کد خبر: ۶۷۳۰۲۱
تاریخ انتشار:
نگاهی دیگر به یک فرار به جلو

خوئینی ها چرا سکوت در سایه ماندن را شکست؟

نامه موسوی خوئینی‌ها به رهبر معظم انقلاب اسلامی از زوایای مختلفی مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است؛ موسوی خوئینی ها به سبب آنکه در رفتار سیاسی خود، همواره خارج از عرف مقبول بوده و عاری از هر گونه ثبات فکری – عملی نشان داده است در تاریخ سیاسی انقلاب به مرد سایه ها و عالیجناب خاکستری شهید است.

گروه سیاسی: نامه موسوی خوئینی‌ها به رهبر معظم انقلاب اسلامی از زوایای مختلفی مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است؛ موسوی خوئینی ها به سبب آنکه در رفتار سیاسی خود، همواره خارج از عرف مقبول بوده و عاری از هر گونه ثبات فکری – عملی نشان داده است در تاریخ سیاسی انقلاب به مرد سایه ها و عالیجناب خاکستری شهید است.

 

خوئینی ها چرا سکوت در سایه ماندن را شکست؟

 

به گزارش بولتن نیوز، مرد پشت پرده اصلاحات این بار نیز برای نجات جریان اصلاح طلبی و دمیدن روح در جان بی جان اصلاح طلبان نامه ای را با اختصار گویی به نگارش در آورد. فردی که خود روزی دادستان کل کشور بوده است، روزی در مجلس خبرگان، روزی در مجلس شورای اسلامی، روزی در مجمع مصلحت نظام تشخیص خوب از بد داده است و روزی در مرکز تحقیقات استراتژیک در منصب ریاست بوده با خالی کردن شانه مسئولیت با این نامه دو هدف را دنبال کرد. اول اینکه با این نامه انگشت اتهام را به سمتِ دیگری گرفت و شرایط بد اقتصادی امروز با انحراف واقعیت های موجود بطرز کینه ورزانه ای متوجه رهبری دید.

دوم اینکه با این نامه تلاش کرده است تا خود و همرزمان بورکرات و اشراف مسلکش را از هر گونه تعهدی نسبت به ایجاد شرایط موجود تطهیر کند. اگرچه آقای خوئینی ها باید بداند با سیاست نامه نگاری نمی تواند تاریخ را پاک کند و با وارونه کردن تاریخ به مظلوم نمایی دست بزند و محصولات امروز اذناب همفکرش بر گردن دیگران بیندازد.

در نگاه دیگر، به این نامه می توان در قالب یک پروژه تاریخی به آن نگاه کرد که در دوم خرداد 76 کلید خورد و با رادیکالیسم ایدئولوژیک دولت اصلاحات به منصه ظهور رسید و با گذشت زمان به رادیکالیسم پراگماتیک در سال 92 گره خورد. از این رو باید خاطر نشان کرد که رویکرد رادیکالیزه کردن فضای سیاسی – اجتماعی برای به خدمت گرفتن منابع ملی – دولتی در ذیل اهداف محفلی امری که جریان اصلاحات و وابستگان فکری به آن مانند آقای خوئینی ها به آن تعهدی خاصی دارند؛ تعهدی که حتی موجب می شود تا این به ظاهر نخبگان فکری اصلاحات به تحریف تاریخ و روند مسئولیت گریزی از شرایط موجود کشور که محصول چند سال مدیریت سیاسی و دولتی آنها و رفقایشان بوده است را سیاست گذاری کنند و به نشر کذب در شکل های مختلف بپردازند.

در بعد دیگر، پروژه هر اصلاح طلبی که رادیکال نباشد دیگر اصلاح طلب نیست، موجب شده تا خوئینی ها از هول حلیم رادیکال نشان دادن خود داخل دیگی بیفتد که درون آن ابتذال فکری سِرو می شود. ادعای مسبب جلوه دادن ریشه مشکلات کشور به تصمیمات و اقدامات رهبری، بی مسئولیت دانستن نقش دیگر نهادها از جمله دولت در این راستا، التهاب بخشی سیاسی – اجتماعی، سربسته و مختصرگویی این نامه با قصد پنهان کردن خود و همفکران در پشت اتهامات و سیبل کردن رهبری برای نجات خود و جریان فکریش، بی اثر دانستن نهادهای انتخاباتی و .... همگی مصداقی از رادیکالیسمی به حساب می آید که آقای خوئینی ها تلاش کرده است از سایه برون آید و خود را متعهد به آن بداند.

در مجموع نامه خوئینی ها نشان داد که ابتذال در سیاست، تورمی بیشتر از اقتصاد داشته است؛ این نامه نشان داد که می توان علیرغم مقصر بودن مانند خوئینی ها باز هم مدعی بود و تقصیرها بر گردن کسان دیگری انداخت و به سمت امتحان ماهی گیری در آب گل آلود سیاست رفت، و بسترهای نقد عمومی مردم از دولت و نارضایتی از آن را به سمت اعتراض به نظام اسلامی با هر ابزاری ساماندهی کرد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین