماند. معروف است که رهایی از
آن را جهاد اکبر خواند. در قرآن شریف آمده است: «پس آیا دیدی کسی را که هوس
خویش را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش
او و دلش مهر زده و بر دیدهاش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او
را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمیگیرید؟»
سلام و رحمت و درود خدا بر تو ای ابالقاسم، تو راه را به سوی بهشت موعود هموار کردی. تو با قدرت و توان رهبری چیره دست، موانع و افت های حرکت و رسیدن انسان به هدف را از میان برداشتی. ما را یاری کن تا در راهی که پیش روی ما نهادی حرکت کنیم و در این روزگار دست ما را بگیر و ما را راهنما باش تا از دشمنانمان رها شویم، همان دشمنانی که بشریت را از آنان در آن روزگار رها کردی.
گوشه ای از عشق به حضرت محمد(ص)در آیینه شعر پارسی
در ادب پارسی که ادبی سرشار ازحکمت و پند وموعظه است ستایش بزرگان رسمی است، دیرین که از روزگاران کهن به یادگار مانده است. از این رو شاعران ازدیرباز مضامینی را در ذکر یاد بزرگان به زبان شعر بازگو کرده اند و در بین این یادکردن ها، مدحت ها و ستایش ها چهره ملکوتی و مقدس خاتم پیامبران حضرت محمدمصطفی(ص) در تنها چهرۀ آسمانی که در ادب زمینیان هیچگاه به دست فراموشی سپرده نشده و اگر جستجویی در دیوان های شاعران پارسی گو داشته باشیم، بی تردید یاد و حضرت محمد(ص) مزّین کننده همه دیوان ها است.
سعدی از سلسله شاعران حکیم زبان و ادبیات پارسی است که در اشعار خود همواره یادنبی مکرم اسلام(ص) را گرامی داشته است. آن چه در زیر می آید یکی از غزلیات این پیامبر شعر فارسی است که به نام پیامبرعاشقان و حقیقت طلبان محمد مصطفی(ص) مزّین شده است.
ماه فروماند از جمال محمد / سرو نروید به اعتدال محمد
قدر ملک را کمال و منزلتی نیست / در نظر قدر با کمال محمد
وعدۀ دیدار هر کسی به قیامت / لیله الاسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و عیسی و موسی / آمده مجموع در ظلال محمد
عرصۀ دنیا مجال همت او نیست / روز قیامت نگر مجال محمد
شمس و قمر بروز حشر نتابند / نور نتابد مگر جمال محمد
وانکه پیرایه بسته جنت و فردوس / بوکه قبولش کند بلال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند / پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا بخواب دیده جمالش / خواب نمی کرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی / عشق محمد بس است و آل محمد
با این همه عشق به محبت و قلمفرسایی در رسا و ستایش مقام والای حضرت رسول(ص) تنها محدود به دایرۀ ادبیان مسلمان و فارسی زبان نیست و هستند بسیاری از ادیبان، شاعران، اندیشمندان و فلاسفۀ غربی و اروپایی که در برابر عظمت اخلاقی، علمی و ادبی آن بزرگوار سر تعظیم فرود آورده و زبان به ستایش و نعت او گشودند. از این میان می توان به بزرگانی همچون لئو تولستوی ادیب فرزانه و برجستۀ روس اشاره کرد که درخصوص حضرت محمد(ص) می گوید: "شکی نیست که محمد از مردان بزرگ و مصلحانی است که به حقیقت خدمت بزرگی به بشر نموده است."
همچنین می توانبه جرج برنارد شاو، نویسنده، شاعر و نمایشنامه نویس ایرلندی اشاره کرد که در نعت حضرت ختمی مرتبه می گوید: "او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی همچون محمد، حاکمی در عصر جدید می شد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده می کرد."
شاه نعمت الله
ولی نیز از شاعران برجسته و موفق و از اقطاب و عرفای سدهٔ هشتم و نهم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد و پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر خود قرار داد.
شعر زیر در مدح و ستایش خاتم پیامبران از سروده این شاعر عارف است که به عنوان حسن ختام این کلام تقدیم می گردد:
خوش رحمتی است یاران صلوات بر محمد / گوئیم از دل و جان صلوات بر محمد
گر مؤمنی و صادق، با ما شوی موافق / کوری هر منافق صلوات بر محمد
در آسمان فرشته، مهرش به جان سرشته / بر عرش خوش نوشته صلوات بر محمد
صلوات اگر بگوئی ، یابی هر آنچه جوئی / گر تو زخیل اوئی صلوات بر محمد
ای نور دیدة ما خوش مجلسی بیارا / میگو خوشی خدا را صلوات بر محمد
مانند گل شکفتیم، در لطیف سفتیم / خوش عاشقانه گفتیم صلوات بر محمد
والله دیده من از نور اوست روشن / جان من است و من تن صلوات بر محمد
گفتیم با دل و جان با عاشقان خوبان / شادی روی یاران صلوات بر محمد
بیشک علی ولی بود، پرورده نبی بود / شاه همه علی بود صلوات بر محمد
گویم دعای سید، خوانم ثنای سید / جانم فدای سید صلوات بر محمد
خوش گفت نعمت الله رمزی زلی مع الله / خوش گو بعشق الله صلوات بر محمد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com