کد خبر: ۱۳۶۹۲۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
شهریار زرشناس در دومین نشست «مشق حماسه»:

انقلاب فرهنگی به دست سروش عقیم شد/نمازشب‌خوان داریم، فرهنگ‌شناس نداریم

شهریار زرشناس معتقد است: ما مسئول نماز شب خوان داریم. مومن و متعهد هم هستند اما مشکلی که وجود دارد نا آگاهی آنهاست. برخی از مسئولین ما واقعا نمی‌دانند مانیفست سینما چیست و ادبیات داستانی و رمان چیست و از لوازم ژورنالیسم اطلاعی ندارند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دومین نشسست از سلسله نشست های «مشق حماسه» با موضوع آسیب‌شناسی 34 سال انقلاب اسلامی، عصر روز گذشته به همت جبهه حماسه سازان انقلاب اسلامی و با حضور شهریار زرشناس، سیدعباس فاطمی، مجتبی شاکری و یعقوب توکلی در سالن شماره 2 مرکز فرهنگی سید الشهد(ع) برگزار شد.

در این نشست شهریار زرشناس به بررسی دوره های تاریخی تهاجم فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی پرداخت. وی قبل از ورد به این بحث به طلیعه عالم نو و تازه توسط انقلاب اسلامی اشاره کرده سر منشا هجمه‌های فرهنگی به سمت انقلاب را از استیلای غرب دانست.

وی گفت: هر عالمی که به دوران انحطاط و تا انقراض خود می رسد دارای مشخصه هایی است. عالم غرب هم که به این دوران رسیده است این گزینه ها را داراست. یکی از گزاره‌هایی که نشان می‌دهد عالمی به دوران انحطاط خود رسیده است ظهور و بروز عالمی نو و جدید است. انقلاب اسلامی ایران طلیعه عالمی نو بود. گرچه انحطاط غرب قبل از آن هم آغاز شده بود اما با این طلعه عالم نو و تازه بیش از پیش مشهودتر شد. اما دوران انحطاط تا انقراض عالمی به معنای افول کامل استیلای آن نیست چنان که طلیعه انقلاب اسلامی زمانی به وقوع پیوست که عالم غرب با همه انحطاط٬ استیلای خود را داشت و همچنان نیز دارد. ابتدای قرن پانزدهم ایران منادی عالمی نو بود که طبیعتا در مقابل٬  ایستادگی عالم مسلط(غرب) را نیز در پی داشت. باید توجه کرد که غرب نه تنها در مقابل عهد تازه‌ای که انقلاب با خود آورد؛ قبل از آن هم با افکار سوسیالیستی به مبارزه پرداخته بود. اندیشه‌های سوسیالیستی که به گونه ای در متن اندیشه‌های عهد غربی بود و مانند خودشان اومانیست بود٬ سکولار و مدرن بود هم با ناتوهای نظامی و فرهنگی لیبرال ها مواجه شد. عالمی که مقابل افکار سوسیالیستی شوروی تحملی به خرج نمی‌دهد چه انتظاری است که در برابر انقلاب اسلامی که جدیترین چالش برای افکار غرب بود را بپذیرد؟!

زرشناس افزود: انقلاب اسلامی و عهد نو و جدید اسلامیش چون که در حال گذار بوده لاجرم در تعامل با عالم غرب برآمد تا بتواند در  فضایی مناسب به نقادی منصفانه بپردازد. اما مشکلی در میان وجود داشت. ما پیش نیاز این نقد منصفانه را نیاموخته بودیم. ما هیچ درک درستی از عالم مدرن و اقتضائات غرب نداشتیم. ما 15 تا 20 سال نمی‌دانستیم که علم مدرن برای خود هویت مستقلی دارد. بروکراسی غربی که میراث رضا خان و محمد رضا پهلوی بود به خودی خود ذاتیاتی دارد. گمان می‌کردیم با یک مدیر مسلمان تمام مشکلات حل و فصل می‌شود. 20 سال نا آگاهی ما از چنین مسائلی منجر شد تا انقلاب فرهنگی به دست عبدالکریم سروش عقیم بماند و از بین برود.این غفلت ناشی از جهل و نداشتن درک تئوریک‌مان بود.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جهل و ناآگاهی متفکران ما در بیست سال نخستین انقلاب را توامان با اگاهی غربیان از ما دانست و توضیح داد: این آگاهی غربی ها در مقابل جهل ما به تهاجم فرهنگی منجر شد.

این استاد دانشگاه در تعلیل سردرگمی مسئولین فرهنگی در تصمیم گیری گفت: ما مسئول نماز شب خوان داریم. مومن و متعهد هم هستند اما مشکلی که وجود دارد نا آگاهی آنهاست. برخی از مسئولین ما واقعا نمی‌دانند مانیفست سینما چیست. ادبیات داستانی و رمان چیست. از لوازم ژورنالیسم اطلاعی ندارند. همین مسئله موجب سردرگمی آنها در تصمیم گیری می شود.

وی در ادامه سخنان خود با تقسیم بندی دوره های تاریخی تهاجم فرهنگی، تشریح کرد: با توجه به این که قبل از سال 60 کشور در فضای آشفته‌ای به سر می برد٬ تقسیم بندی‌ها را از سال 60 شروع می‌کنم. از سال 60 تا 68 دوره اول تهاجم‌های فرهنگی است. موج دوم آن از سال 69 تا 76  و بالاخره موج سوم 76 تا 88 است که یک تهاجم فرهنگی و جنگ نرم تمام و کمال به شمار می رود.

او در شرح دوره های تهاجم فرهنگی افزود: دوران 60 تا 67 زمان حرکت‌های نهانی است. این حرکت ها به رهبری سروش تحقق یافت. تمام شاگردان سروش آرایش فرهنگی کشور را در دست گرفتند. مطبوعات٬ سینما٬ نظام اموزش عالی و ... در سیطره آنها بود. حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز زیر دست خود سروش فعالیت می‌کرد. کیهان و اطلاعات آن زمان زمام دار فعالیت‌های فرهنگی بودند. کیهان٬ زن روز و کیهان فرهنگی از نشریات جریان ساز بود که در نهایت هم کسانی که کیهان را اداره می‌کردند به حلقه کیان معروف شدند. تمام این فعالیت ها با تابلو انقلاب صورت می‌گرفت. شمس الواعظین به سلمان رشدی و رمانش جایزه می‌داد. نویسنده‌ها و کتاب‌هایی که قبل از انقلاب هم به آنها وقعی نمی‌گذاشتند به دست سروش و همراهانش ترجمه و چاپ می شد. این حرکت ها از زیربناهای تهاجم فرهنگی شمرده می شود و به معنی سازماندهی و جذب نیرو بود.

زرشناس سال‌های 67 تا 76 را به عنوان موج دوم هجمه های فرهنگی دوران تابلو بالا نامید و ادامه داد: با شرایط سیاسی که در کشور حاکم شد، خصوصا قطعنامه و اوضاع آن روزها این افراد مجال حرکت های چراغ روشن را پیدا کردند. یکی از اولین مقدمات نمایان سروش به عنوان رهبر فکری٬ نشر مقاله‌های نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت بود. این مقالات در حقیقت مانیفست روشن و مبرهن نئولیبرال است. با ورود این طرز تفکر به طور آشکارا نوع جدیدی از التقاط رواج پیدا کرد. این التقاط نه نوع التقاط مجاهدین بود و نه از نوع التقاط پوزیتیویستی بارزگان بلکه نگاه التقاطی نئوپوزیتیویست و نئولیبرالی برگرفته از اندیشه های پوپر و هایک و اندیشمندان غربی بود. البته تا اینجا هم جذب نیرو و سازماندهی پنهانی مد نظر بوده که با تابلو تفکر و اندیشه باز کار خود را پیش می‌بردند. اما با حلقه کیان یا بنیاد کیان و نیز مقاومت‌های تئوریکی که در مقابل سروش انجام شد، این جریان رسما فعالیت های خود را آشکار کرد. این فعالیت ها تحت عنوان مدیریت علمی هویت خود را مشخص نمود. نهضت ترجمه این جریان هم در این دوره اتفاق می افتد. عمدتا هم آثار نویسندگانی ترجمه می شود که عضو ناتو فرهنگی غرب بودند.

شهریار زرشناس دوران بعد از سال 76 تا 88  را دوران بلوغ جریان مدیریت علمی یا تکنوکرات معرفی کرد و گفت: در این سال‌ها این جریان دیگری دست بالا را گرفته و به سوی حاکمیت دو گانه در حال حرکت بود. به طوری که در این دوره با جنگ نرم تمام عیارشان مواجه شدیم. ارتباط های داخل و خارجشان بیشتر شد. به طوری که مخالفان برجسته حکومت کتاب می نوشتند و در داخل کشور به زیر چاپ می‌رفت. کتاب‌های  آقای کاتوزیان از جمله کتب درسی شد. در حالی که باید توجه کرد این قضیه ها دقیقا همان به راه انداختن جریان نئولیبرالیستی به شمار می رود.

وی در خاتمه مباحث خود از لزوم ساماندهی استراتژی فرهنگی انقلاب سخن گفت و آن را لازم الاجرا برای همه نهاد های فرهنگی دانست. وی افزود: این استراتژی باید به صورت دقیق در بر دارنده مانیفست‌های مختلف انقلابی باشد که امیدوارم رئیس جمهور اینده حداقل 40 درصد شرایط فعلی فرهنگی را تغییر دهد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
انسان ایرانی
|
COLOMBIA
|
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۳۰
0
1
بولتنی های عزیز با سلام، این دیدگاه کمی طولانی شد با پوزش از شما
من هم همانند آقای زرشناس بارها و بارها در باره خطر (به اصطلاح )روشنفکران نوشته ام و در روزنامه هادیدگاه گذاشته ام ، بگذارید نمونه ای شخصی بیاورم که همین "سروش" با چه اقتداری به نطام آموزشی حکومت میکرد: سال 59 -60 پدرم که در آن موقع دبیر ساده ای بود ، در همایش دبیران که آقای سروش و دیگرانی(!) نیز که از تدوین کنندگان کتابهای"بینش دینی" بودند حضور داشتند پدرم جلوی همه گفت که "با این وضع که شما ها پیش میروید و روشتان جوانها را بیدین و غربزده خواهید کرد .."و البته همه حضار محترم به او خندیدند و با اخم و تشر با او رفتار کردند چرا ؟ چون آنروزگار بیشتر مردم"سروش" را تئوریسین اول اندیشه آکادمیک نظام میشناختند.
همانگونه که مخملباف شده بود تئوریسین اول سینما.
همینها(سروش و زیبا کلام و..) با گروهی از همفکرانشان که بیشتر از انگلیس آمده بودند شدند مسئول انقلاب فرهنگی تا دانشگاهها را اصلاح کنند(!) و چنین مینماید که اصلاح(!) هم کردند
و البته برخی از همپالکیهای ایشان هنوز هستند و مشغول گسترش غرب پرستی در دانشگاههایند.
ببخشید اینرا میگویم اما شاید علت گزینش ناروای این آدمها آن باشد که هر کسی که ظاهرا نماز میخواند و روزه میگیرد و بر علیه کمونیسم و سوسیالیسم و.. نوشت، دلیل بر این نیست که دلسوز نظام و انقلاب و خواستار ارزشهای دینی وملی باشد.
ولی افسوس که هنوز میبینم که چنین طرز فکری هست که به چنین کسانی در نظام آموزشی و جراید کشور جایگاه بالا میدهند .
اما چند انتقاد به سخنان آقای زرشناس دارم: شما روش اقتصادی سوسیالیسم را با منش اومانیسمی به خطا میگیرید
سوسیالیسم اقتصادی در پی پخش عادلانه ثروت های ملی میان مردمان است اما به مالکیت خصوصی تا اندازه ای که باعث زیان منافع همگان نباشد احترام میگزارد به دیگر سخن، در این سیستم منافع جامعه بالاتر از منافع فردی است(سوسیال در زبانهای اروپایی میخواهد اجتماع مردم را بگوید) آیا این درست است یا نه بحث دیگری دارد اما در همین مفهوم است که لیبرال ها دشمنی سرسختی با سوسیالیسم دارند چون لیبرالیستها بر این باورند که هر انسانی(اومانیسم در ریشه اش انسان گرایی فردی را میخواهذ بگوید) آزادانه حق دارد که هر کاری بکند مگر آنکه قانونی باشد و هر اندازه ای هم ثروت داشته باشد بشرط آنکه مالیاتش بدهد.
در لیبرالیسم همه چیز حتی منافع اجتماعی و اخلاق نسبی است و آزمندی و اپیکوریسم تشویق میشود چون به پندارشان آز و شهوت باعث تولید بیشتر میگردد.
هر چه که باشد این انتقاد به اندیشمندان دلسوز انقلاب نیز وارد است که چرا تاکنون خط روش اقتصادی نظام را به روشنی تعیین نکرده اند و همین نبود خط مشی به سر درگمی ایدئولوژیکی اقتصادی انجامیده است
آقای زرشناس فراموش کردند که از "هابرماس" نام ببرند اینروزها با هر روشنفکر غربزده ای که بحث میکنم به "هابرماس" استناد میکند و حتی ایشان را در زمان خاتمی به ایران هم دعوت کرده بودند .
و البته سردرگمی فرهنگی را با افسوس حتی در خود آقای زرشناس هم میبینم زیرا که فرهنگ و ادبیات برابر با رمان نویسی و ژورنالیسم که کاملا پدیده ای غربی و مدرن میباشد نیست. نیازی نیست که مسئول فرهنگی ما رمان خوان باشد ( همین رماننویسی را روشنفکران غربزده پس از مشروطه به ایران آوردند) و یا ابزارهای ژورنالیستی بداند. بلکه باید از نفوذ اندیشه های بیگانه رها باشد و با فرهنگ ایرانی آشنایی ژرف داشته باشد و از ارزشهای ملی و معنوی آگاه باشد و به معنی درست آن اندیشمند باشد و از شارلاتانهای ساخته غرب دوری بگزیند برای نمونه جایزه نوبل دلیل بر ادیب بودن کسی(گارسیا مارکز) نیست و یا شهرت کسی دلیل بر اندیشمند بودنش (پائولو کوئلو..)نیست.
چرند بافی دلیل بر شاعر (شاملو) بودن نیست
چه- چه زدن دلیل بر استاد بودن(شجریان) نیست
مترجم بودن دلیل بر زبانشناس بودن(داریوش آشوری) نیست.
در پایان این رییس جمهور نیست که بایستی منش انقلابی(یا بقول روشنفکران! مانیفست انقلابی) کشور را سازماندهی کند بلکه این شما بویژه دانشگاهیان و همه ما هستیم که باید از خود اغاز کنیم
و منش فرهنگی و اقتصادی در خور اصول انقلاب اسلامی را به روشنی بشناسانیم .
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین