کد خبر: ۷۲۲۹۵
تاریخ انتشار:
نگاهی به فیلم «میگرن» به کارگردانی مانلی شجاعی فرد یکی از فیلم های بخش (فیلمهای اول) مسابقه سی امین جشنواره فیلم فجر

سردردهای مزمن جامعه

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر بولتن نیوز؛ امسال نیز همچون سالهای گذشته شاهد فیلم های اول از کارگردان هایی هستیم که جوان هستند و قرار است پس از این آینده ای را برای وضعیت سینمای ایران رقم بزنند. فیلم «میگرن» را می توان از جمله فیلم هایی دانست که قصد نصیحت گویی و یا القا حسی خاص به مخاطب را ندارد بلکه تمامیت معنا را در تک تک لحظه های خود گنجانده است. معنای موجود در فیلم به واقع وابسته به اعمال همین انسان هایی است که در اطراف ما زندگی می کنند. فیلم در اصل می خواهد بیانگر مفاهیمی از این موقعیت های به ظاهر ساده ای باشد که از ذهن ها جدا مانده است. اگر بخواهیم تعریفی از داستان فیلم داشته باشیم شاید به نتیجه خاصی نرسیم چون داستان فیلم قرار است تا ما را فقط با برشی کوتاه از اتفاقات رخ داده در اطراف مان آشنا کند. کلیت ماجرای های فیلم برگرفته از داستانک های کوتاهی است که حتی قصد طراحی پایان بندی های متفاوتی را نیز برای فیلم ندارند و در حقیقت نوع رفتارهای آدم ها در هر مقطعی تکلیف اصلی را در زندگی شان آشکار می کند.در این فیلم تنها با قسمتی از زندگی افراد ساکن در چند آپارتمان به نام های حسن (افشین هاشمی)،محبوبه (پانته آبهرام)،آرش(هدایت هاشمی) و رعنا (هنگامه قاضیانی) آشنا می شویم که در انتها فقط رعنا به یک تغییر در درون زندگی خود دست پیدا می کند و مابقی فقط نمایشگری از برخی لحظات خود هستند. این نکته مثبتی است که فیلم میگرن از خلق هیجانات پوچ و بیهوده دوری گزیده و به موقعیت های ساده بسنده کرده است.لازمه رسیدن به این سادگی در واقع قرار دادن فرصت هایی در برابر هر یک از شخصیت های داخل فیلم است تا به واسطه آن کمی از خصوصیات درونی خود را بروز دهند. نمایش سادگی رفتار آدم هایی معمولی از بطن اجتماع موجب شده است تا ذهن بیننده نیز از یک فرآیند تکراری یعنی انطباق موضوع با نام فیلم فاصله بگیرد و فضایی جدید را تجربه کند.


با این که این اثر نام میگرن را با خود به یدک می کشد اما در آن ردپایی از بیماری میگرن نیست و بیش از همه با یک بار معنایی از این نام پیش می رود. این فیلم در واقع بیانگر وضعیت کنونی ما آدم هاست که با وجود قرار گرفتن در کنار یکدیگر ولی فرسنگ ها فاصله را در اطراف خود حس می کنیم. نکاتی نیز البته در دل لحظه های فیلم وجود دارد که ضرورت حضور آن ها در فیلم کمتر حس می شود و بیشتر جنبه نوعی تفریح برای بیننده را پیدا کرده است مثل حرکات ننه (گوهر خیراندیش) بر روی آن وسیله ورزشی که به طور لحظه ای و فاقد معنی در داخل داستان قرار می گیرد. فیلم در واقع برشی از همین اعمال و حرکات روزمره ما آدم هاست که حالا در قالبی وسیع تر بزرگنمایی شده است. کارگردان جوان این فیلم با تجربه ای از این جنس بی تردید به نگاهی تازه در یک روایت سینمایی دست یافته است که انتهای آن می تواند هر گونه پایان بندی باشد. او پایان روایت خود را با کنار رفتن پرده های اتاق توسط شخصیت رعنا و ورود نور به درون خانه به اتمام می رساند به این معنی که هر لحظه تغییر در زندگی می تواند به مثابه یک تولد در روح و فکر آدم ها باشد. این فیلم به واقع می خواهد تصویرگر بخشی عادی از زندگی آدمهاییی باشد که ممکن است هر لحظه در کنار ما ظاهر شوند. 

ساخت چنین فیلم هایی بیش از همه می تواند مسیر نزدیک شدن به ذهن مخاطب را برای ما هموار کند. به نظر می رسد کارگردان این فیلم از لحظه های عادی زندگی در این کار بهره مناسبی گرفته است تا به دور از هر گونه حاشیه پردازی به کار خود ادامه دهد.

فرناز عبادی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین