او نگران ترفندهای جدید سران اصلي فتنه است
عسگراولادی نگران ترفندهای جدید فتنهگران است
به گزاش بولتن به نقل از شما:
فاطمه حسيني-آقای عسگر اولادی
خون دل درمند خویش را نمی خورد تا انسان هایی را بر پا نگه دارد که خواستند
ایران
بزرگ تاریخی را آن گونه تکه پاره کنند
عسگر اولادی در موقعیتی
چنان وحشت آور قرار گرفت، یعنی خویشتن را بی محبا در آن« موقعیت »قرار داد
که تنها مردی چون او، صاحب ایمان، متکی به خویش و یک پارچه می تواند در قلب
آن موقعیت به آسانی، جای بگیرد و از هیچ ضربه ی شکننده ی اتهامی نهراسد
-
من در کمرکش پاییز تاریخ، در هشت دری نشستم و فرصت دادم تا برخورد بادها
مرا درنوردد، و به درد کشیدنی ابدی مبتلا کند، بدنامی «مقابل ولایت
ایستادن» در این روزگار، بدنامی ناچیزی نیست که یک انسان سیاسی مذهبی
رندانه تهمت آن را بپدیرد و خم به ابرو نیاورد، گریز از این بدنامی هم برای
آن کس که اهل گریختن بود، چندان دشواری نداشت که همت اعلا بطلبد و قدرت
عظما.
- پس چرا آقا، خودتان را کنار نکشیدید؟
- نمی شد... نمی شد...
من به یک سینه پهلوی مزمن تاریخی رضا دادم فقط برای آنکه جلوی توفانی را که
ممکن بود هزاران کشته برجای بگذارد بگیرم.
همه ی حرف بر سر« در موقعیت
قرار گرفتن» است و مقصود من از «موقعیت» گمان نمی برم که برای شما چندان در
ابهام باشد و همان است که ما درگیرشوندگان با هر لحظه ی زندگی سیاسی، به
آن بسیار می اندیشیم: برسر دوراهی قرار دادن خویش و مخاطره ی انتخاب را، با
حس، نه با منطق، پذیرفتن، و میان این و آن خویشتن را برای گزینش یکی
گرفتار کردن و دست و پنجه نرم کردن با دوگانگی هایی که هیچ گاه به یگانگی
نمی انجامد اما ناگزیر باید که این دست و پنجه را نرم کرد- ناگزیر؛ چرا که
مصیبتی بزرگتر از دوام شک وجود ندارد.
می گویم تا فرق میان آنچه ما
کردیم و آنچه در افسانه ها آمده است بدانید: سهراب، در آن نبرد سوک انجام،
بارها و بارها نام پهلوان حریف خود را از او پرسید؛ گاه حتی به زاری و
التماس؛ اما رستم خیره سرانه نام خویش را پنهان داشت.
من از تردیدی که
رستم احتمالا برای گفتن یا نگفتن نام خویش احساس می کرد سخن نمی گویم. رستم
مطلقا خویش را در موقعیت قرار نداد بل صرفا از اینکه تن به تحلیلی منطقی
بسپارد شانه خالی کرد. رستم لجاج کرد. هیچ علتی برای رد خواهش سهراب وجود
نداشت الا خودباوری رستم و خود بزرگ بینی او، و در افتادن با یک طفل را دون
شان خود دانستن. رستم هرگز به حد ضرورت گفتن یا نگفتن نیندیشید و خویشتن
را در موقعیتی پرمخاطره میان یک و منهای یک قرار نداد: نتایج گفتن، حاصل
نگفتن؟ نه! رستم حتی به رجحان یکی بر دیگر نپرداخت. نگفت، برای آنکه نگفته
باشد. فقط همین.اما اگر عقل در کنار عاطفه وارد میدان می شد، و پدر، نام
خویش را، بی جهت، از پسر پنهان نمی کرد سهراب، هنوز هم زنده بودو در کنار
پدر، با دشمن وطن می جنگید.
رستم تن به اسارت نام و افتخارات خویش سپرد و
درست خلاف آنچه عقل سلیم و عاطفه ی بالنده می گفت، عمل کرد . آقای عسگر
اولادی، اندیشه ی فراخویش را به کار گرفت، از خود گذشت و وارد میدان نام و
ننگ شد؛ رستم تفکر منطقی را جواب گفت برای آنکه سربلند بماند، رستم بماند،
پهلوانی به ظاهر پهلوان بماند، و در این راه، حتی جوانمردی فرو گذاشت و از
اهورای خویش نیروی بیش خواست تا بتواند آن طفل زورمند بی خبر از همه چیز
را به خاک و خون بکشد ،بکوبد، و پاره پاره کند.
« در موقعیت قرار گرفتن»
به تمام معنی از خوبش خویش گذشتن است و به اعتبار آرمان اندیشیدن و درگیر
شدنی خرد کننده –با این اندیشه که کدام طریق، به سود ملت است، یا دیانت، یا
میهن، یا امت، یا جهان....
آقای عسگر اولادی خون دل درمند خویش را نمی
خورد تا انسان هایی را بر پا نگه دارد که خواستند ایران بزرگ تاریخی را آن
گونه تکه پاره کنند. او مدیداند که این آقایان لایق ماندن و فرمان راندن
نیستند. اما ناگزیر بود تا بگوید آنچه را تکلیف خویش می دانست، و می دانست
که به هر حال، سنگ بدنامی را به سوی او پرتاب خواند کرد، و سیلی سخت،
اوباش هرزه، به گوش او خواهند نواخت، و تیرهای کینه به جانبش شلیک خواهند
کرد.
انسان، در موفعیت که قرار بگیرد با خویش معامله می کند و خدای
خویش، بس. آب کشیدن دمادم جانماز با اندیشه ی آنکه از چشم ناظران نمازمان
را طهارت بخشیده باشیم، برکنار نگه داشتن خویش از جذر و مد، چرا که «سلامت
برکنار است»؛ این هاست که زندگی را از شکوه در مخاطره زیستن می اندازد و
حرارت حیات را به نجابت یخبندان صوری می کشاند
آتش زندگی است نه مرگ آتش.
به
خود از درد پیچیدن و با جمیع مویرگ های ذهن اندیشیدن که « اینک در این
لحظه ی منحصر، کدام راه را انتخاب باید کرد» و سرانجام، انتخاب کردن و پای
آن انتخاب ماندن جرات و جسارت می خواهد، والا انتخاب نکردن . دشتی از آبروی
کاهوار درو کردن، و شرف پوشالی را برای روزگار دیگر پس انداز کردن که
شهامت نمی خواهد.
سالم و برکنار ماندن بزدلانه زیستن است. سالم و در قلب حادثه ماندن، دلیرانه ماندن است.
به
آنچه گفتم بی اندیش، از منطق جدلی که به استحکام پولا آب دیده است مدد
بگیر، با ترازوی عقل و شرف و عاطفه سبک و سنگین کن، به دور دست ها، تا جایی
که چشم می تواند ببیند، نگاه کن.. و سرانجام پیش از آنکه دیر شود، برو..
نمان... تردید مکن! به شرافت خویش متکی باش نه آنچه دیگران می گویند.
عسگراولادی
یقینا نیامد تا سنگ کسانی را به سینه بزند که برخی شان پیشینه ی ایران
فروشی آشکار داشتند و وابستگی شان به غیر از حد تصور گذشته بود. او آمد تا
ریشه ی اصلی فتنه را بخشکاند؛ اشتباه می کنند یا سوء نیت دارند آنها که
گمان می برند عسگر اولادی، به سود فتنه گران و علیه ولایت به پا خاسته است.
عسگر
اولادی عاشق قدرت نیست و از چیزی نمی ترسد بل از اینکه سرکردگان اصلی فتنه
این خرده پایان مسلوب الاراده را با ترفندهای جدید -همانند همان انتخابات
آزاد- بیاورند تا ن سران اصلی –آمریکا- از توان اندک آنها استفاده کنند و
فتنه ای دیگر بر پا کنند در هراس بود، و به همین دلیل آن صحبتهای شگفت
انگیز را بنا بر اصل تکلیف به صراحت بیان نمود
امام خامنه ای هم بر این نکته تاکید داشتند که سران فتنه آمریکا و اسرائیل هستند این افراد میتوان گفت اهل فتنه هستند
یزید هم بعد آن همه جنایت در محضر امام سجاد خواست که توبه کند آیا امام سجاد آن را ناامید کرد؟
عسگراولادی هم آنها را مبرا و تطهیر نکرده است بلکه سخنان امام خامنه ای را مطرح کرده اند .
شما که سوادتان زیاد است و متنهای به این سنگینی !!مینویسید ومیفهمید
-اولامیشود بفرمایید این فرمایش اقای عسگر اولادی چه خطری را بر طرف کرده تا ما هم بدانیم!!!
-دوما اگر این مفسدین قصد بازگشت وتبری داشتند امام خامنه ای باندازه کافی به انها فرصت داد بلکه خیلی بیشتر از لیاقتشان ازیاداوری سوابق مثبتشان در تریبون عمومی گرفته تا دیدار خصوصی با خود یا نمایندگانشان واتمام حجت وتذکرهای دلسوزانه. حالا اقای عسگر اولادی میخواهد دایه مهربانتر ازمادر باشد!!!
خدا عاقبت همه مارا ختم به خیر کند
یاعلی
az inke basirat asgaroladi ra be rokh keshidid mamnunam
asgaroladi sabet kard dar khemat velaayat hast
bayad bab goftego baz mishod ke anjam shod
ba tashakor az shoma
لابد زیر سوال بردن 9دی هم به خاطر خدمت به انقلاب بود ؟
كروبي هم به اينها برچسب اسلام آمريكايي زد و بخصوص از مجلس سوم به بعد تنش ميان آنها به حدي رسيد كه چند نامه تند به هم زدند در مقاطع مختلف
و همين باعث تقدير ازانصاف عسگراولاديه
ما هم در برابر فتنه ايستاده ايم، اما معتقديم بايد از لشگر دشمن كاست و به دلشگر انقلاب افزود؛ نه روش شما كه حتي عسگراولادي را هم لشگر دشمن فرض مي كني
ناشناس عزیز اینها انقلاب ما را با خطری جدی روبرو کردند اینها مار خورده افعی شده اند مگر نشنیدید توبه گرگ مرگ است اینها که تیشه به ریشه انقلاب زدند ایا امکان دارد وارد انقلاب شوند ما مرده شما زنده که امیدوارم خدا آن روز را نیاورد که اینها توبه نکرده و مجازات نشده به انقلاب برگردند و مسئولیتی بگیرند اما آن روز اگر چنین اتفاقی افتاد یادتان باشد مجتبی نامی در سایت بولتن گفت توبه گرگ مرگ است اینها عاشقان قدرتند نه تشنگان خدمت و برای رسیدن به قدرت انقلاب و ولایت فقیه را حاضرند در پای رسیدن به قدرت از بین ببرند.
عسگراولادی گفتمان قرآن را مطرح کرده است و باید روی این موضوع صحبت کرد.
خدا در قرآن راه به روی هیچ فردی نبسته است.
عسگراولادی نظرش در مورد موسوی و کروبی و تطهیر آنها نبوده است بلکه آنها را فتنه زده خوانده است و این درست است.
ما مشکلاتی را که این دو برای نظام درست کردند را فراموش نمی کنیم اما عسگراولادی هم آنها را مبرا از گناه نکرده است بلکه گفته است این افراد مفتون یا فتنه زده است و جرم آنها باید در محضر قانون و قوه قضاییه مطرح شود.
مفتون کسانی بودند که بعد از ایام فتنه پیشمان شدند و حماسه 9 دی را خلق کردند،
نه کسانی که اوباما علنی اسم انها را آورد و هنوز مرز بندی مشخصی با اسراییل و امریکا ندارند
البته چون دیدم چند باری است در بولتن نظر میدهی وحضور داری یاداوری کردم مخصوصااین که بعضی از کاربران مغرض که با نظر شما موافق نیستند ممکن است از ان سو استفاده کنند.موید باشید.
یاعلی
یاعلی
بولتن!
درست است این افراد مفتون هستند و این سران فتنه بودند که آنها را احاطه کردند.
این متن خیلی متن خوبی بود نمیدونم چه طور از رسانه ی شما منتشر شده است اما به نظر میرسد شما هم دارید به سمت گفتمان صحیح قدم برمیدارید که این موضوع یعنی صحبت و منطق به جای جدل که از شما متشکرم.
و همچنین خدا عسگراولادی را برای این انقلاب حفظ کنه.
مقام معظم رهبری کمتر سربازهای فداکاری مثل عسگراولادی دارند که به این درجه از بصیرت رسیده باشند