کد خبر: ۱۲۰۲۰۸
تاریخ انتشار:

معلوم و مجهول يك معادله پيچيده (يادداشت روز)

كشور ما در شرايط پيچيده اي به سر مي برد. «پيچيدگي شرايط» عبارت كشدار و پرتعليقي است كه بايد تبيين شود. پيچيدگي سكه اي است كه دو طرف دارد. يك سوي آن بشارت بلوغ و بالندگي و پيشرفت است و سوي ديگر آن تداعي چالش و زحمت را مي كند. معادله رياضي چند مجهولي كه پيش روي يك رياضيدان برجسته مي گذارند تا حل كند، هزار برابر پيچيده تر از مسئله رياضي ساده اي است كه به دانش آموز كلاس اول مي دهند و از او مي خواهند پاسخ دهد. يا آزموني كه براي داوطلب دوره دكترا برگزار مي كنند بارها بغرنج تر و سخت تر از تست هاي كنكور ورودي دانشگاه است. چه بايد كرد؟ آيا به اعتبار اين پيچيدگي مي توان از خير آزمون دكترا يا حل معادله هاي سخت كه راهگشاي پيشرفت است، گذشت؟
بخشي از پيچيدگي شرايط ما با شرايط پيچيده جهان گره خورده است. جهان با زلزله فراگير سياسي، اقتصادي و فرهنگي روبرو است. اين رويداد همان گونه كه در حال تغيير سيماي غرب آسيا (خاورميانه) است، به سمت اتحاديه اروپا و آمريكا كشيده شده مي شود. سقوط 4 دولت اروپايي در كمتر از يك سال نشان داد كه ديگ سياست در اين اتحاديه روي آتش قرار گرفته است. از آن سو بزرگترين كشور سرمايه داري و مدعي ابرقدرتي، با 16 هزار و400 ميليارد دلار بدهي تبديل به بدهكارترين كشور دنيا شده و به تعبير خود آمريكايي ها بر لبه پرتگاه قرار گرفته است. با اين وصف و به عنوان مثال، رنج هاي اقتصادي ما با گرفتاري هاي اقتصادي آنها مطلقا قابل مقايسه نيست. آنجا اجراي كامل نسخه سرمايه داري به حد اشباع رسيده و بحران فزاينده، كاملا بومي و درون زاست حال آن كه اگر بخشي از چالش ما، سوءمديريت است، بخش ديگر برون زا و متاثر از فشارها و اخلال هاي خارجي است. بخش اخير خاستگاه روشني دارد.
غرب به درستي مي فهمد كه در سقف توانايي هاي خود ايستاده و فواره قدرت او در حال سقوط است اما در مقابل، قلمرو قدرت و نفوذ ايران در حال گسترش است. بدبين ترين تحليلگران اگر هم در ميزان تاثير انقلاب اسلامي در دو مقوله «بيداري اسلامي» و «مقاومت اسلامي» اما و اگر داشته باشند در اصل اين تاثير ترديد ندارند. جبهه استكبار بر مبناي اين قضاوت خدشه ناپذير مترصد است اگر هم نمي تواند موتور اين حركت را در ايران خاموش كند لااقل از حجم و سرعت فعاليت آن بكاهد و اصطلاحا اين روند را مهار كند. تحريم هاي به اصطلاح خودشان گزنده و فلج كننده براي همين منظور طراحي شده كه «پيشرفت» و «پيش روندگي» انقلاب اسلامي را دچار دست انداز كند. اين هم بخشي از دلايل پيچيدگي شرايط است يعني دشمن با فرض اينكه ايران در جهات مختلف علمي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ديپلماتيك در حال پيشرفت است، اقدام به مسئله سازي و عمليات ايذايي مي كند.
اما آيا فقط دشمن متهم است و دوستان هيچ سهمي از عوامل ايجاد سختي ها و دشواري ها و چالش ها براي كشور ندارند؟ بي ترديد سهم كوتاهي ها و خيانت ها (قصور و تقصير و تعمد) در اين ميان تعيين كننده است درست مانند چاشني كوچكي كه بمب هاي بزرگ را منفجر مي كند. كوتاهي هاي دوستان، چاشني اصلي براي عمل كردن و فعال شدن پروژه هاي دشمن است، همچنان كه اسباب ناكامي در موقعيت هاي پيروزي است. خداوند 2 چيز را بر خود واجب كرده، ياري و نجات مومنان. «كان حقاً علينا نصرالمومنين» (روم/ 47) و «كذلك حقاً علينا ننج المومنين» (يونس/103). خداوند مي فرمايد ياري و نجات مومنان برعهده - و سزاوار پروردگاري- ماست. اما اين مهم قاعده مند است. به تصريح آيه 152 سوره آل عمران كه به ماجراي جنگ احد بازمي گردد، 3 اتفاق انساني موجب توقف وعده نصرت الهي مي شود. «همانا خداوند به وعده خود عمل كرد آن هنگام كه به اذن او دشمنان را به هلاكت مي رسانديد تا اينكه سست و فشل شديد و به منازعه در كار پرداختيد و نافرماني و عصيان كرديد به خاطر غنايم دوست داشتني كه ديديد... خدا هم (قدرت) شما را از آنها بازگرداند تا بيازمايد و همانا از شما درگذشت و او داراي فضل براي مومنان است». تاريخ پرفراز و نشيب ما همانند تاريخ صدر اسلام حاوي برخي از اين سستي ها، منازعات و اختلافات ناحق، و عدم اطاعت از مولا به هنگام امر يا زنهار است. در مقابل هر جا كه جديت جهادي، همدلي معطوف به اولويت ها و تبعيت از مقتدا، بر فضاي تعاملات حاكم شد، پيروزي هاي باورناپذير و فتوحات بزرگ رخ عيان كرد.
هنر بزرگ انقلاب ما در طول اين 34 سال پرماجرا، مديريت و غلبه بر چالش هاي مهيبي بوده كه هركدام از كمترين آنها مي توانست كمر يك كشور و ملت را بشكند. ملت و نظام ما در ماجراي شگفت جنگ تحميلي مظلوم واقع شد. هيچ چالش ديگري به بزرگي آن جنگ چند لايه نظامي، سياسي، اقتصادي، اطلاعاتي و رواني نمي رسد. اما كشور ما از اين ميدان سربلند بيرون آمد به اعتبار اين فهم عمومي كه كشور دستخوش يك جنگ خانمان برانداز است و نبايد اجازه داد هيچ حاشيه ديگري ما را از هجوم دشمن غافل كند. با اين وجود آيا در آن روزگار، ديگر هيچ سياستمدار و خطيب و بازاري و روزنامه نگار و صاحب حزب و گروهي خيانت نكرد؟ پس ماجراي بني صدر و سازمان مجاهدين خلق و نهضت آزادي و آقاي منتظري و زالوصفتان اقتصادي و انبوه تروريست هاي سياسي و رسانه اي و فرهنگي و يا دعواهاي پايان ناپذير جناح هاي موسوم به چپ و راست چه مي شود؟ همان روزگار كه كشور در ميانه آتش و خون بود، جفاكاران مشغول كار خود بودند. سيدنورالدين عافي راوي كتاب پرفروش نورالدين پسر ايران در بخش آخر همين كتاب روايت مي كند كه چگونه در پايان جنگ و پس از 77 ماه حضور در جبهه و انواع جانبازي ها كه باعث 22 بار جراحي و انواع ماجراهاي تلخ و شيرين شده، براي حل مسئله سربازي و كارت پايان خدمت خود مراجعه مي كند اما فرد مسئول- ملبس به لباس روحاني- براي وي جريمه و حبس به خاطر تاخير در سربازي صادر مي كند! و جنگيدن او را نيز مورد تخطئه قرار مي دهد و... اما اصل دفاع پيروز و شرافتمندانه از عزت و استقلال و سيادت كشور و غلبه بر چالش هاي بزرگ كه با اين حاشيه هاي تلخ و گزنده نمي تواند فراموش شود.
به روز شده ترين برنامه دشمن در ماه هاي آينده، الحاق محور فشار اقتصادي به فشار سياسي- امنيتي و بازسازي پروژه «بي ثبات سازي» و «سرگرم سازي» است. اگر زماني سازمان منافقين به ارتش صدام «گرا» مي دادند كه كدام نقاط حساس را در جبهه يا پشت جبهه هدف قرار دهند، مع الاسف امروز هم حلقه هايي هستند كه به دشمن گرا مي دهند كدام نقاط آسيب پذير يا استراتژيك را هدف بگيرد. اين طيف به حرام خوري سياسي آلوده شده و ننگ دوپينگ با فشار خصمانه دشمن عليه جبهه خودي را به جان خريده اند. آنها براي دشمن و دشمن براي آنها فضاسازي و بازي سازي مي كنند تا ملت و حاكميت در برابر زياده خواهان خارجي و داخلي كوتاه بيايند. انتخابات براي جبهه احزاب، ايستگاه مهمي است اما نه اينكه قبل و بعد از آن را مهم نشمارند. از نگاه آنها اين جنگ يك روند است و نه يك اتفاق نقطه اي. در مقابل آنها جبهه بزرگ دوستان انقلاب نيز ضمن مهم تلقي كردن انتخابات، بايد نگاه جبهه اي و روندي- و نه ايستگاهي- به ميدان داشته باشند. نبايد اجازه داد فرصت مهم 7-6 ماه پيش رو تا انتخابات و تشكيل دولت جديد، هدر برود. مخاطب اين سخن دولت و مجلس و دستگاه قضايي و همه گروه ها و جريان هاي حاضر در زير چتر انقلاب و جمهوري اسلامي است. اگر با هر چالشي كه دشمن عليه ما ايجاد مي كند درست مواجه شويم، يقينا باعث شكوفايي استعدادها و فعليت يافتن ظرفيت هاي بزرگ انساني و علمي و فني و اقتصادي و سياسي و فرهنگي ما خواهد شد. تحريم هاي دشمن در روزگار جنگ، مرزهاي دور خودكفايي و خلاقيت هاي معجزه آسا را زير پاي ما آورد و براي بسيج ملي انگيزه دوباره پديد آورد. اكنون نيز چالش اقتصادي دشمن مي تواند افق هاي تازه را پيش روي ما بگشايد. اما شرط مهم، اصلاح برخي روش هاي غلط در تعاملات مديريتي سياسي، رسانه اي و بين قوه اي است.
خنده دار خواهد بود اگر در ميدان جنگ، اعضاي يك جبهه هر كدام براي خود بلندگويي تعبيه كنند و هم رزم خود را با آتش كلمات بكوبند و ديالوگ ناشنوايان راه بيندازند كه در آن هركس حرف خود را مي زند. طراحي شيوه هاي تك يا پاتك در مقابل دشمن كه بلندگو نمي خواهد. رزم آوران كاربلد در اين مواقع مي روند در خلوتي مي نشينند و همفكري مي كنند و به خاطر اهداف بزرگتر از دعاوي خود تنازل مي كنند تا كار پيش برود. چنين ميداني، موقعيت ايثار و فداكاري و هم پشتي و ايجاد پوشش دفاعي براي يكديگر و ريختن آتش تهيه بر سر دشمن است نه شرايط استئثار و خودخواهي و خودپسندي و خودشگفتي و خودكامگي و تكاثر. مستي و منگي همه جا براي انسان خردمند ناپسند است و در بحبوحه رزم، زشت تر. «آن زمان مست مي شويد اما نه از شراب بلكه از نعمت و بهره مندي... آن هنگام است كه بلا شما را چنان بگزد كه جهاز، پشت شتر را» (خطبه 187 نهج البلاغه). بخشي از تلخي هايي كه اصحاب حزب و رسانه و سياست و قدرت و مديريت در كام جامعه مي ريزند، اتفاقا از نعمت اقتدار و امنيت و عزت كشور است كه به جاي شكر باعث مستي جماعتي مي شود و خوشي زيادي زير دلشان مي زند! برخي نخبگان در كشور ما دچار «سكر نعمت» هستند اگر كه حاشيه ساز و حاشيه پردازند و غفلت آفرين شده اند. آنچه بعضا دور اين چرخه معيوب را تند مي كند فرافكني مسئوليت در كنار خودبسندگي و تمايزطلبي است. فرق است ميان صادقانه عذرآوردن و بهانه تراشيدن. «بل الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره». انسان مجاهد در متن سختي ها و فشارها نيز تن به بهانه تراشي و فرافكني مسئوليت نمي دهد.
به گردن هم انداختن مسئوليت ها و خوار و خفيف كردن يكديگر، يك مرض پرهزينه است. «الا واني قد دعوتكم الي قتال هؤلاء القوم ليلاً و نهاراً... فتواكلتم و تخاذلتم حتي شنت عليكم الغارات. بدانيد من شما را شب و روز و پنهان و آشكار به جنگ با دشمن فرا خواندم... اما شما كار را به گردن هم انداختيد و يكديگر را خوار ساختيد تا دشمن براي غارت به شما تاخت» (خطبه 27نهج البلاغه). منازعه به تصريح آيات الهي فشلي جمعي مي آورد، فارغ از اينكه حق به جانب كدام يك از طرفين منازعه باشد. اختلاف البته طبيعي حيات بشر است اما تنظيم امور در چهارراه اختلاف ها مكانيزم روشني دارد. قانون اساسي فصل الخطاب اختلافات سياسي و حقوقي در همه نظام هاي سياسي است و در كشور ما نقطه ثقل اين قانون، ولايت و رهبري است. در عين حال در منطق ديني اطاعت از ولي امر و بردن اختلاف و حكميت نزد وي، ملاك متمايز ايمان است. «فلا و ربك لايومنون حتي يحكّموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجاً ممّا قضيت و يسلّموا تسليما. اي پيامبر به پروردگارت سوگند ايمان نمي آورند مگر اينكه در مشاجرات خود حكميت نزد تو آورند سپس در جان خود به خاطر قضاوتي كه تو مي كني، دچار حرج و ناراحتي نشوند و تسليم كامل باشند» (نساء/65).
براي هر كدام ما ديروز گذشت و رفت، و فردا معلوم نيست كه روزي ما باشد يا نه. همين امروز را بايد غنيمت شمرد تا دچار ندامت بزرگ روز واپسين نشد. اگر به مقرّ و مدار حق برگشتيم و دل هامان بر مدار تبعيت از مولا مجتمع شد در همين ماه هاي پيش رو تا انتخابات مي توان چالش هاي اقتصادي و سياسي متعددي را تبديل به فرصت ظفرمندي كرد؛ اگر كه نگاه ما از نوك دماغمان بگذرد و افق هاي دورتر را ببينيم و اتاق جنگ دشمن را زير نظر داشته باشيم. اعرالله جمجمتك... ارم ببصرك اقصي القوم. سرت را به خدا بسپار و... نهايت سپاه دشمن را بنگر!
محمد ايماني

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین