کد خبر: ۱۸۶۸
تاریخ انتشار:
نقدی بر سرمقاله شهروند امروز

ایرانیان توانگر ستیز نیستند

باسمه تعالی

این مقاله در هفته نامه شهروند امروز به قلم آقای قوچانی نوشته شده بود.



درابتدای دادن یک سری توضیحات ضروری به نظر می­رسد. نکته اول اینکه مصنف مقاله مذکور که قصد بیان یک مشکل اجتماعی و راه حل آن از دید خودش را داشته است ولی به علت اینکه زیاد از حد تفکرات و تعقلات مغرب زمین به مثابه وحی منزل باور داشته به یک سری مستمسکات ودلایلی پناه برده که شاید در مغرب زمین مقبول بیافتد ولی در ایران زمین جایگاهی ندارد. اینکه چرا مفاهیمی مثل روشنفکری یا نظام بروکراتیک که اینهمه در بعضی روزنامه­ها از آن دم می­زنند در حالیکه مردم توجه چندانی به آنها نشان نمی­دهند به علت این است که ما جایگزین و مفهوم قویتر آن را در فرهنگ خودمان داریم مثل علما ونخبگان و عدالت محوری و... لذا بسیاری از واژگان فرهنگی غرب که معمولاً دارای بار معنایی خاصی هستند معمولا در فرهنگ ایرانی کاربردی ندارند واگرهم وجود دارند مردم به دیده ابهام به آنها می­نگرند. واژگانی مثل سرمایه­داری که ترجمه واژه غربی (capitalist) از این دست هست. البته واژگان ابزاری وعربی به علت اینکه از ابهام کمتری برخوردارهستند درفرهنگ کلامی ما بیشتر گسترش پیدا کرده­اند.

نکته دومی که باید بیان کرد در مورد تحلیل مسائل اجتماعی در جامعه ایران است.اولاً بسیاری علوم جامعه­شناسی مغرب زمین به علت اینکه علوم عقلی هستند که هنوز برای بسیاری از اتفاقات هیچ پاسخ روشنی ارائه نمی­کنند مثلاً هنوز نمی­توانند علت وقوع انقلاب اسلامی درایران را با توجه به داشته­های خودشان تحلیل کنند.ثانیاً به صرف ایجاد جامعه سرمایه­داری درمغرب زمین و داشتن یک سری ویژه­گیهای خوب این جامعه مطلوب و مدینه فاضله نظام اسلامی نشده است که حال ما هم به دنبال ژاپن اسلامی و از این قبیل که گویا مورد نظر مصنف مقاله هست باشیم.این جوامع با تکیه برعقل خودبنیاد بشری توانسته اند از لحاظ تکنولوژِیک پیشرفتهای بسیاری البته درسایه استثمار فکری ومادی کشورهای فقیر و در حال توسعه کنند ولی از بعد اخلاقی به پایین ترین درجات حیوانی بل هم اضل سقوط کرده اند درحالیکه پیشرفتهای مادی در تعالیم اسلامی وسیله ای است برای پیمودن سریعتر وراحتر راه سعادت ولی اگر خود مانند گنج قارون هدف واقع شوند مایه نکبت و بدبختی جوامع است.در این جوامع به انسان به دیده ابزارتولید وثروت نگریسته می­شود در حالیکه کرامت انسانی مورد بی­توجهی واقع می­شود.

در ابتدا بحث به مفروضات مصنف مقاله مذکور اشاره می شود:

1. اولین واکنش هر ایرانی بعد از خواندن تیتر مرد 1364000000000 تومانی در شماره گذشته شهروند امروز این است که محمد جابریان این همه پول را از کجا آورده است ؟

2. این نه تنها سوال شهروندان عادی که سوال رئیس دولت هم است .

3. ثروتمندی در ایران پسندیده نیست و سرمایه داری مذموم است نه فقط نزد دولت بلکه در نزد ملت.

4. تردید نیست که سرمایه ستیزی دولت ریشه در توانگر ستیزی ملت دارد.

5. در پی تمنای سوسیال دموکراسی در مشروطه دوم و سپس برآمدن رضاخان ازآن توانگرستیزی در ایران به عنوان پدیده­ای مدرن ایجاد شد . دو تیغه توانگرستیزی از یک سو دولت­مردان بودند که بازار را دشمن دولت می­دانستند و از یک سوی دیگر روشنفکران بودند که در پی آرمان سوسیال دموکراسی از راهای دیگر دموکراسی خواهی غافل بودند.

6. وقوع انقلاب اسلامی ایران توانگر ستیزی را به ارزش دینی واخلاقی تبدیل کرد.

7. به دلیل اقتدارگرایی درایران دولتها خود در دام رانتها افتادند و به جای خصوصی سازی به مخصوصی سازی روی آوردند و بر نفرت عمومی از سرمایه داری دامن زدند و به جایی رسیدند که در عمل انتخاب عمومی رئیس جمهوری ضد سرمایه­داری و ضد توانگری یعنی محمود احمدی نژاد شد.

8.فرض ملت و دولت ایران هردو این است که درویشی از توانگری بهتر است به همان دلیل که عدل از ظلم بهتر است.

9. محمود احمدی نژاد احتمالاً جزکسانی است که ثروت را همان پول می­داند نه زمین یا کالا یا صنعت.از طرفی مسلم است که او جدی ترین منتقدان سرمایه داری است و دولت هاشمی و خاتمی را به همین دلیل می­نوازد.از این رو آغاز حکمرانی اش به تزریق پول به جامعه روی آورد وبا انواع وام­ها سعی می­کرد از راه پولدارکردن جامعه را ثروتمند کند اما بدیهی است که پولداری همان ثروتمندی نیست.

10. سرمایه دار کسی است که ارزش افزوده­ای را بر پول می­افزاید.

11.بی­گمان اگرحضرت خدیجه در اسلام و فردریش انگلس در تاریخ سوسیالیسم نبودند چپ­ها وچپ­های اسلامی هرگز اجازه نمی­دادند سطری درباره احتمال خوب بودند سرمایه­داری بنویسم.

12.سرمایه داری تلاش انسان است از جهانی که خداوند در اختیار او قرار داده است .

13. چندی است که در ظاهری مدرن همگی سنت خود را فراموش کرده ایم و شریعت سنتی و عقل مدرن را وا نهاده­ایم و از سنت، تصوف و از مدرنیته ، سوسیالیسم را برکشیده­ایم وبه ایدئولوژی غالب تبدیل کرده ایم .



ابتدا باید صورت مساله در این بحث مشخص شود که آیا واقعا مردم ایران توانگر ستیزاند یا خیر؟

کشور ما که داعیه دار ام القراء کشورهای اسلامی و برای احیای ارزشهای اسلامی به رهبری یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعه انقلاب کرد شعار اصلی اش را نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی قرارداد برمبنای این شعار فقط وابستگی سیاسی و نظامی و اقتصادی نفی نشده است بلکه وابستگی فکری و فرهنگی نیز نفی شده است البته این به معنی استفاده نکردن از تجربیات سایر ملل نیست . لذا اینکه نویسنده این قدربرمفاهیم فکری فکری و فرهنگی لیبرال دموکراسی مغرب زمین مثل استفاده از عقل مدرن و ابزاری ، مدرنیسم ، نظام سرمایه­داری را به عنوان معیار برای خود قرار داده است و مفاهیم فکری اسلام را با معیار غربی مورد سنجش قرار داده است نشان از گرایش نویسنده به تفکرات مغرب زمین دارد.

از بعد دیگر باید به این نکته توجه کرد اگر مقاله درمورد روحیه توانگر ستیزی مردم از زمان انقلاب تا به کنون است؛ علت اینکه این مقاله دستمایه ای برای حمله و هجمه به رئیس جمهور فعلی توسط نویسنده شده جای سوال دارد حال آنکه احمدی نژاد نسبت به سایر روسای جمهور سهم بیشتری از خصوصی سازی که نویسنده این همه از آن دم می­زند داشته است. نشان دیگری از زاویه داربودن مقاله نوشته شده به قصد القاء یک سری شبهات و مچ گیری­های سیاسی بوده است تا رفع یک مشکل فکری اجتماعی بوده­باشد .

مصنف در مهمترین پیش فرضش مردم ایران را توانگر ستیز شمرده است و بیان داشته است که سرمایه داری در ایران امری مذموم می­باشد به طوری که اول سوالی که مردم ایران در مواجه با مردم میلیون دلاری ایران می­شنوند این است که این فرد این همه پول را از کجا آورده است . این گفتار در وهله اول درست به نظر می­رسد اما به معنی آنچه که مصنف دربیان نتیجه گفتارش بوده نیست. برخلاف سخن نویسنده که اذعان کرده بود که سرمایه ستیزی دولت ریشه در توانگر ستیزی ملت دارد باید گفت که در هرکشوری حتی کشورهای غربی هم وقتی بگویند بیل گیتس پولدارترین مرد جهان است مردم می­پرسند خوب این فرد چگونه این پول را به هم زده است این یک پرسش بدیهی در این جا است ولی چرا نویسنده نمی­گوید که اروپاییان هم توانگر ستیز هستند در اینجا نکته که روشن است و مصنف به صورت ظریفی از روی آن گذشته یک سری مفروضات نادرست است اصولاً نظام سرمایه داری پایه های خود را از طریق استعمارکشورهای فقیر و مشرق زمین بر پا نهاده به طوری که کشور ما قریب به یک صده در زمان شاهان تحت الحمایه آنها یعنی پهلویه و قاجاریه به تاراج وچپاول منابع این مملکت همت گماشته بوده است حتی درسایر ملل هم مثل هند ، چین وکشورهای آفریقایی به صورت گسترده تری می­توان این را مشاهده کرد به طوری که بعد از یک قرن استعمار کشور توسط آمریکا و انگلیس هنوز مردم ما به این کشورها با دیده تردید می­نگرند و این امر در شعارهایشان قابل مشاهده است. آمریکا و اروپاییان به عنوان نماد نظام سرمایه­داری می­باشند که این نظام ریشه در تفکرات عقل مدرن و ابزاری و جدای از وحی دارد به طوری که هر شیوه تولید ثروت در آن مجازشمرده شده است بطوری که استعمار ملل هم یکی از بهترین شیوه­های آن می­باشد. بعد از انقلاب اسلامی هرچند ما از بسیاری از تجربیات مغرب زمین مثل داشتن مجلس ساختارهای نظامی و حکومتی استفاده کردیم ولی تا زمان ریاست میرحسین موسوی یک اقتصاد دولتی در ایران برقرار بود که این نه به خاطر روحیه توانگرستیزی ملت بلکه به علت نگرش منفی که به نظام سرمایه­داری غربی بود شکل گرفته بود البته همانطور که مصنف تا حدی به آن اشاره کرده است تفکرات سوسیالیستی آن دوره هم نقش داشته است که مهم­ترین تفکر درمقابل نظام­سرمایه داری بود که البته دلایل دیگری هم در کنار آن می­توان بیان داشت مثل حصر اقتصادی و کاهش ارزش دلار و وابستگی شدید آقتصاد به منابع نفتی و کمبود منابع و نیز وقوع جنگ تحمیلی که همه این ها در شکل­گیری نظام دولتی و کوپنی با هم نقش اساسی داشته است که با نظرات شاز نویسنده مقاله هم داستان نیست.

در دوره ریاست جمهوری آقایان هاشمی و خاتمی که ناکارآمدی­های نظام دولتی مشاهده شده به صورت افسارگریخته و تبعیض آمیزی روی به ساختارهای سرمایه­داری و گسترش نظام بانکی و زیرساخت­های نظام به صورت کاملاً غربی مثل بروکراسی اداری ، تشکیلات موسسات خصوصی با رانتهای بانکی که نتیجه آن در پایان آن ادوار تشکیل دادگاه­های مفسدان اقتصادی مخصوصاً درشهرداری تهران را می­توان به آن اشاره کرد که باعث نگرش منفی تر مردم به شعارهای خصوصی سازی که بیشترمخصوصی سازی انجام می­شد بود در دوره خاتمی بیشتر زیرساخت­های فکری مغرب زمین مثل ترویج سکولاریسم و لیبرالیسم غربی در دستور کار قرار گرفت که نتیجه آن با روی کار آمدن رئیس جدید قوه قضائیه بسته شدن بسیاری از روزنامه­های زنجیره­ای که به دنبال جدایی دین از سیاست مردم بودند و دنباله­رو رسانه های بیگانه بودند منجر شد که البته در بعد اقتصادی بیشتر ادامه دهنده دولت­ قبل بود ولی آنچه که سبب شد احمدی نژاد در انتخابات رای آورد نه شعار ضد سرمایه­داری­ بود که شعاری اساسی­اش که مردم سرمی­دادند این بود " فقر فساد تبعیض احمدی­نژاد به پا خیز" مصنف مقاله مذکور به علت تعلق خاطری که به تفکرات غربی دارد همه چیز را در آن دایره جستجو می­کند به طوری که بعد از سه سال از انتخابات هنوز هم نتوانسته اند علت واقعی رای آوردن وی را شناسایی کنند وهنوز دم از شعارهای پوپولیستی و عوام گرایانه رئیس جمهور منتخب مردم می­زنند غافل از آنکه آنچه که باعث رای آوردن این مرد شد نه این شعارها که رفع تبعیضات و مخصوصی­سازی­های صورت گرفته شده دردولتهای پیشین که نتیجه آن فساد گسترده در دستگاه دولتی و غیر دولتی رانتی شکل گرفته بود . وقتی مردم می­دیدند که عده­ای به صورت قارچ­گونه به انباشت ثروت دست می­زنند ولی توده مردم با فقر دست­پنجه نرم می­کردند وقتی که هردوره مردم می­دیدند که روسای جمهور با شعارهای افزایش سطح زندگی مردم ، ایجاد کار و تسهیل ازدواج به حکومت می­رسند در حالیکه کشوری با آن­همه منابع نفتی نمی­بایست با آن همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی مواجه باشد وباید مشکلی در توزیع ثروت وجود داشته باشد وهمه اینها سبب شده است که رئیس جمهوری که شعار "نفت بر سر سفره مردم " می­دهد رای آورد در صورتی که می­بینیم آن­همه بزرگان مملکتی و کشوری با کارنامه­های روشن کاندیدا شده اند مردم بر خلاف سناریوهای موجود که اکثر آنها دارای سیاست های مشابه و حفظ وضع قبل بودند رای نیاورند و یک رئیس­جمهور ساختار شکن رای آورد. پس اینکه مصنف مقاله علت نبود سرمایه گذاری را در توانگری ستیزی مردم جستجومی­کند و آن را به تصوف و اینکه در فرهنگ عامه سرمایه­داران نکوهش شده اند تا حدی نادرست است چرا که به قول امام خمینی (ره) : این خوی کاخ نشینی است که بد است و نه کاخ نشینی. لذا در دید عامه مردم این نگرش جایگاه ویژه­ای داشته است لذا این گفته مصنف که اذعان داشته است که درصورتی که حضرت خدیجه نبود کسی جرات خوب بودن سرمایه­داری را نداشت کاملا نادرست است که تکلیف آن را اول انقلاب رهبر معظم آن بیان کرده بود. در حالیکه می­بینیم بعد انقلاب رسانه ملی و مقامات دولتی با بدست آوردن ثروت­های باد آورده نفتی به جایی اینکه فرهنگ ترویج کار و کارآفرینی را جای بیاندازند بیشتر به دنبال ترویج تجمل­گرایی و رانت­خواری و آقازاده پروری بودند در حالیکه این دولت در ابتدای تشکیل خود طرح بنگاه­های زودبازده را در دستور کار قرار داد و وام تسهیل وام­های ازدواج و کارآفرینی را برای جلوگیری از رانت­های بانکی گسترش داد هر چند که به علت نبود سیستم نظارتی درست در بانک­ها برای تخصیص این اعتبارات و نیز نبود نیروهای کاملا همفکر دولت و عملکردهای مغرضانه و کارشکنیها در نهایت باعث منحرف شدن مسیر سیستم بانکی و هدایتش به سمت سرمایه­گذاری در بخش زمین و ساختمان شد ولی بیشتر از آنکه تقصیر دولت وقت باشد ناکارآمدی ساختارهای قبلی و اعتماد بیش از حد رئیس جمهور به آن ساختارهای فرسوده و لزوم ساختارشکنی و تغییرنگرش به آنها را روشن ساخت.

"توانگرستیزی" که مصنف به عنوان یکی از ویژگی بد مردم ایران زمین بیان کرده است واژه­ای است که از فرهنگ سرمایه داری وام گرفته است.در فرهنگ دینی ما اصولاً افراد کارآفرین وخیر تکریم شده اند ولی افراد سرمایه­دار و ملاء که بیشتر به دنبال جمع کردن ثروت برای خودشان هستند مورد نکوهش واقع شده اند و این ربطی به توانگرستیزی ملت ودولتمردان ندارد.ولی اینکه ثروتمندی در ایران پسندیده هست یا خیر باید بیان کرد شاید نسبت به ثروتمندان دید منفی وجود داشته باشد آن هم به علت وجود سییستم ناعادلانه ارباب رعیتی در سالهای گذشته و نیز نبود سیستم سالم توزیع ثروت در حال حاضر به طوری که باعث رشد رانت خواری در جامعه شده است ولی آن به معنی توانگرستیزی مردم و دولت مردان نیست که مانع کارآفرینی این قشر باشد وآنچه اصولاً مردم وحتی رئیس جمهور با آن مخالفند عبارتست از رانت خواری و ویژه خواری یک عده خاص است افرادی که وقتی به یک منصب خاص رسیدند به علت داشتن رانت اطلاعاتی یا اختیارات از آن برای تولید ثروت برای خود سوءاستفاده می­کنند .حال که این مبارزه با رانت­خواری تا به حال انجام نشده است بالاخره باید از یک جا شروع شود تا مانع پولشویی عده­ای رانت­خوار شود.ولی اینکه این عمل مخالف سرمایه­گذراری افراد خصوصی هست گفتاری نادرست است چرا که نبود آن مانع سرمایه­گذاری سالم در جامعه می­شود و آن شده است که الان است لذا این حرف مصنف نادرست چرا که مردم با ثروتمند شدن از راه رانت­خواری مخالف هستند نه ثروتمندی از راه درست آن .

مصنف گفته است که وقوع انقلاب اسلامی ایران توانگرستیزی را به ارزشی دینی و اخلاقی تبدیل کرده است . این بیان شاید در حق مردم ایران بسیار ناشایست باشد چه آنکه از ابتدای وقوع انقلاب به علت اینکه الگوی زندگی علوی و فاطمی و فرهنگ قناعت وایثار ترویج می­شد بسیاری از ارزش­های اسلامی دوباره زنده شد وبا بسیاری از فرقه­های ضاله مثل تصوف ، بابیت وبهایت و... ونیز تفکرات الحادی مثل کمونیستی و لیبرالیستی مبارزه شد حال آنکه نویسنده هنوز هم با توجه به پارادایم منسوخ جامعه­شناسی غربی که هیچ کدامشان در ایران کاربرد نداشته و نتوانسته­اند بعد از گذشته سه دهه از انقلاب به درستی آن را ارزیابی و علت یابی کنند چگونه مصنف مورد نظر ما هنوز به این ریسمانهای پوسیده برای مدعای حرفهایش تمسک می­جوید قابل انتقاد است. حال وقتی می­گوید توانگرستیزی جزء ارزشهای اخلاقی و دینی ما شده است علاوه اینکه شعور مردم را به مضحکه گرفته است به ارزش­های دینی ملت را هم زیر سوال برده است.

درنهایت می­توان گفت این که مصنف مقاله این قدر تعلق خاطر به جامعه­ شناسی مغرب زمین دارد و همه چیز را در چارچوب آن تحلیل می­کند جای تعجب ندارد چرا که در کتب درسی ما پر شده است از این نظریات که هیچ راهی به تعالیم دینی ما ندارد واگر مصنف مقاله مذکور این گونه تحلیل کرده است چندان جای انتقاد از طرف مسئولین فرهنگی کشور نباید داشته باشد که خود کرده را تدبیر نیست.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین