گروه اجتماعی - توفیق وحیدی آذر نوشت: مسعود می خواست ازدواج کند ، در دانشگاه با همسر آینده اش آشنا شده بود ، در مورد همه چیز با هم صحبت کرده بودند و ساعات بسیاری را برای آشنایی با هم گفتگو کرده بودند ! علیرغم ترس از کمیته در رستوران نشسته و در پارک قدم زده بودند تا آنجا که برای ازدواج به توافق رسیده بودند ! همسر مسعود اولین دختر بود که مسعود با او صحبت کرده بود و تا آن زمان هرگز با جنس مقابل گفتگویی نداشت ! فرصت حضور در تهران شرایط را برایش ایجاد کرده بود!
به گزارش بولتن نیوز، قرار بر مراسم " کبین کسمه" بود، در مراسم تعیین مهریه پدر دختر خانم گفته بود بزرگ ترها بگویند تا آنکه بعد از کلی تعارف نوبت تعیین مهریه به عروس خانم رسیده بود
او هم با سادگی گفته بود: تاریخ تولد من ! وقتی همه کف زده بودند و شادمانی کرده بودند، موقع نوشتن تعداد سکه های مهریه نوشته بودند 46 و در همان لحظه تمام آداب و نزاکت به جار و جنجال تبدیل شده بود چون منظور عروس خانوم 1346 بود ! دایی و برادرهای داماد آن روز از جلسه " کبین کسمه " خارج شدند ، اما دل مسعود آنجا مانده بود و الان آن مهریه همچون شمشیر داموکلس بر سر زندگی عاطفی و خانوادگی این خانواده آویزان باقی مانده است.
***
شما مصطفی را نمی شناسید ،او مردی جوان و لاغر اندام است و بسیار خوبروی ، هیچ پرونده دعوا و شکایت ندارد ! در دو محل کار می کند !
آشپز ماهری است محل کار اول وی یک هتل و کار دوم اومدیریت نمایندگی یک شرکت است ! برای شغل دوم خودش محلی را اجاره کرده است و در یک خانه ی اجاره ای زندگی می کند ! او دو فرزند دارد هانیه و حامد!
مدتی است که همسرش تصمیم به طلاق از او گرفته است و مطالبه 350 عدد سکه را از او می کند
مصطفی حتی توان دادن یک سکه را ندارد ، همسرش به همراه یک وکیل جوان از سراب تا تبریز می رانند تا همسر مصطفی بتواند با اخذ سکه ها طلاق بگیرد ! او اکنون به مدد سکه های مهریه مصطفی جوان شریف و ساده را در گوشه ی زندان نگه داشته است و هنوز معلوم نیست بچه ها ی کوچک انها چه خواهند کرد! وقتی دادگاه خانواده وجود دارد زندان خانواده هم ایجاد کنید ، انسان های پاک و سالم را که با یک تصادف یا یک بحث خانوادگی وارد زندان نکنید و آن ها را همراه جانیان بالفطره نکنید!
***
سیامک تاجر بازار بود ، یک نخبه مالی! با شم بسیار اقتصادی در بورس هایواقعی و جهانی ! ناگهان دمدمه های صبح احساس ناراحتی می کند و از فاروق برای انتقال به بیمارستان کمک می طلبد!
او به پزشک می گوید خانم دکتر من سکته مغزی کرده ام و پزشک های سهمیه ای سالن هیچ عکس العملی نشان نمی دهند و از نتیجه ی تصویر برداری چیزی را متوجه نمی شوند . او را ترخیص می کنند و 2 دقیقه بعد پذیرش مجدد می شود ساعات طلایی از دست رفته است و آثار سکته مغزی بر جسم او می ماند ، نابغه ی ریاضی برخی توانایی هایش رااز دست داده است ! او دارایی نقدی اش را در بانک می گذارد تا زندگی خانواده با بهره ی بانکی ادامه یابد ! تا مجددا سرو سامان یابد!
اولین روز نوروز می خواهد از کارت بانکی استفاده بکند ! کارت خالی است ! همسرش شرمین با اجرای ثبت کل دارایی نقدی او بعلاوه خانه و ارث پدری را برای مهریه اش توقیف کرده است؛ او حتی مانع از نوشیدن آب و خوردن غذای شوهر و یار سی سال از زندگی اش می شود؛ چون پول و هزینه را او پرداخت کرده است و مرد توانمند که تسلیم گریه و ناله های شرمین در روز اول عقد شده بود اکنون با شکلی از زندگی مشترک مواجه می شود که هیچ تصوری از آن نداشت !
***
اداره اجرای ثبت ، یک موسسه عجیب است ، زنانی لوکس به همراه وکلای جوان خود در بدر بدنبال توقیف اموال شوهر خود هستند ! گاه برادران جوان این زن ها نیز آنها را در مساعدت به خواهر خود یاری می کنند ، و برادر ها چه جانانه برای مهریه خواهر! خود جانفشانی می کنند ، پول از مرد هرچه زودتر باید گرفته شود و مرد در این ماجرا های سخیف هیچ رسانه و شبکه اجتماعی را همراه ندارد !
***
من زندانی بودن مصطفی مرد شریف و نان آور چندین نفر را نمی توانم درک کنم ، قانون نیاز به اصلاح دارد !آیا اگر کره ماه در کابین و مهریه زن می آمد ، بازهم باید کره ماه تحویل زن می شد ؟ مهریه نمی تواند رقمی غیر واقعی باشد ، آیا اگر چک سفیدی دارای امضا دست کسی بیافتد و او بعد از نوشتن عدد 9 صفرها را پشت سر هم ردیف کند ، آیا این چک واقعا قابل وصول و با معنی خواهد بود؟ و بثول ما "ترک دامارا باخیب ؛ قان آلاللار" یعنی بهرگ نگاه می کنند و خونگیری می کنند!
برای خانواده ای در شهرستان که از پدر زن تا پدر شوهر کلا دارایی آنها حتی امروز و آن روز جمعا به 50 سکه نمی رسید ، انتظار و مطالبه 350 سکه قابل تصور و باور نیست!
مهریه جزو حقوق قانونی زن است اما آیا قانون موقعیت زمانی و مکانی حقوق زن و مرد را اکنون می خواهد بسنجد !
ما همه مان از ماجراهای مهریه و زندانیان و قربانیان و فروپاشی خانواده به واسطه طمع مطلع هستیم و آن را هر روز می بینیم !
***
عرف در برخی موارد بمثابه قانون است ، عرف در جامعه ما در مهریه مبتنی بر قانون نیست ، ترک ها می گویند " کیم وئریب ، کیم آلیب " یعنی: چه کسی مهریه را پرداخت کرده و چه کسی آن را گرفته است "؟
اما اکنون عرف و قانون در یک جبهه نیستند! عرف مهریه را احترام به زن و خانواده می داندو بقای خانواده را با آن ایجاد می کند ، اما اکنون به قول دوستمان از قضا سکنجبین صفرا فزود ، برای دیدن تاثیر مهریه بالا به دفاتر اجرای ثبت مراجعه کنید ، آگهی های دفاتر حقوقی را در روی دیوارها بخوانید ! مهریه کاسبی نیست و نباید باشد ! جامعه دیجیتال عاریتی ما ، جامعه ای که پول معیار ارزش ها در آن می شود ! جامعه ای که حرص ثروت شخصی را دارد و آن را به شراکت حتی با همسر نمی گذارد ! با مهریه ها خانواده هایی را که دلیل بوجود آمدنشان ارزش معنوی و بشری نیست را تحت تاثیر قرار می دهد و اکنون حتی خانواده سنتی را به لرزه در آورده است ! و تمام ارزش های بشری -انسانی ازدواج را تحت شعاع قرار داده است.
آیا فقها ، مجلس و سایر ذینفوذ ها می توانند شرط " مهریه عند المطالبه را به مهریه عند العقد " در بیاورند و عروس و خانواده اش فقط حق مطالبه را مهریه را همزمان و فقط در زمان عقد داشته باشند!؟ ؟ این قانون را وضع کنید ؛ دیگر نیاز چندانی به نصیحت و وسواس در مهریه ازدواج نخواهد بود، مرد جوان می داند که نظام عرفی شاید از بین رفته باشد و باید معنی سکه و قیمت آن را بداند . سپس جامعه تدابیر لازم را برای زمان مطالبه و حد و حدود آن و مقدارش بیاندیشد شاید همین 14 سکه نماد درک صحیح قانوگذار جامعه از انقلاب الکترونیک عاریتی و تغییر مبانی ارزش ها باشد. که خود بسیار ارزش آفرین است .
زندانی شدن انسان های پاک فقط بواسطه ی زندگی عرفی " کیم وئریب ، کیم آلیب " هرگز به مصلحت خانواده و مبانی آن نیست !
اصلاح ها ، یک ضرورت برای خانواده ما در این سرزمین است که آثار سو آن برخانواده ایرانی حتی در صورت حضور میان جامعه غربی ها نیز سایه افکنده است !
مغرب زمین رسوا در این ماجراها این چنین غلیظ و ناپسند به نظر نرسیده است !
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com