چرا محصول سال ها دود چراغ خوردن و تحقیق و تفحص تخصصی شما در حوزه سیاست، کمترین اثری محسوس در روندتوسعه سیاسی ایران نگذاشته!؟ به سنت مالوف جامعه روشنفکری ایران علی رغم قدرت بالای تشخیص تان در درد شناسی لیکن بدلیل دلبستگی تمام قدتان به الگوهای غربی و گسستگی و بی الفتی تان با واقعیات بومی با تمامی دعاوی تان ناتوان از درمان درد مانده اید.
گروه سیاسی – به دنبال اظهارات اخیر دکتر محمود سریع القلم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، در ارتباط با دیپلماسی و سیاست خارجی و داخلی، داریوش سجادی روزنامه نگار و صاحب نظر سیاسی، نکات قابل توجهی را در پاسخ به نظرات ایشان مطرح کرده است.
محمود سریع القلم
به گزارش بولتن نیوز، داریوش سجادی، در این مطلب خطاب به دکتر سریع القلم نوشته است: جناب آقای «محمود سریع القلم» اخیراً با جهد و سعی بسیاری می کوشند ضمن بیان نقطه نظرات آسیب شناسانه خود از دستگاه دیپلماسی و نارسائی های دیپلمات ها و بی صلاحیتی معدل عقلانی ایرانیان، برای جبران این عارضه راهکار ارائه دهند.
موارد زیر گلچینی از عصاره تراوشات و مبانی اندیشگی ایشان برای فائق آمدن بر مشکلات سیاسی کشور است:
ـ کسانی که زبان انگلیسی نمی دانند، منطقی فکر نمی کنند!
ـ سیاست خارجی باید از خیابان ها جمع شود!
ـ سیاستمدار حرفهای كسی است كه غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی كرده، مهربانی و احترام را تجربه كرده ، سفر رفته و حتی از هوس نیویورك رفتن هم عبور كرده است.
ـ 92 درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خواندهاند یا پزشكی. دلیل تناسب میان این رشتهها و جزمیت، ذهن دوتایی ایشان است. انسانهای عمیق كه با مطالعه دستکم پنج هزار كتاب به مرحله استنباط میرسند، دارای مدارهای خاكستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند!
ـ ایرانیان احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت میشوند!
ـ ما هزاران نفر را داريم كه دكترا دارند، اما يك پاراگراف انگليسي نمي توانند بنويسند و در دوره دكترا 10 كتاب نيز نخوانده اند!
..................
داریوش سجادی
خطاب به جناب آقای دکتر باید جسارتاً معروض داشت:
جناب آقای سریع القلم. کمی آهسته تر! پیاده شوید با یکدیگر قدم بزنیم! تصور کرده اید تنها خودتان دانشگاه رفته و آشنا با زبان و مبانی علم سیاست و مختصات و لواحق و ضمائم و توابع این رشته و حرفه ای هستید!؟
تمامی خرده فرمایشات جنابعالی مسموع است اما اگر کمی هم از برج عاج خود بیرون آمده و پا بر زمین گذاشته و به اطراف تان بنگرید عنایت خواهید داشت پرداختن به سیاست و غور و تفحص در مبانی اندیشه سیاسی بیرون از جذابیت های ظاهری مستلزم فسفر سوزی هم هست.
بر همین مبنا و برخلاف ظاهر جذاب سیاست باید از فرم گذشت و به محتوا پرداخت.
جسارت است اما تصور می کنید با دو قطعه دگمه سردست و یک پیراهن یقه وینچستر و یک دست کت و شلوار یقه آرشال و تسلط به زبان انگلیسی مُراد حاصل است!؟
خیر قربان!
22 سال پیش خطاب به وزیر خارجه وقت معروض داشتم:
جناب آقای دکتر ولایتی ـ می دانیم نشستن در رکاب مرسدس بنزهای آخرین مدل و ضد گلوله نشستن و برخوردار از محافظ و راننده بودن و شرکت در ضیافت های متعدد شام در هتل های 5 ستاره شیرین و لذت بخش است. چشمداشتی هم متوجه این امکانات جنابعالی نیست. اما این امکانات بصورت مشروط در اختیار شمایان قرار گرفته و شرط آن ارائه خدمات مضاعف در حوزه مسئولیت های محوله تان است. اما کو آن خدمات متوقع!؟
جناب آقای سریع القلم
35 سال از عمر جمهوری اسلامی ایران گذشت . با احراز کرسی استاد تمامی در دانشگاه شهید بهشتی و تحریر بالغ بر 15 جلد کتاب و صدها مقاله تخصصی در رشته سیاست اکنون می توانید بفرمائید دکتر سریع القلم در کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران ایستاده؟
چرا محصول سال ها دود چراغ خوردن و تحقیق و تفحص تخصصی جنابعالی در حوزه سیاست، کمترین رد و وزن و جایگاه و اثری محسوس در روند اندیشگی و توسعه سیاسی ایران نگذاشته!؟
مشکل این جاست که جنابعالی به سنت مالوف جامعه روشنفکری ایران علی رغم قدرت بالای تشخیص تان در درد شناسی لیکن بدلیل دلبستگی و وابستگی تمام قدتان به الگوهای غربی و گسستگی و بی الفتی تان با واقعیات بومی با تمامی دعاوی تان ناتوان از درمان درد مانده اید.
جناب آقای دکتر سریع القلم!
بقول مولانا درد بی دردی علاج اش آتش است! و بقول مرحوم شریعتی درد امروز جامعه ما بی سوادی مردم ما نیست! نیم سوادی روشنفکران و تحصیلکرده های ماست!
هر چند مشکل شما بی دردی نیست.
دردمند هستید! اما جنس دردتان از جنس درد این ملت نیست!
«الهی رضا برضائک و تسلیماً لامرک» تان مسموع است اما مشروع نیست!
دوستی داشتم که از فرانسه دکترای "اقتصاد دولتی" داشت .
یک هفته بعد از بازگشت به وطن و بعد از کاهش دیدار های معمول خانوادگی، افراد فامیل و محله حسب درخواست مادر پیرش برای انجام چند خرید معمول به بازار رفته بود.
تازه غروب آنروز فهمیده بود که اگر همان خرید را یک خیابان بالاتر انجام می داد بیست درصد در میزان پرداختی هایش صرفه جوئی می شده ...
1.5 درصده
این همه روشنفکر از کجا میان؟؟؟
یکی منو توجیع کنه................
حالا، شما هم زیاده سخت نگیرید !؟