به گزارش بولتن نیوز به نقل از تسنیم، جنگ 12 روزه، تنها عرصهای برای درخشش قدرت موشکی کشور نبود بلکه میدانی بود برای درخشش بیبدیل کادر درمانی که مرز میان وظیفه و فداکاری را درنوردیدند.
یکی از مهمترین گروههایی که در ایام جنگ 12 روزه در خط مقدم خدمترسانی در عرصه سلامت حضور داشتند، پرستارانی بودند که گاه در بیمارستانهایی که خود هدف حملات قرار میگرفت، با دستانی لرزان از خستگی اما استوار از ایمان، زخمها را میبستند و جانها را بازمیگرداندند و چراغ امید را در دل خانوادههایی که بیمار داشتند روشن نگه میداشتند.
در فراز و نشیبهای تاریخ و بحرانهای مختلف، از سیل و زلزله گرفته تا بحران کرونا و جنگ، پرستاران بارها نشان دادهاند که مرزهای خدمت و ایثار را تنها به بیمارستانها محدود نمیکنند و حاضرند در راه خدمترسانی به بیماران، از بودن کنار خانواده خود نیز بگذرند تا بیماران بتوانند با سلامتی کامل به آغوش خانوادههایشان بازگردند.
روز دوم جنگ 12 روزه بود که خبر رسید بخشی از بیمارستان کودکان حکیم، مورد اصابت پهپادهای حاصل از حمله وحشیانه دشمن صهیونی قرار گرفته است، اقدامی که بار دیگر ماهیت ضدانسانی و متجاوز رژیم صهیونیستی را برای افکار عمومی جهان آشکار کرد. در شرایطی که گریه کودکان بیمار، فضای بیمارستان را پر کرده بود و والدین با دلهره در جستوجوی پناهی امن بودند، کادر درمان و بهویژه پرستاران همچنان در جای خود ایستادند. اگرچه بهخوبی میدانستند دشمن در این جنگ بیرحمانه هیچ قاعدهای از حقوق بینالملل را رعایت نمیکند و حتی از حمله مستقیم به مراکز درمانی نیز ابایی ندارد، اما باز هم نماندن را جایز ندانستند.
کبری رمضاننژاد، سوپروایزر بیمارستان کودکان حکیم، از پرستارانی بوده که در ایام حملات بیرحمانه رژیم صهیونیستی به کشورمان، در میدان خدمت به اطفال بیمار، حاضر بوده است.
او درباره روزهای آغازین جنگ میگوید: در روزهای جنگ، برخی خوابگاهها بسته شده بودند و یا بسیاری از پرستاران تصمیم گرفته بودند خانواده و فرزندان خود را برای در امان ماندن از حملات دشمن، به شهرهای دیگر بفرستند. برای همین بخشی را برای حضور پرستاران در بیمارستان در نظر گرفتیم تا پرستاران بتوانند با آرامش بیشتری در کنار بیماران حضور پیدا کنند. من روزی که به بیمارستان حمله شد، صبح کار بودم و به خانه رفته بودم اما همکارم تعریف میکرد که صدای مهیبی در بیمارستان پیچیده است. همان روز تصمیم گرفتیم برای انتقال بیماران بخشهایی را مشخص کنیم.
وی میافزاید: جانمایی بیماران انجام شد و همه بیماران را به بخشهای امن منتقل کردیم اما دو بیمار به دستگاه وصل بودند و نمیشد آنها را به بخشهای امنتر منتقل کرد، برای همین دو نفر از پرستاران بیمارستان ما در بخشی که این دو بیمار حضور داشتند ماندند و اتفاقاً یکی از بیماران نیز پس از جنگ بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شد. برای همکاران ما مهم بود که جان مریض را نجات بدهند.
او به نگرانی پرستاران از سلامت خانوادههایشان در ایام جنگ نیز اشاره کرده و میگوید: برخی همکاران که نگران خانوادههایشان بودند و نیاز داشتند در کنار فرزندان خود حضور داشته باشند، شیفتهای خود را جابجا میکردند تا یک روز بتوانند در خانه حضور پیدا کنند و بچههای خود را به جایی امنتر ببرند تا بتوانند با خیال راحت در بیمارستان کار کنند. همسر من نیز بچههایم را به شهر خودمان برد و بعد از دو سه روز، وقتی با پسر کوچکم تماس گرفتم متوجه شدم که حال جسمیاش خوب نیست و بیقراری میکند و میگوید فقط مامان باید سِرُم من را وصل کند. من مجبور شدم چند شیفت را پشت سر هم بمانم تا بتوانم یک روز به شهرستان بروم.
او به موضوع حمله به تأسیسات هستهای نیز اشاره کرده و بیان میکند: شبی که دشمن به تأسیسات هستهای فردو حمله کرد ما به دلیل اینکه در تهران نزدیکترین مرکز درمانی بودیم، آمادگیهای لازم را برای پذیرش بیماران احتمالی کسب کردیم و لباسهای مخصوص را خریداری کرده و خود را برای بحرانهای بیشتر نیز آماده کرده بودیم.
در پایان مصاحبه، وقتی خانم رمضاننژاد میخواهد روز پرستار را تبریک بگوید، بغض میکند و به یاد یکی از پرستاران جوانی میافتد که در دوران کرونا بسیار فعال بوده اما در جوانی درگذشته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com