فيلم « آرگو» ساخته بن افلک جايزه بهترين فيلم هشتاد و پنجمين دوره جوايز اسکار را دريافت کرد. این فيلم در هفت رشته نامزد دریافت اسکار شده بود و در نهايت سه جايزه اسکار را کسب کرد. ميشل اوباما، همسر رييس جمهوری آمريکا، از کاخ سفيد برنده جايزه اسکار بهترين فيلم را اعلام کرد. فیلم «آرگو» حوادث مربوط به عمليات نجات شش آمريکايی در روزهای گروگانگيری کارکنان سفارت آمريکا در تهران و نقش يک مامور سازمان سيا در فرار آنها از ایران را بازگو میکند."
رادیو فردا که خود را
ایرانی می داند و مدام از مشکلات مردم می نالد و خود را وکیل وصی همه
ایرانیها می داند، و خواهان بهبود شرایط آزادی مردم این کشور است، ماهیت
پلید وطن فروشانه اش را با خوشحالی از برنده شدن آرگو ابراز می کند. فیلمی
که به گفته نادر طالب زاده (پژوهشگر و مستند ساز)،در آن " ایرانیها کاملاً
عصبانی و نامتعادل تصویر شدهاند و تنها ایرانیهای عاقلی که در فیلم دیده
می شود، همان ۲۰ نفری بودند که در ابتدای فیلم در سفارت امریکا منتظر ویزا
بودند تا از ایران بروند!"
رادیو فردا در ادامه خبرش سخنانی را از کارگردان این فیلم نقل کرده می گوید:
"بن
افلک پس از دريافت جايزه بهترين فيلم اسکار در سخنانی گفت: « می خواهم
تشکر کنم از کسانی که در حال حاضر در ايران در شرايط وحشتناکی زندگی
میکنند.» که البته به نظر رادیو دیروز احتمالاً این آقا در اتاقی دربسته
زندگی می کرده که اخبار "خشونتهای مدرسه و سینما و خورده شدن یک شخص توسط
هم اتاقی اش" را در ایالات آمریکا نشنیده که از وحشت زندگی در ایران سخن می
گوید. در ادامه سخنانی نا مفهوم و بی ربط بیان می کند که چنین می نماید
متنی از پیش نوشته بوده که باید حفظ می کرد، اما آقای کارگردان آنقدر از
برنده شدن فیلم ضعیفش شگفت زده شده که متن را فراموش کرده و فقط چند جمله
بریده بریده به یادش مانده.
کارگردان گفته : «من به طور عادی با ايران
ارتباطی نداشته ام! ولی می خواهم از شما تشکر کنم به خاطر کاری که برای
دهمين کريسمس ازدواجم کرده ايد!»
البته خودش هم به اینکه چرا اینجاست و نمی فهمد چه می گوید اعتراف می کند:
«من
۱۵ سال پيش اينجا بودم و نمی دانستم قرار است چيکار کنم... مانند يک بچه
بودم و زمانی که از در بيرون رفتم هرگز نمی دانستم که بار ديگر بازخواهم
گشت.»
شعف وطن فروش از سیاهنمایی در مورد ایران و بی باکی از
ریختن آبروی کشور چیز غیر قابل تصوری نیست. اما برای روشن شدن موضوع و رفع
ابهامات، ذکر چند نکته ضروری است.
با توجه به گفته شاهد عینی ماجرای
تسخیر لانه جاسوسی و یک مورخ دقیق و نیز مستند سازی که مدتی در آمریکا
زندگی کرده و از شرایط رسانه ای آنجا کاملاً آگاه است ، "آرگو" سراسر تحریف
تاریخ است. دکتر خسرو معتضد در این باره می گوید:
«هامیلتون
جوردن» مشاور کارتر در کتابش «بحران» توضیح میدهد که در روز ۱۳ آبان که
عدهای از جوانان به سفارت آمریکا ریختند و آن را اشغال کردند، لینگن،
تامست و هاولند در وزارت خارجه بودند که قرار بود با دکتر یزدی وزیر خارجه
که تازه همراه بازرگان نخست وزیر از الجزیره برگشته بود دیدار کنند- شش
آمریکایی هم بیرون سفارت بودند. سه آمریکایی دیگر هم نزدیک سفارت بودند که
مردم آنان را شناسایی کردند .شش آمریکایی هم از در پشتی سفارت بیرون آمدند و
بدون سر و صدا رفتند به سفارت کانادا که آن زمان در چهارراهی در سمت غربی
سفارت رو به روی پارکینگ اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود در اتاقی
پنهانشان کردند. سپس یواشکی با رمز، موضوع را به وزارت خارجه خود در
اوتاوا خبر دادند. اوتاوا هم بی سر و صدا موضوع را به وزارت خارجه آمریکا
اطلاع داد. جلسهای در کاخ سفید برگزار شد. هامیلتون جوردن که آن روزها
مشاور و همه کاره کارتر بود (و تازه به علت کشیدن کوکایین تحت تعقیب پلیس
مبارزه با موادمخدر دادگستری آمریکا قرار داشت ملاحظه میفرمایید سرنوشت ما
دست چه کسانی بود) در کتاب خود مینویسد: کارتر به مدیران چندین روزنامه و
نیز خبرگزاریهای مهم آمریکا تلفن کرد. ملتمسانه خواهش کرد چیزی در این
باره ننویسند.
هامیلتون جوردن مینویسد، مشکل ما این بود که این
آمریکاییها را چطور بیرون بیاوریم. اول قرار شد هر کدام را از یک مرز
ایران مثلاً مرز بازرگان یا مرز عراق یا مرز دریایی یا مرز پاکستان خارج
کنیم.
کارتر مخالفت کرد و گفت: اگر یکیشان لو برود آبروی آمریکا رفته
است و همه را خواهند گرفت. دولت کانادا که همیشه نوکر و چارکر آمریکاست و
یک روح اند در دو بدن، گفت: کمی صبر کنید آبها از آسیاب بیفتد. کاناداییها
سه ماه آن شش نفر را مورد پذیرایی قرار دادند. بعد شش پاسپورت کانادایی
برایشان تهیه کردند با تاریخ ورود به ایران و خروج و غیره و احتمالاً آنان
را دیپلمات جا زدند و یک روز صبح به فرودگاه مهرآباد برده شدند و سوار یک
هواپیمای کانادایی یا فرانسوی یا انگلیسی شدند و به اوتاوا پرواز کردند و
صحیح و سالم راهی واشنگتن شدند. باقی ماجراها که سیا چه غلطی میکند و گروه
سینمایی به ایران اعزام میدارد و مبارزهها میکنند تا شش آمریکایی خارج
میشوند همه چرند، مزخرفات و اباطیل است."
معصومه ابتکار نیز که خود از دانشجویان پیرو خط امام در آن روز بوده می گوید:
"آرگو"
یک بازسازی بسیارضعیف از "انقلاب دوم در ایران" است و سازندگان این فیلم
نه از روایتهای تاریخی صحیح بهره گرفتهاند و نه حتی به مستندات تصویری
رجوع کردهاند. از همان انیمیشن ابتدایی که بهجای محمدرضا شاه، اشتباهاً
رضاشاه را بهعنوان پادشاه ایران در مقطع انقلاب معرفی میکند تا کمی جلوتر
که در معرفی دکتر مصدق او را نخست وزیر منتخب مردم معرفی میکند، در حالی
که مصدق اگرچه مردمی بود اما با رأی مردم انتخاب نشده بود.! در حالی که
تصاویر مستند رویداد بهطور کامل موجود است و به استناد همین تصاویر ،تأکید
میکنم تصویر خشنی که از وقایع روز تسخیر در این فیلم ارائه شدهاست
کاملاً غلط و یک تحریف آشکار است، چراکه آن روز دانشجویان حتی از شعارهای
بلند هم پرهیز داشتند تا فضا آرام نگاه داشته شود. راهپیمایی مردمی و جمعیت
میلیونی اصلاً در کار نبود و حدود ۳۰۰ دانشجو بودند که با توجه به شرایط
کشور تصمیم به این اقدام گرفته بودند.
ابتکار می افزاید: جالب
اینکه در فیلم آرگو هیچ اشارهای به دانشجو بودن طیف معترضان نمیشود و فقط
میگوید مردم و از مردم هم تصویری کاملاً خشن و غلط ارائه میدهد.
طالب
زاده نیزمی گوید: در آن مقطع ۹۰ خبرنگار امریکایی در ایران حضور داشتند که
آماری کاملاً بیسابقه بود.آن روزها از نزدیک طعم خصومت امریکاییها را
لمس کردم. آنقدر منفیبافیها اوج گرفته بود که ۳ شبکه سراسری امریکا در
ارائه تصویری خطرناکتر از ایران و ایرانی با هم رقابت میکردند.
حال
قضاوت با مخاطبین فهیم رادیو دیروز که خود داوری کنند ،اعطای جایزه به
فیلمی که تحریف تاریخ است و به طور غیر منتظره ای برنده شدنش توسط یک شخص
کاملاً سیاسی اعلام می شود چه پیامی دارد؟ آیا این هنر موجود در فیلم بوده
که مستحق گرفتن جایزه است یا خدمتی که سازندگان فیلم به روسای آمریکایی و
صهیونیست شان ارائه کرده اند؟ آیا این زیبایی هنر سینماست که قابل تقدیر
است یا زشتی سیاهنمایی هر چه بیشتراز اوضاع ایران؟
البته رادیو دیروز
به عنوان یک ایرانی به خود می بالد که "ایران" آنقدر در دنیا تاثیر گذار
است که یکی از مهمترین جشنواره های سینمایی و عده زیادی سیاستمدار و به
گفته رادیو فردا "یک میلیارد نفر"! را تحت تاثیر قرار داده و هویت سیاسی و
هنری شان را به بازی و سخره می گیرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com