گروه بین الملل- سجادی پناه: اظهارات ترامپ درباره بریکس، از جمله اینکه آن را معادل جنگ جهانی سوم یا تهدیدی بنیادی علیه آمریکا میداند، بیش از آنکه تحلیل واقعگرایانه باشد، نشانهای از ترس بزرگتر از افول قدرت آمریکا و پایان دوران هژمونی غرب است. درواقع، ترامپ نه صرفاً به بریکس، بلکه به هرگونه ساختار چندقطبی با دید امنیتی مینگرد؛ گویی هر چیزی که جایگزین نظم دلارمحور و ناتومحور شود، لزوماً تهدیدی جهانی است. این نگاه نشاندهنده سردرگمی و اضطراب در ذهنیت امپراتوریمحور غرب است: که اگر در مرکز نباشند، دنیا حتماً در آستانه جنگ و بحرانقرار می گیرد. این گونه مواضع بازتاب نگرانی عمیق نسبت به دگرگونیهای بنیادینی است که در نظم جهانی بعد از دههها سلطه غربی شکل میگیرد.
به گزارش بولتن نیوز،بریکس (شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی، و اخیراً ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی) دیگر صرفاً یک بلوک نوظهور نیست؛ این گروه به یک بازیگر محوری در معادلات جهانی تبدیل شده است. سهم بریکس از تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی از گروه هفت (G7) پیشی گرفته و این نشاندهنده تغییر موازنه قدرت اقتصادی در جهان است. همین تغییر و چشمانداز آینده بریکس است که واکنشهای متفاوتی را برانگیخته، از جمله نگرانیهای جدی دونالد ترامپ که پایداری آن را به آغاز جنگ جهانی سوم تشبیه کرده است.
* اغراق ترامپ؛ بریکس نه یک ائتلاف نظامی است، نه یک بلوک همگن*
ترامپ بریکس را همچون یک اتحاد منسجم و ضدآمریکایی ترسیم میکند، در حالی که واقعیت بسیار متفاوتتر است:
- بریکس نه یک ناتوی شرقی است و نه یک ائتلاف ایدئولوژیک رده بالا. اعضای آن از لحاظ سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی بسیار متفاوتاند. برای مثال، رقابت تاریخی و تجاری بین چین و هند، و تفاوتهای اقتصادی و سیاسی میان برزیل و روسیه نشان میدهد این بلوک صرفاً بر اتحاد سیاسی یا نظامی مبتنی نیست.
- هیچ سازوکار نظامی مشترک و عملیاتی میان اعضا وجود ندارد. برخلاف ناتو که یک اتحاد نظامی متعهد است، بریکس هنوز حتی به یک پیمان دفاعی اولیه نیز نرسیده است.
- حتی در موضوعات کلیدی ژئوپلیتیکی مانند بحران اوکراین یا مناقشه تایوان، اجماع سیاسی واقعی دیده نمیشود، بلکه اختلاف نظرها و مواضع متفاوتی وجود دارد.
بنابراین، اگرچه بریکس در تلاش برای بازتعریف نظم جهانی است و به دنبال افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی خود در عرصه بینالمللی میباشد، اما آن را باید نوعی همگرایی نرم، اقتصادی و دیپلماتیک دانست نه یک ائتلاف جنگی یا ستیزهجو. این بلوک بیشتر با محور توسعه و ایجاد جایگزینهایی برای نهادهای بینالمللی غربمحور شناخته میشود.
چرا غرب، بریکس را بیش از حد تهدید میبیند؟
1. ترس از افول نظم دلارمحور:
بزرگترین دغدغه ساختار سیاسی-اقتصادی غرب، تضعیف دلار بهعنوان ارز ذخیره و مبادله جهانی است. تلاش بریکس برای استفاده از ارزهای ملی یا گسترش مبادلات طلا و سیستمهای مالی جایگزین، در اصل چالشی اقتصادی است، نه تهدیدی امنیتی یا نظامی.
2. فروپاشی روایت تکقطبی:
بریکس با تأسیس رسانههای مستقل، دانشگاههای بینتمدنی و روایتهای پسااستعماری، در حال به چالش کشیدن روایت رسمی غرب از تاریخ، پیشرفت و دموکراسی است. این جنگ روایتها و گفتمانها، بیشتر از نوع «جنگ نرم» و ایدئولوژیک است، نه جنگ سخت و نظامی.
3. تهدید انحصار تکنولوژیک:
دههها تسلط غرب بر داده، نرمافزار، فناوریهای پیشرفته و استانداردهای بینالمللی موجب حفظ قدرت آنها شده است. تلاش بریکس برای توسعه بومی فناوری و استقلال در حوزههای کلیدی، شاید به نظر غرب شورشی علیه این سلطه باشد، اما در واقع فرایندی طبیعی و اجتنابناپذیر از چندقطبی شدن جهان و رشد جنوب جهانی است.
* ترامپ و نگاه «آخرالزمانی» به نظم چندقطبی*
ریشه اصلی رویکرد ترامپ و امثال او، در ذهنیت امپراتوریمحور نهفته است؛ طرز فکری که جهان را تنها در دو حالت میبیند: یا تحت سلطه مطلق آمریکا است یا در معرض هرجومرج و فروپاشی. چنین نگرشی همراستا با سیاست داخلی ناسیونالیستی و نگاه امنیتی است و با هرگونه اقتدار و استقلالی در خارج مخالف است.
این طرز فکر نه تنها خطرناک است، بلکه میتواند محرک بروز تنشها و جنگ شود، زیرا وقتی هر قدرت مستقل را به مثابه تهدید بدانند، مشروعیت هرگونه اقدام پیشدستانه – از جمله تحریم، فشار دیپلماتیک، مداخله نظامی ، کودتاو یا براندازی نرم – را برای خود قائل میشوند.
* بریکس؛ چالشگر است، اما نه ویرانگر*
بریکس نماد تلاش جمعی برای رهایی از سلطه نهادهای غربی مانند IMF، سیستم سوئیفت یا شورای امنیت سازمان ملل است. این خواسته نه تنها مشروع و منطقی است، بلکه از سوی بسیاری کشورهای در حال توسعه در «جنوب جهانی» نیز پشتیبانی گسترده دارد.این بلوک به دنبال استقلال مالی-اقتصادی، تولید علم بومیو روایتسازی تاریخی متکثر است. این روندها نه تهدید امنیتی بلکه نشانههای رشد تمدنی و دموکراتزهشدن نظم جهانی هستند.
اگر آمریکا و متحدان غربی به جای برخورد امنیتی و تهدیدانگاری، این تحولات را بپذیرند و تلاش کنند در قالب همکاریهای چندجانبه و برابر مشارکت کنند، میتوانند از فرصتهای جدید جهانی برای بهرهوری بیشتر برخوردار شوند.
بنابراین سخنان ترامپ درباره بریکس بیش از آنکه هشدار باشد، بازتاب اضطراب یک ابرقدرت در حال افول است که ساختار هژمونیک خود را در معرض تهدید میبیند. این موضعگیریها هم نادرست و هم خطرناکاند، زیرا:
- تلاش برای چندقطبیسازی جهان را به اشتباه معادل جنگ و بحران میپندارد.
- سیاستهای پیشدستانه و تحریمی علیه بریکس را توجیه میکند.
- از درک تحولات عمیق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جنوب جهانی عاجز است.
آینده جهان لزوماً علیه غرب نخواهد بود، بلکه دیگران نیز صدایی مستقل، حق انتخاب راه توسعه و نقشی فعال در نظم جهانی خواهند داشت. بریکس نماد این گذار بنیادین است. نه دشمنی با غرب، بلکه دفاع مشروع از حق داشتن صدا، هویت، و مسیر مستقل در جهان چندقطبی. در مجموع، فهم بریکس با رویکردی واقعبینانه و بعيد از نگرانیهای ژئوپلیتیک افراطی، به ما کمک میکند تحولات جهانی را بهتر تحلیل کنیم و از فرصتهای مشترک برای صلح و توسعه بهره ببریم.
پیشنهاد تنظیمی برای ارتقای نقش بریکس در نظم جهانی
با هدف عبور از وضعیت واکنشپذیری به کنشگری راهبردی و بنا نهادن نظمی نوین مبتنی بر همکاریهای جنوب جهانی، پیشنهاد میشود مجموعه اقدامات زیر در دستور کار کشورهای عضو بریکس قرار گیرد:
تشکیل یک نظام امنیت جمعی غیرغربی از طریق ایجاد پیمان دفاعی مشترک، با تمرکز بر همکاریهای نظامی و اطلاعاتی، برگزاری رزمایشهای سایبری، استقرار سامانه هشدار موشکی یکپارچه و تضمینهای امنیتی متقابل در برابر مداخلات خارجی. همچنین، تأسیس نهاد حقوقی بینالمللی برای پیگرد تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی در چارچوب حقوق کشورهای عضو ضروری است.
توسعه زیرساخت حکمرانی داده و هوش مصنوعی از طریق ایجاد شبکه ابری مستقل بریکس برای ذخیرهسازی دادههای حساس، سرمایهگذاری مشترک در پژوهشهای هوش مصنوعی با تمرکز بر زبانهای غیرانگلیسی، طراحی چارچوبهای اخلاقی مستقل و همکاری در فناوریهای پیشرفته نظارتی.
بازتعریف دیپلماسی انرژی با تأسیس بورس بینالمللی انرژی بریکس مبتنی بر طلا و ارزهای ملی، ایجاد کریدورهای انرژی غیرقابل تحریم شامل خطوط لوله مقاوم و شبکه انتقال برق فراقارهای با بهرهگیری از فناوریهای نوین.
جهانیسازی استانداردهای فنی از طریق تدوین استانداردهای جایگزین در حوزههایی چون 5G/6G، نانو و زیستفناوری، طراحی گواهینامههای کیفیت مستقل از مراجع غربی و راهاندازی شبکهای از مراکز تحقیق و توسعه مشترک در مناطق راهبردی.
پیشبرد نوآوری ژئوپلیتیکی با اجرای پروژههای زیرساختی تحولساز از جمله راهآبی بینقارهای جنوب-جنوب، ایجاد شبکه ماهوارهای ناوبری مستقل و تأسیس شهرهای دوقلوی اقتصادی در مرزهای استراتژیک اعضا.
تحقق انقلاب مالی فرادستگاهی با توسعه سیستم تسویهحساب بلادرنگ (BRICS-RTGS) برای انجام تراکنشهای کلان و ایجاد صندوق ثروت استراتژیک با هدف مداخله هدفمند در بازار جهانی بر مبنای منافع جمعی.
طراحی و اجرای دیپلماسی تمدنی تهاجمی با تأسیس دانشگاههای بینتمدنی برای تدریس روایتهای تاریخی غیرغربی، ترویج گفتمان پسااستعماری و راهاندازی اتحادیه رسانهای جهانی با عنوان «صدای جنوب» برای هماهنگی در روایتسازی خبری در برابر جریان رسانهای غرب.
مجموعه این اقدامات، بریکس را از چارچوبهای انفعالی خارج کرده و آن را به یک بازیگر هژمونساز در نظم جهانی بدل خواهد کرد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com