کد خبر: ۱۱۶۴۴۸
تاریخ انتشار:

نوبت خط شكنان (يادداشت روز)

اصولگرايي به يك معنا منطق و مضمون انقلاب اسلامي است اما تشكيل جريان اجتماعي- سياسي با اين عنوان، ريشه در تحولات 15 سال گذشته دارد. اصولگرايي از يك منظر، برآمده از عدم تكافوي تقسيم بندي نارساي «چپ-راست» بود؛ اينكه گرفتاري در تقسيم بندي هاي موهوم، ظرفيت هاي بزرگ انقلاب را به هدر مي دهد. انگيزه دوم، تندباد اتفاقاتي بود كه پس از انتخابات سال 76 در حوزه سياست و فرهنگ و امنيت و اقتصاد كشور پديد آمد. اين تندباد گويا سر ايستادن نداشت و مي خواست به نيابت از جبهه دشمن، اصول و ريشه هاي انقلاب را بخشكاند. به همين دليل تكوين جريان اجتماعي- سياسي با تابلوي اصولگرايي، واكنش به شعار اصلاح طلبي نبود بلكه به منزله دفاع از ارزشها و مقاومت در برابر هجوم مغول وار جريان اباحه مسلك بود.
اصولگرايي با اين مضمون ريشه در باورها و آرمان ها و مطلوب هاي مردم داشت و به تدريج در همان فضاي اختناق آميز سيطره جريان ساختارشكن و اصول ستيز براي خود جا باز كرد. دقيقا 10 سال پيش بود كه اجتماع اصولگرايان ذيل تابلوي آبادگران ايران اسلامي، اولين پيروزي را در انتخابات شوراي شهر دوم و سپس -در سال 82- پيروزي در انتخابات مجلس هفتم را رقم زد. اين روند با شدت و ضعف ها و نوساناتي تا نهمين دوره انتخابات مجلس (اسفند 90) تداوم پيدا كرده، هرچند كه به تدريج در طيف هاي مختلف آن، شاهد انشعاب هايي نظير انشعاب حلقه آقاي احمدي نژاد، انشعاب طيف نزديك به آقاي لاريجاني تحت عنوان فراكسيون اكثريت مجلس نهم، انشعاب جبهه پايداري از جبهه متحد و نظاير آن بوده ايم. از تجربه ائتلاف آبادگران تا تشكيل گروه 6+5 و شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب و كاربست فرمول 7+8 (جبهه متحد اصولگرايان) در انتخابات مجلس نهم 10سال فاصله است و طبعا ضرورت دارد صرف نظر از علايق حلقه هاي نامزد محورگرا، در مجموعه اين تجربه 10ساله بازانديشي صورت گيرد.
اينكه زايش و رويش اصولگرايي محصول كدام ضرورت ها و اقتضائات و گذشت ها بود؟ چه توفيقات بزرگي را در متن فشارها و تهديدها و بحران آفريني بدخواهان، با خود به ارمغان آورد؟ كجاها و چرا لنگيد؟ و تجديد قوا و سازمان آن مستلزم كدام مقدمات است؟ مرور اين پرسش ها اگرچه ممكن است با انتخابات رياست جمهوري خرداد 92 تلاقي و هم پوشاني هايي پيدا كند، اما فرا انتخاباتي و فرازماني است. انتخابات با همه اهميت و خطورت، ايستگاه و منزل است، نه مقصد و مطلوب. فرداي اعلام نتيجه انتخابات، شروع تكاليف و مسئوليت هاي جديد براي اصولگرايان است همچنان كه ماه هاي پيش از برگزاري انتخابات. امروز كه به اين پويش تاريخي 10ساله نگاه مي كنيم هم نقاط قوت و عطف فراواني را مي توان رصد نمود و هم نقاط ضعف و آسيب را فهرست كرد.
اصولگرايي از احساس تعهد و مسئوليت و دردمندي و الزام فداكاري جوشيد. 10 سال پيش، آنها كه ذيل اين تابلو نامزد شدند و آنان كه ايثار كردند و پذيرفتند به خاطر مصلحت بزرگتر كنار بنشينند و تعويض در تيم بازيكنان انجام شود، نوعا دغدغه هاي الهي و ارزشمند داشتند. تلقي من باشم و تو نباشي و دعواهاي كم مايه و مبتذل، مجال بروز نداشت. دشمن تاخته بود و از خيابان تا برخي كريدورهاي سياسي جولان مي داد. آن روز بسيج شدن با نيت هاي خالص و عزم مومنانه، به كار بركت داد و ضعف ها و خلل هاي بي شمار را پوشاند. حرف از عمرو و زيد و اين رجل سياسي و آن نامزد نبود. به يك معنا دفاع مقدس سياسي با منطق خدمتگزاري مردم و مقابله و مبارزه با استكبار و نفاق جديد شكل گرفت و چون اخلاص هويدا بود، به دل هاي مردم نيز نشست. خود مردم بودند كه اصولگرايان را بركشيدند و از انزوا و عزلت، به عزت و احترام و اعتبار رساندند. البته شماري از برآمدگان، مديون انقلاب و نظام و مردم باقي ماندند و شماري به رسم تاريخ، دچار سكر نعمت و مستي قدرت شدند، شماري آبرومند و اصولگرا باقي ماندند و كساني آهنگ عقبگرد به سمت بيغوله اي كردند كه طيفي از مدعيان اصلاح طلبي در آن بيغوله رفته و سرمايه و اعتبار خود را تباه كرده بودند.
اگر اصولگرايي روزي به اقتضاي شرايط، انتخابات محور بود، امروز بايد در كنار اهميت دادن به انتخابات و معرفي نامزد، استراتژي محور باشد تا بتواند خلأها و آسيب هاي گذشته را بپوشاند. طبعا معناي استراتژي محوري دعوت به انحلال انواع تشكل هاي متصف به عنوان اصولگرايي نيست. احزاب و گروه ها و حلقه ها، كار ويژه هاي مثبت و منفي خود را دارند و نوعا در انتخابات نيز فعال تر مي شوند. اما در اين ميان نبايد از سازمان دهي «جريان اجتماعي اصولگرايان» كه موتور اصلي پيشرفت ها و پيروزي هاي گسترده يك دهه اخير بوده و بار سنگين مسئوليت هاي انقلاب بر دوش آنها قرار داشته، غافل ماند. اين جريان اجتماعي چون به روح جمعي ايراني و عواطف و عقايد و باورهاي آن تعلق دارد، جريان قدرتمند و نافذ و پراثر و در عين حال كم ادعايي است.
اين جريان همان بدنه اجتماعي جمهوري اسلامي است كه در نقاط عطف انقلاب و سر بزنگاه ها ضرورت ها، وسط ميدان آمده و سينه سپر كرده و هزينه داده بي آنكه سفره نشيني كند و امتياز بجويد. جريان اجتماعي همان گونه كه انقلاب و جنگ و بحران هاي پديد آمده توسط گروه هاي نفاق را مديريت كرد، مدافع اجتماعي گفتمان سازندگي و پيشرفت و عدالت در 20 سال اخير بود، به اقتضا از دولت سازندگي و دولت عدالت دفاع كرد و تير تهمت ها را به خاطر اصل نظام و انقلاب به جان خريد و البته از سوي برخي متوليان امر مورد كم لطفي و اجحاف قرار گرفت. اين جريان هم به خاطر دفاع از هاشمي و هم به خاطر حمايت از احمدي نژاد - در مقاطع متفاوت- فحش خورده و پاي تكليف نوشته است. و همين جريان، به هنگام ضرورت، به مطالبه آرمان ها و اصول از دولت ها و سياستمداران پرداخته و مغضوب واقع شده است؛ چون اصولگراست و اصولگرايي هزينه دارد.
امروز براي اصولگرايي چه بايد كرد؟ آيا ساز و كار صرف تعيين نامزد -ها- و پرتاب آنان به سكوي قدرت و سپس كنده شدن و جا ماندن عقبه حركت نامزدها در ميانه راه، تكافوي اصولگرايي را مي كند؟ اصلا آيا سطح انتخابات آن هم با مختصات روز راي و انتخاب صاحب منصبان، تنها سطح مسئوليت اصولگرايان است؟با اين تلقي، موضوع فرصت ها، چالش ها، اهداف و برنامه ها(استراتژي، پيشرفت و عدالت و مقاومت) چه مي شود؟ فرض مي گيريم اصولگرايان اختيارش را داشتند و همين الان مي توانستند رئيس جمهور و دولت يا شوراي شهر و مجالس آتي و رؤساي آنها را تعيين كنند. آيا مسئله حل بود و ديگر چالش و دغدغه اي باقي نمي ماند؟ پيداست كه اين تلقي، تلقي بسيط و ابتدايي از مسئوليت اصولگرايي و موضوع سازمان يابي اصولگرايان است. شرايط به اقتضاي سنت الهي رو به پيچيدگي مي گذارد. تعبير «پيچيدگي» نبايد ما را بترساند. اين پيچيدگي و بغرنجي و سختي شرايط آزمون، عين رشد و تعالي و اخلاص خوبان و تمييز حكيمانه آنان در محضر الهي است. معلوم است كه كنكور دوره دكترا به مراتب سخت تر از كنكور ورودي دانشگاه است اما انسان مشتاق مدارج بالاي علمي به خاطر اين سختي و پيچيدگي، شانه از آزمون خالي نمي كند هيچ، كه مشتاقانه به استقبال هم مي رود.
اسوه اصولگرايي، سيره نبوي و علوي است. پيامبر اعظم(ص) و امير مومنان(ع)، همواره و مجاهدانه به استقبال خطرهاي بزرگ مي رفتند. اين تعبير شريف و لطيف از علي بن ابيطالب عليه السلام است كه «وقتي آتش جنگ گداخته مي شد همه ما به رسول خدا(ص) پناه مي برديم چرا كه او از همه ما به دشمن نزديك تر بود» و در ركاب چنان مولا و مقتدايي بود كه روز جنگ احزاب به هنگام عربده كشي و هم آوردطلبي عمروبن عبدود، تنها امير مومنان برخاست و سينه سپر كرد و به رسول خدا عرض نمود من هم آوردي او مي كنم. البته به وقت سختي، اصولگرايي حكم كيميا را پيدا مي كند و ناياب مي شود. در طول تاريخ كم نيستند آنها كه در برابر تهديدها و تهمت ها و ملامت ها، كم آورده و لنگ مانده اند. اما درجازدگان و عافيت طلبان و تن آسانان كه اسوه نمي شوند. اسوه بزرگ، مقتدايي است كه جان و مال و همسر و فرزندان و آبرو را در طول 30 ساله پس از رحلت غمبار پيامبر اعظم(ص) به ميانه ميدان آورد تا سزاوار گفتن اين كلمات بلندبالا در خطبه 37 نهج البلاغه باشد: «فقمت بالأمر حين فش لوا و تطّلعت حين تقبّعوا و نطقت حين تعتعوا و مضيت بنورالله حين وقفوا... پس براي اداي مسئوليت به پا خاستم هنگامي كه ديگران سست و ناتوان شدند. و سر بلند كردم و خود را آشكار ساختم در آن زمان كه ديگران سر در لاك فرو برده و پنهان شدند. و سخن گفتم آن هنگام كه از گفتن بازماندند. و به نور هدايت الهي رفتم زماني كه ديگران متوقف شدند. آن هنگام صداي من از همه پايين تر بود اما در سبقت به امر خير از همه بالاتر بودم... چون كوهي كه تندبادها آن را به حركت درنياورد و طوفان ها ناتوان از كندن آن باشد». و اين چنين، علي بن ابيطالب(ع) اسوه شد براي همه آنها كه محبّ و محبوب خدايند، با مومنان فروتن و در برابر كافران، سرسخت و نفوذناپذيرند، در راه خداوند جهاد مي كنند و -بالاتر از همه- «از ملامت سرزنش كنندگان نمي هراسند» (آيه 45 سوره مائده).
درست همين روزگار پرحادثه و ابتلا- لبريز از بشارت ها و انذارهاي حق- است كه بايد چون كوه سينه برافراشت، به ميان ميدان آمد، بدون لكنت زبان از حقيقت و فضيلت دفاع كرد و البته ملامت و زخم زبان شنيد. كه به تعبير لسان الغيب حافظ «بر ما بسي كمان ملامت كشيده اند- تا كار خود ز ابروي جانان گشاده ايم». اينجا موضع خط شكني و صف شكني و مجال مالك اشترها و عمّارهاي بصير و صبور است به اقتداي علي. كار اصولگرايي ما به سامان و مبارك خواهد ماند اگر 1- خوبان ما مثل هميشه آبرو و اعتبار شريف خويش را در فضاي ترور و تخريب شخصيت و اتهام افكني جبهه دشمنان و منافقان، به ميدان آورند. 2- مثل دهه گذشته به اعتبار تشخيص دغدغه ها و مسئوليت هاي بزرگ، تواضع و تنازل و تفاهم و تعاون را ضرورت بدانند. 3- حميت يكديگر و جبهه كلي اصولگرايي(حامل انقلاب) را بر تمايزگذاري ها و تفرقه طلبي هاي سست مايه رجحان بخشند و پشت هم را آنجا كه پاي اصول و مصالح بزرگ انقلاب است خالي نكنند. 4- عميق تر و فراتر از هيجان هاي انتخاباتي به آوردگاه ميان دو جبهه حق و باطل بنگرند.
بيش از اين بايد در باب تجديد سازمان اصولگرايي گفت و شنيد.
محمد ايماني

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین