گروه اجتماعی - محمد قاسمي، دانشجوي دكتري علوم ارتباطات دانشگاه تهران در ياداشتي ارسالي به بولتن نیوز نوشت:در دهههای اخیر، مطالعات بسیاری در حوزه یادگیری و انتقال مهارت به حیوانات، به ویژه میمونها، انجام شده است. میمونها به عنوان اعضای هوشمند خانواده پستانداران، ظرفیتهای شگفتانگیزی در حوزه یادگیری و توانمندیهای شناختی دارند.
به گزارش بولتن نیوز، یکی از جنبههای جالب در رفتار میمونها، توانایی آنها در یادگیری صداها است. این حیوانات قادر به تشخیص و تکرار صداها هستند و در برخی موارد، میتوانند صداهای جدید را یاد بگیرند. این ویژگی ممکن است به دلیل تکامل اجتماعی و ارتباطاتی میمونها باشد. همچنین برقراری ارتباطات صوتی به میمون ها این امکان را میدهد تا احساسات، نیازها، و هشدارهای مختلف را به دیگر اعضای گروه خود منتقل کنند. در این یاداشت سعی شده به قابلیت یادگیری صداهای جدید توسط میمونها پرداخته شود.
صدا و نقش آن در جامعه حیوانات
صدا، موج ارتعاشی است که به وسیله ارتعاشات هوا یا سایر مادهها ایجاد میشود و توسط حس شنوایی جانداران دریافت می گردد (یوسفی، 1402). صدا در جامعه حیوانات نقش مهمی در برقراری ارتباطات و انتقال اطلاعات بین اعضا دارد. حیوانات از صداها برای انتقال پیامها، جذب همنوعان، اعلام خطر، تعیین قدرت و به دست آوردن منابع غذایی استفاده میکنند. صداها در حیوانات میتوانند به صورت تهدیدآمیز و ناخوشایند باشند که اطلاع دهنده یک خطر فعلی یا احتمالی است. همچنین این صداها میتوانند به شکل فریادها، زمزمهها، صداهای خوشآواز یا صداهای وحشیانه انتقال یابد که این موضوع به منظور جلب توجه و برقراری ارتباط تلقی می شود. ارتباط میمونها نیز در سایه وجود صدا شکل میگیرد. اگر یک میمون تامارین خود را تنها بیابد، سوت میزند تا گروهش منتظر او بمانند و بتواند به آنها برسد.
توانایی میمون ها در یادگیری صداها
میمونها توانایی یادگیری صداها را دارند. آنها قادرند صداها را شناسایی و تفاوتهای صوتی را تشخیص دهند. آنها همچنین میتوانند صداها را تقلید کنند و در مواقعی از صداها به عنوان ابزاری برای انتقال اطلاعات استفاده نمایند. در ادامه به توضیحات بیشتر درباره این موارد خواهیم پرداخت.
تشخیص صداها: میمونها با استفاده از صداها قادرند ارتباط برقرار کنند و به صداهای دیگران پاسخ دهند. آنها همچنین قابلیت درک نمادهای صوتی و استفاده از آنها را دارند. به طور مثال، میمونها میتوانند به صدای خطرناک اعلام شده واکنش نشان دهند و یا به صدای غذا جلب شوند.
تشخیص ارتباط صوتی: آنها توانایی تشخیص و تمایز در بین صداها را دارند و میتوانند از صداهای مختلفی برای ارتباط بین خود استفاده کنند. به عنوان مثال، میمونها میتوانند صدای همسر و فرزندان خود را تشخیص داده و به آنها پاسخ دهند.
انتقال اطلاعات با استفاده از صدا: میمونها میتوانند با تولید صداهای خاص، اطلاعات اجتماعی را منتقل کنند. آنها با تولید صدای تهدیدآمیز، میتوانند قدرت و تهدید خود را نشان دهند، در حالی که با تولید صدای آرام و دلنشین، صلح و دوستی را نمایش میگذارند. به عنوان مثال محیط زیست میمونهای دیانا در همان منطقهای است که پرندگان نوک شاخ در ساحل عاج آفریقا زندگی میکنند. آنها گاهی اوقات در یک درخت تغذیه و استراحت میکنند و هر دو ترس خورده شدن توسط عقاب های تاجدار را دارند. هنگامی که یک نوک شاخ یا میمون علامت میدهند که عقاب تاجدار وجود دارد، هر دو نوع حیوان می فهمند و پنهان می شوند. (یورونیوز فارسی، 2023).
تقلید صدا: میمونها در تقلید صدا نیز مهارت خاصی دارند. آنها قادرند صداهای پرندگان و جانوران دیگر را فرا گرفته و حتی از این صداها به منظور ارتباط با سایر حیوانات استفاده میکنند. در واقع برخی از گونه های میمون حتی میتوانند در حین هستی زایی آواهای هشدار دیگر گونه ها از جمله برخی پرندگان را یاد بگیرند و از آن استفاده کنند تا اطلاعاتی در مورد شکارچیانی که در آن نزدیکی پرسه می زنند بدست بیاورند(توماسلو، 1400).
تقلید یا آموختن صدا
همان طور که بیان شد میمونها قادر به تقلید صداها هستند و میتوانند بعضی از صداها را به خوبی تقلید کنند. این توانایی در بیشتر گونههای میمون وجود دارد، اما میزان و تعداد صداهایی که میتوانند تقلید کنند، به بستر زیستی و نژاد میمون ها وابسته است.
بعضی از گونههای میمون مانند اورانگوتان قادر به تقلید صداهای انسانی هستند و میتوانند عبارات ساده را تکرار کنند. این توانایی بیشتر به صورت تقلید صداها و نه درک معنای آنها است. اما اینکه آیا میمونها میتوانند از طریق تقلید صداها چیزهای جدید یاد بگیرند، هنوز موضوع بحث و بررسی می باشد و تحقیقات مشابهای در این زمینه انجام شده است.
تحقیق جدیدی توسط محققان دانشگاه ویسکانسین ایالات متحده آمریکا به رهبری مارکوس پرلمن انجام شده است. در این تحقیق، مهارت فیزیولوژیکی میمونها در کنترل تولید هجاها مورد بررسی قرار گرفت. برای به دست آوردن این نتایج، پرلمن برای چند سال در بنیاد گوریل در کالیفرنیا بر روی گوریلها تحقیقات و بررسیهایی انجام داد. او بیشترین زمان مطالعه خود را با کوکو، گوریل چهل سالهای گذراند که در این موسسه به یادگیری زبان اشاره و ارتباط دوستانه داشتن با انسان مشهور بوده است.
در نتایج این تحقیق زمانی که کوکو در نظر دارد کاری را انجام دهد، با دمیدن نفس خود بر دستش ایجاد صدا می کند. همچنین او می تواند این کار را از راه بینی انجام داده و مانند سازهای بادی صدا تولید کند. کوکو در برخی مواقع نیز در حال بازی با مدل اسباب بازی یک تلفن صداهای نامفهمومی شبیه خِرخِر دَر تولید میکند که به نظر می رسد نوعی تظاهر به صحبت کردن است.
پرلمن در این رابطه چنین توضیح می دهد: « در واقع این گوریل در زمان بازی با این تلفن به تولید صداهای متناوب نمی پردازد همانند زمانی که ما صحبت می کنیم. اما او در تولید صداها به اندازه کافی بر روی حنجره اش کنترل دارد.» با این حال کوکو هرگز از صدای دیگری به جز صدای یک گوریل برای ارتباط معنا دار استفاده نکرد. (خبرگزاری علم و فرهنگ، 1394)
نمونه دیگر بونوبویی به نام کانزی است، که به عقیده بسیاری زبان انسان را بیشتر از هر حیوان غیر انسانی دیگری در جهان میفهمد. کانزی یاد گرفت که با یک تابلوی واژگان ارتباط برقرار کند و نمادهای کلمات را فشار دهد. برد به یک کامپیوتر متصل و کلمه با صدای بلند توسط سیستم پخش میشد. این به کانزی کمک میکرد واژگان خود را توسعه دهد و او را قادر میساخت با محققان ارتباط برقرار کند.
یک روز، محقق با استفاده از کامپیوتر به کانزی گفت: "آیا می توانی کاری کنی که سگ مار را گاز بگیرد؟" اعتقاد بر این است که کانزی قبلاً این جمله را نشنیده بود. کانزی در پاسخ به این سوال در میان اشیاء حاضر جستجو کرد تا اینکه یک سگ اسباب بازی و یک مار اسباب بازی پیدا کرد و مار را در دهان سگ گذاشت و با انگشت شست و انگشت خود دهان سگ را روی مار بست. در سال 2001، الکساندر فیسک هریسون، که در فایننشال تایمز نوشت، کانزی توسط یک بازجوی نامرئی از طریق هدفون (برای جلوگیری از تلقین) خواسته شد تا 35 مورد مختلف را در 180 آزمایش شناسایی کند. میزان موفقیت او 93 درصد بود.
اگرچه کانزی بهترین حالت برای میمون هایی است که تا حدوی تواناییهای فهم زبان را به دست می آورند، اما جملات او از طریق کامپیوتر با جملات یک کودک 3 ساله برابری نمی کند. توانایی های معنایی، نحوی و صرفی او تفاوت معنی داری نشان داد. به عنوان مثال، کانزی از کلمه "توت فرنگی" به همان روشی که یک کودک انسان استفاده می کند استفاده نکرده است. وقتی از «توت فرنگی» استفاده کرد، میتوانست به معنای درخواست رفتن به جایی که توتفرنگی رشد میکند، درخواست برای خوردن مقداری از آن یا بهعنوان نام بوده باشد.
این موضوع نشان میدهد، اگر کانزی حتی میتوانست کلمۀ «توت فرنگی» را ادا کند همچنان صرفا تقلیدی با معنایی متفاوت ارائه میشد و کانزی نتوانست صدا یا هجایی را به منظور ارتباط صحیح استفاده نماید و در عین فهم خوب کلمات باز هم در استفاده از آن صرفا تقلید و نه آموختن را پیش گرفته است. (Marler، 1999)
نتیجه گیری
در واقع میتوان نتیجه گرفت که میمونها توانایی یادگیری صداهای جدید را دارند. آنها قادرند صداها را با دقت بالا شناسایی و تولید کنند. این توانایی نشان میدهد که میمونها دارای ظرفیت شناختی و ذهنی قوی هستند و میتوانند از آن در تعاملات و ارتباطات خود استفاده نمایند. آنها قادرند صداهای محیط خود را تقلید و با صداهای همنوعان خود ارتباط برقرار نمایند و حتی تقلید صداهای انسانی را یاد بگیرند. اما هرگز نتوانستهاند صداهایی غیر از آواهای خود را به منظور داشتن معانی و در قالب روشی برای ارتباط جدید بیاموزند.
منابع
توماسلو مایکل. (1400). خاستگاههای ارتباطات انسانی (ترجمۀ: شاه قاسمی، احسان). تهران: علمی فرهنگی
یوسفی، مهدیه (1402). صدا چیست و چگونه تولید می شود؟ – به زبان ساده. برگرفته از فرادرس
نویسندگان یورونیوز فارسی (2023)، « اگر طوطیها میتوانند زبان انسانها را تقلید کنند چرا میمونها نمیتوانند؟»، برگرفته از یورونیوز فارسی
نویسندگان دویچه وله فارسی (1399)، « الگوهای فکری میمونها و انسانها وشباهت نزدیک آنها به یکدیگر» برگرفته از دویچه وله فارسی
نویسندگان خبرگزاری علم و فرهنگ (1394)، « بررسی امکان صحبت کردن میمون ها» یرگفته از خبرگزاری علم و فرهنگ سینا
Marler, Peter (June 1999). "How Much Does a Human Environment Humanize a Chimp?". American Anthropologist. 101 (2): 432–436.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com