گروه بین الملل- سینما خبر؛ کریستین بیل هنرپیشهٔ بریتانیایی است. او در فیلمهایی مانند امپراتوری خورشید، روانی آمریکایی، تعادل، ماشینکار، بتمن آغاز میکند، شوالیهٔ تاریکی و رستگاری نابودگر
بازی کردهاست. او در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و سومین دوره مراسم اسکار برای
بازی در فیلم مبارز برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.
بیل به تسلط بر لهجههای مختلف و رژیمهای سخت گیرانه به منظور کاهش و
افزایش وزن برای ایفای نقشهای خود مانند نقشهایش در بتمن آغاز میکند،
ماشینکار و سقوط رهایی مشهور است. وی قبل از رسیدن به موفقیت در نقش بتمن
بیشتر در فیلمهای مستقل بازی میکرد.
کودکی بیل
کریستین چارلز فیلیپ بیل، 30 ژانویه سال1974 در
هاورفوردوست، پمبروکشایر از توابع ولز انگلستان متولد شد. پدر او یک مدیر
موفق به نام دیوید بیل و مادرش، جنی جیمز، دلقک سیرک بود. بعد از ترک ولز،
کریستین دوران کودکیش را به همراه خانوادهاش در کشورهای متعددی از جمله
پرتغال، انگلستان و ایالات متحده آمریکا سپری کرد. بیل دوران کودکیش را با
احترام به مادرش که در سیرک کار میکرد، بسیار جذاب و هیجانانگیز توصیف
میکند. او در کودکی به فراگیری باله و گیتار پرداخت. خواهرش هم در تئاتر
کار میکرد و او هم یکی از کسانی بود که در تصمیم کریستین برای هنرپیشه شدن
تاثیر زیادی داشت. بعدها کریستین در مصاحبههایش از تاثیر پدربزرگش هم صحبت
کرد که به گفته او یک کمدین برجسته و صداپیشه و شعبدهباز بود(پدربزرگ بیل
در دو فیلم دوبلور جان وین بوده است!) پدر بیل از کار پسرش بسیار حمایت
کرد به طوری که شغل خود را رها کرد و برای مدتی تبدیل به مدیر برنامههای
کریستین شد.
آغاز فعالیت بازیگری
اولین باری که بیل به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفت در هشت سالگی برای بازی در یک تبلیغ تلویزیونی بود. سال بعد در یک آگهی دیگر در نقش یک پسربچه ستاره راک ظاهر شد و سال بعد از آن هم در «پخمه» نقش مقابل روان اتکینسون را بازی کرد.
اولین فیلمی که از بیل به نمایش درآمد یک فیلم تلویزیونی با نام «آناستازیا: راز شگفت انگیز آنا» بود که در آن بیل با کریستوفر لی و نیک پاکارد همبازی شد. در سال 1987، امی ایروینگ، یکی از همبازیهای او در فیلم «آناستازیا: راز شگفت انگیز آنا» برای نقشی در فیلم «امپراتور خورشید»، بیل را به شوهرش یعنی استیون اسپیلبرگ معرفی کرد. این فیلم براساس اتوبیوگرافی جی.جی بالارد ساخته شد و بازی بیل در آن فیلم در نقش جیم گراهام برایش شهرت و تحسین منتقدان را به همراه داشت. منتقدان چنان تحت تاثیر بازی بیل قرار گرفتند که موسسه بین المللی مروری بر فیلمهای سینمایی(national board review of motion picture) ، جایزهای تحت عنوان "بهترین اجرا توسط بازیگر جوان" برای اولین بار و فقط به خاطر بازی بیل ایجاد کردند. با این حال توجه بیش اندازه مطبوعات و اطرافیانش باعث شد بیل دچار دردسرهای زیادی شود به طوری که تصمیم جدی گرفت تا بازیگری را رها کند. خودش می گوید:"از بازی در این فیلم لذت بردم اما بعدش وقتی آن همه توجه را دیدم و آن همه دختر و پسر دوروبرم را گرفته بودند، شوکه شدم. دیگر نمیخواستم کاری مانند آن بکنم چون توجهات بعدش همه چیز را به هم میریخت. دوست ندارم مردم از زندگی خصوصی من چیزی بدانند."
بیل
در تصمیمش مصر بود تا در سال 1989، کنت براناگ او را پیدا کرد و وادارش
کرد تا در فیلم «هنری پنجم» نقشآفرینی کند. در سال 1990 در فیلم «جزیره
گنج» در نقش سیلور جان با پارلتون هستون همبازی شد.
سال 1992، در یکی از موزیکالهای دیزنی به نام «newsies» در نقش جک کلی ظاهر
شد و سال بعد هم فیلم دیگری از او به بازار آمد: «بچههای نوسان» (swing
kids) فیلمی درباره چند نوجوان که به طور مخفیانه و دور از چشم نازیهای
آلمانی به موسیقی جاز ممنوع گوش میدادند. بیل برای بازی در این فیلم برای
ده هفته به کلاسهای رقص میرفت. سال 1994، وینونا رایدر او را برای بازی در
فیلم «زنان کوچک» که اقتباس گیلیان آرمسترانگ از کتاب
لوئیزا آلکوت بود، دعوت کرد. همان موقع بیل در کارتون «پوکوهانتس» به جای
کاپیتان جان اسمیت حرف زد. سال 1999 دیگر بیل یک بازیگر شناخته شده بود و
در کنار تعدادی از مشهورترین بازیگران همچون کوین کلاین، میشل فایفر و
روپرت اورت در فیلم «رویای نیمه شب تابستان» (اثر جاودان ویلیام شکسپیر)
نقش دیمیتریوس را بازی کرد.
ورود به بازیگری حرفهای
سال 1999 برای بیل سال سرنوشت سازی بود. همه چیز دست به دست هم داد تا او در نقش یک پاتریک بیتمن، یک قاتل سریالی در فیلم «آمریکایی روانی»
به کارگردانی مری هارون بازی کند که تبدیل به یکی از مطرحترین و تحسین
برانگیزترین کارهایش شد. هارون یک بار در اوایل کار به خاطر تصمیم تهیه
کننده که مایل بود لئوناردو دیکاپریو به جای بیل در فیلم بازی کند، از کار
کنار رفته بود. بیل انتخاب اول او بود علاوه بر این که هارون به بودجه فیلم
خیلی اهمیت میداد و به نظرش دیکاپریو بیش از حد بازیگر گرانی بود. به هر
حال اولیور استون جایگزین هارون شد اما از بخت خوش بیل، دیکاپریو به خاطر
بازی در فیلم «ساحل» از «آمریکایی روانی» انصراف داد و دوباره هارون به
پروژه برگشت. در حالی که این بار بازیگر مورد علاقهاش، بیل را داشت. بیل
کتابی را که فیلم از روی آن اقتباس شده، نخوانده بود اما فیلمنامه چنان او
را جذب کرد که بلافاصله بعد از خواندن آن قرارداد بست. خودش میگوید که
نقشش در این فیلم متضاد همه نقشهایی بود که تا آن زمان بازی کرده بود.
هارون عقیده داشت که: "حس و حال خاصی زیر ظاهر آرام بیل هست، نوعی رمز و
راز و عمق در چهره بیل دیده میشود."
فیلم با کتابی که از روی آن اقتباس شده بود تفاوتهایی داشت اما کلا به خط
اصلی کتاب وفادار بود. بیل برای بازی در این فیلم تحقیقات زیادی انجام داد.
او رمان را خواند و وضعیتش را از نظر فیزیکی کاملا به وضعیت کاراکتر بیتمن
نزدیک کرد. برای این که از نظر روحی هم به نقش نزدیک شود اکثر اوقات از
گروه فاصله میگرفت تا قسمت تاریک و سیاه بیتمن را به خوبی درآورد. فیلم
در جشنواره فیلمهای مستقل ساندنس بازتابهای فوقالعاده خوبی داشت. این فیلم
بر اعتبار بیل به عنوان یک بازیگر توانا و مستعد افزود.
پس
از آن بیل در اکثر فیلمهایش در نقش کاراکترهای عجیب و غریب ظاهر شد. از
جمله در فیلم «قوانین جذب» (که قرار بود مشابه «آمریکایی روانی» باشد اما
نتیجهاش فیلم سستی از آب درآمد)
سال 2004 بعد از یک سال که در هیچ فیلمی ظاهر نشده بود در فیلم «machinist»
بازی کرد که فیلمنامه جذابی برای بیل داشت. برای بازی در این فیلم رژیم
سختی گرفت که فقط قهوه و سیب میخورد و توانست 27 کیلوگرم وزن کم کند! وقتی
این فیلم تمام شد، بیل فقط 55کیلو بود به طوری که وقتی کریستوفر نولان او
را برای بازی در نقش بتمن برای فیلم «بتمن آغاز میکند» انتخاب کرد نگران
بود که مبادا تهیه کنندگان به خاطر لاغری بیش از حد بیل با حضورش در فیلم
مخالفت کنند! اما بیل همه را متقاعد کرد که بتمنی بهتر از او پیدا نمیشود.
البته او با روند کار فیلمهای بتمن آشنایی داشت. سال 1994 قرار بود در فیلم
«همیشه بتمن» (شوماکر) نقش رابین را بازی کند که بعدا این نقش به کریس
ا.دانل داده شد. فیلم نولان با بتمنهای پیش از آن متفاوت بود. نولان از
بتمن اسطورهای به شکل دیگری ساخته بود و بیل بهترین گزینه برای این اسطورهی
جدید بود. او در رقابت با جک گیلنهال توانست کاراکتر بتمن/بروس وین را از
آن خود کند و به این ترتیب هفتمین بازیگری شد که در نقش بتمن ظاهر میشود
(پیش از او ستارگانی مثل مایکل کیتون، وال کیلمر و جورج کلونی در این نقش
ظاهر شده بودند). بعد از به دست آوردن نقش این بار در عرض شش ماه قدرت بدنی
خود را تقویت کرد و به کلاسهای بدنسازی رفت تا از نظر فیزیکی به شکل مطلوب
رسید. او برای رسیدن به نقشش کتابهای کمیک زیادی خواند. بزرگترین مشکل او
در نقش بتمن، لباس خفاشی بود که باید با آن کنار میآمد. بدترین قسمت لباس
ماسکش بود: "گرمتان میشود، عرق میریزید و زیر آن ماسک سردرد میگیرید!" اما
بیل هم اینها را پشت سر گذاشت چون به نظرش شخصیت بتمن فیلم نولان متفاوت
بود. به نظر بیل شخصیتهای خبیث فیلمها همیشه جذابترند اما بتمن شخصیت خاص
خودش را داشت و جالب هم بود. بعد از موفقیت «بتمن آغاز میشود» بیل مشتاق
بود که شخصیت بتمن را در «شوالیه سیاه» هم دنبال کند. حالا اعتماد به نفس
کافی برای این نقش را داشت. و این طور که پیداست بازیش در «شوالیه سیاه»
نشان میدهد که واقعا بهترین انتخاب بوده است.